🔴 درسگفتار ماکیاوللی از دکتر جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
درسگفتارهای ماکیاوللی که استاد سید جواد طباطبایی در اواخر دهه ۱۳۸۰ خورشیدی به تدریس آن پرداختهاند یکی از مهمترین درسگفتارهایی است که علاوه بر به چالش کشاندن بسیاری از ناراستیهای سیاست و فرهنگ علوم سیاسی کشور در بردارنده مطالعه و بررسی تطبیقی آرای این عالم علم سیاست (ماکیاولی) است.
🔴 در ذیل میتوانید صوتِ درسگفتار ماکیاوللی را در شش بخش بشنوید:
بخش یکم
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
بخش ششم و پایانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 درسگفتار ماکیاوللی از دکتر جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
درسگفتارهای ماکیاوللی که استاد سید جواد طباطبایی در اواخر دهه ۱۳۸۰ خورشیدی به تدریس آن پرداختهاند یکی از مهمترین درسگفتارهایی است که علاوه بر به چالش کشاندن بسیاری از ناراستیهای سیاست و فرهنگ علوم سیاسی کشور در بردارنده مطالعه و بررسی تطبیقی آرای این عالم علم سیاست (ماکیاولی) است.
🔴 در ذیل میتوانید صوتِ درسگفتار ماکیاوللی را در شش بخش بشنوید:
بخش یکم
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
بخش ششم و پایانی
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🎙 درسگفتار ماکیاولی از دکتر #جواد_طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
بخش یکم
@IranDel_Channel
💢
بخش یکم
@IranDel_Channel
💢
👍4👎1
.
🔴 #سجاد_آیدنلو: در شاهنامه، تُرکان و تورانیان هیچ ارتباطی با آذربایجانیها ندارند.
من در کتابِ «آذربایجان و شاهنامه» عرض کردهام که در شاهنامه، قومی به مرزهای شخصی ایران حمله میکنند که با دو نام «تورانیان» و «ترکان»خوانده میشوند. در تاریخِ واقعی در دوره ساسانیان، اقوام تُرک از مرزهای شرقی به ایران حمله میکنند. همین مسئله در تاریخ رِوایی و حماسی ما «حمله تورانیان» خوانده شده است. در واقع بهمرور و در روند تکوین روایات حماسی و پهلوانی ایران، دو مفهوم متفاوت تُرک از حوزهی تاریخ واقعی و مفهوم تورانی از حوزه تاریخ رِوایی در هم آمیخته و یکسان نگاشته شده است. در نتیجه در شاهنامه و منابع دیگر، تورانی مساوی شده است با تُرک.! مسئله دوم اینکه تُرکان در شاهنامه از زبان ایرانیان و ایرانیان از زبان تورانیان نکوهش میشوند. این هم دلیل دیگری از تعادل فردوسی در جانبداری است. حتی این مسئله درباره اقوام دیگر، مانند عربتباران در مقابل ایرانیان هم صادق است. نمونهای از این مسئله را در داستان رودابه و زال میتوان دید. نکته پایانی این موضوع آنکه در شاهنامه تورانیان یا تُرکان هیچ ارتباطی به آذربایجانیها (اهالی خطه آذربایجان) ندارند. یعنی در شاهنامه کاملاً میان این دو گروه تفاوت وجود دارد و آذربایجانیها در سپاه ایران در مقابل تورانیان میجنگند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 #سجاد_آیدنلو: در شاهنامه، تُرکان و تورانیان هیچ ارتباطی با آذربایجانیها ندارند.
من در کتابِ «آذربایجان و شاهنامه» عرض کردهام که در شاهنامه، قومی به مرزهای شخصی ایران حمله میکنند که با دو نام «تورانیان» و «ترکان»خوانده میشوند. در تاریخِ واقعی در دوره ساسانیان، اقوام تُرک از مرزهای شرقی به ایران حمله میکنند. همین مسئله در تاریخ رِوایی و حماسی ما «حمله تورانیان» خوانده شده است. در واقع بهمرور و در روند تکوین روایات حماسی و پهلوانی ایران، دو مفهوم متفاوت تُرک از حوزهی تاریخ واقعی و مفهوم تورانی از حوزه تاریخ رِوایی در هم آمیخته و یکسان نگاشته شده است. در نتیجه در شاهنامه و منابع دیگر، تورانی مساوی شده است با تُرک.! مسئله دوم اینکه تُرکان در شاهنامه از زبان ایرانیان و ایرانیان از زبان تورانیان نکوهش میشوند. این هم دلیل دیگری از تعادل فردوسی در جانبداری است. حتی این مسئله درباره اقوام دیگر، مانند عربتباران در مقابل ایرانیان هم صادق است. نمونهای از این مسئله را در داستان رودابه و زال میتوان دید. نکته پایانی این موضوع آنکه در شاهنامه تورانیان یا تُرکان هیچ ارتباطی به آذربایجانیها (اهالی خطه آذربایجان) ندارند. یعنی در شاهنامه کاملاً میان این دو گروه تفاوت وجود دارد و آذربایجانیها در سپاه ایران در مقابل تورانیان میجنگند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍19👎2
سلام آقای سعدی
منصور ضابطیان
🎙 برنامه صوتی "سلام آقای سعدی "
اثر منصور ضابطیان
"اگر پیل زوری و گر شیر چنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ"
🔴 به بهانه یکم اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی شیرازی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
اثر منصور ضابطیان
"اگر پیل زوری و گر شیر چنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ"
🔴 به بهانه یکم اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی شیرازی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 گزاره ابطالناپذیر سعدی: "مرد نکونام نمیرد هرگز" ؛ بلکه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود...
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3
دیباچه گلستان
ساعد باقری
🎙در طلیعهی یکم اردیبهشت جلالی، به بهانهی روز بزرگداشتِ سعدی شیرازی، دیباچهی گلستان سعدی را با خوانشِ ساعد باقری بشنویم.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍5
.
🔴 ای بر درِ سرایت غوغای عشقبازان
✍️ علیرضا بهرامیان
حدود ۷۰۰ سال از آن هنگام میگذرد که جهانگرد مغربی، ابن بطّوطه، در شرق چین، از قایقرانان سرودههایی به فارسی شنید و از آن میان بیتی را در دفتر و سفرنامۀ خویش ثبت کرد:
تا دل به مهرت دادهام در بحر غم افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری
هنوز از مرگ شیخ اجل سعدی شیرازی چند سال بیش نگذشته بود که شعر او را در اقصای چین میخواندند و جهانگرد عربزبان، آهنگ آن را سخت پسندید. او مدتی بعد توفیق یافت و در شیراز عهد ابواسحاق اینجو بر تربت پاک شیخ اجل حاضر شد و در سفرنامۀ خود از شعر سعدی و زاویهای که بیرون شیراز در رکنآباد در بوستانی مصفّا پدید آورده بود سخن گفت و حوضهای مرمری بر مزار شیخ که مردم شیراز جامههای خود را در نهر بزرگ آبی که از آنجا میگذشت، میشستند و گویا شیخ بزرگوار خود چنین خواسته بود.
سعدی و شعر سعدی را با آب پیوندی استوار است:
سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی!
نه آنکه به نوشتۀ جنید شیرازی، سعدی در بیتالمقدس و شام مدّتها آب بر تشنگان میرسانید و هم از این روی در مراتب معنوی به مقامهای عالی رسید:
روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنهترم!
شعر سعدی برای زبان پارسی همچون آب مایۀ حیات و تازگی است. سعدی در دورۀ زندگی، آب به تشنگان میرسانید و اکنون پس از قرنها شعر او همچون آب زلال روان تشنگان را آرام میدارد و صفا میبخشد. سعدی زبان فارسی را با خود همه جای گیتی برده و همه را از لطف سخن خویش برخوردار کرده است. هم بدین سبب سعدی را «پیمبر» زبان فارسی خواندهاند: زبان فارسی با سعدی، زبان عشق و محبّت و دوستی و مداراست. گلستان و بوستان او هفت قرن است که آموزگار زبان فارسی است و ضمن حکایات دلکش و عبرتآموز آن، به بهترین وجهی، درس اخلاق و زندگی داده است و راستی که «بر حکمت سعدی نتوان خرده گرفتن».
لطف سخن و حکمت سعدی در این است که همگان به قدر وسع و توفیق میتوانند از پند او بیاموزند و از زندگی برخورداری تمام بیایند ولی چنین به نظر میرسد و خود شیخ بزرگوار نیز در نظر داشته است، اصحاب قدرت در مجلس درس سعدی میباید در صف نخست باشند وگرنه برای ایشان «خواب نیمروز» از هر عبارتی «فاضلتر» است «تا در آن یک نفس خلق را» نیازارند و به قول سعدی: «بدان که ملوک از بهر پاس رعیتاند نه رعیت از بهر طاعت ملوک».
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 ای بر درِ سرایت غوغای عشقبازان
✍️ علیرضا بهرامیان
حدود ۷۰۰ سال از آن هنگام میگذرد که جهانگرد مغربی، ابن بطّوطه، در شرق چین، از قایقرانان سرودههایی به فارسی شنید و از آن میان بیتی را در دفتر و سفرنامۀ خویش ثبت کرد:
تا دل به مهرت دادهام در بحر غم افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری
هنوز از مرگ شیخ اجل سعدی شیرازی چند سال بیش نگذشته بود که شعر او را در اقصای چین میخواندند و جهانگرد عربزبان، آهنگ آن را سخت پسندید. او مدتی بعد توفیق یافت و در شیراز عهد ابواسحاق اینجو بر تربت پاک شیخ اجل حاضر شد و در سفرنامۀ خود از شعر سعدی و زاویهای که بیرون شیراز در رکنآباد در بوستانی مصفّا پدید آورده بود سخن گفت و حوضهای مرمری بر مزار شیخ که مردم شیراز جامههای خود را در نهر بزرگ آبی که از آنجا میگذشت، میشستند و گویا شیخ بزرگوار خود چنین خواسته بود.
سعدی و شعر سعدی را با آب پیوندی استوار است:
سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی!
نه آنکه به نوشتۀ جنید شیرازی، سعدی در بیتالمقدس و شام مدّتها آب بر تشنگان میرسانید و هم از این روی در مراتب معنوی به مقامهای عالی رسید:
روان تشنه برآساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنهترم!
شعر سعدی برای زبان پارسی همچون آب مایۀ حیات و تازگی است. سعدی در دورۀ زندگی، آب به تشنگان میرسانید و اکنون پس از قرنها شعر او همچون آب زلال روان تشنگان را آرام میدارد و صفا میبخشد. سعدی زبان فارسی را با خود همه جای گیتی برده و همه را از لطف سخن خویش برخوردار کرده است. هم بدین سبب سعدی را «پیمبر» زبان فارسی خواندهاند: زبان فارسی با سعدی، زبان عشق و محبّت و دوستی و مداراست. گلستان و بوستان او هفت قرن است که آموزگار زبان فارسی است و ضمن حکایات دلکش و عبرتآموز آن، به بهترین وجهی، درس اخلاق و زندگی داده است و راستی که «بر حکمت سعدی نتوان خرده گرفتن».
لطف سخن و حکمت سعدی در این است که همگان به قدر وسع و توفیق میتوانند از پند او بیاموزند و از زندگی برخورداری تمام بیایند ولی چنین به نظر میرسد و خود شیخ بزرگوار نیز در نظر داشته است، اصحاب قدرت در مجلس درس سعدی میباید در صف نخست باشند وگرنه برای ایشان «خواب نیمروز» از هر عبارتی «فاضلتر» است «تا در آن یک نفس خلق را» نیازارند و به قول سعدی: «بدان که ملوک از بهر پاس رعیتاند نه رعیت از بهر طاعت ملوک».
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍13
.
🔴 سعدی، یکی از خود ماست
✍️ سهند ایرانمهر
اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. هانری ماسه (تحقیق درباره سعدی ص.۳۴۵) میگوید: «ما غربیها وقتی اشعار شاعران بزرگ فارسیگوی را میخوانیم با وجود همه نبوغشان فکری ناآشنا و دیر فهم را در آنان میبینیم. در آثار سعدی این دیرفهمی از بین میرود و پیوستگی دایمی و معتدل میان عقل و تخیل، این فلسفه عقل سلیم و این اخلاق کاملاً عملی و قابل فهم با سبکی سلیس مشاهده میشود». بنابراین ارنست رنان، درست میگفت که: «سعدی در واقع یکی از خود ماست». حالا میخواهم به سیاق و شکل خلاصهای که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان به خوبی بیان کردهاند یکی ازنمودهای «شکل خودم ما»استها را با شرح چگونگی پدید آمدن «گلستان» در اینجا یادآوری کنم...
#مناسبتها
🔴 متن کامل یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 سعدی، یکی از خود ماست
✍️ سهند ایرانمهر
اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. هانری ماسه (تحقیق درباره سعدی ص.۳۴۵) میگوید: «ما غربیها وقتی اشعار شاعران بزرگ فارسیگوی را میخوانیم با وجود همه نبوغشان فکری ناآشنا و دیر فهم را در آنان میبینیم. در آثار سعدی این دیرفهمی از بین میرود و پیوستگی دایمی و معتدل میان عقل و تخیل، این فلسفه عقل سلیم و این اخلاق کاملاً عملی و قابل فهم با سبکی سلیس مشاهده میشود». بنابراین ارنست رنان، درست میگفت که: «سعدی در واقع یکی از خود ماست». حالا میخواهم به سیاق و شکل خلاصهای که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان به خوبی بیان کردهاند یکی ازنمودهای «شکل خودم ما»استها را با شرح چگونگی پدید آمدن «گلستان» در اینجا یادآوری کنم...
#مناسبتها
🔴 متن کامل یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
سعدی یکی از خود ماست...
. 🔴 سعدی یکی از خود ماست ✍️ سهند ایرانمهر اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی است. هانری ماسه (تحقیق درباره سعدی ص.۳۴۵) میگوید: «ما غربیها وقتی اشعار شاعران بزرگ فارسیگوی را میخوانیم با وجود همه نبوغشان فکری ناآشنا و دیرفهم را در آنان میبینیم. در آثار سعدی…
👍6
.
🔴 یکم اردیبهشتماه روز بزرگداشت سعدی
زبان سعدی
✍️ محمدجعفر محجوب
بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیدهاند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و میکند، زبانی است که پایههای آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بینظیر و روشهایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمهای که بر گلستان تصحیحشدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ایکاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائممقام) که اعتراف میکنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسیزبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزهکاریهای آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسیزبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.
🔴 منبع: «زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایراننامه، سال سوم، صص ۵۸۷-۶۲۳
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 یکم اردیبهشتماه روز بزرگداشت سعدی
زبان سعدی
✍️ محمدجعفر محجوب
بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیدهاند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و میکند، زبانی است که پایههای آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بینظیر و روشهایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمهای که بر گلستان تصحیحشدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ایکاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائممقام) که اعتراف میکنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسیزبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزهکاریهای آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسیزبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.
🔴 منبع: «زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایراننامه، سال سوم، صص ۵۸۷-۶۲۳
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍4
.
🔴 در معاصریت سعدی
✍️ محمدرضا جوادییگانه
اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش گلستان، روز سعدی نامیده شده است. مهمترین ویژگی سعدی، حکیم است، یعنی دانشمندی که به تجربه، به فضلیت دست یافته است. از نظر او، پادشاه باید که بداند همیشه به نصایح حکیم، حکیمی چون سعدی، نیاز دارد. اما نصیحت سعدی، نصحیت است نه مدح، و به حاکمان هم نصیحت میکند که مداحی چاپلوسان، دامی است برای کسب منفعت: «مباش غره به گفتار مادح طماع / که دام مگر نهاد از برای صید نصیب». نصایح علنی سعدی به حاکمان خونریز مغول، در زمانی که هنوز اهلی نشده بودند، شنیدنی است. سعدی در انتهای قصیدهای که میآوریم تصریح دارد که «سعدیا چندان که میدانی بگوی/ حق نباید گفتن الا آشکار».
در کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، در سه رسالهای که دیگران در احوال او نوشتهاند، شرح دیدار او با آباقا خان فرزند هلاکو و پادشاه ایلخانیان آمده که شاه از او پندی خواسته و سعدی میگوید: «شهی که پاس رعیت نگاه میدارد / حلال باد خراجش که مزد چوپانیست. وگرنه راعی خلق است زهر مارش باد / که هرچه میخورد او جز مسلمانیست» و همین «زهرمارش باد»» را در «رساله انکیانو» هم تکرار میکند که «مَثلِ حاکم با رعیت مثل چوپانست با گله، اگر گله نگه ندارد مزد چوپانی حرام میستاند.» او در این رساله، نصایح متعددی به حاکم فارس دارد، از جمله: «و حکایت پادشاهان پیشین بسیار میخواند تا از سیرت نیکان خیر آموزد و از عاقبت بدان عبرت گیرد، و در حال گذشتگان نظر کند و مردم ناآزموده را اعتماد نکند، و کار بزرگ بخردان نفرماید و هیبت خود را نگاه دارد و مسخره و مطرب و بازیگر و امثال اینها را همه وقتی بخود راه ندهد». (رساله را در اینجا بخوانید).
سه قصیدهای که او در مدح امیر ایکیانو، حاکم ایلخانی فارس (۶۶۷-۶۷۰ ه.ق.) دارد همه خواندنی است. در انتهای یکی از این قصاید، او را چنین خطاب میکند: «دولت نوئین اعظم شهریار/ باد تا باشد بقای روزگار. خسرو عادل امیر نامور/ انکیانو سرور عالی تبار». اما همه شعر بجای مدح، نصیحت است، همان که وظیفه حکیم است، دیگران «پادشاهان را ثنا گویند و مدح»، اما سعدی «دعایی درویشوار» میکند که «یارب الهامش به نیکویی بده». بخشهایی از این قصیده زیبا را بخوانید و ببینید که سعدی به گفته ضیاء موحد، آنچنان معاصر ماست که بسیاری از شاعران امروز ایران نیستند.
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کار
اینکه در شهنامهها آوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار
ای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
همچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
واین چه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار
این همه هیچ است چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار؟
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کاز او ماند سرای زرنگار
چون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین در گذار
چون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دار
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار
ملکبانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
از درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 در معاصریت سعدی
✍️ محمدرضا جوادییگانه
اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش گلستان، روز سعدی نامیده شده است. مهمترین ویژگی سعدی، حکیم است، یعنی دانشمندی که به تجربه، به فضلیت دست یافته است. از نظر او، پادشاه باید که بداند همیشه به نصایح حکیم، حکیمی چون سعدی، نیاز دارد. اما نصیحت سعدی، نصحیت است نه مدح، و به حاکمان هم نصیحت میکند که مداحی چاپلوسان، دامی است برای کسب منفعت: «مباش غره به گفتار مادح طماع / که دام مگر نهاد از برای صید نصیب». نصایح علنی سعدی به حاکمان خونریز مغول، در زمانی که هنوز اهلی نشده بودند، شنیدنی است. سعدی در انتهای قصیدهای که میآوریم تصریح دارد که «سعدیا چندان که میدانی بگوی/ حق نباید گفتن الا آشکار».
در کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، در سه رسالهای که دیگران در احوال او نوشتهاند، شرح دیدار او با آباقا خان فرزند هلاکو و پادشاه ایلخانیان آمده که شاه از او پندی خواسته و سعدی میگوید: «شهی که پاس رعیت نگاه میدارد / حلال باد خراجش که مزد چوپانیست. وگرنه راعی خلق است زهر مارش باد / که هرچه میخورد او جز مسلمانیست» و همین «زهرمارش باد»» را در «رساله انکیانو» هم تکرار میکند که «مَثلِ حاکم با رعیت مثل چوپانست با گله، اگر گله نگه ندارد مزد چوپانی حرام میستاند.» او در این رساله، نصایح متعددی به حاکم فارس دارد، از جمله: «و حکایت پادشاهان پیشین بسیار میخواند تا از سیرت نیکان خیر آموزد و از عاقبت بدان عبرت گیرد، و در حال گذشتگان نظر کند و مردم ناآزموده را اعتماد نکند، و کار بزرگ بخردان نفرماید و هیبت خود را نگاه دارد و مسخره و مطرب و بازیگر و امثال اینها را همه وقتی بخود راه ندهد». (رساله را در اینجا بخوانید).
سه قصیدهای که او در مدح امیر ایکیانو، حاکم ایلخانی فارس (۶۶۷-۶۷۰ ه.ق.) دارد همه خواندنی است. در انتهای یکی از این قصاید، او را چنین خطاب میکند: «دولت نوئین اعظم شهریار/ باد تا باشد بقای روزگار. خسرو عادل امیر نامور/ انکیانو سرور عالی تبار». اما همه شعر بجای مدح، نصیحت است، همان که وظیفه حکیم است، دیگران «پادشاهان را ثنا گویند و مدح»، اما سعدی «دعایی درویشوار» میکند که «یارب الهامش به نیکویی بده». بخشهایی از این قصیده زیبا را بخوانید و ببینید که سعدی به گفته ضیاء موحد، آنچنان معاصر ماست که بسیاری از شاعران امروز ایران نیستند.
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کار
اینکه در شهنامهها آوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار
ای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
همچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
واین چه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار
این همه هیچ است چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار؟
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کاز او ماند سرای زرنگار
چون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین در گذار
چون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دار
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار
ملکبانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
از درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍5
.
🔴 "اصلاح سعدیانه، انقلاب حافظانه"
✍️ مالک رضایی
اول اردیبهشت را در تقویم رسمی ایران، روز بزرگداشت سعدی، نام نهادهاند. همویی که زبان فارسی به سبک و بلاغت امروزیاش وامدار اوست.
کسانی که در دهههای ششم، هفتم از زندگانی خود به سر میبرند و عمری نسبتا طولانی پشت سر نهادهاند، به یاد دارند که اقبال ادب دوستان و خوشهچینان سخن به سعدی بیشتر از حافظ بود. عمدتا از سعدی میگفتند و در وصف افراد با سواد میگفتند "او با گلستان آشناست و...".
اما رفتهرفته، حافظ، گوی سبقت را نهتنها از سعدی بلکه از همگان ربود.
کسی که که گفته بود: "جهان به تیغ بلاغت گرفته است..." عملا فتوحات ادبی خود را حداقل در عرصه غزل و نه لزوما بوستان و گلستان به حافظ تسلیم کرد.
حافظ بود که با صلابت تمام در غزل میگفت: "شهد و شکر از سخنم میریزد....گر به دیوان غزل، صدر نشینم. چه عجب؟ سالها بندگی صاحب دیوان کردم..."حافظ بودکه به صدر مصطبه نشسته و میر مجلس گشته بود.
پاسخ به چرایی این جابهجایی، امر دشواری است؛ اما شاید با تحولاتی که در عصر اعتراض و انقلابیگری و... رخ داد، زبان تند و انقلابی حافظ بیشتر از کلام ناصحانه سعدی، بر دل مخاطبان عصر جدید مینشست.
هرچه کلام سعدی متواضعانه و فروتنانه و مصلحانه بود؛ کلام حافظ، معترضانه و متعرضانه و عصیانگرانه بود. زبان حافظ عاصی بود و نیز مغرور، متکبر، سرکش، معترض، متعرض، ستیزهگر و در یک کلام، زبانی شلوغ، که به پروبال همه میپیچید و از واعظ و والی و زاهد و عارف و صوفی و پیرمغان و... هیچکسی را از تیغ انتقادش در امان نمیگذاشت. و این شاید به مذاق و مزاج انقلابیگران خوشتر از کلام سعدی میآمد.
زبان حافظ با منتقدین و مخالفین خود، بهشدت پرخاشگر بود: "... تو برو خود را باش... گناه من به تو چه ربطی دارد. گناه دگران بر تو نخواهند نوشت... من اگر چه غرق گنهم میروم به بهشت... مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت... تو چه میفهمی؟... راز درون پرده چه دانی؟ خموش.... سهو و خطای من، گرش اعتبار نیست، پس معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟... زاهد، شراب کوثر و حافظ، پیاله خواست، تا در میانه، خواسته کردگار چیست؟..."
از این ستیزهجوییها در کلام سعدی نبود و شاید همین هم، اشتهای سیریناپذیر و هیجانپسند تحولخواهان را راضی نمیکرد.
هرچه که حافظ در مواضع خود تندرو و رادیکال و انقلابی بود؛ سعدی خیلی مراقب بود که از این رویهها اجتناب کند و برخلاف حافظ "چارتکبیر نزند یکسره بر هرچه که هست".
اندیشهاش در عرصه سیاست هم، ناصحانه بود و گاهی رعایا را از اعتراض شدید به حاکمان که به قیمت جانشان تمام میشد برحذر میداشت و میگفت:
"... ای روبهک، چرا نمینشینی به جای خویش؟ با شیر پنجه میکنی و بینی سزای خویش. خونت برای قالی سلطان بریختند، ابله ،چرا نمیخسبی بر بوریای خویش ؟...".
لیکن خودش بههیچوجه دامن سیاست و نصیحت ملوک و... را رها نمیکرد و مرتبا درصدد اصلاح امور بود. به صد زبان ناصحانه میگفت: "... شهی که پاس رعیت، نگاه میدارد، حلال باد خراجش که مزد چوپانیست وگرنه راعی خلق است، زهرمارش باد که هرچه میخورد او، جزیت مسلمانیست".
باری؛ ما در مقام داوری میان این دو بزرگوار نیستیم و نباید هم باشیم. بهتر است فصلالخطاب سخن این یادداشت را کلام حضرت امیرالمومنین علی(ع) قرار دهیم که در محفلی از شعر و ادب از آن امیر بیرقیب دنیای سخن، پرسیدند بهترین شاعر عصر ما چه کسیست؟
فرمود: "شاعران در یک میدان نتاختهاند که بتوان قهرمان آن را مشخص کرد...".
بر اساس همان سخن رهگشا، باید گفت که حافظ و سعدی هم در یک میدان نتاختهاند. جنس سخنان آن دو نیز از هم متفاوت و متمایز است. لیکن سخن این یادداشت تعلق به سعدی دارد و "او، آن نیست که دل از صحبت وی بر گیریم...".
🔴 خوانش غزل سعدی با مطلع:
"تو آن نِهای که دل از صحبت تو برگیرند ..."
خوانش: مالک رضایی
موسیقی زمینه: بیات ترک (زند)
🔴 منبع: کانال راهبرد
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 "اصلاح سعدیانه، انقلاب حافظانه"
✍️ مالک رضایی
اول اردیبهشت را در تقویم رسمی ایران، روز بزرگداشت سعدی، نام نهادهاند. همویی که زبان فارسی به سبک و بلاغت امروزیاش وامدار اوست.
کسانی که در دهههای ششم، هفتم از زندگانی خود به سر میبرند و عمری نسبتا طولانی پشت سر نهادهاند، به یاد دارند که اقبال ادب دوستان و خوشهچینان سخن به سعدی بیشتر از حافظ بود. عمدتا از سعدی میگفتند و در وصف افراد با سواد میگفتند "او با گلستان آشناست و...".
اما رفتهرفته، حافظ، گوی سبقت را نهتنها از سعدی بلکه از همگان ربود.
کسی که که گفته بود: "جهان به تیغ بلاغت گرفته است..." عملا فتوحات ادبی خود را حداقل در عرصه غزل و نه لزوما بوستان و گلستان به حافظ تسلیم کرد.
حافظ بود که با صلابت تمام در غزل میگفت: "شهد و شکر از سخنم میریزد....گر به دیوان غزل، صدر نشینم. چه عجب؟ سالها بندگی صاحب دیوان کردم..."حافظ بودکه به صدر مصطبه نشسته و میر مجلس گشته بود.
پاسخ به چرایی این جابهجایی، امر دشواری است؛ اما شاید با تحولاتی که در عصر اعتراض و انقلابیگری و... رخ داد، زبان تند و انقلابی حافظ بیشتر از کلام ناصحانه سعدی، بر دل مخاطبان عصر جدید مینشست.
هرچه کلام سعدی متواضعانه و فروتنانه و مصلحانه بود؛ کلام حافظ، معترضانه و متعرضانه و عصیانگرانه بود. زبان حافظ عاصی بود و نیز مغرور، متکبر، سرکش، معترض، متعرض، ستیزهگر و در یک کلام، زبانی شلوغ، که به پروبال همه میپیچید و از واعظ و والی و زاهد و عارف و صوفی و پیرمغان و... هیچکسی را از تیغ انتقادش در امان نمیگذاشت. و این شاید به مذاق و مزاج انقلابیگران خوشتر از کلام سعدی میآمد.
زبان حافظ با منتقدین و مخالفین خود، بهشدت پرخاشگر بود: "... تو برو خود را باش... گناه من به تو چه ربطی دارد. گناه دگران بر تو نخواهند نوشت... من اگر چه غرق گنهم میروم به بهشت... مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت... تو چه میفهمی؟... راز درون پرده چه دانی؟ خموش.... سهو و خطای من، گرش اعتبار نیست، پس معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟... زاهد، شراب کوثر و حافظ، پیاله خواست، تا در میانه، خواسته کردگار چیست؟..."
از این ستیزهجوییها در کلام سعدی نبود و شاید همین هم، اشتهای سیریناپذیر و هیجانپسند تحولخواهان را راضی نمیکرد.
هرچه که حافظ در مواضع خود تندرو و رادیکال و انقلابی بود؛ سعدی خیلی مراقب بود که از این رویهها اجتناب کند و برخلاف حافظ "چارتکبیر نزند یکسره بر هرچه که هست".
اندیشهاش در عرصه سیاست هم، ناصحانه بود و گاهی رعایا را از اعتراض شدید به حاکمان که به قیمت جانشان تمام میشد برحذر میداشت و میگفت:
"... ای روبهک، چرا نمینشینی به جای خویش؟ با شیر پنجه میکنی و بینی سزای خویش. خونت برای قالی سلطان بریختند، ابله ،چرا نمیخسبی بر بوریای خویش ؟...".
لیکن خودش بههیچوجه دامن سیاست و نصیحت ملوک و... را رها نمیکرد و مرتبا درصدد اصلاح امور بود. به صد زبان ناصحانه میگفت: "... شهی که پاس رعیت، نگاه میدارد، حلال باد خراجش که مزد چوپانیست وگرنه راعی خلق است، زهرمارش باد که هرچه میخورد او، جزیت مسلمانیست".
باری؛ ما در مقام داوری میان این دو بزرگوار نیستیم و نباید هم باشیم. بهتر است فصلالخطاب سخن این یادداشت را کلام حضرت امیرالمومنین علی(ع) قرار دهیم که در محفلی از شعر و ادب از آن امیر بیرقیب دنیای سخن، پرسیدند بهترین شاعر عصر ما چه کسیست؟
فرمود: "شاعران در یک میدان نتاختهاند که بتوان قهرمان آن را مشخص کرد...".
بر اساس همان سخن رهگشا، باید گفت که حافظ و سعدی هم در یک میدان نتاختهاند. جنس سخنان آن دو نیز از هم متفاوت و متمایز است. لیکن سخن این یادداشت تعلق به سعدی دارد و "او، آن نیست که دل از صحبت وی بر گیریم...".
🔴 خوانش غزل سعدی با مطلع:
"تو آن نِهای که دل از صحبت تو برگیرند ..."
خوانش: مالک رضایی
موسیقی زمینه: بیات ترک (زند)
🔴 منبع: کانال راهبرد
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فارغ از دنیا، دَمی با سعدی
به بهانهی یکم اردیبهشت، روزِ بزرگداشتِ «سعدی» با غزلی از شیخِ اجل و صدای استاد محمدرضا شجریان به همراه تصاویرِ سعدیه، برگرفته از مستند ایران، ساختۀ حمید مجتهدی همراه شویم.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
به بهانهی یکم اردیبهشت، روزِ بزرگداشتِ «سعدی» با غزلی از شیخِ اجل و صدای استاد محمدرضا شجریان به همراه تصاویرِ سعدیه، برگرفته از مستند ایران، ساختۀ حمید مجتهدی همراه شویم.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍6
🔴 غوغای سعدی
✍️ مصطفی نصیری، پژوهشگرِ تاریخ اندیشۀ سیاسی
شیخ مصلحالدین ️سعدی - علیهالرحمه - جایگاه برجستهای در فرهنگ و ادب ایرانی دارد. گرچه جایگاه ادبی و فرهنگی سعدی همواره در جامعه ایرانی به صورت خاص، و در جامعه ایران بزرگ فرهنگی و جهان فارسیزبان به صورت عام مورد توجه بوده است، اما شوربختانه کارکرد و جایگاه سیاسی وی به همان اندازه، از نظرهای ما دور مانده بود.
اغراق نخواهد بود اگر بگویم که این شادروان دکتر جواد طباطبایی بود که نگاه ما به سعدی و حافظ و فردوسی و برخی منابع شعر و ادب فارسی را تغییر داد، و باز همو بود که نشان داد بسیاری از این منابع، که ما آنها را صرفا در حوزه ادبیات میفهمیدیم، به طریق اولی منابع مهم سیاستنامهای ایرانی هستند.
سعدی یکی از آن منابع سیاستنامهای سترگ بود که شادروان دکتر طباطبایی با مفهوم "جدید در قدیم" اهمیت او را بازشناسی کرد. سعدی هرچند به صورت کلی در دوران قدیم آگاهی ملی ایرانی قرار دارد، اما در عینحال، او کسی است که نسبت به دیگر ابناء آن روزگار، بسیار جلوتر از دوره تاریخی خود میاندیشید. تاکنون میپنداشتیم که سعدی با خلق دو اثر معروف گلستان و بوستان، تنها معیاری برای زبان فارسی رسمی و کلاسیک ایجاد کرد و با این کار - البته بسیار سترگ - این تنها زبان "قدیمجدید" دنیا را، تا ورود در دوران جدید و شکلگیری نهاد جدید آموزش، از اختلاف گویش مرسوم و معمول در دنیای قدیم رهایی بخشید. هرچند این کار در تاریخ تحول زبان فارسی در حوزه تمدنی ایران بسیار اهمیت دارد، اما همین ارمغان در سنجه با دستاورد این کار، خود بسیار ناچیز مینُمایاند، زیرا از نخستین ارمغانهای تبدیل بوستان و گلستان برای معیارِ حد فصاحت و بلاغتِ زبانِ فارسیِ کلاسیک و رسمی، این بود که این دو اثر به دو مهمترین منبع درسی در همه مکتبخانهها در سراسر حوزه تمدنی فلات ایران برگزیده شدند. درواقع با خلق دو اثر بوستان و گلستان سعدی، تو گویی که مکتبخانهها در سراسر این فلات پهناور، و حتی در مواردی فراتر از آن، در گستره جهان اسلام، به یک یک سیستم آموزشی روشمند و یکپارچه تبدیل شدند.
تا قبل از سعدی، مکتبخانهداران در گستره این فلات، هر کدام در کنار "نص" واحد دینی، "نص" مشترک ایرانی و فارسی در اختیار نداشته و هرکدام متناسب با سلیقه خود، کتابی و یا فرازهایی از کتابهایی را به نونهالان آموزش میدادند، ولی نفوذ این دو اثر در جهان ایرانی و سپس در دنیای اسلامی چنان گسترده شد که در همه مکتبخانهها و مدرسههای دینی، به عنوان منابع آموزشی استاندارد برگزیده شدند و با این کار زبان فارسی با گویش و املای یکسان تدریس شد. اما اهمیت این کار تنها به خود زبان فارسی برنمیگشت، بلکه بالاتر از آن، این فرصت برای ایرانیان دست داد تا بیش از پیش، همدیگر را با یک زبان معیارشده (چه از حیث لفظ و چه از حیث معنی و مضمون) بفهمند و بدینگونه - و به بیان جدید - پارادایم واحدی را ایجاد کنند. این امکان پارادایم واحد درواقع همان مضمون ملتشدگی در دنیای قدیم قبل از پیدایش مفهوم ملت در دنیای جدید است که بشاربنبُرد و فردوسی و نظامی و خاقانی و سعدی و حافظ و مولوی عطار و خیام و ....، در کنار ابنمقفع و فارابی و ابنسینا و رازی و ابوریحان و بیهقی و خواجهنظام و خواجهنصیر و ابنمسکویه و ابوحیان توحیدی و ابوسلیمانسجستانی و ابوالحسنعامری و جوینی و ....، از عناصر مهم آن هستند، که شادروان دکتر طباطبایی به دفعات بر آنها تاکید کرده است.
اگر بخواهم یکی دیگر از ابزارهای مفهومی دکتر طباطبایی را برای بیان منظورم به کار بگیرم، توانم گفت که این آثار ادبی، تاریخی و علمی که در عینحال منابع سیاستنامهای ایرانشهرانه نیز بودند - و هستند - به روند "وحدت در کثرت" ایرانی، تنظیم دیالکتیکی دادند که نتیجه غایی، رسیدن به (وحدت "وحدت در کثرت") بود. در جاهای دیگر توضیح دادهام که در ایران دوره اسلامی، تحولاتی رخ داد که در پیامد آنها، زبان فارسی این بخت و امکان را یافت تا به زبان مشترک ایرانیان، همان اهالی ایرانشهر (اهل فُرس در اصطلاح عرب، و اهل پرس یا پغس در اصطلاح اهل فرنگ) تبدیل شود. ...
🔴 متن کاملِ یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 غوغای سعدی
✍️ مصطفی نصیری، پژوهشگرِ تاریخ اندیشۀ سیاسی
شیخ مصلحالدین ️سعدی - علیهالرحمه - جایگاه برجستهای در فرهنگ و ادب ایرانی دارد. گرچه جایگاه ادبی و فرهنگی سعدی همواره در جامعه ایرانی به صورت خاص، و در جامعه ایران بزرگ فرهنگی و جهان فارسیزبان به صورت عام مورد توجه بوده است، اما شوربختانه کارکرد و جایگاه سیاسی وی به همان اندازه، از نظرهای ما دور مانده بود.
اغراق نخواهد بود اگر بگویم که این شادروان دکتر جواد طباطبایی بود که نگاه ما به سعدی و حافظ و فردوسی و برخی منابع شعر و ادب فارسی را تغییر داد، و باز همو بود که نشان داد بسیاری از این منابع، که ما آنها را صرفا در حوزه ادبیات میفهمیدیم، به طریق اولی منابع مهم سیاستنامهای ایرانی هستند.
سعدی یکی از آن منابع سیاستنامهای سترگ بود که شادروان دکتر طباطبایی با مفهوم "جدید در قدیم" اهمیت او را بازشناسی کرد. سعدی هرچند به صورت کلی در دوران قدیم آگاهی ملی ایرانی قرار دارد، اما در عینحال، او کسی است که نسبت به دیگر ابناء آن روزگار، بسیار جلوتر از دوره تاریخی خود میاندیشید. تاکنون میپنداشتیم که سعدی با خلق دو اثر معروف گلستان و بوستان، تنها معیاری برای زبان فارسی رسمی و کلاسیک ایجاد کرد و با این کار - البته بسیار سترگ - این تنها زبان "قدیمجدید" دنیا را، تا ورود در دوران جدید و شکلگیری نهاد جدید آموزش، از اختلاف گویش مرسوم و معمول در دنیای قدیم رهایی بخشید. هرچند این کار در تاریخ تحول زبان فارسی در حوزه تمدنی ایران بسیار اهمیت دارد، اما همین ارمغان در سنجه با دستاورد این کار، خود بسیار ناچیز مینُمایاند، زیرا از نخستین ارمغانهای تبدیل بوستان و گلستان برای معیارِ حد فصاحت و بلاغتِ زبانِ فارسیِ کلاسیک و رسمی، این بود که این دو اثر به دو مهمترین منبع درسی در همه مکتبخانهها در سراسر حوزه تمدنی فلات ایران برگزیده شدند. درواقع با خلق دو اثر بوستان و گلستان سعدی، تو گویی که مکتبخانهها در سراسر این فلات پهناور، و حتی در مواردی فراتر از آن، در گستره جهان اسلام، به یک یک سیستم آموزشی روشمند و یکپارچه تبدیل شدند.
تا قبل از سعدی، مکتبخانهداران در گستره این فلات، هر کدام در کنار "نص" واحد دینی، "نص" مشترک ایرانی و فارسی در اختیار نداشته و هرکدام متناسب با سلیقه خود، کتابی و یا فرازهایی از کتابهایی را به نونهالان آموزش میدادند، ولی نفوذ این دو اثر در جهان ایرانی و سپس در دنیای اسلامی چنان گسترده شد که در همه مکتبخانهها و مدرسههای دینی، به عنوان منابع آموزشی استاندارد برگزیده شدند و با این کار زبان فارسی با گویش و املای یکسان تدریس شد. اما اهمیت این کار تنها به خود زبان فارسی برنمیگشت، بلکه بالاتر از آن، این فرصت برای ایرانیان دست داد تا بیش از پیش، همدیگر را با یک زبان معیارشده (چه از حیث لفظ و چه از حیث معنی و مضمون) بفهمند و بدینگونه - و به بیان جدید - پارادایم واحدی را ایجاد کنند. این امکان پارادایم واحد درواقع همان مضمون ملتشدگی در دنیای قدیم قبل از پیدایش مفهوم ملت در دنیای جدید است که بشاربنبُرد و فردوسی و نظامی و خاقانی و سعدی و حافظ و مولوی عطار و خیام و ....، در کنار ابنمقفع و فارابی و ابنسینا و رازی و ابوریحان و بیهقی و خواجهنظام و خواجهنصیر و ابنمسکویه و ابوحیان توحیدی و ابوسلیمانسجستانی و ابوالحسنعامری و جوینی و ....، از عناصر مهم آن هستند، که شادروان دکتر طباطبایی به دفعات بر آنها تاکید کرده است.
اگر بخواهم یکی دیگر از ابزارهای مفهومی دکتر طباطبایی را برای بیان منظورم به کار بگیرم، توانم گفت که این آثار ادبی، تاریخی و علمی که در عینحال منابع سیاستنامهای ایرانشهرانه نیز بودند - و هستند - به روند "وحدت در کثرت" ایرانی، تنظیم دیالکتیکی دادند که نتیجه غایی، رسیدن به (وحدت "وحدت در کثرت") بود. در جاهای دیگر توضیح دادهام که در ایران دوره اسلامی، تحولاتی رخ داد که در پیامد آنها، زبان فارسی این بخت و امکان را یافت تا به زبان مشترک ایرانیان، همان اهالی ایرانشهر (اهل فُرس در اصطلاح عرب، و اهل پرس یا پغس در اصطلاح اهل فرنگ) تبدیل شود. ...
🔴 متن کاملِ یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
غوغای سعدی
🔴 غوغای سعدی ✍️ مصطفی نصیری شیخ مصلحالدین ️سعدی - علیهالرحمه - جایگاه برجستهای در فرهنگ و ادب ایرانی دارد. گرچه جایگاه ادبی و فرهنگی سعدی همواره در جامعه ایرانی به صورت خاص، و در جامعه ایران بزرگ فرهنگی و جهان فارسیزبان به صورت عام مورد توجه بوده است،…
👍9
.
🔴 رشتهتوییتی در تحلیل گفتمانهای حاکم بر ایران
✍️ آرش رئیسینژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران
از مشروطه تاکنون گفتمانهای حاکم بر ایران حول یکی از سه دال مرکزی شکل گرفتهاند. دال مرکزی، گفتمان را منسجم کرده و به دیگر دالها (آزادی، عدالت و …) معنا میبخشد. مثلاً مفهوم عدالت و آزادی در یک گفتمان با گفتمان دیگر یکی نیست.
این سه دال مرکزی عبارتند از: ایران، اسلام و دموکراسی
شاهان پهلوی با باستانگرایی بر دال ایران تاکید داشته و دالهای اسلام و دموکراسی را از جامعه حذف کردند.
رهبران جمهوری اسلامی نیز اسلام را دال مرکزی گفتمان اسلام سیاسی معرفی کردند.
اصلاحطلبان، حامی اسلام دموکراتیک و برداشتی رحمانی از دین بوده بدون آنکه درکی از ایران داشته باشند.
ملیگرایانِ دموکراتیک و وارثان راه دکتر مصدق نیز به دنبال برقراری ایرانِ دموکراتیک با به حاشیهراندن امر دینی از جامعه سیاسی هستند.
بخشی از نهادهای نظامی - امنیتی نیز حامی ایرانِ اسلامی و ضدِّهژمون در منطقه هستند: "ایران حَرَم است!". برای آنان ژنرال قاسم سلیمانی تجلّی این تصور از ایران بود.
گروههای حقوق بشری نیز صرفاً سودای برقراری دموکراسی در ایران دارند، بدون آنکه جایگاهی برای امر ایرانی و امر دینی قائل شوند. برخی صادقانه باور دارند که انتخابات آزاد کلید حل مشکلات است؛ برخی دیگر اما با ردِّ تمامیت ارضی و زبان مشترک بر فدرالیسم تاکید کرده و سودای تجزیه ایران را دارند!
🔴 اما کدام یک میتواند دال مرکزی گفتمانی نوین شود؟
برای چهار دهه ایدئولوژی امتمحورِ اسلام سیاسی امر ایرانی را به حاشیه راند. مفهوم ایرانیت با طاغوت یکسان دیده شد و روایتهای موجودیت ایران پیش از اسلام سرکوب گشت. در واقع تلاش اصلی بر depoliticization و حذف امر ایرانی از صحنه سیاست بود.
پیامد ناخواسته این اقدام اما این شد که دال ایران در دسترس ناراضیان جوان قرار گرفته و گفتمان غیررسمی در جامعه مدنی مجازی شکل گیرد. ایران یقیناً دال مرکزی گفتمان نوظهور خواهدبود. با این حال، نیروی سیاسی برنده (علامت زرد رنگ) در منازعات گفتمانی پیشرو در میانه این مثلث ایستاده است.
ایران، دال مرکزی گفتمان برنده خواهدبود، اما این گفتمان باید بر برقراری دموکراسی و رعایت حقوق شهروندیِ برابر برای مردم ایران فارغ از تکّثرِ مذهبی - زبانی تأکید کند. با این حال، نمیتواند نگاهی خصمانه به امر دینی داشته باشد؛ در عوض، از حضورِ دینِ غیرایدئولوژیک در جامعه استقبال میکند.
خوب یا بد، گفتمان نوینی در جامعه ایران برآمده که بخشی از سیاست داخلی و خارجی کنونی را به چالش میکشد. با این حال، این گفتمان هنوز چهره داخلی ندارد؛ خواهان ایرانی قدرتمند در منطقه است، ولی برداشتی متوازن در سیاست خارجی ارائه نکرده و البته خطری سهمگین آن را تهدید میکند: تجزیهطلبی!
🔴 پینوشت:
بازنشر یک رشتهتوییت به معنی تأیید کل محتوای آن نیست و هدف اشتراکِ یک دیدگاه است.
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 رشتهتوییتی در تحلیل گفتمانهای حاکم بر ایران
✍️ آرش رئیسینژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران
از مشروطه تاکنون گفتمانهای حاکم بر ایران حول یکی از سه دال مرکزی شکل گرفتهاند. دال مرکزی، گفتمان را منسجم کرده و به دیگر دالها (آزادی، عدالت و …) معنا میبخشد. مثلاً مفهوم عدالت و آزادی در یک گفتمان با گفتمان دیگر یکی نیست.
این سه دال مرکزی عبارتند از: ایران، اسلام و دموکراسی
شاهان پهلوی با باستانگرایی بر دال ایران تاکید داشته و دالهای اسلام و دموکراسی را از جامعه حذف کردند.
رهبران جمهوری اسلامی نیز اسلام را دال مرکزی گفتمان اسلام سیاسی معرفی کردند.
اصلاحطلبان، حامی اسلام دموکراتیک و برداشتی رحمانی از دین بوده بدون آنکه درکی از ایران داشته باشند.
ملیگرایانِ دموکراتیک و وارثان راه دکتر مصدق نیز به دنبال برقراری ایرانِ دموکراتیک با به حاشیهراندن امر دینی از جامعه سیاسی هستند.
بخشی از نهادهای نظامی - امنیتی نیز حامی ایرانِ اسلامی و ضدِّهژمون در منطقه هستند: "ایران حَرَم است!". برای آنان ژنرال قاسم سلیمانی تجلّی این تصور از ایران بود.
گروههای حقوق بشری نیز صرفاً سودای برقراری دموکراسی در ایران دارند، بدون آنکه جایگاهی برای امر ایرانی و امر دینی قائل شوند. برخی صادقانه باور دارند که انتخابات آزاد کلید حل مشکلات است؛ برخی دیگر اما با ردِّ تمامیت ارضی و زبان مشترک بر فدرالیسم تاکید کرده و سودای تجزیه ایران را دارند!
🔴 اما کدام یک میتواند دال مرکزی گفتمانی نوین شود؟
برای چهار دهه ایدئولوژی امتمحورِ اسلام سیاسی امر ایرانی را به حاشیه راند. مفهوم ایرانیت با طاغوت یکسان دیده شد و روایتهای موجودیت ایران پیش از اسلام سرکوب گشت. در واقع تلاش اصلی بر depoliticization و حذف امر ایرانی از صحنه سیاست بود.
پیامد ناخواسته این اقدام اما این شد که دال ایران در دسترس ناراضیان جوان قرار گرفته و گفتمان غیررسمی در جامعه مدنی مجازی شکل گیرد. ایران یقیناً دال مرکزی گفتمان نوظهور خواهدبود. با این حال، نیروی سیاسی برنده (علامت زرد رنگ) در منازعات گفتمانی پیشرو در میانه این مثلث ایستاده است.
ایران، دال مرکزی گفتمان برنده خواهدبود، اما این گفتمان باید بر برقراری دموکراسی و رعایت حقوق شهروندیِ برابر برای مردم ایران فارغ از تکّثرِ مذهبی - زبانی تأکید کند. با این حال، نمیتواند نگاهی خصمانه به امر دینی داشته باشد؛ در عوض، از حضورِ دینِ غیرایدئولوژیک در جامعه استقبال میکند.
خوب یا بد، گفتمان نوینی در جامعه ایران برآمده که بخشی از سیاست داخلی و خارجی کنونی را به چالش میکشد. با این حال، این گفتمان هنوز چهره داخلی ندارد؛ خواهان ایرانی قدرتمند در منطقه است، ولی برداشتی متوازن در سیاست خارجی ارائه نکرده و البته خطری سهمگین آن را تهدید میکند: تجزیهطلبی!
🔴 پینوشت:
بازنشر یک رشتهتوییت به معنی تأیید کل محتوای آن نیست و هدف اشتراکِ یک دیدگاه است.
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
رشتهتوییتی در تحلیل گفتمانهای حاکم بر ایران
آرش رئیسینژاد . 🔴 رشتهتوییتی در تحلیل گفتمانهای حاکم بر ایران ✍️ آرش رئیسینژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران از مشروطه تاکنون گفتمانهای حاکم بر ایران حول یکی از سه دال مرکزی شکل گرفتهاند. دال مرکزی، گفتمان را منسجم کرده و به دیگر دالها (آزادی،…
👍10👎2
📷 برگزاری مراسم گرامیداشت یکصد و هشتمین سالگرد نسلکشی ارامنه در کلیسای سرکیس مقدس در تهران
در اواخر دوره و واپسین نفسهای به تنگ آمده حکومت عثمانی و با ظهور ائتلاف عموماً نژادپرست و تُرکگرای «ترکان جوان» پروژه نسلکشی و پاکسازی نژادی در آناتولی کلید خورد.
در آن سالها صدها هزار ارمنی بومی با روشهایی بمانند کوچ و تبعید اجباری، اعدام، گرسنگی، کشتار دستجمعی و... نسلکشی و قتلعام شدند.
امروزه تعداد کل قربانیان نسلکشی ارمنیان بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شدهاست.
در طی آن دوران، تصوری برای تعدادی از سردمداران حکومت عثمانی ایجاد شده بود مبنی بر اینکه ایجاد کشوری جدید و نوین (تُرکیه) برای تُرکها در گرو ایجاد کشوری با یک نژاد واحد است و این کار با تصفیه نژادی که همان پاکسازی منطقه آناتولی از اقلیتهای دینی و نژادی (به خصوص یونانیان، آشوریان و ارامنه) صورت میپذیرد!
🔴 منبع: کانال آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
در اواخر دوره و واپسین نفسهای به تنگ آمده حکومت عثمانی و با ظهور ائتلاف عموماً نژادپرست و تُرکگرای «ترکان جوان» پروژه نسلکشی و پاکسازی نژادی در آناتولی کلید خورد.
در آن سالها صدها هزار ارمنی بومی با روشهایی بمانند کوچ و تبعید اجباری، اعدام، گرسنگی، کشتار دستجمعی و... نسلکشی و قتلعام شدند.
امروزه تعداد کل قربانیان نسلکشی ارمنیان بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شدهاست.
در طی آن دوران، تصوری برای تعدادی از سردمداران حکومت عثمانی ایجاد شده بود مبنی بر اینکه ایجاد کشوری جدید و نوین (تُرکیه) برای تُرکها در گرو ایجاد کشوری با یک نژاد واحد است و این کار با تصفیه نژادی که همان پاکسازی منطقه آناتولی از اقلیتهای دینی و نژادی (به خصوص یونانیان، آشوریان و ارامنه) صورت میپذیرد!
🔴 منبع: کانال آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍11👎1