🔷
خورشید را کسوف شد و ماه را خسوف
از این سیاهتر نشود کارنامهاش
#جواد_زهتاب
از مجموعهٔ #مخالف_خوانی
با سپاس از صفحهٔ #ویرایش
🔹@Javad_Zehtab
خورشید را کسوف شد و ماه را خسوف
از این سیاهتر نشود کارنامهاش
#جواد_زهتاب
از مجموعهٔ #مخالف_خوانی
با سپاس از صفحهٔ #ویرایش
🔹@Javad_Zehtab
🔷
با آسمان بگو که در این ماتمِ عظیم
از دیده خون ببارد اگر بیوجود نیست
#جواد_زهتاب
#تک_بیت
🔹 @Javad_Zehtab
با آسمان بگو که در این ماتمِ عظیم
از دیده خون ببارد اگر بیوجود نیست
#جواد_زهتاب
#تک_بیت
🔹 @Javad_Zehtab
🔷
گفتا به جای فلسفهبافی بگو که چیست
این حالتِ تدافعی و انفعالیات؟
با من صریح و راست بگو! چون مشخص است
کجفهمی از پسِ سخنِ لیبرالیات
گفتم که گمرهیم؛ مکدر مشو ز ما
گردی نشسته است اگر بر زلالیات
ما را ببخش! خستهٔ راهیم و ناگزیر
اُتراق کردهایم فقط در حوالیات
با طعنه گفت: بیمِ تو از چیست؟ گفتمش:
میترسم از تفنگِ پُر و مغزِ خالیات
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
گفتا به جای فلسفهبافی بگو که چیست
این حالتِ تدافعی و انفعالیات؟
با من صریح و راست بگو! چون مشخص است
کجفهمی از پسِ سخنِ لیبرالیات
گفتم که گمرهیم؛ مکدر مشو ز ما
گردی نشسته است اگر بر زلالیات
ما را ببخش! خستهٔ راهیم و ناگزیر
اُتراق کردهایم فقط در حوالیات
با طعنه گفت: بیمِ تو از چیست؟ گفتمش:
میترسم از تفنگِ پُر و مغزِ خالیات
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
🔷تقاضای فیلترشکن
به قول دوست عزیزم، علی اکبر یاغیتبار:
کارِ سخن رسیده به جایی که ما هم چون انوری مجبوریم قطعهٔ تقاضایی بنویسیم. البته انوری برای کاه و یونجه و باده و ماده مینوشت؛ ما برای فیلترشکن.
تقاضای یاغیتبار از اعضای کانالش:
ای آن که من و شعر مرا میخوانی
یک هدیهٔ معنوی برایم بفرست
لطفی کن و از روی جوانمردی خویش
فیلترشکنی قوی برایم بفرست
#علی_اکبر_یاغی_تبار
تقاضای بنده از یاغیتبار:
ای آنکه رفیقی و شفیقی، لطفاً
زآن هدیهٔ معنوی برایم بفرست
فیلترشکنِ قوی به دستت چو رسید
خواهشمندم برای ما هم بفرست
#جواد_زهتاب
و ادامهٔ ماجرا:
گفتی بفرست _گفتم البته به چشم!_
فیلترشکنی که ساعتی کار کند
یاغی که ز جوجگان تنهاخور نیست
از بهرِ رفیق، بذل بسیار کند
#علی_اکبر_یاغی_تبار
برقی زد و لحظهای فقط روشن بود
افسوس که چارهٔ شبِ تار نکرد
فیلترشکنی که مرحمت فرمودی
در گوشیِ من دو دِیقه هم کار نکرد
#جواد_زهتاب
یاران به موافقت چو دیدار کنید
از بهر جواد فکر بسیار کنید
فیلترشکنی که دادمش کار نکرد
ای اهل دلان شُماشْ یک کار کنید
#علی_اکبر_یاغی_تبار
هروقت به اینترنتتان وصل شدید
حاشا که رفیق را فراموش کنید
یاغی به شما سفارشِ ما را کرد
ای اهل دلان! به حرف او گوش کنید
#جواد_زهتاب
پایان ماجرا:
پُر باد ز سکهٔ طلا قلکتان
افزونتر از این بادا مایملکتان
فیلترشکنی رسید از اهلِ دلی
ای اهلِ دلان! سپاس از یَکیَکتان
#جواد_زهتاب
🔹@aliakbaryaghitabar
🔹@Javad_Zehtab
به قول دوست عزیزم، علی اکبر یاغیتبار:
کارِ سخن رسیده به جایی که ما هم چون انوری مجبوریم قطعهٔ تقاضایی بنویسیم. البته انوری برای کاه و یونجه و باده و ماده مینوشت؛ ما برای فیلترشکن.
تقاضای یاغیتبار از اعضای کانالش:
ای آن که من و شعر مرا میخوانی
یک هدیهٔ معنوی برایم بفرست
لطفی کن و از روی جوانمردی خویش
فیلترشکنی قوی برایم بفرست
#علی_اکبر_یاغی_تبار
تقاضای بنده از یاغیتبار:
ای آنکه رفیقی و شفیقی، لطفاً
زآن هدیهٔ معنوی برایم بفرست
فیلترشکنِ قوی به دستت چو رسید
خواهشمندم برای ما هم بفرست
#جواد_زهتاب
و ادامهٔ ماجرا:
گفتی بفرست _گفتم البته به چشم!_
فیلترشکنی که ساعتی کار کند
یاغی که ز جوجگان تنهاخور نیست
از بهرِ رفیق، بذل بسیار کند
#علی_اکبر_یاغی_تبار
برقی زد و لحظهای فقط روشن بود
افسوس که چارهٔ شبِ تار نکرد
فیلترشکنی که مرحمت فرمودی
در گوشیِ من دو دِیقه هم کار نکرد
#جواد_زهتاب
یاران به موافقت چو دیدار کنید
از بهر جواد فکر بسیار کنید
فیلترشکنی که دادمش کار نکرد
ای اهل دلان شُماشْ یک کار کنید
#علی_اکبر_یاغی_تبار
هروقت به اینترنتتان وصل شدید
حاشا که رفیق را فراموش کنید
یاغی به شما سفارشِ ما را کرد
ای اهل دلان! به حرف او گوش کنید
#جواد_زهتاب
پایان ماجرا:
پُر باد ز سکهٔ طلا قلکتان
افزونتر از این بادا مایملکتان
فیلترشکنی رسید از اهلِ دلی
ای اهلِ دلان! سپاس از یَکیَکتان
#جواد_زهتاب
🔹@aliakbaryaghitabar
🔹@Javad_Zehtab
🔹در نقدِ خودمان🔹
بعد از چندبیتی که به مزاح، در موضوع فیلترشکن( که از قضا فیلترینگ و سانسور مشکلِ همهٔ ماست) بین من و یاغیتبار عزیز رد و بدل شد، برخی از دوستان تذکر دادند که:«آهای! الان وسطِ اعتراضات، چه وقتِ این حرفها و این کارهاست؟!»
انگار فقط باید خون بگرییم و فحش بدهیم و جنازه جلوی چشممان باشد تا یک معترض واقعی باشیم؛ یک معترضِ تماموقت!
به گمانم شعارِ «زن، زندگی، آزادی» یکی از سه رکنِ اصلی و اصیلش «زندگی»ست.
برخی گمان میکنند برای رسیدن به «آزادی» حتما باید همه در همه حال و برای همیشه قیدِ زندگی را بزنند!
نخیر! زندگی را نباید تعطیل کرد. اصلا همهٔ این مصیبتها و خونِ دلها برای زندگیست.
من که آزادی را هم برای زندگی بهتر میخواهم.
دیگر نقابِ شیک نمیخواهد
دیو است و نامِ نیک نمیخواهد
در سلطه حد و مرز نمیبیند
میتازد و شریک نمیخواهد
تأیید میستاند و در کارش
«اما» «اگر» «ولیک» نمیخواهد
بیپرده زوزه میکشد؛ آوازش
عشاق و بوسَلیک نمیخواهد
این جغدِ بدقوارهٔ کرکسخو
جز مرگِ جیکجیک نمیخواهد
این خشمِ کورِ کینهکش از آدم
چیزی به جز چریک نمیخواهد
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
بعد از چندبیتی که به مزاح، در موضوع فیلترشکن( که از قضا فیلترینگ و سانسور مشکلِ همهٔ ماست) بین من و یاغیتبار عزیز رد و بدل شد، برخی از دوستان تذکر دادند که:«آهای! الان وسطِ اعتراضات، چه وقتِ این حرفها و این کارهاست؟!»
انگار فقط باید خون بگرییم و فحش بدهیم و جنازه جلوی چشممان باشد تا یک معترض واقعی باشیم؛ یک معترضِ تماموقت!
به گمانم شعارِ «زن، زندگی، آزادی» یکی از سه رکنِ اصلی و اصیلش «زندگی»ست.
برخی گمان میکنند برای رسیدن به «آزادی» حتما باید همه در همه حال و برای همیشه قیدِ زندگی را بزنند!
نخیر! زندگی را نباید تعطیل کرد. اصلا همهٔ این مصیبتها و خونِ دلها برای زندگیست.
من که آزادی را هم برای زندگی بهتر میخواهم.
دیگر نقابِ شیک نمیخواهد
دیو است و نامِ نیک نمیخواهد
در سلطه حد و مرز نمیبیند
میتازد و شریک نمیخواهد
تأیید میستاند و در کارش
«اما» «اگر» «ولیک» نمیخواهد
بیپرده زوزه میکشد؛ آوازش
عشاق و بوسَلیک نمیخواهد
این جغدِ بدقوارهٔ کرکسخو
جز مرگِ جیکجیک نمیخواهد
این خشمِ کورِ کینهکش از آدم
چیزی به جز چریک نمیخواهد
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
🔷
دوستی میگفت در جایی همایش بوده است
در همایش هم فقط بحث از گشایش بوده است
گفتمش: دیگر مرا تابِ گشایش نیست، گفت:
آنچه تا امروز دیدی آزمایش بوده است
باری از این آزمایش هیچکس فارغ نشد
گرچه دردش بدتر از صدبار زایش بوده است
از چپ و از راست تا بوده فشار آوردهاند
کار ما در این میان تنها نیایش بوده است
گفتمش: پس آن کلیدی که به ما بنمود چیست؟
گفت: قفلت را بچسب! اینها نمایش بوده است
گفتمش: سایید ما را این همه تدبیر، گفت:
کار این قوم از همان آغاز، سایش بوده است!
#جواد_زهتاب
#گشایش
پینوشت:
این چندبیت را در اواخر دورهٔ موسوم به «تدبیر و امید» سروده بودم. به قول یکی از بزرگان: «هرسال میگیم دریغ از پارسال.»
https://t.me/Javad_Zehtab
دوستی میگفت در جایی همایش بوده است
در همایش هم فقط بحث از گشایش بوده است
گفتمش: دیگر مرا تابِ گشایش نیست، گفت:
آنچه تا امروز دیدی آزمایش بوده است
باری از این آزمایش هیچکس فارغ نشد
گرچه دردش بدتر از صدبار زایش بوده است
از چپ و از راست تا بوده فشار آوردهاند
کار ما در این میان تنها نیایش بوده است
گفتمش: پس آن کلیدی که به ما بنمود چیست؟
گفت: قفلت را بچسب! اینها نمایش بوده است
گفتمش: سایید ما را این همه تدبیر، گفت:
کار این قوم از همان آغاز، سایش بوده است!
#جواد_زهتاب
#گشایش
پینوشت:
این چندبیت را در اواخر دورهٔ موسوم به «تدبیر و امید» سروده بودم. به قول یکی از بزرگان: «هرسال میگیم دریغ از پارسال.»
https://t.me/Javad_Zehtab
پناهی نداریم و جانهای ماست
که تیرِ بلا را هدف میشود
ز سگجانی خویش در حیرتیم
که حیوان در اینجا تلف میشود
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
#پیروز
#یوزپلنگ_ایرانی
که تیرِ بلا را هدف میشود
ز سگجانی خویش در حیرتیم
که حیوان در اینجا تلف میشود
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
#پیروز
#یوزپلنگ_ایرانی
🔹پس از اینها... 🔹
دوباره شعر و شراب و زن... ولی پس از اینها
دوباره عشق و دوباره من... ولی پس از اینها
چه حرفها و چه واژهها ردیف خواهد شد
به شوقِ قول و غزل شدن، ولی پس از اینها
هواییِ «زلفِ سرکجت» ترانه میخواند
دوباره «چینچین شکنشکن...» ولی پس از اینها
شبی چو گیسوی تو دراز... فراغتی باید
که با تو دارم بسی سخن، ولی پس از اینها
شکوفههای تر آورد؛ شکفتهتر از پیش
بهارِ خشکیده در چمن، ولی پس از اینها
دوباره آب و هوای خوش... چه زود خواهد بود،
که سر برآریم از لجن، ولی پس از اینها
دوباره -گوشِ حسود کر- به عرش خواهد رفت
صدای شادی از انجمن، ولی پس از اینها
نمانده تاب و توان ولی کمی تحمل کن!
«دوباره میسازمت وطن!» ولی پس از اینها
#جواد_زهتاب
وزن شعر: مَفاعِلاتُن مَفاعِلُن- مَفاعِلاتُن فَع
https://t.me/Javad_Zehtab
دوباره شعر و شراب و زن... ولی پس از اینها
دوباره عشق و دوباره من... ولی پس از اینها
چه حرفها و چه واژهها ردیف خواهد شد
به شوقِ قول و غزل شدن، ولی پس از اینها
هواییِ «زلفِ سرکجت» ترانه میخواند
دوباره «چینچین شکنشکن...» ولی پس از اینها
شبی چو گیسوی تو دراز... فراغتی باید
که با تو دارم بسی سخن، ولی پس از اینها
شکوفههای تر آورد؛ شکفتهتر از پیش
بهارِ خشکیده در چمن، ولی پس از اینها
دوباره آب و هوای خوش... چه زود خواهد بود،
که سر برآریم از لجن، ولی پس از اینها
دوباره -گوشِ حسود کر- به عرش خواهد رفت
صدای شادی از انجمن، ولی پس از اینها
نمانده تاب و توان ولی کمی تحمل کن!
«دوباره میسازمت وطن!» ولی پس از اینها
#جواد_زهتاب
وزن شعر: مَفاعِلاتُن مَفاعِلُن- مَفاعِلاتُن فَع
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
گیرم که هزارسال بودی
محبوب و مقیمِ کویِ دلها
بنگر که چه کردهای که امسال
شد رفتنت آرزویِ دلها
#جواد_زهتاب
🔹https://t.me/Javad_Zehtab
محبوب و مقیمِ کویِ دلها
بنگر که چه کردهای که امسال
شد رفتنت آرزویِ دلها
#جواد_زهتاب
🔹https://t.me/Javad_Zehtab
🔹فریب مخاطب با برنامهٔ تکراری🔹
در حالی که ساعد باقری پیشنهاد شبکهٔ چهار را برای اجرای ویژه برنامهٔ سحرهای ماه رمضان امسال نپذیرفت، این شبکه برنامهٔ سالهای قبل را پخش میکند بدون اینکه اشارهای به بازپخش و تکراری بودن آن داشته باشد. این کار، نوعی فریب و سردرگم کردن مخاطب است.
اما علاقهمندان برنامههای ادبی با رویکرد متون کهن میتوانند ساعد باقری را در پادکستهای شنوتو با عنوان روشنان، خط اندیشه... از طریق لینک زیر دنبال کنند. 👇
https://shenoto.com/channel/podcast/roshanan-podcast
🔻قسمت اول پادکست روشنان با موضوع 《خسرو شیرین نظامی》 منتشر شد
🔻برای شنیدن این قسمت از طریق لینک زیر اقدام کنید👇
https://shenoto.com/channel/podcast/roshanan-podcast
#ساعد_باقری
#روشنان_خط_اندیشه
#شنو_تو
🔹@Javad_Zehtab
در حالی که ساعد باقری پیشنهاد شبکهٔ چهار را برای اجرای ویژه برنامهٔ سحرهای ماه رمضان امسال نپذیرفت، این شبکه برنامهٔ سالهای قبل را پخش میکند بدون اینکه اشارهای به بازپخش و تکراری بودن آن داشته باشد. این کار، نوعی فریب و سردرگم کردن مخاطب است.
اما علاقهمندان برنامههای ادبی با رویکرد متون کهن میتوانند ساعد باقری را در پادکستهای شنوتو با عنوان روشنان، خط اندیشه... از طریق لینک زیر دنبال کنند. 👇
https://shenoto.com/channel/podcast/roshanan-podcast
🔻قسمت اول پادکست روشنان با موضوع 《خسرو شیرین نظامی》 منتشر شد
🔻برای شنیدن این قسمت از طریق لینک زیر اقدام کنید👇
https://shenoto.com/channel/podcast/roshanan-podcast
#ساعد_باقری
#روشنان_خط_اندیشه
#شنو_تو
🔹@Javad_Zehtab
🔷
چه بهتر که سرگرمِ بیهوده باشیم
مگر از جهان یکدم آسوده باشیم
نیاید فرو پیشِ هر آستانی
سری را که بر درگهت سوده باشیم
پیاده گذشتیم از اینجا مبادا
غباری بر آیینه افزوده باشیم
به هر عشوه حاشا که بر خود بلرزد
دلی را که در عشق، فرسوده باشیم
به دامنکشی خو گرفتیم، باشد
که دامن به خونی نیالوده باشیم
فقط مانده بودیم تا زنده مانیم
فقط زنده بودیم تا بوده باشیم
بیا یک نفس بگذر از ما و بگذار
که در گورِ خود یکدم آسوده باشیم
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
چه بهتر که سرگرمِ بیهوده باشیم
مگر از جهان یکدم آسوده باشیم
نیاید فرو پیشِ هر آستانی
سری را که بر درگهت سوده باشیم
پیاده گذشتیم از اینجا مبادا
غباری بر آیینه افزوده باشیم
به هر عشوه حاشا که بر خود بلرزد
دلی را که در عشق، فرسوده باشیم
به دامنکشی خو گرفتیم، باشد
که دامن به خونی نیالوده باشیم
فقط مانده بودیم تا زنده مانیم
فقط زنده بودیم تا بوده باشیم
بیا یک نفس بگذر از ما و بگذار
که در گورِ خود یکدم آسوده باشیم
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
🔷
چشمه جوشید و جویبار نشد
رود کوشید و آبشار نشد
ماهِ نو بردمید و عید نبود
سالِ نو آمد و بهار نشد
دورِ خود گشت و دور زد ما را
روزگاری که روزگار نشد
چه کسی را در آستین یکعمر ،
پروراندم به مهر و ، مار نشد؟
هرکه آمد به سازِ خود رقصید
هیچکس با تو سازگار نشد
باز هم عاشقی...قرار نبود...
ای دلِ من! مگر قرار نشد...؟
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
چشمه جوشید و جویبار نشد
رود کوشید و آبشار نشد
ماهِ نو بردمید و عید نبود
سالِ نو آمد و بهار نشد
دورِ خود گشت و دور زد ما را
روزگاری که روزگار نشد
چه کسی را در آستین یکعمر ،
پروراندم به مهر و ، مار نشد؟
هرکه آمد به سازِ خود رقصید
هیچکس با تو سازگار نشد
باز هم عاشقی...قرار نبود...
ای دلِ من! مگر قرار نشد...؟
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
خسته از جنگهای پیدرپی
عاقبت فاتحانه برمیگشت
چشمِ رودابه شد چراغانی
که تهمتن به خانه برمیگشت
سرِ شب بود و اولِ قصه
قهوهچی چایِ تازهدم آورد
با تعجب ولی همه دیدند
نفسِ پیرمرد کم آورد
یکنفر گفت: بعد از این دیگر
چشمِ بد بر وطن نمیافتد
دیگری گفت: قصهٔ رستم
هیچوقت از دهن نمیافتد،
همهٔ هفتخان که فتح شده
هفتخان ای برادران! کم نیست
پشتِ دشمن رسیده است به خاک
هیچکس روبهروی رستم نیست
خاست از جای خود جوانی و گفت:
نوبت چیست؟ عشق دیرینه
رو به نقال کرد و گفت: چه خوب!
بعد از این رستم است و تهمینه،
کش بده قصه را شبِ یلداست
عاشقی در ادامه خوش باشد
نفست تازه شد، روایت کن
آخر شاهنامه خوش باشد
پیرِ نقال گفت:بعد از این
دشمنی نیست پشتِ سنگرها
آه! این روزها ولی سخت است
جان بهدربردن از برادرها!
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
عاقبت فاتحانه برمیگشت
چشمِ رودابه شد چراغانی
که تهمتن به خانه برمیگشت
سرِ شب بود و اولِ قصه
قهوهچی چایِ تازهدم آورد
با تعجب ولی همه دیدند
نفسِ پیرمرد کم آورد
یکنفر گفت: بعد از این دیگر
چشمِ بد بر وطن نمیافتد
دیگری گفت: قصهٔ رستم
هیچوقت از دهن نمیافتد،
همهٔ هفتخان که فتح شده
هفتخان ای برادران! کم نیست
پشتِ دشمن رسیده است به خاک
هیچکس روبهروی رستم نیست
خاست از جای خود جوانی و گفت:
نوبت چیست؟ عشق دیرینه
رو به نقال کرد و گفت: چه خوب!
بعد از این رستم است و تهمینه،
کش بده قصه را شبِ یلداست
عاشقی در ادامه خوش باشد
نفست تازه شد، روایت کن
آخر شاهنامه خوش باشد
پیرِ نقال گفت:بعد از این
دشمنی نیست پشتِ سنگرها
آه! این روزها ولی سخت است
جان بهدربردن از برادرها!
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
بهار غم انگیز
<unknown>
چرا در هر نسیمی بوی خون است؟
چرا زلف بنفشه سرنگون است؟
آواز: #سعید_شفیعیون
تار: #حسین_حسینی
شعر: #سایه
🔹@javad_zehtab
چرا زلف بنفشه سرنگون است؟
آواز: #سعید_شفیعیون
تار: #حسین_حسینی
شعر: #سایه
🔹@javad_zehtab
عاقبت از ما غبار ماند، زنهار!
تا ز تو بر خاطری غبار نماند
پیرو سوالهای برخی از دوستان لازم دیدم بگویم مدتهاست که هیچ مسئولیتی در خانهٔ شاعران(انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان) ندارم.
🔹@Javad_Zehtab
توضیح عکس:
سال ۱۳۹۳ است؛ ايوان خانه شاعران؛ استاد مشفق کاشانی دارد برایم لطیفهای تعریف میكند. اين لحظه را دوست هنرمندم محمدرضا میرفندرسکی ثبت كرده است.
#مشفق_کاشانی
#جواد_زهتاب
#خانه_شاعران_ایران
#دفتر_شعر_جوان
#انجمن_شاعران_ایران
تا ز تو بر خاطری غبار نماند
پیرو سوالهای برخی از دوستان لازم دیدم بگویم مدتهاست که هیچ مسئولیتی در خانهٔ شاعران(انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان) ندارم.
🔹@Javad_Zehtab
توضیح عکس:
سال ۱۳۹۳ است؛ ايوان خانه شاعران؛ استاد مشفق کاشانی دارد برایم لطیفهای تعریف میكند. اين لحظه را دوست هنرمندم محمدرضا میرفندرسکی ثبت كرده است.
#مشفق_کاشانی
#جواد_زهتاب
#خانه_شاعران_ایران
#دفتر_شعر_جوان
#انجمن_شاعران_ایران
غیر از گرفت و گیر چه میبینی؟
آتش به تار و پود شو و بگذر
سودت، چو نسیه است و زیانت نقد
پس بیخیالِ سود شو و بگذر
راهیست صعب و مهلک و جانفرسا
زین سنگلاخ، رود شو و بگذر
در قیدِ هیچچیز مباش اینجا
آمادهٔ صعود شو و بگذر
راهی وگر برای صعودت نیست
آتش بگیر و
دود شو و
بگذر
#جواد_زهتاب
پینوشت:
گرفت و گیر، اصطلاحی برای برخی از نقشها در قالیبافی و قلمزنی و... هم هست.
🔷@Javad_Zehtab
آتش به تار و پود شو و بگذر
سودت، چو نسیه است و زیانت نقد
پس بیخیالِ سود شو و بگذر
راهیست صعب و مهلک و جانفرسا
زین سنگلاخ، رود شو و بگذر
در قیدِ هیچچیز مباش اینجا
آمادهٔ صعود شو و بگذر
راهی وگر برای صعودت نیست
آتش بگیر و
دود شو و
بگذر
#جواد_زهتاب
پینوشت:
گرفت و گیر، اصطلاحی برای برخی از نقشها در قالیبافی و قلمزنی و... هم هست.
🔷@Javad_Zehtab
🔹تک بیت🔹
کدامین غبن ازین افزون بود ما بینیازان را
که چرخِ بیبصیرت خرجِ دنیا میکند ما را
#صائب
#تک_بیت
🔹@Javad_Zehtab
کدامین غبن ازین افزون بود ما بینیازان را
که چرخِ بیبصیرت خرجِ دنیا میکند ما را
#صائب
#تک_بیت
🔹@Javad_Zehtab