💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
حالم گرفته و فالم نمیشود
سازی موافق حالم نمیشود


هم‌ قهوه تلخ و هم آهنگ روزگار
باید بمیرم و این هم ،نمیشود...


#احسان_حق_شناس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ﺗﻮﮐﻪ ﺭﻓﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﭘﺮ زد
ﮐﻠﯿﺴﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﺯﻧﮓ ﺧﻄﺮ زد

ﺗﻮ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﯼ،ﺑﯽ تو بودن
درخت ﺁﺭﺯﻭها را ، تبر زد

#احسان_الله_احسان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زندگی را بسپارید به شعر

خودش آرام و روان میگذرد...


#احسان_حق_شناس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جنگل سوخته را وعده باران ندهید..!


#احسان_افشاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شهر پر شور شده
کاش که بَلوا نشود
بر سرِ تخمِ طلا
همهمه برپا نشود

کوچه ها پُر شـده از
افسر و مامور و یگان
جان من، هر چه که شد
روسری ات وا نشود-

#احسان_حق_شناس


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#احسان_محمدی :

حتی اگر خودتان را قطعه قطعه کنید و برای آرامش و رفاه کسی در چرخ گوشت بیندازید و رشته رشته شوید، یک روز از راه می رسد که همان کس، توی چشمتان خیره شود و می گوید:
تو هیچ وقت، هیچ کاری برای من نکردی!
وقتی این "هیچ" را می گوید دلت می خواهد زندگی دنده عقب داشت و مثل خرسی که تمام یک زمستان سرد را در دل غاری گرم می خوابد، برمی گشتی به بطن مادرت، کز می کردی، همانجا می ماندی و هرگز به این دنیا نمی آمدی.
اگر می خواهید در این دنیا زنده بمانید تمرین کنید از "هیچ کس هیچ چیز" توقع نداشته باشید، حتی از پدر و مادرتان. حتی از آنها که هم خون‌تان هستند چه رسد به دیگران.
این‌طور هیچ چیز غافلگیرتان نمی‌کند حتی وقتی همان یک نفر بر می‌گردد،
توی چشم تان خیره می شود و می‌گوید:
تو هیچ وقت، هیچ کاری برای من نکردی!
اگر این جمله را نشنیده‌اید هنوز روزش فرا نرسیده. می‌رسد!
بی‌توقع بودن تمرین سختی است.
خیلی سخت.
مثل رنجِ زنده زنده، رشته رشته شدن در چرخ گوشت!

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آورده‌اند وعده‌ی پاییز یا بهار؟
این برگ‌های مضطرب، آن ابرهای تار

بر پشت‌بام شهر کسی ایستاده است
باز است چشم عالم و آدم به انتظار

ما بی‌اراده از پل تقدیر رد شدیم
بگذر تو هم ز مسئله جبر و اختیار

ای آنکه از برنده شدن سرخوشی! بدان
جز باختن نبود مرا قصد از این قمار

خون می‌خورم ز سنگدلی‌های خویشتن
دردی نشسته در دل هر دانه‌ی انار

ما هر دو خیره‌ایم به هم چون دو آینه
هریک به اضطراب و غم دیگری دچار

باید دوباره خلق شود داستان نوح
ای ابر بی‌قرار! کمی بیشتر ببار

#احسان_انصاری
📕 بی‌نظمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بس که آمیخته شد با غم عشقت جانم
بوی گیسوی تو را می‌دهد انگشتانم

مردم از عشق میان من و تو باخبرند
بی‌دلیل از نظر خلق مکن پنهانم

ای گل سرخ که بر گریه‌ی من می‌خندی
منم آن ابر که می‌گریم و می‌خندانم

نتوانست دل سنگ تو را نرم کند
ناله‌ی بی‌اثر و گریه‌ی بی‌پایانم

چشم بردار از آن ساعت و بی‌تاب مباش
باز هم وقت جدایی‌ست! خودم می‌دانم


#احسان_انصاری    ‌‌     ‌‌    ‌‌     

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکه بخشی از وجود ماست هم ما را نخواست
آسمان آبی‌تر از دريا به چشم قطره‌هاست

در جواب تهمت همسویی عشق و هوس
ماهیان گفتند: راه برکه از دریا جداست

لاکپشتی پیرم و پرواز رویای من است
میروم هرچند با مرغان سفر کردن خطاست

آرزومندی که از خوشبختی خود غافل است
درنخواهد یافت هرگز راه خوشبختی کجاست

عاقبت آنها که دل در مهر دنیا بسته‌اند
گرچه قدری دیر! میفهمند دنیا بی‌وفاست

#احسان_انصاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از شمس مي نويسي و با ماه مي پري
در مشت سيب سرخي و بر پشت خنجري

موي طلايي تو کجا روي من کجا ،
هندوي سبزه را چه به بازار زرگري ؟

من در کدام پرده فراخوانده مي شوم
خود پرده مي کشاني و خود پرده مي دري

تا راه مي زنم که ببينم ، مخالفي
تا آه مي کشم که بگويم ، مکدري

تو ، لذت مکاشفه در باغ هاي مست 
من قفل زنگ خورده جا مانده بر دري

هم در غزل غزال تو را جُست رودکي 
هم در قصيده قصد تو را داشت انوري

کابوس رد پاي تو را خواب ديده ام
از هرچه بگذريم ... مبادا که بگذری !

#احسان_افشاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀