Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
درهم بعنوان برده ای خریداری،وسپس آزاد نمود،به خودم گفتم چه حِرفه وصنعتی را پیشه نمایم؟
مشغول فراگیریِ علم شدم،هنوز یک سال از این جریان نگذشته بود که امیر مدینه منوره جهت ملاقات من،نزد من امد،ومن به اواجازه ملاقاتِ
با خودم را ندادم"
زُبَيربن أبي بكر"رحمه الله"مي فرمايند:
"پدرم در عراق نامه ای را برایم نوشت،ودر آن نوشته بود برتوباد که در پیِ فراگیریِ علم و دانش باشی،زیرا اگر در پیِ فرا گیریِ علم قدم برداری،اگر فقیر باشی،علم برایت نقش ثروت،
واگر ثروتمند باشی علم برایت،نقش جمال و زیبایی را ایفاء می کند"
وهمین نصیحت پدر زبیر در وصیت هایی که لقمان حکیم به فرزندش می نماید آمده است که،لقمان حکیم به فرزندش فرمودند:اي پسر کوچکم،با علماء همنشین باش،وبا قرار دادن زانویِ تَلمّذ،وبر روی پاهای خود نشستن مزاحم آنها باش
"همانگونه که یک طلبه مبتدی در قالب مؤدبانه در حضور استادش می نشیند"
زیرا خداوند قلبهارا بوسیله نورِ علم و دانش زنده نگه می دارد،همانگونه که زمین را با قطره های باران آسمان زنده نگه می دارد"
بعضي ازحکماء فرموده اند:
"هنگامی که عالِمی فوت می نماید،ماهی در آب دریا،وپرنده در هوا،برایش گریه می کند،وهنکام مرگ عالم،چهره اش مفقود می گردد،اما در خاطره ها باقی می ماند،و از او یاد می شود"
امام زهري"رحمه الله"مي فرمايند:
"علم و دانش ذکر ویاد آوری است،واین علم را تنها مردان دوست دارند"
منبع:📓إحياء علوم الدين امام محمد غزالي
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
مشغول فراگیریِ علم شدم،هنوز یک سال از این جریان نگذشته بود که امیر مدینه منوره جهت ملاقات من،نزد من امد،ومن به اواجازه ملاقاتِ
با خودم را ندادم"
زُبَيربن أبي بكر"رحمه الله"مي فرمايند:
"پدرم در عراق نامه ای را برایم نوشت،ودر آن نوشته بود برتوباد که در پیِ فراگیریِ علم و دانش باشی،زیرا اگر در پیِ فرا گیریِ علم قدم برداری،اگر فقیر باشی،علم برایت نقش ثروت،
واگر ثروتمند باشی علم برایت،نقش جمال و زیبایی را ایفاء می کند"
وهمین نصیحت پدر زبیر در وصیت هایی که لقمان حکیم به فرزندش می نماید آمده است که،لقمان حکیم به فرزندش فرمودند:اي پسر کوچکم،با علماء همنشین باش،وبا قرار دادن زانویِ تَلمّذ،وبر روی پاهای خود نشستن مزاحم آنها باش
"همانگونه که یک طلبه مبتدی در قالب مؤدبانه در حضور استادش می نشیند"
زیرا خداوند قلبهارا بوسیله نورِ علم و دانش زنده نگه می دارد،همانگونه که زمین را با قطره های باران آسمان زنده نگه می دارد"
بعضي ازحکماء فرموده اند:
"هنگامی که عالِمی فوت می نماید،ماهی در آب دریا،وپرنده در هوا،برایش گریه می کند،وهنکام مرگ عالم،چهره اش مفقود می گردد،اما در خاطره ها باقی می ماند،و از او یاد می شود"
امام زهري"رحمه الله"مي فرمايند:
"علم و دانش ذکر ویاد آوری است،واین علم را تنها مردان دوست دارند"
منبع:📓إحياء علوم الدين امام محمد غزالي
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from ماموستا عارف برده رشه
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🔵برای حضورو شركت درنماز جمعه باید ازهم دیگر سبقت بگیریم.
عَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ :
( مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَغَسَّلَ وَبَكَّرَ وَابْتَكَرَ وَدَنَا وَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ يَخْطُوهَا أَجْرُ سَنَةٍ صِيَامُهَا وَقِيَامُهَا )
ترجمه: « کسی که روز جمعه غسل انجام دهد، واول وقت به نماز جمعه بیاید و نزدیک منبر امام بنشیند و بخوبی به خطبه گوش دهد و ساکت باشد، در ازاء هر قدمی که برای آمدن به جمعه برداشته اجر یک سال روزه و قیام اللیل برایش نوشته میشود».
اصحيح الترمذي
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
https://t.me/mamosta_aref
🔵برای حضورو شركت درنماز جمعه باید ازهم دیگر سبقت بگیریم.
عَنْ أَوْسِ بْنِ أَوْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ :
( مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَغَسَّلَ وَبَكَّرَ وَابْتَكَرَ وَدَنَا وَاسْتَمَعَ وَأَنْصَتَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ يَخْطُوهَا أَجْرُ سَنَةٍ صِيَامُهَا وَقِيَامُهَا )
ترجمه: « کسی که روز جمعه غسل انجام دهد، واول وقت به نماز جمعه بیاید و نزدیک منبر امام بنشیند و بخوبی به خطبه گوش دهد و ساکت باشد، در ازاء هر قدمی که برای آمدن به جمعه برداشته اجر یک سال روزه و قیام اللیل برایش نوشته میشود».
اصحيح الترمذي
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
https://t.me/mamosta_aref
Telegram
ماموستا عارف برده رشه
آیدی پاسخگویی به سئوالات؛
@d12345m
@d12345m
Audio
✔️سی و یکمین درس کلاسهای احکام وعقیده
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-11 "
🔘توسط:لــــقــــمــــان صـــبـــوری
🔴موضوع:نکاتی جالب درباره أجنه
🟣چند بار اجنه ها به خدمت پیامبرﷺ
آمده اند؟
🟢 خوراک اجنه ها،وحیوانات انان چیست؟
🟠در حالت ضروری،وناچاری،جایز است که انسان مسلمان حمایت کافر را قبول نماید
🟢نباید خوبی هایی که کفار در حق مسلمانان انجام می دهند،به دست
فراموشی سپرده شود.
🔷در صحیح بخاری امده است که پیامبرفرمودند اگر مطعم بن عدی،زنده بودند وبرای آزادی هفتاد اسیر قریشی که در دست مسلمانان بودند،درخواستی می کرد،بخاطر او اسران را آزاد می کردم
🟥حسان بن ثابت شاعر مخصوص پیامبردر اشعار خود از خوبی های مطعم بن عدی در حق پیامبر می گوید،درحالی که شخصی کافر بود
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-11 "
🔘توسط:لــــقــــمــــان صـــبـــوری
🔴موضوع:نکاتی جالب درباره أجنه
🟣چند بار اجنه ها به خدمت پیامبرﷺ
آمده اند؟
🟢 خوراک اجنه ها،وحیوانات انان چیست؟
🟠در حالت ضروری،وناچاری،جایز است که انسان مسلمان حمایت کافر را قبول نماید
🟢نباید خوبی هایی که کفار در حق مسلمانان انجام می دهند،به دست
فراموشی سپرده شود.
🔷در صحیح بخاری امده است که پیامبرفرمودند اگر مطعم بن عدی،زنده بودند وبرای آزادی هفتاد اسیر قریشی که در دست مسلمانان بودند،درخواستی می کرد،بخاطر او اسران را آزاد می کردم
🟥حسان بن ثابت شاعر مخصوص پیامبردر اشعار خود از خوبی های مطعم بن عدی در حق پیامبر می گوید،درحالی که شخصی کافر بود
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Forwarded from ماموستا عارف برده رشه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
الشیخ ابو عبد الله القرشي
ئەفەرمێ :
من بغض وليا لله تعالی ضُرِبَ قلبه بسهم مسموم، ولم يمت حتی تفسد عقيدته ويُخاف علیه من سوء الخاتمة.
واته؛ کەسێک رقی بێت لەیەکێ لە دوستانی خوا،تیرێکی ژەهراوی ئەدریێ لە دڵی وەنامرێت تا بیرو باوری زایە ئەبێت وە ترسی عاقیبەت شەری هەیە.
جمع المقال فی اثبات كرامات الأولياء
🌸🌸🌸☘☘☘🌸🌸🌸
https://t.me/mamosta_aref
الشیخ ابو عبد الله القرشي
ئەفەرمێ :
من بغض وليا لله تعالی ضُرِبَ قلبه بسهم مسموم، ولم يمت حتی تفسد عقيدته ويُخاف علیه من سوء الخاتمة.
واته؛ کەسێک رقی بێت لەیەکێ لە دوستانی خوا،تیرێکی ژەهراوی ئەدریێ لە دڵی وەنامرێت تا بیرو باوری زایە ئەبێت وە ترسی عاقیبەت شەری هەیە.
جمع المقال فی اثبات كرامات الأولياء
🌸🌸🌸☘☘☘🌸🌸🌸
https://t.me/mamosta_aref
Telegram
ماموستا عارف برده رشه
آیدی پاسخگویی به سئوالات؛
@d12345m
@d12345m
Audio
✔️سخنرانی امروز جمعه
" 1400 _ 2 _ 31 "
☑️در مسجد شيخين روستاي لورزيني
🔘توسط : لقمان صبوري
🟢چگونه اهل بدعت را بشناسیم؟
🟣هرکسی این نکات را انکار نماید اهل بدعت است!!!
لینک ڪانال تلگرامی لقمان صبوری
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
لینڪ گروه مجمع فقهی ماموستایان
بمدیریت لقمان صبوری👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
آدرس اینستاگرام لقمان صبوری👇👇👇👇👇👇👇
Instagram.com/logmansabori4
" 1400 _ 2 _ 31 "
☑️در مسجد شيخين روستاي لورزيني
🔘توسط : لقمان صبوري
🟢چگونه اهل بدعت را بشناسیم؟
🟣هرکسی این نکات را انکار نماید اهل بدعت است!!!
لینک ڪانال تلگرامی لقمان صبوری
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
لینڪ گروه مجمع فقهی ماموستایان
بمدیریت لقمان صبوری👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
آدرس اینستاگرام لقمان صبوری👇👇👇👇👇👇👇
Instagram.com/logmansabori4
سی و دومین درس،کلاسهای احکام وعقیده AETrim1580576084305
✔️سی و دومین درس کلاسهای احکام وعقیده
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-12 "
🔘توسط:لــقــمـــان صــبـــوری
🟡موضوع:إسراء ومعراج
🟢تعریف اسراء ومعراج چیست؟
🔵تاریخ وقوع اسراء ومعراج
🟣ایا کسی که اسراء ومعراج را انکار نماید کافر می گردد؟
⚫️بعد از چه حوادثی خداوند،پیامبرش را مهمان نمود؟
⚪️بُراق چیست؟
🟤چرا خداوند جریان إسراء را تحقق بخشید؟
🟠پیامبر در هر آسمانی کدام پیامبری را دید؟
🔻چرا پیامبر از دست جبریل امین ظرف شیر را گرفت،وشراب را نگرفت؟
🔺شیر چه شباهتی با اسلام دارد؟
🔷حضرت موسی با وجود اینکه هزاران سال قبل از معراج وفات نموده بود،اما برای زنده ها تا قیام قیامت نفع داشت؟
🔶جریان اسراء درشب روی داد،پیامبر
چگونه توانست مشخصات بیت المقدس را برای مشرکین بیان نماید؟
▪️درچه زمانی لقب صدیق را به حضرت ابوبکر دادند؟
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-12 "
🔘توسط:لــقــمـــان صــبـــوری
🟡موضوع:إسراء ومعراج
🟢تعریف اسراء ومعراج چیست؟
🔵تاریخ وقوع اسراء ومعراج
🟣ایا کسی که اسراء ومعراج را انکار نماید کافر می گردد؟
⚫️بعد از چه حوادثی خداوند،پیامبرش را مهمان نمود؟
⚪️بُراق چیست؟
🟤چرا خداوند جریان إسراء را تحقق بخشید؟
🟠پیامبر در هر آسمانی کدام پیامبری را دید؟
🔻چرا پیامبر از دست جبریل امین ظرف شیر را گرفت،وشراب را نگرفت؟
🔺شیر چه شباهتی با اسلام دارد؟
🔷حضرت موسی با وجود اینکه هزاران سال قبل از معراج وفات نموده بود،اما برای زنده ها تا قیام قیامت نفع داشت؟
🔶جریان اسراء درشب روی داد،پیامبر
چگونه توانست مشخصات بیت المقدس را برای مشرکین بیان نماید؟
▪️درچه زمانی لقب صدیق را به حضرت ابوبکر دادند؟
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
سی و چهارمین درس کلاسهای احکام وعقیده AETrim1580768035384
✔️سی وچهارمین درس کلایهای احکام وعقیده
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-14 "
🔘توسط:لـــقــمـــان صــــبــــوری
🟢موضوع:رفع شبهه،برداشت غلطِ اهل بدعت از حدیث :شَدُّالرِّحٰال
❌تبرک اهل بدعت به قبر وجنازه ابن تیمیه،ومی گویند خاک قبر ابن تیمیه چشم نابینا را بینا،وزبان لال را روان می سازد،اما تبرک به قبر پیامبر و اولیاء را شرک معرفی می کنند😳
🟡رفتن امام شافعی به زیارت قبر أبی حنیفه
🔵تبرک امام سبکی به آثار امام نووی
🟣تبرک امام احمد بن حنبل به آبی که با آن پیراهن امام شافعی را شسته بود،و قول صاحب کتاب"فیض القدیر"در این راستا
⚫️کنگره کفار در کشور سوئیس برای ایجاد کشوری در فلسطین
🔴جواب محکم وایمانی سلطان عبدالحمید ثانی به تئودور هرتسل
🟤ازبین بردن خلافت عثمانی توسط کفار وحزب الإتحاد والترقی در ترکیه،با حمایت آتاترک
▪️بردنِ یهودیها از همه نقاط دنیا به فلسطین،در سال1967میلادی
🔶تطبیق در میان احادیث صحیحی که بعضی از آنها می گویند قبل از معراج پیامبر برای سائر انبیاء پیش نمازی نموده
وبعضی می گویند بعد از معراج امامت نموده
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-14 "
🔘توسط:لـــقــمـــان صــــبــــوری
🟢موضوع:رفع شبهه،برداشت غلطِ اهل بدعت از حدیث :شَدُّالرِّحٰال
❌تبرک اهل بدعت به قبر وجنازه ابن تیمیه،ومی گویند خاک قبر ابن تیمیه چشم نابینا را بینا،وزبان لال را روان می سازد،اما تبرک به قبر پیامبر و اولیاء را شرک معرفی می کنند😳
🟡رفتن امام شافعی به زیارت قبر أبی حنیفه
🔵تبرک امام سبکی به آثار امام نووی
🟣تبرک امام احمد بن حنبل به آبی که با آن پیراهن امام شافعی را شسته بود،و قول صاحب کتاب"فیض القدیر"در این راستا
⚫️کنگره کفار در کشور سوئیس برای ایجاد کشوری در فلسطین
🔴جواب محکم وایمانی سلطان عبدالحمید ثانی به تئودور هرتسل
🟤ازبین بردن خلافت عثمانی توسط کفار وحزب الإتحاد والترقی در ترکیه،با حمایت آتاترک
▪️بردنِ یهودیها از همه نقاط دنیا به فلسطین،در سال1967میلادی
🔶تطبیق در میان احادیث صحیحی که بعضی از آنها می گویند قبل از معراج پیامبر برای سائر انبیاء پیش نمازی نموده
وبعضی می گویند بعد از معراج امامت نموده
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Forwarded from Deleted Account
سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
آیا انبیاء و شهداء زنده هستند،وزنده بودن آنها در عالم برزخ چگونه است؟
آیا انبیاء و شهداء زنده هستند،وزنده بودن آنها در عالم برزخ چگونه است؟
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته
دلالت آیات و احادیث دال بر حیات انبیاء و شهداء، بر عدم تعطیل ارواح آنان از اعمال زندگان بدین شرح است که:
مولانا محمد انور شاه کشمیری" رحمه الله " درباره کیفیت حیات انبیاء و شهداء در عالم قبر چنین فرمودند:
" واعلم أنه قد تكلمنا مرة في معنى حياة الشهداء والأنبياء عليهم السلام وحاصله: أن الحياة بمعنى أفعال الحياة، وإلا فالأرواح كلها حياة، ولو كانت أرواح الكفار؛ ولكنها معطلة أن الحياة بمعنى أفعال الحياة، وإلا فالأرواح كلها أحياء، ولو كانت أرواح الكفار؛ ولكنها معطلة عن أفعال الحياة. ولذا ترى القرآن والحديث لا يذكر ان الحياة إلا ويذكران معه فعلا من أفعال الحياة أيضا، كما رأيت في الآية المذكورة حيث قال: "بل أحياء عند ربهم يرزقون"
"آل عمران: 169"
فذكر كونهم مرزوقين، وهي من أفعال فأولى أن يسموا بالأحياء بخلاف غيرهم
والحاصل أن محط الآية بيان كونهم أحياء فقط، ونبهت على أن المحط فيها قوله: "يرزقون" لا كونهم أحياء فقط، فإن حياة الأرواح معلومة، وعليها جرى الحديث، فقال: يعلق في الجنة، وكذا الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون، فتعرض إلى آثار الحياة من العلق، والصلاة، وراجع "شرح الصدور، لأفعال الموتى والقبور"فقد ورد فيه حجهم، وتلاواتهم، وصلاتهم، وغيرها. أما الحج والصلاة، فقد ورد في الانبياء عليهم السلام: وأما التلاوة ففي غيرهم أيضا، فإذن المحط في كلها بيان هذه الأفعال، لا بيان نفس الحياة، وحينئذ علمت حياتهم ما هي أعني أنهم يفعلون أفعال الحي، وليسوا بمعطلين. وإلى هذا المعنى أرشد القرآن بقوله: "يرزقون" والحديث بقوله: "يصلون"
________________________________
" ترجمه "
و بدان ما درباره حیات شهداء و انبیاء علیهم السلام سخنی داشتیم و حاصل کلام ما این شد که حیات به معنای افعال حیات است و الا تمامی ارواح دارای حیات هستند حتی اگر ارواح کفار باشند. ولی با این تفاوت که ارواح آنان از انجام افعال حیات تعطیل هستند و به همین خاطر ما در قرآن و احادیث می بینیم که لفظ حیات برای مردگان ذکر نمی شود مگر اینکه با فعلی از افعال حیاتی ذکر شده باشد، همانطور که در آیه کریمه بيان شد: "بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
"آل عمران: 169"
پس همانطور که می بینیم در این آیه بیان شده است که شهداء نزد الله روزی داده می شوند و این روزی خوردن در زمره افعال است، پس اینان را باید احیاء و زنده بدانیم بطوریکه نسبت به دیگر اهل قبور در اولویت است
حاصل کلام اینکه آیه در صدد بیان اثبات حیات آنها است و بنده هم متذکر شدم که مورد آیه با عبارت "یرزقون"تنها بیان حیات صرف نیست بلکه حیات ارواح چیز معلومی است و بر آن احادیث متعددی دلالت دارد همچون اینکه: "ارواح شهداء در بهشت گردش می کنند"و اينكه "پیامبران در قبرهایشان زنده اند و نماز می خوانند" پس در این احادیث آثار حیات همچون گردش در بهشت، نماز خواندن بیان شده است که برای اطلاع احادیث در این موضوع به کتاب "شرح الصدور لأفعال الموتی والقبور" اثر حافظ جلال الدین سیوطی رحمه الله مراجعه شود. در این کتاب احادیثی درباره حج به جا آوردن، تلاوت قرآن و نماز خواندن و اعمال دیگر از اهل قبور وارد شده است. که در حج و نماز در مورد انبیاء علیهم السلام وارد شده است، و اما تلاوت قرآن را در مورد غیر انبیاء هم روایت داریم.
پس محل بحث در تمامی این روایات بیان انجام افعال برای اهل قبور است نه اینکه صرفا بیان حیات برای آنها باشد. و با این مطالبی که بیان شد دانستی که حیات انبیاء و شهداء به چه معنایی است، و آن اینکه آنها افعال و اعمال زندگان را انجام می دهند و در عالم قبر از انجام آن تعطیل نشده اند و بر این تفسیر، در آیه با عبارت: "یرزقون؛ روزی می خورند" و در حدیث با عبارت "یصلون؛ نماز می خوانند" راهنمایی داده شده است.
منبع:📓فيض الباري على صحيح البخاري، دارالكتب العلمية-بيروت، ج4، ص163
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
دلالت آیات و احادیث دال بر حیات انبیاء و شهداء، بر عدم تعطیل ارواح آنان از اعمال زندگان بدین شرح است که:
مولانا محمد انور شاه کشمیری" رحمه الله " درباره کیفیت حیات انبیاء و شهداء در عالم قبر چنین فرمودند:
" واعلم أنه قد تكلمنا مرة في معنى حياة الشهداء والأنبياء عليهم السلام وحاصله: أن الحياة بمعنى أفعال الحياة، وإلا فالأرواح كلها حياة، ولو كانت أرواح الكفار؛ ولكنها معطلة أن الحياة بمعنى أفعال الحياة، وإلا فالأرواح كلها أحياء، ولو كانت أرواح الكفار؛ ولكنها معطلة عن أفعال الحياة. ولذا ترى القرآن والحديث لا يذكر ان الحياة إلا ويذكران معه فعلا من أفعال الحياة أيضا، كما رأيت في الآية المذكورة حيث قال: "بل أحياء عند ربهم يرزقون"
"آل عمران: 169"
فذكر كونهم مرزوقين، وهي من أفعال فأولى أن يسموا بالأحياء بخلاف غيرهم
والحاصل أن محط الآية بيان كونهم أحياء فقط، ونبهت على أن المحط فيها قوله: "يرزقون" لا كونهم أحياء فقط، فإن حياة الأرواح معلومة، وعليها جرى الحديث، فقال: يعلق في الجنة، وكذا الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون، فتعرض إلى آثار الحياة من العلق، والصلاة، وراجع "شرح الصدور، لأفعال الموتى والقبور"فقد ورد فيه حجهم، وتلاواتهم، وصلاتهم، وغيرها. أما الحج والصلاة، فقد ورد في الانبياء عليهم السلام: وأما التلاوة ففي غيرهم أيضا، فإذن المحط في كلها بيان هذه الأفعال، لا بيان نفس الحياة، وحينئذ علمت حياتهم ما هي أعني أنهم يفعلون أفعال الحي، وليسوا بمعطلين. وإلى هذا المعنى أرشد القرآن بقوله: "يرزقون" والحديث بقوله: "يصلون"
________________________________
" ترجمه "
و بدان ما درباره حیات شهداء و انبیاء علیهم السلام سخنی داشتیم و حاصل کلام ما این شد که حیات به معنای افعال حیات است و الا تمامی ارواح دارای حیات هستند حتی اگر ارواح کفار باشند. ولی با این تفاوت که ارواح آنان از انجام افعال حیات تعطیل هستند و به همین خاطر ما در قرآن و احادیث می بینیم که لفظ حیات برای مردگان ذکر نمی شود مگر اینکه با فعلی از افعال حیاتی ذکر شده باشد، همانطور که در آیه کریمه بيان شد: "بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
"آل عمران: 169"
پس همانطور که می بینیم در این آیه بیان شده است که شهداء نزد الله روزی داده می شوند و این روزی خوردن در زمره افعال است، پس اینان را باید احیاء و زنده بدانیم بطوریکه نسبت به دیگر اهل قبور در اولویت است
حاصل کلام اینکه آیه در صدد بیان اثبات حیات آنها است و بنده هم متذکر شدم که مورد آیه با عبارت "یرزقون"تنها بیان حیات صرف نیست بلکه حیات ارواح چیز معلومی است و بر آن احادیث متعددی دلالت دارد همچون اینکه: "ارواح شهداء در بهشت گردش می کنند"و اينكه "پیامبران در قبرهایشان زنده اند و نماز می خوانند" پس در این احادیث آثار حیات همچون گردش در بهشت، نماز خواندن بیان شده است که برای اطلاع احادیث در این موضوع به کتاب "شرح الصدور لأفعال الموتی والقبور" اثر حافظ جلال الدین سیوطی رحمه الله مراجعه شود. در این کتاب احادیثی درباره حج به جا آوردن، تلاوت قرآن و نماز خواندن و اعمال دیگر از اهل قبور وارد شده است. که در حج و نماز در مورد انبیاء علیهم السلام وارد شده است، و اما تلاوت قرآن را در مورد غیر انبیاء هم روایت داریم.
پس محل بحث در تمامی این روایات بیان انجام افعال برای اهل قبور است نه اینکه صرفا بیان حیات برای آنها باشد. و با این مطالبی که بیان شد دانستی که حیات انبیاء و شهداء به چه معنایی است، و آن اینکه آنها افعال و اعمال زندگان را انجام می دهند و در عالم قبر از انجام آن تعطیل نشده اند و بر این تفسیر، در آیه با عبارت: "یرزقون؛ روزی می خورند" و در حدیث با عبارت "یصلون؛ نماز می خوانند" راهنمایی داده شده است.
منبع:📓فيض الباري على صحيح البخاري، دارالكتب العلمية-بيروت، ج4، ص163
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from ☀ نووری ئیسلام ☀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #کورتەویدیۆ
👈بابەت: سەحابەیەک داوا ئەکات لە حەزرەت صلی الله علیه وسلم کە هاوەڵی ئەوبێت لە بەهەشتا
وەڵامی حەزرەت وچەند ئامۆژگاریەکی بەنرخی ئەم فەرموودە
🗣 #حاجیماموستاعارفدەیهیم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
👈بابەت: سەحابەیەک داوا ئەکات لە حەزرەت صلی الله علیه وسلم کە هاوەڵی ئەوبێت لە بەهەشتا
وەڵامی حەزرەت وچەند ئامۆژگاریەکی بەنرخی ئەم فەرموودە
🗣 #حاجیماموستاعارفدەیهیم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
Forwarded from ☀ نووری ئیسلام ☀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #ویدیۆ
🔘 بابەت :پیاوی هەڵکەوتوومان زۆر بووە
🗣 #حاجیمامۆستاعارفدەیهیم
⚡️✨⚡️✨⚡️
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━━━┛
🔘 بابەت :پیاوی هەڵکەوتوومان زۆر بووە
🗣 #حاجیمامۆستاعارفدەیهیم
⚡️✨⚡️✨⚡️
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━━━┛
Audio
✔️سی و پنجمین درس،کلاسهای احکام وعقیده
☑️درمسجدشیخین روستای لورزینی
" 98-11-15 "
🔘توسط:لـــقـــمـــان صـــبـــوری
🟠موضوع:نکاتی جالب از جریان إسراء،
ومعراج
🟡نظر امام ابن کثیر،حلبی،در باره اینکه معراج چیست؟
🟢نکاتی در باره سلام کردن،واجازه ورود هنگام وارد شدن به منزل کسی
🔵حضرت ابراهیم بواسطه پیامبر به ما سلام رسانده است
🟣درختان بهشت با چه ذکری نصیب انسان می گردند؟
⚫️بیت المعمور،وسدرة المنتهی چه چیزی هستند؟
⚪️ابری نوارانی که سدرة المنتهی را پوشید،حجاب نام دارد
🟨اجماع علمای اسلام براین است که پیامبر با چشمان خود ذات الله را دیده اند
🟫همه بهشتیان در قیامت ذات الله را می بینند
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
☑️درمسجدشیخین روستای لورزینی
" 98-11-15 "
🔘توسط:لـــقـــمـــان صـــبـــوری
🟠موضوع:نکاتی جالب از جریان إسراء،
ومعراج
🟡نظر امام ابن کثیر،حلبی،در باره اینکه معراج چیست؟
🟢نکاتی در باره سلام کردن،واجازه ورود هنگام وارد شدن به منزل کسی
🔵حضرت ابراهیم بواسطه پیامبر به ما سلام رسانده است
🟣درختان بهشت با چه ذکری نصیب انسان می گردند؟
⚫️بیت المعمور،وسدرة المنتهی چه چیزی هستند؟
⚪️ابری نوارانی که سدرة المنتهی را پوشید،حجاب نام دارد
🟨اجماع علمای اسلام براین است که پیامبر با چشمان خود ذات الله را دیده اند
🟫همه بهشتیان در قیامت ذات الله را می بینند
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
عزيزان وهمراهان گرامی،ان شاء الله هر روز بایک حکایت جالب،كه حاويِ نکاتِ اخلاقیِ فراواني است،در اختیارتان خواهیم بود
"حکایت اول"
"قصة المرأة وكأس الحليب"
المرأة وكأس الحليب قصة مؤثرة نتعلم منها الكثير نتعلم منها أن الانسان قد يرتكب بعض الاخطاء التى يظنها بسيطة ولكن عند الله تكون كبيرة لنتعرف سويا على تفاصيل القصة:
ﻛﺎﻥ ﻳﺮﻯ وﺍﻟﺪﺗﻪ اﻟﻤﺘﻮﻓﻴﺔ ﻛﻞ ﻳﻮﻡ ﺑﺎﻟﻤﻨﺎﻡ ﺗﺤﺮﻕ ﺃﺟﺰﺍﺀ ﻣﻦ ﺟﺴﺪﻫﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻃﻮﺍﻝ ﺛﻤﺎﻥ ﺳﻨﻮﺍﺕ !!
ﻭﻛﺎﻥ ﻳﺪﻋﻮ ﻟﻬﺎ ﺑﺎﻟﺮﺣﻤﺔ ﻭﺍﻟﻤﻐﻔﺮﺓ ﻛﻠﻤﺎ ﺭﺀﺍﻫﺎ ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺤﺎﻝ !! ﻭﺍﺳﺘﻤﺮ ﺑﺎﻟﺪﻋﺎﺀ ﺣﺘﻰ ﺟﺎﺀ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻟﺬﻱ ﺟﺎﺀﺗﻪ ﻣﺒﺘﺴﻤﺔ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻨﺎﻡ
ﻓﺴﺄﻟﻬﺎ ﻟﻤﺎﺫﺍ ﻛﻨﺖ ﺗﺘﻌﺬﺑﻴﻦ ﻃﻮﺍﻝ ﻫﺬﻩ ﺍﻟﻔﺘﺮﻩ ؟ ﻓﻘﺎﻟﺖ : ﺑﺴﺒﺐ ﻛﺄﺱ ﺍﻟﺤﻠﻴﺐ !!
ﻭﻛﺎﻥ ﻳﻌﻠﻢ ﻗﺼﺔ ﻛﺄﺱ ﺍﻟﺤﻠﻴﺐ ﻓﻴﻘﻮﻝ : ﻛﺎﻥ ﻭﺍﻟﺪﻱ ﻣﺘﺰﻭﺟﺎ ﻗﺒﻞ ﻭﺍﻟﺪﺗﻲ ﻭﻟﺪﻳﻪ ﻭﻟﺪ ﻣﻦ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﺍﻷﻭﻟﻰ ﻭﻛﺎﻧﺖ ﻭﺍﻟﺪﺗﻲ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﺗﺼﺐ ﺍﻟﺤﻠﻴﺐ ﻓﻲ ﺍﻟﺼﺒﺎﺡ ﺗﻌﻄﻴﻨﻲ ﻛﻮﺑﺎً ﻣﻤﺘﻠﺌﺎً ﻭﺗﻌﻄﻲ ﺃﺧﻲ ﻛﻮﺑﺎً ﻧﺼﻔﻪ ﺣﻠﻴﺐ ﻭﻧﺼﻔﻪ ﺗﻤﻸﻩ ﺑﺎﻟﻤﺎﺀ !!
ﺗﺘﻌﺬﺏ 8 ﺳﻨﻮﺍﺕ ﺑﺴﺒﺐ ﺍﻟﻈﻠﻢ ﻋﻠﻰ ﺷﻲ ﻳﻌﺘﺒﺮﻩ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﺑﺴﻴﻄﺎ ﻟﻜﻨﻪ ﻟﻴﺲ ﺑﺴﻴﻄﺎ ﻋﻨﺪ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ
ﻗﺎﻝ ﺗﻌﺎﻟﻰ : " "وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ"
____________________
" ترجمه "
"حكايت زن وكاسه شیر دوشیده"
حكایتی بسیار مؤثر است که نکات اخلاقیِ بسیاری را از آن یاد می گیریم،
از این حکایت یاد می گیریم که گاها انسان مرتکب بعضی از اشتباهات،وخطاهایی می گردد،وفکر می کند که این اشتباهات واین خطاها،اشتباهاتی ناچیز،و کوچکی هستند،اما در حالی که این اشتباهات نزد خداوند بسیار بزرگ بوده وتاوان سختی دارند،
باهم بصورت مفصل با این قصه آشنا شویم
فرزندی همه روز، هنگامی که چشم بر هم می گذاشت و بخواب فرو می رفت ،مادر فوت شده اش را در خواب می دید،وهر بار درخواب می دید که عضوی از اعضای جسد مادرش در آتش می سوزد،به مدت هشت سال متوالی اینچنین مادرش را در خواب می دید
وبعد از اینکه از خواب بیدار می شد،برای مادرش دعایِ رحمت، و مغفرت را ،از خداوند طلب می نمود،وبر این دعاها برای مادرش برداوام بود، تا اینکه روزی مادرش را در حال تبسم ،و خوشحالی در خواب مشاهده نمود
از مادرش سؤال نمود چرا در مدت این هشت سال در عذاب بودی؟
مادر در جوابش گفت بخاطر کاسه ی شیر!!
وفرزند جریان کاسه شیر را می دانست!
این پسر می گوید،پدرم قبل از ازدواجِ با مادرم
با زنِ دیگري ازدواج کرده بود،وازآن زن خداوند
فرزندی به آنها بخشیده بود،
مادرم هر روز صبح که به ما شیر می داد،برای من که فرزندش بودم،کاسه ام را پُر از شير می نمود،
و برای برادرِ پدریِ من"كه در واقع پسر هَوُيِ مادرم بود" نصف کاسه را پر از شیر،ونصف دیگر آن را با آب پر می کرد
"يعني نصف كاسه اب را با نصف كاسه شير قاطي مي نمود"
اين زن هشت سال پی در پی و بصورت متوالی از جانب خداوند مورد تعذیب قرار داده می شد،
بخاطر مرتکب شدنِ ظلمی،که مردم ارتکابِ به چنین ظلمی را چیزی بسیار عادی،ساده، و معمولی تلقی می نمایند،
در حالی که ارتکاب به چنین عملی نزد خداوند ساده وناچیز نیست،همانگونه که الله جل جلاله می فرمایند:
"وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ"
آيه15 سوره نور
" و آن را "عملی" ناچیز و سبک می پنداشتید و در حالی که نزد خدا بزرگ بود"
منبع :📓 كتاب قصص_وحكايات
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
عزيزان وهمراهان گرامی،ان شاء الله هر روز بایک حکایت جالب،كه حاويِ نکاتِ اخلاقیِ فراواني است،در اختیارتان خواهیم بود
"حکایت اول"
"قصة المرأة وكأس الحليب"
المرأة وكأس الحليب قصة مؤثرة نتعلم منها الكثير نتعلم منها أن الانسان قد يرتكب بعض الاخطاء التى يظنها بسيطة ولكن عند الله تكون كبيرة لنتعرف سويا على تفاصيل القصة:
ﻛﺎﻥ ﻳﺮﻯ وﺍﻟﺪﺗﻪ اﻟﻤﺘﻮﻓﻴﺔ ﻛﻞ ﻳﻮﻡ ﺑﺎﻟﻤﻨﺎﻡ ﺗﺤﺮﻕ ﺃﺟﺰﺍﺀ ﻣﻦ ﺟﺴﺪﻫﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻨﺎﺭ ﻃﻮﺍﻝ ﺛﻤﺎﻥ ﺳﻨﻮﺍﺕ !!
ﻭﻛﺎﻥ ﻳﺪﻋﻮ ﻟﻬﺎ ﺑﺎﻟﺮﺣﻤﺔ ﻭﺍﻟﻤﻐﻔﺮﺓ ﻛﻠﻤﺎ ﺭﺀﺍﻫﺎ ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺤﺎﻝ !! ﻭﺍﺳﺘﻤﺮ ﺑﺎﻟﺪﻋﺎﺀ ﺣﺘﻰ ﺟﺎﺀ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻟﺬﻱ ﺟﺎﺀﺗﻪ ﻣﺒﺘﺴﻤﺔ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻨﺎﻡ
ﻓﺴﺄﻟﻬﺎ ﻟﻤﺎﺫﺍ ﻛﻨﺖ ﺗﺘﻌﺬﺑﻴﻦ ﻃﻮﺍﻝ ﻫﺬﻩ ﺍﻟﻔﺘﺮﻩ ؟ ﻓﻘﺎﻟﺖ : ﺑﺴﺒﺐ ﻛﺄﺱ ﺍﻟﺤﻠﻴﺐ !!
ﻭﻛﺎﻥ ﻳﻌﻠﻢ ﻗﺼﺔ ﻛﺄﺱ ﺍﻟﺤﻠﻴﺐ ﻓﻴﻘﻮﻝ : ﻛﺎﻥ ﻭﺍﻟﺪﻱ ﻣﺘﺰﻭﺟﺎ ﻗﺒﻞ ﻭﺍﻟﺪﺗﻲ ﻭﻟﺪﻳﻪ ﻭﻟﺪ ﻣﻦ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﺍﻷﻭﻟﻰ ﻭﻛﺎﻧﺖ ﻭﺍﻟﺪﺗﻲ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﺗﺼﺐ ﺍﻟﺤﻠﻴﺐ ﻓﻲ ﺍﻟﺼﺒﺎﺡ ﺗﻌﻄﻴﻨﻲ ﻛﻮﺑﺎً ﻣﻤﺘﻠﺌﺎً ﻭﺗﻌﻄﻲ ﺃﺧﻲ ﻛﻮﺑﺎً ﻧﺼﻔﻪ ﺣﻠﻴﺐ ﻭﻧﺼﻔﻪ ﺗﻤﻸﻩ ﺑﺎﻟﻤﺎﺀ !!
ﺗﺘﻌﺬﺏ 8 ﺳﻨﻮﺍﺕ ﺑﺴﺒﺐ ﺍﻟﻈﻠﻢ ﻋﻠﻰ ﺷﻲ ﻳﻌﺘﺒﺮﻩ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﺑﺴﻴﻄﺎ ﻟﻜﻨﻪ ﻟﻴﺲ ﺑﺴﻴﻄﺎ ﻋﻨﺪ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ
ﻗﺎﻝ ﺗﻌﺎﻟﻰ : " "وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ"
____________________
" ترجمه "
"حكايت زن وكاسه شیر دوشیده"
حكایتی بسیار مؤثر است که نکات اخلاقیِ بسیاری را از آن یاد می گیریم،
از این حکایت یاد می گیریم که گاها انسان مرتکب بعضی از اشتباهات،وخطاهایی می گردد،وفکر می کند که این اشتباهات واین خطاها،اشتباهاتی ناچیز،و کوچکی هستند،اما در حالی که این اشتباهات نزد خداوند بسیار بزرگ بوده وتاوان سختی دارند،
باهم بصورت مفصل با این قصه آشنا شویم
فرزندی همه روز، هنگامی که چشم بر هم می گذاشت و بخواب فرو می رفت ،مادر فوت شده اش را در خواب می دید،وهر بار درخواب می دید که عضوی از اعضای جسد مادرش در آتش می سوزد،به مدت هشت سال متوالی اینچنین مادرش را در خواب می دید
وبعد از اینکه از خواب بیدار می شد،برای مادرش دعایِ رحمت، و مغفرت را ،از خداوند طلب می نمود،وبر این دعاها برای مادرش برداوام بود، تا اینکه روزی مادرش را در حال تبسم ،و خوشحالی در خواب مشاهده نمود
از مادرش سؤال نمود چرا در مدت این هشت سال در عذاب بودی؟
مادر در جوابش گفت بخاطر کاسه ی شیر!!
وفرزند جریان کاسه شیر را می دانست!
این پسر می گوید،پدرم قبل از ازدواجِ با مادرم
با زنِ دیگري ازدواج کرده بود،وازآن زن خداوند
فرزندی به آنها بخشیده بود،
مادرم هر روز صبح که به ما شیر می داد،برای من که فرزندش بودم،کاسه ام را پُر از شير می نمود،
و برای برادرِ پدریِ من"كه در واقع پسر هَوُيِ مادرم بود" نصف کاسه را پر از شیر،ونصف دیگر آن را با آب پر می کرد
"يعني نصف كاسه اب را با نصف كاسه شير قاطي مي نمود"
اين زن هشت سال پی در پی و بصورت متوالی از جانب خداوند مورد تعذیب قرار داده می شد،
بخاطر مرتکب شدنِ ظلمی،که مردم ارتکابِ به چنین ظلمی را چیزی بسیار عادی،ساده، و معمولی تلقی می نمایند،
در حالی که ارتکاب به چنین عملی نزد خداوند ساده وناچیز نیست،همانگونه که الله جل جلاله می فرمایند:
"وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ"
آيه15 سوره نور
" و آن را "عملی" ناچیز و سبک می پنداشتید و در حالی که نزد خدا بزرگ بود"
منبع :📓 كتاب قصص_وحكايات
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
ما اصلِ تصوف را قبول داریم،اما والله تصوفی که بعضی ها آن را ظرفی برای بدعت های دروغ ،ونردبانی برای مشهور شدنِ خود،قرار داده اند، را انکار می نماییم
ما هرگز تصوفی را که مغز اسلام است انکار نمی نماییم،
اما تصوفی را که برای بدعت های دروغین،وکسب نام وشهرت بکار می برند، هرگز قبول نداشته ونداریم
شهید محراب دکتر محمد سعید رمضان بوطی رحمه الله
تصوفی که امام محمد غزالی،وشیخ عبدالقادر گیلانی،وشیخ احمد رِفاعی،رحمهم الله ، برآن بوده اند همیشه در قلب ما جای دارد،وبه آن افتخار می کنیم،اما از تصوفی که امروزه بعضی از سود جویان آن را وسیله وذریعه ای برای شهرت،وبدست آوردن نان و نوایی برای خود قرار داده اند بیزاری میجوییم،واز شر آن به الله پناه می جوییم
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
ما هرگز تصوفی را که مغز اسلام است انکار نمی نماییم،
اما تصوفی را که برای بدعت های دروغین،وکسب نام وشهرت بکار می برند، هرگز قبول نداشته ونداریم
شهید محراب دکتر محمد سعید رمضان بوطی رحمه الله
تصوفی که امام محمد غزالی،وشیخ عبدالقادر گیلانی،وشیخ احمد رِفاعی،رحمهم الله ، برآن بوده اند همیشه در قلب ما جای دارد،وبه آن افتخار می کنیم،اما از تصوفی که امروزه بعضی از سود جویان آن را وسیله وذریعه ای برای شهرت،وبدست آوردن نان و نوایی برای خود قرار داده اند بیزاری میجوییم،واز شر آن به الله پناه می جوییم
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
بار خدایا اخلاصم عطا کن:
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
" حکایت دوم "
" قصة الزوج الفقير والرزق الحلال "
"الزوج الفقير والرزق الحلال قصة رائعة نتعلم منها ان الحلال هو الذى يدوم فى النهاية وان من ترك شيئ لله ابدله الله خيرا منه لنتعرف سويا على تفاصيل القصة:
يقول صاحب القصة : لم ﻳﺒﻘﻰ ﻟﻌﻴﺪ ﺍﻷﺿﺤﻰ ﺳﻮﻯ ﺃﺳﺒﻮﻋﻴﻦ ﻭﻟﻢ ﻳﻤﻀﻲ ﻋﻠﻰ ﺯﻭﺍﺟﻲ ﺇﻻ ﺷﻬﺮﻳﻦ ﻭﻟﻢ ﻳﻜﻦ ﻟﻲ ﻣﺎﻝ ﻟﻜﻲ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﺣﺘﻰ ﻛﻴﻠﻮ ﻟﺤﻢ ﻷﺳﻌﺪ ﺑﻪ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻷﻣﺮ ﺟﻌﻠﻨﻲ ﺃﺑﻴﺖ ﺻﺎﻫﺮﺍ ﻟﺴﺎﻋﺎﺕ ﻛﻴﻒ ﻻ ﻭﺯﻭﺟﺘﻲ ﻋﻴﺪﻫﺎ ﺍﻷﻭﻝ ﻣﻌﻲ ﻭﻣﻊ ﺇﻗﺘﺮﺍﺏ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﻟﻢ ﺃﺳﺘﻄﻊ ﺃﻥ ﺃﺟﻤﻊ ﺇﻻ ﻣﺒﻠﻎ ﺻﻐﻴﺮ ﻭﺯﻭﺟﺘﻲ ﻻ ﺗﻌﻠﻢ ﺫﺍﻟﻚ.
ﺃﺑﻲ ﻣﺘﻮﻓﻲ ﻭﻟﻲ ﺃﻡ ﻛﺒﻴﺮﺓ ﻓﻲ ﺍﻟﺴﻦ ﻛﺎﻧﺖ ﺗﺤﺘﻔﻆ ﺑﺒﻌﺾ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻓﻲ ﺣﺴﺎﺑﻬﺎ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﻋﻠﻤﺖ ﺑﺄﻣﺮﻱ ﻃﻠﺒﺖ ﻣﻨﻲ ﺃﻥ ﺃﺳﺘﺨﺮﺝ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻭﺃﻧﻔﻘﻪ ﺃﻧﺎ ﻭﺯﻭﺟﺘﻲ ﻓﻲ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﻟﻢ ﻳﻜﻦ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻛﺒﻴﺮﺍ ﻭﻟﻜﻦ ﺃﺳﺘﻄﻴﻊ ﺃﻥ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻠﺤﻢ.
ﻟﻢ ﻳﺒﻘﻰ ﻟﻠﻌﻴﺪ ﺍﻻ ﺃﺭﺑﻌﺔ ﺃﻳﺎﻡ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ ﻷﺳﺘﺨﺮﺝ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻭﻗﻔﺖ ﺃﻧﺘﻈﺮ ﺩﻭﺭﻱ ﻭﻋﻨﺪﻣﺎ ﺣﺎﻥ ﺗﻮﺟﻬﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻤﻮظﻔﺔ ﻓﺒﺪﺃﺕ ﺗﻘﻮﻡ ﺑﺎﻹﺟﺮﺁﺕ ﻭﺇﺫﺍ ﺑﻲ ﺃﻟﻤﺢ ﻋﻨﺪ ﺭﺟﻠﻲ ﺭﺯﻣﺔ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻧﻈﺮﺕ ﻳﻤﻴﻨﺎ ﻭﺷﻤﺎﻻ ﻟﻢ ﻳﻜﻦ ﻳﻨﺘﺒﻪ ﺍﺣﺪ ﻟﻬﺎ ﻭﺿﻌﺖ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺭﺟﻠﻲ ﻭﺭﺍﺣﺖ ﺍﻷﻓﻜﺎﺭ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻧﻴﺔ ﺗﺮﺍﻭﺩﻧﻲ ﺃﻋﻄﻴﻬﺎ ﻟﻠﻤﻮظﻔﺔ ﺃﻡ ﺁﺧﺬﻫﺎ ﻭﺟﺎﺀﺕ ﺻﻮﺭﺓ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﺑﻴﻦ ﻋﻴﻨﻲ ﻛﻴﻒ ﻻ ﺍﻓﺮﺣﻬﺎ ﻓﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﻭﻫﻲ ﻻﺯﺍﻟﺖ ﻋﺮﻭﺳﺎ ﻭﻓﻲ ﺍﻷﺧﻴﺮ ﻗﺮﺭﺕ ﺃﻥ ﺁﺧﺬﻫﺎ ﻫﺒﻄﺖ ﻟﻜﻲ ﺃموه ﺃﻧﻲ ﺍﺭﻳﺪ ﺃﻥ ﺍﺭﺑﻂ ﺣﺬﺍﺋﻲ.
ﻭﺃﺧﺬﺕ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺃﻛﻤﻠﺖ ﺍﻟﻤﻮﺿﻔﺔ ﺇﺟﺮﺍﺀﻫﺎ ﻭﺃﻋﻄﺘﻨﻲ ﻣﺎﻟﻲ ﻭﺧﺮﺟﺖ ﻣﺴﺮﻋﺎً ﻭﺃﻧﺎ ﺃﻟﺘﻔﺖ ﻭﺭﺍﺋﻲ ﻋﻠﻪ ﺭﺁﻧﻲ ﺃﺣﺪ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻤﻘﻬﻰ ﻟﻜﻲ ﺃﻋﺪ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻛﺎﻥ ﻣﺒﻠﻐﺎ ﻛﺒﻴﺮﺍ ﻟﻢ ﺃﺻﺪﻕ ﻣﺎﺫﺍ ﺟﺮﻯ ﻭﺭﺣﺖ ﺃﻓﻜﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﻭﻓﺮﺣﺖ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﻭﺃﻧﺎ ﻋﻠﻰ ﻫﺬﻩ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺗﺬﻛﺮﺕ ﻛﻴﻒ ﺳﻴﻜﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺒﻪ ﺇﺳﺘﻐﻔﺮﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ ﺍﻟﺬﻱ ﻭﺟﺪﺕ ﻓﻴﻪ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻭﺃﻋﻄﻴﺘﻪ ﻟﺮﺟﻞ ﺍﻷﻣﻦ ﻓﺄﺧﺒﺮﻧﻲ ﺃﻧﻪ ﻛﺎﻥ ﻟﺸﻴﺦ ﻛﺒﻴﺮ ﻭﻛﺎﻥ ﻳﺒﺤﺚ ﻋﻨﻪ ﻓﻔﺮﺡ ﺭﺟﻞ ﺍﻷﻣﻦ.
ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻤﻨﺰﻝ ﻭﻓﻲ ﺩﺍﺧﻠﻲ ﻓﺮﺣﺔ ﻭﺣﺰﻥ ﻓﺮﺃﺗﻨﻲ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﺣﺰﻳﻨﺎً ﻓﺴﺄﻟﺘﻨﻲ ﻣﺎﺑﻲ ﺣﻜﻴﺖ ﻟﻬﺎ ﻗﺼﺘﻲ ﻓﺤﻤﺪﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻰ ﺃﻧﻲ ﺃﺭﺟﻌﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻳﻌﻮﺿﻨﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻴﺮﺍ ﻭﻻ ﻳﻬﻢ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﺍﻟﻤﻬﻢ ﺍﻟﺼﺤﺔ ﻭﺍﻟﻌﺎﻓﻴﺔ، ﻭﻓﻲ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﻲ ﺇﻟﺘﻘﻴﺖ ﺑﺮﺟﻞ ﺍﻷﻣﻦ ﻓﺄﺧﺒﺮﻧﻲ ﺃﻧﻪ ﺃﻋﻄﻰ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻟﻠﺸﻴﺦ ﻓﺪﻋﻰ ﻟﻲﻛﺜﻴﺮﺍً ﻭﻫﻮ ﻓﻲ ﻏﺎﻳﺔ ﺍﻟﺴﺮﻭﺭ.
ﺑﻘﻲ ﻟﻠﻌﻴﺪ ﻳﻮﻡ ﻭﺍﺣﺪ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﺴﻮﻕ ﻭﻣﻌﻲ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺍﻟﻀﺌﻴﻞ ﺟﻠﺴﺖ ﺃﻓﻜﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﻭﺃﻧﺎ ﻓﻲ ﺣﻴﺮﺓ ﻣﻦ ﺃﻣﺮﻱ ﺑﻴﻨﻤﺎ ﺃﻧﺎ ﻛﺬﻟﻚ ﺟﻠﺲ ﺑﺠﺎﻧﺒﻲ ﺷﻴﺦ ﻛﺒﻴﺮ ﻻ ﺃﻋﺮﻓﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻣﻀﻴﺊ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﻼﻣﺢ ﺍﻟﻮﻗﺎﺭ ﻓﺄﺧﺬ ﻳﺤﺪﺛﻨﻲ ﻭﺃﺣﺪﺛﻪ ﻭﻗﺎﻝ ﻟﻲ ﺃﻧﻪ ﻳﺮﻳﺪ ﺃﻥ ﻳﺸﺘﺮﻱ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻳﺎﺕ ﻭﻻ ﻳﺠﺪ ﻣﻦ ﻳﺴﺎﻋﺪﻩ ﻓﻲ ﺣﻤﻠﻬﺎ ﻓﻘﻠﺖ ﻟﻪ ﺳﺄﺳﺎﻋﺪﻙ ﺫﻫﺒﺖ ﻣﻌﻪ ﻓﺒﺪﺃﻳﺸﺘﺮﻱ ﻭﻳﺸﺘﺮﻱ ﻫﺬﺍ ﻟﺤﻢ ﻛﺜﻴﺮ ﻭﺧﻀﺮ ﻭﻓﻮﺍﻛﻪ ﻓﻤﻸ ﻛﻴﺴﻴﻦ ﻛﺒﻴﺮﻳﻦ ﻣﻦ ﻛﻞ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻳﺎﺕ ﺣﺘﻰ ﻟﻢ ﺍﻗﺪﺭ ﻋﻠﻰ ﺣﻤﻠﻬﺎ ﻓﻘﻠﺖ ﻟﻪ ﺃﻳﻦ ﺗﺮﻳﺪﻧﻲ ﺃﻥ ﺁﺧﺬﻫﺎ ﻟﻚ ﻫﺰ ﺑﺮﺃﺳﻪ ﻭﻗﺎﻝ ﻟﻲ ﺇﻋﻄﻴﻨﻲ ﻳﺪﻙ ﻓﺒﺴﻄﻬﺎ ﻭﺇﺫﺍ ﺑﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻗﻠﺖ ﻟﻪ ﻣﺎﺫﺍ ﺗﻔﻌﻞ ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻲ ﻭﺍﻟﻜﻴﺴﻴﻦ ﻟﻚ ﻓﻠﻢ ﺃﺻﺪﻕ ﻓﺄﻧﺰﻟﺖ ﻋﻴﻨﻲ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻜﻴﺴﻴﻦ ﻷﺣﻤﻠﻬﻤﺎ ﻟﻪ ﻭﻋﻨﺪﻣﺎ ﺭﻓﻌﺘﻬﻤا ﻟﻢ ﺃﺟﺪﻩ ﻭﻛﺄﻧﻪ ﺗﺒﺨﺮ ﺭﻏﻢ ﻛﺒﺮﻩ.
ﺩﺧﻠﺖ ﻋﻠﻰ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﺑﻜﻞ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻳﺎﺕ ﻓﻠﻢ ﺗﺼﺪﻕ ﻣﻦ ﺃﻳﻦ ﻟﻲ ﺑﺎﻟﻤﺎﻝ ﻟﻜﻞ ﻫﺬﺍ ﻓﻘﺼﺼﺖ ﻟﻬﺎ ﻗﺼﺘﻲ ﻓﺘﻌﺠﺒﺖ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻫﺬﺍ ﻣﻦ ﻓﻈﻞ ﺭﺑﻲ ﻭﻛﺎﻧﺖ ﺩﻫﺸﺘﻲ ﺃﻛﺒﺮ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﻭﺟﺪﺕ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺍﻟﺬﻱ ﺍﻋﻄﺎﻧﻲ ﺍﻟﺸﻴﺦ ﻓﻲ ﺍﻟﺴﻮﻕ ﻫﻮ ﻧﻔﺲ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺍﻟﺬﻱ ﻭﺟﺪﺗﻪ ﻓﻲ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ"
____________________
" ترجمه "
"حكايت شوهر فقير و رزق حلال"
مرد فقير و رزق حلال، حكايت بسيار زيبايي است،که از این قصه می آموزیم حقیقتا حلال چیزی است که دوام دارد،وهرکسی حرامی را بخاطر رضایت الله ترک نماید،خداوند بهتر از آن را به او می بخشد.باهم بصورت مفصل به بیان قصه بپردازیم و از آن آگاه شویم.
صاحب وکاراکترِ اصلی ِ این حکایت،جریان را چنین تعریف می نماید،ومی گوید:
"تنها دو هفته به عید قربان باقی مانده بود،
وتنها دو ماه از ازدواج من سپری شده بود،
پول نداشتم که حتی با آن یک کیلو گوشت بخرم،تا در این قالب همسرم را خوشحال نمایم،واین جریان باعث شده بود که شبها ساعت هایِ مدیدی، بیدار می ماندم،چگونه ناراحت نباشم،در حالی که این عید قربان اولین عیدِ همسرم با من بود،
وبا نزدیک شدن عید قربان تنها توانستم مبلغِ ناچیزی را جمع نمایم،وهمسرم از این جریان بی خبر بود.
پدرم فوت کرده بود،ومادرم که سن زیادی داشت،مقداری پول در صندوق امانات"يا همان حساب بانكي" داشت،مادرم هنگامی که به وضعیت ومشکلِ من پی برد، از من درخواست نمود که آن مقدار پولی را که او در حساب شخصی خود دارد،بیرون بیاورم ومن وهمسرم آن پول را در عید قربان برای خودمان خرج نماییم،
مبلغِ آنچنانی نبود،اما لااقل می شد با آن مبلغ مقداری گوشت برای روز عید قربان خرید
چهار روز به عید مانده بود، من به بانک،یا همان مرکز صندوق امانات رفتم،تا پول مادرم را از حسابش بیرون بیاورم،در صفِ نوبت منتظررسيدن نوبتم ایستادم،وهنگامی که نوبت من فرا رسید،
کارمند بانک،یا همان مرکز صندوق امانات،به انجام دادنِ کار من مشغول شد،وهنگامی که من نگاهی به زمینِ دور و برِ پاهایم انداختم،
بسته ای را دیدم که در کنار پ
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
" حکایت دوم "
" قصة الزوج الفقير والرزق الحلال "
"الزوج الفقير والرزق الحلال قصة رائعة نتعلم منها ان الحلال هو الذى يدوم فى النهاية وان من ترك شيئ لله ابدله الله خيرا منه لنتعرف سويا على تفاصيل القصة:
يقول صاحب القصة : لم ﻳﺒﻘﻰ ﻟﻌﻴﺪ ﺍﻷﺿﺤﻰ ﺳﻮﻯ ﺃﺳﺒﻮﻋﻴﻦ ﻭﻟﻢ ﻳﻤﻀﻲ ﻋﻠﻰ ﺯﻭﺍﺟﻲ ﺇﻻ ﺷﻬﺮﻳﻦ ﻭﻟﻢ ﻳﻜﻦ ﻟﻲ ﻣﺎﻝ ﻟﻜﻲ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﺣﺘﻰ ﻛﻴﻠﻮ ﻟﺤﻢ ﻷﺳﻌﺪ ﺑﻪ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻷﻣﺮ ﺟﻌﻠﻨﻲ ﺃﺑﻴﺖ ﺻﺎﻫﺮﺍ ﻟﺴﺎﻋﺎﺕ ﻛﻴﻒ ﻻ ﻭﺯﻭﺟﺘﻲ ﻋﻴﺪﻫﺎ ﺍﻷﻭﻝ ﻣﻌﻲ ﻭﻣﻊ ﺇﻗﺘﺮﺍﺏ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﻟﻢ ﺃﺳﺘﻄﻊ ﺃﻥ ﺃﺟﻤﻊ ﺇﻻ ﻣﺒﻠﻎ ﺻﻐﻴﺮ ﻭﺯﻭﺟﺘﻲ ﻻ ﺗﻌﻠﻢ ﺫﺍﻟﻚ.
ﺃﺑﻲ ﻣﺘﻮﻓﻲ ﻭﻟﻲ ﺃﻡ ﻛﺒﻴﺮﺓ ﻓﻲ ﺍﻟﺴﻦ ﻛﺎﻧﺖ ﺗﺤﺘﻔﻆ ﺑﺒﻌﺾ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻓﻲ ﺣﺴﺎﺑﻬﺎ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﻋﻠﻤﺖ ﺑﺄﻣﺮﻱ ﻃﻠﺒﺖ ﻣﻨﻲ ﺃﻥ ﺃﺳﺘﺨﺮﺝ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻭﺃﻧﻔﻘﻪ ﺃﻧﺎ ﻭﺯﻭﺟﺘﻲ ﻓﻲ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﻟﻢ ﻳﻜﻦ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻛﺒﻴﺮﺍ ﻭﻟﻜﻦ ﺃﺳﺘﻄﻴﻊ ﺃﻥ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻠﺤﻢ.
ﻟﻢ ﻳﺒﻘﻰ ﻟﻠﻌﻴﺪ ﺍﻻ ﺃﺭﺑﻌﺔ ﺃﻳﺎﻡ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ ﻷﺳﺘﺨﺮﺝ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻭﻗﻔﺖ ﺃﻧﺘﻈﺮ ﺩﻭﺭﻱ ﻭﻋﻨﺪﻣﺎ ﺣﺎﻥ ﺗﻮﺟﻬﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻤﻮظﻔﺔ ﻓﺒﺪﺃﺕ ﺗﻘﻮﻡ ﺑﺎﻹﺟﺮﺁﺕ ﻭﺇﺫﺍ ﺑﻲ ﺃﻟﻤﺢ ﻋﻨﺪ ﺭﺟﻠﻲ ﺭﺯﻣﺔ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻧﻈﺮﺕ ﻳﻤﻴﻨﺎ ﻭﺷﻤﺎﻻ ﻟﻢ ﻳﻜﻦ ﻳﻨﺘﺒﻪ ﺍﺣﺪ ﻟﻬﺎ ﻭﺿﻌﺖ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺭﺟﻠﻲ ﻭﺭﺍﺣﺖ ﺍﻷﻓﻜﺎﺭ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻧﻴﺔ ﺗﺮﺍﻭﺩﻧﻲ ﺃﻋﻄﻴﻬﺎ ﻟﻠﻤﻮظﻔﺔ ﺃﻡ ﺁﺧﺬﻫﺎ ﻭﺟﺎﺀﺕ ﺻﻮﺭﺓ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﺑﻴﻦ ﻋﻴﻨﻲ ﻛﻴﻒ ﻻ ﺍﻓﺮﺣﻬﺎ ﻓﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﻭﻫﻲ ﻻﺯﺍﻟﺖ ﻋﺮﻭﺳﺎ ﻭﻓﻲ ﺍﻷﺧﻴﺮ ﻗﺮﺭﺕ ﺃﻥ ﺁﺧﺬﻫﺎ ﻫﺒﻄﺖ ﻟﻜﻲ ﺃموه ﺃﻧﻲ ﺍﺭﻳﺪ ﺃﻥ ﺍﺭﺑﻂ ﺣﺬﺍﺋﻲ.
ﻭﺃﺧﺬﺕ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺃﻛﻤﻠﺖ ﺍﻟﻤﻮﺿﻔﺔ ﺇﺟﺮﺍﺀﻫﺎ ﻭﺃﻋﻄﺘﻨﻲ ﻣﺎﻟﻲ ﻭﺧﺮﺟﺖ ﻣﺴﺮﻋﺎً ﻭﺃﻧﺎ ﺃﻟﺘﻔﺖ ﻭﺭﺍﺋﻲ ﻋﻠﻪ ﺭﺁﻧﻲ ﺃﺣﺪ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻤﻘﻬﻰ ﻟﻜﻲ ﺃﻋﺪ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻛﺎﻥ ﻣﺒﻠﻐﺎ ﻛﺒﻴﺮﺍ ﻟﻢ ﺃﺻﺪﻕ ﻣﺎﺫﺍ ﺟﺮﻯ ﻭﺭﺣﺖ ﺃﻓﻜﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﻭﻓﺮﺣﺖ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﻭﺃﻧﺎ ﻋﻠﻰ ﻫﺬﻩ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺗﺬﻛﺮﺕ ﻛﻴﻒ ﺳﻴﻜﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺒﻪ ﺇﺳﺘﻐﻔﺮﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ ﺍﻟﺬﻱ ﻭﺟﺪﺕ ﻓﻴﻪ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻭﺃﻋﻄﻴﺘﻪ ﻟﺮﺟﻞ ﺍﻷﻣﻦ ﻓﺄﺧﺒﺮﻧﻲ ﺃﻧﻪ ﻛﺎﻥ ﻟﺸﻴﺦ ﻛﺒﻴﺮ ﻭﻛﺎﻥ ﻳﺒﺤﺚ ﻋﻨﻪ ﻓﻔﺮﺡ ﺭﺟﻞ ﺍﻷﻣﻦ.
ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻤﻨﺰﻝ ﻭﻓﻲ ﺩﺍﺧﻠﻲ ﻓﺮﺣﺔ ﻭﺣﺰﻥ ﻓﺮﺃﺗﻨﻲ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﺣﺰﻳﻨﺎً ﻓﺴﺄﻟﺘﻨﻲ ﻣﺎﺑﻲ ﺣﻜﻴﺖ ﻟﻬﺎ ﻗﺼﺘﻲ ﻓﺤﻤﺪﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻰ ﺃﻧﻲ ﺃﺭﺟﻌﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻳﻌﻮﺿﻨﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻴﺮﺍ ﻭﻻ ﻳﻬﻢ ﺍﻟﻌﻴﺪ ﺍﻟﻤﻬﻢ ﺍﻟﺼﺤﺔ ﻭﺍﻟﻌﺎﻓﻴﺔ، ﻭﻓﻲ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﻲ ﺇﻟﺘﻘﻴﺖ ﺑﺮﺟﻞ ﺍﻷﻣﻦ ﻓﺄﺧﺒﺮﻧﻲ ﺃﻧﻪ ﺃﻋﻄﻰ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﻟﻠﺸﻴﺦ ﻓﺪﻋﻰ ﻟﻲﻛﺜﻴﺮﺍً ﻭﻫﻮ ﻓﻲ ﻏﺎﻳﺔ ﺍﻟﺴﺮﻭﺭ.
ﺑﻘﻲ ﻟﻠﻌﻴﺪ ﻳﻮﻡ ﻭﺍﺣﺪ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﺴﻮﻕ ﻭﻣﻌﻲ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺍﻟﻀﺌﻴﻞ ﺟﻠﺴﺖ ﺃﻓﻜﺮ ﻣﺎﺫﺍ ﺃﺷﺘﺮﻱ ﺑﻪ ﻭﺃﻧﺎ ﻓﻲ ﺣﻴﺮﺓ ﻣﻦ ﺃﻣﺮﻱ ﺑﻴﻨﻤﺎ ﺃﻧﺎ ﻛﺬﻟﻚ ﺟﻠﺲ ﺑﺠﺎﻧﺒﻲ ﺷﻴﺦ ﻛﺒﻴﺮ ﻻ ﺃﻋﺮﻓﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻣﻀﻴﺊ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﻼﻣﺢ ﺍﻟﻮﻗﺎﺭ ﻓﺄﺧﺬ ﻳﺤﺪﺛﻨﻲ ﻭﺃﺣﺪﺛﻪ ﻭﻗﺎﻝ ﻟﻲ ﺃﻧﻪ ﻳﺮﻳﺪ ﺃﻥ ﻳﺸﺘﺮﻱ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻳﺎﺕ ﻭﻻ ﻳﺠﺪ ﻣﻦ ﻳﺴﺎﻋﺪﻩ ﻓﻲ ﺣﻤﻠﻬﺎ ﻓﻘﻠﺖ ﻟﻪ ﺳﺄﺳﺎﻋﺪﻙ ﺫﻫﺒﺖ ﻣﻌﻪ ﻓﺒﺪﺃﻳﺸﺘﺮﻱ ﻭﻳﺸﺘﺮﻱ ﻫﺬﺍ ﻟﺤﻢ ﻛﺜﻴﺮ ﻭﺧﻀﺮ ﻭﻓﻮﺍﻛﻪ ﻓﻤﻸ ﻛﻴﺴﻴﻦ ﻛﺒﻴﺮﻳﻦ ﻣﻦ ﻛﻞ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻳﺎﺕ ﺣﺘﻰ ﻟﻢ ﺍﻗﺪﺭ ﻋﻠﻰ ﺣﻤﻠﻬﺎ ﻓﻘﻠﺖ ﻟﻪ ﺃﻳﻦ ﺗﺮﻳﺪﻧﻲ ﺃﻥ ﺁﺧﺬﻫﺎ ﻟﻚ ﻫﺰ ﺑﺮﺃﺳﻪ ﻭﻗﺎﻝ ﻟﻲ ﺇﻋﻄﻴﻨﻲ ﻳﺪﻙ ﻓﺒﺴﻄﻬﺎ ﻭﺇﺫﺍ ﺑﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻗﻠﺖ ﻟﻪ ﻣﺎﺫﺍ ﺗﻔﻌﻞ ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻲ ﻭﺍﻟﻜﻴﺴﻴﻦ ﻟﻚ ﻓﻠﻢ ﺃﺻﺪﻕ ﻓﺄﻧﺰﻟﺖ ﻋﻴﻨﻲ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻜﻴﺴﻴﻦ ﻷﺣﻤﻠﻬﻤﺎ ﻟﻪ ﻭﻋﻨﺪﻣﺎ ﺭﻓﻌﺘﻬﻤا ﻟﻢ ﺃﺟﺪﻩ ﻭﻛﺄﻧﻪ ﺗﺒﺨﺮ ﺭﻏﻢ ﻛﺒﺮﻩ.
ﺩﺧﻠﺖ ﻋﻠﻰ ﺯﻭﺟﺘﻲ ﺑﻜﻞ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻳﺎﺕ ﻓﻠﻢ ﺗﺼﺪﻕ ﻣﻦ ﺃﻳﻦ ﻟﻲ ﺑﺎﻟﻤﺎﻝ ﻟﻜﻞ ﻫﺬﺍ ﻓﻘﺼﺼﺖ ﻟﻬﺎ ﻗﺼﺘﻲ ﻓﺘﻌﺠﺒﺖ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻫﺬﺍ ﻣﻦ ﻓﻈﻞ ﺭﺑﻲ ﻭﻛﺎﻧﺖ ﺩﻫﺸﺘﻲ ﺃﻛﺒﺮ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﻭﺟﺪﺕ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺍﻟﺬﻱ ﺍﻋﻄﺎﻧﻲ ﺍﻟﺸﻴﺦ ﻓﻲ ﺍﻟﺴﻮﻕ ﻫﻮ ﻧﻔﺲ ﺍﻟﻤﺒﻠﻎ ﺍﻟﺬﻱ ﻭﺟﺪﺗﻪ ﻓﻲ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﻟﺒﺮﻳﺪ"
____________________
" ترجمه "
"حكايت شوهر فقير و رزق حلال"
مرد فقير و رزق حلال، حكايت بسيار زيبايي است،که از این قصه می آموزیم حقیقتا حلال چیزی است که دوام دارد،وهرکسی حرامی را بخاطر رضایت الله ترک نماید،خداوند بهتر از آن را به او می بخشد.باهم بصورت مفصل به بیان قصه بپردازیم و از آن آگاه شویم.
صاحب وکاراکترِ اصلی ِ این حکایت،جریان را چنین تعریف می نماید،ومی گوید:
"تنها دو هفته به عید قربان باقی مانده بود،
وتنها دو ماه از ازدواج من سپری شده بود،
پول نداشتم که حتی با آن یک کیلو گوشت بخرم،تا در این قالب همسرم را خوشحال نمایم،واین جریان باعث شده بود که شبها ساعت هایِ مدیدی، بیدار می ماندم،چگونه ناراحت نباشم،در حالی که این عید قربان اولین عیدِ همسرم با من بود،
وبا نزدیک شدن عید قربان تنها توانستم مبلغِ ناچیزی را جمع نمایم،وهمسرم از این جریان بی خبر بود.
پدرم فوت کرده بود،ومادرم که سن زیادی داشت،مقداری پول در صندوق امانات"يا همان حساب بانكي" داشت،مادرم هنگامی که به وضعیت ومشکلِ من پی برد، از من درخواست نمود که آن مقدار پولی را که او در حساب شخصی خود دارد،بیرون بیاورم ومن وهمسرم آن پول را در عید قربان برای خودمان خرج نماییم،
مبلغِ آنچنانی نبود،اما لااقل می شد با آن مبلغ مقداری گوشت برای روز عید قربان خرید
چهار روز به عید مانده بود، من به بانک،یا همان مرکز صندوق امانات رفتم،تا پول مادرم را از حسابش بیرون بیاورم،در صفِ نوبت منتظررسيدن نوبتم ایستادم،وهنگامی که نوبت من فرا رسید،
کارمند بانک،یا همان مرکز صندوق امانات،به انجام دادنِ کار من مشغول شد،وهنگامی که من نگاهی به زمینِ دور و برِ پاهایم انداختم،
بسته ای را دیدم که در کنار پ
اهایم
بر زمین افتاده است،به سمت راست وچپِ خود نگاه کردم،دیدم کسی متوجه آن بسته ي بر زمین افتاده نشده است،پایم را بر روي بسته گذاشتم،افکار شیطانی در سرم شروع به تحرك نمودند،افکار شیطانی در ذهن من چنین گذر می کردند واین فكر در ذهنم خطور مي كرد،که آیا بسته را برداشته و به کارمند مرکز صندوق امانات تحویل دهم،یا آن را برداشته وبا خود ببرم!
در این هنگام بود که چهره وقیافه همسرم در مقابل چشمانم مجسم گردید،با خود گفتم چگونه در این عید قربان همسرم را خوشحال ننمایم،در حالی که او هنوز نو عروس است!
خلاصه تصمیم گرفتم که آن بسته ی بر زمین افتاده را برای خودم بردارم
خم شدم، و وانمود کردم که می خواهم بند کفشهایم را ببندم،وآن بسته پول را از زمین برداشتم،کارمند مرکز صندوق امانات یا همان بانک،از انجام دادنِ کارم فارغ گردید،وآن مقدار از پول مادرم که در حسابش بود را به من تحویل داد،
با عجله از آنجا خارج گردیدم در حالی که گه گاه پشت سرم را نگاه می کردم،مبادا کسی مرا دیده باشد.به گوشه ای خلوت رفتم تا پولی که در آن بسته ی بر زمین افتاده بود،را بشمارم
مبلغِ زیادی بود،اصلا آنچه را که اتفاق افتاده بود، باورم نمی شد،
شروع به حرکت نمودم،ودر این فکر بودم که با این پول چه چیزهایی بخرم،که همسرم را خوشحال نمایم،
در این حال بودم که این فکر در سرم خطور نمود،وگفتم حالا صاحب این پول چه حال و وضعی دارد؟
از خداوند طلب بخشش نمودم،واستغفار كردم،وبه مرکز صندوق امانات،یاهمان بانکی که در آنجا بسته را پیدا کرده بودم، مراجعه نمودم، وآن بسته را به یکی از کارمندان آنجا تحویل دادم،کارمند به من گفت که این بسته ی پول مالِ پیرمردی است که به شدت دنبال آن می گشت،کارمند از کارم بسیار خرسند گردید
به خانه خود باز گشتم،در حالی که در درون خویش خوشحالی،وناراحتی داشتم،
"خوشحال از اينكه پول را برگرداندم،وناراحت از اينكه براي خوشحال نمودنِ همسرم در عيد قربان، چيزي از دستم بر نمي آيد"
همسرم که مرا ناراحت دید،از من علت ناراحتيم را جويا شد،جريان را برايش بازگو کردم،
همسرم شکر خدا را بجای آورد که من آن پول را به صاحبش باز گردانده ام،وبه من گفت خداوند پاداش این کار را برایت جبران خواهد نمود،
عید و وسائل روز عید اصلا مهم نیست
مهم سلامتی وصحت است!!
روز بعد به همان کارمندی که بسته پولی را که پیدا کرده بودم،وبه او تحویل داده بودم رسیدم،
به من گفت که آن بسته پول را به صاحبش که پیر مردی بود تحویل داده وان پیر مرد برای شما بسیار دعای خیر کرد،وبی نهایت از پیدا شدنِ پولش خوشحال و مسرور گشته است.
یک روز به عید قربان باقی مانده بود،به بازار رفتم،ودر جیبم آن مقدار ناچیز، از پولی که مادرم به من داده بود وجود داشت
نشستم و فکر کردم که با این مبلغ ناچیز چه چیزی بخَرَم؟
در حالتی از حیرت وسردر گُمی بودم،که ناگهان
پیر مردی در کنارم نشست،من او را نمی
شناختم،سیمایی نورانی،وچهره ای با وقار داشت،
شروع کرد به صحبت کردنِ بامن،ومن هم با او صحبت کردم،
به من گفت که می خواهد مقداری وسائل بخرد
وکسی نیست که در حملِ وسائلی که قرار است بخَرَد، به او کمک کند،
من به او گفتم که کمکش می نمایم،شروع کرد به خرید،می خرید و می خرید و می خرید...
گوشتِ بسیاری،سبزی جاتِ فراوانی،میوه جات زیادی،وووووو
دو کیف دستیِ بزرگ را پر نمود از چیزهایی که خریداری می کرد،
به اندازه ای خرید کرد که من دیگر توانِ حمل وسائل او را نداشتم،به او گفتم وسائل را برای تان به کجا ببرم؟
سرش را تکان داد،وبه من گفت دستت را به من بده!
دستم را بسویش دراز نمودم،دیدم مقداری پول در دستم گذاشت.
گفتم چه کار می کنی؟
گفت این دو نایلون وکیف دستی، که پر از وسائل است،واین پولها مال شما!!
باور نکردم،نگاهی به کیف دستی ها انداختم تا آنها را برداشته وبرایش به مقصد برسانم،
هنگامی که کیف دستی هایِ پر از وسائل را از زمین بلند نمودم،دیدم که پیر مرد نیست!!!
گویا باوجود اینکه پیر بود، بخار شده و به هوا رفته است
با همه وسائلی که آن پیر مرد خریده بود،به منزلم رسیدم وبر همسرم شدم،
همسرم باورش نمی شد،من از کجا برای خرید این همه وسائل پول آورده ام،جریان را برای همسرم بازگو کردم،
همسرم تعجب نمود،وگفت این ازفضل پروردگار من است!
وحیرتم زمانی بیشتر شد،هنگامی که آن پولی را که پیر مرد به من داده بود شمردم،دیدم دقیقا به مقدار همان پولی است که در مرکز صندوق امانات پیدا کرده بودم
منبع :📓 كتاب قصص_وحكايات
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
بر زمین افتاده است،به سمت راست وچپِ خود نگاه کردم،دیدم کسی متوجه آن بسته ي بر زمین افتاده نشده است،پایم را بر روي بسته گذاشتم،افکار شیطانی در سرم شروع به تحرك نمودند،افکار شیطانی در ذهن من چنین گذر می کردند واین فكر در ذهنم خطور مي كرد،که آیا بسته را برداشته و به کارمند مرکز صندوق امانات تحویل دهم،یا آن را برداشته وبا خود ببرم!
در این هنگام بود که چهره وقیافه همسرم در مقابل چشمانم مجسم گردید،با خود گفتم چگونه در این عید قربان همسرم را خوشحال ننمایم،در حالی که او هنوز نو عروس است!
خلاصه تصمیم گرفتم که آن بسته ی بر زمین افتاده را برای خودم بردارم
خم شدم، و وانمود کردم که می خواهم بند کفشهایم را ببندم،وآن بسته پول را از زمین برداشتم،کارمند مرکز صندوق امانات یا همان بانک،از انجام دادنِ کارم فارغ گردید،وآن مقدار از پول مادرم که در حسابش بود را به من تحویل داد،
با عجله از آنجا خارج گردیدم در حالی که گه گاه پشت سرم را نگاه می کردم،مبادا کسی مرا دیده باشد.به گوشه ای خلوت رفتم تا پولی که در آن بسته ی بر زمین افتاده بود،را بشمارم
مبلغِ زیادی بود،اصلا آنچه را که اتفاق افتاده بود، باورم نمی شد،
شروع به حرکت نمودم،ودر این فکر بودم که با این پول چه چیزهایی بخرم،که همسرم را خوشحال نمایم،
در این حال بودم که این فکر در سرم خطور نمود،وگفتم حالا صاحب این پول چه حال و وضعی دارد؟
از خداوند طلب بخشش نمودم،واستغفار كردم،وبه مرکز صندوق امانات،یاهمان بانکی که در آنجا بسته را پیدا کرده بودم، مراجعه نمودم، وآن بسته را به یکی از کارمندان آنجا تحویل دادم،کارمند به من گفت که این بسته ی پول مالِ پیرمردی است که به شدت دنبال آن می گشت،کارمند از کارم بسیار خرسند گردید
به خانه خود باز گشتم،در حالی که در درون خویش خوشحالی،وناراحتی داشتم،
"خوشحال از اينكه پول را برگرداندم،وناراحت از اينكه براي خوشحال نمودنِ همسرم در عيد قربان، چيزي از دستم بر نمي آيد"
همسرم که مرا ناراحت دید،از من علت ناراحتيم را جويا شد،جريان را برايش بازگو کردم،
همسرم شکر خدا را بجای آورد که من آن پول را به صاحبش باز گردانده ام،وبه من گفت خداوند پاداش این کار را برایت جبران خواهد نمود،
عید و وسائل روز عید اصلا مهم نیست
مهم سلامتی وصحت است!!
روز بعد به همان کارمندی که بسته پولی را که پیدا کرده بودم،وبه او تحویل داده بودم رسیدم،
به من گفت که آن بسته پول را به صاحبش که پیر مردی بود تحویل داده وان پیر مرد برای شما بسیار دعای خیر کرد،وبی نهایت از پیدا شدنِ پولش خوشحال و مسرور گشته است.
یک روز به عید قربان باقی مانده بود،به بازار رفتم،ودر جیبم آن مقدار ناچیز، از پولی که مادرم به من داده بود وجود داشت
نشستم و فکر کردم که با این مبلغ ناچیز چه چیزی بخَرَم؟
در حالتی از حیرت وسردر گُمی بودم،که ناگهان
پیر مردی در کنارم نشست،من او را نمی
شناختم،سیمایی نورانی،وچهره ای با وقار داشت،
شروع کرد به صحبت کردنِ بامن،ومن هم با او صحبت کردم،
به من گفت که می خواهد مقداری وسائل بخرد
وکسی نیست که در حملِ وسائلی که قرار است بخَرَد، به او کمک کند،
من به او گفتم که کمکش می نمایم،شروع کرد به خرید،می خرید و می خرید و می خرید...
گوشتِ بسیاری،سبزی جاتِ فراوانی،میوه جات زیادی،وووووو
دو کیف دستیِ بزرگ را پر نمود از چیزهایی که خریداری می کرد،
به اندازه ای خرید کرد که من دیگر توانِ حمل وسائل او را نداشتم،به او گفتم وسائل را برای تان به کجا ببرم؟
سرش را تکان داد،وبه من گفت دستت را به من بده!
دستم را بسویش دراز نمودم،دیدم مقداری پول در دستم گذاشت.
گفتم چه کار می کنی؟
گفت این دو نایلون وکیف دستی، که پر از وسائل است،واین پولها مال شما!!
باور نکردم،نگاهی به کیف دستی ها انداختم تا آنها را برداشته وبرایش به مقصد برسانم،
هنگامی که کیف دستی هایِ پر از وسائل را از زمین بلند نمودم،دیدم که پیر مرد نیست!!!
گویا باوجود اینکه پیر بود، بخار شده و به هوا رفته است
با همه وسائلی که آن پیر مرد خریده بود،به منزلم رسیدم وبر همسرم شدم،
همسرم باورش نمی شد،من از کجا برای خرید این همه وسائل پول آورده ام،جریان را برای همسرم بازگو کردم،
همسرم تعجب نمود،وگفت این ازفضل پروردگار من است!
وحیرتم زمانی بیشتر شد،هنگامی که آن پولی را که پیر مرد به من داده بود شمردم،دیدم دقیقا به مقدار همان پولی است که در مرکز صندوق امانات پیدا کرده بودم
منبع :📓 كتاب قصص_وحكايات
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from ☀ نووری ئیسلام ☀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #کورتەویدیۆ
👈بابەت: سوڵتان موحەممەد فاتێح و فەتحی قوستەنتەنییە
🗣 #ماموستاکامیلنیکخواە
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
👈بابەت: سوڵتان موحەممەد فاتێح و فەتحی قوستەنتەنییە
🗣 #ماموستاکامیلنیکخواە
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
Forwarded from ☀ نووری ئیسلام ☀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #کورتەویدیۆ
👈بابەت: شەرێعەت تەڵاقی داناوە بۆ چارەسەری کێشە، ئەبێ چۆن و کەی ئیستفادەی لێ بکرێت؟
🗣 #حاجیماموستاعارفدەیهیم
👆بابەتێکی گرنگ و پێویست،
دایبەزێنن📥
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
👈بابەت: شەرێعەت تەڵاقی داناوە بۆ چارەسەری کێشە، ئەبێ چۆن و کەی ئیستفادەی لێ بکرێت؟
🗣 #حاجیماموستاعارفدەیهیم
👆بابەتێکی گرنگ و پێویست،
دایبەزێنن📥
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️ئێمە لە اینستاگرام
↙️ئێمە لە تلگرام
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
Audio
✔️سی،و ششمین درس کلاسهای احکام وعقیده
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-16 "
🔘توسط:لـــقـــمــــان صـــبــــوری
🟠موضوع:هدایایی که الله در شب معراج به پیامبرﷺداد
🟡بعد از واجب شدن نمازهای پنج گانه،
اولین نمازی که خوانده شدکدام نماز
است؟
🟢از بین پنج نماز واجب کدام یک ثوابش بیشتر از دیگری است؟
🔵سزای انسانی که نمازنمی خواند چیست؟
🟣چرا کفار درباره اسمانها از پیامبر سؤالی نکردند،بلکه از مسجد الأقصی پرسیدند؟
⚫️چندنشانه ای که پیامبر برای کفار ارائه داد
⚪️وضعیت چند گروه از جهنمی ها،که پیامبر در شب معراج مشاهده نمودند؟
🟤ماموستایان اهل بدعت گرفتن وام را حلال اعلام می کنند،وگناه این فتوای غلط را برای چند تومان به گردن می گیرند
🔶نظریه بزرگترین فیزیکدان آمریکایی بنام جان ویلر در باره جهان ناپیدا
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-16 "
🔘توسط:لـــقـــمــــان صـــبــــوری
🟠موضوع:هدایایی که الله در شب معراج به پیامبرﷺداد
🟡بعد از واجب شدن نمازهای پنج گانه،
اولین نمازی که خوانده شدکدام نماز
است؟
🟢از بین پنج نماز واجب کدام یک ثوابش بیشتر از دیگری است؟
🔵سزای انسانی که نمازنمی خواند چیست؟
🟣چرا کفار درباره اسمانها از پیامبر سؤالی نکردند،بلکه از مسجد الأقصی پرسیدند؟
⚫️چندنشانه ای که پیامبر برای کفار ارائه داد
⚪️وضعیت چند گروه از جهنمی ها،که پیامبر در شب معراج مشاهده نمودند؟
🟤ماموستایان اهل بدعت گرفتن وام را حلال اعلام می کنند،وگناه این فتوای غلط را برای چند تومان به گردن می گیرند
🔶نظریه بزرگترین فیزیکدان آمریکایی بنام جان ویلر در باره جهان ناپیدا
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
" حكايت سوم "
"قصة حكيمة امبراطور قديم لليابان"
يحكى انه كان هناك إمبراطور في اليابان، يقوم بإلقاء قطعة نقدية قبل كل حرب يخوضها، فإن جاءت "صورة" يقول للجنود : سننتصر، وإن جاءت "كتابة" يقول لهم : سوف نُهزم.
والملفت في الأمر أن هذا الرجل لم يكن حظه يوماً كتابة، بل كانت دوماً القطعة تأتي على الصورة، وكان الجنود يقاتلون بحماس حتى ينتصروا.
مرت السنوات وهو يحقق الانتصار تلو الأخر، حتى تقدم به العمر فجاء ت لحظاته الأخيرة وهو يحتضر،
فدخل عليه ابنه الذي سيكون إمبراطوراً من بعده وقال له : يا أبي، أريد منك تلك القطعة النقدية، لأواصل وأحقق الانتصارات.
فأخرج الإمبراطور القطعة من جيبه، فأعطاه إياها فنظر الابن الوجه الأول فكان صورة، وعندما قلبه تعرض لصدمة كبيرة، فقد كان الوجه الأخر صورة أيضا!.. وقال لوالده : أنت خدعت الناس طوال هذه السنوات!.. ماذا أقول لهم الآن!.. أبي البطل مخادع؟!.. فرد الإمبراطور قائلا : لم أخدع أحدا.. هذه هي الحياة، عندما تخوض معركة يكون لك خياران : الخيار الأول : الانتصار، والخيار الثاني : الانتصــار!.. الهزيمة تتحقق اذا فكرت بها، والنصر يتحقق اذا وثقت به!
العبره : لا نتغلب على هموم الحياة بالحظ، ولكن بالثقـة بالله وارادة النفـس.
وكما يقول أحد الحكماء :
"ما تخاف منه قد يحدث لك إذا ما داومت في التفكير فيه ،فكر دائما فيما "يسعدك".. وابتعد دائما عما "يقلقك"
________________________
" ترجمه "
"حكايت خردپژوهانه امپراطورِ قدیم ژاپن"
حكايت مي كنند كه درکشور ژاپن امپراطوری وجود داشت،قبل از آنکه واردِ هر جنگی شود،
سکه ای را "در قالب شیر یا خط"به هوا می انداخت،وسکه با معلق خوردن بر دستان او می افتاد.
اگر طرفی از سکه که تصویری برآن حک شده بود رو به هوا،ودر معرض دید انسان واقع می گردید،امپراطور به لشکریانش مژده پیروزی می داد،وبه آنها می گفت که در این جنگ پیروز خواهیم شد.
واگر طرفِ دیگرِ سکه که نوشته ای برآن موجود بود،روبروی چشمان امپراطور،و روبه آسمان واقع می گردید،امپراطور به لشکریانش می گفت که در این جنگ شکست خواهیم خورد!
وانچه در این ماجرا قابل توجه بود،این بود که این امپراطور حتی برای یک روز هم ،سکه اش
بر پهلو وطرفی که نوشته برآن بود،قرارنگرفت
بلکه همیشه هنگامی که سکه را "به اصطلاح ما
در قالب شیر یا خط " به هوا پرتاب می کرد،
آن طرفِ سکه که تصویری برآن حک شده بود ظاهر می گشت،ولشکریان امپراطور با دلیری وشجاعت بی نظیری می جنگیدند ،تا اینکه پیروز می شدند.
سالهای زیادی بدین مِنوال سپری شد،درحالی که او پیروزیِ پس از پیروزی را بدست می آورد.
تا اینکه عمری از امپراطور سپری شد،وپیری او را به آخرین لحظات زندگیش نزدیک گردانیده،
و امپراطور در بسترِ مرگ به حال احتضار افتاد
پسرِ امپراطور،که قرار بود بعد از مرگ پدرش بر منصب قدرت بنشیند،ولجام قدرت را بدست بگیرد،بر پدرش وارد شد،وگفت ای پدر
من آن سکه ای " که همیشه قبل از وارد شدنِ به جنگی،در قالب شیر یا خط به هوا پرتاب می نمودی" را از شما می خواهم،تا آن را پیگیری نموده،وپیروزیها را بدست بیاورم
امپراطور،سکه را از جیب خود بیرون آورد،وبه
پسرش داد،
پسر روی اول سکه را نگاه کرد،دید که تصویری برآن است،وهنگامی که سکه را برگردانید،تا رویِ دیگرِ سکه را تماشا نماید،با مصیبت بزرگی روبرو شد،چرا که روی دیگرِ سکه همانندِ رویِ اولِ آن،همان تصویر را داشت
پسرِ امپراطور به پدرش گفت،شما در مدتِ این همه سال با مردم کلاهبرداری نمودید،وانها را فریب دادید؟
حالا من به این مردم چه بگویم؟
به آنها بگویم پدر قهرمانِ من کلاهبردار،وحیله گر بود؟
امپراطور در جواب پسرش گفت،من با هیچ کسی،کلاهبرداری،وحیله گری ننموده ام!
این زندگیست!
هنگامی که وارد جنگ،ومعرکه ای می شوی،دو
راه،و دو انتخاب،بیشتر نداری!
انتخاب اول پیروزی،
وانتخاب دوم،پیروزی
زیرا شکست زمانی تحقق می یابد که به شکست خوردن فکر کنی،وپیروزی زمانی تحقق می یابد که در فکر آن باشی،وبه آن اعتماد داشته باشی
" نکته قابل توجه در این حكايت "
نمي توانيم با سهم ونصيب "از دست دادنِ اراده،وبکار نگرفتنِ اسباب ،مخصوصا نداشتنِ روحیه،واجازه دادنِ به اینکه یأس وناامیده در وجود ما رخنه نماید"بر مشکلاتِ زندگی غالب شویم،
اما با اعتماد بستنِ بر الله جلّ جلاله،
واراده ای قوی،وعزمی جزم، وراسخ،می توان بر همه مشکلات زندگی،غالب شد.
همانگونه که یکی از حُکَماء،ودانشمندان می فرمایند:
"آنچه که شما از آن ترس دارید،زمانی برایتان اتفاق خواهد افتاد،که دائما در فکر آن هستی
"واز آن بیم وهراس داری"
پس همیشه فکرت را به کارها،وچیزهایی مشغول کن که شما را خوشبخت و سعادتمند نماید.
و همیشه از فکر کردنِ به کارها،و چیزهایی که باعث پیدا شدنِ استرس،ودلهره،ونگرانی،
وقلق
" حكايت سوم "
"قصة حكيمة امبراطور قديم لليابان"
يحكى انه كان هناك إمبراطور في اليابان، يقوم بإلقاء قطعة نقدية قبل كل حرب يخوضها، فإن جاءت "صورة" يقول للجنود : سننتصر، وإن جاءت "كتابة" يقول لهم : سوف نُهزم.
والملفت في الأمر أن هذا الرجل لم يكن حظه يوماً كتابة، بل كانت دوماً القطعة تأتي على الصورة، وكان الجنود يقاتلون بحماس حتى ينتصروا.
مرت السنوات وهو يحقق الانتصار تلو الأخر، حتى تقدم به العمر فجاء ت لحظاته الأخيرة وهو يحتضر،
فدخل عليه ابنه الذي سيكون إمبراطوراً من بعده وقال له : يا أبي، أريد منك تلك القطعة النقدية، لأواصل وأحقق الانتصارات.
فأخرج الإمبراطور القطعة من جيبه، فأعطاه إياها فنظر الابن الوجه الأول فكان صورة، وعندما قلبه تعرض لصدمة كبيرة، فقد كان الوجه الأخر صورة أيضا!.. وقال لوالده : أنت خدعت الناس طوال هذه السنوات!.. ماذا أقول لهم الآن!.. أبي البطل مخادع؟!.. فرد الإمبراطور قائلا : لم أخدع أحدا.. هذه هي الحياة، عندما تخوض معركة يكون لك خياران : الخيار الأول : الانتصار، والخيار الثاني : الانتصــار!.. الهزيمة تتحقق اذا فكرت بها، والنصر يتحقق اذا وثقت به!
العبره : لا نتغلب على هموم الحياة بالحظ، ولكن بالثقـة بالله وارادة النفـس.
وكما يقول أحد الحكماء :
"ما تخاف منه قد يحدث لك إذا ما داومت في التفكير فيه ،فكر دائما فيما "يسعدك".. وابتعد دائما عما "يقلقك"
________________________
" ترجمه "
"حكايت خردپژوهانه امپراطورِ قدیم ژاپن"
حكايت مي كنند كه درکشور ژاپن امپراطوری وجود داشت،قبل از آنکه واردِ هر جنگی شود،
سکه ای را "در قالب شیر یا خط"به هوا می انداخت،وسکه با معلق خوردن بر دستان او می افتاد.
اگر طرفی از سکه که تصویری برآن حک شده بود رو به هوا،ودر معرض دید انسان واقع می گردید،امپراطور به لشکریانش مژده پیروزی می داد،وبه آنها می گفت که در این جنگ پیروز خواهیم شد.
واگر طرفِ دیگرِ سکه که نوشته ای برآن موجود بود،روبروی چشمان امپراطور،و روبه آسمان واقع می گردید،امپراطور به لشکریانش می گفت که در این جنگ شکست خواهیم خورد!
وانچه در این ماجرا قابل توجه بود،این بود که این امپراطور حتی برای یک روز هم ،سکه اش
بر پهلو وطرفی که نوشته برآن بود،قرارنگرفت
بلکه همیشه هنگامی که سکه را "به اصطلاح ما
در قالب شیر یا خط " به هوا پرتاب می کرد،
آن طرفِ سکه که تصویری برآن حک شده بود ظاهر می گشت،ولشکریان امپراطور با دلیری وشجاعت بی نظیری می جنگیدند ،تا اینکه پیروز می شدند.
سالهای زیادی بدین مِنوال سپری شد،درحالی که او پیروزیِ پس از پیروزی را بدست می آورد.
تا اینکه عمری از امپراطور سپری شد،وپیری او را به آخرین لحظات زندگیش نزدیک گردانیده،
و امپراطور در بسترِ مرگ به حال احتضار افتاد
پسرِ امپراطور،که قرار بود بعد از مرگ پدرش بر منصب قدرت بنشیند،ولجام قدرت را بدست بگیرد،بر پدرش وارد شد،وگفت ای پدر
من آن سکه ای " که همیشه قبل از وارد شدنِ به جنگی،در قالب شیر یا خط به هوا پرتاب می نمودی" را از شما می خواهم،تا آن را پیگیری نموده،وپیروزیها را بدست بیاورم
امپراطور،سکه را از جیب خود بیرون آورد،وبه
پسرش داد،
پسر روی اول سکه را نگاه کرد،دید که تصویری برآن است،وهنگامی که سکه را برگردانید،تا رویِ دیگرِ سکه را تماشا نماید،با مصیبت بزرگی روبرو شد،چرا که روی دیگرِ سکه همانندِ رویِ اولِ آن،همان تصویر را داشت
پسرِ امپراطور به پدرش گفت،شما در مدتِ این همه سال با مردم کلاهبرداری نمودید،وانها را فریب دادید؟
حالا من به این مردم چه بگویم؟
به آنها بگویم پدر قهرمانِ من کلاهبردار،وحیله گر بود؟
امپراطور در جواب پسرش گفت،من با هیچ کسی،کلاهبرداری،وحیله گری ننموده ام!
این زندگیست!
هنگامی که وارد جنگ،ومعرکه ای می شوی،دو
راه،و دو انتخاب،بیشتر نداری!
انتخاب اول پیروزی،
وانتخاب دوم،پیروزی
زیرا شکست زمانی تحقق می یابد که به شکست خوردن فکر کنی،وپیروزی زمانی تحقق می یابد که در فکر آن باشی،وبه آن اعتماد داشته باشی
" نکته قابل توجه در این حكايت "
نمي توانيم با سهم ونصيب "از دست دادنِ اراده،وبکار نگرفتنِ اسباب ،مخصوصا نداشتنِ روحیه،واجازه دادنِ به اینکه یأس وناامیده در وجود ما رخنه نماید"بر مشکلاتِ زندگی غالب شویم،
اما با اعتماد بستنِ بر الله جلّ جلاله،
واراده ای قوی،وعزمی جزم، وراسخ،می توان بر همه مشکلات زندگی،غالب شد.
همانگونه که یکی از حُکَماء،ودانشمندان می فرمایند:
"آنچه که شما از آن ترس دارید،زمانی برایتان اتفاق خواهد افتاد،که دائما در فکر آن هستی
"واز آن بیم وهراس داری"
پس همیشه فکرت را به کارها،وچیزهایی مشغول کن که شما را خوشبخت و سعادتمند نماید.
و همیشه از فکر کردنِ به کارها،و چیزهایی که باعث پیدا شدنِ استرس،ودلهره،ونگرانی،
وقلق