Telegram
attach 📎
🔴 ساقینامۀ حافظ شیرازی
بیا ساقی، آن مِی که حال آوَرَد،
کرامَت فَزاید، کمال آوَرَد،
به من دِه که بَس بیدل افتادهام
وَز این هر دو بیحاصل افتادهام.
بیا ساقی، آن مِی که عکسش ز جام،
به کیخسرو و جَم فرستد پیام،
بِده تا بگویم، به آواز نی،
که جمشید کی بود و کاووس کی.
بیا ساقی، آن کیمیایِ فُتوح،
که با گنجِ قارون دَهَد عُمرِ نوح،
بده تا به رویت گُشایند باز
درِ کامرانی و عُمْرِ دراز.
بده ساقی آن مِی کز او جامِ جَم
زَنَد لافِ بینایی انْدر عَدَم.
به من دِه که گردم به تاییدِ جام،
چُو جَم، آگَهَ از سِرّ ِ عالَمْ تَمام.
دَم از سِیرِ این دِیرِ دیرینه زَن.
صَلایی به شاهانِ پیشینه زَن.
همان مَنزل است این جهانِ خَراب،
که دیدهست ایوانِ اَفراسیاب.
کجا رایِ پیرانِ لشکرکشش؟
کجا شیده آن تُرکِ خَنجَرکشش؟
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد،
که کس دَخمه نیزش ندارد به یاد.
همان مرحلهست این بیابان دور
که گُم شد در او لشکرِ سَلْم و تور.
بده ساقی آن مِی که عکسش ز جام
به کیخسرو و جَم فرستد پیام.
چه خوش گفت جمشیدِ با تاج و گَنج
که «یک جو نَیَرزد سرایِ سِپَنْج».
بیا ساقی، آن آتشِ تابناک،
که زَردُشت میجویَدش زیرِ خاک،
به من دِه که در کیشِ رِندانِ مَست،
«چه آتشپرست و چه دنیاپرست».
بیا ساقی، آن بِکرِ مستورِ مَست،
که اَندر خرابات دارد نِشَست،
به من دِه که بَدنام خواهم شدن؛
خرابِ مِی و جام خواهم شدن.
بیا ساقی، آن آبِ اندیشهسوز،
که گر شیر نوشَد شَوَد بیشهسوز،
بده تا روَم بر فَلَک شیرگیر؛
به هم بر زَنم دامِ این گرگِ پیر.
بیا ساقی، آن مِی که حورِ بهشت،
عَبیرِ مَلایِک در آن می سِرِشت،
بده تا بُخوری در آتش کُنَم؛
مشامِ خِرَد تا اَبَد خَوش کُنَم.
بده ساقی آن مِی که «شاهی» دهَد؛
به پاکیِّ او دل گواهی دهَد.
مِیَم دِه مگر گَردَمَ ازْ عیبْ پاک.
برآرَم، به عِشرت، سَری زین مغاک.
چُو شُد باغِ روحانیانْ مَسکنم،
در اینجا چرا تختهبندِ تَنَم؟
شرابم دِه و رویِ دولت ببین؛
خرابم کُن و گنجِ حکمت ببین.
من آنم که چُون جام گیرم به دست،
ببینم، در آن آینه، هر چه هست.
به مستی، دَمِ پادشایی زَنَم؛
دَمِ خُسرَوی در گدایی زنم.
به مستی تَوان دُرِّ اَسرار سُفت،
که در «بیخودی» راز نَتْوان نَهُفت؛
که «حافظ» چو مستانه سازَد سُرود،
ز چرخَش دهَد زُهره آوازِ رود.
مُغَنّی کجایی؟ به گلبانگِ رود،
به یاد آوَر آن خسروانیسُرود؛
که تا وَجد را کارسازی کنم،
به رقص آیَم و خِرقهبازی کُنم؛
به اقبال دارایِ دِیهیم و تخت،
بِهین میوهٔ خُسرَوانی درخت،
خدیوِ زمین، پادشاهِ زمان،
مَهِ بُرجِ دولت، شهِ کامران،
که تَمکینِ اورنگِ شاهی از اوست،
تنآسایشِ مرغ و ماهی از اوست،
فروغِ دل و دیدهٔ مُقبلان،
ولینعمتِ جانِ صاحبدلان؛
اَلا اِی همایِ همایوننَظر،
خُجَستهسروشِ مُبارکخَبَر،
فلک را گُهر دَر صَدَف چُون تو نیست.
فریدون و جَم را خَلَف چُون تو نیست.
به جایِ سِکندَر، بِمان سالها.
به دانادلی، کشف کُن حالها.
سَرِ فِتنه دارد دگر روزگار،
من و مستی و فتنهٔ چشمِ یار.
یکی تیغ دانَد زَدن روز ِکار،
یکی را قَلَمزَن کند روزگار.
مغنّی بزن، آن نوآیینسُرود.
بگو با حریفان به آوازِ رود:
«مَرا بر عَدو عاقبتْ فُرصَت است
که از آسمان مُژدهٔ نُصرت است».
مغنّی نوایِ طَرَب ساز کُن.
به قول و غزل قصّه آغاز کن؛
که بارِ غَمَم بر زمین دوختْ پای.
به ضَربِ اصولم برآوَر ز جای.
مغنّی نوایی به گُلبانگِ رود،
بگوی و بزن خسروانی سرود.
روانِ بزرگان ز خود شاد کن؛
ز پرویز و از باربد یاد کن.
مغنّی از آن پرده نقشی بیار.
ببین تا چه گفت از درون پردهدار.
چُنان بَرکش آوازِ خُنیاگری،
که ناهیدِ چَنگی به رقص آوری.
رَهی زن که صوفی به حالَت رَوَد؛
به مَستیِّ وَصلش حَوالَت رَوَد.
مغنّی دَف و چنگ را ساز دِه؛
به آیینِ خوش، نغمه آواز دِه.
فریبِ جهان قصهٔ روشَن اسْت؛
بِبین تا چِه زایَد، شبْ آبِستَنَ اسْت.
مغنّی، مَلولَامْ، دوتایی بزن.
به یکتاییِ او که تایی بزن.
همیبینم از دورِ گَردونْ شگفت.
ندانم کِه را، خاک، خواهد گرفت.
دگر رندِ مُغ آتشی میزنَد،
ندانم چراغِ کِه بَرمیکُند.
در این خونْفِشان عرصهٔ رَستخیز،
تو خونِ صُراحی و ساغر بریز.
به مستان، نویدِ سُرودی فرست.
به یارانِ رفته دُرودی فرست.
🔴 ویدئوی پیوست:
اجرای ابیاتی از ساقینامه توسط استاد محمدرضا شجریان
@IranDel_Channel
💢
🔴 ساقینامۀ حافظ شیرازی
بیا ساقی، آن مِی که حال آوَرَد،
کرامَت فَزاید، کمال آوَرَد،
به من دِه که بَس بیدل افتادهام
وَز این هر دو بیحاصل افتادهام.
بیا ساقی، آن مِی که عکسش ز جام،
به کیخسرو و جَم فرستد پیام،
بِده تا بگویم، به آواز نی،
که جمشید کی بود و کاووس کی.
بیا ساقی، آن کیمیایِ فُتوح،
که با گنجِ قارون دَهَد عُمرِ نوح،
بده تا به رویت گُشایند باز
درِ کامرانی و عُمْرِ دراز.
بده ساقی آن مِی کز او جامِ جَم
زَنَد لافِ بینایی انْدر عَدَم.
به من دِه که گردم به تاییدِ جام،
چُو جَم، آگَهَ از سِرّ ِ عالَمْ تَمام.
دَم از سِیرِ این دِیرِ دیرینه زَن.
صَلایی به شاهانِ پیشینه زَن.
همان مَنزل است این جهانِ خَراب،
که دیدهست ایوانِ اَفراسیاب.
کجا رایِ پیرانِ لشکرکشش؟
کجا شیده آن تُرکِ خَنجَرکشش؟
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد،
که کس دَخمه نیزش ندارد به یاد.
همان مرحلهست این بیابان دور
که گُم شد در او لشکرِ سَلْم و تور.
بده ساقی آن مِی که عکسش ز جام
به کیخسرو و جَم فرستد پیام.
چه خوش گفت جمشیدِ با تاج و گَنج
که «یک جو نَیَرزد سرایِ سِپَنْج».
بیا ساقی، آن آتشِ تابناک،
که زَردُشت میجویَدش زیرِ خاک،
به من دِه که در کیشِ رِندانِ مَست،
«چه آتشپرست و چه دنیاپرست».
بیا ساقی، آن بِکرِ مستورِ مَست،
که اَندر خرابات دارد نِشَست،
به من دِه که بَدنام خواهم شدن؛
خرابِ مِی و جام خواهم شدن.
بیا ساقی، آن آبِ اندیشهسوز،
که گر شیر نوشَد شَوَد بیشهسوز،
بده تا روَم بر فَلَک شیرگیر؛
به هم بر زَنم دامِ این گرگِ پیر.
بیا ساقی، آن مِی که حورِ بهشت،
عَبیرِ مَلایِک در آن می سِرِشت،
بده تا بُخوری در آتش کُنَم؛
مشامِ خِرَد تا اَبَد خَوش کُنَم.
بده ساقی آن مِی که «شاهی» دهَد؛
به پاکیِّ او دل گواهی دهَد.
مِیَم دِه مگر گَردَمَ ازْ عیبْ پاک.
برآرَم، به عِشرت، سَری زین مغاک.
چُو شُد باغِ روحانیانْ مَسکنم،
در اینجا چرا تختهبندِ تَنَم؟
شرابم دِه و رویِ دولت ببین؛
خرابم کُن و گنجِ حکمت ببین.
من آنم که چُون جام گیرم به دست،
ببینم، در آن آینه، هر چه هست.
به مستی، دَمِ پادشایی زَنَم؛
دَمِ خُسرَوی در گدایی زنم.
به مستی تَوان دُرِّ اَسرار سُفت،
که در «بیخودی» راز نَتْوان نَهُفت؛
که «حافظ» چو مستانه سازَد سُرود،
ز چرخَش دهَد زُهره آوازِ رود.
مُغَنّی کجایی؟ به گلبانگِ رود،
به یاد آوَر آن خسروانیسُرود؛
که تا وَجد را کارسازی کنم،
به رقص آیَم و خِرقهبازی کُنم؛
به اقبال دارایِ دِیهیم و تخت،
بِهین میوهٔ خُسرَوانی درخت،
خدیوِ زمین، پادشاهِ زمان،
مَهِ بُرجِ دولت، شهِ کامران،
که تَمکینِ اورنگِ شاهی از اوست،
تنآسایشِ مرغ و ماهی از اوست،
فروغِ دل و دیدهٔ مُقبلان،
ولینعمتِ جانِ صاحبدلان؛
اَلا اِی همایِ همایوننَظر،
خُجَستهسروشِ مُبارکخَبَر،
فلک را گُهر دَر صَدَف چُون تو نیست.
فریدون و جَم را خَلَف چُون تو نیست.
به جایِ سِکندَر، بِمان سالها.
به دانادلی، کشف کُن حالها.
سَرِ فِتنه دارد دگر روزگار،
من و مستی و فتنهٔ چشمِ یار.
یکی تیغ دانَد زَدن روز ِکار،
یکی را قَلَمزَن کند روزگار.
مغنّی بزن، آن نوآیینسُرود.
بگو با حریفان به آوازِ رود:
«مَرا بر عَدو عاقبتْ فُرصَت است
که از آسمان مُژدهٔ نُصرت است».
مغنّی نوایِ طَرَب ساز کُن.
به قول و غزل قصّه آغاز کن؛
که بارِ غَمَم بر زمین دوختْ پای.
به ضَربِ اصولم برآوَر ز جای.
مغنّی نوایی به گُلبانگِ رود،
بگوی و بزن خسروانی سرود.
روانِ بزرگان ز خود شاد کن؛
ز پرویز و از باربد یاد کن.
مغنّی از آن پرده نقشی بیار.
ببین تا چه گفت از درون پردهدار.
چُنان بَرکش آوازِ خُنیاگری،
که ناهیدِ چَنگی به رقص آوری.
رَهی زن که صوفی به حالَت رَوَد؛
به مَستیِّ وَصلش حَوالَت رَوَد.
مغنّی دَف و چنگ را ساز دِه؛
به آیینِ خوش، نغمه آواز دِه.
فریبِ جهان قصهٔ روشَن اسْت؛
بِبین تا چِه زایَد، شبْ آبِستَنَ اسْت.
مغنّی، مَلولَامْ، دوتایی بزن.
به یکتاییِ او که تایی بزن.
همیبینم از دورِ گَردونْ شگفت.
ندانم کِه را، خاک، خواهد گرفت.
دگر رندِ مُغ آتشی میزنَد،
ندانم چراغِ کِه بَرمیکُند.
در این خونْفِشان عرصهٔ رَستخیز،
تو خونِ صُراحی و ساغر بریز.
به مستان، نویدِ سُرودی فرست.
به یارانِ رفته دُرودی فرست.
🔴 ویدئوی پیوست:
اجرای ابیاتی از ساقینامه توسط استاد محمدرضا شجریان
@IranDel_Channel
💢
👍30👎1
جشن چهارشنبه سوری
هما ارژنگی
🔴 جشن ملی چهارشنبهسوری فرخنده و همایون و بزمتان شاهانه باد
هموطن، ای یارِ همپیمان من
زنده کن این جشن و آیینِ کهن
خیز و از آتش، تو سرخی وام گیر
کامِ دل از گردشِ ایام گیر
🔴 سرایش و خوانش:
هما ارژنگی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
هموطن، ای یارِ همپیمان من
زنده کن این جشن و آیینِ کهن
خیز و از آتش، تو سرخی وام گیر
کامِ دل از گردشِ ایام گیر
🔴 سرایش و خوانش:
هما ارژنگی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍25👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 داستانِ «حاجی فیروز» | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح میدهد
@IranDel_Channel
💢
🎥 داستانِ «حاجی فیروز» | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح میدهد
@IranDel_Channel
💢
👍21👎1
📷 مشقی از فتحعلیشاه قاجار
دو بیت از غزلِ سعدی شیرازی که به تقارن شب قدر و جشن نوروز اشاره دارد:
مبارکتر شب و خرّمترین روز
به استقبالم آمد بختِ پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
نقل است که فتحعلیشاه قاجار هم در تقارنِ شب قدر و جشن نوروز، این مشق را نوشته است.
@IranDel_Channel
💢
دو بیت از غزلِ سعدی شیرازی که به تقارن شب قدر و جشن نوروز اشاره دارد:
مبارکتر شب و خرّمترین روز
به استقبالم آمد بختِ پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
نقل است که فتحعلیشاه قاجار هم در تقارنِ شب قدر و جشن نوروز، این مشق را نوشته است.
@IranDel_Channel
💢
👍34👎2
Naghmey Noorozi
Gholamhossein Banan
🎼 نوروزخوانی و بهاریهها
🎼 تصنیف نغمهی نوروزی
دستگاه: شور
شاعر: رهی معیری
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
گل من بوستان گشته رويت
چمن از گل شد، چون سر کويت
بلبل از مستی هر نفس نغمهای سر کند
سبزه درگيرد روی صحرا را
لاله آرايد چهر زيبا را
قطره باران چهره لاله را تر کند
@IranDel_Channel
💢
🎼 تصنیف نغمهی نوروزی
دستگاه: شور
شاعر: رهی معیری
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
گل من بوستان گشته رويت
چمن از گل شد، چون سر کويت
بلبل از مستی هر نفس نغمهای سر کند
سبزه درگيرد روی صحرا را
لاله آرايد چهر زيبا را
قطره باران چهره لاله را تر کند
@IranDel_Channel
💢
👍18👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نوروز آمد
به جمشیدبر گوهر افشاندند
مر آن روز را روزِ نو خواندند
سرِ سالِ نو، هُرمَزِ فَورَدین
بر آسوده از رنجْ تن، دل زِ کین،
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
چنین جشنِ فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسرَوان یادگار
(حکیم فردوسی توسی)
نوروزِ جمشیدی دیگر بار به ایران رسید.
هر روزِ ایران و ایرانی، نوروز
بختش پیروز
و تمام نوییها برای ایران و ایرانی باد.
فرخنده و همایون باد جشنِ ملّی و خسروانی نوروز و سال نوی ایرانی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
@IranDel_Channel
💢
به جمشیدبر گوهر افشاندند
مر آن روز را روزِ نو خواندند
سرِ سالِ نو، هُرمَزِ فَورَدین
بر آسوده از رنجْ تن، دل زِ کین،
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
چنین جشنِ فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسرَوان یادگار
(حکیم فردوسی توسی)
نوروزِ جمشیدی دیگر بار به ایران رسید.
هر روزِ ایران و ایرانی، نوروز
بختش پیروز
و تمام نوییها برای ایران و ایرانی باد.
فرخنده و همایون باد جشنِ ملّی و خسروانی نوروز و سال نوی ایرانی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
@IranDel_Channel
💢
👍34👎2
Forwarded from ایراندل | IranDel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
نوروز آمد؛ پیروز آمد
خواننده: بانو هایده
آهنگساز: انوشیروان روحانی
ترانهسرا: بیژن سمندر شیرازی
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
نوروز آمد؛ پیروز آمد
خواننده: بانو هایده
آهنگساز: انوشیروان روحانی
ترانهسرا: بیژن سمندر شیرازی
@IranDel_Channel
💢
👍20👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مهمترین آموزۀ نوروز در معادلات قدرت
در شاهنامه، نوروز، سده و مهرگان سه جشن مهم ایرانیها شمرده شدند و نوروز به جمشید نسبت داده شده است، چه ویژگی در جمشید وجود دارد که نوروز به او نسبت داده میشود؟
جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه تبریزی در گفتگو با برنامه نردبان اکوایران، به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد که فردوسی در واقع قصد دارد تا با برقراری نسبت میان نوروز و جمشید، پیوندی میان اسطوره و واقعیت ایجاد و نوروز را به نوعی با عقلانیت و جهانبینی فلسفی تفسیر کند.
او همچنین به این نکته پرداخت که ظرفیت هایی در نوروز وجود دارد که میتواند چارچوبهای لازم برای حکمرانی را نیز مهیا کند. این مهم مشروط به دخالت دادن آموزهها و فلسفه نوروز در لایه های معرفتی حکمرانی است.
مفهوم صلح، به عنوان مهمترین آموزه نوروز، چنانچه به عنوان یک اصل در حکمرانی در نظر گرفته شود، معادلات سیاستگذاری و قانون را در قدرت تغییر خواهد داد.
@IranDel_Channel
💢
در شاهنامه، نوروز، سده و مهرگان سه جشن مهم ایرانیها شمرده شدند و نوروز به جمشید نسبت داده شده است، چه ویژگی در جمشید وجود دارد که نوروز به او نسبت داده میشود؟
جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه تبریزی در گفتگو با برنامه نردبان اکوایران، به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد که فردوسی در واقع قصد دارد تا با برقراری نسبت میان نوروز و جمشید، پیوندی میان اسطوره و واقعیت ایجاد و نوروز را به نوعی با عقلانیت و جهانبینی فلسفی تفسیر کند.
او همچنین به این نکته پرداخت که ظرفیت هایی در نوروز وجود دارد که میتواند چارچوبهای لازم برای حکمرانی را نیز مهیا کند. این مهم مشروط به دخالت دادن آموزهها و فلسفه نوروز در لایه های معرفتی حکمرانی است.
مفهوم صلح، به عنوان مهمترین آموزه نوروز، چنانچه به عنوان یک اصل در حکمرانی در نظر گرفته شود، معادلات سیاستگذاری و قانون را در قدرت تغییر خواهد داد.
@IranDel_Channel
💢
👍39👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 حضور باشکوه ایرانیان در لحظۀ تحویل سال ۱۴۰۴ خورشیدی در شهر پارسه، پاسارگاد و آرامگاه حکیم فردوسی، حافظ و سعدی شیرازی و ...
ایران برای ما منتهای شادی و سرحدِّ رنج و اندوه است...
@IranDel_Channel
💢
ایران برای ما منتهای شادی و سرحدِّ رنج و اندوه است...
@IranDel_Channel
💢
👍65👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 علی دایی، شهریار فوتبال ایران:
چو ایران نباشد، تن من مباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
علی دایی ضمن شادباشِ نوروز باستانی به هموطنان ایرانی گفت:
باور دارم که در سال جدید نور جایگزین تاریکی، خرد و اندیشه جایگزین جهل و نادانی، سلامتی و شادی جایگزین بیماری و غم و غصه، سفرههای پُر جایگزین تنگدستی و صلح و آرامش جایگزین جنگ و ناآرامی خواهد شد
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
چو ایران نباشد، تن من مباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
علی دایی ضمن شادباشِ نوروز باستانی به هموطنان ایرانی گفت:
باور دارم که در سال جدید نور جایگزین تاریکی، خرد و اندیشه جایگزین جهل و نادانی، سلامتی و شادی جایگزین بیماری و غم و غصه، سفرههای پُر جایگزین تنگدستی و صلح و آرامش جایگزین جنگ و ناآرامی خواهد شد
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍106👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 Happy Nowruz 1404
نوروز ۱۴۰۴ فرخنده
Echoes of History, Haft-Sin at Persepolis
May this Year Brings you Strenght, Happiness, and New Beginnings
هفتسین در کنار عظمت تخت جمشید (شهر پارسه)، پیوندی از نوروز و تاریخ ایرانزمین
سال نو سرشار از شادی، قدرت و برکت باد.
@IranDel_Channel
💢
🎥 Happy Nowruz 1404
نوروز ۱۴۰۴ فرخنده
Echoes of History, Haft-Sin at Persepolis
May this Year Brings you Strenght, Happiness, and New Beginnings
هفتسین در کنار عظمت تخت جمشید (شهر پارسه)، پیوندی از نوروز و تاریخ ایرانزمین
سال نو سرشار از شادی، قدرت و برکت باد.
@IranDel_Channel
💢
👍44👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 لحظۀ اعتدال بهاری، لحظۀ نوروز و لحظۀ آغاز سال نو ایرانی در شهر پارسه، قلب تاریخ و تمدّنِ ایرانزمین
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍42👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آرامگاه حکیم فردوسی توسی و آرامگاه استاد محمدرضا شجریان، خسرو آواز ایران، در نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍49👎4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 پیام نوروزی استاد جلال خالقی مطلق، شاهنامهشناس
دکتر جلال خالقی مطلق:
نوروز ای برادر تاریخ، دیرینهپا برابر تاریخ
ای پاکزاد حلقهٔ زرین هر کس که کوفت بر در تاریخ
🔴 بُنمایه:
مؤسسۀ میراث مکتوب
@IranDel_Channel
💢
دکتر جلال خالقی مطلق:
نوروز ای برادر تاریخ، دیرینهپا برابر تاریخ
ای پاکزاد حلقهٔ زرین هر کس که کوفت بر در تاریخ
🔴 بُنمایه:
مؤسسۀ میراث مکتوب
@IranDel_Channel
💢
👍39👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 داستانِ «سبزه و هفت سین» | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح میدهد
@IranDel_Channel
💢
🎥 داستانِ «سبزه و هفت سین» | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح میدهد
@IranDel_Channel
💢
👍38👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عَلمِ دولتِ نوروز، درفشِ همیشه افراشته ایران
عَلمِ دولتِ نوروز به صحرا برخاست
زحمتِ لشکرِ سرما ز سرِ ما برخاست
موسمِ نغمهٔ چنگست که در بزمِ صبوح
بلبلان را ز چمن، ناله و غوغا برخاست
(از قصاید بهاری سعدی شیرازی)
با صدای مرشد محمد مرادی
@IranDel_Channel
💢
عَلمِ دولتِ نوروز به صحرا برخاست
زحمتِ لشکرِ سرما ز سرِ ما برخاست
موسمِ نغمهٔ چنگست که در بزمِ صبوح
بلبلان را ز چمن، ناله و غوغا برخاست
(از قصاید بهاری سعدی شیرازی)
با صدای مرشد محمد مرادی
@IranDel_Channel
💢
👍44👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نقشِ شاهنامه در آیندۀ ایران
گفتگوی «رسانۀ پارسی» با زاگرس زند، دکترای تاریخ و شاهنامهپژوه
🔴 این گفتگو را میتوان در یوتیوب هم «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
گفتگوی «رسانۀ پارسی» با زاگرس زند، دکترای تاریخ و شاهنامهپژوه
🔴 این گفتگو را میتوان در یوتیوب هم «تماشا» کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍32👎3
🔴 «قومگرایی دیگرستیز؛ زخم ارومیه»
✍️ مولود حاجیزاده
آنچه این روزها در «ارومیه» میگذرد؛ جلوهای کوچک از تجویز قومگرایی است. قومگرایانی که فلسفه و بنیان فکریشان بر «دیگریسازی» قرار دارد؛ در یک سو این شهر (ارومیه) را کُردنشین خوانده و "تُرکها" را مهاجم به قلمرو خود خطاب میکنند و در سوی دیگر همانها که مهاجم خطاب شدند، با شعارهایی نفرتجویانه، "کُردها" را هدف نفرت قومیتی قرار میدهند. این «دیگریسازی قومیتی» تجسم و قرائتی از کینتوزی است و این چیزی جز اسارت در ذهنیت فاشیستی نیست. وقتی کُرد [زبان] میگوید تُرک [زبان] باید برود، و ترک [زبان] میگوید کُرد [زبان] باید برود، هر دو در حال ساختن جهانی غیرممکناند؛ جهانی که در آن جایی برای دیگری وجود ندارد.
تئودور آدورنو، میگوید، فاشیسم با کشتار آغاز نمیشود، بلکه شروع آن با زبان است. زبان طرد، نفرت، خالصسازی. همان زبانی که روزی در رواندا و روزی در بالکان، به خون بدل شد. قومگرایی زمانی که بر نفی دیگری بنا شود، همان ساختار ایدئولوژیکی را بازتولید میکند که در فاشیسمهای کلاسیک قرن بیستم شاهدش بودیم. و امروز چیزی شبیه به آن را از ارومیه میشنویم. نادیدهگرفتن نشانههای ابتدایی چنین گفتمانی، خطای تاریخی ما خواهد بود. وقتی در جایی مانند ارومیه، کودک تُرک [زبان] یا کُرد [زبان] یاد میگیرد که همکلاسیاش «متعلق به این شهر نیست»، ما پیشاپیش بذر خصومتی کاشتهایم که آینده را میسوزاند.
ایران در طول قرون، صحنهی همزیستی اقوام مختلف بوده، مشابه جایی همچون افغانستان که سالها در آتش گسلهای قومیتی سوخته و میسوزد. گسلهای قومیتی، زمانی فعال میشوند که ما از هویت مشترکی که پیوندی میانمان برقرار میکند عبور کرده و به هویتهای قومی مطلق توسل جوییم. این چیزی جز شکستن پلهای همزیستی نیست.
قومگرایی، شورشی است علیه جهانی مدرن و زیستی متمدنانه؛ جهان تفاوتها، تنوعها و همزیستیها. فکر میکنم جایی همچون تهران مصداق خوبی برای نشان دادن نمایی از زیست چندفرهنگی مسالمتآمیز باشد. فرهنگها و قومیتهای در هم تنیده که برای همگان جا دارد و هیچکس در آن «دیگری» نیست. حفظ هویت مشترک ایرانی، به معنای پذیرفتن تفاوت در دل یک وحدت مشترک است؛ هویتی که “ما”ی ایرانی بر مبنای همسرنوشتی، قانون و زیستجهان مشترک تعریف میکند.
ایرانی بودن قرارداد همزیستی ما است و قومگرایی دیگرستیز، نه میراثدار یک فرهنگ، بلکه وارثِ فاشیسم است.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «قومگرایی دیگرستیز؛ زخم ارومیه»
✍️ مولود حاجیزاده
آنچه این روزها در «ارومیه» میگذرد؛ جلوهای کوچک از تجویز قومگرایی است. قومگرایانی که فلسفه و بنیان فکریشان بر «دیگریسازی» قرار دارد؛ در یک سو این شهر (ارومیه) را کُردنشین خوانده و "تُرکها" را مهاجم به قلمرو خود خطاب میکنند و در سوی دیگر همانها که مهاجم خطاب شدند، با شعارهایی نفرتجویانه، "کُردها" را هدف نفرت قومیتی قرار میدهند. این «دیگریسازی قومیتی» تجسم و قرائتی از کینتوزی است و این چیزی جز اسارت در ذهنیت فاشیستی نیست. وقتی کُرد [زبان] میگوید تُرک [زبان] باید برود، و ترک [زبان] میگوید کُرد [زبان] باید برود، هر دو در حال ساختن جهانی غیرممکناند؛ جهانی که در آن جایی برای دیگری وجود ندارد.
تئودور آدورنو، میگوید، فاشیسم با کشتار آغاز نمیشود، بلکه شروع آن با زبان است. زبان طرد، نفرت، خالصسازی. همان زبانی که روزی در رواندا و روزی در بالکان، به خون بدل شد. قومگرایی زمانی که بر نفی دیگری بنا شود، همان ساختار ایدئولوژیکی را بازتولید میکند که در فاشیسمهای کلاسیک قرن بیستم شاهدش بودیم. و امروز چیزی شبیه به آن را از ارومیه میشنویم. نادیدهگرفتن نشانههای ابتدایی چنین گفتمانی، خطای تاریخی ما خواهد بود. وقتی در جایی مانند ارومیه، کودک تُرک [زبان] یا کُرد [زبان] یاد میگیرد که همکلاسیاش «متعلق به این شهر نیست»، ما پیشاپیش بذر خصومتی کاشتهایم که آینده را میسوزاند.
ایران در طول قرون، صحنهی همزیستی اقوام مختلف بوده، مشابه جایی همچون افغانستان که سالها در آتش گسلهای قومیتی سوخته و میسوزد. گسلهای قومیتی، زمانی فعال میشوند که ما از هویت مشترکی که پیوندی میانمان برقرار میکند عبور کرده و به هویتهای قومی مطلق توسل جوییم. این چیزی جز شکستن پلهای همزیستی نیست.
قومگرایی، شورشی است علیه جهانی مدرن و زیستی متمدنانه؛ جهان تفاوتها، تنوعها و همزیستیها. فکر میکنم جایی همچون تهران مصداق خوبی برای نشان دادن نمایی از زیست چندفرهنگی مسالمتآمیز باشد. فرهنگها و قومیتهای در هم تنیده که برای همگان جا دارد و هیچکس در آن «دیگری» نیست. حفظ هویت مشترک ایرانی، به معنای پذیرفتن تفاوت در دل یک وحدت مشترک است؛ هویتی که “ما”ی ایرانی بر مبنای همسرنوشتی، قانون و زیستجهان مشترک تعریف میکند.
ایرانی بودن قرارداد همزیستی ما است و قومگرایی دیگرستیز، نه میراثدار یک فرهنگ، بلکه وارثِ فاشیسم است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍69👎3
🔴 اردوغان و بازار نوروز
✍️ حبیبالله فاضلی، عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
۱. دولت ترکیه جزو دولتهای جدید، غیرطبیعی و «سیاستساخت» محسوب میشود که موجودیتش مدیون یکی از معاملههای سیاسی معاصر است و اقدامش در دستاندازی به میراث معنوی جوامع دیگر قابل درک است. بنیاد دولتهای جدید بر مفهوم کمپانی (اونیورسیتاس) برقرار است. بر این اساس همهچیز به ارادهٔ هیئتمدیره و مدیرعامل استوار است که باید در هر بازار بهصرفهای سرمایهگذاری کند و آنگاه که بازی در آن بازار بهصرفه نباشد میتوان فروختش و در بحرانها هم رهایش کرد.
۲. دولت ترکیه سالهاست که بهمثابه شرکت عمل میکند، امتگرایی اسلامی میراث عثمانی بهصرفه نبود، به اروپاگرایی فروختش؛ نخریدند و به باشگاه اروپای مسیحی راهش ندادند. «برندش» را به پانتُرکیسم و بعد از آن به آسیای مرکزیگرایی و نژادگرایی پانترکیستی بدل کرده است. با اسرائیل همجیب و همحساب است و همزمان پا بر روی اخوانالمسلمین گذاشته و در سودای امت عثمانی است. مهم این نیست که مذهب و نژاد در تعارض ذاتیاند و خلق "ملل تُرک" و امتِ مومنان لایجتمعاناند، بلکه مهم این است که هر دو بازار خوبی برای خرید و فروش دارند. القصه اینکه ترکیه کشور نیست، کمپانی است! با منطق بازار همهچیز را تحلیل میکند و نوروز برایش آخرین بازار است.
۳. در اینجا کاری به تاریخ، زبانشناسی، باستانشناسی و روایت سندی نوروز و پیوستگی آن با ایرانشهر ندارم که برای اهل پژوهش روشنتر از آفتاب است و هر تلاشی برای جعل روایتی دیگر، مصداق بردن عِرض خود است؛ اما یادآوری این نکتهٔ سیاسی ضروری ست که نوروز به جهت اهمیتش در تاریکترین دوران سیاسی ایران هم تعطیلبردار نبوده و بیش از هر نهاد ایرانی با اسلام سازگار شد و با روح ایرانی پیوندی گوهری یافته است و در جهان نیز جز با فرهنگ ایرانی قابل توضیح نیست. اکنون که دولت-شرکت ترکیه عزم بهرهبرداری ابزاری از بازار نوروز را دارد بد نیست حداقل بهصورت رسمی محدودیت و ممنوعیتهای برگزاری مراسمات نوروز در نظام قوانین و مقررات خودش را بردارد. نوروز تا همین چندسال پیش در قلمرو ترکیه ممنوع و نمادی از تهاجم فرهنگی ایرانی بوده؛ حالا چه شد که بخشی از میراث ملی ترکیه معرفی میشود؟
مردمشناسی ترکیه نشان میدهد که سالها طول خواهد کشید که شهروندان ترکیه با نام و معنای نوروز آشنا شوند و تا آنروز ترکیه بازار و برند بهصرفهتری را جایگزین نوروز ایرانی خواهد کرد و آنچه که باقی میماند پرسش از هویت و کیستی دولت ترکیه است که هر روز مغشوشتر میشود. دولت ترکیه باید بداند که نوروز برند آرایشی نیست که قابل خرید و فروش یا مصرف نمایشی باشد و بعید نیست دولتهای نوزاد را دچار بحران هویت مضاعف کند.
۴. نکتهٔ آخر اینکه حرمت امامزاده با متولی است. جامعهٔ ایرانی توجهش به نوروز بیش از گذشته شده است و اکنون بیش از گذشته بهمثابه تکیهگاه هویتی بدان مینگرد اما سیاست فرهنگی رسمی نگاهش به نوروز و میراث ملی «أكل ميتة» است و تا این رویکرد اصلاح نشود هر سرنتراشیدهای میتواند مدعی قلندریاش شود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 اردوغان و بازار نوروز
✍️ حبیبالله فاضلی، عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران
۱. دولت ترکیه جزو دولتهای جدید، غیرطبیعی و «سیاستساخت» محسوب میشود که موجودیتش مدیون یکی از معاملههای سیاسی معاصر است و اقدامش در دستاندازی به میراث معنوی جوامع دیگر قابل درک است. بنیاد دولتهای جدید بر مفهوم کمپانی (اونیورسیتاس) برقرار است. بر این اساس همهچیز به ارادهٔ هیئتمدیره و مدیرعامل استوار است که باید در هر بازار بهصرفهای سرمایهگذاری کند و آنگاه که بازی در آن بازار بهصرفه نباشد میتوان فروختش و در بحرانها هم رهایش کرد.
۲. دولت ترکیه سالهاست که بهمثابه شرکت عمل میکند، امتگرایی اسلامی میراث عثمانی بهصرفه نبود، به اروپاگرایی فروختش؛ نخریدند و به باشگاه اروپای مسیحی راهش ندادند. «برندش» را به پانتُرکیسم و بعد از آن به آسیای مرکزیگرایی و نژادگرایی پانترکیستی بدل کرده است. با اسرائیل همجیب و همحساب است و همزمان پا بر روی اخوانالمسلمین گذاشته و در سودای امت عثمانی است. مهم این نیست که مذهب و نژاد در تعارض ذاتیاند و خلق "ملل تُرک" و امتِ مومنان لایجتمعاناند، بلکه مهم این است که هر دو بازار خوبی برای خرید و فروش دارند. القصه اینکه ترکیه کشور نیست، کمپانی است! با منطق بازار همهچیز را تحلیل میکند و نوروز برایش آخرین بازار است.
۳. در اینجا کاری به تاریخ، زبانشناسی، باستانشناسی و روایت سندی نوروز و پیوستگی آن با ایرانشهر ندارم که برای اهل پژوهش روشنتر از آفتاب است و هر تلاشی برای جعل روایتی دیگر، مصداق بردن عِرض خود است؛ اما یادآوری این نکتهٔ سیاسی ضروری ست که نوروز به جهت اهمیتش در تاریکترین دوران سیاسی ایران هم تعطیلبردار نبوده و بیش از هر نهاد ایرانی با اسلام سازگار شد و با روح ایرانی پیوندی گوهری یافته است و در جهان نیز جز با فرهنگ ایرانی قابل توضیح نیست. اکنون که دولت-شرکت ترکیه عزم بهرهبرداری ابزاری از بازار نوروز را دارد بد نیست حداقل بهصورت رسمی محدودیت و ممنوعیتهای برگزاری مراسمات نوروز در نظام قوانین و مقررات خودش را بردارد. نوروز تا همین چندسال پیش در قلمرو ترکیه ممنوع و نمادی از تهاجم فرهنگی ایرانی بوده؛ حالا چه شد که بخشی از میراث ملی ترکیه معرفی میشود؟
مردمشناسی ترکیه نشان میدهد که سالها طول خواهد کشید که شهروندان ترکیه با نام و معنای نوروز آشنا شوند و تا آنروز ترکیه بازار و برند بهصرفهتری را جایگزین نوروز ایرانی خواهد کرد و آنچه که باقی میماند پرسش از هویت و کیستی دولت ترکیه است که هر روز مغشوشتر میشود. دولت ترکیه باید بداند که نوروز برند آرایشی نیست که قابل خرید و فروش یا مصرف نمایشی باشد و بعید نیست دولتهای نوزاد را دچار بحران هویت مضاعف کند.
۴. نکتهٔ آخر اینکه حرمت امامزاده با متولی است. جامعهٔ ایرانی توجهش به نوروز بیش از گذشته شده است و اکنون بیش از گذشته بهمثابه تکیهگاه هویتی بدان مینگرد اما سیاست فرهنگی رسمی نگاهش به نوروز و میراث ملی «أكل ميتة» است و تا این رویکرد اصلاح نشود هر سرنتراشیدهای میتواند مدعی قلندریاش شود.
@IranDel_Channel
💢
👍52👎2