#رهی_معیری
چگونه راز دلم
همچو نی نهان ماند؟
که داغ عشق تو
پیدا ز بند بند من است
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چگونه راز دلم
همچو نی نهان ماند؟
که داغ عشق تو
پیدا ز بند بند من است
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
می آیم، می آیم، می آیم
و آستانه پر از عشق مى شود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پر عشق ایستاده ،
سلامی دوباره خواهم داد ...
#فروغ_فرخزاد
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و آستانه پر از عشق مى شود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پر عشق ایستاده ،
سلامی دوباره خواهم داد ...
#فروغ_فرخزاد
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیدههای تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم میخواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل میدوم
و لب پر زنان به بستر خود میروم
بی آنکه تو را ببینم
روزی نو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من، کجایی؟
#شمس_لنگرودی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا در سپیدههای تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم میخواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل میدوم
و لب پر زنان به بستر خود میروم
بی آنکه تو را ببینم
روزی نو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من، کجایی؟
#شمس_لنگرودی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای تو بداده در سحر از کف خویش بادهام
ناز رها کن ای صنم راست بگو که دادهام
گر چه برفتی از برم آن بنرفت از سرم
بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتادهام
چشم بدی که بد مرا حسن تو در حجاب شد
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشادهام
چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست
نامه عهد دوست را بر سر دل نهادهام
زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس
من ز خودم زیادتم زانک دو بار زادهام
چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد
همچو روان عاشقان صاف و لطیف و سادهام
من به شهی رسیدهام زلف خوشش کشیدهام
خانه شه گرفتهام گر چه چنین پیادهام
از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین
مات شدم ز عشق تو لیک از او زیادهام
#مولانا
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ناز رها کن ای صنم راست بگو که دادهام
گر چه برفتی از برم آن بنرفت از سرم
بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتادهام
چشم بدی که بد مرا حسن تو در حجاب شد
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشادهام
چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست
نامه عهد دوست را بر سر دل نهادهام
زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس
من ز خودم زیادتم زانک دو بار زادهام
چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد
همچو روان عاشقان صاف و لطیف و سادهام
من به شهی رسیدهام زلف خوشش کشیدهام
خانه شه گرفتهام گر چه چنین پیادهام
از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین
مات شدم ز عشق تو لیک از او زیادهام
#مولانا
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
#فاضل_نظری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
#فاضل_نظری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از عشق می سرایم هرچند پیر پیرم
با عشق می توانم جانی دگر بگیرم
تا هستی، آفتابم بخشنده و درخشان
اما اگر نباشی، از جانِ خسته سیرم
بی تو چو گردبادم، آشفته و پریشان
با بودن تو چشمه، آرام و سربزیرم
مستم من از حضورت، سرزنده و غزل خوان
وقتی تو را ندارم در دامِ غم اسیرم
داراترینِ مردم با تو، ولیک بی تو
مسکین تر از همیشه بیچاره و فقیرم
چون من بمان (وفا )دار، گر باغبان عشقی
تا زیر پایت ای جان گر خواستی بمیرم ...
# کامبیز فرقان پرست
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با عشق می توانم جانی دگر بگیرم
تا هستی، آفتابم بخشنده و درخشان
اما اگر نباشی، از جانِ خسته سیرم
بی تو چو گردبادم، آشفته و پریشان
با بودن تو چشمه، آرام و سربزیرم
مستم من از حضورت، سرزنده و غزل خوان
وقتی تو را ندارم در دامِ غم اسیرم
داراترینِ مردم با تو، ولیک بی تو
مسکین تر از همیشه بیچاره و فقیرم
چون من بمان (وفا )دار، گر باغبان عشقی
تا زیر پایت ای جان گر خواستی بمیرم ...
# کامبیز فرقان پرست
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زده ام فالی...
در وصف دل وره یابی
دریافتمش جانا، جانانه تر ازهر شب
حافظ بنواخت به دلارایی
بادَم میگونش...
پر، پیمانه تر از هرشب
عشق باشب مهتابی...
می در کام و سبو ریزد...
جانانه ترازهرشب...
شور ونفس ومهرش
درچنگ دل وهم سازست سوزی
بِسُرای جانا مستانه تر از هرشب...
آلا نورماندی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در وصف دل وره یابی
دریافتمش جانا، جانانه تر ازهر شب
حافظ بنواخت به دلارایی
بادَم میگونش...
پر، پیمانه تر از هرشب
عشق باشب مهتابی...
می در کام و سبو ریزد...
جانانه ترازهرشب...
شور ونفس ومهرش
درچنگ دل وهم سازست سوزی
بِسُرای جانا مستانه تر از هرشب...
آلا نورماندی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آسان است برای من
که خیابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود.
آسان است
به درخت انار بگویم
انارش را خود به خانه من آورد.
آسان است
آفتاب را
سه شبانه روز، بیآب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم
که عصا زنان از آسمان خزر بالا میرود.
آسان است
که چهچه گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم.
آسان است برای من
به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه اولش برگردد.
برای من آسان است
به نرمی آبها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکنها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید: "بس کن رفیق"
اما
آسان نیست معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفتهای.
#شمس_لنگرودی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که خیابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود.
آسان است
به درخت انار بگویم
انارش را خود به خانه من آورد.
آسان است
آفتاب را
سه شبانه روز، بیآب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم
که عصا زنان از آسمان خزر بالا میرود.
آسان است
که چهچه گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم.
آسان است برای من
به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه اولش برگردد.
برای من آسان است
به نرمی آبها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکنها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید: "بس کن رفیق"
اما
آسان نیست معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفتهای.
#شمس_لنگرودی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوچه ای دنجم...
که در من بوسه ای رخ داده است
ابتدا تا انتهایم بوی باران می دهد....
#سوسن_درفش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که در من بوسه ای رخ داده است
ابتدا تا انتهایم بوی باران می دهد....
#سوسن_درفش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
✨ظهر یعنے عشق
✨و عشق یعنے سلامتے شما
✨و سلامتے شما
✨یعنے قشنگے این دنیا
✨و من امروز
✨دنیایے قشنگ براتون آرزو دارم
✨لبخند بزن
✨شاید همین لبخند تو
✨حالِ دلی را خوب کند ...
✨دنیا دنیا سلامتی نصیب لحظه هاتون
✨ظهرآدینه تون بخیر شادی دوستان🌞
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
✨و عشق یعنے سلامتے شما
✨و سلامتے شما
✨یعنے قشنگے این دنیا
✨و من امروز
✨دنیایے قشنگ براتون آرزو دارم
✨لبخند بزن
✨شاید همین لبخند تو
✨حالِ دلی را خوب کند ...
✨دنیا دنیا سلامتی نصیب لحظه هاتون
✨ظهرآدینه تون بخیر شادی دوستان🌞
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#جمعه بهانه ی خوبی ست
برای عاشقانه های پاییزی من و تو
من می نویستم
تو آن سر شهر میخوانی و ذوق می کنی
عجب فاصله ای داره عشقِ من و تو
کاش این جمعه به شب نرسد
من دلبرانه بنویسم
تو عاشقانه خوانی
#پریناز_ارشد
ســــلام
#نیمــروزآدینتـــون بخیر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برای عاشقانه های پاییزی من و تو
من می نویستم
تو آن سر شهر میخوانی و ذوق می کنی
عجب فاصله ای داره عشقِ من و تو
کاش این جمعه به شب نرسد
من دلبرانه بنویسم
تو عاشقانه خوانی
#پریناز_ارشد
ســــلام
#نیمــروزآدینتـــون بخیر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مرغ محبتم من، كی آب و دانه خواهم
با من يگانگی كن، يار يگانه خواهم
شمعی فسرده هستم، بیعشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را پر زين فسانه خواهم
بام و دری نبينم، تا از قفس گريزم
بال و پری ندارم، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلی، رنگی بخود نگيرم
جان و تنی رها از، قيد زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
مستی بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم
رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با من يگانگی كن، يار يگانه خواهم
شمعی فسرده هستم، بیعشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را پر زين فسانه خواهم
بام و دری نبينم، تا از قفس گريزم
بال و پری ندارم، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلی، رنگی بخود نگيرم
جان و تنی رها از، قيد زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
مستی بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم
رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برگ پاییزم، ز چشم باغبان افتاده ام،
خوار در جولانـْگه ِ باد خزان افتاده ام
اشک ابرم کاینچنین بر خاک ره غلتیده ام
واژگون بختم، ز چشم آسمان افتاده ام
قطره یی بر خامهٔ تقدیر بودم - رو سیاه -
بر سپیدی های اوراق زمان افتاده ام
جای پای رهرو ِ عشقم، مرا نشناخت کس
بر جبین خاک، بی نام و نشان افتاده ام
روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم
غرق اشک خود، کنون چون ریسمان افتاده ام
کوه پا برجا نِیم، سرگشته ام، آواره ام
پیش راه باد، چون ریگ روان اقتاده ام
شاخهٔ سر درهمم، گر بر بلندی خفته ام
جفت خاک ره، چون نقش سایبان افتاده ام
استوارم سخت، چون زنجیر و رسوا پیش خلق
همچنان از این دهان در آن دهان افتاده ام
قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت
بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام
آه، سیمین، نغمه های سینه سوز عشق را
این زمان آموختندم کز زبان افتاده ام
سیمین_بهبهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوار در جولانـْگه ِ باد خزان افتاده ام
اشک ابرم کاینچنین بر خاک ره غلتیده ام
واژگون بختم، ز چشم آسمان افتاده ام
قطره یی بر خامهٔ تقدیر بودم - رو سیاه -
بر سپیدی های اوراق زمان افتاده ام
جای پای رهرو ِ عشقم، مرا نشناخت کس
بر جبین خاک، بی نام و نشان افتاده ام
روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم
غرق اشک خود، کنون چون ریسمان افتاده ام
کوه پا برجا نِیم، سرگشته ام، آواره ام
پیش راه باد، چون ریگ روان اقتاده ام
شاخهٔ سر درهمم، گر بر بلندی خفته ام
جفت خاک ره، چون نقش سایبان افتاده ام
استوارم سخت، چون زنجیر و رسوا پیش خلق
همچنان از این دهان در آن دهان افتاده ام
قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت
بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام
آه، سیمین، نغمه های سینه سوز عشق را
این زمان آموختندم کز زبان افتاده ام
سیمین_بهبهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀