Forwarded from پیوند نگار
⭕️ اسماعیل بخشی طی نامهای وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی را به #مناظره در یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت کرد
اسماعیل بخشی، طی نامهای که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، #شکنجههای_وحشیانهای که توسط بازجویان و شکنجهگران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شد را شرح داد و عنوان کرد که هنوز آثار این شکنحهها بر #جسم_و_روح و روانش آزارش میدهد. او در بخشی از این نامه نوشت:
"امروز پس از گذشت تقریبا دوماه از آن روز سخت در دندههای شکستهام، کلیهها، گوش چپم و بیضههایم احساس درد میکنم."
اسماعیل بخشی شکنجههای روانی را بدتر از شکنجههای جسمی توصیف کرد و نوشت:
"هنوز با وجود قرص های اعصاب و روان گاهی دچار حملههای شدید عصبی روحی و روانی میشوم"
آقای بخشی در ادامه از #شنود_تلفنها و تماسهای خصوصیاش با همسرش خبر داد و ضمن پرسیدن سوالهایی از وزیر اطلاعات از او دعوت کرد که در یک مناظرهی زنده تلویزیونی حضور یافته و به سوالاتش پاسخ دهد.
#متن_نامهی_اسماعیل_بخشی به شرح زیر است :
جناب آقای علوی در ۲۵ روزی که ناعادلانه در بازداشت وزارت اطلاعات بودم مصائب و رنجهایی بر من تحمیل شد که هنوز از شرّ آنها خلاص نشدم و برای رهایی از آنها به داروهای اعصاب و روان پناه آوردهام، اما در این مدت دو پرسش اساسی مثل خُره مغز مرا درگیر خود کرده است که پاسخ دهندهی اصلی آنها فقط شخص شما میباشید و این حق بنده و ملت شریف ایران است که پاسخ این پرسشها را بدانیم.
اول اینکه در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا ۷۲ساعت در سلولم از جایم نمیتوانستم تکان بخورم و آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد خوابیدن هم برایم زجزآور بود و امروز پس از گذشت تقریبا دوماه از آن روز سخت در دندههای شکستهام، کلیهها، گوش چپم و بیضههایم احساس درد میکنم.
.
جالب اینکه شکنجه گران خود را سرباز گمنام امام زمان مینامیدند اما به بنده و خانم قلیان انواع اقسام فحشهای رکیک جنسی میدادند و ایشان راهم کتک میزدند اما از شکنجهی جسمی بدتر، شکنجه های روانی بود، نمیدانم چه بر سرم آوردند که مثل موش آب کشیده شده بودم و هنوز دستهایم میلرزد، منی که زمین زیر پایم میلرزید تحقیر شدم و به شخصیت دیگری بدل شده بودم و هنوز با وجود قرص های اعصاب و روان گاهی دچار حملههای شدید عصبی روحی و روانی میشوم، اکنون از جنابعالی بعنوان وزیر اطلاعات و کسی که خودش یک روحانی مذهبی ست این پرسش را دارم : از نظر اخلاقی، حقوق بشری و بخصوص دین اسلام حکم شکنجهی یک بازداشتی چیست؟ آیا رواست؟ اگر رواست به چه میزان؟
.
مسئله دوم که برای من و خانوادهام بسیار بسیار مهمتر از شکنجههای جسمی و روحی ست بحث «شنودِ» مکالمات تلفنی بنده و خانوادهام توسط دستگاه اطلاعاتی شماست، بازجویم میگفت ما از همه چیز تو خبر داریم حتی میدانیم همسرت چند بار بخاطر مبارزاتت با تو دعوا کرده است گفتم از کجا میدانید گفت مدت ها تماس های تو «شنود» میشد که باعث عصبانیت شدید من حین بازجویی شد حال پرسش بنده و خانوادهام از شما بعنوان وزیر اطلاعات و یک شخصیت روحانی و مذهبی این است که : آیا «شنود» خصوصیترین مکالمات انسانها از نظر اخلاقی، حقوق بشری و دین اسلام رواست؟ به چه حقی مکالمات تلفنی خصوصی بنده و همسر عزیزم را دستگاه اطلاعاتی شما باید «شنود» کند؟؟؟
.
لذا جناب آقای علوی اینجانب اسماعیل بخشی برای شنیدن پاسخ هایتان شما را به یک مناظره در یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت میکنم.
#اسماعیل_بخشی
۱۴ دی ۹۷
اسماعیل بخشی، طی نامهای که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، #شکنجههای_وحشیانهای که توسط بازجویان و شکنجهگران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شد را شرح داد و عنوان کرد که هنوز آثار این شکنحهها بر #جسم_و_روح و روانش آزارش میدهد. او در بخشی از این نامه نوشت:
"امروز پس از گذشت تقریبا دوماه از آن روز سخت در دندههای شکستهام، کلیهها، گوش چپم و بیضههایم احساس درد میکنم."
اسماعیل بخشی شکنجههای روانی را بدتر از شکنجههای جسمی توصیف کرد و نوشت:
"هنوز با وجود قرص های اعصاب و روان گاهی دچار حملههای شدید عصبی روحی و روانی میشوم"
آقای بخشی در ادامه از #شنود_تلفنها و تماسهای خصوصیاش با همسرش خبر داد و ضمن پرسیدن سوالهایی از وزیر اطلاعات از او دعوت کرد که در یک مناظرهی زنده تلویزیونی حضور یافته و به سوالاتش پاسخ دهد.
#متن_نامهی_اسماعیل_بخشی به شرح زیر است :
جناب آقای علوی در ۲۵ روزی که ناعادلانه در بازداشت وزارت اطلاعات بودم مصائب و رنجهایی بر من تحمیل شد که هنوز از شرّ آنها خلاص نشدم و برای رهایی از آنها به داروهای اعصاب و روان پناه آوردهام، اما در این مدت دو پرسش اساسی مثل خُره مغز مرا درگیر خود کرده است که پاسخ دهندهی اصلی آنها فقط شخص شما میباشید و این حق بنده و ملت شریف ایران است که پاسخ این پرسشها را بدانیم.
اول اینکه در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا ۷۲ساعت در سلولم از جایم نمیتوانستم تکان بخورم و آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد خوابیدن هم برایم زجزآور بود و امروز پس از گذشت تقریبا دوماه از آن روز سخت در دندههای شکستهام، کلیهها، گوش چپم و بیضههایم احساس درد میکنم.
.
جالب اینکه شکنجه گران خود را سرباز گمنام امام زمان مینامیدند اما به بنده و خانم قلیان انواع اقسام فحشهای رکیک جنسی میدادند و ایشان راهم کتک میزدند اما از شکنجهی جسمی بدتر، شکنجه های روانی بود، نمیدانم چه بر سرم آوردند که مثل موش آب کشیده شده بودم و هنوز دستهایم میلرزد، منی که زمین زیر پایم میلرزید تحقیر شدم و به شخصیت دیگری بدل شده بودم و هنوز با وجود قرص های اعصاب و روان گاهی دچار حملههای شدید عصبی روحی و روانی میشوم، اکنون از جنابعالی بعنوان وزیر اطلاعات و کسی که خودش یک روحانی مذهبی ست این پرسش را دارم : از نظر اخلاقی، حقوق بشری و بخصوص دین اسلام حکم شکنجهی یک بازداشتی چیست؟ آیا رواست؟ اگر رواست به چه میزان؟
.
مسئله دوم که برای من و خانوادهام بسیار بسیار مهمتر از شکنجههای جسمی و روحی ست بحث «شنودِ» مکالمات تلفنی بنده و خانوادهام توسط دستگاه اطلاعاتی شماست، بازجویم میگفت ما از همه چیز تو خبر داریم حتی میدانیم همسرت چند بار بخاطر مبارزاتت با تو دعوا کرده است گفتم از کجا میدانید گفت مدت ها تماس های تو «شنود» میشد که باعث عصبانیت شدید من حین بازجویی شد حال پرسش بنده و خانوادهام از شما بعنوان وزیر اطلاعات و یک شخصیت روحانی و مذهبی این است که : آیا «شنود» خصوصیترین مکالمات انسانها از نظر اخلاقی، حقوق بشری و دین اسلام رواست؟ به چه حقی مکالمات تلفنی خصوصی بنده و همسر عزیزم را دستگاه اطلاعاتی شما باید «شنود» کند؟؟؟
.
لذا جناب آقای علوی اینجانب اسماعیل بخشی برای شنیدن پاسخ هایتان شما را به یک مناظره در یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت میکنم.
#اسماعیل_بخشی
۱۴ دی ۹۷
Telegram
attach📎
💥عشق #محمد به همسر فرزند خوانده اش، شرمى به بزرگى تاريخ اسلام
#قسمت_اول
داستان #عشق_پيامبر_اسلام به همسر پسرخوانده اش، "زيد" يكى از داستانهائى است كه تمامى #موخين و #محدثين_مسلمان آنرا به رشته تحرير درآورده اند.
هرچه از #صدر_اسلام دورتر ميشويم #اسلامگرايان با تلاش زياد درصدد تغيير و تحريف اين ماجرا برآمده و بعضا تفسيرها و برداشتهاى مضحكى ازين ماجرا كرده اند.
اما اشاره به اين داستان در #قرآن، نه تنها اعتبار اين كتاب آسمانى مسلمانان را خدشه دار كرده است بلكه، دست اسلامگرايان و #روحانيون اين دين را تا آرنج در حنائى كرده است كه ١٤ قرن #تلاش_مذبوحانه آنها، قادر به پاك كردن رنگ اين حنا نبوده است.
براى ورود به اين داستان نيازى به مقدمه چينى زيادى وجود ندارد و مستقيما به اصل ماجرا وارد ميشويم.
#زينب_بنت_جحش_الأسدية؛ بانوى بسيار زيبائى بود كه به همسرى "زيد" درآمده بود.
زينب از خانواده بزرگ و محترمى بود. مادر زينب، #ميمونه نام داشت و از دختران #عبدالمطلب، پدربزرگ محمد بود.
با اين حساب مادر زينب و پدر محمد خواهر و برادر بوده و در اين ميان زينب #دختر_عمه_محمد به حساب مى آمد.
#زينب به عقد دائم زيد، فرزند خوانده محمد درآمده بود و به اصطلاح، #عروس_محمد به حساب مى آمد.
داستان ازين قرار است كه،
روزى #پيامبر_اسلام براى ديدن زيد به خانه ى وى رفت.
زيد در خانه نبود و همسرش در حياط خانه در حال استحمام بود.
محمد با ديدن #جسم_زيبا و #عريان عروس خود(زينب) تحت تاثير شديد زيبائى و جذابيت اين بانوى زيبا قرار گرفته و ديوانه وار شيفته او شد.
در راه بازگشت از خانه زيد، و تحت تاثير آن چيزى كه ديده بود، اين جمله را تكرار ميكرد "سبحان االله العظيم سبحان مصرف القلوب"
كه #ترجمه آن ميشود:
منزه است خداى بزرگ، منزه است برگرداننده ى قلبها.
تكرار اين جملات به خودى خود نشان از منقلب شدن روح پيامبر اسلام با ديدن جسم زيبا و عريان عروس خود, و تاثير اين اتفاق به چه شدتى او را از خود بيخود كرده است.
هنگامى كه #زيد به خانه آمد، همسرش زينب اتفاقى كه افتاده بود را براى او تعريف كرد و زيد بدليل شدت اعتقادى كه به محمد داشت نزد محمد آمد كه زينب را طلاق دهد و پس از محمد زينب را به عقد ازدواج خود درآورد.
#توضيح:
اينكه محمد با ديدن جسم زينب منقلب شده و يا از او #لذت_جوئى نيز كرده است، از رازهاى نهان تاريخ است.
ادامه دارد ....
#قسمت_اول
داستان #عشق_پيامبر_اسلام به همسر پسرخوانده اش، "زيد" يكى از داستانهائى است كه تمامى #موخين و #محدثين_مسلمان آنرا به رشته تحرير درآورده اند.
هرچه از #صدر_اسلام دورتر ميشويم #اسلامگرايان با تلاش زياد درصدد تغيير و تحريف اين ماجرا برآمده و بعضا تفسيرها و برداشتهاى مضحكى ازين ماجرا كرده اند.
اما اشاره به اين داستان در #قرآن، نه تنها اعتبار اين كتاب آسمانى مسلمانان را خدشه دار كرده است بلكه، دست اسلامگرايان و #روحانيون اين دين را تا آرنج در حنائى كرده است كه ١٤ قرن #تلاش_مذبوحانه آنها، قادر به پاك كردن رنگ اين حنا نبوده است.
براى ورود به اين داستان نيازى به مقدمه چينى زيادى وجود ندارد و مستقيما به اصل ماجرا وارد ميشويم.
#زينب_بنت_جحش_الأسدية؛ بانوى بسيار زيبائى بود كه به همسرى "زيد" درآمده بود.
زينب از خانواده بزرگ و محترمى بود. مادر زينب، #ميمونه نام داشت و از دختران #عبدالمطلب، پدربزرگ محمد بود.
با اين حساب مادر زينب و پدر محمد خواهر و برادر بوده و در اين ميان زينب #دختر_عمه_محمد به حساب مى آمد.
#زينب به عقد دائم زيد، فرزند خوانده محمد درآمده بود و به اصطلاح، #عروس_محمد به حساب مى آمد.
داستان ازين قرار است كه،
روزى #پيامبر_اسلام براى ديدن زيد به خانه ى وى رفت.
زيد در خانه نبود و همسرش در حياط خانه در حال استحمام بود.
محمد با ديدن #جسم_زيبا و #عريان عروس خود(زينب) تحت تاثير شديد زيبائى و جذابيت اين بانوى زيبا قرار گرفته و ديوانه وار شيفته او شد.
در راه بازگشت از خانه زيد، و تحت تاثير آن چيزى كه ديده بود، اين جمله را تكرار ميكرد "سبحان االله العظيم سبحان مصرف القلوب"
كه #ترجمه آن ميشود:
منزه است خداى بزرگ، منزه است برگرداننده ى قلبها.
تكرار اين جملات به خودى خود نشان از منقلب شدن روح پيامبر اسلام با ديدن جسم زيبا و عريان عروس خود, و تاثير اين اتفاق به چه شدتى او را از خود بيخود كرده است.
هنگامى كه #زيد به خانه آمد، همسرش زينب اتفاقى كه افتاده بود را براى او تعريف كرد و زيد بدليل شدت اعتقادى كه به محمد داشت نزد محمد آمد كه زينب را طلاق دهد و پس از محمد زينب را به عقد ازدواج خود درآورد.
#توضيح:
اينكه محمد با ديدن جسم زينب منقلب شده و يا از او #لذت_جوئى نيز كرده است، از رازهاى نهان تاريخ است.
ادامه دارد ....
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
The #color of the #medal is #important . But the #neck on which the medal hangs is more important.
A neck on which #dignity , #patriotism and #freedom hang.
The neck from which the #collar of a #dictator hangs.
Medals are hung around the neck. Otherwise, the medal is an #object that can be hung from a single nail.
Navid Afkari:
They are looking for a neckl for their #execution #rope .
رنگ #مدال مهم است. اما گردنی که مدال بر آن آویخته میشود مهمتر است.
گردنی که #شرف و #میهن_پرستی و #آزادگی را بر ان آویخته است .
گردنی که #قلاده #دیکتاتوری بر ان بسته شده است.
مدال ها بر گردن ها اویخته می شوند. در غیر این صورت ، مدال یک #جسم است که از یک #میخ هم آویزان می شود .
نوید افکاری:
دنبال گردن برای #طناب_دار خود هستند.
#قهرمان #پهلوان
#دیگر_بس_است
#سکوت_جایز_نیست
#بی_تفاوتی_خیانت_است
#ایران_را_پس_میگیریم
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#پیمان_نوین
A neck on which #dignity , #patriotism and #freedom hang.
The neck from which the #collar of a #dictator hangs.
Medals are hung around the neck. Otherwise, the medal is an #object that can be hung from a single nail.
Navid Afkari:
They are looking for a neckl for their #execution #rope .
رنگ #مدال مهم است. اما گردنی که مدال بر آن آویخته میشود مهمتر است.
گردنی که #شرف و #میهن_پرستی و #آزادگی را بر ان آویخته است .
گردنی که #قلاده #دیکتاتوری بر ان بسته شده است.
مدال ها بر گردن ها اویخته می شوند. در غیر این صورت ، مدال یک #جسم است که از یک #میخ هم آویزان می شود .
نوید افکاری:
دنبال گردن برای #طناب_دار خود هستند.
#قهرمان #پهلوان
#دیگر_بس_است
#سکوت_جایز_نیست
#بی_تفاوتی_خیانت_است
#ایران_را_پس_میگیریم
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#پیمان_نوین
Forwarded from 🔷️👊نافرمانی مدنی ایرانیان👊🔷️
🔴 #جعفر_پناهی #فیلمساز #زندانی
در یادداشتی که در صفحه همسرش
منتشر شده اعلام کرد:
در #اعتراض به رفتارهای #فراقانونی
و #غیرانسانی #دستگاه_قضایی و #امنیتی و #گروگانگیری محرز
از بامداد روز ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ دست به #اعتصاب غذای خشک زده و تا زمان #آزادی از #خوردن و #آشامیدن
امتناع خواهد کرد.
#جعفر_پناهی نوشته:
آنقدر در این وضعیت باقی خواهم ماند،
تا شاید #جسم بیجانم از زندان
رهایی یابد...!
۱۲ بهمن ۲۵۸۱
در یادداشتی که در صفحه همسرش
منتشر شده اعلام کرد:
در #اعتراض به رفتارهای #فراقانونی
و #غیرانسانی #دستگاه_قضایی و #امنیتی و #گروگانگیری محرز
از بامداد روز ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ دست به #اعتصاب غذای خشک زده و تا زمان #آزادی از #خوردن و #آشامیدن
امتناع خواهد کرد.
#جعفر_پناهی نوشته:
آنقدر در این وضعیت باقی خواهم ماند،
تا شاید #جسم بیجانم از زندان
رهایی یابد...!
۱۲ بهمن ۲۵۸۱