🔴 #توییت_خوانی
🔴 #افشین_جعفرزاده - استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و کارشناسارشد تاریخ - در واکنش به منشورِ به اصطلاح همبستگی در کانال تلگرام خود نوشت:
آقای عبدالله مهتدی و شرکا!
بعنوان یک آذربایجانی فدایی ایران تذکر میدهم
اگر تصور کردهاید ایران و ملت یکپارچهاش نسبت به ایدهی کور و ایران بر باددهِ فدرالیسمِ قومی ساکت خواهند بود، خیالتان باطل است.
لااقل بروید از "منصور حکمت"ها که روزی همراهتان بود و فدرالیسم قومی را ارتجاع صرف ارزیابی میکرد ایده بیاموزید و تصور نکنید میشود به کُردی چیزی گفت و به زبانِ وحدتِ ملّیمان پارسی چیز دیگری!
ایران، کشورِ بریتانیا ساختهی عراق نیست که با اسب تروای فدرالیسم بیایید و سر از تجزیه دربیاورید.
معادلات ایران، همچون کشورهای نوساختهای چون کانادا و استرالیا و زلاندنو هم نیست.
ایران، ایران است؛ کشوری دیرپا که تاریخ استقلال ندارد.
تمامیّت ارضی، ملّی بودن [زبانِ] پارسی و یکپارچگی ملّت ایران، اصولِ غیرقابل گفتگو هستند.
آن منشور را هم با آن نمایهی انیرانی در کوزه بگذارید!
پاینده ملتِ یکپارچهی ایران
بژی ایران و ایرانی گوره و بریز!
ایرانیمیز وار السون، ایستمین محو اولسون
بالروح، بالدم، نفدیک یا ایران!
@IranDel_Channel
💢
🔴 #افشین_جعفرزاده - استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و کارشناسارشد تاریخ - در واکنش به منشورِ به اصطلاح همبستگی در کانال تلگرام خود نوشت:
آقای عبدالله مهتدی و شرکا!
بعنوان یک آذربایجانی فدایی ایران تذکر میدهم
اگر تصور کردهاید ایران و ملت یکپارچهاش نسبت به ایدهی کور و ایران بر باددهِ فدرالیسمِ قومی ساکت خواهند بود، خیالتان باطل است.
لااقل بروید از "منصور حکمت"ها که روزی همراهتان بود و فدرالیسم قومی را ارتجاع صرف ارزیابی میکرد ایده بیاموزید و تصور نکنید میشود به کُردی چیزی گفت و به زبانِ وحدتِ ملّیمان پارسی چیز دیگری!
ایران، کشورِ بریتانیا ساختهی عراق نیست که با اسب تروای فدرالیسم بیایید و سر از تجزیه دربیاورید.
معادلات ایران، همچون کشورهای نوساختهای چون کانادا و استرالیا و زلاندنو هم نیست.
ایران، ایران است؛ کشوری دیرپا که تاریخ استقلال ندارد.
تمامیّت ارضی، ملّی بودن [زبانِ] پارسی و یکپارچگی ملّت ایران، اصولِ غیرقابل گفتگو هستند.
آن منشور را هم با آن نمایهی انیرانی در کوزه بگذارید!
پاینده ملتِ یکپارچهی ایران
بژی ایران و ایرانی گوره و بریز!
ایرانیمیز وار السون، ایستمین محو اولسون
بالروح، بالدم، نفدیک یا ایران!
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍9👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 کلاس درس شبکه سحر آذری در مورد نظامی گنجهای
🔴 شبکه سحر آذری (برای مخاطبان جمهوری باکو) در روز بززگداشتِ نظامی گنجهای در برنامهای مختصر و مفید به تاریخچهی زبان فارسی و هویت ملّی این شاعر و اندیشمند بزرگ ایرانی پرداختند. برنامهسازان شبکه سحر آذری با ارائه شعر معروف نظامی با عنوان «همه عالم تن است و ایران، دل» این برنامه را آغاز کرده و به پارهای توضیحات در خصوص ماهیت ملّی نظامی در نسبت با حوزهی تمدنی ایرانِ فرهنگی پرداختند. در این برنامه به خوبی اشاره شد که پیش از دوره سلجوقیان، زبان تُرکی در قفقاز و آران و بادکوبه رایج نبوده است و به طور طبیعی همه آثار ادبی این دوره به زبان فارسی نوشته شده است.
🔴 ادامه نکات تاریخی در سایت آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 شبکه سحر آذری (برای مخاطبان جمهوری باکو) در روز بززگداشتِ نظامی گنجهای در برنامهای مختصر و مفید به تاریخچهی زبان فارسی و هویت ملّی این شاعر و اندیشمند بزرگ ایرانی پرداختند. برنامهسازان شبکه سحر آذری با ارائه شعر معروف نظامی با عنوان «همه عالم تن است و ایران، دل» این برنامه را آغاز کرده و به پارهای توضیحات در خصوص ماهیت ملّی نظامی در نسبت با حوزهی تمدنی ایرانِ فرهنگی پرداختند. در این برنامه به خوبی اشاره شد که پیش از دوره سلجوقیان، زبان تُرکی در قفقاز و آران و بادکوبه رایج نبوده است و به طور طبیعی همه آثار ادبی این دوره به زبان فارسی نوشته شده است.
🔴 ادامه نکات تاریخی در سایت آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍4👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 توصیه استاد محمدرضا شفیعیکدکنی به جوانان ایرانزمین
(شبهای بخارا - شب میمنت میرصادقی)
🗓 یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
(شبهای بخارا - شب میمنت میرصادقی)
🗓 یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
👍2👎1
🔴 ۵۲۱ مین سالگرد تاسیس پادشاهی صفوی در تبریز
۵٢١ سال پیش در چنین روزی شاه اسماعیل بزرگ در تبریز تاسیس شاهنشاهی ایران صفوی را اعلام کرد.
شاه اسماعیل بزرگ ۵۲۱ سال پیش در چنین روزی در تبریز تاسیس شاهنشاهی ایران صفوی را اعلام کرد. در خطبهاش گفت:
«من امروز از آسمان به زمين فرو آمدم.منم سرور و شاهنشاه. بدان به راستي كه منم فرزند حيدر، منم فريدون، منم خسرو، منم جمشيد و منم ضحاك، منم رستم پسر زال، منم اسكندر».
شاه اسماعیل، لویاتان ایرانی است. احیاگر دولت مقتدر ایرانی. در میان آشوب، برخاست و با یک دست شمشیر و یک دست کتاب، ایران را نجات داد. احیا کرد. دولتی برقرار کرد که با همه مشکلات و کاستیهایش، هنوز باعث فخر و مباهات تاریخ سدههای میانهی ایران است.
🔴 منبع: آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
۵٢١ سال پیش در چنین روزی شاه اسماعیل بزرگ در تبریز تاسیس شاهنشاهی ایران صفوی را اعلام کرد.
شاه اسماعیل بزرگ ۵۲۱ سال پیش در چنین روزی در تبریز تاسیس شاهنشاهی ایران صفوی را اعلام کرد. در خطبهاش گفت:
«من امروز از آسمان به زمين فرو آمدم.منم سرور و شاهنشاه. بدان به راستي كه منم فرزند حيدر، منم فريدون، منم خسرو، منم جمشيد و منم ضحاك، منم رستم پسر زال، منم اسكندر».
شاه اسماعیل، لویاتان ایرانی است. احیاگر دولت مقتدر ایرانی. در میان آشوب، برخاست و با یک دست شمشیر و یک دست کتاب، ایران را نجات داد. احیا کرد. دولتی برقرار کرد که با همه مشکلات و کاستیهایش، هنوز باعث فخر و مباهات تاریخ سدههای میانهی ایران است.
🔴 منبع: آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3👎2
🔴 حذف «ملّت ایران» در دو اطلاعیه اپوزیسیون
✍️ #احسان_هوشمند، روزنامهنگار و ایرانشناس
🔴 این یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
✍️ #احسان_هوشمند، روزنامهنگار و ایرانشناس
🔴 این یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
حذف «ملت ایران» در دو اطلاعیه اپوزیسیون
. انتشار منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی از طرف چند نفر از ایرانیان خارج از کشور بازتاب کمی در داخل و البته بازتاب زیادی در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور داشت. پس از برگزاری نشست هشت نفر از چهرههای سیاسی و هنری اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون آمریکا،…
👍1👎1
🔴 جشنهای ایرانی
🔥 جشنِ سوری: آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست.
جشنِ «چهارشنبهسوری» یا «سوری» از جشنهای باستانیِ ایرانیان و یکی از جشنهای نویددهندهی پایانگرفتنِ زمستان و فرارسیدنِ نوروز است.
جشنِ سوری بیشتر به هنگامِ گاهانبارِ «هَمَسْپَت مَدَم» (۲۵ تا ۲۹ اسفندماه) ـ در اوستایی «هَمَسْپَث مَیئدَیَه» به چمِ «برابریِ شب و روز» یا «برابریِ سرما و گرما» ـ برگزار میشود. گفتنی است که گاهانبار به چمِ گاه و زمانِ به بار نشستن و برپاییِ بارِ همگانی و میهمانی و نیز داد و دهش است. به باورِ ایرانیانِ باستان آفرینشِ ایزدی در شش چهرهی گاهانبار انجام شده، و این گاهانبارِ «هَمَسْپَت مَدَم» که واپسین گاهانبار است گاهِ آفرینشِ «مردم» بوده و نیز هنگامی است که «فروهرِ» درگذشتگان برای سرکشیِ بازماندگانِ خود فرود میآیند و از همین رو است که ایرانیان گَرد از خانه و کاشانهی خویش میگیرند و آن را پاکیزه میدارند و آتش میافروزند تا درگذشتگان به راهنماییِ آتشِ فروزان از دیدنِ پاکیزگیِ خانه و خوشیِ بازماندگان شادمان به جهانِ مینوی بازگردند.
در گذشته، جشنِ سوری چنین برگزار میشد که ایرانیان در واپسین شبِ سال چراغی به لبهی بامِ خویش مینهادند. بامداد نیز رویِ بام میرفتند و آتش میافروختند و سرودهای دینی میخواندند. هنگامِ سرودخوانی و آتشافروزی بر بام، آجیل و میوهی تازه میخوردند و همزمان نیز اسفند و کُندر دود میکردند. در پایان نیز از پشتِ بام پایین میآمدند و آیینهای سالِ نو را برپا میداشتند.
چنین، دیده میشود که آیینِ آتشافروزیِ ایرانیان در شبِ چهارشنبهسوری همان آیینِ آتشافروزیِ نیاکانشان در واپسین شبِ سال است.
شمارِ کپههای آتشها باید به شمارِ «هفت» به نشانِ هرمزد و شش اَمشاسپند (اردیبهشت، خرداد، اَمرداد، شهریور، بهمن و اسفند) یا «سه» به نشانِ اندیشهی نیک، گفتارِ نیک و کردارِ نیک باشد.
جشنِ چهارشنبهسوری از دو روی «سوری» خوانده میشود: یکی از آن روی که در آن آتشِ سرخ برمیافروزند و سوری نیز به چمِ «سرخ» است. دیگری از آن روی که جشن میگرفتند، چه سور در پارسی به چمِ«جشن» نیز است. گفتنی است که نیاکان ما نیز به این جشن نه «چهارشنبهسوری» که «سوری» میگفتند. برای نمونه در «تاریخِ بخارا»ی نرشخی آمده است: «که چون شبِ سوری، چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند، پارهای آتش بجست و سقفِ سرای درگرفت» (رویهی ۳۲).
استادِ زندهیاد سعید نفیسی دربارهی «چارشنبهسوری» در پژوهشِ دانشورانهاش از این جشن نوشته است: «چهارشنبهسوری، یعنی چهارشنبهی عیش و عشرت و میرساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشتهاند. این جشنِ ملی از قدیمترین زمانهای تاریخ در میانِ ایرانیان بوده است… شبِ چهارشنبهسوری در ایران آیینِ خاص و تشریفاتِ گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیهی دیگر میتوان یافت. آیینِ چهارشنبهسوری یا شبِ چهارشنبهی آخرِ سال بر دو قسم است: یک قسمت از آن عمومی و مشترک میانِ تمامِ مردمِ ایران است که حتی بعضی از آنها را در مللِ دیگر نژادِ آریا میتوان یافت و قسمتِ دیگر آیینِ خصوصی است که مردمِ تهران بدعت گذاشتهاند و از اینجا، کم و بیش، به شهرهای دیگر ایران رفته است. آن قسمت از آیینِ این شب که در تمامِ ایران معمول است، از کرمان گرفته تا آذربایجان و از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشتِ وسیع که ایرانِ امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایرانِ باستانی است، در هر شبِ چهارشنبهی آخرِ سال با شور و دلبستگیِ خاصی آشکار میشود. تمامِ مردمِ آذربایجان، چه در شهر و چه در دهها، در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میانِ مردمِ قفقاز معمول است. ایرانیانی که از دیار خود دور افتادهاند نیز آن را فراموش نمیکنند» (مجلهی مهر، سالِ نخست شمارهی ۱۱ و سالِ دوم شمارهی ۱).
از آیینهای جشنِ سوری میتوان آتش افروختن و جَستن از آن و شادی کردن در کنارِ آتش و با هر جَستی خواندن «زردیِ من از تو، سرخیِ تو از من» بدین چم که: ای آتش! زردیِ بیماری و رنجوری را از من بستان و سرخی و شادابیِ خود را به من ببخش، کوزه شکستن به نشانهی شکستنِ دردها و از میان رفتنِ نومیدیها، خوردنِ آجیلِ چهارشنبهسوری و آجیلِ مشکلگشا، فالگوش ایستادن و نخستین سخنی را که شنیدن به فالِ نیک یا بد گرفتن، گرهگشایی، بختگشایی و … را میتوان نام برد.
منبع انجمن پارسی
#منابستها
@IranDel_Channel
💢
🔥 جشنِ سوری: آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست.
جشنِ «چهارشنبهسوری» یا «سوری» از جشنهای باستانیِ ایرانیان و یکی از جشنهای نویددهندهی پایانگرفتنِ زمستان و فرارسیدنِ نوروز است.
جشنِ سوری بیشتر به هنگامِ گاهانبارِ «هَمَسْپَت مَدَم» (۲۵ تا ۲۹ اسفندماه) ـ در اوستایی «هَمَسْپَث مَیئدَیَه» به چمِ «برابریِ شب و روز» یا «برابریِ سرما و گرما» ـ برگزار میشود. گفتنی است که گاهانبار به چمِ گاه و زمانِ به بار نشستن و برپاییِ بارِ همگانی و میهمانی و نیز داد و دهش است. به باورِ ایرانیانِ باستان آفرینشِ ایزدی در شش چهرهی گاهانبار انجام شده، و این گاهانبارِ «هَمَسْپَت مَدَم» که واپسین گاهانبار است گاهِ آفرینشِ «مردم» بوده و نیز هنگامی است که «فروهرِ» درگذشتگان برای سرکشیِ بازماندگانِ خود فرود میآیند و از همین رو است که ایرانیان گَرد از خانه و کاشانهی خویش میگیرند و آن را پاکیزه میدارند و آتش میافروزند تا درگذشتگان به راهنماییِ آتشِ فروزان از دیدنِ پاکیزگیِ خانه و خوشیِ بازماندگان شادمان به جهانِ مینوی بازگردند.
در گذشته، جشنِ سوری چنین برگزار میشد که ایرانیان در واپسین شبِ سال چراغی به لبهی بامِ خویش مینهادند. بامداد نیز رویِ بام میرفتند و آتش میافروختند و سرودهای دینی میخواندند. هنگامِ سرودخوانی و آتشافروزی بر بام، آجیل و میوهی تازه میخوردند و همزمان نیز اسفند و کُندر دود میکردند. در پایان نیز از پشتِ بام پایین میآمدند و آیینهای سالِ نو را برپا میداشتند.
چنین، دیده میشود که آیینِ آتشافروزیِ ایرانیان در شبِ چهارشنبهسوری همان آیینِ آتشافروزیِ نیاکانشان در واپسین شبِ سال است.
شمارِ کپههای آتشها باید به شمارِ «هفت» به نشانِ هرمزد و شش اَمشاسپند (اردیبهشت، خرداد، اَمرداد، شهریور، بهمن و اسفند) یا «سه» به نشانِ اندیشهی نیک، گفتارِ نیک و کردارِ نیک باشد.
جشنِ چهارشنبهسوری از دو روی «سوری» خوانده میشود: یکی از آن روی که در آن آتشِ سرخ برمیافروزند و سوری نیز به چمِ «سرخ» است. دیگری از آن روی که جشن میگرفتند، چه سور در پارسی به چمِ«جشن» نیز است. گفتنی است که نیاکان ما نیز به این جشن نه «چهارشنبهسوری» که «سوری» میگفتند. برای نمونه در «تاریخِ بخارا»ی نرشخی آمده است: «که چون شبِ سوری، چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند، پارهای آتش بجست و سقفِ سرای درگرفت» (رویهی ۳۲).
استادِ زندهیاد سعید نفیسی دربارهی «چارشنبهسوری» در پژوهشِ دانشورانهاش از این جشن نوشته است: «چهارشنبهسوری، یعنی چهارشنبهی عیش و عشرت و میرساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشتهاند. این جشنِ ملی از قدیمترین زمانهای تاریخ در میانِ ایرانیان بوده است… شبِ چهارشنبهسوری در ایران آیینِ خاص و تشریفاتِ گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیهی دیگر میتوان یافت. آیینِ چهارشنبهسوری یا شبِ چهارشنبهی آخرِ سال بر دو قسم است: یک قسمت از آن عمومی و مشترک میانِ تمامِ مردمِ ایران است که حتی بعضی از آنها را در مللِ دیگر نژادِ آریا میتوان یافت و قسمتِ دیگر آیینِ خصوصی است که مردمِ تهران بدعت گذاشتهاند و از اینجا، کم و بیش، به شهرهای دیگر ایران رفته است. آن قسمت از آیینِ این شب که در تمامِ ایران معمول است، از کرمان گرفته تا آذربایجان و از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشتِ وسیع که ایرانِ امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایرانِ باستانی است، در هر شبِ چهارشنبهی آخرِ سال با شور و دلبستگیِ خاصی آشکار میشود. تمامِ مردمِ آذربایجان، چه در شهر و چه در دهها، در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میانِ مردمِ قفقاز معمول است. ایرانیانی که از دیار خود دور افتادهاند نیز آن را فراموش نمیکنند» (مجلهی مهر، سالِ نخست شمارهی ۱۱ و سالِ دوم شمارهی ۱).
از آیینهای جشنِ سوری میتوان آتش افروختن و جَستن از آن و شادی کردن در کنارِ آتش و با هر جَستی خواندن «زردیِ من از تو، سرخیِ تو از من» بدین چم که: ای آتش! زردیِ بیماری و رنجوری را از من بستان و سرخی و شادابیِ خود را به من ببخش، کوزه شکستن به نشانهی شکستنِ دردها و از میان رفتنِ نومیدیها، خوردنِ آجیلِ چهارشنبهسوری و آجیلِ مشکلگشا، فالگوش ایستادن و نخستین سخنی را که شنیدن به فالِ نیک یا بد گرفتن، گرهگشایی، بختگشایی و … را میتوان نام برد.
منبع انجمن پارسی
#منابستها
@IranDel_Channel
💢
parsianjoman.org via ctreaderbot
جشنهای ایرانی* - پارسیانجمن
مسعود لقمان: «جشن» واژهای ایرانی است از ریشهی «یَز-»، به چِمِ «پرستیدن، ستودن و نیایش کردن». جشن در آغاز به چمِ «انجامِ آیینهای دینی» بوده، ولی اندکاندک گسترش چمِی پیدا کرده و به بزم و مهمانی و سور هم گفته شده است؛ چرا که در فرهنگِ ایران، انجامِ آیینِ…
👍4👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 چهارشنبهسوری
به لحاظ انسانشناسی فرهنگی مرحلهی نخست نوروزخوانی پیش از نوروز از اواخر اسفند آغاز میشود که اشعاری را برای نوید دادن فرارسیدن نوروز و شکوفایی طبیعت میخواندند
.
در فرهنگِ ایران کهن، چهارشنبهسوری موسیقیهای متفاوتی داشته است که حالا فراموش شده است؛ اما همچنان قطعهی «چهارشنبه سوری» مرتضی عقیلی یکی از بهترین قطعاتی است که در اینباره خوانده شده و شنیده میشود.
عقیلی که پس از چهل سال به تازگی به ایران بازگشته و نمایشی نیز روی صحنه برده، این قطعه را سالها پیش خوانده است.
🔴 منبع: موسیقی ما
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
به لحاظ انسانشناسی فرهنگی مرحلهی نخست نوروزخوانی پیش از نوروز از اواخر اسفند آغاز میشود که اشعاری را برای نوید دادن فرارسیدن نوروز و شکوفایی طبیعت میخواندند
.
در فرهنگِ ایران کهن، چهارشنبهسوری موسیقیهای متفاوتی داشته است که حالا فراموش شده است؛ اما همچنان قطعهی «چهارشنبه سوری» مرتضی عقیلی یکی از بهترین قطعاتی است که در اینباره خوانده شده و شنیده میشود.
عقیلی که پس از چهل سال به تازگی به ایران بازگشته و نمایشی نیز روی صحنه برده، این قطعه را سالها پیش خوانده است.
🔴 منبع: موسیقی ما
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍2👎1
🔥 جشن چهارشنبه سوری شادباد:
سیاوش چنین گفت با شهریار
که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار
اگر کوه آتش بود، بسپرم
از این تنگ خوار است اگر بگذرم
مگر آتش تیز، پیدا کند
گنه کرده را زود رسوا کند
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و آب یکسان بود!
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
سیاوش چنین گفت با شهریار
که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار
اگر کوه آتش بود، بسپرم
از این تنگ خوار است اگر بگذرم
مگر آتش تیز، پیدا کند
گنه کرده را زود رسوا کند
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و آب یکسان بود!
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 چهارشنبهسوریتان شادباد.
🔴 اجرای گروه کُر دختران ایران در دهه پنجاه خورشیدی با آهنگ زیبای «شب چهارشنبه سال» از انوشیروان روحانی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 اجرای گروه کُر دختران ایران در دهه پنجاه خورشیدی با آهنگ زیبای «شب چهارشنبه سال» از انوشیروان روحانی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3👎1
🔴 میهندوستی و ناسیونالیسم
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
🔴 این یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
🔴 این یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
میهندوستی و ناسیونالیسم
که تمایز میان «میهندوستی» و «ناسیونالیسم» چیست تا اول به مغالطهای رایج پاسخ دهم و بعد ببینیم نگاه لیبرال نسبت به اقوام و خردهفرهنگهای سازندۀ ایران چیست و اصلاً بهترین راه برای همزیستی چیست. اگر کسی به هر دلیلی با مفهوم «ایران» مشکل داشته باشد، یا زمخت…
👍2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 والتدیزنی در اقدامی نوآورانه با انتشار ویدیویی از «میکی ماوس»، شخصیت کارتونی سرشناس این شرکت رسانهای، با تبریک نوروز به عنوان جشن ملی ایرانیان، آیینهای مربوط به چهارشنبهسوری و نوروز را بهشکل مختصر برای کودکان جهان توضیح میدهد.
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍4👎1
🔴 چهارشنبهسوری در طول تاریخ
✍️ یاسمین مجتهدپور
#مناسبتها
🔴 یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
✍️ یاسمین مجتهدپور
#مناسبتها
🔴 یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
چهارشنبهسوری در طولِ تاریخ
.. منبع: دانشنامه فرهنگ مردم ایران منبع تصاویر: انجمنِ علمی - دانشجویی تاریخِ دانشگاهِ شهید بهشتی https://t.me/IranDel_Channel 💢
👍1
.
🔴 فیلسوف تبریز؛ نظریهپرداز ایران
✍️ #موسی_غنی_نژاد اهری، دانشآموخته دکتری اقتصاد
گردش روزگار چنین بود که بنیانگذار مهمترین نظریه ایرانشهری از خطه آذربایجان برخیزد. سید #جواد_طباطبایی، فیلسوف برجسته زاده تبریز، کاخی از اندیشه درباره فرهنگ، تمدن و ملیت ایران بنا نهاد که مانند کاخ بلند فردوسی طوسی، از باد و باران گزندی به آن نخواهد رسید و فرزندان فرهیخته ایرانزمین با گذر روزگار به تکمیل گذرگاهها و تالارهای زیبای آن خواهند پرداخت.
هدف اصلی برنامه پژوهشی طباطبایی، شناخت ایران در تمام ابعاد سیاسی و فرهنگی بود و در تلاش خود برای رسیدن به این هدف به نظریه بدیعی دست یافت که مطابق آن امر ملی یا ملت در ایران قدمتی بسیار دیرینهتر از ظهور ملت-دولتها در دنیای جدید غربی دارد. طبق این نظریه درست است که در ایران قدیمِ پیش و پس از اسلام، مفهوم «ملت» تحت همین عنوان مطرح نبود و مورد استفاده اهل قلم قرار نمیگرفت؛ اما به جای آن مفهوم «ایران» به کار میرفت.
فیلسوف تبریزی در این خصوص از «جدید در قدیم» سخن میگوید و اینکه ریشه برخی جدیدها را باید در قدیم جستوجو کرد. به عقیده وی جنبش مشروطهخواهی با تاسیس حکومت قانون، ایران را به دوران جدید وارد کرد و با این کار همه شئون کهن ایران نوآیین شد..
🔴 متن کاملِ یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
🔴 فیلسوف تبریز؛ نظریهپرداز ایران
✍️ #موسی_غنی_نژاد اهری، دانشآموخته دکتری اقتصاد
گردش روزگار چنین بود که بنیانگذار مهمترین نظریه ایرانشهری از خطه آذربایجان برخیزد. سید #جواد_طباطبایی، فیلسوف برجسته زاده تبریز، کاخی از اندیشه درباره فرهنگ، تمدن و ملیت ایران بنا نهاد که مانند کاخ بلند فردوسی طوسی، از باد و باران گزندی به آن نخواهد رسید و فرزندان فرهیخته ایرانزمین با گذر روزگار به تکمیل گذرگاهها و تالارهای زیبای آن خواهند پرداخت.
هدف اصلی برنامه پژوهشی طباطبایی، شناخت ایران در تمام ابعاد سیاسی و فرهنگی بود و در تلاش خود برای رسیدن به این هدف به نظریه بدیعی دست یافت که مطابق آن امر ملی یا ملت در ایران قدمتی بسیار دیرینهتر از ظهور ملت-دولتها در دنیای جدید غربی دارد. طبق این نظریه درست است که در ایران قدیمِ پیش و پس از اسلام، مفهوم «ملت» تحت همین عنوان مطرح نبود و مورد استفاده اهل قلم قرار نمیگرفت؛ اما به جای آن مفهوم «ایران» به کار میرفت.
فیلسوف تبریزی در این خصوص از «جدید در قدیم» سخن میگوید و اینکه ریشه برخی جدیدها را باید در قدیم جستوجو کرد. به عقیده وی جنبش مشروطهخواهی با تاسیس حکومت قانون، ایران را به دوران جدید وارد کرد و با این کار همه شئون کهن ایران نوآیین شد..
🔴 متن کاملِ یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
فیلسوف تبریز؛ نظریهپردازِ ایران
گردش روزگار چنین بود که بنیانگذار مهمترین نظریه ایرانشهری از خطه آذربایجان برخیزد. سیدجواد طباطبایی، فیلسوف برجسته زاده تبریز، کاخی از اندیشه درباره فرهنگ، تمدن و ملیت ایران بنا نهاد که مانند کاخ بلند فردوسی طوسی، از باد و باران گزندی به آن نخواهد رسید…
👍6👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 به بهانۀ ۲۵ اسفند، زادروزِ پروین اعتصامی، اختر چرخِ ادبِ ایران
رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعرِ ایرانی است که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد.
او در سال ۱۲۹۱ هنگامی که ۶ سال بیشتر نداشت به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملکالشعرای بهار آموخت.
پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعرهایش را در قالبهایی مانند مناظره، مثنوی، قطعه و قصیده در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهی دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعرِ ایرانی است که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد.
او در سال ۱۲۹۱ هنگامی که ۶ سال بیشتر نداشت به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملکالشعرای بهار آموخت.
پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعرهایش را در قالبهایی مانند مناظره، مثنوی، قطعه و قصیده در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهی دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍2👎1
🔴 پروین اعتصامی، فرزند برومند ایرانزمین
✍️ دکتر میرجلالالدین کزازی:
«شاید بتوان پروین را در سه ویژگی برتر از همروزگارانش دانست. نخست اینکه پروین سخنوری است که سرودههای او در زمان زندگیاش بر سر زبانها روان شده است و ما کمتر سخنوری را میشناسیم که از این بخت برخوردار باشد. پس از روزگار رابعه قزداری، کسی را در ادب پارسی نمیشناسیم که او را بانوی سخن پارسی بنامیم. من این نام را تنها زیبنده پروین اعتصامی میدانم. پروین با اینکه در سالهای جوانی سرودن را آغاز کرد؛ اما آنچنان شیوا و سترگ میسرود که پارهای از ادیبان در آغاز شنیدن این سرودهها گمان نمیکردند که آنها تراویده پروین باشند. آنها گمان میبردند این سرودهها از افرادی همچون دهخدا است که پروین نام خود را بر آنها نهاده است.»
پروین اعتصامی - زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۲۸۵، تبریز، درگذشته در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰، تهران
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
✍️ دکتر میرجلالالدین کزازی:
«شاید بتوان پروین را در سه ویژگی برتر از همروزگارانش دانست. نخست اینکه پروین سخنوری است که سرودههای او در زمان زندگیاش بر سر زبانها روان شده است و ما کمتر سخنوری را میشناسیم که از این بخت برخوردار باشد. پس از روزگار رابعه قزداری، کسی را در ادب پارسی نمیشناسیم که او را بانوی سخن پارسی بنامیم. من این نام را تنها زیبنده پروین اعتصامی میدانم. پروین با اینکه در سالهای جوانی سرودن را آغاز کرد؛ اما آنچنان شیوا و سترگ میسرود که پارهای از ادیبان در آغاز شنیدن این سرودهها گمان نمیکردند که آنها تراویده پروین باشند. آنها گمان میبردند این سرودهها از افرادی همچون دهخدا است که پروین نام خود را بر آنها نهاده است.»
پروین اعتصامی - زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۲۸۵، تبریز، درگذشته در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰، تهران
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3👎1
.
🔴 بیست و پنج اسفند، زادروز اختر چرخ ادب ایران، پروین اعتصامی
زن در ایران
زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشهاش، جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت
زن چه بود آن روزها، گر زآن که زندانی نبود
کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود
در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود
دادخواهیهای زن میماند عمری بیجواب
آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود
بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهاد جمله گرگی بود؛ چوپانی نبود
از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگمیدانی نبود
نور دانش را ز چشم زن نهان میداشتند
این ندانستن، ز پستی و گرانجانی نبود
زن کجا بافنده میشد، بی نخ و دوک هنر
خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود
میوههای دکهٔ دانش فراوان بود، لیک
بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود
در قفس میآرمید و در قفس میداد جان
در گلستان نام ازین مرغ گلستانی نبود
بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلاست
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود
آب و رنگ از علم میبایست، شرط برتری
با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود
جلوهٔ صد پرنیان، چون یک قبای ساده نیست
عزت از شایستگی بود از هوسرانی نبود
ارزش پوشانده کفش و جامه را ارزنده کرد
قدر و پستی، با گرانی و به ارزانی نبود
سادگی و پاکی و پرهیز یک یک گوهرند
گوهر تابنده تنها گوهر کانی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیور و زر، پردهپوش عیب نادانی نبود
عیبها را جامهٔ پرهیز پوشاندهست و بس
جامهٔ عجب و هوی بهتر ز عریانی نبود
زن، سبکساری نبیند تا گرانسنگ است و بس
پاک را آسیبی از آلوده دامانی نبود
زن چو گنجور است و عفت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود
اهرمن بر سفرهٔ تقوی نمیشد میهمان
زآن که میدانست کآنجا جای مهمانی نبود
پا به راه راست باید داشت، کاندر راه کج
توشهای و رهنوردی، جز پشیمانی نبود
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست توانای تو، آسان کرد کار
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود
شه نمیشد گردر این گمگشته کشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
✍️ پروین اعتصامی
#شعر_خوانی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیست و پنج اسفند، زادروز اختر چرخ ادب ایران، پروین اعتصامی
زن در ایران
زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشهاش، جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت
زن چه بود آن روزها، گر زآن که زندانی نبود
کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود
در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود
دادخواهیهای زن میماند عمری بیجواب
آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود
بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهاد جمله گرگی بود؛ چوپانی نبود
از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگمیدانی نبود
نور دانش را ز چشم زن نهان میداشتند
این ندانستن، ز پستی و گرانجانی نبود
زن کجا بافنده میشد، بی نخ و دوک هنر
خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود
میوههای دکهٔ دانش فراوان بود، لیک
بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود
در قفس میآرمید و در قفس میداد جان
در گلستان نام ازین مرغ گلستانی نبود
بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلاست
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود
آب و رنگ از علم میبایست، شرط برتری
با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود
جلوهٔ صد پرنیان، چون یک قبای ساده نیست
عزت از شایستگی بود از هوسرانی نبود
ارزش پوشانده کفش و جامه را ارزنده کرد
قدر و پستی، با گرانی و به ارزانی نبود
سادگی و پاکی و پرهیز یک یک گوهرند
گوهر تابنده تنها گوهر کانی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیور و زر، پردهپوش عیب نادانی نبود
عیبها را جامهٔ پرهیز پوشاندهست و بس
جامهٔ عجب و هوی بهتر ز عریانی نبود
زن، سبکساری نبیند تا گرانسنگ است و بس
پاک را آسیبی از آلوده دامانی نبود
زن چو گنجور است و عفت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود
اهرمن بر سفرهٔ تقوی نمیشد میهمان
زآن که میدانست کآنجا جای مهمانی نبود
پا به راه راست باید داشت، کاندر راه کج
توشهای و رهنوردی، جز پشیمانی نبود
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست توانای تو، آسان کرد کار
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود
شه نمیشد گردر این گمگشته کشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
✍️ پروین اعتصامی
#شعر_خوانی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍2👎1
.
🔴 پروین اعتصامی
✍ سایه اقتصادینیا
حالا که زن ایرانی داد خود را از شعر و ادبیات بازستانده، حالا که اقیانوس بیانتهای نشر مجازی سدی به نام سانسور را شسته و شکسته و هرکس میتواند هرچه دل تنگش میخواهد، از اروتیکترین تعابیر تا رکیکترین الفاظ، بیواهمه و پرهیز بنویسد و نشر کند، حالا که دقدلیها خالی شده، فروغ به توان بینهایت تکثیر شده، و بسامد کلمات مربوط به اسافل اعضا و روابط جنسی و تن و زن و چه و چه در ادبیات به اشباعی تا حد انزجار و ابتذال رسیده، چهرۀ خاموشش از لابهلای گرد سم ستور سواران پیدا میشود. چهرهای مغموم و مظلوم از زنی آرام به نام رخشنده، که نود سال پیش در دفاع از کشف حجاب شعر گفته و در لزوم تربیت و تحصیل نسوان نوشته بود، زبان پاکش جز به دفاع از حق و تقدیس صفات حسنۀ اخلاقی نگردیده بود، خسته و افسرده از خانۀ بخت چندماههاش به خانۀ پدر برگشته بود و حتی در مذمت پسرعموی عیاشی که بدو شوهر داده بودندش هم کلامی نگفت و ننوشت. زنی که حتی وقتی «پروین» تخلص کرد، صدای آقایان درآمد: «او مرد است!» رخشنده اما، نه تاخت و نه درید. زبان به شعر گشود و سرود:
از غبار فکر باطل پاک باید داشت دل
تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست
مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضل
این معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست
سه تصویر از او به جای مانده که بیشتر به دید میآید: در یکی نیمرخ و سربرهنه است و سنجاق سادهای به زلفش زده. در یکی کلاهی به سر دارد و کت پوشیده، که مشخصاً لباس رسمی بعد از کشف حجاب است. در دیگری لچکی گلگلی بیخ گلویش گره زده و نگاه مات و بیروحش را به بیننده دوخته. تصویری که اغلب ما، بیش از همه، از او در ذهن داریم، همین تصویر آخر است، زیرا ما باید از تمام صفات حسنۀ پروین اعتصامی همین حجابش را روزی صد بار میآموختیم و چهرهاش را بهمثابۀ زنی خاموش و بیعرضه به خاطر میسپردیم. این تصویر و تصور ناجوانمردانه از پروین، پس از انقلاب ۵۷ از دو سو تقویت و تثبیت شد: از یکسو، اسلامگرایان با مقابل قرار دادن او با فروغ دوگانهای دروغین تراشیدند که مبنایش بر انکار فروغ و اثبات پروین استوار بود. این دوگانه، که علناً از روحیۀ شخصی انزواجو و صبور پروین به نفع سرکوب زنان سوء استفاده میجست، البته معلول ماند و اقبال بیحد شاعران زن به پیروی از سبک شعری فروغ خود گویای بطالت آن است. این گروه میکوشیدند پروین را فرشتۀ نجیبی نشان دهند که پشت درهای بستۀ خانهاش نشسته و برای نخود و لوبیا و نخ و سوزن شعر میگوید؛ اما نتیجه برعکس شد: سوءاستفادۀ ایدئولوژیک از روحیۀ خموش و شخصیت آرام پروین، نسل جدید مخاطبان ادبیات را از او دور و منزجر کرد و سبب ناآشنایی آنها با روح آزادۀ پروین و شعرش شد. از دیگر سو، روشنفکرانی که در دهۀ چهل و پنجاه شمسی فرمانروای بلامنازع مطبوعات ادبی بودند، او را نه شاعر، که ناظمی عهد عتیقی میخواندند که شعر کهنهاش برانگیزاننده و برآشوبنده نیست. این گروه نیز باز همان دوگانۀ پروین/فروغ را علم کردند، اما اینبار به نفع فروغ و با این شعار پوچ که شعر پروین زنانه نیست. عجب آنکه در این مدام زنانه زنانه کردن، حرف خود فروغ را هم ناشنیده میگرفتند که گفته بود: «اگر پای سنجش ارزشهای هنری پيش بيايد فکر کنم ديگر جنسيت نمیتواند مطرح باشد. آن چيزی که مطرح است اين است که آدم جنبههای مثبت وجود خودش را جوری پرورش دهد که به حدی از ارزشهای انسانی برسد... اصل، کار آدم است، زن و مرد مطرح نيست.» و شعر پروین، دقیقاً به همین علت، غیرجنسیتی و فراجنسیتی است: به علت رسیدن به «حدی از ارزشهای انسانی».
سانسور و تخطئهای که روشنفکران و اسلامگرایان، دستدردست هم، بر شعر پروین اعمال کردند، سبب مخدوششدن چهرۀ پاک او و مغلوطخواندن شعرش شد. این شد که ما، نقد مکررش بر استبداد و فساد قدرت را به گوش جان نشنیدیم:
آن سفلهای که مفتی و قاضی است نام او
تا پود و تار جامهاش از رشوه و رباست
و دفاعش از حق کارگر را در جای خویش نستودیم:
تا به کی جانکندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر؟
و از اعتقادش به آزادی پوشش زنان، که در چاپهای متعدد دیوانش آن را سانسور کردند، بهدرستی مطلع نشدیم:
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
پروین را حالا و باز باید خواند، به دور از گفتمانهای سیاسی مغلوطی که هر دو گروه بر شعرش قالب و غالب کردند. شعر پروین، بیتردید صدای امروز همۀ ماست در روزگاری که کارگر ایرانی در زندان است، زن ایرانی در کشمکش، و انسان ایرانی در عذاب بیاخلاقی و فساد، مستاصل.
@IranDel_Channel
💢
🔴 پروین اعتصامی
✍ سایه اقتصادینیا
حالا که زن ایرانی داد خود را از شعر و ادبیات بازستانده، حالا که اقیانوس بیانتهای نشر مجازی سدی به نام سانسور را شسته و شکسته و هرکس میتواند هرچه دل تنگش میخواهد، از اروتیکترین تعابیر تا رکیکترین الفاظ، بیواهمه و پرهیز بنویسد و نشر کند، حالا که دقدلیها خالی شده، فروغ به توان بینهایت تکثیر شده، و بسامد کلمات مربوط به اسافل اعضا و روابط جنسی و تن و زن و چه و چه در ادبیات به اشباعی تا حد انزجار و ابتذال رسیده، چهرۀ خاموشش از لابهلای گرد سم ستور سواران پیدا میشود. چهرهای مغموم و مظلوم از زنی آرام به نام رخشنده، که نود سال پیش در دفاع از کشف حجاب شعر گفته و در لزوم تربیت و تحصیل نسوان نوشته بود، زبان پاکش جز به دفاع از حق و تقدیس صفات حسنۀ اخلاقی نگردیده بود، خسته و افسرده از خانۀ بخت چندماههاش به خانۀ پدر برگشته بود و حتی در مذمت پسرعموی عیاشی که بدو شوهر داده بودندش هم کلامی نگفت و ننوشت. زنی که حتی وقتی «پروین» تخلص کرد، صدای آقایان درآمد: «او مرد است!» رخشنده اما، نه تاخت و نه درید. زبان به شعر گشود و سرود:
از غبار فکر باطل پاک باید داشت دل
تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست
مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضل
این معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست
سه تصویر از او به جای مانده که بیشتر به دید میآید: در یکی نیمرخ و سربرهنه است و سنجاق سادهای به زلفش زده. در یکی کلاهی به سر دارد و کت پوشیده، که مشخصاً لباس رسمی بعد از کشف حجاب است. در دیگری لچکی گلگلی بیخ گلویش گره زده و نگاه مات و بیروحش را به بیننده دوخته. تصویری که اغلب ما، بیش از همه، از او در ذهن داریم، همین تصویر آخر است، زیرا ما باید از تمام صفات حسنۀ پروین اعتصامی همین حجابش را روزی صد بار میآموختیم و چهرهاش را بهمثابۀ زنی خاموش و بیعرضه به خاطر میسپردیم. این تصویر و تصور ناجوانمردانه از پروین، پس از انقلاب ۵۷ از دو سو تقویت و تثبیت شد: از یکسو، اسلامگرایان با مقابل قرار دادن او با فروغ دوگانهای دروغین تراشیدند که مبنایش بر انکار فروغ و اثبات پروین استوار بود. این دوگانه، که علناً از روحیۀ شخصی انزواجو و صبور پروین به نفع سرکوب زنان سوء استفاده میجست، البته معلول ماند و اقبال بیحد شاعران زن به پیروی از سبک شعری فروغ خود گویای بطالت آن است. این گروه میکوشیدند پروین را فرشتۀ نجیبی نشان دهند که پشت درهای بستۀ خانهاش نشسته و برای نخود و لوبیا و نخ و سوزن شعر میگوید؛ اما نتیجه برعکس شد: سوءاستفادۀ ایدئولوژیک از روحیۀ خموش و شخصیت آرام پروین، نسل جدید مخاطبان ادبیات را از او دور و منزجر کرد و سبب ناآشنایی آنها با روح آزادۀ پروین و شعرش شد. از دیگر سو، روشنفکرانی که در دهۀ چهل و پنجاه شمسی فرمانروای بلامنازع مطبوعات ادبی بودند، او را نه شاعر، که ناظمی عهد عتیقی میخواندند که شعر کهنهاش برانگیزاننده و برآشوبنده نیست. این گروه نیز باز همان دوگانۀ پروین/فروغ را علم کردند، اما اینبار به نفع فروغ و با این شعار پوچ که شعر پروین زنانه نیست. عجب آنکه در این مدام زنانه زنانه کردن، حرف خود فروغ را هم ناشنیده میگرفتند که گفته بود: «اگر پای سنجش ارزشهای هنری پيش بيايد فکر کنم ديگر جنسيت نمیتواند مطرح باشد. آن چيزی که مطرح است اين است که آدم جنبههای مثبت وجود خودش را جوری پرورش دهد که به حدی از ارزشهای انسانی برسد... اصل، کار آدم است، زن و مرد مطرح نيست.» و شعر پروین، دقیقاً به همین علت، غیرجنسیتی و فراجنسیتی است: به علت رسیدن به «حدی از ارزشهای انسانی».
سانسور و تخطئهای که روشنفکران و اسلامگرایان، دستدردست هم، بر شعر پروین اعمال کردند، سبب مخدوششدن چهرۀ پاک او و مغلوطخواندن شعرش شد. این شد که ما، نقد مکررش بر استبداد و فساد قدرت را به گوش جان نشنیدیم:
آن سفلهای که مفتی و قاضی است نام او
تا پود و تار جامهاش از رشوه و رباست
و دفاعش از حق کارگر را در جای خویش نستودیم:
تا به کی جانکندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر؟
و از اعتقادش به آزادی پوشش زنان، که در چاپهای متعدد دیوانش آن را سانسور کردند، بهدرستی مطلع نشدیم:
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
پروین را حالا و باز باید خواند، به دور از گفتمانهای سیاسی مغلوطی که هر دو گروه بر شعرش قالب و غالب کردند. شعر پروین، بیتردید صدای امروز همۀ ماست در روزگاری که کارگر ایرانی در زندان است، زن ایرانی در کشمکش، و انسان ایرانی در عذاب بیاخلاقی و فساد، مستاصل.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍2
ســرآمــد کـنـون قـصـهٔ یــزدگــرد
بـه مـاه ســفــنــدارمـذ روز اِرد
ز هـجـرت شـده پـنـج هـشـتـاد بـار
بـه نــام جـهــان داور کــردگــار
شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ -۳۹۷ خورشیدی) حماسهای منظوم و شامل حدود ۶۰ هزار بیت است که در روز ۲۵ اسفند سال ۳۸۸ خورشیدی به اتمام رسید.
شاهنامه فردوسی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان است که سرایش آن سی سال به طول انجامید.
محتوای این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از ابتدا تا پایان سلسله ساسانیان است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان خلاصه میشوند و به سه بخش اسطورهای (از عهد کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا پایان ساسانیان) تقسیم میشود.
شاهنامه نفوذ بسیاری در ادبیات جهان داشتهاست و شاعران بزرگی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کردهاند.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
بـه مـاه ســفــنــدارمـذ روز اِرد
ز هـجـرت شـده پـنـج هـشـتـاد بـار
بـه نــام جـهــان داور کــردگــار
شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ -۳۹۷ خورشیدی) حماسهای منظوم و شامل حدود ۶۰ هزار بیت است که در روز ۲۵ اسفند سال ۳۸۸ خورشیدی به اتمام رسید.
شاهنامه فردوسی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان است که سرایش آن سی سال به طول انجامید.
محتوای این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از ابتدا تا پایان سلسله ساسانیان است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان خلاصه میشوند و به سه بخش اسطورهای (از عهد کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا پایان ساسانیان) تقسیم میشود.
شاهنامه نفوذ بسیاری در ادبیات جهان داشتهاست و شاعران بزرگی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کردهاند.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3
پایان سرایش شــاهنامه، آغاز نمایش شکـوه شاهانهی ایــرانزمین بود؛ رستاخیزی که روزگار باستان را جانی دوباره بخشید و تاریخ ایران را به اسطورهها پیوند داد و ابدیتی برای ادبیات و زبان فارسی باز آفرید.
در هر سدهای که با شاهنامه و فردوسی رویارویی به شیوه محمود غزنوی گردید، شاهنامهی فردوسی سربلند و سرافراز در دل جامعهی سربهزیر ایرانی راه یافت؛ چرا که فردوسی، شاهنامه را برای مردمِ خود نوشت و به همین دلیل با وجدان و روح نسلهای آدمی در پیوندی ناگسستنی همخانه گشت و آرمانها، امیدها، دردها و رنجها و شادیهای جامعهی ایرانی را در دل خویش، به پژواک و بازتاب جاودانه وا داشت.
خجسته باد تاریخ پایان سرایش شاهنامه؛ پایانی که آغازی بدون انجام برای ایران و ایرانیان است، چرا که«آن چه آغاز ندارد نپذیرد انجام»
✍️ دکتر بتول فخراسلام؛ کارگروه دانش و پژوهش بنیادفردوسی مشهد و کانون شاهنامه فردوسی توس
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
در هر سدهای که با شاهنامه و فردوسی رویارویی به شیوه محمود غزنوی گردید، شاهنامهی فردوسی سربلند و سرافراز در دل جامعهی سربهزیر ایرانی راه یافت؛ چرا که فردوسی، شاهنامه را برای مردمِ خود نوشت و به همین دلیل با وجدان و روح نسلهای آدمی در پیوندی ناگسستنی همخانه گشت و آرمانها، امیدها، دردها و رنجها و شادیهای جامعهی ایرانی را در دل خویش، به پژواک و بازتاب جاودانه وا داشت.
خجسته باد تاریخ پایان سرایش شاهنامه؛ پایانی که آغازی بدون انجام برای ایران و ایرانیان است، چرا که«آن چه آغاز ندارد نپذیرد انجام»
✍️ دکتر بتول فخراسلام؛ کارگروه دانش و پژوهش بنیادفردوسی مشهد و کانون شاهنامه فردوسی توس
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍2
اگرچه ۲۵ اسفند پایان سرایش شاهنامه است، اما به درستی آغاز زایش شاهنامه است. در این روز با تـــولد خورشیـــدِ شاهنامه نهال زبان فارسی و هـویت ایرانی بالنده میشود و به بار مینشیند.
✍️ دکتر آرش اکبری مفاخر؛ کارگروه دانش و پژوهش بنیاد فردوسی مشهد و کانون شاهنامه فردوسی توس
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
✍️ دکتر آرش اکبری مفاخر؛ کارگروه دانش و پژوهش بنیاد فردوسی مشهد و کانون شاهنامه فردوسی توس
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍3