ایران‌دل | IranDel
3.73K subscribers
1.24K photos
973 videos
41 files
2.02K links
همه عالم تن است و ایران‌ دل ❤️

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
Download Telegram
ایران‌دل | IranDel
🔴 دهم اردیبهشت ماه، سالگرد اخراج پرتغالی‌ها از تنگه هرمز در دوران شاه عباس بزرگ و روز ملّی خلیج فارس گرامی باد [ در ویدئو صدای امیردریادار حبیب‌الله سیاری را می‌شنوید. ] #مناسبتها @IranDel_Channel 💢
🔴 روز ملّی خلیج فارس

باشگاه فوتبال فولاد خوزستان با انتشار ویدئوی زیبایی، روز ملی خلیج فارس را گرامی‌ داشت.

تیم فوتبال استقلال اهواز نیز در آگهی بازی خود با تیم فوتبال خیبر خرّم‌آباد، ضمن یادکردی از رخداد دلخراش بندرعباس، روز ملی خلیج فارس را گرامی داشت.


#اطلاع_رسانی | #فرهنگ_ملی | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
👍36👎1

🔴 یادکردی از استاد عزیز دولت‌آبادی

✍️ آرسام محمودی (تبریزی)

دهم اردیبهشت سالروز درگذشت شادروان استاد عزیز دولت‌آبادی از ادبا و اهل معارف تبریز است. مرحوم دولت‌آبادی در سال ۱۳۰۱ [خورشیدی] در شهر تبریز به دنیا آمد. در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی در تهران و تبریز به تحصیل و تحقیق پرداخت و در این زمینه، تتبعات گرانقدری از خود بر جای گذاشت. شادروان دولت‌آبادی که سال‌ها در تبریز به تدریس اشتغال داشت، از مؤسسین کتابخانۀ ملّی تبریز بود و علاوه بر ریاست بر کتابخانۀ ملّی تبریز، مدتی نیز رییس کتابخانۀ تربیت تبریز بود. اثر دو جلدی «سخنوران آذربایجان» که در سال ۲۵۳۵ [۱۳۵۵ خورشیدی] توسط دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آذرآبادگان (دانشگاه تبریز قبل از ۵۷) و کتاب «سرایندگان شعر پارسی در قفقاز» که در سال ۱۳۷۰ [خورشیدی] انتشار یافتند، برجسته‌ترین آثار شادروان استاد عزیز دولت‌آبادی به شمار می‌روند. مرحوم دولت‌آبادی چون پیشینیان خود در آذربایجان، همواره توجهی ویژه به زبان و ادبیات فارسی داشت. اهمیتی که ریشه در سنتِ فرهنگی و ادبی آذربایجان دارد. هرچند این موضوع به قدری بدیهی است که نیازی به پرداختن ندارد، اما دو اثر یاد شده از عزیز دولت‌آبادی مؤیّد این است که نه تنها در آذربایجان، بلکه در قفقاز (اران و شروان) نیز، زبان ادبی و فرهنگی، فارسی بوده است. در کتاب مهم «سرایندگان شعر پارسی در قفقاز» دولت‌آبادی از ۲۲۷ شاعر پارسی‌گوی اران و شروان نام برده است که در قرون گذشته به فارسی نوشته و سروده‌اند. شادروان عزیز دولت‌آبادی در دهم اردیبهشت ۱۳۸۸ [خورشیدی] در زادگاهش تبریز، از دنیا رفت و در مقبرة‌الشعرای تبریز در کنار هم‌دیاران پارسی‌گوی و پارسی‌سرای خود به خاک سپرده شد.


چون سالروز درگذشت مرحوم استاد عزیز دولت‌آبادی با سفر [مسعود] پزشکیان به باکو مصادف است، این را هم اجمالاً اضافه می‌کنم. یک مشکل پزشکیان این است که درکی از ایران ندارد. اما مشکل بزرگتر او این است که از سنتِ ادبی و فرهنگی قفقاز و حتی تبریز و آذربایجان هم فهمی ندارد. او نسبت به سنتِ سیاسی، فرهنگی و ادبی تبریز و آذربایجان مطلقاً جاهل است. این جهل البته ویژگی جدایی‌ناپذیر اصحابِ ایدئولوژی است. وگرنه باید می‌فهمید که برای خوشایندِ حکّامِ ضدِّ ایرانی باکو نباید به زبان محلّی مقصد سخن بگوید. بلکه این حکّامِ باکو هستند که در دیدار با مقامات ایرانی باید مطابق سنت ادبی و فرهنگی سرزمین خودشان، باکو و قفقاز به فارسی صحبت کنند. امیدوارم با پایان عصر یورشِ ایدئولوژی‌های ضدِّ ایرانی به ایران و بازگشت ایران و قرار گرفتنش در مسیر تاریخی و طبیعی خود، این حکّامِ باکو باشند که در دیدار با مقاماتِ ایرانی (به پیروی از سنتِ فرهنگی قفقاز) به فارسی صحبت می‌کنند.



@IranDel_Channel

💢
👍31👎1

🔴 همایش بین‌المللی میراثِ نجومی ایران و تبریز


سخنرانان و موضوع سخنرانی:

● دکتر حسین معصومی همدانی، دانشگاه تهران

موضوع سخنرانی: نجوم در قرن چهار هجری

● دکتر محمد باقری، دانشگاه تهران

موضوع سخنرانی: گسترش عمودی و افقی علم

● دکتر امیرمحمد گمینی، دانشگاه تهران

موضوع سخنرانی: میراثِ نجومی قطب‌الدین شیرازی در تبریز

● دکتر توفیق حیدرزاده، دانشگاه ریو ریساید کالیفرنیای آمریکا

موضوع سخنرانی: از تبریز تا ونیز


دبیر علمی همایش: دکتر سید هادی طباطبایی


■ زمان و محل همایش:
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی
ساعت ۰۹:۳۰ تا ۱۲
تالار وحدت دانشگاه تبریز


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍24👎1

🔴 شرِّ اصلی

✍️ طوس طهماسبی

گورباچف به هنگام بحران و پوسیدگی رژیم شوروی به قدرت رسید. او و بخشی از حزب به این باور رسیده بودند که تغییر اجتناب.ناپذیر است. عصر گورباچف و اصلاحات او را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد: دورۀ اول که گمان می‌کرد که می‌تواند بدون عبور از خط قرمزهای ایدئولوژیک، سیستم را پویایی بخشد و کارامد کند و دورۀ دوم که پذیرفت چاره‌ای جز عبور از برخی خط قرمزهای اساسی ندارد‌. اما چه چیز باعث شد که گورباچف از دورۀ اول به دورۀ دوم برود؟
گورباچف در آغاز دورۀ اول گفته بود که مشکلات امروز ریشه در سوسیالیسم ندارد، بلکه نتیجۀ کاهش سختگیری در اجرای اصول سوسیالیستی است. و در جایی دیگر گفته بود ما باید دوباره تصویر پاکی از رهبران و کارگزاران نظام ترسیم کنیم، چرا که اعمال گروهی فاسد این تصویر را مخدوش کرده است.‌این تقریباً همان دیدگاه یوری آندروپوف، پدر سیاسی گورباچف بود که زمانی که جانشین برژنف شد، پروندۀ قاچاق الماس دختر و داماد او را به جریان انداخت. داماد را به زندان انداخت و بر سر آن تنشی بزرگ در حزب جریان گرفت از جمله مشاجرۀ شدید میخاییل سوسلف مرد دوم حزب با سیمون زویگمون برادر زن برژنف که سبب شد روز بعد سوسلف سکته کرده و بمیرد و زویگمون با شلیک گلوله به زندگی خود پایان دهد. آندروپوف با پیگیری پروندۀ فساد ژنرال چربانوف رئیس پلیس مسکو که پیش از توزیع اجناس در فروشگاه‌ها دوستانش را مطلع می‌کرد که انبارهایشان را پر کنند، موجب شد که چربانوف هم پیش از آنکه برای بازداشتش بیایند، با گلوله خودکشی کند.
گورباچف هم این روند را پیگیری کرد و برای نمونه پروندۀ بزرگ چند صد میلیون دلاری رسوایی پنبه در ازبکستان را که به شرف رشیدوف گماشته محبوب برژنف مربوط می‌شد، دنبال کرد و چندین حکم اعدام صادر نمود. اما این کارها کوچکترین فایده‌ای نداشت. در همان دو سال اول زمامداری گورباچف، بوریس یلتسین که از طرف او مأمور افزایش کارایی و کشف فساد در مؤسسات بزرگ اقتصادی شده بود، در یک مصاحبه صراحتاً گفت: ما مرتباً حفر می‌کنیم ولی به ته این چاه کثافت نمی‌رسیم.
گورباچف مبارزه‌ای را با اعتیاد به الکل آغاز کرد که چند سالی بود نفس جامعۀ شوروی را گرفته بود. تلاش کرد با ممنوعیت فروش الکل مسئله را حل کند، اما نتیجه بسیار بدتر شد. هزاران نفر در نتیجۀ مصرف الکل تقلبی مُردند و قاچاق الکل سر به آسمان کشید. در نتیجه گورباچف ناچار شد، سیاست خود را به کلی لغو کند.
در کنار شکست سیاست الکل دو واقعۀ دیگر هم در شکستن توهمات اولیۀ گورباچف نقش مهمی داشتند: یکی انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل و دیگری اقدام عجیب یک جوان آلمانی که با هواپیمای کوچک یک نفره خود از بزرگترین شبکۀ پدافند هوایی جهان گذشت و با فرود در کنار کاخ کرملین‌ ارتش مغرور شوروی را در برابر جهان به تمسخر گرفت.
سیستم بوروکراسی معیوب و نفس‌گیر در ارتش و سیستم پدافند شوروی با کندی‌ها و ناهماهنگی‌هایی که ایجاد کرد سبب شده بود هواپیمای روست بتواند از اروپای غربی پرواز کرده و در قلب مسکو فرود بیاید. ارتش شوروی پس از پرواز ماتیاس روست، هیچگاه شرایط روحی قبل را باز نیافت. گورباچف به تدریج متوجه شد که مشکلِ اصلی فساد یا قانون‌شکنی نیست بلکه شرِّ اصلی خودِ ایدئولوژی و سرشتِ غیر نرمالِ ساختارِ سیاسی است.


@IranDel_Channel

💢
👍30👎1

🔴 معرفی کتابِ «چگونه محافظه‌کار باشیم»

✍️ حمیدرضا تقی‌زاده

کتاب پیش‌رو اثری روان و ارزشمند از فیلسوف معاصر انگلیسی راجر اسکروتن در باب لزومِ اهمیتِ محافظه‌کاری و چگونگی بودن در شرایط عصر نوین هست. نویسنده معتقد است که جامعه همچون شراکت و همکاری بین زندگان، مردگان و کسانی که هنوز متولد نشده‌اند، به اجتماعی مدنی میانِ همسایگان نیاز دارد، نه مداخله دولت. محافظه کاری‌ای که وی از آن دفاع می‌کند به ما می‌گوید که ما بطور کلی وارث امور مطلوب و مفیدی بوده‌ایم که هم اکنون باید در حفظ آنها بکوشیم. در موقعیتی که ما به عنوان وارثانِ تمدنِ غرب، خود را در آن می‌یابیم، به خوبی آگاهیم که آن امور مطلوب کدام‌اند؛ فرصتی برای زیستن آن‌گونه که می‌خواهیم؛ تضمینِ قانونِ بی‌طرفی که به واسطه‌ی آن به شکوائیه‌هایمان پاسخ داده می‌شود و خسارات‌هایمان جبران می‌گردند؛ حفاظت از محیط‌زیستمان به عنوان دارایی مشترکی که افراد و گروه‌های ذی‌نفوذ نمی‌توانند آن را از روی هوس، غصب یا نابود کنند؛ فرهنگی پذیرا و پرسشگر که مدارس و دانشگاه‌های ما را شکل داده است؛ رویه‌های دموکراتیک که ما را قادر می‌سازند نمایندگان خود را انتخاب کنیم و قوانین‌مان را به تصویب برسانیم. همه‌ی این‌ها در معرض خطرند و محافظه‌کاری "یک واکنش عقلانی به این تهدید" محسوب می‌شود. نویسنده معتقد است محافظه‌کاری شاید واکنشی است که به "فهمِ بیش‌تری" نیاز دارد به نسبت فهمی که یک فرد عادی می‌تواند از خود نشان دهد، اما "تنها" واکنشی‌ست که در برابر واقعیت‌های در حال ظهور جوابگوست. برای همین در قسمت‌های مختلف کتاب، بصورت کوتاه با نقد روش‌های دیگر، نشان می‌دهد که هر واکنش دیگری نامعقول خواهد بود. نویسنده اعتقاد دارد که درونمایه‌ی محافظه‌کاری از احساسی درونی نشأت می‌گیرد. این احساس، به خصوص در مواردی صدق می‌کند که به عنوان دارایی‌های جمعی به ما می‌رسند: صلح، آزادی، قانون، مدنیت، روحیه‌ی مردم‌دوستی، تضمین مالکیت و زندگی خانوادگی، که برای تحصیل همه‌ی آن‌ها به همکاری دیگران متکی هستیم، در حالی که به تنهایی هیچ وسیله‌ای برای به دست آوردن‌شان نداریم. کار نابود ساختن چنین اموری سریع، آسان و هیجان‌انگیز است ولی ایجاد کردن‌شان کُند، پرزحمت و ملال‌آور. و این یکی از درس‌های بزرگِ قرن بیستم است. نویسنده معتقد است که با وجود این استدلال در دفاع از محافظه‌کاری، نباید لحن مرثیه‌سرایی داشته باشیم. زیرا این استدلال در خصوص چیزی نیست که از دست داده‌ایم، بلکه در خصوص چیزی‌ست که هنوز در اختیار داریم و هنر ما در این‌ست که چگونه باید آن را حفظ کنیم..


چگونه محافظه‌کار باشیم

نویسنده کتاب: راجر اسکروتن
مترجم: مرتضی افشاری
کاری از نشر نگاه معاصر


#معرفی_کتاب

@IranDel_Channel

💢
👍15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مراسم رونمایی از پوستر اولین جشنوارۀ استانی موسیقی ایرانی ( مکتب تبریز ) که دهم اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی با حضور استادان موسیقی ایرانی، معاونت ادارۀ کل فرهنگ و مدیرعامل انجمن موسیقی استان آذربایجان شرقی و تعداد کثیری از علاقه‌مندان و هنردوستانِ تبریزی در خانۀ تاریخی پروین اعتصامی در شهر تبریز برگزار گردید


سازندۀ ویدئو:
امیرحسین بینش

بُن‌مایۀ ویدئو:
صفحۀ آموزشگاه موسیقی رودکی تبریز


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍27👎1
ایران‌دل | IranDel
🔴 گرگ‌های رام ✍️ مهدی تدینی (متن محاوره‌ای) بخشی از بدی‌های این دنیا و انسان رو نمی‌شه از بین برد. هر چقدر یک اندیشمند، یک تفکر یا یک ایدئولوژی بیشتر مدعی از بین بردن بدی‌های این دنیا باشه، بیشتر باید بهش شک کرد. دقیقاً یک متفکر، یک اندیشۀ سیاسی‌ـ‌اجتماعی…

🔴 شیرهای خوش‌رکاب و نهنگ‌های بارکش:
روز کارگر، شادباش یا تسلیت؟


✍️ مهدی تدینی

یکم ماه مه، روز جهانی کارگر است؛ خاص‌ترین روز در تقویم ایدئولوژی مارکسیستی که کارکردش تباه کردن زندگی کارگران و غیرکارگران بوده است. البته دنیا پر بوده از این دست وارونگی‌های شوم و حقایقِ ضدِّ حقیقت. مگر همۀ کسانی که در طول تاریخ ادعای «حق‌طلبی» می‌کردند، حق‌طلب بودند؟ هر گروهی موهوماتِ خودساخته‌اش را به منزلۀ حق مطلق سر چوب می‌کرد و بابتش خون می‌داد و خون می‌ریخت. گذار به عصر جدید تغییر چندانی در این واقعیت نداده است.

تاریخ سوسیالیسم تاریخِ رنگ‌باختن یوتوپیاست؛ یعنی هر چه در تاریخ سوسیالیسم پیش می‌آییم، آرمانشهرهای شیروعسل کمرنگ‌تر می‎شود. در دورانی که ما زندگی می‌کنیم، سوسیالیست‌ها به جایی رسیده‌اند که به کاپیتالیسم تن داده‌اند و فقط برای اینکه اعلام باخت نکنند، خطاهای عظیم گذشته را به خطاهای کوچک‌تری تبدیل کرده‌اند و بر آنها پافشاری می‌کنند. کسانی که زمانی ادعا می‌کردند فیل‌ها پرواز خواهند کرد، امروز اصرار دارند گوش‌های فیل، زمانی بال بوده است!

سوسیالیسم قدمتی چندصدساله دارد. مارکسیسم یکی از انواع سوسیالیسم بود که مثلاً می‌خواست تخیلاتِ سوسیالیست‌های پیشین را دور بریزد و سوسیالیسمی علمی ایجاد کند. البته اگر متون مارکسیستی را با یاوه‌نامه‌های پیشامارکسیستی مقایسه کنید فریب این ادعا را هم می‌خورید، زیرا متون قبلی به حدی تخیلی است که باعث می‌شود مارکسیسم در مقابلِ آن‌همه توهم معقول و سنجیده جلوه کند. در متونِ کسی مثل شارل فُوریه کار به جایی رسیده است که حیوانات درنده هم در یوتوپیای سوسیالیستی رام شده‌اند؛ شیرها به مرکب‌های خوش‌رکاب انسان بدل می‌شوند، اسب آبی کرجی‌کِش می‌شود (یعنی کرجی‌ها را جابجا می‌کنند) و نهنگ‌ها کشتی‌ها را می‌کشند. سطح تخیلات جنسی‌اش که بماند! آزادی جنسی ــ اینکه هر کسی بتواند با هر کسی آمیزش جنسی داشته باشد ــ از سکانس‌های به‌علاوۀهجدهِ متون فُوریه بود. البته دیگر سوسیالیست‌ها هم برای جذابیت متون خود ناخنکی به تخیلات اروتیک می‌زدند ــ مثل صحنه‌های سکسی در سینمای مدرن.

در مارکسیسم ظاهراً خبری از دریای لیموناد نبود، اما روکشی علمی همان یوتوپیای پیشامارکسیستی را پنهان کرده بود. برای مثال کائوتسکی می‌گفت در جامعۀ سوسیالیستی «گونۀ جدیدی از انسان پدید خواهد آمد... نوعی اَبَرانسان... انسان متعالی». تروتسکی می‌گفت: «انسان [در جامعۀ سوسیالیستی] فوق‌العاده قوی‌تر، باهوش‌تر و ظریف‌تر می‌شود. اندامش هماهنگ‌تر، حرکاتش موزون‌تر، صدایش آهنگین‌تر... حد میانگین انسان تا سطح ارسطو و گوته و مارکس ارتقا خواهد یافت.»

اما بحث ما در این نوشته آرمانشهرشناسی مارکسیستی نیست. در متنی که به مناسبت روز کارگر است، فقط می‌خواهم اشاره کنم که مارکسیسم علاوه بر آن روکش علمی، مسیری مبارزاتی برای رسیدن به این یوتوپیا تعریف کرد؛ و همین مارکسیسم را به اسلحه‌ای مرگبار تبدیل ‌کرد. سیاهی‌لشکر اصلی این مبارزه هم طبعاً کارگران بودند. مارکسیسم تضادی دروغین به جان بشریت انداخت: کارگر و کارفرما. مارکسیسم طبقاتی تعریف کرد که در دنیای واقعی اصلاً وجود نداشت؛ خود این طبقات وجود نداشت، چه رسد به «تضاد» این طبقات! در واقع مارکسیسم طبقات منقرض‌شدۀ پیشاکاپیتالیستی را به منزلۀ ساختار اجتماعی کنونی جلوه داد و سپس تضادی آشتی‌ناپذیر میان اقشار مختلف جامعه تعریف کرد. بهروزی یک طبقه، منوط شد به نابودی طبقه‌ای دیگر و بدین‌سان درهای جهنم به روی بشر گشوده شد.

البته کارگر و کارمندی که با کارفرما طرف بودند و تنها منبع شناختشان از کارکرد این نظم اقتصادی صرفاً سختی‌های تعامل با کارفرما بود، به سادگی تفکرات مارکسیستی را باور می‌کردند؛ به ویژه وقتی انبوهی روشنفکر، دانشجو و احزاب با انواع تبلیغات دکترین مارکسیستی را به آنها تلقین می‌کردند. اما هر بدیلی جای نظم کاپیتالیستی می‌گرفت، قبل از همه وضع خود این کارگران بدتر می‌شد و آنها از کارگر و کارمندانی که حداقل آزادی فروش نیروی کارشان را داشتند، به بردگان کارفرمایی عظیم و مهیب به نام دولت بدل می‌شدند؛ با این تفاوت که این کارفرما اسلحه، قوۀ مقننه و قوۀ قضاییه هم در اختیار داشت.

نفع کاپیتالیسم برای کلِّ جامعه است؛ نه فقط برای یک قشر خاص، زیرا با ایجاد مقتصدانه‌ترین و بهینه‌ترین شیوۀ تولید دائم‌، کیفیت عمومی زندگی را بالا می‌برد و اقشار حقوق‌بگیر اولین برندگان این بهبود کیفیتند. تیر دشمنی با کاپیتالیسم بر پیکر مصرف‌کنندگان می‌نشیند؛ و این یعنی کل جامعه.

روز کارگر را به کارگرانی باید شادباش گفت که از فریب چپ رهیده‌اند. وگرنه اگر قرار است اول مه بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی باشد، باید آن را روز عزای عمومی کارگر اعلام کرد ــ و آدم عاقل و فهیم عزا را به کسی شادباش نمی‌گوید.


@IranDel_Channel

💢
👍24👎6
🔴 امروز زیبایی را در این تصویر دیدم:
«بندرعباس»


هیجانات قشر فوتبال‌دوست و کری‌خوانی‌های فوتبالیِ عموماً هیجانی و فاقد منطق، یک شادی و هیجان زودگذر و البته برای اهل فوتبال، بسیار جذاب است و به خودی خود، هیچ ضرری ندارد. ولی آنچه مهم است باید هیجانات فوتبال، در همان ۹۰ دقیقۀ فوتبال تمام شود و فوتبال، فقط برای فوتبال و هیجانش باشد.

در برد و باخت فوتبالی و قهرمان شدن‌ها و یا از دست دادن‌های قهرمانی در لیگ، میلیون‌ها نفر در کشور، برای ساعاتی، خوشحال و میلیون‌ها نفر هم غمگین می‌شوند.
ولی در رخداد دلخراش بندرعباس، هیچ من و تویی نبود و یک «مای ایرانی» بود که همگی داغدار بودیم و امروز یک «مای ایرانی» است که همگی همدل و شریک یک غم هستیم.

پس این تصویر که برائت از هر من و تویی و تقویتِ «ما» بود، بسیار ارزشمند است. قهرمان اصلی و ماندگار این صحنه، همین یک ایران در تبریز، زاهدان، سنندج، اصفهان، شیراز، رشت، مشهد، آبادان، خرم‌آباد، ارومیه‌، بوشهر و تهران و ...، همگی بندرعباسی بودن، یعنی عضو «مای ایرانی» بودن است.

این تصویر یعنی در فردای هر هیجان و کری‌خوانی فوتبالی، زنده و پاینده باد
«مای ایرانی»



@IranDel_Channel

💢
👍44👎5
‌‌
خاکسترنوشت

برای امواج دود در بندر خون و به یاد جانباختگان بندرعباس


✍️ مهدی تدینی

گاهی باید بین چشم‌ها و حقیقت یکی را انتخاب کرد؛ چشم از تن‌های پاره می‌گریزد؛ از پیکرهای سوخته؛ از مرگی که تن‌ها را جویده باشد، از دیدن دوزخ بر زمین می‌هراسد. هم از این روست که پلک‌ها بی‌اراده فرومی‌آید؛ روی‌ها ناخودآگاه می‌گردد؛ شامه تنفس را به دهان می‌سپرد تا از بوی تن‌های سوخته نرنجد و پاها انسان را دور می‌کند از بخارِ خون، دود استخوان. ما از دورخ می‌ترسیم؛ می‌ترسیدیم که مهمیز تیز ادیان برای هراساندنمان از گناه، دوزخی بود با دیوارهایی از جنس آتش، زمینی از جنس خاکستر، آبی از عصاره شراره و هوایی دوداندود.

اما من بین رعایت دیدگان و رؤیت حقیقت، دم به دم حقیقت می‌دهم. دعوتیم به دوزخی زمینی که در بندر جگرها سوزاند. گناه این کارگران، کارمندان و رانندگان چه بود که این باران آتش بر سرشان بارید؟ دیه در عرض ۴۸ ساعت نوشدارو بعد مرگ سهراب است یا دو کف دست آب بر تنی تا استخوان سوخته؟

دلیل این مرگ‌ارزانی چیست؟ کدام ابلیس بانی این مرگ‌های ارزان بوده است؟ مگر در قاموسِ بندرداری،‌ ایمنی بند و تبصره‌ای ندارد؟ کدام انبارداری انفجاری‌ترین و اشتعالی‌ترین جرثومه را میان کالاهایش بدون تفکیک امنیتی، قرار می‌دهد؟

این جور و جفا، خطای انسانی نیست؛ خریت انسانی است! رذالتی ددمنشانه فقط می‌تواند چنین بی‌مسئوليتی فاجعه‌باری را رقم بزند که بهایش خاکستر شدنِ بی‌گناهانی است که مثل هر روز با امید و آرزو به سر کار رفته‌اند و اینک با آزمایش دی‌ان‌ای باید هویتشان را شناسایی کرد!

ما که زنده‌ایم و تیرگی سرنوشت را که از رگ‌های بریدهٔ هموطنانمان به آسمان برمی‌خاست دیدیم. ما وجدان زنده‌ایم؛ خاکستر دیدگانمان را نمی‌شوییم تا کسی پاسخ گوید این‌همه خون‌بهای گزافِ غفلت‌ چه کسانی است. منتی هم سر جان‌باختگان نیست، زیرا مرگ‌ارزانی قاعده مرگباری است که اگر امروز چشم بر آن ببندیم، تیر خودسر و کور آن فردا قلب خود ما را می‌درد. مرگ‌ارزان‌شدگان در صف‌اند و در انتظار نوبت. باید دستی جنباند، حرفی زد، وجدانی گزید، آهی کشید، ناله‌ای سر داد... آی! بدانید که ما وجدان بیدار دودشدگانیم! خاکستر مردگانمان را از چشم و دست و پیرهن نمی‌تکانیم تا پاسخی گیریم! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! این خون به پای کیست؟!


@IranDel_Channel

💢
👍19👎1

🔴 احترام به ایران

✍️ میلاد عظیمی

دکتر جلال متینی نوشته است:
«احترام به ایران، حتی در آخرین روزهای زندگانی پربار استاد ذبیح‌الله صفا، یعنی در زمانی که به سبب خونریزی مغزی دیگر نه قادر به حرکت بود و نه می‌توانست به روانی سخن بگوید، از این عبارات که در مصاحبه‌ای اظهار داشته است نیز کاملاً هویداست:

مملکت من شایستهٔ احترام است و من این احترام را همیشه نگه‌ داشته‌ام. مملکت من سرزمینی ست که نزدیک چهارهزار سال پیشرو ممالک متمدن دنیا بوده است، و من این حرف را از روی خودپرستی نمی‌زنم بلکه این حقیقت است و چنین مملکتی را باید دوست داشت، باید نسبت به او متواضع بود باید او را عزیز داشت و من عزیز می‌دارم. همین حالت در من هست، به گفتهٔ آن شاعر عرب که" من او را در روزگار سخت و در روزگار خوش در هر دو دوست داشتم، و در هر دو به یادش بودم و در هر دو [حال] او را محترم داشتم و دارم".
مملکت ما مملکتی ست که با فرهنگ عمیقش شایستگی این را دارد که هیچ‌گاه و به‌هیچ‌وجه و به‌هیچ‌طریق، از یاد ساکنان خودش و از یاد فرزندان خودش غافل نماند و فرزندان آن هم موظف‌اند که چنین مادری را بپرستند، چنین مادری را احترام کنند و چنین مادری را در حقیقت بر روی چشم بگذارند.

همین دوستی صادقانهٔ استاد صفا به ایران و فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی سبب شد که در بیست سال اخیر بارها در ایران... بر او بتازند... و نیز جای تأسف است که پس از درگذشت این مرد بزرگ که مایهٔ افتخار ایران و ایرانیان است، نه دولت ایران، نه دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، نه دانشگاه تهران و نه کمیسیون ملی یونسکو در ایران و ... هیچ یک حتی مجلس یادبودی برای وی برگزار نکردند. لابد بدین منظور که نام وی را از خاطره‌ها بزدایند در حالی که آثار ارجمند صفا در کتابخانه‌ها حضور دائمی استاد صفا را در سراسر جهان اعلام می‌دارند. نه فقط امروز بلکه در سالهای بعد نیز» (۱).

یادم نیست در کدام یک از مقالات دکتر مهدی محقق خواندم که یک‌بار در سال‌های پس از انقلاب دکتر صفا برای شرکت در کنگره‌ای به ایران آمد. زنده‌یاد جلال‌الدین آشتیانی، با آن هیمنه و عظمت، در حضور جمع خم شد و دست صفا را بوسید. لابد برای اینکه به آن پیر ایران‌دوست بگوید اگر کسانی، در کشورش او را «هو» کردند و می‌کنند، کسانی هم هستند که قدر خدمات او را خوب می‌دانند.

صفا در سال‌های هجرت، به تکمیل کتاب عظیم‌الشأن تاریخ ادبیات در ایران پرداخت و جلد پنجم آن را، در سه مجلد و دوهزار صفحه، در غربت نوشت. درحالیکه برای مراجعه به منابع، در سال‌های شصت و هفتاد عمر، مجبور شد چندبار و هربار چندماه، به پاریس و شهرهای دیگر برود و از کتابخانهٔ آن شهرها استفاده کند. که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست.

حیف است چند سطری از نامهٔ او به ایرج افشار را نقل نکنم:

«شایعهٔ مربوط به بازگشت من نمی‌دانم چگونه در تهران رواج یافته بود. من که چنین برنامه‌ای نداشتم و خودتان می‌دانید که در اینجا گرفتار نگهداری پسر و دخترم هستم. بازماندهٔ کتابخانهٔ من هم در اینجاست. مقدار زیادی تعهدات معنوی هم دارم که اخلاقاً خود را به اجرای آنها موظف می‌دانم. حال مزاجی من هم با داشتن قند و اوره و سیاتیک و بالاتر از همه بیماری پیری آن قدر مساعد نیست که به تهران بیایم و بی یار و خانمان و غیره و غیره زندگی کنم. در اینجا به قول جناب‌عالی سرم در لاک خودم است. و من واقعاً و بی هیچ‌گونه مداهنه و ریا در ایران و در همه جای ایران زندگی می‌کنم.
آن وقت‌ها که تهران بودم فقط هنگامی که کاری و شغلی داشتم در بیرون از خانه به سر می بردم و مابقی را در خانه و در دفتری که آنجا داشتم و جناب‌عالی و جناب دانش‌پژوه آن را دیده‌اید، معتکف بودم. حالا کجا بیایم و کجا باشم و چقدر در بیرون از منزل و مکانی که ندارم پرسه بزنم و مزاحم این و آن باشم و تازه از مختصر، و بسیاربسیار مختصر، فعالیتی که دارم هم باز بمانم.

اما ایرج جان عزیز به شما قول می‌دهم که من همیشه در ایران به سر می‌برم؛ در بیداری که مسلم است، در خواب هم در ایران بخصوص در زادگاهم و نیز در مازندران زندگی می‌کنم.
با این همه دارم بعضی مقدمات را بخصوص آنچه مربوط به فرزندانم در آینده است، فراهم می‌کنم و به بعضی واجبات زندگی می‌رسم تا سفرم را به ایران تسهیل کند و بعد از آن به خاک‌بوسی میهن خواهم آمد و از خدا هم می‌خواهم که مرا در آغوش همان خاک مقدس جای دهد و از تحمل بار سنگین و ملال‌آور زندگی معاف فرماید» (۲).

پانوشت:
۱.متینی، جلال، «ایران‌دوستی استاد صفا»، ایران‌شناسی، س۱۱، ش۳، پاییز ۱۳۷۸، صص ۴۸۶-۴۸۵.
۲.افشار، ایرج، «درگذشت دکتر ذبیح‌الله صفا»، بخارا، ش۷، مرداد و شهریور ۱۳۷۸، صص ۹۱-۹۰.


@IranDel_Channel

💢
👍40👎1

🔴 دارالایتام رشت و حمایت تجار تبریزی؛ جلوه‌ای از همبستگی‌ اجتماعی در ایرانِ قاجار

✍️ علی دلجوان

در روزگار تیره‌ قحطی گیلان در سال ۱۳۳۷ قمری (۱۲۹۷ خورشیدی)، زمانی که فقر، بیماری و نابسامانی اجتماعی دامن‌گیر مردم شده بود، گروهی از تجار نیک‌اندیش شهر رشت با الهام از آموزه‌های دینی، تعهدات اخلاقی و مسئولیت‌های اجتماعی خویش، گامی مهم در جهت کاهش رنج کودکان بی‌سرپرست برداشتند. آنان با تشکیل «جمعیت خیریه رشت» نه‌تنها برای کمک‌رسانی فوری به مردم آسیب‌دیده اقدام کردند، بلکه یکی از ماندگارترین نهادهای خیریه آن دوران یعنی دارالایتام رشت را نیز پایه‌گذاری کردند؛ مؤسسه‌ای که برخلاف بسیاری از اقدامات مقطعی و واکنشی، با نگاهی بلندمدت و ساختارمند بنیان نهاده شد.

هدف از تأسیس این دارالایتام، نجات اطفال یتیم از سرگردانی در کوچه‌ها و دست‌درازی به مردم برای لقمه‌ای نان بود. اما این حمایت فقط محدود به خوراک و سرپناه نماند؛ آموزش زبان فارسی، حساب و دیگر معارف نیز با جدیت در برنامه‌های تربیتی این نهاد قرار گرفت. در واقع، دارالایتام رشت نه‌تنها پناهگاهی برای جان، بلکه مدرسه‌ای برای اندیشه نیز بود. این رویکرد فرهنگی، بی‌تردید بازتابی از ارزش‌هایی بود که در دوران مشروطه از شهرهایی چون تبریز ریشه دوانده بود و به سرعت در دیگر نقاط ایران گسترش یافته بود.

نکته‌ای مهم و قابل‌تأمل در تداوم و تثبیت این مؤسسه، نقش مردم و نخبگان محلی گیلان در همراهی با تجار است. برای جلوگیری از افول این دارالایتام، مجلس عالی‌ای مرکب از علما و تجار محلی تشکیل شد که تصمیم گرفت این مرکز خیریه تحت نظارت حاکم گیلان و با پشتیبانی مالی اداره بلدیه اداره شود. هرچند پس از مدتی، به دلایل مختلفی از جمله شرایط سیاسی ناشی از ورود بلشویک‌ها، اداره بلدیه در ایفای مسئولیت خود دچار سستی شد و مجدداً بحث بر سر نحوۀ مدیریت این نهاد خیریه مطرح گردید، اما این بخش از ماجرا خود مستلزم پژوهشی مستقل است.

آنچه بیش از همه در میان اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران جلب توجه می‌کند، صورت دخل و خرج دارالایتام رشت است که نشان‌دهندۀ عمق و گستره مشارکت خیرخواهانه جامعۀ ایرانی است. در این اسناد، فهرست اسامی ۱۱۲ شخص حقیقی و حقوقی آمده که مجموعاً بیش از ۶۶ هزار قِران اعانه برای تأسیس و اداره این دارالایتام پرداخت کرده‌اند. شگفت‌انگیز آن است که بیش از نیمی از این نیکوکاران، از تجار تبریزی و اردبیلی بوده‌اند؛ کسانی که اگرچه در شهر خود نیز ید طولانی در فعالیت‌های خیریه داشتند، اما مسئولیت اجتماعی خویش را نسبت به شهری دیگر، شهری که میدان اصلی تجارت آنان بود، فراموش نکردند.

تجار تبریز، که از دیرباز در تاریخ معاصر ایران در پیشبرد اهداف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند، در این واقعه نیز با حمایت مالی و اعتباری خود، همبستگی ملی و روحیه تعاون میان "اقوام ایرانی" را به‌خوبی به نمایش گذاشتند. شهر رشت در اواخر دورۀ قاجار، یکی از مراکز مهم تجاری ایران بود و بسیاری از تجار تبریزی در آن، تجارتخانه و مراکز بازرگانی داشتند. این وابستگی تجاری، در عین حال مسئولیتی اخلاقی نیز بر دوش آنان گذاشته بود که در هنگامه بحران، به‌زیبایی به آن پاسخ دادند.

از جمله اسامی شناخته‌شده در این فهرست خیّرین، می‌توان به ادارۀ حریری، محمدحسین شالچی، حاجی یوسف اردبیلی، حاجی بزرگ هروی، حاجی حسین آقا میلانی، آمیرزا محمدرضا گنجه، حاجی محمدتقی جورابچی، مهاجر اسکندرانی، مشهدی اسمعیل توتونچی، میرزاعلی چایچی، آمحمد آقا خامنه و حاجی علی‌اکبر تبریزی اشاره کرد. این چهره‌ها، نمایندگان نسلی از تجار بودند که باور داشتند ثروت اگر در راه آبادانی انسان‌ها و جامعه صرف نشود، بی‌ارزش خواهد بود.


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
👍29
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بهار به نیمه‌راه رسید...

پانزدهم اردیبهشت، روز ملی شیرازِ جان



#مناسبتها


@IranDel_Channel

💢
👍19
🔴 انجمن علمی مطالعاتِ صلح ایران با همکاری خردسرای فردوسی مشهد،
کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز و
خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار می‌كند:

همایش «شاهنامه و مطالعاتِ بین رشته‌ای در علوم انسانی»



همراه با آیین گشایش خردسرای فردوسی تهران


سخنرانان:
محمدجعفر یاحقی
علی‌اصغر دادبه
غلامرضا ذکیانی
مقصود فراستخواه
نعمت‌الله فاضلی
ماندانا تیشه‌یار
یامان حکمت تقی‌آبادی
جواد رنجبر درخشی‌لر
مهدی فدایی مهربانی

مدیر نشست: صدیقه بابایی


زمان:
دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۵

مکان:
تهران، خیابان نجات‌الهی، نبش خیابانِ ورشو، خانۀ اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی



#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍22👎1
🔴 کارگروه مطالعات آذرآبادگان کانون ایران‌شناسی دانشگاه تهران با همکاری کانون ایران‌شناسی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی برگزار می‌کند:

آیین گشایش کارگروه آذرآبادگان

«از آذرآبادگان تا آذربایجان»


سخنرانان:

محمدرضا ترکی؛
عضو هیئت علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

ابوالحسن خلج منفرد؛
نمایندهٔ فرهنگی سابق ایران در ترکیه

عطاالله عبدی؛
عضو هیئت علمی جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی

افشین جعفرزاده؛
پژوهشگر و محقق تاریخ

دبیر نشست:
صادق مهدی‌خانلو


زمان:
سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۶ تا ۱۸

مکان:
دانشگاه تهران، دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی، طبقه اول، سالن درودیان


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍27👎1
🔴 ایران

نگاه کج نتوانند سوی ایران کرد

زِ بیم تیغِ کجش، خسروانِ مُلک‌ستان

صائب تبریزی


@IranDel_Channel

💢
👍49
🔴 وظیفۀ ایرانی در زمانۀ عسرت

... و چون خطر جدی است و جادوی دیوِ قوی را به آسانی نتوان دفع کرد، تصور می‌کنم برای هر یک از رجالِ دولت و ملت فرض است که به قدر قوهٔ خود جهاد کند و مأیوس نشود و البته در این امور صبر و حوصله لازم است و کوشش که اگر به صبر بکوشیم حق رها نکند، چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی.

از میان نامه‌ها
سيد حسن تقی‌زاده تبریزی



پی‌نوشت:
عسرت: تنگی و سختی


@IranDel_Channel

💢
👍36
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شانزدهم اردیبهشت، روز ملی مراغه؛ شهرِ تاریخی و کهن و باغ‌شهر زیبای ایران

شانزدهم اردیبهشت سال ۶۳۸ خورشیدی که آغاز ساخت رصدخانه مراغه است در تقویم ایران به عنوان روز مراغه نام‌گذاری شده‌ است.

هدف از نامگذاری این روز به نام روز مراغه، شناساندن فرهنگ، تاریخ و تمدن این شهر کهن است.

مراغه، دومین شهر بزرگ استان آذربایجان‌شرقی است. این شهر در کنار رودخانۀ صوفی‌چای در دامنۀ جنوبی کوه سهند و در ۱۳۰ کیلومتری جنوب تبریز واقع شده است‌.

مراغه که به باغشهر ایران و پایتخت نجوم ایران شهرت دارد، با ۳۰۰ اثر ثبت شدۀ ملی، جزو ۱۰ شهر تاریخی ایران می‌باشد که سالانه هزاران گردشگر خارجی و ایرانی از این شهر دیدن می‌کنند.

رصدخانۀ مراغه تحت نظارت خواجه نصیرالدین توسی، دانشمند بزرگ ایرانی در زمان فرمانروایی هلاکوخان ایلخانی ساخته شد. این رصدخانه، فقط رصدخانه ستارگان نبود بلکه یک سازمان علمی گسترده بود که بیشتر شاخه‌های دانش در آن تدریس می‌شد و بزرگترین دانشمندان ایرانی و تعدادی از دانشمندان چینی و یونانی در آن جمع شده بودند و هدف از آن پیشبرد علمی کشور پس از حملات اعراب و مغولان به ایران بود.



#مناسبتها‌

@IranDel_Channel

💢
👍24👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قهرمانان آزاده و بزرگوارِ ما در دفاعِ مقدّس میهنی


@IranDel_Channel

💢
👍28
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شب دراز است و قلندر بیدار...


@IranDel_Channel

💢
👍38
کانون‌های ایران‌شناسی دانشگاه تهران برگزار می‌کنند:

«در سوگ بندر»


با اجرای موسیقی:
سهراب پورناظری و علی قمصری

زمان:
یکشنبه ۲۱ اردیبهشت‌ ماه ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۶:۳۰

مکان:
دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تالار فردوسی


ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍23

🔴 کارزار همبستگی برای خلیج فارس


ما شهروندانِ ایرانی، با هر گرایش و تعلقاتِ سیاسی، در اعتراض به تلاش شرم‌آور برای تغییر نام خلیج فارس، اعلام همبستگی می‌کنیم.

نام خلیج فارس با قدمت طولانی بخشی از میراث تاریخی و فرهنگی بشر است و توسط نقشه‌نگاران و نهادهای بین‌المللی به رسمیت شناخته شده است و تلاش برای تغییر آن ایران‌ستیزانه و با اهداف مغرضانه است.

با "همبستگی برای خلیج فارس"، همبستگی‌مان برای ایران را اعلام می‌کنیم.

خلیج فارس، خلیج فارس خواهد ماند.


🔴 برای امضای کارزار، به نشانی زیر مراجعه کنید:

https://www.karzar.net/213890


#خلیج_فارس | #همبستگی_برای_خلیج_فارس

#PersianGulf | #SolidarityForThePersianGulf

#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍41👎5