🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
1.83K subscribers
8.64K photos
4.28K videos
7 files
1.04K links
‌سر پایین انداختن هنر نیست

برای آزادی و سربلندی ایران تنها یک راه وجود دارد،
#روشنگری، #روشنگری... و بازهم #روشنگری

مهم‌ترین وظیفه #آگاهان☀️
آگاه کردن 🌑🌘🌗🌖🌕دیگران است !

با #فوروارد کردن مطالب
از ما #حمایت کنید💞

Admin: @Iran9i
Download Telegram
🏷 «ایرانیان دست برنمی‌دارند»
▫️ کهن‌الگوی ایران به ما چه می‌آموزد؟


✍🏼 فروغ اولاد،
نویسنده و پژوهش‌گر حوزه‌ی اسطوره‌شناس
📝 #یادداشت

اسطوره‌کاوی عبارت است از تحلیل اسطوره بیرون از متن ادبی یا هنری. نظریه‌پرداز آن هم دنی دوروژمون سوییسی‌ست. اسطوره‌کاوی، تحلیل یک فرهنگ یا جامعه متاثر ازاسطوره‌هاست. در واقع جامعه‌ای را که ریشه‌دار است و مبتنی بر اسطوره‌هاست، تحلیل می‌کند. ما بر مبنای علم و پژوهش، فرهنگ سرزمینی چند هزار ساله را مطابق با کهن‌الگوهایش اسطوره‌کاوی می‌کنیم. و این تحقیق و پژوهش علم محض است!

#ایران سرزمینی چند هزار ساله است.
کهن‌الگوهایش هم هزاران ساله‌اند.
ایران در همسایگی میان‌رودان(بین‌النهرین) قرار دارد که براساس نظریه نشر و پراکندگی فرانس بوآس، مردم‌شناس آمریکایی همه‌ی اساطیر دنیا از بین‌النهرین سرچشمه گرفته‌اند و سپس در جهان پراکنده شدند‌.

«دوموزی» یا خدای شهید‌شونده در میان‌رودان پنج هزار سال قدمت دارد. خدایی که در زمستان شهید می‌شد و در بهار جان می‌گرفت و حیات و باروری را در زمین می‌پراکند. «سیاوش» در ایران شهید می‌شود. از خونش گیاهی می‌روید. در سرزمین ایران از خون شهیدان درختان می‌رویند. خون شهیدان یکی از مقدس‌ترین کهن‌الگوهای ایرانیان است؛ همان ایرانی که در آن کهن‌الگوی شهادت، دار و ندار یک ملت است.

چه بسیار انسان در دو جنگ جهانی و انقلاب‌های جهان از فرانسه تا روسیه جان خود را از دست دادند و وقتی اوضاع عادی شد، مردم هم به زندگی خود پرداختند. اما ایران چنین نیست. ما این‌چنین نیستیم. مردمان ایران به سوگ شهدای تمامی تاریخ خود می‌نشینند. تا قرن‌ها، آیین سیاووشان در ایران برگزار می‌شد و زنان گیسوهای خود را می‌بریدند. ایرانیان دست برنمی‌دارند. ایرانیان فراموش نمی‌کنند. ایرانیان به مانند دیگر مردمان، براساس کهن‌الگوهای خویش زندگی را سامان می‌دهند. بر این اساس ایران، شکست می‌خورد. به پا می‌خیزد. منجمد می‌شود، به انحطاط می‌رود. تمدن می‌سازد. پیروز می‌گردد یا منقرض می‌شود.

این یک اصل است. این فاشیسم نیست. شاید در ایتالیا و آلمان و چین، کشتن به معنی مردن باشد اما در ایران "حیات دوباره" است. خون شهید چرخه طبیعت را می‌گرداند. خون شهید زمستان را بهار می‌کند و مردمان را مغموم و سپس شاداب و سرزنده می‌سازد. این مفهومِ کهن‌الگوهای چند هزارساله ایران است. آسان نگیرید بازی با کهن‌الگوهای یک ملت را که در ژن‌ها و رگ‌هایشان نفوذ کرده.

بحث من بحث تعصب نیست. بحث من بحث به سخره نگرفتن اندیشه‌های ریشه در خاک است.

🔥 @Iranban2577
Forwarded from ساسان آقایی
👁 راز بیماری شاه
◽️ چرا روس‌ها مهم‌ترین "راز ایران" در ۵۷ را می‌دانستند؟

📜 #تاریخ_نگاری

در سال ۵۷، در تمام ایران، ۵ نفر هم نمی‌دانستند که #شاه بیمار است از جمله هیچ کدام از امرای ارتش، رییس سنا یا نخست‌وزیرها. به حدی محرمانه بود که جلد قرص‌های شاه را تغییر می‌دادند تا کسی نفهمد بیمار است و نوع بیماری چیست.

اکنون پرویز ثابتی فاش کرده، که باجناقش که با روس‌ها کار می‌کرده❗️و با افراد میان‌رده‌ی روسی (و احتمالن افرادی در کاگ‌ب) ارتباطاتی داشته، همان اوایل ۵۷ از روس‌ها شنیده که شاه بیمار است و سرطان دارد و این را همان زمان با ثابتی در میان می‌گذارد، آن قدر موضوع عجیب بوده که ثابتی می‌گوید: "من فکر کردم دیس‌اینفورمیشن روس‌هاست".

این یک تاییدیه‌ی مهم دیگر از سوی یک منبع مهم امنیتی‌ست بر ریشه‌های روسی ۵۷ که به تازگی در یادداشت‌هایی به آن پرداخته‌ام و پس از سال‌ها، عمومی درباره‌اش نوشته‌ام. آگاهی روس‌ها از بیماری شاه، دو خروجی مهم داشته است:

1⃣ روس‌ها می‌دانستند که شاه دچار بیماری حادی‌ست و چه داروهایی استفاده می‌کند. می‌دانستند داروها، او را در وضعیت بغرنجی از نظر روحی و توان تصمیم‌گیری قرار می‌دهد، بنابراین وقت ضربه‌ی نهایی رسیده است

2⃣ اطلاع روس‌ها از بیماری فوق‌محرمانه‌ی شاه که حتا آمریکایی‌ها نیز مستقیمن در جریانش نبودند، بیان‌گر سطح نفوذ و گستره‌ی چتر اطلاعاتی آنان بر ایران بوده است. بی‌جهت نیست که برنامه‌ریزی چگونگی از کار انداختن سیستم و اجرای برنامه‌ی روز فروپاشی (لینک یادداشت قبلی)، دقیق بود و درست اجرا شد؛ به جز زمان دقیقِ ضربه، به خوبی می‌دانستند باید با چه نیرویی و در چه ناحیه‌ای ضربه را وارد کنند تا سیستم فرو بپاشد!

✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #روسیه

📌 پی‌نوشت
این ادامه‌ای‌ست بر دو یادداشت قبلی من در همین زمینه. یادداشت دوم را درباره‌ی "چرایی خروج شاه از کشور" هنوز در کانالم منتشر نکرده‌ام
🔸انقلاب ۵۷ یک بازگشت به عقب، یک خودکشی عمومی با آرز‌وی آزادی بود.

- اختصاصی | #یادداشت_مهمان

▪️در یکی از روزهای گرم تابستان سال ۱۳۵۳ خورشیدی در حالی که در حال رانندگی در مسیر دفتر کارش بود به وسیله تیمی مسلح از سازمان فداییان خلق ترور شد. او صبح روز بیستم مردادماه به قتل رسید و ترور او را یکی از پرسروصداترین ترورهای دهه پنجاه خورشیدی دانسته‌اند. این ترور بازتاب بسیار منفی در میان کارگران کارخانه های متعلق به این سرمایه‌دار داشت.

▪️پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تکمیل اقدام چریکهای فدایی ، کارخانجات او مانند بسیاری از صنایع بزرگ دیگر توسط بنیاد مستضعفان مصادره شد. چپهای مارکسیست - لنینیست مثل فداییان و پیکار و حزب توده و روحانیت انقلابی و‌ مجاهدین خلق و ملی مذهبی‌ها و مصدقی‌ها یا به عبارتی همه پنجاه و هفتی‌ها در ضدیت با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا(استکبار ) و ضدیت با سرمایه‌داری و کارآفرینی و پادشاهی خاندان پهلوی مشترک بودند. همه پنجاه و هفتی‌ها بعد از پیروزی انقلاب طرفدار مصادره کارخانه ها و بانکها و اموال سرمایه داران بودند.

▪️فاتح یزدی مالک مجموعه بزرگی از کارخانجات از جمله کارخانجات روغن نباتی جهان، جهان چیت، پتوبافی جهان، چای جهان، صابون جهان بود. او یک کارآفرین به معنای دقیق کلمه و یک سرمایه دار ایرانی بود.

▪️تروریست‌هایی که او را به قتل رساندند معتقد بودند که فاتح در برابر اعتصابات کارگران کارخانه نساجی با دعوت از نیروهای امنیتی ایستادگی کرده است. آنها سرمایه داران و کارآفرینان بخش خصوصی را سرمایه دار کمپرادور و وابسته می‌دانستند و بعد ار پیروزی انقلاب بر اساس الگوی شوروی خواهان مصادره اموال و اعدام همه سرمایه‌داران بودند.

▪️غلامحسین ساعدی نمایشنانه نویس چپگرا در شماره هفتم فصلنامه الفبا که در پاریس بعد از فرار او از ایران منتشر شد نوشت : «فتحعلی پناهیان جوان بیست و چند ساله … بچه عجیبی بود، سیانور در گوشه‌ زبانش. همان بود که سرمایه‌دار گردن‌کلفت کرجی (فاتح) را کشت. همان که چای جهان را داشت.»

▪️فتحعلی پناهیان مثل بقیه جریکها مبارزه مسلحانه را تنها راه رهایی مردم ایران می‌دانست و معتقد بود هر شکل دیگری از مبارزه فقط یک کج‌راهه است. او برادرزاده‌ محمود پناهیان، وزیر دفاع فرقه دموکرات آذربایجان بود که بعد از جمع شدن بساط تجزیه طلبان فرقه به شوروی گریخت.

▪️فاتح فعالیت‌های عام‌المنفعه و خیرخواهانه‌ بسیاری نیز انجام داد که از آن میان می‌توان به ساخت ورزشگاه و زروخانه، مرکز فنی حرفه‌ای، سردخانه، بیمارستان کسرا ، دانشکده اقتصاد، پارک، مدرسه در جهانشهر کرج و ساخت یک واحد خوابگاه به متراژ ۳۴۰۰ متر مربع در کوی دانشگاه در سال ۱۳۴۸ اشاره کرد.

▪️فاتح ۴۰۰ دستگاه خانه برای پرسنل كارخانه‌هايی كه احداث كرده بود، ساخت كه در کرج به ۴۰۰ دستگاه معروف شد. تا آن زمان هيچ سرمايه‌دار يا كارخانه‌داری چنين كاری را نمی‌كرد. ساخت چنين خانه‌های سازمانی برای كارگران اقدام بسيار بزرگی محسوب می‌شد.

▪️جهانشهر بهترین محله کرج است با درختان فراوان و باغ هایی که بسیاری از آنها نابود شده اند، اما فضاي سبزی كه اينک در كرج هست، مديون همت والا و آينده‌نگری وی است. اگر بالای تپه اسلام‌آباد برويد فضاي سبز جهانشهر را  كاملا مشخص می‌بينيد. هيچ كجای محدوده شهری كرج چنين فضاي سبزی ندارد.

▪️در سال ۱۳۴۷ تعداد کارمندان و کارگران مجموعه صنعتی و کشاورزی جهان در شهر کرج بیش از ۳۰۰۰ نفر بوده است. فاتح در باغش در جهانشهر کرج دفن شده است. چریکهای فدایی حتی شاخه اکثریت هیچگاه از قتل محمد صادق فاتح اظهار ندامت نکردند . اما بعد از حمله ۷ اکتبر حماس به اسراییل ، فرخ نگهدار عملیات حماس را ستود و آن را با عملیات چریکها ی فدایی در سیاهکل همسنگ دانست.

▪️هر چند هنوز برخی از مردان و زنان بالای ۶۵ سال که به دلایل نوستالوژیک دل در گرو انواع شاخه های مارکسیستی و مصدقی و مجاهد و روحانیون مبارز چپ دوره جوانی دارند، ستایشگر انقلاب ۵۷ هستند، اما باید بپذیرند که این انقلاب ضدامپریالیستی دستاوردی جز فقر و سرکوب و نکبت نداشته‌است. انقلاب ۵۷ در کلیت خود انقلابی علیه یک نظام توسعه‌گرا و سکولار مبتنی بر عقلانیت با حداکثر آزادی‌های اجتماعی و آزادی برای زنان ، اقلیت‌های دینی و مذهبی و بازگشت به عصر قاجار و قبل از آن و انقلابی علیه غرب و لیبرال دمکراسی بود.

▪️فرقی نمی کرد که در انقلاب ۵۷ هژمونی با روحانیت مبارز بود یا مجاهدین خلق یا چریکها و یا بدتر از همه حزب توده. این یک انقلاب ضد مدرن و ضد تمدن غرب بود. شاید اگر چپهای سکولار(فداییان خلق و حزب توده)یا مجاهدین خلق سرکردگی انقلاب را به دست می‌گرفتند ، وضعیت ایران فاجعه بارتر از این می شد.انقلاب ۵۷ یک بازگشت به عقب، یک خودکشی عمومی با آرز‌وی آزادی بود.

📎 @NejatBahrami
🔸نشانه‌های گفتمانی که یک تجزیه‌طلب را لو می‌دهد!

#یادداشت_مهمان

▪️ همه ایرانیان به رغم اختلاف در سیاست و اقتصاد و شیوه حکمرانی باید حفظ ایران و تمامیت ارضی و منافع ملی را در اولویت قرار دهند. دشمنان ایران و تمامیت ارضی آن، تمایلات خود را پشت یک سری مفاهیم سیاسی ظاهرا موجه مانند «آموزش زبان مادری» و «تمرکز زدایی» و «حقوق اقلیت ها» پنهان می کنند و وقتی دستشان رو می شود ، تجزیه طلبی را یک اتهام و برچسب ناروا می دانند.

▪️اما در گفتار و نوشتار آنها نشانه هایی وجود دارد که آنها را لو می دهد. مثلا به جای «ملت ایران » می گویند «ملل ایران » یا «خلق های ایران».از نظر آنها ایران یک کشور «کثیرالمله» مثل شوروی یا یوگسلاوی سابق است. در ادامه می گویند،طبق منشور سازمان ملل، هر ملتی«حق تعیین سرنوشت» دارد. دنباله منطقی این طرح تقسیم ایران به ۶-۷ اقلیم خودمختار با محفوظ داشتن حق جدایی یا«طلاق» ولو با جنگ مسلحانه است.

▪️یکی دیگر از کدهای ضد ایرانی که کمی هم شیک و آکادمیک است، طرح « فدرالیسم قومی» برای آینده ایران است. یعنی تقسیم «حاکمیت ملی ایران» بین ۷-۸ تا «اقلیم خودمختار» کرد و ترک و ترکمن و عرب و لر و گیلک و بلوچ و…به بهانه ‌رفع سلطه قوم «فارس»! تجزیه طلبان و فدرالیستها، تمرکز زدایی به معنای «واگذاری اختیارات به استانهای فعلی» را قبول ندارند و معتقدند که ایران بر اساس خطوط قومی باید تقسیم بندی شود.

▪️یکی دیگر از نشانه های ضد ایرانی مخالفت با زبان فارسی ، شاهنامه فردوسی، پرچم سه رنگ شیرو خورشید، کاوه آهنگر ، تاریخ ایران مخصوصا تاریخ قبل از اسلام و نمادهایی مانند کوروش و تخت جمشید و پراکندن این شبهه است که گویا تا صدسال قبل کشوری به نام ایران وجود نداشته و زیان فارسی یک زبان محلی «قوم فارس » در گوشه ای از ایران بوده که رضا شاه با ضرب و زور به ملتهای غیر فارس تحمیل کرده است.

▪️ ایران کشوری باستانی با سابقه چند هزارساله است و فردوسی ۱۱۰۰ سال پیش گفته : «چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر زنده یک تن مباد». دامنه گسترش زبان فارسی در گذشته حتی بسیار وسیع تر از جغرافیای امروز ایران (شبه قاره هند و استان سین کیانگ چین و قفقاز و عراق و حاشیه جنوبی خلیج فارس )بوده است. در ایران استان فارس داریم اما قومی به نام قوم فارس نداریم و استان فارس علاوه بر فارس زبانها زیستگاه ایل قشقایی ( ترک زبان ) و عشایر لر است.

▪️زنده نگهداشتن زبان و لهجه های اقوام ایرانی و حتی آموزش آنها در مدارس و دانشگاه ها خواسته ای معقول و ملی است.اما فارسی، زبان تاریخی ، ادبی، اداری و میانجی همه اقوام ایرانی بوده و خواهد بود. تجزیه طلبان خواهان آموزش به زبان مادری هستند. چنین خواسته ای زمینه را برای تجزیه کشور فراهم می کند. آموزش به زبان مادری صرف نظر از مشکلات اجرایی آن که تقریبا غیرممکن است، بیشتر از همه باعث عقب ماندگی اقوام ایرانی می شود.

▪️آنجه برای پیشرفت ایران مورد نیاز است آموزش زبان انگلیسی در کنار زبان فارسی در مدارس از دوره ابتدایی به شکل اصولی است. در رژیم گذشته و حتی اکنون منعی برای تکلم و انتشار کتاب و روزنامه و مجله به زیان های غیر فارسی ( ترکی ، کردی ، عربی و…)وجود نداشته و ندارد. تلویزیون و رادیو در مراکز استانها به زبان های محلی برنامه اجرا می کنند.از نظر اجرایی هم مثلا ۴ گویش کردی وجود دارد که تفاوتشان از تفاوت هریک با زبان فارسی بیشتر است.آموزش به زبان مادری گامی در جهت تفرقه ایرانیان و مقدمه ای برای تجزیه ایران است.

@NejatBahrami
Forwarded from ساسان آقایی
چند ساعت مانده به ۲۸ امرداد

📜 #تاریخ_نگاری

لحظه‌ی سقوط کشور است؛ شاه کشور را ترک کرده، وزیرخارجه دستور داده که هیچ سفیر یا دیپلماتی حق استقبال از او را ندارد، در کنفرانس مطبوعاتی می‌گوید که کشورهای خارجی شاه مملکت را باید تحویل دهند تا به جرم "خیانت" محاکمه شود، اشرار کمونیست و اوباش شوروی در خیابان‌ها رژه می‌روند و و مجسمه‌های شاه و پدرش را از میدان‌های شهر انداخته‌اند.

از نخست‌وزیر خبری نیست، وزیرخارجه‌اش جای او حرف می‌زند، بحث الغای پادشاهی هزاران ساله‌ی ایران و اعلام جمهوری‌ست، حزب توده آماده است تا با گسیل اوباش به خیابان و حرکت سازمان نظامی مخفی‌اش در دل ارتش، قدرت را به دست بگیرد،‌ شوروی تنها چند ساعت و چند متر تا رسیدن به آرزوی دیرینش برای چنگ انداختن بر ایران فاصله دارد، همان شوروی که ۵ سال پیش‌ترش، سال‌ها برنامه و سرمایه‌گذاری‌اش جهت تجزیه‌ی ایران با تحقیر تمام به دستان شاه، قوام و ارتش شاهنشاهی شکست خورد ...

و اما حالا او دیگر نیست؛ سقوط کشور حتمی‌ست، استقلال ایران در خطر است، نخست‌وزیر می‌داند که به زودی به دست مزدوران شوروی سرنگون و اعدام می‌شود، او باید انتخاب کند: تسلیم شدن به فرمان شاه یا سرنگونی به دست شوروی.

لحظه‌ی انتخابِ تنها اوست نیست، لحظه انتخاب برای تمام ایران و بر سر تمام ایران است؛ ارتش باید انتخاب کند، ارکان نظام باید انتخاب کنند، ملت باید انتخاب کند؛ یا حفظ اساس ایران یا سقوط و فروپاشی قطعی مملکت.

هیچ راه سومی وجود ندارد، همه این را می‌دانند.‌ جای درنگ نیست، لحظه‌ی تردید نیست، وقت بی‌طرفی نیست، ساعت‌شمار در حرکت است و ممکن فردا برای نجات کشور دیر باشد، جنگ ثانیه‌هاست: یا همه چیز یا هیچ چیز.

امشب، موعود آن انتخاب نجات‌بخش و تاریخی‌ست: "ایران نباید از دست برود"، "ایران باید ایران بماند"؛ یا امشب یا هیچ‌وقت، و این را همه می‌دانند. در دل ارتش، مردانی به بیم و امید، انتظار سپیده‌دم را می‌کشند تا به میدان زنند که یا ناجی شوند یا یاغی، مردان و زنانی در خانه‌هاشان، پر هراس از آینده، تصمیم آخر را می‌گیرند که فردا به خیابان بزنند و در سنگر ایران، یک صف شوند، و نخست‌وزیر ... او تصمیمش را گرفته، می‌خواهد به قسمش نزد شاه در هنگام دریافت فرمان نخست‌وزیری وفادار بماند.

چند ساعت دیگر لحظه‌ی اقدام است، هنگامه‌ی عمل کردن بی‌هراسیدن، وقت به دریا زدن بدون ساحل دیدن: #ایران قرار نیست ببازد!

✔️ @SasanAghaei

📌 در همین‌باره بخوانید:
✍🏼 افسانه‌ی حصر مصدق
(قسمت نخست | قسمت دوم | قسمت سوم)
Forwarded from ساسان آقایی
✍🏼 معامله‌ی بازنده‌ی داریوش

📜 #تاریخ_نگاری
📷 عکس‌های پیوست در این جا (کلیک کنید)

زوزه‌های تازه‌ی این بزهکار اجتماعی و تبهکار فرهنگی، چیز شگفتی نیست. در ۵۷ی‌ها چند چیز مانند نفرت از ایران و تاریخش، ذهنیت روستایی📌 و مانند این‌ها مشترک است و یکی از این اشتراک‌ها هم در دروغ‌گویی، شیادی و کلاه‌برداری این گجستکان است.

۴۰ سال تمام، تروریست‌های جنایت‌کاری چون گلسرخی، جزنی، سلطان‌پور، پویان، شریف‌واقفی، تقی شهرام و ... را با نام "قهرمان" جا می‌زدند، از جنایت سیاهکل، حماسه می‌سراییدند و هر پتیاره‌ی مزدوری که سر در آخور انیرانی داشت و مزدور ارباب روسی،‌ چینی، کوبایی و هر ورژنی از کمونیسم بود را جای شاعر و نویسنده و روشن‌فکر قالب مردم کردند.

در این همه ابتذال و دریای دروغ، جعل، تحریف و توحش فکری، عملی و فرهنگی، چه جای شگفتی که یک مفنگی بی‌سواد، دزد و کلاه‌بردار و کسی که عرضه‌ی گرفتن یک گواهينامه‌ی رانندگی را نداشته و شهروندی بی‌گناه را زیر گرفته، پیشینه‌ی مجازات قانونی‌اش را "مبارزه‌ی سیاسی" جا بزند و ۴۰ سال تمام از زندان ساختگی‌اش، خاطره سرهم کند (رجوع به عکس‌ها).

این‌که مفنگی شیاد، سر پیری تازه یاد "نه شیخ، نه شاه" افتاده، چند دلیل روشن دارد که یکی از آن‌ها همین انگیزه‌ی شخصی‌ست. رنسانس ایران و جنبش بازپس‌گیری تاریخ از دست چپ و ۵۷ی، تک‌تک‌شان را به وحشت انداخته که نوبت آن‌ها هم می‌رسد تا پرونده‌ی اعمال‌شان گشوده و بر مردم معلوم می‌شود، به راستی چکاره بوده‌اند! به قول ایرانی، ماه پشت ابر نمی‌ماند و پس از چند دهه کاسبی با نام‌ها و عناوین جعلی و ساختگی، بسیار سخت و پرهزینه است برملا شدن حقیقت.

تمام دلیل اما این نیست. از قدیم گفته‌اند که از سوراخ اعتیاد همه چیز رد می‌شود، مال و خانه و پول و خانواده و حتا شرف. زندگی در خارج خرج دارد و دیگر هم نمی‌شود با آن حنجره‌ی از کارافتاده، گوش مردم ایران را برید، پس بهترین کار یافتن منبع درآمدی‌ست برای از گرسنگی نمردن و چه کسی دست به نقدتر از رفقای جنایت‌کار قدیمی‌اش در سازمان تروریستی مجاهدین. این‌که این بیچاره‌مردمِ پتیاره، ناگهان کنسرت‌هایش را تبدیل به سخنرانی سیاسی کرده و شعار مشهور تروریست‌ها را سر می‌دهد، برای دو زار پول یامفت آکله‌مریم است.

و البته این معامله‌ای‌ست بازنده؛ در فردای ایران، شاید اگر پوزش صادقانه‌ای در کار بود و اعتراف به اشتباه، محکمه‌ی عمومی، پرونده‌ی گذشته‌اش را می‌بخشید اما این هم‌راهی و همکاری با تروریست‌ها امری نیست که با صد آب توبه هم پاک شود.

تکلیف آن‌ها که روشن است و حساب‌شان در آن قیامتِ ایران بازِ باز، برای داریوش اما بهترین دوا، مرگ است، هرچه زودتر بهتر، تا بیش‌ از این غرق فاضلاب نشده‌ و پیش از آن روز نیکو که ترازو، رای ملت شود!

✔️ @SasanAghaei

📌 منظورم را از "ذهنیت روستایی" در این یادداشت توضیح داده‌ام که ارتباطی با جامعه‌ی شریف و روشن‌بین روستانشین ندارد:
https://t.me/SasanAghaei/1944