نور
تو
از
تبار
شراب
است و
قلب
من...
همچون چراغ میکده ای مست آتش است
🏮آرشید
تو
از
تبار
شراب
است و
قلب
من...
همچون چراغ میکده ای مست آتش است
🏮آرشید
چه می کنی در خاطرات اشعارم
که وقتی از تو نوشتم
گلدانهای کوچک تراس
امروز از شنیدن اسمت
به گل نشسته اند....
محبوبم
میدانم که میدانی حتی
در دورترین فواصل
نزدیکتر از جانی به من!
🏮مینو_پناهپور
که وقتی از تو نوشتم
گلدانهای کوچک تراس
امروز از شنیدن اسمت
به گل نشسته اند....
محبوبم
میدانم که میدانی حتی
در دورترین فواصل
نزدیکتر از جانی به من!
🏮مینو_پناهپور
زنی اساطیری تاج الماس بر سر دارد
حریر نازکی از هاله های مه
وزان بر قامت اندام زیبایش ملایم سان
هزاران شاپرک های طلایی فام
از شانه ها
بازوان
پستان
سرود نور می خوانند به سوی لاجوردی ها
کهکشان در گوشه ی چشمان او پیداست
غم چنان آن بوته های کوته مطرود
ندارد راه به افلاک نگاه او
رنج پشت دروازه ی فرمانروایی اش
همانند پوتوس های سبز آهسته و رام است
از همان دوردست
بر مطبق کاج های احساسش سجده گر هستند
او مثل شبنم
چه مصمم
که بر گل دختر رقصان
در صبح لاله های واژگون
سمت آفتاب می زند پلی رها
و در شب
هجوم تیره و تاریک را
پشت کوه های بینالود بر خاک می افکند
از نگاهش نور مهتاب
همچو شمشیر از قلاف راکد خاموش
برون مشتاق کشد تا خلق آزادی
برای خویش
وطن
انسان
رستن از حسد و کینه
شعله بر کاه های پوسیده
هدف دارد چنین والا
و گیسویش چه خوشبو می تراود عطر
شمیم یاس
سوسن ها
که روحش اطلسی ها و رز سرخ است
او زنی اساطیری
تاج الماس بر سر دارد
تاج آزادی .
🏮محمد_پاییزان
حریر نازکی از هاله های مه
وزان بر قامت اندام زیبایش ملایم سان
هزاران شاپرک های طلایی فام
از شانه ها
بازوان
پستان
سرود نور می خوانند به سوی لاجوردی ها
کهکشان در گوشه ی چشمان او پیداست
غم چنان آن بوته های کوته مطرود
ندارد راه به افلاک نگاه او
رنج پشت دروازه ی فرمانروایی اش
همانند پوتوس های سبز آهسته و رام است
از همان دوردست
بر مطبق کاج های احساسش سجده گر هستند
او مثل شبنم
چه مصمم
که بر گل دختر رقصان
در صبح لاله های واژگون
سمت آفتاب می زند پلی رها
و در شب
هجوم تیره و تاریک را
پشت کوه های بینالود بر خاک می افکند
از نگاهش نور مهتاب
همچو شمشیر از قلاف راکد خاموش
برون مشتاق کشد تا خلق آزادی
برای خویش
وطن
انسان
رستن از حسد و کینه
شعله بر کاه های پوسیده
هدف دارد چنین والا
و گیسویش چه خوشبو می تراود عطر
شمیم یاس
سوسن ها
که روحش اطلسی ها و رز سرخ است
او زنی اساطیری
تاج الماس بر سر دارد
تاج آزادی .
🏮محمد_پاییزان
نقاشان محتاج مدل های برهنه اند
برای آفریدن پرده های درخشان
اما شاعران به خاطره ای
عطری نگاهی قانعند تا بسرایند
نسیمی که روسری تو
را پس می زند می تواند
باعث اتفاق افتادن
عاشقانه ترین شعر جهان شود
🏮یغما_گلرویی
برای آفریدن پرده های درخشان
اما شاعران به خاطره ای
عطری نگاهی قانعند تا بسرایند
نسیمی که روسری تو
را پس می زند می تواند
باعث اتفاق افتادن
عاشقانه ترین شعر جهان شود
🏮یغما_گلرویی
♥️
♥️
:
♥️
♥️
امشب
ـِدلتنڪَی
تمامِ دریچہهاے قلبم را
مسدود ڪرده است ؛
بہ ڪَمانم
باز هم پاے ت♥️و
درمیان است ..!!
جان جانانم♥️
♥️
:
♥️
♥️
امشب
ـِدلتنڪَی
تمامِ دریچہهاے قلبم را
مسدود ڪرده است ؛
بہ ڪَمانم
باز هم پاے ت♥️و
درمیان است ..!!
جان جانانم♥️
من از جهان جز عشقِ تو چه بخواهم ؟؟
پژواک صدای تو به گوش میرسد
معصومیت را در چشم هایت می بینم
جانا ، تویی امروز وفردایم ،
تویی جان و جهانم
🏮مهسا_ميرزاده
پژواک صدای تو به گوش میرسد
معصومیت را در چشم هایت می بینم
جانا ، تویی امروز وفردایم ،
تویی جان و جهانم
🏮مهسا_ميرزاده
خندههای تو
همان سیب بهشتی ست که باید
دید و
بوییدو
بوسید
طعم تلخ گناه با خندهای تو شیرین است.....
🏮علی رجبی
همان سیب بهشتی ست که باید
دید و
بوییدو
بوسید
طعم تلخ گناه با خندهای تو شیرین است.....
🏮علی رجبی
شهریور را ،
در آغوش تو کم می آورم....
عطر گل یخ میدهی....!
شهریور عاشقی ست،،
پر از احساس بارانی.
که قطع نمی شود ...
کاری از دست من ساخته نیست!
شهریور،،
دلتنگ ترین شاعر شهر است.....
🏮عرفان یزدانی
در آغوش تو کم می آورم....
عطر گل یخ میدهی....!
شهریور عاشقی ست،،
پر از احساس بارانی.
که قطع نمی شود ...
کاری از دست من ساخته نیست!
شهریور،،
دلتنگ ترین شاعر شهر است.....
🏮عرفان یزدانی
لب تو ؛
غنچه ی سرخ
وقتی لبخند بزنی
می شوی شکُوه رز ؛
و خدایم می شوی
بوسه ام را بر لبت
تو به امشب بپذیر
که من از بوسه ی عشقت
کهکشان خواهم شد
و تو تک ستاره ام
خیلی دوستت دارم .
🏮محمد_پاییزان
غنچه ی سرخ
وقتی لبخند بزنی
می شوی شکُوه رز ؛
و خدایم می شوی
بوسه ام را بر لبت
تو به امشب بپذیر
که من از بوسه ی عشقت
کهکشان خواهم شد
و تو تک ستاره ام
خیلی دوستت دارم .
🏮محمد_پاییزان
یک شهر ترا در چشم
یک دیده ترا بر دل
یک دل ترا عاشق
بازآی
برقصانی
این شعله ی عاشق را
🏮عطار
یک شهر ترا در چشم
یک دیده ترا بر دل
یک دل ترا عاشق
بازآی
برقصانی
این شعله ی عاشق را
🏮عطار