Forwarded from جامعهشناسی
سرمقاله جدید اکونومیست:
🗓نظم اقتصادی جدید
📃نظام بینالمللی لیبرال به تدریج به هم میریزد
در ابتدا، اقتصاد جهانی به نظر انعطافپذیر میآید. آمریکا در حالی که درگیر جنگ تجاری با چین است، به شدت رونق پیدا کرده است. حتی آلمان، با از دست دادن تأمین گاز از روسیه، بدون اینکه به فاجعهای اقتصادی برخورد کند، مقاومت کرده است. همچنین، جنگ در منطقه خاورمیانه هیچ تکانهای در بازدهی نفت به وجود نیاورده است. علاوه بر این، شورشیان هوثی با شلیک موشک، تاثیر ناچیزی بر جریان جهانی کالاها داشتهاند. به علاوه، به نسبت تولید ناخالص ملی جهانی، تجارت از رکود ناشی از ویروس کرونا بهبود یافته و پیشبینی میشود که امسال بهطور سالم رشد کند.
با دقت بیشتر، شاهد نشانههای آسیبپذیری هستید. از سالها قبل، نظمی که از پس دومین جنگ جهانی، اقتصاد جهانی را اداره میکرده، فرسایش یافته است و اکنون نزدیک به فروپاشی است. تعداد نگرانکنندهای از عوامل میتوانند فرآیندی را رقم بزنند که به فراروی آشوب و نظمناپذیری منجر شود، جایی که قدرت به عنوان حق ارزش یافته و جنگ دوباره بهعنوان راه حل برای ابرقدرتها مطرح میشود. حتی اگر به تعارض نهایی نرسد، اثر یک شکست در اصول میتواند بهسرعت و بهصورت خشنی احساس شود.
استفاده چندبرابری از تحریمها در جنگهای تجاری و رقابت برای پشتیبانی از تولید سبز، همچنین شکست جریانات سرمایهای جهانی، نشان از فروپاشی و تفکیک نظام قدیمی اقتصاد جهانی میدهد.
مؤسساتی که اقتصاد جهانی را حفظ میکردند، اکنون اعتبار خود را از دست دادهاند؛ از جمله سازمان جهانی تجارت، صندوق بینالمللی پول و شورای امنیت سازمان ملل.
فروپاشی مالیات مخفی بر اقتصاد جهانی، نشان میدهد تهدیدهایی نیز وجود دارد که بهطور ناگهانی میتوانند ظاهر شوند.
بازگشت دونالد ترامپ و ترس از موج دوم وارداتهای چینی، فرایند فرسایش مؤسسات و اصول را تسریع میکند.
دستاوردهای دهههای ۹۰ و ۲۰۰۰، اوج کاپیتالیسم لیبرال را بینظیر ترتیب دادهاند، اما چالشهای فعلی ممکن است این پیشرفت را بازگرداند.
فروپاشی نظام کنونی میتواند منجر به کند شدن پیشرفتها و حتی برگشت آنها شود. بدون جایگزینی مستقیم، امکان زندگی به دور از قوانین و نظم ایجاد میشود.
برخی از ابرقدرتها این فرایند را بهعنوان یک فرصت برای بازگشت به اوج تلقی میکنند، به خصوص آن که قدرت آمریکایی در حال افت و از بینرفتن است.
این درست است که نظامی که پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، از اصول بینالمللی آمریکا و منافع استراتژیک آن مطابقت داشت. اما نظام لیبرال همچنین به جهان بسیاری از فواید گسترده را داده است. بسیاری از فقیران جهان از ناتوانی صندوق بینالمللی پول در حل بحران بدهی پس از ویروس کرونا رنج میبرند. کشورهای با درآمد متوسط مانند هند و اندونزی به امید تجارت برای رسیدن به ثروت، از فرصتهایی که به دلیل تفکیک نظام قدیمی ایجاد شده، بهره میبرند، اما در نهایت به ادامه یکپارچگی و پیشبینی اقتصاد جهانی نیاز دارند. و رفاه بسیاری از جهان توسعهیافته، به ویژه اقتصادهای کوچک و باز، به طور کامل به تجارت وابسته است. اقتصاد جهانی که با رشد قوی در آمریکا تقویت شده، ممکن است به نظر برسد میتواند هر چیزی که به آن پرتاب میشود را بپذیرد. اما این گونه نیست.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🗓نظم اقتصادی جدید
📃نظام بینالمللی لیبرال به تدریج به هم میریزد
در ابتدا، اقتصاد جهانی به نظر انعطافپذیر میآید. آمریکا در حالی که درگیر جنگ تجاری با چین است، به شدت رونق پیدا کرده است. حتی آلمان، با از دست دادن تأمین گاز از روسیه، بدون اینکه به فاجعهای اقتصادی برخورد کند، مقاومت کرده است. همچنین، جنگ در منطقه خاورمیانه هیچ تکانهای در بازدهی نفت به وجود نیاورده است. علاوه بر این، شورشیان هوثی با شلیک موشک، تاثیر ناچیزی بر جریان جهانی کالاها داشتهاند. به علاوه، به نسبت تولید ناخالص ملی جهانی، تجارت از رکود ناشی از ویروس کرونا بهبود یافته و پیشبینی میشود که امسال بهطور سالم رشد کند.
با دقت بیشتر، شاهد نشانههای آسیبپذیری هستید. از سالها قبل، نظمی که از پس دومین جنگ جهانی، اقتصاد جهانی را اداره میکرده، فرسایش یافته است و اکنون نزدیک به فروپاشی است. تعداد نگرانکنندهای از عوامل میتوانند فرآیندی را رقم بزنند که به فراروی آشوب و نظمناپذیری منجر شود، جایی که قدرت به عنوان حق ارزش یافته و جنگ دوباره بهعنوان راه حل برای ابرقدرتها مطرح میشود. حتی اگر به تعارض نهایی نرسد، اثر یک شکست در اصول میتواند بهسرعت و بهصورت خشنی احساس شود.
استفاده چندبرابری از تحریمها در جنگهای تجاری و رقابت برای پشتیبانی از تولید سبز، همچنین شکست جریانات سرمایهای جهانی، نشان از فروپاشی و تفکیک نظام قدیمی اقتصاد جهانی میدهد.
مؤسساتی که اقتصاد جهانی را حفظ میکردند، اکنون اعتبار خود را از دست دادهاند؛ از جمله سازمان جهانی تجارت، صندوق بینالمللی پول و شورای امنیت سازمان ملل.
فروپاشی مالیات مخفی بر اقتصاد جهانی، نشان میدهد تهدیدهایی نیز وجود دارد که بهطور ناگهانی میتوانند ظاهر شوند.
بازگشت دونالد ترامپ و ترس از موج دوم وارداتهای چینی، فرایند فرسایش مؤسسات و اصول را تسریع میکند.
دستاوردهای دهههای ۹۰ و ۲۰۰۰، اوج کاپیتالیسم لیبرال را بینظیر ترتیب دادهاند، اما چالشهای فعلی ممکن است این پیشرفت را بازگرداند.
فروپاشی نظام کنونی میتواند منجر به کند شدن پیشرفتها و حتی برگشت آنها شود. بدون جایگزینی مستقیم، امکان زندگی به دور از قوانین و نظم ایجاد میشود.
برخی از ابرقدرتها این فرایند را بهعنوان یک فرصت برای بازگشت به اوج تلقی میکنند، به خصوص آن که قدرت آمریکایی در حال افت و از بینرفتن است.
این درست است که نظامی که پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، از اصول بینالمللی آمریکا و منافع استراتژیک آن مطابقت داشت. اما نظام لیبرال همچنین به جهان بسیاری از فواید گسترده را داده است. بسیاری از فقیران جهان از ناتوانی صندوق بینالمللی پول در حل بحران بدهی پس از ویروس کرونا رنج میبرند. کشورهای با درآمد متوسط مانند هند و اندونزی به امید تجارت برای رسیدن به ثروت، از فرصتهایی که به دلیل تفکیک نظام قدیمی ایجاد شده، بهره میبرند، اما در نهایت به ادامه یکپارچگی و پیشبینی اقتصاد جهانی نیاز دارند. و رفاه بسیاری از جهان توسعهیافته، به ویژه اقتصادهای کوچک و باز، به طور کامل به تجارت وابسته است. اقتصاد جهانی که با رشد قوی در آمریکا تقویت شده، ممکن است به نظر برسد میتواند هر چیزی که به آن پرتاب میشود را بپذیرد. اما این گونه نیست.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Telegram
آرشیو و نظرات جامعه شناسی
این شماره اکونومیست پرونده ویژه خود را به نظم اقتصادی نوین اختصاص داده است.
متن خلاصه مقاله
متن خلاصه مقاله
Forwarded from جامعهشناسی
«دولتها برای این که نظر مردم را از تقصیر و گناهانشان در ایجاد تورم منحرف کنند، بارها انگشت اتهام را به سمت گروهها و موسسات گوناگون در بازار دراز کرده و آنها را قربانی میکنند. آنها بارها سعی کرده اند با کنترل قیمتها با تورم مبارزه کنند اما موفق نشده اند؛ مثل این که کسی بخواهد برای بهبود تب، ستون جیوه را با زور در دماسنج پایین نگه دارد. لیکن تنها چیزی که باید انجام شود محدود و کوچک کردن بانک مرکزی است و این چیزی است که دولتها هرگز با آن موافق نیستند».
مورای نیوتن روتبارد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
مورای نیوتن روتبارد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 صداقت دروغ سیاست
گرچه از منظر "اخلاق مطلق گرا" (که امانوئل_کانت سخنگوی آن است) دروغ گفتن به طور مطلق یک رذیلت است و هیچ شرایط و منافعی توجیه کننده دروغ نیست، از دیدگاه روانی-اجتماعی می توانیم دروغ ها را به دو دسته تقسیم کنیم:
گروه اول دروغ هایی هستند که ناشی از رانشگر (Driver) "دیگران را راضی کن" (Please others) هستند. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) هر کدام از ما در جریان تربیت "اوامر و مناهی" خاصی را از محیط دریافت می کنیم. این "امر و نهی ها" در سراسر زندگی ، تعیین کنندهٔ تصمیمات ما هستند. هنگامی که خانواده، آموزش و پرورش و رسانه دستور "دیگران را راضی کن" را در پیش نویس زندگی ما نوشته باشند ما در سراسر عمر تلاش می کنیم "به هر قیمتی" دیگران را خوشنود کنیم. در نتیجه، هنگامی که حدس می زنیم گفتنِ حقیقت باعث رنجش خاطر دیگران شود دروغ را جایگزین حقیقت می کنیم.
بارها پیش آمده است که در پاسخ سؤالات "این لباس به من میاد؟" ، "این رنگ مو به من میاد؟" ، "از غذا راضی بودین؟ نمکش خوب بود؟ خوب جا افتاده بود؟" پاسخ داده ایم: "بله، کاملاً، خیلی!" در حالی که نه آن رنگ لباس و رنگ مو به دوستمان می آمده و نه این غذا طعم رضایت بخشی داشته است. خیلی اوقات خودِ سؤال کننده هم به جای شنیدن حقیقت تلخ، توقع دارد دروغ شیرین را بشنود! انگار که او از شما می خواهد که "لطفاً به من دروغ بگویید، خواهش می کنم!". گرچه او در سطح خودآگاه و آشکار (Explicit) از شما تقاضای دروغ نمی کند اما در سطح ناخودآگاه و تلویحی (implicit) از شما تمنّای دروغ می کند و زبان بدن (Body Language) و لحن کلام (Prosody) او پر از این التماس است: "عزیزم، مرا با دروغ شیرین نوازش کن".کسانی که با گفتن چنین دروغ های شیرینی مخاطب خود را خوشنود می کنند دچار دستورالعمل روانی "همه را خشنود کن" هستند. آن ها از این که دیگران را برنجانند وحشت دارند. این نوع دروغ گفتن نه با طرّاحی قبلی صورت می گیرد و نه با قصد سوء استفاده از مخاطب، تنها تصمیمی است ناشی از آموزه های غلط تربیتی و ترس از رنجاندن دیگران.
➖اما در مقابل چنین دروغ هایی دسته دوّمی از دروغ ها وجود دارند. دروغ هایی که طرّاحی شده اند و گویندهٔ آن ها ، نه به قصد نوازش کردن مخاطب بلکه به منظور فریب دادن و سوء استفاده از او این دروغ های نظام مند را طراحی کرده است.
●در کتاب 1984 ، جورج_اورول جامعه ای را ترسیم می کند که در آن وزارت خانه اي وجود دارد به نام وزارت حقيقت كه بر خلاف نامش، وظيفه اش پنهان كردن حقيقت و انتشار دروغ است.
دروغ هایی که باعث فریب ملت و اقتدار و ثبات حکومت شوند. چنین دروغ هایی ریشه در "کیش قدرت" دارند، مذهبی که محور آن حفظ قدرت است. جورج اورول در همان کتاب به "مرام نامه" سازمانی که دروغ های نهادینه و سازمان مند تولید می کند می پردازد: "حفظ قدرت به هر بهایی!". هنگامی که در جامعه ای نهاد های قدرت دچار چنین مذهبی شوند، گفتن حقيقت و پرده برداري از دروغ تبديل به يك همل سياسي مي شود و شما با نه گفتن به دروغ هاي بزرگ و كلان روايت ها يك اپوزيسيون محسوب مي شويد!
هاناآرنت فیلسوف آلمانی در مقاله "حقیقت و سیاست" می نویسد:
"هنگامی که جامعه ای به دروغ گویی سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند، صداقت به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوينده ي حقيقت حتي اگر به دنبال كسب قدرت يا هيچ منفعتي ديگر هم نباشد يك كنشگر سياسي محسوب مي شود .
در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید، شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید: یا به وزارت دروغ می پیوندید، یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید.
✍دکتر محمد رضا سرگلزایی
T.me/bestdiplomacy
گرچه از منظر "اخلاق مطلق گرا" (که امانوئل_کانت سخنگوی آن است) دروغ گفتن به طور مطلق یک رذیلت است و هیچ شرایط و منافعی توجیه کننده دروغ نیست، از دیدگاه روانی-اجتماعی می توانیم دروغ ها را به دو دسته تقسیم کنیم:
گروه اول دروغ هایی هستند که ناشی از رانشگر (Driver) "دیگران را راضی کن" (Please others) هستند. از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) هر کدام از ما در جریان تربیت "اوامر و مناهی" خاصی را از محیط دریافت می کنیم. این "امر و نهی ها" در سراسر زندگی ، تعیین کنندهٔ تصمیمات ما هستند. هنگامی که خانواده، آموزش و پرورش و رسانه دستور "دیگران را راضی کن" را در پیش نویس زندگی ما نوشته باشند ما در سراسر عمر تلاش می کنیم "به هر قیمتی" دیگران را خوشنود کنیم. در نتیجه، هنگامی که حدس می زنیم گفتنِ حقیقت باعث رنجش خاطر دیگران شود دروغ را جایگزین حقیقت می کنیم.
بارها پیش آمده است که در پاسخ سؤالات "این لباس به من میاد؟" ، "این رنگ مو به من میاد؟" ، "از غذا راضی بودین؟ نمکش خوب بود؟ خوب جا افتاده بود؟" پاسخ داده ایم: "بله، کاملاً، خیلی!" در حالی که نه آن رنگ لباس و رنگ مو به دوستمان می آمده و نه این غذا طعم رضایت بخشی داشته است. خیلی اوقات خودِ سؤال کننده هم به جای شنیدن حقیقت تلخ، توقع دارد دروغ شیرین را بشنود! انگار که او از شما می خواهد که "لطفاً به من دروغ بگویید، خواهش می کنم!". گرچه او در سطح خودآگاه و آشکار (Explicit) از شما تقاضای دروغ نمی کند اما در سطح ناخودآگاه و تلویحی (implicit) از شما تمنّای دروغ می کند و زبان بدن (Body Language) و لحن کلام (Prosody) او پر از این التماس است: "عزیزم، مرا با دروغ شیرین نوازش کن".کسانی که با گفتن چنین دروغ های شیرینی مخاطب خود را خوشنود می کنند دچار دستورالعمل روانی "همه را خشنود کن" هستند. آن ها از این که دیگران را برنجانند وحشت دارند. این نوع دروغ گفتن نه با طرّاحی قبلی صورت می گیرد و نه با قصد سوء استفاده از مخاطب، تنها تصمیمی است ناشی از آموزه های غلط تربیتی و ترس از رنجاندن دیگران.
➖اما در مقابل چنین دروغ هایی دسته دوّمی از دروغ ها وجود دارند. دروغ هایی که طرّاحی شده اند و گویندهٔ آن ها ، نه به قصد نوازش کردن مخاطب بلکه به منظور فریب دادن و سوء استفاده از او این دروغ های نظام مند را طراحی کرده است.
●در کتاب 1984 ، جورج_اورول جامعه ای را ترسیم می کند که در آن وزارت خانه اي وجود دارد به نام وزارت حقيقت كه بر خلاف نامش، وظيفه اش پنهان كردن حقيقت و انتشار دروغ است.
دروغ هایی که باعث فریب ملت و اقتدار و ثبات حکومت شوند. چنین دروغ هایی ریشه در "کیش قدرت" دارند، مذهبی که محور آن حفظ قدرت است. جورج اورول در همان کتاب به "مرام نامه" سازمانی که دروغ های نهادینه و سازمان مند تولید می کند می پردازد: "حفظ قدرت به هر بهایی!". هنگامی که در جامعه ای نهاد های قدرت دچار چنین مذهبی شوند، گفتن حقيقت و پرده برداري از دروغ تبديل به يك همل سياسي مي شود و شما با نه گفتن به دروغ هاي بزرگ و كلان روايت ها يك اپوزيسيون محسوب مي شويد!
هاناآرنت فیلسوف آلمانی در مقاله "حقیقت و سیاست" می نویسد:
"هنگامی که جامعه ای به دروغ گویی سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند، صداقت به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوينده ي حقيقت حتي اگر به دنبال كسب قدرت يا هيچ منفعتي ديگر هم نباشد يك كنشگر سياسي محسوب مي شود .
در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید، شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید: یا به وزارت دروغ می پیوندید، یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید.
✍دکتر محمد رضا سرگلزایی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from Aasoo - آسو
«چپ واقعاً چیست؟ اى کاش میدانستم. هنگامی که روسیه در ۲۴ فوریهی ۲۰۲۲ به اوکراین حمله کرد، این واقعیت که بعضی از چپگرایاناز قصور روسیه چشمپوشى کردند، یا آن را توجیه کردند یا حتی به حمایت از رژیم پوتین پرداختند، خود یادآور این نکته است که «چپ» همواره ملغمهای پر از تناقض بوده است.»
aasoo.org/fa/articles/4778
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4778
@NashrAasoo 🔻
Forwarded from Radio Zamaneh
چرا نیچه از سوسیالیسم متنفر است
نقدی بر چپهای نیچهای - گفتوگوی مجله ژاکوبن با دنیل تات نویسنده کتابی درباره چپ و نیچه
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/817569/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
نقدی بر چپهای نیچهای - گفتوگوی مجله ژاکوبن با دنیل تات نویسنده کتابی درباره چپ و نیچه
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/817569/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
t.me
چرا نیچه از سوسیالیسم متنفر است
نقدی بر چپهای نیچهای - گفتوگوی مجله ژاکوبن با دنیل تات نویسنده کتابی درباره چپ و نیچه
Forwarded from Radio Zamaneh
«تاریکتر از اندوه» نوشته کیوان باژن: واقعیتِ برساخته در آینهٔ موروثی
رضیه انصاری - تکثر و تعدد دیدگاهها، چندمعنایی، عدم ثبات و قطعیت، و تنوع زیستهای انسانی در «تاریکتر از اندوه» نوشته کیوان باژن، وجوه همهجانبهٔ کلانروایتها و کلیگوییها را نقض کرده و مخاطب را به مدارا و پذیرش دعوت میکند.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/818850/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
رضیه انصاری - تکثر و تعدد دیدگاهها، چندمعنایی، عدم ثبات و قطعیت، و تنوع زیستهای انسانی در «تاریکتر از اندوه» نوشته کیوان باژن، وجوه همهجانبهٔ کلانروایتها و کلیگوییها را نقض کرده و مخاطب را به مدارا و پذیرش دعوت میکند.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/818850/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
t.me
«تاریکتر از اندوه» نوشته کیوان باژن: واقعیتِ برساخته در آینهٔ موروثی
رضیه انصاری - تکثر و تعدد دیدگاهها، چندمعنایی، عدم ثبات و قطعیت، و تنوع زیستهای انسانی در «تاریکتر از اندوه» نوشته کیوان باژن، وجوه همهجانبهٔ کلانروایتها و کلیگوییها را نقض کرده و مخاطب را به مدارا و پذیرش دعوت میکند.
فلسفۀ «رنگ»؛ رنگ چیست و کجاست؟
https://faradeed.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-55/190226-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA
https://faradeed.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-55/190226-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA
فرادید | Faradeed | فرادید
فلسفۀ «رنگ»؛ رنگ چیست و کجاست؟
این مقاله به طور مختصر به بررسی دیدگاههای فلسفی مطرح شده دربارۀ «رنگ» میپردازد؛ به سوالاتی مثل این که: آیا اصلا رنگ یک چیز واقعی است که بیرون از ذهن ما وجود دارد؟
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
ما بافندگان خاطره!
حافظه و خاطرات ما
- خاطرهسازی یا confabulation
- سندروم ورنیکه-کورساکوف
- سوءمصرف الکل و کمبود ویتامین B1
- اجسام ممهای در هیپوتالاموس
- آنوریسم
- خاطرهی نادرست یا false memory و
- مفهوم metamemory
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
ما بافندگان خاطره!
حافظه و خاطرات ما
- خاطرهسازی یا confabulation
- سندروم ورنیکه-کورساکوف
- سوءمصرف الکل و کمبود ویتامین B1
- اجسام ممهای در هیپوتالاموس
- آنوریسم
- خاطرهی نادرست یا false memory و
- مفهوم metamemory
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from Aasoo - آسو
«ماجرای عشق پرنوسانِ هانا آرنت و هایدگر، هر چه بود، با وجود جنگی جهانسوز و یهودستیزیِ هولناک آلمان نازی، بهمدت نیمسده دوام آورد و نشان داد که عشق در بلندایی فراتر از مذهب، نژاد و رویدادهای سهمگینِ تاریخ ایستاده است. شاید جایی در خودِ هستی و، بهتعبیر هایدگر، در خودِ دازاین.»
aasoo.org/fa/articles/4785
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4785
@NashrAasoo 🔻
پرسش های ایمان
🔈 سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب پرسشهای ایمان | ۱ خرداد ١۴٠۳|شهرکتاب فرهنگان پاسداران
@mostafamalekian
@mostafamalekian
Forwarded from Radio Zamaneh
رواقیگری در پلتفرم سرمایهداری
فرشید سلیمی - نظام سرمایهداری به تعالیمی نیاز دارد تا بازندگان را سربهراه نگه دارد. در اینجا دو گونه تعلیم کاملاً متضاد بهکار میآید. یکی که تقصیر شکست را متوجه خود فرد میکند. دیگری تقصیر را متوجه سرنوشت میکند. رواقیگری از گونهٔ دوم است.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/818990/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
فرشید سلیمی - نظام سرمایهداری به تعالیمی نیاز دارد تا بازندگان را سربهراه نگه دارد. در اینجا دو گونه تعلیم کاملاً متضاد بهکار میآید. یکی که تقصیر شکست را متوجه خود فرد میکند. دیگری تقصیر را متوجه سرنوشت میکند. رواقیگری از گونهٔ دوم است.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/818990/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
t.me
رواقیگری در پلتفرم سرمایهداری
فرشید سلیمی - نظام سرمایهداری به تعالیمی نیاز دارد تا بازندگان را سربهراه نگه دارد. در اینجا دو گونه تعلیم کاملاً متضاد بهکار میآید. یکی که تقصیر شکست را متوجه خود فرد میکند. دیگری تقصیر را متوجه سرنوشت میکند. رواقیگری از گونهٔ دوم است.
Forwarded from سخنرانیها
✍️ محمدامین ریاحی
🖊 خودکامگی موجب تباهیست
▪️از نظر فردوسی قدرت مطلقه به ظلم و تباهی میانجامد.
چارهٔ دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسر شاهنامه میتوان دید. از دورهٔ اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبر قوم بود چون بگذریم، در ادوار بعدی قدرت مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهٔ کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاهاند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان.
@sokhanranihaa
پادشاهان آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین میکردند و موبدان راهِ رستگاری آنجهانی را به مردم نشان میدادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیکسرانجامی ایرانیان بود.
در شاهنامه پادشاه مظهر استقلال کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردار او هستند، اما نوکر چشم و گوش بستهٔ او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه وجدان بیدار ملت و مظهر آزادگی و گردنفرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیح شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه میایستند.
نمونههای ایستادگی پهلوانان مخصوصاً رستم را در برابر شاهانی چون کاوس و گشتاسب و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان میبینیم.
وقتی کیکاوس با سبکسری و به فریب ابلیس چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشهای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:
بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان
به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کس، بیهده رای خویش
سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد
کشیدی سپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن
دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی!
به جنگ زمین سربهسر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی!
خالقی، ۲، ص ۹۸
کاوس جوابی ندارد. شرمسار میشود و از کاخ بیرون میرود.
یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دستپروردهاش سیاوش شاهزادهٔ بیگناه را میشنود، به آهنگ کینخواهی از تورانیان از نیمروز حرکت میکند. ابتدا به درگاه کاوس میرود و با خشم و خروش او را خوار میسازد:
چو آمد برِ تختِ کاوسِ کی
سرش بود پرخاک و پرخاک پی
بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و تخمت آمد به بار
تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسر خسروی
کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی
کاوس با شرمساری در برابر سخنان جهانپهلوان خشمگین جز اشک ریختن چارهای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه میرود و او را میکشد و کاوس از جای خود نمیجنبد:
به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاوسشاه
خالقی، ۲، ص ۳۸۲
با این نمونهها میبینید که شاهنامه ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانان ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نماد یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان میخوانیم که محمود به فردوسی میگوید: «همهٔ شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم». و نیز افسانهای از همان روزگاران بر سر زبانها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلانجا من گنجی نهفتهام، برو، بردار و منتِ محمود را مکش. فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊 خودکامگی موجب تباهیست
▪️از نظر فردوسی قدرت مطلقه به ظلم و تباهی میانجامد.
چارهٔ دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسر شاهنامه میتوان دید. از دورهٔ اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبر قوم بود چون بگذریم، در ادوار بعدی قدرت مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهٔ کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاهاند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان.
@sokhanranihaa
پادشاهان آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین میکردند و موبدان راهِ رستگاری آنجهانی را به مردم نشان میدادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیکسرانجامی ایرانیان بود.
در شاهنامه پادشاه مظهر استقلال کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردار او هستند، اما نوکر چشم و گوش بستهٔ او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه وجدان بیدار ملت و مظهر آزادگی و گردنفرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیح شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه میایستند.
نمونههای ایستادگی پهلوانان مخصوصاً رستم را در برابر شاهانی چون کاوس و گشتاسب و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان میبینیم.
وقتی کیکاوس با سبکسری و به فریب ابلیس چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشهای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:
بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان
به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کس، بیهده رای خویش
سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد
کشیدی سپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن
دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی!
به جنگ زمین سربهسر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی!
خالقی، ۲، ص ۹۸
کاوس جوابی ندارد. شرمسار میشود و از کاخ بیرون میرود.
یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دستپروردهاش سیاوش شاهزادهٔ بیگناه را میشنود، به آهنگ کینخواهی از تورانیان از نیمروز حرکت میکند. ابتدا به درگاه کاوس میرود و با خشم و خروش او را خوار میسازد:
چو آمد برِ تختِ کاوسِ کی
سرش بود پرخاک و پرخاک پی
بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و تخمت آمد به بار
تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسر خسروی
کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی
کاوس با شرمساری در برابر سخنان جهانپهلوان خشمگین جز اشک ریختن چارهای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه میرود و او را میکشد و کاوس از جای خود نمیجنبد:
به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاوسشاه
خالقی، ۲، ص ۳۸۲
با این نمونهها میبینید که شاهنامه ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانان ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نماد یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان میخوانیم که محمود به فردوسی میگوید: «همهٔ شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم». و نیز افسانهای از همان روزگاران بر سر زبانها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلانجا من گنجی نهفتهام، برو، بردار و منتِ محمود را مکش. فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سخنرانیها
✍️محمدباقر تاج الدین
🖊 تورّم و گرانی و رابطۀ آن با اخلاقی زیستن
✅اخلاقی زیستن یکی از مهم ترین وجه انسان بودن در هر جامعه ای است و تمامی جوامع بنابر اصول و قواعد اخلاقی ای که دارند به شهروندان می آموزند که بدون اخلاق نمی توان جامعه ای سالم و مطلوب داشت. در این میان برخی افراد و حتی برخی از به اصطلاح اخلاقیون که خود را به نوعی مربی و معلم اخلاق هم می پندارند در حقیقت نوعی اخلاق انتزاعی و بریده از شرایط و زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به دیگران توصیه می کنند. این دسته از افراد گمان می کنند که با توصیه ها و نصیحت های اخلاقی به دیگران می توانند انسان های اخلاقی و به تَبَعِ آن جامعه ای اخلاقی داشته باشند اما غافل از این موضوع بنیادین هستند که امر اخلاقی وابستگی های زیادی به شرایط و زمینه های اجتماعی در معنای تامّ آن دارد. برای مثال از یک انسان فقیر و گرسنه که نیازهای ضروری و اولیه اش نیز تأمین نمی شود نمی توان انتظار اخلاقی بودن را داشت چرا که برای بقا و حیات خودش ممکن است هر لحظه از قواعد و اصول اخلاقی عبور کند تا به یک زندگی و زیست حداقلی دست یابد!!
@sokhanranihaa
✳️این گونه به نظر می رسد که علاوه بر تأثیرات شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر روی اخلاق و امر اخلاقی وضعیت اقتصادی یک جامعه نیز تأثیرات انکار ناپذیری بر اخلاقی زیستن انسان های آن جامعه دارد. براین اساس می توان گفت که رابطۀ بین اقتصاد و اخلاق رابطه ای مستقیم است و این موضوعی است که مورد تأکید بسیاری از اندیشمندان نیز قرار گرفته است. به دیگر سخن در شرایطی که جامعه ای با وضعیت تورمی هولناک از یک سو و گرانی های لجام گسیخته از سوی دیگر مواجه است و یک زیست حداقلی یا یک زندگی معمولی برای بسیاری از شهروندان با دشواری های فراوانی روبرو است به راستی چگونه می توان از آنان درخواست نمود که قواعد و اصول اخلاقی را مراعات کنند و اخلاقی باشند؟!! این موضوع به ویژه برای فقرا و محرومین جامعه بیش از همه مورد بحث است به گونه ای که هرگونه سخن گفتن از اخلاق دربارۀ آنان به نظر می رسد که سخنی بی معنا و بی فایده باشد!! تأسف بارتر این که این دسته از فقرا و محرومین به چشم خود شکاف های طبقاتی وحشتناکی را هم در جامعه می بینند که چگونه عده ای اندک با ثروت های بادآورده به زندگی های به اصطلاح لاکچری دست یافته اند و آنان باید در فقر و محرومیتی جانکاه و دردناک دست و پا بزنند!!
❇️تورم و گرانی های افسار گسیخته ای که هر روز و بلکه هر ساعت هزینه های زیست معمولی را افزایش می دهد و بسیاری از فقرا و محرومین توان تأمین این هزینه ها را هم ندارند بدون تردید بر اخلاق آنان تأثیرات انکار ناپذیری می گذارد!! برای نمونه مستأجری که برای اجارۀ یک واحد کوچک در جنوب تهران باید از این بنگاه به آن بنگاه برود و نزد بنگاه دار و مالکان انواع حقارت ها و سرخوردگی ها را ببیند و تحمل کند چگونه می تواند انسانی اخلاقی باشد؟!! یا بیمار فقیری که برای درمان بیماری خودش در بیمارستان ها سرگردان بماند و توان تأمین هزینه های درمانی خودش را نداشته باشد چگونه می توان از او انتظار اخلاقی بودن را داشت؟!! معلم و کارگر و کارمندی که با حقوق ناچیز قرار است هزینه های سنگین زندگی خودش را تأمین کند چگونه میتواند اخلاق حرفه ای را در شغل خودش رعایت کند؟!! پس می توان نتیجه گرفت که هر چقدر میزان تورم و گرانی افزایش یابد از میزان اخلاقی بودن شهروندان جامعه نیز کاسته می شود! این گونه است که در می یابیم اخلاق امری انتزاعی نیست که در خلاء شکل بگیرد بلکه به طور تام ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر جامعه دارد!! لذا در شرایط وخیم اقتصادی نمی توان انتظار اخلاقی بودن افراد را نیز داشت!! البته که عوامل دیگری هم بر روی اخلاق اثرگذاری دارند اما در این نوشته سخن بر سر رابطۀ تورم وگرانی با اخلاق است!!
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊 تورّم و گرانی و رابطۀ آن با اخلاقی زیستن
✅اخلاقی زیستن یکی از مهم ترین وجه انسان بودن در هر جامعه ای است و تمامی جوامع بنابر اصول و قواعد اخلاقی ای که دارند به شهروندان می آموزند که بدون اخلاق نمی توان جامعه ای سالم و مطلوب داشت. در این میان برخی افراد و حتی برخی از به اصطلاح اخلاقیون که خود را به نوعی مربی و معلم اخلاق هم می پندارند در حقیقت نوعی اخلاق انتزاعی و بریده از شرایط و زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به دیگران توصیه می کنند. این دسته از افراد گمان می کنند که با توصیه ها و نصیحت های اخلاقی به دیگران می توانند انسان های اخلاقی و به تَبَعِ آن جامعه ای اخلاقی داشته باشند اما غافل از این موضوع بنیادین هستند که امر اخلاقی وابستگی های زیادی به شرایط و زمینه های اجتماعی در معنای تامّ آن دارد. برای مثال از یک انسان فقیر و گرسنه که نیازهای ضروری و اولیه اش نیز تأمین نمی شود نمی توان انتظار اخلاقی بودن را داشت چرا که برای بقا و حیات خودش ممکن است هر لحظه از قواعد و اصول اخلاقی عبور کند تا به یک زندگی و زیست حداقلی دست یابد!!
@sokhanranihaa
✳️این گونه به نظر می رسد که علاوه بر تأثیرات شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر روی اخلاق و امر اخلاقی وضعیت اقتصادی یک جامعه نیز تأثیرات انکار ناپذیری بر اخلاقی زیستن انسان های آن جامعه دارد. براین اساس می توان گفت که رابطۀ بین اقتصاد و اخلاق رابطه ای مستقیم است و این موضوعی است که مورد تأکید بسیاری از اندیشمندان نیز قرار گرفته است. به دیگر سخن در شرایطی که جامعه ای با وضعیت تورمی هولناک از یک سو و گرانی های لجام گسیخته از سوی دیگر مواجه است و یک زیست حداقلی یا یک زندگی معمولی برای بسیاری از شهروندان با دشواری های فراوانی روبرو است به راستی چگونه می توان از آنان درخواست نمود که قواعد و اصول اخلاقی را مراعات کنند و اخلاقی باشند؟!! این موضوع به ویژه برای فقرا و محرومین جامعه بیش از همه مورد بحث است به گونه ای که هرگونه سخن گفتن از اخلاق دربارۀ آنان به نظر می رسد که سخنی بی معنا و بی فایده باشد!! تأسف بارتر این که این دسته از فقرا و محرومین به چشم خود شکاف های طبقاتی وحشتناکی را هم در جامعه می بینند که چگونه عده ای اندک با ثروت های بادآورده به زندگی های به اصطلاح لاکچری دست یافته اند و آنان باید در فقر و محرومیتی جانکاه و دردناک دست و پا بزنند!!
❇️تورم و گرانی های افسار گسیخته ای که هر روز و بلکه هر ساعت هزینه های زیست معمولی را افزایش می دهد و بسیاری از فقرا و محرومین توان تأمین این هزینه ها را هم ندارند بدون تردید بر اخلاق آنان تأثیرات انکار ناپذیری می گذارد!! برای نمونه مستأجری که برای اجارۀ یک واحد کوچک در جنوب تهران باید از این بنگاه به آن بنگاه برود و نزد بنگاه دار و مالکان انواع حقارت ها و سرخوردگی ها را ببیند و تحمل کند چگونه می تواند انسانی اخلاقی باشد؟!! یا بیمار فقیری که برای درمان بیماری خودش در بیمارستان ها سرگردان بماند و توان تأمین هزینه های درمانی خودش را نداشته باشد چگونه می توان از او انتظار اخلاقی بودن را داشت؟!! معلم و کارگر و کارمندی که با حقوق ناچیز قرار است هزینه های سنگین زندگی خودش را تأمین کند چگونه میتواند اخلاق حرفه ای را در شغل خودش رعایت کند؟!! پس می توان نتیجه گرفت که هر چقدر میزان تورم و گرانی افزایش یابد از میزان اخلاقی بودن شهروندان جامعه نیز کاسته می شود! این گونه است که در می یابیم اخلاق امری انتزاعی نیست که در خلاء شکل بگیرد بلکه به طور تام ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر جامعه دارد!! لذا در شرایط وخیم اقتصادی نمی توان انتظار اخلاقی بودن افراد را نیز داشت!! البته که عوامل دیگری هم بر روی اخلاق اثرگذاری دارند اما در این نوشته سخن بر سر رابطۀ تورم وگرانی با اخلاق است!!
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 سایه سنگین خشونت
🔹بزرگترین چالش ایران در سالهای پیش رو نه آب خواهد بود،نه فقر، نه بیکاری و نه هیچکدام از ابرچالشهایی که زیاد گفته میشوند؛ چالش ایران آینده(حداقل تا ۲۰ سال دیگر)خشونت خواهد بود. خشونت پیامد تمامی ابرچالشها است، فردی که احساس تبعیض میکند یا درآمد ندارد یا ارزشهای آموختهشدهاش با واقعیت زیستهاش در تعارض است؛خشمگین میشود و این خشم، میتواند به خشونت عمومی و فراگیر ختم شود.
🔹نشانه نخستین
خشونت گفتاری در شبکههای اجتماعی فارسیزبان هشداری جدی است به ما.هیچ رویدادی نیست که تبدیل به روزنهای برای پرتاب خشونت بخشی از مردم بر بخشی دیگر نشود. از جایزه کن بردن اصغر فرهادی تا مدال طلای تیراندازی، تا رویارویی دو ایرانی در المپیک،یکی با پرچم ایران و دیگری با ۳رنگ پرچم ایران بر لباس(هرچند در قالب تیم پناهجویان) تا انتشار نام و عکس کارمندان روبیکا تا … زمینهای بوده است برای برونریزی خشم و ناامیدی در قالب کلمات.فضای مجازی نگاشت دنیای واقعی ماست و این همه خشونت مجازی، یعنی چالش اصلی در حال بروز در جامعه واقعی ماست.
🔹واورنهخوانی تاریخ
ترسناکترین جنبه بروز خشونت در جامعه ایران پررنگ شدن جملهی وارونشده ماندلا است.ماندلا در زمان انقلاب در آفریقای جنوبی و پایان آپارتاید، تنها از طریق کاهش خشونت،توانست انسجام اجتماعی جامعهاش را حفظ کند و هزینههای تغییرات ساختار سیاسی را کاهش دهد.او با سیاست معروف «میبخشم، اما فراموش نمیکنم» توانست خشونت را در جامعهاش کنترل کند.ماندلا خوب میدانست که تجربه سالهای آپارتاید میتواند تبدیل به ابزار انتقامجوییها شود؛ و میتواند چرخه خشونت را در کشور به مرحله غیرقابل بازگشت برساند. به همین دلیل بود که او سیاست دوران گذار را در یک جمله خلاصه کرد:«میبخشم، اما فراموش نمیکنم».نه آنکه ماندلا یا سیاهپوستان آفریقای جنوبی کم درد کشیده باشند، یا کم کشته داده باشند؛ بلکه رهبران آفریقای جنوبی خوب میدانستند بازکردن مساله انتقامگیری جامعه را به سمت یک خشونت کامل میبرد.در درگیریهای سالها مبارزه میان دو طرف، خونهای بسیاری ریخته شده بود؛ پس خشونت تنها ابرچالش پیش روی ماندلا بود؛ پیش از توسعه،پیش از احقاق حقوق مردم سیاهپوست.
🔹بر اساس این سیاست،هر شهروند میتوانست به رفتارهای غیراخلاقی دوره آپارتایدش صراحتا اعتراف کند؛ بنویسد و انتشار عمومی هم یابد؛اما به دلیل آنکه بخشی از این اشتباهات، یک اشتباه دستهجمعی بوده است؛ بخشی از آن حاصل تبلیغات حکومتی و بخش عمدهای از آنها فاقد انگیزههای شخصی و حتی امتناع از آن همراه با کیفر بوده است؛ باید بخشیده شوند. اما فراموش نمیکنیم چرا که تاریخ باید عبرت آیندگان شود.در سیاست ماندلا اگر کسی به رفتار نادرستاش اعتراف نمیکرد و بعدترها مستنداتی علیه او یافته میشد، امکان دادگاهیشدن و مجرم شناختهشدن را داشت.از این طریق افراد انگیزه مییافتند تا اشتباهات خود را تا حد ممکن افشا کنند.ماندلا از جامعهاش خواست تا همدیگر را ببخشند.او رهبر بزرگی بود، چون آینده جامعهاش را قربانی گذشته نکرد. انتقامگیری لذت فردی برای بسیاری از مردم عامه داشت؛ اما آینده جامعه را از بین میبرد.شعار «میبخشم، اما فراموش نمیکنم» برای دنیا مهم بود:
فراموش نمیکند تا تاریخ به عنوان آموزگار جامعه بیش از گذشته مانع از تکرار اشتباهات شود.
میبخشد تا جامعه درگیر خشونتهای بیحاصلی نشود که روز به روز آینده را ترسناکتر کند.
🔹حالا پس از ۳دهه از یک تجربه جهانی موفق، در ایران و در کمال حیرت جمله «نه میبخشم و نه فراموش میکنم»در روزنامهها و شبکههای اجتماعی به وفور دیده میشود! جملهای که از سر تاریخناخوانی باشد یا از سر شرارت، فرقی ندارد؛ نتیجهاش تزریق هر روزه خشونت است به جامعهای است که در آستانه تحریک عمومی قرار دارد.خشونت افسارگسیخته در قالب درگیریهای کلامی آغاز میشود؛ مانند پرخاشگری در شبکههای اجتماعی. در گام دوم منازعات خیابانی (و حتی خانوادگی) گسترش مییابد؛ که نشانههای آن در لابهلای آمارها پنهان شده است.
🔹در گام سوم این خشونت مهارنشده میتواند تبدیل به خشونتهای گسترده به اتکاء ایدئولوژی، سیاست یا حتی منافع اقتصادی شود.خشونتهایی که بر اساس آموزههای تاریخی امکان زمینهسازی برای یک مشت آهنین را هم فراهم میکند. فراموش نکنید چگونه بیمحابا زمینههای خشونت توسط چه کسانی در حال تزریق به جامعه است؛ و حداقل نگذاریم ما بخشی از این چالش تاریخی شویم.نگذاریم ما چرخدهندههای دستگاه خشونت عمومی شویم؛ هر چیز را بهانه پرتاب ناامیدیها و رنجهای خود بر سر دیگرانی نکنیم که اتفاقا شدیدا شبیه خود ما هستند. دیگرانی که مشابه ما با همان اندازه از کمبود اطلاعات و قضاوتهای اشتباه در سوی دیگر میدان بر ما خشم گرفتهاند.
✍ امیر ناظمی
T.me/bestdiplomacy
🔹بزرگترین چالش ایران در سالهای پیش رو نه آب خواهد بود،نه فقر، نه بیکاری و نه هیچکدام از ابرچالشهایی که زیاد گفته میشوند؛ چالش ایران آینده(حداقل تا ۲۰ سال دیگر)خشونت خواهد بود. خشونت پیامد تمامی ابرچالشها است، فردی که احساس تبعیض میکند یا درآمد ندارد یا ارزشهای آموختهشدهاش با واقعیت زیستهاش در تعارض است؛خشمگین میشود و این خشم، میتواند به خشونت عمومی و فراگیر ختم شود.
🔹نشانه نخستین
خشونت گفتاری در شبکههای اجتماعی فارسیزبان هشداری جدی است به ما.هیچ رویدادی نیست که تبدیل به روزنهای برای پرتاب خشونت بخشی از مردم بر بخشی دیگر نشود. از جایزه کن بردن اصغر فرهادی تا مدال طلای تیراندازی، تا رویارویی دو ایرانی در المپیک،یکی با پرچم ایران و دیگری با ۳رنگ پرچم ایران بر لباس(هرچند در قالب تیم پناهجویان) تا انتشار نام و عکس کارمندان روبیکا تا … زمینهای بوده است برای برونریزی خشم و ناامیدی در قالب کلمات.فضای مجازی نگاشت دنیای واقعی ماست و این همه خشونت مجازی، یعنی چالش اصلی در حال بروز در جامعه واقعی ماست.
🔹واورنهخوانی تاریخ
ترسناکترین جنبه بروز خشونت در جامعه ایران پررنگ شدن جملهی وارونشده ماندلا است.ماندلا در زمان انقلاب در آفریقای جنوبی و پایان آپارتاید، تنها از طریق کاهش خشونت،توانست انسجام اجتماعی جامعهاش را حفظ کند و هزینههای تغییرات ساختار سیاسی را کاهش دهد.او با سیاست معروف «میبخشم، اما فراموش نمیکنم» توانست خشونت را در جامعهاش کنترل کند.ماندلا خوب میدانست که تجربه سالهای آپارتاید میتواند تبدیل به ابزار انتقامجوییها شود؛ و میتواند چرخه خشونت را در کشور به مرحله غیرقابل بازگشت برساند. به همین دلیل بود که او سیاست دوران گذار را در یک جمله خلاصه کرد:«میبخشم، اما فراموش نمیکنم».نه آنکه ماندلا یا سیاهپوستان آفریقای جنوبی کم درد کشیده باشند، یا کم کشته داده باشند؛ بلکه رهبران آفریقای جنوبی خوب میدانستند بازکردن مساله انتقامگیری جامعه را به سمت یک خشونت کامل میبرد.در درگیریهای سالها مبارزه میان دو طرف، خونهای بسیاری ریخته شده بود؛ پس خشونت تنها ابرچالش پیش روی ماندلا بود؛ پیش از توسعه،پیش از احقاق حقوق مردم سیاهپوست.
🔹بر اساس این سیاست،هر شهروند میتوانست به رفتارهای غیراخلاقی دوره آپارتایدش صراحتا اعتراف کند؛ بنویسد و انتشار عمومی هم یابد؛اما به دلیل آنکه بخشی از این اشتباهات، یک اشتباه دستهجمعی بوده است؛ بخشی از آن حاصل تبلیغات حکومتی و بخش عمدهای از آنها فاقد انگیزههای شخصی و حتی امتناع از آن همراه با کیفر بوده است؛ باید بخشیده شوند. اما فراموش نمیکنیم چرا که تاریخ باید عبرت آیندگان شود.در سیاست ماندلا اگر کسی به رفتار نادرستاش اعتراف نمیکرد و بعدترها مستنداتی علیه او یافته میشد، امکان دادگاهیشدن و مجرم شناختهشدن را داشت.از این طریق افراد انگیزه مییافتند تا اشتباهات خود را تا حد ممکن افشا کنند.ماندلا از جامعهاش خواست تا همدیگر را ببخشند.او رهبر بزرگی بود، چون آینده جامعهاش را قربانی گذشته نکرد. انتقامگیری لذت فردی برای بسیاری از مردم عامه داشت؛ اما آینده جامعه را از بین میبرد.شعار «میبخشم، اما فراموش نمیکنم» برای دنیا مهم بود:
فراموش نمیکند تا تاریخ به عنوان آموزگار جامعه بیش از گذشته مانع از تکرار اشتباهات شود.
میبخشد تا جامعه درگیر خشونتهای بیحاصلی نشود که روز به روز آینده را ترسناکتر کند.
🔹حالا پس از ۳دهه از یک تجربه جهانی موفق، در ایران و در کمال حیرت جمله «نه میبخشم و نه فراموش میکنم»در روزنامهها و شبکههای اجتماعی به وفور دیده میشود! جملهای که از سر تاریخناخوانی باشد یا از سر شرارت، فرقی ندارد؛ نتیجهاش تزریق هر روزه خشونت است به جامعهای است که در آستانه تحریک عمومی قرار دارد.خشونت افسارگسیخته در قالب درگیریهای کلامی آغاز میشود؛ مانند پرخاشگری در شبکههای اجتماعی. در گام دوم منازعات خیابانی (و حتی خانوادگی) گسترش مییابد؛ که نشانههای آن در لابهلای آمارها پنهان شده است.
🔹در گام سوم این خشونت مهارنشده میتواند تبدیل به خشونتهای گسترده به اتکاء ایدئولوژی، سیاست یا حتی منافع اقتصادی شود.خشونتهایی که بر اساس آموزههای تاریخی امکان زمینهسازی برای یک مشت آهنین را هم فراهم میکند. فراموش نکنید چگونه بیمحابا زمینههای خشونت توسط چه کسانی در حال تزریق به جامعه است؛ و حداقل نگذاریم ما بخشی از این چالش تاریخی شویم.نگذاریم ما چرخدهندههای دستگاه خشونت عمومی شویم؛ هر چیز را بهانه پرتاب ناامیدیها و رنجهای خود بر سر دیگرانی نکنیم که اتفاقا شدیدا شبیه خود ما هستند. دیگرانی که مشابه ما با همان اندازه از کمبود اطلاعات و قضاوتهای اشتباه در سوی دیگر میدان بر ما خشم گرفتهاند.
✍ امیر ناظمی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from ((غضنفر عليجاني))
https://youtu.be/U27qfzwtl2s?si=NVQL8NCMXtrMRv6dدوستان گرانمایه بجد تقاضاداریم لایک وسابسکرایب فرمایید جان وجهانتان پرزمهر ودانایی
Forwarded from ahamd KHAKIYAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Radio Zamaneh
ماکوندوی مارکز، نتفلیکس و تاریخچه بهرهکشی و کشتار
فیروزه زمانی - مارکز در صد سال تنهایی مینویسد برای نامیدن هر مکان فقرزدهای کافی است آن را ماکوندو بنامیم. هر جایی که میتواند خوراک دیو استثمار شود. سریال نتفلیکس جنب و جوشی در آراکاتاکا یا همان ماکوندو مارکز درانداخته. این موضوع را با توجه به بهرهکشی از کارگران مزارع موز بررسی کردهایم.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/819231/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
فیروزه زمانی - مارکز در صد سال تنهایی مینویسد برای نامیدن هر مکان فقرزدهای کافی است آن را ماکوندو بنامیم. هر جایی که میتواند خوراک دیو استثمار شود. سریال نتفلیکس جنب و جوشی در آراکاتاکا یا همان ماکوندو مارکز درانداخته. این موضوع را با توجه به بهرهکشی از کارگران مزارع موز بررسی کردهایم.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/819231/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
t.me
ماکوندوی مارکز، نتفلیکس و تاریخچه بهرهکشی و کشتار
فیروزه زمانی - «ماکوندو»ی صد سال تنهایی مارکز یک شهر خیالیست و با این حال شاید بتوان برای درک ساز و کار استثمار هر مکان فقرزدهای را با اغماض ماکوندو نامید. سریال نتفلیکس جنب و جوشی در «آراکاتاکا» یا همان «ماکوندو» مارکز درانداخته. این موضوع را با توجه…