.
چشمان تو، جارچیان شب اند
و لبخند روشنایی نیم بندی،
که اوقات مرا دلخوش می کند!
دلم که از حوصله خالی می شود،
سراغ تو را می گیرد
و دم کرده ی بابونه ای،
که عصاره اش با نفس هایت
مرا بر سر شوق می آورد!
به آفتاب روی تو نگاه می کنم
و درخشش زندگی
که مرا به درازای عمر می کشاند!
تو که باشی،
ساعت از کویرهای تشنه عبور می کند!
اوقات دست هایم، سرخوش می شود!
بند می کنم به دوست داشتنت
روز در تلاطم دقیقه ها
زمان را صرف مستی لبخندت می کند!
و من از چهار جهت، در هر نگاه
به " واللهُ خَیراً حافظاً " می رسم
عشق در تو خودش را جای داده!
حجم صدایت،
و لهجه ی شعرهای ناگفته ی سینه ام
گنجینه ای ست،
که کلید ورق هایش را
به دست های تو سپرده است!
بر فراز و گِردِ حوصله ام بنشین!
بی قرار از روزهای توام
این علاقه مرا به قلبت
چهارمیخ کرده ست ...
#عرفان_یزدانی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چشمان تو، جارچیان شب اند
و لبخند روشنایی نیم بندی،
که اوقات مرا دلخوش می کند!
دلم که از حوصله خالی می شود،
سراغ تو را می گیرد
و دم کرده ی بابونه ای،
که عصاره اش با نفس هایت
مرا بر سر شوق می آورد!
به آفتاب روی تو نگاه می کنم
و درخشش زندگی
که مرا به درازای عمر می کشاند!
تو که باشی،
ساعت از کویرهای تشنه عبور می کند!
اوقات دست هایم، سرخوش می شود!
بند می کنم به دوست داشتنت
روز در تلاطم دقیقه ها
زمان را صرف مستی لبخندت می کند!
و من از چهار جهت، در هر نگاه
به " واللهُ خَیراً حافظاً " می رسم
عشق در تو خودش را جای داده!
حجم صدایت،
و لهجه ی شعرهای ناگفته ی سینه ام
گنجینه ای ست،
که کلید ورق هایش را
به دست های تو سپرده است!
بر فراز و گِردِ حوصله ام بنشین!
بی قرار از روزهای توام
این علاقه مرا به قلبت
چهارمیخ کرده ست ...
#عرفان_یزدانی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک نفر پرسهزنان آمده دنبال دلم
شاید این بار کمی خوب شود حال دلم
بعد یک عمر غریبی، به خدا حقم نیست
که غم چشم شما نیز شود مال دلم
شاید عاشق شدهام! باید از اینجا بروم...
گر چه هرگز نشود یاد تو پامال دلم
آه... یک عالمه حرف است که باید به شما
بزنم تا که بدانی همه احوال دلم
لکنت انگار گرفتهست زبانم... نشود
که بگویم به شما درد کهنسال دلم!
میروم امشب از این شهر، خداحافظتان
یک نفر پرسه زنان آمده دنبال دلم . . .
#میلاد_شمسیان
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شاید این بار کمی خوب شود حال دلم
بعد یک عمر غریبی، به خدا حقم نیست
که غم چشم شما نیز شود مال دلم
شاید عاشق شدهام! باید از اینجا بروم...
گر چه هرگز نشود یاد تو پامال دلم
آه... یک عالمه حرف است که باید به شما
بزنم تا که بدانی همه احوال دلم
لکنت انگار گرفتهست زبانم... نشود
که بگویم به شما درد کهنسال دلم!
میروم امشب از این شهر، خداحافظتان
یک نفر پرسه زنان آمده دنبال دلم . . .
#میلاد_شمسیان
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
درآ در آب جو و آب میجو
تو گویی کو و کو او نیز سر را
به هر سو میکند یعنی که کو کو
ز کوی عشق میآید ندایی
رها کن کو و کو دررو در این کو
برو دامان خاقان گیر محکم
چو او باشد چه اندیشی ز باجو
برو پهلوی قصرش خانهای گیر
که تا ایمن شوی از درد پهلو
گریزان درد و دارو در پی تو
زهی لطف و زهی احسان و دارو
سیه کاری و تلخی را رها کن
بر ما زو بیا غلطان چو مازو
از او یابد طرب هم مست و هم می
از او گیرد نمک هم رو و هم خو
از او اندیش و گفتن را رها کن
لطیف اندیش باشد مرد کم گو
#مولانا
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
درآ در آب جو و آب میجو
تو گویی کو و کو او نیز سر را
به هر سو میکند یعنی که کو کو
ز کوی عشق میآید ندایی
رها کن کو و کو دررو در این کو
برو دامان خاقان گیر محکم
چو او باشد چه اندیشی ز باجو
برو پهلوی قصرش خانهای گیر
که تا ایمن شوی از درد پهلو
گریزان درد و دارو در پی تو
زهی لطف و زهی احسان و دارو
سیه کاری و تلخی را رها کن
بر ما زو بیا غلطان چو مازو
از او یابد طرب هم مست و هم می
از او گیرد نمک هم رو و هم خو
از او اندیش و گفتن را رها کن
لطیف اندیش باشد مرد کم گو
#مولانا
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هرچه می در جان این جام سفالی ریخته
عشق،این ساقی مست لا ابالی ریخته
هرچه مینوشیم از روز ازل پر مانده است
هفت اقیانوس در این جام خالی ریخته
میتوان هردوجهان را دید ازچشمان تو
آن قدر در جام جان تو زلالی ریخته
ماه یک چشم تو و خورشید چشم دیگرت
عشق طرح چشمهایت را چه عالی ریخته!
حیرت اندر حیرت اندر حیرت اندر حیرت است
کی رسیده عشق در چشم تو کالی ریخته؟
بازفنجان دلم افتاد از دستان تو
تکه تکه تکههایش روی قالی ریخته
دود دنیا را گرفته باز انگاری کسی
هیزم تر توی خورشید زغالی ریخته
#جلیل_صفربیگی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عشق،این ساقی مست لا ابالی ریخته
هرچه مینوشیم از روز ازل پر مانده است
هفت اقیانوس در این جام خالی ریخته
میتوان هردوجهان را دید ازچشمان تو
آن قدر در جام جان تو زلالی ریخته
ماه یک چشم تو و خورشید چشم دیگرت
عشق طرح چشمهایت را چه عالی ریخته!
حیرت اندر حیرت اندر حیرت اندر حیرت است
کی رسیده عشق در چشم تو کالی ریخته؟
بازفنجان دلم افتاد از دستان تو
تکه تکه تکههایش روی قالی ریخته
دود دنیا را گرفته باز انگاری کسی
هیزم تر توی خورشید زغالی ریخته
#جلیل_صفربیگی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک شب تو را میگیرم از آغوش یارَت
آری گناه میکنم به اعتبارت
دست من و نبضِ لطیفِ گردنِ تو
نقشه کشیده ام برای احتکارت
#آریانامیر
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آری گناه میکنم به اعتبارت
دست من و نبضِ لطیفِ گردنِ تو
نقشه کشیده ام برای احتکارت
#آریانامیر
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Deng
Mahya Hamedi
ای یار طرفهی فصلهای بیتو
زیبای تنهای دل
معنای روان جهان باش
گلی
در این برهوت پرتلاطم جاری
و تازهتر شعری
بر لبان ماهی و دریا
#شهرام_شاهرختاش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زیبای تنهای دل
معنای روان جهان باش
گلی
در این برهوت پرتلاطم جاری
و تازهتر شعری
بر لبان ماهی و دریا
#شهرام_شاهرختاش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
طرحی از چشمانِ تو پاشیده روی قرصِ ماه
دلخوش است امشب گمانم یوسفی در عمقِ چاه
در سکوتِ چشم هـایت مردمی زندانی اند
این چه کاری بـود کـردی با گـروهی سربه راه
در همــان دیــدارِ آغــازیـن به مــن الهام شد
نیسـتی مـانـنـد بعضـی هـا رفیــقِ نیمه راه
دسـت هایم می رسند آخــر به گیسوی تو و…
کودتا خواهند کــرد ایــن ارتشی ها بر سپاه
حسـی از تــو در حــوالی ام شکوفا می شود
اتفــاقـاتی شبیـــه آخـــــرِ اســـفــنــد ماه
#علیرضا_آرینمهر
#ط
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلخوش است امشب گمانم یوسفی در عمقِ چاه
در سکوتِ چشم هـایت مردمی زندانی اند
این چه کاری بـود کـردی با گـروهی سربه راه
در همــان دیــدارِ آغــازیـن به مــن الهام شد
نیسـتی مـانـنـد بعضـی هـا رفیــقِ نیمه راه
دسـت هایم می رسند آخــر به گیسوی تو و…
کودتا خواهند کــرد ایــن ارتشی ها بر سپاه
حسـی از تــو در حــوالی ام شکوفا می شود
اتفــاقـاتی شبیـــه آخـــــرِ اســـفــنــد ماه
#علیرضا_آرینمهر
#ط
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن
تا چهها در می دمد این عشق در سرنای تن
هست این سر ناپدید و هست سرنایی نهان
از می لبهاش باری مست شد سرنای من
گاه سرنا می نوازد گاه سرنا می گزد
آه از این سرنایی شیرین نوای نی شكن
شمع و شاهد روی او و نقل و باده لعل او
ای ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را كو ز بویش مست شد
وان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان و صوفی ناپدید
ای مسلمانان كی دیدهست خرقه رقصان بیبدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جان
گردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
ای دل مخمور گویی بادهات گیرا نبود
باده گیرای او وانگه كسی با خویشتن
مولانا
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا چهها در می دمد این عشق در سرنای تن
هست این سر ناپدید و هست سرنایی نهان
از می لبهاش باری مست شد سرنای من
گاه سرنا می نوازد گاه سرنا می گزد
آه از این سرنایی شیرین نوای نی شكن
شمع و شاهد روی او و نقل و باده لعل او
ای ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را كو ز بویش مست شد
وان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان و صوفی ناپدید
ای مسلمانان كی دیدهست خرقه رقصان بیبدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جان
گردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
ای دل مخمور گویی بادهات گیرا نبود
باده گیرای او وانگه كسی با خویشتن
مولانا
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
لازم نیست که خانهات را ترک کنی
پشت میزت بنشین و گوش کن،
حتی گوش نکن، تنها منتظر بمان،
منتظر نمان، آرام و تنها بمان،
تمام دنیا بینقاب خودش را در برابرت ظاهر میکند.
#پندهای_سورائو_فرانتس_کافکا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پشت میزت بنشین و گوش کن،
حتی گوش نکن، تنها منتظر بمان،
منتظر نمان، آرام و تنها بمان،
تمام دنیا بینقاب خودش را در برابرت ظاهر میکند.
#پندهای_سورائو_فرانتس_کافکا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شاهى كه ماه غاشيهگرد سپاه اوست
خورشيد سربرهنۀ طرف كلاه اوست
خوبان به دور دلبرىاش دست بر دلند
زين شيوه كافريدۀ چشم سياه اوست
جان چون برم ز گردش چشمى كه هر طرف،
چندين هزار كُشته شهيد نگاه اوست؟
من مىروم كه كشتۀ بىرحمىاش شوم
گر زنده بازگردم از آنجا گناه اوست!
«ذهنى» مكن! ز قاتل من خون او مخواه
در قتل من تأسّف او عذرخواه اوست.
#ذهنی_کاشانی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خورشيد سربرهنۀ طرف كلاه اوست
خوبان به دور دلبرىاش دست بر دلند
زين شيوه كافريدۀ چشم سياه اوست
جان چون برم ز گردش چشمى كه هر طرف،
چندين هزار كُشته شهيد نگاه اوست؟
من مىروم كه كشتۀ بىرحمىاش شوم
گر زنده بازگردم از آنجا گناه اوست!
«ذهنى» مكن! ز قاتل من خون او مخواه
در قتل من تأسّف او عذرخواه اوست.
#ذهنی_کاشانی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
▪️آغوشِ امید
بوسهٔ گرم تو در نومیدی،
نوشداروی امیدم بخشید
چشم پر مهر تو با من میگفت:
«هیچ نومید به جایی نرسید!»
پیش چشمم همه جا بود سیاه،
ناامید از همه چیز و همه کس
سیر از خویش و گریزان از خلق،
کرده پیوند به نومیدی و بس
آرزوها همه تاریک و تباه،
سخنم تلخ، چراغم خاموش
مرگ بر زاری من میخندید،
زندگی بار گران بود به دوش
پردهٔ یاس نمیداد امان،
تا ببینم که چه زیباست جهان
دست در دامن امید زدم،
یافتم زندگی جاویدان
حالیا چشم دلم بر همه چیز،
کند از روزن امید نگاه
چه شکوهیست در این کلبهٔ تنگ!
چه فروغیست در این شام سیاه!
#فریدون_مشیری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بوسهٔ گرم تو در نومیدی،
نوشداروی امیدم بخشید
چشم پر مهر تو با من میگفت:
«هیچ نومید به جایی نرسید!»
پیش چشمم همه جا بود سیاه،
ناامید از همه چیز و همه کس
سیر از خویش و گریزان از خلق،
کرده پیوند به نومیدی و بس
آرزوها همه تاریک و تباه،
سخنم تلخ، چراغم خاموش
مرگ بر زاری من میخندید،
زندگی بار گران بود به دوش
پردهٔ یاس نمیداد امان،
تا ببینم که چه زیباست جهان
دست در دامن امید زدم،
یافتم زندگی جاویدان
حالیا چشم دلم بر همه چیز،
کند از روزن امید نگاه
چه شکوهیست در این کلبهٔ تنگ!
چه فروغیست در این شام سیاه!
#فریدون_مشیری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت
چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعلهای بود که لرزید ولی جان نگرفت
جز خودم هیچ کسی در غمِ تنهایی من
مثلِ فواره سرِ گریه به دامان نگرفت
دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصهی عاشقی ما سر و سامان نگرفت
هر چه در تجربه ی عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رودِ خروشان نگرفت
مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت !
#فاضل_نظری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت
چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعلهای بود که لرزید ولی جان نگرفت
جز خودم هیچ کسی در غمِ تنهایی من
مثلِ فواره سرِ گریه به دامان نگرفت
دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصهی عاشقی ما سر و سامان نگرفت
هر چه در تجربه ی عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رودِ خروشان نگرفت
مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت !
#فاضل_نظری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
راه برگشتنی -ای ماه- به مردابت نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود
دل من بود که در گوشهی تنهایی سوخت
هر کسی شرم ندارد به تماشا برود
عاشقیکردنمان دردسری بیش نبود
عشق ایکاش که از دهکدهی ما برود...
#فرامرز_عرب_عامری
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود
دل من بود که در گوشهی تنهایی سوخت
هر کسی شرم ندارد به تماشا برود
عاشقیکردنمان دردسری بیش نبود
عشق ایکاش که از دهکدهی ما برود...
#فرامرز_عرب_عامری
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای عقربک! آهستهتر بر صفحهی ساعت گذر
شاید در این دَم، بیشتر از عمر خود گیرم ثمر
تندی مکن در کار خود، تا من ببندم بار خود
آهسته کن رفتار خود، تا با تو گردم همسفر
در راه تنها ماندهام، از همرهان واماندهام
در کوه و صحرا ماندهام، بیرهنما، بیراهبر
نیمی ز عمرم شد تمام، از آن نبردم هیچ کام
اکنون به سعی و اهتمام از عمر گردم بهرهبر
ای ساعت دیواریام، ای مایهی بیداریام
کردی چو هردَم یاریام، از وقت گشتم باخبر
بهبه به بانگ زنگ تو، آن دلنشین آهنگ تو
آن صفحهی خوشرنگ تو، ای حاصل علم و هنر
زنگ تو چون آید بهگوش، آید بهگوشم از سروش
از جای برخیز و بکوش، از عمر خود سودی ببر
زنگ تو هُشیارم کند، از خواب بیدارم کند
آمادهی کارم کند تا گردم از خود باخبر
چون وقت را قدر و بها باشد فزونتر از طلا
فرصت مکن از کف رها، بیکار منْشین ای بشر!
برخیز تا غوغا کنی، شوری ز خود برپا کنی
هر عقدهای را وا کنی زَانْگشتِ فرهنگ و هنر
ای بیخبر! آگاه شو، آگه ز راه و چاه شو
با عقربک همراه شو، بر گردش ساعت نگر...
#علی_مظاهری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شاید در این دَم، بیشتر از عمر خود گیرم ثمر
تندی مکن در کار خود، تا من ببندم بار خود
آهسته کن رفتار خود، تا با تو گردم همسفر
در راه تنها ماندهام، از همرهان واماندهام
در کوه و صحرا ماندهام، بیرهنما، بیراهبر
نیمی ز عمرم شد تمام، از آن نبردم هیچ کام
اکنون به سعی و اهتمام از عمر گردم بهرهبر
ای ساعت دیواریام، ای مایهی بیداریام
کردی چو هردَم یاریام، از وقت گشتم باخبر
بهبه به بانگ زنگ تو، آن دلنشین آهنگ تو
آن صفحهی خوشرنگ تو، ای حاصل علم و هنر
زنگ تو چون آید بهگوش، آید بهگوشم از سروش
از جای برخیز و بکوش، از عمر خود سودی ببر
زنگ تو هُشیارم کند، از خواب بیدارم کند
آمادهی کارم کند تا گردم از خود باخبر
چون وقت را قدر و بها باشد فزونتر از طلا
فرصت مکن از کف رها، بیکار منْشین ای بشر!
برخیز تا غوغا کنی، شوری ز خود برپا کنی
هر عقدهای را وا کنی زَانْگشتِ فرهنگ و هنر
ای بیخبر! آگاه شو، آگه ز راه و چاه شو
با عقربک همراه شو، بر گردش ساعت نگر...
#علی_مظاهری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و به راستی هیچ چیز هرگز
جای رفیق گمشده را پر نخواهد کرد.
نمی توان برای خود دوستان قدیمی درست کرد.
هیچ چیز با این گنجینه ی خاطرات مشترک،
این همه رنج ها و مصائبِ با هم چشیده،
این همه قهرها و آشتی ها و هیجان های تند همسنگ نیست.
این دوستی ها تکرار نمی شوند.
کسی که نهال بلوطی به این امید
می نشاند که به زودی در سایه اش بنشیند،
خیالی خام می پرورد!
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
📖 زمین انسان ها
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جای رفیق گمشده را پر نخواهد کرد.
نمی توان برای خود دوستان قدیمی درست کرد.
هیچ چیز با این گنجینه ی خاطرات مشترک،
این همه رنج ها و مصائبِ با هم چشیده،
این همه قهرها و آشتی ها و هیجان های تند همسنگ نیست.
این دوستی ها تکرار نمی شوند.
کسی که نهال بلوطی به این امید
می نشاند که به زودی در سایه اش بنشیند،
خیالی خام می پرورد!
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
📖 زمین انسان ها
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀