Forwarded from پر پرواز 🕊 دکلمههای میترا ترکمان🕊 (Mitra)
اتــــاق را گشــــتم
هنوز نفسهایت
لا به لای خلوت کمد
کز میکرد
گاهی می دوید و ازسر آیینه
به چشمهایم اویزان میشد
با خطوط مبهم اشک
اما هرگز
به سقوط هیچ نوازشی
نمی رسید
مگر جز این می خواستم ؟
رها شود
یک استعاره ی پنهان
سر بخورد از سر آستین
به کشف
هجا هجای حسی برهنه
دگرگون کند
لایه لایه
عضلات پیراهنم را
تعارض بی همتای عزیز
بیا شمیم ات را
به انقضای بوییدنم ببر
چقدر سنگین است
عطر تنفس جاری ات
در چارخانه ی پیراهن
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای :
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@IranianThought48
@najvayebisedayemitra
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
هنوز نفسهایت
لا به لای خلوت کمد
کز میکرد
گاهی می دوید و ازسر آیینه
به چشمهایم اویزان میشد
با خطوط مبهم اشک
اما هرگز
به سقوط هیچ نوازشی
نمی رسید
مگر جز این می خواستم ؟
رها شود
یک استعاره ی پنهان
سر بخورد از سر آستین
به کشف
هجا هجای حسی برهنه
دگرگون کند
لایه لایه
عضلات پیراهنم را
تعارض بی همتای عزیز
بیا شمیم ات را
به انقضای بوییدنم ببر
چقدر سنگین است
عطر تنفس جاری ات
در چارخانه ی پیراهن
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای :
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@IranianThought48
@najvayebisedayemitra
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
Telegram
attach 📎
Forwarded from پر پرواز 🕊 دکلمههای میترا ترکمان🕊 (Mitra)
صبحگاهی بغض آلود و بارانی
وقتی که کودکی از زیر پنجره
با نام من می گذرد
فکر می کنی به من .....!!!
به آواز نفسهایم
که گوشت را نمی نوازد دیگر
به تمنای سیاه چشمهایم
به سکوتی که این روزها
از گلویت
پائین نمی رود
به پیچش در قاب پنجره ای که
هیچ صبحی
تلألو آفتاب را
به سمت چشمهای خواب آلودمان
شلیک نکرد
به غروب کوچه ای که
از انتظار آمدنت
تا چشمهای من
یک پلک نپرید
و.....
آنگاه که ساعت کوبه ای
دوازده بار نواخت
به خودت می آیی
چسبیده ای به دیواری که
قاب عکسم را در آغوش گرفته.....
به خودت
بعد از رفتن من فکر می کنی .....
به جاده هایی که
از رد پایت ساخته شد
به خانه ات
به پاکت خالی سیگار
به مزه ی تلخ یک چای سرد
و.....
گوش می کنی به کلماتی که
هیچ وقت به هم نگفتیم
به مرگ
که از گیسوان من بلند تر بود و
به شب
که از چشمهایم سیاه تر .....
و در خاموشی انتهای شب
گم می شوی
مثل باد
در کوچه ی بن بست
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای 🎙:
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@IranianTought48
@najvayebisedayemitra
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
وقتی که کودکی از زیر پنجره
با نام من می گذرد
فکر می کنی به من .....!!!
به آواز نفسهایم
که گوشت را نمی نوازد دیگر
به تمنای سیاه چشمهایم
به سکوتی که این روزها
از گلویت
پائین نمی رود
به پیچش در قاب پنجره ای که
هیچ صبحی
تلألو آفتاب را
به سمت چشمهای خواب آلودمان
شلیک نکرد
به غروب کوچه ای که
از انتظار آمدنت
تا چشمهای من
یک پلک نپرید
و.....
آنگاه که ساعت کوبه ای
دوازده بار نواخت
به خودت می آیی
چسبیده ای به دیواری که
قاب عکسم را در آغوش گرفته.....
به خودت
بعد از رفتن من فکر می کنی .....
به جاده هایی که
از رد پایت ساخته شد
به خانه ات
به پاکت خالی سیگار
به مزه ی تلخ یک چای سرد
و.....
گوش می کنی به کلماتی که
هیچ وقت به هم نگفتیم
به مرگ
که از گیسوان من بلند تر بود و
به شب
که از چشمهایم سیاه تر .....
و در خاموشی انتهای شب
گم می شوی
مثل باد
در کوچه ی بن بست
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای 🎙:
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@IranianTought48
@najvayebisedayemitra
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
Telegram
attach 📎
Forwarded from پر پرواز 🕊 دکلمههای میترا ترکمان🕊 (Mitra)
نسیم می بافم به شاخسار
قیچی می کنم
درخشش های قرمز آتشین(انار)
زمزمه میکنم
در همهمه ی سرگیجه
در گوش برگ رنگی ها
تو کجایی؟
و
بعد
باران را میکشانم به باریدن
تا حنجره ی پاییز
برگهای خشک را سرفه کند
اما باز هم
جنبشی از نبودنهایت
پایین نمی رود از گلوی پاپیز
باید برگردی
دستهای تو کم است
برای لمس واژه های عاشقانه
در فراوانی باران
تو
باید
برگردی
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای🎙:
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@IranianThought48
@najvayebisedayemitra
قیچی می کنم
درخشش های قرمز آتشین(انار)
زمزمه میکنم
در همهمه ی سرگیجه
در گوش برگ رنگی ها
تو کجایی؟
و
بعد
باران را میکشانم به باریدن
تا حنجره ی پاییز
برگهای خشک را سرفه کند
اما باز هم
جنبشی از نبودنهایت
پایین نمی رود از گلوی پاپیز
باید برگردی
دستهای تو کم است
برای لمس واژه های عاشقانه
در فراوانی باران
تو
باید
برگردی
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای🎙:
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@IranianThought48
@najvayebisedayemitra
Telegram
attach 📎
Forwarded from پر پرواز 🕊 دکلمههای میترا ترکمان🕊 (Mitra)
"جمعه می آیم "
گفتی
و
رها کردی دستم را
و سررفت سایه ات
میان خفقان پیچ آخر کوچه
چه دلتنگ گیر کرد
پایم
به خیالت
چه شکست کاسه چینی
پشت پایت
چه گم شدم میان پچ پچ
خشمی که
آشفته کرده بود
منطق خدای پنجره هارا
هیس....!
با دردسر خوابانده ام
جنون جمعه ها را
چقدر گفتم نرو
حالا اما
جنون این جمعه ها
افتاده به گردنت
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای 🎙:
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@najvayebisedayemitra
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
گفتی
و
رها کردی دستم را
و سررفت سایه ات
میان خفقان پیچ آخر کوچه
چه دلتنگ گیر کرد
پایم
به خیالت
چه شکست کاسه چینی
پشت پایت
چه گم شدم میان پچ پچ
خشمی که
آشفته کرده بود
منطق خدای پنجره هارا
هیس....!
با دردسر خوابانده ام
جنون جمعه ها را
چقدر گفتم نرو
حالا اما
جنون این جمعه ها
افتاده به گردنت
شاعر🖌:
#نسرین_باقری
با صدای 🎙:
#میترا_ترکمان
@raaadpaymahtab
@golhaayeman
@najvayebisedayemitra
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
Telegram
attach 📎