ایران‌دل | IranDel
3.74K subscribers
1.24K photos
976 videos
41 files
2.02K links
همه عالم تن است و ایران‌ دل ❤️

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
Download Telegram

🔴 بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی و کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز برگزار می‌کند:

هفته‌ی بزرگداشتِ مشروطه - نشستِ چهارم


🔴 زمان:
سه‌شنبه ۱۶ اَمُرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعتِ ۱۸

🔴 مکان:
تبریز، خیابان ثقة‌الاسلام، کوی سرخاب، خانه‌ی تاریخی شربت‌اوغلی،‌ بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی


🔴 سخنرانِ نشستِ چهارم:

عباس قدیمی قیداری، استاد تاریخِ دانشگاه تبریز
(موضوع سخنرانی: مشروطه پس از مشروطه)


شرکت برای همگان، آزاد و رایگان است.

به شرکت‌کنندگان در همه‌ی جلسات، گواهی حضور، تقدیم خواهد شد.


🔴 تذکر و یادآوری بسیار مهم:
نشستِ چهارمِ هفته‌ی بزرگداشت مشروطه، در محلِّ بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی و در ساعت هجده برگزار خواهد شد. لطفاً به تغییرِ ساعت و تغییرِ محلِّ برگزاری نشست، توجه ویژه گردد.



#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍19

🔴 تأملی بر کتاب «نقش آذربایجان در تحکیم هویت ایران»

این اثر مجموعه‌ای از مقالاتِ پژوهشگرانِ ایرانیِ آذربایجانی در ۳۴ مقاله است که به بررسی ”نقش آذربایجان در تحکیم هویت ایران“ می‌پردازد. بخش اوّل به بررسی نقش آذربایجان در ایران پیش از اسلام پرداخته است. بخش دوم به تاریخ این سامان در دوره‌ی اسلامی می‌پردازد. بخش سوم به موضوعات مهم شکل‌گیری دولت صفوی، رسمیت مذهب شیعه در آذربایجان و شکل‌گیری هویت ایرانی اختصاص دارد. بخش چهارم به مرور تاریخ آذربایجان در ایران معاصر می‌پردازد.

این روزها مصادف است با سومین سالگرد درگذشت دکتر رحیم نیکبخت میرکوهی. زنده‌یاد نیکبخت از پژوهشگران حوزه‌ی فرهنگ و تاریخ آذربایجان به ویژه ادبیات مرثیه‌ی ترکی آذربایجانی بود. این کتاب نیز به کوشش مرحوم نیکبخت در انتشارات ایران شناخت تبریز به چاپ رسیده بود.


(اقتباس از آذرپژوه)


#یادها | #معرفی_کتاب

@IranDel_Channel

💢
👍21👎1

🔴 فلسفهٔ ایرانی و فلسفهٔ تطبیقی

✍️ هانری کُربن / ترجمهٔ سید جواد طباطبایی

[انتشارات مینوی خرد]


از فصلِ سه فیلسوفِ آذربایجانی

ادراک خاص شیخ اشراق از جهان است که به این سرزمین معنایی رمزی داده است. وحدت پیوند میان طرح بزرگ شیخ اشراق و معنای این سرزمین آذربایجان برای وجدان ایرانی ریشه در وحدت این نمونهٔ عالی دارد... تاریخ رمزی است که داده‌های خارجی به ظاهر متناقض را با یکدیگر سازش و آشتی می‌دهد. از مجموعهٔ داده‌های اوستا چنین برمی‌آید که محل انتشار آموزش‌های زرتشت پیامبر، بلخ، سرزمین خاوری، بوده است. اما، از سوی دیگر، مجموعهٔ روایت‌هایی که یا به دورهٔ ساسانی تعلق دارند یا از آن دوره ناشی می‌شوند، برآنند که آذربایجان، زادگاه زرتشت و محل انتشار آموزش‌های او بوده و بلندی‌های البرز و حتی کوه سبلان جایگاه تجربه‌های معنوی پیامبر ایرانی و میقات او با امشاسپندان و خود اهورامزدا بوده است. همین سنت در اسناد ایران دورهٔ اسلامی نیز تداوم پیدا کرده است. یکی از اسناد متأخر که خلاصه‌ای از همین روایات را می‌آورد، فصل مفصلی از قطب‌الدین اشکوری، شاگرد میرداماد، در سدهٔ یازدهم است. نخستین بخشِ دانشنامه‌ای که قطب‌الدین محبوب‌القلوب نامیده است، حاوی شرح حال مفصلی از زرتشت آذربایجانی است. مشکل بزرگی است.

تصور می‌کنم هوشمندانه‌ترین راه حلّ، این خواهد بود که به نظام هفت کشور یا هفت اقلیم ویژهٔ جغرافیای پارسیان باستان بازگردیم. هفت دایره با قطرهای برابر: دایرهٔ مرکزی نشان‌دهندهٔ اقلیم مرکزی است و در پیرامون آن شش دایره وجود دارد که به یکدیگر مماس هستند و شش اقلیم دیگر را نشان می‌دهند. این نظام هیچ پیوندی با مناطقی که جای ثابت و مشخصی برای همیشه داشته باشند ندارد، بلکه بیشتر همچون ماندالا، جغرافیای مثالی است. کافی است محوری را به عنوان خط عمودی فرض کنیم که از مرکز اقلیم مرکزی می‌گذرد و سه کشور بخش خاوری را به گونه‌ای حرکت دهیم که با بخش باختری منطبق گردد. بدین‌سان، همهٔ مکان‌های مقدس اقلیم خاوری می‌توانند در اقلیم باختری قرینه‌ای داشته و بازشناخته شوند و همراه با مغان ساسانی، این‌جا، در آذربایجان، زادگاه پیامبر ایرانی زرتشت و مکان مکاشفات و دعوت او را بازخواهیم یافت... لحظه‌ای پیش از تاریخ تمثیلی سخن گفتیم. تاریخ پیامبر ایرانی، به گونه‌ای که در چشم‌انداز آذربایجان اتفاق افتاد، در نظر من چنین تاریخی است، چشم‌انداز تمثیلی، زیرا در آن امر ناپیدا و باطنی، که ظاهرْ نمادی از آن است، جای داده شده است (و معنای اولیهٔ واژهٔ یونانی
emblèma
ἔμβλημα
جز این نیست.



🔴 پی‌نوشت:

رسانه‌های انتشارات مینوی‌ خرد:
کانال تلگرام
صفحۀ اینستاگرام

@IranDel_Channel

💢
👍11👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

🎥 مستندِ تاریخیِ «بلوای تبریز» محصولِ تلویزیونِ ملّی ایران



🔴 #مستند را می‌توان از طریق یوتیوب هم تماشا کرد.



🔴 پی‌نوشت:
بازنشر یک مستند تاریخی به معنای تأیید کلِّ محتوای آن نیست.

@IranDel_Channel

💢
👍16👎1
‍ ‌
🔴 بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی و کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز برگزار می‌کند:

هفته‌ی بزرگداشتِ مشروطه - نشستِ پنجم


🔴 زمان:
چهارشنبه ۱۷ اَمُرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعتِ ۱۹

🔴 مکان:
تبریز، خیابان ثقة‌الاسلام، کوی سرخاب، خانه‌ی تاریخی شربت‌اوغلی،‌ بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی


🔴 سخنرانِ نشستِ پنجم:

جواد ابوالحسنی، دکترای تاریخ و مدرّس دانشگاه
(موضوع سخنرانی: نقشِ اسماعیل امیرخیزی در انقلابِ مشروطه با تأکید بر دستاوردهای مشروطه)


شرکت برای همگان، آزاد و رایگان است.

به شرکت‌کنندگان در همه‌ی جلسات، گواهی حضور، تقدیم خواهد شد.


🔴 تذکر و یادآوری بسیار مهم:
نشستِ پنجم هفته‌ی بزرگداشت مشروطه، در محلِّ بنیاد ایران‌شناسی استان آذربایجان شرقی و در ساعت ۱۹ برگزار خواهد شد. لطفاً به تغییرِ محلِّ برگزاری نشست و ساعتِ برگزاری نشست، توجه ویژه گردد.


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍14👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴

«وطن بدون هر یک از ما هم ممکن است باشد، ولی هیچ‌ یک از ما بدون آن نمی‌توانیم‌ باشیم. وای بر کسی که جز این فکر می‌کند و دوچندان وای بر کسی که حقیقتاً بدون آن زندگی می‌کند.
جهان‌وطنی حرف پوچی است، شخص بی‌وطن صفر است، پایین‌تر از صفر. خارج از چارچوب ملیّت هیچ چیز وجود ندارد، نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی»

(رودین - ایوان تورگنیف)

🔴 پی‌نوشت:
صباح شریعتی کشتی‌گیر ایرانی که سال‌هاست برای جمهوری باکو به میدان می‌رود پس از شکست از امین میرزازاده و عدم موفقیت در کسب مدال المپیک، تصمیم به خداحافظی از کشتی گرفت.
در لحظه‌ی خداحافظی او هیچ‌کس از کادر کشتی جمهوری باکو در کنارش نبود و او بر شانه‌های میرزازاده و کادر فنی تیم ملی ایران بدرقه شد...


‌(متن از کانال خرمگس)

@IranDel_Channel

💢
👍48👎3

🔴 ادوارد سعید و ایدئولوژی شرق‌شناسی

چرا خواندنِ ادوارد سعید، مثلِ سم است؟

✍️ سالار سیف‌الدینی

ادوارد سعید، نویسندۀ فلسطینی - مسیحی بود که به تدریج تبدیل به نمادِ روشنفکری جدیدِ جهانِ عرب شد. سعید که غرق در ایدئولوژی بود، شرق‌شناسی را مانند روی دیگرِ غرب‌ستیزی طرح کرد که ذیلِ نظریه‌های ضدِّ استعماری قابل دسته‌بندی است. کلیّت این نظریات، نوعی تقلیل‌گرایی روش‌شناسی است که سعی می‌کند عقب‌ماندگی شرق را به مسئّلۀ استعمار فروبکاهد، غرب را نمادِ همۀ بدی‌ها و در مقابل، شرق را نماد معصومیت از دست رفته، بازسازی کند؛ معصومیتی که غرب از طریقِ شرق‌شناسی و استعمار از ما دزدیده است.

اما مشکل این نوع روش‌شناسیِ تقلیل‌گرایانه این است که به جای توضیحِ انحطاطِ جهان «از درون» (دست‌کم آن‌گونه که ابن خلدون توضیح داد.) به یافتنِ دلایلِ این انحطاط به واسطۀ تحمیلِ استعمار از ناحیۀ غرب رفت. همین روشِ تقلیل‌گرا باعث شد تا روشنفکرانِ شرق به جای تحلیلِ مسئله از درون، مشکلِ عقب‌ماندگی را به بیرون، احاله دهند و نتوانند دلایلِ بنیادینِ انحطاط و موانعِ توسعه را توضیح داده و به دنبالِ رفعِ آن باشند. بدتر از همه این‌که ادوارد سعید برای تبیینِ این نظریه به جای این‌که جایی در شرق (سوریه، روسیه، چین، ترکیه، مصر و...) مستقر شود، دانشگاه‌های هاروارد، پرینستون و کلمبیا را انتخاب کرد و از امکاناتِ نظری که غرب فراهم آورده بود‌ استفاده کرد.

از طرف دیگر ادوارد سعید، شرق را به نماد معصومیت تبدیل کرد، گویی چنگیز، تیمور و غیره از شرق نیامده بودند. در ادامۀ منطقی همین تفکر، همو مجبور شد در سال ۱۹۹۸ میلادی، صدام حسین را نیز تبرئه و با مقاله در لندن ریوو، منکرِ حملۀ شیمیایی صدامِ شرقی به کُردها شود. اما متهم این جنایت چه کسانی بودند؟ ایرانیان. ادوارد سعید، ایران را متهم به حملۀ شیمیایی کرد، تا دامن شرق را بشوید. البته در مورد ایران، مسئله پیچیده‌تر است. نظریاتی از سنخِ شرق‌شناسی و پسااستعماری، هیچ‌چیزِ ما را توضیح نمی‌دهد و گرهی از مشکلاتِ ما، باز نخواهد کرد، همانطور که در جهان عرب نکرد. اعراب دست‌کم در حاشیۀ خلیج فارس، خیلی زودتر از مارکسیست‌ها و شبه‌مارکسیست‌های ایرانی توانستند از تخدیرِ ایدئولوژی شرق‌شناسی، خلاص شوند، اما انواع مارکسیست‌های ما در تدوامِ اقتدا به جلال آل‌احمد، ادوارد سعید را کماکان، چونان پیشوایی می‌بینند که انبانچه‌ای از نظریاتِ مخدره را در کمر دارد و برایشان مهم نیست که او نیز مثل عابد الجابری، صدام حسین را در قامتِ ابرمردِ جهان شرق می‌دید.

به طور خلاصه، روشنفکری تا وقتی که ایدئولوژی‌هایی از سنخِ شرق‌شناسی و بت‌هایی از سنخِ ادوارد سعید را کنار نزند، مانع برآمدنِ تحلیلِ اساسی وضع ما می‌شوند.


@IranDel_Channel

💢
👍29👎5

🔴 زنده‌ایم به امید

[برای ناهیدها و کیمیاهای ایران]

✍️ ورزش‌مدیا

در یک نبرد جذاب و تماشایی، ناهید کیانی با ارایه یک نمایش سزاوارانه موفق شد کیمیا علیزاده را شکست بدهد و به مرحله بعد مسابقات المپیک پاریس راه پیدا کند. اینگونه، او شکستش در المپیک توکیو را هم جبران کرد و امیدواریم این درخشش را تا انتهای مسابقات ادامه بدهد.

ما اما زنده‌ایم به امید؛ به امید این که روزی همه فرزندان وطن برای همین خاک مبارزه کنند، انواع و اقسام بهانه‌های حق و ناحق، موج گسترده مهاجرت آنها را در پی نیاورد و در هر تورنمنت بین‌المللی، در این حجم وسیع شاهد رقابت آزاردهنده ایرانی با ایرانی نباشیم.

ما زنده‌ایم به امید؛ به این امید که اگر امروز کیمیا نامی چنین غریبانه زانو زد و غصه داشت، مجریان و کارشناسان تلویزیون دسته‌جمعی سرش خراب نشوند و یک ساعت تمام با باران طعنه و کنایه‌ها، زمین‌خورده را لگد نزنند. باشد قبول؛ شما خیلی بامزه و باحال و نکته‌سنج و وطن‌پرستید، اما کاش جرات داشتید و کمی ریشه‌ای‌تر به دلایل این موج بزرگ از رفتن‌ها اشاره می‌کردید. اصلاً به فرض که کیمیا قدرنشناس بود یا اشتباه کرد؛ بقیه چی؟ حضور این همه ایرانی در تیم پناهندگان تصادفی است؟ بیرون از ورزش چطور؟ قرار است جمله تاثیرگذار «وطن هتل نیست» را به آن همه پزشک و پرستار و مهندس و مخترع و مبتکر هم تحویل بدهید یا یک جایی بالاخره می‌فهمید باید انگشت اشاره را به سمت سیاست‌گذار و مسئول جامعه هم بچرخانید؟ کی استقلال و شهامتش را پیدا می‌کنید؟

ما زنده‌ایم به امید؛ به این امید که روزی در میادین بین‌المللی، لبخند یک ایرانی مایه اشک آن دیگری نباشد و هیچ رقابتی، قلب جامعه خسته ما را دو نیم نکند. یعنی آن روز را خواهیم دید؟


@IranDel_Channel

💢
👍45👎7
ایران‌دل | IranDel
🔴 کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز نشستِ یک‌صد و سوم آموزگار: جواد رنجبر درخشی‌لر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامه‌پژوه زمان: شنبه ششم اَمُرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت هفده مکان: تبریز، چهارراه شهناز، جنب سینما قدس، کتابشهر تبریز شرکت برای عموم آزاد و رایگان…

🔴 کارگاه شاهنامه‌خوانی تبریز

نشستِ یک‌صد و چهارم


آموزگار:
جواد رنجبر درخشی‌لر، دکترای علوم سیاسی و شاهنامه‌پژوه


زمان:
شنبه بیستم اَمُرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعت هفده

مکان:
تبریز، چهارراه شهناز، جنب سینما قدس، کتابشهر تبریز




شرکت برای عموم آزاد و رایگان است.


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢
👍19👎1

🔴چهرۀ دیگر از بنگلادش و جنبشِ زبانِ مادری

✍️ سالار سیف‌الدینی

در چند روز گذشته، فیلم‌های هولناک زیادی از جنایت‌های ناشی از به اصطلاح، "انقلابِ بنگلادش" منتشر شده است.

بنگلادش‌ بهشتِ تجزیه‌طلبان و سرزمینِ آرمانی آنها است. پاکستان شرقی با حمایت هندوستان از پاکستانِ امروزی، جدا و بنگلادش تأسیس شد. چند سال پیش از تجزیه، جنبش موسوم به زبان مادری برای رسمیت دادن به زبانِ بنگالی در این منطقه شکل گرفته بود. البته نه اینکه پاکستان یک دولتِ متمرکزِ ناسیونالیست بوده باشد که زبان اردو را تحمیل می‌کرد، پاکستان اصلاً دولت نیست و حاکمیّتِ مؤثر ملی بر بخشِ اعظم قلمروش را نداشته و ندارد، تا چه رسد به تحمیلِ زبان. اما نقش هند به عنوانِ دشمنِ ازلی پاکستان در این بازی، بسیار قوی بود.

پس از استقلال، بنگلادشی‌ها پیشنهاد کردند روز دوم فوریه ازطرف یونسکو به عنوان روزِ جهانی زبان مادری، نام‌گذاری شود، زیرا یک الگوی موفقِ جنبشِ چندزبانی بود!

اما جالب اینجاست که همین بنگلادش پس از استقلال فقط یک زبانِ رسمی را در قانون اساسی، قرار داد و زبانِ اقلیت‌ها به ویژه هندوها غیررسمی باقی ماند.

در هفتۀ گذشته تصاویر "انقلاب بنگلادش" که ریشۀ آن برای ما فاقدِ اهمیت است، صحنه‌های دلخراشی از هندوکشی را به تصویر کشید. روزی نیست که فیلم زشتی از تعرض و قتل یک هندو توسط گروهی خشمگین از بنگالی‌ها منتشر نشود. معلوم می‌شود که سیاست چندفرهنگی، چند زبانی و یاوه‌هایی از این دست، نتوانسته اثر خاصی روی فرهنگ و اجتماعِ بنگالی‌ها بگذارد و یا اصلاً غیر از کتاب‌های جامعه‌شناسی، در عالمِ خارج، وجود نداشته است.

دوم فوریه، به عنوان روز جهانِ زبان مادری برای برخی در ایران، خیلی مهم شده است، نوید همین صحنه‌ها است. تجزیه‌طلبانِ ما که به بهانۀ زبان مادری، سفسطه می‌بافند، شاید همین راه را بروند و  صحنۀ کشیدن یک انسان بر روی زمین، برایشان رؤیا باشد.

اما آن دسته از افراد که نمی‌دانند مقلّدِ چه کسانی هستند، شاید با دیدن این صحنه‌ها، اندکی به فکر فرو بروند و متوجه شوند که مرجع تقلیدشان، چنین جامعه‌ای است. آرزوی توسعه با الگوی سوئیس، آلمان، ژاپن و... شروع شد اما به لطف برخی روشنفکرنماها به آرزوی خودکشی دسته‌جمعی با الگوی بنگلادش، عراق، اتیوپی تبدیل شد.

پرواضح است مردمی که الگویش بنگلادش باشد، به وضعی بدتر از آنها دچار خواهند شد. همه این گفتارهای ضدِّ توسعه از جمله چندفرهنگ‌گرایی و چندزبانگی، پسااستعماری، شرق‌شناسی و... برای جلوگیری از توسعۀ یک جامعه رو به رشد است تا نتوانیم نقشِ واقعی کشورِ خودمان را در صحنۀ جهانی توضیح دهیم. پروژۀ تحقیر ملی که از طرفِ محافلِ سایبری متعدد دنبال می‌شود برای همین بود که تصور کنیم شایستگی ما در جهاتِ تقلید از بنگلادش است. دانشگاه ما را هم درست از جایی زده‌اند که نتواند برخلاف این مسیر قهقرایی، رؤیای دیگری بسازد. در حال حاضر بنگلادش بیش از این‌که یک هدف باشد یک وضع است، ابتدا روزِ زبانِ مادری یونسکو، سپس «چندفرهنگ‌گرایی موفقِ بنگلادشی‌ها» و ارایۀ یک تصویر غیرواقعی از یک جامعۀ فرومانده به عنوان الگو و در نهایت بنیادگرایی قومی و خودکشی دسته‌جمعی.


🔴 پی‌نوشت:
ویدئوی پیوست، یک ویدئوی دلخراش از بنگلادش است.

@IranDel_Channel

💢
👍28👎5
ایران‌دل | IranDel
‍ ‌ 🔴 توسل به منیژه در خطبه‌های نماز جمعه مشهد ✍️ جواد رنجبر درخشی‌لر، شاهنامه‌پژوه تبریزی امروز در خطبه‌های نماز جمعه مشهد، خطیب گفته است: حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل می‌کند: «منیژه منم، دُختِ افراسیاب، برهنه ندیده،…

🔴 تهمینه، دیو بود!

✍️ جواد رنجبر درخشی‌لر، شاهنامه‌پژوه

بعد از اینکه امام جمعه مشهد دختران ایران را دعوت کرد تا مثل منیژه پاک دامن باشند (!) گزارشگری [در تلویزیون]، دخترِ ایرانی تکواندوکار را تهمینه نامید.

در سواد این جماعت سخنی نیست و همه عالم هم اگر جمع بشوند، باسوادشان نمی‌توان کرد، اما چون نگرانم تهمینه نامیدنِ زنان و دختران ایرانی رایج شود، عرض می‌کنم که تهمینه شخصیتی با "مایه‌های اسطوره‌ای" و در "دستۀ دیوان" است.

در داستان‌های اسطوره‌ای همانندِ داستانِ رستم و سهراب، زنی اغواگر، پری و دیوزن، اسبِ پهلوانِ بزرگ را می رباید تا او را به هم‌خوابگی وادارد و از او باردار شود. هدفش به دنیا آوردن پسری است همتای پهلوانِ بزرگ. پسر نامشروع از نگاه دینی، پدرِ پهلوان را شکست خواهد داد و قدرت سیاسی را منتقل خواهد کرد.

تهمینه، چون زنان دیگر این نوع داستان ‌ها زنی اغواگرست که در قبالِ پس دادن رخش، اسب رستم، شبی خود را در اختیار او می‌گذارد. نتیجه، تولد سهراب است و تراژدی رستم و سهراب.

زنان و دخترانِ ایران را تهمینه نامیدن نشانه ناآگاهی فاجعه‌باری است. امیدوارم سرکنگبین شاهنامه‌دوستی صفرای انحطاطِ فرهنگی را نیفزاید.

@IranDel_Channel

💢
👍23👎9

📷 گزارشِ اختصاصی روزنامه‌ی ایران‌خواهِ «زنگانِ امروز» از روزِ نخستِ «هفته‌ی بزرگداشتِ مشروطه» در تبریز

(گزارش به قلمِ نیما عظیمی)


🔴 این شماره از روزنامه‌ی زنگان امروز را از اینجا بخوانید.

PDF



@IranDel_Channel

💢
👍15👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 استاد حسن انوری:
رفیقانم سفر کردند هر یاری به اَقْصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مُغیلانم
(سعدی)
مُغیلانِ من، ایران و زبان فارسی بود.


@IranDel_Channel

💢
👍32👎1

🔴 درود بر ورزشکارانِ ایرانی که با موفقیت و کسبِ مدال در آوردگاه المپیک، موجب شادی ملتِ ایران شدند


🔴 پی‌نوشت:
المپیک، مهم‌ترین آوردگاه ورزشِ حرفه‌ای، پایان یافت و ایران با ۳ طلا، ۶ نقره و ۳ برنز،‌ در جایگاه ۲۱ جدولِ مدال‌ها قرار گرفت و اگر تعدادی از این شش نقره‌، طلایی می‌شد، با توجه به امتیازِ بالای مدالِ طلا‌، جایگاه ایران در جدولِ مدال‌ها به مراتب، بهتر می‌شد.

موفقیتِ جوانانِ ایرانی به عنوان نمایندۀ ایران در المپیک، حتماً خوشحال‌کننده است و جای شادباش دارد.

ورزشِ ملّی و تجلی آن در آوردگاه المپیک، موجب افزایش همدلی و یکپارچگی ملی، تقویتِ حس هموطن بودن و موجب ایجاد شادی ملی می‌شود و ارزش و اهمیتِ آن، قابلِ کتمان نیست.

از دیگر سو تفسیرِ غلط از جایگاه ۲۱ ایران در جدول مدال‌ها، نباید موجبِ خودفریبی و یا سواستفادۀ برخی شود. جایگاه ۲۱ ایران الزاماً به معنای توسعۀ ورزش کشور در معنای تبلوری از توسعۀ کلی کشور نیست. توسعه، معنای عمیق و پیچیده‌ای دارد و متر و معیار سنجش آن، پیچیده و دشوار است.

دست‌کم در حوزۀ ورزش، باید با تفکیکِ ورزش همگانی و ورزشِ قهرمانی و حرفه‌ای، پیشرفت‌ها در هر دو زمینه لحاظ شود و در ورزشِ قهرمانی و حرفه‌ای، میزان سرمایه‌گذاری در ورزشِ قهرمانی و حرفه‌ای، توجه به ورزش‌های پایه، توجه به استعدادیابی و ورزش در ردۀ سنی کودکان و نوجوانان، توجه به زیرساخت‌ها و امکانات ورزشی، جایگاه ورزش زنان، جایگاه ورزشِ شهروندانِ دارای معلولیت، تنوع رشته‌های مدال‌آور در مسابقاتِ جهانی و المپیک و تداوم این مدال‌آوری، جایگاه در ورزش‌های مختلف تیمی، جایگاه در ورزش‌های انفرادی بویژه ورزش‌های پایه، داشتنِ لیگِ منظم و حرفه‌ای با تیم‌های خصوصی در ورزش‌های مختلف و در رده‌های سنی مختلف و برای زنان و مردان  و ... متر و معیاری برای بررسی توسعه در ورزشِ قهرمانی و حرفه‌ای‌ست و چه بسا کشورهایی که شاید بنابه‌دلایلی جایگاه خوبی در المپیک نداشته باشند ولی دست کم در حوزۀ ورزش بویژه ورزش قهرمانی و حرفه‌ای، توسعه‌یافته‌تر باشند.

@IranDel_Channel

💢
👍19
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تصنیفِ گل‌افشان

به میدان چو یادی زِ ایران کنید
زمین و زمان را گل افشان کنید


تصنیفِ گل‌افشان
خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: هوشنگ کامکار
چامه‌سرا: محمدعلی چاووشی


@IranDel_Channel

💢
👍20👎1
‌‌
🔴 انتقاد از موسیقی سنّتی ایران:
از احمد شاملو تا سیاوش قمیشی


✍️ سالار سیف‌الدینی


بر کدام جنازه، زار می‌زند این ساز؟
بر کدام مُردۀ پنهان می‌گرید،
این سازِ بی‌زمان؟
در کدام غار،
بر کدام تاریخ می‌موید این سیم و زِه، این پنجۀ نادان؟
بگذار برخیزد مردمِ بی‌لب‌خند، بگذار برخیزد!

احمد شاملو، نماد آن گروه از روشنفکری بود که در دوره‌ای بر موسیقی سنتّی (ملّی) ایران انتقادهای سختی وارد ساخت و آن را «زاری بر شراع بلند نسیم و سپیدار سبزْبالا» توصیف‌ کرد. این شعرِ «رادیکال» از شاملو با یک سخنرانی انتقادی دیگر در سال ۱۳۶۹ خورشیدی تکمیل شد که در آن، این نوع موسیقی را با نام بردن از محمدرضا شجریان، «عرعر» نامید.
دهۀ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی عصری بود که در آن روشنفکرانِ چپ از جلال آل‌احمد تا علی شریعتی و احمد شاملو از یک طرف، «مبانی سنّت» را به چالش می‌کشیدند و از سوی دیگر با «تجدّد»، سرِ ستیز داشتند اما در مقابل، آنچه که پیشنهاد می‌کردند «هیچ» بود.
سیاوش قمیشیِ جوان در دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی جزء مقلّدانِ همین نحله بود و در میدانِ نیهیلیسمِ هنری بسیار طبع‌آزمایی می‌کرد. برون‌دادِ موسیقیِ پاپِ این دهه که «اِبی و داریوش» چهره‌های نمادین آن بودند، عبارت بود از نیهیلیسمِ مطلق.
«اِبی و داریوش» هر دو محصولِ گروهی از بهترین تدوین‌گران و ترانه‌سُرایانِ جوان آن دوره، از جمله سیاوش قمیشی و نسلی از موسیقی‌دان‌های ارمنی مثل واروژان و آندرانیک بودند. این راه، بعدها با کاست‌های پوچ‌گرای مسعود فردمنش و سیاوش قمیشی به ابتذالِ پوچ‌تری دچار شد. اما با رفتن آن ترانه‌سُراها و این موسیقیدان‌ها، که اضلاعِ پنهانِ برندهای اِبی (ابراهیم حامدی) و داریوش اقبالی بودند، این دو نیز به تکرار و انحطاط محکوم شدند.
راهی که برندهای هنری مانند اِبی و داریوش با ترانه‌های خود در دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی باز کردند، به ناکجا می‌رسید و نتیجۀ آن نیز همان «خالی» یعنی پوچ بود. مسافرانِ این راه نیز «گمشده در ظلمتِ تنی» بودند که در ماراتنی بی‌انتها، چه باخته و چه برنده به «هیچ» می‌رسیدند و سالکِ آن، در بهترین‌وضع، ممکن بود، تنها از «خورشیدِ دلسرد» پُر شود.
هرچند احمد شاملو به مراتب مهم‌تر از سیاوش قمیشی است و هیچ‌کس سیاوش را به عنوان مقلّدِ احمد، در نظریه‌پردازی جدی نمی‌گیرد، اما مصاحبۀ اخیرِ سیاوش قمیشی با علیرضا امیرقاسمی، پرسش‌هایی برای جوان‌ترهایی که تبارشناسی این قماش را نمی‌دانند، تولید کرد! اینکه سیاوش قمیشی از کدام موضع با موسیقی سنتّی ایران مخالفت می‌کند و چرا بر آن می‌تازد؟ تبارشناسی این آرتیست‌ها از آن‌رو مهم است که شاید هیچ کشور دیگری مانند ایران نباشد که ترانه‌سُرا و موسیقدانش در عین فعالیتِ هنری، دارای یک عقبۀ ایدئولوژیک قوی نیز هست. البته باکی نیست، اما مصرف‌کنندۀ این نوع موسیقی، حق دارد «تبارشناسی» تولیدکننده را بشناسد و بداند که آبی که می‌نوشد از کدام سرچشمه و بلندا روانه شده و احتمالاً چه املاح و رسوباتی وارد ذهنش خواهد شد. اما پیش از هر چیز، باید تکلیف را با کلیّتِ آن نوع موسیقی، مشخص کرد. به نظر من، موسیقیِ پاپِ نیهیلیستِ دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی که سیاوش قمیشی یکی از نمادهای آن است، در فُرم، شاهکار و در محتوا، پوچ است. پوچ از آن‌رو که خود سیاوش قمیشی در مصاحبه‌اش گفت: «یادِ کدام گاری». اشاره‌ای مهم که نشان می‌دهد برای او همه‌چیز، پوچ است و اگر کاری نیز از او سر بزند، جز در راه آرمانِ پوچ‌گرایی نیست.
بازگردیم به نقدِ احمد شاملو از موسیقی سنّتی ایران که ظاهراً علّتِ اصلی مخالفتِ شاملو با آن، «غمناک» بودنِ موسیقیِ بیرون آمده از این «سیم و پنجۀ نادان» بود که برخلافِ موسیقیِ «جمهوری خلق چین»، «بِرکۀ لاجوردین ماهی و باد» را آزرده‌خاطر می‌کرد. اما با به قهقرا رفتنِ مکتبِ ابوالحسن صبا و میراثِ کلنل وزیری در نتیجۀ یورشِ موسیقی‌دانانِ چپ از قُماشِ قمیشی - در امتدادِ نظرِ کسانی چون احمد شاملو - یک دورۀ «شاد» در موسیقی پاپ آغاز نشد؛ بلکه بالعکس، در دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی، همکاری سیاوش قمیشی با داریوش و اِبی، منجر به خلقِ مهم‌ترین «شاهکارهای پوچ» موسیقی پاپ شد که در عین‌حال، غمگین‌ترین نیز بودند. «کوه یخ» اِبی با آهنگ‌سازی سیاوش قمیشی، شاید شادترین این غم‌نامه‌ها باشد. در موردِ داریوش اقبالی وضع به مراتب بدتر است. چرا که ترانه‌های «گل باران‌زده» و «سرگردان» از غمگین‌ترین کارهای داریوش و قمیشی هستند؛ هرچند که شاید انتخاب این‌که کدام ترانۀ او، غمگین‌تر است، به مراتب از خود شعرهایش پوچ‌تر باشد. تاجایی که حتی خود شاملو، داریوش اقبالی را - در آن زمان که شعر پریا را دکلمه کرد - به طعنه، «نوحه‌خوانِ کاباره‌ها» نامید.



🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
👍25👎11