خورشیدِ سرخِ صبح
از شبی سقوط کرده بود
بدون باد. بدون باران.
مسافرانِ گمشده در جستجوی گنج
بیصبر و بیخبر
در آرزوی پایانِ بادها
پایانِ آبها
بر خاک میشدند
کلاغها
رازِ سپیدهدمانِ گناهکارِ پاییز را
مدام
در گوشِ حشرهها
تکرار میکردند
تا میوهها
در تخمیری آهسته
دهانِ خوابِ رفتگران را
تلخ کنند
هم خورشید میدانست
هم درخت
که نانِ خالیِ پاکبانان را
کدام پرندگانِ سیاهبال
دزدیده و پر کشیدهاند
جغدی ندای آتشبس داد
خورشید برای حشره
آرزوی آلو کرد
درخت به کلاغهای خبرچین
وعدۀ نشستن داد
قرار شد
چادرِ چمن خیس آفتاب شود
و بر دیوار خزان
رُز بروید
تا برفهای فصول بعد عاشق شوند
جنگ پایان یافت
نه پیروزمندی داشت
که به مسافران خسته غنیمت دهد
نه پیامبری
که نانهای پر کشیده را بازپس گیرد.
✍#فریبا_نوری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از شبی سقوط کرده بود
بدون باد. بدون باران.
مسافرانِ گمشده در جستجوی گنج
بیصبر و بیخبر
در آرزوی پایانِ بادها
پایانِ آبها
بر خاک میشدند
کلاغها
رازِ سپیدهدمانِ گناهکارِ پاییز را
مدام
در گوشِ حشرهها
تکرار میکردند
تا میوهها
در تخمیری آهسته
دهانِ خوابِ رفتگران را
تلخ کنند
هم خورشید میدانست
هم درخت
که نانِ خالیِ پاکبانان را
کدام پرندگانِ سیاهبال
دزدیده و پر کشیدهاند
جغدی ندای آتشبس داد
خورشید برای حشره
آرزوی آلو کرد
درخت به کلاغهای خبرچین
وعدۀ نشستن داد
قرار شد
چادرِ چمن خیس آفتاب شود
و بر دیوار خزان
رُز بروید
تا برفهای فصول بعد عاشق شوند
جنگ پایان یافت
نه پیروزمندی داشت
که به مسافران خسته غنیمت دهد
نه پیامبری
که نانهای پر کشیده را بازپس گیرد.
✍#فریبا_نوری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
«حافظ»غزلیات
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
«حافظ»غزلیات
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
میکس شاد
معین
حالشو ووووووووببرید👌👌💃👏💃👏
تقدیم به دوستانه گلم🌹🌹🌹🌹🌹
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تقدیم به دوستانه گلم🌹🌹🌹🌹🌹
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به یاد روی تو،رو بر حجاز خواهم کرد
و روسری تورا جانماز خواهم کرد
اگرچه دست من از زلف یار کوتاه است
ولی به قد قنوتی دراز خواهم کرد
شبی برای تو تا صبح ساز خواهم زد
تو را شبیه دلم نغمه ساز خواهم کرد
به بوسه ای بنوازم تن بلوری تو
و با لبان تو راز و نیاز خواهم کرد...
پژمان_اصلانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و روسری تورا جانماز خواهم کرد
اگرچه دست من از زلف یار کوتاه است
ولی به قد قنوتی دراز خواهم کرد
شبی برای تو تا صبح ساز خواهم زد
تو را شبیه دلم نغمه ساز خواهم کرد
به بوسه ای بنوازم تن بلوری تو
و با لبان تو راز و نیاز خواهم کرد...
پژمان_اصلانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در عشق و عاشقی تو گرچه زبانزدم
در اینکه باز با تو بمانم مرددم
شعر دلم ردیف نشد روی عشق تو
من هم تمام قافیه ها را به هم زدم !
شب ها میان کوچه ی غمگین خاطرات
چون سایه ی خیال تو در رفت و آمدم
برعکس شد معادله ی عشق بین ما ...
تو خوب بوده ای ولی انگار من بدم !
در پای عشق ماندم و در شوره زار تن
هرگز نمی رسد به بلندای دل قدم !
نقطه گذاشتی ته خط قصه شد تمام ؟!
نه ...! من همیشه تا به ابد درد ممتدم
#مریم_عرفان
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در اینکه باز با تو بمانم مرددم
شعر دلم ردیف نشد روی عشق تو
من هم تمام قافیه ها را به هم زدم !
شب ها میان کوچه ی غمگین خاطرات
چون سایه ی خیال تو در رفت و آمدم
برعکس شد معادله ی عشق بین ما ...
تو خوب بوده ای ولی انگار من بدم !
در پای عشق ماندم و در شوره زار تن
هرگز نمی رسد به بلندای دل قدم !
نقطه گذاشتی ته خط قصه شد تمام ؟!
نه ...! من همیشه تا به ابد درد ممتدم
#مریم_عرفان
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه قسمت به غم زدم
(حسین منزوی)
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه قسمت به غم زدم
(حسین منزوی)
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نمنم باران دلم گرفت
هوشنگ فروزان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نمنم باران دلم گرفت
هوشنگ فروزان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اولِ هفته
پنجره ے دلتان را باز ڪنید
احساستان را
ڪَرد ڪَیرے ڪنید،
دلخورے ها را
در جمعه ے دلڪَیرِ هفته ے پیش جا بڪَذارید
و با رویے ڪَشاده صبحِ شنبه
را با آغوشِ باز پذیرا باشید..
شما مے توانید هر زمان ڪه بخواهید
از نو شروع ڪنید..
وقتے هفته ها هم نو مے شوند،
چرا افڪارتان ڪهنه بمانند؟
#زیور_شیبانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پنجره ے دلتان را باز ڪنید
احساستان را
ڪَرد ڪَیرے ڪنید،
دلخورے ها را
در جمعه ے دلڪَیرِ هفته ے پیش جا بڪَذارید
و با رویے ڪَشاده صبحِ شنبه
را با آغوشِ باز پذیرا باشید..
شما مے توانید هر زمان ڪه بخواهید
از نو شروع ڪنید..
وقتے هفته ها هم نو مے شوند،
چرا افڪارتان ڪهنه بمانند؟
#زیور_شیبانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
°
گر بڪشند از گناه عشق تو ما را
باز نگردیم از این طریق ڪه هستیم
گر ز تو بویے نسیم صبح نیارد
هوش نیاییم از این شراب ڪه مستیم
#فروغی_بسطامی❣
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گر بڪشند از گناه عشق تو ما را
باز نگردیم از این طریق ڪه هستیم
گر ز تو بویے نسیم صبح نیارد
هوش نیاییم از این شراب ڪه مستیم
#فروغی_بسطامی❣
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ظهر یعنے عشق
و عشق یعنے سلامتے شما
و سلامتے شما یعنے
قشنگے این دنیا...
و من امروز
دنیایے قشنگ براتون آرزو دارم
تقدیم به تک تک شما عزیزان
ظهر تون بخوشے
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و عشق یعنے سلامتے شما
و سلامتے شما یعنے
قشنگے این دنیا...
و من امروز
دنیایے قشنگ براتون آرزو دارم
تقدیم به تک تک شما عزیزان
ظهر تون بخوشے
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
حکایتیست که عقلش نمیکند تصدیق
اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همیکند تحمیق
#حافظ
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
حکایتیست که عقلش نمیکند تصدیق
اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همیکند تحمیق
#حافظ
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
🌹🌷منزل پیر مغان کوی خرابات فناست
آخر ای مغبچگان راه خرابات کجاست
دست در دامن رندان قلندر زدهایم
زانک رندی و قلندر صفتی پیشه ماست
هر که در صبحت آن شاخ صنوبر بنشست
همچوباد سحری از سر بستان برخاست
پیش آنکس که چو نرگس نبود اهل بصر
صفت سرو به تقریر کجا آید راست
گر نمیخواست که آرد دل مجنون در قید
لیلی آن زلف مسلسل به چه رو میپیراست
هر چه در عالم تحقیق صفاتش خوانند
چو نکو درنگری آینهٔ ذات خداست
گر چه صورت نتوانبست که جان را نقشیست
نقش جانست که در آینه دل پیداست
تلخ از آن منطق شیرین چو شکر نوش کنم
زانک دشنام که محبوب دهد عین دعاست
طلب از یار به جز یار نمیباید کرد
حاجت از دوست به جز دوست نمیشاید خواست
آنک نقش رخ خورشید عذاران میبست
چون نظر کرد رخ مهوش خود میآراست
گر توان حور پریچهره جدائی خواجو
تو مپندار که او یک سر موی از تو جداست
#خواجوی_کرمانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آخر ای مغبچگان راه خرابات کجاست
دست در دامن رندان قلندر زدهایم
زانک رندی و قلندر صفتی پیشه ماست
هر که در صبحت آن شاخ صنوبر بنشست
همچوباد سحری از سر بستان برخاست
پیش آنکس که چو نرگس نبود اهل بصر
صفت سرو به تقریر کجا آید راست
گر نمیخواست که آرد دل مجنون در قید
لیلی آن زلف مسلسل به چه رو میپیراست
هر چه در عالم تحقیق صفاتش خوانند
چو نکو درنگری آینهٔ ذات خداست
گر چه صورت نتوانبست که جان را نقشیست
نقش جانست که در آینه دل پیداست
تلخ از آن منطق شیرین چو شکر نوش کنم
زانک دشنام که محبوب دهد عین دعاست
طلب از یار به جز یار نمیباید کرد
حاجت از دوست به جز دوست نمیشاید خواست
آنک نقش رخ خورشید عذاران میبست
چون نظر کرد رخ مهوش خود میآراست
گر توان حور پریچهره جدائی خواجو
تو مپندار که او یک سر موی از تو جداست
#خواجوی_کرمانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نه عهد کردهئی آخر که قصد ما نکنی
چرا جفا کنی و عهد را وفا نکنی
چو آگهی که نداریم جز لبت کامی
روا بود که ز لب کام ما روا نکنی؟
ز ما نیامده جرمی خدا روا دارد
که کینه ورزی و اندیشه از خدا نکنی
من غریب که گشتم ز خویش بیگانه
چه حالتست که با خویشم آشنا نکنی
مرا چو از همه عالم نظر به جانب تست
نظر بسوی من خسته دل چرا نکنی
کنون که کشتی و بر خاک راهم افکندی
بود که بر سر خاک چنین رها نکنی
ترا که آگهی از حال دردمندان نیست
معینست که درد مرا دوا نکنی
اگر چنانکه سر صلح و دوستی داری
چرا نیائی و با دوستان صفا نکنی
چو آب دیده ز سر بگذشت خواجو را
چه خیزدار بنشینی و ماجرا نکنی
#خواجوی_کرمانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چرا جفا کنی و عهد را وفا نکنی
چو آگهی که نداریم جز لبت کامی
روا بود که ز لب کام ما روا نکنی؟
ز ما نیامده جرمی خدا روا دارد
که کینه ورزی و اندیشه از خدا نکنی
من غریب که گشتم ز خویش بیگانه
چه حالتست که با خویشم آشنا نکنی
مرا چو از همه عالم نظر به جانب تست
نظر بسوی من خسته دل چرا نکنی
کنون که کشتی و بر خاک راهم افکندی
بود که بر سر خاک چنین رها نکنی
ترا که آگهی از حال دردمندان نیست
معینست که درد مرا دوا نکنی
اگر چنانکه سر صلح و دوستی داری
چرا نیائی و با دوستان صفا نکنی
چو آب دیده ز سر بگذشت خواجو را
چه خیزدار بنشینی و ماجرا نکنی
#خواجوی_کرمانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سرمستِ پگاه و شعرِ نابت چه کنم؟
خیس از نمِ نعنا و گلابت چه کنم؟
عطرِ خوشِ گیسوانِ بیدت به کنار
با دیدنِ رویِ آفتابت چه کنم؟
ُ#شهرادمیدری
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خیس از نمِ نعنا و گلابت چه کنم؟
عطرِ خوشِ گیسوانِ بیدت به کنار
با دیدنِ رویِ آفتابت چه کنم؟
ُ#شهرادمیدری
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مگر شد از غم او پاره پاره خون جگر من
که قطره قطره چکد دَمبهدَم ز چشمِ تر من؟
شوم چو باخبر از خود، ز خویش بیخبر افتم
اگر به رهگذر او، گَهی فتد گذر من
چه لطف بود و عنایت، چه دولت و چه سعادت
که سایه بر سرم انداخت سروِ سیمبر من
مگو که پیر شدی، توبه کن ز عشق جوانان
چگونه توبه کنم چون چنین بُود هنر من؟
سرم به راه وفای تو خاک شد، قدمی نِه
ز سرکشی مکش -ای سروناز- ناز سر من
به هرچه مینگرم، صورت تو در نظر آید
به غیر صورت خوب تو نیست در نظر من
به عشوه، نقدِ دل و جان ربود از کف «جانی»
نگار لالهرخی، دلربای عشوهگر من...
#جانی_خراسانی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که قطره قطره چکد دَمبهدَم ز چشمِ تر من؟
شوم چو باخبر از خود، ز خویش بیخبر افتم
اگر به رهگذر او، گَهی فتد گذر من
چه لطف بود و عنایت، چه دولت و چه سعادت
که سایه بر سرم انداخت سروِ سیمبر من
مگو که پیر شدی، توبه کن ز عشق جوانان
چگونه توبه کنم چون چنین بُود هنر من؟
سرم به راه وفای تو خاک شد، قدمی نِه
ز سرکشی مکش -ای سروناز- ناز سر من
به هرچه مینگرم، صورت تو در نظر آید
به غیر صورت خوب تو نیست در نظر من
به عشوه، نقدِ دل و جان ربود از کف «جانی»
نگار لالهرخی، دلربای عشوهگر من...
#جانی_خراسانی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Azizam - Saz-music.ir
Mahasti
♡❣♡
تموم خوبا یک طرف
تو یک طرف عزیزم ،عزیزم
آهسته و پیوسته مهرت به دل نشسته
حالا جونم به جونت بسته عزیزم
#بانو_مهستی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تموم خوبا یک طرف
تو یک طرف عزیزم ،عزیزم
آهسته و پیوسته مهرت به دل نشسته
حالا جونم به جونت بسته عزیزم
#بانو_مهستی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀