💖کافه شعر💖
2.69K subscribers
4.41K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت

عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد
مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت

عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد
جورت در امید به یک بار برگرفت

شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد
صوفی طریق خانه خمار برگرفت

با هر که مشورت کنم از جور آن صنم
گوید ببایدت دل از این کار برگرفت

دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم
نتوانم از مشاهده یار برگرفت

سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت

سعدى


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
حیف و صد حیف که امروز به هیچم بفروخت

آن سیه چشم که یک روز خریدارم بود

#سيمين_بهبهانی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
این کوچه روزی روزگاری یک پری داشت
ازکودکی با من قرار همسری داشت

همرنگ بختم بود بختش تار و تیره
آری پری مانند من نامادری داشت

با یک بغل گل زندگی میکرد هر صبح
ازکودکی انگیزه ی نان آوری داشت

میدیدمش هر روز مابین پری ها
از هر لحاظی بر پری ها برتری داشت

گفتم چرا چادر ؟سکوتش گفت: از ترس
بیچاره در آغوش من هم روسری داشت

ترس از قضاوت بر لبانش مهر میزد
با اینکه انصافا صدای محشری داشت

گل میخریدند آری اما چشمهایش
افزون تر ازگلهای مریم مشتری داشت

از من گرفتنداین خیابان ها پری را
زیرا پری در سر خیال دیگری داشت

دیدم دوباره در خیابان آه اما
دنیا تفاوت این پری با آن پری داشت


#مجتبی_سپید


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل، که دایم عشق می‌ورزید رفت
گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت

هر کجا بوی دلارامی شنید
یا رخ خوب نگاری دید رفت

هرکجا شکرلبی دشنام داد
یا نگاری زیر لب خندید رفت

در سر زلف بتان شد عاقبت
در کنار مهوشی غلتید رفت

دل چو آرام دل خود بازیافت
یک نفس با من نیارامید، رفت

دل ز جان و تن کنون دل برگرفت
از بد و نیک جهان، بُبرید رفت

عشق می‌ورزید دایم، لاجَرَم
در سر چیزی که می‌ورزید،رفت

باز کی یابم دل گم گشته را؟
دل که در زلف بتان پیچید ،رفت

بر سر جان و جهان، چندین ملرز
آنکه شایستی بدو لرزید ،رفت

ای عراقی، چند زین فریاد و سوز؟
دلبرت یاری دگر بگزید رفت

عراقی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#مناجات_نامه


یارب از بالا به ما هم اعتنا کن لااقل
بختِ ما را هم از آن بالا صدا کن لااقل

نصف کشورهای دنیای تو از ما بهترند
وضع ما را نصف آنها با صفا کن لااقل

دیشِ عرشِ کبریایی گیر کرده سمتِ غرب!
چند روزی رویِ دیشَت را به ما کن لااقل!

در اروپا این همه حالِ اساسی می‌دهی
یک‌کم از آن حال را بر ما عطا کن لااقل

هر چه نعمت بود دادی به یو-‌اس-آیِ خبیث!
پنج‌شش درصد از آن را سهمِ ما کن لااقل

وضع ما را که تمام هفته مثل گامبیاست
هفته‌ای یک روز چون آنتالیا کن لااقل!

کشور ما را که در تاریخ سوتی داده است
جابجا در نقشه‌ی جغرافیا کن لااقل

مرز ایران را جدا کن از عراق و روسیه
مدتی همسایه‌ی ایتالیا کن لااقل

رتبه‌ی ما را که در دنیا از آخر سومیم
از همان آخر ششم در آسیا کن لااقل!

وقتی اینجا بین ما قانونِ جنگل حاکم است
وضع ما را سوژه‌ی راز بقا کن لااقل!

هر که آمد یک گره وا کرد، ده تا بست جاش
آن گره‌های دُرُشتش را تو وا کن لااقل

این عصایی را که دادی نیل را نشکافت خوب
محض خنده گاه آن را اژدها کن لااقل!

هرچه کردیم این وطن یک پله هم بالا نرفت
پس خودت پایین بیا و کودتا کن لااقل!

از دعای ما که کاری برنیامد سالها
بارالها! پس خودت ما را دعا کن لا اقل!

#شروین_سلیمانی

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای سرو ز قامت تو قد دزدیده
گل پیش رخ تو پیرهن بدریده

بردار یکی آینه از بهر خدای
تا همچو خودی شنیده‌ای یا دیده

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلواپسی‌ام نیست، چه باشی چه نباشی
احساس تو کافی‌ست، چه متن و چه حواشی

از خویش گذشتم، ببرم خاک کن اما
شعرم چه؟ نه! بی‌ذوق مبادا شده باشی

می‌خواستم از تو بنویسم، که مدادم
خندید: چه مانده‌ست مرا تا بتراشی؟

مجموعه‌ی آماده‌ی نشرم -خبر بد-
یک خالیِ پُر، خط به خطش روح‌خراشی

نفرین نه، سؤال است؛ چگونه دلت آمد
بارانم! اسیدانه به من زخم بپاشی...؟

#محمدعلی_بهمنی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبحتون بخیر🕊🌸

یه حس خوب
یه صبـح عالی🕊🌸
یه روز خــوب
یه شادی از ته دل
همه اینها آرزوی مـن🕊🌸
برای شما دوستان مهربان

صبح شنبه تون قشنگ
و سرشـار ازعـشق و آرامـش 🕊🌸

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
نصیبِ صبحِ امروزم شمیمِ دلگشای توست

دوای بغضِ جانسوزم صدای آشنای توست

تویی گرمای یک بوسه به لبهای تب ‌آلودم

"طلوعِ" نابِ هر روزم نگاهِ با صفـای توست

#بنفشه_انصاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر

در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر

ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر

دلم از دست بشد دوش چو حافظ می‌گفت
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن

بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن


ُ#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای باد صبا به کوی آن دلبر کش
احوال دلم بگوی اگر باشد خوش

ور زانکه برای خود نباشد دلکش
زنهار مرا ندیده‌ای دم درکش


ُ#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
°
صبح پاییز باشد
من باشم و دلتنگے و یک فنجان
چاے داغ ،
یک دنیا عشقِ سرخ
یک بغل برگِ زرد
و یک خیالِ نارنجے ،
واے اگر تو هم بودے ...
چه محالِ شیرینے ...!



#مریم_موسوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
°
معشوق من،
خورشیدِ درخشانِ هر صبح من؛
ڪه چشم‌هایت
به زیبایے راه شیری
و صدایت همچون سمفونے هاے بتهوون؛
دلنشین و زیباست؛
هیچ می‌دانے ڪه سرزمین قلبم را
تنها با نڪَاهت فتح ڪرده ای؟
زیبایی‌ِ تـــــو بے نهایت است و
اڪَر ڪه دوباره از چهره ات بخواهم بڪَویم
خلاصه اش می‌شود:
"شاهڪار نقاشِ عالَم".
بودنت با شڪوه است
چون درخشش ماه
در ڪویرے خاموش
و چون پرواز طولانے یڪ درنا.
غرورِ من، همه از آن است
ڪه تو هستے و تو را دارم
و همین ڪه نڪَاهت می‌ڪنم
جانِ تازه اے به رگ هایم می‌آید.
زیباے من،ڪنار تـــــو،
خستڪَے بے معناست.



#سپهر_آهنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
مادرم ریحان می چیند.

نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر،
اطلسی‌هایی تر.

رستگاری نزدیک:
لای گل‌های حیاط.

نور در کاسهٔ مس‌،
چه نوازش‌ها می‌ریزد!

نردبان از سر دیوار بلند،
صبح را روی زمین می‌آرد.


#سهراب_سپهری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گر شادی وصال تو یک دم نمی‌رسد
شادم که جز غمت به دلم غم نمی‌رسد

خورشید اگر به مشت زری وصل گل خرید
هرگز به پاکبازی شبنم نمی‌رسد ...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
رسم صبح آن‌ست
بی خبر از فلسفهٔ تقدیر زمان
سر ریز کنی عشق را
در فنجان طربناک خیالت

و در آنسوی امید
لاجرعه سر کشی ،
بکرترین غزل بی زوال محبوب را


#افسانه_ڪامڪار
#لبـخندتـون‌به‌رنگ‌عـشق


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگیست
کجایی صبح من؟ شامِ ملال‌انگیز دلتنگیست

کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگیست

اگر چیزی به دست آورده‌ام از عشق، می‌بخشم
غزلهایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگیست

در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگیست...

نسیمی شاخه‌هایم را شکست و با خودم خواندم:
بهارِ با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییزِ دلتنگیست


سجاد سامانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀