ایراندل | IranDel
🎥 گودرز رشتیانی استاد تاریخ دانشگاه تهران: با هر رویکردی که نگاه کنیم نمیتوان میرزاکوچکخان را یک قهرمان یا چهرهٔ ملّی در نظر گرفت 🔴 بُنمایه: خبرگزاری تخصصی کتاب و ادبیات ایران (ایبنا) @IranDel_Channel 💢
🔴 «میرزا کوچکخان؛ خائن، قهرمان ملّی یا مبارز سردرگم؟»
✍️ علیرضا خزایی
میرزا کوچکخان یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ معاصر ایران است. نام او در حافظهٔ تاریخی ما هم با مفهوم «قهرمان ملی» و «مبارز راه آزادی» گره خورده و هم با برچسبهایی چون «خائن» و «تجزیهطلب». اما حقیقت کدام است؟
شواهد تاریخی تردیدی باقی نمیگذارند که میرزا در ابتدای قیام جنگل، نیات خیرخواهانه، وطندوستانه و آزادیطلبانه داشت. او در برابر آنچه که در روزنامۀ جنگل بیکفایتی حکومت مرکزی و رجال سیاسی و دخالت بیگانگان در ایران میخواند، قد علم کرد. هدف اولیه، شفاف و ستودنی بود: ایرانی آزاد، مستقل و آباد. جنبش او در ابتدا تکیهگاهی برای تمام کسانی بود که از وضع موجود به ستوه آمده بودند. اما داستان به همین سادگی باقی نماند. هرچه جنبش جنگل پیش رفت، تحولات فکری و گفتمانی عمیقی در درون آن رخ داد. به تدریج، رنگوبوی تفکرات مارکسیستی بر ایدههای ملیگرایانه و وطندوستانه اولیه غلبه کرد و بسیاری از یارانِ نزدیک میرزا را چهرههای چپگرا تشکیل دادند.
این چرخش ایدئولوژیک، میرزا را به سمت همکاری با بیگانهای دیگر سوق داد. او در تشکیل «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» در گیلان نقشی کلیدی ایفا کرد، با بلشویکهای شوروی دست همکاری داد و برای مدتی تحت حمایت آنها قرار گرفت.
اسناد منتشر شده در کتاب «جبههٔ ایرانی- انقلاب جهانی؛ اسنادی دربارهٔ تجاوز و تهاجم شوروی به گیلان ۱۹۲۰-۱۹۲۱» تصویری تکاندهنده از این دگرگونی ارائه میدهد. بر اساس این اسناد، میرزا نه تنها یکی از رهبران اصلی جریان کمونیسم در ایران محسوب میشد، بلکه در اظهارات خود، وفاداری عمیقش را به آرمانهای لنین ابراز میکرد. این نقطه، فرسنگها با آن مبارز وطندوست اولیه فاصله داشت. البته این اتحاد نیز پایدار نماند و تضادهای درونی میان جناح ملّی - مذهبی جنبش و کمونیستهای تندرو، سرانجام به فروپاشی جمهوری انجامید.
پس میرزا را چگونه باید قضاوت کرد؟ شاید بهترین توصیف برای میرزا کوچکخان، نه قهرمان مطلق و نه خائن مطلق باشد. به نظر میرسد او یک مبارز سردرگم، ایدهآلیست و آرمانخواه بود که برای تحقق اهدافش، به هر ریسمانی چنگ میزد. شاید او عمیقاً به اصل «هدف وسیله را توجیه میکند» باور داشت و در این مسیر، ابزارهایی را برگزید که او را از مقصد اصلی دور کرد. میرزا، نماد یک مبارز گمشده در میانهٔ واقعیتهای خشن سیاسی و اندیشههای آرمانی بود که پس از پایان کار جنبشش، هریک از جریانهای سیاسی بعدی، تلاش نمودند تا او و جنبشش را به نفع خویش مصادره نموده یا به حاشیه برانند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «میرزا کوچکخان؛ خائن، قهرمان ملّی یا مبارز سردرگم؟»
✍️ علیرضا خزایی
میرزا کوچکخان یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ معاصر ایران است. نام او در حافظهٔ تاریخی ما هم با مفهوم «قهرمان ملی» و «مبارز راه آزادی» گره خورده و هم با برچسبهایی چون «خائن» و «تجزیهطلب». اما حقیقت کدام است؟
شواهد تاریخی تردیدی باقی نمیگذارند که میرزا در ابتدای قیام جنگل، نیات خیرخواهانه، وطندوستانه و آزادیطلبانه داشت. او در برابر آنچه که در روزنامۀ جنگل بیکفایتی حکومت مرکزی و رجال سیاسی و دخالت بیگانگان در ایران میخواند، قد علم کرد. هدف اولیه، شفاف و ستودنی بود: ایرانی آزاد، مستقل و آباد. جنبش او در ابتدا تکیهگاهی برای تمام کسانی بود که از وضع موجود به ستوه آمده بودند. اما داستان به همین سادگی باقی نماند. هرچه جنبش جنگل پیش رفت، تحولات فکری و گفتمانی عمیقی در درون آن رخ داد. به تدریج، رنگوبوی تفکرات مارکسیستی بر ایدههای ملیگرایانه و وطندوستانه اولیه غلبه کرد و بسیاری از یارانِ نزدیک میرزا را چهرههای چپگرا تشکیل دادند.
این چرخش ایدئولوژیک، میرزا را به سمت همکاری با بیگانهای دیگر سوق داد. او در تشکیل «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» در گیلان نقشی کلیدی ایفا کرد، با بلشویکهای شوروی دست همکاری داد و برای مدتی تحت حمایت آنها قرار گرفت.
اسناد منتشر شده در کتاب «جبههٔ ایرانی- انقلاب جهانی؛ اسنادی دربارهٔ تجاوز و تهاجم شوروی به گیلان ۱۹۲۰-۱۹۲۱» تصویری تکاندهنده از این دگرگونی ارائه میدهد. بر اساس این اسناد، میرزا نه تنها یکی از رهبران اصلی جریان کمونیسم در ایران محسوب میشد، بلکه در اظهارات خود، وفاداری عمیقش را به آرمانهای لنین ابراز میکرد. این نقطه، فرسنگها با آن مبارز وطندوست اولیه فاصله داشت. البته این اتحاد نیز پایدار نماند و تضادهای درونی میان جناح ملّی - مذهبی جنبش و کمونیستهای تندرو، سرانجام به فروپاشی جمهوری انجامید.
پس میرزا را چگونه باید قضاوت کرد؟ شاید بهترین توصیف برای میرزا کوچکخان، نه قهرمان مطلق و نه خائن مطلق باشد. به نظر میرسد او یک مبارز سردرگم، ایدهآلیست و آرمانخواه بود که برای تحقق اهدافش، به هر ریسمانی چنگ میزد. شاید او عمیقاً به اصل «هدف وسیله را توجیه میکند» باور داشت و در این مسیر، ابزارهایی را برگزید که او را از مقصد اصلی دور کرد. میرزا، نماد یک مبارز گمشده در میانهٔ واقعیتهای خشن سیاسی و اندیشههای آرمانی بود که پس از پایان کار جنبشش، هریک از جریانهای سیاسی بعدی، تلاش نمودند تا او و جنبشش را به نفع خویش مصادره نموده یا به حاشیه برانند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🎥 گودرز رشتیانی استاد تاریخ دانشگاه تهران:
با هر رویکردی که نگاه کنیم نمیتوان میرزاکوچکخان را یک قهرمان یا چهرهٔ ملّی در نظر گرفت
🔴 بُنمایه:
خبرگزاری تخصصی کتاب و ادبیات ایران (ایبنا)
@IranDel_Channel
💢
با هر رویکردی که نگاه کنیم نمیتوان میرزاکوچکخان را یک قهرمان یا چهرهٔ ملّی در نظر گرفت
🔴 بُنمایه:
خبرگزاری تخصصی کتاب و ادبیات ایران (ایبنا)
@IranDel_Channel
💢
👍30👎8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شاهنامهخوانی بانوی تبریزی:
«که ایران چو باغیست خُرّم بهار...»
شاهنامه فردوسی (ویرایش جلال خالقی مطلق)
پادشاهی شیرویه
«گفتار اندر پاسخ دادنِ خسرو پرویز، پیغامِ شیرویه را »
بیتهای ۲۷۵ تا ۲۸۷
شاهنامهخوان:
فاطمه تمجیدی؛ از هموندانِ کارگاه شاهنامهخوانی تبریز
@IranDel_Channel
💢
«که ایران چو باغیست خُرّم بهار...»
شاهنامه فردوسی (ویرایش جلال خالقی مطلق)
پادشاهی شیرویه
«گفتار اندر پاسخ دادنِ خسرو پرویز، پیغامِ شیرویه را »
بیتهای ۲۷۵ تا ۲۸۷
شاهنامهخوان:
فاطمه تمجیدی؛ از هموندانِ کارگاه شاهنامهخوانی تبریز
@IranDel_Channel
💢
👍81👎11
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نگاهی به سنگنگارهٔ اردشیر بابکان و شاپور اول ساسانی در جادهٔ سلماس - ارومیه
حدود ۱۸۰۰ سال پیش، پیکرهٔ اردشیر بابکان و پسرش شاپور به هنگام بازگشت از نبرد پیروزمندانهٔ روم و آزادسازی شهربانی ارمنستان، بر صخرههای کوه چاووش نقش بست و شهر به افتخار شاهزادهٔ ساسانی، شاپور نامیده شد. نامی که هنوز در میان اهالی رواج دارد.
🔴 بُنمایه:
نای؛ رسانهٔ فرهنگِ ایرانی و ایرانِ فرهنگی
🔴 ویدئو را میتوان در «یوتیوب» هم تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
حدود ۱۸۰۰ سال پیش، پیکرهٔ اردشیر بابکان و پسرش شاپور به هنگام بازگشت از نبرد پیروزمندانهٔ روم و آزادسازی شهربانی ارمنستان، بر صخرههای کوه چاووش نقش بست و شهر به افتخار شاهزادهٔ ساسانی، شاپور نامیده شد. نامی که هنوز در میان اهالی رواج دارد.
🔴 بُنمایه:
نای؛ رسانهٔ فرهنگِ ایرانی و ایرانِ فرهنگی
🔴 ویدئو را میتوان در «یوتیوب» هم تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍41👎4
ایراندل | IranDel
🔴 روز جزایر سهگانهٔ ایران در ساعت ۶:۱۵ دقیقه بامداد روز سهشنبه ٩ آذر ۱۳۵۰ خورشيدی یک روز پيش از ترکِ نيروهای انگلیسی از خلیجفارس یگانهای نیروی دریایی ايران در سه جزیرهٔ تنگه هرمز (تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی) پیاده شدند. نخستين پرچم ایران پس از گذشت…
🔴 مالکیتِ ایران بر جزایر تنب و ابوموسی یک حقِّ مسلم و تاریخی است
✍️ جواد شیخالاسلامی
[این مقاله در سال ۱۹۷۹ میلادی و پس از طرح ادعاهای واهی سفیر عراق در دمشق علیه جزایر ایرانی و پاسخ سست وزیر خارجهٔ دولت موقت انقلابی ایران، تقریر شده بود.]
در عرصهٔ کارزار دیپلماسی، همیشه حربههای قاطع و دندانشکن برای دفاع از حقوق مشروع ملتها و افشای سوءنیت مغرضان در دسترس است، به شرطی که دستان مجرب و کارآزموده آن حربهها را به کار برند و به نقاط ضعف حریف کاملاً آشنا باشند. اما استدلال اخیر وزیر خارجه ایران (دکتر یزدی) در ردِّ ادعای سخیف عراقیها که میکوشند مالکیت مشروع ایران را بر جزایر تنب و ابوموسی نوعی تجاوز به «حقوق اعراب» جلوه دهند، متأسفانه بسیار ضعیف و دوپهلوست. ایشان در پاسخ به بیانیه اخیر سفیر عراق در دمشق چنین اظهار نظر کردهاند که
«... دولت عراق قیم و وکیل اعراب نیست و اعراب نیز چنین حقی به دولت مزبور ندادهاند که دربارهٔ مسائل مربوط به این سه جزیره، طرح دعوی یا اظهارنظر کند. اگر دولت عراق بخواهد هر مسئلهٔ عربی را (آیا مسائل مربوط به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی مسئلهای است عربی؟!!) به عنوان مسئلهٔ مربوط به خود عنوان کند، ایران نیز به خود حق خواهد داد که هر مسئلهٔ اسلامی را مخصوص خود دانسته و برای پیشبرد آن جبههٔ فعالی بگشاید.»
بسیاری از دیپلماتهای عربِ خلیج فارس که میزان فهم و درایتشان بدبختانه چندان فرقی با آن سفیر عراق در دمشق ندارد، مسلماً از این ضعف بیان دکتر یزدی چنین سوءاستفاده خواهند کرد که وزیر خارجه ایران خود نیز دربارهٔ حاکمیت کشورش نسبت به این جزایر دچار تردید است، منتها عراق را به تنهایی صالح برای اقامهٔ دعوی در این خصوص نمیداند.
مطالبی که در زیر به نظر خوانندگان میرسد (و امید است که اولیای مسئول وزارت خارجه آن را به دقت بخوانند)، شاید چراغ راهنمایی پیش پای جناب دکتر یزدی و مشاوران ایشان باشد که در آینده استدلالهایی محکمتر و مطمئنتر در صحنهٔ لغزان دیپلماسی حرکت کنند و ادعاهای بیگانه حریف را (اگر دوباره نیازی پیدا شد) با منطقی قویتر از بین ببرند.
مسئلهٔ جزایر سهگانهٔ خلیجفارس (به فرض اینکه تسلط عدوانی انگلستان را بر این جزایر حقیقتاً بشود «مسئله» نامید) رأساً از دو علت اصلی ناشی شده است:
۱. روش غلطِ اجاره دادنِ حکومتِ شهرها و بنادر ایران به سبکِ مزایده به رؤسای محلی.
۲. دسایس امپریالیسم بریتانیا برای تسلط کامل بر خلیجفارس.
🔴 این یادداشت را در بخشِ «مشاهدهٔ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 مالکیتِ ایران بر جزایر تنب و ابوموسی یک حقِّ مسلم و تاریخی است
✍️ جواد شیخالاسلامی
[این مقاله در سال ۱۹۷۹ میلادی و پس از طرح ادعاهای واهی سفیر عراق در دمشق علیه جزایر ایرانی و پاسخ سست وزیر خارجهٔ دولت موقت انقلابی ایران، تقریر شده بود.]
در عرصهٔ کارزار دیپلماسی، همیشه حربههای قاطع و دندانشکن برای دفاع از حقوق مشروع ملتها و افشای سوءنیت مغرضان در دسترس است، به شرطی که دستان مجرب و کارآزموده آن حربهها را به کار برند و به نقاط ضعف حریف کاملاً آشنا باشند. اما استدلال اخیر وزیر خارجه ایران (دکتر یزدی) در ردِّ ادعای سخیف عراقیها که میکوشند مالکیت مشروع ایران را بر جزایر تنب و ابوموسی نوعی تجاوز به «حقوق اعراب» جلوه دهند، متأسفانه بسیار ضعیف و دوپهلوست. ایشان در پاسخ به بیانیه اخیر سفیر عراق در دمشق چنین اظهار نظر کردهاند که
«... دولت عراق قیم و وکیل اعراب نیست و اعراب نیز چنین حقی به دولت مزبور ندادهاند که دربارهٔ مسائل مربوط به این سه جزیره، طرح دعوی یا اظهارنظر کند. اگر دولت عراق بخواهد هر مسئلهٔ عربی را (آیا مسائل مربوط به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی مسئلهای است عربی؟!!) به عنوان مسئلهٔ مربوط به خود عنوان کند، ایران نیز به خود حق خواهد داد که هر مسئلهٔ اسلامی را مخصوص خود دانسته و برای پیشبرد آن جبههٔ فعالی بگشاید.»
بسیاری از دیپلماتهای عربِ خلیج فارس که میزان فهم و درایتشان بدبختانه چندان فرقی با آن سفیر عراق در دمشق ندارد، مسلماً از این ضعف بیان دکتر یزدی چنین سوءاستفاده خواهند کرد که وزیر خارجه ایران خود نیز دربارهٔ حاکمیت کشورش نسبت به این جزایر دچار تردید است، منتها عراق را به تنهایی صالح برای اقامهٔ دعوی در این خصوص نمیداند.
مطالبی که در زیر به نظر خوانندگان میرسد (و امید است که اولیای مسئول وزارت خارجه آن را به دقت بخوانند)، شاید چراغ راهنمایی پیش پای جناب دکتر یزدی و مشاوران ایشان باشد که در آینده استدلالهایی محکمتر و مطمئنتر در صحنهٔ لغزان دیپلماسی حرکت کنند و ادعاهای بیگانه حریف را (اگر دوباره نیازی پیدا شد) با منطقی قویتر از بین ببرند.
مسئلهٔ جزایر سهگانهٔ خلیجفارس (به فرض اینکه تسلط عدوانی انگلستان را بر این جزایر حقیقتاً بشود «مسئله» نامید) رأساً از دو علت اصلی ناشی شده است:
۱. روش غلطِ اجاره دادنِ حکومتِ شهرها و بنادر ایران به سبکِ مزایده به رؤسای محلی.
۲. دسایس امپریالیسم بریتانیا برای تسلط کامل بر خلیجفارس.
🔴 این یادداشت را در بخشِ «مشاهدهٔ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 مالکیتِ ایران بر جزایر تنب و ابوموسی یک حقِّ مسلم و تاریخی است ✍️ جواد شیخالاسلامی [این مقاله در سال ۱۹۷۹ میلادی و پس از طرح ادعاهای واهی سفیر عراق در دمشق علیه جزایر ایرانی و پاسخ سست وزیر خارجهٔ دولت موقت انقلابی ایران، تقریر شده بود.] در عرصهٔ کارزار…
👍36👎4
🔴 چرا این روزها روح پیشهوری شاد میشود؟
✍️ جواد رنجبر درخشیلر؛ دانشآموختهٔ علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
هشتاد سال پیش در آخرین روزهای پاییز ۱۳۲۴ پیشهوریِ خائن حتماً تصوری از موفقیت خود با کمک شوروی داشت. این تصور بیش از چند ماه دوام نیاورد. در آخرین روزهای پاییز ۱۳۲۵ تصور پیشهوری خائن از موفقیت خود غبارآلود شده بود، فرار کرد و ایدهٔ تجزیهٔ ایران را به گور برد. او هرگز تصور نمیکرد که هشتاد سال بعد روحش شاد شود و برنامههایش با کمترین حساسیت به تدریج پیاده شود.
ایران، کهنترین دولت جهان است. پایداری ایران در طول تاریخ، نتیجهٔ انسجام نظری و فرهنگی بین اکثریت ایرانیان بوده است. پس از مشروطه، انسجام ملی ایرانی با هجوم نظریههای جدید غربی و شرقی در سایهٔ تحولهای اندیشه، خدشهدار شد. تقسیم قومی ایرانیان که ریشهای در تاریخ و فرهنگ ایران نداشت، بَدنِشانترین و عمیقترین خدشه به ملیّت ایرانی و انسجام ملّی بود. تجزیهٔ یکسالهٔ ایران مهمترین نتیجهٔ وحدتِ ملّیِ خدشهدار شده بود. تجزیهٔ ایران بیش از یک سال دوام نیاورد، چون هشت عامل در برابر آن بود.
نخست؛ کهنبودگی ایران و قوام وحدت ملی که چهار دهه پس از مشروطه هنوز آنقدر تضعیف نشده بود که به تجزیهٔ ایران راه دهد.
دوم؛ نبودن یا کم بودن عاملهای تشدیدکننده و توجیهکنندهٔ اقدامهای تجزیهگران از جمله مشکلات اقتصادی و اجتماعی.
سوم؛ وجود مردان بزرگ سیاستمدار و نظامی که ارادهٔ نگهداری ایران در آنان از ارادهٔ تجزیهٔ ایران در بین خائنان، قویتر بود.
چهارم؛ بی مقدمه بودن تجزیهٔ ایران و نبودن بسترهای فکری برای آن.
پنجم؛ کم بودن عدهٔ تجزیهطلبان و گسترش نیافتن ایدهٔ تجزیه در منطقههای دیگر ایران.
ششم؛ نظام دو قطبی بینالمللی و دیپلماسی حساب شده و هوشمندانهٔ ایران که حداکثر منافع را به ایران آورد.
هفتم؛ مبنای کمونیستی تجزیه و وابستگی خائنان به شوروی که نزد ایرانیان پسندیده نبود.
هشتم؛ ضعف و سستی و خجالت خائنان از خود و خانوادههایشان و همشهریهایشان. خائنان با تمام توجیهها و تبلیغات هرگز ننگ وابستگی به شوروی و خیانت به ایران را از خود نتوانستند بزدایند. فرار آنها از تبریز و کمترین خشونت برای پاکسازی خائنان و آزاد کردن تبریز و سایر منطقههای پیرامونی نشانهٔ فروپاشی فرقهٔ خائنان از درون بود.
🔴 دنبالهٔ یادداشت را در بخشِ «مشاهدهٔ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 چرا این روزها روح پیشهوری شاد میشود؟
✍️ جواد رنجبر درخشیلر؛ دانشآموختهٔ علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
هشتاد سال پیش در آخرین روزهای پاییز ۱۳۲۴ پیشهوریِ خائن حتماً تصوری از موفقیت خود با کمک شوروی داشت. این تصور بیش از چند ماه دوام نیاورد. در آخرین روزهای پاییز ۱۳۲۵ تصور پیشهوری خائن از موفقیت خود غبارآلود شده بود، فرار کرد و ایدهٔ تجزیهٔ ایران را به گور برد. او هرگز تصور نمیکرد که هشتاد سال بعد روحش شاد شود و برنامههایش با کمترین حساسیت به تدریج پیاده شود.
ایران، کهنترین دولت جهان است. پایداری ایران در طول تاریخ، نتیجهٔ انسجام نظری و فرهنگی بین اکثریت ایرانیان بوده است. پس از مشروطه، انسجام ملی ایرانی با هجوم نظریههای جدید غربی و شرقی در سایهٔ تحولهای اندیشه، خدشهدار شد. تقسیم قومی ایرانیان که ریشهای در تاریخ و فرهنگ ایران نداشت، بَدنِشانترین و عمیقترین خدشه به ملیّت ایرانی و انسجام ملّی بود. تجزیهٔ یکسالهٔ ایران مهمترین نتیجهٔ وحدتِ ملّیِ خدشهدار شده بود. تجزیهٔ ایران بیش از یک سال دوام نیاورد، چون هشت عامل در برابر آن بود.
نخست؛ کهنبودگی ایران و قوام وحدت ملی که چهار دهه پس از مشروطه هنوز آنقدر تضعیف نشده بود که به تجزیهٔ ایران راه دهد.
دوم؛ نبودن یا کم بودن عاملهای تشدیدکننده و توجیهکنندهٔ اقدامهای تجزیهگران از جمله مشکلات اقتصادی و اجتماعی.
سوم؛ وجود مردان بزرگ سیاستمدار و نظامی که ارادهٔ نگهداری ایران در آنان از ارادهٔ تجزیهٔ ایران در بین خائنان، قویتر بود.
چهارم؛ بی مقدمه بودن تجزیهٔ ایران و نبودن بسترهای فکری برای آن.
پنجم؛ کم بودن عدهٔ تجزیهطلبان و گسترش نیافتن ایدهٔ تجزیه در منطقههای دیگر ایران.
ششم؛ نظام دو قطبی بینالمللی و دیپلماسی حساب شده و هوشمندانهٔ ایران که حداکثر منافع را به ایران آورد.
هفتم؛ مبنای کمونیستی تجزیه و وابستگی خائنان به شوروی که نزد ایرانیان پسندیده نبود.
هشتم؛ ضعف و سستی و خجالت خائنان از خود و خانوادههایشان و همشهریهایشان. خائنان با تمام توجیهها و تبلیغات هرگز ننگ وابستگی به شوروی و خیانت به ایران را از خود نتوانستند بزدایند. فرار آنها از تبریز و کمترین خشونت برای پاکسازی خائنان و آزاد کردن تبریز و سایر منطقههای پیرامونی نشانهٔ فروپاشی فرقهٔ خائنان از درون بود.
🔴 دنبالهٔ یادداشت را در بخشِ «مشاهدهٔ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 چرا این روزها روح پیشهوری شاد میشود؟ ✍️ جواد رنجبر درخشیلر؛ دانشآموختهٔ علوم سیاسی و شاهنامهپژوه هشتاد سال پیش در آخرین روزهای پاییز ۱۳۲۴ پیشهوریِ خائن حتماً تصوری از موفقیت خود با کمک شوروی داشت. این تصور بیش از چند ماه دوام نیاورد. در آخرین روزهای…
👍38👎8
🔴 کوتاه دربارهٔ ترجمهٔ کتاب «ابنخلدون و علوم اجتماعی»؛
شاهکار جواد طباطبایی به زبانِ انگلیسی
کتاب «ابنخلدون و علوم اجتماعی: گفتار در شرایط امتناع» اثر سید جواد طباطبایی به زبان انگلیسی منتشر شده است. این کتاب تحت عنوان « Ibn Khaldun and the Social Sciences: Discourse on the Condition of Im-Possibility» با ترجمهٔ آقای Philip grant و توسط انتشارات معتبر polity در اواخر سال ۲۰۲۴ میلادی به مخاطبان انگلیسیزبان عرضه شده است. انتشارات polity یک نشر معتبر انگلیسیزبان است که بهترین تحقیقات جدید در زمینهٔ علوم انسانی را منتشر میکند. شماری از آثار بزرگترین محققان حال حاضر علوم انسانی توسط این انتشارات عرضه شده است. کتاب آقای طباطبایی ذیل مجموعهٔ «مطالعات انتقادی جنوب» (critical south series) در این انتشارات قرار گرفته است. در این مجموعه آثاری از نویسندگان آفریقا و آمریکای لاتین نیز به چشم میخورد و برخی آثار آن دربارهٔ مطالعات پسااستعماری و مطالعات آمریکای لاتین هستند.
کاترین مالابو، استاد فلسفه در دانشگاه کینگزتون، دربارهٔ این اثر نوشته: «بعد از کانت و فوکو، این نسخه جواد طباطبایی از "روشنگری چیست؟" است. طباطبایی نشان میدهد که ابنخلدون، مؤسّس علوم اجتماعی در قرن چهاردهم محسوب شده، ولی علیرغم نبوغ انکارناپذیرش، قادر نبوده تحول انتقادی لازمی را که نگرش علمی او نیاز داشته، اعمال کند. شاهکار طباطبایی، فراتر از یک کتاب دربارهٔ ایران و تأملی دربارهٔ همه مشکلات معرفتشناختیاش، تأملی عمیق دربارهٔ منابع خلاقی عرضه میکند که مخفیانه پشت هرگونه وضعیت عدم امکان نهفتهاند.»
ترجمهٔ انگلیسی کتاب ابنخلدون و علوم اجتماعی نوشتهٔ سید جواد طباطبایی با ترجمهٔ Philip grant و در ۴۱۴ صفحه توسط انتشارات polity منتشر شده است. این رخدادی مهم در زمینه تبادلات میانفرهنگی است و کمک میکند اندیشههای ایرانیان در سطح جهانی معرفی شود. بهترین اندیشهها اگر در سطح محدود و محلی بمانند، مخاطب شایستهٔ خویش را نخواهند یافت و اثرگذاری زیادی ندارند. ترجمهٔ آثار نویسندگان ایرانی به زبانهای دیگر کمک میکند تا اندیشهٔ آنان مخاطب بیشتری بیابد، همچنین کمک میکند تا جایگاه مستقل این اندیشمندان درک شود، اندیشمندانی که اگرچه از فلسفه و جامعهشناسی غربی تأثیر پذیرفتهاند، سعی کردهاند درک بومی و شخصی خود را از مسائل داشته و از درجهای از نبوغ و اصالت برخوردار بودهاند. ترجمهٔ آثار ایرانی به زبانهای خارجی نشان میدهد که کشور ما هم سهمی در گسترش معرفت دارد و فقط مخاطب منفعل آثار خارجی یا عرضهکننده آثار دستچندم نیست. امید است که ترجمهٔ آثار فارسی به زبانهای دیگر ادامه یابد، همچنین این ترجمهها به شکل غیرمستقیم به افزایش کیفیت تألیفات فارسی نیز کمک کند.
🔴 بُنمایه:
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
@IranDel_Channel
💢
🔴 کوتاه دربارهٔ ترجمهٔ کتاب «ابنخلدون و علوم اجتماعی»؛
شاهکار جواد طباطبایی به زبانِ انگلیسی
کتاب «ابنخلدون و علوم اجتماعی: گفتار در شرایط امتناع» اثر سید جواد طباطبایی به زبان انگلیسی منتشر شده است. این کتاب تحت عنوان « Ibn Khaldun and the Social Sciences: Discourse on the Condition of Im-Possibility» با ترجمهٔ آقای Philip grant و توسط انتشارات معتبر polity در اواخر سال ۲۰۲۴ میلادی به مخاطبان انگلیسیزبان عرضه شده است. انتشارات polity یک نشر معتبر انگلیسیزبان است که بهترین تحقیقات جدید در زمینهٔ علوم انسانی را منتشر میکند. شماری از آثار بزرگترین محققان حال حاضر علوم انسانی توسط این انتشارات عرضه شده است. کتاب آقای طباطبایی ذیل مجموعهٔ «مطالعات انتقادی جنوب» (critical south series) در این انتشارات قرار گرفته است. در این مجموعه آثاری از نویسندگان آفریقا و آمریکای لاتین نیز به چشم میخورد و برخی آثار آن دربارهٔ مطالعات پسااستعماری و مطالعات آمریکای لاتین هستند.
کاترین مالابو، استاد فلسفه در دانشگاه کینگزتون، دربارهٔ این اثر نوشته: «بعد از کانت و فوکو، این نسخه جواد طباطبایی از "روشنگری چیست؟" است. طباطبایی نشان میدهد که ابنخلدون، مؤسّس علوم اجتماعی در قرن چهاردهم محسوب شده، ولی علیرغم نبوغ انکارناپذیرش، قادر نبوده تحول انتقادی لازمی را که نگرش علمی او نیاز داشته، اعمال کند. شاهکار طباطبایی، فراتر از یک کتاب دربارهٔ ایران و تأملی دربارهٔ همه مشکلات معرفتشناختیاش، تأملی عمیق دربارهٔ منابع خلاقی عرضه میکند که مخفیانه پشت هرگونه وضعیت عدم امکان نهفتهاند.»
ترجمهٔ انگلیسی کتاب ابنخلدون و علوم اجتماعی نوشتهٔ سید جواد طباطبایی با ترجمهٔ Philip grant و در ۴۱۴ صفحه توسط انتشارات polity منتشر شده است. این رخدادی مهم در زمینه تبادلات میانفرهنگی است و کمک میکند اندیشههای ایرانیان در سطح جهانی معرفی شود. بهترین اندیشهها اگر در سطح محدود و محلی بمانند، مخاطب شایستهٔ خویش را نخواهند یافت و اثرگذاری زیادی ندارند. ترجمهٔ آثار نویسندگان ایرانی به زبانهای دیگر کمک میکند تا اندیشهٔ آنان مخاطب بیشتری بیابد، همچنین کمک میکند تا جایگاه مستقل این اندیشمندان درک شود، اندیشمندانی که اگرچه از فلسفه و جامعهشناسی غربی تأثیر پذیرفتهاند، سعی کردهاند درک بومی و شخصی خود را از مسائل داشته و از درجهای از نبوغ و اصالت برخوردار بودهاند. ترجمهٔ آثار ایرانی به زبانهای خارجی نشان میدهد که کشور ما هم سهمی در گسترش معرفت دارد و فقط مخاطب منفعل آثار خارجی یا عرضهکننده آثار دستچندم نیست. امید است که ترجمهٔ آثار فارسی به زبانهای دیگر ادامه یابد، همچنین این ترجمهها به شکل غیرمستقیم به افزایش کیفیت تألیفات فارسی نیز کمک کند.
🔴 بُنمایه:
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
@IranDel_Channel
💢
👍37👎6
ایراندل | IranDel
🔴 انتشار ترجمۀ انگلیسی کتابِ «ابنخلدون و علوم اجتماعی؛ گفتار در شرایط امتناع» یکی از آثارِ سترگِ دکتر جواد طباطبایی - فیلسوف سیاسی ایران - از سوی انتشارات پولیتی این کتاب با یک نقدِ مثبت از سوی کاترین مالابو، فیلسوفِ اهل فرانسه و استاد دانشگاه کینگستونِ…
🔴 بهمناسبت انتشار ترجمهٔ انگلیسی کتاب اینخلدون و علوم اجتماعی، اثر دکتر جواد طباطبایی
✍️ مصطفی نصیری
کتاب ابنخلدون و علوم اجتماعی مهمترین کتاب استاد از حیث نظری است. تاکنون چنین پژوهشی دربارهٔ ابنخلدون و ربط آن با تأسیس علوم اجتماعی جدید در ایران و حتی جهان عربیاسلامی صورت نگرفته است. در جهان عرب، مهمترین پژوهش را محسن مهدی انجام داده که استاد در کتاب به دیدگاه او پرداخته است. اکثریت پژوهشهای عربیاسلامی، همراه با نوعی تعصبِ عربی است که ابنخلدون را بنیانگذار علوم اجتماعی میدانند. استاد در این کتاب، گامبهگام با ابنخلدون شرایط جامعهٔ اسلامی از حیث شرایط امتناع و امکان بنیادگذاری علوم اجتماعی را برّرسیده، و در مجموع به این نتیجه رسیدهاند که شرایط جهان اسلام در عصر ابنخلدون، شرایط امکان نبوده، و ابنخلدون بهخلاف به اوجهایی که در نظریهپردازی علم عمران رسیده، اما در نهایت در قلمرو اشرفِ علوم اسلامی، یعنی فقه، هبوط کرده، و به نوعی رشتههای خود را پنبه کرده است. این کتاب به گونهای است که هم استقلال خود بهعنوان یک تکنگاری دربارهٔ ابنخلدون، و هم تبیین فلسفی شرایط امتناع را دارد. و هم زمینههای فلسفی شرایط امتناع و تصلب نظام سنت قدمایی در ایران را توضیح میدهد.
یک نکتهٔ دیگری را هم باید اشاره کنم، و آن اینکه، مقدمهٔ ابنخلدون مهمترین منبع برای علم جامعهشناسی در جهان اسلام، از جمله ایران است. با اینحال میبینیم جامعهشناسی ایران تاکنون نتوانسته به ژرفا و لایههای آن راهی پیدا کند. حتی هنوز نتوانستهاند ترجمههای روزآمدی از آن انجام دهند و نیازهای خود را با ترجمهٔ یک عضو حزب توده که بیش از نیمسده از آن گذشته، برطرف میکنند.
اما نکتهٔ پایانی. شادروان استاد طباطبایی تمایلی به ترجمهٔ آثارشان به زبانهای دیگر نداشت، جز همین کتاب ابنخلدون و علوم اجتماعی. یعنی خودشان کسی را تشویق به این کار نمیکرد. حتی درخواستهای متعدد دوستان برای ترجمهٔ تز دکتریشان دربارهٔ اندیشههای هگل جوان به فارسی را نپذیرفت. دلیل اصرار به ترجمه اندیشههای هگل جوان در قید حیات استاد - علاوه بر اینکه خیلیها مشتاق خواندن هگل از منظر استاد بودند - این بود که خیلی از مخالفان و منتقدان فشار میآوردند که اگر استاد مهمترین هگلدان در ایران هستند، چرا اثر مستقلی دربارهٔ هگل ندارند؟ اما استاد تسلیم این فشارها نشد. منطق پایداری استاد این بود که مسئلهشان ایران است و همه فعالیتهای فکری او برای ایران است. اندیشههای هگل جوان، یک کار علمی متمرکز بر اندیشههای هگل - بما هو هگل - است و ربطی با مسائل ایران ندارد. آنچه از اندیشههای هگل که میتواند ربطی با مسائل ایران پیدا میکند، در آثار فارسی و درسگفتارها طرح شده است. درواقع میخواهم بگویم که استاد به هیچ عنوان انگیزهای برای شهرت نداشتند و میگفتند که فقط برای هموطنانشان مینویسند، وگرنه میتوانستند مانند خیلی از اندیشمندان، آثارشان را ابتدا به یک زبان خارجی بنویسند و سپس به فارسی بازنویسی یا ترجمه شوند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 بهمناسبت انتشار ترجمهٔ انگلیسی کتاب اینخلدون و علوم اجتماعی، اثر دکتر جواد طباطبایی
✍️ مصطفی نصیری
کتاب ابنخلدون و علوم اجتماعی مهمترین کتاب استاد از حیث نظری است. تاکنون چنین پژوهشی دربارهٔ ابنخلدون و ربط آن با تأسیس علوم اجتماعی جدید در ایران و حتی جهان عربیاسلامی صورت نگرفته است. در جهان عرب، مهمترین پژوهش را محسن مهدی انجام داده که استاد در کتاب به دیدگاه او پرداخته است. اکثریت پژوهشهای عربیاسلامی، همراه با نوعی تعصبِ عربی است که ابنخلدون را بنیانگذار علوم اجتماعی میدانند. استاد در این کتاب، گامبهگام با ابنخلدون شرایط جامعهٔ اسلامی از حیث شرایط امتناع و امکان بنیادگذاری علوم اجتماعی را برّرسیده، و در مجموع به این نتیجه رسیدهاند که شرایط جهان اسلام در عصر ابنخلدون، شرایط امکان نبوده، و ابنخلدون بهخلاف به اوجهایی که در نظریهپردازی علم عمران رسیده، اما در نهایت در قلمرو اشرفِ علوم اسلامی، یعنی فقه، هبوط کرده، و به نوعی رشتههای خود را پنبه کرده است. این کتاب به گونهای است که هم استقلال خود بهعنوان یک تکنگاری دربارهٔ ابنخلدون، و هم تبیین فلسفی شرایط امتناع را دارد. و هم زمینههای فلسفی شرایط امتناع و تصلب نظام سنت قدمایی در ایران را توضیح میدهد.
یک نکتهٔ دیگری را هم باید اشاره کنم، و آن اینکه، مقدمهٔ ابنخلدون مهمترین منبع برای علم جامعهشناسی در جهان اسلام، از جمله ایران است. با اینحال میبینیم جامعهشناسی ایران تاکنون نتوانسته به ژرفا و لایههای آن راهی پیدا کند. حتی هنوز نتوانستهاند ترجمههای روزآمدی از آن انجام دهند و نیازهای خود را با ترجمهٔ یک عضو حزب توده که بیش از نیمسده از آن گذشته، برطرف میکنند.
اما نکتهٔ پایانی. شادروان استاد طباطبایی تمایلی به ترجمهٔ آثارشان به زبانهای دیگر نداشت، جز همین کتاب ابنخلدون و علوم اجتماعی. یعنی خودشان کسی را تشویق به این کار نمیکرد. حتی درخواستهای متعدد دوستان برای ترجمهٔ تز دکتریشان دربارهٔ اندیشههای هگل جوان به فارسی را نپذیرفت. دلیل اصرار به ترجمه اندیشههای هگل جوان در قید حیات استاد - علاوه بر اینکه خیلیها مشتاق خواندن هگل از منظر استاد بودند - این بود که خیلی از مخالفان و منتقدان فشار میآوردند که اگر استاد مهمترین هگلدان در ایران هستند، چرا اثر مستقلی دربارهٔ هگل ندارند؟ اما استاد تسلیم این فشارها نشد. منطق پایداری استاد این بود که مسئلهشان ایران است و همه فعالیتهای فکری او برای ایران است. اندیشههای هگل جوان، یک کار علمی متمرکز بر اندیشههای هگل - بما هو هگل - است و ربطی با مسائل ایران ندارد. آنچه از اندیشههای هگل که میتواند ربطی با مسائل ایران پیدا میکند، در آثار فارسی و درسگفتارها طرح شده است. درواقع میخواهم بگویم که استاد به هیچ عنوان انگیزهای برای شهرت نداشتند و میگفتند که فقط برای هموطنانشان مینویسند، وگرنه میتوانستند مانند خیلی از اندیشمندان، آثارشان را ابتدا به یک زبان خارجی بنویسند و سپس به فارسی بازنویسی یا ترجمه شوند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🔴 انتشار ترجمۀ انگلیسی کتابِ «ابنخلدون و علوم اجتماعی؛ گفتار در شرایط امتناع» یکی از آثارِ سترگِ دکتر جواد طباطبایی - فیلسوف سیاسی ایران - از سوی انتشارات پولیتی
این کتاب با یک نقدِ مثبت از سوی کاترین مالابو، فیلسوفِ اهل فرانسه و استاد دانشگاه کینگستونِ…
🔴 انتشار ترجمۀ انگلیسی کتابِ «ابنخلدون و علوم اجتماعی؛ گفتار در شرایط امتناع» یکی از آثارِ سترگِ دکتر جواد طباطبایی - فیلسوف سیاسی ایران - از سوی انتشارات پولیتی
این کتاب با یک نقدِ مثبت از سوی کاترین مالابو، فیلسوفِ اهل فرانسه و استاد دانشگاه کینگستونِ…
👍31👎6
Forwarded from ایراندل | IranDel
Telegram
attach 📎
🔴 بیست و یکم آذر، روز ملی نجات آذربایجان
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی، یکی از مهمترین روزها و بزنگاههای تاریخ معاصر ایران و روز نجات آذربایجان از دست فرقهای استالینساخته است و چه نیکوست که بیست و یک آذر که به روزِ نجاتِ آذربایجان شهره است، روز ملی دفاع از تمامیت ارضی و وحدت سرزمینی و روز مبارزه با قومگرایی نامگذاری شود.
ضمن گرامیداشتِ سالگرد این روز بزرگ و ملی، یاد و نام کسانی که در خلق این روز بزرگ سهمی داشتهاند، اعم از نیروهای مردمی، بویژه شهروندان در خطهٔ آذربایجان، سربازانِ ارتش ملّی ایران و نیروهای سیاسی مؤثر، جاوید باد.
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی فقط یک روز مهم در تاریخ ایران نبود که به موفقیت و پیروزی ختم شد، بلکه باید تمام تجزیهطلبان و قومگرایان (با نامهای پوششی چون کنشگر حقوق قومی و قبیلهای و یا هویتستیزانی که خود را هویتطلب معرفی میکنند.) باید از سرنوشت میرجعفر پیشهوری و قاضی محمد و اندک همراهانشان درس عبرت بگیرند؛ زیرا ملتی که اجدادش، خالق بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی بودند، فرزندانش نیز توانِ خلق بیست و یک آذرهای دیگر دارند.
بیست و یک آذر، روز ملّی نجات آذربایجان بر آحاد ملت ایران، بویژه شهروندان در خطهٔ زرخیزِ آذربایجان گرامی باد و دور باد دستِ بیگانه و مزدورِ بیگانه از این آب و خاک...
پاینده ایران
و پاینده ملت ایران
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیست و یکم آذر، روز ملی نجات آذربایجان
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی، یکی از مهمترین روزها و بزنگاههای تاریخ معاصر ایران و روز نجات آذربایجان از دست فرقهای استالینساخته است و چه نیکوست که بیست و یک آذر که به روزِ نجاتِ آذربایجان شهره است، روز ملی دفاع از تمامیت ارضی و وحدت سرزمینی و روز مبارزه با قومگرایی نامگذاری شود.
ضمن گرامیداشتِ سالگرد این روز بزرگ و ملی، یاد و نام کسانی که در خلق این روز بزرگ سهمی داشتهاند، اعم از نیروهای مردمی، بویژه شهروندان در خطهٔ آذربایجان، سربازانِ ارتش ملّی ایران و نیروهای سیاسی مؤثر، جاوید باد.
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی فقط یک روز مهم در تاریخ ایران نبود که به موفقیت و پیروزی ختم شد، بلکه باید تمام تجزیهطلبان و قومگرایان (با نامهای پوششی چون کنشگر حقوق قومی و قبیلهای و یا هویتستیزانی که خود را هویتطلب معرفی میکنند.) باید از سرنوشت میرجعفر پیشهوری و قاضی محمد و اندک همراهانشان درس عبرت بگیرند؛ زیرا ملتی که اجدادش، خالق بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی بودند، فرزندانش نیز توانِ خلق بیست و یک آذرهای دیگر دارند.
بیست و یک آذر، روز ملّی نجات آذربایجان بر آحاد ملت ایران، بویژه شهروندان در خطهٔ زرخیزِ آذربایجان گرامی باد و دور باد دستِ بیگانه و مزدورِ بیگانه از این آب و خاک...
پاینده ایران
و پاینده ملت ایران
@IranDel_Channel
💢
👍48👎7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فرقهٔ دموکرات آذربایجان و سیاست بینالملل
سخنرانی حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در خصوصِ فرقهٔ دموکرات آذربایجان در نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم.
آذر ۱۳۹۳ خورشیدی؛
گروه تاریخ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
@IranDel_Channel
💢
سخنرانی حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در خصوصِ فرقهٔ دموکرات آذربایجان در نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم.
آذر ۱۳۹۳ خورشیدی؛
گروه تاریخ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
@IranDel_Channel
💢
👍31👎6
Telegram
attach 📎
🎥 احسان هوشمند در گفتگو با "روزنامهٔ اینترنتی فراز" تأکید کرد:
رویدادی که منجر به تأسیس فرقهٔ دموکرات آذربایجان شد، تماماً اندیشیده شده توسط حزب کمونیست شوروی و به دستور مستقیم استالین بوده است!
احسان هوشمند در این تحلیل، به مناسبت هشتادمین سالگرد نجات آذربایجان، از جزئیات تکاندهندهای پرده برمیدارد. او تأکید میکند که برخلاف تصورات رایج، اسناد تازه فاششده نشان میدهند که رویدادی که منجر به تأسیس فرقهٔ دموکرات آذربایجان شد، تماماً اندیشیده شده توسط حزب کمونیست شوروی و به دستور مستقیم استالین بوده است. به گفتهٔ او، تمام اجزای این برنامه از پیش طراحی شده بود و تأسیس فرقهٔ دموکرات یک اتفاق درونزا نبوده است.
هوشمند هدف اصلی شوروی را از این برنامه، کسب امتیاز نفت شمال ایران و زیر فشار قرار دادن دولت ایران اعلام میکند. او میگوید دستورهای استالین شامل جزئیاتی چون تأسیس فرقه، دستور تظاهرات و راهپیماییها، برنامههای تبلیغی برای جلب افکار عمومی و حتی دستور کشتن مخالفان را نیز در بر میگرفته است.
احسان هوشمند با اشاره به اسنادی که فعلاً در دسترس است، تأکید میکند که برنامهٔ اولیهٔ شوروی فراتر از آذربایجان بوده و شامل تجزیهٔ استانهایی چون مازندران، گیلان و خراسان میشده است. او موفقیت این طرح را در آذربایجان، ناشی از حضور گستردهٔ ارتش شوروی و حضور پرشمار مهاجران قفقازی که از باکو آمده و در تبریز و دیگر شهرهای شمالغربِ ایران مستقر شده بودند، میداند.
همچنین احسان هوشمند در این تحلیل به تغییر بنیادین در هویت سیاسی سید جعفر پیشهوری میپردازد و تأکید میکند که پیشهوری، به عنوان یک مارکسیست معتقد تا سال ۱۳۲۴ خورشیدی، هیچگونه انگیزه یا اقدامی در جهت تجزیهطلبی نداشته است. او در نشریهٔ آژیر بهصراحت تأکید میکرد؛ هرکس در ایران صحبت از "قومیتها" بکند، قصد دارد ایران را دچار هرج و مرج کند و از ارزشهای انسانی دور سازد. تا این مرحله، پیشهوری، "پیشهوری ما" بود که خطهٔ آذربایجان را جزء تجزیهناپذیر ایران میدانست.
این تحلیلگر نقطهٔ عطف این تحول را مجلس چهاردهم میداند. پیشهوری با حمایت ارتش شوروی نامزد میشود و رأی میآورد، اما اعتبارنامهاش در مجلس رد میشود؛ اتفاقی که به باور احسان هوشمند، یکی از "بزرگترین خطاهای مجلس" بوده و شاید نقطهٔ آغازِ تبدیل شدنِ "پیشهوری ما" به "پیشهوری دیگران" از همینجا باشد.
در ماجرای تشکیل فرقهٔ دموکرات آذربایجان و پس از آن تا زمان فوت، عملاً پیشهوری دیگر به چهرهای وابسته به بیگانگان تبدیل میشود. هوشمند با تأکید بر پیشینهٔ مارکسیستی پیشهوری، نتیجه میگیرد که هرچند پیشهوری به دنبال عدالت و برابری (با تعاریف مارکسیستی) بود، اما این مفاهیم پیش از رد اعتبارنامه، همواره در ذیل مفهوم آذربایجان به عنوان بخشی از ایران (آذربایجان جزء لاینفک ایران) تعریف میشدند.
🔴 این گفتگو را میتوان در تارنمای «فراز» نیز تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
🎥 احسان هوشمند در گفتگو با "روزنامهٔ اینترنتی فراز" تأکید کرد:
رویدادی که منجر به تأسیس فرقهٔ دموکرات آذربایجان شد، تماماً اندیشیده شده توسط حزب کمونیست شوروی و به دستور مستقیم استالین بوده است!
احسان هوشمند در این تحلیل، به مناسبت هشتادمین سالگرد نجات آذربایجان، از جزئیات تکاندهندهای پرده برمیدارد. او تأکید میکند که برخلاف تصورات رایج، اسناد تازه فاششده نشان میدهند که رویدادی که منجر به تأسیس فرقهٔ دموکرات آذربایجان شد، تماماً اندیشیده شده توسط حزب کمونیست شوروی و به دستور مستقیم استالین بوده است. به گفتهٔ او، تمام اجزای این برنامه از پیش طراحی شده بود و تأسیس فرقهٔ دموکرات یک اتفاق درونزا نبوده است.
هوشمند هدف اصلی شوروی را از این برنامه، کسب امتیاز نفت شمال ایران و زیر فشار قرار دادن دولت ایران اعلام میکند. او میگوید دستورهای استالین شامل جزئیاتی چون تأسیس فرقه، دستور تظاهرات و راهپیماییها، برنامههای تبلیغی برای جلب افکار عمومی و حتی دستور کشتن مخالفان را نیز در بر میگرفته است.
احسان هوشمند با اشاره به اسنادی که فعلاً در دسترس است، تأکید میکند که برنامهٔ اولیهٔ شوروی فراتر از آذربایجان بوده و شامل تجزیهٔ استانهایی چون مازندران، گیلان و خراسان میشده است. او موفقیت این طرح را در آذربایجان، ناشی از حضور گستردهٔ ارتش شوروی و حضور پرشمار مهاجران قفقازی که از باکو آمده و در تبریز و دیگر شهرهای شمالغربِ ایران مستقر شده بودند، میداند.
همچنین احسان هوشمند در این تحلیل به تغییر بنیادین در هویت سیاسی سید جعفر پیشهوری میپردازد و تأکید میکند که پیشهوری، به عنوان یک مارکسیست معتقد تا سال ۱۳۲۴ خورشیدی، هیچگونه انگیزه یا اقدامی در جهت تجزیهطلبی نداشته است. او در نشریهٔ آژیر بهصراحت تأکید میکرد؛ هرکس در ایران صحبت از "قومیتها" بکند، قصد دارد ایران را دچار هرج و مرج کند و از ارزشهای انسانی دور سازد. تا این مرحله، پیشهوری، "پیشهوری ما" بود که خطهٔ آذربایجان را جزء تجزیهناپذیر ایران میدانست.
این تحلیلگر نقطهٔ عطف این تحول را مجلس چهاردهم میداند. پیشهوری با حمایت ارتش شوروی نامزد میشود و رأی میآورد، اما اعتبارنامهاش در مجلس رد میشود؛ اتفاقی که به باور احسان هوشمند، یکی از "بزرگترین خطاهای مجلس" بوده و شاید نقطهٔ آغازِ تبدیل شدنِ "پیشهوری ما" به "پیشهوری دیگران" از همینجا باشد.
در ماجرای تشکیل فرقهٔ دموکرات آذربایجان و پس از آن تا زمان فوت، عملاً پیشهوری دیگر به چهرهای وابسته به بیگانگان تبدیل میشود. هوشمند با تأکید بر پیشینهٔ مارکسیستی پیشهوری، نتیجه میگیرد که هرچند پیشهوری به دنبال عدالت و برابری (با تعاریف مارکسیستی) بود، اما این مفاهیم پیش از رد اعتبارنامه، همواره در ذیل مفهوم آذربایجان به عنوان بخشی از ایران (آذربایجان جزء لاینفک ایران) تعریف میشدند.
🔴 این گفتگو را میتوان در تارنمای «فراز» نیز تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍30👎5
🔴 «شب هشتاد سالگی سید جواد طباطبایی»
نهصد و سی و یکمین شب از «شبهای بخارا»
سخنرانان:
گیتی خرسند
احمد نقیبزاده
حمید احمدی
محمدصادق سجادی
جهانگیر معینی علمداری
حسن حضرتی
احسان هوشمند
زاگرس زند
علی دهباشی
به همراه رونمایی از چاپ جدید کتاب «ابنخلدون و علوم اجتماعی» اثر دکتر جواد طباطبایی، نشر هرمس
زمان: سهشنبه ۲۵ اذرماه ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۷
جایگاه: تهران، خیابان ۱۶ آذر، دانشگاه تهران، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار فردوسی
ورود برای همگان آزاد و رایگان است.
#اطلاع_رسانی
🔴 شب هشتادسالگی سید جواد طباطبایی
نهصد و سی و یکمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت سیّد جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی و پژوهشگر برجستۀ اندیشۀ ایرانی، اختصاص یافته است. این نشست که توسط کانونهای ایرانشناسی دانشگاه تهران و مجلهٔ بخارا در ساعت پنج بعدازظهر سهشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ خورشیدی با سخنرانی گیتی خرسند، احمد نقیبزاده، حمید احمدی، محمدصادق سجادی، جهانگیر معینی علمداری، حسن حضرتی، احسان هوشمند، زاگرس زند و علی دهباشی در تالار فردوسی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار میشود. در این شب همچنین رونمایی از چاپ جدید کتاب «ابن خلدون و علوم و اجتماعی» اثر دکتر جواد طباطبایی، منتشرشده توسط نشر هرمس، نیز از دیگر بخشهای این نشست خواهد بود.
سیّد جواد طباطبایی (متولد ۲۳ آذر ۱۳۲۴ در تبریز) حقوقدان، فیلسوف سیاسی و استاد پیشین دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. او پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران، تحصیلات خود را در رشتۀ فلسفۀ سیاسی در دانشگاه پاریس ۱ سوربن ادامه داد و با رسالهای دربارۀ فلسفۀ سیاسی هگل مرتبۀ دکتری گرفت. طباطبایی با طرح ایدۀ «زوال اندیشۀ سیاسی در ایران» و پژوهشهای گستردهاش دربارۀ تاریخ اندیشه در ایران و اروپا، به یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال اثرگذارترین متفکران معاصر بدل شد. طباطبایی طی چهار دههٔ گذشته با انتشار مجموعهای از آثار بنیادین همچون «درآمدی بر تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران»، «دیباچهای بر نظریهٔ انحطاط ایران»، «زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران»، «ابنخلدون و علوم اجتماعی»، «نظریهٔ حکومت قانون در ایران» و «مکتب تبریز»، نقش مهمی در بازخوانی نقادانهٔ و بدیع تاریخ فکری ایران ایفا کرده است.
دکتر طباطبایی پس از سالها تدریس، پژوهش و حضور در مجامع علمی بینالمللی، در نهم اسفند ۱۴۰۱ در ایرواینِ کالیفرنیا درگذشت؛ با این حال، آثار و مباحث نظریاش همچنان در مرکز توجه پژوهشگران علوم انسانی در ایران و جهان است و این شب به مناسبت هشتادسالگی او مجالی است برای بازخوانی میراث فکریاش.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «شب هشتاد سالگی سید جواد طباطبایی»
نهصد و سی و یکمین شب از «شبهای بخارا»
سخنرانان:
گیتی خرسند
احمد نقیبزاده
حمید احمدی
محمدصادق سجادی
جهانگیر معینی علمداری
حسن حضرتی
احسان هوشمند
زاگرس زند
علی دهباشی
به همراه رونمایی از چاپ جدید کتاب «ابنخلدون و علوم اجتماعی» اثر دکتر جواد طباطبایی، نشر هرمس
زمان: سهشنبه ۲۵ اذرماه ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۷
جایگاه: تهران، خیابان ۱۶ آذر، دانشگاه تهران، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار فردوسی
ورود برای همگان آزاد و رایگان است.
#اطلاع_رسانی
🔴 شب هشتادسالگی سید جواد طباطبایی
نهصد و سی و یکمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت سیّد جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی و پژوهشگر برجستۀ اندیشۀ ایرانی، اختصاص یافته است. این نشست که توسط کانونهای ایرانشناسی دانشگاه تهران و مجلهٔ بخارا در ساعت پنج بعدازظهر سهشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ خورشیدی با سخنرانی گیتی خرسند، احمد نقیبزاده، حمید احمدی، محمدصادق سجادی، جهانگیر معینی علمداری، حسن حضرتی، احسان هوشمند، زاگرس زند و علی دهباشی در تالار فردوسی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار میشود. در این شب همچنین رونمایی از چاپ جدید کتاب «ابن خلدون و علوم و اجتماعی» اثر دکتر جواد طباطبایی، منتشرشده توسط نشر هرمس، نیز از دیگر بخشهای این نشست خواهد بود.
سیّد جواد طباطبایی (متولد ۲۳ آذر ۱۳۲۴ در تبریز) حقوقدان، فیلسوف سیاسی و استاد پیشین دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. او پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران، تحصیلات خود را در رشتۀ فلسفۀ سیاسی در دانشگاه پاریس ۱ سوربن ادامه داد و با رسالهای دربارۀ فلسفۀ سیاسی هگل مرتبۀ دکتری گرفت. طباطبایی با طرح ایدۀ «زوال اندیشۀ سیاسی در ایران» و پژوهشهای گستردهاش دربارۀ تاریخ اندیشه در ایران و اروپا، به یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال اثرگذارترین متفکران معاصر بدل شد. طباطبایی طی چهار دههٔ گذشته با انتشار مجموعهای از آثار بنیادین همچون «درآمدی بر تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران»، «دیباچهای بر نظریهٔ انحطاط ایران»، «زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران»، «ابنخلدون و علوم اجتماعی»، «نظریهٔ حکومت قانون در ایران» و «مکتب تبریز»، نقش مهمی در بازخوانی نقادانهٔ و بدیع تاریخ فکری ایران ایفا کرده است.
دکتر طباطبایی پس از سالها تدریس، پژوهش و حضور در مجامع علمی بینالمللی، در نهم اسفند ۱۴۰۱ در ایرواینِ کالیفرنیا درگذشت؛ با این حال، آثار و مباحث نظریاش همچنان در مرکز توجه پژوهشگران علوم انسانی در ایران و جهان است و این شب به مناسبت هشتادسالگی او مجالی است برای بازخوانی میراث فکریاش.
@IranDel_Channel
💢
👍40👎4
Forwarded from ایراندل | IranDel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بخشی از تصنیفِ درخشان «آذربایجان»
آهنگساز: روحالله خالقی
چامهسرا: رهی معیری
خواننده: غلامحسین بنان
این اثر در سال ۱۳۲۶ به مناسبت نخستین سالگرد نجات آذربایجان از چنگ دستنشاندگان شوروی و ارتش سرخ و ورود ارتش ملّی ایران به تبریز ساخته شد.
مطرب به شهناز، شوری عیان کن
آهنگِ آذربایجان کن.
بر خاکِ تبریز
اشکی فرو ریز
از فتنهٔ گردون فغان کن
از دیده سیلِ خون روان کن
برگو که عشقت آذر به جانها زد
وین شعله آتش بر خانمانها زد
منزلگه شیران تویی
جان و سر ایران تویی
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان
فرخنده باد ایام تو،
کز نامِ تو
آشفته خاطر، دشمن دون شد
می در گلوی مدعی خون شد
@IranDel_Channel
💢
آهنگساز: روحالله خالقی
چامهسرا: رهی معیری
خواننده: غلامحسین بنان
این اثر در سال ۱۳۲۶ به مناسبت نخستین سالگرد نجات آذربایجان از چنگ دستنشاندگان شوروی و ارتش سرخ و ورود ارتش ملّی ایران به تبریز ساخته شد.
مطرب به شهناز، شوری عیان کن
آهنگِ آذربایجان کن.
بر خاکِ تبریز
اشکی فرو ریز
از فتنهٔ گردون فغان کن
از دیده سیلِ خون روان کن
برگو که عشقت آذر به جانها زد
وین شعله آتش بر خانمانها زد
منزلگه شیران تویی
جان و سر ایران تویی
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان
فرخنده باد ایام تو،
کز نامِ تو
آشفته خاطر، دشمن دون شد
می در گلوی مدعی خون شد
@IranDel_Channel
💢
👍38👎3
🔴 همهچیزِ ایران، «ایرانشهری» است
✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
فهمِ اسلام در ایران مندرج در تحت فهمی است که میتوان از ایران پیدا کرد. یکی از ویژگیهای تاریخِ اسلام در ایران، اعمِّ از اسلام شیعی و سنّی، این بوده که اسلام، مانند دیگر دینهای تاریخ ایران، پیوسته، دینی «ملّی»، یعنی ایرانی، بوده است. ایرانِ بزرگ فرهنگی، به خلاف دنیای عربی - خلافتی و ترکی - عثمانی، و حتیٰ هندی - پاکستانی، که فاقد فرهنگ و اندیشیدنِ فراگیر بودهاند، پیوسته، چنان فراگیر بوده است که هیچ یک از شئونِ فرهنگ و تمدن ایرانی نیست که رنگِ «ایرانشهری» به خود نگرفته باشد. تا دهههای اخیر، دینهای ایرانی نیز از این قاعده مستثنیٰ نبودهاند. کوشش برای ایدئولوژیکی کردن اسلامِ شیعی خدشهای در سرشت ایرانیِ آن ایجاد کرد و وضعی را به دنبال داشت که تا دهههای اخیر بیسابقه بود. ایدئولوژیکی کردن اسلامِ شیعی پیوندهای آن را از دیگر دینهای ایرانی گسست و آن را در برابر اینها قرار داد. وضع ایرانشهر به لحاظ دینی همیشه با دنیای عربی - خلافتی و ترکی - عثمانی متفاوت بود، و باورمندان همۀ دینهای ایرانی در کنار هم در صلح و آرامش نسبی میزیستهاند، اما ایدئولوژیکی شدن اسلام شیعی به این صلح و آرامش پایان داد و اگر مدارای تاریخی ایرانیان و فرهنگِ مسالمتجوی آنان نبود میتوانست با ایجاد تنشهایی در ژرفای وجدان ایرانی پیآمدهای ناگواری برای وحدت ملّی و سرزمینی داشته باشد. باری، خلاصۀ حرف من این است که در ایران همه چیز صبغهای «ایرانشهری» دارد، حتیٰ دین ایرانی؛ بنابراین، ایران، اسلامی نیست، اسلام، ایرانی است! بدیهی است که چنین ارزیابی از وضع ایران ادعایی سیاسی نیست، که بتوان بر آن مناقشههای سیاسی و ایدئولوژیکی کرد، بلکه کوشش برای توضیح آن، در ادامۀ آنچه دربارۀ دانشگاه ایرانشهر گفتم، همچون دیباچهای بر بحثی متفاوت دربارۀ نظام علمی و دانشگاه در ایران است به گونهای که دانشگاه بتواند همۀ شئون فرهنگی و تمدنی ایران را در نظامی واحد توضیح دهد و از مجرای همین توضیح بتواند پیوندهایی با نظام علم جهانی برقرار کند.
🔴 بُنمایه:
ملاحظات دربارهٔ دانشگاه. انتشارت مینوی خرد. ۱۳۹۸. صفحهٔ ۱۲۷.
@IranDel_Channel
💢
🔴 همهچیزِ ایران، «ایرانشهری» است
✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
فهمِ اسلام در ایران مندرج در تحت فهمی است که میتوان از ایران پیدا کرد. یکی از ویژگیهای تاریخِ اسلام در ایران، اعمِّ از اسلام شیعی و سنّی، این بوده که اسلام، مانند دیگر دینهای تاریخ ایران، پیوسته، دینی «ملّی»، یعنی ایرانی، بوده است. ایرانِ بزرگ فرهنگی، به خلاف دنیای عربی - خلافتی و ترکی - عثمانی، و حتیٰ هندی - پاکستانی، که فاقد فرهنگ و اندیشیدنِ فراگیر بودهاند، پیوسته، چنان فراگیر بوده است که هیچ یک از شئونِ فرهنگ و تمدن ایرانی نیست که رنگِ «ایرانشهری» به خود نگرفته باشد. تا دهههای اخیر، دینهای ایرانی نیز از این قاعده مستثنیٰ نبودهاند. کوشش برای ایدئولوژیکی کردن اسلامِ شیعی خدشهای در سرشت ایرانیِ آن ایجاد کرد و وضعی را به دنبال داشت که تا دهههای اخیر بیسابقه بود. ایدئولوژیکی کردن اسلامِ شیعی پیوندهای آن را از دیگر دینهای ایرانی گسست و آن را در برابر اینها قرار داد. وضع ایرانشهر به لحاظ دینی همیشه با دنیای عربی - خلافتی و ترکی - عثمانی متفاوت بود، و باورمندان همۀ دینهای ایرانی در کنار هم در صلح و آرامش نسبی میزیستهاند، اما ایدئولوژیکی شدن اسلام شیعی به این صلح و آرامش پایان داد و اگر مدارای تاریخی ایرانیان و فرهنگِ مسالمتجوی آنان نبود میتوانست با ایجاد تنشهایی در ژرفای وجدان ایرانی پیآمدهای ناگواری برای وحدت ملّی و سرزمینی داشته باشد. باری، خلاصۀ حرف من این است که در ایران همه چیز صبغهای «ایرانشهری» دارد، حتیٰ دین ایرانی؛ بنابراین، ایران، اسلامی نیست، اسلام، ایرانی است! بدیهی است که چنین ارزیابی از وضع ایران ادعایی سیاسی نیست، که بتوان بر آن مناقشههای سیاسی و ایدئولوژیکی کرد، بلکه کوشش برای توضیح آن، در ادامۀ آنچه دربارۀ دانشگاه ایرانشهر گفتم، همچون دیباچهای بر بحثی متفاوت دربارۀ نظام علمی و دانشگاه در ایران است به گونهای که دانشگاه بتواند همۀ شئون فرهنگی و تمدنی ایران را در نظامی واحد توضیح دهد و از مجرای همین توضیح بتواند پیوندهایی با نظام علم جهانی برقرار کند.
🔴 بُنمایه:
ملاحظات دربارهٔ دانشگاه. انتشارت مینوی خرد. ۱۳۹۸. صفحهٔ ۱۲۷.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍45👎2
ایراندل | IranDel
🔴 بیست و یکم آذر، روز ملی نجات آذربایجان بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی، یکی از مهمترین روزها و بزنگاههای تاریخ معاصر ایران و روز نجات آذربایجان از دست فرقهای استالینساخته است و چه نیکوست که بیست و یک آذر که به روزِ نجاتِ آذربایجان شهره است، روز ملی…
🔴 روزنامهٔ «زنگان امروز» در شمارهٔ شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۴ خورشیدی بطور گسترده به رخداد تاریخی ۲۱ آذر، روز ملّی نجات آذربایجان پرداخت.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍38👎6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 هفتهزار سال و دوازده روز | از مجموعه گفتگوهای «ایرانشهر»
میهمان: احسان هوشمند
میزبان: حسین دهباشی
● سرنوشت ایران در مواجهه با تهاجم:
چهچیزی باعث شد که ایران از حملات ویرانگری چون اسکندر، اعراب و مغولان جان سالم به در ببرد؟ آیا بنیانهای تمدنی ما همیشه قویتر از متجاوزان خارجی بودهاند؟
● ریشهٔ مفهوم «حق تعیین سرنوشت»:
این ایدهٔ جنجالی از کجا وارد ادبیات روشنفکری ما شد؟ آیا این نظریه، امکانپذیر و بومی است؟
● هویت از «قوم» تا «شهر»:
ایرانیان در طول تاریخ، هویت خود را چگونه تعریف میکردند؟ آیا اساساً ایرانیان بر اساس زبانهای مختلفشان (که بیش از ۴۰۰ گونه تخمین زده میشود) قابل تقسیم به «ملل» هستند؟ چرا در ایران، هویت به جای قبیله، با نام شهرها (شیرازی، تبریزی، اصفهانی) گره خورده بود؟
● چرا دشمنی با فردوسی و شاهنامه؟ چه عاملی جریانهای فکری معاصر را وادار به تقابل با حافظهٔ جمعی و حماسهٔ ملی ایران کرد؟
● آیا نارضایتیها در ایران در نهایت ریشه در «ایرانگرایی» و تمایل به ایرانِ قوی دارند؟
🔴 این گفتگو را میتوان در «یوتیوب» هم تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
میهمان: احسان هوشمند
میزبان: حسین دهباشی
● سرنوشت ایران در مواجهه با تهاجم:
چهچیزی باعث شد که ایران از حملات ویرانگری چون اسکندر، اعراب و مغولان جان سالم به در ببرد؟ آیا بنیانهای تمدنی ما همیشه قویتر از متجاوزان خارجی بودهاند؟
● ریشهٔ مفهوم «حق تعیین سرنوشت»:
این ایدهٔ جنجالی از کجا وارد ادبیات روشنفکری ما شد؟ آیا این نظریه، امکانپذیر و بومی است؟
● هویت از «قوم» تا «شهر»:
ایرانیان در طول تاریخ، هویت خود را چگونه تعریف میکردند؟ آیا اساساً ایرانیان بر اساس زبانهای مختلفشان (که بیش از ۴۰۰ گونه تخمین زده میشود) قابل تقسیم به «ملل» هستند؟ چرا در ایران، هویت به جای قبیله، با نام شهرها (شیرازی، تبریزی، اصفهانی) گره خورده بود؟
● چرا دشمنی با فردوسی و شاهنامه؟ چه عاملی جریانهای فکری معاصر را وادار به تقابل با حافظهٔ جمعی و حماسهٔ ملی ایران کرد؟
● آیا نارضایتیها در ایران در نهایت ریشه در «ایرانگرایی» و تمایل به ایرانِ قوی دارند؟
🔴 این گفتگو را میتوان در «یوتیوب» هم تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍29👎7
🔴 رسوایی تاریخی «شبهعلم»
آیا شما هم در ناخودآگاه خود به کارشناسی که از زبان پیچیده و استعارههای به ظاهر علمی برای اثبات حرفهای غیرعلمی و شبهعلمی خود استفاده میکند اعتبار علمی میدهید؟ اگر پاسختان مثبت است امکان دارد شما هم در تلهٔ ارعاب لفاظیهای شبهعلم افتاده باشید؛ چون صرفاً به این دلیل به پریشانگوییهای فضلفروشانه اعتبار قائل میشوید که از آن سر درنمیآورید.
یک فیزیکدان چند دهه پیش تصمیم گرفت به مردم ثابت کند که پشت گندهگوییها و لفاظیهای شبهعلمی و غیرعلمی برخی نویسندگان و روشنفکران نه استدلال منطقی یا عمق فکری بلکه نوعی شیادی و حقهبازی وجود دارد. او متوجه شد که برخی از به اصطلاح متفکران با بکارگیری نابجا و غلط برخی اصطلاحات علمی در فیزیک و ریاضیات مانند کوانتوم، توپولوژی، فضای هیلبرت، نسبیت و غیره تلاش میکنند ظاهری پیچیده و عمیق به متون نوشتاری خود بدهند تا با قرار دادن مخاطب در تلهٔ ارعاب علمی بتوانند تصویری قانعکننده از حرفهای پوچ خود به نمایش بگذارند.
اما آزمایش جالبی که حقهبازان متفکرنما را رسوا کرد چگونه انجام شد؟ آلن سوکال فیزیکدان تصمیم گرفت مقالهای جعلی و بیمعنا به شیوهٔ متفکران شیاد با زبان پیچیده و استفاده نابجا از اصطلاحات علمی و جملات مبهم بنویسد و در آن برخی واقعیتهای علمی را زیر سؤال ببرد تا مقالهاش باب میل اهالی شبهعلم شود (مثلاً تصور کنید ثابت کرد تورم هیچ ارتباطی به رشد نقدینگی ندارد)! او این مقالهٔ کاملاً بیمعنی و پر از جملات مبهم را با بکارگیری نابجا و غلط اصطلاحات علمی نوشت و با عنوان پرطمطراق «هرمنوتیک متحولکنندهٔ گرایش کوانتومی» به یک مجلهٔ معروف مطالعات اجتماعی حلقهٔ روشنفکران لفاظ فرستاد.
در کمال ناباوری مقالهٔ جعلی آلن سوکال در مجله معروف social text پذیرفته و در همان سال ۱۹۹۶ منتشر شد! این فیزیکدان بلافاصله افشا کرد که همه استدلالهایش در مقالهٔ مذکور پوچ و بیمعنا بوده و هدفش رسواسازی شارلاتانیسم حاکم بر بعضی حلقههای فکری و روشنفکری بوده است. او گفت که این حلقههای فکری از سادهلوحی عامهٔ مردم که «هر چیز پیچیده دارای ظاهر علمی را چون نمیفهمند به سرعت میپذیرند» سوءاستفاده میکنند و نظریات شبهعلمی خود را ترویج میکنند. ماجرا به سرعت به یک رسوایی بینالمللی تبدیل شد و بازندگان صرفاً به این دفاع متوسل شدند که روش سوکال اخلاقی نبوده است!
🔴 بُنمایه:
فردای اقتصاد
@IranDel_Channel
💢
🔴 رسوایی تاریخی «شبهعلم»
آیا شما هم در ناخودآگاه خود به کارشناسی که از زبان پیچیده و استعارههای به ظاهر علمی برای اثبات حرفهای غیرعلمی و شبهعلمی خود استفاده میکند اعتبار علمی میدهید؟ اگر پاسختان مثبت است امکان دارد شما هم در تلهٔ ارعاب لفاظیهای شبهعلم افتاده باشید؛ چون صرفاً به این دلیل به پریشانگوییهای فضلفروشانه اعتبار قائل میشوید که از آن سر درنمیآورید.
یک فیزیکدان چند دهه پیش تصمیم گرفت به مردم ثابت کند که پشت گندهگوییها و لفاظیهای شبهعلمی و غیرعلمی برخی نویسندگان و روشنفکران نه استدلال منطقی یا عمق فکری بلکه نوعی شیادی و حقهبازی وجود دارد. او متوجه شد که برخی از به اصطلاح متفکران با بکارگیری نابجا و غلط برخی اصطلاحات علمی در فیزیک و ریاضیات مانند کوانتوم، توپولوژی، فضای هیلبرت، نسبیت و غیره تلاش میکنند ظاهری پیچیده و عمیق به متون نوشتاری خود بدهند تا با قرار دادن مخاطب در تلهٔ ارعاب علمی بتوانند تصویری قانعکننده از حرفهای پوچ خود به نمایش بگذارند.
اما آزمایش جالبی که حقهبازان متفکرنما را رسوا کرد چگونه انجام شد؟ آلن سوکال فیزیکدان تصمیم گرفت مقالهای جعلی و بیمعنا به شیوهٔ متفکران شیاد با زبان پیچیده و استفاده نابجا از اصطلاحات علمی و جملات مبهم بنویسد و در آن برخی واقعیتهای علمی را زیر سؤال ببرد تا مقالهاش باب میل اهالی شبهعلم شود (مثلاً تصور کنید ثابت کرد تورم هیچ ارتباطی به رشد نقدینگی ندارد)! او این مقالهٔ کاملاً بیمعنی و پر از جملات مبهم را با بکارگیری نابجا و غلط اصطلاحات علمی نوشت و با عنوان پرطمطراق «هرمنوتیک متحولکنندهٔ گرایش کوانتومی» به یک مجلهٔ معروف مطالعات اجتماعی حلقهٔ روشنفکران لفاظ فرستاد.
در کمال ناباوری مقالهٔ جعلی آلن سوکال در مجله معروف social text پذیرفته و در همان سال ۱۹۹۶ منتشر شد! این فیزیکدان بلافاصله افشا کرد که همه استدلالهایش در مقالهٔ مذکور پوچ و بیمعنا بوده و هدفش رسواسازی شارلاتانیسم حاکم بر بعضی حلقههای فکری و روشنفکری بوده است. او گفت که این حلقههای فکری از سادهلوحی عامهٔ مردم که «هر چیز پیچیده دارای ظاهر علمی را چون نمیفهمند به سرعت میپذیرند» سوءاستفاده میکنند و نظریات شبهعلمی خود را ترویج میکنند. ماجرا به سرعت به یک رسوایی بینالمللی تبدیل شد و بازندگان صرفاً به این دفاع متوسل شدند که روش سوکال اخلاقی نبوده است!
🔴 بُنمایه:
فردای اقتصاد
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍21👎1
Forwarded from ایراندل | IranDel
Telegram
attach 📎
🔴 به مناسبت ۲۳ آذر، زادروز فیلسوف ایرانشهر
دکتر جواد طباطبایی در حاشیۀ درسگفتار ایدهآلیسم آلمانی در مؤسسه بهاران در ۲۳ آذر ۱۳۹۵ خورشیدی، از مقارن شدن زادروزش با روزهای اشغالِ شمال غرب ایران توسط شوروی و ماجراهای فرقۀ دموکرات آذربایجان میگوید:
برتولوت برشت شعری دارد با این مضمون که، "من در جنگلهای سیاه به دنیا آمدهام و سردی این جنگلهای سیاه تا پایانِ عمرم در جانِ من، همچنان خواهد ماند". من هم در شبی متولد شدم در تبریز سردی که شوروی، آذربایجان را تجزیه کرده بود و این خاطره همچنان موضوعی در افقِ دیدِ من، هست و کوشش میکنم آن را در خودم زنده نگهدارم.
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 به مناسبت ۲۳ آذر، زادروز فیلسوف ایرانشهر
دکتر جواد طباطبایی در حاشیۀ درسگفتار ایدهآلیسم آلمانی در مؤسسه بهاران در ۲۳ آذر ۱۳۹۵ خورشیدی، از مقارن شدن زادروزش با روزهای اشغالِ شمال غرب ایران توسط شوروی و ماجراهای فرقۀ دموکرات آذربایجان میگوید:
برتولوت برشت شعری دارد با این مضمون که، "من در جنگلهای سیاه به دنیا آمدهام و سردی این جنگلهای سیاه تا پایانِ عمرم در جانِ من، همچنان خواهد ماند". من هم در شبی متولد شدم در تبریز سردی که شوروی، آذربایجان را تجزیه کرده بود و این خاطره همچنان موضوعی در افقِ دیدِ من، هست و کوشش میکنم آن را در خودم زنده نگهدارم.
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍32👎5
⚫️ استاد کامران فانی
(۲۵ فروردین ۱۳۲۳ – ۲۲ آذر ۱۴۰۴)؛
نویسنده، مترجم، کتابدار و نسخهپژوه ایرانی و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
✍️ جواد رنجبر درخشیلر
مرگ مردی در ۸۰ سالگی یا بیشتر طبیعی است و اصلاً مرگ حق است و مهمترین و شاید تنها عدالت در هستی باشد. درگذشتِ استاد کامران فانی، در ۸۱ سالگی، بعد از عمری کوشش در راه فرهنگ، بعد از سالها بُردن لذت معاشقه با کلمات، چنین است و شاید این روزها مرگ خود چارهای باشد بر این بیچارگیهای تمام نشدنی، اما نمیتوان نشست و دید مرگ را که به نوبت ریشههای ما را میزند. امروز فانی، دیروز تقوایی، در این سالها شجریان، مشایخی، انتظامی، پزشکزاد و مرحوم استاد طباطبایی رفتند و خیلیهای دیگر، استادان، بنیانگذاران و اولها رفتند و تنها تَن خود را از زمین و روح خود را از جهانِ معنوی ما نبردند. آنها سبک زندگی، روش علمی، بینش ژرف، دقت نظری، زبان پارسی درست، پشتکار و ممارست خود را با خود بردند.
وقتی ساختمانی فرو میریزد هنر معماری آن، طرح و نقشهٔ استادانهاش و زندگیها که در آن خانه کرده شده، لذتها و دردها، با هم فرو میریزد.
مرگ استادان و بزرگان چون گسستن تار و پودی از دانش و عشق و تجربههای گرانبهاست. ریختن نوعی از ایرانی بودن است که امروز نهتنها دریافته نمیشود، بلکه تحقیر هم میشود.
روح استاد کامران فانی شاد!
#یادها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ استاد کامران فانی
(۲۵ فروردین ۱۳۲۳ – ۲۲ آذر ۱۴۰۴)؛
نویسنده، مترجم، کتابدار و نسخهپژوه ایرانی و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
✍️ جواد رنجبر درخشیلر
مرگ مردی در ۸۰ سالگی یا بیشتر طبیعی است و اصلاً مرگ حق است و مهمترین و شاید تنها عدالت در هستی باشد. درگذشتِ استاد کامران فانی، در ۸۱ سالگی، بعد از عمری کوشش در راه فرهنگ، بعد از سالها بُردن لذت معاشقه با کلمات، چنین است و شاید این روزها مرگ خود چارهای باشد بر این بیچارگیهای تمام نشدنی، اما نمیتوان نشست و دید مرگ را که به نوبت ریشههای ما را میزند. امروز فانی، دیروز تقوایی، در این سالها شجریان، مشایخی، انتظامی، پزشکزاد و مرحوم استاد طباطبایی رفتند و خیلیهای دیگر، استادان، بنیانگذاران و اولها رفتند و تنها تَن خود را از زمین و روح خود را از جهانِ معنوی ما نبردند. آنها سبک زندگی، روش علمی، بینش ژرف، دقت نظری، زبان پارسی درست، پشتکار و ممارست خود را با خود بردند.
وقتی ساختمانی فرو میریزد هنر معماری آن، طرح و نقشهٔ استادانهاش و زندگیها که در آن خانه کرده شده، لذتها و دردها، با هم فرو میریزد.
مرگ استادان و بزرگان چون گسستن تار و پودی از دانش و عشق و تجربههای گرانبهاست. ریختن نوعی از ایرانی بودن است که امروز نهتنها دریافته نمیشود، بلکه تحقیر هم میشود.
روح استاد کامران فانی شاد!
#یادها
@IranDel_Channel
💢
👍36👎5