🔻 بر طبل شادانه بکوب
وقتی عالیجناب کارلوس کیروش کیمیایی را برایمان به ارمغان میآورد که قرنها در آرزوی آنیم، باید هم بر تمام طبلها بکوبیم؛ حتی بر طبلهای حلبی. استاد، حضرت استاد، جناب آقای کارلوس کیروش. این سرزمین سرشار است از لحظههای بینظیری که کسی انتظارش را نمیکشیده است. این سرزمین، آمیخته است با فرجهای پس از شدت. انباشته است از پیروزیهایی که درست در آن زمانی به دست آمده که هر کسی انتظار شکست را میکشیده است.
🔸 اما ما، ما خستگان غمزده از جور روزگار، بسیار اندک تجربه کردهایم شادیهای از پیش منتظر را. کمتر پیش آمده است که ما، مدتها پیش از روز واقعه، شکوه پیروزی را انتظار کشیده باشیم. کمتر پیش آمده است که روزها پیش از آزمون واپسین، با خیالی آسوده، غوغای جهان را به تماشا نشسته باشیم.
🔸 جناب آقای کارلوس کیروش. استاد. شما نه پیروزی، نه خوشحالی، نه شادی، که «آرامش» و «اعتماد به نفس» را به ما هدیه دادهاید؛ صمیمانه از شما متشکریم.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
#جستار #تیم_ملی_ایران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
وقتی عالیجناب کارلوس کیروش کیمیایی را برایمان به ارمغان میآورد که قرنها در آرزوی آنیم، باید هم بر تمام طبلها بکوبیم؛ حتی بر طبلهای حلبی. استاد، حضرت استاد، جناب آقای کارلوس کیروش. این سرزمین سرشار است از لحظههای بینظیری که کسی انتظارش را نمیکشیده است. این سرزمین، آمیخته است با فرجهای پس از شدت. انباشته است از پیروزیهایی که درست در آن زمانی به دست آمده که هر کسی انتظار شکست را میکشیده است.
🔸 اما ما، ما خستگان غمزده از جور روزگار، بسیار اندک تجربه کردهایم شادیهای از پیش منتظر را. کمتر پیش آمده است که ما، مدتها پیش از روز واقعه، شکوه پیروزی را انتظار کشیده باشیم. کمتر پیش آمده است که روزها پیش از آزمون واپسین، با خیالی آسوده، غوغای جهان را به تماشا نشسته باشیم.
🔸 جناب آقای کارلوس کیروش. استاد. شما نه پیروزی، نه خوشحالی، نه شادی، که «آرامش» و «اعتماد به نفس» را به ما هدیه دادهاید؛ صمیمانه از شما متشکریم.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
#جستار #تیم_ملی_ایران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
◻️ مرگ یادتان خواهد انداخت که با یکدیگر چه خاطراتی داشتهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که چه بیرحمانه بر سر کمترین چیزها بر یکدیگر ستم روا داشتهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که فقط برای ذرهای «بیشتر» داشتن، چه دروغهای هولناکی گفتهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که به خاطر ترسهایتان بر چه حقایقی چشم پوشیدهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که برای نجاتتان، نجاتتان از عقوبتی که چندان هم دردسری نداشت، چه حقیقتها را پنهان کردهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که خودخواهی، چگونه باعث شد تا حقی را پایمال کنید. مرگ یادتان خواهد انداخت که غرور، چطور نگذاشت آنجا بمانید که باید. مرگ یادتان خواهد انداخت که بیارزشترین چیزها، چگونه روزی ارزشمندترین دارائیهای جهان شما شدند. مرگ یادتان خواهند انداخت که به خاطر زندگی، چه زیرکانه توجیه کردید تمام جنایتهایی را که میشد اتفاق نیفتند. مرگ یادتان خواهد انداخت که صلح را چه ساده خونبارترین بهانه کردید برای جنگ.
مرگ یادتان خواهد انداخت که درهها چه سرسبز بودند وقتی شما تصمیم گرفتید دیگر نبینیدشان. مرگ یادتان خواهد انداخت که آبشارها چه سخاوتمندانه رها میشدند از ستیغ کوه پیش از آنکه موسیقی سقوطشان را فراموش کنید. مرگ یادتان خواهد انداخت که مورچهها چه با مشقت، قوت لایموتشان را از زیر میزهایتان برداشتند و به ویرانهها بردند. مرگ یادتان خواهد انداخت که چه بیرحمانه از فیلهایی سواری گرفتید که روزگاری پادشاهان زمین بودند. مرگ یادتان خواهد انداخت که اسبها، سرکشترین زیبارویان جهان را چه ارزان کارمندان ادارهی شرطبندی کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که پروردگار زمین و آسمان را، مهربانترین پدر انسان را، چه بیمحابا به مدیریت مالی اداری دوزخی که ساخته بودید منصوب کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که شاعران را، میراثداران نور و آینه را، چه حقیرانه به ضرب گلولهای یا صلهای به مجیزگویان نکبتی که نامش زندگی است تبدیل کردید.
مرگ یادتان خواهد انداخت. مرگ به صراحتی بیبدیل یادتان خواهد انداخت. درست به همین وضوحی که امشب، یاد من انداخته است.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #مرگ
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مرگ یادتان خواهد انداخت که درهها چه سرسبز بودند وقتی شما تصمیم گرفتید دیگر نبینیدشان. مرگ یادتان خواهد انداخت که آبشارها چه سخاوتمندانه رها میشدند از ستیغ کوه پیش از آنکه موسیقی سقوطشان را فراموش کنید. مرگ یادتان خواهد انداخت که مورچهها چه با مشقت، قوت لایموتشان را از زیر میزهایتان برداشتند و به ویرانهها بردند. مرگ یادتان خواهد انداخت که چه بیرحمانه از فیلهایی سواری گرفتید که روزگاری پادشاهان زمین بودند. مرگ یادتان خواهد انداخت که اسبها، سرکشترین زیبارویان جهان را چه ارزان کارمندان ادارهی شرطبندی کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که پروردگار زمین و آسمان را، مهربانترین پدر انسان را، چه بیمحابا به مدیریت مالی اداری دوزخی که ساخته بودید منصوب کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که شاعران را، میراثداران نور و آینه را، چه حقیرانه به ضرب گلولهای یا صلهای به مجیزگویان نکبتی که نامش زندگی است تبدیل کردید.
مرگ یادتان خواهد انداخت. مرگ به صراحتی بیبدیل یادتان خواهد انداخت. درست به همین وضوحی که امشب، یاد من انداخته است.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #مرگ
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 گاهی هم یک نفر پیدا میشود که پایهی تمام دیوانهبازیهای توست. حتی آن دیوانهبازیهایی که خودت را هم به هراس میانداخت و جرات نمیکردی برای دیوانهترین دیوانهها بازگویش کنی. آن لحظه میتواند گرانقدرترین لحظهی زندگی تو باشد. کسی آمده که دیوانهوار به ساز تمام دیوانگیهای تو میرقصد؛ چون در جایی در لحظهای از جهان، به دلیلی که تو هرگز نخواهی دانست، باور کرده که دل سپردن به رویاهای تو، همین تو، واپسین راه رهایی است. کی میرسد اما؟ کی میآید آن یار، آن یگانهترین یار؟ درست زمانی که تو با هر چیزی که بوی دیوانگی بدهد وداع کردهای. درست زمانی که حتی دلت نمیخواهد به یاد بیاوری که روزی چه سوداها که در سر نداشتهای. زمان، حتی اگر به زعم فیلسوفان جدید حقیقتا وجود نداشته باشد، پادشاه جهان است. تو بگو زمان نیست. بگو نسبی است. بگو پادشاهی است مجازی. این جملهات مشکلی را حل نمیکند، تنها رنج درک را بیشتر میکند. چرا که درمییابی تقدیرت، رقم خورده به اشارهی پادشاهی که حتی به اندازهی رویاهای تو حقیقت نداشته است. چه ازین دردناکتر؟ حتی مرگ.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
#جستار
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
#جستار
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
جریانـ
🎥غلامعلی سفید، رییس شورای شهر یزد: مجری این تصمیم(تعلیق سپنتا نیکنام) نخواهم بود. ▫️اگر حکم قطعی شد شخص دیگری رییس شود و اجرایش کند. [زینب صفری، خبرنگار اعتماد] @nazar
جناب آقای سفید است؛ نفر اول انتخابات شوراى شهر يزد.
حكم آمده كه مانع حضور يكى از افرادى شود كه با راى مردم وارد شوراى شهر شده. شاكى پرونده هم يكى از كسانى بوده كه راى نياورده. احتمالا بهداشتىترین عکسالعمل برای او این بود که بگوید حکم آمده و من تابع قانونم. کسی هم به او ایراد نمیگرفت؛ مرجع تصمیمگیر جای دیگری است.
اما انگار جایی وقتی در کنجی با خودش خلوت کرده، به این فکر کرده که دلیل حکم، زرتشتی بودن فرد بوده و نزد وجدان خود هیچ حجتی نیافته تا خودش را به چشمپوشی از موضوع راضی کند و رئیس شورای شهر باقی بماند.
اتفاقا نکته اینجاست که هوچیگری نکرده. ساختارشکنی نکرده. برای خودش دکان نساخته. روشن و واضح گفته من این حکم را اجرا نمیکنم. اعلام کرده که وقتی قانون شما در تعارض با وجدان اخلاقی من است، تن نمیدهم. حتی با رعایت تمام اصول قانونی گفته میتوانید به دلیل همین تخطی مرا برکنار کنید و کسی را بیاورید که مجری حکمتان شود.
مستقل از تمام رویههای حقوقی، جدا از تمام شایستها و ناشایستهایی که نظام حقوقی ما بر آن استوار است و میتوان بدان اندیشید، برکنار ازینکه در چنین مواردی ساختار موجود چه حکمی میکند، به سلامت وجدانش غبطه خوردم. با خود اندیشیدم که اگر جای او بودم چنین میکردم؟ نه. بعید است. من احتمالا به «قانون» استناد میکردم و تن میدادم به حکم. خودم را نجات میدادم و قربانی را رها میکردم.
راستی قانون چیست؟ قرار است چه گرهی از آدمیان بگشاید؟ نکند همین قانون، بزرگترین دشمن وجدان شود؟ نکند کار به جایی برسد که قانون اجتماع، متعارض با قانون وجدان آدمیان شود؟ اصلا کسی به این حرفها میاندیشد؟ اصلا کسی حواسش هست؟ آی آدمها. آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید. با شمایم.
✍️ #حمیدرضا_ابک
#شرافت #اخلاق #اندیشه
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
حكم آمده كه مانع حضور يكى از افرادى شود كه با راى مردم وارد شوراى شهر شده. شاكى پرونده هم يكى از كسانى بوده كه راى نياورده. احتمالا بهداشتىترین عکسالعمل برای او این بود که بگوید حکم آمده و من تابع قانونم. کسی هم به او ایراد نمیگرفت؛ مرجع تصمیمگیر جای دیگری است.
اما انگار جایی وقتی در کنجی با خودش خلوت کرده، به این فکر کرده که دلیل حکم، زرتشتی بودن فرد بوده و نزد وجدان خود هیچ حجتی نیافته تا خودش را به چشمپوشی از موضوع راضی کند و رئیس شورای شهر باقی بماند.
اتفاقا نکته اینجاست که هوچیگری نکرده. ساختارشکنی نکرده. برای خودش دکان نساخته. روشن و واضح گفته من این حکم را اجرا نمیکنم. اعلام کرده که وقتی قانون شما در تعارض با وجدان اخلاقی من است، تن نمیدهم. حتی با رعایت تمام اصول قانونی گفته میتوانید به دلیل همین تخطی مرا برکنار کنید و کسی را بیاورید که مجری حکمتان شود.
مستقل از تمام رویههای حقوقی، جدا از تمام شایستها و ناشایستهایی که نظام حقوقی ما بر آن استوار است و میتوان بدان اندیشید، برکنار ازینکه در چنین مواردی ساختار موجود چه حکمی میکند، به سلامت وجدانش غبطه خوردم. با خود اندیشیدم که اگر جای او بودم چنین میکردم؟ نه. بعید است. من احتمالا به «قانون» استناد میکردم و تن میدادم به حکم. خودم را نجات میدادم و قربانی را رها میکردم.
راستی قانون چیست؟ قرار است چه گرهی از آدمیان بگشاید؟ نکند همین قانون، بزرگترین دشمن وجدان شود؟ نکند کار به جایی برسد که قانون اجتماع، متعارض با قانون وجدان آدمیان شود؟ اصلا کسی به این حرفها میاندیشد؟ اصلا کسی حواسش هست؟ آی آدمها. آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید. با شمایم.
✍️ #حمیدرضا_ابک
#شرافت #اخلاق #اندیشه
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 یكی از چیزهایی هم كه شاید بیارزد برای به دست آوردنش تلاش کنیم، همانی است كه اسمش را میگذارم قدرت «انتزاع»؛ [...] اینكه هنگام اندیشیدن به یک موضوع و نظر دادن دربارهاش، ابتدا بتوانیم موضوع را از تمام متعلقات و حواشی جانبیاش جدا كنیم و ضمن آگاهی به حواشی، مستقل از آنها، دربارهاش استدلال بیاوریم و حرف بزنیم. [...] قدرت انتزاع یعنی بتوانی مستقل از اینكه خودت میخواهی مهاجرت كنی یا نه، طلاق بگیری یا نه، بچهدار شوی یا نه، رانتخواری كنی یا نه، درباره مهاجرت، طلاق، فرزندآوری و رانتخواری حرف بزنی و استدلال كنی. این همان چیزی است كه كمتر دیده میشود.
در واقع ما بیشتر از استدلالهایی طرفداری میكنیم كه موضعی را تقویت كنند كه خودمان به دلایلی از قبل «انتخاب» كردهایم. غافل از اینكه ممكن است انتخاب ما، درستترین انتخاب ممكن نباشد؛ چون انتخاب آدمها صرفاً به دلایل عقلانی صورت نمیپذیرد.
روی دیگر فقدان قدرت انتزاع، همان «شخصی» كردن مسائل و بحثهاست. فلانی مزخرف میگوید چون آدم بیاخلاقی است. چرت میگوید چون چندبار جواب من را نداده. آدم بیخودی است چون به چیزهایی كه من دوست دارم اهمیت نمیدهد.
✍️ #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #حرف_حساب #آگاهی #تفکرانتقادی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
در واقع ما بیشتر از استدلالهایی طرفداری میكنیم كه موضعی را تقویت كنند كه خودمان به دلایلی از قبل «انتخاب» كردهایم. غافل از اینكه ممكن است انتخاب ما، درستترین انتخاب ممكن نباشد؛ چون انتخاب آدمها صرفاً به دلایل عقلانی صورت نمیپذیرد.
روی دیگر فقدان قدرت انتزاع، همان «شخصی» كردن مسائل و بحثهاست. فلانی مزخرف میگوید چون آدم بیاخلاقی است. چرت میگوید چون چندبار جواب من را نداده. آدم بیخودی است چون به چیزهایی كه من دوست دارم اهمیت نمیدهد.
✍️ #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #حرف_حساب #آگاهی #تفکرانتقادی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 کاش دلتنگی معنایی نداشت. کاش.
شنبه دارم میروم سفر. این بار سفر سیاسی، عقلانی، عبادی: آتن، فلورانس، رم. گفتم حالا که باید یکیشان را بروم بچسبانمشان تنگ هم. انگار که کسی بخواهد پیشنهادهای اریستوفانس و ارسطو را ببرد به پیشگاه رنسانسسیها و در آخر، فتوا از ساکنان واتیکان بگیرد.
احتمالا آنجا که برسم از ذوق پس میافتم اما طبق روال معمول، این اضطراب پیش از سفر دارد دیوانهام میکند. همه کارها را مرتب کردهام و مسئولیتها را سپردهام به هر که باید. فکر گلدانها و باغچه را هم کردهام. کار مادر را هم پیگیری کردهام. فردا هم امین را میبینم که کار نمانده نماند.
اما انگار تمام اخلاقهایم هم عوض شود، این بغض شب قبل، این هراس رفتن، این تفسیر احمقانه که شاید بازگشتی در کار نباشد، عوضشدنی نیست. مانده در درونم از همان سالهای کودکی.
تصمیم گرفتهام خیلی موبایل به دست نباشم. یکی دو عکس بگیرم از آگورا و آکروپلیس و بقیهاش را ببینم. تنها بنشینم و ببینم و ببینم و ببینم. سعی کردهام خودم را مهیا کنم این شبها. انگار زائری که از پس عمری به دیدار مزار معشوق، یا قطب، یا معبود میرود. انگار جاماندهای که بر خاکستر مانده از کاروان به زیارت مینشیند. انگار سرداری که از جنگ وامانده و حالا به دیدار مقبره سربازانی میرود که به خاطر او به جنگ رفتهاند.
نشستهام پای صدای صالحعلا که آرامم کند. بشوید و ببرد این هول و اضطراب را. بعید است اما. آرامش، صرفا رویایی است تا در سودایش روزگارمان را سپری کنیم.
شاید نباید میرفتم. شاید باید میگذاشتم تصویر این سه شهر باشکوه، تا ابد در ذهنم با همان تصویرهایی عجین باشد که کتابها برایم ساختهاند. حالا بماند که تصویر غضنفری، که در کربلای ۵ رفت، رهایم نمیکند امشب. امشب آخر بیانصاف؟ کاش دلتنگی معنایی نداشت. کاش.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #دلتنگی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
شنبه دارم میروم سفر. این بار سفر سیاسی، عقلانی، عبادی: آتن، فلورانس، رم. گفتم حالا که باید یکیشان را بروم بچسبانمشان تنگ هم. انگار که کسی بخواهد پیشنهادهای اریستوفانس و ارسطو را ببرد به پیشگاه رنسانسسیها و در آخر، فتوا از ساکنان واتیکان بگیرد.
احتمالا آنجا که برسم از ذوق پس میافتم اما طبق روال معمول، این اضطراب پیش از سفر دارد دیوانهام میکند. همه کارها را مرتب کردهام و مسئولیتها را سپردهام به هر که باید. فکر گلدانها و باغچه را هم کردهام. کار مادر را هم پیگیری کردهام. فردا هم امین را میبینم که کار نمانده نماند.
اما انگار تمام اخلاقهایم هم عوض شود، این بغض شب قبل، این هراس رفتن، این تفسیر احمقانه که شاید بازگشتی در کار نباشد، عوضشدنی نیست. مانده در درونم از همان سالهای کودکی.
تصمیم گرفتهام خیلی موبایل به دست نباشم. یکی دو عکس بگیرم از آگورا و آکروپلیس و بقیهاش را ببینم. تنها بنشینم و ببینم و ببینم و ببینم. سعی کردهام خودم را مهیا کنم این شبها. انگار زائری که از پس عمری به دیدار مزار معشوق، یا قطب، یا معبود میرود. انگار جاماندهای که بر خاکستر مانده از کاروان به زیارت مینشیند. انگار سرداری که از جنگ وامانده و حالا به دیدار مقبره سربازانی میرود که به خاطر او به جنگ رفتهاند.
نشستهام پای صدای صالحعلا که آرامم کند. بشوید و ببرد این هول و اضطراب را. بعید است اما. آرامش، صرفا رویایی است تا در سودایش روزگارمان را سپری کنیم.
شاید نباید میرفتم. شاید باید میگذاشتم تصویر این سه شهر باشکوه، تا ابد در ذهنم با همان تصویرهایی عجین باشد که کتابها برایم ساختهاند. حالا بماند که تصویر غضنفری، که در کربلای ۵ رفت، رهایم نمیکند امشب. امشب آخر بیانصاف؟ کاش دلتنگی معنایی نداشت. کاش.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #دلتنگی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
📝 کشته شدی اما سرفراز. آنچه ما از تو میخواستیم، ای تیم ملی، در توان سرزمینمان نبود؛ خودمان هم میدانستیم. اما تمام ویرانیهای سرزمینمان را، تمام ناکامیهای این سالهایمان را، در ساقهای بازیکنان تو جستجومیکردیم.
ما، انبوه دلمردگانی که در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ، نه به دشمنان، که به خودمان باختهایم، امشب، در میان تمام غصههایمان، وسط دلار ۸۰۰۰ تومانی، وسط توچال رفتن رئیسی که فکر میکردیم روزی قرار است نه نجاتمان دهد که لااقل آراممان کند، وسط غوغائی که غوغاییان برانگیختهاند تا کثافت مستتر در وجودشان را تکثیر کنند در آنچه نامش زندگی امروز ایرانی است، مشتاقانه تمام قمار زندگیمان را روی شما بستهایم و حالا خرسند و شادیم ازین قمار.
فدای سرتان تمام باختهایمان؛ تمام قمارهایمان. عالیجناب کیروش؛ ما تمام ریالهای باقیمانده در ته جیبهایی که شپشهایش سه قاپ بازی میکنند را روی شما قمار خواهیم کرد؛ تا ابد؛ اگر بمانید.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
#جستار #تیم_ملی_ایران #جام_جهانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
ما، انبوه دلمردگانی که در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ، نه به دشمنان، که به خودمان باختهایم، امشب، در میان تمام غصههایمان، وسط دلار ۸۰۰۰ تومانی، وسط توچال رفتن رئیسی که فکر میکردیم روزی قرار است نه نجاتمان دهد که لااقل آراممان کند، وسط غوغائی که غوغاییان برانگیختهاند تا کثافت مستتر در وجودشان را تکثیر کنند در آنچه نامش زندگی امروز ایرانی است، مشتاقانه تمام قمار زندگیمان را روی شما بستهایم و حالا خرسند و شادیم ازین قمار.
فدای سرتان تمام باختهایمان؛ تمام قمارهایمان. عالیجناب کیروش؛ ما تمام ریالهای باقیمانده در ته جیبهایی که شپشهایش سه قاپ بازی میکنند را روی شما قمار خواهیم کرد؛ تا ابد؛ اگر بمانید.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
#جستار #تیم_ملی_ایران #جام_جهانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
▫من عاشق لحظههاییام که آدمها باور میکنند جهان جهنم نیست. همان اکنونهای رمانتیک. همان مومنتهای سانتیمانتال. همان «یه دیقه صبر کن الان میام»های لبخندبرانگیز. همان «یعنی واقعا روت حساب کنم؟»هایی که چشمهای مصممات پاسخی قاطع است برای او.
من عاشق لحظههاییام که زن میانسال غرغرو در سریال «بیر» باور میکند مدیر جوانش دنبال این نیست که حالش را بگیرد. عاشق لحظههایی که باور میکنم تو تهش هر اتفاقی هم که بیفتد، هر گندی که بزنم، عصبانی میشوی اما هوایم را داری.
عاشق نلسون ماندلا وقتی بعد از ۳۷ سال از زندان بیرون آمد و همه منتظر بودند انتقام بگیرد و محکم و استوار ایستاد و گفت: «رهاش کن بره رفیق. بیا مملکتو بسازیم».
عاشق وقتی کسی با خجالت تمام خستگیهایش را میگذارد روی شانههایت و قبلش میپرسد: «میشه سرم رو بذارم اینجا؟ اجازه هست؟».
من عاشق دختر سریال «برلین»م هنگام که میرود برای اخاذی از مردی که گمان میکند کلاه سرش گذاشته و میفهمد او بزرگترین ریسک زندگیاش را در این قمار کرده.
عاشق آن لحظهای که حس میکردم میخواهم روزگار کسی را سیاه کنم و ناگهان فهمیدهام در آن موقعیت چارهای نداشته است جز انجام کاری که کرده و ناگهان همدلش میشوم.
عاشق آن لحظهای که آدمی یکهو میفهمد کل بساط نمیارزد به اینکه برنجانی دلی. لحطهای که از زمین فاصله میگیری و آن بالاها احساس میکنی چقدر دوست داری آدمها را؛ همانها حتی که زخمی بر گردهات زدهاند.
این وسط تنها یک رنج عمیق باقی میماند. اینکه یقین داری هیچ کدام از همان آدمهای دوستداشتنی، هیچ کدام از همانهایی که عاشق خودشان و لحظههایشانی حرفت را باور نمیکنند؛ به یقین باور نمیکنند. چرا که مهربانی سکه رایج این روزگار نیست؛ سلام بر اصحاب کهف.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع
#جستار
@Jaryaann
من عاشق لحظههاییام که زن میانسال غرغرو در سریال «بیر» باور میکند مدیر جوانش دنبال این نیست که حالش را بگیرد. عاشق لحظههایی که باور میکنم تو تهش هر اتفاقی هم که بیفتد، هر گندی که بزنم، عصبانی میشوی اما هوایم را داری.
عاشق نلسون ماندلا وقتی بعد از ۳۷ سال از زندان بیرون آمد و همه منتظر بودند انتقام بگیرد و محکم و استوار ایستاد و گفت: «رهاش کن بره رفیق. بیا مملکتو بسازیم».
عاشق وقتی کسی با خجالت تمام خستگیهایش را میگذارد روی شانههایت و قبلش میپرسد: «میشه سرم رو بذارم اینجا؟ اجازه هست؟».
من عاشق دختر سریال «برلین»م هنگام که میرود برای اخاذی از مردی که گمان میکند کلاه سرش گذاشته و میفهمد او بزرگترین ریسک زندگیاش را در این قمار کرده.
عاشق آن لحظهای که حس میکردم میخواهم روزگار کسی را سیاه کنم و ناگهان فهمیدهام در آن موقعیت چارهای نداشته است جز انجام کاری که کرده و ناگهان همدلش میشوم.
عاشق آن لحظهای که آدمی یکهو میفهمد کل بساط نمیارزد به اینکه برنجانی دلی. لحطهای که از زمین فاصله میگیری و آن بالاها احساس میکنی چقدر دوست داری آدمها را؛ همانها حتی که زخمی بر گردهات زدهاند.
این وسط تنها یک رنج عمیق باقی میماند. اینکه یقین داری هیچ کدام از همان آدمهای دوستداشتنی، هیچ کدام از همانهایی که عاشق خودشان و لحظههایشانی حرفت را باور نمیکنند؛ به یقین باور نمیکنند. چرا که مهربانی سکه رایج این روزگار نیست؛ سلام بر اصحاب کهف.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع
#جستار
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
◻️ مرگ یادتان خواهد انداخت که با یکدیگر چه خاطراتی داشتهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که چه بیرحمانه بر سر کمترین چیزها بر یکدیگر ستم روا داشتهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که فقط برای ذرهای «بیشتر» داشتن، چه دروغهای هولناکی گفتهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که به خاطر ترسهایتان بر چه حقایقی چشم پوشیدهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که برای نجاتتان، نجاتتان از عقوبتی که چندان هم دردسری نداشت، چه حقیقتها را پنهان کردهاید. مرگ یادتان خواهد انداخت که خودخواهی، چگونه باعث شد تا حقی را پایمال کنید. مرگ یادتان خواهد انداخت که غرور، چطور نگذاشت آنجا بمانید که باید. مرگ یادتان خواهد انداخت که بیارزشترین چیزها، چگونه روزی ارزشمندترین دارائیهای جهان شما شدند. مرگ یادتان خواهند انداخت که به خاطر زندگی، چه زیرکانه توجیه کردید تمام جنایتهایی را که میشد اتفاق نیفتند. مرگ یادتان خواهد انداخت که صلح را چه ساده خونبارترین بهانه کردید برای جنگ.
مرگ یادتان خواهد انداخت که درهها چه سرسبز بودند وقتی شما تصمیم گرفتید دیگر نبینیدشان. مرگ یادتان خواهد انداخت که آبشارها چه سخاوتمندانه رها میشدند از ستیغ کوه پیش از آنکه موسیقی سقوطشان را فراموش کنید. مرگ یادتان خواهد انداخت که مورچهها چه با مشقت، قوت لایموتشان را از زیر میزهایتان برداشتند و به ویرانهها بردند. مرگ یادتان خواهد انداخت که چه بیرحمانه از فیلهایی سواری گرفتید که روزگاری پادشاهان زمین بودند. مرگ یادتان خواهد انداخت که اسبها، سرکشترین زیبارویان جهان را چه ارزان کارمندان ادارهی شرطبندی کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که پروردگار زمین و آسمان را، مهربانترین پدر انسان را، چه بیمحابا به مدیریت مالی اداری دوزخی که ساخته بودید منصوب کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که شاعران را، میراثداران نور و آینه را، چه حقیرانه به ضرب گلولهای یا صلهای به مجیزگویان نکبتی که نامش زندگی است تبدیل کردید.
مرگ یادتان خواهد انداخت. مرگ به صراحتی بیبدیل یادتان خواهد انداخت. درست به همین وضوحی که امشب، یاد من انداخته است.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #مرگ
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مرگ یادتان خواهد انداخت که درهها چه سرسبز بودند وقتی شما تصمیم گرفتید دیگر نبینیدشان. مرگ یادتان خواهد انداخت که آبشارها چه سخاوتمندانه رها میشدند از ستیغ کوه پیش از آنکه موسیقی سقوطشان را فراموش کنید. مرگ یادتان خواهد انداخت که مورچهها چه با مشقت، قوت لایموتشان را از زیر میزهایتان برداشتند و به ویرانهها بردند. مرگ یادتان خواهد انداخت که چه بیرحمانه از فیلهایی سواری گرفتید که روزگاری پادشاهان زمین بودند. مرگ یادتان خواهد انداخت که اسبها، سرکشترین زیبارویان جهان را چه ارزان کارمندان ادارهی شرطبندی کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که پروردگار زمین و آسمان را، مهربانترین پدر انسان را، چه بیمحابا به مدیریت مالی اداری دوزخی که ساخته بودید منصوب کردید. مرگ یادتان خواهد انداخت که شاعران را، میراثداران نور و آینه را، چه حقیرانه به ضرب گلولهای یا صلهای به مجیزگویان نکبتی که نامش زندگی است تبدیل کردید.
مرگ یادتان خواهد انداخت. مرگ به صراحتی بیبدیل یادتان خواهد انداخت. درست به همین وضوحی که امشب، یاد من انداخته است.
✍🏼 #حمیدرضا_ابک
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#جستار #مرگ
در «جریان» باشید.
@Jaryaann