گنجِ حق را مینجویی در دلِ ویران چرا؟
#غزلی_از مولانا جلال الدّین محمّد بلخی
_____
جمله یارانِ تو سنگ اند و توی مرجان چرا؟
آسمان با جملگان جسم است و با تو جان چرا؟
چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک میزنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا؟
با خیالت جزو جزوم میشود خندان لبی
میشود با دشمنِ تو مو به مو دندان چرا؟
بی خط و بیخالِ تو این عقل اُمّی میبُوَد
چون ببیند آن خطت را، میشود خط خوان چرا؟
تن همیگوید به جان: « پرهیز کن از عشقِ او.»
جانْش میگوید: «حذر از چشمۀ حیوان چرا؟»
روی تو پیغامبرِ خوبیّ و حُسنِ ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین برهان چرا؟
کو یکی برهان که آن از روی تو روشن ترست؟
کف نبرّد کفرها زین یوسفِ کنعان چرا؟
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانۀ احسان چرا؟
هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست
گنجِ حق را مینجویی در دلِ ویران چرا؟
بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزون اند، عالم نَبْوَدَش میزان چرا؟
گیرم این خربندگان خود بارِ سرگین میکشند
این سواران باز میمانند از میدان چرا؟
هر ترانه اوّلی دارد _دلا!_ و آخِری
بس کن آخَر این ترانه، نیستش پایان چرا؟
#مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#غزلی_از مولانا جلال الدّین محمّد بلخی
_____
جمله یارانِ تو سنگ اند و توی مرجان چرا؟
آسمان با جملگان جسم است و با تو جان چرا؟
چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک میزنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا؟
با خیالت جزو جزوم میشود خندان لبی
میشود با دشمنِ تو مو به مو دندان چرا؟
بی خط و بیخالِ تو این عقل اُمّی میبُوَد
چون ببیند آن خطت را، میشود خط خوان چرا؟
تن همیگوید به جان: « پرهیز کن از عشقِ او.»
جانْش میگوید: «حذر از چشمۀ حیوان چرا؟»
روی تو پیغامبرِ خوبیّ و حُسنِ ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین برهان چرا؟
کو یکی برهان که آن از روی تو روشن ترست؟
کف نبرّد کفرها زین یوسفِ کنعان چرا؟
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانۀ احسان چرا؟
هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست
گنجِ حق را مینجویی در دلِ ویران چرا؟
بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزون اند، عالم نَبْوَدَش میزان چرا؟
گیرم این خربندگان خود بارِ سرگین میکشند
این سواران باز میمانند از میدان چرا؟
هر ترانه اوّلی دارد _دلا!_ و آخِری
بس کن آخَر این ترانه، نیستش پایان چرا؟
#مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️
در زمستان گرمم از گرمای تو
در بهاران شادم از اوای تو
فصل گرما گرمیش از قلب من
در خزان برگم و میمیرم به پیش پای تو
کاش فصل پنجمی در راه بود
کاش نامش فصل وصل ماه بود
کاش برگ برگ درختان خزان
برگ ریزان زرد و سرخ و نغمه خان
می سرودند این نوا با بخت تو...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در زمستان گرمم از گرمای تو
در بهاران شادم از اوای تو
فصل گرما گرمیش از قلب من
در خزان برگم و میمیرم به پیش پای تو
کاش فصل پنجمی در راه بود
کاش نامش فصل وصل ماه بود
کاش برگ برگ درختان خزان
برگ ریزان زرد و سرخ و نغمه خان
می سرودند این نوا با بخت تو...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتی از آمدن فصل خزان میترسی
از قدم بر سر کوی دگران میترسی
زخم ها دیده ای ای یار سفر کرده ما
اینک از وحشت این زخم نهان میترسی؟
میشود رفت ولی با دل پر درد چه کرد
وقتی از دغدغه دل نگران میترسی
باید از حادثه ها رد شد و دل داد ولی
نا تمام است اگر از خفقان میترسی
مثل آن شاخه پیری که به هنگام خزان
از پریشانی طوفان جوان میترسی
طعمه صحبت هر مردم نامرد نباش
تو نه آنی که ز هر زخم زبان میترسی
باورم نیست که تقدیر من این بود فقط
مثل من از گذر چرخ زمان میترسی؟
#جواد_سپهری
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از قدم بر سر کوی دگران میترسی
زخم ها دیده ای ای یار سفر کرده ما
اینک از وحشت این زخم نهان میترسی؟
میشود رفت ولی با دل پر درد چه کرد
وقتی از دغدغه دل نگران میترسی
باید از حادثه ها رد شد و دل داد ولی
نا تمام است اگر از خفقان میترسی
مثل آن شاخه پیری که به هنگام خزان
از پریشانی طوفان جوان میترسی
طعمه صحبت هر مردم نامرد نباش
تو نه آنی که ز هر زخم زبان میترسی
باورم نیست که تقدیر من این بود فقط
مثل من از گذر چرخ زمان میترسی؟
#جواد_سپهری
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در ظلمتِ شامِ غم، ای عشق! تو ماهم باش
در سردیِ پاییزی، خورشید نگاهم باش
زَاندوهِ جفاهایش، گر شِکوه بَرم بر تو
ای سنگ صبورِ دل! خود نیز گواهم باش
دیوانه و هشیارم، غیر از تو مپندارم
در مستی و هشیاری، ای عشق! پناهم باش
با یاد تو میخوانم، هر قصه و هر شعری
در جادهی این افسون، همگام به راهم باش...
#فرح_عطاییفرد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در سردیِ پاییزی، خورشید نگاهم باش
زَاندوهِ جفاهایش، گر شِکوه بَرم بر تو
ای سنگ صبورِ دل! خود نیز گواهم باش
دیوانه و هشیارم، غیر از تو مپندارم
در مستی و هشیاری، ای عشق! پناهم باش
با یاد تو میخوانم، هر قصه و هر شعری
در جادهی این افسون، همگام به راهم باش...
#فرح_عطاییفرد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گوش کن ...
#عشق صدا می زند از دور
#غبارها_را_بتکان
قدم هایت را تند کن
و بیا تا جایی که
#زمان ،
در زنجیر نگاهمان متوقف شود...!
#محمد_بشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#عشق صدا می زند از دور
#غبارها_را_بتکان
قدم هایت را تند کن
و بیا تا جایی که
#زمان ،
در زنجیر نگاهمان متوقف شود...!
#محمد_بشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
•
ای روز آفتابی
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چمشهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
#قیصرامین_پور
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای روز آفتابی
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چمشهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
#قیصرامین_پور
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به اغیار از تو این گرم اختلاطیها که من دیدم
عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها
#وحشی_بافقی
#در_جفا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها
#وحشی_بافقی
#در_جفا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا زدم پلک به هم، فرصت دیدار گذشت
غم و شادیِ جهان از کم و بسیار گذشت
برگ تقویم دوید از چمن و باغ بهار
فصل پاییز شد و زمزمه ی سار گذشت
شمع روی تو شب ما نفسی روشن کرد
بار اندوه از این سینه ی غمبار گذشت
«عاشقان را بگذارید بنالند همه»
زآنکه آن شهره ی شهر از سر بازار گذشت
چون سرابی به نظر آمده دریا بنگر
هر نفس بی تو چه غمگین و چه دشوار گذشت
حیف آگه نشدم عمر گران چون موجی است
زندگانی بهعبث در پی تکرار گذشت
تنگ شدحوصله آنگه قلم از پای فتاد
صبحِ فتح آمد و کارم ز نوشتار گذشت
#فهیمه_خلیلی
#ت
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غم و شادیِ جهان از کم و بسیار گذشت
برگ تقویم دوید از چمن و باغ بهار
فصل پاییز شد و زمزمه ی سار گذشت
شمع روی تو شب ما نفسی روشن کرد
بار اندوه از این سینه ی غمبار گذشت
«عاشقان را بگذارید بنالند همه»
زآنکه آن شهره ی شهر از سر بازار گذشت
چون سرابی به نظر آمده دریا بنگر
هر نفس بی تو چه غمگین و چه دشوار گذشت
حیف آگه نشدم عمر گران چون موجی است
زندگانی بهعبث در پی تکرار گذشت
تنگ شدحوصله آنگه قلم از پای فتاد
صبحِ فتح آمد و کارم ز نوشتار گذشت
#فهیمه_خلیلی
#ت
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
#عبید_زاکانی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
#عبید_زاکانی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چشمای منتظر به پیچ جاده-قمیشی[ musicalbum2.blogfa.com ]
<unknown>
غروب است و من اینجا به یاد تو شعر میگویم
تا دلِ تنگم از نسیم دلنشین خاطرت وا گردد
#شهاب_شهابی
#غروبتون_زیبا❤️
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا دلِ تنگم از نسیم دلنشین خاطرت وا گردد
#شهاب_شهابی
#غروبتون_زیبا❤️
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بگو که از غم عشقت چگونه جان برهانم
چگونه اینهمه غمرا به هرطرف بکشانم؟
نه پای رفتن از اینجا، نهطاقتیکه بمانم
چگونه دست دلم را بهدست تو برسانم؟
#غلامرضا_طریقی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چگونه اینهمه غمرا به هرطرف بکشانم؟
نه پای رفتن از اینجا، نهطاقتیکه بمانم
چگونه دست دلم را بهدست تو برسانم؟
#غلامرضا_طریقی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نه همین میرمد آن نوگل خندان از من
که کشد خار در این بادیه دامان از من
#کلیم_کاشانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که کشد خار در این بادیه دامان از من
#کلیم_کاشانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
بغضِ نبودن تو صدای مرا گرفت
غوغای غم، تمام فضای مرا گرفت
گفتم که در هوای تو باید نفس کشید
رفتیّ و درد، حالِ هوای مرا گرفت
این خانه بعد از این، همهجایش جهنم است
دیوار، جای پنجرههای مرا گرفت
تقدیر، بیبهانهترین اتفاقهاست
آوارِ درد بود و دوای مرا گرفت
تا فتحِ دستهای تو یک گام مانده بود
یکباره دستِ فاجعه پای مرا گرفت
یک امرِ ناشناخته، هر بار -ای خدا!-
بین من و تو، راه دعای مرا گرفت
میخواستم که با تو بمانم ولی نشد
لعنت به آنکه آمد و جای مرا گرفت...!
#محمدرضا_جمیلی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بغضِ نبودن تو صدای مرا گرفت
غوغای غم، تمام فضای مرا گرفت
گفتم که در هوای تو باید نفس کشید
رفتیّ و درد، حالِ هوای مرا گرفت
این خانه بعد از این، همهجایش جهنم است
دیوار، جای پنجرههای مرا گرفت
تقدیر، بیبهانهترین اتفاقهاست
آوارِ درد بود و دوای مرا گرفت
تا فتحِ دستهای تو یک گام مانده بود
یکباره دستِ فاجعه پای مرا گرفت
یک امرِ ناشناخته، هر بار -ای خدا!-
بین من و تو، راه دعای مرا گرفت
میخواستم که با تو بمانم ولی نشد
لعنت به آنکه آمد و جای مرا گرفت...!
#محمدرضا_جمیلی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سفر نگو که دل از خود سفر نـخواهد کرد
اگر مـنم که دلـم بی تو سر نـــخواهد کرد
مــن و تو پنــجـــرههای قطارِ در سفریم
سفر مـرا بـه تو نـزدیـکـتر نخـواهد کـرد
#فاضل_نظری
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اگر مـنم که دلـم بی تو سر نـــخواهد کرد
مــن و تو پنــجـــرههای قطارِ در سفریم
سفر مـرا بـه تو نـزدیـکـتر نخـواهد کـرد
#فاضل_نظری
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
محمدرضا شجریان
@katibehchannel
▪️رندان مست
▪️محمدرضا شجریان
رندان سلامت میکنند
جان را غلامت میکنند
مستی ز جامت میکنند
مستان سلامت میکنند
▪️مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
▪️محمدرضا شجریان
رندان سلامت میکنند
جان را غلامت میکنند
مستی ز جامت میکنند
مستان سلامت میکنند
▪️مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شعله ی عشقِ تو شد آتشِ آتشکده ام
مستِ دیـدارِ تـوأم ساقیِ بی میکده ام
منـم آن رعیـتِ دیـوانـه ی وادیِ تنت
گرچه خانزادهام و مالکِ این دهکده ام
رونقِ مزرعـه ام، گندمِ گیسوی شماست
سرخیِ سیبِ رُخت.. برکتِ خلوتکده ام
نـذر کردم کـه اگر حاجتِ دل را بـدهی
تـا ابـد بـوسه بکـارم بـه درِ بتـکده ام
سخت دل داده ای و ساده دلم را بُردی
ساده پس باز بکن.... قفلِ درِ غمکده ام
#محمد_امیری
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مستِ دیـدارِ تـوأم ساقیِ بی میکده ام
منـم آن رعیـتِ دیـوانـه ی وادیِ تنت
گرچه خانزادهام و مالکِ این دهکده ام
رونقِ مزرعـه ام، گندمِ گیسوی شماست
سرخیِ سیبِ رُخت.. برکتِ خلوتکده ام
نـذر کردم کـه اگر حاجتِ دل را بـدهی
تـا ابـد بـوسه بکـارم بـه درِ بتـکده ام
سخت دل داده ای و ساده دلم را بُردی
ساده پس باز بکن.... قفلِ درِ غمکده ام
#محمد_امیری
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
رنـــدان گـاهی ملک جهــان میبازند
گاهی به نگاهی، دل و جـان میبازند
این طور قمار، نه چند است و نه چون
هـــر طور برآید، آنچنــــان میبازند
#شیخ_بهایی
#ر
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گاهی به نگاهی، دل و جـان میبازند
این طور قمار، نه چند است و نه چون
هـــر طور برآید، آنچنــــان میبازند
#شیخ_بهایی
#ر
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زلال روشن چشمانش
آبشار کبود
که آیتی ست
به تصویر بیم و شرم و شکوه
نگاه تُرد گوزنی ست کز بلند ستیغ
در آب می نگرد
عبور سایه ی صیاد را
ز دامن کوه
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آبشار کبود
که آیتی ست
به تصویر بیم و شرم و شکوه
نگاه تُرد گوزنی ست کز بلند ستیغ
در آب می نگرد
عبور سایه ی صیاد را
ز دامن کوه
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀