ایران‌دل | IranDel
3.73K subscribers
1.24K photos
973 videos
41 files
2K links
همه عالم تن است و ایران‌ دل ❤️

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ایران زیبای ما

ایران زیباست، در حفاظت از محیط‌زیست آن کوشاتر باشیم.

🔴 سازنده ویدئو؛ خشایار لهراسبی


@IranDel_Channel

💢
👍5👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قطعه "ای جان من"

با اجرایی از یولدوز توردیوا و بهرام نظروف
خوانندگان اهل ازبکستان و تاجیکستان

@IranDel_Channel

💢
👍4👎1
.
🔴 پنجم فروردین‌ماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی

آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند می‌دهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشته‌های باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند می‌زنند.

یک پزشک عالی‌قدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود می‌شود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به‌ طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشم‌گیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند نداده‌اند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان می‌کنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی‌ به‌وسیلۀ رشته‌های باریکی به هم گره می‌خورد. این رشته‌ها را علوم‌ انسانی، ازجمله تاریخ تاب می‌دهند.

ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشته‌های باریک و نامرئی می‌تواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشته‌ها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج می‌شوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.

من یک جای دیگر هم گفته‌ام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشته‌های علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات می‌دهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان می‌دهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.

چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کم‌لطفی شده و حتی نویسندگان تاریخ‌های دو سه هزارصفحه‌ای که در خاک خفته‌اند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نمانده‌اند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.

یک مورخ فرنگی‌ می‌گوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم می‌گوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربه‌های تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزه‌ها را از سر نو بیاموزد.»


🔴 منبع: هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴

🔴 پی‌نوشت:
عکس از راست: زنده‌یادان ایرج افشار، محمدعلی جمال‌زاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی و دکتر عباس زریاب خویی



@IranDel_Channel

💢
👍5
🔴 چه شد که به اینجا رسیدیم؟

✍️ محمد طبیبیان، دانش‌آموخته دکتری اقتصاد

در دهه ۶۰ فامیلی داشتیم که فرد مسنی بود، تحصیلات چندانی نداشت و به کار کشاورزی هم مشغول بود.
در ایام نوروز به دیدارش رفتم و مطابق معمول که افراد از اقتصاددانان درباره وضعیت اقتصادی سوال می‌کنند، ایشان هم پرسید
این تورم و افزایش قیمت که اتفاق می‌افتد چه دلیلی دارد و چرا جلوی آن را نمی‌گیرند؟

برای ایشان توضیح دادم و مساله را به زبان ساده تشریح کردم که افزایش حجم پول چگونه تورم ایجاد می‌کند.

پرسید پس چرا جلویش را نمی‌گیرند.

گفتم لابد تصمیم‌گیرندگان سرشان نمی‌شود و نمی‌فهمند و بلد نیستند چون تازه‌کار هستند.

گفت نه اینکه تو گفتی من هم فهمیدم، چطور ممکن است آنها نفهمند و حتماً دلیل دیگری دارد.


این اظهارنظر ساده از همان سال‌ها در ذهن من باقی ماند و در نهایت به این نتیجه رسیده‌ام که سیاستمداران در کشور ما اصلاً نفهم و ناآگاه نیستند، اتفاقاً خیلی خوب می‌فهمند  اما به روی خودشان نمی‌آورند.
البته خود را به نفهمی زدن در کشور ما مسبوق به سابقه و رایج است.

زمانی در دوره کارشناسی ارشد، دانشجویی داشتم که در کارخانه‌ای کار کرده بود، در این کارخانه، ضایعات در خط تولید بسیار زیاد و غیرعادی بود و آن دانشجو از سر دلسوزی مدام به مدیران کارخانه تذکر می‌داد، گزارش تهیه می‌کرد و راه‌حل پیشنهاد می‌داد تا ضایعات بخش تولید کاهش پیدا کند.

چون مدیران میانی توجه نمی‌کردند و فکر می‌کرد نمی‌فهمند، این موضوع را به جلسه هیات‌مدیره شرکت برد و توضیح داد که چطور می‌توان این معضل ضایعات را حل کرد.

آن دانشجو بعد از این جلسه به این نتیجه رسیده بود که مدیرعامل و اعضای هیات‌مدیره هم نمی‌فهمند و در نهایت موضوع را رها کرده بود و از آن شرکت بیرون آمده بود.

یک‌بار که در کلاس همین موضوع را توضیح می‌دادم، گفتم؛ وقتی قیمت نهاده‌ها و محصول کنترل می‌شود، قیمت ضایعات در بازار از قیمت موادی که از دولت با نرخ دولتی می‌گیرند چند برابر بیشتر می‌شود بنابراین نفع شرکت در این است که ضایعات بیشتری ایجاد کند.

این قضیه را که تشریح کردم، همان دانشجو گفت من چنین تجربه‌ای داشتم اما فکر می‌کردم مدیران شرکت نمی‌فهمند؛ نگو می‌فهمیدند اما این ضایعات محل درآمدشان بوده است.

متاسفانه این واقعیت در سیستم سیاسی ما هم به وضوح قابل مشاهده بود و شخصاً بارها و بارها با چنین رویکردهایی مواجه شده‌ام.
نه اینکه فکر کنید همه سیاستمداران ما آدم‌های فاسدی هستند یا اینکه همه آنها نفع شخصی می‌برند.
این مشکل بزرگی است که فعالیت سیاسی در کشور ما شفاف نیست و چون سیستم حزبی نداریم، ورود و خروج پول به چرخه سیاست، مفسده‌برانگیز می‌شود.
شاید اگر سیستم سیاسی مبتنی بر احزاب داشتیم، سیاستمداران ما کمتر در تله فساد گرفتار می‌شدند.

تمام موضع‌گیری‌های ما در سال‌های گذشته مکتوب و موجود است. ما همواره گفته‌ایم و باز هم می‌گوییم که سیاستمداران از بالا تا پایین نباید شرکت‌داری کنند، زیرا شرکت‌داری کار حکومت نیست.
مسوولان حکومتی نباید اموال و ثروت‌های کشور را زیر کلید خودشان جمع کنند یا به مالکیت در بیاورند.
ما می‌گوییم نیروهای مسلح نباید تجارت، فروش نفت، واردات کالا و اقداماتی از این دست انجام دهند.
این حرف‌هایی است که ما زدیم و به صورت مستند در نشریات مختلف به ثبت رسیده است.

اما مخالف ما چه می‌گوید؟

نمی‌تواند بگوید این حرف‌ها منطقی نیست در مقابل می‌گوید اینها طرفدار ملت نیستند، بلکه طرفدار افکار اجنبی‌اند و طرفدار پیشرفت کشور و فقرا نیستند.
آنها نمی‌گویند که حرف‌های شما علمی و کارشناسی و صادقانه نیست، و پاسخ منطقی هم در مقابل ندارند اما می‌گویند این حرف‌ها را نهادهای بین‌المللی به اینها دیکته کرده و اینها یک مشت انسان بی‌رحم هستند که وقعی به وضعیت مردم نمی‌نهند.

واقعیت این است که در زمینه مبانی منطقی و اصول علم اقتصاد متعارف نمی‌توانند با ما بحث کنند، پس شروع به بی‌اعتبار کردن و انتشار اطلاعات غلط می‌کنند.

اما سوال من این است که این کارهایی که در بیشتر این ۴۰ سال شده چه ربطی به آموزه‌های لیبرالیسم دارد؟

آنها می‌گویند این سیاست لیبرالی است و شما طرفدار مستضعفین نیستید و از این دست اتهامات.

ما که مخالف توزیع رانت هستیم و می‌گوییم این سهمیه‌های بزرگ صدها و هزاران میلیاردتومانی که به جیب این صنعت و آن فرد ریخته می‌شود به نفع مستضعفان نیست و باید جلوی آن را بگیرند، بعد ما می‌شویم مخالف مستضعفان و آنها که مدافع پول‌پاشی و توزیع رانت هستند می‌شوند حامی مستضعفان.


@IranDel_Channel

💢
👍12👎4
🔴 نوروز بزرگ و روز بزرگداشتِ اشوزرتشت

بنابر گزارشاتِ بسیاری خورداد روز از ماه فروردین (ششم فروردین ماه)، خجسته زادروزِ فرزانه‌ی خِردگرایی و آموزگارِ اخلاقِ ایرانیان، "اشوزرتشت" است. زرتشت شاعر و فیلسوفِ خِردگرای ایرانی، بعدها تأثیرِ شگرفی بر فلسفه‌ی یونان گذاشت و عصاره‌ی آن‌چه را که او به مردم آموخت و توصیه می‌کرد، خلاصه می‌شود در:
گفتارِ نیک
پندار نیک
کِردارِ نیک.

و این یعنی انسانیّت...

چند سالی‌ست که بعد پیگیری گسترده‌ی فرهنگ‌دوستان و ایران‌دوستان، روز ششم فروردین، به بهانه‌ی زادروزِ زرتشت، بعنوانِ روزِ بزرگداشتِ این فیلسوف ایرانی در گاه‌شمارِ رسمی ایران ثبت شده است.

از دیگرسو ‏ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نوشته است که ششم نوروز (خورداد روز از ماه فروردین) یا ‎نوروزِ بزرگ، نزد ایرانیان جشنی بزرگ است که به آن، روز امید هم می‌گویند، روزی که در آن [طبقِ اساطیر ایرانی] ، سیاره هرمزد (مُشتری) آفریده شده و کیخسرو (پادشاه آرمانی در اساطیر ایرانی و فرزند سیاوش و فرنگیس) در این روز به آسمان رفت.



#مناسبتها


@IranDel_Channel

💢
👍5👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 ششم فروردین (خورداد روز از ماه فروردین) روز بزرگداشتِ زرتشت، شاعر و فیلسوف خردگرای ایرانی

برخی از زرتشتیان معتقدند در چنین روزی در زمان فرمانروایی لهراسب، اشو زرتشت در خانه‌ی پدرش در كنار رود درجی كه به دریاچه چی‌چَست (ارومیه) می‌ریخت با چهره‌ی نورانی از مادرش "دغدو" زاده شد و چون نام خاندان پدرش سپنتمان بود او را زرتشت سپنتمان نام نهادند و همچنین در روز خورداد از فروردین ماه در زمان شاه گشتاسب كیانی از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد.

آنها معتقدند اوستا یكی از كهن‌ترین نوشتارهای جهان و نشان شارسانی (تمدن) پیشرفته‌ی ایرانیان باستان است و گات‌ها، سخنان اَشو زرتشت كهن‌ترین و با ارزش‌ترین بخش اوستا است كه باید آن را پایه‌ی آیین مزدیسنا یا یكتاپرستی و كیش زرتشت دانست.


🔴 پی‌نوشت:
ویدئو مربوط به آتشکده‌ی آذرگشسب (تخت سلیمان) در شهر تکاب استان آذربایجان‌غربی است که یکی از سه آتشکده‌ی اصلی و مهم ایران در دوره‌ی ساسانیان بوده و در روایاتی محل زادگاه زرتشت معرفی شده است.

@IranDel_Channel

💢
👍12👎4
💚
🤍
❤️

🔴 شهروندان ایرانی که دغدغه‌ی ایران دارند، به کانالِ تلگرامی "ایران‌دل" دعوت‌اند.

نام این کانال‌، از بیت معروفِ حکیم نظامی‌ گنجه‌ای، الهام گرفته شده است:
همه عالم تَن است و ایران‌دل
نیست گوینده،‌ زین قیاس خجل

بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک فایل صوتی در کانالِ ایران‌دل به معنی تایید کل محتوای ارسالی و تمام مواضع صاحب آن محتوا (نویسنده و سخنران و توییت‌زننده) نیست و صرفاً هدف بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه پیرامون تاریخ، فرهنگ، ادبیات، اندیشه‌ی ایرانی و مسائل روز ایران است.

لطفاً به کانالِ تلگرامی ایران‌دل پیوسته و دوستان خود را بدین کانال دعوت کنید و این پیام را در گروه‌های مختلف تلگرامی به اشتراک بگذارید.

https://t.me/IranDel_Channel


@IranDel_Channel

💢
👍13👎4
.
🔴 جمهوری اسلامی همه مزیت‌های ژئوپلیتیکیِ ایران را نابود کرده است.

✍️بیژن اشتری

امروز در اخبار خواندم که جمهوری اسلامی برای بسته نشدن جادهٔ ارتباطی‌اش با اروپا از طریق ارمنستان، حاضر شده به جنگ دولت باکو برود. ظاهراً این همه غیرت برای حفظ یک جادهٔ ترانزیتی قابل ستایش است و آدم به خودش می‌گوید این‌ها چقدر به منافع ملی و ژئوپلتیکی کشور توجه نشان می‌دهند. اما اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنید متوجه می‌شوید که جمهوری اسلامی در طول حیاتش، ایران را به یک سیاهچالهٔ ژئوپلیتیک تبدیل کرده است.

ایران به طور طبیعی می‌توانست چهارراه جهانی باشد و شرق آسیا را به اروپا وصل کند. ایران می‌توانست بهترین کشور منطقه برای مسیرهای ترانزیت بین‌المللی و عبور خطوط انتقال نفت و گاز باشد. ما می‌توانستیم بهترین مسیر تجاری بین شرق و غرب و بین شمال و جنوب جهان باشیم. ما می‌توانستیم سالیانه صدها میلیارد دلار از همین طریق کسب درآمد کنیم و کشورمان را از حیث اقتصادی شکوفا سازیم. اما این اتفاق رخ نداد، چون حاکمان مملکت در عوالم دیگری سیر می‌کنند و اهداف دیگری در سر دارند که با سازندگی و شکوفایی ایران در تضاد است.

نتیجه اینکه همسایگان ایران به‌سرعت مشغول طراحی و اجرای انواع مسیرهای ریلی و جاده‌ای شده‌اند که ایران را دور می‌زند. ایران آسان‌ترین مسیر برای وصل کردن ترکیه به افغانستان و پاکستان و چین است اما ترکیه ترجیح داده با احداث کریدور لاجورد، از طریق آسیای میانه به این مقاصد برسد. یا نگاه کنید به کریدور زنگزور، ترکیه که آشکارا ایران را نادیده گرفته. چینی‌ها پروژهٔ عظیم «کمربند، راه» خود را بدون در نظر گرفتن ایران دارند پیش می‌برند. چابهار با آن مزیت‌های بالقوه‌اش جای خود را به بندر گوادر پاکستان داده است. بروید و ببینید چینی‌ها چه جاده‌های عظیم و حیرت‌انگیزی در پاکستان ساخته‌اند. شاید صدها میلیارد دلار فقط در این کشور همسایه ما سرمایه‌گذاری کرده‌اند. آن‌وقت مای بیچاره حتی نتوانستیم خط لولهٔ گاز خودمان به پاکستان و هند را عملیاتی کنیم. ما لوله کشی کردیم تا لب مرز پاکستان اما آن‌ها کل پروژه را رها کردند و ‌نتیجه‌اش بیست و هشت میلیارد دلار ضرر برای ما بود. چرا؟ چون‌ هند و پاکستان ترجیح دادند گازشان رااز ترکمنستان بگیرند و پروژه تاپی را عملیاتی کنند.

به تنگهٔ هرمز نگاه کنید که قبل از انقلاب، مهم‌ترین تنگهٔ ژئواستراتژیک دنیا بود اما جمهوری اسلامی آن‌قدر کشورهای عربی خلیج فارس را ترساند که آن‌ها حالا بیشتر نفتشان را از طریق لوله‌ و از مسیرهای امن دیگری منتقل می‌کنند، به طوری که حالا حتی بسته شدن تنگهٔ هرمز هم تاثیر چندانی در تجارت نفتی آن‌ها نخواهد داشت‌.

بله، این سیاهچالهٔ ژئوپلیتیک ایرانی، ثمرهٔ بیش از چهار دهه سیاست‌های نادرست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است.


🔴 پی‌نوشت:
بازنشرِ یک یادداشت به معنی تأیید کل محتوای آن و تمام مواضع نویسنده‌ی یک یادداشت نیست.


@IranDel_Channel

💢
👍20👎12
🔴 #توییت_خوانی

✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه



🔴 پی‌نوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییت‌کننده نیست.

#دانشگاه_استنفورد

@IranDel_Channel

💢
👍17👎1
🔴 آینده‌‌ی ترسناک؛
ایرج طهماسب را زنده به گور نکنید.


✍️ اکبر منتجبی، روزنامه‌نگار

بسیاری از ما دیگر آن آدم‌های سابق نیستیم چون سالی که گذشت، اگر عجیب نبود، حیرت‌آور بود. بحران نبود، آوار بود اما هر اتفاق سهمگینی هم که افتاده باشد، دلیل بر این نیست دیگران را متهم کنید که تو چرا مانند من نیستی و مانند ما فکر نمی‌کنی.

علیه ایرج طهماسب در سال جدید دو نقد وارد شد. اول: چرا مهمونی را ساختی؟ دوم: چرا با بازداشت دخترها، به طنز برخورد کردی.

در این میان دوستانی تیغ برکشیده، چنان سخن گفتند که گویی می‌خواهند انتقام تمام ناکامی‌ها را از او بگیرند. هر چه خواستند گفتند. خب طهماسب بد. اصلا او، روباه مکار و دغل‌باز؛ آیا شما خودتان شیرشاه بودید؟ شما چه کردید؟ شما چه صراحتی داشتید؟ کدام کنش سیاسی‌ متعلق به شما بود؟ در همان ایامی که او مشغول ساختن برنامه مهمونی بود، شما بیکار و خانه‌نشین بودید؟ شما تدریس در دانشگاه را تعطیل کردید؟ انتشار روزنامه و مجله را متوقف کردید؟ قلم را زمین گذاشتید؟ کتاب‌ها و ترجمه‌های جدیدتان را تعطیل کردید؟ قراردادتان را با ناشر بهم زدید؟ در کافه‌ی خودتان را بستید؟ شش ماه تمام خانه نشستید و هیچ کاری نکردید؟ رطب خورده کی تواند منع رطب کند؟

البته که آقای طهماسب شوخی بد و ناخواسته‌ای انجام داد اما در چه‌کاری است که اشتباه وجود ندارد؟ در جامعه‌‌ی پر از سو‌ظن صفر و صدی که از هر حرفی هزار تفسیر می‌شود، نباید به برخی موضوعات جز با صراحت نزدیک شد. جوانانی جان عزیزشان پرپر شد و جماعتی را گریان و پریشان و غم‌زده کردند. با این مسایل نباید شوخی کرد اما اگر یک نفر اشتباه کرد باید هست و نیست او را جلوی چشمش آورد؟

با این اخلاق و رویه می‌خواهید آینده را بسازید؟ این‌چنین؟ آینده شما این است که افراد و اشخاص با هر اشتباه از زندگی و زمانه‌ ساقط شوند؟ همه قرار است فقط مثل شما فکر کنند ولاغیر؟ همه‌ی مردم باید چریک و مبارز و پارتیزان شوند و در تمام برنامه‌ها و فیلم‌ها و رئالیته‌ها و کنسرت‌ها و کلاس‌های درس شعار بدهند و مشت گره کنند و مرگ بگویند و دو انگشت را به علامت پیروزی بالا ببرند و اعلام کنند هیچ‌کس حق ندارد غیر از آنچه ما می‌اندیشیم بیندیشد؟

من این آینده چپ‌زده‌ی مفلوکِ برچسب‌زن را نمی‌خواهم. به‌شدت ترسناک و دلهره‌آور است. این آینده قبل از آنکه برسد فروپاشیده. این آینده نیست، یک گذشته نکبت‌بار است که ما از آن عبور کرده بودیم. دوباره به گذشته برنگردیم. به آدم‌ها فرصت اشتباه بدهید و فرصت جبران اشتباه. آنها را زنده به گور نکنید.



🔴 پی‌نوشت:
بازنشرِ یک یادداشت به معنی تأیید کل محتوای آن و تمام مواضع نویسنده‌ی یک یادداشت نیست.


@IranDel_Channel

💢
👍12👎4
🔴 قدیمی‌ترین دست‌خط به فارسی در ژاپن

این دست‌خط که قدیمی‌ترین خط فارسی در ژاپن است در سال ۱۲۱۷ میلادی (۸۰۶ سال پیش) توسط راهب بودایی بنام «کیوسه» وارد ژاپن شد.

کیوسه در حاشیه این کاغذ نوشته است سال ۱۲۱۷ در گوانگجو چین با ۳ فرد خارجی ملاقات کردم و از آن‌ها خواستم که به خط خود چیزی برایم بنویسند؛ آن‌ها این دست‌خط را نوشتند. به این برگه دست‌خط «نان بانموجی» گفته بودند یعنی خط مردمان بیگانه!

دو بیت نخست این دستخط به شرح زیر است:

جهان خرمی ‌با کس نماند
فلک روزی دهد روزی ستاند

(اثر اسعد گرگانی در کتاب ویس و رامین)

جهان یادگارست و ما رفتنی
بمَردم نماند به جز مردمی

(شاهنامه فردوسی)


برای نخستین بار استاد «هاندا» از پژوهشگران ژاپنی در سال ۱۹۰۹ متوجه شد که این دست‌خط فارسی است و آن‌ را طی سخنرانی در دانشگاه کیوتو معرفی کرد و در سال ۱۹۵۰ جزو آثار ملی ژاپن به ثبت رسید.

دست‌خطی که ابتدا خیلی بی‌اهمیت دیده می‌شد اکنون تنها سند تاریخی مراودات فرهنگی ایران و ژاپن است.

به‌طور تقریبی این سند مربوط به دوران کودکی شیخ اجل سعدی است و از سرایش شاهنامه بیش از دو قرن می‌گذشته است.

🔴 منبع: کانال آذریها

@IranDel_Channel

💢
👍15
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دانشگاه هنر اسلامی تبریز - فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی

🔴 ویدئو از امین بهارلونژاد

@IranDel_Channel

💢
👍8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
‌امید هیچ معجزی زِ مرده نیست
‌زنده باش‌
‌‌
‌هوشنگ ابتهاج - سایه


‌تصنیف ماندگار «امید عشق»
با صدای استاد محمدرضا شجریان
‌نغمه‌پرداز: استاد حسین علیزاده
چامه‌سرا: فریدون مشیری
گوشه: شوشتری
دستگاه: همایون
آلبوم: دلشدگان

‌ویدیو: گلبانگ شجریان


@IranDel_Channel

💢
👍5👎1
🔴 «فرانسه در آتش ماکرون»

✍️ #مهدی_تدینی، تاریخ‌پژوه

بیایید بحث را با «آسیب‌شناسی» دربارۀ موقعیت سیاسی خودمان آغاز کنیم. ما ایرانی‌ها به دلیل اینکه سیاست بر همۀ شئون زندگی‌مان سایه افکنده، ناگزیر بیش از حد سیاسی شده‌ایم. از طرفی بعید می‌دانم هیچ ملتی در دنیا به اندازۀ ما آماج روایت‌های سیاسی متکثر و متضاد باشد. هر رسانه‌ای یقۀ ما را می‌گیرد و به سویی می‌کشد. در این آماج و سیاست‌زدگیِ تحمیلی طبیعی است شامۀ سیاسی ما هم تیز می‌شود. تا اینجا را به رغم همۀ سرشکستگی‌هایمان در دهه‌های اخیر باید به فال نیک گرفت. آدم تیزبین و تیزشامه به هر حال روزی گلیمش را از آب بیرون می‌کشد.

اما این به آن معنا نیست که ما از جهت سیاسی از هر نظر هوشمند شده‌ایم و سواد و تجربۀ سیاسی کافی داریم. نه، ما یک مشکل اساسی داریم که بسیار هم خطرناک است. به بیان ساده، یک طرف ما پخته (چه‌بسا سوخته)، اما طرف دیگرمان خام مانده. کدام طرف؟ می‌گویم... ما در درگیری سیاسی با «خودِ» حاکمیت تجربه بسیار داریم، اما در درگیری «درون حاکمیت» به دلایلی کم‌تجربه مانده‌ایم و متأسفانه هنوز با پرسش‌های اصلیِ سیاست رویارو نشده‌ایم. دلیل این مسئله ساده است: مشکل در سطح پایین دموکراتیزاسیون نهفته است؛ یعنی ما یا از حکمرانی مردم بر مردم محروم بوده‌ایم یا سطح پایینی از حکمرانی مردم بر مردم را داشته‌ایم. در نتیجه تجربیاتمان در زمینۀ حکمرانیِ مردم بر مردم ضعیف مانده.

در قرن گذشته در مبارزه با اصل حکومت تجربه فراوان داشته‌ایم (البته خود این تجربیات نشان‌دهندۀ کم‌تجربگی و ناپختگی سیاسی ما بوده است)، اما در مبارزۀ سیاسی درون یک ساختار سیاسی کم‌تجربه‌ایم. دلیل این وضعیت روشن است: ما اول باید مبارزه کنیم تا حاکمیت ما را به سیاست راه بدهد، بعد درون ساحت سیاسی می‌توانیم مبارزه کنیم. همۀ زور ما می‌رود برای «ورود به سیاست»؛ یعنی یا راهمان نمی‌دهند، یا جوری راه می‌دهند که با راه ندادن فرقی ندارد. بنابراین زورمان صرف «ورود به سیاست» می‌شود؛ نه صرف «ادارۀ سیاسی». اگر دقت کنیم، حتی دو دهه کشاکشِ جریان اصلاحات هم در واقع زور زدن برای «ورود» به سیاست بود، نه تلاش برای ادارۀ امور... بنابراین، دچار رشدی کاریکاتورگونه در فهم سیاسی شده‌ایم. در مبارزه با کل حکومت، «پیر فرزانه» (شاید هم استیکِ جزغاله) شده‌ایم و در مبارزه درون حکومت کم‌تجربه ــ حتی خام ـــ مانده‌ایم.

خب اگر بپرسید، مگر دعوای سیاسی چیست؟ پاسخم دقیقاً محتوای این نوشتار است. نمونۀ آن نوع کنشگری سیاسی که ما از آن بی‌بهره مانده‌ایم، دقیقاً چیزی است که اینک در فرانسه جریان دارد. اگر بخواهم حرف آخر را اول بزنم باید بگویم: دعوای امروز در فرانسه را می‌توان «دعوایی میان ادارۀ سوسیال‌دموکراتیک و ادارۀ لیبرال» توصیف کرد. به گمانم کسانی که ماکرون را می‌شناختند، یعنی می‌دانستند او از حدود یک دهۀ پیش چه مسیری را طی کرده بود، حدس می‌زدند که او بالاخره چنین آتشی را در فرانسه روشن خواهد کرد. پس به عقب برویم...

فعالیت سیاسی جدی مکرون از دولت فرانسوا اولاندِ سوسیالیست آغاز شد. مکرون در حوزۀ اقتصاد، امور مالی و بانکی و دارایی تخصص داشت. پس از ورود به وزارت امور مالی، در مؤسسۀ مونتِن (L'INSTITUT MONTAIGNE) کار می‌کرد که اندیشکده‌ای لیبرال بود. او پس از جذب در وزارت اقتصادِ دولت اولاند، برای خودش جناح لیبرالی ایجاد کرده بود ــ در حالی که آرنو مونتِبورگ، وزیر اقتصادِ سوسیالیست، سیاست‌هایی سوسیال‌دموکراتیک را دنبال می‌کرد. بگذارید با مثالی نشان دهم فرق قضیه کجاست:



🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
👍5
✍️ #افشین_جعفرزاده، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و کارشناس‌ارشد تاریخ در کانال تلگرام خود نوشت:

آقای عبدالله مهتدی! این بخشی از بیانیه‌ی حزبی است که در سال شصت و دو خورشیدی‌، دبیرکلش بودید و هستید. قطعاً مواضع افراد در طول زمان متفاوت می‌شود. آیا این گزاره درباره شما نیز صدق می‌کند؟
لازم نیست تعریفی دوباره از ایران‌دوستی ارائه شود. ولی بفرمایید چه کنیم با ادبیات واضحاً تجزیه‌طلبی در نوشته شما و مخالفت با تمامیت ارضی و نفی ملت ایران در همین بیانیه قدیمی‌تان!
سیاست حوزه حسابرسی و حساب کشی است و از این گریزی نیست!

@IranDel_Channel

💢
👍13👎1
🔴 #توییت_خوانی

✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه



🔴 پی‌نوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییت‌کننده نیست.

#دانشگاه_استنفورد

@IranDel_Channel

💢
👍10👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوروز ۵۲
ما گل‌های خندانیم
شاعر: عباس یمینی شریف


@IranDel_Channel

💢
👍6