Telegram
attach 📎
🔴 گامبهگام تا نوروز
(چهار از چهار)
✍️ احسان شیخی
پس از تهمورث پسرش - جمشید - بر تخت نشست و به آداب کیانی تاج بر سر نهاد. دیو و پری فرمانبرش شُدند و زمانه از بدی و دشمنی بَرآسود.
جهان را فزوده بِدو آبروی؛
فروزان شده تخت شاهی بِدوی
جمشید مردم را گفت: "شهریار و موبد و دارندهی فرّه ایزدی منام. همان که دستِ بَدان را از بَدی کردن کوتاه میکُند و روانها را به روشنی رهنمون میگردد."
پس دستبهکار شد و نخست جنگافزار - از جوشن و خود و تیغ تا زره آدمی و اسب - ساخت. این کار پنجاه سال از او زمان گرفت و او را چندین گنجینه جنگافزار پدید آمد. سپس به مردم آموخت که چهگونه تار و پود در هم بافند و از کتان و ابريشم و دگر چیزها پارچههای گوناگون سازند و شورند و دوزند و جامهی نیکو پوشند.
چو این کرده شد، سازِ دیگر نهاد
زمانه بِدو شاد و او نیز شاد
آنگاه پنجاه سال به کار انجمن ساختن مردم سرگرم شد. نخستین گروه را "کاتوزیان" نامید: موبدان و پرستندهگان ایزد. آنها را در کوه جایگاه داد.
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیشِ روشن جهاندارشان.
دومین گروه را "نیساریان" خواند: دلیرمَردانی جنگآور و پرآوازهکنندهی لشکر و کشور.
کهز ایشان بُوَد تختِ شاهی بهجای
وز ایشان بُوَد نامِ مردی بهپای
سومین گروه "پَسودیان" نامیده شدند: برزگران و کِشتکاران که خود کارند و دروند و ورزند و خورند و همچنین دیگران را سیر گردانند.
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی
بَرآسوده از داور و گفتگوی
چهارمین گروه را "اُهتوخوشیان" نام کرد: دستوَرزان و فنآوران و سازندهگانِ هرچیز.
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پُراَندیشه بود
پس هر گروه را پایگاه سزاوار گزید و پنحاه سال راه و روش نشان داد تا هرکس جایگاه خویش بشناسد.
که تا هرکس اندازهی خویش را
ببیند؛ بداند کم و بیش را
سپس دیوان را دستور داد تا خاک و آب بیامیزند و از گِل خشت سازند. از آن خشت و از سنگ و گچ دیوان دیوارها و ساختمانها ساختند.
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند.
آنهنگام در سنگساران کاویدن آغازید و همهگونه گوهر چون یاقوت و زمرد و سیم و زر بهدست آورد. پس به کار ساختن هرآنچه خوشبوی است و مردمان پاکیزه را نیاز است روی آورد.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشنگلاب...
گاهِ فروکاستنِ دردِ مردمان رسید و جمشید درمان و پزشکیشان آموخت. چون درنوردیدن آبها و دریاها نیاز دید، کشتی ساخت و بر آن نشست و کشور به کشور سفر کرد. پنجاه سال نیز چنین گذشت و از هنرها چیزی نماند که از سرش بگذرد و نیافریند.
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مَهی برتر آورد پای
تختی ساخت و به گوهرهای ارزشمند بیاراست و آسوده از رنجهایی که در ساختن زندگی مردم بُرده بود، بر آن نشست. پس دیوان را فرمان داد تا تخت بر شانه گیرند و در آسمان بگردانند. تخت جمشید چون خورشید در آسمان میدرخشید و مردمان را از بلندیِ بخت شاهِ فرمانروا به شگفتی وامیداشت. از آنروی مردم به پاس گرامیداشتن آن شاهِ هنرآفرین و شکوهمند که به زندهگیشان آسودهگی و درخشش بخشیده بود، شادانه و دستافشان بر تخت جمشید گوهر افشاندند و جشن گرفتند. آنروز، اول فروردین بود و چون آغاز زندگی بیرنج آدمیان بود، آنرا "نوروز" نام کردند. از آن پس، هر ساله مردمان نوروز را جشن گرفتند و به پایکوبی و شادخواری و رامشگری شادمانی کردند. جشن فرخندهی نوروز یادگار جمشید و آن شکوهِ آسودهگیآفرین است.
پینوشت:
پس از آن تختنشینیِ شکوهمند و به کرنشِ اندازهشناسی و سپاسگزاریِ مردم، جمشید راه مرگ را بر آنها بست و رنج و بدی را از جانشان دور کرد. دیوها را فرمانبر و جهان را رامِ شادی مردمان ساخت. اما اینهمه، او را به خودبینی انداخت و خود را - به سبب آن هنرها که آفریده بود و آن آسودهگیها که بخشیده بود و راه مرگ را که بسته بود - خداوند خواند. مردم از او ناامید شدند و فرّه ایزدی او کاهیدن گرفت. ابلیس از آنسو اژیدهاک را به کژی و پدرکُشی رهنمون بود و مردم از اینسو از شاه خودبین و خودخواه و گردنکش به چاره میاندیشیدند. چاره اما شد دستبهدامان اژیدهاک گشتن!
🔴
نوشتار یک از چهار
نوشتار دو از چهار
نوشتار سه از چهار
🔴 توصیه میشود، متنها به ترتیب از یک تا چهار مجدداً مطالعه شود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(چهار از چهار)
✍️ احسان شیخی
پس از تهمورث پسرش - جمشید - بر تخت نشست و به آداب کیانی تاج بر سر نهاد. دیو و پری فرمانبرش شُدند و زمانه از بدی و دشمنی بَرآسود.
جهان را فزوده بِدو آبروی؛
فروزان شده تخت شاهی بِدوی
جمشید مردم را گفت: "شهریار و موبد و دارندهی فرّه ایزدی منام. همان که دستِ بَدان را از بَدی کردن کوتاه میکُند و روانها را به روشنی رهنمون میگردد."
پس دستبهکار شد و نخست جنگافزار - از جوشن و خود و تیغ تا زره آدمی و اسب - ساخت. این کار پنجاه سال از او زمان گرفت و او را چندین گنجینه جنگافزار پدید آمد. سپس به مردم آموخت که چهگونه تار و پود در هم بافند و از کتان و ابريشم و دگر چیزها پارچههای گوناگون سازند و شورند و دوزند و جامهی نیکو پوشند.
چو این کرده شد، سازِ دیگر نهاد
زمانه بِدو شاد و او نیز شاد
آنگاه پنجاه سال به کار انجمن ساختن مردم سرگرم شد. نخستین گروه را "کاتوزیان" نامید: موبدان و پرستندهگان ایزد. آنها را در کوه جایگاه داد.
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیشِ روشن جهاندارشان.
دومین گروه را "نیساریان" خواند: دلیرمَردانی جنگآور و پرآوازهکنندهی لشکر و کشور.
کهز ایشان بُوَد تختِ شاهی بهجای
وز ایشان بُوَد نامِ مردی بهپای
سومین گروه "پَسودیان" نامیده شدند: برزگران و کِشتکاران که خود کارند و دروند و ورزند و خورند و همچنین دیگران را سیر گردانند.
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی
بَرآسوده از داور و گفتگوی
چهارمین گروه را "اُهتوخوشیان" نام کرد: دستوَرزان و فنآوران و سازندهگانِ هرچیز.
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پُراَندیشه بود
پس هر گروه را پایگاه سزاوار گزید و پنحاه سال راه و روش نشان داد تا هرکس جایگاه خویش بشناسد.
که تا هرکس اندازهی خویش را
ببیند؛ بداند کم و بیش را
سپس دیوان را دستور داد تا خاک و آب بیامیزند و از گِل خشت سازند. از آن خشت و از سنگ و گچ دیوان دیوارها و ساختمانها ساختند.
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند.
آنهنگام در سنگساران کاویدن آغازید و همهگونه گوهر چون یاقوت و زمرد و سیم و زر بهدست آورد. پس به کار ساختن هرآنچه خوشبوی است و مردمان پاکیزه را نیاز است روی آورد.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشنگلاب...
گاهِ فروکاستنِ دردِ مردمان رسید و جمشید درمان و پزشکیشان آموخت. چون درنوردیدن آبها و دریاها نیاز دید، کشتی ساخت و بر آن نشست و کشور به کشور سفر کرد. پنجاه سال نیز چنین گذشت و از هنرها چیزی نماند که از سرش بگذرد و نیافریند.
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مَهی برتر آورد پای
تختی ساخت و به گوهرهای ارزشمند بیاراست و آسوده از رنجهایی که در ساختن زندگی مردم بُرده بود، بر آن نشست. پس دیوان را فرمان داد تا تخت بر شانه گیرند و در آسمان بگردانند. تخت جمشید چون خورشید در آسمان میدرخشید و مردمان را از بلندیِ بخت شاهِ فرمانروا به شگفتی وامیداشت. از آنروی مردم به پاس گرامیداشتن آن شاهِ هنرآفرین و شکوهمند که به زندهگیشان آسودهگی و درخشش بخشیده بود، شادانه و دستافشان بر تخت جمشید گوهر افشاندند و جشن گرفتند. آنروز، اول فروردین بود و چون آغاز زندگی بیرنج آدمیان بود، آنرا "نوروز" نام کردند. از آن پس، هر ساله مردمان نوروز را جشن گرفتند و به پایکوبی و شادخواری و رامشگری شادمانی کردند. جشن فرخندهی نوروز یادگار جمشید و آن شکوهِ آسودهگیآفرین است.
پینوشت:
پس از آن تختنشینیِ شکوهمند و به کرنشِ اندازهشناسی و سپاسگزاریِ مردم، جمشید راه مرگ را بر آنها بست و رنج و بدی را از جانشان دور کرد. دیوها را فرمانبر و جهان را رامِ شادی مردمان ساخت. اما اینهمه، او را به خودبینی انداخت و خود را - به سبب آن هنرها که آفریده بود و آن آسودهگیها که بخشیده بود و راه مرگ را که بسته بود - خداوند خواند. مردم از او ناامید شدند و فرّه ایزدی او کاهیدن گرفت. ابلیس از آنسو اژیدهاک را به کژی و پدرکُشی رهنمون بود و مردم از اینسو از شاه خودبین و خودخواه و گردنکش به چاره میاندیشیدند. چاره اما شد دستبهدامان اژیدهاک گشتن!
🔴
نوشتار یک از چهار
نوشتار دو از چهار
نوشتار سه از چهار
🔴 توصیه میشود، متنها به ترتیب از یک تا چهار مجدداً مطالعه شود.
@IranDel_Channel
💢
👍2
.
🔴 نوروز
✍ دکتر پرویز ناتل خانلری
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار
جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
🔴 منبع: نوروز ، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶
🔴 پینوشت:
بیست و نهم اسفند ماه، زادروز زندهیاد دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد عالیرتبه دانشگاه تهران، ادیب و محقق خستگیناپذیر ادبیات فاخر فارسی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروز
✍ دکتر پرویز ناتل خانلری
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار
جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
🔴 منبع: نوروز ، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶
🔴 پینوشت:
بیست و نهم اسفند ماه، زادروز زندهیاد دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد عالیرتبه دانشگاه تهران، ادیب و محقق خستگیناپذیر ادبیات فاخر فارسی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍3
🔴 عالَمِ پیر، دگرباره جوان خواهد شد
✍ مالک رضایی
در میان صدها اعیاد بزرگ و کوچک جهان، تنها عید نوروز است که جشن آن همزمان با جشن طبیعت آغاز میشود، همزمان با آغاز آن، عالَمِ پیر دگرباره جوان میشود.نفس باد صبا در جای جای آن مشکفشان میشود، ارغوان جام عقیقی به سمن میدهد، چشم نرگس به شقایق، نگران میشود، غم هجران بلبل به انتها میرسد، آنهمه نخوت و بیمهری که خزان و زمستان با طبیعت میکرد، عاقبت در قدم باد بهار و نسیم نوروزی به آخر میرسد و همهی این نکات را حافظ است که خوش میسراید.
این یادداشت نوروزی، در تمامی سطر و ستون خود، مهمان حافظ است و حافظ خوش کلام است، مرغ سخنسرای ما ....
در میان سخنسرایان ایران کمتر سخنوری، نوروز و بهار را به زیبایی حافظ توصیف کرده است.
نسیم باد بهاری و نوروزی چنان با جسم و جان او در آمیخته است که گویی عطر و بوی آن را با تمام پوست و گوشت خود استشمام کرده است و آنگاه لحظهای ولو کوتاه، حاضر نشده، مصاحبت طبیعت و گل و بلبل را از دست دهد. اعتقاد دارد که این مصاحبت دیری نمیپاید و بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی.
او را باید از این حیث، شاعری "سودمند گرا" و به زبان فلسفی یک "یوتیلیتاریان" تمام عیار دانست که در کنار لذتهای روحی، حاضر به از دست دادن هیچ لذت و فایدهمندی از زندگی زمینی و مادی هم نیست.
هم آغوشی زایدالوصف او با طبیعت و شادیهای بهاری او را باید از این منظر کاوش کرد.
او انسانی تک بعدی نیست که یک بعد از زندگی خود را فدای بعدی دیگر از آن بکند.
به هیچ قیمتی حاضر نیست فرصت عشرت امروز را به فردا بیفکند. چرا که مایه نقد بقا را چه کسی ضامن و ضمان خواهد شد؟ اگر فردا چنین فرصتی برای او حاصل نشد مگر چه کسی تضمین میکند که آنرا دوباره برای وی فراهم سازد؟
از نظر حافظ فرصت بهرهمندی از طبیعت و لذاید زندگی بسیار کوتاه است و آن را نمیتوان با چون و چراهای فلسفی به هدر داد. پیش او حدیث از مطرب و می گو و راز دهر، کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را ...
او عمر آدمی را به قدری کوتاه میداند که با استعاره از نام خود تصریح میکند:
"...حافظ برای دیدار این موهبتها و این انسانها و این نعمتها و این طبیعتها و این گلها و گلزارها است که به این جهان آمده است. چند روزی مهمان این موهبتها است، باشد که آنها هم به خوشی پذیرایش باشند و خوشی، وداعش کنند چرا که او دیری در این جهان نخواهد ماند....."
"حافظ از بهر تو آمد، سوی اقلیم وجود،
قدمی نه، به وداعش که روان خواهد شد."
پر بیراه نیست که بگوییم نگاه حافظ به این مقولات با نگاه مولوی، فاصلهها دارد.
او بر خلاف مولوی خود را محبوس این جهان نمیداند که میگفت:
"من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام .
آخر؛ حبس کجا؟ من کجا؟ مگر مال که را دزدیدهام؟"
هر گونه احساس محبوسی در این جهان مورد مذمت حافط، و عدم بهره مندی از لذایذ و نعمات آن از افسوسها و حسرتهای اوست.
غزل حافظ با مطلع:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد..."
خوانش: مالک رضایی
موسیقی زمینه: چهارگاه
@IranDel_Channel
💢
✍ مالک رضایی
در میان صدها اعیاد بزرگ و کوچک جهان، تنها عید نوروز است که جشن آن همزمان با جشن طبیعت آغاز میشود، همزمان با آغاز آن، عالَمِ پیر دگرباره جوان میشود.نفس باد صبا در جای جای آن مشکفشان میشود، ارغوان جام عقیقی به سمن میدهد، چشم نرگس به شقایق، نگران میشود، غم هجران بلبل به انتها میرسد، آنهمه نخوت و بیمهری که خزان و زمستان با طبیعت میکرد، عاقبت در قدم باد بهار و نسیم نوروزی به آخر میرسد و همهی این نکات را حافظ است که خوش میسراید.
این یادداشت نوروزی، در تمامی سطر و ستون خود، مهمان حافظ است و حافظ خوش کلام است، مرغ سخنسرای ما ....
در میان سخنسرایان ایران کمتر سخنوری، نوروز و بهار را به زیبایی حافظ توصیف کرده است.
نسیم باد بهاری و نوروزی چنان با جسم و جان او در آمیخته است که گویی عطر و بوی آن را با تمام پوست و گوشت خود استشمام کرده است و آنگاه لحظهای ولو کوتاه، حاضر نشده، مصاحبت طبیعت و گل و بلبل را از دست دهد. اعتقاد دارد که این مصاحبت دیری نمیپاید و بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی.
او را باید از این حیث، شاعری "سودمند گرا" و به زبان فلسفی یک "یوتیلیتاریان" تمام عیار دانست که در کنار لذتهای روحی، حاضر به از دست دادن هیچ لذت و فایدهمندی از زندگی زمینی و مادی هم نیست.
هم آغوشی زایدالوصف او با طبیعت و شادیهای بهاری او را باید از این منظر کاوش کرد.
او انسانی تک بعدی نیست که یک بعد از زندگی خود را فدای بعدی دیگر از آن بکند.
به هیچ قیمتی حاضر نیست فرصت عشرت امروز را به فردا بیفکند. چرا که مایه نقد بقا را چه کسی ضامن و ضمان خواهد شد؟ اگر فردا چنین فرصتی برای او حاصل نشد مگر چه کسی تضمین میکند که آنرا دوباره برای وی فراهم سازد؟
از نظر حافظ فرصت بهرهمندی از طبیعت و لذاید زندگی بسیار کوتاه است و آن را نمیتوان با چون و چراهای فلسفی به هدر داد. پیش او حدیث از مطرب و می گو و راز دهر، کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را ...
او عمر آدمی را به قدری کوتاه میداند که با استعاره از نام خود تصریح میکند:
"...حافظ برای دیدار این موهبتها و این انسانها و این نعمتها و این طبیعتها و این گلها و گلزارها است که به این جهان آمده است. چند روزی مهمان این موهبتها است، باشد که آنها هم به خوشی پذیرایش باشند و خوشی، وداعش کنند چرا که او دیری در این جهان نخواهد ماند....."
"حافظ از بهر تو آمد، سوی اقلیم وجود،
قدمی نه، به وداعش که روان خواهد شد."
پر بیراه نیست که بگوییم نگاه حافظ به این مقولات با نگاه مولوی، فاصلهها دارد.
او بر خلاف مولوی خود را محبوس این جهان نمیداند که میگفت:
"من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام .
آخر؛ حبس کجا؟ من کجا؟ مگر مال که را دزدیدهام؟"
هر گونه احساس محبوسی در این جهان مورد مذمت حافط، و عدم بهره مندی از لذایذ و نعمات آن از افسوسها و حسرتهای اوست.
غزل حافظ با مطلع:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد..."
خوانش: مالک رضایی
موسیقی زمینه: چهارگاه
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
ساعت ۰۰:۵۴:۲۸ بامداد سهشنبه یکم فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی،
نوروز دیگر بار به ایران رسید.
قدمش پُر خیر و برکت باد
هر روزِ ایران، نوروز
و نوروزش پیروز باد.
و تمام نوییها برای ایران باد.
فرا رسیدن جشنِ ملّی نوروز و سال نو ایرانی فرخنده و همایون باد.
سال نوی ایرانمان، سالی پرامید برای رسیدن به روزهای بهین باشد و یاد کسانی که در کنار سفرههفتسین امسال، نبودند، تا ابد سبز و جاوید.
@IranDel_Channel
💢
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
ساعت ۰۰:۵۴:۲۸ بامداد سهشنبه یکم فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی،
نوروز دیگر بار به ایران رسید.
قدمش پُر خیر و برکت باد
هر روزِ ایران، نوروز
و نوروزش پیروز باد.
و تمام نوییها برای ایران باد.
فرا رسیدن جشنِ ملّی نوروز و سال نو ایرانی فرخنده و همایون باد.
سال نوی ایرانمان، سالی پرامید برای رسیدن به روزهای بهین باشد و یاد کسانی که در کنار سفرههفتسین امسال، نبودند، تا ابد سبز و جاوید.
@IranDel_Channel
💢
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 نوروزخوانی و بهاریهها
ویدیو انیمیشن «نوروز»
با صدای همایون شجریان
آهنگساز: سهراب پورناظری
@IranDel_Channel
💢
ویدیو انیمیشن «نوروز»
با صدای همایون شجریان
آهنگساز: سهراب پورناظری
@IranDel_Channel
💢
👍1
Forwarded from ایراندل | IranDel
💚
🤍
❤️
🔴 شهروندان ایرانی که دغدغهی ایران دارند، به کانالِ تلگرامی "ایراندل" دعوتاند.
نام این کانال، از بیت معروفِ حکیم نظامی گنجهای، الهام گرفته شده است:
همه عالم تَن است و ایراندل
نیست گوینده، زین قیاس خجل
بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک فایل صوتی در کانالِ ایراندل به معنی تایید کل محتوای ارسالی و تمام مواضع صاحب آن محتوا (نویسنده و سخنران و توییتزننده) نیست و صرفاً هدف بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه پیرامون تاریخ، فرهنگ، ادبیات، اندیشهی ایرانی و مسائل روز ایران است.
لطفاً به کانالِ تلگرامی ایراندل پیوسته و دوستان خود را بدین کانال دعوت کنید و این پیام را در گروههای مختلف تلگرامی به اشتراک بگذارید.
https://t.me/IranDel_Channel
@IranDel_Channel
💢
🤍
❤️
🔴 شهروندان ایرانی که دغدغهی ایران دارند، به کانالِ تلگرامی "ایراندل" دعوتاند.
نام این کانال، از بیت معروفِ حکیم نظامی گنجهای، الهام گرفته شده است:
همه عالم تَن است و ایراندل
نیست گوینده، زین قیاس خجل
بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک فایل صوتی در کانالِ ایراندل به معنی تایید کل محتوای ارسالی و تمام مواضع صاحب آن محتوا (نویسنده و سخنران و توییتزننده) نیست و صرفاً هدف بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه پیرامون تاریخ، فرهنگ، ادبیات، اندیشهی ایرانی و مسائل روز ایران است.
لطفاً به کانالِ تلگرامی ایراندل پیوسته و دوستان خود را بدین کانال دعوت کنید و این پیام را در گروههای مختلف تلگرامی به اشتراک بگذارید.
https://t.me/IranDel_Channel
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍4
رادیو شاهنامه|بخش هفدهم
📻@podchi
🎙 رادیو شاهنامه - بخش هفدهم
▫️نقالی مرشد ولیالله ترابی
▫️نیایش نوروزی از هما ارژنگی
▫️شاهنامهخوانی بختیاری ابوالقاسم دهقانی
▫️نقالی مرجان صادقی از داستان سهراب و گردآفرید
▫️شاهنامهخوانی بختیاری کیخسرو دهقانی از داستان کاوه و ضحاک
▫️نقالی سارا عباسپور از داستان نوروز
▫️نقالی فهیمه باروتچی از داستان گذر سیاوش از آتش
▫️نقالی طاهره بهرامی از داستان نوروز و جمشید
▫️شاهنامهخوانی مهبد و مهدیس کرمیپور از زاده شدن رستم
▫️نقالی آوا فیاضی از داستان رودابه و کک
@IranDel_Channel
💢
▫️نقالی مرشد ولیالله ترابی
▫️نیایش نوروزی از هما ارژنگی
▫️شاهنامهخوانی بختیاری ابوالقاسم دهقانی
▫️نقالی مرجان صادقی از داستان سهراب و گردآفرید
▫️شاهنامهخوانی بختیاری کیخسرو دهقانی از داستان کاوه و ضحاک
▫️نقالی سارا عباسپور از داستان نوروز
▫️نقالی فهیمه باروتچی از داستان گذر سیاوش از آتش
▫️نقالی طاهره بهرامی از داستان نوروز و جمشید
▫️شاهنامهخوانی مهبد و مهدیس کرمیپور از زاده شدن رستم
▫️نقالی آوا فیاضی از داستان رودابه و کک
@IranDel_Channel
💢
👍2👎1
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کُن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رُست
✍️ خیام نیشابوری
@IranDel_Channel
💢
برخیز و به جام باده کُن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رُست
✍️ خیام نیشابوری
@IranDel_Channel
💢
👍5👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 لحظه تحویل سال ۱۴۰۲ خورشیدی در قبلهگاه دلدادگانِ ادب عاشقانهی پارسی؛ حافظیه، شیراز
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍7
🔴 ما به آزادی نیاز داریم تا بتوانیم از سوء استفادهٔ حکومت از قدرت جلوگیری کنیم و به حکومت نیاز داریم تا از سوء استفاده از آزادی جلوگیری به عمل آوریم.
از کتاب در هوای حق و عدالت،
دکتر محمدعلی موحد، ص ۳۴۷
[به نقل از پوپر]
دیدار نوروزی دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی و دکتر محمدعلی موحد تبریزی - نوروز ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
از کتاب در هوای حق و عدالت،
دکتر محمدعلی موحد، ص ۳۴۷
[به نقل از پوپر]
دیدار نوروزی دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی و دکتر محمدعلی موحد تبریزی - نوروز ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
👍10
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدئو را استاد کیهان کلهر (آهنگساز و نوازنده کمانچه) در اینستاگرام خود منتشر کرده و ذیل آن نوشته است:
تصنیف نغمهی نوروزی
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
شاعر: رهی معیری
به وقارِ بهار،
به خیرِ خندهی کودکان،
به حرمتِ ناز شکوفهها و جوانهها،
به غنیمت همین دم که شاید فردا نباشد،
به امیدِ هنوز زنده در قلب مردم وطن،
بیفروزید شعلهی زندگی را تا کور شود دیدهی بدخواه.
نوروز بر شما زنان و مردان دلاور ایران خجسته باد.
@IranDel_Channel
💢
تصنیف نغمهی نوروزی
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
شاعر: رهی معیری
به وقارِ بهار،
به خیرِ خندهی کودکان،
به حرمتِ ناز شکوفهها و جوانهها،
به غنیمت همین دم که شاید فردا نباشد،
به امیدِ هنوز زنده در قلب مردم وطن،
بیفروزید شعلهی زندگی را تا کور شود دیدهی بدخواه.
نوروز بر شما زنان و مردان دلاور ایران خجسته باد.
@IranDel_Channel
💢
👍5
.
🔴 در تبریز، سربازِ هخامنشی و شیردال را از اِلمانِ نوروزی «پاساژ اطلس» حذف کردند!
🔴 "تهدیدی که تبدیل به فرصت شد."
✍️ #نیما_عظیمی، کنشگر فرهنگی تبریزی
از بیلیاقتی و کم شهامتی مسئولی که به چنین عمل مشمئزکنندهای تَن داده و لگام خود را به دست چند تَن قبیلهگرا و چند رسانهی زرد داده است، هرچه بگویم کم است! اما به میزانی بسیار بالاتر، باید از حماقت و بیسوادی و بیشعوری مسببین این اتفاق سپاسگزار بود. تعجب نکنید! باید سپاسگزاربود. هم از آن مسئول ترسو و هم از آن رسانه و همهی افرادی که در جایگزین کردن نمادِ مقبرهالشعرا کوشیدند و اکنون مشغول رقص و پایکوبیاند و برطبل شادانه میکوبند و در مالیخولیای خود سرود فتح میخوانند که ما فاتحیم.
به هر روی، تبریزِِ عزیز چند روز با سرباز هخامنشی و شیردال به استقبال هموطنانمان رفت و در ادامه نیز، بقیهی نمادهای تخت جمشید - منهای مواردمذکور - نگه داشته شد.
اما سپاسگزاریم که به برکت حماقت شما، نمادی از «مقبرهالشعرا» نیز به آن المان افزوده شد. مقبرهالشعرا، آرامگاه ایرانیترین شاعران پارسیگوی و ایرانپرستترین مبارزانی ست که برای حفظ خاک میهن، غیورانه برای ایران جانسپاری کردهاند. از بلاهت شما در معرفی آرامگاه «ثقهالاسلام تبریزی» سپاسگزاریم. او از مبارزین مشروطهخواه و ملّی ایران به شمار میآید که بین علما دارای بیشترین رای در انتخابات دورهی اول مجلس ملی ایران بود. فراموش نکنید: «مجلس ملی ایران».
از بیسوادی شما سپاسی ویژه را داریم که علیرغم این رفتار ابلهانهی خود، سودمند بودید و «اسدی توسی»، شاعر پارسیگو و سرایندهی اثر حماسی «گرشاسپنامه» را معرفی نمودید. آرامگاه این شاعر ملی ایران نیز در مقبرهالشعراست.
اما... چرا دعواهای قبیلهای و جنگهای نژادی را کنار نمیگذارید؟! و از جانِ ایران چه میخواهید؟!؟!
جنگهای نژادی در عصر حاضر، شایستهی هیچ انسانی نیست! نگارندهی این سطور نیز، ستیزی با هیچ نژادی ندارد! اما در ستیز با لاطائلات شماهاست که ما شمشیرِ تیز و برندهی «استناد» را از نیامِ تاریخ و دانش بیرون میکشیم و روی شاهرگِ جعلیات و گزافهگوییهای شما میگذاریم! شمایی که با زبان فارسی و تاریخ ایران و ملیت ایرانی، سرستیز دارید! شمایانی که به نظامی گنجوی، "تورکی" یاد می دهید! و با شاهنامه و فردوسی، سرستیز دارید! چرا که فردوسی از ایران دفاع میکند و شاهنامه از «آذرآبادگان» میگوید! شاهنامه از خِرَد میگوید! پس پُر واضح است که با آن دشمنی کنید! شمایانی که عملهها و پسماندههای اربابان ریز و درشتتان هستید و با پیروی از تمام اهداف ایرانستیزانه، قصد دارید «همبستگی ملی ایرانیان» را تخریب و تکوینِ «دولت ملی ایران» را به تاخیر بیندازید! چرا که از این دو مفهومِ ایرانساز، بسیار هراسانید! پس با غرض و برای ایجادِ فاصله و شکاف در تار و پود «ملت ایران»، دست به دامان دروغید و با هدفی مشخص، مردمِ آذربایجان را جدای از ایران و «تورک میلتی» مینامید! اما کامتان تلخ خواهد شد اگر بخوانید از شاعر ایرانی، «قطران تبریزی» که از قضا آرامگاهش در همین مقبرهالشعرای تبریزاست و هزار سال پیش، پاسخی به این حجم از بلاهت و شناعت شماها داده است:
«اگرچه داد ایران را، بلای تُرک ویرانی
شود از عدلش آبادان، چو یزدانش کند یاری»!
همچنین میدانم که نام ارجمند «جواد آذر» به گوشِ نامبارک شما بیخردانِ قبیلهگرا نخورده است که این چنین قرارگرفتنِ نمادِ مقبرهالشعرا در آن اِلمان را فتحالفتوحِ «تورک میلتی» میپندارید! اما با همین نام، خوابتان را بیشتر خواهم آشفت! «جواد آذر» که در مقبرهالشعرا آرمیده است، از کوشاترین و موثرترین شاعران پارسیگوست که استادان بزرگی همچون «محمدرضا شجریان»، خسرو آوازِ ایران؛ و «شهرام ناظری» شوالیهی آواز ایران، از مصاحبت و معاشرت با این شاعرِ معاصر و استفاده از اشعار او، در معرفی فرهنگ و هنر والای ایران زمین، بسیار از ایشان یاری گرفتهاند.
باری! صحبت و جنگ ما بر سر نژاد نیست! البته تاکید این نکته نه برای شما، بلکه به احترام مخاطبان این یادداشت بود. چرا که پاسخ شما را باید به سان و به زبانِ دیگر شاعرِ آرمیده در مقبرهالشعرا داد؛ «خاقانی» هفتصد و پنجاه سال پیش، نه در مذمت نژادِ ترک، بلکه در پاسخ به اهرمن خویان زبان نفهمی چون شما، سروده است :
«نانِ تُرکان مخور و بر سرِخوان
به ادب نان خور و تُرکانه مخور»
🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
🔴 در تبریز، سربازِ هخامنشی و شیردال را از اِلمانِ نوروزی «پاساژ اطلس» حذف کردند!
🔴 "تهدیدی که تبدیل به فرصت شد."
✍️ #نیما_عظیمی، کنشگر فرهنگی تبریزی
از بیلیاقتی و کم شهامتی مسئولی که به چنین عمل مشمئزکنندهای تَن داده و لگام خود را به دست چند تَن قبیلهگرا و چند رسانهی زرد داده است، هرچه بگویم کم است! اما به میزانی بسیار بالاتر، باید از حماقت و بیسوادی و بیشعوری مسببین این اتفاق سپاسگزار بود. تعجب نکنید! باید سپاسگزاربود. هم از آن مسئول ترسو و هم از آن رسانه و همهی افرادی که در جایگزین کردن نمادِ مقبرهالشعرا کوشیدند و اکنون مشغول رقص و پایکوبیاند و برطبل شادانه میکوبند و در مالیخولیای خود سرود فتح میخوانند که ما فاتحیم.
به هر روی، تبریزِِ عزیز چند روز با سرباز هخامنشی و شیردال به استقبال هموطنانمان رفت و در ادامه نیز، بقیهی نمادهای تخت جمشید - منهای مواردمذکور - نگه داشته شد.
اما سپاسگزاریم که به برکت حماقت شما، نمادی از «مقبرهالشعرا» نیز به آن المان افزوده شد. مقبرهالشعرا، آرامگاه ایرانیترین شاعران پارسیگوی و ایرانپرستترین مبارزانی ست که برای حفظ خاک میهن، غیورانه برای ایران جانسپاری کردهاند. از بلاهت شما در معرفی آرامگاه «ثقهالاسلام تبریزی» سپاسگزاریم. او از مبارزین مشروطهخواه و ملّی ایران به شمار میآید که بین علما دارای بیشترین رای در انتخابات دورهی اول مجلس ملی ایران بود. فراموش نکنید: «مجلس ملی ایران».
از بیسوادی شما سپاسی ویژه را داریم که علیرغم این رفتار ابلهانهی خود، سودمند بودید و «اسدی توسی»، شاعر پارسیگو و سرایندهی اثر حماسی «گرشاسپنامه» را معرفی نمودید. آرامگاه این شاعر ملی ایران نیز در مقبرهالشعراست.
اما... چرا دعواهای قبیلهای و جنگهای نژادی را کنار نمیگذارید؟! و از جانِ ایران چه میخواهید؟!؟!
جنگهای نژادی در عصر حاضر، شایستهی هیچ انسانی نیست! نگارندهی این سطور نیز، ستیزی با هیچ نژادی ندارد! اما در ستیز با لاطائلات شماهاست که ما شمشیرِ تیز و برندهی «استناد» را از نیامِ تاریخ و دانش بیرون میکشیم و روی شاهرگِ جعلیات و گزافهگوییهای شما میگذاریم! شمایی که با زبان فارسی و تاریخ ایران و ملیت ایرانی، سرستیز دارید! شمایانی که به نظامی گنجوی، "تورکی" یاد می دهید! و با شاهنامه و فردوسی، سرستیز دارید! چرا که فردوسی از ایران دفاع میکند و شاهنامه از «آذرآبادگان» میگوید! شاهنامه از خِرَد میگوید! پس پُر واضح است که با آن دشمنی کنید! شمایانی که عملهها و پسماندههای اربابان ریز و درشتتان هستید و با پیروی از تمام اهداف ایرانستیزانه، قصد دارید «همبستگی ملی ایرانیان» را تخریب و تکوینِ «دولت ملی ایران» را به تاخیر بیندازید! چرا که از این دو مفهومِ ایرانساز، بسیار هراسانید! پس با غرض و برای ایجادِ فاصله و شکاف در تار و پود «ملت ایران»، دست به دامان دروغید و با هدفی مشخص، مردمِ آذربایجان را جدای از ایران و «تورک میلتی» مینامید! اما کامتان تلخ خواهد شد اگر بخوانید از شاعر ایرانی، «قطران تبریزی» که از قضا آرامگاهش در همین مقبرهالشعرای تبریزاست و هزار سال پیش، پاسخی به این حجم از بلاهت و شناعت شماها داده است:
«اگرچه داد ایران را، بلای تُرک ویرانی
شود از عدلش آبادان، چو یزدانش کند یاری»!
همچنین میدانم که نام ارجمند «جواد آذر» به گوشِ نامبارک شما بیخردانِ قبیلهگرا نخورده است که این چنین قرارگرفتنِ نمادِ مقبرهالشعرا در آن اِلمان را فتحالفتوحِ «تورک میلتی» میپندارید! اما با همین نام، خوابتان را بیشتر خواهم آشفت! «جواد آذر» که در مقبرهالشعرا آرمیده است، از کوشاترین و موثرترین شاعران پارسیگوست که استادان بزرگی همچون «محمدرضا شجریان»، خسرو آوازِ ایران؛ و «شهرام ناظری» شوالیهی آواز ایران، از مصاحبت و معاشرت با این شاعرِ معاصر و استفاده از اشعار او، در معرفی فرهنگ و هنر والای ایران زمین، بسیار از ایشان یاری گرفتهاند.
باری! صحبت و جنگ ما بر سر نژاد نیست! البته تاکید این نکته نه برای شما، بلکه به احترام مخاطبان این یادداشت بود. چرا که پاسخ شما را باید به سان و به زبانِ دیگر شاعرِ آرمیده در مقبرهالشعرا داد؛ «خاقانی» هفتصد و پنجاه سال پیش، نه در مذمت نژادِ ترک، بلکه در پاسخ به اهرمن خویان زبان نفهمی چون شما، سروده است :
«نانِ تُرکان مخور و بر سرِخوان
به ادب نان خور و تُرکانه مخور»
🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
یادداشتی به بهانهی حذف برخی نمادهای تختجمشید از مرکز خریدی در تبریز با توطئهی چند رسانهی محلی قومگرا
🔴 در تبریز، سربازِ هخامنشی و شیردال را از اِلمانِ نوروزی «پاساژ اطلس» حذف کردند! 🔴 "تهدیدی که تبدیل به فرصت شد." ✍️ نیما عظیمی، کنشگر فرهنگی تبریزی از بیلیاقتی و کم شهامتی مسئولی که به چنین عمل مشمئزکنندهای تَن داده و لگام خود را به دست چند تَن قبیلهگرا…
👍14
🔴 شماره ۵۶ ماهنامهی #وطن_یولی (راهِ وطن) منتشر شد.
شمارهی اسفند ماه ۱۴۰۱ خورشیدی
در این شماره یادداشتهایی به قلمِ جلال خالقیمطلق، حمید احمدی، احسان هوشمند، سالار سیفالدینی، افشین جعفرزاده، محمدعلی بهمنیقاجار، داود دشتبانی، سید کوهزاد اسماعیلی، نیما عظیمی، صادق ماجدی، آرش شهیدی، محسن آزموده، جعفر وثوقی، سجاد پارسینژاد، سعید طرزمی و .. منتشر شده است.
📖 برای مطالعه میتوانید به اینجا مراجعه کنید.
@IranDel_Channel
💢
شمارهی اسفند ماه ۱۴۰۱ خورشیدی
در این شماره یادداشتهایی به قلمِ جلال خالقیمطلق، حمید احمدی، احسان هوشمند، سالار سیفالدینی، افشین جعفرزاده، محمدعلی بهمنیقاجار، داود دشتبانی، سید کوهزاد اسماعیلی، نیما عظیمی، صادق ماجدی، آرش شهیدی، محسن آزموده، جعفر وثوقی، سجاد پارسینژاد، سعید طرزمی و .. منتشر شده است.
📖 برای مطالعه میتوانید به اینجا مراجعه کنید.
@IranDel_Channel
💢
👍7
🔴 بیداری دیرهنگام ایران در برابر پیامدهای ژئوپلیتیکی جنگ قره باغ
✍️ اکبر مختاری، دانشآموخته علوم سیاسی
این روزها تحولات جدی درمرزهای ایران و باکو در حال رخ دادن است؛ تحرکات و تحولاتی که مربوط به امروز و دیروز نیست.
از سال ۸۴ که پرونده هستهای ایران به شورای امنیت رفت شانزده سال متوالی ایران درگیر پرونده هستهای و چالش با قدرتهای بزرگ به رهبری آمریکا شد و در این دوران تنها حدود سه سالی که برجام پابرجا بود ایران از پیامدهای منفی این پرونده به دور بوده است
این درحالیست که طی این بازه زمانی نسبتاً طولانی ترکیه و باکو هر کدام به نوعی اقتصاد و روابط خارجی و نیروهای نظامی خود را تقویت بخشیدند.
دولت باکو که در اوایل فروپاشی شوروی سابق در فقر و گرفتاری و ناامنی به سر میبرد در دوران پس از آن به کمک استخراج منابع نفت و گاز دریای مازندران وضعیت خویش را ارتقا بخشید؛ در دورانی که ایران در چالش با غرب و درگیر جنگهای نیابتی در عراق و سوریه بود.
حاکمان باکو و ترکیه منافع خویش در مرزهای ایران را گسترش دادند اما مقامات کشور به تذکرات نیروهای وطنپرست و کنشگران حامی منافع ملی ایران در مورد این منطقه توجه چندانی نشان ندادند.
اوج کجسلیقگی در سیاست خارجی ایران درباره منطقه قفقاز در هنگام جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ رخ داد آنهم زمانیکه ایران بشدت درگیر پیامدهای اقتصادی خروج آمریکا از برجام بود و در مورد جنگ قرهباغ موضع مشخص و باثباتی را اتخاذ نکرد.
تاجاییکه دست بالا در مواضع سیاست خارجی کشور در قبال این جنگ را امامان جمعه شهرهای مناطق مرزی ایران با جمهوری آذربایجان داشتند.
این امامان جمعه در چارچوب مواضع امتی خویش، سعی کردند نبرد قرهباغ را تحت عنوان جنگ میان اسلام و غیراسلام توجیه کنند و در این جنگ علناً به حمایت از مواضع دولت باکو پرداختند این درحالیست که دولت باکو اساساً دولتی سکولار می باشد.
پیروزی باکو در برابر ارمنستان در جنگ قرهباغ تاحدودی ژئوپلیتیک منطقه را دستخوش تغییر ساخت؛ همانی که مقامات تهران به آن کم توجهی و حتی بهتر بگوییم بیتوجهی کردند.
در همان زمانی که نیروهای آگاه سیاسی و دانشگاهی در ایران از پیامدهای تصرف بخشهای مهمی از قرهباغ و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن برای ایران در آینده نه چندان دور سخن میگفتند برخی مقامات مذهبی و نظامی، مراسم گرامیداشت برای شهدای باکو در جنگ قره باغ برپا ساختند...
🔴 پینوشت: یادداشت پیشتر نوشته شده بود که بدلیل تحولات روزهای اخیر در شمال رود ارس و منطقه زنگزور مجدداً بازنشر شده است.
🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
✍️ اکبر مختاری، دانشآموخته علوم سیاسی
این روزها تحولات جدی درمرزهای ایران و باکو در حال رخ دادن است؛ تحرکات و تحولاتی که مربوط به امروز و دیروز نیست.
از سال ۸۴ که پرونده هستهای ایران به شورای امنیت رفت شانزده سال متوالی ایران درگیر پرونده هستهای و چالش با قدرتهای بزرگ به رهبری آمریکا شد و در این دوران تنها حدود سه سالی که برجام پابرجا بود ایران از پیامدهای منفی این پرونده به دور بوده است
این درحالیست که طی این بازه زمانی نسبتاً طولانی ترکیه و باکو هر کدام به نوعی اقتصاد و روابط خارجی و نیروهای نظامی خود را تقویت بخشیدند.
دولت باکو که در اوایل فروپاشی شوروی سابق در فقر و گرفتاری و ناامنی به سر میبرد در دوران پس از آن به کمک استخراج منابع نفت و گاز دریای مازندران وضعیت خویش را ارتقا بخشید؛ در دورانی که ایران در چالش با غرب و درگیر جنگهای نیابتی در عراق و سوریه بود.
حاکمان باکو و ترکیه منافع خویش در مرزهای ایران را گسترش دادند اما مقامات کشور به تذکرات نیروهای وطنپرست و کنشگران حامی منافع ملی ایران در مورد این منطقه توجه چندانی نشان ندادند.
اوج کجسلیقگی در سیاست خارجی ایران درباره منطقه قفقاز در هنگام جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ رخ داد آنهم زمانیکه ایران بشدت درگیر پیامدهای اقتصادی خروج آمریکا از برجام بود و در مورد جنگ قرهباغ موضع مشخص و باثباتی را اتخاذ نکرد.
تاجاییکه دست بالا در مواضع سیاست خارجی کشور در قبال این جنگ را امامان جمعه شهرهای مناطق مرزی ایران با جمهوری آذربایجان داشتند.
این امامان جمعه در چارچوب مواضع امتی خویش، سعی کردند نبرد قرهباغ را تحت عنوان جنگ میان اسلام و غیراسلام توجیه کنند و در این جنگ علناً به حمایت از مواضع دولت باکو پرداختند این درحالیست که دولت باکو اساساً دولتی سکولار می باشد.
پیروزی باکو در برابر ارمنستان در جنگ قرهباغ تاحدودی ژئوپلیتیک منطقه را دستخوش تغییر ساخت؛ همانی که مقامات تهران به آن کم توجهی و حتی بهتر بگوییم بیتوجهی کردند.
در همان زمانی که نیروهای آگاه سیاسی و دانشگاهی در ایران از پیامدهای تصرف بخشهای مهمی از قرهباغ و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن برای ایران در آینده نه چندان دور سخن میگفتند برخی مقامات مذهبی و نظامی، مراسم گرامیداشت برای شهدای باکو در جنگ قره باغ برپا ساختند...
🔴 پینوشت: یادداشت پیشتر نوشته شده بود که بدلیل تحولات روزهای اخیر در شمال رود ارس و منطقه زنگزور مجدداً بازنشر شده است.
🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
عصر ايران
بیداری دیرهنگام ایران در برابر پیامدهای ژئوپلیتیکی جنگ قره باغ
در همان زمانی که نیروهای آگاه سیاسی از پیامدهای ژئوپلیتیکی جنگ قره باغ برای ایران سخن می گفتند برخی برای شهدای جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ مراسم گرامیداشت برپا ساختند.
👍8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ایران زیبای ما
ایران زیباست، در حفاظت از محیطزیست آن کوشاتر باشیم.
🔴 سازنده ویدئو؛ خشایار لهراسبی
@IranDel_Channel
💢
ایران زیباست، در حفاظت از محیطزیست آن کوشاتر باشیم.
🔴 سازنده ویدئو؛ خشایار لهراسبی
@IranDel_Channel
💢
👍5👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قطعه "ای جان من"
با اجرایی از یولدوز توردیوا و بهرام نظروف
خوانندگان اهل ازبکستان و تاجیکستان
@IranDel_Channel
💢
با اجرایی از یولدوز توردیوا و بهرام نظروف
خوانندگان اهل ازبکستان و تاجیکستان
@IranDel_Channel
💢
👍4👎1