💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ظهرتون معطر بہ
بوے مهربانی
دلتون غرق عشق و محبت
لبتـون خنـدون
زندگیتون مملو از آرامش
دقیقہ هاتون بے نظیر

ظهر زیباتـون دلنشین یاران جاااان

‌‌

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه نویسم که دل از درد فراقت چه کشید؟
یا ز نادیدنت این دیده غم دیده چه دید؟

به امیدی که رسد در تو دل خام طمع
سالها دیگ هوس پخت و به آخر نرسید

قصه این دل دیوانه درازست و مپرس:
که در آن سلسله زلف پریشان چه کشید؟

قصه راز تو مردیم و نگفتیم به کس
بشنو این قصه که هرگز به جهان کس نشنید

عاشق صورت توست آینه و این صورت
هست در چهره آیینه چو خورشید پدید

سر زلف تو مرا توبه ناموس شکست
چشم مست تو مرا پرده سالوس درید

جرعه در دور تو رسمی است که نتوان انداخت
خرقه در عهد تو عیبی است که نتوان پوشید

دشمنان گر همه کردند زبان چون شمشیر
نیست ممکن که مرا از تو توانند برید

خواست تا شرح فراق تو نویسد سلمان
حال دل در قلم آمد ز قلم خون بچکید

#سلمان_ساوجی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مگذار که غصه در میانت گیرد
یا وسوسه‌های این جهانت گیرد

رو شربت عشق در دهان نه شب و روز
زان پیش که حکم حق دهانت گیرد

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگرچه ناله نیارامد، آرمیده بگیر
بگیر گوش خودت را و ناشنیده بگیر

به باد اگر که سری می‌رود، نرفته شمار
ز باغ اگر که گلی چیده شد، نچیده بگیر

به چهره‌های هراسیده داغِ سیلی را
بر آسمان سحر، سرخیِ سپیده بگیر

به لب رسیدن و از لب پریدنِ جان را
پریدن لبه از ظرف لب‌پریده بگیر

نفوس بد مزن و عاقبت به لانه‌ی خود
کلاغ دربه‌در قصه را رسیده بگیر

چه فرق می‌کند آه است یا که خمیازه؟
نفس‌نفس‌زده‌ای را نفس‌کشیده بگیر

اگر که قطره‌ی اشکی به دیده‌ام دیدی
گمان گریه مبر، دیده را ندیده بگیر...

#وحید_عیدگاه


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
پاس دلبر، بزم ما را محفل تصویر کرد

کز حیا تا آخر مجلس به سرگوشی گذشت...

#اشرف_مازندرانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هی برگ به برگ ریخت، هی پر پر سوخت
در آتش خون خویش سر تا سر سوخت

با مردم این زمانه نیکی نکنی
پاییز به مهر آمد و در آذر سوخت

:#رحمان_زارع

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من یک زنم
به لطافت ابر ، به غنای باران ، به گرمای کویر !
من عصیانم برهنه بر اندیشه آدمی
عریان تر از شعر ، سپید تر از شب !
چراغم ، افروخته به شرافت بوسه
شریانم ، وقتی به استحاله چشم
اشک می خورم ؛
من یک زنم
که مرز های عداوت
به دست های من صلح می شود ،
گویی که آدمیت ، از ترانه هایم رنگ می گیرند؛
شعار نبوده ام که بر لبان تو جاری شوم
صدای من ، شرافتی ست فراسوی عشق
بی آنکه شهوت ،
بر پیکره ام جامه ای شود ...!

#پیام_شاه_منصوری

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای چهرهٔ زیبای تو رشک بتان آذری
هر چند وصفت می‌کنم در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟

آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام
بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

ای راحت و آرام جان با روی چون سرو روان
زینسان مرو دامنکشان کارام جانم می‌بری

عزم تماشا کرده‌ای آهنگ صحرا کرده‌ای
جان ودل ما برده‌ای اینست رسم دلبری

عالم همه یغمای تو خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری

خسرو غریبست و گدا افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری


#امیرخسرو_دهلوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌امروز مها، خویش ز بیگانه ندانیم

مستیم بدان حد که ره خانه ندانیم

در عشق تو از عاقله‌ی عقل برستیم

جز حالت شوریده‌ی دیوانه ندانیم

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آذر ماهی‌ها، آخرین برگ برنده‌ی فصل زیبای پاییزن که با اومدنشون خورشید غماتون غروب می‌کنه و با گرمای محبتشون، چروک دلخوشیاتون باز میشه! هر چقدرم غصه لونه‌ی کوچیکی گوشه‌ی قلبشون ساخته باشه ولی باز هم پررنگ‌ تر و غلیظ‌تر از همیشه به آدما عشق می‌ورزن و تموم نقطه چین‌های احساسشون رو با مهربونی پر می‌کنن.آذر ماهیا عاشق فصل برگریزونِ پاییزن...فکرش رو بکنین که عاشق هم باشن! دست معشوق رو می‌گیرن و پا به پای پاییز، بی‌انتها ترین جاده‌ی دوست داشتن رو قدم میزنن و زیبایی پاییز رو چند برابر می‌کنن! قشنگ ترین تصویرهای خوشبختی، تولدتون مبارک

نازیلا زارع

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه ڪرده اے تو با دلم ڪه از تو پیش دیگران

گلایه هم ڪه مے ڪنم شعر حساب مے شود ...


#ڪاظم_بهمنی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

مو به مو دام فریب دل دانای منی
پای تا سر پی تسخیر سراپای منی

من همان روز که چشمان تو دیدم گفتم
که ز مژگان سیه فتنهٔ فردای منی

میخورم زهر به شیرینی شکر تا تو
بت شیرین دهن و شوخ و شکرخای منی

من و شور تو که از سلسلهٔ زلف بلند
همه جا سلسله دار دل شیدای منی ...

#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من بنده خوبانم هر چند بدم گویند

با زشت نیآمیزم هر چند کُند نیکی ...

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست

کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست

#شهریار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا از می عشق جرعه نوش تو شدم
حیران کمال و عقل و هوش تو شدم

چون پند تو گوشواره کردم در گوش
یعنی که ز جان حلقه بگوش تو شدم


#ادیب_الممالک


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دلم هوای خرابات می کند گاهی
خدا کند که تو باشی و بشکند گاهی

از انعکاس غرور تو این چنین شده ام
که لاف عرش خدایی دلم زند گاهی

میان باغ تو پروانه ی تمنایم
حریر خاطره در خواب می تند گاهی


#احمد_پروین


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آذر زنی است!
درد کشیده ازخزان پاییز
با کوله باری پراز آرزوهای الوان
گمشده ایی است
در برهوت عشق
گیسوان سیاه ومواجش
کرده سپید برف زمستان!
سبدش پر از سیب حوا
قلبش پر از احساس
دستانش خالیست
از گل یاس
خاطراتش شد قربانی
یک رویا ...!!

#مینو_پناهپور

💛آذر ماهتون سرشار از آرامش و برکت 💛
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوش آمدی آقای آذر
آقای ته تغاری پاییز....

در کوچه باغ انتظار
زیر درخت انار
پهن کرده ام فرشی از برگهای زرد و نارنجی
تا بنشینی کنارم
تا پیاله پیاله
انار دانه کنیم
و جرعه جرعه بنوشیم
چای محبت را
چشم در چشم باشیم به راه باشیم
یلدای سفید پوش را
رنگت را عوض نکن در تغییر فصل
برف ببارد یا باران
شولای تن پوشت زیباست

#باران

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق مثل برف میمونه
آروم آروم میاد میشینه روی
بوم خونتون

سنگینے میڪنه آوار میشه
زیباست اما سختے داره

امیدوارم برف عشق بباره براتون
آوار بشه روے خونه تنهاییتون


#ناشناس
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت
دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت

خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی
سپر انداخت عقل از دست ناوک‌های خونریزت

برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی
فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت

لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن
بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت

جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی
اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه‌انگیزت

دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری
چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت

دمادم درکش ای سعدی شراب صرف و دم درکش
که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀