🔴 مسئولان وزارت میراث فرهنگی پاسخ دهند
✍️ احسان هوشمند
اعلام ثبت پوشش محلی پوشاک زنان لر در ۲۹ آبان ماه [۱۴۰۳ خورشیدی] موجب اعتراض گروهی از شهروندان قشقایی در شیراز شد. این رویداد اعتراضی، هشداری است تا مسئولان امر و افکار عمومی بیش از گذشته، پدیدههایی از این دست و حساسیتهای آن را در نظر بگیرند و سازمانهای مسئول بدون بررسی و مطالعات جامع، خود زمینهساز بروز مسئله در مناسبات طبیعی و تاریخی ایرانیان نشوند.
۱- سازمان علمی و فرهنگی یونسکو پیرو کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس با هدف احترام متقابل و ایجاد درک مشترک بین فرهنگها و افزایش صلح و همبستگی اجتماعی ثبت میراث ناملموس فرهنگی را در دستور کار قرار داده است. بنا بر اهداف یونسکو ثبت میراث معنوی بر مبنای گسترش انسجام و نه ایجاد رقابت و بروز شکاف باید انجام شود و البته بیشتر در مناسبات بینالمللی کاربست دارد. مسئولان میراث فرهنگی باید پاسخ دهند که چرا اقدام آنها در اعلام رسمی ۲۹ آبان ماه درباره پوشاک قوم لر موجب بروز نارضایتی گروهی دیگر از هموطنان شده است؟ آیا پیش از ثبت چنین عنوانی برای پوشاک یکی از اقوام ایرانی یعنی بهعنوان قوم لر بررسیهای لازم از ابعاد مختلف میراثی و مردمشناسی و جامعهشناسی و تاریخی و حتی زمینههای سیاسی موضوع صورت گرفته بود؟
۲- جامعه ایران میراثدار تاریخ طولانی از درهمآمیزی و اختلاط گروههای مختلف شهری و زبانی و قومی و طوایف و تیرههای مستقر در ایرانزمین است. این درهمتنیدگی تاریخی بهعنوان صفت ممتاز مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان موجب شده در بسیاری از مشخصات فرهنگی شباهتهای بنیادین و اساسی و بزرگی میان ایرانیان از هر شهر و منطقه و قوم و طایفه و ایلی برقرار باشد.
این شباهتها معمولاً چنان است که تفکیک میان ایرانیان را غیرممکن یا دشوار میکند. مثلاً لباس زنان بختیاری و قشقایی و و ممسنی و مانند آن تحت تأثیر درهمتنیدگی تاریخی ایرانیان و ارتباطات مؤثر و مستمر و بدهبستانهای تاریخی چندان مشخص و برجسته نیست. یا شباهت پوشاک بانوان بختیاری شباهت بیشتری به پوشاک بانوان قشقایی دارد تا به پوشاک بانوان لر در لرستان؛ چراکه در تاریخ چند سده گذشته میان دو تیره بزرگ ایرانی، یعنی بختیاریها و قشقاییها، مناسبات بسیار گستردهای برقرار شده و چنین مناسباتی به تراوش مشخصات فرهنگی و پوشاک و... منجر شده است. از آن مهمتر حضور تیرههایی از دیگر اقوام در میان ایل قشقایی مانند دیگر ایلات ایران هم بر این درهمتنیدگی افزوده است. ایل بزرگ قشقایی در سدههای گذشته شاهد جذب طوایف و مردمانی از ایل کلهر کرمانشاه، عرب، بختیاری و زنگنه و... بوده و بهاینترتیب بر درهمتنیدگیهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان افزوده شده است. کمااینکه مناسبات وسیعی هم با جوامع یکجانشین برقرار شده و به ازدواجها و پیوندهای مستمری مبدل شده است. همین ویژگیهای اجتماعی در میان طوایف بختیاری نیز دیده میشود و مناسبات طوایف مختلف این قوم ایرانی با دیگر تیرههای ایرانی از جمله لرستان و عشایر عرب و کرد و آذری بخشی از بدیهیت مناسبات تاریخی و درهمتنیده ایرانیان است. با این اوصاف ثبت مختصات فرهنگی مشترک مثلاً پوشش زنان لر یا بختیاری یا قشقایی و مانند آن با کدامین هدفگذاری انجام شده است؟ آیا قرار است برخلاف درهمتنیدگی تاریخی ایرانیان و مناسبات عمیق ایرانیان با یکدیگر، بهتدریج با معرفی و ثبت عناصر فرهنگی به نام اقوام ایرانی و تیرهها و ایلات به نقار و شکاف و فاصله میان ایرانیان حکم داده شود؟ یعنی دستگاه عریض و طویل دولت در پی انسجام بخشی ملی است یا انسجامزدایی فرهنگی و اجتماعی؟
🔴 دنباله یادداشت را در بخشِ «مشاهده فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 مسئولان وزارت میراث فرهنگی پاسخ دهند
✍️ احسان هوشمند
اعلام ثبت پوشش محلی پوشاک زنان لر در ۲۹ آبان ماه [۱۴۰۳ خورشیدی] موجب اعتراض گروهی از شهروندان قشقایی در شیراز شد. این رویداد اعتراضی، هشداری است تا مسئولان امر و افکار عمومی بیش از گذشته، پدیدههایی از این دست و حساسیتهای آن را در نظر بگیرند و سازمانهای مسئول بدون بررسی و مطالعات جامع، خود زمینهساز بروز مسئله در مناسبات طبیعی و تاریخی ایرانیان نشوند.
۱- سازمان علمی و فرهنگی یونسکو پیرو کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس با هدف احترام متقابل و ایجاد درک مشترک بین فرهنگها و افزایش صلح و همبستگی اجتماعی ثبت میراث ناملموس فرهنگی را در دستور کار قرار داده است. بنا بر اهداف یونسکو ثبت میراث معنوی بر مبنای گسترش انسجام و نه ایجاد رقابت و بروز شکاف باید انجام شود و البته بیشتر در مناسبات بینالمللی کاربست دارد. مسئولان میراث فرهنگی باید پاسخ دهند که چرا اقدام آنها در اعلام رسمی ۲۹ آبان ماه درباره پوشاک قوم لر موجب بروز نارضایتی گروهی دیگر از هموطنان شده است؟ آیا پیش از ثبت چنین عنوانی برای پوشاک یکی از اقوام ایرانی یعنی بهعنوان قوم لر بررسیهای لازم از ابعاد مختلف میراثی و مردمشناسی و جامعهشناسی و تاریخی و حتی زمینههای سیاسی موضوع صورت گرفته بود؟
۲- جامعه ایران میراثدار تاریخ طولانی از درهمآمیزی و اختلاط گروههای مختلف شهری و زبانی و قومی و طوایف و تیرههای مستقر در ایرانزمین است. این درهمتنیدگی تاریخی بهعنوان صفت ممتاز مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان موجب شده در بسیاری از مشخصات فرهنگی شباهتهای بنیادین و اساسی و بزرگی میان ایرانیان از هر شهر و منطقه و قوم و طایفه و ایلی برقرار باشد.
این شباهتها معمولاً چنان است که تفکیک میان ایرانیان را غیرممکن یا دشوار میکند. مثلاً لباس زنان بختیاری و قشقایی و و ممسنی و مانند آن تحت تأثیر درهمتنیدگی تاریخی ایرانیان و ارتباطات مؤثر و مستمر و بدهبستانهای تاریخی چندان مشخص و برجسته نیست. یا شباهت پوشاک بانوان بختیاری شباهت بیشتری به پوشاک بانوان قشقایی دارد تا به پوشاک بانوان لر در لرستان؛ چراکه در تاریخ چند سده گذشته میان دو تیره بزرگ ایرانی، یعنی بختیاریها و قشقاییها، مناسبات بسیار گستردهای برقرار شده و چنین مناسباتی به تراوش مشخصات فرهنگی و پوشاک و... منجر شده است. از آن مهمتر حضور تیرههایی از دیگر اقوام در میان ایل قشقایی مانند دیگر ایلات ایران هم بر این درهمتنیدگی افزوده است. ایل بزرگ قشقایی در سدههای گذشته شاهد جذب طوایف و مردمانی از ایل کلهر کرمانشاه، عرب، بختیاری و زنگنه و... بوده و بهاینترتیب بر درهمتنیدگیهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان افزوده شده است. کمااینکه مناسبات وسیعی هم با جوامع یکجانشین برقرار شده و به ازدواجها و پیوندهای مستمری مبدل شده است. همین ویژگیهای اجتماعی در میان طوایف بختیاری نیز دیده میشود و مناسبات طوایف مختلف این قوم ایرانی با دیگر تیرههای ایرانی از جمله لرستان و عشایر عرب و کرد و آذری بخشی از بدیهیت مناسبات تاریخی و درهمتنیده ایرانیان است. با این اوصاف ثبت مختصات فرهنگی مشترک مثلاً پوشش زنان لر یا بختیاری یا قشقایی و مانند آن با کدامین هدفگذاری انجام شده است؟ آیا قرار است برخلاف درهمتنیدگی تاریخی ایرانیان و مناسبات عمیق ایرانیان با یکدیگر، بهتدریج با معرفی و ثبت عناصر فرهنگی به نام اقوام ایرانی و تیرهها و ایلات به نقار و شکاف و فاصله میان ایرانیان حکم داده شود؟ یعنی دستگاه عریض و طویل دولت در پی انسجام بخشی ملی است یا انسجامزدایی فرهنگی و اجتماعی؟
🔴 دنباله یادداشت را در بخشِ «مشاهده فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 مسئولان وزارت میراث فرهنگی پاسخ دهند ✍️ احسان هوشمند اعلام ثبت پوشش محلی پوشاک زنان لر در ۲۹ آبان ماه [۱۴۰۳ خورشیدی] موجب اعتراض گروهی از شهروندان قشقایی در شیراز شد. این رویداد اعتراضی، هشداری است تا مسئولان امر و افکار عمومی بیش از گذشته، پدیدههایی…
👍31👎3
ایراندل | IranDel
🔴 فرهنگ فولکلوریک علیه ایدههای تجزیهطلبان | گفتگو با محمد قنواتی آذربایجان نمیتواند جدا از ایران باشد | فرهنگ مردم ایران را نمیشود تکهتکه دید ✍️ گفتوگوی آسیه توحیدنژاد از انصاف نیوز با محمد جعفری قنواتی، دکترای فرهنگ و ادبیات عامه محمد قنواتی، عضو…
🔴 تجزیهطلبان، در جستوجوی کتابی همارز شاهنامه | گفتوگو با محمد جعفری قنواتی
✍️ گفتوگوی آسیه توحیدنژاد از انصافنیوز با محمد جعفری قنواتی، دکترای فرهنگ و ادبیات عامه
«دهدهم قورقود» کتابیست که در سالهای اخیر تجزیهطلبان یا به تعبیر خودشان «هویتطلبان» آن را همارز شاهنامه دانستهاند. قیاس شاهنامه و کتاب «دهده قورقود» هر چند قیاس دور از ذهنیست اما دستمایهای برای نسبت دادن هویتی جداگانه به گروهی از ایرانیها شده است.
محمد جعفر قنواتی، پژوهشگر حوزهی فولکلور و فرهنگ عامهی ایرانیان میگوید این کتاب حتی میان فعالان فرقهی دموکرات و نیز برای نخستین «هویتطلبان» نیز ناآشناست.
انصافنیوز: سؤال دیگرم آقای قنواتی راجع به این کتابیست که شما هم همراه خودتان آوردهاید یعنی کتاب «دهدهم قورقوت» یا «دهده قورقود». تجزیهطلبان یا هویتطلبان یا هر عنوانی که درست است این کتاب را معادل شاهنامه برای تُرکزبانهای ایران میدانند. نظر شما راجع به این قیاس چیست؟
خب هر کس میتواند هر مقایسهای کند و به خودش مربوط است اما در مورد این کتاب من باید توضیحاتی را اضافه کنم. «دده قورقوت» کتاب بسیار مهمی در ادبیات مردم تُرک است. «ترک» که میگویم منظورم متفاوت از آذربایجان است. در شاهنامه هم هرجا کلمهی «تُرک» آمده منظور آذربایجان نیست. سجاد آیدنلو، دانشمند مشهور و شاهنامهشناس برجسته کتابی دارد با عنوان «آذربایجان و شاهنامه» که این موضوع را آنجا مفصل توضیح داده است.
شاهنامه و «دهده قورقود» اصلاً قابل قیاس با هم نیستند. این نیست که من چون ایرانی یا علاقهمند به شاهنامه هستم متعصب باشم و این را بگویم. این دو اثر اصلاً دو ژانر متفاوت هستند. «دده قورقود» مجموعهای از ۱۲ داستان فولکلوریک است و مثل هر ژانر ادب فولکلور نویسندهی مشخصی ندارد. این یکی از ویژگیهای فولکلور است.
براساس پژوهشی که پژوهشگران انجام دادهاند این کتاب قرن ۱۵ یا ۱۶ میلادی نوشته شده است. اولین بار حدود ۲۱۰ سال پیش یک مردمشناس آلمانی به نام اچ.اف. فون دیتس این کتاب را معرفی و یکی از داستانهای آن را با یکی از داستانهای ادیسه مقایسه کرد. داستان هشتم «دده قورقود» داستان تپه گوُز است. این داستان، داستان غول یک چشمیست که توسط قهرمان داستان کشته میشود و مردم از شر آن خلاص میشوند.
بنابراین این کتاب تا اوایل قرن ۱۹ نه فقط بین ایرانیها که در اروپا هم شناخته شده نبوده. آن مردمشناس آلمانی به سبب شباهت داستان «تپه گؤز» و پولیفیموس گفت که احتمالاً هومر خود را از «دده قورقود» برداشت کرده است. امروز دیگر در بررسی افسانههای جهان چنین نسبتهایی نمیدهند.
بعد از ایشان هم ویلهلم گریم، جیمز فریزر و چند محقق دیگر این کتاب را بررسی کردند اما هیچ یک آنچه را فوندیتس گفته بود تأیید نکردند و حتی خلاف آن را گفتند. در ایران تا ۱۳۲۴ [خورشيدی] هیچ یک از روشنفکران و اهل کتاب آذربایجان این کتاب را نمیشناخت. این را من نمیگویم مرحوم محمدعلی فرزانه در خاطراتش گفته است. همانطور که میدانید ایشان به تعبیر گروهی از نخستین هویتطلبان است. ایشان در خاطراتش میگوید زمانی که در بحبوحهی فعالیت فرقهی دموکرات به تبریز آمدم نه فقط مردم عامی بلکه روشنفکران و اهل کتاب هم این کتاب را نمیشناختند.
🔴 دنباله گفتوگو را در بخشِ «مشاهده فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 تجزیهطلبان، در جستوجوی کتابی همارز شاهنامه | گفتوگو با محمد جعفری قنواتی
✍️ گفتوگوی آسیه توحیدنژاد از انصافنیوز با محمد جعفری قنواتی، دکترای فرهنگ و ادبیات عامه
«دهدهم قورقود» کتابیست که در سالهای اخیر تجزیهطلبان یا به تعبیر خودشان «هویتطلبان» آن را همارز شاهنامه دانستهاند. قیاس شاهنامه و کتاب «دهده قورقود» هر چند قیاس دور از ذهنیست اما دستمایهای برای نسبت دادن هویتی جداگانه به گروهی از ایرانیها شده است.
محمد جعفر قنواتی، پژوهشگر حوزهی فولکلور و فرهنگ عامهی ایرانیان میگوید این کتاب حتی میان فعالان فرقهی دموکرات و نیز برای نخستین «هویتطلبان» نیز ناآشناست.
انصافنیوز: سؤال دیگرم آقای قنواتی راجع به این کتابیست که شما هم همراه خودتان آوردهاید یعنی کتاب «دهدهم قورقوت» یا «دهده قورقود». تجزیهطلبان یا هویتطلبان یا هر عنوانی که درست است این کتاب را معادل شاهنامه برای تُرکزبانهای ایران میدانند. نظر شما راجع به این قیاس چیست؟
خب هر کس میتواند هر مقایسهای کند و به خودش مربوط است اما در مورد این کتاب من باید توضیحاتی را اضافه کنم. «دده قورقوت» کتاب بسیار مهمی در ادبیات مردم تُرک است. «ترک» که میگویم منظورم متفاوت از آذربایجان است. در شاهنامه هم هرجا کلمهی «تُرک» آمده منظور آذربایجان نیست. سجاد آیدنلو، دانشمند مشهور و شاهنامهشناس برجسته کتابی دارد با عنوان «آذربایجان و شاهنامه» که این موضوع را آنجا مفصل توضیح داده است.
شاهنامه و «دهده قورقود» اصلاً قابل قیاس با هم نیستند. این نیست که من چون ایرانی یا علاقهمند به شاهنامه هستم متعصب باشم و این را بگویم. این دو اثر اصلاً دو ژانر متفاوت هستند. «دده قورقود» مجموعهای از ۱۲ داستان فولکلوریک است و مثل هر ژانر ادب فولکلور نویسندهی مشخصی ندارد. این یکی از ویژگیهای فولکلور است.
براساس پژوهشی که پژوهشگران انجام دادهاند این کتاب قرن ۱۵ یا ۱۶ میلادی نوشته شده است. اولین بار حدود ۲۱۰ سال پیش یک مردمشناس آلمانی به نام اچ.اف. فون دیتس این کتاب را معرفی و یکی از داستانهای آن را با یکی از داستانهای ادیسه مقایسه کرد. داستان هشتم «دده قورقود» داستان تپه گوُز است. این داستان، داستان غول یک چشمیست که توسط قهرمان داستان کشته میشود و مردم از شر آن خلاص میشوند.
بنابراین این کتاب تا اوایل قرن ۱۹ نه فقط بین ایرانیها که در اروپا هم شناخته شده نبوده. آن مردمشناس آلمانی به سبب شباهت داستان «تپه گؤز» و پولیفیموس گفت که احتمالاً هومر خود را از «دده قورقود» برداشت کرده است. امروز دیگر در بررسی افسانههای جهان چنین نسبتهایی نمیدهند.
بعد از ایشان هم ویلهلم گریم، جیمز فریزر و چند محقق دیگر این کتاب را بررسی کردند اما هیچ یک آنچه را فوندیتس گفته بود تأیید نکردند و حتی خلاف آن را گفتند. در ایران تا ۱۳۲۴ [خورشيدی] هیچ یک از روشنفکران و اهل کتاب آذربایجان این کتاب را نمیشناخت. این را من نمیگویم مرحوم محمدعلی فرزانه در خاطراتش گفته است. همانطور که میدانید ایشان به تعبیر گروهی از نخستین هویتطلبان است. ایشان در خاطراتش میگوید زمانی که در بحبوحهی فعالیت فرقهی دموکرات به تبریز آمدم نه فقط مردم عامی بلکه روشنفکران و اهل کتاب هم این کتاب را نمیشناختند.
🔴 دنباله گفتوگو را در بخشِ «مشاهده فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
👍33
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قوتاز بیگ شاهین، رئیس طایفهٔ اجیرلو شاهسون که نقش مهمی در شکست فرقۀ دموکرات آذربایجان در اردبیل و مغان داشت پس از انقلاب از کشور خارج شد و پس از سالها به کشور بازگشت.
او از عشقش به ایران میگوید:
«من در این ۱۹ سال یک روز بدون ایران نفس نکشیدهام، گویی که همه چیز من، شرفم، دینم و ایمانم ایران بوده است.»
خاطرهای از قوتاز بیگ به قلم ناصر همرنگ در کتاب "از بادکوبه و چیزهای دیگر":
«آن شادروان [قوتاز بیگ] برایم تعریف میکرد که یک روز در اثنای یکی از سفرهای محمدرضاشاه پهلوی در دوران پیش از انقلاب به مغان همراه او شده بود و با هم آمده بودند روی سد مرزی میل مغان در مرز مشترک ایران و شوروی. آنگاه شاه دوربین شکاریاش را که از گردنش آویخته بود، بالا آورده بود و آنسوی آب، جایی حول و حوش شهر پوشکین و اکنون فضولی را با حسرت نگریسته بود. بعد دوربین را پایین آورده بود و دستش را انداخته بود گردن او و آه کشیده بود و گفته بود:
فلانی میبینی؟ همۀ این سرزمینها روزگاری از آن ما بودند. دریغ که اکنون نیستند. سپس گفته بود: روزی خواهد آمد که ما زنده نباشیم ولی داستان ۱۷ شهر از دست رفتۀ قفقاز نباید بمیرد.»
@IranDel_Channel
💢
او از عشقش به ایران میگوید:
«من در این ۱۹ سال یک روز بدون ایران نفس نکشیدهام، گویی که همه چیز من، شرفم، دینم و ایمانم ایران بوده است.»
خاطرهای از قوتاز بیگ به قلم ناصر همرنگ در کتاب "از بادکوبه و چیزهای دیگر":
«آن شادروان [قوتاز بیگ] برایم تعریف میکرد که یک روز در اثنای یکی از سفرهای محمدرضاشاه پهلوی در دوران پیش از انقلاب به مغان همراه او شده بود و با هم آمده بودند روی سد مرزی میل مغان در مرز مشترک ایران و شوروی. آنگاه شاه دوربین شکاریاش را که از گردنش آویخته بود، بالا آورده بود و آنسوی آب، جایی حول و حوش شهر پوشکین و اکنون فضولی را با حسرت نگریسته بود. بعد دوربین را پایین آورده بود و دستش را انداخته بود گردن او و آه کشیده بود و گفته بود:
فلانی میبینی؟ همۀ این سرزمینها روزگاری از آن ما بودند. دریغ که اکنون نیستند. سپس گفته بود: روزی خواهد آمد که ما زنده نباشیم ولی داستان ۱۷ شهر از دست رفتۀ قفقاز نباید بمیرد.»
@IranDel_Channel
💢
👍57👎3
🔴 استقبالِ باشکوه شهروندانِ تبریزی بویژه جوانان از نشستِ شاهنامهپژوهی در تبریز
گزارش تصویری نخستین نشست شاهنامهپژوهی در بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی با موضوع:
«اهمیت شاهنامه در تاریخ و فرهنگ ایران»
سخنران:
بهمن دمشقی خیابانی، دکترای ادبیات حماسی و شاهنامهپژوه تبریزی
دوشنبه پنجم آذر ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
گزارش تصویری نخستین نشست شاهنامهپژوهی در بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی با موضوع:
«اهمیت شاهنامه در تاریخ و فرهنگ ایران»
سخنران:
بهمن دمشقی خیابانی، دکترای ادبیات حماسی و شاهنامهپژوه تبریزی
دوشنبه پنجم آذر ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍63👎5
Audio
🎙 با کودکان شاهنامه بخوانیم
آموزگار:
جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
تهران، فرهنگان پاسداران
سه شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
🎙 با کودکان شاهنامه بخوانیم
آموزگار:
جواد رنجبر درخشیلر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
تهران، فرهنگان پاسداران
سه شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
👍23👎1
🔴 بازنگری واژههای نیروی دریایی
سال ۱۳۱۴ فرهنگستان ایران با همکاری وزارت جنگ برای بخشی از اصطلاحاتی که از زبانهای بیگانه (فرانسه یا معادل عربی آنها) در نیروی دریایی رایج بود، برابرهایی برگزید. برخی از این واژهها را بخوانیم:
بحریه – قوای بحری: نیروی دریایی
ملاح: ملوان
کشتی جنگی: ناو
کشتی کوچک جنگی: ناوچه
تورپیل: اژدر
تورپیلانداز: اژدرافکن
تحتالبحری: زیردریایی
تابین: ناوی
امیرالبحر (Amiral): دریاسالار
معینالبحر: دریادار
Contre-Torpilleur: ناوشکن
Vice-Amiral: دریابان
Navigateur: دریانورد
Flotte: ناوگان
Escadrill Flottille: ناوگروه
گفتنی است به جای تحتالبحری یا Sous-Marin نخست زیرآوی برگزیده شده بود که در بازنگری به زیردریایی برگردانده شد.
در روند بازنگری واژههای نیروی دریایی، سرهنگ بایندر، فرمانده وقت نیروی دریایی جنوب، به عنوان نمایندۀ وزارت جنگ با فرهنگستان همکاری داشت.
دریابان غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی جنوب، از افسران دانشور، آگاه و میهندوست ایران، روز سوم شهریور ۱۳۲۰، پساز ورود نیروهای انگلیسی به ایران در نبرد با این متجاوزان، در نزدیکی خرمشهر به شهادت رسید.
@IranDel_Channel
💢
سال ۱۳۱۴ فرهنگستان ایران با همکاری وزارت جنگ برای بخشی از اصطلاحاتی که از زبانهای بیگانه (فرانسه یا معادل عربی آنها) در نیروی دریایی رایج بود، برابرهایی برگزید. برخی از این واژهها را بخوانیم:
بحریه – قوای بحری: نیروی دریایی
ملاح: ملوان
کشتی جنگی: ناو
کشتی کوچک جنگی: ناوچه
تورپیل: اژدر
تورپیلانداز: اژدرافکن
تحتالبحری: زیردریایی
تابین: ناوی
امیرالبحر (Amiral): دریاسالار
معینالبحر: دریادار
Contre-Torpilleur: ناوشکن
Vice-Amiral: دریابان
Navigateur: دریانورد
Flotte: ناوگان
Escadrill Flottille: ناوگروه
گفتنی است به جای تحتالبحری یا Sous-Marin نخست زیرآوی برگزیده شده بود که در بازنگری به زیردریایی برگردانده شد.
در روند بازنگری واژههای نیروی دریایی، سرهنگ بایندر، فرمانده وقت نیروی دریایی جنوب، به عنوان نمایندۀ وزارت جنگ با فرهنگستان همکاری داشت.
دریابان غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی جنوب، از افسران دانشور، آگاه و میهندوست ایران، روز سوم شهریور ۱۳۲۰، پساز ورود نیروهای انگلیسی به ایران در نبرد با این متجاوزان، در نزدیکی خرمشهر به شهادت رسید.
@IranDel_Channel
💢
👍41