Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
،در شما می شوند، پرهیز کن.
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
" حكايت چهارم "
" قصة جبريل مات "
"جبريل مات قصة رائعة رواها الشيخ احمد ديدات رحمه الله في إحدى محاضراته لنتعرف سويا على تفاصيل القصة وهى كالآتى:
كان هناك قس نصراني يذهب لشيخ مسلم كل يوم ملحاّ عليه بأن يترك الإسلام ويتخذ النصرانية دينا جديداّ له وكان دائماّ ما يردد هذه العبارات :
إنك تهدر وقتك يا شيخ تصلي 5 مرات فى اليوم قياما وركوعا قياما وركوعا وتصوم شهرا باكمله ، انك مضيق الخناق على حياتك إذ أنك لا تقرب لحم الخنزير.. الخ .. والله ليس توقا لكل ذلك !!..إن اردت الخلاص يا شيخ فكل ما عليك هو أن تؤمن أن الله أرسل ولده الوحيد إلى العالم ومات من أجل خطاياك ولك الخلاص بعد ذلك .آمن أن الله قد نزل إلى الارض ومات من أجل خطاياك ، آمن بهذا وستدخل الجنة.
كان هذا القس النصراني يذهب كل يوم إلى الشيخ المسلم ويقول له نفس الكلام وكان ملتزماً بذلك حيث لم يغب يوما عنه ، لم يستطع الشيخ المسلم التخلص منه بسهولة وكان دائما ما يفكر في كيفية النجاة من هذه المعضلة .
فكر الشيخ مرارا وتكرارا إلى أن هداه الله إلى فكرة رائعة فنادى بكبير مساعديه وقال له "عندما يأتي القس النصراني إلينا غداً ، أمكث قليلاً ثم تعال إلي وأهمس في أذني"
وفى اليوم التالي جاء النصراني كعادته ، وجلس وبدأ في سرد قصته اليومية محاولا تنصير الشيخ المسلم وعندها جاء المساعد إلى الشيخ وهمس فى أذنه كما قال له .
فبدأ الشيخ فى البكاء !! بكاءً شديداً ، فأراد القس النصراني أن يعرف ماذا يبكيه !
القس النصراني : ماذا حدث ؟
الشيخ المسلم : لا أريد التحدث الآن ؟
القس النصراني : إهدأ يا شيخ وأخبرنا ماذا حدث ؟
الشيخ المسلم : لا أستطيع ، فالأمر عظيم .
لقد كان يمثل البكاء فى الحقيقه ..
القس النصراني : يا شيخ قل لنا ما هذا الأمر العظيم لقد بدأت أعصابي بالتوتر .
الشيخ المسلم : لقد وصلتنى اخبار محزنة ، ان "الملاك جبريل" قد مات!
القس النصراني ضحك بسخرية وقال : هل انت احمق!؟
الملائكة لا تموت أيها الشيخ المسلم !!
قال الشيخ : إذا كنت أنا أحمقا لأني قلت أن الملائكة تموت ، فكيف بمن يقول بأن الله الذي خلق الملائكة قد مات ؟ فبهت الذي كفر"
________________________
" ترجمه "
"حكايتِ وفاتِ جبرئيل امين عليه الصلاة والسلام "
حكايتِ فوتِ جبرئيل،حكايتي زيباست،كه شيخ
احمد ديدات در يكي از نشست ها،وگردهمایی
هایش،آنرا نقل نموده اند.
با هم این حکایت را بصورت مفصلا بیاموزیم،
حکایت از این قرار است که:
"کشیشی مسیحی وجود داشت،که همه روز نزد عالِمی مسلمان می رفت،واصرار داشت که این عالم دینی،اسلام رارهانموده،وبه مسیحیّت
روی آورد،ومسیحیّت را بعنوانِ دینِ تازه ی خود انتخاب نماید،وهمیشه هنگامی که این کشیش نزدِ عالمِ مسلمان می رفت،این عبارت واین کلمات را تکرار می کرد
ای شیخ،شما وقت تان را هدر می دهید،روزی پنج بار نماز می خوانید،ودر نماز در حالت قیام،و رکوع،قیام ورکوع مي ايستيد،در سال یک ماه کامل را روزه می باشید،گلویت را گرفته اید،وزندگی را برخود تنگ کرده اید،چون شما به گوشتِ خوک نزدیک نمی شویدوووو
والله یا شیخ مستحق این همه رنج وسختی کشیدن نیستید،یاشیخ اگر بخواهید از این وضعیتی که در آن قرار گرفته اید،نجات یابید
همه کارهایی که باید انجام دهید،این است که
ایمان داشته باشید که خداوند تنها فرزندش
"منظورش از تنها فرزند حضرت عیسی علیه الصلاة والسلام است" "العياذ بالله"
برايِ راهنماييِ بشريت،بسوي انها إرسال نموده است،وخودش بخاطر گناهانی که از شما
"وامثال شما"صادر شده است،فوت کرده و مُرده اند،اگر چنین ایمانی داشته باشید،دیگر از وضعیتی که در آن هستی نجات خواهی یافت!
ایمان بیاور که خداوند به زمین امدند،وبخاطر گناهان شما فوت نمودند،اگر اینچنین ایماني داشته باشيد،وارد بهشت خواهید شد!
این کشیش مسیحی همه روز نزدِ شیخ میرفت،
وعین این عبارت،وجُمَلات را برای شیخ تکرار می نمود،وکشیش" برای اینکه شیخ را از اسلام دور کرده و به مسیحیت در آورد"جهت تحقق یافتنِ مقصودش، بسیارپایبند بود،بگونه ای که حتی یک روز هم کارش را با شیخ تعطیل نمی نمود.
"وهمیشه،ودر همه روزها نزد او می رفت"
وشيخ هم نمی توانست به آسانی از دست کشیش خلاص گردد،بدین خاطر شیخ همیشه در فکر بود، که چه کند،تا از شرّ کشیش خلاص شود.
شیخ بصورتی دائمی، وبه کرات ومرات،در فکر بود،تا اینکه خداوند متعال فکر زیبایی را به ذهنش رساند
شیخ شخصی مُسِنّي را صدا زد،که به او کمک نماید،وسپس به آن شخصِ مسن وسالخورده گفت،هنگامی که فردا کشیش مسیحی نزد ما آمدند،کمی صبر کنيد،وسپس نزد من بیايد،ودر گوشم، بصورتی مخفیانه،و يواشكي چیزی بگوييد
روزِ بعدکشیش مطابق عادت همیشگیِ خود،نزد شیخ آمد،ونشست،ومثل همیشه شروع کرد به
گفتارِ همیشگیِ خود،تا شیخ را به مسیحیت دعوت نماید،وهنگامی که شخص
" حكايت چهارم "
" قصة جبريل مات "
"جبريل مات قصة رائعة رواها الشيخ احمد ديدات رحمه الله في إحدى محاضراته لنتعرف سويا على تفاصيل القصة وهى كالآتى:
كان هناك قس نصراني يذهب لشيخ مسلم كل يوم ملحاّ عليه بأن يترك الإسلام ويتخذ النصرانية دينا جديداّ له وكان دائماّ ما يردد هذه العبارات :
إنك تهدر وقتك يا شيخ تصلي 5 مرات فى اليوم قياما وركوعا قياما وركوعا وتصوم شهرا باكمله ، انك مضيق الخناق على حياتك إذ أنك لا تقرب لحم الخنزير.. الخ .. والله ليس توقا لكل ذلك !!..إن اردت الخلاص يا شيخ فكل ما عليك هو أن تؤمن أن الله أرسل ولده الوحيد إلى العالم ومات من أجل خطاياك ولك الخلاص بعد ذلك .آمن أن الله قد نزل إلى الارض ومات من أجل خطاياك ، آمن بهذا وستدخل الجنة.
كان هذا القس النصراني يذهب كل يوم إلى الشيخ المسلم ويقول له نفس الكلام وكان ملتزماً بذلك حيث لم يغب يوما عنه ، لم يستطع الشيخ المسلم التخلص منه بسهولة وكان دائما ما يفكر في كيفية النجاة من هذه المعضلة .
فكر الشيخ مرارا وتكرارا إلى أن هداه الله إلى فكرة رائعة فنادى بكبير مساعديه وقال له "عندما يأتي القس النصراني إلينا غداً ، أمكث قليلاً ثم تعال إلي وأهمس في أذني"
وفى اليوم التالي جاء النصراني كعادته ، وجلس وبدأ في سرد قصته اليومية محاولا تنصير الشيخ المسلم وعندها جاء المساعد إلى الشيخ وهمس فى أذنه كما قال له .
فبدأ الشيخ فى البكاء !! بكاءً شديداً ، فأراد القس النصراني أن يعرف ماذا يبكيه !
القس النصراني : ماذا حدث ؟
الشيخ المسلم : لا أريد التحدث الآن ؟
القس النصراني : إهدأ يا شيخ وأخبرنا ماذا حدث ؟
الشيخ المسلم : لا أستطيع ، فالأمر عظيم .
لقد كان يمثل البكاء فى الحقيقه ..
القس النصراني : يا شيخ قل لنا ما هذا الأمر العظيم لقد بدأت أعصابي بالتوتر .
الشيخ المسلم : لقد وصلتنى اخبار محزنة ، ان "الملاك جبريل" قد مات!
القس النصراني ضحك بسخرية وقال : هل انت احمق!؟
الملائكة لا تموت أيها الشيخ المسلم !!
قال الشيخ : إذا كنت أنا أحمقا لأني قلت أن الملائكة تموت ، فكيف بمن يقول بأن الله الذي خلق الملائكة قد مات ؟ فبهت الذي كفر"
________________________
" ترجمه "
"حكايتِ وفاتِ جبرئيل امين عليه الصلاة والسلام "
حكايتِ فوتِ جبرئيل،حكايتي زيباست،كه شيخ
احمد ديدات در يكي از نشست ها،وگردهمایی
هایش،آنرا نقل نموده اند.
با هم این حکایت را بصورت مفصلا بیاموزیم،
حکایت از این قرار است که:
"کشیشی مسیحی وجود داشت،که همه روز نزد عالِمی مسلمان می رفت،واصرار داشت که این عالم دینی،اسلام رارهانموده،وبه مسیحیّت
روی آورد،ومسیحیّت را بعنوانِ دینِ تازه ی خود انتخاب نماید،وهمیشه هنگامی که این کشیش نزدِ عالمِ مسلمان می رفت،این عبارت واین کلمات را تکرار می کرد
ای شیخ،شما وقت تان را هدر می دهید،روزی پنج بار نماز می خوانید،ودر نماز در حالت قیام،و رکوع،قیام ورکوع مي ايستيد،در سال یک ماه کامل را روزه می باشید،گلویت را گرفته اید،وزندگی را برخود تنگ کرده اید،چون شما به گوشتِ خوک نزدیک نمی شویدوووو
والله یا شیخ مستحق این همه رنج وسختی کشیدن نیستید،یاشیخ اگر بخواهید از این وضعیتی که در آن قرار گرفته اید،نجات یابید
همه کارهایی که باید انجام دهید،این است که
ایمان داشته باشید که خداوند تنها فرزندش
"منظورش از تنها فرزند حضرت عیسی علیه الصلاة والسلام است" "العياذ بالله"
برايِ راهنماييِ بشريت،بسوي انها إرسال نموده است،وخودش بخاطر گناهانی که از شما
"وامثال شما"صادر شده است،فوت کرده و مُرده اند،اگر چنین ایمانی داشته باشید،دیگر از وضعیتی که در آن هستی نجات خواهی یافت!
ایمان بیاور که خداوند به زمین امدند،وبخاطر گناهان شما فوت نمودند،اگر اینچنین ایماني داشته باشيد،وارد بهشت خواهید شد!
این کشیش مسیحی همه روز نزدِ شیخ میرفت،
وعین این عبارت،وجُمَلات را برای شیخ تکرار می نمود،وکشیش" برای اینکه شیخ را از اسلام دور کرده و به مسیحیت در آورد"جهت تحقق یافتنِ مقصودش، بسیارپایبند بود،بگونه ای که حتی یک روز هم کارش را با شیخ تعطیل نمی نمود.
"وهمیشه،ودر همه روزها نزد او می رفت"
وشيخ هم نمی توانست به آسانی از دست کشیش خلاص گردد،بدین خاطر شیخ همیشه در فکر بود، که چه کند،تا از شرّ کشیش خلاص شود.
شیخ بصورتی دائمی، وبه کرات ومرات،در فکر بود،تا اینکه خداوند متعال فکر زیبایی را به ذهنش رساند
شیخ شخصی مُسِنّي را صدا زد،که به او کمک نماید،وسپس به آن شخصِ مسن وسالخورده گفت،هنگامی که فردا کشیش مسیحی نزد ما آمدند،کمی صبر کنيد،وسپس نزد من بیايد،ودر گوشم، بصورتی مخفیانه،و يواشكي چیزی بگوييد
روزِ بعدکشیش مطابق عادت همیشگیِ خود،نزد شیخ آمد،ونشست،ومثل همیشه شروع کرد به
گفتارِ همیشگیِ خود،تا شیخ را به مسیحیت دعوت نماید،وهنگامی که شخص
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
سالخورده
"که قبلاً شیخ با او نقشه ای کشیده بودند"
امد،مطابق سفارش قبلیِ شیخ در گوش شیخ بصورتی یواش وآرام که کسی نشنود،سخنانی را در گوش شیخ زمزمه کرد
شیخ بعد از آنکه شخصِ سالخورده جملاتی را در گوشش خواند شروع کرد به گریه کردن!
آنهم گریه ای بسیار شدید
کشیشِ مسیحی خواست تا بداند که چه چیزی باعثِ گریه ی شیخ گردیده است
کشیش خطاب به شیخ گفت چه شده است؟
شیخ گفت نمی خواهم الان در باره آن صحبت کنم
کشیش به شیخ گفت یا شیخ آرام باش،وبگو چه شده است؟
شیخ گفت نمی توانم مسئله بسیار بزرگ و مهم است!وبگونه ای گریه می کرد که گویا حقیقتا اتفاق عجيبي روي داده است واو بخاطر آن گریه می نماید
کشیش مسیحی گفت یا شیخ بگو چه اتفاقی افتاده است،واین مسئله مهم وعظیم چیست؟
اعصابم به سختی درهم وبرهم شدند
شیخ گفت خبرهای درد ناکی به من رسیدند،
حضرت جبرائیل"عليه الصلاة والسلام"فوت کرده اند
کشیش در قالبی تمسخُرآمیزشروع به خندیدن
نمودند،وخطاب به شیخ گفت،آیا شما احمق هستی؟
فرشته ها نمی میرند،ای شیخ!
شیخ در جوابِ کشیش گفت،اگر من به خاطر اینکه گفتم فرشته ای فوت کرده است، احمق باشم،
حالِ کسی که می گوید خداوند متعال، که خالق فرشتگان است،فوت نموده است،باید چگونه باشد؟
"پس آنکه کافر شده بود، متحیر و مبهوت شد"
"آيه258 سوره بقره"
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
"که قبلاً شیخ با او نقشه ای کشیده بودند"
امد،مطابق سفارش قبلیِ شیخ در گوش شیخ بصورتی یواش وآرام که کسی نشنود،سخنانی را در گوش شیخ زمزمه کرد
شیخ بعد از آنکه شخصِ سالخورده جملاتی را در گوشش خواند شروع کرد به گریه کردن!
آنهم گریه ای بسیار شدید
کشیشِ مسیحی خواست تا بداند که چه چیزی باعثِ گریه ی شیخ گردیده است
کشیش خطاب به شیخ گفت چه شده است؟
شیخ گفت نمی خواهم الان در باره آن صحبت کنم
کشیش به شیخ گفت یا شیخ آرام باش،وبگو چه شده است؟
شیخ گفت نمی توانم مسئله بسیار بزرگ و مهم است!وبگونه ای گریه می کرد که گویا حقیقتا اتفاق عجيبي روي داده است واو بخاطر آن گریه می نماید
کشیش مسیحی گفت یا شیخ بگو چه اتفاقی افتاده است،واین مسئله مهم وعظیم چیست؟
اعصابم به سختی درهم وبرهم شدند
شیخ گفت خبرهای درد ناکی به من رسیدند،
حضرت جبرائیل"عليه الصلاة والسلام"فوت کرده اند
کشیش در قالبی تمسخُرآمیزشروع به خندیدن
نمودند،وخطاب به شیخ گفت،آیا شما احمق هستی؟
فرشته ها نمی میرند،ای شیخ!
شیخ در جوابِ کشیش گفت،اگر من به خاطر اینکه گفتم فرشته ای فوت کرده است، احمق باشم،
حالِ کسی که می گوید خداوند متعال، که خالق فرشتگان است،فوت نموده است،باید چگونه باشد؟
"پس آنکه کافر شده بود، متحیر و مبهوت شد"
"آيه258 سوره بقره"
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️سی وهفتمین درس کلاسهای احکام وعقیده
☑در مسجدشیخین روستای لورزینی
" 98-11-17 "
توسط:لـــقــمـــان صـــبـــوری
موضوع:ملاقات پیامبرﷺ با قبائل عرب،
وشروع شدنِ ایمان آوردنِ انصارِ مدینه
تعریف انصاری چیست؟
تعریف مهاجــر چیست؟
شش نفر از طائفه خَزْرَجْ،به مکه می آیند،
وپیامبرﷺبا انها صحبت می کند،وانها مسلمان می شوند
پیمان عقبه اول چگونه روی داد؟
مُقْرِءُ الْمَدِیٖنه لقب کدام صحابی است؟
اولین کسی که به مدینه امد تا دین را به مسلمانان انجابیاموزد کدام صحابی بود؟
اولین نماز جمعه در تاریخ اسلام توسط
چه کسی،ودر کجا برگزار گردید
عقبة دوم در کجا وچگونه اجرا گردید؟
اولین کسی که دست در میان دستان پیامبر قرار داد وبیعت نمود چه کسی بود؟
در عقبه دوم 73 مرد،و 2 زن وجود داشتند،چرا آن دو زن دست در میان دست پیامبر نگذاشتند؟
اهل بدعت امروزه فتوا می دهند که دست خود را به همسرت بزن،وضویت باطل نمی شود،با زن بیگانه دست بده،وضویت باطل نمی گردد😳
بعد از بیعت عقبه دوم کفار به دنبال مسلمانان مدینه می روند،ویک صحابی انصار را اسیر می کنند،نام این صحابی چیست؟
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNz
☑در مسجدشیخین روستای لورزینی
" 98-11-17 "
توسط:لـــقــمـــان صـــبـــوری
موضوع:ملاقات پیامبرﷺ با قبائل عرب،
وشروع شدنِ ایمان آوردنِ انصارِ مدینه
تعریف انصاری چیست؟
تعریف مهاجــر چیست؟
شش نفر از طائفه خَزْرَجْ،به مکه می آیند،
وپیامبرﷺبا انها صحبت می کند،وانها مسلمان می شوند
پیمان عقبه اول چگونه روی داد؟
مُقْرِءُ الْمَدِیٖنه لقب کدام صحابی است؟
اولین کسی که به مدینه امد تا دین را به مسلمانان انجابیاموزد کدام صحابی بود؟
اولین نماز جمعه در تاریخ اسلام توسط
چه کسی،ودر کجا برگزار گردید
عقبة دوم در کجا وچگونه اجرا گردید؟
اولین کسی که دست در میان دستان پیامبر قرار داد وبیعت نمود چه کسی بود؟
در عقبه دوم 73 مرد،و 2 زن وجود داشتند،چرا آن دو زن دست در میان دست پیامبر نگذاشتند؟
اهل بدعت امروزه فتوا می دهند که دست خود را به همسرت بزن،وضویت باطل نمی شود،با زن بیگانه دست بده،وضویت باطل نمی گردد😳
بعد از بیعت عقبه دوم کفار به دنبال مسلمانان مدینه می روند،ویک صحابی انصار را اسیر می کنند،نام این صحابی چیست؟
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNz
Audio
✔️سخنرانی امروز جمعه
" 1400 - 3 - 7 "
☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی
🔘توسط : لقمان صبوری
🟣موضوع : ارکانِ کُفْر
لینک ڪانال تلگرامی لقمان صبوری
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
لینڪ گروه مجمع فقهی ماموستایان
بمدیریت لقمان صبوری👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
آدرس اینستاگرام لقمان صبوری👇👇👇👇👇👇👇
Instagram.com/logmansabori4
" 1400 - 3 - 7 "
☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی
🔘توسط : لقمان صبوری
🟣موضوع : ارکانِ کُفْر
لینک ڪانال تلگرامی لقمان صبوری
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
لینڪ گروه مجمع فقهی ماموستایان
بمدیریت لقمان صبوری👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
آدرس اینستاگرام لقمان صبوری👇👇👇👇👇👇👇
Instagram.com/logmansabori4
Forwarded from ☀ نووری ئیسلام ☀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #کورتەویدیۆ
👈بابەت: تەڵاق، بەشی دوهەم
(دیاردەی قێزەونی تەڵاق خواردن و ئاسەواری شومی)
🗣 #حاجیماموستاعارفدەیهیم
👆بابەتێکی گرنگ و پێویست،
دایبەزێنن📥
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️کەناڵی " نووری ئیسلام "
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
👈بابەت: تەڵاق، بەشی دوهەم
(دیاردەی قێزەونی تەڵاق خواردن و ئاسەواری شومی)
🗣 #حاجیماموستاعارفدەیهیم
👆بابەتێکی گرنگ و پێویست،
دایبەزێنن📥
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
↙️کەناڵی " نووری ئیسلام "
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
Audio
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
وتاری هەینی شاری بەردەرەشە ۱٤۰۰/۳/۷
بابەت : رونکردنەوەی فەرمودەیەکی حەزرەت صلی الله علیه وسلم
بەسەرهاتی ئەو سێ کەسە کە دەرگا غارەکەیان لێ گیراو لە خوا پارانۆو تەوسولیان کرد بە کردەوەی چاکی خویان، وخوای گەورە روزگاری کردن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
https://t.me/mamosta_aref
وتاری هەینی شاری بەردەرەشە ۱٤۰۰/۳/۷
بابەت : رونکردنەوەی فەرمودەیەکی حەزرەت صلی الله علیه وسلم
بەسەرهاتی ئەو سێ کەسە کە دەرگا غارەکەیان لێ گیراو لە خوا پارانۆو تەوسولیان کرد بە کردەوەی چاکی خویان، وخوای گەورە روزگاری کردن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
https://t.me/mamosta_aref
الهی به امید تو:
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
" حكايت پنجم "
"قصة السرقة والمرأة الصالحة"
قال الله تعالى "ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب" صدق الله العظيم هذة القصة الواقعية خير دليل على معنى تلك الآية الكريمة لنتعرف على تفاصيل يرويها لنا صاحب القصة وهى كالآتى:
بالأمس أثناء أدائنا لصلاة العشاء بإحدى المساجد ،تعرضت سيارتي لمحاولة السرقة من طرف أحد الأشخاص لكنه لم ينجح في ذلك بعد تدخل أحد الأخوة الذي كان هو الاخر متوجها إلى المسجد للصلاة.
إلى هنا تبدو الأمور عادية.
الشيء الغير العادي، هو أنني عندما توجهت إلى مدينة سلوان البعيدة عن مدينة الناظور ب14 كلم هذا الصباح لإصلاح ما أفسده اللص ومباشرة بعد وقوفي في الحي الصناعي هرول إلي شاب في الثلاثين من عقده وطلب مني بإلحاح أن يتكلف بالمهمة، سألته أولا عن الثمن فأجابني بسرعة أنه الثمن سيرضيني المهم أن يتكلف هو بالإصلاح فترددت قليلا ثم قبلت لأني أحسست أن هناك شيء غير عادي عند هذا الشاب.
وقبل أن يبدأ عملية الإصلاح طلب مني 300 درهم وطلب مني مرافقته إلى إحدى الأزقة القريب منه. فدخلنا الزنقة فإذا بمجموعة من الناس مجموعين أمام منزل صغير جدا، ونقاش ساخن بينهم يحاولون إقناع شاب .فسألت الشاب المعلم عن ما يجري وما علاقتي أنا بالموضوع فقال لي:
إن الشاب الذي يحاولون إقناعه هو أحد أبناء الأثرياء بالمدينة وأن هذا المنزل الصغير في ملكهم تكتريه أرملة تعمل في بيوت الناس لم تأدي واجب الكراء هذا الشهر(300 درهم ) وهددها برمي جميع أثاثها وإخراجها بالقوة مع أنها كانت دائما ملتزمة بالأداء لولا المرض الذي أصاب أبنها مؤخرا أثقل كاهلها.
قام المعلم بتسليم مبلغ 300 درهم الذي أخده مني وسلمه للشاب صاحب المنزل وأفترق الجمع، وشكرت تلك المرأة صنيع هذا الشاب المعلم ثم رجعنا لإصلاح السيارة.
ولما بدأ العمل سألته عن علاقته بتلك المرأة فأجابني: لا علاقة لي بها،إلا أنني أسمع عنها أنها متعففة وعصامية فتمنيت أن أساعدها وليس لدي أي الدرهم حتى جئت أنت وعندما قبلت عرضي قررت أن امنحها أجرة هذا العمل لوجه الله. هذا كل ما في الامر.
فسكت طويلا أفكر كيف دبر الله أمر هذه المرأة بمدينة سلوان عن طريق لص بمدينة الناظور
"ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب".
شكرا أيها اللص وأشهد الله أنني سامحتك في الدنيا والآخرة"
________________________
" ترجمه "
" حكايت پنجم،داستان دزد و زنِ صالحه "
خداوند متعال در قرآن مجید می فرمایند:
" وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ"
و هر که از خداوند پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن "از مشکلات و تنگناها را"قرار می دهد،و او را از جایی که گمان نمی برد، روزی می دهد
"ايه2و3سوره طلاق"
راست گفت پروردگار بلند مرتبت
این حکایت بهترین دلیل بر معنایِ حقیقیِ این آیه شریفه است،باهمدیگر به خدمت تفصیلات این حکایت برویم وبر آن اطلاع یابیم،کاراکترِ اصلیِ این حکایت،ماجرا را اینچنین تعریف می نماید
"دیشب بعد از خواندنِ نمازِ عشاء در یکی از
مسجدها،ماشین من از طرف یکی از اشخاص مورد دستبُرد قرار گرفت،اما سارق در این سوء قصد،بخاطر ورودِ یکی از برادران به مسجد که بعنوان آخرین نفر برای ادایِ نماز عشاء به
مسجد وارد شده بود، موفق نگردیده،واز انجام سرقت ناکام مانده بود،تا اینجا همه چیز عادی بنظر می رسد،
آنچه که غیر عادی است،این است که امروز صبح هنگامی که من به شهر سلوان،که 14 کیلومتر از محل زندگی من دور تر است،حرکت نمودم،تا چیزهاییِ از ماشین را که دزد خراب نموده بود درست نمایم
به محض رسیدنِ به کوچه مکانیک ها،وتوقف کردنِ در آن کوچه،جوانی که حدودا 30 سال عمر داشت،با عجله بسوی من آمد،وبا اصرار والحاح از من خواست که او وسائل خراب شده ماشین من را تعمیر نماید،قبل از هر چیز در باره قیمت با او صحبت نمودم"که در مقابلِ چه مبلغی مشکلات ماشین من را حل خواهد نمود"با عجله در جوابم گفت که در باره دستمزدِ او مطابق رضایت من با من به توافق خواهد رسید
"یعنی مکانیک گفتند که مشکلی در باره دستمزد پیش نخواهد امد،ومن شما را با رضایت کامل راضی خواهم نمود"
مکانیک گفت آنچه که برایش مهم است این است که او، کار مرا راه بیاندازند،وتعمیر وسائل خراب شده را برایم انجام دهد،ابتداء کمی دو دل بودم،اما سپس قبول نمودم که کار ماشین مرا او انجام دهد،چون احساس می کردم که چیزی غیرِ عادی نزد این جوان وجود دارد
مکانیک قبل از اینکه به انجام دادن کار ماشین من شروع نماید،از من در خواست نمود که
300 درهم را به او بدهم،چو
واز من درخواست نمود که همراه او تا یکی از کوچه هایِ نزدیکِ محلّ کارش با او بروم
واردِ کوچه که شدیم،مردمِ بسیاری در مقابل خانه ی بسیار کوچکی جمع ش
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
" حكايت پنجم "
"قصة السرقة والمرأة الصالحة"
قال الله تعالى "ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب" صدق الله العظيم هذة القصة الواقعية خير دليل على معنى تلك الآية الكريمة لنتعرف على تفاصيل يرويها لنا صاحب القصة وهى كالآتى:
بالأمس أثناء أدائنا لصلاة العشاء بإحدى المساجد ،تعرضت سيارتي لمحاولة السرقة من طرف أحد الأشخاص لكنه لم ينجح في ذلك بعد تدخل أحد الأخوة الذي كان هو الاخر متوجها إلى المسجد للصلاة.
إلى هنا تبدو الأمور عادية.
الشيء الغير العادي، هو أنني عندما توجهت إلى مدينة سلوان البعيدة عن مدينة الناظور ب14 كلم هذا الصباح لإصلاح ما أفسده اللص ومباشرة بعد وقوفي في الحي الصناعي هرول إلي شاب في الثلاثين من عقده وطلب مني بإلحاح أن يتكلف بالمهمة، سألته أولا عن الثمن فأجابني بسرعة أنه الثمن سيرضيني المهم أن يتكلف هو بالإصلاح فترددت قليلا ثم قبلت لأني أحسست أن هناك شيء غير عادي عند هذا الشاب.
وقبل أن يبدأ عملية الإصلاح طلب مني 300 درهم وطلب مني مرافقته إلى إحدى الأزقة القريب منه. فدخلنا الزنقة فإذا بمجموعة من الناس مجموعين أمام منزل صغير جدا، ونقاش ساخن بينهم يحاولون إقناع شاب .فسألت الشاب المعلم عن ما يجري وما علاقتي أنا بالموضوع فقال لي:
إن الشاب الذي يحاولون إقناعه هو أحد أبناء الأثرياء بالمدينة وأن هذا المنزل الصغير في ملكهم تكتريه أرملة تعمل في بيوت الناس لم تأدي واجب الكراء هذا الشهر(300 درهم ) وهددها برمي جميع أثاثها وإخراجها بالقوة مع أنها كانت دائما ملتزمة بالأداء لولا المرض الذي أصاب أبنها مؤخرا أثقل كاهلها.
قام المعلم بتسليم مبلغ 300 درهم الذي أخده مني وسلمه للشاب صاحب المنزل وأفترق الجمع، وشكرت تلك المرأة صنيع هذا الشاب المعلم ثم رجعنا لإصلاح السيارة.
ولما بدأ العمل سألته عن علاقته بتلك المرأة فأجابني: لا علاقة لي بها،إلا أنني أسمع عنها أنها متعففة وعصامية فتمنيت أن أساعدها وليس لدي أي الدرهم حتى جئت أنت وعندما قبلت عرضي قررت أن امنحها أجرة هذا العمل لوجه الله. هذا كل ما في الامر.
فسكت طويلا أفكر كيف دبر الله أمر هذه المرأة بمدينة سلوان عن طريق لص بمدينة الناظور
"ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب".
شكرا أيها اللص وأشهد الله أنني سامحتك في الدنيا والآخرة"
________________________
" ترجمه "
" حكايت پنجم،داستان دزد و زنِ صالحه "
خداوند متعال در قرآن مجید می فرمایند:
" وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ"
و هر که از خداوند پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن "از مشکلات و تنگناها را"قرار می دهد،و او را از جایی که گمان نمی برد، روزی می دهد
"ايه2و3سوره طلاق"
راست گفت پروردگار بلند مرتبت
این حکایت بهترین دلیل بر معنایِ حقیقیِ این آیه شریفه است،باهمدیگر به خدمت تفصیلات این حکایت برویم وبر آن اطلاع یابیم،کاراکترِ اصلیِ این حکایت،ماجرا را اینچنین تعریف می نماید
"دیشب بعد از خواندنِ نمازِ عشاء در یکی از
مسجدها،ماشین من از طرف یکی از اشخاص مورد دستبُرد قرار گرفت،اما سارق در این سوء قصد،بخاطر ورودِ یکی از برادران به مسجد که بعنوان آخرین نفر برای ادایِ نماز عشاء به
مسجد وارد شده بود، موفق نگردیده،واز انجام سرقت ناکام مانده بود،تا اینجا همه چیز عادی بنظر می رسد،
آنچه که غیر عادی است،این است که امروز صبح هنگامی که من به شهر سلوان،که 14 کیلومتر از محل زندگی من دور تر است،حرکت نمودم،تا چیزهاییِ از ماشین را که دزد خراب نموده بود درست نمایم
به محض رسیدنِ به کوچه مکانیک ها،وتوقف کردنِ در آن کوچه،جوانی که حدودا 30 سال عمر داشت،با عجله بسوی من آمد،وبا اصرار والحاح از من خواست که او وسائل خراب شده ماشین من را تعمیر نماید،قبل از هر چیز در باره قیمت با او صحبت نمودم"که در مقابلِ چه مبلغی مشکلات ماشین من را حل خواهد نمود"با عجله در جوابم گفت که در باره دستمزدِ او مطابق رضایت من با من به توافق خواهد رسید
"یعنی مکانیک گفتند که مشکلی در باره دستمزد پیش نخواهد امد،ومن شما را با رضایت کامل راضی خواهم نمود"
مکانیک گفت آنچه که برایش مهم است این است که او، کار مرا راه بیاندازند،وتعمیر وسائل خراب شده را برایم انجام دهد،ابتداء کمی دو دل بودم،اما سپس قبول نمودم که کار ماشین مرا او انجام دهد،چون احساس می کردم که چیزی غیرِ عادی نزد این جوان وجود دارد
مکانیک قبل از اینکه به انجام دادن کار ماشین من شروع نماید،از من در خواست نمود که
300 درهم را به او بدهم،چو
واز من درخواست نمود که همراه او تا یکی از کوچه هایِ نزدیکِ محلّ کارش با او بروم
واردِ کوچه که شدیم،مردمِ بسیاری در مقابل خانه ی بسیار کوچکی جمع ش
ده بودند،وبحثِ داغی در میان آنها ردّ و بدل می شد،
مردم تلاش می کردند که جوانی را راضی نمایند از مکانیک پرسیدم که جریان چیست،واین موضوع چه ربطی به من دارد؟
مکانیک در جواب گفت
این جوانی که مردم تلاش می کنند او را قانع نمایند،فرزندِ یکی از ثروتمندانِ این شهر است
واین خانه کوچک مُلکِ انهاست، زنی بیوه،که در خانه های مردم "جهت امرارِ مَعاش کار می کند"
آن را اجاره نموده است،وکرایه این ماه را که
300درهم است پرداخت نکرده است،واین جوان"صاحب خانه"این بیوه زن را تهدید نموده است که در صورتِ عدم پرداخت کرایه،
وسائل او را به کوچه خواهد انداخت،واو را به
زور از خانه بیرون خواهد انداخت،هر چند این بیوه زن دائما کرایه خانه را سرِ وقت پرداخت می نمود،اما بخاطرِ بیماریِ فرزندش در این اواخر،فشار سنگینی بر دوشش وارد گردیده است"وپرداخت کرایه به تأخیر افتاده است"
مکانیک آن 300درهمی که از من گرفته را، به
جوانِ صاحبِ خانه تحویل داد،ومردم متفرّق شدند،وبیوه زن تشکرِ فراوانی از مکانیک نمود،
وسپس من ومکانیک به محل کارش باز گشتیم
تا مشکلات ماشین مرا بر طرف نماید،
هنگامی که مکانیک شروع به کار کردنِ بر ماشینِ من نمود،از او پرسیدم،چه ارتباطی با آن زن داری؟
"آیا فامیل،واشنا وووو شما هستند"
مکانیک در جواب من گفتند که هیچ ارتباطی با آن زن ندارد،"و از اقوام وخویشاوندان،و
اشنایانش نیست" اما من از مردم در باره این بیوه زن شنیده ام که،زنِ بسیار عفیف،
وپاکدامنی است،آرزو می کردم که ای کاش می توانستم به او کمک نمایم،
اما هیچ پولی نداشتم!،تا اینکه شما امدید و هنگامی که قبول نمودید،من کار کردنِ بر روی ماشین تان را انجام دهم،با خودم تصمیم گرفتم که دستمزد کار ماشینِ شما را در راه خداوند،به این بیوه زن بدهم،
هَمَش همین!!
"صاحب ماشین می گوید "مدتی در سکوت فرو رفتم،وداشتم فکر می کردم که خداوند چگونه در حال بر طرف نمودنِ مشکلِ این زن در شهر سلوان،انهم از طریق دزدی در شهر ناظور،بوده است
" وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ"
و هر که از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن "از مشکلات و تنگناها را"قرار می دهد،و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد
ای دزد از شما تشکر می نمایم،وخداوند را شاهد می گیرم که من شما را در دنیا وقیامت حلال خواهم کرد
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
مردم تلاش می کردند که جوانی را راضی نمایند از مکانیک پرسیدم که جریان چیست،واین موضوع چه ربطی به من دارد؟
مکانیک در جواب گفت
این جوانی که مردم تلاش می کنند او را قانع نمایند،فرزندِ یکی از ثروتمندانِ این شهر است
واین خانه کوچک مُلکِ انهاست، زنی بیوه،که در خانه های مردم "جهت امرارِ مَعاش کار می کند"
آن را اجاره نموده است،وکرایه این ماه را که
300درهم است پرداخت نکرده است،واین جوان"صاحب خانه"این بیوه زن را تهدید نموده است که در صورتِ عدم پرداخت کرایه،
وسائل او را به کوچه خواهد انداخت،واو را به
زور از خانه بیرون خواهد انداخت،هر چند این بیوه زن دائما کرایه خانه را سرِ وقت پرداخت می نمود،اما بخاطرِ بیماریِ فرزندش در این اواخر،فشار سنگینی بر دوشش وارد گردیده است"وپرداخت کرایه به تأخیر افتاده است"
مکانیک آن 300درهمی که از من گرفته را، به
جوانِ صاحبِ خانه تحویل داد،ومردم متفرّق شدند،وبیوه زن تشکرِ فراوانی از مکانیک نمود،
وسپس من ومکانیک به محل کارش باز گشتیم
تا مشکلات ماشین مرا بر طرف نماید،
هنگامی که مکانیک شروع به کار کردنِ بر ماشینِ من نمود،از او پرسیدم،چه ارتباطی با آن زن داری؟
"آیا فامیل،واشنا وووو شما هستند"
مکانیک در جواب من گفتند که هیچ ارتباطی با آن زن ندارد،"و از اقوام وخویشاوندان،و
اشنایانش نیست" اما من از مردم در باره این بیوه زن شنیده ام که،زنِ بسیار عفیف،
وپاکدامنی است،آرزو می کردم که ای کاش می توانستم به او کمک نمایم،
اما هیچ پولی نداشتم!،تا اینکه شما امدید و هنگامی که قبول نمودید،من کار کردنِ بر روی ماشین تان را انجام دهم،با خودم تصمیم گرفتم که دستمزد کار ماشینِ شما را در راه خداوند،به این بیوه زن بدهم،
هَمَش همین!!
"صاحب ماشین می گوید "مدتی در سکوت فرو رفتم،وداشتم فکر می کردم که خداوند چگونه در حال بر طرف نمودنِ مشکلِ این زن در شهر سلوان،انهم از طریق دزدی در شهر ناظور،بوده است
" وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ"
و هر که از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن "از مشکلات و تنگناها را"قرار می دهد،و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد
ای دزد از شما تشکر می نمایم،وخداوند را شاهد می گیرم که من شما را در دنیا وقیامت حلال خواهم کرد
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️سی ونهمین درس کلاسهای احکام وعقیده
☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-22 "
🔘موضوع: نکاتی جالب از بیعت العقبة دوم
🔴حضرت مصعب بن عُمیر مبلغِ موفقی بود
🟠حضرت مصعب کیست؟
🟢مسلمان شدن سعد بن معاذدر چند سالگی او رخ داد؟
🟡چراپیامبر شب را برای ملاقات با مسلمانان مدینه در عقبة دوم انتخاب کرد؟
🔵تنها مسلمان دوست مسلمان است
🟣نظر امام ابن عربی،امام نووی،وامام مالک"رحمهم الله"در باره اینکه اگر مسلمانی توسط کفار مورد ستم قرار بگیرد،یا اسیر شود،مسلمانان چه باید بکنند؟
🟤سزا وگناه دست دادن،"مصافحه"به خواهر زن،دختر عمه،دخترخاله،دختر عمو
چیست؟
🔶فرق بین عقیة اول،ودوم در چیست؟
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی
" 98-11-22 "
🔘موضوع: نکاتی جالب از بیعت العقبة دوم
🔴حضرت مصعب بن عُمیر مبلغِ موفقی بود
🟠حضرت مصعب کیست؟
🟢مسلمان شدن سعد بن معاذدر چند سالگی او رخ داد؟
🟡چراپیامبر شب را برای ملاقات با مسلمانان مدینه در عقبة دوم انتخاب کرد؟
🔵تنها مسلمان دوست مسلمان است
🟣نظر امام ابن عربی،امام نووی،وامام مالک"رحمهم الله"در باره اینکه اگر مسلمانی توسط کفار مورد ستم قرار بگیرد،یا اسیر شود،مسلمانان چه باید بکنند؟
🟤سزا وگناه دست دادن،"مصافحه"به خواهر زن،دختر عمه،دخترخاله،دختر عمو
چیست؟
🔶فرق بین عقیة اول،ودوم در چیست؟
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from 🌸کشف الغطاء🌸 (◦•●◉✿💑Fahemeh.Aali💑✿◉●•◦)
💠 برخی از فواید ذکر
1 ــ شیطان را دور می کند
2 ــ سبب رضایت خداوند رحمن می شود
3 ــ هم و غم از قلب دور می شود
4 ــ سرور و شادی را به قلب می دهد
5 ــ قلب و بدن را تقویه می کند
6 ــ سبب نورانی شدن قلب و صورت می شود
7 ــ سبب جلب رزق می شود
8 ــ سبب نزدیکی به رحمت خدا می شود
9 ــ سبب پشیمانی و رجوع به سوی پروردگار می شود
10 ــ سپر در برابر اتفاق های ناگوار قیامت می باشد
11 ــ محفوظ بودن از نسیان و فراموشی
12 ــ مجالس ذکر مجالس ملائکه می باشد
13 ــ سبب امان از نفاق می شود چون منافقین کمتر ذکر می کنند
14 ــ ملائکه برای ذاکرین طلب استغفار می کنند
15 ــ سبب نجات از عذاب خداوند می باشد .
16 ــ ذکر نوری برای ذاکر در دنیا و قیامت می شود .
17 ــ ذکر أساس شکر است و بدون ذکر شکر کردن امکان ندارد .
18 ــ دائم الذکر با حالت خنده و خوشحالی وارد بهشت می شود .
19 ــ سبب جلاء و صيقلی قلب می شود . و قسوت دل فقط با ذکر از بین می رود
20 ــ ذکر ، شفاء قلب و دوای آن است و غفلت، مرض قلب می باشد.
https://t.me/RadeShobohat
1 ــ شیطان را دور می کند
2 ــ سبب رضایت خداوند رحمن می شود
3 ــ هم و غم از قلب دور می شود
4 ــ سرور و شادی را به قلب می دهد
5 ــ قلب و بدن را تقویه می کند
6 ــ سبب نورانی شدن قلب و صورت می شود
7 ــ سبب جلب رزق می شود
8 ــ سبب نزدیکی به رحمت خدا می شود
9 ــ سبب پشیمانی و رجوع به سوی پروردگار می شود
10 ــ سپر در برابر اتفاق های ناگوار قیامت می باشد
11 ــ محفوظ بودن از نسیان و فراموشی
12 ــ مجالس ذکر مجالس ملائکه می باشد
13 ــ سبب امان از نفاق می شود چون منافقین کمتر ذکر می کنند
14 ــ ملائکه برای ذاکرین طلب استغفار می کنند
15 ــ سبب نجات از عذاب خداوند می باشد .
16 ــ ذکر نوری برای ذاکر در دنیا و قیامت می شود .
17 ــ ذکر أساس شکر است و بدون ذکر شکر کردن امکان ندارد .
18 ــ دائم الذکر با حالت خنده و خوشحالی وارد بهشت می شود .
19 ــ سبب جلاء و صيقلی قلب می شود . و قسوت دل فقط با ذکر از بین می رود
20 ــ ذکر ، شفاء قلب و دوای آن است و غفلت، مرض قلب می باشد.
https://t.me/RadeShobohat
Telegram
🌸کشف الغطاء🌸
Bullshit terminator
ارتباط با مدیر پرسش و پاسخ
@Mohammad1MM
لینک کانال
https://t.me/joinchat/TJMi5pBHKVQ-R2Cf
@RadeShobohat
سوالات بانوان
@Aali_2001
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=85sql72f8gqc&utm_conten
ارتباط با مدیر پرسش و پاسخ
@Mohammad1MM
لینک کانال
https://t.me/joinchat/TJMi5pBHKVQ-R2Cf
@RadeShobohat
سوالات بانوان
@Aali_2001
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=85sql72f8gqc&utm_conten
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
" حكايت ششم "
"قصة الوصايا الثلاثة للسلطان"
يقال ان كان هناك سلطان في زمان ما وقد حضرته الوفاة ،فأستدعى قائد جيوشه يوصيه بثلاث وصايا قائلا :
●الوصيه الاولى : ان لايحمل نعشي عندالدفن إلا أطبائي ولا احد غيرهم .
●الوصية الثانية : ان ينثر في طريقي مكان موتي حتى المقبرة قطع الذهب والفضة وأحجاري الكريمة التي جمعتها طيلة حياتي
●الوصية الاخيرة: عندما ترفعونني في النعش أخرجوا يدي من الكفن وأبسطوهما خارجه .
قال له القائد : ستنفذ وصاياك
لكن ما المغزى من ذلك ؟؟
رد عليه : اريد ان اعطي العالم درسا لم افقهه إلا الآن !!
.
. أما الاولى: فأردت ان يعرف الناس ان الموت إذا حضر لم ينفع في رده حتى الاطباء الذين نهرع اليهم إذا اصابنا مكروه وأن الصحة والعمر نعمتان لايمنحهما أحد من البشر
أما الثانية: ان يعلم الناس إن أي وقت قضيناه في جمع المال ، ليس إلا هباء منثورا ، واننا لن نأخذ معنا حتى فتات الذهب ،
. أما الثالثة: فليعلم الناس اننا قدمنا إلى هذه الدنيا فارغي الايدي وسنخرج منها كذلك"
________________________
" ترجمه "
"حکایتِ ششم،وصیت هایِ سه گانه ی پادشاه"
گفته می شود که در روزگارانِ قدیم "زمانی از زمانها"پادشاهی وجود داشت،پادشاه در بسترِ مرگ،ودر حالِ احتضار قرار گرفت، فرمانده لشکرش را به حضور خود فرا خواند،وسه وصیّت را به فرمانده لشکرش، در قالب این جُمَلات وصیّت کرد:
1_بعد از مرگ من،نباید بغیر از دکترها،وأطِبّاء، هیچ کسی جنازه مرا تا لبِ قبر حمل نماید!
2_از محل فوتِ من تا لبِ قبر،بر سرِ راه و
گوشه واطرافِ آن، تکه های طلا،ونقره،
وسنگهایِ گرانقیمتی،"همچون صدف،لؤلؤ،
مروارید،ومرجان" که در تمام طول زندگی مشغولِ جمع کردن بوده ام،بصورت پراکنده، بر زمین پخش نمایید!
3_هنگامی که مرا در تابوت قرار داده،ومی خواهید جنازه ام را بسوی قبرستان ببرید،
هر دو دستِ مرا از کفن بیرون اورده،ودستانم را خارج از کفن بصورتی باز قرار دهید!
فرمانده لشکر"پس از شنیدنِ هر سه وصیت"
گفتند پادشاها قطعا وصیّت های جنابعالی بدونِ کم و کاست عملی خواهند شد،
اما مراد،ومقصود،وهدف تان از این وصیت ها چیست؟
پادشاه گفت می خواهم به مردم درسی را بیاموزم، که تا الآن خودم هم آن را نمی دانستم!
1_درس اول:می خواهم همه مردم بدانند هنگامی که مرگ فرا می رسد هیچ کسی،حتی دکترهایِ حاذق وماهری که در زمان بیماری وناراحتی به آنها پناه می بریم،نمی توانند نافع واقع شده،و ما را نجات داده،وجلوی مرگ را بگیرند،
وصحت وسلامتیِ جِسمانی دو نعمتِ بزرگی هستند که هیچ احدی ارزش آن نمی داند!
"اَلصِّحَةُ تٰاجٌ عَلٰی رُؤُسِ الْأَصِحّٰاءِ لٰا یَرٰهٰا إِلَّا الْمَرْضٰی"
صحت و سلامتیِ بدنی تاجیست،بر سرِ انسانهایِ سالم،که تنها بیماران می توانند آن را مشاهده نمایند
"مترجم"
2_درس دوم:می خواهم همه مردم بدانند که آن مقدار از زمان وعمری را که ما جهتِ بدست اوردنِ مال وثروت سپری نموده ایم،گرد وغبارِ متفرق شده ای بیش نیست،وما زمانی که می میریم حتی نمی توانیم تکه ای کوچک، از طلا را با خود ببریم!
3_درس سوم:می خواهم همه مردم بدانند،
زمانی که به دنیا آمدیم"وبر این کره ی خاکی قدم نهادیم" با دستانی خالی،وعاری از هر نوع مال وثروتی بدنیا امدیم،
وهنگامی که می میریم با دستانی خالی از این دنیا خارج می شویم!
منبع:📓تطبيق_قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
" حكايت ششم "
"قصة الوصايا الثلاثة للسلطان"
يقال ان كان هناك سلطان في زمان ما وقد حضرته الوفاة ،فأستدعى قائد جيوشه يوصيه بثلاث وصايا قائلا :
●الوصيه الاولى : ان لايحمل نعشي عندالدفن إلا أطبائي ولا احد غيرهم .
●الوصية الثانية : ان ينثر في طريقي مكان موتي حتى المقبرة قطع الذهب والفضة وأحجاري الكريمة التي جمعتها طيلة حياتي
●الوصية الاخيرة: عندما ترفعونني في النعش أخرجوا يدي من الكفن وأبسطوهما خارجه .
قال له القائد : ستنفذ وصاياك
لكن ما المغزى من ذلك ؟؟
رد عليه : اريد ان اعطي العالم درسا لم افقهه إلا الآن !!
.
. أما الاولى: فأردت ان يعرف الناس ان الموت إذا حضر لم ينفع في رده حتى الاطباء الذين نهرع اليهم إذا اصابنا مكروه وأن الصحة والعمر نعمتان لايمنحهما أحد من البشر
أما الثانية: ان يعلم الناس إن أي وقت قضيناه في جمع المال ، ليس إلا هباء منثورا ، واننا لن نأخذ معنا حتى فتات الذهب ،
. أما الثالثة: فليعلم الناس اننا قدمنا إلى هذه الدنيا فارغي الايدي وسنخرج منها كذلك"
________________________
" ترجمه "
"حکایتِ ششم،وصیت هایِ سه گانه ی پادشاه"
گفته می شود که در روزگارانِ قدیم "زمانی از زمانها"پادشاهی وجود داشت،پادشاه در بسترِ مرگ،ودر حالِ احتضار قرار گرفت، فرمانده لشکرش را به حضور خود فرا خواند،وسه وصیّت را به فرمانده لشکرش، در قالب این جُمَلات وصیّت کرد:
1_بعد از مرگ من،نباید بغیر از دکترها،وأطِبّاء، هیچ کسی جنازه مرا تا لبِ قبر حمل نماید!
2_از محل فوتِ من تا لبِ قبر،بر سرِ راه و
گوشه واطرافِ آن، تکه های طلا،ونقره،
وسنگهایِ گرانقیمتی،"همچون صدف،لؤلؤ،
مروارید،ومرجان" که در تمام طول زندگی مشغولِ جمع کردن بوده ام،بصورت پراکنده، بر زمین پخش نمایید!
3_هنگامی که مرا در تابوت قرار داده،ومی خواهید جنازه ام را بسوی قبرستان ببرید،
هر دو دستِ مرا از کفن بیرون اورده،ودستانم را خارج از کفن بصورتی باز قرار دهید!
فرمانده لشکر"پس از شنیدنِ هر سه وصیت"
گفتند پادشاها قطعا وصیّت های جنابعالی بدونِ کم و کاست عملی خواهند شد،
اما مراد،ومقصود،وهدف تان از این وصیت ها چیست؟
پادشاه گفت می خواهم به مردم درسی را بیاموزم، که تا الآن خودم هم آن را نمی دانستم!
1_درس اول:می خواهم همه مردم بدانند هنگامی که مرگ فرا می رسد هیچ کسی،حتی دکترهایِ حاذق وماهری که در زمان بیماری وناراحتی به آنها پناه می بریم،نمی توانند نافع واقع شده،و ما را نجات داده،وجلوی مرگ را بگیرند،
وصحت وسلامتیِ جِسمانی دو نعمتِ بزرگی هستند که هیچ احدی ارزش آن نمی داند!
"اَلصِّحَةُ تٰاجٌ عَلٰی رُؤُسِ الْأَصِحّٰاءِ لٰا یَرٰهٰا إِلَّا الْمَرْضٰی"
صحت و سلامتیِ بدنی تاجیست،بر سرِ انسانهایِ سالم،که تنها بیماران می توانند آن را مشاهده نمایند
"مترجم"
2_درس دوم:می خواهم همه مردم بدانند که آن مقدار از زمان وعمری را که ما جهتِ بدست اوردنِ مال وثروت سپری نموده ایم،گرد وغبارِ متفرق شده ای بیش نیست،وما زمانی که می میریم حتی نمی توانیم تکه ای کوچک، از طلا را با خود ببریم!
3_درس سوم:می خواهم همه مردم بدانند،
زمانی که به دنیا آمدیم"وبر این کره ی خاکی قدم نهادیم" با دستانی خالی،وعاری از هر نوع مال وثروتی بدنیا امدیم،
وهنگامی که می میریم با دستانی خالی از این دنیا خارج می شویم!
منبع:📓تطبيق_قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️چهلمین درس کلاسهای احکام وعقیده
☑️درمسجدشیخین روستای لورزینی
" 98-11-25 "
🔘موضوع: هجرت اصحاب پیامبرﷺاز مکه مکرّمه به مدینه منوره
🟠هجرت دسته جمعی،وتک تک اصحاب به مدینه
🔴اولین ودومین کسی که از مکه به مدینه هجرت نمود چه کسانی بودند؟
🟡چرا اصحاب برای هجرت،از پیامبر اجازه گرفتند؟
🟢اصحاب انصار ومهاجر بوسیله اخوّتی که پیامبرﷺدر بین انها بسته بود از همدیگر ارث می بردند،تا این قانون بوسیله آیه ارث نسخ گردید
🔻تعریف دارالکفر چیست؟
🔺تعریف دار الإسلام چیست؟
🔵نظر فقه امام شافعی در باره دارالکفر ودارالإسلام چیست؟
🟣حضرت علی می فرمایند:تنهااصحابی که آشکارا هجرت نمود حضرت عمرفاروق بودند
⚪️هجرت حضرت عمر بصورت آشکارا،
بدین معنا نیست که او از پیامبر شجاع تر بودند
🟤خداوند محلِّ هجرت نمودن اصحاب را به پیامبرﷺنشان داده بود
🔷جریان بسیار جالب وشنیدنی هجرت حضرت أبو سَلَمه وخانواده او😭
🔶جریان هجرت حضرت مُصْعَبْ
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
☑️درمسجدشیخین روستای لورزینی
" 98-11-25 "
🔘موضوع: هجرت اصحاب پیامبرﷺاز مکه مکرّمه به مدینه منوره
🟠هجرت دسته جمعی،وتک تک اصحاب به مدینه
🔴اولین ودومین کسی که از مکه به مدینه هجرت نمود چه کسانی بودند؟
🟡چرا اصحاب برای هجرت،از پیامبر اجازه گرفتند؟
🟢اصحاب انصار ومهاجر بوسیله اخوّتی که پیامبرﷺدر بین انها بسته بود از همدیگر ارث می بردند،تا این قانون بوسیله آیه ارث نسخ گردید
🔻تعریف دارالکفر چیست؟
🔺تعریف دار الإسلام چیست؟
🔵نظر فقه امام شافعی در باره دارالکفر ودارالإسلام چیست؟
🟣حضرت علی می فرمایند:تنهااصحابی که آشکارا هجرت نمود حضرت عمرفاروق بودند
⚪️هجرت حضرت عمر بصورت آشکارا،
بدین معنا نیست که او از پیامبر شجاع تر بودند
🟤خداوند محلِّ هجرت نمودن اصحاب را به پیامبرﷺنشان داده بود
🔷جریان بسیار جالب وشنیدنی هجرت حضرت أبو سَلَمه وخانواده او😭
🔶جریان هجرت حضرت مُصْعَبْ
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from Deleted Account
سلام ماموستا ایا تلقیح برای موردها است یا زنده ها
Forwarded from Deleted Account
وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته
امام نووی رحمه الله در فتاوایش میفرمایند:
"وَأَمّٰاتَلْقِینُ الْمُعْتٰادُ فِی الشّٰامِ بَعْدَالدَّفْنِ،فَالْمُخْتٰارُ إِسْتِحْبٰابُهُ"
هر تلقین دادنِ به مرده ای،بعد از دفن مرده، که مردم شام به آن عادت گرفته اند،چیزی برگزیده،پسندیده و سنت است.
"فتاوای نووی"
وامام إبن صلاح شاره زوری رحمه الله می فرمایند:
"أَلتَّلْقِینُ هُوَ الَّذٖی نَخْتٰارُهُ وَنَعْمَلُ بِهِ وَذَکَرَهُ جَمٰاعَةٌ مِنْ أَصْحٰابِنَاالْخُرٰاسٰانِیِّینْ"
ما تلقین دادنِ به مرده را امری نیک می پنداریم،وبه آن عمل می کنیم،واین کار نزد جمعی از علمای خراسان نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
"ألْأَذْکٰار امام نووی صفحه 135"
امام ابن حجر هیتمی در معتبر ترین کتابش در فقه امام شافعی"کتاب تحفه"
می فرمایند:
"وَیُسْتَحَبُّ تَلْقِینُ بٰالِغٍ عٰاقِلٍ،أَوْ مَجْنُونٍ سَبَقَ لَهُ تَکْلِیٖفٌ وَلَوْ شَهِیِداً بَعْدَ تَمٰامِ الدَّفْنِ"
سنت است که به انسان مردهٕ بالغ و عاقل بعد از دفنش تلقین داده شود،
همچنین سنت است که به انسان دیوانه که قبلا عاقل بوده وبعد از گذشت زمانی عقلش را از دست داده است نیز تلقین داده شود، حتی اگر شهید هم شده باشند باز سنت است که به انها تلقین داده شود.
"تحفه المحتاج ابن حجر هیتمی"
امام قرطبی آن مفسرِ بزرگِ اهل سنت وجماعت می فرمایند:
"قٰالَ شَیْخُنٰاأَبُوالْعَبّٰاس أَحْمَدُبْنُ عُمَرِ الْقُرطُبِیُّ رحمه الله:یَنْبَغِی أَنْ یُرْشِدَ الْمَیِّتُ فِی قَبْرِهِ حِینَ یُوُضَعُ مِنْهُ إِلٰی جَوٰابِ السُّؤٰالِ ،فَیُقٰالُ لَهُ قُلْ
اَللهُ رَبِّی،وَالْإِسْلٰامُ دِیِنِی،وَمُحَمَدٌ رَسُولِی،فَإِنَّهُ عَنْ ذٰلِکَ یُسْأَلُ کَمٰاجٰايَتْ بِهِ الْأَخْبٰارُ"
استاد مان ابوالعباس قرطبی رحمه الله فرموده اند:لازم است هنگامی که مرده را در قبر قرار می دهند،او را راهنمایی نمایند،برای جواب دادنِ سؤالهای نَکیر و مُنْکَر،
لازم است به مرده گفته شود که:بگو خدای من الله است،دین من اسلام است،وپیامبر من حضرت محمدﷺ
است، چون در حدیث رسول خدا ﷺ
امده است که در قبر از انسان مُرده در باره این چیزها،سؤال خواهد شد.
"کتاب التَّذکره امام قرطبی صفحه109"
و صاحب ومؤلف کتاب ألْإِقْنٰاعْ می فرمایند:
"یُسَنُّ تَلْقِینُ الْمَیِّتِ الْمُکَلَّفِ بَعْدَالدَّفْنِ لِحَدِیثٍ وَرَدَ فِیِهِ"
سنت است که به انسان بالغی که فوت نموده است،بعد از دفن تلقین داده شود، بخاطر حدیثی که از رسول خداﷺ
در این باره آمده است.
"کتاب ألإقناع جلد5 صفحه342"
و همچنین صاحب ومؤلف کتاب ألإنصاف می فرمایند:
"یُسْتَحَبُّ تَلْقِیِنُ الْمَیِّتِ بَعْدَالدَّفْنِ عِنْدَ أَکْثَرِالْأَصْحٰابِ"
تلقین مرده بعد از دفن نزد اکثر علمای اسلام سنت است.
"کتاب الإنصاف جلد2 صفحه384"
وحتی ابن تیمیه رحمه الله هم که بنیانگزار این تفکر اهل بدعت است، میفرمایند:
"لَیْسَ وٰاجِباً بِالْإِجْمٰاعِ، وَلٰا کٰانَ مِنْ عَمَلِ الْمُسْلِمِینَ الْمَشْهُورُ بَیْنَهُمْ عَلٰی عَهْدِ النَّبِیِّ
ﷺ،بَلْ ذٰلِکَ مَأْثُورٌ عَنْ طٰائِفَةٍ مِنَ الصَّحٰابَةِ
کَأَبِی أُمٰامَةَ وَ وٰائِلِ بْنِ الْأَسْقَعْ،
فَمِنْهُمْ مَنْ رَخَّصَ فِیهِ کَاالْإِمٰام أَحْمَدْ،
وَقَدْ إِسْتَحَبَّهُ طٰائِفَةٌ مِنْ أَصْحٰابِهِ،وَأَصْحٰابِ الشّٰافِعِیِّ،وَمِنَ الْعُلَمٰاءِ مَنْ یُکْرِهُهُ،لِإِعْتِقٰادِهِ أَنَّهُ بِدْعَةٌ"
"فَالْأَقْوٰالُ فِیهِ ثَلٰاثَةٌ"
1-أَلْإِسْتِحْبٰابُ
2-وَالْکَرٰاهَةُ
3-وَالْإِبٰاحَة,وَهٰذٰا أَعْدَلُ الْأَقْوٰالِ"
به اجماع علمای اسلام تلقین واجب نیست.
و کاری هم نبوده است که در زمان حیات رسول خداﷺ مشهور بوده باشند،اما از دسته ای از اصحاب رسول خداﷺ نقل شده است، همانند حضرت أبی أُمامه،و وائل بن اسقع،
و بعضی از علمای مجتهد همچون امام احمد رحمه الله به جواز این عمل فتوا داده اند،وجمعی از علمای حنبلی،وشافعی مذهب تلقین را سنت شمرده اند،
و بعضی از علماء هم تلقین را مکروه وناپسند دانسته اند،چون چنین معتقد بوده اند که تلقین بدعت است،
پس در باره تلقین سه قول از علمای اسلام وجود دارد.
1-تلقین سنت است.
2-تلقین مکروه است.
3-تلقین مباح وجایز است.
ومعتدل ترین قول بین اقوال علمای اسلام این است که تلقین مُباح وجایز است.
"کتاب مجمع الفتاوی إبن تیمیه 24/299"
ومجمع فتوای عربستان نیز فتوای ابن تیمیه را انتخاب نموده است ودر فتوای شماره7765نوشته است که:
"لٰابَأْسَ بِتَلْقِنِ الْمَیِّتِ بَعْدَ الدَّفْنِ،فَقَدْ إِسْتَحَبَّهُ الْکَثِیِرُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ"
هیچ اشکالی در تلقین دادنِ مرده،بعد از دفن وجود ندارد،بلکه بسیاری از علمای اسلام آن را سنت شمرده اند.
"فتوای امارات متحده عربی در شماره7765"
ودانشگاه الازهر مصر نیز در فتوایی اعلام نمودند که:
"لٰامٰانِعَ مِنْ تَلْقِینِ الْمَیِّتِ عَقِبَ الدّ
امام نووی رحمه الله در فتاوایش میفرمایند:
"وَأَمّٰاتَلْقِینُ الْمُعْتٰادُ فِی الشّٰامِ بَعْدَالدَّفْنِ،فَالْمُخْتٰارُ إِسْتِحْبٰابُهُ"
هر تلقین دادنِ به مرده ای،بعد از دفن مرده، که مردم شام به آن عادت گرفته اند،چیزی برگزیده،پسندیده و سنت است.
"فتاوای نووی"
وامام إبن صلاح شاره زوری رحمه الله می فرمایند:
"أَلتَّلْقِینُ هُوَ الَّذٖی نَخْتٰارُهُ وَنَعْمَلُ بِهِ وَذَکَرَهُ جَمٰاعَةٌ مِنْ أَصْحٰابِنَاالْخُرٰاسٰانِیِّینْ"
ما تلقین دادنِ به مرده را امری نیک می پنداریم،وبه آن عمل می کنیم،واین کار نزد جمعی از علمای خراسان نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
"ألْأَذْکٰار امام نووی صفحه 135"
امام ابن حجر هیتمی در معتبر ترین کتابش در فقه امام شافعی"کتاب تحفه"
می فرمایند:
"وَیُسْتَحَبُّ تَلْقِینُ بٰالِغٍ عٰاقِلٍ،أَوْ مَجْنُونٍ سَبَقَ لَهُ تَکْلِیٖفٌ وَلَوْ شَهِیِداً بَعْدَ تَمٰامِ الدَّفْنِ"
سنت است که به انسان مردهٕ بالغ و عاقل بعد از دفنش تلقین داده شود،
همچنین سنت است که به انسان دیوانه که قبلا عاقل بوده وبعد از گذشت زمانی عقلش را از دست داده است نیز تلقین داده شود، حتی اگر شهید هم شده باشند باز سنت است که به انها تلقین داده شود.
"تحفه المحتاج ابن حجر هیتمی"
امام قرطبی آن مفسرِ بزرگِ اهل سنت وجماعت می فرمایند:
"قٰالَ شَیْخُنٰاأَبُوالْعَبّٰاس أَحْمَدُبْنُ عُمَرِ الْقُرطُبِیُّ رحمه الله:یَنْبَغِی أَنْ یُرْشِدَ الْمَیِّتُ فِی قَبْرِهِ حِینَ یُوُضَعُ مِنْهُ إِلٰی جَوٰابِ السُّؤٰالِ ،فَیُقٰالُ لَهُ قُلْ
اَللهُ رَبِّی،وَالْإِسْلٰامُ دِیِنِی،وَمُحَمَدٌ رَسُولِی،فَإِنَّهُ عَنْ ذٰلِکَ یُسْأَلُ کَمٰاجٰايَتْ بِهِ الْأَخْبٰارُ"
استاد مان ابوالعباس قرطبی رحمه الله فرموده اند:لازم است هنگامی که مرده را در قبر قرار می دهند،او را راهنمایی نمایند،برای جواب دادنِ سؤالهای نَکیر و مُنْکَر،
لازم است به مرده گفته شود که:بگو خدای من الله است،دین من اسلام است،وپیامبر من حضرت محمدﷺ
است، چون در حدیث رسول خدا ﷺ
امده است که در قبر از انسان مُرده در باره این چیزها،سؤال خواهد شد.
"کتاب التَّذکره امام قرطبی صفحه109"
و صاحب ومؤلف کتاب ألْإِقْنٰاعْ می فرمایند:
"یُسَنُّ تَلْقِینُ الْمَیِّتِ الْمُکَلَّفِ بَعْدَالدَّفْنِ لِحَدِیثٍ وَرَدَ فِیِهِ"
سنت است که به انسان بالغی که فوت نموده است،بعد از دفن تلقین داده شود، بخاطر حدیثی که از رسول خداﷺ
در این باره آمده است.
"کتاب ألإقناع جلد5 صفحه342"
و همچنین صاحب ومؤلف کتاب ألإنصاف می فرمایند:
"یُسْتَحَبُّ تَلْقِیِنُ الْمَیِّتِ بَعْدَالدَّفْنِ عِنْدَ أَکْثَرِالْأَصْحٰابِ"
تلقین مرده بعد از دفن نزد اکثر علمای اسلام سنت است.
"کتاب الإنصاف جلد2 صفحه384"
وحتی ابن تیمیه رحمه الله هم که بنیانگزار این تفکر اهل بدعت است، میفرمایند:
"لَیْسَ وٰاجِباً بِالْإِجْمٰاعِ، وَلٰا کٰانَ مِنْ عَمَلِ الْمُسْلِمِینَ الْمَشْهُورُ بَیْنَهُمْ عَلٰی عَهْدِ النَّبِیِّ
ﷺ،بَلْ ذٰلِکَ مَأْثُورٌ عَنْ طٰائِفَةٍ مِنَ الصَّحٰابَةِ
کَأَبِی أُمٰامَةَ وَ وٰائِلِ بْنِ الْأَسْقَعْ،
فَمِنْهُمْ مَنْ رَخَّصَ فِیهِ کَاالْإِمٰام أَحْمَدْ،
وَقَدْ إِسْتَحَبَّهُ طٰائِفَةٌ مِنْ أَصْحٰابِهِ،وَأَصْحٰابِ الشّٰافِعِیِّ،وَمِنَ الْعُلَمٰاءِ مَنْ یُکْرِهُهُ،لِإِعْتِقٰادِهِ أَنَّهُ بِدْعَةٌ"
"فَالْأَقْوٰالُ فِیهِ ثَلٰاثَةٌ"
1-أَلْإِسْتِحْبٰابُ
2-وَالْکَرٰاهَةُ
3-وَالْإِبٰاحَة,وَهٰذٰا أَعْدَلُ الْأَقْوٰالِ"
به اجماع علمای اسلام تلقین واجب نیست.
و کاری هم نبوده است که در زمان حیات رسول خداﷺ مشهور بوده باشند،اما از دسته ای از اصحاب رسول خداﷺ نقل شده است، همانند حضرت أبی أُمامه،و وائل بن اسقع،
و بعضی از علمای مجتهد همچون امام احمد رحمه الله به جواز این عمل فتوا داده اند،وجمعی از علمای حنبلی،وشافعی مذهب تلقین را سنت شمرده اند،
و بعضی از علماء هم تلقین را مکروه وناپسند دانسته اند،چون چنین معتقد بوده اند که تلقین بدعت است،
پس در باره تلقین سه قول از علمای اسلام وجود دارد.
1-تلقین سنت است.
2-تلقین مکروه است.
3-تلقین مباح وجایز است.
ومعتدل ترین قول بین اقوال علمای اسلام این است که تلقین مُباح وجایز است.
"کتاب مجمع الفتاوی إبن تیمیه 24/299"
ومجمع فتوای عربستان نیز فتوای ابن تیمیه را انتخاب نموده است ودر فتوای شماره7765نوشته است که:
"لٰابَأْسَ بِتَلْقِنِ الْمَیِّتِ بَعْدَ الدَّفْنِ،فَقَدْ إِسْتَحَبَّهُ الْکَثِیِرُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ"
هیچ اشکالی در تلقین دادنِ مرده،بعد از دفن وجود ندارد،بلکه بسیاری از علمای اسلام آن را سنت شمرده اند.
"فتوای امارات متحده عربی در شماره7765"
ودانشگاه الازهر مصر نیز در فتوایی اعلام نمودند که:
"لٰامٰانِعَ مِنْ تَلْقِینِ الْمَیِّتِ عَقِبَ الدّ
Forwarded from Deleted Account
َفْنِ،تَلْقِینُ الْمَیِّتِ مُسْتَحَبٌّ عِنْدَالشّٰافِعِیَّةِ وَ الْحَنٰابِلَةِ"
تلقین میت بعد از دفن بلا مانع می باشد و هیچ اشکالی در آن وجود ندارد،وتلقین دادنِ انسانِ مرده نزدعلمای شافعی وحنبلی "رحمهماالله"مستحب می باشد.
"الموسوعة الشاملة فتاوی الأزهر3/6"
سؤال: "آيا تلقين ميت بزرگ و كوچك جايز است يا نه ؟
" جواب "
تلقين ميت را گروهي از خراسانيها و اصحاب شافي ذكر كردند و آن را حسن دانستند و همچنين متولي و رافعي و ديگران ذكر كردند ولي از شافعي چيزي در اين باره ذكر نشده است و بعضي از صحابه تلقين را انجام ميدادند مثل اباامامه و واثبه بن الاسقع و ديگر صحابه و اصحاب احمد بن حنبل تلقين را حسن دانستهاند و قول تحقيق شده اين است كه تلقين ميت جايز است و سنت نيست
و الله اعلم.
زرعي دمشقي مينويسد: عمل مسلمانان از قديم تا الآن اين بوده كه مرده را تلقين ميكردند و اگر مرده نميشنيد اين كار عبث و بي فايده بود و از امام احمد درمورد تلقين ميت در قبر سؤال شد گفت حسن است و بر عمل مسلمانان بر آن استدلال كرد :
"فصل ويدل علی هذا أيضا ما جری عليه عمل الناس قديما وإلی الآن من تلقين الميت في قبره ولولا أنه يسمع ذلك وينتفع به لم يكن فيه فائدة وكان عبثا وقد سئل عنه الإمام أحمد رحمه الله فاستحسنه واحتج عليه بالعمل"
حدادي عبادي حنفي مينويسد: تلقين ميت در قبر نزد اهل سنت جايز است:
"وَأَمَّا تَلْقِينُ الْمَيِّتِ فِي الْقَبْرِ فَمَشْرُوعٌ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی يُحْيِيه فِي الْقَبْرِ وَصُورَتُهُ أَنْ يُقَالَ يَا فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ أَوْ يَا عَبْدَ ال لَّهِ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ اُذْكُرْ دِينَك الَّذِي كُنْت عَلَيْهِ وَقَدْ رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا"
شنقيطي مينويسد: ابن قيم براي جواز تلقين ميت در قبر ادلهاي آورده است ، كه از آن ادله، حسن دانستن امام احمد و عمل مسلمانان كه در همه زمانها بوده و متصل به زمان پيامبر است بدون انكار كسي از مسلمانان .
استحباب تلقين ميت در قبر و ميت تلقين را ميشنود
ابن حجر عسقلاني در كتاب تخليص الحبير در اين باره مينويسد:
"الطَّبَرَانِيُّ عن أبي أُمَامَةَ إذَا أنا مِتُّ فَاصْنَعُوا بِي كما أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ عليه وسلم أَنْ نَصْنَعَ بِمَوْتَانَا أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ عليه وسلم فقال إذَا مَاتَ أَحَدٌ من إخْوَانِكُمْ فَسَوَّيْتُمْ التُّرَابَ علی قَبْرِهِ فَلْيَقُمْ أحدكم علی رَأْسِ قَبْرِهِ ثُمَّ لْيَقُلْ يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْمَعُهُ وَلَا يُجِيبُ ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْتَوِي قَاعِدًا ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يقول أَرْشِدْنَا يَرْحَمْكَ اللَّهُ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ فَلْيَقُلْ اُذْكُرْ ما خَرَجْت عليه من الدُّنْيَا شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّك رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا وَبِالْقُرْآنِ إمَامًا فإن مُنْكَرًا وَنَكِيرًا يَأْخُذُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِيَدِ صَاحِبِهِ وَيَقُولُ انْطَلِقْ بِنَا ما يُقْعِدُنَا عِنْدَ من لُقِّنَ حُجَّتُهُ قال فقال رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لم يَعْرِفْ أُمَّهُ قال يَنْسُبُهُ إلَی أُمِّهِ حَوَّاءَ يا فُلَانُ بن حَوَّاءَ. وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ و قد قَوَّاهُ الضِّيَاءُ في أَحْكَامِهِ وَأَخْرَجَهُ عبد الْعَزِيزِ في الشَّافِي"
سعيد بن عبد الله اودي ابا امامه را در هنگام جان دادن ديدم كه ميگفت اگر جان دادم همان كاري را انجام دهيد كه رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فرموده است براي مردگانتان انجام دهيد ، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم دستور داد كه اگر كسي از شما از دنيا رفت و او را دفن كرديد و خاك روي او ريختيد يكي بر سر قبرش بايستد و بگويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده ميشنود ولي جواب نميدهد سپس ميگويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده مينشيند و ميگويد من را ارشاد كن خدا رحمتت كند ولي شما نميشنويد پس ذكر كنيد عقيدهاي كه در دنيا داشتي از شهادت لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ والله را به عنوان رب قبول داري و اسلام را به عنوان دين و محمد را به عنوان پيامبر و قرآن را به عنوان امام قبول دارم و پس نكير و منكر دست همديگر را ميگيرند و ميگويند برويم و نمينشينيم نزد كسي كه حجتش را تلقين شده است و خدا حجت او ميشود ، شخصي سؤال كرد اي رسول خدا اگر مادر ميت را ندانيم كيست چه بگوييم فرمود: نسبتش دهيد به حوا و گفته شود اي فلاني فرزند حوا .
سند اين روايت صالح است و ضياء المقدصي اين روايت را در كتاب احكامش تقويت كرده و عبد العزيز آن را در شافي آورده است.
شوكاني نيز
تلقین میت بعد از دفن بلا مانع می باشد و هیچ اشکالی در آن وجود ندارد،وتلقین دادنِ انسانِ مرده نزدعلمای شافعی وحنبلی "رحمهماالله"مستحب می باشد.
"الموسوعة الشاملة فتاوی الأزهر3/6"
سؤال: "آيا تلقين ميت بزرگ و كوچك جايز است يا نه ؟
" جواب "
تلقين ميت را گروهي از خراسانيها و اصحاب شافي ذكر كردند و آن را حسن دانستند و همچنين متولي و رافعي و ديگران ذكر كردند ولي از شافعي چيزي در اين باره ذكر نشده است و بعضي از صحابه تلقين را انجام ميدادند مثل اباامامه و واثبه بن الاسقع و ديگر صحابه و اصحاب احمد بن حنبل تلقين را حسن دانستهاند و قول تحقيق شده اين است كه تلقين ميت جايز است و سنت نيست
و الله اعلم.
زرعي دمشقي مينويسد: عمل مسلمانان از قديم تا الآن اين بوده كه مرده را تلقين ميكردند و اگر مرده نميشنيد اين كار عبث و بي فايده بود و از امام احمد درمورد تلقين ميت در قبر سؤال شد گفت حسن است و بر عمل مسلمانان بر آن استدلال كرد :
"فصل ويدل علی هذا أيضا ما جری عليه عمل الناس قديما وإلی الآن من تلقين الميت في قبره ولولا أنه يسمع ذلك وينتفع به لم يكن فيه فائدة وكان عبثا وقد سئل عنه الإمام أحمد رحمه الله فاستحسنه واحتج عليه بالعمل"
حدادي عبادي حنفي مينويسد: تلقين ميت در قبر نزد اهل سنت جايز است:
"وَأَمَّا تَلْقِينُ الْمَيِّتِ فِي الْقَبْرِ فَمَشْرُوعٌ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی يُحْيِيه فِي الْقَبْرِ وَصُورَتُهُ أَنْ يُقَالَ يَا فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ أَوْ يَا عَبْدَ ال لَّهِ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ اُذْكُرْ دِينَك الَّذِي كُنْت عَلَيْهِ وَقَدْ رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا"
شنقيطي مينويسد: ابن قيم براي جواز تلقين ميت در قبر ادلهاي آورده است ، كه از آن ادله، حسن دانستن امام احمد و عمل مسلمانان كه در همه زمانها بوده و متصل به زمان پيامبر است بدون انكار كسي از مسلمانان .
استحباب تلقين ميت در قبر و ميت تلقين را ميشنود
ابن حجر عسقلاني در كتاب تخليص الحبير در اين باره مينويسد:
"الطَّبَرَانِيُّ عن أبي أُمَامَةَ إذَا أنا مِتُّ فَاصْنَعُوا بِي كما أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ عليه وسلم أَنْ نَصْنَعَ بِمَوْتَانَا أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ عليه وسلم فقال إذَا مَاتَ أَحَدٌ من إخْوَانِكُمْ فَسَوَّيْتُمْ التُّرَابَ علی قَبْرِهِ فَلْيَقُمْ أحدكم علی رَأْسِ قَبْرِهِ ثُمَّ لْيَقُلْ يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْمَعُهُ وَلَا يُجِيبُ ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْتَوِي قَاعِدًا ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يقول أَرْشِدْنَا يَرْحَمْكَ اللَّهُ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ فَلْيَقُلْ اُذْكُرْ ما خَرَجْت عليه من الدُّنْيَا شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّك رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا وَبِالْقُرْآنِ إمَامًا فإن مُنْكَرًا وَنَكِيرًا يَأْخُذُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِيَدِ صَاحِبِهِ وَيَقُولُ انْطَلِقْ بِنَا ما يُقْعِدُنَا عِنْدَ من لُقِّنَ حُجَّتُهُ قال فقال رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لم يَعْرِفْ أُمَّهُ قال يَنْسُبُهُ إلَی أُمِّهِ حَوَّاءَ يا فُلَانُ بن حَوَّاءَ. وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ و قد قَوَّاهُ الضِّيَاءُ في أَحْكَامِهِ وَأَخْرَجَهُ عبد الْعَزِيزِ في الشَّافِي"
سعيد بن عبد الله اودي ابا امامه را در هنگام جان دادن ديدم كه ميگفت اگر جان دادم همان كاري را انجام دهيد كه رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فرموده است براي مردگانتان انجام دهيد ، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم دستور داد كه اگر كسي از شما از دنيا رفت و او را دفن كرديد و خاك روي او ريختيد يكي بر سر قبرش بايستد و بگويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده ميشنود ولي جواب نميدهد سپس ميگويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده مينشيند و ميگويد من را ارشاد كن خدا رحمتت كند ولي شما نميشنويد پس ذكر كنيد عقيدهاي كه در دنيا داشتي از شهادت لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ والله را به عنوان رب قبول داري و اسلام را به عنوان دين و محمد را به عنوان پيامبر و قرآن را به عنوان امام قبول دارم و پس نكير و منكر دست همديگر را ميگيرند و ميگويند برويم و نمينشينيم نزد كسي كه حجتش را تلقين شده است و خدا حجت او ميشود ، شخصي سؤال كرد اي رسول خدا اگر مادر ميت را ندانيم كيست چه بگوييم فرمود: نسبتش دهيد به حوا و گفته شود اي فلاني فرزند حوا .
سند اين روايت صالح است و ضياء المقدصي اين روايت را در كتاب احكامش تقويت كرده و عبد العزيز آن را در شافي آورده است.
شوكاني نيز
Forwarded from Deleted Account
همين روايت و كلام ابن حجر را نقل كرده است:
"قال الْحَافِظُ في التَّلْخِيصِ وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ"
ابن جوزي مينويسد كه ابن حجر گفته است: سند روايت صالح است و ضياء اين روايت را تقويت كرده است:
اول حافظ ابن حجر ره در كتاب تلخيص ذكر كرده است كه حديث
ابا امامه كه مرفوع است در تلقين ميت بعد از دفن پس ابن حجر گفت سند روايت صالح و درست است و ضياء در كتاب احكام اين اروايت را تقويت كرده است .
صنعاني مينويسد : قال المصنف إسناده صالح.
انصاري شافعي بعد از ذكر روايت مينويسد كه سند آن هيچ مشكلي ندارد و حافظ ابو منصور آن را در جامع الدعاء الصحيح آورده است و امام احمد تلقين ميت را جايز ميداند :
إسناده لا أعلم به بأسًا " 1720 "، وذكره الحافظ أبو منصور في " جامع الدعاء الصحيح "، وزاد بعد قوله :"قد لقن حجته "
" ويكون الله حجته " "1721 "دونهما " قال : وقد أرخص الإمام أحمد بن حنبل في تلقين الميت ، وأعجبه ذلك " 1722 "
ملا علي قاري مينويسد كه ابن حجر ميگويد :
در اين روايت اشارهاي به تلقين ميت بعد از تمام شدن دفن و كيفيت آن مشهور است و تلقين ميت سنت است بر آنچه مورد اعتماد است نزد اهل سنت خلاف كساني كه آن را بدعت دانستهاند و حديث صريحي در جواز تلقين ميت هست كه به آن عمل ميشود در مستحبات اتفاق دارند، بلكه اين حديث تقويت ميشود بوسيله شواهدي وتا حد درجه حسن ميرسد:
وقال ابن حجر : وفيه إيماء إلی تلقين الميت بعد تمام دفنه وكيفيته مشهورة وهو سنة علی المعتمد من مذهبنا خلافاً لمن زعم أنه بدعة كيف وفيه حديث صريح يعمل به في الفضائل اتفاقاً ، بل اعتضد بشواهد يرتقي بها إلی درجة الحسن.
عمل علماي اهل سنت به اين روايت:
امام اهل سنت نووي مينويسد كه جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند:
470 وروينا في سنن البيهقي بإسناد حسن أن ابن عمر استحب أن يقرأ علی القبر بعد الدفن أول سورة البقرة وخاتمتها
فصل وأما تلقين الميت بعد الدفن فقد قال جماعة كثيرون من أصحابنا باستحبابه وممن نص علی استحبابه القاضي حسين في تعليقه وصاحبه أبو سعد المتولي في كتابه التتمة والشيخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهيم بن نصر المقدسي والإمام أبو القاسم الرافعي وغيرهم ونقله القاضي حسين عن الأصحاب وأما لفظه فقال الشيخ نصر إذا فرغ من دفنه يقف عند رأسه ويقول يا فلان بن فلان اذكر العهد الذي خرجت عليه من الدنيا شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمد عبده ورسوله وأن الساعة آتية لا ريب فيها وأن الله ببعث من في القبور قل رضيت بالله ربا وبالإسلام دينا وبمحمد صلی الله عليه وسلم نبيا وبالكعبة قبلة وبالقرآن إماما وبالمسلمين إخوانا ربي الله لا إله إلا هو وهو رب العرش العظيم هذا لفظ الشيخ نصر المقدسي في كتابه التهذيب ولفظ الباقين بنحوه وفي لفظ بعضهم نقص عنه ثم من هم من يقول يا عبد الله بن أمة الله ومنهم من يقول يا عبد الله بن حواء ومنهم من يقول يا فلان باسمه ابن أمة الله أو يا فلان بن حواء.
و در سنن بيهقي با سند حسن از ابن عمر روايت شده است كه خواندن اول و آخر سوره بقره بر قبر مستحب است ، فصل : جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند ، از كساني كه قائل به استحباب شدند : قاضي حسين در تعليقش و ابوسعيد متولي در كتاب تتمه و شيخ و امام زاهد ابوالفتح نصر بن ابراهيم بن نصر مقدسي و امام ابو القاسم رافعي و ديگر علما...
اشبيلي همين روايت را آورده و باب خاصي براي تلقين ميت بعد از دفن دارد :
الباب السابع تلقين الميت بعد الدفن والدعاء له وقراءة القرآن عنده وذكر محاسنه والسكوت عن مساوئه.
بهاء الدين جندي بعد از ذكر روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مينويسد به حكم اين روایت تلقين ميت در قبر واجب است:
ومن غريب ما أورده عن هاني مولی عثمان بن عفان بسند متصل أنه قال قال رسول الله صلی الله عليه وسلم إن القبر أول منزل من منازل الآخرة فمن نجا منه فما بعده أيسر منه ومن لم ينج فما بعده أشر قال وكان صلی الله عليه وسلم إذا فرغ من دفن الميت قال استغفروا لصاحبكم واسألوا الله تعالی له التثبيت فإنه الآن يسأل قال وفي هذا الحديث دليل علی وجوب تلقين الميت إذا ألحد بالشهادتين.
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت ميگويد تلقين ميت جايز است :
وسئل "هل يشرع تلقين الميت الكبير والصغير أو لا؟
فأجاب وأما تلقين الميت فقد ذكره طائفة من الخراسانيين من أصحاب الشافعی واستحسنوه أيضا ذكره المتولی والرافعی وغيرهما وأما الشافعی نفسه فلم ينقل عنه فيه شيء ومن الصحابة من كان يفعله كأبی أمامة الباهلی وواثلة بن الإسقع وغيرهما من الصحابة ومن أصحاب أحمد من استحبه والتحقيق أنه جائز وليس بسنة راتبة "
" تلقین "
سلفیها ووهابیها میگن تلقین غلطه ودلیلشان کتاب "احکام جنائز "ناصرآلبانی است!!!
حتی درکتابش گفته سوره یس نیز بر
"قال الْحَافِظُ في التَّلْخِيصِ وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ"
ابن جوزي مينويسد كه ابن حجر گفته است: سند روايت صالح است و ضياء اين روايت را تقويت كرده است:
اول حافظ ابن حجر ره در كتاب تلخيص ذكر كرده است كه حديث
ابا امامه كه مرفوع است در تلقين ميت بعد از دفن پس ابن حجر گفت سند روايت صالح و درست است و ضياء در كتاب احكام اين اروايت را تقويت كرده است .
صنعاني مينويسد : قال المصنف إسناده صالح.
انصاري شافعي بعد از ذكر روايت مينويسد كه سند آن هيچ مشكلي ندارد و حافظ ابو منصور آن را در جامع الدعاء الصحيح آورده است و امام احمد تلقين ميت را جايز ميداند :
إسناده لا أعلم به بأسًا " 1720 "، وذكره الحافظ أبو منصور في " جامع الدعاء الصحيح "، وزاد بعد قوله :"قد لقن حجته "
" ويكون الله حجته " "1721 "دونهما " قال : وقد أرخص الإمام أحمد بن حنبل في تلقين الميت ، وأعجبه ذلك " 1722 "
ملا علي قاري مينويسد كه ابن حجر ميگويد :
در اين روايت اشارهاي به تلقين ميت بعد از تمام شدن دفن و كيفيت آن مشهور است و تلقين ميت سنت است بر آنچه مورد اعتماد است نزد اهل سنت خلاف كساني كه آن را بدعت دانستهاند و حديث صريحي در جواز تلقين ميت هست كه به آن عمل ميشود در مستحبات اتفاق دارند، بلكه اين حديث تقويت ميشود بوسيله شواهدي وتا حد درجه حسن ميرسد:
وقال ابن حجر : وفيه إيماء إلی تلقين الميت بعد تمام دفنه وكيفيته مشهورة وهو سنة علی المعتمد من مذهبنا خلافاً لمن زعم أنه بدعة كيف وفيه حديث صريح يعمل به في الفضائل اتفاقاً ، بل اعتضد بشواهد يرتقي بها إلی درجة الحسن.
عمل علماي اهل سنت به اين روايت:
امام اهل سنت نووي مينويسد كه جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند:
470 وروينا في سنن البيهقي بإسناد حسن أن ابن عمر استحب أن يقرأ علی القبر بعد الدفن أول سورة البقرة وخاتمتها
فصل وأما تلقين الميت بعد الدفن فقد قال جماعة كثيرون من أصحابنا باستحبابه وممن نص علی استحبابه القاضي حسين في تعليقه وصاحبه أبو سعد المتولي في كتابه التتمة والشيخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهيم بن نصر المقدسي والإمام أبو القاسم الرافعي وغيرهم ونقله القاضي حسين عن الأصحاب وأما لفظه فقال الشيخ نصر إذا فرغ من دفنه يقف عند رأسه ويقول يا فلان بن فلان اذكر العهد الذي خرجت عليه من الدنيا شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمد عبده ورسوله وأن الساعة آتية لا ريب فيها وأن الله ببعث من في القبور قل رضيت بالله ربا وبالإسلام دينا وبمحمد صلی الله عليه وسلم نبيا وبالكعبة قبلة وبالقرآن إماما وبالمسلمين إخوانا ربي الله لا إله إلا هو وهو رب العرش العظيم هذا لفظ الشيخ نصر المقدسي في كتابه التهذيب ولفظ الباقين بنحوه وفي لفظ بعضهم نقص عنه ثم من هم من يقول يا عبد الله بن أمة الله ومنهم من يقول يا عبد الله بن حواء ومنهم من يقول يا فلان باسمه ابن أمة الله أو يا فلان بن حواء.
و در سنن بيهقي با سند حسن از ابن عمر روايت شده است كه خواندن اول و آخر سوره بقره بر قبر مستحب است ، فصل : جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند ، از كساني كه قائل به استحباب شدند : قاضي حسين در تعليقش و ابوسعيد متولي در كتاب تتمه و شيخ و امام زاهد ابوالفتح نصر بن ابراهيم بن نصر مقدسي و امام ابو القاسم رافعي و ديگر علما...
اشبيلي همين روايت را آورده و باب خاصي براي تلقين ميت بعد از دفن دارد :
الباب السابع تلقين الميت بعد الدفن والدعاء له وقراءة القرآن عنده وذكر محاسنه والسكوت عن مساوئه.
بهاء الدين جندي بعد از ذكر روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مينويسد به حكم اين روایت تلقين ميت در قبر واجب است:
ومن غريب ما أورده عن هاني مولی عثمان بن عفان بسند متصل أنه قال قال رسول الله صلی الله عليه وسلم إن القبر أول منزل من منازل الآخرة فمن نجا منه فما بعده أيسر منه ومن لم ينج فما بعده أشر قال وكان صلی الله عليه وسلم إذا فرغ من دفن الميت قال استغفروا لصاحبكم واسألوا الله تعالی له التثبيت فإنه الآن يسأل قال وفي هذا الحديث دليل علی وجوب تلقين الميت إذا ألحد بالشهادتين.
ابن تيميه رهبر فكري وهابيت ميگويد تلقين ميت جايز است :
وسئل "هل يشرع تلقين الميت الكبير والصغير أو لا؟
فأجاب وأما تلقين الميت فقد ذكره طائفة من الخراسانيين من أصحاب الشافعی واستحسنوه أيضا ذكره المتولی والرافعی وغيرهما وأما الشافعی نفسه فلم ينقل عنه فيه شيء ومن الصحابة من كان يفعله كأبی أمامة الباهلی وواثلة بن الإسقع وغيرهما من الصحابة ومن أصحاب أحمد من استحبه والتحقيق أنه جائز وليس بسنة راتبة "
" تلقین "
سلفیها ووهابیها میگن تلقین غلطه ودلیلشان کتاب "احکام جنائز "ناصرآلبانی است!!!
حتی درکتابش گفته سوره یس نیز بر
Forwarded from Deleted Account
قبرستان ومرده نخوانید"بدون دلیل"!درصورتیکه درحدیثی که امام ترمذی از پیامبر.ص.روایت فرمودند؛برای مردگان خودسوره یس بخوانید.
" اثبات تلقین "
کتاب منهاج الطالبین امام نووی؛باشرح علامه هرتلی"حفظه الله تعالی"نوشته بود:
"و یسنن ان یقف جماعةبعددفنه عندقبره ساعةیسئلون"
سنت است جمعی بمانند وبعددفن پیش مرده یک ساعت از خدابرایش طلب استغفارکنند تا جواب سؤال داخل قبررادهد٬چون حدیث صحیح:
:عن عثمان.ع.؛کان النبی اذا فرغ من دفن المیت وقف علیه٬فقال استغفروا لاخیکم واسئلوا له التثبیت فانه الان یسال"
رواه امام ابوداود
پیامبر.ص.وقتی بعددفن مرده تمام میشد بالای قبرمیایستاد ومیفرمود؛خواهشآ دعای بخشش برایش کنید برای برادرتان از خدا برایش دعا کنید چون حالا ازش سؤال میشود تاجواب صحیح به سرزبانش آید.
امام شافعی.ع.فرموده؛
قرآن هم بخوانیدواگرقرآن ختم کنیدبهتراست.
درحدیث صحیح دیگرآمده؛ابن عمر فرموده اواخرسوره بقره خوانده شود.
هرچندحدیث تلقین ضعیفه اما دو حدیث فوق دلیلی براثبات است واحادیث فوق صحیحه وقابل قیاس.
امام نووی فرموده حدیث ضعیفم باشداما درکار خوب میتوان ازآن استفاده کند.
درکتاب مغنی المحتاج خطیب شربینی آمده یک نفرباید بشیند و تلقین مرده دهد..
شاید کسی بگوید لطفا در مورد تلقین میت توضیح دهید که آیا فرض است؟
یا سنت ؟
واگر خوانده نشود چه کسی گناهکار است
" پاسخ "
خواندن تلقین واجب نیست
اما با توافق هر چهار مذهب اهل سنت
مالکیه ،
حنفیه
شافعیه،
حنبلیه،
خواندن تلقین بعدازدفن میت سنت است
ولی اگرخوانده نشود هیچ کس گناه کار نمی شود
فقط یک سنت راترک کرده اند
درضمن اگر نخواندن آن برمبنای رد اهل سنت و بدعت بودن آن باشد کارخیلی بد و ناروایی محسوب میشود
چون متهم کردن سواد اعظم اهل سنت به کار بدعت
گفته ای شنیع و خطرناک است.
منبع:📓فتاوای امام نووی رحمه الله
منبع:📓الأذکار امام نووی رحمه الله
منبع:📓التذکره امام قرطبی رحمه الله
منبع:📓الإقناع
منبع:📓الإنصاف
منبع:📓مجمع الفتاوای ابن تیمیه رحمه الله
منبع:📓اقتضاء الصراط المستقیم ابن تیمیه
منبع:📓فتوای امارات متحده عربی
منبع:📓فتوای دانشگاه الأزهرِ مصر
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
" اثبات تلقین "
کتاب منهاج الطالبین امام نووی؛باشرح علامه هرتلی"حفظه الله تعالی"نوشته بود:
"و یسنن ان یقف جماعةبعددفنه عندقبره ساعةیسئلون"
سنت است جمعی بمانند وبعددفن پیش مرده یک ساعت از خدابرایش طلب استغفارکنند تا جواب سؤال داخل قبررادهد٬چون حدیث صحیح:
:عن عثمان.ع.؛کان النبی اذا فرغ من دفن المیت وقف علیه٬فقال استغفروا لاخیکم واسئلوا له التثبیت فانه الان یسال"
رواه امام ابوداود
پیامبر.ص.وقتی بعددفن مرده تمام میشد بالای قبرمیایستاد ومیفرمود؛خواهشآ دعای بخشش برایش کنید برای برادرتان از خدا برایش دعا کنید چون حالا ازش سؤال میشود تاجواب صحیح به سرزبانش آید.
امام شافعی.ع.فرموده؛
قرآن هم بخوانیدواگرقرآن ختم کنیدبهتراست.
درحدیث صحیح دیگرآمده؛ابن عمر فرموده اواخرسوره بقره خوانده شود.
هرچندحدیث تلقین ضعیفه اما دو حدیث فوق دلیلی براثبات است واحادیث فوق صحیحه وقابل قیاس.
امام نووی فرموده حدیث ضعیفم باشداما درکار خوب میتوان ازآن استفاده کند.
درکتاب مغنی المحتاج خطیب شربینی آمده یک نفرباید بشیند و تلقین مرده دهد..
شاید کسی بگوید لطفا در مورد تلقین میت توضیح دهید که آیا فرض است؟
یا سنت ؟
واگر خوانده نشود چه کسی گناهکار است
" پاسخ "
خواندن تلقین واجب نیست
اما با توافق هر چهار مذهب اهل سنت
مالکیه ،
حنفیه
شافعیه،
حنبلیه،
خواندن تلقین بعدازدفن میت سنت است
ولی اگرخوانده نشود هیچ کس گناه کار نمی شود
فقط یک سنت راترک کرده اند
درضمن اگر نخواندن آن برمبنای رد اهل سنت و بدعت بودن آن باشد کارخیلی بد و ناروایی محسوب میشود
چون متهم کردن سواد اعظم اهل سنت به کار بدعت
گفته ای شنیع و خطرناک است.
منبع:📓فتاوای امام نووی رحمه الله
منبع:📓الأذکار امام نووی رحمه الله
منبع:📓التذکره امام قرطبی رحمه الله
منبع:📓الإقناع
منبع:📓الإنصاف
منبع:📓مجمع الفتاوای ابن تیمیه رحمه الله
منبع:📓اقتضاء الصراط المستقیم ابن تیمیه
منبع:📓فتوای امارات متحده عربی
منبع:📓فتوای دانشگاه الأزهرِ مصر
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
قال الإمام العز بن عبد السلام رحمه الله :
"العلم كالغيث ينزل من السماء حلوا صافياً فتغيره الأشجار إلى طباعها فيزداد المر مرارة والحلو حلاوة وكذلك العلم إذا حصله المتكبرون ازدادوا كبراً إلى كبرهم وإذا ناله المتواضعون ازدادوا تواضعاً إلى تواضعهم"
____________________________
" ترجمه "
امام عزّبن عبدالسلام"رحمه الله" مي فرمايند
"علم و دانش همانند بارانی است که از آسمان
در قالبِ، آبی شیرین، ،صاف،و زُلال نازل می گردد، این درختها هستند که این آب را به طبیعت،خوی،وسِرشتِ، خود جلب نموده وآن را تغییر می دهند،
درختی که سِرشتی تلخ دارد،تلخیِ آن بیشتر،
ودرختی که سِرشتی شیرین دارد،شیرینی آن زیاد می شود.
دقیقا علم نیز اینچنین است،هنگامی که
انسانهای متکبّر به آن دستیابی پیدا می نمایند،
کِبر،وخود بینیِ شان زیاد می شود.
وهنگامی که انسانهای متواضع به آن دست می یابند،تواضع وفروتَنی شان،بر تواضعی که داشتند افزوده می شود
منبع:📓مقاصد الرعاية
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
قال الإمام العز بن عبد السلام رحمه الله :
"العلم كالغيث ينزل من السماء حلوا صافياً فتغيره الأشجار إلى طباعها فيزداد المر مرارة والحلو حلاوة وكذلك العلم إذا حصله المتكبرون ازدادوا كبراً إلى كبرهم وإذا ناله المتواضعون ازدادوا تواضعاً إلى تواضعهم"
____________________________
" ترجمه "
امام عزّبن عبدالسلام"رحمه الله" مي فرمايند
"علم و دانش همانند بارانی است که از آسمان
در قالبِ، آبی شیرین، ،صاف،و زُلال نازل می گردد، این درختها هستند که این آب را به طبیعت،خوی،وسِرشتِ، خود جلب نموده وآن را تغییر می دهند،
درختی که سِرشتی تلخ دارد،تلخیِ آن بیشتر،
ودرختی که سِرشتی شیرین دارد،شیرینی آن زیاد می شود.
دقیقا علم نیز اینچنین است،هنگامی که
انسانهای متکبّر به آن دستیابی پیدا می نمایند،
کِبر،وخود بینیِ شان زیاد می شود.
وهنگامی که انسانهای متواضع به آن دست می یابند،تواضع وفروتَنی شان،بر تواضعی که داشتند افزوده می شود
منبع:📓مقاصد الرعاية
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
" حكايت هفتم "
" قصة مضحكة جحا والقاضي "
ذات يوم كان جحا يتسوق فجاءه رجل من خلفه وضربه كفا على خده ..
فالتفت إليه جحا وأراد أن يبادله الضرب ..
ولكن الرجل اعتذر بشدة قائلا: إني آسف يا سيدي . .
فقد ظننتك فلانا . .
فلم يقبل جحا هذا العذر وأصر على محاكمته . .
ولما علا الصياح بينهما
اقترح الناس أن يذهبا إلى القاضي ليحكم بينهما،فذهبا إلى القاضي وصادف أن ذلك القاضي يكون قريبا للجاني . .
ولما سمع القاضي القصة غمز لقريبه بعينه (يعني لا تقلق فسأخلصك من هذه الورطة.
ثم أصدر القاضي حكمه بأن يدفع الرجل لجحا مبلغ 20 دينارا ً
عقوبة على ضربه . .
فقال الرجل: ولكن يا سيدي القاضي ليس معي شيئا الآن . .
فقال القاضي وهو يغمز له أذهب واحضرها حالا . .
وسينتظرك جحا عندي حتى تحضرها،
فذهب الرجل
وجلس جحا في مجلس القاضي ينتظر غريمه ليحضر المال . .
ولكن طال الإنتظار . .
ومرت الساعات ولم يحضر الرجل . .
ففهم جحا الخدعة . .
خصوصا أنه كان يبحث عن تفسيرا لإحدى الغمزات التي وجهها القاضي لغريمه . .
فماذا فعل جحا؟
قام وتوجه إلى القاضي وصفعه على خده صفعة طارت منها عمامته ..
وقال له: إذا أحضر غريمي الـ20 دينارا فهي لك"
____________________________
" ترجمه "
" حكايت هفتم "
" حكايت خنده دارِ جَحٰا و قاضي "
روزی از روزها جَحا در بازار در حالِ گشتن بود
مردی از پشت آمد وسیلّیِ محکمی را بصورت او زد
جحا برگشت خواست مقابله به مثل نماید،و او
هم یک سیلّی به آن مرد بزند،اما مرد به شدت عذر خواهی نمود و گفت ای بزرگوار متأسفم
شما را اشتباه گرفته ام،فکر می کردم فلانی هستی!
اما جَحا این عذر خواهی را قبول ننمود،واصرار داشت که از آن مرد شکایت کند،وهنگامی که صدایِ بگو مگوهای آنها بلند شد،مردم از آنها درخواست نمودند که هر دو نزد قاضی بروند
تا قاضی بین آنها قضاوت نماید
هر دو نزد قاضی به راه افتادند،از قضاء،قاضی از آشنایان و دوستان شخصِ خطاکار از آب درآمد
هنگامی که قاضی جریان را شنید،"واز آنچه که بینِ این دو نفر اتفاق افتاده است باخبر شد"
قاضی با اشاره چشم ،به شخصِ خطاکار اشاره ای نمود،ودر قالبی اشاری به او گفت که نگران نباش،شما را از این دردسری،و دشواریی که در آن افتاده ای نجات می دهم
سپس قاضی حکم را اینچنین صادر نمود، آن مردی که به جَحا سیلّی زده است،در مقابل باید20دینار به جحا بعنوان جریمه کاری که انجام داده است، پرداخت نماید
شخص خطاکار به قاضی گفت:سرورم من الان پولی به همراه ندارم
قاضی در حالی که باچشمانش به مردِ خطاکار اشاره می داد،گفت اشکالی ندارد،برو و زود پول را بیاور،جَحا هم نزدِ من منتظر شما می ماند،تا پولش را بیاورید
اما انتظار بسیار طول کشید،وساعت ها گذشت
اما مردِ خطاکار برنگشت
جَحا به نقشه ای که قاضی برایش کشیده بود،
پی برد،مخصوصا هنگامی که جَحا متوجهِ اشاره دادنِ قاضی به شخصِ خطاکار شده بود
می دانید،جَحا چه کرد؟
از جای خود برخواست،ویک سیلّیِ بسیار محکمی به صورت قاضی زد،بگونه ای که عمامه قاضی از سرش پرت شد،و برزمین افتاد
وسپس به قاضی گفت،اگر آن شخصیِ خطاکاری که قرار بود20 دینار را برایم بیاورد
امد،
آن 20 دینار بعنوان جریمه ی سیلّیِ من برای خودتان بردارید
😊😊😊😊
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
" حكايت هفتم "
" قصة مضحكة جحا والقاضي "
ذات يوم كان جحا يتسوق فجاءه رجل من خلفه وضربه كفا على خده ..
فالتفت إليه جحا وأراد أن يبادله الضرب ..
ولكن الرجل اعتذر بشدة قائلا: إني آسف يا سيدي . .
فقد ظننتك فلانا . .
فلم يقبل جحا هذا العذر وأصر على محاكمته . .
ولما علا الصياح بينهما
اقترح الناس أن يذهبا إلى القاضي ليحكم بينهما،فذهبا إلى القاضي وصادف أن ذلك القاضي يكون قريبا للجاني . .
ولما سمع القاضي القصة غمز لقريبه بعينه (يعني لا تقلق فسأخلصك من هذه الورطة.
ثم أصدر القاضي حكمه بأن يدفع الرجل لجحا مبلغ 20 دينارا ً
عقوبة على ضربه . .
فقال الرجل: ولكن يا سيدي القاضي ليس معي شيئا الآن . .
فقال القاضي وهو يغمز له أذهب واحضرها حالا . .
وسينتظرك جحا عندي حتى تحضرها،
فذهب الرجل
وجلس جحا في مجلس القاضي ينتظر غريمه ليحضر المال . .
ولكن طال الإنتظار . .
ومرت الساعات ولم يحضر الرجل . .
ففهم جحا الخدعة . .
خصوصا أنه كان يبحث عن تفسيرا لإحدى الغمزات التي وجهها القاضي لغريمه . .
فماذا فعل جحا؟
قام وتوجه إلى القاضي وصفعه على خده صفعة طارت منها عمامته ..
وقال له: إذا أحضر غريمي الـ20 دينارا فهي لك"
____________________________
" ترجمه "
" حكايت هفتم "
" حكايت خنده دارِ جَحٰا و قاضي "
روزی از روزها جَحا در بازار در حالِ گشتن بود
مردی از پشت آمد وسیلّیِ محکمی را بصورت او زد
جحا برگشت خواست مقابله به مثل نماید،و او
هم یک سیلّی به آن مرد بزند،اما مرد به شدت عذر خواهی نمود و گفت ای بزرگوار متأسفم
شما را اشتباه گرفته ام،فکر می کردم فلانی هستی!
اما جَحا این عذر خواهی را قبول ننمود،واصرار داشت که از آن مرد شکایت کند،وهنگامی که صدایِ بگو مگوهای آنها بلند شد،مردم از آنها درخواست نمودند که هر دو نزد قاضی بروند
تا قاضی بین آنها قضاوت نماید
هر دو نزد قاضی به راه افتادند،از قضاء،قاضی از آشنایان و دوستان شخصِ خطاکار از آب درآمد
هنگامی که قاضی جریان را شنید،"واز آنچه که بینِ این دو نفر اتفاق افتاده است باخبر شد"
قاضی با اشاره چشم ،به شخصِ خطاکار اشاره ای نمود،ودر قالبی اشاری به او گفت که نگران نباش،شما را از این دردسری،و دشواریی که در آن افتاده ای نجات می دهم
سپس قاضی حکم را اینچنین صادر نمود، آن مردی که به جَحا سیلّی زده است،در مقابل باید20دینار به جحا بعنوان جریمه کاری که انجام داده است، پرداخت نماید
شخص خطاکار به قاضی گفت:سرورم من الان پولی به همراه ندارم
قاضی در حالی که باچشمانش به مردِ خطاکار اشاره می داد،گفت اشکالی ندارد،برو و زود پول را بیاور،جَحا هم نزدِ من منتظر شما می ماند،تا پولش را بیاورید
اما انتظار بسیار طول کشید،وساعت ها گذشت
اما مردِ خطاکار برنگشت
جَحا به نقشه ای که قاضی برایش کشیده بود،
پی برد،مخصوصا هنگامی که جَحا متوجهِ اشاره دادنِ قاضی به شخصِ خطاکار شده بود
می دانید،جَحا چه کرد؟
از جای خود برخواست،ویک سیلّیِ بسیار محکمی به صورت قاضی زد،بگونه ای که عمامه قاضی از سرش پرت شد،و برزمین افتاد
وسپس به قاضی گفت،اگر آن شخصیِ خطاکاری که قرار بود20 دینار را برایم بیاورد
امد،
آن 20 دینار بعنوان جریمه ی سیلّیِ من برای خودتان بردارید
😊😊😊😊
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه
(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)
https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ