ایران‌دل | IranDel
3.13K subscribers
833 photos
603 videos
37 files
1.4K links
💚
🤍
❤️

همه عالم تن است و ایران‌دل

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
Download Telegram
.
🔴 #اطلاع_رسانی

🔴 «دیوان قطران تبریزی» منتشر شد.

«دیوان قطران تبریزی» با مقدمه، تصحیح و تعلیقات «محمود عابدی» و «مسعود جعفری جزی» با همکاری تهمینه عطائی و شهره معرفت در دو مجلّد در انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد.

به گزارش روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، قطران تبریزی از شاعران معروف قرن پنجم و بزرگترین شاعر ایرانی از خطه‌های آذربایجان و اران، پیش از نظامی گنجه‌ای و خاقانی شروانی است. او در میانۀ سال‌های ۴۰۰ تا ۴۸۵ می‌زیست. در این سال‌ها با ناصرخسرو قبادیانی دیدار کرد. اشارۀ ناصرخسرو در سفرنامۀ خود به این دیدار مشهور است، و دور نیست که اسدی طوسی مؤلف لغت فرس و نیز عنصرالمعالی نویسندۀ معروف قابوس‌نامه را هم در دستگاه امیران‌ِ خطه‌ی آذربایجان دیده باشد.

قطران بیشتر عمر خود را در دربار حاکمان خطه‌‌های آذربایجان و اران و ارامینیه گذرانده و جمعی از آنان را ستوده است و به‌سبب همین پیوند بخشی از تاریخ شمال غربی ایران در شعر او انعکاس یافته است، چنان که دیوان او از مهم‌ترین منابع تاریخی و حتی گاه تنها منبع دوره‌ای از تاریخ آن نواحی است.

به علاوه بسیاری از شخصیت‌های مهم و مؤثر آن روزهای خطه‌های آذربایجان و اران را با شعر قطران می‌توان شناخت و صورت کهن نام‌های برخی از شهرها را در سخن او می‌توان یافت. گذشته ‌از این بهره‌های تاریخی و جغرافیایی، شعر او مجموعه‌ای قابل‌‌ملاحظه از عناصر فرهنگی بخش‌هایی از ایران قرن پنجم را در بردارد.

شعر قطران دنبالۀ شعر عصر‌ غزنوی است و از شعر فرخی، عنصری و ناصرخسرو تأثیر پذیرفته است؛ اما در روزگار خود به شهرت و سرعت انتشاری رسیده است که همین رابطه و پیوستگی را میان شعر او و امیرمعزّی شاعر معروف دربار سلجوقی نشان داده‌اند. از سوی دیگر شعر قطران سند حضور شاهنامه در خطه‌های آذربایجان و اران قرن پنجم نیز هست. مضامین و تعابیری از سخن فردوسی و اشارات گوناگون به قهرمانان شاهنامه در آن آمده ‌است که آشنایی و الفت او را با سخن حکیم طوس تأیید می‌کند.

در واقع دیوان قطران سندی معتبر برای پیشینۀ حضور زبان و ادب فارسی در خطه‌ی آذربایجان است و باتوجه ‌به آن، بیش از پیش باید پذیرفت که زبان فارسی، هم‌چنان که در دیگر مناطقِ ایران زمین، با وجود تنوّع فراوان زبان‌ها و گویش‌های محلی، زبان مشترک مردم به‌شمار می‌آمده، در خطه‌های آذربایجان و اران نیز زبان مشترک اهل علم و ادب بوده‌ است.

با نگاهی به دیوان قطران می‌توان دانست که هزار سال پیش از این، شعر فارسی در خطه‌ی آذربایجان گفته شده است. مسلّم می‌دارد که پیش از قطران هم شاعران پارسی‌گوی دیگری در آذربایجان بوده‌اند و قطران به یمن تربیت آنان و بالندگی در محیط ادبی پیش از قرن پنجم هجری بدین مرتبت شعری دست یافته است.

مصحّحان در مقدمه این اثر به زندگی و شاعری قطران، قطران و دیگران، ممدوحان قطران، آثار قطران، شعر قطران، زبان شعر قطران، بلاغت و صور‌‌خیال، شهرت شاعری قطران، معرفی نسخه‌ها، پیشینۀ چاپ، روش تصیحح و تصویر نسخه‌ها پرداخته‌اند.

دیوان اشعار، تعلیقات، توضیحات، فهرست‌ها، راهنمای توضیحات، و کتابنامه، بخش‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند. دیوان قطران تبریزی، شاعر بزرگ ایرانی از خطه‌ی آذربایجان در دو مجلّد و در ۱۳۸۱ صفحه و با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.


@IranDel_Channel

💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📷 پیام دکتر #سجاد_آیدنلو به آیین بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و یادبود زنده‌یادِ ابوالفضل خطیبی

دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ خورسیدی - خانه اندیشمندان علوم انسانی

@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📷 پیام دکتر تورج دریایی به آیین بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و یادبود زنده‌یاد دکتر ابوالفضل خطیبی

دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ خورسیدی - خانه اندیشمندان علوم انسانی

@IranDel_Channel

💢
💚
🤍
❤️

🔴 شهروندان ایرانی که دغدغه‌ی ایران دارند، به کانالِ تلگرامی "ایران‌دل" دعوت‌اند.

نام این کانال‌، از بیت معروفِ حکیم نظامی‌ گنجه‌ای، الهام گرفته شده است:
همه عالم تَن است و ایران‌دل
نیست گوینده،‌ زین قیاس خجل

بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک فایل صوتی در کانالِ ایران‌دل به معنی تایید کل محتوای ارسالی و تمام مواضع صاحب آن محتوا (نویسنده و سخنران و توییت‌زننده) نیست و صرفاً هدف بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه پیرامون تاریخ، فرهنگ، ادبیات، اندیشه‌ی ایرانی و مسائل روز ایران است.

لطفاً به کانالِ تلگرامی ایران‌دل پیوسته و دوستان خود را بدین کانال دعوت کنید و این پیام را در گروه‌های مختلف تلگرامی به اشتراک بگذارید.

https://t.me/IranDel_Channel


@IranDel_Channel

💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستند ایرانی شاهنامه فردوسی | داستان‌های شاهنامه

در این مستند داستانی، روایت شاهنامه از ابتدا تا انتها پرداخته شده است.

این #مستند طبق خود داستان شاهنامه که از آغاز جهان شروع می‌شود تا به تمدن بزرگ می‌رسد و دوران ایرج و فریدون زال و رستم و... را به تصویر می‌کشد در این اثر فردی به نام فریدون‌ کل جهان را بین فرزندانش تقسیم می‌کند و قسمت ناب را به ایرج می.دهد. «ایر» به معنای نجیب‌زاده است و نام ایران هم به دلیل سرزمین نجیب‌زادگان به این نام نامیده شده است.


🔴 مستند را می‌توان از طریق تارنماهای زیر هم تماشا کرد:
تلوبیون
یوتیوب
آپارات



@IranDel_Channel

💢
🔴 فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟

(بخش یک)

✍️ #امیرعباس_امیرشکاری، دانش‌آموخته‌ی دکترای حقوق بین‌الملل و وکیل پایه یک دادگستری

یکی از مباحث سیاسی و حقوقی در سال‌های اخیر این بوده که برخی بر این باورند که برقراری سیستم فدرال در ایران، می‌تواند ضامن برقراری نظام دموکراتیک، حقوق بشر و توسعه در کشور باشد. برخی نیروهای قوم‌گرا نیز هر کدام با توجه به هدفی که دنبال می‌کنند به دنبال چنین هدفی بوده‌ و هستند. در برابر، دیدگاهی وجود دارد که معتقد است فدرالیسم رابطه‌ای با برقراری دموکراسی، حقوق بشر و توسعه ندارد و طرح چنین دیدگاهی نه تنها گامی‌ در راستای برادرکشی، تجزیه و نابودی ایران خواهد بود، بلکه موجب فقر، ادبار و تیره‌روزی مناطقی خواهد شد که برخی احزاب و گروه‌ها «خودمختاری» آنها را می‌خواهند. طرفداران دیدگاه اخیر معتقدند که گروه‌های نژادپرست و نفرت‌پراکن‌های قومی‌ زیر نقاب فدرالیسم، به دنبال ایجاد جنگ داخلی در ایران و در نهایت، تجزیه‌ی کشور هستند.
هدف از این بررسی آن است که نشان داده شود برقراری سیستم فدرال، نه تنها منافع ملی ایران را تأمین نمی‌کند، بلکه به نفع نواحی‌ای نیز که خودمختاری آنها مطالبه می‌شود نخواهد بود و حقوق بشر و دموکراسی در آن نواحی برقرار نخواهد شد. ایرانیان بدانند که طرح برقراری چنین نظامی در راستای ایجاد چنددستگی، انحراف و به بیراهه بردن جنبش دموکراتیک ملت ایران برای کسب آزادی و استقرار حقوق بشر در کشور است.

در این زمینه تا کنون مقالات و کتاب‌های متعدد به رشته‌ی تحریر درآمده؛ اما در این نوشته کوشش می‌شود طرح گفتمان فدرالیسم در ایران با رویکردی کمی‌ متفاوت از آنچه تا کنون بوده، مورد ارزیابی قرار گیرد. از همین رو، در کنار بررسی برخی مفاهیم حقوقی، بررسی‌هایی تاریخی و گفتمانی نیز صورت خواهد گرفت تا این مقاله از حیث استدلالی و زمینه‌ی بحث، تا جایی که ممکن است، یک پژوهش میان‌رشته‌ای باشد. برای اثبات فرضیه‌های مطرح شده نیز کوشش شده تا به آمارهای معتبر موجود استنادهایی صورت گیرد تا مطلب جنبه‌ی انتزاعی نداشته باشد.

در این مطلب به این پرسش اصلی پاسخ داده خواهد شد که آیا برقراری سیستم فدرال در ایران، منافع ملت ایران را تأمین خواهد کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به چند پرسش دیگر نیز پاسخ داده شود. فدرالیسم چیست و جایگاه و محتوای آن کدام است؟ منظور گروه‌های قوم‌گرا از فدرالیسم چیست؟ سوابق این گروه‌های قوم‌گرا چیست؟ آیا آنها واقعاً به فدرالیسم پایبند بوده‌اند یا اهدافی فراتر از برقراری فدرالیسم و تجزیه‌ی ایران را دنبال می‌کنند؟ آیا برقراری سیستم فدرال در ایران، تأمین منافع ملی ایران را به دنبال خواهد داشت؟ آیا نواحی‌ای که فدرال می‌شوند، به دموکراسی، حقوق بشر و توسعه‌ی اقتصادی خواهند رسید؟ منظور گروه‌های قوم‌گرا از فدرالیسم چیست و تا چه حد پیشینه‌ی این نیروها وفاداری آنها را به تمامیت ارضی ایران نشان می‌دهد؟ آیا برقراری فدرالیسم در ایران، الزاماً دموکراسی، حقوق بشر و توسعه به دنبال خواهد داشت؟ منظور از حق تعیین سرنوشت- که بسیاری از قوم‌گرایان آن را مطرح می‌کنند- چیست و آیا این حق ارتباطی با برقراری فدرالیسم در ایران دارد؟ و در پایان آیا برقراری فدرالیسم در ایران، منافع نواحی‌ای را که خودمختاری آنها از سوی گروه‌های قوم‌گرا مطالبه می‌شود تأمین خواهد کرد؟

بدین ترتیب، نخست، جایگاه، مفهوم و محتوای فدرالیسم مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. سپس منظور گروه‌های قوم‌گرا از فدرالیسم در ایران بررسی خواهد شد. آنگاه به سوابق گروه‌های قوم‌گرا با داعیه‌ی فدرالیسم و خودمختاری در ایران نگاهی اجمالی صورت خواهد گرفت. پس از آن، نسبت فدرالیسم با دموکراسی، حقوق بشر و توسعه مورد بحث قرار خواهد گرفت. حق تعیین سرنوشت، موضوع دیگریست که مفهوم و قابلیت اجرای آن بررسی خواهد شد و در پایان، به عنوان نمونه، رفراندوم غیرقانونی بارزانی و وضعیت حقوق بشر در کردستان عراق مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.


🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
.
🔴 در نقد روایت‌های ایدئولوژیک (ناسیونالیستی) از شاهنامه فردوسی

✍️ سید کوهزاد اسماعیلی

مرحوم استاد طباطبایی به طور مرتب تکرار می‌کرد که شاهنامه حکیم توس «خِردنامه» است. در ستایش خِرد است و در نکوهشِ بی‌خردی. معیار این خِرد و بی‌خردی هم ایران و اَنیران نیست. در خِردنامهٔ فردوسی، فرزانگیِ پیرانِ ویسه و زنانِ فریختهٔ تورانی مانند فرنگیس و تهمینه و منیژه ستایش می‌شود و در برابر شاهانِ بی‌خردِ ایرانی مانند کی‌کاووس به سختی نکوهش می‌شوند. در واقع شاهنامه متنی «ناسیونالیستی» نیست که صرفاً در جهت افزایش غرور ملّی ایرانیان به کار رود. البته که می‌شود تصور کرد که در دورانِ جدید، شاهنامه تبدیل به متنی ناسیونالیستی شود و گروهی از ناسیونالیست‌ها صرفاً به آن افتخار کنند. اما معمولاً ناسیونالیست‌های ما توضیح نمی‌دهند که چرا به شاهنامه افتخار می‌کنند؟ شاهنامه پر است از نکوهشِ بی‌خردی برخی از ایرانیان و طبعاً چنین ویژگی‌ای با کارکرد یک متنِ ناسیونالیستی هماهنگ نیست.

به باورم می‌شود دلایل زیادی برای افتخار به حق نسبت به شاهنامه و فردوسی بیان کرد. اما حقیقت امر این است که خِردنامهٔ فردوسی بسیار پیچیده‌تر از آن است که صرفاً به عنوان یک متنِ ایدئولوژیکِ ناسیونالیستی با آن برخورد شود. منظورم تنها ایدئولوژیِ «ملّی‌گرایانه» ایرانی نیست. احتمالاً این ایدئولوژی کم‌آزارترین و کم‌خطرترین میان ایدئولوژی‌های شیطانی دیگر که است. در دهه‌های اخیر ذوب‌شدگان در ایدئولوژی‌های ناسیونالیسم افراطیِ قومی شاهنامه را متنی ضدِّ عرب یا ضدِّ ترک نامیدند، مارکسیست‌های بلشویک فردوسی را شاعری درباری و شاهنامه را متنی در جهت سلطهٔ شاهان دانستند، اسلام‌گرایان آن را متنی ضدِّ دینی و ضد اسلامی خواندند و حتی این اواخر برخی از فمینیست‌های ایدئولوژیک شاهنامه را متنی ضدِّ زن معرفی کردند. می‌خواهم بگویم که نقد روایتِ ناسیونالیستی از شاهنامهٔ فردوسی به معنای دفاع از دیگر روایت‌های شوونیستی و ایدئولوژیک نیست بلکه منظور نقد همه روایت‌های ایدئولوژیک است.

این «قرآن عجم» را نباید با اتکای به ایدئولوژی‌های مدرن مانند ناسیونالیسم خواند. به تعبیر استاد مرحوم شاهنامه نص است. خِردنامهٔ فردوسی یکی از نصوصِ «سنتِ ایرانشهری» است که باید در چهارچوب سنت و نصوصِ ایرانی فهمیده و تفسیر شود. فهم و تفسیرِ مداوم این نص از نصوصِ ارکانِ سنتِ ایرانی با ایدئولوژی‌های مدرن ممکن نیست. و حتی برای شروع به فهم این نص باید در درجهٔ اول از آنها ایدئولوژی‌زدایی کنیم. تصور می‌کنم پیراهشِ شاهنامه از روایت ناسیونالیستی یکی از مراحل این فرآیندِ ایدئولوژی‌زدایی است.


@IranDel_Channel

💢
Shabe Neyshaboor
Shajarian
🎙 خیام‌خوانی استاد شجریان


🔴 برای بیست و هشتم اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری



🔴 بخشی از سخنان امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) در پیر پرنیان‌اندیش (ص ۸۱۹):

سایه: شما اون رباعیات خیام که شجریان خوانده را شنیدید؟ اسمش شب نیشابور بود.

میلاد عظیمی: شنیدن که بله... ولی تا با شما نشنویم می‌شه گفت نشنیدیم.

سایه: خیلی کار درخشانی بود. در نیشابور، تو آرامگاه خیام این کارو اجرا کردیم.

عظیمی: رباعیات رو شما باید انتخاب کرده باشین، چون خیلی دقیق و منظم انتخاب شده.

سایه: آره... طوری تنظیم کردم که از «آمد سحری ندا ز میخانۀ ما» شروع شد تا رسید به «از من رمقی به سعی ساقی مانده‌ست»... یه مسیره، یه عمره، طوری مرتب شده که انگار پشت سر هم ساخته شده این رباعی‌ها.... بعد اینو دادم به [فرامرز] پایور که انصافاً آهنگ خوبی روش گذاشت و بعدش هم که [محمدرضا] شجریان محشر خوند؛ نمی‌دونید اون شبی که این کار تو نیشابور اجرا شد شجریان چقدر عجیب و غریب خوند. اصلاً دیوانه شده بودم. نمی‌دونستم چی کار کنم...


@IranDel_Channel

💢
Sazo Avaz Afshari
Mohammad Reza Shajarian
🔴 موسیقی و ادبیات ایرانی

ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که مارا چه رسید
کز خاک برآمدیم و بر باد شدیم

برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست؟
کاین دم که فروبرم برآرم یا نه

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

پنج رباعی از خیام نیشابوری


🔴 موسیقی پیوست

سازو آواز افشاری

خواننده: محمدرضا شجریان
نوازنده تار: بهروز همتی
نوازنده کمانچه: سعید فرجپوری
نوازنده بَربَت (بربط): محمد فیروزی
رباعیات از خیام


🔴 به بهانه‌ی ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری


#مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
@Shajarian_home - Sazo Avaze Mahour
Mohammad Reza Shajarian
🔴 موسیقی و ادبیات ایرانی


نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

ای دل چو زمانه میکند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

گر کار فلک به عدل سنجیده بدی
احوال جهان جمله پسندیده بدی
ور عدل بدی به کارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت را شمریم
فردا که ازین دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم

چهار رباعی از خیام نیشابوری


🔴 موسیقی پیوست

ساز و آواز ماهور

خواننده: استاد محمدرضا شجریان
نوازنده تار: بهروز همتی
نوازنده کمانچه: سعید فرجپوری
نوازنده بربَت (بربط): محمد فیروزی
رباعیات از خیام


🔴 به بهانه‌ی ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری


#مناسبتها


@IranDel_Channel

💢

🔴 به بهانۀ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری


🔴 ریاضی‌دانِ شاعر

✍️ امیر آقاجانی

عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی‌سرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
‌‌
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.

برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانه‌ای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بی‌اعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر می‌کشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِی‌گساری» را می‌توان به گونه‌ای دیگر نیز بررسی کرد.

«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمین‌های ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناخته‌هاست، و این لذت همان است که خیام در سروده‌هایش به آن اشاره کرده است.

لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.

خیام مطابق سروده‌هایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبی‌های جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.

«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف می‌داند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و می‌گساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته می‌شود و بیرون می‌جهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت می‌کند و هم دیگران را بهره‌مند از وجود ما (مِی) و مستی و لذت‌مان (رشد و تعالی) می‌کند.

در نتیجه، خیام هیچ‌گاه زندگی را بیهوده و عبث نمی‌داند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذت‌بخش است.


🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶


🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان



#مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
.
🔴 خیام را چگونه بنگریم؟
(۲۸ اردیبهشت؛ روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری)

✍️ دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی

شعر حافظ در قلمروِ خلاقیت هنری است و ما می‌خواهیم آن را به زبان منطق توجیه کنیم. این درست نیست. اصولاً هنر از قوانین عاطفه (اگر بتوانیم برای عاطفه یک قوانینی قائل بشویم) تبعیت می‌کند، نه از قوانین عقل.

بنابراین به نظر من خیلی طبیعی است که یک آدمی که احتمالاً متشرّع است در لحظه‌هایی از دایرهٔ اعتقادات عادی خودش خروج داشته باشد. شاید خیلی از شماها خیّام را مثل بسیاری از منتقدان اروپایی بنگرید. بسیاری از منتقدان عصر حاضر خودمان مثل صادق هدایت، خواسته‌اند که خیّام را یک آدم به معنی ماتریالیست مطلق بدانند. مثلاً این نمونه که:

دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهرِ چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک نیامد این صُوَر عیب کراست؟
گر نیک آمد شکستن از بهرِ چراست

یا:

جامی‌ست که عقل‌آفرین می‌زندش
صدبوسه زِ مهر بر جبین می‌زندش
این کوزه‌گر دهر چنین جامِ لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش


این اعتراض از همین نوع است، یعنی اعتراضی است که این کوزه‌گر دهر... شما اگر تعقیب کنید این تمِ کوزه و کوزه‌گر را، این صراحتی که شما فرضاً در «پیر ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت...» یا مثلا « این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف...». این یک اعتراض ملایمی است که اولاً نسبتش می‌دهد به کوزه‌گر دهر. طبعاً دهر چیزی است که آدم می‌تواند مسئولیت را بر گردن خود خدا نیندازد. اما وقتی او می‌گوید قلمِ صنع، صنع حوزهٔ عمل الهی است، حوزهٔ فعل الهی است. این تصریح بیشتری دارد. اما او می‌گوید:
«این کوزه‌گر دهر...» یعنی غیرمستقیم همین حرف را می‌زند.
در عین حال جملهٔ «می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش» می‌تواند سؤالی باشد، سوال انکاری.  یعنی این کار را نمی‌کند، وانگهی کار کوزه‌گری اصلاً مگر کار دهر است؟! در اصل کار خداست و چون خدا عالم و عادل و حکیم است این کار را نمی‌کند. شما ظاهر قضیه را می‌بینید و بر ظاهر قضاوت می‌کنید، حال آنکه باطن کار جورِ دیگر است. درست است که می‌شکندش این شکستن در واقع نوعی پوست‌اندازی است، از اسارت تن خلاص شدن است.
اما می‌خواستم این را برایتان بگویم که این نوع تفکر زندیقی–الحادی اگر بخواهد ملاک این قرار بگیرد که در یک لحظه یا در چند لحظه، برای یک شادی زودگذر، چنین تفکّری پیش بیاید و شما این را به حساب مجموعهٔ نظام فکری او قرار بدهید، این را در مورد خیّام نفی نمی‌کنم (البته اگر اصلاً خیامی وجود داشته باشد).
این مسأله اصلاً در تمدّن اسلامی اثری طبیعی بوده است. این من و شما هستیم که شاید کاسهٔ از آش داغ‌تر باشیم.
در آن دورهٔ شکفتگی تمدن اسلامی، خیلی راحت آدم‌ها می‌آمدند حرفشان را می‌زدند. یک آدمی مثل خیام بوده و آدمی هم مثل نجم‌الدین رازی به او فحش می‌داده.

شما آثار ابوالعلا معرّی را نگاه کنید. مَعَرّی آدمی است مسلمان و حتی نوعی شیعه. همین آدم از شیعه‌های اولیه هم دلبستگی‌اش به مذهب بیشتر می‌شود و حتی به ازلیّت نور محمدی هم اعتقاد دارد و آدمی است زاهد و خیلی هم معتقد. هیچ وقت هوس خوردن شراب نمی‌کرده. اما همین آدم در مسائل فروع فقهی می‌گوید کاش پیغمبری می‌آمد و شراب را حلال می‌کرد. اَیأتی نَبِیّ یَجعلُ الْخمرَ طَلَقَةً. این آدم وقتی از دایرهٔ خودش بیرون می‌آید، تمام اصول مارکسیسم–لنینیسم را در جیبش می‌بیند. پس دوره‌های شکفتگی تمدن اسلامی این جور تفکّر وجود دارد.


🔴 پی‌نوشت:
۱۴ اسفند ۱۳۵۸، دانشگاه تهران
این کیمیای هستی، مجلد سوم، دربارهٔ حافظ، درس‌گفتار‌های دانشگاه تهران


#مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
🔴 فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟

(بخش یک)

✍️ #امیرعباس_امیرشکاری، دانش‌آموخته‌ی دکترای حقوق بین‌الملل و وکیل پایه یک دادگستری

یکی از مباحث سیاسی و حقوقی در سال‌های اخیر این بوده که برخی بر این باورند که برقراری سیستم فدرال در ایران، می‌تواند ضامن برقراری نظام دموکراتیک، حقوق بشر و توسعه در کشور باشد. برخی نیروهای قوم‌گرا نیز هر کدام با توجه به هدفی که دنبال می‌کنند به دنبال چنین هدفی بوده‌ و هستند. در برابر، دیدگاهی وجود دارد که معتقد است فدرالیسم رابطه‌ای با برقراری دموکراسی، حقوق بشر و توسعه ندارد و طرح چنین دیدگاهی نه تنها گامی‌ در راستای برادرکشی، تجزیه و نابودی ایران خواهد بود، بلکه موجب فقر، ادبار و تیره‌روزی مناطقی خواهد شد که برخی احزاب و گروه‌ها «خودمختاری» آنها را می‌خواهند. طرفداران دیدگاه اخیر معتقدند که گروه‌های نژادپرست و نفرت‌پراکن‌های قومی‌ زیر نقاب فدرالیسم، به دنبال ایجاد جنگ داخلی در ایران و در نهایت، تجزیه‌ی کشور هستند.
هدف از این بررسی آن است که نشان داده شود برقراری سیستم فدرال، نه تنها منافع ملی ایران را تأمین نمی‌کند، بلکه به نفع نواحی‌ای نیز که خودمختاری آنها مطالبه می‌شود نخواهد بود و حقوق بشر و دموکراسی در آن نواحی برقرار نخواهد شد. ایرانیان بدانند که طرح برقراری چنین نظامی در راستای ایجاد چنددستگی، انحراف و به بیراهه بردن جنبش دموکراتیک ملت ایران برای کسب آزادی و استقرار حقوق بشر در کشور است.

در این زمینه تا کنون مقالات و کتاب‌های متعدد به رشته‌ی تحریر درآمده؛ اما در این نوشته کوشش می‌شود طرح گفتمان فدرالیسم در ایران با رویکردی کمی‌ متفاوت از آنچه تا کنون بوده، مورد ارزیابی قرار گیرد. از همین رو، در کنار بررسی برخی مفاهیم حقوقی، بررسی‌هایی تاریخی و گفتمانی نیز صورت خواهد گرفت تا این مقاله از حیث استدلالی و زمینه‌ی بحث، تا جایی که ممکن است، یک پژوهش میان‌رشته‌ای باشد. برای اثبات فرضیه‌های مطرح شده نیز کوشش شده تا به آمارهای معتبر موجود استنادهایی صورت گیرد تا مطلب جنبه‌ی انتزاعی نداشته باشد.

در این مطلب به این پرسش اصلی پاسخ داده خواهد شد که آیا برقراری سیستم فدرال در ایران، منافع ملت ایران را تأمین خواهد کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به چند پرسش دیگر نیز پاسخ داده شود. فدرالیسم چیست و جایگاه و محتوای آن کدام است؟ منظور گروه‌های قوم‌گرا از فدرالیسم چیست؟ سوابق این گروه‌های قوم‌گرا چیست؟ آیا آنها واقعاً به فدرالیسم پایبند بوده‌اند یا اهدافی فراتر از برقراری فدرالیسم و تجزیه‌ی ایران را دنبال می‌کنند؟ آیا برقراری سیستم فدرال در ایران، تأمین منافع ملی ایران را به دنبال خواهد داشت؟ آیا نواحی‌ای که فدرال می‌شوند، به دموکراسی، حقوق بشر و توسعه‌ی اقتصادی خواهند رسید؟ منظور گروه‌های قوم‌گرا از فدرالیسم چیست و تا چه حد پیشینه‌ی این نیروها وفاداری آنها را به تمامیت ارضی ایران نشان می‌دهد؟ آیا برقراری فدرالیسم در ایران، الزاماً دموکراسی، حقوق بشر و توسعه به دنبال خواهد داشت؟ منظور از حق تعیین سرنوشت- که بسیاری از قوم‌گرایان آن را مطرح می‌کنند- چیست و آیا این حق ارتباطی با برقراری فدرالیسم در ایران دارد؟ و در پایان آیا برقراری فدرالیسم در ایران، منافع نواحی‌ای را که خودمختاری آنها از سوی گروه‌های قوم‌گرا مطالبه می‌شود تأمین خواهد کرد؟

بدین ترتیب، نخست، جایگاه، مفهوم و محتوای فدرالیسم مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. سپس منظور گروه‌های قوم‌گرا از فدرالیسم در ایران بررسی خواهد شد. آنگاه به سوابق گروه‌های قوم‌گرا با داعیه‌ی فدرالیسم و خودمختاری در ایران نگاهی اجمالی صورت خواهد گرفت. پس از آن، نسبت فدرالیسم با دموکراسی، حقوق بشر و توسعه مورد بحث قرار خواهد گرفت. حق تعیین سرنوشت، موضوع دیگریست که مفهوم و قابلیت اجرای آن بررسی خواهد شد و در پایان، به عنوان نمونه، رفراندوم غیرقانونی بارزانی و وضعیت حقوق بشر در کردستان عراق مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.


🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
ایران‌دل | IranDel
🔴 ⁣نام و حدود ایران ✍️ دکتر #جلال_خالقی_مطلق، شاهنامه‌شناس پیش از اسلام کشور ما را به‌یقین از آغاز ساسانیان «ایران/ ایرانشهر» می‌نامیدند و به احتمال بسیار این نام را ساسانیان از اشکانیان گرفته بودند. ایران جمع ایر (پارسی میانه: ēr به معنی «نژاده، آزاده»)…
.
🔴نام و حدود ایران (۲)

چرا در تاریخ اسلامی (و نه پیش از آن) «ایران» تازه در زمان ایلخانان (۶۵۴-۷۳۶ق) نام رسمی کشور ما می‌گردد، ولی پیش از ایلخانان با آنکه در متون نظم و نثر فارسی (و حتّی عربی) بارها و بارها نام «ایران» آمده، در نامه‌ها و فرمانهای اداری آن دوران (از طاهریان تا سلجوقیان) این نام به کار نرفته است؟
به گمان نگارنده علت آن این بوده که گذشته از این که هر یک از سلسله‌های نامبرده تنها بر بخشی، و گاه بخشی بسیار کوچک، از ایرانشهر زمان ساسانیان فرمانروایی داشتند، اگر یکی از آن سلسله‌ها قلمرو خود را ایران/ ایرانشهر می‌نامید، آن قلمرو رسماً ادعای تسلط بر بغداد پایتخت خلافت اسلامی را هم داشت، یعنی عملاً گزینش نام ایران/ ایرانشهر در حکمِ انکارِ مشروعیّتِ خلافتِ بغداد و سرپیچی از فرمان خلیفه امیرالمؤمنین بود که حکام طاهری و سامانی و غزنوی و سلجوقی از او لوا و خلعت و لقب می‌گرفتند. چنین اقدامی بی‌تردید به معنی کوشش در زنده کردن مجد ساسانی تعبیر می‌شد و اتهاماتی چون زندیق و مجوس و مرتد و ملحد و منافق و رافضی با خود داشت. تنها فرمانروایانی که از آنها چنین اقدامی انتظار می‌رفت، یکی یعقوب لیث (۲۴۷-۲۶۵ق) بود که دولتش مستعجِل بود، و دیگر آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ق) که هر چند عملاً خلافت بغداد را مطیع خود کردند، ولی برای حفظ ظاهر و پیشگیری از شورش اهل تسنن، مشروعیّتِ خلافتِ بغداد را دست کم اسماً پذیرفتند.
با یورش مغول و برچیده شدن بساطِ خلافتِ بغداد، دیگر مانع اصلی گزینش نام «ایران» برداشته شد. پنجاه و اندی سال که زمان فرمانروایی خانان بزرگ بود (۶۰۳-۶۵۸ق) پروسۀ «ایرانی کردن مغولان» زمان برد و سپس با حکومت ایلخانان «ایران» دوباره نام رسمی کشور ما گردید.



🔴 منبع: به یاد ایرج افشار (دفتر اول)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۷۹ - ۲۸۰



@IranDel_Channel

💢
Audio
🎙 سخنرانی حسن انوری - زاده شهر تکاب آذربایجان‌غربی، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و چهره ماندگار ادبیات - در روز بزرگداشت حکیم فردوسی توسی و یادبود دکتر ابوالفضل خطیبی.
۱۴۰۲/۰۲/۲۵


@IranDel_Channel

💢
Audio
🎙 سخنرانی ژاله آموزگار - زاده شهر خوی آذربایجان‌غربی، دکترای زبان‌های ایرانی و ادبیات مزدیستی از سوربن فرانسه، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی - در روز بزرگداشت حکیم فردوسی توسی و یادبود دکتر ابوالفضل خطیبی.

۱۴۰۲/۰۲/۲۵


@IranDel_Channel

💢
🔴 پندی کوتاه از شهریار نیکولا ماکیاولّی

✍️ فرهمند علی‌پور

[نیکولا] ماکیاولّی در کتاب پرآوازه‌ی خود «شهریار» (Il Principe) که مجموعه‌ای از نصایح و پندها به شهریاران و حاکمان است، می‌گوید اولین موضوعی که یک شهریار باید به آن همت کند «حفظ حکومت و نظام» است.
‏Mantenere lo Stato

‏این حفظ حکومت و نظام هم [برای تداومش] نیاز به «قوانین خوب و ارتش خوب» دارد.

اما پندی که به شهریاران می‌دهد این هست که والاترین و ارزشمندترین هدفی که یک شهریار باید دنبال کند ایجاد نظام و سیستمی‌ست که برای آن شهریار، «افتخار و شرف» بیاورد.
‏اینکه مردمی که در همان نظام و حکومت زندگی می‌کنند به آن سیستم و حکومت افتخار کنند.

‏ماکیاولّی می‌گوید برای چنین نظامی است که مردم سلاح به دست می‌گیرند تا برایش مبارزه کنند و حفظش کنند.


🔴 پی‌نوشت:
انتشار یادداشتی از یک فرد به معنی تأييد تمام مواضع آن فرد نیست.


@IranDel_Channel

💢
.
🔴 زبان فارسی، هویت ملی، مفاخر ایرانی

✍️ اکبر ایرانی


۱) چند سالی است که جنجال بر سر مصادرۀ برخی مفاخر فرهنگی در رسانه‌ها و فضاهای مجازی پخش می‌شود. آنچه اتفاق افتاده، معلول است و آنچه مغفول مانده، علت است. تا علل و اسباب این حوادث روشن نشود، راه علاج آسیب و پیشگیری از وقوع موارد مشابه کار آسانی نیست.
اینکه کشوری نوظهور اصرار بر جعل و تحریف تاریخ دارد و نه تنها به استناد اینکه جسم حکیم نظامی‌گنجوی در گنجه مدفون است، او را شاعر ملی خود معرفی می‌کند؛ بلکه برای تکمیل پروژه تحریف، زبان دیوان او را تغییر می‌دهد و به دو روایت آن را نقل می‌کند. یک روایت اینکه اصل اشعار اول ترکی بوده بعد به فارسی برگردان شده وروایت دروغ دیگر اینکه شاعر تحت فشار حاکمان عصر، مفاهیم و امثال و روایات ترکی را به فارسی سروده؛ به تعبیر دیگری به ترکی فکر می‌کرده و به فارسی شعر می‌گفته. شک نیست که زبان ترکی از قرن نهم به بعد به دلیل مهاجرت ترکان به شمال شرق ایران و حاکمیت مغولان در تبریز و بعد در قرن دهم هجری، اشغال بخش‌هایی از تبریز تا همدان و قزوین توسط فرمانروایان عثمانی پس از نبرد چالدران، رفته‌رفته زبان برخی مناطق مذکور به ترکی آمیخته با فارسی تبدیل شد. پس از این زمان، اثری از نسخ خطی ترکی و آثار به‌جای مانده از ادیبان و دانشمندان ایرانی به زبان ترکی وجود ندارد و چون زبان فرهنگی همواره فارسی بوده، حتی تا عصر قاجار هم کمتر اثر علمی مگر اشعار شاعرانی چون مجیر و صابر و شهریار و … به ترکی نوشته شده است.

۲) زبان، مؤلفۀ اصلی هویت ملی و شاخصۀ اصلی فرهنگ هر ملتی است. وقتی گفته می‌شود نظامی ترک است، یعنی به زبان ملی و فرهنگی آن کشور شعر سروده. مصادره کننده‌گان چاره‌ای ندارند که پس از تکیه بر مدفون بودن جسم شاعر، زبان شاعر را تغییر دهند و واقعیات تاریخی را تحریف کنند تا بتوانند مدعای خود را به اثبات برسانند. از قضا نظامی قارامانلی که شاعری سه‌زبانه است، به ترکی و فارسی و عربی شعر دارد و در قرن نهم می‌زیسته و اتفاقاً شیفته حافظ و سعدی بوده و نظیره‌های بسیاری سروده؛ در نتیجه برخی از سر جهل یا تعمد درنادانی، اشعار وی را به حکیم نظامی منسوب کرده‌اند! متأسفانه برخی از استادان تُرک‌زبان ایرانی هم به صرف اینکه در نسخه تُرکی خدیویه مصر تخلص شاعر را نظامی دیده، به این ادعاهای کذب دامن‌زده و اشعار نظامی قارامانلی را به حکیم نظامی‌گنجوی، فارسی‌سرای ایرانی نسبت داده و آب به آسیای اغیار ریخته‌اند.

۳) اخیراً خبر دیگری این دست و آن دست می‌شود که مجسمۀ ابن سینا در آنکارا نصب شده و زیر آن نوشته شده: «ابن سینا حکیم تُرک» و بعد گفته شده که سریالی در دست ساخت است که او را به همین صفت معرفی کنند. البته تا سریال ساخته و دیده نشود، نمی‌توان در بارۀ آن داوری کرد. اما سریال مولانا که در سال‌های اخیر ساخته شده، در حال پخش‌شدن است؛ باید دید و نقد کرد و نظر داد. فی نفسه، نامگذاری مفاخر کشورها به خیابان و بیمارستان یا ساخت تندیس، نه تنها عیب نیست که حُسن است. مثل اینکه در تهران خیابان پاستور، کربن، ادوارد براون و … نامگذاری شده و اینکار، قدردانی از خدمات علمی و فرهنگی آنها به بشریت به شمار می‌رود. اما اینکه در میدان پاستور، مجسمۀ وی نصب شود و زیر آن نوشته شود پزشک ایرانی، این سرقت علمی و تاریخی و فرهنگی به شمار می‎رود. این کار مثل این است که تندیس یونس امره شاعرِ شهیر ترکیه‌ای که به روایتی زاده خوی است و شعر فارسی نیز می‌سرود، در تهران نصب شود و پایین آن بنویسند: شاعر برجستۀ ایرانی.


🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
.
🔴 فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟

(بخش دوم و پایانی)


✍️ #امیرعباس_امیرشکاری، دانش‌آموخته‌ی دکترای حقوق بین‌الملل و وکیل پایه یک دادگستری

در بخش نخست این مطلب به جایگاه و مفهوم و محتوای فدرالیسم، منظور گروه‌های قوم‌گرا از این سیستم مدیریت و سوابق این گروه‌ها پرداخته شد. در بخش دوم و پایانی، رابطه فدرالیسم با مفهوم دمکراسی و حقوق بشر و توسعه بررسی می‌شود. هدف از نوشتن این جستار آن است که نشان داده شود برقراری سیستم فدرال، نه تنها منافع ملی ایران را تأمین نمی‌کند، بلکه به نفع نواحی نیز که خودمختاری آنها مطالبه می‌شود نخواهد بود و حقوق بشر و دموکراسی در آن نواحی نیز برقرار نخواهد شد. پس ضرورت نوشتن این جستار آن است که ایرانیان بدانند طرح برقراری چنین نظامی تنها در راستای ایجاد چنددستگی، انحراف و به بیراهه بردن جنبش دموکراتیک ملت ایران برای کسب آزادی و استقرار حقوق بشر در ایران است.

نسبت فدرالیسم با دموکراسی، حقوق بشر و توسعه

در ایران طرح مواردی نظیر اقلیت و اکثریت قومی‌ چندان علمی‌ نیست. از لحاظ جامعه‌- و جمعیت‌شناسی میان گروه‌های ایران فاصله‌ی اجتماعی/ جغرافیایی شاخص وجود ندارد:

در خوزستان، لرها و عرب‌ها و بختیاری‌ها در هم تنیده هستند. در آذربایجان غربی، کردها و آذربایجانی‌های ترک‌زبان با هم به گونه‌ای در هم تنیدگی دارند که قابل تفکیک نیست. این قاعده در استان گلستان، سیستان و بلوچستان و سایر نقاط ایران نیز حاکم است.

پس تفکیک میان مردم ایران، کار آسانی نیست. این امر نه تنها مطلوب و شدنی نیست، بلکه نسبتی هم با توسعه ندارد. می‌توان بسیاری از رژیم‌های متمرکز غیرفدرال را مثال زد که توسعه‌یافته هستند. قاعده‌ی جهانشمولی که نشان دهد نسبتی میان فدرالیسم و توسعه، یا فدرالیسم و دموکراسی وجود دارد، وجود ندارد! اولین بار که از ایران «چندملیتی» نام برده شد، در کنگره‌ دوم «حزب کمونیست ایران» میراثدار «حزب عدالت» بود که در بندر انزلی آغاز شد و از آنجا بود که میراث شوم «ملیت‌های ایران» در برابر ملت واحد ایران قرار داده شد. اکنون چندین کشور را می‌توان یافت که پس از ایجاد فدرالیسم، به وضعیتی رسیده‌اند که صورتبندی کنونی آنها با تجزیه فاصله‌ای ندارد. دو کشور شکست‌خورده‌ی سودان و عراق از جمله‌ این کشورها هستند.

در حال حاضر (سال ۲۰۲۳)، ۲۷ کشور از ۱۹۱ کشور جهان (۱۴٫۱% از کشورهای جهان)، دارای سیستم فدرال هستند که از این کشورها، ۶ کشور در اروپا، ۶ کشور در آفریقا، ۲ کشور (استرالیا و میکرونزی) در اقیانوسیه، ۷ کشور در آمریکا و ۶ کشور در آسیا هستند.



🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
🔴 #اطلاع_رسانی

شب یک‌صد سالگی محمدعلی موحد تبریزی
از مجموعه شب‌های بخارا



با حضور:
ژاله آموزگار، حسن انوری، محمدرضا شفیعی‌کدکنی، شهرام ناظری، مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه، سیروس علی‌نژاد، مسعود جعفری جزی، علی دهباشی و با قرائت پیامِ کاظم موسوی بجنوردی

زمان:
سه‌شنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت ۱۷

مکان:
تهران، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی



@IranDel_Channel

💢
.
🔴 بی‌‏توجهی مقامات ایران به خطر طالبان

✍️ اکبر مختاری، کارشناس‌ارشد روابط بین‌الملل

زمانی که هواپیمای غول‌پیکر نظامی آمریکا از فرودگاه کابل بلند شد و بسیاری از افغان‌ها به بال‌های آن تکیه کردند تا از زیر یوغ حکومت آتی طالبان فرار کنند، اوج وحشت از حاکم شدن طالبان در افغانستان و در میان ملت‌های دیگر به‌خوبی روشن شد.

خروج از افغانستان تنها راهبرد کابینه و فردِ جو بایدن نبود؛ بلکه مذاکرات خروج آمریکا از افغانستان در یک‌سال پایانی دولت دونالد ترامپ آغاز شد و زلمای خلیل‌زاد، دیپلمات برجسته افغان‌تبار آمریکا، به‌خوبی با مذاکرات در قطر فضا را برای چنین رخداد تلخی آماده ساخت.

اگرچه‌ خروج زشت و ناشیانه دولت بایدن از افغانستان فضای مساعدی برای حمله به سیاست خارجی جو بایدن فراهم ساخت؛ اما مقامات ایران تنها به رصد رویدادهای فوق اکتفا کردند و حتی پالس‌های مثبت کمک مخالفان طالبان را بدون درس آموختن از برخوردهای گذشته طالبان با خبرنگار و دیپلمات‌های ایرانی به فراموشی سپردند.

درحالی‌که در تنها مورد حمایت علنی افکار عمومی داخل، از ورود نیروهای ایران در حمایت از مخالفان طالبان در «پنجشیر» توجهی نشد؛ بلکه برخی نمایندگان مجلس، طالبان جدید را متفاوت از طالبان دهه‌ی هفتاد خورشیدی دانستند و درخواست حمایت از نیروهای پنجشیر به رهبری فرزند دلیرِ شهید احمدشاه مسعود (یعنی احمد مسعود) را نادیده گرفتند.

ضعف در درک ژئوپلیتیک، بسیاری از مقامات در تهران را به سمت این ایده سوق داد که یک حاکمیت یک‌دست در افغانستان مرزهای ایران را امن‌تر و در بلندمدت اختلافات ایران و افغانستان در مورد حق‌آبه هیرمند را حل خواهد کرد.

این درک ضعیف از منافع ملی، اولویت کاهش کشتار هزاره‌ها (شیعیان) افغانستان را برگ مثبتی از حضور دوباره طالبان در قدرت مورد توجه قرار داد، این درحالی است که تضادهای ژئوپلیتیک لزوماً با تغییرات در ساخت قدرت‌ها متحول نمی‌شود و حاکمان جدید هم باید برای بقا به ژئوپلیتیک کشورشان توجه کنند.

هم‌اکنون کمی نزدیک به دو سال است که طالبان در افغانستان حاکم شده؛ اما همین طالبان درخواست‌های مقامات ایران برای رعایت حق‌آبه هیرمند را به سخره می‌گیرند و از ادبیاتی زشت و غیردیپلماتیک در برابر مقامات ایران استفاده می‌کند.

وقتی حاکمان ایران نزدیکترین نیرو از لحاظ فرهنگی، سیاسی و تاریخی را به کشور خویش نشناسند، چنین رفتارهایی از سوی طالبان نسبت به ایران تعجب‌برانگیز نیست.

سیاست سکوت توأم با رضایت نسبی مقامات ایران در برابر حاکم شدن طالبان بار دیگر نشان داد که اولویت‌بخشی ایدئولوژی بر منافع ملی چقدر می‌تواند برای کشور خطرناک باشد و این درحالی‌ست که این نگاه ایدئولوژیک به جریانی در افغانستان شد که کاملاً از نظر ایدئولوژیک با ایدئولوژی شیعی‌گری ایران در تضاد است.



🔴 منبع:
روزنامه هم‌میهن، شماره ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ خورشیدی


@IranDel_Channel

💢