به اول همه کاری تأمل اولیتر
بکن، وگرنه پشیمان شوی به آخر کار
میان طاعت و اخلاص و بندگی بستن
چه پیش خلق به خدمت، چه پیش بت زنار
زمام عقل به دست هوای نفس مده
که گرد عشق نگردند مردم هشیار
من آزمودهام این رنج و دیده این زحمت
ز ریسمان متنفر بود گزیدهٔ مار
طریق معرفت اینست بیخلاف ولیک
به گوش عشق موافق نیاید این گفتار
چو دیده دید و دل از دست رفت و چاره نماند
نه دل ز مهر شکیبد، نه دیده از دیدار
《سعدی علیه الرحمه》
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بکن، وگرنه پشیمان شوی به آخر کار
میان طاعت و اخلاص و بندگی بستن
چه پیش خلق به خدمت، چه پیش بت زنار
زمام عقل به دست هوای نفس مده
که گرد عشق نگردند مردم هشیار
من آزمودهام این رنج و دیده این زحمت
ز ریسمان متنفر بود گزیدهٔ مار
طریق معرفت اینست بیخلاف ولیک
به گوش عشق موافق نیاید این گفتار
چو دیده دید و دل از دست رفت و چاره نماند
نه دل ز مهر شکیبد، نه دیده از دیدار
《سعدی علیه الرحمه》
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
رنج ، رسوایی ، جنون ، بی خانمانی ، داشتم
مرگ را کم داشت تنها، سفره ی رنگین من
یا به دست آور دوباره عشق او را یا بمیر!
با دلم پیمان من اینست و جان ، تضمین من
#حسین_منزوی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مرگ را کم داشت تنها، سفره ی رنگین من
یا به دست آور دوباره عشق او را یا بمیر!
با دلم پیمان من اینست و جان ، تضمین من
#حسین_منزوی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سنایی*دیوان اشعار*قصاید
*قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵
ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو
پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم
طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو
در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر
بیامید و بیم اشک لعل و روی زرد کو
نقشبند عقل و جان را در نگارستان عشق
زان می صاف ابد عمر ازل پرورد کو
محرمان را در حریم عشق چون نامحرمان
کعبه نقش کعبتین و سبحهٔ مهرهٔ نرد کو
شب روان را از پی زلف شب و رخسار روز
چون سپیده دم دم صافی و باد سرد کو
از دی و امروز و فردا گر بگوید جان فرد
پس ترا جان از دی امروز و فردا فرد کو
از برای انس جان اندر میان انس و جان
یک رفیق هم سرشت و هم دم و هم درد کو
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو
ور کمال ناقصان جویی همی بی علتی
همچو گردون گرد گرد تنت گرداگرد کو
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست ار مرد هست آن مرد کو
بر درختی کاین چنین مرغان همی دستان زدند
زان درخت امروز شاخ و بیخ و برگ و ورد کو
ز آتش و باد و ز آب و خاک ایشان یادگار
یک فروغ و یک نسیم و یک نم و یک گرد کو
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
*قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵
ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو
پیش نوک ناوک دلدوز جانان روز حکم
طرقوا گویان جان را بانگ بردا برد کو
در همه معدن ز تف عشق چون یاقوت و زر
بیامید و بیم اشک لعل و روی زرد کو
نقشبند عقل و جان را در نگارستان عشق
زان می صاف ابد عمر ازل پرورد کو
محرمان را در حریم عشق چون نامحرمان
کعبه نقش کعبتین و سبحهٔ مهرهٔ نرد کو
شب روان را از پی زلف شب و رخسار روز
چون سپیده دم دم صافی و باد سرد کو
از دی و امروز و فردا گر بگوید جان فرد
پس ترا جان از دی امروز و فردا فرد کو
از برای انس جان اندر میان انس و جان
یک رفیق هم سرشت و هم دم و هم درد کو
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو
ور کمال ناقصان جویی همی بی علتی
همچو گردون گرد گرد تنت گرداگرد کو
در زوایای خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویی مرد هست ار مرد هست آن مرد کو
بر درختی کاین چنین مرغان همی دستان زدند
زان درخت امروز شاخ و بیخ و برگ و ورد کو
ز آتش و باد و ز آب و خاک ایشان یادگار
یک فروغ و یک نسیم و یک نم و یک گرد کو
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم
بزم شهنشهست نه ما باده می خریم
بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار
درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم
خورشید جام نور چو برریخت بر زمین
ما ذره وار مست بر این اوج برپریم
#مـولانـا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بزم شهنشهست نه ما باده می خریم
بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار
درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم
خورشید جام نور چو برریخت بر زمین
ما ذره وار مست بر این اوج برپریم
#مـولانـا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بدان جمال الهی که قبله دلهاست
که دم به دم ز طرب سجده میبرد جانت
تو یوسفی و تو را معجزات بسیارست
ولی بسست خود آن روی خوب برهانت
چه جای یوسف بس یوسفان اسیر توند
خدای عز و جل کی دهد بدیشانت
ز هر گیاه و ز هر برگ رویدی نرگس
برای دیدنت از جا بدی به بستانت
چو سوخت ز آتش عشق تو جان گرم روان
کجا دهد شه سردان به دست سردانت
دیوان شمس مولانا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که دم به دم ز طرب سجده میبرد جانت
تو یوسفی و تو را معجزات بسیارست
ولی بسست خود آن روی خوب برهانت
چه جای یوسف بس یوسفان اسیر توند
خدای عز و جل کی دهد بدیشانت
ز هر گیاه و ز هر برگ رویدی نرگس
برای دیدنت از جا بدی به بستانت
چو سوخت ز آتش عشق تو جان گرم روان
کجا دهد شه سردان به دست سردانت
دیوان شمس مولانا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Ali Tafreshi Mey Eshgh [ musicmedia.ir ]
Ali Tafreshi [ musicmedia.ir ]
🎼🎧
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زمانه قرعهی نو میزند به نام شما
خوشا شما که جهان میرود به کام شما
تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما
فروغ گوهری از گنج خانه ی دل ماست
چراغ صبح که برمیدمد ز بام شما
ز صدق آینه کردار صبحخیزان بود
که نقش طلعت خورشید یافت شام شما
زمان به دست شما میدهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما
#هوشنگ_ابتهاج
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوشا شما که جهان میرود به کام شما
تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما
فروغ گوهری از گنج خانه ی دل ماست
چراغ صبح که برمیدمد ز بام شما
ز صدق آینه کردار صبحخیزان بود
که نقش طلعت خورشید یافت شام شما
زمان به دست شما میدهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما
#هوشنگ_ابتهاج
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یا ڪنج قفس یا مرڪَ
این بخت ڪبوترهاست ....
دنیا پُل باریڪی
بین بَد و بدترهاست ...
#علیرضا_آذر
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
این بخت ڪبوترهاست ....
دنیا پُل باریڪی
بین بَد و بدترهاست ...
#علیرضا_آذر
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا قیامت میدهد گرمی به دنیا آتشم
آفتاب روشنم، نسبت مکن با آتشم
شعله خیزد از دلِ بحرِ خروشان جای موج
گر بگیرد یکنفس در هفت دریا آتشم
چیست عالم؟ آتشی با آب و خاک آمیخته
من نه از خاکم، نه از آبم، که تنها آتشم
شمعِ لرزانِ وجودم را شبی آرام نیست
روزها افسردهام چون آب و شبها آتشم
اشک جانسوزم، اثرها چون شرر باشد مرا
قطرهی آبم به چشم خلق، امّا آتشم
در رگ و در ریشهی من، اینهمه گرمی ز چیست؟
شور عشقم، یا شراب کهنهام، یا آتشم؟
از حریم خواجهی شیراز میآیم «رهی!»
پای تا سر مستی و شورم، سراپا آتشم...
#رهی_معیری
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آفتاب روشنم، نسبت مکن با آتشم
شعله خیزد از دلِ بحرِ خروشان جای موج
گر بگیرد یکنفس در هفت دریا آتشم
چیست عالم؟ آتشی با آب و خاک آمیخته
من نه از خاکم، نه از آبم، که تنها آتشم
شمعِ لرزانِ وجودم را شبی آرام نیست
روزها افسردهام چون آب و شبها آتشم
اشک جانسوزم، اثرها چون شرر باشد مرا
قطرهی آبم به چشم خلق، امّا آتشم
در رگ و در ریشهی من، اینهمه گرمی ز چیست؟
شور عشقم، یا شراب کهنهام، یا آتشم؟
از حریم خواجهی شیراز میآیم «رهی!»
پای تا سر مستی و شورم، سراپا آتشم...
#رهی_معیری
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چه بی صدا قلبم را تسخیر کردی
و من چه بی بهانه میخواهمت
قلبمدرهوایت نغمه ی
عشق میخواند
و برایت دلبری میکند
ودوستت دارم
را به زیبایی معنا
خواستنت پراز الطاف
وجریان دارد در رگهایم
"عزیزترینم"
باتو نبض زیستن لبریز شوق است
واشتیاق.....
#لاله_دژکام
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و من چه بی بهانه میخواهمت
قلبمدرهوایت نغمه ی
عشق میخواند
و برایت دلبری میکند
ودوستت دارم
را به زیبایی معنا
خواستنت پراز الطاف
وجریان دارد در رگهایم
"عزیزترینم"
باتو نبض زیستن لبریز شوق است
واشتیاق.....
#لاله_دژکام
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
انگار می سوزاند آتش خرمنی را
وقتی که نفرينت بگيرد دامنی را
من فاصله میگيرم از تو، تا خطر هست
بايد رعايت کرد اصول ايمنی را
هم خيری و هم شر، تو که در من شکستی
مرز ميان دوستی و دشمنی را
در بحث ميزان غرور و کبر داريم
من حکم مستضعف، تو مصداق غنی را
#جواد_منفرد
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وقتی که نفرينت بگيرد دامنی را
من فاصله میگيرم از تو، تا خطر هست
بايد رعايت کرد اصول ايمنی را
هم خيری و هم شر، تو که در من شکستی
مرز ميان دوستی و دشمنی را
در بحث ميزان غرور و کبر داريم
من حکم مستضعف، تو مصداق غنی را
#جواد_منفرد
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو پادشه هر دو جهانی به حقیقت
لیکن چه کنم چون نظرت سوی گدا نیست
#جهان_ملک_خاتون
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
لیکن چه کنم چون نظرت سوی گدا نیست
#جهان_ملک_خاتون
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#علیرضا_بدیع
دستخطی دارم از او
بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم
که چاقو با انار
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دستخطی دارم از او
بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم
که چاقو با انار
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم؟
#مثنوی_مولانا
حکایت برخی اینگونه است که دوست ندارند سر به تن ما باشد ولی کافیست بمیریم تا سنگ قبرمان را ببوسند، اینها مرده پرست و دشمن جان هستند.
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چرا مرده پرست و خصم جانیم؟
#مثنوی_مولانا
حکایت برخی اینگونه است که دوست ندارند سر به تن ما باشد ولی کافیست بمیریم تا سنگ قبرمان را ببوسند، اینها مرده پرست و دشمن جان هستند.
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دیده سازند
خلائق به تماشاےِ تو باز ...
منِ حیرت زده
از شوق ، دهان باز ڪنم ...
#طالب_آملی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خلائق به تماشاےِ تو باز ...
منِ حیرت زده
از شوق ، دهان باز ڪنم ...
#طالب_آملی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سنبل مشکین تو از همه آشفته تر
نرگس شهلای تو از همه شهلاتر است
حسن دل آرای تو از همه مشهورتر
عاشق رسوای تو از همه رسواتر است
مست مقامات شوق از همه هشیارتر
پیر خرابات عشق از همه برناتر است
آن که به محراب گفت از همه مؤمن ترم
گر دو سه جامش دهند از همه ترساتر است
بادهٔ پایندگی از کف ساقی گرفت
آن که به پای قدح از همه بی پاتر است
سر غم عشق را در دل اندوهناک
هر چه نهان می کنی از همه پیداتر است
#فروغی_بسطامی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نرگس شهلای تو از همه شهلاتر است
حسن دل آرای تو از همه مشهورتر
عاشق رسوای تو از همه رسواتر است
مست مقامات شوق از همه هشیارتر
پیر خرابات عشق از همه برناتر است
آن که به محراب گفت از همه مؤمن ترم
گر دو سه جامش دهند از همه ترساتر است
بادهٔ پایندگی از کف ساقی گرفت
آن که به پای قدح از همه بی پاتر است
سر غم عشق را در دل اندوهناک
هر چه نهان می کنی از همه پیداتر است
#فروغی_بسطامی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل را طلبیدم ز سر زلف تو گفتا
ما را سر و پروای چنان بی سر و پا نیست
#جهان_ملک_خاتون
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ما را سر و پروای چنان بی سر و پا نیست
#جهان_ملک_خاتون
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀