💖کافه شعر💖
2.69K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه


#خیام


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دلم بنشسته‌اے بیرون میا
نے برون آے از دلم در خون میا

چون ز دل بیرون نمی‌آیے دمی
هر زمان در دیده دیگرگون میا

چون ڪست یک ذره هرگز پے نبرد
تو به یک یک ذره بوقلمون میا

غصه‌اے باشد ڪه چون تو گوهری
آید از دریا برون بیرون میا

#عطار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مانند
"نفس"
آمدو
مانند "نفس"
"رفت"
آنکس که می و ساغــرِ "میخانهٔ" مابود

#عبـــاس_جوخواست


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سر به سودایی نیاوردم فرود

گرچه دستِ آرزو کوتَه نبود

آن قَدر از خواهشِ دل سوختم

تا چنین بی‌خواهشی آموختم...


#هوشنگ_ابتهاج


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز آتش شهوت برآوردم تو را
و اندر آتش بازگستردم تو را

از دل من زاده‌ای همچون سخن
چون سخن من هم فروخوردم تو را

با منی وز من نمی‌دانی خبر
چشم بستم جادوی کردم تو را

تا نیازارد تو را هر چشم بد
از برای آن بیازردم تو را

رو جوامردی کن و رحمت فشان
من به رحمت بس جوامردم تو را

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
خشم و شهوت، مرد را اَحوَل کند
زِ استقامت، روح را مُبدَل کند

چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد

#مثنوی_مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
Gisoo
Mehraj
🎼 گیسو
🎤 مهراج

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای با جفا در ساخته با ما نمی سازی چرا
روزی ، شبی ، وقتی ، دمی ، با ما نپردازی چرا

با غمزگان مست گو ، صلح است ما را با شما
بر زه کمان کردن که چه، وین ناوک اندازی چرا

گر نیستی در خون من ، خصم دل مجنون من
از زلف طرّاری که چه ، وز غمزه طنازی چرا

آشفته چون من بلبلی بر گل ستان روی تو
افتاده در بند قفس با این خوش آوازی چرا

سر پیش حکمت بر زمین، داریم و نامت بر نگین
بر عاجزان ممتحن این گردن افرازی چرا

نا کرده از شهد لبت روزی به عمدا چاشنی
شب های تا روزم چو شمع از سوز بگدازی چرا

با آن که داری روز و شب ، با من مصاف و عربده
من صلح را در می زنم تو جنگ آغازی چرا

گه انتظارم می دهی گه نا امیدم می کنی
با چون نزاری و الهی این بل عجب بازی چرا


#نزاری_قهستانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
از این به بعد من از دوست شر نخواهم دید
سفر به خیر تو را من دگر نخواهم دید

به ریگ همسفر رودخانه می گفتم
از این به بعد تو را همسفر نخواهم دید

#فاضل_نظری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
نم‌نم باران دو چشمت را تماشاخانه کرد
این درامِ بی‌نظیر از تو، مرا دیوانه کرد

تار و پودم از غمت آشفته و پیچیده بود
خنده‌هایت رَج به رَج آمد دلم را شانه کرد

هرچه منطق گفت من بی‌تو خوشم، امّا دلم
خواست تکذیبش کند این‌بار... خوشبختانه کرد

شانه‌ام لرزيد زير بارِ بغضِ دوری‌ات
ارگ بم را چند لرزه، اين‌چنين ويرانه كرد

عهد بستم با خودم از تو نگویم هیچوقت
باز باران آمد و با خود مرا بیگانه کرد...

#فاطمه_سادات


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دی از تو چنان بدم که گل در بستان

امروز چنانم و چنان‌تر ز چنان

من چون نزنم دست که پابند منی

چون پای نکوبم که توئی دست زنان


مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مانده حالا به چه باید بپرد گاه‌ به گاه
آن پلنگی که شبی پنجه رسانده‌ست به ماه!

گفتمش شیخ! در این آه چه تأثیری هست؟
گفت لا حول و لا قوه الا بالله

سر سجاده به اقرار گناه آمده‌ای
مستی‌ات عذر تو و عذر تو بدتر ز گناه

ای که سر خواستی از عاشق بی‌مقدارت
ما کریمیم.. «کم» از ما که کریمیم نخواه!

گفتم ای دوست همین هفته قرار من و تو
مرگ هم طعنه زد و گفت که انشاالله!

#حسین_زحمتکش


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا

هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟

#اوحدی_مراغه_ای


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
پاییز اگرچه فصل غزلخوانی من است
سرفصلی از فصول پریشانی من است

هر کوچه باغ، داغ بهاران رفته ای است
هر سنگچین ریخته، ویرانی من است

آن غنچه ای که از دم سرد خزان فسرد
در صحن باغ، ناوک پیکانی من است

بغض گلوی چشمه و زاری جویبار
واگویه ای ز هق هق پنهانی من است

تنها بر آن چنار کهن آن کلاغ پیر
گویا ملول سر به گریبانی من است

برگی که گشته دست به دامان بادها
آیینه دار بی سر و سامانی من است

ای عشق سرگران توام واپسین امید
شادم هنوز هم، غمت ارزانی من است

پرتو اگرچه با غم عالم رسد ز راه
پاییز باز فصل غزلخوانی من است


#پرتو_کرمانشاهی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

هرچه جز بارِ غمت بر دلِ مسکینِ من است

برَوَد از دلِ من ، وَز دلِ من آن نرود

آنچنان مهرِ توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود ، از دل و از جان نرود

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

گر می نخوری طعنه مزن مستانرا

بنیاد مکن تو حیله و دستانرا

تو غره بدان مشو که می مینخوری

صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا

#خیام

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
گر خلاف خوی تو گوید کسی
کینه ها خیزد تو را با او بسی

هست احوالم خلاف همدگر
هر یکی با هم مخالف در اثر

من که هر دم راه خود را میزنم
با دگر کس سازگاری چون کنم؟!

می نگر در خود چنین جنگ گران
پس چه مشغولی به جنگ دیگران؟

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
زانک از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون ترا سودای سربالا نبود

#مثنوی_مولانا



قرآن مانند ریسمانی است که عده ای با آن از چاه بیرون می روند و عده ای با آن به درون چاه می روند پس تو ای ستیزه جو، اگر میلی به بالا رفتن با این طناب نداری ، گناه از طناب نیست .

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
زلف تو در کمندِ جنون می‌کشد مرا
خوش‌خوش به کوی عشق درون می‌کشد مرا

هرجا که می‌گریزم از این فتنه، ناگهان
عشقت عنان‌گرفته برون می‌کشد مرا

من دل نمی‌دهم به لب و چشم او، که یار
گاه از فسانه، گَه به فسون می‌کشد مرا

بر خاک آستان تو گریَم به خون دل
چون خاک می‌دواند و خون می‌کشد مرا

«شاهی»! به کوی عشق مکن بعد از این قرار
کاین دل به گوشه‌های جنون می‌کشد مرا...

#امیر_شاهی_سبزاوری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
میـانِ دفتـرِ شعـرم مـرا گم کردی و رفتی
نوشتم بی تـو میمیرم تبسم کردی و رفتی

نوشتم بۍتو غمگینم نوشتم بۍتو افسرده
مرا با این صفتها هم تجسم کردی و رفتی

نوشتم بعدِ تـو شبها دلِ من ماندِه و غمها
تو با غمهاۍاین شبها تفاهم کردی و رفتی

#مریم_اکبـری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀