کیستم من؟ نفسِ سوختهٔ منجمَدی
دل خون گشته و گُل کرده غبار جسدی
نقش تصویر خیالی ز اثر نومیدم
دعویام شوخی و مستی و ندارم سندی
وصل جُستم، دو جهان جلوه دچارم کردند
چه صنمها که ندیدم به سراغ صمدی
هر چه موقوف بیان است، شماری دارد
از احد هم نتوان یافت به غیر از عددی
جز خموشی که کس انگشت به حرفش ننهد،
سخنی کو که ندارد ز زبان دستِ ردی؟
غنچهٔ سر، گره وهمِ تعلّق تا چند؟
ای نسیمِ دمِ شمشیرِ شهادت، مددی
عرض هستی است گزندی که علاجش عدم است
نیست امروز به خودبینی ما چشمِ بدی
موج را عقد گهر کرد، به خود پیچیدن
میشود ضبطِ نفس رشتهٔ عمر ابدی
مژدهٔ عافیتی یافتم از کلفت دهر
موی چشم آینه را گشت حضور نمدی*
هر کجا بیدل از این باغ نهال است بلند
در هوای قد او ناله کشیده است قدی
#بیدل
#ک
*می گوید: رنج روزگار خود عافیتی برای من به ارمغان آورد، چنان که: موی(مژه) در چشم اگرچه باعث آزار می شود، امّا همین موی برای آیینۀ ( چشم ) همانند نمد است، که از چشم در برابر گردِ کدورت ها و تعلّق ها محافظت می کند و صفای دل را در پی خواهد داشت.( آینه را برای دور ماندن از ضربه خوردن، زنگ زدن و حفظ صفا و روشنی آن در جلدی نمدین قرار می داده اند).
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل خون گشته و گُل کرده غبار جسدی
نقش تصویر خیالی ز اثر نومیدم
دعویام شوخی و مستی و ندارم سندی
وصل جُستم، دو جهان جلوه دچارم کردند
چه صنمها که ندیدم به سراغ صمدی
هر چه موقوف بیان است، شماری دارد
از احد هم نتوان یافت به غیر از عددی
جز خموشی که کس انگشت به حرفش ننهد،
سخنی کو که ندارد ز زبان دستِ ردی؟
غنچهٔ سر، گره وهمِ تعلّق تا چند؟
ای نسیمِ دمِ شمشیرِ شهادت، مددی
عرض هستی است گزندی که علاجش عدم است
نیست امروز به خودبینی ما چشمِ بدی
موج را عقد گهر کرد، به خود پیچیدن
میشود ضبطِ نفس رشتهٔ عمر ابدی
مژدهٔ عافیتی یافتم از کلفت دهر
موی چشم آینه را گشت حضور نمدی*
هر کجا بیدل از این باغ نهال است بلند
در هوای قد او ناله کشیده است قدی
#بیدل
#ک
*می گوید: رنج روزگار خود عافیتی برای من به ارمغان آورد، چنان که: موی(مژه) در چشم اگرچه باعث آزار می شود، امّا همین موی برای آیینۀ ( چشم ) همانند نمد است، که از چشم در برابر گردِ کدورت ها و تعلّق ها محافظت می کند و صفای دل را در پی خواهد داشت.( آینه را برای دور ماندن از ضربه خوردن، زنگ زدن و حفظ صفا و روشنی آن در جلدی نمدین قرار می داده اند).
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آنجا برو که لرزش هر شاخه گاه رقص
از خنده سپیده دمان گفت و گو کند
آنجا برو که جنبش موج نسیم و آب
جان را پر از شمیم گل آرزو کند
#شفیعی_کدکنی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از خنده سپیده دمان گفت و گو کند
آنجا برو که جنبش موج نسیم و آب
جان را پر از شمیم گل آرزو کند
#شفیعی_کدکنی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
#ف
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
#ف
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بهترین نصیحت دنیا رو داستایفسکی کرده:
با پای شکسته خود به راهت ادامه بده ...
دستت را بر شانه کسی نگذار !
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با پای شکسته خود به راهت ادامه بده ...
دستت را بر شانه کسی نگذار !
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ما دل خود را به دست شوق شکستیم
هر شکنش را به تار زلف تو بستیم
تا ننشیند به خاطر تو غباری
از سر جان خاستیم و با تو نشستیم
از پی پیوند حلقهٔ سر زلفت
رشتهٔ الفت ز هر چه بود گسستیم
از سر ما پا مکش که با تو به یاری
بر سر مهر نخست و عهد الستیم
پیک صباگر پیامی از تو بیارد
ما همه سرگشتگان باد به دستیم
بر سر زلفت به هیچ حیلتی آخر
دست نجستیم و از کمند نجستیم
گر بکشند از گناه عشق تو ما را
باز نگردیم از این طریق که هستیم
گر ز تو بویی نسیم صبح نیارد
هوش نیاییم از این شراب که مستیم
بندهٔ عشقیم و محو دوست فروغی
ذرهٔ پاکیم و آفتاب پرستیم
فروغی بسطامی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر شکنش را به تار زلف تو بستیم
تا ننشیند به خاطر تو غباری
از سر جان خاستیم و با تو نشستیم
از پی پیوند حلقهٔ سر زلفت
رشتهٔ الفت ز هر چه بود گسستیم
از سر ما پا مکش که با تو به یاری
بر سر مهر نخست و عهد الستیم
پیک صباگر پیامی از تو بیارد
ما همه سرگشتگان باد به دستیم
بر سر زلفت به هیچ حیلتی آخر
دست نجستیم و از کمند نجستیم
گر بکشند از گناه عشق تو ما را
باز نگردیم از این طریق که هستیم
گر ز تو بویی نسیم صبح نیارد
هوش نیاییم از این شراب که مستیم
بندهٔ عشقیم و محو دوست فروغی
ذرهٔ پاکیم و آفتاب پرستیم
فروغی بسطامی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوش به حالِ بوته ی یاسی
که در ایوانِ توست
می تواند هر زمان دلتنگ شد...
بویت کند...
#علیرضا_بدیع
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که در ایوانِ توست
می تواند هر زمان دلتنگ شد...
بویت کند...
#علیرضا_بدیع
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غلام نرگس
مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تـ♡ـو هوشیــارانند
تو را صبا
و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عــاشق و معشـوق رازدارانند
#حافظ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تـ♡ـو هوشیــارانند
تو را صبا
و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عــاشق و معشـوق رازدارانند
#حافظ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
امشب به دور از تو دلم غمگین و خونبار است
در سینه ی غمدیده ام آشوب بسیار است
دردی که دارم می کشم از سرنوشت ماست
انگار دنیا از من و تو سخت بیزار است
دنیا به دور از چشم زیبایت به کامم نیست
از داغ عشقت روزگارم تلخ و دشوار است
در حسرتت تا صبحدم سردرگریبانم
چشم حزین و خسته ام بی وقفه بیدار است
ای کاش می دیدی چه آمد بر سرم از عشق
عمری ست دنیا بر سر این مرد، آوار است
#مهدی_ملکی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در سینه ی غمدیده ام آشوب بسیار است
دردی که دارم می کشم از سرنوشت ماست
انگار دنیا از من و تو سخت بیزار است
دنیا به دور از چشم زیبایت به کامم نیست
از داغ عشقت روزگارم تلخ و دشوار است
در حسرتت تا صبحدم سردرگریبانم
چشم حزین و خسته ام بی وقفه بیدار است
ای کاش می دیدی چه آمد بر سرم از عشق
عمری ست دنیا بر سر این مرد، آوار است
#مهدی_ملکی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کاظم بهمنی یه بیت شعر داره که
معشوقش رو به روحِ خودش تشبیه میکنه
و می خواد بهش بگه نرو.
میگه:
روحِ برخاسته از من ، ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم، می میرم
حقیقتا خیلی قشنگه
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
معشوقش رو به روحِ خودش تشبیه میکنه
و می خواد بهش بگه نرو.
میگه:
روحِ برخاسته از من ، ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم، می میرم
حقیقتا خیلی قشنگه
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اگر سَرَم، که از انکار کردگار پُرم
اگر دلم، که از اندوه روزگار پُرم
دقیقتر بنگر -این غبار از آینه نیست-
خود این منم که در آیینه از غبار پُرم
درختیام که پر از قلبهای کنده شده است
ز خالکوبی غمهای یادگار پرم
نه اهل کشتی نوح و نه سرنهاده به کوه
برای آمدن مرگ از انتظار پرم
مگیر زورق فرسوده مرا از رود
که از خیال رسیدن به آبشار پرم!
#فاضل_نظری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اگر دلم، که از اندوه روزگار پُرم
دقیقتر بنگر -این غبار از آینه نیست-
خود این منم که در آیینه از غبار پُرم
درختیام که پر از قلبهای کنده شده است
ز خالکوبی غمهای یادگار پرم
نه اهل کشتی نوح و نه سرنهاده به کوه
برای آمدن مرگ از انتظار پرم
مگیر زورق فرسوده مرا از رود
که از خیال رسیدن به آبشار پرم!
#فاضل_نظری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بیا که بار دگر گل به بار میآید
بیار باده که بوی بهار میآید
هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار میآید
دلِ چو غنچهی من نشکفد به بوی بهار
بهار من بود آن گه که یار میآید
نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل
کجا نهال امیدم به بار میآید
مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم
وگرنه کیست که از آن دیار میآید
دلم به باده و گل وا نمیشود، چه کنم
که بی تو باده و گل ناگوار میآید
#هوشنگ_ابتهاج
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بیار باده که بوی بهار میآید
هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار میآید
دلِ چو غنچهی من نشکفد به بوی بهار
بهار من بود آن گه که یار میآید
نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل
کجا نهال امیدم به بار میآید
مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم
وگرنه کیست که از آن دیار میآید
دلم به باده و گل وا نمیشود، چه کنم
که بی تو باده و گل ناگوار میآید
#هوشنگ_ابتهاج
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل بی رخ
خوب تو سر خویش ندارد
جان طاقـــت هجر تو ازین بیش ندارد
از عاقبت
عشق تـ♡ــو اندیشه نکردم
دیـــــوانه دل عـــاقبت اندیش ندارد
#سیف_فرغانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوب تو سر خویش ندارد
جان طاقـــت هجر تو ازین بیش ندارد
از عاقبت
عشق تـ♡ــو اندیشه نکردم
دیـــــوانه دل عـــاقبت اندیش ندارد
#سیف_فرغانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد، گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بیعقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
هر که شد جویای او در جان و دل منزل نکرد
مرد باید پاکباز و درد باید مرد سوز
کان نگارین روی عاشق مینخواهد کرد مرد
خاک پای خادمان درگه معشوق شو
بوسه را بر خاک ده چون عاشقان از بهر درد
هر کهرا سودای وصل آن صنم در سر فتاد
اندرین ره سر هم آخر در سر این کار کرد
#سنایی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ور نداری درد، گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بیعقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
هر که شد جویای او در جان و دل منزل نکرد
مرد باید پاکباز و درد باید مرد سوز
کان نگارین روی عاشق مینخواهد کرد مرد
خاک پای خادمان درگه معشوق شو
بوسه را بر خاک ده چون عاشقان از بهر درد
هر کهرا سودای وصل آن صنم در سر فتاد
اندرین ره سر هم آخر در سر این کار کرد
#سنایی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
درد را سوختگانِ تو به درمان ندهند
جگر تشنه به سرچشمۀ حیوان ندهند
بیقراران تو چون دامن صحرا گیرند
خار را فرصت گیرایی دامان ندهند
علم رسمی، ورق سینه سیه ساختن است
عارفان کودک خود را به دبستان ندهند
روزگاری است که بی پای ملخ، نزدیکان
مور را راه سخن پیش سلیمان ندهند
تا درین باغ چو شبنم نشود آب دلت
ره به سرچشمۀ خورشید درخشان ندهند
این چه رسمی است که اربابِ سخاوت صائب
به کسی تا دل خود را نخورد نان ندهند
#صائب
#د
علم رسمی: علوم متداول و کسبی، در برابر علوم عرفانی.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جگر تشنه به سرچشمۀ حیوان ندهند
بیقراران تو چون دامن صحرا گیرند
خار را فرصت گیرایی دامان ندهند
علم رسمی، ورق سینه سیه ساختن است
عارفان کودک خود را به دبستان ندهند
روزگاری است که بی پای ملخ، نزدیکان
مور را راه سخن پیش سلیمان ندهند
تا درین باغ چو شبنم نشود آب دلت
ره به سرچشمۀ خورشید درخشان ندهند
این چه رسمی است که اربابِ سخاوت صائب
به کسی تا دل خود را نخورد نان ندهند
#صائب
#د
علم رسمی: علوم متداول و کسبی، در برابر علوم عرفانی.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سنگ بر سنگ چون بسایی تنگ
بجهد آتش از میان دو سنگ
برق چشمی است در شب دیدار
خندهای جسته از لبان دو یار
#هوشنگ_ابتهاج
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بجهد آتش از میان دو سنگ
برق چشمی است در شب دیدار
خندهای جسته از لبان دو یار
#هوشنگ_ابتهاج
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در پیش بیدلان جان، قدری چنان ندارد
آری کسی که دل داد پروای جان ندارد
پرسی ز من که دارد؟ زان بینشان نشانی
هر کس ازو نشانی دارد نشان ندارد
یک جو وفا ندیدم از روی خوب هرگز
دیدم تمام هر کس این دارد آن ندارد
بر من نه از ترحم کم کرده یار بیداد
تاب جفا ازین بیش در من گمان ندارد
هاتف غلامی تو خواهد بخر به هیچش
این کار اگر ندارد سودی، زیان ندارد
#هاتف_اصفهانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آری کسی که دل داد پروای جان ندارد
پرسی ز من که دارد؟ زان بینشان نشانی
هر کس ازو نشانی دارد نشان ندارد
یک جو وفا ندیدم از روی خوب هرگز
دیدم تمام هر کس این دارد آن ندارد
بر من نه از ترحم کم کرده یار بیداد
تاب جفا ازین بیش در من گمان ندارد
هاتف غلامی تو خواهد بخر به هیچش
این کار اگر ندارد سودی، زیان ندارد
#هاتف_اصفهانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀