🔻رنج و مرگ
این همه غمها که اندر سینه هاست
از بخــار و گــرد بــود و بـاد ماست
این غمــانِ بیـــخ کن چــون داسِ ماســت
این چنین شد و آن چنان، وسواسِ ماست
دان که هر رنجــی زِ مـردن پاره ای سـت
جزوِ مرگ از خود بِران، گر چاره ای سـت
چون زِ جـزوِ مــرگ نتْــوانی گریخــت
دان که کلّـش بر سَرَت خواهند ریخت
📚دفتر اول #مثنوی ص ۱٠۴
غم و رنج انسان از آثار حیات او بر این کرهٔ خاکی و تن مادی اوست که تنیده شده در اندیشه و تخیل آدمی است.
غم ها آدمی را از پا درمی آورد و اضطراب ها و وسواس های روزمره و چکنم های زندگی موجب مرگ روح و افسردگی جان می شود.
رنج های بشری و غم و وسواس زندگی جزوی از مرگند که بنابر همین اصل کلی اگر آدمی این جزء را نتواند از خود دور کند جزو جزو ها بیشتر خواهند شد و بالاخره آن کلّ بر تو غالب خواهد شد!
از نظر #مولانا تنها رنج مقدس رنج و مرارتی است که برای تقرب به حقیقت است و آن وقت هم رنج و هم مرگ برایت شیرین خواهد شد و سالک راه حقیقت در این راه خریدار درد است.
رنج از منظرِ دنیاداران و تن پرستان، پیام آور مرگِ تلخ و از منظر طالب حق پیام آور قربِ به حقیقت و وصال معشوق است.
جزوِ مرگ ار گشت شیرین مر تو را
دان که شـیرین می کند کُـلّ را خدا
دردها از مـــرگ می آیــد رســـول
از رسولش رو مگردان، ای فَضول!
هر که شیرین می زید، او تلخ مُرد
هر که او تن را پرستد جـان نبُـــرد
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
این همه غمها که اندر سینه هاست
از بخــار و گــرد بــود و بـاد ماست
این غمــانِ بیـــخ کن چــون داسِ ماســت
این چنین شد و آن چنان، وسواسِ ماست
دان که هر رنجــی زِ مـردن پاره ای سـت
جزوِ مرگ از خود بِران، گر چاره ای سـت
چون زِ جـزوِ مــرگ نتْــوانی گریخــت
دان که کلّـش بر سَرَت خواهند ریخت
📚دفتر اول #مثنوی ص ۱٠۴
غم و رنج انسان از آثار حیات او بر این کرهٔ خاکی و تن مادی اوست که تنیده شده در اندیشه و تخیل آدمی است.
غم ها آدمی را از پا درمی آورد و اضطراب ها و وسواس های روزمره و چکنم های زندگی موجب مرگ روح و افسردگی جان می شود.
رنج های بشری و غم و وسواس زندگی جزوی از مرگند که بنابر همین اصل کلی اگر آدمی این جزء را نتواند از خود دور کند جزو جزو ها بیشتر خواهند شد و بالاخره آن کلّ بر تو غالب خواهد شد!
از نظر #مولانا تنها رنج مقدس رنج و مرارتی است که برای تقرب به حقیقت است و آن وقت هم رنج و هم مرگ برایت شیرین خواهد شد و سالک راه حقیقت در این راه خریدار درد است.
رنج از منظرِ دنیاداران و تن پرستان، پیام آور مرگِ تلخ و از منظر طالب حق پیام آور قربِ به حقیقت و وصال معشوق است.
جزوِ مرگ ار گشت شیرین مر تو را
دان که شـیرین می کند کُـلّ را خدا
دردها از مـــرگ می آیــد رســـول
از رسولش رو مگردان، ای فَضول!
هر که شیرین می زید، او تلخ مُرد
هر که او تن را پرستد جـان نبُـــرد
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
@DOSETDARAMMANOTO
امین حبیبی / خدایا مگه قهری
#امین_حبیبی
#خدایا_مگه_قهری!؟
پروردگار من ؛
سمت پنجرهٔ زندگی ام
همیشه فقراست و تاریکی !!
برمن ببار تامرا سبز بیابی
پروردگار من ؛
نگاه تو مهربان ترین باران جهان است
ومن باغستان فراموش شده ای
درخشکستان های خاکستر شده !!
پروردگارمن ؛
به هر خیری که برایم بفرستی سخت نیازمندم
برپریشانی ام ببار ...
#عباس_جوخواست
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#خدایا_مگه_قهری!؟
پروردگار من ؛
سمت پنجرهٔ زندگی ام
همیشه فقراست و تاریکی !!
برمن ببار تامرا سبز بیابی
پروردگار من ؛
نگاه تو مهربان ترین باران جهان است
ومن باغستان فراموش شده ای
درخشکستان های خاکستر شده !!
پروردگارمن ؛
به هر خیری که برایم بفرستی سخت نیازمندم
برپریشانی ام ببار ...
#عباس_جوخواست
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت
قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت
سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی
جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت
مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای
شده ای مذهب من با دم گیرای خودت
ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا
می کنی معجزه با دست مسیحای خودت
مریمی، روح خدا در نفست مشهود است
می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت
گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو
عین کفراست و شدم کافر و شیدای خودت
کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم
آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت
چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده
تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت
لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم
کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت
عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی ...
خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت
#ناشناس
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت
قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت
سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی
جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت
مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای
شده ای مذهب من با دم گیرای خودت
ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا
می کنی معجزه با دست مسیحای خودت
مریمی، روح خدا در نفست مشهود است
می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت
گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو
عین کفراست و شدم کافر و شیدای خودت
کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم
آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت
چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده
تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت
لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم
کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت
عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی ...
خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت
#ناشناس
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم
جای تو نمی دانم هرجات همی جویم
بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان
از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم
اندر سرِ هر مویی از تو طلبم رویی
هرچند نیم زیبا زیبات همی جویم
چون تو به دلی نزدیک از چه ز تو من دورم
هر جا که رود این دل آنجات همی جویم
زآن پای تو می بوسم کانجاست سر زلفت
یعنی سرِ زلفت را در پات همی جویم
هرچند تو پیدایی چون روز مرا در دل
من شمع به دستِ دل شبهات همی جویم
با دینی و با عقبی وصل تو نیابد سیف
دل از همه برکندم یکتات همی جویم
#سیف_فرغانی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جای تو نمی دانم هرجات همی جویم
بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان
از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم
اندر سرِ هر مویی از تو طلبم رویی
هرچند نیم زیبا زیبات همی جویم
چون تو به دلی نزدیک از چه ز تو من دورم
هر جا که رود این دل آنجات همی جویم
زآن پای تو می بوسم کانجاست سر زلفت
یعنی سرِ زلفت را در پات همی جویم
هرچند تو پیدایی چون روز مرا در دل
من شمع به دستِ دل شبهات همی جویم
با دینی و با عقبی وصل تو نیابد سیف
دل از همه برکندم یکتات همی جویم
#سیف_فرغانی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رقص_باران
هنگدرام : #پوریا_شیرینگو
نی : #علی_پرتوی
درست آنجا که ترکم کردهای ایستاده ام اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم بسیار تغییر کردهام و یاد گرفتهام انسان ها برای جمع شدنِ پیکرشان نیازِ مبرم به فروپاشیِ عمیق دارند .برای فروپاشیدنم ، از تو بسیار ممنونم ...
#جمال_ثریا
#در_صدای_تو_میدانی_چیست
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#رقص_باران
هنگدرام : #پوریا_شیرینگو
نی : #علی_پرتوی
درست آنجا که ترکم کردهای ایستاده ام اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم بسیار تغییر کردهام و یاد گرفتهام انسان ها برای جمع شدنِ پیکرشان نیازِ مبرم به فروپاشیِ عمیق دارند .برای فروپاشیدنم ، از تو بسیار ممنونم ...
#جمال_ثریا
#در_صدای_تو_میدانی_چیست
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود
مست و بیپروا نبود
لب همان لب بود اما بوسهاش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بیپروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گر چه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
برلب لرزان من فریاد دل خاموش شد
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
#ابولحسن_ورزی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود
مست و بیپروا نبود
لب همان لب بود اما بوسهاش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بیپروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گر چه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
برلب لرزان من فریاد دل خاموش شد
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
#ابولحسن_ورزی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عاشق آن است
ڪه در عرصهے شطرنجِ بلا
دین و دل ماتِ رخِ شاهسوارے بڪند ...✎
#حاجب_شیرازی
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ڪه در عرصهے شطرنجِ بلا
دین و دل ماتِ رخِ شاهسوارے بڪند ...✎
#حاجب_شیرازی
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
دیگر به عشق، تازه نشد جان هیچکس
بالی نزد کبوترِ ایمان هیچکس
گفتیم بذلِ عشق شود جان، ولی نشد
حتّی فدای عشق نشد نان هیچکس
چندان شدیم سست که انگار از نخست
محکم نبود رشتهی پیمان هیچکس
از لطفِ ابرهای کریمی که داشتیم
باران ندید چشمِ زمستان هیچکس
از سینهها بپرس پریشانِ کیستید؟
آواز میدهند: پریشان هیچکس
ای دل! بیا از اینهمه زردی سفر کنیم
دیگر مباش مرغِ غزلخوان هیچکس...
#رضا_معتمد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دیگر به عشق، تازه نشد جان هیچکس
بالی نزد کبوترِ ایمان هیچکس
گفتیم بذلِ عشق شود جان، ولی نشد
حتّی فدای عشق نشد نان هیچکس
چندان شدیم سست که انگار از نخست
محکم نبود رشتهی پیمان هیچکس
از لطفِ ابرهای کریمی که داشتیم
باران ندید چشمِ زمستان هیچکس
از سینهها بپرس پریشانِ کیستید؟
آواز میدهند: پریشان هیچکس
ای دل! بیا از اینهمه زردی سفر کنیم
دیگر مباش مرغِ غزلخوان هیچکس...
#رضا_معتمد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سلام به شما عزیز❤️
ظهر زیباتون بخیر و شـــادی
الهی که امروزتون پر باشه از عشق و معجزه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ظهر زیباتون بخیر و شـــادی
الهی که امروزتون پر باشه از عشق و معجزه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای گل ! به بالای تو پیدا نیست شمشادی
غیر از دل پاکت نباشد هیچ ، آبادی
پیغمبری؟ نه ، شاید این تعبیر کم باشد
شاید فرشته بودی و از عرش افتادی
زیباتر از یوسف ! زلیخا وار میگویم
تو بیگمان تفسیری از حُسن خدادادی
مثل طلوع آفتابی، ماه پیشانی!
از جنس نور ِ پاکی و خورشید بنیادی
مظلوم تر از ما به دنیا کیست بعد از ما ؟
زندانی شرم و حیا در اوج آزادی
با آن صدای ماندگارت همنوایی کن :
_هرگز نمی آید که عشق ما شود عادی !
توکیستی؟ یک هم نفس یک همصدا یک دوست
دریایی از دلگرمی و آرامش و شادی ...
#سارا_صابر
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غیر از دل پاکت نباشد هیچ ، آبادی
پیغمبری؟ نه ، شاید این تعبیر کم باشد
شاید فرشته بودی و از عرش افتادی
زیباتر از یوسف ! زلیخا وار میگویم
تو بیگمان تفسیری از حُسن خدادادی
مثل طلوع آفتابی، ماه پیشانی!
از جنس نور ِ پاکی و خورشید بنیادی
مظلوم تر از ما به دنیا کیست بعد از ما ؟
زندانی شرم و حیا در اوج آزادی
با آن صدای ماندگارت همنوایی کن :
_هرگز نمی آید که عشق ما شود عادی !
توکیستی؟ یک هم نفس یک همصدا یک دوست
دریایی از دلگرمی و آرامش و شادی ...
#سارا_صابر
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عاقبت قلب تو را با شعر راضی می کنم
با ردیف و قافیه دیوانه بازی می کنم
می روم در مجلس مشروطه ساکن می شوم
یک سخنرانی علیه حزب نازی می کنم
انقلابی می کنم سبز و سپید و سرخ و زرد
قلب خود را با تو تقسیم اراضی می کنم
کودتای مخملی در چشم مهرویان رواست!
حصر می سازم تو را، پرونده سازی می کنم
کاش می شد صورت ماه تو گلباران کنم
تا تویی دروازه بان در حمله بازی می کنم!
طفل جانم خسته شد در مکتب بی مهری ات
بس که دارم با کلامت جمله سازی می کنم
گر تو برگردی به این کاشانه بعد از سالها
باز مهمانی و من مهمان نوازی می کنم
#ناشناس
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با ردیف و قافیه دیوانه بازی می کنم
می روم در مجلس مشروطه ساکن می شوم
یک سخنرانی علیه حزب نازی می کنم
انقلابی می کنم سبز و سپید و سرخ و زرد
قلب خود را با تو تقسیم اراضی می کنم
کودتای مخملی در چشم مهرویان رواست!
حصر می سازم تو را، پرونده سازی می کنم
کاش می شد صورت ماه تو گلباران کنم
تا تویی دروازه بان در حمله بازی می کنم!
طفل جانم خسته شد در مکتب بی مهری ات
بس که دارم با کلامت جمله سازی می کنم
گر تو برگردی به این کاشانه بعد از سالها
باز مهمانی و من مهمان نوازی می کنم
#ناشناس
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم
کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی
#هاتف_اصفهانی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم
کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی
#هاتف_اصفهانی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا دلم در خم آن زلف سیهنام افتاد
چون غریبی است که در کشمکش شام افتاد
سر ناکامی دل باختگان دانستم
تا مرا کار بدان دلبر خودکام افتاد
چه کنم گر نکنم پیروی باد صبا
که میان من و او کار به پیغام افتاد
نظر از روشنی شمس و قمر پوشیدم
تا نگاهش به من تیره سرانجام افتاد
همه از فتنهٔ ایام ز پا افتادند
فتنهٔ چشم سیاهش پی ایام افتاد
آن که هرگز قدمی از پی ناموس نرفت
بر سر کوی خرابات نکونام افتاد
این همه باده که مستان سبو کش زدهاند
جرعهاش بود که از لعل تو در جام افتاد
ریخت تا دام سر زلف تو بر دانهٔ خال
میخورم حسرت مرغی که در این دام افتاد
میگساری که لب و چشم تو بیند، داند
که چرا از نظرم شکر و بادام افتاد
نامه گر سوخت ز تحریر فروغی نه عجب
که ز تفسیر غمت شعله در اقلام افتاد
#فروغی_بسطامی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چون غریبی است که در کشمکش شام افتاد
سر ناکامی دل باختگان دانستم
تا مرا کار بدان دلبر خودکام افتاد
چه کنم گر نکنم پیروی باد صبا
که میان من و او کار به پیغام افتاد
نظر از روشنی شمس و قمر پوشیدم
تا نگاهش به من تیره سرانجام افتاد
همه از فتنهٔ ایام ز پا افتادند
فتنهٔ چشم سیاهش پی ایام افتاد
آن که هرگز قدمی از پی ناموس نرفت
بر سر کوی خرابات نکونام افتاد
این همه باده که مستان سبو کش زدهاند
جرعهاش بود که از لعل تو در جام افتاد
ریخت تا دام سر زلف تو بر دانهٔ خال
میخورم حسرت مرغی که در این دام افتاد
میگساری که لب و چشم تو بیند، داند
که چرا از نظرم شکر و بادام افتاد
نامه گر سوخت ز تحریر فروغی نه عجب
که ز تفسیر غمت شعله در اقلام افتاد
#فروغی_بسطامی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلبرے دارم، دلم با او خدایے میڪند
شور چشمانش قرارم را هوایے میڪند
وزن اشعارم همه در محور هر قافیه
شهریارے گشته و نغمه سرایے میڪند
چهل ستون را بے ستون ڪرده قدمهاے دلش
لرزه هایش هر منارے را هجایے میڪند
تیشه فرهاد را بشڪسته آن شور و نوا
جان شیرینے بپاے او فدایے میڪند
#مصطفی_تهرانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شور چشمانش قرارم را هوایے میڪند
وزن اشعارم همه در محور هر قافیه
شهریارے گشته و نغمه سرایے میڪند
چهل ستون را بے ستون ڪرده قدمهاے دلش
لرزه هایش هر منارے را هجایے میڪند
تیشه فرهاد را بشڪسته آن شور و نوا
جان شیرینے بپاے او فدایے میڪند
#مصطفی_تهرانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀