Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 نوروز بزرگ و روز بزرگداشتِ اشوزرتشت
بنابر گزارشاتِ بسیاری خورداد روز از ماه فروردین (ششم فروردین ماه)، خجسته زادروزِ فرزانهی خِردگرایی و آموزگارِ اخلاقِ ایرانیان، "اشوزرتشت" است. زرتشت شاعر و فیلسوفِ خِردگرای ایرانی، بعدها تأثیرِ شگرفی بر فلسفهی یونان گذاشت و عصارهی آنچه را که او به مردم آموخت و توصیه میکرد، خلاصه میشود در:
گفتارِ نیک
پندار نیک
کِردارِ نیک.
و این یعنی انسانیّت...
چند سالیست که بعد پیگیری گستردهی فرهنگدوستان و ایراندوستان، روز ششم فروردین، به بهانهی زادروزِ زرتشت، بعنوانِ روزِ بزرگداشتِ این فیلسوف ایرانی در گاهشمارِ رسمی ایران ثبت شده است.
از دیگرسو ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نوشته است که ششم نوروز (خورداد روز از ماه فروردین) یا نوروزِ بزرگ، نزد ایرانیان جشنی بزرگ است که به آن، روز امید هم میگویند، روزی که در آن [طبقِ اساطیر ایرانی] ، سیاره هرمزد (مُشتری) آفریده شده و کیخسرو (پادشاه آرمانی در اساطیر ایرانی و فرزند سیاوش و فرنگیس) در این روز به آسمان رفت.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
بنابر گزارشاتِ بسیاری خورداد روز از ماه فروردین (ششم فروردین ماه)، خجسته زادروزِ فرزانهی خِردگرایی و آموزگارِ اخلاقِ ایرانیان، "اشوزرتشت" است. زرتشت شاعر و فیلسوفِ خِردگرای ایرانی، بعدها تأثیرِ شگرفی بر فلسفهی یونان گذاشت و عصارهی آنچه را که او به مردم آموخت و توصیه میکرد، خلاصه میشود در:
گفتارِ نیک
پندار نیک
کِردارِ نیک.
و این یعنی انسانیّت...
چند سالیست که بعد پیگیری گستردهی فرهنگدوستان و ایراندوستان، روز ششم فروردین، به بهانهی زادروزِ زرتشت، بعنوانِ روزِ بزرگداشتِ این فیلسوف ایرانی در گاهشمارِ رسمی ایران ثبت شده است.
از دیگرسو ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نوشته است که ششم نوروز (خورداد روز از ماه فروردین) یا نوروزِ بزرگ، نزد ایرانیان جشنی بزرگ است که به آن، روز امید هم میگویند، روزی که در آن [طبقِ اساطیر ایرانی] ، سیاره هرمزد (مُشتری) آفریده شده و کیخسرو (پادشاه آرمانی در اساطیر ایرانی و فرزند سیاوش و فرنگیس) در این روز به آسمان رفت.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍36👎5
ایراندل | IranDel
🔴 احسان هوشمند، ایرانشناس: صفر تا صد حادثه اخیر ارومیه در داخل کشور طراحی شده است / تمام حاشیهها ناشی از سوءتدبیر مدیران داخلی بود احسان هوشمند در گفتوگو با جماران با اشاره به حادثه اخیر ارومیه و تنش رخداده در این شهر که منجر به سردادن شعارهای تجزیهطلبانه…
🔴 نوروز و مسئلۀ امنیت ملی
✍️ مصطفی نصیری
متأسفانه با آغاز سال جدید و نگاه سرد سیستم به گرامیداشت نوروز، این پدیده نوشوندۀ لایتکرر، حاشیههایی برای اولینبار دربارۀ نوروز شکل گرفت که بیسابقه بود. قبل از پرداختن به نگاه سرد به نوروز که میتواند در پرتو تکریم شبهای قدر صورت گرفته باشد از یکسو، و مدیریت بهشدت شبههناک در یکی از استانهای مهم در جهت فرصتسازی برای کجراهۀ قومگرایی از سوی دیگر، مایلم دربارۀ نوروز به این واقعیت انتولوژیکی توجه بدهم که؛ نوروز صرفاً یک سنت تاریخی با کارکردهای فرهنگی و اجتماعی نیست که برای مصلحت یا کارکرد مهمتری، از آن برای یکسال چشم پوشید، بلکه نوروز پدیدهای انتولوژیکی و امنیتِ ملی است که اگر هر سال در ذهن و ضمیر ما نو نشود، و درخت کهن ایرانیت را نونوار نکند، چهبسا بدعتی آغاز شود که نتیجه آن، خشکیدن ریشههای تغذیهکنندۀ هویتِ ملی باشد. وقتی میگوییم نوروز پدیدهای انتولوژیکی است، یعنی پدیدهای فلسفی و بنیادِ فلسفۀ ایرانی است، یعنی آنجاکه اندیشیدن در خدمتِ وجود قرار میگیرد، نوروز اولین و مهمترین موضوع اندیشۀ ایرانی است.
اینکه برخی آیینهای مذهبی به دلیل تبعیت از مبنای تقویم قمری، هر از گاهی همزمان با نوروز میشود که از مبنای تقویمی خورشیدی پیروی میکند، امر تازهای نیست، و منابع تاریخی ما نشان میدهد که جامعه در چنین همزمانیهای تقویمی که بارها اتفاق افتاده است، به زیبایی راه خود را چنان انتخاب کرده است که هریک از نوروز یا مناسبتِ آیینی مورد نظر، له یا علیه دیگری مورد تفسیر واقع نشده است. بنابراین آنچه در طلیعۀ سال ۱۴۰۴ [خورشیدی] رخ داد، به هیچوجه قابل توجیه نیست. اینجا لازم است روی یکی از آموزههای شادروان دکتر طباطبایی بایستم و از آن موضع یادآوری کنم که؛ بنیادهای هویتی ملّی و مذهبی در ایران، در طول تاریخ به تعادلی طبیعی رسیده است که هرگونه دستکاری به نفع یکی از طرفین این تعادل طبیعی، از قضا به ضرر همان عنصر، تمام خواهد شد.
اما آنچه امسال در استان آذربایجان غربی رخ داد که مدتی است آرامش آن مورد دستبردِ جریانهای قومگرا واقع شده، این بود که نخست مسئولین محلّی مجوزی برای هموطنانِ کُردزبان برای جشنِ چهارشنبهسوری صادر کردند. اما جریانات قومگرای پانتُرکی با کمک رسانههای باکونشین شروع به شانتاژ و تبلیغات علیه این مراسم نمودند، بهنحوی که تا مرحلۀ تکفیر مجریان مراسم پیش رفتند، طوریکه رییس شورای شهر ارومیه حجت الاسلام خلیلپور طی نطقی در صحنِ شورا اعلام کرد که کفن خواهد پوشید و در برابر این جشن خواهد ایستاد. از سوی دیگر برخی رسانههای کُردزبانها به گونهای وانمود کردند که مراسم نوروز به آنان تعلق دارد. این دخالتها و اظهارنظرهای نابجا، جشنی را که هر ساله در روند طبیعی خود بهزیبایی و در خدمت وحدتِ جهانِ ایرانی برگزار میشد، وارد یک روند تقابلی نمود. در این رهگذر معدودی از فرصتطلبان با گرایشات پانکُردی، تلاش کردند تا در رسانهها و صفحات مجازیشان جشنِ نوروز ایرانی را به عنوان مجعولِ "نوروزِ کُردی" تغییر بدهند. اما با هوشیاری برگزارکنندگان مراسم، این تحرکات در میدان نوروزگاه مجالی برای خودنمایی نیافت و پرچم ایران در جایجای این مراسم به چشم میخورد. اما این نگرانی همچنان در اذهان ایراندوستان باقی ماند که چرا باید در یک جشن تمام ایرانی، در شهری که کُردزبان و تُرکزبان زندگی میکنند، اکثریت حاضران در جشن از کُردزبانان باشند و جشن چهارشنبهسوری و نوروز، رنگ و بوی قومیتی خاص به خود بگیرد؟ آن هم جشنی که در تاریخ کهن خود، تنها یک صفت داشته که همانا صفتِ ایرانی بوده است، زیرا نوروز متعلق به همه مردمان حوزۀ ایرانِ بزرگِ فرهنگی است، و صفتِ ایرانی تنها صفتی است که همه اقوام صاحب نوروز را به یک میزان پوشش قرار میدهد. تلاش برای قومی کردن نوروز، بخشی از رقابت دو جریان قومگرای کُردی و تُرکی است که برای هویتبخشی کُردی یا تُرکی بر این استان که اشلِ کوچکی از تنوع و رنگینکمان ایرانی است، بیهوده با هم به منازعه برخاستهاند. اما اقدام نابخردانه عدهای قلیل برای مصادره کردن نوروز، جریان قومگرایی تُرکی را به این صرافت افکند که با این پدیده ضدِّ امنیتی، قافیه را باختهاند، بنابراین با اعمال فشار بر بخشِ تُرکی مدیریت استانی، مراسمی را در پوششِ علویون استان و با هدف تکریم شعائر ماه مبارک رمضان برای دوم فروردین [۱۴۰۴ خورشیدی] تدارک دیدند که تنها خروجی آن، شعار قومی "ارومیه مالِ تُرکان است و متعلق به تُرکان خواهد ماند" بود.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروز و مسئلۀ امنیت ملی
✍️ مصطفی نصیری
متأسفانه با آغاز سال جدید و نگاه سرد سیستم به گرامیداشت نوروز، این پدیده نوشوندۀ لایتکرر، حاشیههایی برای اولینبار دربارۀ نوروز شکل گرفت که بیسابقه بود. قبل از پرداختن به نگاه سرد به نوروز که میتواند در پرتو تکریم شبهای قدر صورت گرفته باشد از یکسو، و مدیریت بهشدت شبههناک در یکی از استانهای مهم در جهت فرصتسازی برای کجراهۀ قومگرایی از سوی دیگر، مایلم دربارۀ نوروز به این واقعیت انتولوژیکی توجه بدهم که؛ نوروز صرفاً یک سنت تاریخی با کارکردهای فرهنگی و اجتماعی نیست که برای مصلحت یا کارکرد مهمتری، از آن برای یکسال چشم پوشید، بلکه نوروز پدیدهای انتولوژیکی و امنیتِ ملی است که اگر هر سال در ذهن و ضمیر ما نو نشود، و درخت کهن ایرانیت را نونوار نکند، چهبسا بدعتی آغاز شود که نتیجه آن، خشکیدن ریشههای تغذیهکنندۀ هویتِ ملی باشد. وقتی میگوییم نوروز پدیدهای انتولوژیکی است، یعنی پدیدهای فلسفی و بنیادِ فلسفۀ ایرانی است، یعنی آنجاکه اندیشیدن در خدمتِ وجود قرار میگیرد، نوروز اولین و مهمترین موضوع اندیشۀ ایرانی است.
اینکه برخی آیینهای مذهبی به دلیل تبعیت از مبنای تقویم قمری، هر از گاهی همزمان با نوروز میشود که از مبنای تقویمی خورشیدی پیروی میکند، امر تازهای نیست، و منابع تاریخی ما نشان میدهد که جامعه در چنین همزمانیهای تقویمی که بارها اتفاق افتاده است، به زیبایی راه خود را چنان انتخاب کرده است که هریک از نوروز یا مناسبتِ آیینی مورد نظر، له یا علیه دیگری مورد تفسیر واقع نشده است. بنابراین آنچه در طلیعۀ سال ۱۴۰۴ [خورشیدی] رخ داد، به هیچوجه قابل توجیه نیست. اینجا لازم است روی یکی از آموزههای شادروان دکتر طباطبایی بایستم و از آن موضع یادآوری کنم که؛ بنیادهای هویتی ملّی و مذهبی در ایران، در طول تاریخ به تعادلی طبیعی رسیده است که هرگونه دستکاری به نفع یکی از طرفین این تعادل طبیعی، از قضا به ضرر همان عنصر، تمام خواهد شد.
اما آنچه امسال در استان آذربایجان غربی رخ داد که مدتی است آرامش آن مورد دستبردِ جریانهای قومگرا واقع شده، این بود که نخست مسئولین محلّی مجوزی برای هموطنانِ کُردزبان برای جشنِ چهارشنبهسوری صادر کردند. اما جریانات قومگرای پانتُرکی با کمک رسانههای باکونشین شروع به شانتاژ و تبلیغات علیه این مراسم نمودند، بهنحوی که تا مرحلۀ تکفیر مجریان مراسم پیش رفتند، طوریکه رییس شورای شهر ارومیه حجت الاسلام خلیلپور طی نطقی در صحنِ شورا اعلام کرد که کفن خواهد پوشید و در برابر این جشن خواهد ایستاد. از سوی دیگر برخی رسانههای کُردزبانها به گونهای وانمود کردند که مراسم نوروز به آنان تعلق دارد. این دخالتها و اظهارنظرهای نابجا، جشنی را که هر ساله در روند طبیعی خود بهزیبایی و در خدمت وحدتِ جهانِ ایرانی برگزار میشد، وارد یک روند تقابلی نمود. در این رهگذر معدودی از فرصتطلبان با گرایشات پانکُردی، تلاش کردند تا در رسانهها و صفحات مجازیشان جشنِ نوروز ایرانی را به عنوان مجعولِ "نوروزِ کُردی" تغییر بدهند. اما با هوشیاری برگزارکنندگان مراسم، این تحرکات در میدان نوروزگاه مجالی برای خودنمایی نیافت و پرچم ایران در جایجای این مراسم به چشم میخورد. اما این نگرانی همچنان در اذهان ایراندوستان باقی ماند که چرا باید در یک جشن تمام ایرانی، در شهری که کُردزبان و تُرکزبان زندگی میکنند، اکثریت حاضران در جشن از کُردزبانان باشند و جشن چهارشنبهسوری و نوروز، رنگ و بوی قومیتی خاص به خود بگیرد؟ آن هم جشنی که در تاریخ کهن خود، تنها یک صفت داشته که همانا صفتِ ایرانی بوده است، زیرا نوروز متعلق به همه مردمان حوزۀ ایرانِ بزرگِ فرهنگی است، و صفتِ ایرانی تنها صفتی است که همه اقوام صاحب نوروز را به یک میزان پوشش قرار میدهد. تلاش برای قومی کردن نوروز، بخشی از رقابت دو جریان قومگرای کُردی و تُرکی است که برای هویتبخشی کُردی یا تُرکی بر این استان که اشلِ کوچکی از تنوع و رنگینکمان ایرانی است، بیهوده با هم به منازعه برخاستهاند. اما اقدام نابخردانه عدهای قلیل برای مصادره کردن نوروز، جریان قومگرایی تُرکی را به این صرافت افکند که با این پدیده ضدِّ امنیتی، قافیه را باختهاند، بنابراین با اعمال فشار بر بخشِ تُرکی مدیریت استانی، مراسمی را در پوششِ علویون استان و با هدف تکریم شعائر ماه مبارک رمضان برای دوم فروردین [۱۴۰۴ خورشیدی] تدارک دیدند که تنها خروجی آن، شعار قومی "ارومیه مالِ تُرکان است و متعلق به تُرکان خواهد ماند" بود.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 نوروز و مسئلۀ امنیت ملی ✍️ مصطفی نصیری متأسفانه با آغاز سال جدید و نگاه سرد سیستم به گرامیداشت نوروز، این پدیده نوشوندۀ لایتکرر، حاشیههایی برای اولینبار دربارۀ نوروز شکل گرفت که بیسابقه بود. قبل از پرداختن به نگاه سرد به نوروز که میتواند در پرتو تکریم…
👍30👎14
🔴 جغرافیای معنوی ایران
Spiritual Geography of Iran
İran’ın manevi coğrafyası
#ShutUpErdogan
🔴 پینوشت:
به عشق ایران بازنشر کنیم.
@IranDel_Channel
💢
Spiritual Geography of Iran
İran’ın manevi coğrafyası
#ShutUpErdogan
🔴 پینوشت:
به عشق ایران بازنشر کنیم.
@IranDel_Channel
💢
👍66👎19
🔴 سبلان، یکی از کوههای ورجاوندِ ایران
سبلان سومین قلهی بلند ایران است. این کوه سه قله معروف به اسمهای سلطان، هرم و کسرا دارد. نماد کوه سبلان، تختهسنگی به شکل عقاب است؛ عقابی که به سمت شرق نگاه میکند. این تخته سنگ در غرب قله سلطان قرار دارد.
برخی منابع سبلان را مقدسترین کوه ایران مینامند. محلیها معتقدند زرتشت در قله سبلان، زیر تختهسنگی کنار دریاچه آرمیده است. نوشتههای کهن سبلان را محل عبادت زرتشت معرفی کردهاند؛ در کتاب «چنین گفت زرتشت» نوشته نیچه، به پایین آمدن زرتشت از سبلان اشاره شده است.
🔴 عکس از علیرضا موسوی
@IranDel_Channel
💢
سبلان سومین قلهی بلند ایران است. این کوه سه قله معروف به اسمهای سلطان، هرم و کسرا دارد. نماد کوه سبلان، تختهسنگی به شکل عقاب است؛ عقابی که به سمت شرق نگاه میکند. این تخته سنگ در غرب قله سلطان قرار دارد.
برخی منابع سبلان را مقدسترین کوه ایران مینامند. محلیها معتقدند زرتشت در قله سبلان، زیر تختهسنگی کنار دریاچه آرمیده است. نوشتههای کهن سبلان را محل عبادت زرتشت معرفی کردهاند؛ در کتاب «چنین گفت زرتشت» نوشته نیچه، به پایین آمدن زرتشت از سبلان اشاره شده است.
🔴 عکس از علیرضا موسوی
@IranDel_Channel
💢
👍55👎7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فلسفۀ سیاسی شاهنامۀ فردوسی / نسخۀ شاهنامه برای اهالی قدرت
گفتوگوی برنامۀ پدیدار اکوایران با جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
شاهنامه؛ حماسۀ ملّی ایران بصورت منظوم است که سرودن آن حدود سی سال زمان بُرده است. گفته میشود موضوع این اثر، اسطورهها و تاریخ ملّی ایران از آغاز تا حملۀ اعراب به ایران در سدهٔ هفتم میلادی است. اما سؤال مهم این است که چرا شاهنامه کتاب مهمی تلقی میشود؟ و از چه زاویهای به زندگی امروزه مردمان این کشور پیوند میخورد؟
یک شاهنامهپژوه در پاسخ به چنین پرسشی معتقد است: شاهنامه مهمترین متن حماسی دنیا است. نکته مهم این است که زندگی پهلوانان روایت شده در این اثر به گونه ای است که نشان می دهد چطور در عین قدرت توانسته اند انسانی خردمند باشند.
جواد رنجبر درخشیلر میگوید: فلسفۀ تاریخی که در شاهنامه به تصویر کشیده شده چگونگی به حکومت رسیدن و برافتادن شاهان را روایت میکند.
او در گفتوگویی با برنامۀ پدیدار اکو ایران، دربارۀ فلسفۀ سیاسی شاهنامۀ فردوسی توضیح داده است.
🔴 این گفتوگو را از یوتیوب هم میتوان «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
گفتوگوی برنامۀ پدیدار اکوایران با جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
شاهنامه؛ حماسۀ ملّی ایران بصورت منظوم است که سرودن آن حدود سی سال زمان بُرده است. گفته میشود موضوع این اثر، اسطورهها و تاریخ ملّی ایران از آغاز تا حملۀ اعراب به ایران در سدهٔ هفتم میلادی است. اما سؤال مهم این است که چرا شاهنامه کتاب مهمی تلقی میشود؟ و از چه زاویهای به زندگی امروزه مردمان این کشور پیوند میخورد؟
یک شاهنامهپژوه در پاسخ به چنین پرسشی معتقد است: شاهنامه مهمترین متن حماسی دنیا است. نکته مهم این است که زندگی پهلوانان روایت شده در این اثر به گونه ای است که نشان می دهد چطور در عین قدرت توانسته اند انسانی خردمند باشند.
جواد رنجبر درخشیلر میگوید: فلسفۀ تاریخی که در شاهنامه به تصویر کشیده شده چگونگی به حکومت رسیدن و برافتادن شاهان را روایت میکند.
او در گفتوگویی با برنامۀ پدیدار اکو ایران، دربارۀ فلسفۀ سیاسی شاهنامۀ فردوسی توضیح داده است.
🔴 این گفتوگو را از یوتیوب هم میتوان «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍29👎2
Smell Of Norooz
Iraj Bastaami
🎼 نوروزخوانی و بهاریهها
🎼 بوی نوروز
دستگاه: سهگاه
شاعر: سعدی شیرازی
آهنگساز: حمید متبسم
خواننده: ایرج بسطامی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
@IranDel_Channel
💢
🎼 بوی نوروز
دستگاه: سهگاه
شاعر: سعدی شیرازی
آهنگساز: حمید متبسم
خواننده: ایرج بسطامی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
@IranDel_Channel
💢
👍20👎2
🎥 واکنش عارف، سلطان قلبها به گستاخی اردوغان در مورد تبریزِ بزرگ و باشکوهِ ایران
عارف عارفکیا، خوانندۀ نامدار ایرانی و فرزند خاکِ پاکِ تبریز و آذربایجان با وجود آنکه ۴۶ سال در تبعید اجباری هستند، با انتشار داستانواره و فرستۀ اینستاگرامی به گستاخی رجب طیب اردوغان نسبت به تمامیت ارضی ایران واکنش نشان دادند. جناب عارف ویدئوی خود را با هشتگِ "ایران، آذرآبادگان، تبریز" منتشر کردند.
یک ایرانی آذربایجانی همیشه خطِّ قرمزش ایران است و به راستی که ایراندوستی، تهلهجۀ آذری دارد.
@IranDel_Channel
💢
عارف عارفکیا، خوانندۀ نامدار ایرانی و فرزند خاکِ پاکِ تبریز و آذربایجان با وجود آنکه ۴۶ سال در تبعید اجباری هستند، با انتشار داستانواره و فرستۀ اینستاگرامی به گستاخی رجب طیب اردوغان نسبت به تمامیت ارضی ایران واکنش نشان دادند. جناب عارف ویدئوی خود را با هشتگِ "ایران، آذرآبادگان، تبریز" منتشر کردند.
یک ایرانی آذربایجانی همیشه خطِّ قرمزش ایران است و به راستی که ایراندوستی، تهلهجۀ آذری دارد.
@IranDel_Channel
💢
👍75👎2
🔴 «با خیام هم شوخی؟»
✍️ نعمتالله فاضلی، استاد بازنشسته
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در روزهای نوروزی علاوه بر اردوغان، شیخی در نیشابور شوخی نابجایی با فرهنگ ایرانی کرد که استاندار خراسان فوراً اعلام کرد آرامگاه حکیم عمر خیام و قصهای که آن جناب شیخ در بابش گفته فاقدِ اساس است. بنابراین ماجرای شیخ ختم به خیر شد.
اما جناب شیخ و همفکرانش خوب است به گفتار و رفتار فرهنگستیزانهشان و واکنش نوروزیان و ایرانیان تأمل کنند و ببینند که با حکیم خیام نیشابوری نمیشود شوخی کرد.
خیام و آرامگاهش از ستونهای فرهنگ ایرانی است. یک آجرش را بردارید همان نیشابوریها بهتنهایی خانهخرابتان میکنند و نمیگذارند کار به جاهای باریکتر برسد.
نیازی نیست تحقیق کنید با اندکی درنگ درمییابید آرامگاه واقعی حکیم عمر خیام در ذهن، ضمیر و زبان تکتک ایرانیان و نوروزیان است. بگذریم که خیام، جهان را فتح کرده و در هر جای جهان حضوری زنده و ماندگار دارد. گیرم که توانستید آرامگاهش در نیشابور را تخلیه کنید با دلهای مردمان چه میکنید؟
مقصودم نیش و کنایهزدن به ایرانستیزان نیست؛ باور کنید. مقصودم پایانبخشیدن به این شوخیهای نابجا و نادرست است که عدهای به هر دلیلی گاه و بیگاه میکنند. تاریخ مصرف این شوخیها سالهاست منقضی شده و این افکار فاسد دیگر جایی در ایران ندارد.
برای اطلاع جناب شیخ و همفکرانش عرض میکنم. داریوش شایگان در «زیر آسمانهای جهان» در باب حکیم عمر خیام مینویسد علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی یکی از بزرگترین استادان حکمت و فیلسوفی اشراقی از جنم علامه طباطبایی بود، درباره خیام به شایگان میگوید: «خیام آزادترین، آزادهترین، و والاقدرترین کس در تمام تاریخ تفکر اسلامی است» (شایگان ۱۳۷۶: ۷۲).
جدای از عظمت و جایگاه خیام در ایران و فرهنگ آن، پیشنهاد میکنم کتاب «فیلسوف تودار و رباعیات بودار» که به اهتمام علی اصغر سیدغراب تدوین شده بخوانید تا ببینید چگونه خیام جهان عرب، ترکیه، هلند، بریتانیا، روسیه، هندوستان و کل جهان را با رباعیاتش فتح کرده است.
با این حساب هنوز کسی هست که هوس تخلیه آرامگاه خیام به سرش بزند؟!
خیام حتی اگر ریاضیدان، منجم، فیلسوف و شاعر بزرگی هم نبود، و فقط همان رساله کوچک «نوروزنامه» را نوشته بود آرامگاهش در قلب همه نوروزیان بود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «با خیام هم شوخی؟»
✍️ نعمتالله فاضلی، استاد بازنشسته
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در روزهای نوروزی علاوه بر اردوغان، شیخی در نیشابور شوخی نابجایی با فرهنگ ایرانی کرد که استاندار خراسان فوراً اعلام کرد آرامگاه حکیم عمر خیام و قصهای که آن جناب شیخ در بابش گفته فاقدِ اساس است. بنابراین ماجرای شیخ ختم به خیر شد.
اما جناب شیخ و همفکرانش خوب است به گفتار و رفتار فرهنگستیزانهشان و واکنش نوروزیان و ایرانیان تأمل کنند و ببینند که با حکیم خیام نیشابوری نمیشود شوخی کرد.
خیام و آرامگاهش از ستونهای فرهنگ ایرانی است. یک آجرش را بردارید همان نیشابوریها بهتنهایی خانهخرابتان میکنند و نمیگذارند کار به جاهای باریکتر برسد.
نیازی نیست تحقیق کنید با اندکی درنگ درمییابید آرامگاه واقعی حکیم عمر خیام در ذهن، ضمیر و زبان تکتک ایرانیان و نوروزیان است. بگذریم که خیام، جهان را فتح کرده و در هر جای جهان حضوری زنده و ماندگار دارد. گیرم که توانستید آرامگاهش در نیشابور را تخلیه کنید با دلهای مردمان چه میکنید؟
مقصودم نیش و کنایهزدن به ایرانستیزان نیست؛ باور کنید. مقصودم پایانبخشیدن به این شوخیهای نابجا و نادرست است که عدهای به هر دلیلی گاه و بیگاه میکنند. تاریخ مصرف این شوخیها سالهاست منقضی شده و این افکار فاسد دیگر جایی در ایران ندارد.
برای اطلاع جناب شیخ و همفکرانش عرض میکنم. داریوش شایگان در «زیر آسمانهای جهان» در باب حکیم عمر خیام مینویسد علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی یکی از بزرگترین استادان حکمت و فیلسوفی اشراقی از جنم علامه طباطبایی بود، درباره خیام به شایگان میگوید: «خیام آزادترین، آزادهترین، و والاقدرترین کس در تمام تاریخ تفکر اسلامی است» (شایگان ۱۳۷۶: ۷۲).
جدای از عظمت و جایگاه خیام در ایران و فرهنگ آن، پیشنهاد میکنم کتاب «فیلسوف تودار و رباعیات بودار» که به اهتمام علی اصغر سیدغراب تدوین شده بخوانید تا ببینید چگونه خیام جهان عرب، ترکیه، هلند، بریتانیا، روسیه، هندوستان و کل جهان را با رباعیاتش فتح کرده است.
با این حساب هنوز کسی هست که هوس تخلیه آرامگاه خیام به سرش بزند؟!
خیام حتی اگر ریاضیدان، منجم، فیلسوف و شاعر بزرگی هم نبود، و فقط همان رساله کوچک «نوروزنامه» را نوشته بود آرامگاهش در قلب همه نوروزیان بود.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍65👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عفت امانی، پژوهشگر ارشد گروه زبانها و گویشهای ایرانی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی شرح میدهد:
ریشهشناسی واژۀ جشن
جشنهای ایرانی و دستهبندیهای آنها
چهارشنبهسوری
نوروز، هفتسین، حاجیفیروز، میر نوروزی و غیره
سیزدهبدر
چرا میگویند ۱۲۰ سال عمر کنی؟
🔴 ویدئو را میتوان در آپارات هم «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
ریشهشناسی واژۀ جشن
جشنهای ایرانی و دستهبندیهای آنها
چهارشنبهسوری
نوروز، هفتسین، حاجیفیروز، میر نوروزی و غیره
سیزدهبدر
چرا میگویند ۱۲۰ سال عمر کنی؟
🔴 ویدئو را میتوان در آپارات هم «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍26👎3
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آذربایجانِ ایران ما، سرزمینِ بزرگان و آزادگانِ ایرانخواه
چه آذرها به جان از مُلکِ آذربایجان داریم و تصنیفِ آذربایجان و تصاویرِ همراه، تقدیم به آزادگانِ آذربایجان، سرزمینِ آتش
ترانهای در افشاری با کلامِ استاد رحیم معینی کرمانشاهی، آهنگی از عارف قزوینی، تنظیمِ جواد معروفی و صدای گرمِ استاد عبدالوهاب شهیدی به همراه تصاویری از شهر تبریز در دههٔ ۱۳۴۰ خورشیدی؛ تصاویری از میدان ساعت، محوطهٔ دانشگاه، مسجد کبود و هنرِ قالیبافی این شهر.
تا نام ایران در جهان باد، پاینده آذربایِجان باد
پاینده آذربایجان باد تا این جهان باد
هر سر که دارد شور وطن را
از هر گزندی در امان باد تا این جهان باد
وطن امید من وطن پناه من
این اشک و آه من باشد گواه من
این خاک ما همپایه خورشید تابان باد تا جهان باد
ای ایران به کامت دور این آسمان باد
در این وطن زبان چو برگشودم
خوش این سخن که از وطن سرودم
ای عمر من ای جان من، ای شور جاویدان من
عشق من و امید من، ایران من
(رحیم معینی کرمانشاهی)
تصنیف را بطور کامل از اینجا بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
چه آذرها به جان از مُلکِ آذربایجان داریم و تصنیفِ آذربایجان و تصاویرِ همراه، تقدیم به آزادگانِ آذربایجان، سرزمینِ آتش
ترانهای در افشاری با کلامِ استاد رحیم معینی کرمانشاهی، آهنگی از عارف قزوینی، تنظیمِ جواد معروفی و صدای گرمِ استاد عبدالوهاب شهیدی به همراه تصاویری از شهر تبریز در دههٔ ۱۳۴۰ خورشیدی؛ تصاویری از میدان ساعت، محوطهٔ دانشگاه، مسجد کبود و هنرِ قالیبافی این شهر.
تا نام ایران در جهان باد، پاینده آذربایِجان باد
پاینده آذربایجان باد تا این جهان باد
هر سر که دارد شور وطن را
از هر گزندی در امان باد تا این جهان باد
وطن امید من وطن پناه من
این اشک و آه من باشد گواه من
این خاک ما همپایه خورشید تابان باد تا جهان باد
ای ایران به کامت دور این آسمان باد
در این وطن زبان چو برگشودم
خوش این سخن که از وطن سرودم
ای عمر من ای جان من، ای شور جاویدان من
عشق من و امید من، ایران من
(رحیم معینی کرمانشاهی)
تصنیف را بطور کامل از اینجا بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍45👎1
🔴 شاعری از خطۀ آذربایجان: «معجز شبستری»
میرزا علی معجز شبستری یکی از شاعران خطۀ آذربایجان است که اشعارش حلاوت خاصی دارد. بسیاری از مردم، اشعار فارسی و ترکی آذری معجز را دوست میدارند و همواره به نیکی از او یاد میکنند. در شعر معجز شبستری (چه فارسی و چه ترکی آذری) مفاهیمی همچون ایراندوستی، علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران، لزوم مدرن شدن کشور، سواد آموزی مردم و پیشرفت، حضور ملموسی دارد.
میرزا علی معجز شبستری، شاعر ایراندوستِ آذربایحانی در شعری میگوید:
چوخ سئور ایرانلیلار جان کیمی ایرانینی
کج باخا هر کس اونا لشکر تؤکر قانینی
برگردان:
ایرانیها، ایرانشان را مانندِ جانشان دوست دارند
هرکس بدان (یعنی ایران) کج نگاه کند، لشکر خونش را میریزد.
میرزا علی معجز شبستری در شعر معروف قلم و با بزرگداشتِ حکیم فردوسی توسی میسراید:
اودور رستمی راکیب رخش ائدن
اودور هیکلِ نادری نقش ائدن
شاه عباسه نامِ نکو، بخش ائدن
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
اگر اولماسایدی جهاندا قلم
دئییلمزدی دونیاده نام عجم
علمدار فردوسی محترم
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
🔴 شاعری از خطۀ آذربایجان: «معجز شبستری»
میرزا علی معجز شبستری یکی از شاعران خطۀ آذربایجان است که اشعارش حلاوت خاصی دارد. بسیاری از مردم، اشعار فارسی و ترکی آذری معجز را دوست میدارند و همواره به نیکی از او یاد میکنند. در شعر معجز شبستری (چه فارسی و چه ترکی آذری) مفاهیمی همچون ایراندوستی، علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران، لزوم مدرن شدن کشور، سواد آموزی مردم و پیشرفت، حضور ملموسی دارد.
میرزا علی معجز شبستری، شاعر ایراندوستِ آذربایحانی در شعری میگوید:
چوخ سئور ایرانلیلار جان کیمی ایرانینی
کج باخا هر کس اونا لشکر تؤکر قانینی
برگردان:
ایرانیها، ایرانشان را مانندِ جانشان دوست دارند
هرکس بدان (یعنی ایران) کج نگاه کند، لشکر خونش را میریزد.
میرزا علی معجز شبستری در شعر معروف قلم و با بزرگداشتِ حکیم فردوسی توسی میسراید:
اودور رستمی راکیب رخش ائدن
اودور هیکلِ نادری نقش ائدن
شاه عباسه نامِ نکو، بخش ائدن
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
اگر اولماسایدی جهاندا قلم
دئییلمزدی دونیاده نام عجم
علمدار فردوسی محترم
قلم دیر قلم، بارکالله قلم
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
👍35
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دکتر جواد طباطبایی تبریزی:
«ما یک ملت هستیم ..»
جواد طباطبایی:
من حس میکنم این کشور [یعنی ایران] در خطر جدیست. اغلب وحشت میکنم از آن افقِ نه چندان روشنی که در مقابلِ ماست.
این نظام (جمهوریاسلامی) به آن ایرانِ طبیعی دست زده، انقلابِ فرهنگی به نظامِ فرهنگیِ کشور ما دست زده؛ و چون دست زده، برگرداندنش به آن نظامِ طبیعی - به آن هیئتِ طبیعی - مشکلساز است.
ما کشوری هستیم که کاملاً متمایز است با تمام کشورهایی که در دور و بَر ما هستند؛ ما هیچ ربطی به اینها نداریم.
حرفِ من این است که ما یک کشور هستیم، [ولی بطور مثال] عراق یک کشور نیست. ما یک ملت شدهایم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حرفِ جعلی کنونی، [مثلِ] قومیتها و ... اگر چه [شاید] زبان همدیگر را حتی تا مدتها نفهمیدیم؛ [بطور مثال] پدربزرگِ من با پدربزرگِ یک بچهی بلوچِ کنونی، اینها [شاید] زبانِ همدیگر را نفهمیدند، امّا اینها خودشان را جزء یک ملت میدانستند. ما یک ملت هستیم...
🔴 پینوشت:
برشهایی از یک گفتگو در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، تهیه شده توسط رسانهی سیما فکر
@IranDel_Channel
💢
«ما یک ملت هستیم ..»
جواد طباطبایی:
من حس میکنم این کشور [یعنی ایران] در خطر جدیست. اغلب وحشت میکنم از آن افقِ نه چندان روشنی که در مقابلِ ماست.
این نظام (جمهوریاسلامی) به آن ایرانِ طبیعی دست زده، انقلابِ فرهنگی به نظامِ فرهنگیِ کشور ما دست زده؛ و چون دست زده، برگرداندنش به آن نظامِ طبیعی - به آن هیئتِ طبیعی - مشکلساز است.
ما کشوری هستیم که کاملاً متمایز است با تمام کشورهایی که در دور و بَر ما هستند؛ ما هیچ ربطی به اینها نداریم.
حرفِ من این است که ما یک کشور هستیم، [ولی بطور مثال] عراق یک کشور نیست. ما یک ملت شدهایم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حرفِ جعلی کنونی، [مثلِ] قومیتها و ... اگر چه [شاید] زبان همدیگر را حتی تا مدتها نفهمیدیم؛ [بطور مثال] پدربزرگِ من با پدربزرگِ یک بچهی بلوچِ کنونی، اینها [شاید] زبانِ همدیگر را نفهمیدند، امّا اینها خودشان را جزء یک ملت میدانستند. ما یک ملت هستیم...
🔴 پینوشت:
برشهایی از یک گفتگو در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، تهیه شده توسط رسانهی سیما فکر
@IranDel_Channel
💢
👍69👎2
ایراندل | IranDel
🔴 نوروز و مسئلۀ امنیت ملی ✍️ مصطفی نصیری متأسفانه با آغاز سال جدید و نگاه سرد سیستم به گرامیداشت نوروز، این پدیده نوشوندۀ لایتکرر، حاشیههایی برای اولینبار دربارۀ نوروز شکل گرفت که بیسابقه بود. قبل از پرداختن به نگاه سرد به نوروز که میتواند در پرتو…
🔴 آیندۀ ارومیه در غیابِ دولت!
✍️ طاهر خدیو
در سالهای اخیر شیوۀ حکمرانی آذربایجان غربی و شهر ارومیه به مسالهای جدّی برای ایران و آیندۀ آن تبدیل شده است. در مواجهه با این مسئله برخی از نسخۀ شفابخش همبستگی ملّی سخن میگویند، در حالی که پس از انقلاب اسلامی، مفهوم ملّت در گفتار رسمی هرگز جایگاه و تعریف روشن و بیابهامی نداشته است.
در مقابل برخی سراغ راهحلهای روشنفکرانه میروند بدون آنکه به الزامات مسئله آگاه باشند. از آنجا که آنچه مسئلهمند شده، موجودیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کُردها در استان آذربایجان غربی است، کاربست ایدههای چندفرهنگگرایانه و کثراتگرایانه که نیازمند سطحی از برابری هستند، موضوعیتی نخواهد داشت. در مورد اخیر هر سازوکاری که موجودیت و بزرگی جمعیتِ کُرد را ولو در مسالمتآمیزترین و متمدنانهترین شکل ممکن آشکار سازد، با ادعاهای ایدئولوژیک، خشمگینانه و نخنما از قبیل قشونکشی مردم سنندج و مهاباد برای حضور در انتخابات و جشن نوروز ارومیه روبهرو میشود. این ادعاها به قدری سست است که به اذعان بیانیۀ اخیر سازمانهای جداییطلب تُرکگرا، جز در آنکارا و باکو یاور و پذیرایی نیافتهاند.
از آنجا که در ایران معاصر بر خلاف ترکیه، صرف وجود گروههای قومی هرگز انکار نشده است، در سپهر علایق ژئوپلتیکی جدید ترکیه میتوان استدلال کرد که مسئلۀ انکار جمعیت کُرد با سیاستهای کلان و خط تبلیغاتی ترکیه بیارتباط نیست. در اصل، ماجرا به بیش از یک سده قبل بازمیگردد؛ در اوایل سدۀ بیستم هنگامی که آرمان توران به چراغ راهنمای تُرکهای جوان [در خلافتِ عثمانی] تبدیل شد، آذربایجان تاریخی که در گذشته همواره یکی از موانع گسترش خلافتِ عثمانی بود، در آگاهی محافل تُرکگرا جایگاهی اساسی یافت. تغییر نام نواحی تاتارِ شمال ارس تنها در این چارچوب قابل درک است. در همان زمان برخی پژوهشگران غربی با فراست دریافتند که این آگاهی نوظهور تُرکی، کُردها و ارمنیها را مانع و حائلی بر سر راه آرمان توران و ایدۀ اتصال آناتولی به سرزمینهای تُرکنشین میداند. حتی آتاترک که از آرمان توران به نفع سیاست واقعگرایانه، دست کشیده بود، در جریان توافقات با بلشویکها با چنین ذهنیتی، سرنوشت نخجوان را به گونهای رقم زد که هرگز بدون رضایت ترکیه به ارمنستان واگذار نشود.
در سالهای اخیر با برآمدن اسلامگرایان در ترکیه، بلندپروازیهای “اردوی اسلام” در قفقاز و آذربایجان تاریخی - که پس از متارکه مودروس به مدت یک سده مسکوت مانده بود - دوباره جان گرفته و آرمان توران دگربار در افق پدیدار شده است. بیجهت نیست که اسلامگرایان ترکیه در پی معرفی الفبای مشترک و تلاش برای تاسیس زبانی فهمپذیر میان همه تُرکزبانهای دنیا هستند. از لحاظ استراتژیک، دالان باریک زنگزور بهرغم اهمیتش، هیچ تناسبی با این آرمان بلندپروازانه ندارد. بنابراین روشن است که ترکیه در درازمدت به کدام سوی نظر و چه نگرشی به کُردهای ایران دارد.
دست کشیدن آتاترک از آرمان توران در کنار تداوم حضور این آرمان در گفتار رسمی و تبلیغی ترکیه، وضعیتی متناقض و ریاکارانه پدید آورده است. جمهوری ترکیه از سال ۱۹۲۴ [میلادی] واژۀ ترک را به شناسۀ شهروندی و هویت این کشور تبدیل کرده است، به گونهای که هر کدام از شهروندان این کشور اعم از کُرد، تُرک و ارمنی، به عنوان تُرک به شمار میروند. از این نگاه، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر به همان اندازه نابخردانه خواهد بود که کسی مردم برزیل را پرتغالی یا مردم آرژانتین را اسپانیایی بداند. در پرتو این بصیرت، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر و ادعای همبستگی با آنان، از جنس همان برخورد فرصتطلبانۀ پوتین با روستبارها در جمهوریهای سابق شوروی و اعطای تابعیت روسی به آنان خواهد بود.
ترکیه معنای عام و پیشین واژۀ "تُرک" را که پس از تخصیص خوردن این واژه، دیگر از جهت حقوقی، نمیتواند معنای محصلی داشته باشد، به سیاق روسیه ابزار توسعهطلبی در کشورهای دیگر قرار داده و در مناطقی مانند قرهباغ و قبرس عملاً علیه جمعیتهای غیرتُرکزبان دست به اقدام زده است.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 آیندۀ ارومیه در غیابِ دولت!
✍️ طاهر خدیو
در سالهای اخیر شیوۀ حکمرانی آذربایجان غربی و شهر ارومیه به مسالهای جدّی برای ایران و آیندۀ آن تبدیل شده است. در مواجهه با این مسئله برخی از نسخۀ شفابخش همبستگی ملّی سخن میگویند، در حالی که پس از انقلاب اسلامی، مفهوم ملّت در گفتار رسمی هرگز جایگاه و تعریف روشن و بیابهامی نداشته است.
در مقابل برخی سراغ راهحلهای روشنفکرانه میروند بدون آنکه به الزامات مسئله آگاه باشند. از آنجا که آنچه مسئلهمند شده، موجودیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کُردها در استان آذربایجان غربی است، کاربست ایدههای چندفرهنگگرایانه و کثراتگرایانه که نیازمند سطحی از برابری هستند، موضوعیتی نخواهد داشت. در مورد اخیر هر سازوکاری که موجودیت و بزرگی جمعیتِ کُرد را ولو در مسالمتآمیزترین و متمدنانهترین شکل ممکن آشکار سازد، با ادعاهای ایدئولوژیک، خشمگینانه و نخنما از قبیل قشونکشی مردم سنندج و مهاباد برای حضور در انتخابات و جشن نوروز ارومیه روبهرو میشود. این ادعاها به قدری سست است که به اذعان بیانیۀ اخیر سازمانهای جداییطلب تُرکگرا، جز در آنکارا و باکو یاور و پذیرایی نیافتهاند.
از آنجا که در ایران معاصر بر خلاف ترکیه، صرف وجود گروههای قومی هرگز انکار نشده است، در سپهر علایق ژئوپلتیکی جدید ترکیه میتوان استدلال کرد که مسئلۀ انکار جمعیت کُرد با سیاستهای کلان و خط تبلیغاتی ترکیه بیارتباط نیست. در اصل، ماجرا به بیش از یک سده قبل بازمیگردد؛ در اوایل سدۀ بیستم هنگامی که آرمان توران به چراغ راهنمای تُرکهای جوان [در خلافتِ عثمانی] تبدیل شد، آذربایجان تاریخی که در گذشته همواره یکی از موانع گسترش خلافتِ عثمانی بود، در آگاهی محافل تُرکگرا جایگاهی اساسی یافت. تغییر نام نواحی تاتارِ شمال ارس تنها در این چارچوب قابل درک است. در همان زمان برخی پژوهشگران غربی با فراست دریافتند که این آگاهی نوظهور تُرکی، کُردها و ارمنیها را مانع و حائلی بر سر راه آرمان توران و ایدۀ اتصال آناتولی به سرزمینهای تُرکنشین میداند. حتی آتاترک که از آرمان توران به نفع سیاست واقعگرایانه، دست کشیده بود، در جریان توافقات با بلشویکها با چنین ذهنیتی، سرنوشت نخجوان را به گونهای رقم زد که هرگز بدون رضایت ترکیه به ارمنستان واگذار نشود.
در سالهای اخیر با برآمدن اسلامگرایان در ترکیه، بلندپروازیهای “اردوی اسلام” در قفقاز و آذربایجان تاریخی - که پس از متارکه مودروس به مدت یک سده مسکوت مانده بود - دوباره جان گرفته و آرمان توران دگربار در افق پدیدار شده است. بیجهت نیست که اسلامگرایان ترکیه در پی معرفی الفبای مشترک و تلاش برای تاسیس زبانی فهمپذیر میان همه تُرکزبانهای دنیا هستند. از لحاظ استراتژیک، دالان باریک زنگزور بهرغم اهمیتش، هیچ تناسبی با این آرمان بلندپروازانه ندارد. بنابراین روشن است که ترکیه در درازمدت به کدام سوی نظر و چه نگرشی به کُردهای ایران دارد.
دست کشیدن آتاترک از آرمان توران در کنار تداوم حضور این آرمان در گفتار رسمی و تبلیغی ترکیه، وضعیتی متناقض و ریاکارانه پدید آورده است. جمهوری ترکیه از سال ۱۹۲۴ [میلادی] واژۀ ترک را به شناسۀ شهروندی و هویت این کشور تبدیل کرده است، به گونهای که هر کدام از شهروندان این کشور اعم از کُرد، تُرک و ارمنی، به عنوان تُرک به شمار میروند. از این نگاه، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر به همان اندازه نابخردانه خواهد بود که کسی مردم برزیل را پرتغالی یا مردم آرژانتین را اسپانیایی بداند. در پرتو این بصیرت، تُرک نامیدن اتباع کشورهای دیگر و ادعای همبستگی با آنان، از جنس همان برخورد فرصتطلبانۀ پوتین با روستبارها در جمهوریهای سابق شوروی و اعطای تابعیت روسی به آنان خواهد بود.
ترکیه معنای عام و پیشین واژۀ "تُرک" را که پس از تخصیص خوردن این واژه، دیگر از جهت حقوقی، نمیتواند معنای محصلی داشته باشد، به سیاق روسیه ابزار توسعهطلبی در کشورهای دیگر قرار داده و در مناطقی مانند قرهباغ و قبرس عملاً علیه جمعیتهای غیرتُرکزبان دست به اقدام زده است.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 آیندۀ ارومیه در غیابِ دولت! ✍️ طاهر خدیو در سالهای اخیر شیوۀ حکمرانی آذربایجان غربی و شهر ارومیه به مسالهای جدّی برای ایران و آیندۀ آن تبدیل شده است. در مواجهه با این مسئله برخی از نسخۀ شفابخش همبستگی ملّی سخن میگویند، در حالی که پس از انقلاب اسلامی،…
👍42👎6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سخنرانی دکتر عزتالله همایونفر / راز بقای ملت بزرگ ایران در طول قرون
در این ویدیو از دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی، دکتر عزتالله همایونفر، ادیب و سیاستمدار ایرانی در دانشگاه مازندران از ملتِ تاریخی ایران میگوید؛ از هویتِ ملّی میگوید؛ از راز ماندگاری این ملّتِ بزرگ در برابر طوفانهای تاریخ.
سخنانی که شنیدنش الهامبخش است.
@IranDel_Channel
💢
در این ویدیو از دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی، دکتر عزتالله همایونفر، ادیب و سیاستمدار ایرانی در دانشگاه مازندران از ملتِ تاریخی ایران میگوید؛ از هویتِ ملّی میگوید؛ از راز ماندگاری این ملّتِ بزرگ در برابر طوفانهای تاریخ.
سخنانی که شنیدنش الهامبخش است.
@IranDel_Channel
💢
👍43👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای سرودِ میهنیِ «اِی ایران» توسط گروه سرودِ ارتشِ ایران در رژۀ نظامی روز ۲۱ آذر - روزِ نجاتِ آذربایجان - در دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی
#مستند
@IranDel_Channel
💢
#مستند
@IranDel_Channel
💢
👍55👎2
Telegram
ایراندل + | + IranDel
@IranDel_Channel
💢
💢
🎙 بازخوانی بخشی از اشعار شیخ صفیالدین اردبیلی و شیخ اشراق
اجرا توسط محمد مطلق
فهلویات و زبانهای محلی ایران در چند صد سال؛
چرا شعر آذری شیخ صفیالدین اردبیلی و شعر کُردی شیخ اشراق شبیه یکدیگرند؟
زبان آذری چگونه زبانی بوده و چگونه تبدیل به زبانِ ترکی آذربایجانی شده است؟
نسبت فارسی با زبانهای محلی ایران چگونه است؟
🔴 بُنمایه:
کانال صدای قفقاز
🔴 پروندۀ شنیداری را از «اینجا» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
🎙 بازخوانی بخشی از اشعار شیخ صفیالدین اردبیلی و شیخ اشراق
اجرا توسط محمد مطلق
فهلویات و زبانهای محلی ایران در چند صد سال؛
چرا شعر آذری شیخ صفیالدین اردبیلی و شعر کُردی شیخ اشراق شبیه یکدیگرند؟
زبان آذری چگونه زبانی بوده و چگونه تبدیل به زبانِ ترکی آذربایجانی شده است؟
نسبت فارسی با زبانهای محلی ایران چگونه است؟
🔴 بُنمایه:
کانال صدای قفقاز
🔴 پروندۀ شنیداری را از «اینجا» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍27👎2
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 سیزدهبدر به قلم ناصرالدین شاه قاجار
✍️ با کوشش فاطمه قاضیها
سیزدهبدر سال ۱۲۶۶ هجری شمسی به روایت ناصرالدین شاه قاجار:
روز شنبه ۱۳ عید، هشتم رجب [ ۱۳۰۴ ه.ق = ۱۳ فروردین ۱۲۶۶ خورشیدی]:
امروز سیزدهم عید است، هوای آفتاب بسیار خوب گرم صحیحی بود. فصل بهار و موقع همهچیز است. هیچ سال هم سیزده عید را به این خوبی ندیده بودیم، که مردم به این ذوق و شوق به گردش بروند و عیش کنند. صبح علیالرسم سوار شده، رفتیم دوشانتپه. ناهار را پیش در عمارت کوه دوشانتپه گرم حاضر کرده بودند. عزیز السلطان را هم پیش فرستاده بودیم رفته بود آنجا. جمعیت در خیابان دوشانتپه و راه دولاب که به سمت دوشانتپه میرفتند، به اندازهای بود که مافوق نداشت. ده پانزده هزار نفر جمعیت که متصل دُم ریز میرفتند. یک راست آمدیم بالا، عزیز السلطان را دیدم بازی میکرد، اما گرما زده شده بود. هوا خیلی گرم بود. بعد با دوربین شهر و اطراف شهر و همهجا را تماشا کردیم. توی باغ و اطراف شهر معرکه بود. از جمعیت و مردم هم متصل دسته به دسته میآمدند. یک دسته آمدند، ساز داشتند و رقاص جلوی آنها میرقصید و دست میزدند و میآمدند، یک دسته دیگر دُهل و سُرنا داشتند، همینطور از شهر که بیرون آمدند، میزدند، تا وارد شدند. ولی خیلی خوب میزدند.
این همه جمعیت که میآمد و میرفت،سرِ استخر هیچ معلوم نبود که آدمی آنجا باشد. بعد از تماشا ناهار خوردیم، دوباره تماشا کردیم.
عزیزالسلطان ... از طرف گنجآباد رفتند.
آنها که رفتند ما هم قدری تماشا کردیم. باز با دوربین این طرف آن طرف را دیدیم. بعد دیدم خواب دارم، رختخوابی انداختند، خوابیدیم، ...
اعتمادالسلطنه بود، امّا نه او روزنامه داشت نه ما همراه آورده بودیم، بیخودِ بیخود راه میرفت، سایر پیشخدمتها بودند.
سه ساعت به غروب مانده از خواب برخاسته، دوباره اطراف را با دوربین نگاهی کرده، تماشایی کرده، نمازی خوانده، چای و عصرانه خورده، برخاسته، از در که بیرون آمدیم، دیدم پشت سرم صدایی شد، پایی سُر خورد، نگاه کردم، دیدم علاءالدوله است، پایش روی شنها در رفته، زمین خورده، تمام پوست صورتش رفته است و خون زیادی از روی او میآید، و همینطور دارد با ما میآید، گفتم اینطور خوب نیست، شاید مردم تصور میکنند، ما تو را کتک زدهایم. جلوی ما برو و روی خودت را بشوی. علاءالدوله یواش رفت زیر کوه و خودش را شست. دیگر از او هم خبر نداریم.
خلاصه ما هم پایین آمده، سوار کالسکه شده، راندیم برای باغ مخبرالدوله.
جمعیت توی صحرا پُر بود و در شُرف مراجعت کردن به شهر بودند. صحرا هم تمام سبز و خرم و خیلی باصفا بود.
راندیم درب بالای باغ مخبرالدوله. کالسکه ایستاد، پیاده شدیم. مخبرالدوله، نیرالملک، مخبرالملک، ناظم مدرسه، میرزا علی خان، میرزا جعفرخان درب در ایستاده بودند، وارد باغ شدیم، باغ خیلی با صفا بود. شیرینی زیادی، تدارک مفصلی، از پیشکش و همه چیز مخبرالدوله حاضر کرده بود و حال آن که امروز صبح او را خبر کرده بودیم و گفته بودیم، بیش از یک قلیان در آنجا توقف نخواهیم کرد، خیلی تدارک کرده بود. با مخبرالدوله مشغول صحبت شدیم. مخبرالملک تلگرافی آورد به دست ما داد، عرض کرد روزنامه قصر و پوبلیکنیوز است. هر دو خبر عجیب بود، در پوبلیکنیوز نوشته بود که امپراطور روس را طپانچه زدند، در روزنامه قصر هم نوشته بودند که حسامالملک به جوانمیر خان حمله برده است، [به ] توپ بسته است. تفنگ زیادی انداخته، جمعیتی از طرفین مجروح و زخم.دار شده، بالاخره جوانمیر زخم دار، خودش و کسانش را تمام اسیر و گرفتهاند و قلعه او را هم تصرف کردهاند.
هر دو خبر عجیبی بود. قدری توی باغ گردش کردیم و پیاده آمدیم باغ لالهزار. از آنجا که آمدیم، دیدیم جمعیت زن و مرد معرکه است. زن و مرد و طلاب و سید، پسرهای آقا سید محسن، همه کس بود. قدری که رفتیم زنها دور ما را گرفتند، زن زیادی همه خوشگل و خوب دور ما بودند. ما هم با آنها بنا کردیم به صحبت کردن. همین طور با زنها صحبتکنان آمدیم، مردم همه بشاش و خوشدل و خوب بودند. به آخر باغ که رسیدیم، یک زن بلندی دونفر دخترهای خودش را دست گرفته بود آورد جلو پیشکش کرد. مخبرالدوله عقب ما بود، گفتیم این دو دختر را ما به مخبرالدوله بخشیدیم. خنده شد. این خبر به زن مخبرالدوله رسیده بود. شب مخبرالدوله را توی خانه راه نداده بود. شام نداده بود بخورد. هرچه مخبرالدوله قسم میخورده است: والله بالله اینطور نیست، میگفته است خیر، تو در لالهزار زن گرفتهای.
خلاصه از باغ لالهزار بیرون آمده، سوار کالسکه شده، از در اندرون وارد شدیم....
🔴 بُنمایه:
بایگانی اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه.
@IranDel_Channel
💢
🔴 سیزدهبدر به قلم ناصرالدین شاه قاجار
✍️ با کوشش فاطمه قاضیها
سیزدهبدر سال ۱۲۶۶ هجری شمسی به روایت ناصرالدین شاه قاجار:
روز شنبه ۱۳ عید، هشتم رجب [ ۱۳۰۴ ه.ق = ۱۳ فروردین ۱۲۶۶ خورشیدی]:
امروز سیزدهم عید است، هوای آفتاب بسیار خوب گرم صحیحی بود. فصل بهار و موقع همهچیز است. هیچ سال هم سیزده عید را به این خوبی ندیده بودیم، که مردم به این ذوق و شوق به گردش بروند و عیش کنند. صبح علیالرسم سوار شده، رفتیم دوشانتپه. ناهار را پیش در عمارت کوه دوشانتپه گرم حاضر کرده بودند. عزیز السلطان را هم پیش فرستاده بودیم رفته بود آنجا. جمعیت در خیابان دوشانتپه و راه دولاب که به سمت دوشانتپه میرفتند، به اندازهای بود که مافوق نداشت. ده پانزده هزار نفر جمعیت که متصل دُم ریز میرفتند. یک راست آمدیم بالا، عزیز السلطان را دیدم بازی میکرد، اما گرما زده شده بود. هوا خیلی گرم بود. بعد با دوربین شهر و اطراف شهر و همهجا را تماشا کردیم. توی باغ و اطراف شهر معرکه بود. از جمعیت و مردم هم متصل دسته به دسته میآمدند. یک دسته آمدند، ساز داشتند و رقاص جلوی آنها میرقصید و دست میزدند و میآمدند، یک دسته دیگر دُهل و سُرنا داشتند، همینطور از شهر که بیرون آمدند، میزدند، تا وارد شدند. ولی خیلی خوب میزدند.
این همه جمعیت که میآمد و میرفت،سرِ استخر هیچ معلوم نبود که آدمی آنجا باشد. بعد از تماشا ناهار خوردیم، دوباره تماشا کردیم.
عزیزالسلطان ... از طرف گنجآباد رفتند.
آنها که رفتند ما هم قدری تماشا کردیم. باز با دوربین این طرف آن طرف را دیدیم. بعد دیدم خواب دارم، رختخوابی انداختند، خوابیدیم، ...
اعتمادالسلطنه بود، امّا نه او روزنامه داشت نه ما همراه آورده بودیم، بیخودِ بیخود راه میرفت، سایر پیشخدمتها بودند.
سه ساعت به غروب مانده از خواب برخاسته، دوباره اطراف را با دوربین نگاهی کرده، تماشایی کرده، نمازی خوانده، چای و عصرانه خورده، برخاسته، از در که بیرون آمدیم، دیدم پشت سرم صدایی شد، پایی سُر خورد، نگاه کردم، دیدم علاءالدوله است، پایش روی شنها در رفته، زمین خورده، تمام پوست صورتش رفته است و خون زیادی از روی او میآید، و همینطور دارد با ما میآید، گفتم اینطور خوب نیست، شاید مردم تصور میکنند، ما تو را کتک زدهایم. جلوی ما برو و روی خودت را بشوی. علاءالدوله یواش رفت زیر کوه و خودش را شست. دیگر از او هم خبر نداریم.
خلاصه ما هم پایین آمده، سوار کالسکه شده، راندیم برای باغ مخبرالدوله.
جمعیت توی صحرا پُر بود و در شُرف مراجعت کردن به شهر بودند. صحرا هم تمام سبز و خرم و خیلی باصفا بود.
راندیم درب بالای باغ مخبرالدوله. کالسکه ایستاد، پیاده شدیم. مخبرالدوله، نیرالملک، مخبرالملک، ناظم مدرسه، میرزا علی خان، میرزا جعفرخان درب در ایستاده بودند، وارد باغ شدیم، باغ خیلی با صفا بود. شیرینی زیادی، تدارک مفصلی، از پیشکش و همه چیز مخبرالدوله حاضر کرده بود و حال آن که امروز صبح او را خبر کرده بودیم و گفته بودیم، بیش از یک قلیان در آنجا توقف نخواهیم کرد، خیلی تدارک کرده بود. با مخبرالدوله مشغول صحبت شدیم. مخبرالملک تلگرافی آورد به دست ما داد، عرض کرد روزنامه قصر و پوبلیکنیوز است. هر دو خبر عجیب بود، در پوبلیکنیوز نوشته بود که امپراطور روس را طپانچه زدند، در روزنامه قصر هم نوشته بودند که حسامالملک به جوانمیر خان حمله برده است، [به ] توپ بسته است. تفنگ زیادی انداخته، جمعیتی از طرفین مجروح و زخم.دار شده، بالاخره جوانمیر زخم دار، خودش و کسانش را تمام اسیر و گرفتهاند و قلعه او را هم تصرف کردهاند.
هر دو خبر عجیبی بود. قدری توی باغ گردش کردیم و پیاده آمدیم باغ لالهزار. از آنجا که آمدیم، دیدیم جمعیت زن و مرد معرکه است. زن و مرد و طلاب و سید، پسرهای آقا سید محسن، همه کس بود. قدری که رفتیم زنها دور ما را گرفتند، زن زیادی همه خوشگل و خوب دور ما بودند. ما هم با آنها بنا کردیم به صحبت کردن. همین طور با زنها صحبتکنان آمدیم، مردم همه بشاش و خوشدل و خوب بودند. به آخر باغ که رسیدیم، یک زن بلندی دونفر دخترهای خودش را دست گرفته بود آورد جلو پیشکش کرد. مخبرالدوله عقب ما بود، گفتیم این دو دختر را ما به مخبرالدوله بخشیدیم. خنده شد. این خبر به زن مخبرالدوله رسیده بود. شب مخبرالدوله را توی خانه راه نداده بود. شام نداده بود بخورد. هرچه مخبرالدوله قسم میخورده است: والله بالله اینطور نیست، میگفته است خیر، تو در لالهزار زن گرفتهای.
خلاصه از باغ لالهزار بیرون آمده، سوار کالسکه شده، از در اندرون وارد شدیم....
🔴 بُنمایه:
بایگانی اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه.
@IranDel_Channel
💢
👍28