ایران‌دل | IranDel
3.73K subscribers
1.24K photos
973 videos
41 files
2.01K links
همه عالم تن است و ایران‌ دل ❤️

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 هشتادمین سالروز تولد بانو حمیرا؛ صدایی که تا یک قرن دیگر تکرار نمی‌شود

هشتاد سال پیش در چنین روزی، بیست‌وششم اسفند سال ۱۳۲۳ خورشیدی، در تهران دختری به دنیا آمد که خانواده‌ نام پروانه را برایش انتخاب کردند. اما کمتر از دو دهه پس از تولد، با نام هنری «حمیرا» به یکی از شاخص‌ترین و بی‌همتاترین پدیده‌های موسیقی ایران تبدیل شد.

حمیرا یکی از معدود هنرمندان موسیقی ایران است که استادان نامی از قدرت و احساس صدایش تمجید کرده‌اند. به گفته علی تجویدی، صدای حمیرا در گستره آلتو است و در عین حال، قابلیت سوپرانو از ابتدا تا بم را دارد. غلامحسین بنان صدای حمیرا را «ملکوتی و سحرآمیز» توصیف کرد و معتقد بود که حتی یک قرن دیگر نیز صدایی مشابه به صدای حمیرا پیدا نخواهد شد.


#مناسبتها | #یادها

@IranDel_Channel

💢
👍41👎5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نوروز را بهتر بشناسیم | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح می‌دهد

نوروز را از منظرِ اساطیر و باورهای کُهن ایرانی، بهتر بشناسیم

(بخش دوّم)


🔴 بُن‌مایه:
احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام
Madan, Complete Text of Pahlavi De‌nkard, Vol I



🔴 بخشِ نخست را از «اینجا» ببینید.



@IranDel_Channel

💢
👍30👎3
ایران‌دل | IranDel
🔴 سخنان استاندار‌، بی‌پایه نیست! ✍️ جواد رنجبر درخشی‌لر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامه‌پژوه تبریزی استاد احسان هوشمند، چنان دقیق و بی‌تعارف، پاسخ یکی از عاملانِ حکومتی را که آذربایجان‌های شرقی و غربی را جدا از زبان پارسی تلقی کرده بود، داده‌اند که جای بحثی…

🔴 اصلِ ۱۵ بر نیزۀ قوم‌گرایی

✍️ مصطفی نصیری

به‌ گزارش خبرگزاری ایلنا، همایشی با نام «همبستگی ملی و اصل ۱۵ قانون اساسی» با حضور برخی مقامات دولتی برگزار شده که سخنانِ دستیار ویژۀ رئیس‌جمهور و استاندار آذربایجان شرقی در نوع خود‌ تأسف‌برانگیز است.

سید محمود علوی که برای هشت سال وزیر اطلاعات بوده و در حال‌ حاضر دستیار ویژۀ رئیس‌جمهور هستند، در سخنانِ خود با اشاره به اینکه طلبه‌ای هستند که سروکارشان با قرآن و عبادات است، وارد یک بحث تخصصی بیگانه با دروسِ طلبگی شده و در نتیجه‌، نظری کاملاً نادرست داده که بر مبنای آن، هیچ زبانی متمایز از زبانی دیگر نبوده و در نتیجه، زبان فارسی‌ نه تمایزی با بقیه زبان‌های ایرانی دارد و نه هیچ‌گاه زبان یک ملّت بوده است! در نادرستی نظریۀ زبانی آقای وزیر پیشین اطلاعات، همین بس که در سنّتِ اسلامی، زبان عربی با التفات به زبان دینی بودن، واجد فضیلت‌های غیرقابل مقایسه با بقیه زبان‌هاست.

آقای علوی در زی یک روحانی، به این دلیل فضیلتِ زبان عربی را انکار می‌کند که یا با سنت شرعی آشنایی ندارد یا اینکه تعمداً می‌خواهد زبان فارسی را در ردیف بقیۀ زبان‌ها قرار داده و به این‌ وسیله از آن اعتبارزدایی ملّی بکند. درست است که زبان بماهو زبان، ابزار مفاهمه است و از این نظر هیچ زبانی بر دیگری رجحانی ندارد، اما زبان فارسی به دلیل نقشی که ایفا کرده و همچنان ایفا می‌کند، نباید در ردیف بقیه زبان‌ها قرار بگیرد. نخست اینکه زبان فارسی، ظرفِ تمدنِ ایرانی - اسلامی بوده و از این رهگذر همواره در تاریخِ دورۀ اسلامی، زبان رسمی و ملّی ایرانیان بوده است.

ادعای آقای علوی مبنی بر اینکه زبان فارسی، هیچ‌گاه زبان یک ملت نبوده، نشان می‌دهد که او به‌عنوان وزیر پیشین اطلاعات، برگی از تاریخ ایران را نمی‌داند. دوم اینکه زبان فارسی در کنار نقش تمدنی و تاریخی و رسمی - دیوانی خود، زبانِ آیینی هم بوده است؛ یعنی دین اسلام، با زبان عربی وارد ایران شد، اما با زبان فارسی در پیرامون ایران گسترش یافت، بنابراین نباید تفاوت و تمایز زبان فارسی با بقیه زبان‌ها را نادیده گرفت. اعتراف به این تمایز هم برخاسته از انگیزه‌های ناسیونالیستی نیست، بلکه دیدن یک واقعیتِ تاریخی است.

اما تأسف‌برانگیزتر از اظهارات آقای علوی، اظهاراتِ استاندار آذربایجان شرقی است که ظاهراً حامل مدرک دکترا در رشتۀ علم سیاست بوده و به گفته خودشان از سال ۱۳۷۰ [خورشیدی] دربارۀ مسائل فرهنگی و قومی در حال پژوهش است. ایشان مدعی است که از سال ۱۳۷۰ [خورشیدی] «پیش‌بینی کردم که با کثرت‌های فرهنگی روبه‌رو هستیم و اگر حاکمیت این موارد را نپذیرد، آنجاست که تجزیه‌طلبی خطرناک، مطرح می‌شود». محتوای مدعای آقای بهرام سرمست، غیرمستقیم حکایت از آن دارد که حاکمیت، کثرت‌های فرهنگی را ندیده، بنابراین اینک طرحِ تجزیه‌طلبی، امری ناگزیر و مشروع است!

استاندار آذربایجان شرقی در فراز دیگری از سخنان خود گفته است: «آذربایجان نه به اعتبار زبان، بلکه به اعتبار مذهب با ایران پیوند پیدا کرده است». این سخنان از زبان یک استاندار مدعی پژوهش، واقعاً حیرت‌زاست. نخست اینکه آیا ایشان می‌تواند حتی یک سند ارائه بدهد که آذربایجان در این سه هزارۀ اخیر، حتی برای یک روز، بخشی از کشور ایران نبوده است؟ برای نمونه، فقط یک سند از دولتشاه سمرقندی در قرن نهم هجری ارائه می‌دهم که تبریز را «از ممالک معتبر ایران‌زمین» شمرده و بالاتر از او، اولیای چلبی در قرون دهم و یازدهم هجری، زبان مردم تبریز را فارسی معرفی کرده است. وقتی آذربایجان همواره بخشی از ایران‌ و تا ۴۰۰ سال قبل‌، فارسی‌زبان بوده، در این ‌صورت چه فرقی می‌کند که پیوند آن با ایران، از نظر زبان بوده یا مذهب؟!

هرچند آقای سرمست اگر سری به مقبره‌الشعرای تبریز بزنند و ادای احترامی به مزار نزدیک به ۴۰۰ شاعر پارسی‌سرای در این مقبره بکنند و این حقیقت را هم در پژوهش‌های خود وارد کنند که اولین مکتب و مدرسۀ ادبی شعر فارسی از آذربایجان نشأت گرفته است، آن‌گاه درمی‌یابد که از قضا پیوند آذربایجان با ایران، بیش از هر چیزی، زبانی است. اما آیا ایشان برای لحظه‌ای فکر نکرده است که بر مبنای استدلال عجیب او، هم‌وطنان غیرشیعه با زبانِ محلّیِ غیر فارسی، پیوندی با ایران نخواهند داشت؟!


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
👍37👎3
Booye Baran
mohamd reza shajarian
‌‌
🔴 نوروز‌خوانی و بهاریه‌ها

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمانِ آبی و ابرِ سپید
برگ‌های سبزِ بید
عطرِ نرگس، رقصِ باد
نغمه‌ی شوقِ پرستوهای شاد
خلوتِ گرمِ کبوترهای مَست

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار...

خوش به حالِ روزگار
خوش به حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حالِ غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حالِ دخترِ میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حالِ جامِ لبریز از شراب
خوش به حالِ آفتاب

ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامه‌ی رنگین نمی‌‌پوشی به کام
باده‌ی رنگین نمی‌بینی به جام
نقل و سبزه، در میانِ سفره نیست
جامت از آن مِی که می‌باید تُهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل، نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد، آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه‌ی غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
...

فریدون مشیری



🔴 موسیقی پیوست:
تصنیفِ بوی باران (نرم نرمک می‌رسد اینک بهار)
خواننده: محمدرضا شجریان
ترانه‌سرا: فریدون مشیری
آهنگساز و تنظیم‌کننده:حسین یوسف زمانی
نام آلبوم: بوی باران (۱۳۷۸ خورشیدی)



@IranDel_Channel

💢
👍22👎2

🎥 بی‌احترامی و جسارت به شأن یک نشست رسمی و دولتی و عدم رعایت چارچوب‌ها برای صحبت به زبانِ ملّی فارسی توسط رئیس شورای شهر ارومیه! / محمد خلیل‌پور همچنان علیه زبانِ ملّی فارسی!


🔴جنجال در شورای شهر ارومیه:
چرا زبان فارسی سنگر است؟


✍️ روزنامۀ اینترنتی فراز

آنچه روز یکشنبه (۲۶ اسفند ۱۴۰۳ خورشیدی) در جلسۀ تودیع و معارفه شهردار ارومیه رخ داد، جلوۀ کوچکی از خواب شومی است که قوم‌گرایان برای آیندۀ ایران دیده‌اند: طردِ زبان ملّی و رسمی از مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایران، تعمیق شکاف موجود بین قومیت‌ها با حذف حلقۀ وصل بین آنها و خودی - غیرخودی کردن فضا است.

نمایندۀ مجلس و برخی اعضای شورای شهر ارومیه، جلسۀ تودیع ومعارفه شهردار ارومیه را به نشان اعتراض، تَرک کردند؛ اما نه در اعتراض به مدیریت شهری یا یک تصمیم اقتصادی مجموعۀ شهرداری، بلکه در اعتراض به آذری صحبت‌کردن رییس شورای شهر در یک جلسه رسمی...

در مراسم تودیع و معارفه شهردار ارومیه، «محمد خلیل‌پور»، رییس شورای شهر ارومیه در برابر درخواست سخنرانی به زبان فارسی مقاومت کرد و در نتیجه، «حاکم ممکان»، نمایندۀ ارومیه در مجلس و «صادق توکلی‌مهر» و «ساسان ابراهیم‌زاده»، دو عضو شورای شهر ارومیه این مراسم را به نشانۀ اعتراض تَرک کردند. رسانه‌های محلّی نوشته‌اند وقتی از رییس شورای شهر ارومیه درخواست شده تا به زبان فارسی سخنرانی کند، گفته: «من تُرکم. روزه هستم و نمی‌توانم فارسی صحبت کنم».

مسئولان، آتش‌بیارِ معرکه!

این نخستین بار نبود که چهره‌های سیاسی و مقامات رسمی ارومیه، بر سر زبانی که در یک جلسۀ رسمی به آن صحبت می‌کنند، به اختلاف برمی‌خورند. البته مقاومت این چهره‌ها در برابر به رسمیت شناختن زبان رسمی ایران آنقدر دامنه‌دار بوده که صدای رسانه‌های محلی ارومیه را نیز درآورده است. ریشه این اختلافات، اما با نگاهی به بافت اجتماعی و قومیتی استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه قابل بررسی است. این استان متشکل از "اکثریت آذری‌زبان و اقلیتی بزرگ از کُردزبانان" است. دو گروهی که طی دهه‌های گذشته، به هم‌زیستی اجتماعی مسالمت‌آمیز رسیده‌اند.

سطح تنش‌های قومیتی سال‌های گذشته نگران‌کننده نبوده، اما نشان‌دهندۀ خوابی است که جریان «پان» به نام هویت‌طلبی و به کام تجزیه‌طلبی، برای آیندۀ واحد سیاسی و اجتماعی ایران دیده است. با وجود ایستادگی غالب مردم این منطقه در برابر تلاش جریان‌های پان‌کُرد و پان‌تُرک، مقامات سیاسی استان شمال‌غرب کشور گاه و بی‌گاه، در نقش آتش‌بیار معرکه ظاهر می‌شوند.

سال ۹۸ نیز اتفاقی مشابه با اتفاق اخیر بین یکی از اعضای شورای شهر ارومیه و شهردار وقت رخ داده بود. «خالد حاتمی»، عضو کُردزبان شورای شهر ارومیه از «محمد حضرت‌پور»، شهردار وقت درخواست می‌کند که در جلسۀ رسمی، برابر قانون به جای زبان محلی به زبان فارسی سخنرانی کند. اما حضرت‌پور در پاسخ می‌گوید تسلط کافی برای انتقال مفهوم به زبان فارسی ندارد. او خطاب به عضو وقت شورای شهر می‌گوید: «اگر نمی‌توانی تُرکی حرف بزنی، برو بیرون.» حاتمی نیز در نتیجه به نشانۀ اعتراض جلسه را ترک می‌کند.

در تلۀ این «به» نیفتید!

تأکید بر حق «آموزش زبان مادری»، مطالبه‌ای است که گاه با استناد به اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در فضای رسانه مطرح می‌شود. با این حال جریان قوم‌گرا در تلاش بوده تا با برداشت نادرست از نصِّ صریح قانون، «آموزش به زبان مادری» را به عنوان خواسته‌ای جمعی مطرح کند. این اشتباه پس از سال‌ها تأکید و تصحیح کارشناسان، چنان به کلیشه بدل شده که اخیراً سخنگوی دولت را نیز به دام انداخت.

مطالبۀ «آموزش به زبان مادری» در ظاهر به عنوان یک حق طبیعی و قانونی مطرح می‌شود، اما در واقعیت، در یک بسته‌بندی روشنفکرگونه آموزش زبان ترکی استانبولی به زاده‌های آذربایجان را متصوّر است. نکتۀ قابل توجه دیگری که بار‌ها مورد تأکید کارشناسان و پژوهشگران قرار گرفته این است که اجرای این مطالبه، فرای تن دادن یا ندادن نظام حکرانی به آن، از اساس و در عمل قابلیت اجرا ندارد.

تصور کنید در ارومیه، که مدارس در تمام مقاطع متشکل از دانش‌آموزان آذری‌زبان و کردزبان است، «آموزشِ زبان مادری» و یا حتی «آموزش به زبان مادری» اجرا شود. مطالبۀ این طرح، هدفی جز آن دارد که در نهایت به تفکیک قومیتی مدارس در یک واحد یکپارچه سیاسی بینجامد؟ به زبان ساده‌تر، آنچه روز گذشته در جلسۀ تودیع و معارفه شهردار ارومیه رخ داد، خوابی است که قوم‌گرایان برای آینده ایران دیده‌اند. طرد زبان ملی و رسمی از مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایران، تعمیق شکاف موجود بین قومیت‌ها با حذف حلقۀ وصل بین آنها و خودی - غیرخودی کردن فضا است.

به نظر می‌رسد که سطح تنش‌های قومیتی، به ویژه در زمان بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی در کشور، در حال افزایش است و باید در انتظار واکنشِ قاطعِ مقامات و سیاست‌گذاران نشست.


@IranDel_Channel

💢
👍63👎6

🔴 جشنِ سوری:
آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست


جشنِ «چهارشنبه‌سوری» یا «سوری» از جشن‌های باستانیِ ایرانیان و یکی از جشن‌های نویددهنده‌ی پایان‌گرفتنِ زمستان و فرارسیدنِ نوروز است.

جشنِ سوری بیشتر به هنگامِ گاهان‌بارِ «هَمَسْپَت‌ مَدَم» (۲۵ تا ۲۹ اسفندماه) ـ در اوستایی «هَمَسْپَث مَیئدَیَه» به چمِ «برابریِ شب و روز» یا «برابریِ سرما و گرما» ـ برگزار می‌شود. گفتنی است که گاهان‌بار به چمِ گاه و زمانِ به بار نشستن و برپاییِ بارِ همگانی و میهمانی و نیز داد و دهش است. به باورِ ایرانیانِ باستان آفرینشِ ایزدی در شش چهره‌ی گاهان‌بار انجام شده، و این گاهان‌بارِ «هَمَسْپَت‌ مَدَم» که واپسین گاهان‌بار است گاهِ آفرینشِ «مردم» بوده و نیز هنگامی است که «فروهرِ» درگذشتگان برای سرکشیِ بازماندگانِ خود فرود می‌آیند و از همین رو است که ایرانیان گَرد از خانه و کاشانه‌ی خویش می‌گیرند و آن را پاکیزه می‌دارند و آتش می‌افروزند تا درگذشتگان به راهنماییِ آتشِ فروزان از دیدنِ پاکیزگیِ خانه و خوشیِ بازماندگان شادمان به جهانِ مینوی بازگردند.

در گذشته، جشنِ سوری چنین برگزار می‌شد که ایرانیان در واپسین شبِ سال چراغی به لبه‌ی بامِ خویش می‌نهادند. بامداد نیز رویِ بام می‌رفتند و آتش‌ می‌افروختند و سرودهای دینی می‌خواندند. هنگامِ سرودخوانی و آتش‌افروزی بر بام، آجیل و میوه‌ی تازه می‌خوردند و هم‌زمان نیز اسفند و کُندر دود می‌کردند. در پایان نیز از پشتِ بام پایین می‌آمدند و آیینهای سالِ نو را برپا می‌داشتند.

چنین، دیده می‌شود که آیینِ آتش‌افروزیِ ایرانیان در شبِ چهارشنبه‌سوری همان آیینِ آتش‌افروزیِ نیاکانشان در واپسین شبِ سال است.

شمارِ کپه‌های آتشها باید به شمارِ «هفت» به نشانِ هرمزد و شش اَمشاسپند (اردیبهشت، خرداد، اَمرداد، شهریور، بهمن و اسفند) یا «سه» به نشانِ اندیشه‌ی نیک، گفتارِ نیک و کردارِ نیک باشد.

جشنِ چهارشنبه‌سوری از دو روی «سوری» خوانده می‌شود: یکی از آن روی که در آن آتشِ سرخ برمی‌افروزند و سوری نیز به چمِ «سرخ» است. دیگری از آن روی که جشن می‌گرفتند، چه سور در پارسی به چمِ«جشن» نیز است. گفتنی است که نیاکان ما نیز به این جشن نه «چهارشنبه‌سوری» که «سوری» می‌گفتند. برای نمونه در «تاریخِ بخارا»ی نرشخی آمده است: «که چون شبِ سوری، چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند، پاره‌ای آتش بجست و سقفِ سرای درگرفت» (رویه‌ی ۳۲).

استادِ زنده‌یاد سعید نفیسی درباره‌ی «چارشنبه‌سوری» در پژوهشِ دانشورانه‌اش از این جشن نوشته است: «چهارشنبه‌سوری، یعنی چهارشنبه‌ی عیش و عشرت و می‌رساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشته‌اند. این جشنِ ملی از قدیم‌ترین زمانهای تاریخ در میانِ ایرانیان بوده است… شبِ چهارشنبه‌سوری در ایران آیینِ خاص و تشریفاتِ گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیه‌ی دیگر می‌توان یافت. آیینِ چهارشنبه‌سوری یا شبِ چهارشنبه‌ی آخرِ سال بر دو قسم است: یک قسمت از آن عمومی و مشترک میانِ تمامِ مردمِ ایران است که حتی بعضی از آنها را در مللِ دیگر نژادِ آریا می‌توان یافت و قسمتِ دیگر آیینِ خصوصی است که مردمِ تهران بدعت گذاشته‌اند و از اینجا، کم و بیش، به شهرهای دیگر ایران رفته است. آن قسمت از آیینِ این شب که در تمامِ ایران معمول است، از کرمان گرفته تا آذربایجان و از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشتِ وسیع که ایرانِ امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایرانِ باستانی است، در هر شبِ چهارشنبه‌ی آخرِ سال با شور و دلبستگیِ خاصی آشکار می‌شود. تمامِ مردمِ آذربایجان، چه در شهر و چه در ده‌ها، در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میانِ مردمِ قفقاز معمول است. ایرانیانی که از دیار خود دور افتاده‌اند نیز آن را فراموش نمی‌کنند» (مجله‌ی مهر، سالِ نخست شماره‌ی ۱۱ و سالِ دوم شماره‌ی ۱).

از آیینهای جشنِ سوری می‌توان آتش افروختن و جَستن از آن و شادی کردن در کنارِ آتش و با هر جَستی خواندن «زردیِ من از تو، سرخیِ تو از من» بدین چم که: ای آتش! زردیِ بیماری و رنجوری را از من بستان و سرخی و شادابیِ خود را به من ببخش، کوزه شکستن به نشانه‌ی شکستنِ دردها و از میان رفتنِ نومیدیها، خوردنِ آجیلِ چهارشنبه‌سوری و آجیلِ مشکل‌گشا، فالگوش ایستادن و نخستین سخنی را که شنیدن به فالِ نیک یا بد گرفتن، گره‌گشایی، بخت‌گشایی و … را می‌توان نام برد.


🔴 بُن‌مایه: انجمن پارسی




@IranDel_Channel

💢
👍30👎1
‍ ‍
🔴 چهارشنبه‌سورى

✍️ ابراهیم پورداوود

آتش‌افروزى ايرانيان در پيشبازى نوروز از آيين ديرين است و همۀ جشن‌هاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز می‌شود. آن‌چنان‌كه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانه‌روز در خانمان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنج روز از آخرين ماه سال و پنج روزى است كه به سال مى‌افزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. ناگزير روزهايى كه از براى پيشامد آغاز سال آتش مى‌افروختند و شادمانى مى‌كردند، بيرون از اين ده روز نبود. شک نيست كه افتادن اين آتش‌افروزی به شب آخرين چهارشنبۀ سال، پس از اسلام است؛ چه ايرانيان شنبه و آدينه نداشتند. هر يک از دوازده ماه نزد آنان بی‌كم‌وبيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده مى‌شد، چون هرمزروز، بهمن‌روز، ارديبهشت‌روز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عرب‌ها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده «و الاربعاء يوم ضنک و نحس». شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى (ضنک) و سختى و شومى است:

چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور
به ساتكين مى خور تا به عافيت گذرد

اين است كه ايرانيان آيين آتش‌افروزى پايان سال خود را به شبِ آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيشامد سال نو از آسيب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.

كهن‌ترين جايى كه از آتش‌افروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸ق). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ق از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال، به سال سيصد و پنجاه، به جوى موليان، فرمود تا آن سرای‌ها را ديگر بار عمارت كردند و هرچه هلاک و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل كردند. آنگاه امير سديد به سراى بنشست. هنوز سال تمام نشده بود كه چون شب ‌سورى- چنان‌كه عادت قديم است- آتشى عظيم افروختند، پارۀ آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...».

چنان‌كه ديده می‌شود، در سخن از آتش‌افروزى شب‌ سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نيست كه اين آتش‌افروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبه‌سورى كنونى است.

اينكه اين جشن در سه‌شنبه‌‌شب گرفته مى‌شود، از‌اين‌روست كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مى‌رود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.»

در فروردين‌يشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيک تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى‌درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان در اينجا به سر برند».


🔴 شنبه يا شنبد

به فال نيک و به روز مبارک شنبد
نبيذ گير و مده روزگار خويش به بد

منوچهری


یک واژۀ بابلى است که به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آن‌چنان‌كه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمى‌شده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود.

اما سورى كه به جاى جشن به كار رفته، به اين واژه چندين بار در اوستا برمى‌خوريم: سوئيريه Suirya و به معنى چاشت به كار رفته، در پهلوى و پارسى به معنى مهمانى بزرگ گرفته شده:

در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور

زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور

گر تو سوى سور مى‌روى رو
روزت خوش باد و سعى مشکور

ناصرخسرو


سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.

در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبه‌سورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون «سرخى تو از من و زردى من از تو» گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمى‌دانستند، آن‌چنان‌كه در آتش‌افروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مى‌زدند، از روزگاران پس از اسلام است.


🔴 منبع: کتاب آناهیتا (مقالات پورداوود)



🔴 پی‌نوشت:
استاد ابراهیم پورداوود، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگِ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران (زادهه‌ی سال ۱۲۶۴ در رشت و درگذشته‌ی ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران)

@IranDel_Channel

💢
👍39👎2
🔥
👍19👎1

🔴 ساقی‌نامۀ حافظ شیرازی

بیا ساقی، آن مِی که حال آوَرَد،
کرامَت فَزاید، کمال آوَرَد،

به من دِه که بَس بی‌دل افتاده‌ام
وَز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام.

بیا ساقی، آن مِی که عکسش ز جام‌،
به کیخسرو و جَم فرستد پیام‌،

بِده تا بگویم، به آواز نی‌،
که جمشید کی بود و کاووس کی.

بیا ساقی، آن کیمیایِ فُتوح‌،‌
که با گنجِ قارون دَهَد عُمرِ نوح‌،

بده تا به رویت گُشایند باز
درِ کامرانی و عُمْرِ دراز‌.

بده ساقی آن مِی کز او جامِ جَم
زَنَد لافِ بینایی انْدر عَدَم‌.

به من دِه که گردم به تاییدِ جام‌،
چُو جَم، آگَهَ از سِرّ ِ عالَمْ تَمام.

دَم از سِیرِ این دِیرِ دیرینه زَن.
صَلایی به شاهانِ پیشینه زَن.

همان مَنزل است این جهانِ خَراب‌،
که دیده‌ست ایوانِ اَفراسیاب‌.

کجا رایِ پیرانِ لشکر‌کشش؟
کجا شیده آن تُرکِ خَنجَر‌کشش؟

نه تنها شد ایوان و قصر‌ش به باد،
که کس دَخمه نیزش ندارد به یاد‌.

همان مرحله‌ست این بیابان دور
که گُم شد در او لشکرِ سَلْم و تور‌.

بده ساقی آن مِی که عکسش ز جام
به کیخسرو و جَم فرستد پیام‌.

چه خوش گفت جمشیدِ با تاج و گَنج
که «یک جو نَیَرزد سرایِ سِپَنْج‌».

بیا ساقی، آن آتشِ تابناک‌،
که زَردُشت می‌جویَدش زیرِ خاک‌،

به من دِه که در کیشِ رِندانِ مَست‌،
«چه آتش‌پرست و چه دنیاپرست‌».

بیا ساقی، آن بِکرِ مستورِ مَست‌،
که اَندر خرابات دارد نِشَست،

به من دِه که بَدنام خواهم شدن؛
خرابِ مِی و جام خواهم شدن.

بیا ساقی، آن آبِ اندیشه‌سوز‌،
که گر شیر نوشَد شَوَد بیشه‌سوز‌،

بده تا روَم بر فَلَک شیرگیر؛
به هم بر زَنم دامِ این گرگِ پیر‌.

بیا ساقی، آن مِی که حورِ بهشت‌،
عَبیرِ مَلایِک در آن می‌ سِرِشت‌،

بده تا بُخوری در آتش کُنَم؛
مشامِ خِرَد تا اَبَد خَوش کُنَم.

بده ساقی آن مِی که «شاهی» دهَد؛
به پاکیِّ او دل گواهی دهَد.

مِیَ‌م دِه مگر گَردَمَ ازْ عیبْ پاک‌.
برآرَم، به عِشرت، سَری زین مغاک‌.

چُو شُد باغِ روحانیانْ مَسکنم،
در اینجا چرا تخته‌بندِ تَنَم؟

شرابم دِه و رویِ دولت ببین؛
خرابم کُن و گنجِ حکمت ببین.

من آنم که چُون جام گیرم به دست،
ببینم، در آن آینه، هر چه هست.

به مستی، دَمِ پادشایی زَنَم؛
دَمِ خُسرَوی در گدایی زنم.

به مستی تَوان دُرِّ اَسرار سُفت‌،
که در «بی‌خودی» راز نَتْوان نَهُفت؛

که «‌حافظ‌» چو مستانه سازَد سُرود‌،
ز چرخَش دهَد زُهره آوازِ رود‌.

مُغَنّی کجایی؟ به گلبانگِ رود،
به یاد آوَر آن خسروانی‌سُرود‌؛

که تا وَجد را کارسازی کنم،
به رقص آیَم و خِرقه‌بازی کُنم؛

به اقبال دارایِ دِیهیم و تخت،
بِهین میوهٔ خُسرَوانی درخت‌،

خدیوِ زمین‌، پادشاهِ زمان‌،
مَهِ بُرجِ دولت، شهِ کامران،

که تَمکینِ اورنگِ شاهی از اوست،
تن‌آسایشِ مرغ و ماهی از اوست،

فروغِ دل و دیدهٔ مُقبلان‌،
ولی‌نعمتِ جانِ صاحبدلان‌؛

اَلا اِی همایِ همایون‌نَظر‌،
خُجَسته‌سروشِ مُبارک‌خَبَر‌،

فلک را گُهر دَر صَدَف چُون تو نیست.
فریدون و جَم را خَلَف چُون تو نیست.

به جایِ سِکندَر، بِمان سال‌ها.
به دانادلی، کشف کُن حال‌ها.

سَرِ فِتنه دارد دگر روزگار،
من و مستی و فتنهٔ چشمِ یار.

یکی تیغ دانَد زَدن روز ِکار،
یکی را قَلَمزَن کند روزگار‌.

مغنّی بزن، آن نوآیین‌سُرود‌.
بگو با حریفان به آوازِ رود:

«مَرا بر عَدو عاقبتْ فُرصَت است
که از آسمان مُژدهٔ نُصرت است».

مغنّی نوایِ طَرَب ساز کُن.
به قول و غزل قصّه آغاز کن؛

که بارِ غَمَم بر زمین دوختْ پای.
به ضَربِ اصولم برآوَر ز جای.

مغنّی نوایی به گُلبانگِ رود،
بگوی و بزن خسروانی ‌سرود.

روانِ بزرگان ز خود شاد کن؛
ز پرویز و از باربد یاد کن.

مغنّی از آن پرده نقشی بیار.
ببین تا چه گفت از درون پرده‌دار.

چُنان بَرکش آوازِ خُنیاگری،
که ناهیدِ چَنگی به رقص آوری.

رَهی زن که صوفی به حالَت رَوَد؛
به مَستیِّ وَصلش حَوالَت رَوَد.

مغنّی دَف و چنگ را ساز دِه؛
به آیینِ خوش‌، نغمه آواز دِه.

فریبِ جهان قصهٔ روشَن اسْت؛
بِبین تا چِه زایَد، شبْ آبِستَنَ اسْت.

مغنّی، مَلولَ‌امْ، دوتایی بزن.
به یکتاییِ او که تایی بزن.

همی‌بینم از دورِ گَردونْ شگفت.
ندانم کِه را، خاک، خواهد گرفت.

دگر رندِ مُغ آتشی می‌زنَد،
ندانم چراغِ کِه بَرمی‌کُند‌.

در این خونْ‌فِشان عرصهٔ رَستخیز،
تو خونِ صُراحی و ساغر بریز.

به مستان، نویدِ سُرودی فرست.
به یارانِ رفته دُرودی فرست.


🔴 ویدئوی پیوست:
اجرای ابیاتی از ساقی‌نامه توسط استاد محمدرضا شجریان


@IranDel_Channel

💢
👍30👎1
جشن چهارشنبه سوری
هما ارژنگی
🔴 جشن ملی چهارشنبه‌سوری فرخنده و همایون و بزم‌تان شاهانه باد

هموطن، ای یارِ هم‌پیمان من
زنده کن این جشن و آیینِ کهن
خیز و از آتش، تو سرخی وام گیر
کامِ دل از گردشِ ایام گیر


🔴 سرایش و خوانش:
هما ارژنگی


#مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
👍25👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

🎥 داستانِ «حاجی فیروز» | محمد بیانی، دکترای ادبیات حماسی از دانشگاه فردوسی مشهد، شرح می‌دهد



@IranDel_Channel

💢
👍21👎1
📷 مشقی از فتحعلی‌شاه قاجار


دو بیت از غزلِ سعدی شیرازی که به تقارن شب قدر و جشن نوروز اشاره دارد:

مبارک‌تر شب و خرّم‌ترین روز
به استقبالم آمد بختِ پیروز

دهل‌زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز


نقل است که فتحعلی‌شاه قاجار هم در تقارنِ شب قدر و جشن نوروز، این مشق را نوشته است.



@IranDel_Channel

💢
👍34👎2
Naghmey Noorozi
Gholamhossein Banan
🎼 نوروزخوانی و بهاریه‌ها

🎼 تصنیف نغمه‌ی نوروزی


دستگاه: شور
شاعر: رهی معیری
آهنگساز: روح‌الله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان

گل من بوستان گشته رويت
چمن از گل شد، چون سر کويت
بلبل از مستی هر نفس نغمه‌ای سر کند
سبزه درگيرد روی صحرا را
لاله آرايد چهر زيبا را
قطره باران چهره لاله را تر کند


@IranDel_Channel

💢
👍18👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نوروز آمد

به جمشیدبر گوهر افشاندند
مر آن روز را روزِ نو خواندند
سرِ سالِ نو، هُرمَزِ فَورَدین
بر آسوده از رنجْ تن، دل زِ کین،
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
چنین جشنِ فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسرَوان یادگار

(حکیم فردوسی توسی)


نوروزِ جمشیدی دیگر بار به ایران رسید.

هر روزِ ایران و ایرانی،‌ نوروز
بختش پیروز
و تمام نویی‌ها برای ایران و ایرانی باد.
فرخنده و همایون باد جشنِ ملّی و خسروانی نوروز و سال نوی ایرانی


برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز

(سعدی شیرازی)


@IranDel_Channel

💢
👍34👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

🔴 نوروزخوانی و بهاریه‌ها

نوروز آمد؛ پیروز آمد

خواننده: بانو هایده
آهنگساز: انوشیروان روحانی
ترانه‌سرا: بیژن سمندر شیرازی


@IranDel_Channel

💢
👍20👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مهمترین آموزۀ نوروز در معادلات قدرت

در شاهنامه، نوروز، سده و مهرگان سه جشن مهم ایرانی‌ها شمرده شدند و نوروز به جمشید نسبت داده شده است، چه ویژگی در جمشید وجود دارد که نوروز به او نسبت داده می‌شود؟

جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامه‌پژوه تبریزی در گفتگو با برنامه نردبان اکوایران، به این پرسش این‌گونه پاسخ می‌دهد که فردوسی در واقع قصد دارد تا با برقراری نسبت میان نوروز و جمشید، پیوندی میان اسطوره و واقعیت ایجاد و نوروز را به نوعی با عقلانیت و جهان‌بینی فلسفی تفسیر کند.

او همچنین به این نکته پرداخت که ظرفیت هایی در نوروز وجود دارد که می‌تواند چارچوب‌های لازم برای حکمرانی را نیز مهیا کند. این مهم مشروط به دخالت دادن آموزه‌ها و فلسفه نوروز در لایه های معرفتی حکمرانی است.

مفهوم صلح، به عنوان مهمترین آموزه نوروز، چنانچه به عنوان یک اصل در حکمرانی در نظر گرفته شود، معادلات سیاستگذاری و قانون را در قدرت تغییر خواهد داد.


@IranDel_Channel

💢
👍39👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 حضور باشکوه ایرانیان در لحظۀ تحویل سال ۱۴۰۴ خورشیدی در شهر پارسه، پاسارگاد و آرامگاه حکیم فردوسی، حافظ و سعدی شیرازی و ...


ایران برای ما منتهای شادی و سرحدِّ رنج و اندوه است...


@IranDel_Channel

💢
👍65👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 علی دایی، شهریار فوتبال ایران:
چو ایران نباشد،‌ تن من مباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد


علی دایی ضمن شادباشِ نوروز باستانی به هموطنان ایرانی گفت:
باور دارم که در سال جدید نور جایگزین تاریکی، خرد و اندیشه جایگزین جهل و نادانی،‌ سلامتی و شادی جایگزین بیماری و غم و غصه، سفره‌های پُر جایگزین تنگدستی و صلح و آرامش جایگزین جنگ و ناآرامی خواهد شد


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍106👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🎥 Happy Nowruz 1404
نوروز ۱۴۰۴ فرخنده


Echoes of History, Haft-Sin at Persepolis
May this Year Brings you Strenght, Happiness, and New Beginnings

هفت‌سین در کنار عظمت تخت جمشید (شهر پارسه)، پیوندی از نوروز و تاریخ ایران‌زمین
سال نو سرشار از شادی، قدرت و برکت باد.


@IranDel_Channel

💢
👍44👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 لحظۀ اعتدال بهاری، لحظۀ نوروز و لحظۀ آغاز سال نو ایرانی در شهر پارسه، قلب تاریخ و تمدّنِ ایران‌زمین


@IranDel_Channel

💢
👍42👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آرامگاه حکیم فردوسی توسی و آرامگاه استاد محمدرضا شجریان، خسرو آواز ایران، در نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی


@IranDel_Channel

💢
👍49👎4