هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد؟
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟
مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد
هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
کی قابل عکس می رخسار تو باشد
من خاک رهت گشتم و گردی که پس از من
برخیزد ازین خاک هوادار تو باشد
تو گرد کسی گرد که او گرد تو گردد
تو یار کسی باش که او یار تو باشد
غیر از تو نشاید که کسی در دلش آید
آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد
سلمان اگر از یار غمی در دلت آید
باشد که غم یار تو غمخوار تو باشد
ای صوفی اگر جرعه این باده بنوشی
زان پس گرو میکده دستار تو باشد
ظاهر نشود تا همه از سر ننهی دور
فرقی که میان سر و دستار تو باشد
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟
مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد
هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
کی قابل عکس می رخسار تو باشد
من خاک رهت گشتم و گردی که پس از من
برخیزد ازین خاک هوادار تو باشد
تو گرد کسی گرد که او گرد تو گردد
تو یار کسی باش که او یار تو باشد
غیر از تو نشاید که کسی در دلش آید
آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد
سلمان اگر از یار غمی در دلت آید
باشد که غم یار تو غمخوار تو باشد
ای صوفی اگر جرعه این باده بنوشی
زان پس گرو میکده دستار تو باشد
ظاهر نشود تا همه از سر ننهی دور
فرقی که میان سر و دستار تو باشد
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مکن عیبِ من مسکین اگرعاشق شدم جایی
سرِ زلفِ سیـه دیدم ، در افتـادم بـه سودایی
مرا جانی و من تا کی، توانم زیست دور از تو
تنِ مسکینِ مـن جایی ، و جانِ نازنین جایی
چرا امروز کـارم را ، بـه فـردا میدهی وعده؟
پس از امـروز پنداری ، نخواهد بـود فردایی!
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرِ زلفِ سیـه دیدم ، در افتـادم بـه سودایی
مرا جانی و من تا کی، توانم زیست دور از تو
تنِ مسکینِ مـن جایی ، و جانِ نازنین جایی
چرا امروز کـارم را ، بـه فـردا میدهی وعده؟
پس از امـروز پنداری ، نخواهد بـود فردایی!
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون حال دل من ز غمت گشت تباه
آویخت در آن زلف دل آشوب سیاه
ز آنسان که در آتش سقر اهل گناه
آرند به مار و کژدم از عجز پناه
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آویخت در آن زلف دل آشوب سیاه
ز آنسان که در آتش سقر اهل گناه
آرند به مار و کژدم از عجز پناه
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل برد دلبر و در دام بلاش اندازد
دل ما برد، ندانم به کجاش اندازد
هرکجا مرغ دلی بال گشاید، فی الحال
به کمان مهره ابرو ز هواش اندازد
خوش کمندی است سر زلف شکن بر شکنش
وه چه خوش باشد اگر بخت بماش اندازد!
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل ما برد، ندانم به کجاش اندازد
هرکجا مرغ دلی بال گشاید، فی الحال
به کمان مهره ابرو ز هواش اندازد
خوش کمندی است سر زلف شکن بر شکنش
وه چه خوش باشد اگر بخت بماش اندازد!
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو کجایی که منت هیچ نمیبینم باز؟
باز هر جا که نظر میکنمت، آنجایی
دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید
سر برآورد به آشفتگی و شیدایی
این چه خشم است که رفتی و نمیآیی باز؟
عمر باز آیدم ای عمر اگر باز آیی
نتوانتم نظر از زلف تو بر بست که هست
چشم بیمار مرا عادت شب پیمایی
گو مینداز نظر بر رخ منظور دگر
آنکه چون چشم منش نیست دل دریای
تو مرا آینه جانی و در عین صفا
بمن ای آینه روی از چه سبب ننمایی
ای تو با جمله و تنها ز همه فیالجمله
نور چشم منی و جان و دل تنهایی
زلف را گوی که در گردن من دست مکن
این بست نیست که سر در قدمم میسایی؟
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز هر جا که نظر میکنمت، آنجایی
دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید
سر برآورد به آشفتگی و شیدایی
این چه خشم است که رفتی و نمیآیی باز؟
عمر باز آیدم ای عمر اگر باز آیی
نتوانتم نظر از زلف تو بر بست که هست
چشم بیمار مرا عادت شب پیمایی
گو مینداز نظر بر رخ منظور دگر
آنکه چون چشم منش نیست دل دریای
تو مرا آینه جانی و در عین صفا
بمن ای آینه روی از چه سبب ننمایی
ای تو با جمله و تنها ز همه فیالجمله
نور چشم منی و جان و دل تنهایی
زلف را گوی که در گردن من دست مکن
این بست نیست که سر در قدمم میسایی؟
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسیم صبح اگر یابی، گذر بر منزل لیلی
بپرسی از من مجنون، دل رنجور شیدا را
ور از تنهایی سلمان و حال او خبر، پرسد
بگو بیجان و بیجانان، چه باشد حال تنها را
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بپرسی از من مجنون، دل رنجور شیدا را
ور از تنهایی سلمان و حال او خبر، پرسد
بگو بیجان و بیجانان، چه باشد حال تنها را
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از کُویِ مُغان، نیم شَبی، ناله ی نِی خاست
زاهِد به خَراباتِ مُغان آمَد و مِی خواست
مَن کعبِه و بُتخانه نمیدانَم و دانَم
هَر جا که تُویی، قبلِه ی اَربابِ دل آنجاست
بسیار مَشُو غَرّه، بدین حُسنِ دلآویز
کاین حُسنِ دلآویزِ تو را عِشقِ مَن آراست
جَمعیَّت حُسنی، که سَرِ زُلف تو دارَد
از جانِب دل های پَراکنده ی شِیدا ست
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زاهِد به خَراباتِ مُغان آمَد و مِی خواست
مَن کعبِه و بُتخانه نمیدانَم و دانَم
هَر جا که تُویی، قبلِه ی اَربابِ دل آنجاست
بسیار مَشُو غَرّه، بدین حُسنِ دلآویز
کاین حُسنِ دلآویزِ تو را عِشقِ مَن آراست
جَمعیَّت حُسنی، که سَرِ زُلف تو دارَد
از جانِب دل های پَراکنده ی شِیدا ست
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من دستهای مهربانم را به تو میبخشم
و در این بخشش
جز درک عشق گمشدهام، هیچ نمیخواهم
من و دلم
تماممان را به تو میبخشیم
تا حس زنده بودن خود را
که در نگاه یک نامعلوم مرد
در بخشش تمام به تو باز یابیم
من پاهایم را
در جسم فسردهٔ خاک میکارم
و آب را در عطش کویر
زمزمه میکنم
و در این بخشش معرفتی است
که من آن را با هستی
و با زیبایی آن لحظه
که مرگ از پس آن میآید
آشتی میدهم...
#سلمان_هراتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و در این بخشش
جز درک عشق گمشدهام، هیچ نمیخواهم
من و دلم
تماممان را به تو میبخشیم
تا حس زنده بودن خود را
که در نگاه یک نامعلوم مرد
در بخشش تمام به تو باز یابیم
من پاهایم را
در جسم فسردهٔ خاک میکارم
و آب را در عطش کویر
زمزمه میکنم
و در این بخشش معرفتی است
که من آن را با هستی
و با زیبایی آن لحظه
که مرگ از پس آن میآید
آشتی میدهم...
#سلمان_هراتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀