جریانـ
4.55K subscribers
1.86K photos
1.8K videos
44 files
2.08K links
♻️ جريانى براى گسترش
آگاهى، مسئولیت، همبستگی و شادى همگانی
با هدف مراقبت از ایران‌زمین، ایرانیان و فارسی‌زبانان
در پیوند با زمین و دیگرمردمان ♻️

جریانـ | رسانهٔ فرهنگ و جامعه

در «جريانـ» باشيد!

جریان در اینستاگرام:
https://instagram.com/jaryaann_
Download Telegram
▫️هایدگر جمله‌ای دارد با این مضمون که هر انسانی چون دیگران زاده می‌شود اما مانند خود می‌میرد. سال‌ها پیش از او مولانا در مضمونی مشابه گفته است: مرگ هر کس همرنگ اوست.

تصور غریبی‌ست؛ گویی «مرگ ما» هم‌زاد پنهان و بی‌رنگ ماست که به تدریج در زندگی، با ما می‌آمیزد و به واسطۀ هم‌نشینی مستمر با ما، از دیگر مرگ‌ها‌ (مرگ دیگران) متمایز می‌شود، فردیت می‌یابد و سرانجام روزی که یک‌سره «رنگ ما» را گرفت، بر ما پدیدار می‌شود و شاید در آرامش، بی‌هول و هراس و با لبخندی بر لب،‌ روی شانه‌مان می‌زند و آهسته در گوش‌مان زمزمه می‌کند:

«بلند شو، باید برویم.»

✍🏻 #کاوه_گرایلی
منبع
#جستار #مرگ
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 خبر مرگ ناگهانی دوستان و نزدیکان، گاهی چنان «داغی» بر دل می‌نشاند که قلب را مدت‌ها «سرد» و «فسرده» می‌کند؛ گاهی هم مانند پتکی‌ست که به سر می‌خورد و ترا برای مدتی منگ می‌کند؛ وقفه‌ای در زندگی می‌اندازد و از بسیاری از کارهای روزمره معنازدایی می‌کند. گستره موضوعی و بازه زمانی این معنازدایی به نوع رابطه دو طرف بستگی دارد؛ گاهی چند روز بی‌انگیزگی برای انجام وظایف شغلی، بی‌رغبتی به امور جذاب پیشین، گاهی نیز مدت‌ها بی‌میلی حتی برای رسیدگی به سلامت و خوراک خود‌. گاه خبر مرگ ناگهانی عزیزان چنان مهیب و پررنگ است که پس از آن اخبار روز، دیگر رنگ می‌بازند و رمقی برای جدل و نایی برای بحث با دیگران نمی‌ماند. وقتی ممکن است هر لحظه تو یا دیگری نباشید چرا باید عمر را صرف آن کرد که ثابت کنیم حق با کیست. اصولاً کمتر چیزی مانند مرگ، می‌تواند جدل را به سکوت، تنش را به صلح و کدورت را به آشتی تبدیل کند. دست کم تا مدتی که دوباره گرد نسیان و غبار عادت، امور را به وضعیت پیشین برگرداند و از یاد ببریم که «شکاریم یک‌سر همه پیش مرگ».

البته چاره‌ای هم جز بازگشت به زندگی نیست. اگرچه احساس فقدان بعضی افراد همیشگی‌ست. اما میل به زندگی نیز همیشگی‌ست.
آنا گاوالدا می‌نویسد:
«زندگی حتّی وقتی انکارش می‌کنی، حتّی وقتی نادیده‌اش می‌گیری، حتّی وقتی نمی‌خواهی‌اش از تو قوی‌تر است. از هر چیز دیگری قوی‌تر است. آدم‌هایی که از بازداشتگاه‌های اجباری برگشته‌اند، دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه شده بودند؛ که مرگ نزدیکان‌شان و سوخته‌شدن خانه‌هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس‌ها دویدند، به پیش‌بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهای‌شان را شوهر دادند. باور کردنی نیست اما همین گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قوی‌تر است!»

اصولاً سوگواری پس از «مرگ» یک فرد در واقع اندوهی برای توقف «زندگی» او و ناممکنی حضور او در «زندگی» ما و نهایتاً ستایش زندگی‌ست. اما آیا پس از معنازدایی از امور، با معنایی جدید به زندگی باز می‌گردیم و یاد مرگ رنگی دیگر به زندگی ما می‌زند یا آن‌که سایه مرگ چنان سنگین و یادش چنان مهیب است که ترجیح می‌دهیم فراموشی همه چیز را به وضعیت پیشین برگرداند. حتی اگر بهای آن غفلت نیز کم نباشد.

پس از مرگ هر عزیزی، باید به زندگی بازگشت؛ در این تردیدی نیست. پرسش این است که چگونه به زندگی بازمی‌گردیم؟

✍🏻 #کاوه_گرایلی
#جستار #مرگ #معنا #فقدان #زندگی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 فقدان، احساسی عجیب و متناقض است.

این‌که «نبود» کسی را حس (بود) کنی؛ نوعی احضار دیگریِ غایب؛ او را در ذهن خود فرامی‌خوانی؛ گویی آن‌که نیست، هست. هرچه احساس «فقدان» بیشتر باشد، غایب بیشتر «وجود» دارد؛ او که از دیده نهان است، میهمان/ساکن خیال ما می‌شود.

احساس فقدان، «حضورِ غایب» است؛ لمس نبودن، تجربه نزدیکیِ خیال یک تنِ دور و بودنِ‌ کسی که نیست؛ «بودنی» که البته هم‌چنان حریف «نبودن» نمی‌شود؛ که آن‌چه «حضور» دارد، تصویر ما از آن فرد است و نه خود او.

همان تناقضی که مولانا می‌گوید:
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می‌کنم
هر جا که هستی حاضری ...
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می‌زنم
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می‌کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنی‌ست
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می‌کنم

از سوی دیگر، وقتی شخصی در مکانی یا جمعی حضور دارد اما مدام به یاد فردی باشد که در آن‌جا نیست، در واقع انگار خود نیز در آن‌جا حضور ندارد. هرچه فرد حاضر فقدان دیگری را بیشتر احساس کند، غیبت او محسوس‌تر می‌شود. تا جایی‌که گویی آن‌که هست، نیست؛ در معرض دیده‌هاست اما دل و جان‌اش غایب است.

احساس فقدان، «غیبت حاضر» است؛ احساس دوری فکر و ذهن یک تنِ نزدیک و نبودنِ‌ کسی که هست.

مصداق همان شعر معروف سعدی:
هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

احساس فقدان، غایب را حاضر می‌کند و حاضر را غایب و در نهایت هیچ‌کس آن‌جا که باید باشد، نیست.

✍🏻 #کاوه_گرایلی
#جستار #فقدان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 پس از شنیدن خبر، به صفحه اینستاگرام علی انصاریان می‌روم، ‌آخرین مطلب‌اش (تیزر فیلم جدیدی که بازی کرده است) را می‌بینم. همراهش، متنی گذاشته از فهرست دست‌اندرکاران فیلم که قاعدتاً برای تبلیغات در اختیار عوامل فیلم گذاشته شده است. به نظر می‌رسد فقط دو بخش جزئی متن از خود انصاریان باشد: «سلام» ابتدایی که در واقع حکم خداحافظی‌اش را داشت و این جمله در انتها: «الهی به امید خود خودت فقط» که احتمالاً آخرین جمله‌ای‌ست که در شبکه‌های اجتماعی نوشته است.

تازگی‌ها که مرگ‌های نامنتظره امان‌مان نمی‌دهد و در زمانه‌ای که از جمله میراث افراد کنش‌ها و رفتار آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی‌ست به این فکر می‌کنم که آخرین مطلبی که از افراد در فضای مجازی باقی می‌ماند چیست، حرف آخر، آخرین تصویر، آخرین جمله، ‌آخرین پیام به دیگران؛ آخرین‌هایی که نمی‌دانیم آخرین است. کما اینکه جملۀ انتهایی انصاریان آن‌قدر پر از میل زندگی و امید است که قاعدتاً وقتی آن را می‌نوشت گمان نمی‌کرد آخرین جمله‌اش باشد.

و چه جملۀ سرشار از ایمانی، با آن تأکید دوباره بر «خود خودت» و آن «فقط» انتهایی (و نه هیچ‌کس دیگر)؛ ایمان چه تجربۀ وجودی عجیبی‌ست. این‌که امید از همه مردمان برداری ولی ناامید نشوی. «بکندم از همه دل در تو بستم.» و «دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست.»
ایمانی که حریف مرگ نمی‌شود اما پذیرش آن را آسان‌تر می‌کند؛ که اساساً ایمان، نه مقابله با سرشت سوگ‌ناک و تغییرناپذیر هستی که سپردن خود با فراغ بال است و قرار ناشی از پذیرش بی‌قراری احوال جهان: «طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت.» و چه بی‌قراری‌ای در دنیا پر مهابت‌تر و تکان‌دهنده‌تر از مرگ که «چنانیم با مرگ چون باد و برگ».

و در روزگار امروز، چه کم‌یاب است ایمان متواضعانه که از جزم و جمود فکری به دور باشد؛ ایمانی که از جنس اعتقاد و یقین نباشد؛ همان تفکیکی که آلن واتس قائل می‌شود: «عقیده می‌چسبد اما ایمان رهایت می‌کند.» در جهان ایمان‌زدودۀ سرشار از اضطراب، ایمان، رهایی‌بخش است و پناه‌دهنده؛ احساس رهایی می‌کنی اما احساس رهاشدگی نمی‌کنی و هیچ نیرویی مانند ایمانی که در پی آواز «حقیقت» باشد و نه مصادرۀ «حقانیت»، پیش‌برنده به سوی روشنی و بازدارنده از تاریکی نیست.

✍🏻 #کاوه_گرایلی
#جستار #مرگ #ناپایندگی #ایمان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 اگر فوتبال بازی کرده باشید احتمالاً می‌دانید که لحظاتی از بازی هست که شما در رقابت سر تصاحب توپ، با شتاب و قدرت به سوی آن می‌دوید اما بدون برخورد با حریف، شاید به علت نحوه حرکت یا توقف‌تان یا گرم نکردن پیش از بازی، ناگهان دچار درد و مصدومیت می‌شوید. معمولاً چنین صحنه‌ای به نظر تماشاگران یا داور، تمارض می‌رسد. از دید ناظر بیرونی اتفاقی نیفتاده یا شما ضربه‌ای نخورده‌اید که مصدوم شوید.

حتی گاهی شما با فاصله از سایر بازیکنان، ایستاده‌ای یا قدم می‌زنی اما ناگهان پایت می‌گیرد یا تیر می‌کشد. گویی اثر فشار یا کششی اضافی در دقایق قبل با کمی تأخیر پدیدار می‌شود. یا مشکلی مزمن و کهنه ناگهان عود می‌کند. در چنین مواقعی حتی خود فرد نیز از علت مصدومیت ناآگاه است.

ساز و کار و ساختار عصب، عضله، مفصل و استخوان پیچیدگی‌هایی دارد که با نگاه از بیرون فهمی از آن‌چه بر بدن گذشته نداریم و جز در موارد آسیب‌های واضح، از صدمه‌ای که به بدن دیگران می‌خورد درکی نداریم و رنج و درد آن برای ما به عنوان یک ناظر، ملموس، قابل پذیرش و منطقی نیست. اما واقعیت این است که بدن منطق خودش را دارد.

به گمانم پیچیدگی‌های ساختار ذهن و روان، اگر بیش از بدن نباشد، کمتر نیست: دالان‌های تو در تو و تاریک و لایه‌های ناشناخته و دور از دسترسی که حامل زخم‌ها‌، رنج‌ها و دردهایی هستند که گاه حتی خود فرد از آن‌ها آگاه نیست یا به یادشان نمی‌آورد. چنین است که گاهی می‌بینیم افراد بدون برخورد و پیش‌آمد ناگواری، ناگهان در خود فرو می‌روند و اندوهگین می‌شوند؛ از چیزی به ظاهر ساده، سرخورده، آشفته یا برافروخته می‌شوند. یا حتی دچار مراتبی از افسردگی می‌شوند در حالی‌که از دید ما مشکلی پیش نیامده و علتی برای آزردگی وجود ندارد. گاهی حتی فکر می‌کنیم که شخص خود را لوس می‌کند یا خوشی زیر دلش زده یا آن‌که بی‌جنبه و کم‌ظرفیت است. نمی‌خواهم بگویم که انسان‌ها اهل اغراق یا تمارض نیستند یا آن‌که باید در مقابل رفتار آزاردهنده‌شان کوتاه آمد. حرفم این است که گاهی بر اثر رفتاری معمولی یا مواجهه با یک جمله ساده یا حتی یک کلمه، یک بو، یک آهنگ، ناگهان زخم‌های به ظاهر بسته سر باز می‌کنند، رنج‌های کهنه، برمی‌گردند و نو می‌شوند و روح و جان فرد، آسیب و خراش می‌بیند و از او واکنشی غیرمنطقی سر می‌زند؛ آدم‌ها یک جایی کم می‌آورند و دردهای تلنبار شده امان‌شان را می‌برد، بی‌آن‌که از دید ناظر بیرونی اتفاق خاصی افتاده باشد.

می‌خواهم بگویم، روح و روان، منطق خودش را دارد؛ منطقی که بسیاری مواقع با عقل ما جور در نمی‌آید اما با رنج‌های کهنه، دردهای مزمن و اضطراب‌ها و ترس‌های عمیق شخص هم‌خوان است.

▫️#کاوه_گرایلی
#جستار #رنج #روانشناسی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔻تاب‌آوری در برابر اخبار ناگوار 🔻

در مواجهه با انبوه اخباری که ما را از واقعه‌ای ناخوشایند، در زمانی نزدیک و در مکانی دور یا نزدیک مطلع می‌کنند، چه می‌توان کرد؟

اطلاع از معضلات و مصیبت‌های پیرامون، برای مقابله با آن‌ها و انجام مسئولیت خود نسبت به دیگران ضروری است. اما وقایع ناگوار و رنج‌ باشندگان در جهان، گسترده و نامحدود است. در حالی‌که تاب و تحمل ذهن و روان ما دربرابر تشویش ناشی از اخبار ناگوار، محدود است. با توجه به ظرفیت مشخص مغر ما، قرار گرفتن مستمر در معرض اخبار مصیبت‌ها، از جایی به بعد عملاً منجر به بی‌حسی مغز شده و برخلاف تصور، به تدریج از ما نسبت به رنج دیگری، حساسیت‌زدایی می‌کند و امکان اثرگذاری و عاملیت را نیز از ما می‌گیرد. وقتی شما در معرض میزان بیش از حد داده‌ها‌، اخبار و اطلاعات قرار می‌گیرید، گویی در معرض هیچ داده‌ و اطلاعاتی قرار نگرفته‌اید. از سوی دیگر با توجه به محدودیت توان، وقت و امکانات ما، آگاهی از بحران‌ها و فجایع همیشه امکان اقدام برای کاهش رنج دیگران را نمی‌دهد و گاهی فقط منجر به افزایش آشفتگی و نگرانی و احساس ناتوانی و ‌استیصال ما می‌شود.

با این وجود، برخی افراد به اخبار معتاد می‌شوند. آن‌ها با وجود آثار مخرب ذهنی و روانی دنبال کردن مستمر اخبار ناگوار، شبانه‌روز به این کار ادامه می‌دهند؛ بی‌آن‌که حتی کوچک‌ترین کنش عملی و موثری برای مقابله با آن ناگواری‌ها و معضلات کنند. اما همین دنبال کردن اخبار و آگاهی از وقایع و مصائب دیگران و چه بسا، تجربۀ شخصی اندوه یا خشم پس از شنیدن خبر، هم‌زمان به آن‌ها حس خوب و در واقع نوعی توهم مسئولانه رفتار کردن می‌دهد.

در نقطه مقابل، بسیاری افراد نیز برای آسودگی خاطر و پرهیز از اختلال در روند زندگی شخصی خود، به بی‌خبری از اوضاع پناه می‌برند. حتی این روزها بسیاری مقالات و کتاب‌ها را می‌بینیم که همین شیوه برخورد را در برابر اخبار توصیه می‌کنند. این روش -که البته هر از گاهی برای همه لازم است- به صورت مقطعی موجب آرامش و بهبود کیفیت زندگی شخصی می‌شود. اما غفلت کامل و پیوسته از پیرامون و نادیده گرفتن رنج‌های دیگران، مسئولانه و در بلند مدت حتی مصلحت‌اندیشانه نیست. چراکه تجویز و ترویج بی‌تفاوتی در جامعه، روزی دامن خودمان را می‌گیرد و چه بسا «بخشی» از معضلات وضع موجود نیز ناشی از همین روی‌گردانی از مصائب جمعی و درد دیگری و پرداختن به منافع شخصی در گذشته باشد.

حال در مواجهه با بحران‌ها و مصیبت‌ها، در بازه میان «باخبری مستمر» و «بی‌خبری مطلق» باید کجا ایستاد و چه باید کرد؟
لازم است از آن‌چه در جهان پیرامون می‌گذرد، تا حدی با خبر باشیم تا بتوانیم در زندگی، برای خود، آگاهانه‌تر و در قبال دیگران، مسئولانه‌تر تصمیم بگیریم. به گمانم باید به جای بی‌توجهی به اخبار، حیطه و میزان توجه خود را انتخاب و محدود کرد. نباید بگذاریم اخبار تمام توجه ما را برباید. ما می‌توانیم میزان معقولی از «باخبری» را متناسب با خلقیات، دغدغه‌ها، ظرفیت، شرایط آن برهه از زندگی خود و «امکان اثرگذاری‌مان بر موضوع خبر»، برگزینیم و ضمناً مشاهده اخبار را قاعده‌مند و زمان‌مند کنیم. محدود و مشخص کردن زمان مشاهده اخبار، سر و کار داشتن با منابع «نسبتاً» متنوع و «تا حدی» معتبر، خواندن خبر با تفکر انتقادی و سنجش‌گرانه، لحاظ کردن جانب‌داری‌های خود و توجه به سویه‌های رسانه‌ها و منافع صاحبان و سرمایه‌گذاران آن‌ها و راستی‌آزمایی اخبار نامعقول، خصوصاً خبرهای از منابعِ نامشخص در فضای مجازی از جمله کارهایی است که می‌توان پیش گرفت.

اما پس از دریافت میزان متعادلی از اخبار مرتبط با دغدغه‌های ما و تشخیص صحت آن‌ها چه باید کرد؟ طبعاً اگر برای مقابله با اخبار ناگوار کاری از ما برمی‌آید که اقدام می‌کنیم. اگر مقابله با آن موضوع را خارج از توان خود دیدیم، گفت‌وگو و همفکری با دیگران «گاهی» می‌تواند امکان‌ها و قدرت‌های نهفته جمعی ما را برای یافتن راه مقابله با آن مصیبت، پدیدار سازد. اما اگر این کار نیز ممکن نشد (که این روزها در بسیاری از مواقع نمی‌شود.) هم‌چنان باید به دنبال راه‌هایی برای تاب‌آوری در برابر اخبار ناگوار باشیم.

✍🏼 #کاوه_گرایلی
منتشره در روزنامه «اعتماد»، ستون «جریان» - يکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹
⬅️ بخش پایانی یادداشت

#مقالات_جریان
#تاب‌آوری #خبر #رسانه
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
⭕️ باور کردنی نیست، این عکس‌ها و توضیح‌شان:
«امتحان دانش‌آموزان لیسه‌ای (دبیرستانی) در ولایت دایکندی (در افغانستان).»

انگار پرفورمنسی معاصر است در برهوتی از کرۀ زمین
انگار نمایی از روز محشر است که انسان‌ها را در حال رسیدگی به کارنامۀ اعمال‌شان نشان می‌دهد
انگار مشتی بازیگر و سیاهی لشکرند که دقایقی، برای اجرا یا فیلم‌برداری گرد هم آمده‌اند و کمی بعد به زندگی عادی خود باز می‌گردند
اما ...
اما این تصاویر در واقع، بازنمایی رنجی‌ست که جمعی از مردم شریف افغانستان می‌برند و البته نشانه‌ای‌ست روشن و استوار برای ستایش مقاومت و تسلیم‌ناپذیری آن‌ها در برابر موانع، تبعیض‌ها و دشواری‌های پیش روی‌شان برای کسب دانایی و آگاهی.

✍🏼 #کاوه_گرایلی

منبع دو عکس نخست که اخیراً گرفته شده
عکس سوم متعلق به شش سال پیش است.
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔻تاب‌آوری در برابر اخبار ناگوار (۲)🔻

به گمانم در مواجهه با اخبار و وقایع ناگواری که خود را عاجز از مقابله با آن‌ها می‌بینیم، باید فاصله و موقعیت ذهنی خود را تغییر داد. به چه معنا؟ یعنی گاهی کمی ارتفاع گرفت و از بالاتر و دورتر صحنه را مشاهده کرد؛ هم در بُعد زمان و هم در بعد مکان؛ در بعد زمان، یعنی به‌جای زمان واقعه که نزدیک است، به میانجی تاریخ، کمی فاصله گرفت و به گذشتۀ دور یا نزدیک رفت. وقتی در تاریخِ بشر نمونه‌های مشابه یا وضعیت‌های حتی بدتری از بحران و مصیبت کنونی را می‌بینیم، کمی از فضای آخرالزمانی دور می‌شویم و درمی‌یابیم که ما همیشه در میانه تاریخ به سر می‌بریم؛ پیش از ما انسان‌های بسیاری آمدند، کمی بیشتر یا کمتر لذت بردند، رنج کشیدند و رفتند و پس ما نیز چنین خواهد بود. از سوی دیگر مطالعه تاریخ در وضعیت و الگوهای نسبتاً مشابه می‌تواند درس‌آموز نیز باشد. ضمن آن‌که نباید در تاریخ گم، و نسبت به بحران‌ها و مصائب کنونی بی‌تفاوت شد.

اما از ارتفاع بالاتر دیدن در بعد مکان، یعنی به‌جای تمرکزِ صرف روی نقاط بحرانی و تیرگی‌ها که به نظر همه‌جا را فرا گرفته، فضای مابین بحران‌ها و روشنی‌ها را نیز دید. تمرکز روی مصیبت‌های جهان همان‌قدر دید تحریف شده‌ای از واقعیت به ما می‌دهد که انکار و نادیده گرفتن بحران‌ها و رنج‌ها. دیدن افرادی که در مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها، زندگی شرافتمندانه و رفتار مسئولانه دارند و مشاهده کارهایی که با وجود تمام موانع و سختی‌ها، با هدف کاهش رنج دیگران و افزایش خیر جمعی انجام می‌شود، می‌تواند در وضعیت استیصال و احساس ناتوانی، الهام‌بخش باشد؛ حتی گاهی مشاهده و درک این‌که چگونه وقوع یک مصیبت در مرکز توجه، آگاهی جمعی در اطراف را نسبت به وضع موجود به طرز محسوسی افزایش می‌دهد،‌ سویه دیگر ماجراست.

اما گونۀ دیگر تغییر فاصله نسبت به اخبار و بحران‌ها، کاهش ارتفاع و نزدیکی به «اینجا» و «اکنون» و تجربۀ زمان و مکانی است که در آن به سر می‌بریم. ارتباط با طبیعت، درون‌نگری، آگاهی از تنفس، مراقبه، کار بدنی و ورزش راه‌هایی‌ست که ما را به «اینجا» می‌آورد و در صورت #حال‌آگاهی می‌توانیم در «اکنون» باشیم و تعادل ذهن از دست رفته خود در مواجهه با اخبار ناگوار را تا حدی بازیابیم و حتی بتوانیم قدرت و توانایی خود برای مقابله عملی با مشکلات و مصیبت‌ها را دوباره به دست آوریم.

ما در زندگی، معمولاً در یک موقعیت (ارتفاع) ثابت ذهنی نسبت به پیرامون به سر می‌بریم؛ یا در آوار اخبار فجایع و بیدادها، گم، کرخت و فلج می‌شویم و عملاً امکان تأثیرگذاری خردمندانه را از دست می‌دهیم یا چنان به هر چیزی که ما را از وضعیت مصیبت‌بار و ناخوشایند کنونی دور کند پناه می‌بریم و غرقِ آن می‌شویم که مصیبت‌های در اطراف را نمی‌بینیم یا آن‌قدر به «خود» مشغول می‌شویم که از رنج «دیگری» غافل می‌شویم. پیگیری مدام اخبار، گرفتن فرصت خلوت با خود و اندیشیدن است و قطع ارتباط مطلق با اخبار، زیستن در حبابی‌ست که دیر یا زود می‌ترکد. به گمانم یکی از ضروری‌ترین مهارت‌های فردی برای زیست جمعی، تغییر موقعیت (ارتفاع) نسبت به بحران‌ها و وقایع و جابه‌جایی میان وضعیت‌ها و زمان‌ها است تا ضمن تاب‌آوریِ فردی، امکان تشخیص بهترین تصمیم یا کنش ممکن برای مواجهه با مصیبت‌ها، بحران‌ها و نهایتاً مراقبت از دیگران را داشته باشیم.

به بحران‌های اطراف و رنج دیگران نباید بی‌تفاوت بود اما در میانۀ مصیبت‌ها، لازمۀ هرگونه مراقبت از دیگری، تاب‌آوری و مراقبت از خود است. مشکل جایی‌ست که «مراقبت»، از خود آغاز و به خود ختم شود.

✍🏼 #کاوه_گرایلی
منتشره در روزنامه «اعتماد»، ستون «جریان» - دوشنبه ۱۳ ارديبهشت‌ماه ۱۴۰۰
⬅️ بخش نخست یادداشت

#مقالات_جریان
#تاب‌آوری #اخلاق_مراقبت #خبر #مراقبه
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 ما، در بسیاری از مواقع، به تصاویر ذهنی‌مان از واقعیت می‌چسبیم و متناسب با آن تصمیم می‌گیریم و عمل می‌کنیم و ناگهان از نتیجه غافلگیر می‌شویم. در حالی‌که یا امر واقع در گذر زمان مدت‌هاست که تغییر کرده است یا اساساً تصویر ذهنی ما به علت سوگیری‌های شناختی متعدد ذهن‌مان، از آغاز منطبق بر امر واقع نبوده است.

• به تصاویر ذهنی خود نچسبیم.
• به ناپایندگی کار جهان ایمان بیاوریم.
• در شناخت سوگیری‌های ذهن خود بکوشیم.

✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 منبع
#جستار
#ناپایندگی #سوگیری_شناختی #ذهن
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 کمتر پدیده، رویداد و چیزی در زندگی کاملاً یک‌دست و یک‌پارچه است. تقریباً همه چیز توخالی، سوراخ‌سوراخ و متخلخل ا‌ست؛ تنها میزان، اندازه و جنس حفره‌ها با هم متفاوت است؛ اما در نهایت هر «خوشی»ای، در میانش خلل و فرج‌هایی دارد آمیخته با درد و رنج که دیر یا زود خود را نمایان می‌کنند و هر «درد و رنجِ» گریزناپذیری* نیز، کم یا زیاد همراه با فرصت‌هایی‌ست برای آموختن،‌ رشد، پوست انداختن و تازه شدن؛ همان‌که مولانا می‌گوید:

رنج، گنج آمد که رحمت‌ها دروست
مغز تازه شد چو بخراشید پوست
ای برادر موضع تاریک و سرد
صبر کردن بر غم و سستی و درد
چشمهٔ حیوان و جام مستی است
کان بلندی‌ها همه در پستی است
آن بهاران مضمرست اندر خزان
در بهارست آن خزان مگریز از آن

* از این جهت روی «رنج‌های گریزناپذیر» تأکید کردم که به نظرم مهم است در زندگی نه «رنج‌جو» بود و نه به «فلاکت و مصیبت گریزپذیر» تن داد، خو کرد و در پی رفع آن بر نیامد.

✍🏼 #کاوه_گرایلی
#جستار #زندگی #رنج
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔻 خالی شدن یک سرزمین 🔻

در پی بحران‌های چند سال گذشته در کشور شاهد موج جدید تقاضای مهاجرت در میان ایرانیان هستیم. بسیاری از این افراد، نیروهای متخصص و کارآزموده‌ای هستند که فقدان آن‌ها هزینه گزافی را به کشور تحمیل خواهد کرد. البته تحصیل، کار و زندگی در خارج از کشور نه تنها نامطلوب نیست که منجر به افزایش تعامل با دنیا، رشد جامعه ایرانی و ترویج فرهنگ ایرانی می‌شود. مشکل جایی است که بخش گسترده‌ای از نیروی انسانی برای همیشه از ایران خارج می‌شود و قصدی برای بازگشت ندارد.

تهی شدن کشور از سرمایه انسانی، مانند خالی کردن سرزمین از منابع آبی‌ست که این روزها دامن کشور را گرفته است. چنین فرایندهایی آسیب‌هایی طولانی مدت و برای دهه‌ها به کشور خواهد زد. چه چیزی غیرقابل جبران‌تر از این‌که نیروی انسانی خوش‌فکر و مجربی که برای رسیدن او به این جایگاه سال‌ها هزینه‌ مادی و معنوی شده است، چه بسا برخلاف میل خود و به خاطر شرایط نامناسب، به یک‌باره کشور را ترک می‌کند و مهارت خود را در اختیار دیگر کشورها قرار می‌دهد. به عنوان نمونه، طبق اعلام سازمان نظام پزشکی، در طول ده ماه از آغاز همه‌گیری کرونا سه هزار پزشک از ایران رفته‌اند. یعنی چنان شرایطی ایجاد شده که هزاران پزشک ما در اوج نیاز جامعه به خدمات‌شان تصمیم به ترک کشور گرفته‌اند. مهاجرت تجربه آسان، خوشایند و کم‌هزینه‌ای نیست. اما در نهایت جز نوادری، اکثر افراد جایی را برای زندگی انتخاب می‌کنند که در آن‌جا از آزادی و احترام بیشتری برخوردار باشند و آینده روشنی پیش روی‌شان باشد.

البته خروج سرمایه‌های کشور طی سالیان گذشته محدود به نیروی انسانی نبوده است. چندی پیش رییس اتاق بازرگانی تهران اعلام کرد که در دو سال گذشته، ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شده و بخشی از این پول، صرف خرید مسکن در کشورهایی چون ترکیه،‌ امارات و گرجستان شده است. در واقع در شرایطی که ایران برای توسعه نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی است، بخش مهمی از سرمایه‌های داخلی ما نیز برای پیش‌گیری از ضرر از کشور خارج می‌شود.

تلاطمات اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی، اضمحلال امید و نداشتن چشم‌اندازی از آینده، کاهش انگیزه شهروندان برای مشارکت سیاسی، نحوه مدیریت بحران کرونا، افزایش محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی، دیگری‌سازی و عدم پذیرش سبک‌های گوناگون زندگی، محدود کردن فضای مجازی و ارتباط شهروندان با جهان، تهدیدها و احتمال وقوع جنگ و ناامنی از جمله عوامل زمینه‌ساز خروج انواع سرمایه از کشور هستند و هر تک‌جمله‌ مسئولین یا هر تصمیم نهادهای حکومتی که امنیت اقتصادی و روانی، احترام و آزادی شهروندان را تهدید کند به این روند شتاب می‌دهد.

این در حالی‌ست که ایران، کشوری با مزیت‌های فرهنگی، تاریخی و طبیعی و بهره‌مند از موقعیت جغرافیایی ویژه و نیروی انسانی زبده و کم‌نظیر در منطقه غرب آسیا است. با این وجود طی روندی که از گذشته آغاز شده و در این دو سال به اوج رسیده، بخش گسترده‌ای از جوانان نخبه، کارآمد و آینده‌ساز کشور، یا ایران را برای همیشه ترک کرده‌اند یا در میانه فرایند مهاجرت هستند. مهاجرت هر فرد، عوارض اجتماعی و روانی نامطلوبی برای نزدیکان بازمانده نیز دارد. کمااین‌که بسیاری از آن‌ها که مانده‌اند و مهاجرت نکرده‌اند نیز به واسطه این عوارض و به‌خاطر بحران‌هایی که خود با آن‌ها مواجه شده‌اند، دل‌بستگی‌شان به کشور به کمترین میزان رسیده‌ است. بخشی از این کاهش تعلق خاطر را می‌توان در فضای مجازی و تعابیر گزنده‌ای که جوانان در مورد وطن‌شان به کار می‌برند، مشاهده کرد. این فرایند باعث سست شدن همبستگی مردم و کاهش سرمایه اجتماعی در کشور نیز می‌شود.

حال پرسش اساسی این است که چه فرد یا نهادی مسئول رسیدگی به چنین وضعیتی است؟ مگر می‌توان یک کشور را به علت بحران‌هایی که اغلب‌شان اجتناب‌پذیر یا قابل مدیریت‌اند از سرمایه‌های انسانی، اجتماعی و مالی تهی کرد، پیوند شهروندان با سرزمین را هر روز سست‌تر کرد و بعد انتظار پیشرفت، توسعه و اقتدار کشور را داشت؟ این میزان بی‌تفاوتی در برابر این فرایند خطرناک و مغایر منافع ملی، حقیقتاً نگران‌کننده است. چرا در تشکیلات عریض و طویل حکومتی، هیچ نهادی برای بررسی این پدیده و عوامل ایجاد آن و مقابله با آن عوامل وجود ندارد؟

تا وقتی که ارزش سرمایهٔ انسانی کشور عمیقاً درک نشود و حفاظت از سلامت، معیشت و کرامت انسانی آن‌ها و تأمین رضایت و حفظ‌شان در کشور دغدغه تک‌تک مسئولین و تمام نهادهای حکومتی نشود و زمینه بازگشت بخشی از مهاجران، به ایران فراهم نشود، هیچ اراده و نیرویی توان ساختن کشور و گره‌گشایی از مشکلات متعدد آن‌را ندارد. آیا شنونده‌ای هست که این هشدار را بشنود؟

✍🏼 #کاوه_گرایلی
منتشر شده در روزنامه «اعتماد»، ستون «جریان» - پنج‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰

#مقالات_جریان
#بحران #مهاجرت
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
❗️بنا به شواهد گوناگون جامعه ایران در وضعیتی بحرانی قرار دارد که ادامه آن منجر به فروپاشی اجتماعی و روانی جامعه خواهد شد. عوامل متعددی موجب وضعیت کنونی شده‌اند؛ طولانی شدن همه‌گیری کرونا به تنهایی سلامت روانی مردم در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته را نیز با تهدید مواجه کرده است؛ حال در ایران، نحوه مدیریت این همه‌گیری و مرگ اجتناب‌پذیر بسیاری از هم‌وطنان‌مان، تورم افسارگسیخته و مشکلات اقتصادی و معیشتی چند سال اخیر، استمرار عوارض روانی رخدادهای سال ۹۸ و مرهم نیافتن روان‌زخم (ترومای) ناشی از آن‌ها، مشکلاتی مانند قطع برق، بی‌آبی، زمزمه‌های کمبود گاز در فصل سرما و نشانه‌های محدودسازی بیشتر فضای مجازی، به هم ریختن اوضاع افغانستان و مشاهده رنج مردمان هم‌تبار در سکوت و بی‌تفاوتی جامعه جهانی و در نهایت استیصال، ناامیدی و نداشتن چشم‌اندازی روشن برای آینده، سلامت روانی شهروندان و همبستگی اجتماعی را با تهدیدهای بسیاری مواجه کرده است.

از طرفی، معمولاً یکی از راه‌کارهای همیشگی ایرانیان برای تاب‌آوری در برابر بحران‌ها، دیدارها و معاشرت‌های دوستانه و خانوادگی بوده که اکنون به علت همه‌گیری کرونا این راه حل خود به یکی از عوامل گسترش بیماری و دامن زدن به وضعیت بحرانی کنونی تبدیل شده است. در واقع برای اولین بار جامعه در برابر یک وضعیت بحرانی تقریباً خلع سلاح شده است.

در چنین شرایطی شاهدیم که انتخاب بسیاری افراد، رفتن و فاصله گرفتن (دائمی یا موقت) از این وضعیت است. اگر واقع‌بینانه هم بنگریم، بدون تغییرات اساسی، به ویژه گشایش و ثبات اوضاع اقتصادی، نمی‌توان در کوتاه مدت (و چه بسا میان‌مدت) انتظار بهبود شرایط را داشت. اما در کنار جست‌وجوی راه‌حل‌های اساسی برای مقابله با این وضعیت، می‌توان این پرسش را در فضای عمومی پیش کشید که چه راهکا‌رهای فردی و جمعی برای تاب‌آوری و گذر شهروندان از این دوران با کمترین آسیب وجود دارد؟


✍🏼 #کاوه_گرایلی
#مقالات_جریان
#تاب‌آوری در #وضعیت_امروز_جامعه_ما
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
«مرد عشیره بودن سخت است.»

۱. قتل ناموسی نه منحصر به یک قوم و استان است و نه در میان تمام افراد آن قوم و استان رایج و رواست. کافی‌ست اخبار این سال‌ها را مرور کنید تا ببینید که در بسیاری از نقاط کشور چنین جنایاتی رخ داده است. البته در مناطقی که فرهنگ قبیله‌ای پشتیبان و مشوق چنین اقدامی است رواج این جنایات بیشتر است. اما بخش مهمی از مخالفت‌ها و افشای این جنایات نیز از سوی فعالان حقوق #زنان و نهادهای مدنی محلی است.

۲. قتل ناموسی مسئله‌ای قومی نیست اگرچه #قوم‌گرایی به آن دامن می‌زند. این جنایت حتی صرفاً برخاسته از شکاف میان زنان و مردان نیست. بسیاری از این ارزش‌ها توسط زنان این جوامع بازسازی و تکثیر می‌شود و بسیاری از کنشگران معترض به این رسوم، مردان آن نواحی‌اند. ضمن آن‌که مردان خود در این جوامع زیر بار فشار و انتظار «غیرت» و هراسان از طرد و تحقیر‌ از سوی طایفه به نوع دیگری (و مسلماً نه به اندازه زنان) قربانی می‌شوند.

۳. مسئله این‌جا، ستیز ارزش‌های عشیره‌ای علیه حقوق فردی‌ست. سنت‌هایی مانند الزام به ازدواج درون قبیله شاید در گذشته کاربرد داشته اما در جهان امروز نه اخلاقی‌ست، و نه حتی توجیه دارد که برای حفظ حلقه بسته قبیله و تأمین منافع اقتصادی عشیره زیر لوای آبرو و غیرت، زنان را از کودکی محکوم به ازدواج اجباری کرد و در صورت سرپیچی مورد آزار قرار داد یا حتی #جان_شیرین آن‌ها را گرفت.

۴. باید در برابر این مناسبات مرتجعانه‌ ایستاد و کمک کرد تا افراد از حصار تنگ این خرده‌نظام‌های اجتماعی بیرون بیایند و به‌جای احساس تعلق به قبیله، خود را شهروند کشور بدانند و ضمن حفظ ویژگی‌های ارزشمند فرهنگ بومی، ذهن‌شان را باز کنند و به‌جای ارزش‌های ناکارآمد قبیله‌ای، به اخلاق جهانی و ارزش‌های میهنی پایبند باشند. البته یادمان باشد یکی از مهم‌ترین علل وابستگی این افراد به حلقه‌های بسته قبیله‌ای، فقر، محرومیت و عدم امکان استقلال اقتصادی فرد و از آن سوی چتر حمایتی و مراقبتی قبیله و عشیره از افراد است.

۵. نفرت‌پراکنی و انگ چسباندن به هر قوم یا استانی نه تنها این رسوم خطرناک را ریشه‌کن نمی‌کند که با ارائه نشانی غلط و دامن زدن به دیگر شکاف‌ها، درخت جهل و نفرت و افکار دگم را آبیاری می‌کند. از سوی دیگر هر توهینی، با دلسرد و آزرده کردن کنشگران محلی -که تنها نیرویی‌اند که به واسطه نزدیکی به این حلقه‌های بسته تا حدی توان ترک انداختن در این نظام ارزشی را دارند- آن‌ها را در این راه تنها و بی‌پناه می‌کند.

۶. تلاش فعالان اجتماعی محلی بیش از پشتیبانی جامعه مدنی، نیازمند سه اقدام اساسی حکومت است:
• تصویب و اجرای فعالانه قوانین بازدارنده از کودک‌همسری و خشونت علیه زنان
• آموزش کودکان و آگاهی‌بخشی نسبت به حقوق زنان، روابط زن و مرد و حقوق و تکالیف #شهروندی
• ایجاد رونق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و بسترسازی برای گسترش طبقه متوسط در این مناطق

اگرچه که متأسفانه در شرایطی که هیچ نشانه‌ای از تحقق هیچ‌یک از سه مورد بالا دیده نمی‌شود، هم‌چنان وظیفه شهروندان و نهادهای مدنی در ایران است که به سهم خود و با یاری نیروهای محلی بکوشند با آگاهی‌افزایی، اندکی بهبود فرهنگی و اجتماعی در این زمینه ایجاد کنند.

✍🏼 #کاوه_گرایلی
#مقالات_جریان
ضرورت #جنبش_خودساماندهی_جامعه_مدنی در جهت #نه_به_خشونت_علیه_زنان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
▫️حال در آخرین لحظات از ایام نوروز، شاید به یک معنا بهترین زمان برای تبریک و یادآوری نوروز باشد. چرا که دقیقاً در همین لحظات است که اکثر ما با بیرون آمدن از حال و هوای نوروزی به چرخۀ پرآسیب،‌ تکراری و ملا‌ل‌آور زندگی بازمی‌گردیم و ایدۀ نوروز از یاد می‌رود.

در تمام دنیا سال عوض می‌شود. اما در کشورهای اندکی سال با فرا رسیدن بهار عوض می‌شود و تنها در برخی کشورهای حوزه ایران فرهنگی و نوروزستان است که سال، درست در اعتدال بهاری و لحظه‌ای که روز و شب با هم برابر شده‌اند، عوض می‌شود.

اما این تنها مزیت نوروز نسبت به دیگر آیین‌های سال نو در جهان نیست. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نوروز، تأکید بر نو شدن درونی‌ همراه با نوزایی طبیعت و رسیدن به تعادل ذهن همگام با اعتدال بهاری است؛ نوعی پیوند جهان درون با جهان بیرون:
همان‌گونه که شمس تبریز می‌گوید:
«ایام مبارک باد از شما. مبارک شمایید! ایام می‌آید تا به شما مبارک شود.»

و ما در نیایش لحظه تحویل سال، خواهان تغییر حال خود به بهترین حال‌هاییم.

همان‌گونه که در شاهنامه تأکید زیادی بر زدودن کینه از دل در نوروز و بهار می‌شود.
سر سال نو هرمز فروردین
برآسوده از رنج، تن، دل زکین
و از زبان کیخسرو:
ز دلها همه کینه بیرون کنید
به مهر اندر این کشور افسون کنید
بکوشید و خوبی به کار آورید
چو دیدید سرما بهار آورید

کینه یعنی ماندن در گذشته همراه با بغض، دشمنی و غرض، یعنی درست در نقطه مقابل نوروز. کمتر چیزی مانند غرض، حجاب دیده می‌شود:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
و حجاب در پیش دیده، پرده، غبار و مانعی‌ست میان «مشاهده‌‌کننده» و «مشاهده‌شونده» و ندیدن کیفیات و تغییرات مشاهده‌شونده و چسبیدن به تصویر ذهنی خود از آن و حاصل این است که:
هر نفس نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا

کینه یعنی سوگیری‌ خصمانه و نوروز و بهار یعنی کینه‌زدایی چون بدون آن نمی‌توان نو شد و نمی‌توان به تعادل ذهن رسید و نمی‌توان نو دید و نو شدن را فهمید.

نوروز نام بسیار بامعنایی‌ست. در عین حال که اشاره به زمان مشخصی دارد اما در واقع یک نام عام است. چرا که هر روز زندگی ما روز نویی‌‌ست. یا در واقع باید روز نویی باشد. اما ما در چرخۀ پرملال زندگی این حقیقت را فراموش می‌کنیم. هنگامی‌که در شادباش نوروز می‌گوییم: «هر روزتان نوروز» در واقع اشاره به همین حقیقت بدیهی ولی فراموش‌شده دارد. در واقع نوروز نوعی یادآوری این حقیقت است که اگرچه باید از گذشته آموخت و باید خطاهای گذشته را جبران کرد و داد را ستاند و اجازۀ تکرار آسیب‌ها و ظلم‌های گذشته را نداد (در واقع تعادل را حفظ کرد و از آن سوی بام نیفتاد و چشم بر گذشته نبست) اما نباید با بغض در گذشته ماند و رو به جلو نرفت و با کین‌توزی نسبت به دیگر افراد به خود آسیب رساند و زندگی را به کام خود چون زهر کرد.

با آرزوی زدودن کینه‌ها از دل و غبارها از دیده، کنار زدن پرده‌های عادات کهنه و فهم نو بودن هر روز و هر لحظه.
زندگی کوتاه است و زمستان، نزدیک، با آرزوی آن‌که در سال پیش رو خود نو شویم و «بهار آوریم».
سال نو مبارک!

✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 منبع
#مقالات_جریان
#نوروز
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 بسیاری از ما، در برخی بزنگاه‌ها دقیقاً همان آسیب بزرگی را به دیگران می‌زنیم که خود، زمانی آن آسیب را از شخص دیگری خورده‌ایم و به خاطر آن بهای سنگینی داده‌ایم. ما کنش آن فرد را چنان زننده، ناپسند و غیرقابل توجیه می‌دانستیم که بارها با خشم او را نکوهیده و از فرومایگی کار او حیران مانده بودیم و چه بسا «چنین فردی» را لایق دوستی و رابطه ندانسته و روابط خود را با او قطع کرده بودیم.
حال در موقعیتی مشابه، دقیقاً همان بلای ویرانگر را بر سر فرد دیگری آوار کرده‌ایم و خود «چنین فردی» شده‌ایم.
.
این غریب‌ترین ویژگی مشترک ما آدمیان است:
از خود کور و از دیگران بینا

ما در جهان، کم و بیش هر چیزی را می‌بینیم جز خود را؛ چرا که برخلاف تصورمان، از کمتر چیزی مانند «خود» می‌هراسیم و می‌گریزیم؛ مانند «خود»، آنگونه که هستیم و نه آنگونه که می‌پنداریم هستیم.

که به راستی انسان، ستمگری نادان است.
… الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا

✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 منبع
#جستار

در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مردگی را نمی‌دانم
زندگی اما غریب است
پر از شکوه، زیبایی، زایش، زلالی، تیرگی، رنج، رذالت، خباثت، نامردمی، سرخوشی، کرختی، جفا، سوءتفاهم، دل‌بستگی، دل‌شکستگی، دل‌بردگی، دل‌مردگی، دل‌تنگی، دل بردن، ملال، جدایی، دوری، دوری، وصال، استیصال، اشتیاق، خیال، وهم، حیرت، شهود، از دست دادن، تپیدن دل، درخشش چشم، لرزش تن، روان شدن اشک، شتاب لحظه‌ها، کوتاهی عمر، ناتوانی آدمی و مرگ.

✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 منبع
#جستار #زندگی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
▫️حال در آخرین لحظات از ایام نوروز، شاید به یک معنا بهترین زمان برای تبریک و یادآوری نوروز باشد. چرا که دقیقاً در همین لحظات است که اکثر ما با بیرون آمدن از حال و هوای نوروزی به چرخۀ پرآسیب،‌ تکراری و ملا‌ل‌آور زندگی بازمی‌گردیم و ایدۀ نوروز از یاد می‌رود.

در تمام دنیا سال عوض می‌شود. اما در کشورهای اندکی سال با فرا رسیدن بهار عوض می‌شود و تنها در برخی کشورهای حوزه ایران فرهنگی و نوروزستان است که سال، درست در اعتدال بهاری و لحظه‌ای که روز و شب با هم برابر شده‌اند، عوض می‌شود.

اما این تنها مزیت نوروز نسبت به دیگر آیین‌های سال نو در جهان نیست. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نوروز، تأکید بر نو شدن درونی‌ همراه با نوزایی طبیعت و رسیدن به تعادل ذهن همگام با اعتدال بهاری است؛ نوعی پیوند جهان درون با جهان بیرون:
همان‌گونه که شمس تبریز می‌گوید:
«ایام مبارک باد از شما. مبارک شمایید! ایام می‌آید تا به شما مبارک شود.»

و ما در نیایش لحظه تحویل سال، خواهان تغییر حال خود به بهترین حال‌هاییم.

همان‌گونه که در شاهنامه تأکید زیادی بر زدودن کینه از دل در نوروز و بهار می‌شود.
سر سال نو هرمز فروردین
برآسوده از رنج، تن، دل زکین
و از زبان کیخسرو:
ز دلها همه کینه بیرون کنید
به مهر اندر این کشور افسون کنید
بکوشید و خوبی به کار آورید
چو دیدید سرما بهار آورید

کینه یعنی ماندن در گذشته همراه با بغض، دشمنی و غرض، یعنی درست در نقطه مقابل نوروز. کمتر چیزی مانند غرض، حجاب دیده می‌شود:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
و حجاب در پیش دیده، پرده، غبار و مانعی‌ست میان «مشاهده‌‌کننده» و «مشاهده‌شونده» و ندیدن کیفیات و تغییرات مشاهده‌شونده و چسبیدن به تصویر ذهنی خود از آن و حاصل این است که:
هر نفس نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا

کینه یعنی سوگیری‌ خصمانه و نوروز و بهار یعنی کینه‌زدایی چون بدون آن نمی‌توان نو شد و نمی‌توان به تعادل ذهن رسید و نمی‌توان نو دید و نو شدن را فهمید.

نوروز نام بسیار بامعنایی‌ست. در عین حال که اشاره به زمان مشخصی دارد اما در واقع یک نام عام است. چرا که هر روز زندگی ما روز نویی‌‌ست. یا در واقع باید روز نویی باشد. اما ما در چرخۀ پرملال زندگی این حقیقت را فراموش می‌کنیم. هنگامی‌که در شادباش نوروز می‌گوییم: «هر روزتان نوروز» در واقع اشاره به همین حقیقت بدیهی ولی فراموش‌شده دارد. در واقع نوروز نوعی یادآوری این حقیقت است که اگرچه باید از گذشته آموخت و باید خطاهای گذشته را جبران کرد و داد را ستاند و اجازۀ تکرار آسیب‌ها و ظلم‌های گذشته را نداد (در واقع تعادل را حفظ کرد و از آن سوی بام نیفتاد و چشم بر گذشته نبست) اما نباید با بغض در گذشته ماند و رو به جلو نرفت و با کین‌توزی نسبت به دیگر افراد به خود آسیب رساند و زندگی را به کام خود چون زهر کرد.

با آرزوی زدودن کینه‌ها از دل و غبارها از دیده، کنار زدن پرده‌های عادات کهنه و فهم نو بودن هر روز و هر لحظه.
زندگی کوتاه است و زمستان، نزدیک، با آرزوی آن‌که در سال پیش رو خود نو شویم و «بهار آوریم».
سال نو مبارک!

▪️#کاوه_گرایلی
🔗 منبع
#مقالات_جریان #نوروز
در «جریان» باشید.
@Jaryaann