🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
پادشاه اندك اندك نیروی خود را از دست می داد و بعلت اشتباهات عمل جراحی تب او بار دیگر رو به شدت می رفت. آنقدر به او خون و آنتی بیوتیک تزریق شده بود که یك رگ سالم دربدنش نمانده بود. او اشتهایش را از دست داده بود. من و بچه ها سعی داشتیم سرگرمش کنیم و من کوشش…
مراسم تشیع جنازه در هفت مرداد ماه ۱۳۵۹ یعنی دو روز پس از درگذشت پادشاه انجام گرفت. پیکر او به کاخ عابدین منتقل شده بود.در آغاز مراسم سرود شاهنشاهی نواخته شد. ما همگی از شنیدن این سرود منقلب شدیم، زیرا این نخستین باری بود که پس از ترك ایران، آن را می شنیدیم.
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
Telegram
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مستند مهمان قاهره، با بکار گیری از تصاویری که تاکنون دیده نشده اند به موضوع درگذشت محمدرضا پهلوی در قاهره، پایتخت مصر میپردازد.
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
Forwarded from 🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مراسم تشیع جنازه در هفت مرداد ماه ۱۳۵۹ یعنی دو روز پس از درگذشت پادشاه انجام گرفت. پیکر او به کاخ عابدین منتقل شده بود.در آغاز مراسم سرود شاهنشاهی نواخته شد. ما همگی از شنیدن این سرود منقلب شدیم، زیرا این نخستین باری بود که پس از ترك ایران، آن را می شنیدیم.
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
Telegram
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مستند مهمان قاهره، با بکار گیری از تصاویری که تاکنون دیده نشده اند به موضوع درگذشت محمدرضا پهلوی در قاهره، پایتخت مصر میپردازد.
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
Forwarded from 🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مراسم تشیع جنازه در هفت مرداد ماه ۱۳۵۹ یعنی دو روز پس از درگذشت پادشاه انجام گرفت. پیکر او به کاخ عابدین منتقل شده بود.در آغاز مراسم سرود شاهنشاهی نواخته شد. ما همگی از شنیدن این سرود منقلب شدیم، زیرا این نخستین باری بود که پس از ترك ایران، آن را می شنیدیم.
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
Telegram
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مستند مهمان قاهره، با بکار گیری از تصاویری که تاکنون دیده نشده اند به موضوع درگذشت محمدرضا پهلوی در قاهره، پایتخت مصر میپردازد.
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
Forwarded from 🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مراسم تشیع جنازه در هفت مرداد ماه ۱۳۵۹ یعنی دو روز پس از درگذشت پادشاه انجام گرفت. پیکر او به کاخ عابدین منتقل شده بود.در آغاز مراسم سرود شاهنشاهی نواخته شد. ما همگی از شنیدن این سرود منقلب شدیم، زیرا این نخستین باری بود که پس از ترك ایران، آن را می شنیدیم.
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
سپس ملتزمینی که پیکر پادشاه را همراهی می کردند، از قصر عابدین در گرمایی سوزان به سوی مسجد الرفاعي رفتند و همسر من در آنجا به طور موقت بخاك سپرده شد. پیکر پادشاه را بر عراده توپی که توسط چند اسب حرکت می کرد، قرار دادند و پرچم شاهنشاهی را روی تابوت کشیدند. در طول راه جمعیتی عظیم جمع شده بودند و فریاد «لا اله الا الله» از همه سو به گوش می رسید. در مسجد الرفاعی، پیکر پادشاه به يك مقبره زیرزمینی تنگی منتقل شد
جهان سادات در خاطرات خود نوشته است: « هرگز تشییع جنازه ملی چنین باشکوه ندیده بودم.
انور شخصا به جزئیات اجرای این مراسم نظارت کرده بود .صدها نفر از دانشجویان آکادمی نظامی مصر، با لباس های رسمی سفید، زرد و سیاه، با نواختن موسیقی در این مراسم شرکت کردند. پشت سر آنها ، سربازان با تاجهای گل سرخ و زنبق راه می رفتند و در کنار آنها سواره نظام در حرکت بود. سپس نوبت به مردانی می رسید که نشانهای نظامی شاه را بر روی بالشهای مخمل سیاه در جلوی تابوتی که با پرچم ایران پوشیده شده بود و بر روی عراده ای هشت اسبه مستقر بود، حمل می کردند و ما آن را بدرقه می کردیم. در این روز تابستانی هوای قاهره بسیار گرم بود. پنج کیلومتر فاصله بین کاخ عابدین و مسجد الرفاعی را که قرار بود شاه در آن به خاك سپرده شود، پیاده طی کردیم.
به توصیه انور، من در کنار فرح راه می رفتم و این تنها باری بود که دریك تشییع جنازه شرکت می کردم. انور به من گفت:«فرح را همراهی کن، ما باید او را در این روز سخت رغم انگیز یاری دهیم. »بنابراین من همراه فرزاندانش در کنار اوماندم.« پشت سرما، تاجایی که چشم می دید، جمعیتی انبوه برای ادای احترام به خیابان آمده بودند
مردم روی بالکن ها و بر پشت بامها برای دیدن مراسم، تجمع کرده بودند. صدای بلند موسیقی شنیده می شد و تعداد دسته های گل بیش از حد تصور بود. این #باشکوهترین تشیع جنازه ای بود که تا آنزمان در مصر دیده بودیم و آخرین فرصت برای این که به دنیا بفهمانیم که شاه سزاوار احترامی فراتر از آنچه بود که بر او روا داشتند.
#لااقل_مصر_به_يك_دوست_پشت_نکرده_بود.»
🖊 شهبانو فرح پهلوی
📚 کهن دیارا
🔥 @Iranban2577
Telegram
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
مستند مهمان قاهره، با بکار گیری از تصاویری که تاکنون دیده نشده اند به موضوع درگذشت محمدرضا پهلوی در قاهره، پایتخت مصر میپردازد.
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…
پادشاهی که از کشور خود رانده شده بود و به جز تعدادی انگشت شمار، همه دوستان و متحدانش او را طرد کرده بوند.
در این میان انور سادات،…