🔴 #توییت_خوانی
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
👍11
🔴 #توییت_خوانی
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
👍6
🔴 #توییت_خوانی
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آرامگاه خیام نیشابوری و درخت گیلاس عباس کیارستمی
نیشابور، سهشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی
تصویربردار: ابولفضل شکیبا
موسیقی: فریدون شهبازیان
آواز: محمدرضا شجریان
@IranDel_Channel
💢
نیشابور، سهشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی
تصویربردار: ابولفضل شکیبا
موسیقی: فریدون شهبازیان
آواز: محمدرضا شجریان
@IranDel_Channel
💢
👍10
.
🔴 «اذان مغرب به افق اسکاتلند»
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
اگر یک نظام سیاسی بخواهد پُز آزادیاش را بدهد، این بهترین تصویر است. پیشنمازِ این جماعت کوچک حمزه یوسف است؛ کسی که دیروز وزیر اول (معادل نخستوزیر) دولت اسکاتلند شد. اینجا بیوت هاوس است؛ دفتر ریاست دولت اسکاتلند. اگر یادتان باشد، وقتی در شهریور گذشته نامزدهای نخستوزیری بریتانیا را بررسی میکردم به فهرست بلندی از نامهای غیرانگلیسی برخورد میکردیم: نظام الزهاوی (عراقیـکُردیتبار)، ساجد جاوید (پاکستانیتبار)، عطاءالرحمان چِشتی (پاکستانیتبار)، ریشی سوناک (پنجابیتبار)، سوئِلا برِیوِرمن (هندیتبار) و کِمی بِیدناک (نیجریهایتبار). اینها نامزدهای یک حزب چپـپروگرسیو هم نبودند، بلکه نامزد حزب محافظهکار بریتانیا بودند!
حالا در اسکاتلند هم مسلمانی پاکستانیتبار به ریاست دولت رسیده و عکس عبادتش «پیش از افطار» را به اشتراک میگذارد. در اینجا هم اتفاقاً با یک حزب ملی روبروییم. در واقع حمزه رئیس «حزب ملی اسکاتلند» شده و چون این حزب اکثریت پارلمان اسکاتلند را دارد، پس از ریاست ریاست حزب مأمور تشکیل کابینه هم میشود. این همان حزبی است که سال ۲۰۱۴ رفراندوم جدایی اسکاتلند از بریتانیا را برگزار کرد ــ رفراندومی که شکست خورد و اکثریت اسکاتلندیها به ماندن در اتحاد رأی دادند. رویکرد حزب ملی اسکاتلند «لیبرال چپ» است و سیاستهای زیستمحیطی بارزی را هم دنبال میکند، اما ویژگی اصلیاش همان رویکرد ملی است.
برای امپراتوری بریتانیا با سابقۀ طولانی استعمار عجیب نیست اینهمه سیاستمدار غیربریتانیاییتبار داشته باشد، اما مسئله فقط «تبار» نیست؛ در اینجا با یک مسلمان معتقد روبروییم. این فرد به دموکراتیکترین روش با رأی اعضای حزب و مردم اسکاتلند به این جایگاه رسیده. پس معیار چیست؟ ساده است: شایستگی، مردمدوستی، اسکاتلنددوستی، میهندوستی. تکتک این کلمات را وقتی بیان میکنم انگار دست روی زخمهایی عمیق میگذارم... شایستگی، میهندوستی... در یک نظم شایستهسالار از کسی نمیپرسند چه مذهب یا عقایدی داری، بلکه به عملکردت در خدمت به مردم نگاه میکنند؛ به میهندوستیات، به کارنامهات.
این واژهها دردناک است زیرا دردی بزرگتر از این نیست که شایستهترین فرزندان ایران یا در جهان پراکنده شدهاند یا در میهن دور از مناصب تأثیرگذار درگیر قیمت دلار و اجارهخانهاند. شایستگان نه تنها در سیاست راه ندارند، در کسبوکار خصوصی نیز انواع پنجههای بیتدبیری را بر حلقوم خود حس میکنند... کار ما هم این شده که سیزیفوار این دردها را بر دوش کشیم و حسرت بخوریم...
@IranDel_Channel
💢
🔴 «اذان مغرب به افق اسکاتلند»
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
اگر یک نظام سیاسی بخواهد پُز آزادیاش را بدهد، این بهترین تصویر است. پیشنمازِ این جماعت کوچک حمزه یوسف است؛ کسی که دیروز وزیر اول (معادل نخستوزیر) دولت اسکاتلند شد. اینجا بیوت هاوس است؛ دفتر ریاست دولت اسکاتلند. اگر یادتان باشد، وقتی در شهریور گذشته نامزدهای نخستوزیری بریتانیا را بررسی میکردم به فهرست بلندی از نامهای غیرانگلیسی برخورد میکردیم: نظام الزهاوی (عراقیـکُردیتبار)، ساجد جاوید (پاکستانیتبار)، عطاءالرحمان چِشتی (پاکستانیتبار)، ریشی سوناک (پنجابیتبار)، سوئِلا برِیوِرمن (هندیتبار) و کِمی بِیدناک (نیجریهایتبار). اینها نامزدهای یک حزب چپـپروگرسیو هم نبودند، بلکه نامزد حزب محافظهکار بریتانیا بودند!
حالا در اسکاتلند هم مسلمانی پاکستانیتبار به ریاست دولت رسیده و عکس عبادتش «پیش از افطار» را به اشتراک میگذارد. در اینجا هم اتفاقاً با یک حزب ملی روبروییم. در واقع حمزه رئیس «حزب ملی اسکاتلند» شده و چون این حزب اکثریت پارلمان اسکاتلند را دارد، پس از ریاست ریاست حزب مأمور تشکیل کابینه هم میشود. این همان حزبی است که سال ۲۰۱۴ رفراندوم جدایی اسکاتلند از بریتانیا را برگزار کرد ــ رفراندومی که شکست خورد و اکثریت اسکاتلندیها به ماندن در اتحاد رأی دادند. رویکرد حزب ملی اسکاتلند «لیبرال چپ» است و سیاستهای زیستمحیطی بارزی را هم دنبال میکند، اما ویژگی اصلیاش همان رویکرد ملی است.
برای امپراتوری بریتانیا با سابقۀ طولانی استعمار عجیب نیست اینهمه سیاستمدار غیربریتانیاییتبار داشته باشد، اما مسئله فقط «تبار» نیست؛ در اینجا با یک مسلمان معتقد روبروییم. این فرد به دموکراتیکترین روش با رأی اعضای حزب و مردم اسکاتلند به این جایگاه رسیده. پس معیار چیست؟ ساده است: شایستگی، مردمدوستی، اسکاتلنددوستی، میهندوستی. تکتک این کلمات را وقتی بیان میکنم انگار دست روی زخمهایی عمیق میگذارم... شایستگی، میهندوستی... در یک نظم شایستهسالار از کسی نمیپرسند چه مذهب یا عقایدی داری، بلکه به عملکردت در خدمت به مردم نگاه میکنند؛ به میهندوستیات، به کارنامهات.
این واژهها دردناک است زیرا دردی بزرگتر از این نیست که شایستهترین فرزندان ایران یا در جهان پراکنده شدهاند یا در میهن دور از مناصب تأثیرگذار درگیر قیمت دلار و اجارهخانهاند. شایستگان نه تنها در سیاست راه ندارند، در کسبوکار خصوصی نیز انواع پنجههای بیتدبیری را بر حلقوم خود حس میکنند... کار ما هم این شده که سیزیفوار این دردها را بر دوش کشیم و حسرت بخوریم...
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍13
Forwarded from ایراندل | IranDel
.
🔴 خودملّهپنداران و خودملّهانکاران
✍️ #مصطفی_نصیری، پژوهشگر اندیشه و علوم سیاسی
دشمنان ایرانزمین از برنارد لوئیس آموختهاند که تجزیه خاک ایران، با فرض فرهنگ واحد ایرانی، تاکنون ممکن نشده و نخواهد شد، زیرا ایرانیان هرگاه جنگ نظامی را باختهاند، با انتقال میدان نبرد به جبههی فرهنگی، خصم را از هویت قومی خود تهی و آکنده از هویت ایرانی کردهاند. به همین جهت است که یکپارچگی و تاریخمندی ایران همچو خاری بر چشم کشورکهای حاصل از مداد و خطکش استعمار پیر بر روی نقشه است. این کشورکها، امروز با بوهایی که به مشام آنها رسیده، عزم خود را بر گسیختن پیوندهای فرهنگی ایران جزم کردهاند تا اگر باز شکستی در میدان و خلائی در قدرت مرکزی بر ایران تحمیل شد، سنگر فرهنگی که مزیت اصلی ایرانیت است، قبل از آن فرو ریخته باشد. مفاهیمی مانند: ممالک محروسه، ملل ایران، ایجاد تقابل میان زبان فارسی و زبانهای محلی، حق تعیین سرنوشت، ایران کثیرالمله، سیستم عدم تمرکز، فدرالیسم، سومربازی تُرکان و ایلامبازی عربان، محدود کردن ملیت واحد ایرانی به رضاشاه و ….، همگی کلیدواژههایی برای فروپاشی فرهنگی و از کوک انداختن دیالکتیک وحدت در کثرت ایرانی است.
🔴 منبع: تارنمای بنیاد داریوش همایون
🔴 یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 خودملّهپنداران و خودملّهانکاران
✍️ #مصطفی_نصیری، پژوهشگر اندیشه و علوم سیاسی
دشمنان ایرانزمین از برنارد لوئیس آموختهاند که تجزیه خاک ایران، با فرض فرهنگ واحد ایرانی، تاکنون ممکن نشده و نخواهد شد، زیرا ایرانیان هرگاه جنگ نظامی را باختهاند، با انتقال میدان نبرد به جبههی فرهنگی، خصم را از هویت قومی خود تهی و آکنده از هویت ایرانی کردهاند. به همین جهت است که یکپارچگی و تاریخمندی ایران همچو خاری بر چشم کشورکهای حاصل از مداد و خطکش استعمار پیر بر روی نقشه است. این کشورکها، امروز با بوهایی که به مشام آنها رسیده، عزم خود را بر گسیختن پیوندهای فرهنگی ایران جزم کردهاند تا اگر باز شکستی در میدان و خلائی در قدرت مرکزی بر ایران تحمیل شد، سنگر فرهنگی که مزیت اصلی ایرانیت است، قبل از آن فرو ریخته باشد. مفاهیمی مانند: ممالک محروسه، ملل ایران، ایجاد تقابل میان زبان فارسی و زبانهای محلی، حق تعیین سرنوشت، ایران کثیرالمله، سیستم عدم تمرکز، فدرالیسم، سومربازی تُرکان و ایلامبازی عربان، محدود کردن ملیت واحد ایرانی به رضاشاه و ….، همگی کلیدواژههایی برای فروپاشی فرهنگی و از کوک انداختن دیالکتیک وحدت در کثرت ایرانی است.
🔴 منبع: تارنمای بنیاد داریوش همایون
🔴 یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
خودملّهپنداران و خودملّهانکاران
توضیح: این مقاله را برای کانال تلگرامی دکتر طباطبایی نوشته بودم، اما مقارن با اتمام آن، متاسفانه آقای دکتر روی در نقاب خاک غربت کشید. روانشان شاد. اخیراً برخی دکترهای بیدُکترین وطنی افاضه کردهاندکه: ایران بهلحاظ تاریخی کشوری «کثیرالملّه» است. و البته…
👍13
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️ #افشین_جعفرزاده، استاد دانشگاهِ علومپزشکی تهران و کارشناسارشد تاریخ
به نتیجه مهمی از سالها پیش با تبار شناسی و کالبد شکافی رفتار برخی اشخاص و جریانها رسیدهام در بسیاری از موارد، ضدیّت با امرِ ملی و هویت و فرهنگ ایرانی نخست با بیتفاوتی به این امور آغاز شده و سپس وارد فاز جهش بدخیم ضدیت با ایران میشود. بررسی کارنامهی برخی کنشگران و جریانهای ایران معاصر دقت بالای این فرضیه را نشان میدهد. به کسانی که به ایران و ملتش و هستهی سخت ملّی و فرهنگ ایرانی و ارزشهایی چون نوروز، چهارشنبهسوری، یلدا و سیزدهبدر و سایر مؤلفههای میهندوستی و زبان وحدت ملی ایران - پارسی - در کنار احترام به زبانهای محلی ایرانی بیتفاوتاند، حساس باشیم و به آنها خیلی اعتماد نکنیم!
💚🤍❤️
🔴 پینوشت:
چکامهخوانی زیبا از شادروان فریدون مشیری
@IranDel_Channel
💢
👍14👎1
.
🔴 به بهانهی ویدئوی پیوست
خواننده: مجید بهبوداوغلو (بهبوداف)
شاعر: حافظ شیرازی
قدمت اثر در حدود ۱۵۰ سال پیش
مجید بهبوداوغلو، پدر رشید بهبوداف خواننده ملل شوروی است. مجید بهبوداف از جمله خوانندگان شمال رود ارس است که رابط موسیقی ایرانیِ دوره قاجار با موسیقی منطقهی قفقاز جنوبی بود. او را میتوان از آخرین خوانندههایی دانست که همزمان خوانندهی مکتب تبریز (موسیقی ایرانی - ردیف و دستگاهی) و موغام بود. مجید بهبوداف سالهای فعالیت موسیقی خود را در شهر تفلیس گذراند که قبل از باکو، مرکز هنری قفقاز بود. بعد از استقلال یک سالهی خطهی آران و شروان از دست امپراتوری روسیه با نام "جمهوری دموکراتیک آذربایجان"* به مرکزیت گنجه و بعداً باکو او به پایتخت آن کشور نوبنیان، یعنی شهر باکو رفت. بعد از حملهی بولشویکها به باکو و برچیدن آن جمهوری نوبنیان، موسیقی موغام، کمرنگتر و کمرنگتر شد تا جایی که مجید به فراموشی سپرده شد. نام فامیلی او هم در همین سالها به بهبوداف تغییر داده شد.
مجید بهبوداف در زمان قاجار کنسرتهایی زیادی را به دعوت خاندان اشرافی در تبریز برگزار کرده بود.
🔴 پینوشت:
* آذربایجان (آتورپاتکان - آذربایگان)، نام تاریخی خطهی جنوب رود ارس شامل استانهای آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی و اردبیل کنونی است. نام "آذربایجان" برای کشور تاسیسشده در خطهی آران و شروان (آلبانیای قفقاز) به مرکزیت شهر بادکوبه (باکو) جعل شده است که همواره نام آن کشور، مورد اعتراض ایرانیانِ میهندوست بویژه ایرانیان آذربایجانی است و عموماً از نامهایی چون "جمهوری باکو" برای آن کشور واقع در جغرافیای ایرانِ فرهنگی، استفاده میکنند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانهی ویدئوی پیوست
خواننده: مجید بهبوداوغلو (بهبوداف)
شاعر: حافظ شیرازی
قدمت اثر در حدود ۱۵۰ سال پیش
مجید بهبوداوغلو، پدر رشید بهبوداف خواننده ملل شوروی است. مجید بهبوداف از جمله خوانندگان شمال رود ارس است که رابط موسیقی ایرانیِ دوره قاجار با موسیقی منطقهی قفقاز جنوبی بود. او را میتوان از آخرین خوانندههایی دانست که همزمان خوانندهی مکتب تبریز (موسیقی ایرانی - ردیف و دستگاهی) و موغام بود. مجید بهبوداف سالهای فعالیت موسیقی خود را در شهر تفلیس گذراند که قبل از باکو، مرکز هنری قفقاز بود. بعد از استقلال یک سالهی خطهی آران و شروان از دست امپراتوری روسیه با نام "جمهوری دموکراتیک آذربایجان"* به مرکزیت گنجه و بعداً باکو او به پایتخت آن کشور نوبنیان، یعنی شهر باکو رفت. بعد از حملهی بولشویکها به باکو و برچیدن آن جمهوری نوبنیان، موسیقی موغام، کمرنگتر و کمرنگتر شد تا جایی که مجید به فراموشی سپرده شد. نام فامیلی او هم در همین سالها به بهبوداف تغییر داده شد.
مجید بهبوداف در زمان قاجار کنسرتهایی زیادی را به دعوت خاندان اشرافی در تبریز برگزار کرده بود.
🔴 پینوشت:
* آذربایجان (آتورپاتکان - آذربایگان)، نام تاریخی خطهی جنوب رود ارس شامل استانهای آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی و اردبیل کنونی است. نام "آذربایجان" برای کشور تاسیسشده در خطهی آران و شروان (آلبانیای قفقاز) به مرکزیت شهر بادکوبه (باکو) جعل شده است که همواره نام آن کشور، مورد اعتراض ایرانیانِ میهندوست بویژه ایرانیان آذربایجانی است و عموماً از نامهایی چون "جمهوری باکو" برای آن کشور واقع در جغرافیای ایرانِ فرهنگی، استفاده میکنند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍10
🔴 برنامه آمریکا برای ایران
✍️ محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی
به عنوان یک پایه تئوریک حکمرانی، دولت فعلی آمریکا معتقد است ضمنِ افزایش تولید ناخالص داخلی ۲۵ تریلیون دلاری آمریکا (چین ۱۸ تریلیون و روسیه ۱.۷ تریلیون)، تحولات جهانی باید به گونهای مدیریت شود که آمریکا بتواند به اهداف اقتصادی خود برسد و دموکراتها یک بار دیگر ریاست جمهوری را در ۲۰۲۵ [میلادی از آن خود کنند. از این رو، بنیان سیاست خارجی آمریکا در دولت بایدن، برونسپاری، بدون درگیریهای دراز مدت و سردردهای سیاسی است. استرالیا، کرهجنوبی، ژاپن و هند در برابر چین به کار گرفته شدهاند؛ لهستان، آلمان، فرانسه، انگلستان و کشورهای اسکاندیناوی در برابر روسیه همکاری میکنند و اسراییل و عربستان، برونسپاری ایران را به عهده گرفتهاند. واشنگتن این مجموعه را مدیریت و هماهنگی میکند.
واشنگتن با افزایش فشار بر چین، عراق، ترکیه، امارات و هند، مدیریت سختتر تحریمها را به عنوان بخشی از Plan B در پیش گرفته است. تا دو سال آینده که دولت بایدن، امور را در دست دارد، روش Remote Control امریکا در رابطه با ایران ادامه خواهد داشت. بنیانهای این روش عبارتند از: انزوای سیاسی، جلوگیری از سرمایهگذاری خارجی، افزایش نرخ تورم و منوط کردن عموم گشایشهای مالی به تایید وزارت خزانهداری.
شواهد حاکی از آن است که این روش فعلی امریکا، شباهت فراوانی با مفروضات و استراتژی آمریکا نسبت به کمونیسم شوروی در دوران جنگ سرد دارد که توسط روسشناس آمریکایی George Kennan طراحی شده بود. او که از نظر عمق درک از شوروی نمونۀ دومی در تاریخ دیپلماسی آمریکا ندارد، معتقد بود تقابل با شوروی هیچ نیازی به کار نظامی ندارد؛ شوروی یک سیستم خود مخرب است و با گذشت زمان به انتها میرسد. او اعتقاد داشت هرچند مردم به آزادی و دموکراسی علاقمندند، اما قبل از آن میخواهند زندگی کنند و به ثبات اقتصادی و کارآمدی فکر میکنند.
اروپاییها نقش دوم را در استراتژی غرب نسبت به ایران بازی می.کنند. زمانی که ایران درآمدهای صد میلیارد دلاری از فروش انرژی داشت، شرکتهای اروپایی برای تعامل اقتصادی با ایران با دولتهای خود لابی میکردند، اما با کاهش اساسی این درآمد، ایران جذابیت اقتصادی گذشته را ندارد. تجارت اروپا با بعضی از کشورهای بسیار کوچک مانند لیتوانی حتی از ایران هم بیشتر است. مهم.ترین موضوع اروپا درقبال ایران، جلوگیری از تسلیحات هستهای است که از منظر جغرافیایی و ژئوپلیتیکی آنها، قابلیت تسرّی و اشاعه به مصر، ترکیه، عربستان و عراق را داشته و در قرابت اروپا، به زرادخانه هستهای تبدیل شده و استعداد تبدیل شدن خاورمیانه به منطقهای با تخاصمات پایانناپذیر نظامی و امنیتی را دارد. موضوع ایران برای اروپا، موضوع امنیت ملی است. هرچند ممکن است در میان اعضای اروپا، شدت و ضعف Plan B متفاوت باشد، ولی تحولات دو ماه گذشته حاکی از اتفاق نظر پیرامون افزایش فشارها است. دلیل فعال شدن Plan B، به خاطر این برداشت است که از نظر آنها ایران در تنظیم و نهایی کردن برجام ۲ تعللِ عمدی میکند چون نمیخواهد اهرمِ برنامۀ هستهای را از دست بدهد.
اروپا و آمریکا برداشت بسیار منفی از سیستم سیاسی و حاکمیت ایران دارند و ار سویی حفظ یک ایران ضعیف و مُعلّق که نتواند پیشرفت کند، ثروت تولید کند و در جامعۀ جهانی تعامل کند به نفع امنیت ملی اسراییل است
غرب نسبت به ایران، طیفی از عناصرِ مختلف را در بر دارد که یکی از آنها بلندکردن چوب مخالفان حاکمیت است. آنها به وضوح نمیخواهند ایران یک قدرت هستهای شود ولی با قدرتمند و ثروتمند شدن ایران مشکلی ندارد. در مقابل، همسایگان ایران نه میخواهند ایران هستهای شود و نه قدرتمند و نه ثروتمند. غرب حتی ممکن است با حملۀ نظامی از هستهای شدن ایران جلوگیری کند، ولی همسایگان ایران با قدرت نرم مالی، رسانهای، تعلیق و سناریوهای درجا زدن اقتصاد و توسعه کشور، مانع قدرتمند شدن آن خواهند شد.
اگر از تاریخ بیاموزیم، ایران نمیتواند در خاورمیانه به یک قدرتِ مسلط و پایدار سیاسی و نظامی تبدیل شود اما در فرهنگ و اقتصاد، فرصتها فراوان است. هیچ گاه اعراب و ترکیه ، ایران را به عنوان یک قدرتِ مسلط نخواهند پذیرفت مگر آنکه به GDP پنج تریلیون دلاری برسد. اگر لازم باشد با هر قدرتی شریک میشوند تا مانع از تسلطِ ایران شوند. بیدلیل نیست در ترم اول و سال اول تدریس علم روابط بینالملل، آموزش داده میشود که اولین اقدام یک کشور برای قدرتمند شدن و تأمین امنیت ملی، صلح و تفاهم و سازگاری با همسایگان است. از زمان مشروطه تا به حال، ایرانیان در مسیر توسعه و دموکراسی هم چنان دور خود می.چرخند.
@IranDel_Channel
💢
✍️ محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی
به عنوان یک پایه تئوریک حکمرانی، دولت فعلی آمریکا معتقد است ضمنِ افزایش تولید ناخالص داخلی ۲۵ تریلیون دلاری آمریکا (چین ۱۸ تریلیون و روسیه ۱.۷ تریلیون)، تحولات جهانی باید به گونهای مدیریت شود که آمریکا بتواند به اهداف اقتصادی خود برسد و دموکراتها یک بار دیگر ریاست جمهوری را در ۲۰۲۵ [میلادی از آن خود کنند. از این رو، بنیان سیاست خارجی آمریکا در دولت بایدن، برونسپاری، بدون درگیریهای دراز مدت و سردردهای سیاسی است. استرالیا، کرهجنوبی، ژاپن و هند در برابر چین به کار گرفته شدهاند؛ لهستان، آلمان، فرانسه، انگلستان و کشورهای اسکاندیناوی در برابر روسیه همکاری میکنند و اسراییل و عربستان، برونسپاری ایران را به عهده گرفتهاند. واشنگتن این مجموعه را مدیریت و هماهنگی میکند.
واشنگتن با افزایش فشار بر چین، عراق، ترکیه، امارات و هند، مدیریت سختتر تحریمها را به عنوان بخشی از Plan B در پیش گرفته است. تا دو سال آینده که دولت بایدن، امور را در دست دارد، روش Remote Control امریکا در رابطه با ایران ادامه خواهد داشت. بنیانهای این روش عبارتند از: انزوای سیاسی، جلوگیری از سرمایهگذاری خارجی، افزایش نرخ تورم و منوط کردن عموم گشایشهای مالی به تایید وزارت خزانهداری.
شواهد حاکی از آن است که این روش فعلی امریکا، شباهت فراوانی با مفروضات و استراتژی آمریکا نسبت به کمونیسم شوروی در دوران جنگ سرد دارد که توسط روسشناس آمریکایی George Kennan طراحی شده بود. او که از نظر عمق درک از شوروی نمونۀ دومی در تاریخ دیپلماسی آمریکا ندارد، معتقد بود تقابل با شوروی هیچ نیازی به کار نظامی ندارد؛ شوروی یک سیستم خود مخرب است و با گذشت زمان به انتها میرسد. او اعتقاد داشت هرچند مردم به آزادی و دموکراسی علاقمندند، اما قبل از آن میخواهند زندگی کنند و به ثبات اقتصادی و کارآمدی فکر میکنند.
اروپاییها نقش دوم را در استراتژی غرب نسبت به ایران بازی می.کنند. زمانی که ایران درآمدهای صد میلیارد دلاری از فروش انرژی داشت، شرکتهای اروپایی برای تعامل اقتصادی با ایران با دولتهای خود لابی میکردند، اما با کاهش اساسی این درآمد، ایران جذابیت اقتصادی گذشته را ندارد. تجارت اروپا با بعضی از کشورهای بسیار کوچک مانند لیتوانی حتی از ایران هم بیشتر است. مهم.ترین موضوع اروپا درقبال ایران، جلوگیری از تسلیحات هستهای است که از منظر جغرافیایی و ژئوپلیتیکی آنها، قابلیت تسرّی و اشاعه به مصر، ترکیه، عربستان و عراق را داشته و در قرابت اروپا، به زرادخانه هستهای تبدیل شده و استعداد تبدیل شدن خاورمیانه به منطقهای با تخاصمات پایانناپذیر نظامی و امنیتی را دارد. موضوع ایران برای اروپا، موضوع امنیت ملی است. هرچند ممکن است در میان اعضای اروپا، شدت و ضعف Plan B متفاوت باشد، ولی تحولات دو ماه گذشته حاکی از اتفاق نظر پیرامون افزایش فشارها است. دلیل فعال شدن Plan B، به خاطر این برداشت است که از نظر آنها ایران در تنظیم و نهایی کردن برجام ۲ تعللِ عمدی میکند چون نمیخواهد اهرمِ برنامۀ هستهای را از دست بدهد.
اروپا و آمریکا برداشت بسیار منفی از سیستم سیاسی و حاکمیت ایران دارند و ار سویی حفظ یک ایران ضعیف و مُعلّق که نتواند پیشرفت کند، ثروت تولید کند و در جامعۀ جهانی تعامل کند به نفع امنیت ملی اسراییل است
غرب نسبت به ایران، طیفی از عناصرِ مختلف را در بر دارد که یکی از آنها بلندکردن چوب مخالفان حاکمیت است. آنها به وضوح نمیخواهند ایران یک قدرت هستهای شود ولی با قدرتمند و ثروتمند شدن ایران مشکلی ندارد. در مقابل، همسایگان ایران نه میخواهند ایران هستهای شود و نه قدرتمند و نه ثروتمند. غرب حتی ممکن است با حملۀ نظامی از هستهای شدن ایران جلوگیری کند، ولی همسایگان ایران با قدرت نرم مالی، رسانهای، تعلیق و سناریوهای درجا زدن اقتصاد و توسعه کشور، مانع قدرتمند شدن آن خواهند شد.
اگر از تاریخ بیاموزیم، ایران نمیتواند در خاورمیانه به یک قدرتِ مسلط و پایدار سیاسی و نظامی تبدیل شود اما در فرهنگ و اقتصاد، فرصتها فراوان است. هیچ گاه اعراب و ترکیه ، ایران را به عنوان یک قدرتِ مسلط نخواهند پذیرفت مگر آنکه به GDP پنج تریلیون دلاری برسد. اگر لازم باشد با هر قدرتی شریک میشوند تا مانع از تسلطِ ایران شوند. بیدلیل نیست در ترم اول و سال اول تدریس علم روابط بینالملل، آموزش داده میشود که اولین اقدام یک کشور برای قدرتمند شدن و تأمین امنیت ملی، صلح و تفاهم و سازگاری با همسایگان است. از زمان مشروطه تا به حال، ایرانیان در مسیر توسعه و دموکراسی هم چنان دور خود می.چرخند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍4👎2
🔴 دهم فروردین ماه، سالروز اعدام قاضی محمد، مردی که رسماً ایران را تجزیه کرده بود.
✍️ #وحید_بهمن، پژوهشگر تاریخ
قاضی محمد و حکومت جمهوری مهاباد نیز بمانند سید جعفر پیشهوری و فرقه دمکرات آذربایجان، تحت امر کامل دولت شوروی بودند.
قاضی محمد به همراهان وابستگان خود در دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی به شوروی سفر کرد. وی در شهر باکو با میر جعفر باقراُف «دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجانِ شوروی » دیدار و دستورات لازم را جهت اعلام خودمختاری (تجزیه کردستان) و تشکیل جمهوری مهاباد دریافت کرده بود.
جمهوری مهاباد نیز بمانند فرقه دمکرات آذربایجان در طول حیات کمتر از ۱ ساله خود بارها از دولت شوروی کمکهای تسلیحاتی و مادی دریافت کرده بود. جمیل حسنلی در کتاب «اتحاد جماهیر شوروی - ایران: بحران آذربایجان و جنگ سرد» مواردی از این کمکهای تسلیحاتی و مالی را بر شمرده است. کمکهایی به مانند ارسال ۱۲۰۰ عدد تفنگ و مهمات در ماه ژانویه ۱۹۴۶ میلادی و نیز ارسال ۵۰۰۰ عدد تفنگ و مهمات دیگر در ماه فوریهی همان سال.
قاضی محمد با پیشهوری و حکومت فرقه دمکرات آذربایجان رابطه داشت (به واسطه دستور مستقیم مسکو) به طوریکه بین طرفین و در پی خواست مسکو، در ماه می ۱۹۴۶ میلادی توافقنامهای امضا شد، بر اساس ماده ۴ و ۵ این توافقنامه هر دو دولت در صورت نیاز باید به همدیگر کمک نظامی و اقتصادی بکنند و نیز هیچ یک از طرفین حق دیدار و گفتگو با حکومت مرکزی ایران را بدون هماهنگی با طرف دیگر ندارد.
حوزهی نفوذ و اعمال حاکمیت جمهوری مهاباد محدود به [شهر] مهاباد و چند شهر کوچک اطراف آن در استان آذربایجان غربی بود و عملاً در کردستان ایران دامنهی نفوذ چندانی پیدا نکرد. همچنین برخی از خاندانها و طوایف بزرگ کُرد ایرانی نیز مخالف جمهوری مهاباد بودند.
بر خلاف ادعاهای مرسوم قومگراها، قاضی محمد رسماً ایران را تجزیه کرده بود و نمیتوان دولت وی را یک دولت خودگردان تحت حاکمیت دولت مرکزی ایران برشمرد. زیرا:
۱. رسماً و بنام، وزیر جنگ داشت و وزیر جنگش هم محمد حسین سیف قاضی عموزادهاش بود.
۲. وزیر امور خارجه داشت و به تبریز و بادکوبه نماینده یا سفیر فرستاده بود.
۳. ارتش جدا تشکیل داده بود.
۴. در هیچ یک از مراسمهای که انجام میشد پرچم ایران در کنار پرچمی که برای حکومتش ساخته بود، دیده نمیشد.
سر انجام قاضی محمد بعد از فروپاشی دولت ساختگی مهاباد دستگیر و در دادگاه محاکمه و محکوم به اعدام شد، در روز ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ خورشیدی وی به دار آویخته شد.
عکس: قاضی محمد در لباس ارتش شوروی
🔴 منبع: توییتر آقای وحید بهمن
@IranDel_Channel
💢
✍️ #وحید_بهمن، پژوهشگر تاریخ
قاضی محمد و حکومت جمهوری مهاباد نیز بمانند سید جعفر پیشهوری و فرقه دمکرات آذربایجان، تحت امر کامل دولت شوروی بودند.
قاضی محمد به همراهان وابستگان خود در دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی به شوروی سفر کرد. وی در شهر باکو با میر جعفر باقراُف «دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجانِ شوروی » دیدار و دستورات لازم را جهت اعلام خودمختاری (تجزیه کردستان) و تشکیل جمهوری مهاباد دریافت کرده بود.
جمهوری مهاباد نیز بمانند فرقه دمکرات آذربایجان در طول حیات کمتر از ۱ ساله خود بارها از دولت شوروی کمکهای تسلیحاتی و مادی دریافت کرده بود. جمیل حسنلی در کتاب «اتحاد جماهیر شوروی - ایران: بحران آذربایجان و جنگ سرد» مواردی از این کمکهای تسلیحاتی و مالی را بر شمرده است. کمکهایی به مانند ارسال ۱۲۰۰ عدد تفنگ و مهمات در ماه ژانویه ۱۹۴۶ میلادی و نیز ارسال ۵۰۰۰ عدد تفنگ و مهمات دیگر در ماه فوریهی همان سال.
قاضی محمد با پیشهوری و حکومت فرقه دمکرات آذربایجان رابطه داشت (به واسطه دستور مستقیم مسکو) به طوریکه بین طرفین و در پی خواست مسکو، در ماه می ۱۹۴۶ میلادی توافقنامهای امضا شد، بر اساس ماده ۴ و ۵ این توافقنامه هر دو دولت در صورت نیاز باید به همدیگر کمک نظامی و اقتصادی بکنند و نیز هیچ یک از طرفین حق دیدار و گفتگو با حکومت مرکزی ایران را بدون هماهنگی با طرف دیگر ندارد.
حوزهی نفوذ و اعمال حاکمیت جمهوری مهاباد محدود به [شهر] مهاباد و چند شهر کوچک اطراف آن در استان آذربایجان غربی بود و عملاً در کردستان ایران دامنهی نفوذ چندانی پیدا نکرد. همچنین برخی از خاندانها و طوایف بزرگ کُرد ایرانی نیز مخالف جمهوری مهاباد بودند.
بر خلاف ادعاهای مرسوم قومگراها، قاضی محمد رسماً ایران را تجزیه کرده بود و نمیتوان دولت وی را یک دولت خودگردان تحت حاکمیت دولت مرکزی ایران برشمرد. زیرا:
۱. رسماً و بنام، وزیر جنگ داشت و وزیر جنگش هم محمد حسین سیف قاضی عموزادهاش بود.
۲. وزیر امور خارجه داشت و به تبریز و بادکوبه نماینده یا سفیر فرستاده بود.
۳. ارتش جدا تشکیل داده بود.
۴. در هیچ یک از مراسمهای که انجام میشد پرچم ایران در کنار پرچمی که برای حکومتش ساخته بود، دیده نمیشد.
سر انجام قاضی محمد بعد از فروپاشی دولت ساختگی مهاباد دستگیر و در دادگاه محاکمه و محکوم به اعدام شد، در روز ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ خورشیدی وی به دار آویخته شد.
عکس: قاضی محمد در لباس ارتش شوروی
🔴 منبع: توییتر آقای وحید بهمن
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍13👎2
.
🔴 افسانه هر ملیت یک دولت
✍مهدی جامی
صداهای قومیتگرایانه در ماههای اخیر بیشتر از همیشه شنیده میشود؛ صداهایی که رسانهها و سیاستهای معینی آن را بازتاب میدهند و طنین اغراقآمیزی به آن بخشیدهاند. اندیشههای قومیتگرا که خود را از نظر سیاسی در چارچوب «ملیتهای ایرانی» تعریف میکنند هرگز اندیشه مسلط نبوده و همیشه در حاشیه حضور داشته و هر وقت هم از حاشیه به متن آمده نیتی سیاسی یا حمایتی خارجی پشت آن قرار داشته است. بنابرین، در قدم اول اندیشهای است که از متن جامعه و نیازهای آن برنیامده است بلکه دستاویز سیاستهای معینی در دورههای مختلف تاریخ معاصر بوده است.
اندیشههای قومیت/ملیتگرا مفروضات معینی را تبلیغ میکنند که گویی واقعیتهای مسلم است. بنیان آنها این است که قطعات مشخصی از سرزمین ما از آن «ملیت» معینی است. اما مسلم آن است که هیچ قطعهای از خاک سرزمین ما در انحصار یک قوم و تبار و «ملیت» خاص نیست. یعنی فرض پایه این تبلیغات اساسا باطل است. اقوام ایرانی چنان در هم تنیدهاند که جداسازی آنها فقط در خیال ممکن است. برخی شهرهای ایران در غرب و شرق و مرکز کشور به طور نسبی دارای اکثریتی از یک قوم معین هستند، اما اصلا چنان نیست که بتوان شهری را دربست از آن یک قوم خاص دانست. نه اهواز چنین است نه سنندج و کرمانشاه و نه ارومیه و زاهدان. نه گیلان گیلانی تمام عیار است نه خراسان و کردستان و خوزستان. بنابرین، خطکشی بین ملیتها اساسا نه ممکن است نه مطلوب زیرا بدون به کار بردن زور و کوچ دادن اجباری نمیشود به شهر و منطقهای در ایران امروز ما خصلت قومی واحدی بخشید. و این تصورات اگر در قرن نوزده و بیست خریداری داشت امروزه به تاریخ پیوسته است و بوی کهنگی و کنفورمیسم میدهد که به خصوص آفت بزرگ قرن بیستم بود.
🔴 منبع: تارنمای زیتون
🔴 ادامه این یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 افسانه هر ملیت یک دولت
✍مهدی جامی
صداهای قومیتگرایانه در ماههای اخیر بیشتر از همیشه شنیده میشود؛ صداهایی که رسانهها و سیاستهای معینی آن را بازتاب میدهند و طنین اغراقآمیزی به آن بخشیدهاند. اندیشههای قومیتگرا که خود را از نظر سیاسی در چارچوب «ملیتهای ایرانی» تعریف میکنند هرگز اندیشه مسلط نبوده و همیشه در حاشیه حضور داشته و هر وقت هم از حاشیه به متن آمده نیتی سیاسی یا حمایتی خارجی پشت آن قرار داشته است. بنابرین، در قدم اول اندیشهای است که از متن جامعه و نیازهای آن برنیامده است بلکه دستاویز سیاستهای معینی در دورههای مختلف تاریخ معاصر بوده است.
اندیشههای قومیت/ملیتگرا مفروضات معینی را تبلیغ میکنند که گویی واقعیتهای مسلم است. بنیان آنها این است که قطعات مشخصی از سرزمین ما از آن «ملیت» معینی است. اما مسلم آن است که هیچ قطعهای از خاک سرزمین ما در انحصار یک قوم و تبار و «ملیت» خاص نیست. یعنی فرض پایه این تبلیغات اساسا باطل است. اقوام ایرانی چنان در هم تنیدهاند که جداسازی آنها فقط در خیال ممکن است. برخی شهرهای ایران در غرب و شرق و مرکز کشور به طور نسبی دارای اکثریتی از یک قوم معین هستند، اما اصلا چنان نیست که بتوان شهری را دربست از آن یک قوم خاص دانست. نه اهواز چنین است نه سنندج و کرمانشاه و نه ارومیه و زاهدان. نه گیلان گیلانی تمام عیار است نه خراسان و کردستان و خوزستان. بنابرین، خطکشی بین ملیتها اساسا نه ممکن است نه مطلوب زیرا بدون به کار بردن زور و کوچ دادن اجباری نمیشود به شهر و منطقهای در ایران امروز ما خصلت قومی واحدی بخشید. و این تصورات اگر در قرن نوزده و بیست خریداری داشت امروزه به تاریخ پیوسته است و بوی کهنگی و کنفورمیسم میدهد که به خصوص آفت بزرگ قرن بیستم بود.
🔴 منبع: تارنمای زیتون
🔴 ادامه این یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
افسانه هر ملیت یک دولت
. صداهای قومیتگرایانه در ماههای اخیر بیشتر از همیشه شنیده میشود؛ صداهایی که رسانهها و سیاستهای معینی آن را بازتاب میدهند و طنین اغراقآمیزی به آن بخشیدهاند. اندیشههای قومیتگرا که خود را از نظر سیاسی در چارچوب «ملیتهای ایرانی» تعریف میکنند هرگز…
👍18
.
🔴 برگی از تاریخ: یازدهم فروردین ۱۳۰۴ خورشیدی روزی که برجها، ماه شدند.
یازدهم فروردین یادآور روزی است که مجلس شورای ملی، طرح تغییر نام صور فلکی در تقویم رسمی کشور را تصویب کرد و بدین ترتیب برجها تبدیل به ماه شدند و نامشان که پیشتر از نام حیوانات، طبیعت و دوازده صورت فلکی قدیمی منطقهالبروج بود، تغییر یافت.
تقویم خورشیدی برای نخستین بار توسط عبدالغفارخان نجمالدوله استخراج شد، این تقویم یا گاهشمار برپایه تقویم جلالی است، که دقیقترین تقویم و مبنای گاهشماری ایرانیان از قرن پنجم بود که از ریاضیدانان ایرانی و با هدایت و مدیریت حکیم عمرخیام تدوین شد و به این دلیل که در زمان حکومت جلالالدین ملکشاه سلجوقی تنظیم شدهاست، تقویم جلالی نامیده میشود.
تقویم هجری خورشیدی برجی، بر مبنای تاریخ هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه پایهگذاری شده و بر اساس این تقویم لحظه تحویل سال مقارن با عبور مرکز خورشید از نقطه اعتدال بهاری است، یعنی زمانی که خورشید از نیم کره جنوبی وارد نیمکره شمالی آسمان شده، آغاز برج حمل تعیین شده که همزمان با شروع بهار و نوروز میشود.
برجهای این تقویم، همنام با دوازده صورت فلکی قدیمی منطقهالبروج تعیین شده و تعداد شبانهروز هر برج برابر با مدت حرکت مرکز خورشید در همان برج است که بهدلیل حرکت ظاهری غیریکنواخت مرکز خورشید روی مدارش تعداد شبانهروز از ۲۹ تا ۳۲ تغییر میکند.
بر اساس محاسبات نجومی سال خورشیدی با سه ماه و ۲۴ روز دیرکرد از اول فروردین آغاز میشود. این تقویم از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شده، این ۱۲ ماه در چهار فصل و هر فصل در سه ماه و هر ماه تقریبا چهارهفته و هرهفته، هفت روز تعریف شده است. بلندترین روز سال در اول تیر و بلندترین شب سال از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در اول دی (معروف به شب یلدا) رخ میدهد.
تقویم هجری خورشیدی برجی در آغاز به صورت رسمی مورد استفاد قرار نمیگرفت تا آن که در سال ۱۳۲۸ هجری قمری برابر با ۱۲۸۸ هجری خورشیدی در مجلس شورای ملی، طرحی با موضوع قید تاریخ تمامی معاملات و مبادلات مشترکه عمومی از تاریخِ هجری قمری به هجری خورشیدی برجی مورد بررسی قرار گرفت.
سرانجام در ۱۱ فروردین ۱۳۰۴ قانون تبدیل برجها به ماههای فارسی از نوروز ۱۳۰۴ بهتصویب رسید.
تبدیل برجها به ماههای فارسی بهترتیب بدین صورت است : فروردین (حمل) اردیبهشت (ثور) خرداد (جوزا) تیر (سرطان) امرداد ( اسد) شهریور ( سنبله) مهر ( میزان) آبان (عقرب) آذر (قوس) دی (جدی) بهمن (دلو) اسفند (حوت).
معنای ماههای فارسی (ایرانی - زرتشتی) نیز که در این قانون تصویب شد، اینگونه است: فروردین (نیروی پیشبرنده) اردیبهشت (راستی و پاکی) خرداد (کمال و رسایی) تیر (باران) امرداد (جاودانگی و بیمرگی) شهریور (کشور برگزیده) مهر (عهد و پیمان) آبان (آبها) آذر (آتش) دی (آفریدگار، دادار) بهمن (اندیشه نیک) و اسفند (فروتنی و بردباری).
این تقویم از لحاظ نجومی و طبیعی، از بهترین و دقیقترین تقویمهای جهان بهشمار میرود، زیرا مدت سال خورشیدی، نوروز و کبیسههای تقویم هجری خورشیدی دقیقاً بر مبنای محاسبات نجومی تعیین شده و تنها تقویم متداول در جهان است که علاوه بر کبیسههای چهارساله، کبیسه پنج ساله نیز دارد که سبب انطباق همیشگی و دقیقتر تقویم با فصول طبیعی میشود.
تعداد روزها در تقویم هجری خورشیدی برمبنای نجومی و طبیعی است یعنی تعداد این روزها با مدت حرکت ظاهری غیر یکنواخت مرکز خورشید روی دایره البروج هماهنگی کامل دارد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 برگی از تاریخ: یازدهم فروردین ۱۳۰۴ خورشیدی روزی که برجها، ماه شدند.
یازدهم فروردین یادآور روزی است که مجلس شورای ملی، طرح تغییر نام صور فلکی در تقویم رسمی کشور را تصویب کرد و بدین ترتیب برجها تبدیل به ماه شدند و نامشان که پیشتر از نام حیوانات، طبیعت و دوازده صورت فلکی قدیمی منطقهالبروج بود، تغییر یافت.
تقویم خورشیدی برای نخستین بار توسط عبدالغفارخان نجمالدوله استخراج شد، این تقویم یا گاهشمار برپایه تقویم جلالی است، که دقیقترین تقویم و مبنای گاهشماری ایرانیان از قرن پنجم بود که از ریاضیدانان ایرانی و با هدایت و مدیریت حکیم عمرخیام تدوین شد و به این دلیل که در زمان حکومت جلالالدین ملکشاه سلجوقی تنظیم شدهاست، تقویم جلالی نامیده میشود.
تقویم هجری خورشیدی برجی، بر مبنای تاریخ هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه پایهگذاری شده و بر اساس این تقویم لحظه تحویل سال مقارن با عبور مرکز خورشید از نقطه اعتدال بهاری است، یعنی زمانی که خورشید از نیم کره جنوبی وارد نیمکره شمالی آسمان شده، آغاز برج حمل تعیین شده که همزمان با شروع بهار و نوروز میشود.
برجهای این تقویم، همنام با دوازده صورت فلکی قدیمی منطقهالبروج تعیین شده و تعداد شبانهروز هر برج برابر با مدت حرکت مرکز خورشید در همان برج است که بهدلیل حرکت ظاهری غیریکنواخت مرکز خورشید روی مدارش تعداد شبانهروز از ۲۹ تا ۳۲ تغییر میکند.
بر اساس محاسبات نجومی سال خورشیدی با سه ماه و ۲۴ روز دیرکرد از اول فروردین آغاز میشود. این تقویم از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شده، این ۱۲ ماه در چهار فصل و هر فصل در سه ماه و هر ماه تقریبا چهارهفته و هرهفته، هفت روز تعریف شده است. بلندترین روز سال در اول تیر و بلندترین شب سال از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در اول دی (معروف به شب یلدا) رخ میدهد.
تقویم هجری خورشیدی برجی در آغاز به صورت رسمی مورد استفاد قرار نمیگرفت تا آن که در سال ۱۳۲۸ هجری قمری برابر با ۱۲۸۸ هجری خورشیدی در مجلس شورای ملی، طرحی با موضوع قید تاریخ تمامی معاملات و مبادلات مشترکه عمومی از تاریخِ هجری قمری به هجری خورشیدی برجی مورد بررسی قرار گرفت.
سرانجام در ۱۱ فروردین ۱۳۰۴ قانون تبدیل برجها به ماههای فارسی از نوروز ۱۳۰۴ بهتصویب رسید.
تبدیل برجها به ماههای فارسی بهترتیب بدین صورت است : فروردین (حمل) اردیبهشت (ثور) خرداد (جوزا) تیر (سرطان) امرداد ( اسد) شهریور ( سنبله) مهر ( میزان) آبان (عقرب) آذر (قوس) دی (جدی) بهمن (دلو) اسفند (حوت).
معنای ماههای فارسی (ایرانی - زرتشتی) نیز که در این قانون تصویب شد، اینگونه است: فروردین (نیروی پیشبرنده) اردیبهشت (راستی و پاکی) خرداد (کمال و رسایی) تیر (باران) امرداد (جاودانگی و بیمرگی) شهریور (کشور برگزیده) مهر (عهد و پیمان) آبان (آبها) آذر (آتش) دی (آفریدگار، دادار) بهمن (اندیشه نیک) و اسفند (فروتنی و بردباری).
این تقویم از لحاظ نجومی و طبیعی، از بهترین و دقیقترین تقویمهای جهان بهشمار میرود، زیرا مدت سال خورشیدی، نوروز و کبیسههای تقویم هجری خورشیدی دقیقاً بر مبنای محاسبات نجومی تعیین شده و تنها تقویم متداول در جهان است که علاوه بر کبیسههای چهارساله، کبیسه پنج ساله نیز دارد که سبب انطباق همیشگی و دقیقتر تقویم با فصول طبیعی میشود.
تعداد روزها در تقویم هجری خورشیدی برمبنای نجومی و طبیعی است یعنی تعداد این روزها با مدت حرکت ظاهری غیر یکنواخت مرکز خورشید روی دایره البروج هماهنگی کامل دارد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گشتوگذاری تصویری در استانهای هرمزگان، گیلان، تهران، کرمانشاه و کردستان به کارگردانی امیر آریا
آواز علیرضا قربانی
همچنان نوروز است...
@IranDel_Channel
💢
🎥 گشتوگذاری تصویری در استانهای هرمزگان، گیلان، تهران، کرمانشاه و کردستان به کارگردانی امیر آریا
آواز علیرضا قربانی
همچنان نوروز است...
@IranDel_Channel
💢
👍8
.
🔴 دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان بهخلاف مردم مصر و شام عربزبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - بهخلاف آنها که جدا از ایرانیان بهصورت قبیله میزیستند - فارسیزبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.
البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدنهای دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، بهخصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمیگیرد؛ ازاینرو فرهنگ تازهای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.
اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیعتر دارد. توینبی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدنهای مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته میگوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعهای برمیخوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع میشود و به خلیج بنگال منتهی میگردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توینبی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) میخواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار میرفت. همین پهنه است که مآلاً بهصورت شاهنشاهیهای عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغربزمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگهای محلی به شمار میرفت.
🔴 منبع: «پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایرانشناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷
@IranDel_Channel
💢
🔴 دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان بهخلاف مردم مصر و شام عربزبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - بهخلاف آنها که جدا از ایرانیان بهصورت قبیله میزیستند - فارسیزبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.
البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدنهای دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، بهخصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمیگیرد؛ ازاینرو فرهنگ تازهای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.
اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیعتر دارد. توینبی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدنهای مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته میگوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعهای برمیخوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع میشود و به خلیج بنگال منتهی میگردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توینبی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) میخواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار میرفت. همین پهنه است که مآلاً بهصورت شاهنشاهیهای عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغربزمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگهای محلی به شمار میرفت.
🔴 منبع: «پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایرانشناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نقش رستم/ استان فارس
محوطهٔ باستانی نقش رستم یادمانهایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای داده است و از حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد تا ۶۲۵ میلادی همواره مورد توجه بوده است.
آرامگاه چهار تن از پادشاهان هخامنشی (داریوش بزرگ، خشایارشا، اردشیر یکم و داریوش دوم)، نقش برجستههای متعددی از وقایع مهم دوران ساسانیان، کعبه زرتشت و نقش برجستهٔ ویران شدهای از دوران عیلامیان در این مکان قرار دارند.
🔴 منبع: صفحه گردشگر نیوز
@IranDel_Channel
💢
محوطهٔ باستانی نقش رستم یادمانهایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای داده است و از حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد تا ۶۲۵ میلادی همواره مورد توجه بوده است.
آرامگاه چهار تن از پادشاهان هخامنشی (داریوش بزرگ، خشایارشا، اردشیر یکم و داریوش دوم)، نقش برجستههای متعددی از وقایع مهم دوران ساسانیان، کعبه زرتشت و نقش برجستهٔ ویران شدهای از دوران عیلامیان در این مکان قرار دارند.
🔴 منبع: صفحه گردشگر نیوز
@IranDel_Channel
💢
👍11
.
🔴 فارسی، انتخاب طبیعی همگانی در ایران بزرگ فرهنگی!
✍️ دکتر جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
در ایران، فارسی، به خلاف زبان باستانی هند که نتوانست در تحول آتیِ آن، به عنوان زبانی نوآئین، به زبان مشترک همه اقوام هندی تبدیل شود، در سه دورهی تحوّل آن، از پارسی باستان، فارسی میانه و فارسی جدید (که از این حیث که تاریخی هزار و سیصد ساله دارد کهنترین زبان جدید دنیا است) پیوسته، زبان مشترک همه اقوام ساکنِ ایرانِ بزرگ باقی و در همه دورههای تاریخی آن بازماند.
پایداری زبان فارسی در برابر عربی، که توامان زبان آئینی بود از نمونه جالب توجه و شاید منحصر به فرد تداوم یک زبان به دنبال هزیمت کامل دولت قومی است که به آن زبان سخن میگفتند. در دورانی که فارسی به زبان مشترک جماعات بسیار یا نخبگان آنان از شبه قاره تا آناتولی و حتی کشورهای بالکان تبدیل شد، در میان زبانهای دوران قدیم این دگرگونی در ژرفای یک زبان بسیار اندک بود. در این دوره زبان یونانی قدیم از میان رفته بود و تنها زبان لاتینی بود که توانست به زبان مشترک، علمی و آئینی جهان مسیحیت تبدیل شود و در تحوّلی دیگر نیز در سده چهاردهم زبان ایتالیایی به عنوان نخستین زبان اروپایی جدید، ظاهر شد.
فارسی به خلاف عربی و لاتینی که به طور عمده زبانهای آئیینی به شمار می آمدند و هر یک تحت حمایت یکی از دو دیانت جهانی گسترش یافتند، مانند ایتالیایی، زبان شعر و ادب بود و از راه درون مایه دنیوی خود مورد اقبال سخنگویان کشورهای جهان اسلام قرار گرفت. بدین سان به طور طبیعی هیچ یک از زبانهایی که در ناحیههای از ایران بزرگ به آن زبان سخن گفته می شد توان آن را نداشت که از محدود زبان محلّی و عامیانه فراتر رود.
▫️تاکید بر طبیعی بودن زبان فارسی از این حیث اهمیّت دارد که هم چنان که چیرگی خلافت و گرویدن به اسلام نتوانست از اهمیّت فارسی کم کند، مهاجرتهای ترکان و حکومتهای قبیلههای ترکی نیز نتوانست زبان ترکی را جانشین زبان فارسی کند. هر دو زبان عربی و ترکی به رغم حمایتی که از سوی قدرت سیاسی داشتند، نتوانستند در میان عامّه مردم ایران اهمیّتی پیدا کنند. عربی زبان نخبگان و اهل علم ماند و ترکی نیز هرگز از محدوده زبان محاورهای عامیانه فراتر نرفت ( مورد جالب توجه کتاب احمد سودی بُسنَوی از دانشمندان عثمانی است که در سده دهم هجری شرحهایی بر گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ نوشته است).
اگر گزینش زبان و گرایش به آن امری غیرطبیعی میبود، پس از عربی که زبان آئینی بخش بزرگی از ایرانیان بود، ترکی میبایست به زبان رسمی تبدیل شود. به خلاف رُم شرقی که یونانی به عنوان زبان یک کشور اهمیت خود را از دست داده بود، فارسی از چنان جایگاهی در میان عامّه مردم و نخبگان برخوردار بود و به لحاظ علمی و ادبی چنان اهمیّتی داشت که هیچ زبانی در درون مرزهای ایران توان برابری با آن را نداشت. هم چنان که زبان فارسی مانند ایتالیایی به طور طبیعی توانست از زبان کهن به زبان جدید تبدیل شود، اقوام ایرانی و غیرایرانی ساکن فلات ایران نیز در گذر زمان به طور طبیعی وحدتی قومی پیدا کردند که از آن به ملّت تعبیر میکنیم.
در دورههایی از تحوّل زبانی ایرانیان به عنوان مثال اگر سلجوقیان اراده کرده بودند زبان ترکی را جانشین فارسی کنند، چنانچه سلجوقیان روم- رُم شرقی- توانستند، میتوانستند و اگر چنین اراده سیاسی وجود داشت، به احتمال بسیار به مانع غیرفرهنگی بر نمیخوردند. نمیدانیم که سلجوقیان چنین ارادهای میتوانستند داشته باشند یا نه؟ اما میتوانیم بدانیم که چنین ارادهای اگر وجود میداشت، بیهیچ تردید، به مانع اساسیتر فرهنگی برخورد می کرد.
🔴 برگرفته از کتابِ "ملّت، دولت و حکومت قانون" نوشتهی دکتر #جواد_طباطبایی
@IranDel_Channel
💢
🔴 فارسی، انتخاب طبیعی همگانی در ایران بزرگ فرهنگی!
✍️ دکتر جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
در ایران، فارسی، به خلاف زبان باستانی هند که نتوانست در تحول آتیِ آن، به عنوان زبانی نوآئین، به زبان مشترک همه اقوام هندی تبدیل شود، در سه دورهی تحوّل آن، از پارسی باستان، فارسی میانه و فارسی جدید (که از این حیث که تاریخی هزار و سیصد ساله دارد کهنترین زبان جدید دنیا است) پیوسته، زبان مشترک همه اقوام ساکنِ ایرانِ بزرگ باقی و در همه دورههای تاریخی آن بازماند.
پایداری زبان فارسی در برابر عربی، که توامان زبان آئینی بود از نمونه جالب توجه و شاید منحصر به فرد تداوم یک زبان به دنبال هزیمت کامل دولت قومی است که به آن زبان سخن میگفتند. در دورانی که فارسی به زبان مشترک جماعات بسیار یا نخبگان آنان از شبه قاره تا آناتولی و حتی کشورهای بالکان تبدیل شد، در میان زبانهای دوران قدیم این دگرگونی در ژرفای یک زبان بسیار اندک بود. در این دوره زبان یونانی قدیم از میان رفته بود و تنها زبان لاتینی بود که توانست به زبان مشترک، علمی و آئینی جهان مسیحیت تبدیل شود و در تحوّلی دیگر نیز در سده چهاردهم زبان ایتالیایی به عنوان نخستین زبان اروپایی جدید، ظاهر شد.
فارسی به خلاف عربی و لاتینی که به طور عمده زبانهای آئیینی به شمار می آمدند و هر یک تحت حمایت یکی از دو دیانت جهانی گسترش یافتند، مانند ایتالیایی، زبان شعر و ادب بود و از راه درون مایه دنیوی خود مورد اقبال سخنگویان کشورهای جهان اسلام قرار گرفت. بدین سان به طور طبیعی هیچ یک از زبانهایی که در ناحیههای از ایران بزرگ به آن زبان سخن گفته می شد توان آن را نداشت که از محدود زبان محلّی و عامیانه فراتر رود.
▫️تاکید بر طبیعی بودن زبان فارسی از این حیث اهمیّت دارد که هم چنان که چیرگی خلافت و گرویدن به اسلام نتوانست از اهمیّت فارسی کم کند، مهاجرتهای ترکان و حکومتهای قبیلههای ترکی نیز نتوانست زبان ترکی را جانشین زبان فارسی کند. هر دو زبان عربی و ترکی به رغم حمایتی که از سوی قدرت سیاسی داشتند، نتوانستند در میان عامّه مردم ایران اهمیّتی پیدا کنند. عربی زبان نخبگان و اهل علم ماند و ترکی نیز هرگز از محدوده زبان محاورهای عامیانه فراتر نرفت ( مورد جالب توجه کتاب احمد سودی بُسنَوی از دانشمندان عثمانی است که در سده دهم هجری شرحهایی بر گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ نوشته است).
اگر گزینش زبان و گرایش به آن امری غیرطبیعی میبود، پس از عربی که زبان آئینی بخش بزرگی از ایرانیان بود، ترکی میبایست به زبان رسمی تبدیل شود. به خلاف رُم شرقی که یونانی به عنوان زبان یک کشور اهمیت خود را از دست داده بود، فارسی از چنان جایگاهی در میان عامّه مردم و نخبگان برخوردار بود و به لحاظ علمی و ادبی چنان اهمیّتی داشت که هیچ زبانی در درون مرزهای ایران توان برابری با آن را نداشت. هم چنان که زبان فارسی مانند ایتالیایی به طور طبیعی توانست از زبان کهن به زبان جدید تبدیل شود، اقوام ایرانی و غیرایرانی ساکن فلات ایران نیز در گذر زمان به طور طبیعی وحدتی قومی پیدا کردند که از آن به ملّت تعبیر میکنیم.
در دورههایی از تحوّل زبانی ایرانیان به عنوان مثال اگر سلجوقیان اراده کرده بودند زبان ترکی را جانشین فارسی کنند، چنانچه سلجوقیان روم- رُم شرقی- توانستند، میتوانستند و اگر چنین اراده سیاسی وجود داشت، به احتمال بسیار به مانع غیرفرهنگی بر نمیخوردند. نمیدانیم که سلجوقیان چنین ارادهای میتوانستند داشته باشند یا نه؟ اما میتوانیم بدانیم که چنین ارادهای اگر وجود میداشت، بیهیچ تردید، به مانع اساسیتر فرهنگی برخورد می کرد.
🔴 برگرفته از کتابِ "ملّت، دولت و حکومت قانون" نوشتهی دکتر #جواد_طباطبایی
@IranDel_Channel
💢
👍11👎1