🔴 «با خیام هم شوخی؟»
✍️ نعمتالله فاضلی، استاد بازنشسته
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در روزهای نوروزی علاوه بر اردوغان، شیخی در نیشابور شوخی نابجایی با فرهنگ ایرانی کرد که استاندار خراسان فوراً اعلام کرد آرامگاه حکیم عمر خیام و قصهای که آن جناب شیخ در بابش گفته فاقدِ اساس است. بنابراین ماجرای شیخ ختم به خیر شد.
اما جناب شیخ و همفکرانش خوب است به گفتار و رفتار فرهنگستیزانهشان و واکنش نوروزیان و ایرانیان تأمل کنند و ببینند که با حکیم خیام نیشابوری نمیشود شوخی کرد.
خیام و آرامگاهش از ستونهای فرهنگ ایرانی است. یک آجرش را بردارید همان نیشابوریها بهتنهایی خانهخرابتان میکنند و نمیگذارند کار به جاهای باریکتر برسد.
نیازی نیست تحقیق کنید با اندکی درنگ درمییابید آرامگاه واقعی حکیم عمر خیام در ذهن، ضمیر و زبان تکتک ایرانیان و نوروزیان است. بگذریم که خیام، جهان را فتح کرده و در هر جای جهان حضوری زنده و ماندگار دارد. گیرم که توانستید آرامگاهش در نیشابور را تخلیه کنید با دلهای مردمان چه میکنید؟
مقصودم نیش و کنایهزدن به ایرانستیزان نیست؛ باور کنید. مقصودم پایانبخشیدن به این شوخیهای نابجا و نادرست است که عدهای به هر دلیلی گاه و بیگاه میکنند. تاریخ مصرف این شوخیها سالهاست منقضی شده و این افکار فاسد دیگر جایی در ایران ندارد.
برای اطلاع جناب شیخ و همفکرانش عرض میکنم. داریوش شایگان در «زیر آسمانهای جهان» در باب حکیم عمر خیام مینویسد علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی یکی از بزرگترین استادان حکمت و فیلسوفی اشراقی از جنم علامه طباطبایی بود، درباره خیام به شایگان میگوید: «خیام آزادترین، آزادهترین، و والاقدرترین کس در تمام تاریخ تفکر اسلامی است» (شایگان ۱۳۷۶: ۷۲).
جدای از عظمت و جایگاه خیام در ایران و فرهنگ آن، پیشنهاد میکنم کتاب «فیلسوف تودار و رباعیات بودار» که به اهتمام علی اصغر سیدغراب تدوین شده بخوانید تا ببینید چگونه خیام جهان عرب، ترکیه، هلند، بریتانیا، روسیه، هندوستان و کل جهان را با رباعیاتش فتح کرده است.
با این حساب هنوز کسی هست که هوس تخلیه آرامگاه خیام به سرش بزند؟!
خیام حتی اگر ریاضیدان، منجم، فیلسوف و شاعر بزرگی هم نبود، و فقط همان رساله کوچک «نوروزنامه» را نوشته بود آرامگاهش در قلب همه نوروزیان بود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «با خیام هم شوخی؟»
✍️ نعمتالله فاضلی، استاد بازنشسته
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در روزهای نوروزی علاوه بر اردوغان، شیخی در نیشابور شوخی نابجایی با فرهنگ ایرانی کرد که استاندار خراسان فوراً اعلام کرد آرامگاه حکیم عمر خیام و قصهای که آن جناب شیخ در بابش گفته فاقدِ اساس است. بنابراین ماجرای شیخ ختم به خیر شد.
اما جناب شیخ و همفکرانش خوب است به گفتار و رفتار فرهنگستیزانهشان و واکنش نوروزیان و ایرانیان تأمل کنند و ببینند که با حکیم خیام نیشابوری نمیشود شوخی کرد.
خیام و آرامگاهش از ستونهای فرهنگ ایرانی است. یک آجرش را بردارید همان نیشابوریها بهتنهایی خانهخرابتان میکنند و نمیگذارند کار به جاهای باریکتر برسد.
نیازی نیست تحقیق کنید با اندکی درنگ درمییابید آرامگاه واقعی حکیم عمر خیام در ذهن، ضمیر و زبان تکتک ایرانیان و نوروزیان است. بگذریم که خیام، جهان را فتح کرده و در هر جای جهان حضوری زنده و ماندگار دارد. گیرم که توانستید آرامگاهش در نیشابور را تخلیه کنید با دلهای مردمان چه میکنید؟
مقصودم نیش و کنایهزدن به ایرانستیزان نیست؛ باور کنید. مقصودم پایانبخشیدن به این شوخیهای نابجا و نادرست است که عدهای به هر دلیلی گاه و بیگاه میکنند. تاریخ مصرف این شوخیها سالهاست منقضی شده و این افکار فاسد دیگر جایی در ایران ندارد.
برای اطلاع جناب شیخ و همفکرانش عرض میکنم. داریوش شایگان در «زیر آسمانهای جهان» در باب حکیم عمر خیام مینویسد علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی یکی از بزرگترین استادان حکمت و فیلسوفی اشراقی از جنم علامه طباطبایی بود، درباره خیام به شایگان میگوید: «خیام آزادترین، آزادهترین، و والاقدرترین کس در تمام تاریخ تفکر اسلامی است» (شایگان ۱۳۷۶: ۷۲).
جدای از عظمت و جایگاه خیام در ایران و فرهنگ آن، پیشنهاد میکنم کتاب «فیلسوف تودار و رباعیات بودار» که به اهتمام علی اصغر سیدغراب تدوین شده بخوانید تا ببینید چگونه خیام جهان عرب، ترکیه، هلند، بریتانیا، روسیه، هندوستان و کل جهان را با رباعیاتش فتح کرده است.
با این حساب هنوز کسی هست که هوس تخلیه آرامگاه خیام به سرش بزند؟!
خیام حتی اگر ریاضیدان، منجم، فیلسوف و شاعر بزرگی هم نبود، و فقط همان رساله کوچک «نوروزنامه» را نوشته بود آرامگاهش در قلب همه نوروزیان بود.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍65👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عفت امانی، پژوهشگر ارشد گروه زبانها و گویشهای ایرانی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی شرح میدهد:
ریشهشناسی واژۀ جشن
جشنهای ایرانی و دستهبندیهای آنها
چهارشنبهسوری
نوروز، هفتسین، حاجیفیروز، میر نوروزی و غیره
سیزدهبدر
چرا میگویند ۱۲۰ سال عمر کنی؟
🔴 ویدئو را میتوان در آپارات هم «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
ریشهشناسی واژۀ جشن
جشنهای ایرانی و دستهبندیهای آنها
چهارشنبهسوری
نوروز، هفتسین، حاجیفیروز، میر نوروزی و غیره
سیزدهبدر
چرا میگویند ۱۲۰ سال عمر کنی؟
🔴 ویدئو را میتوان در آپارات هم «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍26👎3
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آذربایجانِ ایران ما، سرزمینِ بزرگان و آزادگانِ ایرانخواه
چه آذرها به جان از مُلکِ آذربایجان داریم و تصنیفِ آذربایجان و تصاویرِ همراه، تقدیم به آزادگانِ آذربایجان، سرزمینِ آتش
ترانهای در افشاری با کلامِ استاد رحیم معینی کرمانشاهی، آهنگی از عارف قزوینی، تنظیمِ جواد معروفی و صدای گرمِ استاد عبدالوهاب شهیدی به همراه تصاویری از شهر تبریز در دههٔ ۱۳۴۰ خورشیدی؛ تصاویری از میدان ساعت، محوطهٔ دانشگاه، مسجد کبود و هنرِ قالیبافی این شهر.
تا نام ایران در جهان باد، پاینده آذربایِجان باد
پاینده آذربایجان باد تا این جهان باد
هر سر که دارد شور وطن را
از هر گزندی در امان باد تا این جهان باد
وطن امید من وطن پناه من
این اشک و آه من باشد گواه من
این خاک ما همپایه خورشید تابان باد تا جهان باد
ای ایران به کامت دور این آسمان باد
در این وطن زبان چو برگشودم
خوش این سخن که از وطن سرودم
ای عمر من ای جان من، ای شور جاویدان من
عشق من و امید من، ایران من
(رحیم معینی کرمانشاهی)
تصنیف را بطور کامل از اینجا بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
چه آذرها به جان از مُلکِ آذربایجان داریم و تصنیفِ آذربایجان و تصاویرِ همراه، تقدیم به آزادگانِ آذربایجان، سرزمینِ آتش
ترانهای در افشاری با کلامِ استاد رحیم معینی کرمانشاهی، آهنگی از عارف قزوینی، تنظیمِ جواد معروفی و صدای گرمِ استاد عبدالوهاب شهیدی به همراه تصاویری از شهر تبریز در دههٔ ۱۳۴۰ خورشیدی؛ تصاویری از میدان ساعت، محوطهٔ دانشگاه، مسجد کبود و هنرِ قالیبافی این شهر.
تا نام ایران در جهان باد، پاینده آذربایِجان باد
پاینده آذربایجان باد تا این جهان باد
هر سر که دارد شور وطن را
از هر گزندی در امان باد تا این جهان باد
وطن امید من وطن پناه من
این اشک و آه من باشد گواه من
این خاک ما همپایه خورشید تابان باد تا جهان باد
ای ایران به کامت دور این آسمان باد
در این وطن زبان چو برگشودم
خوش این سخن که از وطن سرودم
ای عمر من ای جان من، ای شور جاویدان من
عشق من و امید من، ایران من
(رحیم معینی کرمانشاهی)
تصنیف را بطور کامل از اینجا بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍45👎1
🔴 شاعری از خطۀ آذربایجان: «معجز شبستری»
میرزا علی معجز شبستری یکی از شاعران خطۀ آذربایجان است که اشعارش حلاوت خاصی دارد. بسیاری از مردم، اشعار فارسی و ترکی آذری معجز را دوست میدارند و همواره به نیکی از او یاد میکنند. در شعر معجز شبستری (چه فارسی و چه ترکی آذری) مفاهیمی همچون ایراندوستی، علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران، لزوم مدرن شدن کشور، سواد آموزی مردم و پیشرفت، حضور ملموسی دارد.
میرزا علی معجز شبستری، شاعر ایراندوستِ آذربایحانی در شعری میگوید:
چوخ سئور ایرانلیلار جان کیمی ایرانینی
کج باخا هر کس اونا لشکر تؤکر قانینی
برگردان:
ایرانیها، ایرانشان را مانندِ جانشان دوست دارند
هرکس بدان (یعنی ایران) کج نگاه کند، لشکر خونش را میریزد.
میرزا علی معجز شبستری در شعر معروف قلم و با بزرگداشتِ حکیم فردوسی توسی میسراید:
اودور رستمی راکیب رخش ائدن
اودور هیکلِ نادری نقش ائدن
شاه عباسه نامِ نکو، بخش ائدن
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
اگر اولماسایدی جهاندا قلم
دئییلمزدی دونیاده نام عجم
علمدار فردوسی محترم
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
🔴 شاعری از خطۀ آذربایجان: «معجز شبستری»
میرزا علی معجز شبستری یکی از شاعران خطۀ آذربایجان است که اشعارش حلاوت خاصی دارد. بسیاری از مردم، اشعار فارسی و ترکی آذری معجز را دوست میدارند و همواره به نیکی از او یاد میکنند. در شعر معجز شبستری (چه فارسی و چه ترکی آذری) مفاهیمی همچون ایراندوستی، علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران، لزوم مدرن شدن کشور، سواد آموزی مردم و پیشرفت، حضور ملموسی دارد.
میرزا علی معجز شبستری، شاعر ایراندوستِ آذربایحانی در شعری میگوید:
چوخ سئور ایرانلیلار جان کیمی ایرانینی
کج باخا هر کس اونا لشکر تؤکر قانینی
برگردان:
ایرانیها، ایرانشان را مانندِ جانشان دوست دارند
هرکس بدان (یعنی ایران) کج نگاه کند، لشکر خونش را میریزد.
میرزا علی معجز شبستری در شعر معروف قلم و با بزرگداشتِ حکیم فردوسی توسی میسراید:
اودور رستمی راکیب رخش ائدن
اودور هیکلِ نادری نقش ائدن
شاه عباسه نامِ نکو، بخش ائدن
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
اگر اولماسایدی جهاندا قلم
دئییلمزدی دونیاده نام عجم
علمدار فردوسی محترم
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
👍35
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دکتر جواد طباطبایی تبریزی:
«ما یک ملت هستیم ..»
جواد طباطبایی:
من حس میکنم این کشور [یعنی ایران] در خطر جدیست. اغلب وحشت میکنم از آن افقِ نه چندان روشنی که در مقابلِ ماست.
این نظام (جمهوریاسلامی) به آن ایرانِ طبیعی دست زده، انقلابِ فرهنگی به نظامِ فرهنگیِ کشور ما دست زده؛ و چون دست زده، برگرداندنش به آن نظامِ طبیعی - به آن هیئتِ طبیعی - مشکلساز است.
ما کشوری هستیم که کاملاً متمایز است با تمام کشورهایی که در دور و بَر ما هستند؛ ما هیچ ربطی به اینها نداریم.
حرفِ من این است که ما یک کشور هستیم، [ولی بطور مثال] عراق یک کشور نیست. ما یک ملت شدهایم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حرفِ جعلی کنونی، [مثلِ] قومیتها و ... اگر چه [شاید] زبان همدیگر را حتی تا مدتها نفهمیدیم؛ [بطور مثال] پدربزرگِ من با پدربزرگِ یک بچهی بلوچِ کنونی، اینها [شاید] زبانِ همدیگر را نفهمیدند، امّا اینها خودشان را جزء یک ملت میدانستند. ما یک ملت هستیم...
🔴 پینوشت:
برشهایی از یک گفتگو در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، تهیه شده توسط رسانهی سیما فکر
@IranDel_Channel
💢
«ما یک ملت هستیم ..»
جواد طباطبایی:
من حس میکنم این کشور [یعنی ایران] در خطر جدیست. اغلب وحشت میکنم از آن افقِ نه چندان روشنی که در مقابلِ ماست.
این نظام (جمهوریاسلامی) به آن ایرانِ طبیعی دست زده، انقلابِ فرهنگی به نظامِ فرهنگیِ کشور ما دست زده؛ و چون دست زده، برگرداندنش به آن نظامِ طبیعی - به آن هیئتِ طبیعی - مشکلساز است.
ما کشوری هستیم که کاملاً متمایز است با تمام کشورهایی که در دور و بَر ما هستند؛ ما هیچ ربطی به اینها نداریم.
حرفِ من این است که ما یک کشور هستیم، [ولی بطور مثال] عراق یک کشور نیست. ما یک ملت شدهایم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حرفِ جعلی کنونی، [مثلِ] قومیتها و ... اگر چه [شاید] زبان همدیگر را حتی تا مدتها نفهمیدیم؛ [بطور مثال] پدربزرگِ من با پدربزرگِ یک بچهی بلوچِ کنونی، اینها [شاید] زبانِ همدیگر را نفهمیدند، امّا اینها خودشان را جزء یک ملت میدانستند. ما یک ملت هستیم...
🔴 پینوشت:
برشهایی از یک گفتگو در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، تهیه شده توسط رسانهی سیما فکر
@IranDel_Channel
💢
👍69👎2
ایراندل | IranDel
🔴 نوروز و مسئلۀ امنیت ملی ✍️ مصطفی نصیری متأسفانه با آغاز سال جدید و نگاه سرد سیستم به گرامیداشت نوروز، این پدیده نوشوندۀ لایتکرر، حاشیههایی برای اولینبار دربارۀ نوروز شکل گرفت که بیسابقه بود. قبل از پرداختن به نگاه سرد به نوروز که میتواند در پرتو…
🔴 آیندۀ ارومیه در غیابِ دولت!
✍️ طاهر خدیو
در سالهای اخیر شیوۀ حکمرانی آذربایجان غربی و شهر ارومیه به مسالهای جدّی برای ایران و آیندۀ آن تبدیل شده است. در مواجهه با این مسئله برخی از نسخۀ شفابخش همبستگی ملّی سخن میگویند، در حالی که پس از انقلاب اسلامی، مفهوم ملّت در گفتار رسمی هرگز جایگاه و تعریف روشن و بیابهامی نداشته است.
در مقابل برخی سراغ راهحلهای روشنفکرانه میروند بدون آنکه به الزامات مسئله آگاه باشند. از آنجا که آنچه مسئلهمند شده، موجودیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کُردها در استان آذربایجان غربی است، کاربست ایدههای چندفرهنگگرایانه و کثراتگرایانه که نیازمند سطحی از برابری هستند، موضوعیتی نخواهد داشت. در مورد اخیر هر سازوکاری که موجودیت و بزرگی جمعیتِ کُرد را ولو در مسالمتآمیزترین و متمدنانهترین شکل ممکن آشکار سازد، با ادعاهای ایدئولوژیک، خشمگینانه و نخنما از قبیل قشونکشی مردم سنندج و مهاباد برای حضور در انتخابات و جشن نوروز ارومیه روبهرو میشود. این ادعاها به قدری سست است که به اذعان بیانیۀ اخیر سازمانهای جداییطلب تُرکگرا، جز در آنکارا و باکو یاور و پذیرایی نیافتهاند.
از آنجا که در ایران معاصر بر خلاف ترکیه، صرف وجود گروههای قومی هرگز انکار نشده است، در سپهر علایق ژئوپلتیکی جدید ترکیه میتوان استدلال کرد که مسئلۀ انکار جمعیت کُرد با سیاستهای کلان و خط تبلیغاتی ترکیه بیارتباط نیست. در اصل، ماجرا به بیش از یک سده قبل بازمیگردد؛ در اوایل سدۀ بیستم هنگامی که آرمان توران به چراغ راهنمای تُرکهای جوان [در خلافتِ عثمانی] تبدیل شد، آذربایجان تاریخی که در گذشته همواره یکی از موانع گسترش خلافتِ عثمانی بود، در آگاهی محافل تُرکگرا جایگاهی اساسی یافت. تغییر نام نواحی تاتارِ شمال ارس تنها در این چارچوب قابل درک است. در همان زمان برخی پژوهشگران غربی با فراست دریافتند که این آگاهی نوظهور تُرکی، کُردها و ارمنیها را مانع و حائلی بر سر راه آرمان توران و ایدۀ اتصال آناتولی به سرزمینهای تُرکنشین میداند. حتی آتاترک که از آرمان توران به نفع سیاست واقعگرایانه، دست کشیده بود، در جریان توافقات با بلشویکها با چنین ذهنیتی، سرنوشت نخجوان را به گونهای رقم زد که هرگز بدون رضایت ترکیه به ارمنستان واگذار نشود.
در سالهای اخیر با برآمدن اسلامگرایان در ترکیه، بلندپروازیهای “اردوی اسلام” در قفقاز و آذربایجان تاریخی - که پس از متارکه مودروس به مدت یک سده مسکوت مانده بود - دوباره جان گرفته و آرمان توران دگربار در افق پدیدار شده است. بیجهت نیست که اسلامگرایان ترکیه در پی معرفی الفبای مشترک و تلاش برای تاسیس زبانی فهمپذیر میان همه تُرکزبانهای دنیا هستند. از لحاظ استراتژیک، دالان باریک زنگزور بهرغم اهمیتش، هیچ تناسبی با این آرمان بلندپروازانه ندارد. بنابراین روشن است که ترکیه در درازمدت به کدام سوی نظر و چه نگرشی به کُردهای ایران دارد.
دست کشیدن آتاترک از آرمان توران در کنار تداوم حضور این آرمان در گفتار رسمی و تبلیغی ترکیه، وضعیتی متناقض و ریاکارانه پدید آورده است. جمهوری ترکیه از سال ۱۹۲۴ [میلادی] واژۀ ترک را به شناسۀ شهروندی و هویت این کشور تبدیل کرده است، به گونهای که هر کدام از شهروندان این کشور اعم از کُرد، تُرک و ارمنی، به عنوان تُرک به شمار میروند. از این نگاه، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر به همان اندازه نابخردانه خواهد بود که کسی مردم برزیل را پرتغالی یا مردم آرژانتین را اسپانیایی بداند. در پرتو این بصیرت، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر و ادعای همبستگی با آنان، از جنس همان برخورد فرصتطلبانۀ پوتین با روستبارها در جمهوریهای سابق شوروی و اعطای تابعیت روسی به آنان خواهد بود.
ترکیه معنای عام و پیشین واژۀ "تُرک" را که پس از تخصیص خوردن این واژه، دیگر از جهت حقوقی، نمیتواند معنای محصلی داشته باشد، به سیاق روسیه ابزار توسعهطلبی در کشورهای دیگر قرار داده و در مناطقی مانند قرهباغ و قبرس عملاً علیه جمعیتهای غیرتُرکزبان دست به اقدام زده است.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 آیندۀ ارومیه در غیابِ دولت!
✍️ طاهر خدیو
در سالهای اخیر شیوۀ حکمرانی آذربایجان غربی و شهر ارومیه به مسالهای جدّی برای ایران و آیندۀ آن تبدیل شده است. در مواجهه با این مسئله برخی از نسخۀ شفابخش همبستگی ملّی سخن میگویند، در حالی که پس از انقلاب اسلامی، مفهوم ملّت در گفتار رسمی هرگز جایگاه و تعریف روشن و بیابهامی نداشته است.
در مقابل برخی سراغ راهحلهای روشنفکرانه میروند بدون آنکه به الزامات مسئله آگاه باشند. از آنجا که آنچه مسئلهمند شده، موجودیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کُردها در استان آذربایجان غربی است، کاربست ایدههای چندفرهنگگرایانه و کثراتگرایانه که نیازمند سطحی از برابری هستند، موضوعیتی نخواهد داشت. در مورد اخیر هر سازوکاری که موجودیت و بزرگی جمعیتِ کُرد را ولو در مسالمتآمیزترین و متمدنانهترین شکل ممکن آشکار سازد، با ادعاهای ایدئولوژیک، خشمگینانه و نخنما از قبیل قشونکشی مردم سنندج و مهاباد برای حضور در انتخابات و جشن نوروز ارومیه روبهرو میشود. این ادعاها به قدری سست است که به اذعان بیانیۀ اخیر سازمانهای جداییطلب تُرکگرا، جز در آنکارا و باکو یاور و پذیرایی نیافتهاند.
از آنجا که در ایران معاصر بر خلاف ترکیه، صرف وجود گروههای قومی هرگز انکار نشده است، در سپهر علایق ژئوپلتیکی جدید ترکیه میتوان استدلال کرد که مسئلۀ انکار جمعیت کُرد با سیاستهای کلان و خط تبلیغاتی ترکیه بیارتباط نیست. در اصل، ماجرا به بیش از یک سده قبل بازمیگردد؛ در اوایل سدۀ بیستم هنگامی که آرمان توران به چراغ راهنمای تُرکهای جوان [در خلافتِ عثمانی] تبدیل شد، آذربایجان تاریخی که در گذشته همواره یکی از موانع گسترش خلافتِ عثمانی بود، در آگاهی محافل تُرکگرا جایگاهی اساسی یافت. تغییر نام نواحی تاتارِ شمال ارس تنها در این چارچوب قابل درک است. در همان زمان برخی پژوهشگران غربی با فراست دریافتند که این آگاهی نوظهور تُرکی، کُردها و ارمنیها را مانع و حائلی بر سر راه آرمان توران و ایدۀ اتصال آناتولی به سرزمینهای تُرکنشین میداند. حتی آتاترک که از آرمان توران به نفع سیاست واقعگرایانه، دست کشیده بود، در جریان توافقات با بلشویکها با چنین ذهنیتی، سرنوشت نخجوان را به گونهای رقم زد که هرگز بدون رضایت ترکیه به ارمنستان واگذار نشود.
در سالهای اخیر با برآمدن اسلامگرایان در ترکیه، بلندپروازیهای “اردوی اسلام” در قفقاز و آذربایجان تاریخی - که پس از متارکه مودروس به مدت یک سده مسکوت مانده بود - دوباره جان گرفته و آرمان توران دگربار در افق پدیدار شده است. بیجهت نیست که اسلامگرایان ترکیه در پی معرفی الفبای مشترک و تلاش برای تاسیس زبانی فهمپذیر میان همه تُرکزبانهای دنیا هستند. از لحاظ استراتژیک، دالان باریک زنگزور بهرغم اهمیتش، هیچ تناسبی با این آرمان بلندپروازانه ندارد. بنابراین روشن است که ترکیه در درازمدت به کدام سوی نظر و چه نگرشی به کُردهای ایران دارد.
دست کشیدن آتاترک از آرمان توران در کنار تداوم حضور این آرمان در گفتار رسمی و تبلیغی ترکیه، وضعیتی متناقض و ریاکارانه پدید آورده است. جمهوری ترکیه از سال ۱۹۲۴ [میلادی] واژۀ ترک را به شناسۀ شهروندی و هویت این کشور تبدیل کرده است، به گونهای که هر کدام از شهروندان این کشور اعم از کُرد، تُرک و ارمنی، به عنوان تُرک به شمار میروند. از این نگاه، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر به همان اندازه نابخردانه خواهد بود که کسی مردم برزیل را پرتغالی یا مردم آرژانتین را اسپانیایی بداند. در پرتو این بصیرت، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر و ادعای همبستگی با آنان، از جنس همان برخورد فرصتطلبانۀ پوتین با روستبارها در جمهوریهای سابق شوروی و اعطای تابعیت روسی به آنان خواهد بود.
ترکیه معنای عام و پیشین واژۀ "تُرک" را که پس از تخصیص خوردن این واژه، دیگر از جهت حقوقی، نمیتواند معنای محصلی داشته باشد، به سیاق روسیه ابزار توسعهطلبی در کشورهای دیگر قرار داده و در مناطقی مانند قرهباغ و قبرس عملاً علیه جمعیتهای غیرتُرکزبان دست به اقدام زده است.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 آیندۀ ارومیه در غیابِ دولت! ✍️ طاهر خدیو در سالهای اخیر شیوۀ حکمرانی آذربایجان غربی و شهر ارومیه به مسالهای جدّی برای ایران و آیندۀ آن تبدیل شده است. در مواجهه با این مسئله برخی از نسخۀ شفابخش همبستگی ملّی سخن میگویند، در حالی که پس از انقلاب اسلامی،…
👍42👎6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سخنرانی دکتر عزتالله همایونفر / راز بقای ملت بزرگ ایران در طول قرون
در این ویدیو از دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی، دکتر عزتالله همایونفر، ادیب و سیاستمدار ایرانی در دانشگاه مازندران از ملتِ تاریخی ایران میگوید؛ از هویتِ ملّی میگوید؛ از راز ماندگاری این ملّتِ بزرگ در برابر طوفانهای تاریخ.
سخنانی که شنیدنش الهامبخش است.
@IranDel_Channel
💢
در این ویدیو از دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی، دکتر عزتالله همایونفر، ادیب و سیاستمدار ایرانی در دانشگاه مازندران از ملتِ تاریخی ایران میگوید؛ از هویتِ ملّی میگوید؛ از راز ماندگاری این ملّتِ بزرگ در برابر طوفانهای تاریخ.
سخنانی که شنیدنش الهامبخش است.
@IranDel_Channel
💢
👍43👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای سرودِ میهنیِ «اِی ایران» توسط گروه سرودِ ارتشِ ایران در رژۀ نظامی روز ۲۱ آذر - روزِ نجاتِ آذربایجان - در دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی
#مستند
@IranDel_Channel
💢
#مستند
@IranDel_Channel
💢
👍55👎2
Telegram
ایراندل + | + IranDel
@IranDel_Channel
💢
💢
🎙 بازخوانی بخشی از اشعار شیخ صفیالدین اردبیلی و شیخ اشراق
اجرا توسط محمد مطلق
فهلویات و زبانهای محلی ایران در چند صد سال؛
چرا شعر آذری شیخ صفیالدین اردبیلی و شعر کُردی شیخ اشراق شبیه یکدیگرند؟
زبان آذری چگونه زبانی بوده و چگونه تبدیل به زبانِ ترکی آذربایجانی شده است؟
نسبت فارسی با زبانهای محلی ایران چگونه است؟
🔴 بُنمایه:
کانال صدای قفقاز
🔴 پروندۀ شنیداری را از «اینجا» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
🎙 بازخوانی بخشی از اشعار شیخ صفیالدین اردبیلی و شیخ اشراق
اجرا توسط محمد مطلق
فهلویات و زبانهای محلی ایران در چند صد سال؛
چرا شعر آذری شیخ صفیالدین اردبیلی و شعر کُردی شیخ اشراق شبیه یکدیگرند؟
زبان آذری چگونه زبانی بوده و چگونه تبدیل به زبانِ ترکی آذربایجانی شده است؟
نسبت فارسی با زبانهای محلی ایران چگونه است؟
🔴 بُنمایه:
کانال صدای قفقاز
🔴 پروندۀ شنیداری را از «اینجا» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍27👎2
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 سیزدهبدر به قلم ناصرالدین شاه قاجار
✍️ با کوشش فاطمه قاضیها
سیزدهبدر سال ۱۲۶۶ هجری شمسی به روایت ناصرالدین شاه قاجار:
روز شنبه ۱۳ عید، هشتم رجب [ ۱۳۰۴ ه.ق = ۱۳ فروردین ۱۲۶۶ خورشیدی]:
امروز سیزدهم عید است، هوای آفتاب بسیار خوب گرم صحیحی بود. فصل بهار و موقع همهچیز است. هیچ سال هم سیزده عید را به این خوبی ندیده بودیم، که مردم به این ذوق و شوق به گردش بروند و عیش کنند. صبح علیالرسم سوار شده، رفتیم دوشانتپه. ناهار را پیش در عمارت کوه دوشانتپه گرم حاضر کرده بودند. عزیز السلطان را هم پیش فرستاده بودیم رفته بود آنجا. جمعیت در خیابان دوشانتپه و راه دولاب که به سمت دوشانتپه میرفتند، به اندازهای بود که مافوق نداشت. ده پانزده هزار نفر جمعیت که متصل دُم ریز میرفتند. یک راست آمدیم بالا، عزیز السلطان را دیدم بازی میکرد، اما گرما زده شده بود. هوا خیلی گرم بود. بعد با دوربین شهر و اطراف شهر و همهجا را تماشا کردیم. توی باغ و اطراف شهر معرکه بود. از جمعیت و مردم هم متصل دسته به دسته میآمدند. یک دسته آمدند، ساز داشتند و رقاص جلوی آنها میرقصید و دست میزدند و میآمدند، یک دسته دیگر دُهل و سُرنا داشتند، همینطور از شهر که بیرون آمدند، میزدند، تا وارد شدند. ولی خیلی خوب میزدند.
این همه جمعیت که میآمد و میرفت،سرِ استخر هیچ معلوم نبود که آدمی آنجا باشد. بعد از تماشا ناهار خوردیم، دوباره تماشا کردیم.
عزیزالسلطان ... از طرف گنجآباد رفتند.
آنها که رفتند ما هم قدری تماشا کردیم. باز با دوربین این طرف آن طرف را دیدیم. بعد دیدم خواب دارم، رختخوابی انداختند، خوابیدیم، ...
اعتمادالسلطنه بود، امّا نه او روزنامه داشت نه ما همراه آورده بودیم، بیخودِ بیخود راه میرفت، سایر پیشخدمتها بودند.
سه ساعت به غروب مانده از خواب برخاسته، دوباره اطراف را با دوربین نگاهی کرده، تماشایی کرده، نمازی خوانده، چای و عصرانه خورده، برخاسته، از در که بیرون آمدیم، دیدم پشت سرم صدایی شد، پایی سُر خورد، نگاه کردم، دیدم علاءالدوله است، پایش روی شنها در رفته، زمین خورده، تمام پوست صورتش رفته است و خون زیادی از روی او میآید، و همینطور دارد با ما میآید، گفتم اینطور خوب نیست، شاید مردم تصور میکنند، ما تو را کتک زدهایم. جلوی ما برو و روی خودت را بشوی. علاءالدوله یواش رفت زیر کوه و خودش را شست. دیگر از او هم خبر نداریم.
خلاصه ما هم پایین آمده، سوار کالسکه شده، راندیم برای باغ مخبرالدوله.
جمعیت توی صحرا پُر بود و در شُرف مراجعت کردن به شهر بودند. صحرا هم تمام سبز و خرم و خیلی باصفا بود.
راندیم درب بالای باغ مخبرالدوله. کالسکه ایستاد، پیاده شدیم. مخبرالدوله، نیرالملک، مخبرالملک، ناظم مدرسه، میرزا علی خان، میرزا جعفرخان درب در ایستاده بودند، وارد باغ شدیم، باغ خیلی با صفا بود. شیرینی زیادی، تدارک مفصلی، از پیشکش و همه چیز مخبرالدوله حاضر کرده بود و حال آن که امروز صبح او را خبر کرده بودیم و گفته بودیم، بیش از یک قلیان در آنجا توقف نخواهیم کرد، خیلی تدارک کرده بود. با مخبرالدوله مشغول صحبت شدیم. مخبرالملک تلگرافی آورد به دست ما داد، عرض کرد روزنامه قصر و پوبلیکنیوز است. هر دو خبر عجیب بود، در پوبلیکنیوز نوشته بود که امپراطور روس را طپانچه زدند، در روزنامه قصر هم نوشته بودند که حسامالملک به جوانمیر خان حمله برده است، [به ] توپ بسته است. تفنگ زیادی انداخته، جمعیتی از طرفین مجروح و زخم.دار شده، بالاخره جوانمیر زخم دار، خودش و کسانش را تمام اسیر و گرفتهاند و قلعه او را هم تصرف کردهاند.
هر دو خبر عجیبی بود. قدری توی باغ گردش کردیم و پیاده آمدیم باغ لالهزار. از آنجا که آمدیم، دیدیم جمعیت زن و مرد معرکه است. زن و مرد و طلاب و سید، پسرهای آقا سید محسن، همه کس بود. قدری که رفتیم زنها دور ما را گرفتند، زن زیادی همه خوشگل و خوب دور ما بودند. ما هم با آنها بنا کردیم به صحبت کردن. همین طور با زنها صحبتکنان آمدیم، مردم همه بشاش و خوشدل و خوب بودند. به آخر باغ که رسیدیم، یک زن بلندی دونفر دخترهای خودش را دست گرفته بود آورد جلو پیشکش کرد. مخبرالدوله عقب ما بود، گفتیم این دو دختر را ما به مخبرالدوله بخشیدیم. خنده شد. این خبر به زن مخبرالدوله رسیده بود. شب مخبرالدوله را توی خانه راه نداده بود. شام نداده بود بخورد. هرچه مخبرالدوله قسم میخورده است: والله بالله اینطور نیست، میگفته است خیر، تو در لالهزار زن گرفتهای.
خلاصه از باغ لالهزار بیرون آمده، سوار کالسکه شده، از در اندرون وارد شدیم....
🔴 بُنمایه:
بایگانی اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه.
@IranDel_Channel
💢
🔴 سیزدهبدر به قلم ناصرالدین شاه قاجار
✍️ با کوشش فاطمه قاضیها
سیزدهبدر سال ۱۲۶۶ هجری شمسی به روایت ناصرالدین شاه قاجار:
روز شنبه ۱۳ عید، هشتم رجب [ ۱۳۰۴ ه.ق = ۱۳ فروردین ۱۲۶۶ خورشیدی]:
امروز سیزدهم عید است، هوای آفتاب بسیار خوب گرم صحیحی بود. فصل بهار و موقع همهچیز است. هیچ سال هم سیزده عید را به این خوبی ندیده بودیم، که مردم به این ذوق و شوق به گردش بروند و عیش کنند. صبح علیالرسم سوار شده، رفتیم دوشانتپه. ناهار را پیش در عمارت کوه دوشانتپه گرم حاضر کرده بودند. عزیز السلطان را هم پیش فرستاده بودیم رفته بود آنجا. جمعیت در خیابان دوشانتپه و راه دولاب که به سمت دوشانتپه میرفتند، به اندازهای بود که مافوق نداشت. ده پانزده هزار نفر جمعیت که متصل دُم ریز میرفتند. یک راست آمدیم بالا، عزیز السلطان را دیدم بازی میکرد، اما گرما زده شده بود. هوا خیلی گرم بود. بعد با دوربین شهر و اطراف شهر و همهجا را تماشا کردیم. توی باغ و اطراف شهر معرکه بود. از جمعیت و مردم هم متصل دسته به دسته میآمدند. یک دسته آمدند، ساز داشتند و رقاص جلوی آنها میرقصید و دست میزدند و میآمدند، یک دسته دیگر دُهل و سُرنا داشتند، همینطور از شهر که بیرون آمدند، میزدند، تا وارد شدند. ولی خیلی خوب میزدند.
این همه جمعیت که میآمد و میرفت،سرِ استخر هیچ معلوم نبود که آدمی آنجا باشد. بعد از تماشا ناهار خوردیم، دوباره تماشا کردیم.
عزیزالسلطان ... از طرف گنجآباد رفتند.
آنها که رفتند ما هم قدری تماشا کردیم. باز با دوربین این طرف آن طرف را دیدیم. بعد دیدم خواب دارم، رختخوابی انداختند، خوابیدیم، ...
اعتمادالسلطنه بود، امّا نه او روزنامه داشت نه ما همراه آورده بودیم، بیخودِ بیخود راه میرفت، سایر پیشخدمتها بودند.
سه ساعت به غروب مانده از خواب برخاسته، دوباره اطراف را با دوربین نگاهی کرده، تماشایی کرده، نمازی خوانده، چای و عصرانه خورده، برخاسته، از در که بیرون آمدیم، دیدم پشت سرم صدایی شد، پایی سُر خورد، نگاه کردم، دیدم علاءالدوله است، پایش روی شنها در رفته، زمین خورده، تمام پوست صورتش رفته است و خون زیادی از روی او میآید، و همینطور دارد با ما میآید، گفتم اینطور خوب نیست، شاید مردم تصور میکنند، ما تو را کتک زدهایم. جلوی ما برو و روی خودت را بشوی. علاءالدوله یواش رفت زیر کوه و خودش را شست. دیگر از او هم خبر نداریم.
خلاصه ما هم پایین آمده، سوار کالسکه شده، راندیم برای باغ مخبرالدوله.
جمعیت توی صحرا پُر بود و در شُرف مراجعت کردن به شهر بودند. صحرا هم تمام سبز و خرم و خیلی باصفا بود.
راندیم درب بالای باغ مخبرالدوله. کالسکه ایستاد، پیاده شدیم. مخبرالدوله، نیرالملک، مخبرالملک، ناظم مدرسه، میرزا علی خان، میرزا جعفرخان درب در ایستاده بودند، وارد باغ شدیم، باغ خیلی با صفا بود. شیرینی زیادی، تدارک مفصلی، از پیشکش و همه چیز مخبرالدوله حاضر کرده بود و حال آن که امروز صبح او را خبر کرده بودیم و گفته بودیم، بیش از یک قلیان در آنجا توقف نخواهیم کرد، خیلی تدارک کرده بود. با مخبرالدوله مشغول صحبت شدیم. مخبرالملک تلگرافی آورد به دست ما داد، عرض کرد روزنامه قصر و پوبلیکنیوز است. هر دو خبر عجیب بود، در پوبلیکنیوز نوشته بود که امپراطور روس را طپانچه زدند، در روزنامه قصر هم نوشته بودند که حسامالملک به جوانمیر خان حمله برده است، [به ] توپ بسته است. تفنگ زیادی انداخته، جمعیتی از طرفین مجروح و زخم.دار شده، بالاخره جوانمیر زخم دار، خودش و کسانش را تمام اسیر و گرفتهاند و قلعه او را هم تصرف کردهاند.
هر دو خبر عجیبی بود. قدری توی باغ گردش کردیم و پیاده آمدیم باغ لالهزار. از آنجا که آمدیم، دیدیم جمعیت زن و مرد معرکه است. زن و مرد و طلاب و سید، پسرهای آقا سید محسن، همه کس بود. قدری که رفتیم زنها دور ما را گرفتند، زن زیادی همه خوشگل و خوب دور ما بودند. ما هم با آنها بنا کردیم به صحبت کردن. همین طور با زنها صحبتکنان آمدیم، مردم همه بشاش و خوشدل و خوب بودند. به آخر باغ که رسیدیم، یک زن بلندی دونفر دخترهای خودش را دست گرفته بود آورد جلو پیشکش کرد. مخبرالدوله عقب ما بود، گفتیم این دو دختر را ما به مخبرالدوله بخشیدیم. خنده شد. این خبر به زن مخبرالدوله رسیده بود. شب مخبرالدوله را توی خانه راه نداده بود. شام نداده بود بخورد. هرچه مخبرالدوله قسم میخورده است: والله بالله اینطور نیست، میگفته است خیر، تو در لالهزار زن گرفتهای.
خلاصه از باغ لالهزار بیرون آمده، سوار کالسکه شده، از در اندرون وارد شدیم....
🔴 بُنمایه:
بایگانی اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه.
@IranDel_Channel
💢
👍28
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴
به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گلزار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی
حافظ شیرازی
با آرزوی سیزدهبدری خاطرهانگیز
و صدها نوروز پیشرویتان...
@IranDel_Channel
💢
به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گلزار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی
حافظ شیرازی
با آرزوی سیزدهبدری خاطرهانگیز
و صدها نوروز پیشرویتان...
@IranDel_Channel
💢
👍21👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گفتوگوی تلویزیونی با یک خانوادۀ ارومیهای که گویا در نوروز ۱۳۵۷ خورشیدی از تلویزیون ملّی ایران پخش شده است
#مستند
@IranDel_Channel
💢
#مستند
@IranDel_Channel
💢
👍36
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سیزدهبدر
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
سعدی شیرازی
آوازِ استاد محمدرضا شجریان
نوارنده کمانچه: سعید فرجپوری
گوشه: گشایش
دستگاه: ماهور
کنسرت سخن عشق - ۱۳۸۶ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
سعدی شیرازی
آوازِ استاد محمدرضا شجریان
نوارنده کمانچه: سعید فرجپوری
گوشه: گشایش
دستگاه: ماهور
کنسرت سخن عشق - ۱۳۸۶ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
👍26👎4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عمو نوروز؛
تاژهترین اثر استاد شهرام ناظری
خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: تهمورس پورناظری
ترانهسرا: پوریا سوری
همخوانان: سحر بروجردی، دنیا کمالی و آرش سلامتیه
دستگاه: شور
آی عمو نوروز، آی عمو نوروز
چشامون پرغم، دلامون پرسوز
آی عمو نوروز، حال خوشت کو؟
دایره و دنبکِ عاشقکشت کو؟
آی عمو نوروز، دردا رو ببین
دست خالی مردا رو ببین
هر طرف میریم راهمون بسته
انگار خدا هم چشاش رو بسته
آی عمو نوروز، روزا ابریان
شبا بیماهان، پاییزا بلند، عمرا کوتاهان
آی عمو نوروز، دلامون خسته است
آی عمو نوروز، راهمون بسته است
روزامون ابری شبامون بیماه
پاییزا بلند بهارا کوتاه
گیس سفید زنا رو ببین
حسرت و غم و دردا رو ببین
دست خالی مردا رو ببین
آی عمو نوروز، شب رو سحر کن
خورشید رو بیار، عشق رو خبر کن
آی عمو نوروز، فکر چاره کن
فکر این دل پاره پاره کن
@IranDel_Channel
💢
تاژهترین اثر استاد شهرام ناظری
خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: تهمورس پورناظری
ترانهسرا: پوریا سوری
همخوانان: سحر بروجردی، دنیا کمالی و آرش سلامتیه
دستگاه: شور
آی عمو نوروز، آی عمو نوروز
چشامون پرغم، دلامون پرسوز
آی عمو نوروز، حال خوشت کو؟
دایره و دنبکِ عاشقکشت کو؟
آی عمو نوروز، دردا رو ببین
دست خالی مردا رو ببین
هر طرف میریم راهمون بسته
انگار خدا هم چشاش رو بسته
آی عمو نوروز، روزا ابریان
شبا بیماهان، پاییزا بلند، عمرا کوتاهان
آی عمو نوروز، دلامون خسته است
آی عمو نوروز، راهمون بسته است
روزامون ابری شبامون بیماه
پاییزا بلند بهارا کوتاه
گیس سفید زنا رو ببین
حسرت و غم و دردا رو ببین
دست خالی مردا رو ببین
آی عمو نوروز، شب رو سحر کن
خورشید رو بیار، عشق رو خبر کن
آی عمو نوروز، فکر چاره کن
فکر این دل پاره پاره کن
@IranDel_Channel
💢
👍49👎3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرایی از تصنیف «آتش جاودان»
گروه «هماهنگ» در آستانه یکصد و بیستمین زادروز زندهیاد قمرالملوک وزیری، تصنیف «آتش جاودان» را تقدیم به روح بلند آوازه این خواننده بزرگِ موسیقی ایرانی میکند.
مکان اجرا:
نیشابور، آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، زمستان ۱۴۰۳ خورشیدی
سرپرست گروه :مجتبی روزبه
خوانندگان:
حبیب الماسیان، پدرام اردمه
شرح بیشتر:
آتش دل یا آتشی در سینه دارم جاودانی، عنوان تصنیفی قدیمی با صدای قمرالملوک وزیری در مایۀ دشتی است که شعر آن توسط حسین پژمان بختیاری (زادۀ ۱۲۷۹، درگذشت ۱۳۵۳ در تهران)، شاعر و ترانهسرای نامی ایران بر روی آهنگی از مرتضی نیداوود (زادۀ ۱۲۷۹ در تهران، درگذشت: ۱۳۶۹ درلسآنجلس)، سروده شده است. این تصنیف نخستین بار با صدای قمر و در همراهی با نغمۀ تار آهنگساز آن (مرتضی خان نیداوود)، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی و در محل گراند هتل تهران، واقع در خیابان لاله زار تهران، اجرا شد.
@IranDel_Channel
💢
گروه «هماهنگ» در آستانه یکصد و بیستمین زادروز زندهیاد قمرالملوک وزیری، تصنیف «آتش جاودان» را تقدیم به روح بلند آوازه این خواننده بزرگِ موسیقی ایرانی میکند.
مکان اجرا:
نیشابور، آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، زمستان ۱۴۰۳ خورشیدی
سرپرست گروه :مجتبی روزبه
خوانندگان:
حبیب الماسیان، پدرام اردمه
شرح بیشتر:
آتش دل یا آتشی در سینه دارم جاودانی، عنوان تصنیفی قدیمی با صدای قمرالملوک وزیری در مایۀ دشتی است که شعر آن توسط حسین پژمان بختیاری (زادۀ ۱۲۷۹، درگذشت ۱۳۵۳ در تهران)، شاعر و ترانهسرای نامی ایران بر روی آهنگی از مرتضی نیداوود (زادۀ ۱۲۷۹ در تهران، درگذشت: ۱۳۶۹ درلسآنجلس)، سروده شده است. این تصنیف نخستین بار با صدای قمر و در همراهی با نغمۀ تار آهنگساز آن (مرتضی خان نیداوود)، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی و در محل گراند هتل تهران، واقع در خیابان لاله زار تهران، اجرا شد.
@IranDel_Channel
💢
👍29👎2