Forwarded from Attach Master
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
1 ).قسمت اول 👇
#شاهنشاه_آریامهر بهنگام تاجگذاری فرمودند؛
اگر چه #ولیعهد_رضا_پهلوی "وارث قانونی و روحانی" پادشاهی است، ولی این را میگویم که همهُ شما سی میلیون جمعیت فعلی مملکت، و نسلهای بعد "وارث سیاسی" پادشاه مملکت هستید .
این پیام مهم که در مراسم تاجگذاری از طرف پادشاه قانونی داده می شود، به نقش و جایگاه و مهم و تاریخی پادشاه و ولیعهد و همچنین نقش و جایگاه ملت تاکید و ارتباط آنها و منبع قدرت را به روشنی بیان می کند .
پادشاه به دو جنبه اساسی قدرت تاکید می کند :
اول "جنبه قانونی" قدرت است .
قانون قراردادی اجتماعی است که جمعی و یا ملتی به روش های مختلف بین خود وضع کرده و با پایبندی به آن نظم مورد نظر خود را پیاده و زندگی اجتماعی را براساس آن سامان می دهند .
جنبه دوم بعد "سیاسی" است .
سیاست دانش مدیریت قدرت است . سیاست به امر قدرت از نحوه و پایگاه تولید آن تا ابزارهای هدایت و بهره گیری از آن می پردازد.
پادشاه در این پیام بصراحت بیان می کند: نظام پادشاهی، که سیستم باستانی اداره امور ایران است، براساس قراردادی اجتماعی و از طرف ملت به شخصی که او را باور دارند، تنفیذ می شود؛ و در واقع طبق سنت تاریخی، پادشاه قدرت خود را طبق فرهنگ این نظام سیاسی، از مردم می گیرد، و بدین سان پادشاه صاحب مسند سیاسی میشود که قدرت برآمده از ملت را در دست گرفته، و موظف است آن را در جهت پیشبرد اهداف ملت، و تامین منافع آنها استفاده کند، و همچنین جانشینی که ایشان بعنوان ولیعهد برمیگزند، بواسطه ایشان وارث قانونی همان قدرتی است که از مردم گرفته، و ولیعهد نیز وارث قانونی همان قدرت است .
اما اینکه این قدرت از کجا سرچشمه می گیرد، و متشکل شده، و بعنوان یک ابزار عمل متجلی میشود، پادشاه همه آحاد ملت را منشا و منبع آن قدرت معرفی می کند، که نسل به نسل از اجداد و پیشینیان به ارث برده و وارثان اصلی این قدرت سیاسی ملت ایران است .
لذا براساس نگرش نظام پادشاهی، در هر شکل آن از دوران پاستان، پادشاه نماینده و برگزیده ملت بوده، و آنها با درک فره و توانمندی فردی و همچنین میهن دوستی و عشق بی کران که به کشور و ملت در وحود اوست، و او را به ایثار و از خودگذشتگی و تلاش با تمام وجود وامیدارد، وی را بعنوان پادشاه برمیگزنند، و در ادامه ایشان جانشینان خود را تعیین می کنند، و در هر تاجگذاری ملت مجددا موافقت خود را با پادشاهی جدید برگزیده پادشاه پیشین اعلام می کنند.
از عهد باستان برای انتقال قدرت سیاسی به پادشاه راهکارهای قانونی خاصی وجود داشته و به آن روال عملی میشده است .
آنچه در جنبش مشروطیت عملی شد، راه کار قانونی انتقال قدرت سیاسی از ملت به پادشاه به روشی مدرن تعیین شد و مجلسی تعیبن شد که بواقع احیای مجالس باستانی بشکل مدرن است که در ایران باستان وحود داشته و بعنوان صاحب منصبان در اداره کشور نقش ایفا می کردند.
نمایندگان مدنی و حقوقی ملت در این مجلس جمع میشوند و در رابطه با امور حقوقی و مدنی قوانین لازم را وضع می کنند، و این امر بخاطر پیچیده شدن جهان و تخصصی شدن امور، لازم بود تا دقت در اراده کشور بالا رفته و اشتباه و خطا کاهش پیدا کند؛ و همچنین نگره خطایی که در ذهنیت پادشاهان سلسله های اخیر در قاجار و صفوی ایجاد شده، و خود را مالک جان و مال مردم تصور میکردند، اصلاح شود و پادشاه بداند تنها چیزی که دارد حمایت و پشتیبانی قانونی مردم از سلطنت ایشان هست، و ایشان جز این اعتماد و اطمینان، مالک چیز دیگری نیست، و خود او حتی مالک وجود خود نیز نیست، و بعنوان نماد اقتدار یک ملت، سرنوشتش در گرو دفاع و حمایت و پیشبرد اهداف ملی است، و تصور این که پادشاه مالک واقعی جان و مال ملت تلقی شود، درست نیست و جنبش مشروطه برای اصلاح این نگره خطا در ایران شکل گرفت و پادشاه در تعیین رییس کابینه با نمایندگان ملت همکاری کرد و نمایندگان ملت وظیفه نظارت بر عملکرد وزرا را بر عهده گرفتند، و محمدرضاشاه پهلوی بعنوان دومین پادشاه از سلسله ایرانساز پهلوی، در هنگام تاجگدلری، در چند جمله کوتاه اما جامع، همه مفهوم و محتوای جنبش عظیم مشروطیت ایران را بیان می کند .
حال اگر نظامهای مردم سالار جمهوری را بررسی کنیم، به مفهوم و منطق مشابهی میرسیم.
یعنی فردی هست که طبق قانون، مردم قدرت را به ایشان واگذار می کنند، و آن شخص بعنوان نماینده قانونی ملت، همان وظایفی را دارد که یک پادشاه دارد . او نیز موظف است تابع منافع ملی باشد، و در دوران حکومتش خود را وقف ملت کرده، و برای تامین اهداف ملی و پیشبرد منافع آنها تلاش کند، و نماد قدرت ملی بوده و همه قدرت اجتماعی را در جهت دفاع از آنها متجلی و متمرکز کرده، و تصمیمات مهم مقتضی را گرفته، و با نمایندگان حقوقی و مدنی مردم در جهت اداره کشور همکاری کند.
ادامه 👇👇
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
1 ).قسمت اول 👇
#شاهنشاه_آریامهر بهنگام تاجگذاری فرمودند؛
اگر چه #ولیعهد_رضا_پهلوی "وارث قانونی و روحانی" پادشاهی است، ولی این را میگویم که همهُ شما سی میلیون جمعیت فعلی مملکت، و نسلهای بعد "وارث سیاسی" پادشاه مملکت هستید .
این پیام مهم که در مراسم تاجگذاری از طرف پادشاه قانونی داده می شود، به نقش و جایگاه و مهم و تاریخی پادشاه و ولیعهد و همچنین نقش و جایگاه ملت تاکید و ارتباط آنها و منبع قدرت را به روشنی بیان می کند .
پادشاه به دو جنبه اساسی قدرت تاکید می کند :
اول "جنبه قانونی" قدرت است .
قانون قراردادی اجتماعی است که جمعی و یا ملتی به روش های مختلف بین خود وضع کرده و با پایبندی به آن نظم مورد نظر خود را پیاده و زندگی اجتماعی را براساس آن سامان می دهند .
جنبه دوم بعد "سیاسی" است .
سیاست دانش مدیریت قدرت است . سیاست به امر قدرت از نحوه و پایگاه تولید آن تا ابزارهای هدایت و بهره گیری از آن می پردازد.
پادشاه در این پیام بصراحت بیان می کند: نظام پادشاهی، که سیستم باستانی اداره امور ایران است، براساس قراردادی اجتماعی و از طرف ملت به شخصی که او را باور دارند، تنفیذ می شود؛ و در واقع طبق سنت تاریخی، پادشاه قدرت خود را طبق فرهنگ این نظام سیاسی، از مردم می گیرد، و بدین سان پادشاه صاحب مسند سیاسی میشود که قدرت برآمده از ملت را در دست گرفته، و موظف است آن را در جهت پیشبرد اهداف ملت، و تامین منافع آنها استفاده کند، و همچنین جانشینی که ایشان بعنوان ولیعهد برمیگزند، بواسطه ایشان وارث قانونی همان قدرتی است که از مردم گرفته، و ولیعهد نیز وارث قانونی همان قدرت است .
اما اینکه این قدرت از کجا سرچشمه می گیرد، و متشکل شده، و بعنوان یک ابزار عمل متجلی میشود، پادشاه همه آحاد ملت را منشا و منبع آن قدرت معرفی می کند، که نسل به نسل از اجداد و پیشینیان به ارث برده و وارثان اصلی این قدرت سیاسی ملت ایران است .
لذا براساس نگرش نظام پادشاهی، در هر شکل آن از دوران پاستان، پادشاه نماینده و برگزیده ملت بوده، و آنها با درک فره و توانمندی فردی و همچنین میهن دوستی و عشق بی کران که به کشور و ملت در وحود اوست، و او را به ایثار و از خودگذشتگی و تلاش با تمام وجود وامیدارد، وی را بعنوان پادشاه برمیگزنند، و در ادامه ایشان جانشینان خود را تعیین می کنند، و در هر تاجگذاری ملت مجددا موافقت خود را با پادشاهی جدید برگزیده پادشاه پیشین اعلام می کنند.
از عهد باستان برای انتقال قدرت سیاسی به پادشاه راهکارهای قانونی خاصی وجود داشته و به آن روال عملی میشده است .
آنچه در جنبش مشروطیت عملی شد، راه کار قانونی انتقال قدرت سیاسی از ملت به پادشاه به روشی مدرن تعیین شد و مجلسی تعیبن شد که بواقع احیای مجالس باستانی بشکل مدرن است که در ایران باستان وحود داشته و بعنوان صاحب منصبان در اداره کشور نقش ایفا می کردند.
نمایندگان مدنی و حقوقی ملت در این مجلس جمع میشوند و در رابطه با امور حقوقی و مدنی قوانین لازم را وضع می کنند، و این امر بخاطر پیچیده شدن جهان و تخصصی شدن امور، لازم بود تا دقت در اراده کشور بالا رفته و اشتباه و خطا کاهش پیدا کند؛ و همچنین نگره خطایی که در ذهنیت پادشاهان سلسله های اخیر در قاجار و صفوی ایجاد شده، و خود را مالک جان و مال مردم تصور میکردند، اصلاح شود و پادشاه بداند تنها چیزی که دارد حمایت و پشتیبانی قانونی مردم از سلطنت ایشان هست، و ایشان جز این اعتماد و اطمینان، مالک چیز دیگری نیست، و خود او حتی مالک وجود خود نیز نیست، و بعنوان نماد اقتدار یک ملت، سرنوشتش در گرو دفاع و حمایت و پیشبرد اهداف ملی است، و تصور این که پادشاه مالک واقعی جان و مال ملت تلقی شود، درست نیست و جنبش مشروطه برای اصلاح این نگره خطا در ایران شکل گرفت و پادشاه در تعیین رییس کابینه با نمایندگان ملت همکاری کرد و نمایندگان ملت وظیفه نظارت بر عملکرد وزرا را بر عهده گرفتند، و محمدرضاشاه پهلوی بعنوان دومین پادشاه از سلسله ایرانساز پهلوی، در هنگام تاجگدلری، در چند جمله کوتاه اما جامع، همه مفهوم و محتوای جنبش عظیم مشروطیت ایران را بیان می کند .
حال اگر نظامهای مردم سالار جمهوری را بررسی کنیم، به مفهوم و منطق مشابهی میرسیم.
یعنی فردی هست که طبق قانون، مردم قدرت را به ایشان واگذار می کنند، و آن شخص بعنوان نماینده قانونی ملت، همان وظایفی را دارد که یک پادشاه دارد . او نیز موظف است تابع منافع ملی باشد، و در دوران حکومتش خود را وقف ملت کرده، و برای تامین اهداف ملی و پیشبرد منافع آنها تلاش کند، و نماد قدرت ملی بوده و همه قدرت اجتماعی را در جهت دفاع از آنها متجلی و متمرکز کرده، و تصمیمات مهم مقتضی را گرفته، و با نمایندگان حقوقی و مدنی مردم در جهت اداره کشور همکاری کند.
ادامه 👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
2 ).قسمت دوم 👇👇
اگر به تفاوت دو نظام سیاسی پادشاهی و جمهوری توجه کنیم، به یک نکته اساسی میرسیم، و آن اینکه در پادشاهی فرد منتخب برای مدتی معین تعیبن نمی شود، و تا زمانی که تابع وظایف و تعهدات خود باشد، جایگاه قدرت ملی را حفظ می کند، و ملت نیز در انجام وظایفش از او پشتیبانی و حمایت می کنند. اما در نظام جمهوری این شخص برای مدتی معین انتخاب شده و گاه تعداد محدودی این دوره تمدید میشود و بالاخره در هر حال، چه وظایفش را به نحو احسن انجام دهد، و چه دارای قصور و خطا باشد، این نمایندگی موقتی بوده و باید با شخص دیگری جایگزین شود.
نظام پادشاهی ریشه شرقی دارد و از دوران باستان در ایران و هند و چین و مصر چهار نظام مشابه پادشاهی با نامهای مختلف و سلسله های گوناگون وجود داشته، و بعدا به دیگر مناطق جهان گسترش یافته، و بواقع این نظام را میتوان سیستم نزدیک به خصلت طبیعی اجتماع بشری خواند که از بدو تاریخ شکل گرفته است .
نظام جمهوری در شهر آتن یونان ایجاد شده، و اولین نظام جمهوری در این کشور-شهر شکل گرفته و قدرت شهر که برامده از صاحبان ثروت و برده و زمین بود، برای مدتی معین به شخصی از بین خودشان تنفیذ شد، تا از شهر و ثروت و قدرت منفرد آنها، چه در برابر بردگان سرکش و چه مهاجمان و رقبای بیگانه مثل حکومت کشور-شهر اسپارت دفاع کند، و برای رفتار و عملکرد حاکم منتخب، مقرراتی وضع کردند که اسم آن "قانون" گذاشته شد .
همانطور که نظام پادشاهی در نحوه عملکرد و ساختار، تغییرات فراوانی نسبت به دوران باستان کرده است، نظام جمهوری امروزین هم نسبت به شکل جمهوری آتنی باستان بسیار تفاوت کرده، و اشکالی مدرنی از این سیستم، اکنون بر کشورهای مختلف حاکم هست .
هدف ما مقایسه این دو نظام سیاسی نیست، بلکه هدفمان بیان یک نکته مهم و مشترک در هر دوی این نظامهای سیاسی در جهان فعلی است، و آن "مشارکت مردم" در امور کشور هست .
هرچند در مقام مقایسه بین این دو نظام سیاسی، حرف زیادی میتوان زد، و معایب و محاسن متعددی بر هریک از آنها شمرد، و مواردی از موفقیت و شکست در موارد مختلف برای هر یک از سیستمهای پادشاهی و جمهوری را در تاریخ نشان داد، اما آنچه کاملا آشکار است همه این موارد با عامل مشارکت عموم مردم و نحوه این مشارکت و ساختار و نتیجه آن، نقش تعیین کننده داشته و دارد.
نقش و اهمیت "مشارکت عمومی" در نحوه عملکرد هر نظام سیاسی فارغ از شکل ساختار آن، از این حقیقت روشن بر می خیزد که هم بنیاد و هم هدف هر نظام سیاسی مردم، جامعه و آحاد آن هست.
چنانچه که گفته شد بی شک ریشه و بنیان قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و حتی نظامی هر ملت و کشوری در مردم و جامعه آن کشور و ملت دارد .
اگر جامعه قدرتمند باشد، حاکم و حکومت هم قددتمتد خواهد بود، و اکر جامعه ضعیف باشد، در نهایت حاکمیت و همه مولفه های قدرت اجتماعی هم ضعیف خواهد بود، و تنها راه تقویت جامعه و در نتیجه حکومت ملی، این است که حکومت و حاکم و همه اجزای آن مطلقا در خدمت منافع آن جامعه بوده، و گروگان اهداف و اندیشه های خارج از آن نشود، و این مهم تنها زمانی ممکن است که مردم بصورت جدی و فراگیر و تمام عیار و مستمر در صحنه حضور داشته، و هرگز نقش خود را در چارچوب ارتباط منطقی با قدرت حکومتی کوچک نشمرده، و مشارکت خود را کم رنگ نکنند، تا حاکمیت و حاکمان امکان و فرصت انحراف از هدف "منافع ملی" را نداشته باشند، و هر کجی را با قدرت حضور و مشارکت جدی و مستمر خود راست کرده، و به این قدرت برآمده از اتحاد ملی، که از تک تک احاد ملت قوی تر می باشد، اجازه سرکشی و عصیان و سرکوب مردم را ندهند .
تنها با مشارکت همه جانبه ملت در اداره کشور، و عملکرد قدرت حاکم هست که هم موجب تقویت آن و محافظت در مقابل توطئه بیگانگان را فراهم می کند، و هم در برابر خودکامگی احتمالی هر حاکمی، در مقابل خواست مردم و منافع ملی، از ان حراست می کند .
حال که به اهمیت مشارکت ملی پی بردیم، و متوجه شدیم "مشارکت عمومی" بنیان و اساس هر حکومت مردم سالاری هست، صحبت اینجاست که برای این مشارکت چه مقدماتی لازم هست ؟
چه ساختار قانونی برای بهترین وضعیت مشارکت مردم مفید هست؟
و با توجه به امکانات جهان فعلی، و همچنین پیچیدگی شرایط و سیستمهای اجتماعی و روابط موجود و امور متعدد، آیا راهکار موثری برای افزایش مشارکت عمومی، همزمان با حفظ اقتدار کامل حاکمیت در امر تصمیم گیری و اقدام و عمل وجود دارد یا نه؟
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
2 ).قسمت دوم 👇👇
اگر به تفاوت دو نظام سیاسی پادشاهی و جمهوری توجه کنیم، به یک نکته اساسی میرسیم، و آن اینکه در پادشاهی فرد منتخب برای مدتی معین تعیبن نمی شود، و تا زمانی که تابع وظایف و تعهدات خود باشد، جایگاه قدرت ملی را حفظ می کند، و ملت نیز در انجام وظایفش از او پشتیبانی و حمایت می کنند. اما در نظام جمهوری این شخص برای مدتی معین انتخاب شده و گاه تعداد محدودی این دوره تمدید میشود و بالاخره در هر حال، چه وظایفش را به نحو احسن انجام دهد، و چه دارای قصور و خطا باشد، این نمایندگی موقتی بوده و باید با شخص دیگری جایگزین شود.
نظام پادشاهی ریشه شرقی دارد و از دوران باستان در ایران و هند و چین و مصر چهار نظام مشابه پادشاهی با نامهای مختلف و سلسله های گوناگون وجود داشته، و بعدا به دیگر مناطق جهان گسترش یافته، و بواقع این نظام را میتوان سیستم نزدیک به خصلت طبیعی اجتماع بشری خواند که از بدو تاریخ شکل گرفته است .
نظام جمهوری در شهر آتن یونان ایجاد شده، و اولین نظام جمهوری در این کشور-شهر شکل گرفته و قدرت شهر که برامده از صاحبان ثروت و برده و زمین بود، برای مدتی معین به شخصی از بین خودشان تنفیذ شد، تا از شهر و ثروت و قدرت منفرد آنها، چه در برابر بردگان سرکش و چه مهاجمان و رقبای بیگانه مثل حکومت کشور-شهر اسپارت دفاع کند، و برای رفتار و عملکرد حاکم منتخب، مقرراتی وضع کردند که اسم آن "قانون" گذاشته شد .
همانطور که نظام پادشاهی در نحوه عملکرد و ساختار، تغییرات فراوانی نسبت به دوران باستان کرده است، نظام جمهوری امروزین هم نسبت به شکل جمهوری آتنی باستان بسیار تفاوت کرده، و اشکالی مدرنی از این سیستم، اکنون بر کشورهای مختلف حاکم هست .
هدف ما مقایسه این دو نظام سیاسی نیست، بلکه هدفمان بیان یک نکته مهم و مشترک در هر دوی این نظامهای سیاسی در جهان فعلی است، و آن "مشارکت مردم" در امور کشور هست .
هرچند در مقام مقایسه بین این دو نظام سیاسی، حرف زیادی میتوان زد، و معایب و محاسن متعددی بر هریک از آنها شمرد، و مواردی از موفقیت و شکست در موارد مختلف برای هر یک از سیستمهای پادشاهی و جمهوری را در تاریخ نشان داد، اما آنچه کاملا آشکار است همه این موارد با عامل مشارکت عموم مردم و نحوه این مشارکت و ساختار و نتیجه آن، نقش تعیین کننده داشته و دارد.
نقش و اهمیت "مشارکت عمومی" در نحوه عملکرد هر نظام سیاسی فارغ از شکل ساختار آن، از این حقیقت روشن بر می خیزد که هم بنیاد و هم هدف هر نظام سیاسی مردم، جامعه و آحاد آن هست.
چنانچه که گفته شد بی شک ریشه و بنیان قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و حتی نظامی هر ملت و کشوری در مردم و جامعه آن کشور و ملت دارد .
اگر جامعه قدرتمند باشد، حاکم و حکومت هم قددتمتد خواهد بود، و اکر جامعه ضعیف باشد، در نهایت حاکمیت و همه مولفه های قدرت اجتماعی هم ضعیف خواهد بود، و تنها راه تقویت جامعه و در نتیجه حکومت ملی، این است که حکومت و حاکم و همه اجزای آن مطلقا در خدمت منافع آن جامعه بوده، و گروگان اهداف و اندیشه های خارج از آن نشود، و این مهم تنها زمانی ممکن است که مردم بصورت جدی و فراگیر و تمام عیار و مستمر در صحنه حضور داشته، و هرگز نقش خود را در چارچوب ارتباط منطقی با قدرت حکومتی کوچک نشمرده، و مشارکت خود را کم رنگ نکنند، تا حاکمیت و حاکمان امکان و فرصت انحراف از هدف "منافع ملی" را نداشته باشند، و هر کجی را با قدرت حضور و مشارکت جدی و مستمر خود راست کرده، و به این قدرت برآمده از اتحاد ملی، که از تک تک احاد ملت قوی تر می باشد، اجازه سرکشی و عصیان و سرکوب مردم را ندهند .
تنها با مشارکت همه جانبه ملت در اداره کشور، و عملکرد قدرت حاکم هست که هم موجب تقویت آن و محافظت در مقابل توطئه بیگانگان را فراهم می کند، و هم در برابر خودکامگی احتمالی هر حاکمی، در مقابل خواست مردم و منافع ملی، از ان حراست می کند .
حال که به اهمیت مشارکت ملی پی بردیم، و متوجه شدیم "مشارکت عمومی" بنیان و اساس هر حکومت مردم سالاری هست، صحبت اینجاست که برای این مشارکت چه مقدماتی لازم هست ؟
چه ساختار قانونی برای بهترین وضعیت مشارکت مردم مفید هست؟
و با توجه به امکانات جهان فعلی، و همچنین پیچیدگی شرایط و سیستمهای اجتماعی و روابط موجود و امور متعدد، آیا راهکار موثری برای افزایش مشارکت عمومی، همزمان با حفظ اقتدار کامل حاکمیت در امر تصمیم گیری و اقدام و عمل وجود دارد یا نه؟
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
🔴 دمکراسی ؛ اصول و مبانی، و مشارکت عمومی
دموکراسی برگرفته از واژه يونانی دموس، به معنای مردم است. در حکومت های دموکراتيک، اين مردم هستند که بر از طریق حضور در قوه مقننه و قوه مجریه حکومت را در اختیار دارند .
نظام سیاسی دموکراسی را نوعی از حاکمیت می نامند که کليه شهروندان در آن، چه مستقيم و چه غیرمستقيم و از طريق نمايندگان منتخب خود، از قدرت سود میجویند و وظائف مدنی خود را انجام می دهند.
در نظام سیاسی دموکراسی مجموعه ای از اصول و روش ها وجود دارد که از آزادی انسان دفاع می کند؛ در نتیجه گفته می شود دموکراسی ابزار نهادينه کردن و دفاع از آزادی شهروندان است.
در نظام سیاسی دموکراسی دو گروه اکثریت و اقلیت تعریف می شود و حق حاکمیت با اکثريت است، اما بر حفظ حقوق فردی و اقليت ها نیز تاکید می شود.
نظام سیاسی دموکراسی بر تمرکز زدايی، استوار است و حق حکومت به سطوح منطقه ای و محلی گسترش داده می شود، با این تصور که دولت های محلی در دسترس و پاسخگوی مردم هستند .
از وظایف نظام سیاسی دموکراتیک دفاع از حقوق اوليه ای انسانها همچون آزادی بيان، آزادی دين، حق برخورداری برابر از سوی قانون و فرصت سازماندهی و مشارکت کامل در امور سياسی، اقتصادی و فرهنگی يک جامعه است.
از خصوصیات نظام سیاسی دموکراتیک اجرای منطم انتخابات آزاد و عادلانه هست، که همه شهروندان حق شرکت در آن را داشته و از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن بصورت برابر برخوردارند. انتخابات در دمکراسی نمایی و صوری و ظاهری نیست، که ديکتاتورها و يا فرقه و گروه و حزب خاصی در پشت آن مخفی شوند، بلکه، انتخابات باید بصورت رقابت واقعی با مشارکت گستراه مردم انجام شود و مشارکت اقلیتی از مردم یا اکثریتی ناچیز نشان از عدم مشروعیت دمکراتیک آن نظام می باشد . البته اینکه خودکامه ها فرصت ارائه آمارهای دروغین را بدست می آورند، به دلیل عدم وجود اصول نظام دمکراتیک واقعی و مراعات مبانی دمکراسی، بخاطر عدم مشارکت جدی و گسترده و مستمر قاطبه مردم و دفاع از حقوقشان و فرصت دادن به خودکامگان می باشد
در نظام سیاسی دموکراتیک دولت ها باید قانون مدار باشند، و قوانین باید تابع اصول و مبانی علم حقوق و اصول دمکراسی باشند.
قوانینی که اصول و میانی دمکراسی را نقص کنند، ارزش اجرایی نداشته و باعث تضعیف دمکراسی می شوند، و قوانینی که متضمن حفظ دمکراسی باشند مورد نظر نظام سیاسی دمکراتیک هست، نه قوانینی که به هر نحوی به خودکامگی افراد و احزاب و گروه های خاص منجر شود.
لدا توجیح خودکامگی و دیکتاتوری حتی اکر با تصویب قوانینی براساس رای اکثریت باشد، از نگاه دمکراسی مردود هست، زیرا اساس و اصول دمکراسی مخددش میشود و اصولا دمکراسی برای تامین ازادی اتسانها هست و نمی شود از قوانین دمکراسی برای حذف آزادی های اساسی و زیرپا گذاشتن حقوق اولیه انسانها استفاده کرد، و این نقض غرض هست، و مردم مجبور به پذیرش چنین قوانینی نبستند، و باید با روش های مختلف این قوانین را حذف کنند.
نظام های سیاسی دموکراتیک متفاوتی وجود دارند که هر يک از آنها حيات سياسی، اجتماعی، و فرهنگی خاص ملت خود را منعکس می کنند، در عین حال همه دموکراسی ها بر پايه يک سری اصول اساسی شکل میگیرند، در حالی که با شيوه های مختلف اجرا می شوند . از این حیث دمکراسی نه یک شیوه خاص حکومتی، بلکه یک سری اصول هستند که اهداف مشخصی را تامین می کنند، و چنانچه نظامی شکل و شیوه دمکراسی را پیاده کند، اما اصول و مبانی آن مراعات نشده و اهداف دمکراسی تامین نشود، چنین نظامی غیردمکراتیک و طبیعتا خودکامه هست؛ هرچند همه ساختار و شکل و ظاهر دمکراسی در آن بکارگرفته شود
در يک حکومت دموکراتيک، شهروندان در ازای حق و حقوقی که دارند، موظف به مشارکت در سيستم سياسی هستند، تا از حقوق و آزادی ها خود دفاع کنند . بدون مشارکت جدی و مستمر و همواره پای کار مردم، هیچ گونه دمکراسی وجود نخواهد داشت، و حکومتهای خودکامه در اشکال مختلف شکل می گیرند . لذا با بررسی همه اصول و مبانی دمکراسی و شیوه های اجرایی آن، به این واقعیت می رسیم که دمکراسی بلحاط عملیاتی یعنی "مشارکت عموم" در امر سیاست و انتقال قدرت سیاسی و مدیریت امور اجرای و تعین استراتژی ها و الویتها و تصویب قوانین و مقررات و اجرای آنها و نظارت بر صحت اجرای آنها، و هرچه این مشارکت مردم نستقیم تر و مستمر تر باشد، نظام مذبور دمکراتیک تر خواهد بود .
بدین سان ساختارهای مختلف مشارکت مردم، حسب امکانات و محدودیتهای موجود، شیوه های مختلف دمکراسی را تعیین می کند .
اگر از شیوه های دمکراسی مدرن شروع کنیم، از قرن هیجدهم نظام دمکراسی در انگلستان با شیوه حزبی شروع شده و بتدریج احزاب بستر و امکان مشارکت مردم در حکومت دمکراتیک را فراهم و تامین کرده اند .
لذا لازم است در مورد حزب و انواع و ساختار و وطایف احزاب نکات اصلی را بررسی کنیم .
🔴 دمکراسی ؛ اصول و مبانی، و مشارکت عمومی
دموکراسی برگرفته از واژه يونانی دموس، به معنای مردم است. در حکومت های دموکراتيک، اين مردم هستند که بر از طریق حضور در قوه مقننه و قوه مجریه حکومت را در اختیار دارند .
نظام سیاسی دموکراسی را نوعی از حاکمیت می نامند که کليه شهروندان در آن، چه مستقيم و چه غیرمستقيم و از طريق نمايندگان منتخب خود، از قدرت سود میجویند و وظائف مدنی خود را انجام می دهند.
در نظام سیاسی دموکراسی مجموعه ای از اصول و روش ها وجود دارد که از آزادی انسان دفاع می کند؛ در نتیجه گفته می شود دموکراسی ابزار نهادينه کردن و دفاع از آزادی شهروندان است.
در نظام سیاسی دموکراسی دو گروه اکثریت و اقلیت تعریف می شود و حق حاکمیت با اکثريت است، اما بر حفظ حقوق فردی و اقليت ها نیز تاکید می شود.
نظام سیاسی دموکراسی بر تمرکز زدايی، استوار است و حق حکومت به سطوح منطقه ای و محلی گسترش داده می شود، با این تصور که دولت های محلی در دسترس و پاسخگوی مردم هستند .
از وظایف نظام سیاسی دموکراتیک دفاع از حقوق اوليه ای انسانها همچون آزادی بيان، آزادی دين، حق برخورداری برابر از سوی قانون و فرصت سازماندهی و مشارکت کامل در امور سياسی، اقتصادی و فرهنگی يک جامعه است.
از خصوصیات نظام سیاسی دموکراتیک اجرای منطم انتخابات آزاد و عادلانه هست، که همه شهروندان حق شرکت در آن را داشته و از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن بصورت برابر برخوردارند. انتخابات در دمکراسی نمایی و صوری و ظاهری نیست، که ديکتاتورها و يا فرقه و گروه و حزب خاصی در پشت آن مخفی شوند، بلکه، انتخابات باید بصورت رقابت واقعی با مشارکت گستراه مردم انجام شود و مشارکت اقلیتی از مردم یا اکثریتی ناچیز نشان از عدم مشروعیت دمکراتیک آن نظام می باشد . البته اینکه خودکامه ها فرصت ارائه آمارهای دروغین را بدست می آورند، به دلیل عدم وجود اصول نظام دمکراتیک واقعی و مراعات مبانی دمکراسی، بخاطر عدم مشارکت جدی و گسترده و مستمر قاطبه مردم و دفاع از حقوقشان و فرصت دادن به خودکامگان می باشد
در نظام سیاسی دموکراتیک دولت ها باید قانون مدار باشند، و قوانین باید تابع اصول و مبانی علم حقوق و اصول دمکراسی باشند.
قوانینی که اصول و میانی دمکراسی را نقص کنند، ارزش اجرایی نداشته و باعث تضعیف دمکراسی می شوند، و قوانینی که متضمن حفظ دمکراسی باشند مورد نظر نظام سیاسی دمکراتیک هست، نه قوانینی که به هر نحوی به خودکامگی افراد و احزاب و گروه های خاص منجر شود.
لدا توجیح خودکامگی و دیکتاتوری حتی اکر با تصویب قوانینی براساس رای اکثریت باشد، از نگاه دمکراسی مردود هست، زیرا اساس و اصول دمکراسی مخددش میشود و اصولا دمکراسی برای تامین ازادی اتسانها هست و نمی شود از قوانین دمکراسی برای حذف آزادی های اساسی و زیرپا گذاشتن حقوق اولیه انسانها استفاده کرد، و این نقض غرض هست، و مردم مجبور به پذیرش چنین قوانینی نبستند، و باید با روش های مختلف این قوانین را حذف کنند.
نظام های سیاسی دموکراتیک متفاوتی وجود دارند که هر يک از آنها حيات سياسی، اجتماعی، و فرهنگی خاص ملت خود را منعکس می کنند، در عین حال همه دموکراسی ها بر پايه يک سری اصول اساسی شکل میگیرند، در حالی که با شيوه های مختلف اجرا می شوند . از این حیث دمکراسی نه یک شیوه خاص حکومتی، بلکه یک سری اصول هستند که اهداف مشخصی را تامین می کنند، و چنانچه نظامی شکل و شیوه دمکراسی را پیاده کند، اما اصول و مبانی آن مراعات نشده و اهداف دمکراسی تامین نشود، چنین نظامی غیردمکراتیک و طبیعتا خودکامه هست؛ هرچند همه ساختار و شکل و ظاهر دمکراسی در آن بکارگرفته شود
در يک حکومت دموکراتيک، شهروندان در ازای حق و حقوقی که دارند، موظف به مشارکت در سيستم سياسی هستند، تا از حقوق و آزادی ها خود دفاع کنند . بدون مشارکت جدی و مستمر و همواره پای کار مردم، هیچ گونه دمکراسی وجود نخواهد داشت، و حکومتهای خودکامه در اشکال مختلف شکل می گیرند . لذا با بررسی همه اصول و مبانی دمکراسی و شیوه های اجرایی آن، به این واقعیت می رسیم که دمکراسی بلحاط عملیاتی یعنی "مشارکت عموم" در امر سیاست و انتقال قدرت سیاسی و مدیریت امور اجرای و تعین استراتژی ها و الویتها و تصویب قوانین و مقررات و اجرای آنها و نظارت بر صحت اجرای آنها، و هرچه این مشارکت مردم نستقیم تر و مستمر تر باشد، نظام مذبور دمکراتیک تر خواهد بود .
بدین سان ساختارهای مختلف مشارکت مردم، حسب امکانات و محدودیتهای موجود، شیوه های مختلف دمکراسی را تعیین می کند .
اگر از شیوه های دمکراسی مدرن شروع کنیم، از قرن هیجدهم نظام دمکراسی در انگلستان با شیوه حزبی شروع شده و بتدریج احزاب بستر و امکان مشارکت مردم در حکومت دمکراتیک را فراهم و تامین کرده اند .
لذا لازم است در مورد حزب و انواع و ساختار و وطایف احزاب نکات اصلی را بررسی کنیم .
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
1⃣ قسمت اول :
واژه حزب«Party» از Partir به معنای رفتن و قسمت کردن گرفته شده و در اصطلاح لغوی به معنای فشردن و سخت شدن، گروه، دسته و طایفه آمده است.
در قرون وسطی، Party معنای "نظامی" داشته و به دستهای که برای رفتن به صحنه نبرد از دیگران جدا میشدند، اطلاق میگردید. در قرن نوزدهم واژه Party با "گرایش فکری" و طرز فکر مترادف بود، گرایشی که اندیشههای یک طبقه یا گروه اجتماعی را به نمایش میگذارد.
حزب به مفهوم نوین آن، دستاورد دموکراسی جدید عربی است و قبل از آن به شکل امروزی وجود نداشته و با پیدایش نظامهای دموکراتیک مطرح گردیده است.
تعریفهای گوناگونی از "حزب" شده است که برخی به وظایف عملی حزب و برخی هم به انگیزه شکل گیری آن توجه نمودهاند.
به عنوان نمونه، حزب سیاسی را هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند، تعریف کرده اند. و جایی دیگر حزب سیاسی را مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکنند و با استفاده از
حق رأی خود میخواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند تعریف کرده اند.
موریس دوورژه حزب سیاسی را مجموعهای از گروههای پراکنده در اطراف کشور میداند که به وسیله سازمانهای هماهنگ کننده به هم پیوستهاند و مهمترین وظیفه سازمان حزبی را تلاش برای کسب قدرت می داند.
در تعریفی دیگر حزب عبارت است از
سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است، و با داشتن تشکیلات منظم، برنامههای سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای
نیل به آرمانش از دیگر اشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی مشخص
میشود، و معمولاً برای به دست گرفتن قدرت دولتی و یا شرکت در آن مبارزه میکند.
گروهی از مردم که آرمانهای مشترک و منافع خاصشان، آنها را از گروه بزرگتر که جامعه ملی است، متمایز میسازد و با داشتن تشکیلات و برنامه منظم و یاری مردم تلاش میکنند تا قدرت دولتی را به دست گیرند و یا اینکه در قدرت دولتی شریک گردند و برنامه و آرمانهایشان را بدین وسیله عملی سازند و در این راه به ویژه از وسایل قانونی یاری میگیرند.
در سیاست، حزب به گروه، دسته یا فرقه ای را گویند که در امور اجتماعی نظرهای مخصوص یک جمعیت یا یک طبقه را تعقیب نماید.
طبعاً 0نین جمعیتی از حالت بیهویتی خارج شده و به مرحلة داشتن هویت و شخصیت حقوقی پای مینهد. زیرا در حزب اعضاء یا اجزاء تبدیل به کلی می شوند با اهدافی واحد و شکل گرفته از تشکلشان. به بیان دیگر حزب ارگانی است اجتماعی–سیاسی یا مردمی که داوطلبانه برای دستیابی به اهداف برخاسته از ایدئولوژی مشترکشان گرد هم آمده باشند
بنابراین چنین جمعیتی به مقتضای طبیعت سیاسیِ هرگونه تشکلی، الزاماً باید دارای سه رکن اساسی:
☆ مرامنامه
☆ اساسنامه
☆ نظامنامه باشند.
مرامنامه دارای دو بخش است که بخش نخست ان خاستگاه ایدئولوژیکی حزب را بیان میکند؛ و بخش دومِ آن ، که میتواند ضمنی هم باشد، بیانگر اهداف حزب می باشد.
رکن دوم هر حزبی اساسنامه است که در واقع میتوان بدان شبه "قانون اساسی" حزبی نیز گفت. اساسنامه شامل نکات اساسی مورد قبول حزب در رابطه با اجتماعی که در آن شکل گرفته، و برای رسیدن به اهداف حزب مراعات میگردد، می باشد.
رکن سوم نظامنامة حزبی است که این رکن هم به مانند رکن اول به دو بخش، "نظامنامة داخلی" و "نظامنامة خارجی" تقسیم میشود. قسمت اول ناظر بر اجرای مقررات و قواعد و اصولی است که باید از طرف اعضاء رعایت گردد. بخش دوم مربوط به قواعد و مقررات در چهارچوب ارتباطات حزب با جامعه ای است که در آن به وجود آمده است . مانند ارتباط با دولت و سایر احزاب و احتمالاً ایجاد رابطه با احزاب بیگانه در راستای نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی جمعیتی که شکل گرفته است.
ادامه 👇👇
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
1⃣ قسمت اول :
واژه حزب«Party» از Partir به معنای رفتن و قسمت کردن گرفته شده و در اصطلاح لغوی به معنای فشردن و سخت شدن، گروه، دسته و طایفه آمده است.
در قرون وسطی، Party معنای "نظامی" داشته و به دستهای که برای رفتن به صحنه نبرد از دیگران جدا میشدند، اطلاق میگردید. در قرن نوزدهم واژه Party با "گرایش فکری" و طرز فکر مترادف بود، گرایشی که اندیشههای یک طبقه یا گروه اجتماعی را به نمایش میگذارد.
حزب به مفهوم نوین آن، دستاورد دموکراسی جدید عربی است و قبل از آن به شکل امروزی وجود نداشته و با پیدایش نظامهای دموکراتیک مطرح گردیده است.
تعریفهای گوناگونی از "حزب" شده است که برخی به وظایف عملی حزب و برخی هم به انگیزه شکل گیری آن توجه نمودهاند.
به عنوان نمونه، حزب سیاسی را هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند، تعریف کرده اند. و جایی دیگر حزب سیاسی را مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکنند و با استفاده از
حق رأی خود میخواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند تعریف کرده اند.
موریس دوورژه حزب سیاسی را مجموعهای از گروههای پراکنده در اطراف کشور میداند که به وسیله سازمانهای هماهنگ کننده به هم پیوستهاند و مهمترین وظیفه سازمان حزبی را تلاش برای کسب قدرت می داند.
در تعریفی دیگر حزب عبارت است از
سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است، و با داشتن تشکیلات منظم، برنامههای سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای
نیل به آرمانش از دیگر اشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی مشخص
میشود، و معمولاً برای به دست گرفتن قدرت دولتی و یا شرکت در آن مبارزه میکند.
گروهی از مردم که آرمانهای مشترک و منافع خاصشان، آنها را از گروه بزرگتر که جامعه ملی است، متمایز میسازد و با داشتن تشکیلات و برنامه منظم و یاری مردم تلاش میکنند تا قدرت دولتی را به دست گیرند و یا اینکه در قدرت دولتی شریک گردند و برنامه و آرمانهایشان را بدین وسیله عملی سازند و در این راه به ویژه از وسایل قانونی یاری میگیرند.
در سیاست، حزب به گروه، دسته یا فرقه ای را گویند که در امور اجتماعی نظرهای مخصوص یک جمعیت یا یک طبقه را تعقیب نماید.
طبعاً 0نین جمعیتی از حالت بیهویتی خارج شده و به مرحلة داشتن هویت و شخصیت حقوقی پای مینهد. زیرا در حزب اعضاء یا اجزاء تبدیل به کلی می شوند با اهدافی واحد و شکل گرفته از تشکلشان. به بیان دیگر حزب ارگانی است اجتماعی–سیاسی یا مردمی که داوطلبانه برای دستیابی به اهداف برخاسته از ایدئولوژی مشترکشان گرد هم آمده باشند
بنابراین چنین جمعیتی به مقتضای طبیعت سیاسیِ هرگونه تشکلی، الزاماً باید دارای سه رکن اساسی:
☆ مرامنامه
☆ اساسنامه
☆ نظامنامه باشند.
مرامنامه دارای دو بخش است که بخش نخست ان خاستگاه ایدئولوژیکی حزب را بیان میکند؛ و بخش دومِ آن ، که میتواند ضمنی هم باشد، بیانگر اهداف حزب می باشد.
رکن دوم هر حزبی اساسنامه است که در واقع میتوان بدان شبه "قانون اساسی" حزبی نیز گفت. اساسنامه شامل نکات اساسی مورد قبول حزب در رابطه با اجتماعی که در آن شکل گرفته، و برای رسیدن به اهداف حزب مراعات میگردد، می باشد.
رکن سوم نظامنامة حزبی است که این رکن هم به مانند رکن اول به دو بخش، "نظامنامة داخلی" و "نظامنامة خارجی" تقسیم میشود. قسمت اول ناظر بر اجرای مقررات و قواعد و اصولی است که باید از طرف اعضاء رعایت گردد. بخش دوم مربوط به قواعد و مقررات در چهارچوب ارتباطات حزب با جامعه ای است که در آن به وجود آمده است . مانند ارتباط با دولت و سایر احزاب و احتمالاً ایجاد رابطه با احزاب بیگانه در راستای نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی جمعیتی که شکل گرفته است.
ادامه 👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
2⃣ قسمت دوم.
🔻 بلحاظ ساختاری حزب دارای چهار رکن است:
۱. رکن اصلی، سازمانهای مرکری و رهبری حزب است . هر حزبی باید دارای سازمانهای مرکزی و رهبری کننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر تشکیلات حزب نباید با حذف یا برکناری و یا مردن رهبران یا رهبران و بنیان گذاران ان از هم بپاشد.
۲. رکن دوم سازمان های محلی است . حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار باشد و با سازمانهای مرکزی حزب، ارتباط دائمی داشته باشد.
۳. رکن سوم تلاش برای کسبرقدرت است . رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشـور، خواه به تنهایی و خـواه به کمک حزبهای دیگر به دسـت گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند.
۴. چهارمین رکن پشتیبانی مردمی است . حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد و این پشتیبانی را از طریق سازمانهای داخلی سازمان دهی می کند . سازمانهای داخلی همه احزاب سیاسی، یکسان نیست و این سازمانها بر حسب طبیعت حزب فرق میکند. به طور کلی یک حزب میتواند دارای حوزه، واحد، بخش، کمیته، کمیته مرکزی و کنگره باشد.
در فرهنگ سیاسی نوین غربی، مبتنی بر فعالیت حزبی که گفته میشود بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته، دو جریان عمده احزاب چپ و احزاب راست وجود دارند .
گر چه در علوم سیاسی توافق دقیقی درباره جناح ها و جناح بندی ها وجود ندارد اما در ادبیات سیاسی مشخصاتی را برای دو جریان "چپ" و "راست" بیان می کنند، که تقریبا در اکثر کشورها با میزان شدت و ضعف متفاوت این جناح ها و تقسیم بندی وجود دارد.
ویژگی های احزاب راستگرا:
☆ مخالفت با تغییر،
☆ مخالفت با نوگرایی،
☆ اصرار بر محافظه کاری،
☆ پذیرش اقتصاد سرمایه داری،
☆ بی تفاوتی به اختلاف طبقاتی،
☆ تأکید بر نهادهای سنتی قدرت،
☆ و تأکید بر ناسیونالیسم،
☆ تأکید بر دموکراسی و قانون گذاری،
☆ اعتقاد به کاپیتالیسم و لیبرالیسم،
☆ مخالفت با سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم) و ....
ویژگی های احزاب چپ:
☆ خواهان تغییر و تحول و نوگرایی،
☆ مخالف وضع موجود،
☆ گروه های.انقلابی و رادیکال،
☆ برابری خواهی،
☆ دفاع از تغییرات اجتماعی،
☆ مخالفت با تفاوت طبقاتی،
☆ تأکید بر نفی نهادهای سنتی قدرت،
☆ تأکید بر انترنالیسم،
☆ مخالفت با محافظه کاری،
☆ مخالفت با کاپیتالیسم و لیبرالیسم و امپریالیسم،
☆ گرایش به سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم و ...
این دو قطب مخالف و متقابل سیاسی در فرهنگ سیاسی دو قطب مخالف را مشخص میکنند و بین این دو قطب تریم های مختلفی از احزاب مختلف وجود دارتد که ایده های تلفیقی از این دو جریان را ایجاد کرده و به احزاب میانه موسوم هستند .
ادامه 👇👇👇
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
2⃣ قسمت دوم.
🔻 بلحاظ ساختاری حزب دارای چهار رکن است:
۱. رکن اصلی، سازمانهای مرکری و رهبری حزب است . هر حزبی باید دارای سازمانهای مرکزی و رهبری کننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر تشکیلات حزب نباید با حذف یا برکناری و یا مردن رهبران یا رهبران و بنیان گذاران ان از هم بپاشد.
۲. رکن دوم سازمان های محلی است . حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار باشد و با سازمانهای مرکزی حزب، ارتباط دائمی داشته باشد.
۳. رکن سوم تلاش برای کسبرقدرت است . رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشـور، خواه به تنهایی و خـواه به کمک حزبهای دیگر به دسـت گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند.
۴. چهارمین رکن پشتیبانی مردمی است . حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد و این پشتیبانی را از طریق سازمانهای داخلی سازمان دهی می کند . سازمانهای داخلی همه احزاب سیاسی، یکسان نیست و این سازمانها بر حسب طبیعت حزب فرق میکند. به طور کلی یک حزب میتواند دارای حوزه، واحد، بخش، کمیته، کمیته مرکزی و کنگره باشد.
در فرهنگ سیاسی نوین غربی، مبتنی بر فعالیت حزبی که گفته میشود بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته، دو جریان عمده احزاب چپ و احزاب راست وجود دارند .
گر چه در علوم سیاسی توافق دقیقی درباره جناح ها و جناح بندی ها وجود ندارد اما در ادبیات سیاسی مشخصاتی را برای دو جریان "چپ" و "راست" بیان می کنند، که تقریبا در اکثر کشورها با میزان شدت و ضعف متفاوت این جناح ها و تقسیم بندی وجود دارد.
ویژگی های احزاب راستگرا:
☆ مخالفت با تغییر،
☆ مخالفت با نوگرایی،
☆ اصرار بر محافظه کاری،
☆ پذیرش اقتصاد سرمایه داری،
☆ بی تفاوتی به اختلاف طبقاتی،
☆ تأکید بر نهادهای سنتی قدرت،
☆ و تأکید بر ناسیونالیسم،
☆ تأکید بر دموکراسی و قانون گذاری،
☆ اعتقاد به کاپیتالیسم و لیبرالیسم،
☆ مخالفت با سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم) و ....
ویژگی های احزاب چپ:
☆ خواهان تغییر و تحول و نوگرایی،
☆ مخالف وضع موجود،
☆ گروه های.انقلابی و رادیکال،
☆ برابری خواهی،
☆ دفاع از تغییرات اجتماعی،
☆ مخالفت با تفاوت طبقاتی،
☆ تأکید بر نفی نهادهای سنتی قدرت،
☆ تأکید بر انترنالیسم،
☆ مخالفت با محافظه کاری،
☆ مخالفت با کاپیتالیسم و لیبرالیسم و امپریالیسم،
☆ گرایش به سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم و ...
این دو قطب مخالف و متقابل سیاسی در فرهنگ سیاسی دو قطب مخالف را مشخص میکنند و بین این دو قطب تریم های مختلفی از احزاب مختلف وجود دارتد که ایده های تلفیقی از این دو جریان را ایجاد کرده و به احزاب میانه موسوم هستند .
ادامه 👇👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
3⃣ قسمت سوم :
🔻 چگونگی پیدایش احزاب سیاسی
وجود احزاب سیاسی را جزو ضروریات.دمکراسی می نامند از طرفی پیدایش و پیشرفت احزاب سیاسی نیز با گسترش دموکراسی همگام می باشد .
بر این اساس پیدایش احزاب سیاسی را به تامین سه پیش زمینه مربوط می دانند:.
۱. پیش زمینه سیاسی بدین معنا که ساخت سیاسی در کشور باید به گونه ای باشد که زمینه رشد احزاب را به وجود آورد ، بر این اساس نظام هایی که به نقش مردم به عنوان اصول زیربنایی بها می دهند و خواهان مشارکت عمومی در مسائل هستند، به کانالهای مشارکت هم بها داده و آنها را تقویت می نمایند، در این صورت احزاب از دو طریق رشد می کنند و شکل می گیرند :
- روش اول از طریق فعالیت های انتخاباتی است . معمولاً احزابی که در داخل پارلمان تشکیل می شوند محافظه کارترند و راه منطقی تری را دنبال خواهند نمود زیرا اعضای آنها مسئولیت سیاسی داشته اند.
- روش دوم از طریق خارج از قوه مقننه است . معمولاً احزابی که در خارج از پارلمان شکل می گیرند از گرایش های رادیکالی و اصلاح طلبانه برخوردار خواهند بود. اعضای چنین احزابی در ابتدا در پی هدفی مشترک یا انتشار روزنامه و یا مطرح شدن در ویگر رسانه های جمعی به دور هم جمع می شوند؛ حال اگر ساخت قدرت یک کشور به نقش مردم بها ندهد و مشروعیت قدرت خود را بر اساس قدرت یک گروه واحد استوار سازد، چنین نظامی نسبت به احزاب سیاسی و فعالیت آنان احساس بی نیازی میکند.
۲. پیش زمینه فرهنگی :
قبل از بررسی نقش فرهنگ در یک جامعه ، می توان به بحث فردی از دیدگاه جامعه شناختی که مرحله ای از فرهنگ محسوب می شود، پرداخت.
انسان ها معمولاً دارای روحیات مختلفی هستند که سمت گیری آنها نظریه تحزب را تقویت می نماید، اول اینکه طبیعت بشر پیوسته تمایل به مبارزه دارد؛ دوم اینکه تمایل به مبارزه را می توان در غریزه سلطه جویی و در رقابت که در نهاد اوست، یافت.
وصول به هدف فوق یعنی سلطه جویی نیاز به دسته بندی و تحزب را تقویت می نماید، پس روحیات افراد به سمت تحزب حرکت می نماید. در اینجاست که فرهنگ نقش خود را به وضوح نشان می دهد.
حال سوال این است که آیا فرهنگ در یک جامعه به عنوان مانع عمل می کند، یا مشوق و پاسخ آن را می توان در تجلیات بیرونی احزاب یافت.
به فرض اگر فرهنگ عامل مشوق نباشد و بسته عمل نماید و بیشتر نگاهش به حکام به مثابه رهبران مسئولی باشد که همه تصمیمات را صرفاً آنها باید بگیرند و نقشی را برای عامه مردم در نظر نگیرد، لذا در چنین فرهنگی مسلماً احزاب سیاسی نمی توانند به وجود آیند.
۳. پیش زمینه اقتصادی بدین معناست که اگر در کشوری نظام سیاسی تا حدی مجال مشارکت را به عامه بدهد و از لحاظ فرهنگی هم مشوقانه عمل نماید، اما خود کشور از لحاظ رشد و توسعه رفاهی به آن حد پیشرفت نائل نیامده باشد، احزاب یا نمی توانند پا بگیرند، یا در صورت تشکیل یافتن قدرت مانور نخواهند داشت.
🔻 وظایف عمده احزاب سیاسی در جوامع دمکراتیک:
حزب سیاسی را چرخ دنده ی ماشین دموکراسی می نامند و برای حکومت های دموکراتیک نوین وجود احزاب سیاسی را ضروری تلقی می کنند.
بر این اساس پنج وظیفه عمده را برای احزاب سیاسی تعیین می کنند:
۱- تدوین سیاست های عمومی
۲- گزینش نامزدهای انتخاباتی
۳- آموزش سیاسی مردم
۴- انتقاد از حکومت
۵- واسطه بودن میان فرد و حکومت
این وظایف اصلی همه احزاب سیاسی، نقش آنها را در دموکراسی های نوین کاملاً آشکار می گرداند و گفته میش بدون احزاب سیاسی دموکراسی نمایندگی در دولت نو غیرممکن خواهد بود.
ادامه 👇👇👇👇
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
3⃣ قسمت سوم :
🔻 چگونگی پیدایش احزاب سیاسی
وجود احزاب سیاسی را جزو ضروریات.دمکراسی می نامند از طرفی پیدایش و پیشرفت احزاب سیاسی نیز با گسترش دموکراسی همگام می باشد .
بر این اساس پیدایش احزاب سیاسی را به تامین سه پیش زمینه مربوط می دانند:.
۱. پیش زمینه سیاسی بدین معنا که ساخت سیاسی در کشور باید به گونه ای باشد که زمینه رشد احزاب را به وجود آورد ، بر این اساس نظام هایی که به نقش مردم به عنوان اصول زیربنایی بها می دهند و خواهان مشارکت عمومی در مسائل هستند، به کانالهای مشارکت هم بها داده و آنها را تقویت می نمایند، در این صورت احزاب از دو طریق رشد می کنند و شکل می گیرند :
- روش اول از طریق فعالیت های انتخاباتی است . معمولاً احزابی که در داخل پارلمان تشکیل می شوند محافظه کارترند و راه منطقی تری را دنبال خواهند نمود زیرا اعضای آنها مسئولیت سیاسی داشته اند.
- روش دوم از طریق خارج از قوه مقننه است . معمولاً احزابی که در خارج از پارلمان شکل می گیرند از گرایش های رادیکالی و اصلاح طلبانه برخوردار خواهند بود. اعضای چنین احزابی در ابتدا در پی هدفی مشترک یا انتشار روزنامه و یا مطرح شدن در ویگر رسانه های جمعی به دور هم جمع می شوند؛ حال اگر ساخت قدرت یک کشور به نقش مردم بها ندهد و مشروعیت قدرت خود را بر اساس قدرت یک گروه واحد استوار سازد، چنین نظامی نسبت به احزاب سیاسی و فعالیت آنان احساس بی نیازی میکند.
۲. پیش زمینه فرهنگی :
قبل از بررسی نقش فرهنگ در یک جامعه ، می توان به بحث فردی از دیدگاه جامعه شناختی که مرحله ای از فرهنگ محسوب می شود، پرداخت.
انسان ها معمولاً دارای روحیات مختلفی هستند که سمت گیری آنها نظریه تحزب را تقویت می نماید، اول اینکه طبیعت بشر پیوسته تمایل به مبارزه دارد؛ دوم اینکه تمایل به مبارزه را می توان در غریزه سلطه جویی و در رقابت که در نهاد اوست، یافت.
وصول به هدف فوق یعنی سلطه جویی نیاز به دسته بندی و تحزب را تقویت می نماید، پس روحیات افراد به سمت تحزب حرکت می نماید. در اینجاست که فرهنگ نقش خود را به وضوح نشان می دهد.
حال سوال این است که آیا فرهنگ در یک جامعه به عنوان مانع عمل می کند، یا مشوق و پاسخ آن را می توان در تجلیات بیرونی احزاب یافت.
به فرض اگر فرهنگ عامل مشوق نباشد و بسته عمل نماید و بیشتر نگاهش به حکام به مثابه رهبران مسئولی باشد که همه تصمیمات را صرفاً آنها باید بگیرند و نقشی را برای عامه مردم در نظر نگیرد، لذا در چنین فرهنگی مسلماً احزاب سیاسی نمی توانند به وجود آیند.
۳. پیش زمینه اقتصادی بدین معناست که اگر در کشوری نظام سیاسی تا حدی مجال مشارکت را به عامه بدهد و از لحاظ فرهنگی هم مشوقانه عمل نماید، اما خود کشور از لحاظ رشد و توسعه رفاهی به آن حد پیشرفت نائل نیامده باشد، احزاب یا نمی توانند پا بگیرند، یا در صورت تشکیل یافتن قدرت مانور نخواهند داشت.
🔻 وظایف عمده احزاب سیاسی در جوامع دمکراتیک:
حزب سیاسی را چرخ دنده ی ماشین دموکراسی می نامند و برای حکومت های دموکراتیک نوین وجود احزاب سیاسی را ضروری تلقی می کنند.
بر این اساس پنج وظیفه عمده را برای احزاب سیاسی تعیین می کنند:
۱- تدوین سیاست های عمومی
۲- گزینش نامزدهای انتخاباتی
۳- آموزش سیاسی مردم
۴- انتقاد از حکومت
۵- واسطه بودن میان فرد و حکومت
این وظایف اصلی همه احزاب سیاسی، نقش آنها را در دموکراسی های نوین کاملاً آشکار می گرداند و گفته میش بدون احزاب سیاسی دموکراسی نمایندگی در دولت نو غیرممکن خواهد بود.
ادامه 👇👇👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
4⃣ قسمت چهارم :
🔻 انواع نظامهای سیاسی حزبی :
به طور کلی نظام سیاسی مبتنی بر حزب را می توان در چهار گروه طبقه بندی کرد :
۱. نظام سیاسی تک حزبی
نظام تک حزبی یا نظام حزبی فراگیر به نوعی از نظام های حزبی گفته می شود که در آن یک حزب سیاسی حکومت و دولت را تشکیل می دهد و دیگر احزاب اجازه ورود به دولت و یا شرکت در انتخابات را ندارند .
گاهی اوقات این اصطلاح به صورت غیر رسمی به حکومت هایی گفته می شود که در ان احزاب غیر حاکم موجود می باشند، اما دولت و حزب حاکم در تلاش است تا اجازه ورود این احزاب به حکومت را ندهد .
معمولا در نظام های تک حزبی سرکوب جناح های سیاسی رویه ای آشکار است. مانتد کشور چین و حزب کمونیست ان کشور .
۲. نظام سیاسی با حزب مسلط
نظام سیاسی با حزب مسلط در نظام های چند حزبی بوجود می آید به این معنا که معمولا چندی حزب فعالیت می کنتد اما اغلب این احزاب کوچک و کم عضو هستند و در برابر این احزاب کوچک یک حزب بزرگ وجود دارد که به تنهایی قادر است اکثریت نسبی آرا را در کشور کسب کرده و زمام امور را بدست آورد مثل وضع حزب کنگره در هند .
۳. نظام سیاسی دو حزبی
نظام دو حزبی رژیمی است که در آن دو حزبی قدرتمند حکومت می کنتد . در رژیم دو حزبی ممکن است احزاب دیگری نیز وجود داشته باشند . در کشور انگلستان غیر لز دو حزبی محافظه کلر و کارگر احزاب دیگری چون حزب لیبرال و حزب کنونیست وجود دارو . این احزاب در پارلمان تیز نماینده دارند اما دولت در دست دو حزب قدزتمند است
در نظام دوحزبی حزب اکثریت حزب حاکم بوده و حزب اقلیت اپوزسیون بوده و وظیفه نقد و انتقاد را دارد .
در نظام دوقطبی میزان کنترل و نفوذ دستگاهوحزبی نسبت به کاندیدها و همچنین در مورد انتصابات و تقسیم پستهای اداری و دولتی بیشتر است .
۴. نظام سیاسی چند حزبی
نظام سیاسی که در آن تعداد زیادی از احزاب سیاسی مشترکا برای بدست گرفتن حکومت اقدام می کنند و وقتی حزبی پیروز می شود، می کوشد با کمک چند حزب دیگر و رعایت نظر آنها، اکثریت را کسب کرده و برنامه های خود را عملی کند. مثل نظام سیاسی کشور ایتالیا
🔻 مزایا و معایب نظامهای حزبی :
مزیت هایی که برای احزاب شمرده میشود از این قرار است :
۱- وجود احزاب با طبیعت انسان هماهنگ است
۲- موقعیت دموکراسی مستلزم احزاب سیاسی است
۳- کشور از آشوب نجات می یابد
۴- از خطرهای وضع مستقیم قانون اجتناب می شود
۵- حزب استبداد قوه مجریه را مهار می کند
۶- اعتبار قوه مقننه افزایش می یابد
۸- حکومت طبقاتی به حکومت مردم تبدیل می شود
۹- ارزش آموزشی وسیعی دارد
و معایبی که به نظام حزبی گرفته میشود عبارتند از:
۱- پدیده سیاسی غیرطبیعی است
۲- نظام حزبی فرقه گرایی را می آفریند
۳- افراد بااستعداد حزب مخالف نادیده گرفته می شوند
۴- منافع حزب بسیار بر ملت ترجیح داده می شود
۵- ریاکاری و دوروئی را تشویق می کند
۶- فردیت و هویت انسان را خرد می کند
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
4⃣ قسمت چهارم :
🔻 انواع نظامهای سیاسی حزبی :
به طور کلی نظام سیاسی مبتنی بر حزب را می توان در چهار گروه طبقه بندی کرد :
۱. نظام سیاسی تک حزبی
نظام تک حزبی یا نظام حزبی فراگیر به نوعی از نظام های حزبی گفته می شود که در آن یک حزب سیاسی حکومت و دولت را تشکیل می دهد و دیگر احزاب اجازه ورود به دولت و یا شرکت در انتخابات را ندارند .
گاهی اوقات این اصطلاح به صورت غیر رسمی به حکومت هایی گفته می شود که در ان احزاب غیر حاکم موجود می باشند، اما دولت و حزب حاکم در تلاش است تا اجازه ورود این احزاب به حکومت را ندهد .
معمولا در نظام های تک حزبی سرکوب جناح های سیاسی رویه ای آشکار است. مانتد کشور چین و حزب کمونیست ان کشور .
۲. نظام سیاسی با حزب مسلط
نظام سیاسی با حزب مسلط در نظام های چند حزبی بوجود می آید به این معنا که معمولا چندی حزب فعالیت می کنتد اما اغلب این احزاب کوچک و کم عضو هستند و در برابر این احزاب کوچک یک حزب بزرگ وجود دارد که به تنهایی قادر است اکثریت نسبی آرا را در کشور کسب کرده و زمام امور را بدست آورد مثل وضع حزب کنگره در هند .
۳. نظام سیاسی دو حزبی
نظام دو حزبی رژیمی است که در آن دو حزبی قدرتمند حکومت می کنتد . در رژیم دو حزبی ممکن است احزاب دیگری نیز وجود داشته باشند . در کشور انگلستان غیر لز دو حزبی محافظه کلر و کارگر احزاب دیگری چون حزب لیبرال و حزب کنونیست وجود دارو . این احزاب در پارلمان تیز نماینده دارند اما دولت در دست دو حزب قدزتمند است
در نظام دوحزبی حزب اکثریت حزب حاکم بوده و حزب اقلیت اپوزسیون بوده و وظیفه نقد و انتقاد را دارد .
در نظام دوقطبی میزان کنترل و نفوذ دستگاهوحزبی نسبت به کاندیدها و همچنین در مورد انتصابات و تقسیم پستهای اداری و دولتی بیشتر است .
۴. نظام سیاسی چند حزبی
نظام سیاسی که در آن تعداد زیادی از احزاب سیاسی مشترکا برای بدست گرفتن حکومت اقدام می کنند و وقتی حزبی پیروز می شود، می کوشد با کمک چند حزب دیگر و رعایت نظر آنها، اکثریت را کسب کرده و برنامه های خود را عملی کند. مثل نظام سیاسی کشور ایتالیا
🔻 مزایا و معایب نظامهای حزبی :
مزیت هایی که برای احزاب شمرده میشود از این قرار است :
۱- وجود احزاب با طبیعت انسان هماهنگ است
۲- موقعیت دموکراسی مستلزم احزاب سیاسی است
۳- کشور از آشوب نجات می یابد
۴- از خطرهای وضع مستقیم قانون اجتناب می شود
۵- حزب استبداد قوه مجریه را مهار می کند
۶- اعتبار قوه مقننه افزایش می یابد
۸- حکومت طبقاتی به حکومت مردم تبدیل می شود
۹- ارزش آموزشی وسیعی دارد
و معایبی که به نظام حزبی گرفته میشود عبارتند از:
۱- پدیده سیاسی غیرطبیعی است
۲- نظام حزبی فرقه گرایی را می آفریند
۳- افراد بااستعداد حزب مخالف نادیده گرفته می شوند
۴- منافع حزب بسیار بر ملت ترجیح داده می شود
۵- ریاکاری و دوروئی را تشویق می کند
۶- فردیت و هویت انسان را خرد می کند
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
1⃣ قسمت اول :
واژه حزب«Party» از Partir به معنای رفتن و قسمت کردن گرفته شده و در اصطلاح لغوی به معنای فشردن و سخت شدن، گروه، دسته و طایفه آمده است.
در قرون وسطی، Party معنای "نظامی" داشته و به دستهای که برای رفتن به صحنه نبرد از دیگران جدا میشدند، اطلاق میگردید. در قرن نوزدهم واژه Party با "گرایش فکری" و طرز فکر مترادف بود، گرایشی که اندیشههای یک طبقه یا گروه اجتماعی را به نمایش میگذارد.
حزب به مفهوم نوین آن، دستاورد دموکراسی جدید عربی است و قبل از آن به شکل امروزی وجود نداشته و با پیدایش نظامهای دموکراتیک مطرح گردیده است.
تعریفهای گوناگونی از "حزب" شده است که برخی به وظایف عملی حزب و برخی هم به انگیزه شکل گیری آن توجه نمودهاند.
به عنوان نمونه، حزب سیاسی را هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند، تعریف کرده اند. و جایی دیگر حزب سیاسی را مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکنند و با استفاده از
حق رأی خود میخواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند تعریف کرده اند.
موریس دوورژه حزب سیاسی را مجموعهای از گروههای پراکنده در اطراف کشور میداند که به وسیله سازمانهای هماهنگ کننده به هم پیوستهاند و مهمترین وظیفه سازمان حزبی را تلاش برای کسب قدرت می داند.
در تعریفی دیگر حزب عبارت است از
سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است، و با داشتن تشکیلات منظم، برنامههای سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای
نیل به آرمانش از دیگر اشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی مشخص
میشود، و معمولاً برای به دست گرفتن قدرت دولتی و یا شرکت در آن مبارزه میکند.
گروهی از مردم که آرمانهای مشترک و منافع خاصشان، آنها را از گروه بزرگتر که جامعه ملی است، متمایز میسازد و با داشتن تشکیلات و برنامه منظم و یاری مردم تلاش میکنند تا قدرت دولتی را به دست گیرند و یا اینکه در قدرت دولتی شریک گردند و برنامه و آرمانهایشان را بدین وسیله عملی سازند و در این راه به ویژه از وسایل قانونی یاری میگیرند.
در سیاست، حزب به گروه، دسته یا فرقه ای را گویند که در امور اجتماعی نظرهای مخصوص یک جمعیت یا یک طبقه را تعقیب نماید.
طبعاً 0نین جمعیتی از حالت بیهویتی خارج شده و به مرحلة داشتن هویت و شخصیت حقوقی پای مینهد. زیرا در حزب اعضاء یا اجزاء تبدیل به کلی می شوند با اهدافی واحد و شکل گرفته از تشکلشان. به بیان دیگر حزب ارگانی است اجتماعی–سیاسی یا مردمی که داوطلبانه برای دستیابی به اهداف برخاسته از ایدئولوژی مشترکشان گرد هم آمده باشند
بنابراین چنین جمعیتی به مقتضای طبیعت سیاسیِ هرگونه تشکلی، الزاماً باید دارای سه رکن اساسی:
☆ مرامنامه
☆ اساسنامه
☆ نظامنامه باشند.
مرامنامه دارای دو بخش است که بخش نخست ان خاستگاه ایدئولوژیکی حزب را بیان میکند؛ و بخش دومِ آن ، که میتواند ضمنی هم باشد، بیانگر اهداف حزب می باشد.
رکن دوم هر حزبی اساسنامه است که در واقع میتوان بدان شبه "قانون اساسی" حزبی نیز گفت. اساسنامه شامل نکات اساسی مورد قبول حزب در رابطه با اجتماعی که در آن شکل گرفته، و برای رسیدن به اهداف حزب مراعات میگردد، می باشد.
رکن سوم نظامنامة حزبی است که این رکن هم به مانند رکن اول به دو بخش، "نظامنامة داخلی" و "نظامنامة خارجی" تقسیم میشود. قسمت اول ناظر بر اجرای مقررات و قواعد و اصولی است که باید از طرف اعضاء رعایت گردد. بخش دوم مربوط به قواعد و مقررات در چهارچوب ارتباطات حزب با جامعه ای است که در آن به وجود آمده است . مانند ارتباط با دولت و سایر احزاب و احتمالاً ایجاد رابطه با احزاب بیگانه در راستای نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی جمعیتی که شکل گرفته است.
ادامه 👇👇
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
1⃣ قسمت اول :
واژه حزب«Party» از Partir به معنای رفتن و قسمت کردن گرفته شده و در اصطلاح لغوی به معنای فشردن و سخت شدن، گروه، دسته و طایفه آمده است.
در قرون وسطی، Party معنای "نظامی" داشته و به دستهای که برای رفتن به صحنه نبرد از دیگران جدا میشدند، اطلاق میگردید. در قرن نوزدهم واژه Party با "گرایش فکری" و طرز فکر مترادف بود، گرایشی که اندیشههای یک طبقه یا گروه اجتماعی را به نمایش میگذارد.
حزب به مفهوم نوین آن، دستاورد دموکراسی جدید عربی است و قبل از آن به شکل امروزی وجود نداشته و با پیدایش نظامهای دموکراتیک مطرح گردیده است.
تعریفهای گوناگونی از "حزب" شده است که برخی به وظایف عملی حزب و برخی هم به انگیزه شکل گیری آن توجه نمودهاند.
به عنوان نمونه، حزب سیاسی را هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند، تعریف کرده اند. و جایی دیگر حزب سیاسی را مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکنند و با استفاده از
حق رأی خود میخواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند تعریف کرده اند.
موریس دوورژه حزب سیاسی را مجموعهای از گروههای پراکنده در اطراف کشور میداند که به وسیله سازمانهای هماهنگ کننده به هم پیوستهاند و مهمترین وظیفه سازمان حزبی را تلاش برای کسب قدرت می داند.
در تعریفی دیگر حزب عبارت است از
سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است، و با داشتن تشکیلات منظم، برنامههای سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای
نیل به آرمانش از دیگر اشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی مشخص
میشود، و معمولاً برای به دست گرفتن قدرت دولتی و یا شرکت در آن مبارزه میکند.
گروهی از مردم که آرمانهای مشترک و منافع خاصشان، آنها را از گروه بزرگتر که جامعه ملی است، متمایز میسازد و با داشتن تشکیلات و برنامه منظم و یاری مردم تلاش میکنند تا قدرت دولتی را به دست گیرند و یا اینکه در قدرت دولتی شریک گردند و برنامه و آرمانهایشان را بدین وسیله عملی سازند و در این راه به ویژه از وسایل قانونی یاری میگیرند.
در سیاست، حزب به گروه، دسته یا فرقه ای را گویند که در امور اجتماعی نظرهای مخصوص یک جمعیت یا یک طبقه را تعقیب نماید.
طبعاً 0نین جمعیتی از حالت بیهویتی خارج شده و به مرحلة داشتن هویت و شخصیت حقوقی پای مینهد. زیرا در حزب اعضاء یا اجزاء تبدیل به کلی می شوند با اهدافی واحد و شکل گرفته از تشکلشان. به بیان دیگر حزب ارگانی است اجتماعی–سیاسی یا مردمی که داوطلبانه برای دستیابی به اهداف برخاسته از ایدئولوژی مشترکشان گرد هم آمده باشند
بنابراین چنین جمعیتی به مقتضای طبیعت سیاسیِ هرگونه تشکلی، الزاماً باید دارای سه رکن اساسی:
☆ مرامنامه
☆ اساسنامه
☆ نظامنامه باشند.
مرامنامه دارای دو بخش است که بخش نخست ان خاستگاه ایدئولوژیکی حزب را بیان میکند؛ و بخش دومِ آن ، که میتواند ضمنی هم باشد، بیانگر اهداف حزب می باشد.
رکن دوم هر حزبی اساسنامه است که در واقع میتوان بدان شبه "قانون اساسی" حزبی نیز گفت. اساسنامه شامل نکات اساسی مورد قبول حزب در رابطه با اجتماعی که در آن شکل گرفته، و برای رسیدن به اهداف حزب مراعات میگردد، می باشد.
رکن سوم نظامنامة حزبی است که این رکن هم به مانند رکن اول به دو بخش، "نظامنامة داخلی" و "نظامنامة خارجی" تقسیم میشود. قسمت اول ناظر بر اجرای مقررات و قواعد و اصولی است که باید از طرف اعضاء رعایت گردد. بخش دوم مربوط به قواعد و مقررات در چهارچوب ارتباطات حزب با جامعه ای است که در آن به وجود آمده است . مانند ارتباط با دولت و سایر احزاب و احتمالاً ایجاد رابطه با احزاب بیگانه در راستای نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی جمعیتی که شکل گرفته است.
ادامه 👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
2⃣ قسمت دوم.
🔻 بلحاظ ساختاری حزب دارای چهار رکن است:
۱. رکن اصلی، سازمانهای مرکری و رهبری حزب است . هر حزبی باید دارای سازمانهای مرکزی و رهبری کننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر تشکیلات حزب نباید با حذف یا برکناری و یا مردن رهبران یا رهبران و بنیان گذاران ان از هم بپاشد.
۲. رکن دوم سازمان های محلی است . حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار باشد و با سازمانهای مرکزی حزب، ارتباط دائمی داشته باشد.
۳. رکن سوم تلاش برای کسبرقدرت است . رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشـور، خواه به تنهایی و خـواه به کمک حزبهای دیگر به دسـت گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند.
۴. چهارمین رکن پشتیبانی مردمی است . حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد و این پشتیبانی را از طریق سازمانهای داخلی سازمان دهی می کند . سازمانهای داخلی همه احزاب سیاسی، یکسان نیست و این سازمانها بر حسب طبیعت حزب فرق میکند. به طور کلی یک حزب میتواند دارای حوزه، واحد، بخش، کمیته، کمیته مرکزی و کنگره باشد.
در فرهنگ سیاسی نوین غربی، مبتنی بر فعالیت حزبی که گفته میشود بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته، دو جریان عمده احزاب چپ و احزاب راست وجود دارند .
گر چه در علوم سیاسی توافق دقیقی درباره جناح ها و جناح بندی ها وجود ندارد اما در ادبیات سیاسی مشخصاتی را برای دو جریان "چپ" و "راست" بیان می کنند، که تقریبا در اکثر کشورها با میزان شدت و ضعف متفاوت این جناح ها و تقسیم بندی وجود دارد.
ویژگی های احزاب راستگرا:
☆ مخالفت با تغییر،
☆ مخالفت با نوگرایی،
☆ اصرار بر محافظه کاری،
☆ پذیرش اقتصاد سرمایه داری،
☆ بی تفاوتی به اختلاف طبقاتی،
☆ تأکید بر نهادهای سنتی قدرت،
☆ و تأکید بر ناسیونالیسم،
☆ تأکید بر دموکراسی و قانون گذاری،
☆ اعتقاد به کاپیتالیسم و لیبرالیسم،
☆ مخالفت با سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم) و ....
ویژگی های احزاب چپ:
☆ خواهان تغییر و تحول و نوگرایی،
☆ مخالف وضع موجود،
☆ گروه های.انقلابی و رادیکال،
☆ برابری خواهی،
☆ دفاع از تغییرات اجتماعی،
☆ مخالفت با تفاوت طبقاتی،
☆ تأکید بر نفی نهادهای سنتی قدرت،
☆ تأکید بر انترنالیسم،
☆ مخالفت با محافظه کاری،
☆ مخالفت با کاپیتالیسم و لیبرالیسم و امپریالیسم،
☆ گرایش به سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم و ...
این دو قطب مخالف و متقابل سیاسی در فرهنگ سیاسی دو قطب مخالف را مشخص میکنند و بین این دو قطب تریم های مختلفی از احزاب مختلف وجود دارتد که ایده های تلفیقی از این دو جریان را ایجاد کرده و به احزاب میانه موسوم هستند .
ادامه 👇👇👇
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
2⃣ قسمت دوم.
🔻 بلحاظ ساختاری حزب دارای چهار رکن است:
۱. رکن اصلی، سازمانهای مرکری و رهبری حزب است . هر حزبی باید دارای سازمانهای مرکزی و رهبری کننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر تشکیلات حزب نباید با حذف یا برکناری و یا مردن رهبران یا رهبران و بنیان گذاران ان از هم بپاشد.
۲. رکن دوم سازمان های محلی است . حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار باشد و با سازمانهای مرکزی حزب، ارتباط دائمی داشته باشد.
۳. رکن سوم تلاش برای کسبرقدرت است . رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشـور، خواه به تنهایی و خـواه به کمک حزبهای دیگر به دسـت گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند.
۴. چهارمین رکن پشتیبانی مردمی است . حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد و این پشتیبانی را از طریق سازمانهای داخلی سازمان دهی می کند . سازمانهای داخلی همه احزاب سیاسی، یکسان نیست و این سازمانها بر حسب طبیعت حزب فرق میکند. به طور کلی یک حزب میتواند دارای حوزه، واحد، بخش، کمیته، کمیته مرکزی و کنگره باشد.
در فرهنگ سیاسی نوین غربی، مبتنی بر فعالیت حزبی که گفته میشود بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته، دو جریان عمده احزاب چپ و احزاب راست وجود دارند .
گر چه در علوم سیاسی توافق دقیقی درباره جناح ها و جناح بندی ها وجود ندارد اما در ادبیات سیاسی مشخصاتی را برای دو جریان "چپ" و "راست" بیان می کنند، که تقریبا در اکثر کشورها با میزان شدت و ضعف متفاوت این جناح ها و تقسیم بندی وجود دارد.
ویژگی های احزاب راستگرا:
☆ مخالفت با تغییر،
☆ مخالفت با نوگرایی،
☆ اصرار بر محافظه کاری،
☆ پذیرش اقتصاد سرمایه داری،
☆ بی تفاوتی به اختلاف طبقاتی،
☆ تأکید بر نهادهای سنتی قدرت،
☆ و تأکید بر ناسیونالیسم،
☆ تأکید بر دموکراسی و قانون گذاری،
☆ اعتقاد به کاپیتالیسم و لیبرالیسم،
☆ مخالفت با سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم) و ....
ویژگی های احزاب چپ:
☆ خواهان تغییر و تحول و نوگرایی،
☆ مخالف وضع موجود،
☆ گروه های.انقلابی و رادیکال،
☆ برابری خواهی،
☆ دفاع از تغییرات اجتماعی،
☆ مخالفت با تفاوت طبقاتی،
☆ تأکید بر نفی نهادهای سنتی قدرت،
☆ تأکید بر انترنالیسم،
☆ مخالفت با محافظه کاری،
☆ مخالفت با کاپیتالیسم و لیبرالیسم و امپریالیسم،
☆ گرایش به سوسیالیسم(مارکسیسم و کمونیسم و ...
این دو قطب مخالف و متقابل سیاسی در فرهنگ سیاسی دو قطب مخالف را مشخص میکنند و بین این دو قطب تریم های مختلفی از احزاب مختلف وجود دارتد که ایده های تلفیقی از این دو جریان را ایجاد کرده و به احزاب میانه موسوم هستند .
ادامه 👇👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
3⃣ قسمت سوم :
🔻 چگونگی پیدایش احزاب سیاسی
وجود احزاب سیاسی را جزو ضروریات.دمکراسی می نامند از طرفی پیدایش و پیشرفت احزاب سیاسی نیز با گسترش دموکراسی همگام می باشد .
بر این اساس پیدایش احزاب سیاسی را به تامین سه پیش زمینه مربوط می دانند:.
۱. پیش زمینه سیاسی بدین معنا که ساخت سیاسی در کشور باید به گونه ای باشد که زمینه رشد احزاب را به وجود آورد ، بر این اساس نظام هایی که به نقش مردم به عنوان اصول زیربنایی بها می دهند و خواهان مشارکت عمومی در مسائل هستند، به کانالهای مشارکت هم بها داده و آنها را تقویت می نمایند، در این صورت احزاب از دو طریق رشد می کنند و شکل می گیرند :
- روش اول از طریق فعالیت های انتخاباتی است . معمولاً احزابی که در داخل پارلمان تشکیل می شوند محافظه کارترند و راه منطقی تری را دنبال خواهند نمود زیرا اعضای آنها مسئولیت سیاسی داشته اند.
- روش دوم از طریق خارج از قوه مقننه است . معمولاً احزابی که در خارج از پارلمان شکل می گیرند از گرایش های رادیکالی و اصلاح طلبانه برخوردار خواهند بود. اعضای چنین احزابی در ابتدا در پی هدفی مشترک یا انتشار روزنامه و یا مطرح شدن در ویگر رسانه های جمعی به دور هم جمع می شوند؛ حال اگر ساخت قدرت یک کشور به نقش مردم بها ندهد و مشروعیت قدرت خود را بر اساس قدرت یک گروه واحد استوار سازد، چنین نظامی نسبت به احزاب سیاسی و فعالیت آنان احساس بی نیازی میکند.
۲. پیش زمینه فرهنگی :
قبل از بررسی نقش فرهنگ در یک جامعه ، می توان به بحث فردی از دیدگاه جامعه شناختی که مرحله ای از فرهنگ محسوب می شود، پرداخت.
انسان ها معمولاً دارای روحیات مختلفی هستند که سمت گیری آنها نظریه تحزب را تقویت می نماید، اول اینکه طبیعت بشر پیوسته تمایل به مبارزه دارد؛ دوم اینکه تمایل به مبارزه را می توان در غریزه سلطه جویی و در رقابت که در نهاد اوست، یافت.
وصول به هدف فوق یعنی سلطه جویی نیاز به دسته بندی و تحزب را تقویت می نماید، پس روحیات افراد به سمت تحزب حرکت می نماید. در اینجاست که فرهنگ نقش خود را به وضوح نشان می دهد.
حال سوال این است که آیا فرهنگ در یک جامعه به عنوان مانع عمل می کند، یا مشوق و پاسخ آن را می توان در تجلیات بیرونی احزاب یافت.
به فرض اگر فرهنگ عامل مشوق نباشد و بسته عمل نماید و بیشتر نگاهش به حکام به مثابه رهبران مسئولی باشد که همه تصمیمات را صرفاً آنها باید بگیرند و نقشی را برای عامه مردم در نظر نگیرد، لذا در چنین فرهنگی مسلماً احزاب سیاسی نمی توانند به وجود آیند.
۳. پیش زمینه اقتصادی بدین معناست که اگر در کشوری نظام سیاسی تا حدی مجال مشارکت را به عامه بدهد و از لحاظ فرهنگی هم مشوقانه عمل نماید، اما خود کشور از لحاظ رشد و توسعه رفاهی به آن حد پیشرفت نائل نیامده باشد، احزاب یا نمی توانند پا بگیرند، یا در صورت تشکیل یافتن قدرت مانور نخواهند داشت.
🔻 وظایف عمده احزاب سیاسی در جوامع دمکراتیک:
حزب سیاسی را چرخ دنده ی ماشین دموکراسی می نامند و برای حکومت های دموکراتیک نوین وجود احزاب سیاسی را ضروری تلقی می کنند.
بر این اساس پنج وظیفه عمده را برای احزاب سیاسی تعیین می کنند:
۱- تدوین سیاست های عمومی
۲- گزینش نامزدهای انتخاباتی
۳- آموزش سیاسی مردم
۴- انتقاد از حکومت
۵- واسطه بودن میان فرد و حکومت
این وظایف اصلی همه احزاب سیاسی، نقش آنها را در دموکراسی های نوین کاملاً آشکار می گرداند و گفته میش بدون احزاب سیاسی دموکراسی نمایندگی در دولت نو غیرممکن خواهد بود.
ادامه 👇👇👇👇
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
3⃣ قسمت سوم :
🔻 چگونگی پیدایش احزاب سیاسی
وجود احزاب سیاسی را جزو ضروریات.دمکراسی می نامند از طرفی پیدایش و پیشرفت احزاب سیاسی نیز با گسترش دموکراسی همگام می باشد .
بر این اساس پیدایش احزاب سیاسی را به تامین سه پیش زمینه مربوط می دانند:.
۱. پیش زمینه سیاسی بدین معنا که ساخت سیاسی در کشور باید به گونه ای باشد که زمینه رشد احزاب را به وجود آورد ، بر این اساس نظام هایی که به نقش مردم به عنوان اصول زیربنایی بها می دهند و خواهان مشارکت عمومی در مسائل هستند، به کانالهای مشارکت هم بها داده و آنها را تقویت می نمایند، در این صورت احزاب از دو طریق رشد می کنند و شکل می گیرند :
- روش اول از طریق فعالیت های انتخاباتی است . معمولاً احزابی که در داخل پارلمان تشکیل می شوند محافظه کارترند و راه منطقی تری را دنبال خواهند نمود زیرا اعضای آنها مسئولیت سیاسی داشته اند.
- روش دوم از طریق خارج از قوه مقننه است . معمولاً احزابی که در خارج از پارلمان شکل می گیرند از گرایش های رادیکالی و اصلاح طلبانه برخوردار خواهند بود. اعضای چنین احزابی در ابتدا در پی هدفی مشترک یا انتشار روزنامه و یا مطرح شدن در ویگر رسانه های جمعی به دور هم جمع می شوند؛ حال اگر ساخت قدرت یک کشور به نقش مردم بها ندهد و مشروعیت قدرت خود را بر اساس قدرت یک گروه واحد استوار سازد، چنین نظامی نسبت به احزاب سیاسی و فعالیت آنان احساس بی نیازی میکند.
۲. پیش زمینه فرهنگی :
قبل از بررسی نقش فرهنگ در یک جامعه ، می توان به بحث فردی از دیدگاه جامعه شناختی که مرحله ای از فرهنگ محسوب می شود، پرداخت.
انسان ها معمولاً دارای روحیات مختلفی هستند که سمت گیری آنها نظریه تحزب را تقویت می نماید، اول اینکه طبیعت بشر پیوسته تمایل به مبارزه دارد؛ دوم اینکه تمایل به مبارزه را می توان در غریزه سلطه جویی و در رقابت که در نهاد اوست، یافت.
وصول به هدف فوق یعنی سلطه جویی نیاز به دسته بندی و تحزب را تقویت می نماید، پس روحیات افراد به سمت تحزب حرکت می نماید. در اینجاست که فرهنگ نقش خود را به وضوح نشان می دهد.
حال سوال این است که آیا فرهنگ در یک جامعه به عنوان مانع عمل می کند، یا مشوق و پاسخ آن را می توان در تجلیات بیرونی احزاب یافت.
به فرض اگر فرهنگ عامل مشوق نباشد و بسته عمل نماید و بیشتر نگاهش به حکام به مثابه رهبران مسئولی باشد که همه تصمیمات را صرفاً آنها باید بگیرند و نقشی را برای عامه مردم در نظر نگیرد، لذا در چنین فرهنگی مسلماً احزاب سیاسی نمی توانند به وجود آیند.
۳. پیش زمینه اقتصادی بدین معناست که اگر در کشوری نظام سیاسی تا حدی مجال مشارکت را به عامه بدهد و از لحاظ فرهنگی هم مشوقانه عمل نماید، اما خود کشور از لحاظ رشد و توسعه رفاهی به آن حد پیشرفت نائل نیامده باشد، احزاب یا نمی توانند پا بگیرند، یا در صورت تشکیل یافتن قدرت مانور نخواهند داشت.
🔻 وظایف عمده احزاب سیاسی در جوامع دمکراتیک:
حزب سیاسی را چرخ دنده ی ماشین دموکراسی می نامند و برای حکومت های دموکراتیک نوین وجود احزاب سیاسی را ضروری تلقی می کنند.
بر این اساس پنج وظیفه عمده را برای احزاب سیاسی تعیین می کنند:
۱- تدوین سیاست های عمومی
۲- گزینش نامزدهای انتخاباتی
۳- آموزش سیاسی مردم
۴- انتقاد از حکومت
۵- واسطه بودن میان فرد و حکومت
این وظایف اصلی همه احزاب سیاسی، نقش آنها را در دموکراسی های نوین کاملاً آشکار می گرداند و گفته میش بدون احزاب سیاسی دموکراسی نمایندگی در دولت نو غیرممکن خواهد بود.
ادامه 👇👇👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
.
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
4⃣ قسمت چهارم :
🔻 انواع نظامهای سیاسی حزبی :
به طور کلی نظام سیاسی مبتنی بر حزب را می توان در چهار گروه طبقه بندی کرد :
۱. نظام سیاسی تک حزبی
نظام تک حزبی یا نظام حزبی فراگیر به نوعی از نظام های حزبی گفته می شود که در آن یک حزب سیاسی حکومت و دولت را تشکیل می دهد و دیگر احزاب اجازه ورود به دولت و یا شرکت در انتخابات را ندارند .
گاهی اوقات این اصطلاح به صورت غیر رسمی به حکومت هایی گفته می شود که در ان احزاب غیر حاکم موجود می باشند، اما دولت و حزب حاکم در تلاش است تا اجازه ورود این احزاب به حکومت را ندهد .
معمولا در نظام های تک حزبی سرکوب جناح های سیاسی رویه ای آشکار است. مانتد کشور چین و حزب کمونیست ان کشور .
۲. نظام سیاسی با حزب مسلط
نظام سیاسی با حزب مسلط در نظام های چند حزبی بوجود می آید به این معنا که معمولا چندی حزب فعالیت می کنتد اما اغلب این احزاب کوچک و کم عضو هستند و در برابر این احزاب کوچک یک حزب بزرگ وجود دارد که به تنهایی قادر است اکثریت نسبی آرا را در کشور کسب کرده و زمام امور را بدست آورد مثل وضع حزب کنگره در هند .
۳. نظام سیاسی دو حزبی
نظام دو حزبی رژیمی است که در آن دو حزبی قدرتمند حکومت می کنتد . در رژیم دو حزبی ممکن است احزاب دیگری نیز وجود داشته باشند . در کشور انگلستان غیر لز دو حزبی محافظه کلر و کارگر احزاب دیگری چون حزب لیبرال و حزب کنونیست وجود دارو . این احزاب در پارلمان تیز نماینده دارند اما دولت در دست دو حزب قدزتمند است
در نظام دوحزبی حزب اکثریت حزب حاکم بوده و حزب اقلیت اپوزسیون بوده و وظیفه نقد و انتقاد را دارد .
در نظام دوقطبی میزان کنترل و نفوذ دستگاهوحزبی نسبت به کاندیدها و همچنین در مورد انتصابات و تقسیم پستهای اداری و دولتی بیشتر است .
۴. نظام سیاسی چند حزبی
نظام سیاسی که در آن تعداد زیادی از احزاب سیاسی مشترکا برای بدست گرفتن حکومت اقدام می کنند و وقتی حزبی پیروز می شود، می کوشد با کمک چند حزب دیگر و رعایت نظر آنها، اکثریت را کسب کرده و برنامه های خود را عملی کند. مثل نظام سیاسی کشور ایتالیا
🔻 مزایا و معایب نظامهای حزبی :
مزیت هایی که برای احزاب شمرده میشود از این قرار است :
۱- وجود احزاب با طبیعت انسان هماهنگ است
۲- موقعیت دموکراسی مستلزم احزاب سیاسی است
۳- کشور از آشوب نجات می یابد
۴- از خطرهای وضع مستقیم قانون اجتناب می شود
۵- حزب استبداد قوه مجریه را مهار می کند
۶- اعتبار قوه مقننه افزایش می یابد
۸- حکومت طبقاتی به حکومت مردم تبدیل می شود
۹- ارزش آموزشی وسیعی دارد
و معایبی که به نظام حزبی گرفته میشود عبارتند از:
۱- پدیده سیاسی غیرطبیعی است
۲- نظام حزبی فرقه گرایی را می آفریند
۳- افراد بااستعداد حزب مخالف نادیده گرفته می شوند
۴- منافع حزب بسیار بر ملت ترجیح داده می شود
۵- ریاکاری و دوروئی را تشویق می کند
۶- فردیت و هویت انسان را خرد می کند
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
3
🔴 نظام دمکراسی و مفهوم حزب(Party) :
4⃣ قسمت چهارم :
🔻 انواع نظامهای سیاسی حزبی :
به طور کلی نظام سیاسی مبتنی بر حزب را می توان در چهار گروه طبقه بندی کرد :
۱. نظام سیاسی تک حزبی
نظام تک حزبی یا نظام حزبی فراگیر به نوعی از نظام های حزبی گفته می شود که در آن یک حزب سیاسی حکومت و دولت را تشکیل می دهد و دیگر احزاب اجازه ورود به دولت و یا شرکت در انتخابات را ندارند .
گاهی اوقات این اصطلاح به صورت غیر رسمی به حکومت هایی گفته می شود که در ان احزاب غیر حاکم موجود می باشند، اما دولت و حزب حاکم در تلاش است تا اجازه ورود این احزاب به حکومت را ندهد .
معمولا در نظام های تک حزبی سرکوب جناح های سیاسی رویه ای آشکار است. مانتد کشور چین و حزب کمونیست ان کشور .
۲. نظام سیاسی با حزب مسلط
نظام سیاسی با حزب مسلط در نظام های چند حزبی بوجود می آید به این معنا که معمولا چندی حزب فعالیت می کنتد اما اغلب این احزاب کوچک و کم عضو هستند و در برابر این احزاب کوچک یک حزب بزرگ وجود دارد که به تنهایی قادر است اکثریت نسبی آرا را در کشور کسب کرده و زمام امور را بدست آورد مثل وضع حزب کنگره در هند .
۳. نظام سیاسی دو حزبی
نظام دو حزبی رژیمی است که در آن دو حزبی قدرتمند حکومت می کنتد . در رژیم دو حزبی ممکن است احزاب دیگری نیز وجود داشته باشند . در کشور انگلستان غیر لز دو حزبی محافظه کلر و کارگر احزاب دیگری چون حزب لیبرال و حزب کنونیست وجود دارو . این احزاب در پارلمان تیز نماینده دارند اما دولت در دست دو حزب قدزتمند است
در نظام دوحزبی حزب اکثریت حزب حاکم بوده و حزب اقلیت اپوزسیون بوده و وظیفه نقد و انتقاد را دارد .
در نظام دوقطبی میزان کنترل و نفوذ دستگاهوحزبی نسبت به کاندیدها و همچنین در مورد انتصابات و تقسیم پستهای اداری و دولتی بیشتر است .
۴. نظام سیاسی چند حزبی
نظام سیاسی که در آن تعداد زیادی از احزاب سیاسی مشترکا برای بدست گرفتن حکومت اقدام می کنند و وقتی حزبی پیروز می شود، می کوشد با کمک چند حزب دیگر و رعایت نظر آنها، اکثریت را کسب کرده و برنامه های خود را عملی کند. مثل نظام سیاسی کشور ایتالیا
🔻 مزایا و معایب نظامهای حزبی :
مزیت هایی که برای احزاب شمرده میشود از این قرار است :
۱- وجود احزاب با طبیعت انسان هماهنگ است
۲- موقعیت دموکراسی مستلزم احزاب سیاسی است
۳- کشور از آشوب نجات می یابد
۴- از خطرهای وضع مستقیم قانون اجتناب می شود
۵- حزب استبداد قوه مجریه را مهار می کند
۶- اعتبار قوه مقننه افزایش می یابد
۸- حکومت طبقاتی به حکومت مردم تبدیل می شود
۹- ارزش آموزشی وسیعی دارد
و معایبی که به نظام حزبی گرفته میشود عبارتند از:
۱- پدیده سیاسی غیرطبیعی است
۲- نظام حزبی فرقه گرایی را می آفریند
۳- افراد بااستعداد حزب مخالف نادیده گرفته می شوند
۴- منافع حزب بسیار بر ملت ترجیح داده می شود
۵- ریاکاری و دوروئی را تشویق می کند
۶- فردیت و هویت انسان را خرد می کند