بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم
حاشا که چشم خویش از آن روی برکنیم
پروانهای تو بهر تو بفروز سینه را
تا خویش را ز عشق بر آن سینه برزنیم
بفزای خوف عشق نخواهیم ایمنی
زیرا ز خوف عشق تو ما سخت ایمنیم
پروانه را ز شمع تو هر روز مژدهای است
یعنی که مات شو که همیمات ضامنیم
شادیم آن زمان که تو دعوی کنی که من
بیمن شویم از خود و ز عشق صد منیم
تا باغ گلستان جمال تو دیدهایم
چون سرو سربلند و زبانور چو سوسنیم
بر گلشن زمانه برو آتشی بزن
زیرا ز عشق روی تو زان سوی گلشنیم
ای آنک سست دل شدهای در طریق عشق
در ما گریز زود که ما برج آهنیم
از ذوق آتش شه تبریز شمس دین
داریم آب رو و همه محض روغنیم
#مولانا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
حاشا که چشم خویش از آن روی برکنیم
پروانهای تو بهر تو بفروز سینه را
تا خویش را ز عشق بر آن سینه برزنیم
بفزای خوف عشق نخواهیم ایمنی
زیرا ز خوف عشق تو ما سخت ایمنیم
پروانه را ز شمع تو هر روز مژدهای است
یعنی که مات شو که همیمات ضامنیم
شادیم آن زمان که تو دعوی کنی که من
بیمن شویم از خود و ز عشق صد منیم
تا باغ گلستان جمال تو دیدهایم
چون سرو سربلند و زبانور چو سوسنیم
بر گلشن زمانه برو آتشی بزن
زیرا ز عشق روی تو زان سوی گلشنیم
ای آنک سست دل شدهای در طریق عشق
در ما گریز زود که ما برج آهنیم
از ذوق آتش شه تبریز شمس دین
داریم آب رو و همه محض روغنیم
#مولانا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یا رب این پرده نشینان که پس پرده درند
عاقبت پرده عشاق بکلی بدرند
از یکی چون بگریزی دگری گیرد راه
متفق کشتن مارا همه با یکدیگرند
ُ#سروش_اصفهانی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عاقبت پرده عشاق بکلی بدرند
از یکی چون بگریزی دگری گیرد راه
متفق کشتن مارا همه با یکدیگرند
ُ#سروش_اصفهانی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به سویِ خویشتن از لطف گستاخانه کش دستم
که من بسیار محجوبم، همآغوشی نمیدانم
به اندک لذّتِ وصلی تسلّی نیست امّیدم
همآغوشیپرستم قدرِ همدوشی نمیدانم
ُ#طالب_آملی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که من بسیار محجوبم، همآغوشی نمیدانم
به اندک لذّتِ وصلی تسلّی نیست امّیدم
همآغوشیپرستم قدرِ همدوشی نمیدانم
ُ#طالب_آملی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گَهی که رنجشی از یار بودهاست مرا
ز خود شکایت بسیار بودهاست مرا
رقیب، رحم از آن میکند به سادگیام
که چشم مرحمت از یار بودهاست مرا
ز سخت دادن جانم اجل بُود آگه
که شام هجر تو غمخوار بودهاست مرا
مرا پسندِ رقیبت به خویش دشمن کرد
قبولِ بیهنران عار بودهاست مرا
ز خار خارِ غمت در دل اضطراب مباد
گر از تو خاطرِ افگار بودهاست مرا...
#ضمیری_اصفهانی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز خود شکایت بسیار بودهاست مرا
رقیب، رحم از آن میکند به سادگیام
که چشم مرحمت از یار بودهاست مرا
ز سخت دادن جانم اجل بُود آگه
که شام هجر تو غمخوار بودهاست مرا
مرا پسندِ رقیبت به خویش دشمن کرد
قبولِ بیهنران عار بودهاست مرا
ز خار خارِ غمت در دل اضطراب مباد
گر از تو خاطرِ افگار بودهاست مرا...
#ضمیری_اصفهانی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
باد می آیدو می کاهد از آه لب تو
آه از تر شدن گاه به گاه لب تـو
اوج یک خواهش تر در دل تابستان است
خنکای سبد توت سیاه لب تو
"بختیاری" شده ام ایل به راه اندازم
رمه ای بوسه بیارم لب چاه لب تو
پرده در پرده غزلل مست "مرکب خوانی"
می چکد نت به نت از"شور"و"سه گاه"لب تو
غیر من که غزلام یک به یک ارزونی تست
جیگرش پاره بشه هر کی بخواهه لب تو
#حامدعسکری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آه از تر شدن گاه به گاه لب تـو
اوج یک خواهش تر در دل تابستان است
خنکای سبد توت سیاه لب تو
"بختیاری" شده ام ایل به راه اندازم
رمه ای بوسه بیارم لب چاه لب تو
پرده در پرده غزلل مست "مرکب خوانی"
می چکد نت به نت از"شور"و"سه گاه"لب تو
غیر من که غزلام یک به یک ارزونی تست
جیگرش پاره بشه هر کی بخواهه لب تو
#حامدعسکری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بهر دانش عاشقان را حاجت استاد نیست
هر که ورزد عشق بی استاد دانشور شود
#فیض_کاشانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر که ورزد عشق بی استاد دانشور شود
#فیض_کاشانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست
بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
دورم به صورت از در دولتسرای تو
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
#حافظ
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست
بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
دورم به صورت از در دولتسرای تو
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
#حافظ
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
lalaei(wWw.Bo2Pmc.cOm)
homayon(wWw.Bo2Pmc.cOm)
لالا لالا انار دونه دونه
مامان رو بالهای رنگین کمونه
مامان امشب تو جشن موج و مهتاب
زلال و جاری و روشن مث آب
کنار غنچه و برگ و جوونه
عروس خوشگل هفت آسمونه
میخواد امشب به یاد بچگیها
کنارِ مریما و رازقیها
از اونجایی که کرده آشیونه
برات لالا لالا لالا بخونه...!
#شعله_نیکخواه
#آرامش_شبانگاهی_با_موزیک
#شبتون_در_آغوش_مهر_او
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مامان رو بالهای رنگین کمونه
مامان امشب تو جشن موج و مهتاب
زلال و جاری و روشن مث آب
کنار غنچه و برگ و جوونه
عروس خوشگل هفت آسمونه
میخواد امشب به یاد بچگیها
کنارِ مریما و رازقیها
از اونجایی که کرده آشیونه
برات لالا لالا لالا بخونه...!
#شعله_نیکخواه
#آرامش_شبانگاهی_با_موزیک
#شبتون_در_آغوش_مهر_او
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از لب لعل توام، کار به کام است، امشب
دولتم بنده و اقبالم، غلام است، امشب
آسمان گو بنشان، مشعله ماه تمام
که زمین را مه روی تو، تمام است، امشب
باده در دین من امروز، حلال است، حلال
خواب، در چشم من ای بخت، حرام است، امشب
برو ای قافله صبح! مزن دم کانجا
آفتابی است که در پرده شام است، امشب
شمع بین، سوخته آتش و او مرده شمع
گوییا عاشق ازین هردو، کدام است امشب
اثر عکس لب توست، درون می ناب
که صفایی عجب، اندر دل جام است، امشب
من هوای حرم کعبه ندارم، که مرا
عرفات سر کوی تو مقام است، امشب
حاشدت را که چو عودست بر آتش، سلمان
گو همی سوز، که سودای تو خام است امشب
#سلمان_ساوجی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دولتم بنده و اقبالم، غلام است، امشب
آسمان گو بنشان، مشعله ماه تمام
که زمین را مه روی تو، تمام است، امشب
باده در دین من امروز، حلال است، حلال
خواب، در چشم من ای بخت، حرام است، امشب
برو ای قافله صبح! مزن دم کانجا
آفتابی است که در پرده شام است، امشب
شمع بین، سوخته آتش و او مرده شمع
گوییا عاشق ازین هردو، کدام است امشب
اثر عکس لب توست، درون می ناب
که صفایی عجب، اندر دل جام است، امشب
من هوای حرم کعبه ندارم، که مرا
عرفات سر کوی تو مقام است، امشب
حاشدت را که چو عودست بر آتش، سلمان
گو همی سوز، که سودای تو خام است امشب
#سلمان_ساوجی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
آی غــمــ
رو بــگــیــر از دلــشــ
ک غــمــگــیــنــی دل ِ او
انــدوه ســت بــر دل ِ مــنــ
غــبــار آلــود نــڪــنــ
پــاڪــی عــشــــ♡ــقــش را
ک امــیــدی ســت در عــشــــ♡ــق بــرایــمــ
#بــــــهرامــــــ__دلــــــداده
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آی غــمــ
رو بــگــیــر از دلــشــ
ک غــمــگــیــنــی دل ِ او
انــدوه ســت بــر دل ِ مــنــ
غــبــار آلــود نــڪــنــ
پــاڪــی عــشــــ♡ــقــش را
ک امــیــدی ســت در عــشــــ♡ــق بــرایــمــ
#بــــــهرامــــــ__دلــــــداده
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن
سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام، در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
نیما یوشیج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که می گیرند در شاخ تلاجن
سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام، در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
نیما یوشیج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
صبح،
دیدم طرِّهٔ شبنم به روی برگ گل
زان لبودندان گوهربار،یاد آمدمرا
چون به طرف
گلستان آمد سحر باد صبا
از نسیم روحبخش یار،یاد آمدمرا
#شاطرعباس_صبوحی
#صبحتوندلانگیزوشاد
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح،
دیدم طرِّهٔ شبنم به روی برگ گل
زان لبودندان گوهربار،یاد آمدمرا
چون به طرف
گلستان آمد سحر باد صبا
از نسیم روحبخش یار،یاد آمدمرا
#شاطرعباس_صبوحی
#صبحتوندلانگیزوشاد
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با نسیم بامداد و شعر نابی از طلا
در کنار پنجره با پیچ و تابی از طلا
عطر گندمزار دارد گیسوان مخملت
طره بگشا تا برآید آفتابی از طلا
#شهراد_میدری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در کنار پنجره با پیچ و تابی از طلا
عطر گندمزار دارد گیسوان مخملت
طره بگشا تا برآید آفتابی از طلا
#شهراد_میدری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
❄️
صبح باران که بگیرد تَرِ باران نشوی
خیس از بارش پیدرپی گیلان نشوی
صبح باران که بگیرد چمدان را نبری
بیخبر، همسفر خستهٔ تهران نشوی
صبح باران که بگیرد به سراغم نروی
چینی نازک سهرابی کاشان نشوی!
صبح باران که بگیرد مه سنگین دارم
آخرین خاطرهٔ جادهٔ حیران نشوی!
صبح باران که بگیرد دل بی ارگ مرا
نشکنی، باعث لرزیدن کرمان نشوی
آخرین برگ به جاماندهٔ این شاخ تَرم!
برگریزان، قسم خوردهیٔ آبان نشوی!!
#ارس_آرامی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح باران که بگیرد تَرِ باران نشوی
خیس از بارش پیدرپی گیلان نشوی
صبح باران که بگیرد چمدان را نبری
بیخبر، همسفر خستهٔ تهران نشوی
صبح باران که بگیرد به سراغم نروی
چینی نازک سهرابی کاشان نشوی!
صبح باران که بگیرد مه سنگین دارم
آخرین خاطرهٔ جادهٔ حیران نشوی!
صبح باران که بگیرد دل بی ارگ مرا
نشکنی، باعث لرزیدن کرمان نشوی
آخرین برگ به جاماندهٔ این شاخ تَرم!
برگریزان، قسم خوردهیٔ آبان نشوی!!
#ارس_آرامی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀