" شاه آن باشد که از خود شه بود
نه به مخزن ها و لشگر شه شود "
#مثنوی_مولانا
دفتر دوم ص ۳۲۰۸
* بزرگی آن است که از جوهر وجودی آدمی
برآید. نه آن که با تشریفات و ظواهر و زور
ساخته شود...
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نه به مخزن ها و لشگر شه شود "
#مثنوی_مولانا
دفتر دوم ص ۳۲۰۸
* بزرگی آن است که از جوهر وجودی آدمی
برآید. نه آن که با تشریفات و ظواهر و زور
ساخته شود...
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جذبهٔ شوق اگر از جانب کنعان نرسد
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند
آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد!
تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش
من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
هر که از دامن او دست مرا کوته کرد
دارم امید که دستش به گریبان نرسد!
شعلهٔ شوق من از پا ننشیند صائب
تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
#صائب_تبریزی
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند
آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد!
تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش
من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
هر که از دامن او دست مرا کوته کرد
دارم امید که دستش به گریبان نرسد!
شعلهٔ شوق من از پا ننشیند صائب
تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
#صائب_تبریزی
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو هم امروز بده بوسه به من
کار امروز به فردا مفکن
بیش از این از بر من تند مرو
بیش ازین بر دل من نیش مزن
عهد بستی که دل من شکنی
بشکن عهد و دل من مشکن
#ملکالشعرای_بهار
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کار امروز به فردا مفکن
بیش از این از بر من تند مرو
بیش ازین بر دل من نیش مزن
عهد بستی که دل من شکنی
بشکن عهد و دل من مشکن
#ملکالشعرای_بهار
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چشمانت...
______
به صلح می زند انگار رنگ چشمانت
به جنگ می کشد امّا درنگ چشمانت
به صلح می زند و جنگ در عقب دارد
شبیه آهوی خفته، پلنگ چشمانت!
چه صلحنامۀ جنگی دو مصرع غزلت!
چه جنگنامۀ صلحی ست جنگ چشمانت!!
ببین! به مذهب رندی چه مومنم کرده
رهای تابوی باغ قشنگ چشمانت؟!
مرا به مشرب مجذوب باده نوشان بُرد
پیاله های می مست و شنگ چشمانت
ببین! چه چشمۀ سرسبز زندگی دارد
کرشمه های نگاه شرنگ چشمانت!
شبیه ماهی سرخم در آبی رامت
و قاتلی ست_ یقینا_نهنگ چشمانت!
به خاک راه نشاندی مرا و امّا، من
به سینه می زنم اینگونه سنگ چشمانت!
#محمدرضا_دیری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
______
به صلح می زند انگار رنگ چشمانت
به جنگ می کشد امّا درنگ چشمانت
به صلح می زند و جنگ در عقب دارد
شبیه آهوی خفته، پلنگ چشمانت!
چه صلحنامۀ جنگی دو مصرع غزلت!
چه جنگنامۀ صلحی ست جنگ چشمانت!!
ببین! به مذهب رندی چه مومنم کرده
رهای تابوی باغ قشنگ چشمانت؟!
مرا به مشرب مجذوب باده نوشان بُرد
پیاله های می مست و شنگ چشمانت
ببین! چه چشمۀ سرسبز زندگی دارد
کرشمه های نگاه شرنگ چشمانت!
شبیه ماهی سرخم در آبی رامت
و قاتلی ست_ یقینا_نهنگ چشمانت!
به خاک راه نشاندی مرا و امّا، من
به سینه می زنم اینگونه سنگ چشمانت!
#محمدرضا_دیری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نه گل شناسم نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید بر این وآن بی تو
گمان برند که من نیز با تو همسفرم
چنین که میروم از خویش هر زمان بی تو
به جام و ساغر ما قطره ای نمی افتد
اگر نشاط ببارد ز آسمان بی تو
#کلیم_همدانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که دیده در نگشاید بر این وآن بی تو
گمان برند که من نیز با تو همسفرم
چنین که میروم از خویش هر زمان بی تو
به جام و ساغر ما قطره ای نمی افتد
اگر نشاط ببارد ز آسمان بی تو
#کلیم_همدانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پاییز
_________
با درختان بجز بپاش و بریز
کار دیگر نمی کند پاییز
باد آمد دوباره خوشبو شد
خاک از ابرهای باران ریز
من گره می زنم به شاخه دلم
کی بمن می رسی خزان عزیز؟
پاک کن لکه های آینه را
گوشه ی خاطرات من را نیز
من دراین شهر سخت تاریکم
شمس من را بیاور از تبریز
دست تو دست مهربانی هاست
مهربانا! به شاخه ام آویز
میز من را ببر کنار درخت
خسته ام از اتاق و از این میز
#حبیب_الله_بخشوده
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
_________
با درختان بجز بپاش و بریز
کار دیگر نمی کند پاییز
باد آمد دوباره خوشبو شد
خاک از ابرهای باران ریز
من گره می زنم به شاخه دلم
کی بمن می رسی خزان عزیز؟
پاک کن لکه های آینه را
گوشه ی خاطرات من را نیز
من دراین شهر سخت تاریکم
شمس من را بیاور از تبریز
دست تو دست مهربانی هاست
مهربانا! به شاخه ام آویز
میز من را ببر کنار درخت
خسته ام از اتاق و از این میز
#حبیب_الله_بخشوده
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
گم كردهام بدون تو راه نجات را
خضرم كه دادهام ز كف آب حيات را
درد است اينكه با همهی پادشاهیام
مجبورم انتخاب كنم كيش و مات را
پشتِ بهانههای تو هربار نكتهایست
حفظم تمام زير و بمِ اين نكات را
رحمت به روزگار كه پستیبلندیاش
رو كرده دست زندگیِ بیثبات را
ای عشق! اين سكوت به معنای عجز نيست
حرمت نگاه داشتهام خاطرات را...
#نفیسه_سادات_موسوی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گم كردهام بدون تو راه نجات را
خضرم كه دادهام ز كف آب حيات را
درد است اينكه با همهی پادشاهیام
مجبورم انتخاب كنم كيش و مات را
پشتِ بهانههای تو هربار نكتهایست
حفظم تمام زير و بمِ اين نكات را
رحمت به روزگار كه پستیبلندیاش
رو كرده دست زندگیِ بیثبات را
ای عشق! اين سكوت به معنای عجز نيست
حرمت نگاه داشتهام خاطرات را...
#نفیسه_سادات_موسوی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
حیفم آید که تو را جای کنم در دلِ تنگ
یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست
#اوحدی_مراغهای
#ح
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست
#اوحدی_مراغهای
#ح
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
پرهیز دِه ز هجر، گرفتار خویش را
بنگر شکستهرنگی بیمار خویش را
بهرِ ذخیرهی شب هجر تو، روز وصل
کم کرد دیده، گریهی بسیار خویش را
بیداد دوست، چون ستم چرخْ عام نیست
دانستهام غرور ستمکار خویش را
جز شغل دوستی نبُود کار دیگرم
شکر خدا که یافتهام کار خویش را
«قدسی!» هوای باغ و لب جو چه میکنی؟
دریاب فیض سایهی دیوار خویش را...
#قدسی_مشهدی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پرهیز دِه ز هجر، گرفتار خویش را
بنگر شکستهرنگی بیمار خویش را
بهرِ ذخیرهی شب هجر تو، روز وصل
کم کرد دیده، گریهی بسیار خویش را
بیداد دوست، چون ستم چرخْ عام نیست
دانستهام غرور ستمکار خویش را
جز شغل دوستی نبُود کار دیگرم
شکر خدا که یافتهام کار خویش را
«قدسی!» هوای باغ و لب جو چه میکنی؟
دریاب فیض سایهی دیوار خویش را...
#قدسی_مشهدی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
•
برای کسانی که دوستشان دارید ،
شبیهِ جایی باشید ،
تا در شما آرام بگیرند ،
به چیزی فكر نكنند ،
نفس تازه كنند ...
جای دِنجِ دوست باشید و رفیقِ خوب .
شبیهِ یك خانهی قدیمی باشید ،
كه نمای آجریش را
پیچكِ سبزی پوشانده
و در انتهای يك بُنبَست
در سكوتی عجیب است
انگار نه انگار كه در شهر است ...
خلاصه ...
برای آنها که دوستشان دارید
گوشهی دِنجشان باشيد ..
#صابر_ابر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برای کسانی که دوستشان دارید ،
شبیهِ جایی باشید ،
تا در شما آرام بگیرند ،
به چیزی فكر نكنند ،
نفس تازه كنند ...
جای دِنجِ دوست باشید و رفیقِ خوب .
شبیهِ یك خانهی قدیمی باشید ،
كه نمای آجریش را
پیچكِ سبزی پوشانده
و در انتهای يك بُنبَست
در سكوتی عجیب است
انگار نه انگار كه در شهر است ...
خلاصه ...
برای آنها که دوستشان دارید
گوشهی دِنجشان باشيد ..
#صابر_ابر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در چشمهای ليلی اگر شب شکفته بود
در چشم من شکفته گل آتشين عشق
لغزيده بر شکوفه لبهای خامشم
بس قصهها ز پيچ و خم دلنشين عشق
در بند نقشهای سرابی و غافلی
برگرد، اين لبان من، اين جام بوسهها
از دام بوسه راه گريزی اگر که بود
ما خود نمیشديم چنين رام بوسهها
#فروغ_فرخزاد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در چشم من شکفته گل آتشين عشق
لغزيده بر شکوفه لبهای خامشم
بس قصهها ز پيچ و خم دلنشين عشق
در بند نقشهای سرابی و غافلی
برگرد، اين لبان من، اين جام بوسهها
از دام بوسه راه گريزی اگر که بود
ما خود نمیشديم چنين رام بوسهها
#فروغ_فرخزاد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو را در عطرِ آویشن
تو را در پیلهی تقدیرِ پروانه
درونِ خوابِ یک کودک
تو را در سایهی امّید میجویم
تو را در واژهی آغاز
تو را در سوزِ یک آواز
میانِ سینهی یک ساز
تو را در اوجِ یک پرواز میجویم
تو را در متنِ یک قصه
تو را در کوچِ دلگیرِ پرستوها
میانِ برگهای زرد و نارنجی
تو را در لحظهی پاییز میجویم
تو را در بویِ باران خوردهی کوچه
تو را در پیچ و تابِ قطرههایِ آب
درونِ موجی از دریای آرامش
تو را در جذبهی مهتاب میجویم
#میرمحمد_شهیدی
#عطر_آویشن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو را در پیلهی تقدیرِ پروانه
درونِ خوابِ یک کودک
تو را در سایهی امّید میجویم
تو را در واژهی آغاز
تو را در سوزِ یک آواز
میانِ سینهی یک ساز
تو را در اوجِ یک پرواز میجویم
تو را در متنِ یک قصه
تو را در کوچِ دلگیرِ پرستوها
میانِ برگهای زرد و نارنجی
تو را در لحظهی پاییز میجویم
تو را در بویِ باران خوردهی کوچه
تو را در پیچ و تابِ قطرههایِ آب
درونِ موجی از دریای آرامش
تو را در جذبهی مهتاب میجویم
#میرمحمد_شهیدی
#عطر_آویشن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
فیض_کاشانی
ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا
چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
جان مرا جان توئی لعل مرا کان توئی
در دل ویران توئی گنج نهانی مرا
آنکه بدل میدمد روح سخن هردمم
تا نزند یکنفس بی دمش آبی مرا
شب همه شب تابصبح همنفس من توئی
روز چو کاری کنم کار و دکانی مرا
تا که بمحفل درم با تو سخن میکنم
چونکه بخلوت روم مونس جانی مرا
یکنفس ازپیش تو گر بروم گم شوم
چون بتو آرم پناه امن و امانی مرا
گر تو برانی مرا جان زفراقت دهم
جان بوصالت دهم گر تو بخوانی مرا
گه به وصالم کشی گه ز فراقم کشی
گاه چنینی مرا گاه چنانی مرا
فیض بتو رو کند رو چو بهرسو کند
نور تو عالم گرفت قبله از آنی مرا
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا
چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
جان مرا جان توئی لعل مرا کان توئی
در دل ویران توئی گنج نهانی مرا
آنکه بدل میدمد روح سخن هردمم
تا نزند یکنفس بی دمش آبی مرا
شب همه شب تابصبح همنفس من توئی
روز چو کاری کنم کار و دکانی مرا
تا که بمحفل درم با تو سخن میکنم
چونکه بخلوت روم مونس جانی مرا
یکنفس ازپیش تو گر بروم گم شوم
چون بتو آرم پناه امن و امانی مرا
گر تو برانی مرا جان زفراقت دهم
جان بوصالت دهم گر تو بخوانی مرا
گه به وصالم کشی گه ز فراقم کشی
گاه چنینی مرا گاه چنانی مرا
فیض بتو رو کند رو چو بهرسو کند
نور تو عالم گرفت قبله از آنی مرا
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ماه که باشد ،،
آسمان
بوسه هایش را
در فنجان شب
می ریزد و
باران مستانه می رقصد
می بینی
پای عشق که در میان باشد
ابر هم سر پوش می گذارد
بر معاشقه های بنفش
#مهسا_جهانشیری
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آسمان
بوسه هایش را
در فنجان شب
می ریزد و
باران مستانه می رقصد
می بینی
پای عشق که در میان باشد
ابر هم سر پوش می گذارد
بر معاشقه های بنفش
#مهسا_جهانشیری
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ڪاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم ڪه به دلخواهش نیست
ڪاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست ڪه بیرون شدن از چاهش نیست
#شهریار❣
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با دل این قصه نگویم ڪه به دلخواهش نیست
ڪاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست ڪه بیرون شدن از چاهش نیست
#شهریار❣
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀