💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دستان تو صبح هستند
وقتے آب را به صورتت مے پاشند
تا آینه مثل هر روز
از تو معذرت خواهے ڪند
وقتے ڪاسه شیر را
روے اجاق مے ڪَذارند
تا شعله از ڪَرمے آن ها اجازه بڪَیرد
وقتے پرده ها را ڪنار مے زند
تا حریر و لطافتش
چروک و ڪهنڪَے را دور ڪند
وقتے پنجره را باز مے ڪند
تا خورشید
انتظار نڪشد..
دستان تو صبح هستند



#محسن_حسینخانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

همچون نسیمِ صبح،
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو ..
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم،
در سینه هیچ نیست
بجز آرزوی تو
...

#فروغ_فرخزاد


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

ای بسته‌ی هر زلفت،
صد سلسله سودایی
اوصاف تو کِی گنجد
در دفتر زیبایی؟


خورشید به صدمحنت
از باد صبا گیرد
خاک سر کویَت را
از بهرِ خودآرایی🔗💗

#آتش_اصفهانی
‌#ا

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای ناب‌ترین غنچه‌ٔ احساس سلام!
ای "پنجره‌ٔ" باغِ گُـلِ "یاس" سلام!

ای "شنبه‌ترین" صبح‌ِ "هِزار" آیینه،
خورشیدترین چشمه‌ٔ الماس سلام!


ُ#بنفشه_انصاری_پرتو


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀


ما را که ره دهد به سراپرده وصال

ای باد صبحدم خبری ده ز ساحتش


باران چون ستاره‌ام از دیدگان بریخت

رویی که صبح خیره شود در صباحتش



#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
☀️
گفتم خموش و همچون نسیم صبح،
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو،
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست بجز
آرزوی تو ...

#فروغ_فرخزاد


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نفـسِ صبح چو با عطـرِ تو، می آمیزد
آفتاب از دلِ چشمانِ تـو، بر می خیزد

ابـر بـا شوق تـو بـارانِِ خـدا می بارد
مِهـر با اِذنِ تـو بـر خاک گُهر می ریزد

طایرِ عشق بـه یادِ تو غـزل می خواند
شـور در بـاغ ز الطـافِ تـو می انگیزد

نیکبخت آنکه دَمادَم، به تمنای وِصال
دست بـر دامنِ پُـر مِهـرِ تو می آویزد

#محسن_خانچی



❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
"چشمِ من بیدار است !
پلک هایم ،
عاشقانه یکدیگر را
در آغوش کشیده اند
و تصویر ِ یار را
در قاب ِ نگاهم
پنهان می کنند .
ساعت هشیار است . . .
قلبم به آرزوی وصال
همچنان می تپد
و شراب ِ سرخ ِ حیات
هنوز در رگهایم جاریست .
طفلی بیقرار است . . .
سکوت ،
از پشت پنجره ی اتاق
مرا می نگرد
و کودک ِ احساس
هنوز در حصار ِ سینه ام
از ترس بیزار است . . .

من در اندیشه ی پروازم
و در تکاپوی ِ گشایش ِ این رازم
من راه ِ ستاره را می دانم
و چون ماه
در تاریکی ِ این شب ، عریانم
من همزاد ِ دلتنگی ِ ابرم، بارانم
و نشانی ِ قبیله ی معشوق را
هم می دانم . . .

من آمدم ،
با پرنده و ستاره و ماه و باران آمدم
من به خوابگاه ِ معشوق ،
عریان آمدم
و من . . .
برای تولد ِ یک عصیان ، آمدم . . .

با من برقص !
در این ضیافت ِ نور و آینه
و وجودت را
در میان ِ بازوانم
تا گاه ِ رسیدن ، پنهان کن . . .
با من برقص ،
با ترانه ای
از جنس ِ لطافت ِ بوسه ،
و قصه ی این عشقبازی را
در گوش ِ زمان زمزمه کن ،
با من برقص ،
و "مانا" را
به این "مانی" ِ تنها
با عشق ، هدیه کن !!!"

#مجتبی_نوراللهی

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ماموریت صبح به انجام رسید
تاریکی شب رفت و به اتمام رسید

من عاشق این معجزه ی پاییزم
مِهر از افق چشم تو آرام رسید

#حیدر_دهقان


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبـح_را
پیله شـدم بر نفـست
جـان دلـم!!!
و #تـو
پروانه شـدی !
بر نگهم خورشیـدم...

#فرزانه_ناطقی‌نژاد
#صاد

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما

باد می‌پیمایم و بر باد عمری می‌دهم
ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟

#عراقی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دم دمای صبح
کامران مولایی
#کامران مولایی🌹

#دم دمای صبح❤️

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مه چنین خوب نباشد تو مگر خورشیدی
دل چنین سخت نباش تو مگر خارایی

دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم

زاد راه حرم وصل نداریم مگر
به گدایی ز در میکده زادی طلبیم

اشک آلوده ما گر چه روان است ولی
به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم

عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم

تا بود نسخه عطری دل سودازده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو
وز می نو که داده‌ای جان نبرم به جان تو

زخم گران همی‌کشم زخم بزن که من خوشم
گر چه درون آتشم جمله زرم به جان تو

هر نفسی که آن رسد کار دلم به جان رسد
گر چه ز پا در آمدم جان سرم به جان تو

شکل طبیب عشق تو آمد و داد شربتی
خوردم از آن و هر نفس من بترم به جان تو

نور دو چشم و نور مه چون برسد یکی شود
تو چو مهی به جان من من بصرم به جان تو

هر چه که در نظر بود بسته بود عمارتش
آه که چنین خراب من از نظرم به جان تو

در تبریز شمس دین هست بلندتر شجر
شاد و به برگ و بانوا زان شجرم به جان تو

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
فوقِ فوقش با قلم در شعر تصویرت کنم
یا که چون گلها, درون باغ تکثیرت کنم

عاشقت هستم ولی آزاد هستی مثل باد
من نمیخواهم تو را با عشق زنجیرت کنم

فصل سردی پیش روی ماست اما شک نکن
قصد من هم این نبوده تا که پاگیرت کنم

بعد از این شبهای دلتنگی بهاری میرسد
من نباید تا تو را باحرف دلگیرت کنم

این خدایِ مهربان انگار یادش رفته است
نیت من این نبوده تا که درگیرت کنم

در نگاهم آسمان هستی و زیبا نازنین
من نباید تا تو را باعشق زمین گیرت کنم...

#امیر_اخوان


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی
یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری

خالق خلق‌ و نگارندهٔ ایوان رفیعی
خالق صبح ‌و برآرندهٔ خورشید منیری

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

#مولانا

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀