🔴 مسأله رهبری (leadership) و جنبشهای اعتراضی جدید در جامعه شبکهای
✍🏻 محمد رهبری
🔹رشد و توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی، باعث شکلگیری و تولد جنبشهای اجتماعی جدیدی در همه جوامع شد که مهمترین ویژگی آن، بینیازی از رهبران سیاسی بود. ویژگی «بیرهبر» بودن جنبشهای اجتماعی جدید موضوعی است که کاستلز در کتابهایش چندین بار بر آن تأکید میکند. او میگوید این امر به دلیل بیاعتمادی عمیق اکثر مشارکتکنندگان جنبش نسبت به هرگونه نمایندگی و تفویض قدرت است. همچنین افقی بودن شبکهها، همکاری و همبستگی را تقویت میکند و نیاز به رهبری رسمی را کاهش میدهد. او در یکی دیگر از آثارش در همین زمینه نوشت: «جنبشهای اجتماعی جدید، نیازمند رهبران نیست چرا که هرکس میتواند برای به اشتراکگذاشتن خشم خود به هر کس دیگری دسترسی داشته باشد».
🔸الکساندرا سگربرگ و همکارانش نیز، عقیده دارند که در بسیاری از جنبشهای اعتراضی معاصر هیچ سلسلهمراتب یا هماهنگی سازمانیای وجود ندارد و رسانهها و شبکههای اجتماعی «نقش سازمانهای سیاسی مستقر را ایفا میکنند».
🔹مارگتس و همکارانش نیز در کتاب «آشفتگی سیاسی» نشان دادند که هر فرد از طریق شبکههای اجتماعی اطلاعاتی بهدست میآورد که هزینه هماهنگی و سازماندهی را کم میکند و بر کنش جمعی آنها در محیط آنلاین اثر میگذارد چرا که افراد از طریق این اطلاعات از مشارکت دیگران در جنبش مطلع میشوند. بدین ترتیب، بدون نیاز به یک رهبر سنتی که آغازکننده یک جنبش اعتراضی بزرگ باشد، کاربران از طریق اطلاعاتی که از درون شبکه میگیرند، تشویق به مشارکت میشوند.
🔸این توصیفات در خصوص جنبشهای اعتراضی در یک دهه اخیر در ایران نیز صادق است؛ بسیاری از این اعتراضات نیازی به رهبر سیاسی نداشت و هماهنگی و سازماندهی آن بدون نیاز به هیچ سازمان یا سلسلهمراتبی، از طریق شبکههای اجتماعی صورت میگرفت. اما آیا جنبش اعتراضی اخیر پس از مرگ مهسا امینی نیز بدون رهبر است؟ آیا کسی میتواند رهبری آن را بهدست گیرد؟
🔹برای پاسخ به این سؤالات، ابتدا باید یکی دیگر از ویژگیهای مهم جنبشهای اعتراضی جدید را مدنظر قرار داد. این جنبشها، به نوعی «نه» گفتن به تمام رهبران سیاسی سابق تلقی میشوند. به همین جهت است که میتوان جنبش اعتراضی پس از مرگ مهسا امینی را یک نه به تمام رهبران سیاسی سابق در داخل و خارج تلقی کرد؛ این «نه» فقط به سمت نیروهای سیاسی در داخل نیست، بلکه به سمت اوپوزوسیون خارج از کشور نیز هست که سالها ادعای رهبری معترضان را داشتند و خود را در قامت یک رهبر سیاسی میدیدند اما ناتوان از ساماندهی یک اعتراض ساده بودند.
🔸واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سختتر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعههای شبکهسازیشده دیجیتال، در فضای اینترنت به سرعت گسترش مییابد و این خصیصه جامعه شبکهای است. او میگوید «موثرترین شکل از حمله سیاسی، نابودکردن این اعتماد از طریق تخریب اخلاقی شخصیت و تصویر کسی به عنوان رهبر است» و سیاست رسوایی به علت ایجاد سهولت در تخریب رهبران و زیر سوال بردن جایگاه اخلاقی آنها در میان مردم به راحتی این نوع حمله سیاسی را امکانپذیر کرده است.
🔹مسألهی «اعتماد» یک مسألهی کلیدی است. در جامعه شبکهای، اعتماد به یک رهبر انقلابی سختتر شکلمیگیرد. بهدنبال غلبهی سیاست رسوایی، امکان تولد رهبر انقلابی بسیار دشوارتر گذشته است؛ چرا که به محض آن که یک نفر در میان مردم محبوب شود، گروههای مخالف با آن شخص، نقاط ضعف او را برجسته کرده و اقدام به تخریب وی میکنند و آن را در سطح گسترده منتشر میکنند تا جایگاه اخلاقی آن شخص را تنزل دهند. درنتیجه رهبر کاریزماتیک و انقلابی سختتر از قبل متولد میشود. این درحالی است که همان گونه که بشیریه میگوید، وجود رهبر انقلابی یکی از الزامات تحقق انقلاب در کشورهاست.
🔸در چنین شرایطی، کسی که گذشته مبهم یا سفیدی داشته باشد، شانس بیشتری دارد که مورد اقبال قرار گیرد چرا که امکان رسوا شدنش سختتر است؛ با این حال، همه کنشهای او زیر ذرهبین است و کوچکترین اشتباهی از او میتواند منجر به از دست رفتن اعتبارش شود. به همین جهت پیشبینی این که آیا رهبر انقلابی امکان تولد دارد، سخت است اما میتوان گفت که تحقق این امر دشوارتر از دهههای پیش است.
🔹اما اگر رهبر انقلابی متولد نشود، این اعتراضات به چه سمتی میرود؟ وقوع انقلاب بدون «رهبر» خیلی دور از ذهن است چرا که در هر حال باید فرد یا گروهی باشد که قدرت را در دست بگیرد. بنابراین، در غیاب رهبر انقلابی، اساسا تحقق انقلاب خیلی ضعیف است و حتی اگر حکومت مرکزی نیز بهدلیل بحرانهای پیاپی و اعتراضات شدید اجتماعی، نتواند خود را حفظ کند، فروپاشی دولت (failed state) محتملتر از انقلاب خواهد بود.
منبع: امتداد
@IranDel_Channel
💢
✍🏻 محمد رهبری
🔹رشد و توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی، باعث شکلگیری و تولد جنبشهای اجتماعی جدیدی در همه جوامع شد که مهمترین ویژگی آن، بینیازی از رهبران سیاسی بود. ویژگی «بیرهبر» بودن جنبشهای اجتماعی جدید موضوعی است که کاستلز در کتابهایش چندین بار بر آن تأکید میکند. او میگوید این امر به دلیل بیاعتمادی عمیق اکثر مشارکتکنندگان جنبش نسبت به هرگونه نمایندگی و تفویض قدرت است. همچنین افقی بودن شبکهها، همکاری و همبستگی را تقویت میکند و نیاز به رهبری رسمی را کاهش میدهد. او در یکی دیگر از آثارش در همین زمینه نوشت: «جنبشهای اجتماعی جدید، نیازمند رهبران نیست چرا که هرکس میتواند برای به اشتراکگذاشتن خشم خود به هر کس دیگری دسترسی داشته باشد».
🔸الکساندرا سگربرگ و همکارانش نیز، عقیده دارند که در بسیاری از جنبشهای اعتراضی معاصر هیچ سلسلهمراتب یا هماهنگی سازمانیای وجود ندارد و رسانهها و شبکههای اجتماعی «نقش سازمانهای سیاسی مستقر را ایفا میکنند».
🔹مارگتس و همکارانش نیز در کتاب «آشفتگی سیاسی» نشان دادند که هر فرد از طریق شبکههای اجتماعی اطلاعاتی بهدست میآورد که هزینه هماهنگی و سازماندهی را کم میکند و بر کنش جمعی آنها در محیط آنلاین اثر میگذارد چرا که افراد از طریق این اطلاعات از مشارکت دیگران در جنبش مطلع میشوند. بدین ترتیب، بدون نیاز به یک رهبر سنتی که آغازکننده یک جنبش اعتراضی بزرگ باشد، کاربران از طریق اطلاعاتی که از درون شبکه میگیرند، تشویق به مشارکت میشوند.
🔸این توصیفات در خصوص جنبشهای اعتراضی در یک دهه اخیر در ایران نیز صادق است؛ بسیاری از این اعتراضات نیازی به رهبر سیاسی نداشت و هماهنگی و سازماندهی آن بدون نیاز به هیچ سازمان یا سلسلهمراتبی، از طریق شبکههای اجتماعی صورت میگرفت. اما آیا جنبش اعتراضی اخیر پس از مرگ مهسا امینی نیز بدون رهبر است؟ آیا کسی میتواند رهبری آن را بهدست گیرد؟
🔹برای پاسخ به این سؤالات، ابتدا باید یکی دیگر از ویژگیهای مهم جنبشهای اعتراضی جدید را مدنظر قرار داد. این جنبشها، به نوعی «نه» گفتن به تمام رهبران سیاسی سابق تلقی میشوند. به همین جهت است که میتوان جنبش اعتراضی پس از مرگ مهسا امینی را یک نه به تمام رهبران سیاسی سابق در داخل و خارج تلقی کرد؛ این «نه» فقط به سمت نیروهای سیاسی در داخل نیست، بلکه به سمت اوپوزوسیون خارج از کشور نیز هست که سالها ادعای رهبری معترضان را داشتند و خود را در قامت یک رهبر سیاسی میدیدند اما ناتوان از ساماندهی یک اعتراض ساده بودند.
🔸واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سختتر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعههای شبکهسازیشده دیجیتال، در فضای اینترنت به سرعت گسترش مییابد و این خصیصه جامعه شبکهای است. او میگوید «موثرترین شکل از حمله سیاسی، نابودکردن این اعتماد از طریق تخریب اخلاقی شخصیت و تصویر کسی به عنوان رهبر است» و سیاست رسوایی به علت ایجاد سهولت در تخریب رهبران و زیر سوال بردن جایگاه اخلاقی آنها در میان مردم به راحتی این نوع حمله سیاسی را امکانپذیر کرده است.
🔹مسألهی «اعتماد» یک مسألهی کلیدی است. در جامعه شبکهای، اعتماد به یک رهبر انقلابی سختتر شکلمیگیرد. بهدنبال غلبهی سیاست رسوایی، امکان تولد رهبر انقلابی بسیار دشوارتر گذشته است؛ چرا که به محض آن که یک نفر در میان مردم محبوب شود، گروههای مخالف با آن شخص، نقاط ضعف او را برجسته کرده و اقدام به تخریب وی میکنند و آن را در سطح گسترده منتشر میکنند تا جایگاه اخلاقی آن شخص را تنزل دهند. درنتیجه رهبر کاریزماتیک و انقلابی سختتر از قبل متولد میشود. این درحالی است که همان گونه که بشیریه میگوید، وجود رهبر انقلابی یکی از الزامات تحقق انقلاب در کشورهاست.
🔸در چنین شرایطی، کسی که گذشته مبهم یا سفیدی داشته باشد، شانس بیشتری دارد که مورد اقبال قرار گیرد چرا که امکان رسوا شدنش سختتر است؛ با این حال، همه کنشهای او زیر ذرهبین است و کوچکترین اشتباهی از او میتواند منجر به از دست رفتن اعتبارش شود. به همین جهت پیشبینی این که آیا رهبر انقلابی امکان تولد دارد، سخت است اما میتوان گفت که تحقق این امر دشوارتر از دهههای پیش است.
🔹اما اگر رهبر انقلابی متولد نشود، این اعتراضات به چه سمتی میرود؟ وقوع انقلاب بدون «رهبر» خیلی دور از ذهن است چرا که در هر حال باید فرد یا گروهی باشد که قدرت را در دست بگیرد. بنابراین، در غیاب رهبر انقلابی، اساسا تحقق انقلاب خیلی ضعیف است و حتی اگر حکومت مرکزی نیز بهدلیل بحرانهای پیاپی و اعتراضات شدید اجتماعی، نتواند خود را حفظ کند، فروپاشی دولت (failed state) محتملتر از انقلاب خواهد بود.
منبع: امتداد
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
🔴 جنبش به رسمیت شناختهنشدگان
✍️ علی آردم
آنچه امروز در خیابانهای تهران رخ میدهد، باعث حیرت گروهی از ناظران شده است، ولی برخی دیگر آن را پیشبینی کرده بودند و با مختصات این جنبش به خوبی آشنایی دارند. اعضای اصلی این جنبش را، مانند تمام جنبشهای دیگر شهری، جوانان طبقه متوسط شهری تشکیل میدهند. طبقه متوسط شهری نه صرفا بر اساس دادههای اقتصادی، که بیشتر بر اساس مسائل فرهنگی تعریف میشود و به عبارتی یک طبقه اجتماعی است و نه یک طبقه اقتصادی. این طبقه که معمولا دارای تحصیلات دانشگاهی است، مشاغل گوناگونی را در بر میگیرد که از نظر ارزشهای فرهنگی بیشتر مشابه طبقات بالای اقتصادی و از نظر درآمد بیشتر مشابه طبقات پایین اقتصادی جامعه هستند. این طبقه به دلیل دسترسی به رسانه، دارای صدای بلندی است و در واقع این گروه، بر خلاف طبقات پایین که به طبقه بیصدا (Voiceless) معروف هستند، به سادگی میتوانند خواستههای خود را به گوش همگان برسانند. به همین دلیل است که راست جدید در اروپا و آمریکا به شدت با این طبقه دچار مشکل میشود، زیرا بر این باور است که این طبقه صدایی به مراتب بلندتر از وزن اجتماعی خود دارد.
در جمهوری اسلامی، تقریبا همیشه با خواستههای این طبقه مقابله شده است، خواستههایی مانند آزادی سیاسی، آزادی بیان، آزادیهای اجتماعی- فرهنگی و آزادیهای اقتصادی. جمهوری اسلامی نه تنها با خواستههای این طبقه مقابله میکند، بلکه آن را نادیده گرفته و استهزا میکند. این طبقه سالها تلاش کرده است تا با روشهای گوناگون، اعم از شرکت در انتخابات، اعتراض در رسانهها و یا شرکت در تظاهراتهای اعتراضی، خواستههای خویش را به کرسی بنشاند، ولی هر بار با شکست مواجه شده است. هرچند که این طبقه توانسته است به برخی از مطالبات خود برسد، ولی رفتار اقتدارگرایانه حکومت باعث شده است که این طیف هر بار احساس شکست نماید. تفاوتهای موجود در شکل پوشش زنان و مردان، تغییرات ایجاد شده در فضای نشر و موسیقی و حتی تغییر نگاه به پدیدهای مانند ماهواره را میتوان امتیازات به دست آمده این طبقه دانست، ولی این طبقه هیچگاه احساس پیروزی نکرده است و نگاه تحقیرآمیزِ حکومت به خواستههای این طبقه، همواره باعث ایجاد شکاف بین این دو گروه در جامعه شده است، به گونهای که طبقه متوسط طی این سالها به این نتیجه رسیده است که او "به رسمیت شناخته نمیشود".
در طی سالهای اخیر این طبقه متوسط شاهد چند تغییر بوده است، تغییراتی که منجر به بلندتر شدن صدای آن و عاصیتر شدن آن شده است:
نخست اینکه به دلیل توسعه دانشگاهها و ورود اینترنت، این طبقه فربهتر شده است، به گونهای که حتی گروهی که دارای تحصیلات دانشگاهی نیستند، با مطالعه دائم اخبار، دیدن مستندهای متعدد و همگروهی با افراد تحصیلکرده، به این طبقه کوچ کردهاند.
دوم اینکه بحران اقتصادی سالهای اخیر، باعث شده است که همپوشانی نسبی طبقه متوسط شهری با طبقه متوسط اقتصادی مختل گردد. به عبارت دیگر، در گذشتهای نه چندان دور، درآمد طبقه متوسط شهری به گونهای بود که از نظر اقتصادی خود را در دهکهای میانی میدید، ولی اکنون به دهکهای پایین سقوط کردهاند، یا حداقل خود اینگونه میاندیشند. سیاستهای دولت رفاهی جمهوری اسلامی، مانند بیمه و مدارس رایگان، که از ابتدای پیروزی انقلاب برای راضی کردن این طبقه و طبقات پایین طراحی شده بود نیز در پسِ توفان تحریمها، کارایی خود را از دست دادهاند و نارضایتی اقتصادی را به نارضایتی سیاسی و اجتماعی گره زده است.
سوم اینکه سالهاست انحصار رسانه از دست دولت خارج شده است و اینترنت توانسته است صدای این گروه را بیش از پیش بلندتر کند و افزون بر این، آنان را به دیگر صداهای معترض، وصل نماید تا این صداها دچار همافزایی شوند.
هرچند میتوان سیاهه این دلایل را طولانی و طولانیتر کرد، ولی به باور من این سه دلیل، اصلیترین عوامل تاثیرگذار در ویژگیهای امروز طبقه متوسط شهری است. سالها سرخوردگی و نادیده گرفتن، با این تغییرات همراه شده است و حوادث این روزهای ایران را شکل داده است. این «جنبش به رسمیت شناخته نشدگان»، به دنبال این است که برای نخستین بار به رسمیت شناخته شود: او خواستار یک پیروزی است، یک پیروزی قاطع. آیا جمهوری اسلامی حاضر به دادن چنین امتیازی میشود یا فقط راه براندازی و عصیان را به این طبقه نشان خواهد داد؟
@IranDel_Channel
💢
✍️ علی آردم
آنچه امروز در خیابانهای تهران رخ میدهد، باعث حیرت گروهی از ناظران شده است، ولی برخی دیگر آن را پیشبینی کرده بودند و با مختصات این جنبش به خوبی آشنایی دارند. اعضای اصلی این جنبش را، مانند تمام جنبشهای دیگر شهری، جوانان طبقه متوسط شهری تشکیل میدهند. طبقه متوسط شهری نه صرفا بر اساس دادههای اقتصادی، که بیشتر بر اساس مسائل فرهنگی تعریف میشود و به عبارتی یک طبقه اجتماعی است و نه یک طبقه اقتصادی. این طبقه که معمولا دارای تحصیلات دانشگاهی است، مشاغل گوناگونی را در بر میگیرد که از نظر ارزشهای فرهنگی بیشتر مشابه طبقات بالای اقتصادی و از نظر درآمد بیشتر مشابه طبقات پایین اقتصادی جامعه هستند. این طبقه به دلیل دسترسی به رسانه، دارای صدای بلندی است و در واقع این گروه، بر خلاف طبقات پایین که به طبقه بیصدا (Voiceless) معروف هستند، به سادگی میتوانند خواستههای خود را به گوش همگان برسانند. به همین دلیل است که راست جدید در اروپا و آمریکا به شدت با این طبقه دچار مشکل میشود، زیرا بر این باور است که این طبقه صدایی به مراتب بلندتر از وزن اجتماعی خود دارد.
در جمهوری اسلامی، تقریبا همیشه با خواستههای این طبقه مقابله شده است، خواستههایی مانند آزادی سیاسی، آزادی بیان، آزادیهای اجتماعی- فرهنگی و آزادیهای اقتصادی. جمهوری اسلامی نه تنها با خواستههای این طبقه مقابله میکند، بلکه آن را نادیده گرفته و استهزا میکند. این طبقه سالها تلاش کرده است تا با روشهای گوناگون، اعم از شرکت در انتخابات، اعتراض در رسانهها و یا شرکت در تظاهراتهای اعتراضی، خواستههای خویش را به کرسی بنشاند، ولی هر بار با شکست مواجه شده است. هرچند که این طبقه توانسته است به برخی از مطالبات خود برسد، ولی رفتار اقتدارگرایانه حکومت باعث شده است که این طیف هر بار احساس شکست نماید. تفاوتهای موجود در شکل پوشش زنان و مردان، تغییرات ایجاد شده در فضای نشر و موسیقی و حتی تغییر نگاه به پدیدهای مانند ماهواره را میتوان امتیازات به دست آمده این طبقه دانست، ولی این طبقه هیچگاه احساس پیروزی نکرده است و نگاه تحقیرآمیزِ حکومت به خواستههای این طبقه، همواره باعث ایجاد شکاف بین این دو گروه در جامعه شده است، به گونهای که طبقه متوسط طی این سالها به این نتیجه رسیده است که او "به رسمیت شناخته نمیشود".
در طی سالهای اخیر این طبقه متوسط شاهد چند تغییر بوده است، تغییراتی که منجر به بلندتر شدن صدای آن و عاصیتر شدن آن شده است:
نخست اینکه به دلیل توسعه دانشگاهها و ورود اینترنت، این طبقه فربهتر شده است، به گونهای که حتی گروهی که دارای تحصیلات دانشگاهی نیستند، با مطالعه دائم اخبار، دیدن مستندهای متعدد و همگروهی با افراد تحصیلکرده، به این طبقه کوچ کردهاند.
دوم اینکه بحران اقتصادی سالهای اخیر، باعث شده است که همپوشانی نسبی طبقه متوسط شهری با طبقه متوسط اقتصادی مختل گردد. به عبارت دیگر، در گذشتهای نه چندان دور، درآمد طبقه متوسط شهری به گونهای بود که از نظر اقتصادی خود را در دهکهای میانی میدید، ولی اکنون به دهکهای پایین سقوط کردهاند، یا حداقل خود اینگونه میاندیشند. سیاستهای دولت رفاهی جمهوری اسلامی، مانند بیمه و مدارس رایگان، که از ابتدای پیروزی انقلاب برای راضی کردن این طبقه و طبقات پایین طراحی شده بود نیز در پسِ توفان تحریمها، کارایی خود را از دست دادهاند و نارضایتی اقتصادی را به نارضایتی سیاسی و اجتماعی گره زده است.
سوم اینکه سالهاست انحصار رسانه از دست دولت خارج شده است و اینترنت توانسته است صدای این گروه را بیش از پیش بلندتر کند و افزون بر این، آنان را به دیگر صداهای معترض، وصل نماید تا این صداها دچار همافزایی شوند.
هرچند میتوان سیاهه این دلایل را طولانی و طولانیتر کرد، ولی به باور من این سه دلیل، اصلیترین عوامل تاثیرگذار در ویژگیهای امروز طبقه متوسط شهری است. سالها سرخوردگی و نادیده گرفتن، با این تغییرات همراه شده است و حوادث این روزهای ایران را شکل داده است. این «جنبش به رسمیت شناخته نشدگان»، به دنبال این است که برای نخستین بار به رسمیت شناخته شود: او خواستار یک پیروزی است، یک پیروزی قاطع. آیا جمهوری اسلامی حاضر به دادن چنین امتیازی میشود یا فقط راه براندازی و عصیان را به این طبقه نشان خواهد داد؟
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
🔴 #توییت_خوانی
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 پینوشت:
انتشار یک توییت به معنی تأیید تمام مواضع فرد توییتکننده نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 "گفتگوی محال"
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
این تصویر [تصویر ضمیمه 👇] از مراسم دولتی روز سیزدهآبان ثبت شده است؛ از آن دست تصاویر چشمنواز تاریخی که این روزها بسیار میبینیم. شهامت مدنی اگر تصویر داشت، همین بود.
اما باید پاسخی به یک مغالطۀ رایج بدهم. خردمند و دلسوز به نظر رسیدن کِیف میدهد، اما خردمندی صوری، خیانت به خودِ خردمندی است؛ چنانکه دلسوزیِ توخالی به خود دلسوزی آسیب میزند. این روزها از این دست خردمندیهای توخالی زیاد میبینیم و جان کلام آنها نیز نفی خشونت و ترغیب به گفتگوست.
اصلاً گفتگو یعنی چه؟ کسی میداند گفتگو چگونه باید صورت بگیرد؟ گفتگو در سطح اجتماعی برای حل معضل سیاسی ایران پوچ است. در ظاهر امر دعوت به گفتگو متمدنانه و مدرن به نظر میرسد، اما وقتی به پس آن میرویم پوچ بودن آن مشخص میشود. اساساً گفتگو در سطح «اجتماعی» بیمعناست. یعنی گفتگوی «شهروندان» با همدیگر بیمعناست. نه امکانپذیر است و نه فایدهای دارد. گفتگوی شهروندان با حاکمان هم بیمعناست. اصلاً گفتگو در سطح شهروندی هم محال و هم بیفایده است. یعنی چه؟
اگر دو نفر با هم مشکل داشته باشند، میتوانند با هم گفتگو کنند. اگر سه نفر یا چهار نفر یا عدهای انگشتشمار با هم اختلاف داشته باشند، میتوانند سر میزی بنشینند، رفتهرفته مواضع همدیگر را بفهمند و توافقی بیندیشند. اما بگویید هزار نفر چگونه میتوانند با هم گفتگو کنند؟ چند میلیون نفر چگونه؟ کی با کی باید صحبت کند؟ نتیجه چگونه مشخص میشود و چه سازوکاری برای تأمین رضایت گفتگوکنندگان میلیونی وجود دارد؟ گفتگوی اجتماعی امری محال است. پس گفتگو در سطح اجتماعی چیست و چه میشود؟
بشر پیشتر در این باره فکر کرده و راهحل گفتگوی اجتماعی را پیدا کرده است: «دموکراسی» همان گفتگوی اجتماعی است. دموکراسی سازوکار عملی گفتگو میان مردم یک کشور است. گفتگوی معنادار هیچ راهکار دیگری ندارد. از طریق سازوکار دموکراتیک شهروندان همفکرترین نمایندۀ خود را انتخاب میکنند تا به جای آنها «گفتگو» کند.
اتاق گفتگو «پارلمان» است. گفتگوی معنادار از مجاری دموکراسی محقق میشود و اصلاً این سازوکار ساخته شد تا شهروندان بتوانند با هم گفتگو کنند. مشکل ما این نیست که مردم نمیدانند باید گفتگو کنند! آدرس پوچ به جامعه ندهید! مشکل این است که دموکراسی نداریم. مشکل گفتگو کردن یا نکردن نیست، مشکل این است که سازوکار عملی گفتگو از میان رفته است. فهمیدن اینکه گفتگو خوب است، خردمندی نمیخواهد. عموم مردم میفهمند گفتگو خوب است و خشونت بد است. به جای دعوت به گفتگو، بگویید چگونه دموکراسی داشته باشیم.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
این تصویر [تصویر ضمیمه 👇] از مراسم دولتی روز سیزدهآبان ثبت شده است؛ از آن دست تصاویر چشمنواز تاریخی که این روزها بسیار میبینیم. شهامت مدنی اگر تصویر داشت، همین بود.
اما باید پاسخی به یک مغالطۀ رایج بدهم. خردمند و دلسوز به نظر رسیدن کِیف میدهد، اما خردمندی صوری، خیانت به خودِ خردمندی است؛ چنانکه دلسوزیِ توخالی به خود دلسوزی آسیب میزند. این روزها از این دست خردمندیهای توخالی زیاد میبینیم و جان کلام آنها نیز نفی خشونت و ترغیب به گفتگوست.
اصلاً گفتگو یعنی چه؟ کسی میداند گفتگو چگونه باید صورت بگیرد؟ گفتگو در سطح اجتماعی برای حل معضل سیاسی ایران پوچ است. در ظاهر امر دعوت به گفتگو متمدنانه و مدرن به نظر میرسد، اما وقتی به پس آن میرویم پوچ بودن آن مشخص میشود. اساساً گفتگو در سطح «اجتماعی» بیمعناست. یعنی گفتگوی «شهروندان» با همدیگر بیمعناست. نه امکانپذیر است و نه فایدهای دارد. گفتگوی شهروندان با حاکمان هم بیمعناست. اصلاً گفتگو در سطح شهروندی هم محال و هم بیفایده است. یعنی چه؟
اگر دو نفر با هم مشکل داشته باشند، میتوانند با هم گفتگو کنند. اگر سه نفر یا چهار نفر یا عدهای انگشتشمار با هم اختلاف داشته باشند، میتوانند سر میزی بنشینند، رفتهرفته مواضع همدیگر را بفهمند و توافقی بیندیشند. اما بگویید هزار نفر چگونه میتوانند با هم گفتگو کنند؟ چند میلیون نفر چگونه؟ کی با کی باید صحبت کند؟ نتیجه چگونه مشخص میشود و چه سازوکاری برای تأمین رضایت گفتگوکنندگان میلیونی وجود دارد؟ گفتگوی اجتماعی امری محال است. پس گفتگو در سطح اجتماعی چیست و چه میشود؟
بشر پیشتر در این باره فکر کرده و راهحل گفتگوی اجتماعی را پیدا کرده است: «دموکراسی» همان گفتگوی اجتماعی است. دموکراسی سازوکار عملی گفتگو میان مردم یک کشور است. گفتگوی معنادار هیچ راهکار دیگری ندارد. از طریق سازوکار دموکراتیک شهروندان همفکرترین نمایندۀ خود را انتخاب میکنند تا به جای آنها «گفتگو» کند.
اتاق گفتگو «پارلمان» است. گفتگوی معنادار از مجاری دموکراسی محقق میشود و اصلاً این سازوکار ساخته شد تا شهروندان بتوانند با هم گفتگو کنند. مشکل ما این نیست که مردم نمیدانند باید گفتگو کنند! آدرس پوچ به جامعه ندهید! مشکل این است که دموکراسی نداریم. مشکل گفتگو کردن یا نکردن نیست، مشکل این است که سازوکار عملی گفتگو از میان رفته است. فهمیدن اینکه گفتگو خوب است، خردمندی نمیخواهد. عموم مردم میفهمند گفتگو خوب است و خشونت بد است. به جای دعوت به گفتگو، بگویید چگونه دموکراسی داشته باشیم.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍1
🔴 #توییت_خوانی
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 رشته توییتی در مورد مدیریت استانی چون سیستانوبلوچستان با شرایط فرهنگی خاص در دورهی محمدرضا شاه پهلوی و جمهوریاسلامی
🔴 پینوشت:
ارسال یک مطلب از فردی به معنی تایید یا رد آن فرد و اندیشهاش نمیباشد.
@IranDel_Channel
💢
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 رشته توییتی در مورد مدیریت استانی چون سیستانوبلوچستان با شرایط فرهنگی خاص در دورهی محمدرضا شاه پهلوی و جمهوریاسلامی
🔴 پینوشت:
ارسال یک مطلب از فردی به معنی تایید یا رد آن فرد و اندیشهاش نمیباشد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 #توییت_خوانی
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 یک رشته توییت از روزبه شهرستانی
🔴 پینوشت:
انتشار این رشتهتوییت به معنی تایید یا رد آن نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ بازتابِ یک نگاه، بازتابِ یک دیدگاه
🔴 یک رشته توییت از روزبه شهرستانی
🔴 پینوشت:
انتشار این رشتهتوییت به معنی تایید یا رد آن نیست.
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
یک رشته توییت
پانوشت: در این رشتهتوییت صرفاً یک دیدگاه برای مطالعهی مخاطبان بازنشر شد و به معنی تایید یا رد آن دیدگاه نیست.
🔴 یک توضیح دربارۀ سخنان امروز جان بولتون
✍️ دکتر #جواد_طباطبایی، فیلسوف سیاسی
مصاحبۀ امروز، شانزدهم آبان ۱۴۰۱ بخش فارسی تلویزیون بی بی سی با جان بولتون، مشاور امنیت پیشین ایالات متحده، در برنامۀ خبری شصت دقیقه نمونهای سخت رقتانگیز از تصوّر بخشی از دولتمردان ایالات متحده از ایران بود. بولتون در بخشی از مصاحبه ادعا کرد که «اپوزیسیون ایران دارد مسلح میشود، با اسلحههایی که از پایگاههای سپاه گرفته، اسلحههایی که دارد از عراق وارد ایران میشود. فکر میکنم که از چشمانداز یک تلاش سیستماتیک اپوزیسیون نه فقط اعتراض، بلکه به کارگیری روز و قوۀ قهریه علیه حکومت است که ما دیگر غیر مسلح نیستیم، ما میتوانیم مقابله کنیم با سپاه پاسداران.» اینجا مجری برنامه یادآوری میکند که : «البته، آقای بولتون، شواهدی نداریم که نشان دهد معترضین در خیابانها مسلح هستند.» بولتون در پاسخ میگوید : «گزارشهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی هست نشان میدهد سلاح هست در دست اپوزیسیون، نیروهای مسلح از جلوی اپوزیسیون فرار میکنند، حتیٰ تبادل آتش هم وجود داشته.» اینجا بار دیگر مجری میگوید : «میخواهم تأکید کنم که اینکه معترضین مسلح هستند ادعای خود ج.ا. است. ما در شبکهها تصاویری دیدیم که گروههای امنیتی فرار میکنند، اما تا این لحظه تصویری ندیدیم که معترضان اسلحهای در دستشان است.» اینجا، بولتون متوجه میشود که به این آسانی سر مجری ایرانی کلاه نمیرود، و میگوید : «من تصاویری از نیروهای کُرد دیدم که آموزش میبینند، خارج از ایران در عراق.» در ادامه، بولتون جان مطلب خود را بیان میکند و میگوید : «متأسف هستم که ایران یک قانون اساسی ندارد مثل امریکا که مردم حقِّ حمل اسلحه را داشته باشند و الا الآن مردم اسلحه داشتند.»(۱) اگر بولتون این عکسها را در خیالات خود برای خاورمیانۀ جدید فتوشاپ نکرده باشد، چنانکه در عراق کردند و بر سرشان آن آمد که بر سر آن شتر آمده بود، باید چیزهایی از دوستان مجاهد خود دریافت کرده باشد که با یک مشت پسماندهای دهۀ چهل خورشیدی مشغول زرمایشهای نظامی برای رهایی ایران از گورستانهای آلبانی هستند. مسئولان دولت ایالات متحده، پس از پیروزیهای شکوهمند در ویتنام و آسیای جنوب شرقی بر کمونیسم، و افغانستان و عراق، همین فتوشاپها را به دست ژنرال برجستۀ امریکایی، کالین پاول، دادند، که وزیر امور خارجه شده بود، و او، با نشان دادن آن عکسها در نشست رسمی شورای امنیت سازمان ملل، اجماعی درست کرد و با این اجماع نیز ارتش چندین کشور را وارد عراق کرد. کلاهی که تونی بلر، نخست وزیر وقت بریتانیا، با تکیه بر دادههای نادرست و دستکاری شدۀ رسالۀ کارشناسی ارشد یک دانشجو که ثابت میکرد عراق به ساخت جنگافزارهای اتمی دست یافته و صلح جهانی را تهدید میکند بر سر بوش دوم گذاشت میبایست درس عبرتی شده باشد که گویا نشده است. همان زمان پاول متوجه شد که رامسفیلد و دیک چینی با آبروی او بازی کردهاند و برای همیشه از سیاست کنارهگیری کرد. من در آن سالها در فرانسه بودم و یادم میآید که مسئولان فرانسوی، که عراق را بسیار بهتر از همۀ دولتمردان و استادان خاورمیانهشناس امریکایی میشناختند، در اتاقهای فکر، بر مبنای دادههای دقیقی که عراق داشتند، چرا که در جریان جنگ عراق علیه ایران میلیاردها دلار جنگافزار در اختیار عراق گذاشته بودند و از طریق مشاوران نظامی خود اطلاع دقیقی از تواناییهای عراق داشتند، به طور تلویحی میفهماندند که امریکاهاییها جز چند پیت حلبی پیدا نخواهند کرد و تنها نتیجۀ حمله به عراق فروپاشی استبداد صدام حسین و البته خود عراق خواهد بود. توهّمهای امریکایی دربارۀ وضع عراق تنها در انحصار نومحافظهکاران نبود، بلکه حتیٰ بسیاری از گروههای «چپ» امریکایی نیز تصور روشنی از ظرایف سیاست در خاورمیانه نداشتند، اما این جهل مانع از آن نمیشد که ادعاهای گنده مطرح کنند. یادم میآید که در سالهای اشغال عراق یکی از استادان علم سیاست از دانشگاه چپ نیویورکی، نیواسکول، به پاریس آمده بود و دربارۀ آیندۀ سخنرانی میکرد. او در دفاع وضع ایجاد شده از چیزی به نام Iraqi nation یا «ملّت عراق» سخن میگفت که مانند هر ملّت دیگر دنبال دموکراسی است. وقتی پرسیده شد که این ملّت عراق کجاست، چه ویژگیها و چه تاریخی دارد؟ پاسخها تکرار همان خیالبافیهای مطالعات خاورمیانۀ امریکایی بود و هیچ اهمیتی نداشت. بدیهی است بحث با استاد امریکایی نتیجهای نمیتوانست داشته باشد. بخشی از دانش مسئولان امریکایی از چند «رجل» عراقی و یکی دو تن از «زَی»های منتظرالریاسۀ افغان مقیم ایالات متحده میآمد که یکی از شاهکارهای آن در دیپلوماسی مذاکره با طالبان و تحویل بسیار موفقیتآمیز افغانستان به آنها بود.
👇👇
(ادامهی یادداشت در فرستهی پسین)
@IranDel_Channel
💢
✍️ دکتر #جواد_طباطبایی، فیلسوف سیاسی
مصاحبۀ امروز، شانزدهم آبان ۱۴۰۱ بخش فارسی تلویزیون بی بی سی با جان بولتون، مشاور امنیت پیشین ایالات متحده، در برنامۀ خبری شصت دقیقه نمونهای سخت رقتانگیز از تصوّر بخشی از دولتمردان ایالات متحده از ایران بود. بولتون در بخشی از مصاحبه ادعا کرد که «اپوزیسیون ایران دارد مسلح میشود، با اسلحههایی که از پایگاههای سپاه گرفته، اسلحههایی که دارد از عراق وارد ایران میشود. فکر میکنم که از چشمانداز یک تلاش سیستماتیک اپوزیسیون نه فقط اعتراض، بلکه به کارگیری روز و قوۀ قهریه علیه حکومت است که ما دیگر غیر مسلح نیستیم، ما میتوانیم مقابله کنیم با سپاه پاسداران.» اینجا مجری برنامه یادآوری میکند که : «البته، آقای بولتون، شواهدی نداریم که نشان دهد معترضین در خیابانها مسلح هستند.» بولتون در پاسخ میگوید : «گزارشهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی هست نشان میدهد سلاح هست در دست اپوزیسیون، نیروهای مسلح از جلوی اپوزیسیون فرار میکنند، حتیٰ تبادل آتش هم وجود داشته.» اینجا بار دیگر مجری میگوید : «میخواهم تأکید کنم که اینکه معترضین مسلح هستند ادعای خود ج.ا. است. ما در شبکهها تصاویری دیدیم که گروههای امنیتی فرار میکنند، اما تا این لحظه تصویری ندیدیم که معترضان اسلحهای در دستشان است.» اینجا، بولتون متوجه میشود که به این آسانی سر مجری ایرانی کلاه نمیرود، و میگوید : «من تصاویری از نیروهای کُرد دیدم که آموزش میبینند، خارج از ایران در عراق.» در ادامه، بولتون جان مطلب خود را بیان میکند و میگوید : «متأسف هستم که ایران یک قانون اساسی ندارد مثل امریکا که مردم حقِّ حمل اسلحه را داشته باشند و الا الآن مردم اسلحه داشتند.»(۱) اگر بولتون این عکسها را در خیالات خود برای خاورمیانۀ جدید فتوشاپ نکرده باشد، چنانکه در عراق کردند و بر سرشان آن آمد که بر سر آن شتر آمده بود، باید چیزهایی از دوستان مجاهد خود دریافت کرده باشد که با یک مشت پسماندهای دهۀ چهل خورشیدی مشغول زرمایشهای نظامی برای رهایی ایران از گورستانهای آلبانی هستند. مسئولان دولت ایالات متحده، پس از پیروزیهای شکوهمند در ویتنام و آسیای جنوب شرقی بر کمونیسم، و افغانستان و عراق، همین فتوشاپها را به دست ژنرال برجستۀ امریکایی، کالین پاول، دادند، که وزیر امور خارجه شده بود، و او، با نشان دادن آن عکسها در نشست رسمی شورای امنیت سازمان ملل، اجماعی درست کرد و با این اجماع نیز ارتش چندین کشور را وارد عراق کرد. کلاهی که تونی بلر، نخست وزیر وقت بریتانیا، با تکیه بر دادههای نادرست و دستکاری شدۀ رسالۀ کارشناسی ارشد یک دانشجو که ثابت میکرد عراق به ساخت جنگافزارهای اتمی دست یافته و صلح جهانی را تهدید میکند بر سر بوش دوم گذاشت میبایست درس عبرتی شده باشد که گویا نشده است. همان زمان پاول متوجه شد که رامسفیلد و دیک چینی با آبروی او بازی کردهاند و برای همیشه از سیاست کنارهگیری کرد. من در آن سالها در فرانسه بودم و یادم میآید که مسئولان فرانسوی، که عراق را بسیار بهتر از همۀ دولتمردان و استادان خاورمیانهشناس امریکایی میشناختند، در اتاقهای فکر، بر مبنای دادههای دقیقی که عراق داشتند، چرا که در جریان جنگ عراق علیه ایران میلیاردها دلار جنگافزار در اختیار عراق گذاشته بودند و از طریق مشاوران نظامی خود اطلاع دقیقی از تواناییهای عراق داشتند، به طور تلویحی میفهماندند که امریکاهاییها جز چند پیت حلبی پیدا نخواهند کرد و تنها نتیجۀ حمله به عراق فروپاشی استبداد صدام حسین و البته خود عراق خواهد بود. توهّمهای امریکایی دربارۀ وضع عراق تنها در انحصار نومحافظهکاران نبود، بلکه حتیٰ بسیاری از گروههای «چپ» امریکایی نیز تصور روشنی از ظرایف سیاست در خاورمیانه نداشتند، اما این جهل مانع از آن نمیشد که ادعاهای گنده مطرح کنند. یادم میآید که در سالهای اشغال عراق یکی از استادان علم سیاست از دانشگاه چپ نیویورکی، نیواسکول، به پاریس آمده بود و دربارۀ آیندۀ سخنرانی میکرد. او در دفاع وضع ایجاد شده از چیزی به نام Iraqi nation یا «ملّت عراق» سخن میگفت که مانند هر ملّت دیگر دنبال دموکراسی است. وقتی پرسیده شد که این ملّت عراق کجاست، چه ویژگیها و چه تاریخی دارد؟ پاسخها تکرار همان خیالبافیهای مطالعات خاورمیانۀ امریکایی بود و هیچ اهمیتی نداشت. بدیهی است بحث با استاد امریکایی نتیجهای نمیتوانست داشته باشد. بخشی از دانش مسئولان امریکایی از چند «رجل» عراقی و یکی دو تن از «زَی»های منتظرالریاسۀ افغان مقیم ایالات متحده میآمد که یکی از شاهکارهای آن در دیپلوماسی مذاکره با طالبان و تحویل بسیار موفقیتآمیز افغانستان به آنها بود.
👇👇
(ادامهی یادداشت در فرستهی پسین)
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍2
ایراندل | IranDel
🔴 یک توضیح دربارۀ سخنان امروز جان بولتون ✍️ دکتر #جواد_طباطبایی، فیلسوف سیاسی مصاحبۀ امروز، شانزدهم آبان ۱۴۰۱ بخش فارسی تلویزیون بی بی سی با جان بولتون، مشاور امنیت پیشین ایالات متحده، در برنامۀ خبری شصت دقیقه نمونهای سخت رقتانگیز از تصوّر بخشی از دولتمردان…
(ادامهی یادداشت فوق)
👆👆
باری، این مصاحبۀ جان بولتون، در ادامۀ داستانبافیهای گروههایی از رجال سیاسی ایالات متحده، برای ایران و منطقه، فاجعهای است، زیرا چنانکه در نمونههای دیگر، از سقوط سایگون تا سقوط شاه ایران، از ویتنام تا افغانستان و عراق، دیده شده امریکاییها در بزنگاهها و در موقعیتهایی که اوضاع به ضرر آنان باشد، در انتظار فرصتهای دیگری برای پیشبرد هدفهای درازمدت سیاست خارجی خود، درمیروند. رسوایی برخی از رجال جمهوریخواه امریکایی در شرکت در نشستهای مجاهدین خلق، که دستشان به خون امریکاییها آلوده است، و دادن شعارهایی برای مریم و، به قول ترکی فیصل، رئیس اسبق دستگاه امنیتی سعودی، «شوهر مرحوم» او، در ازای هر شعار چند ده هزار دلار کافی است که «زَی»های ایرانی بدانند که افرادی مانند بولتون چه رویاهایی در سر دارند. از نظر من، که هیچ نظر خوبی نسبت به حمایت خارجی ندارم، بیآنکه بخواهم در مورد همۀ آنها نظر بدی داشته باشم، حمایت خارجی هیچ اهمیتی ندارد و مردم ایران، بویژه جوانان، نباید روی این حمایتها حساب کنند و به آنها امید ببندند. ایران دشمنان بسیار دارد، اما دوستانی ندارد. باید بدانیم که همۀ این دشمنان کمر به نابودی ایران بستهاند، و خنجر به دست آمادهاند تا به موقع آن را در گلوگاه ملّت ایران فروکنند : حمایت بشار اسد از مالکیت شیخان خلیج فارس بر جزایر سهگانه، در حالیکه سربازان ایرانی از اتاق خواب او محافظت میکردند، یک نمونۀ اسفناک از هدفهای درازمدت «دوستان» ایران، دشمنان که جای خود را دارند! ایران، مانند همۀ کشورها، منافعی دارد و منطق تأمین همین منافع، و معیار این منافع، است که دوست را از دشمن تمیز میدهد و گرنه ما دوست و دشمن ابدی نداریم. بولتون و همفکران او به دنبال پیاده کردن نقشۀ خاورمیانۀ جدید هستند که یکی از مهمترین هدفهای آن نابودی ایران و تبدیل آن به چیزی شبیه به «ایرانستان» است. همۀ ایرانیان، اگر تنها یک هدف داشته باشند، آن هدف باید دفاع از ایران باشد، به قول میرزا ابوالقاسم قائممقام : «به مردی یا نامردی»! از همۀ قرائن موجود چنین برمیآید که این دفاع از ایران «به مردی» ممکن نخواهد شد. جای شگفتی است بولتون آبی به آسیاب مسئولان ایران میریزد که برخی از آنان نیز در مواردی چنین ادعاهایی دارند. اگرچه بولتون در سیاست هرگز آدم برجستهای نبوده، و مسئولانه حرفی نزده، اما بعید میدانم که نداند که چه خباثتی به خرج میدهد و چه پیشنهادهای تباه کنندهای عرضه میکند. جای خوشوقتی است که هیچ قرینهای در تاریخ ایران وجود ندارد که ایرانیها بخواهند روزی به چیزی مانند متمم دوم قانون اساسی امریکا رأی دهند. جهت اطلاع آقای بولتون عرض میکنم که جوانان در خیابانهای دورترین نقاط ایران با یکی از آواتارهای همین اصل دوم مبارزه میکند.
(۱) اشارۀ بولتون به دومین متمم قانون اساسی ایالات متحده است که به همۀ شهروندان امریکایی اجازه میدهد «برای دفاع از خود اسلحه داشته باشد». متن این دومین متمم چنین است:
"A well regulated Militia, being necessary to the security of a free State, the right of the people to keep and bear Arms, shall not be infringed."
@IranDel_Channel
💢
👆👆
باری، این مصاحبۀ جان بولتون، در ادامۀ داستانبافیهای گروههایی از رجال سیاسی ایالات متحده، برای ایران و منطقه، فاجعهای است، زیرا چنانکه در نمونههای دیگر، از سقوط سایگون تا سقوط شاه ایران، از ویتنام تا افغانستان و عراق، دیده شده امریکاییها در بزنگاهها و در موقعیتهایی که اوضاع به ضرر آنان باشد، در انتظار فرصتهای دیگری برای پیشبرد هدفهای درازمدت سیاست خارجی خود، درمیروند. رسوایی برخی از رجال جمهوریخواه امریکایی در شرکت در نشستهای مجاهدین خلق، که دستشان به خون امریکاییها آلوده است، و دادن شعارهایی برای مریم و، به قول ترکی فیصل، رئیس اسبق دستگاه امنیتی سعودی، «شوهر مرحوم» او، در ازای هر شعار چند ده هزار دلار کافی است که «زَی»های ایرانی بدانند که افرادی مانند بولتون چه رویاهایی در سر دارند. از نظر من، که هیچ نظر خوبی نسبت به حمایت خارجی ندارم، بیآنکه بخواهم در مورد همۀ آنها نظر بدی داشته باشم، حمایت خارجی هیچ اهمیتی ندارد و مردم ایران، بویژه جوانان، نباید روی این حمایتها حساب کنند و به آنها امید ببندند. ایران دشمنان بسیار دارد، اما دوستانی ندارد. باید بدانیم که همۀ این دشمنان کمر به نابودی ایران بستهاند، و خنجر به دست آمادهاند تا به موقع آن را در گلوگاه ملّت ایران فروکنند : حمایت بشار اسد از مالکیت شیخان خلیج فارس بر جزایر سهگانه، در حالیکه سربازان ایرانی از اتاق خواب او محافظت میکردند، یک نمونۀ اسفناک از هدفهای درازمدت «دوستان» ایران، دشمنان که جای خود را دارند! ایران، مانند همۀ کشورها، منافعی دارد و منطق تأمین همین منافع، و معیار این منافع، است که دوست را از دشمن تمیز میدهد و گرنه ما دوست و دشمن ابدی نداریم. بولتون و همفکران او به دنبال پیاده کردن نقشۀ خاورمیانۀ جدید هستند که یکی از مهمترین هدفهای آن نابودی ایران و تبدیل آن به چیزی شبیه به «ایرانستان» است. همۀ ایرانیان، اگر تنها یک هدف داشته باشند، آن هدف باید دفاع از ایران باشد، به قول میرزا ابوالقاسم قائممقام : «به مردی یا نامردی»! از همۀ قرائن موجود چنین برمیآید که این دفاع از ایران «به مردی» ممکن نخواهد شد. جای شگفتی است بولتون آبی به آسیاب مسئولان ایران میریزد که برخی از آنان نیز در مواردی چنین ادعاهایی دارند. اگرچه بولتون در سیاست هرگز آدم برجستهای نبوده، و مسئولانه حرفی نزده، اما بعید میدانم که نداند که چه خباثتی به خرج میدهد و چه پیشنهادهای تباه کنندهای عرضه میکند. جای خوشوقتی است که هیچ قرینهای در تاریخ ایران وجود ندارد که ایرانیها بخواهند روزی به چیزی مانند متمم دوم قانون اساسی امریکا رأی دهند. جهت اطلاع آقای بولتون عرض میکنم که جوانان در خیابانهای دورترین نقاط ایران با یکی از آواتارهای همین اصل دوم مبارزه میکند.
(۱) اشارۀ بولتون به دومین متمم قانون اساسی ایالات متحده است که به همۀ شهروندان امریکایی اجازه میدهد «برای دفاع از خود اسلحه داشته باشد». متن این دومین متمم چنین است:
"A well regulated Militia, being necessary to the security of a free State, the right of the people to keep and bear Arms, shall not be infringed."
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍1
🔴 "بحرانهایی که یکی از پس دیگری سر باز کردهاند "
✍ #مالک_رضایی
✍ از منظر علوم سیاسی در ذیل مباحث بحران و مدیریت آن" crisis management" علائم و مشخصههای بحرانهایی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند که اهم آنها با عناوین
"بحران مشروعیت "
"بحران مشارکت "
"بحران نفوذ"
"بحران هویت "
"بحران یکپارچگی"
و "بحران توزیع "
مشخص و دسته بندی شدهاند .
✍ توضیح ویژگیهای کامل هر کدام از این عناوین، فعلا محل بحث و کلام این یادداشت نیست. ای بسا در این وانفسا، نه مخاطبین چنین یادداشتهایی از آن حوصله برخوردارند که بر ریز و بم هر تکتک آنها عمیق شوند و نه احتمالا در نویسنده یادداشت، آن بضاعت و توانی نیست، که با زبانی روشن و بلیغ به توضیحات هر کدام از آنها بپردازد. ناچارا، باید به عناوین اکتفا کرد و آثار و علائم هر کدام از آنها را با وضوح کامل در تار و پود جامعه به عیان دید و درسی که به شیرینی از آموزگار نیاموخت، به تلخی از روزگار آموخت.
✍ جامعه ایران، امروز پیامدهای هر کدام از این بحرانها را به تلخی هر چه تمام در حال تجربه کردن است و چنانچه هر کسی منکر هر کدام از آنها باشد، در خوشبینانهترین حالت، فقط میتوان گفت که سر خود را در برف کرده است.
✍ آحادی از جامعه ایران دیریست که در بحث مشارکت، کنش مورد انتظار را از خود نشان نمیدهند. از حیث هویت، تعلق خاطر مورد انتظار را از خود بروز نمیدهند. از حیث مشروعیت، علائم منفی از خود نشان میدهند. از منظر توزیع منابع ثروت و قدرت و ...خود را عناصری جدا و بریده از حاکمیت میدانند و از حیث یکپارچگی در فضایی کاملا دو قطبی زیست میکنند.
✍ شاید در هیچ دورهای از ادوار بعد از انقلاب، گفتمان نسلهای دهههای چهل، پنجاه، شصت در مقابل نسلهای دهههای هفتاد و هشتاد اینچنین خود را کمرمق و بلااثر و ناتوان ندیده بود.
چنان گسستی میان این نسلها به وجود آمده است که از هر در میدهی پندش و لیکن در نمیگیرد. گویی که سخن در احتیاج تو و استغنای آنان است، چه افزون میکنی ای دل، چو در دلبر نمیگیرد؟
✍ مضحکه آمیزترین سخن، در گوش نسل جدید، این است که کسی از نسل قبل به خود جرئتی دهد و بگوید "آنچه تو در آینه میبینی عیان، من اندر خشت بینم پیش از آن و ..."
دوران پدر سالاری، دیر وقتیست که در فضای زیست نسل امروز به انتها رسیده است.
✍ گوش نسل جدید به حکایتهای نسل قبل از خود چنان بیتوجه و کمتوجه گشته است که گویی حکایتی غیر از حکایت آنان، به گوش جانش آمده است و دگر هرگونه نصیحتی غیر از آن، حکایت است به گوشش.
✍ در این میان، آنچه که کار را دشوارتر هم میکند، ادبیاتیست که گهگاهی در مواجهه با این فصا و مدیریت این بحرانها از طرف برخی صاحب منصبان رسمی، به کار گرفته میشود.
گویی عدهای هم قسم شدهاند که نه تنها پیشگیری از بحران نکنند بلکه به اصول اولیه مدیریت بحران نیز پایبند نباشند.
✍ اما هر چه باشد برای این گفتگوی بین نسلی، باید راهی یافت، باید راهی ساخت، باید گفتگو کرد.
جنس و مصالح این گفتگو از هر آلیاژی که باشد، بطور قطع از آن جنس نیست که کسی یا کسانی بی.خبر از هر پیامدی بگویند
... باید این خس و خار و کفهای ناپاک را از روی آب و بسترهای خیابان جمع کرد و ...."
✍ در روزگار تلخی که حتی آب، هم آتش را مدد میشود همچو نفت. چنین سخنان آتش زایی، نه تنها مدیریت بحران نمیکند بلکه بر دامنه بحران می افزاید. نه تنها ابرویی را درست نمیکند بلکه چشمانی را نیز کور میکند ...
🔴 منبع: روزنامه هم.میهن، شماره ۶۴ ، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱ خورشیدی
@cafeandishearshiv
💢
✍ #مالک_رضایی
✍ از منظر علوم سیاسی در ذیل مباحث بحران و مدیریت آن" crisis management" علائم و مشخصههای بحرانهایی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند که اهم آنها با عناوین
"بحران مشروعیت "
"بحران مشارکت "
"بحران نفوذ"
"بحران هویت "
"بحران یکپارچگی"
و "بحران توزیع "
مشخص و دسته بندی شدهاند .
✍ توضیح ویژگیهای کامل هر کدام از این عناوین، فعلا محل بحث و کلام این یادداشت نیست. ای بسا در این وانفسا، نه مخاطبین چنین یادداشتهایی از آن حوصله برخوردارند که بر ریز و بم هر تکتک آنها عمیق شوند و نه احتمالا در نویسنده یادداشت، آن بضاعت و توانی نیست، که با زبانی روشن و بلیغ به توضیحات هر کدام از آنها بپردازد. ناچارا، باید به عناوین اکتفا کرد و آثار و علائم هر کدام از آنها را با وضوح کامل در تار و پود جامعه به عیان دید و درسی که به شیرینی از آموزگار نیاموخت، به تلخی از روزگار آموخت.
✍ جامعه ایران، امروز پیامدهای هر کدام از این بحرانها را به تلخی هر چه تمام در حال تجربه کردن است و چنانچه هر کسی منکر هر کدام از آنها باشد، در خوشبینانهترین حالت، فقط میتوان گفت که سر خود را در برف کرده است.
✍ آحادی از جامعه ایران دیریست که در بحث مشارکت، کنش مورد انتظار را از خود نشان نمیدهند. از حیث هویت، تعلق خاطر مورد انتظار را از خود بروز نمیدهند. از حیث مشروعیت، علائم منفی از خود نشان میدهند. از منظر توزیع منابع ثروت و قدرت و ...خود را عناصری جدا و بریده از حاکمیت میدانند و از حیث یکپارچگی در فضایی کاملا دو قطبی زیست میکنند.
✍ شاید در هیچ دورهای از ادوار بعد از انقلاب، گفتمان نسلهای دهههای چهل، پنجاه، شصت در مقابل نسلهای دهههای هفتاد و هشتاد اینچنین خود را کمرمق و بلااثر و ناتوان ندیده بود.
چنان گسستی میان این نسلها به وجود آمده است که از هر در میدهی پندش و لیکن در نمیگیرد. گویی که سخن در احتیاج تو و استغنای آنان است، چه افزون میکنی ای دل، چو در دلبر نمیگیرد؟
✍ مضحکه آمیزترین سخن، در گوش نسل جدید، این است که کسی از نسل قبل به خود جرئتی دهد و بگوید "آنچه تو در آینه میبینی عیان، من اندر خشت بینم پیش از آن و ..."
دوران پدر سالاری، دیر وقتیست که در فضای زیست نسل امروز به انتها رسیده است.
✍ گوش نسل جدید به حکایتهای نسل قبل از خود چنان بیتوجه و کمتوجه گشته است که گویی حکایتی غیر از حکایت آنان، به گوش جانش آمده است و دگر هرگونه نصیحتی غیر از آن، حکایت است به گوشش.
✍ در این میان، آنچه که کار را دشوارتر هم میکند، ادبیاتیست که گهگاهی در مواجهه با این فصا و مدیریت این بحرانها از طرف برخی صاحب منصبان رسمی، به کار گرفته میشود.
گویی عدهای هم قسم شدهاند که نه تنها پیشگیری از بحران نکنند بلکه به اصول اولیه مدیریت بحران نیز پایبند نباشند.
✍ اما هر چه باشد برای این گفتگوی بین نسلی، باید راهی یافت، باید راهی ساخت، باید گفتگو کرد.
جنس و مصالح این گفتگو از هر آلیاژی که باشد، بطور قطع از آن جنس نیست که کسی یا کسانی بی.خبر از هر پیامدی بگویند
... باید این خس و خار و کفهای ناپاک را از روی آب و بسترهای خیابان جمع کرد و ...."
✍ در روزگار تلخی که حتی آب، هم آتش را مدد میشود همچو نفت. چنین سخنان آتش زایی، نه تنها مدیریت بحران نمیکند بلکه بر دامنه بحران می افزاید. نه تنها ابرویی را درست نمیکند بلکه چشمانی را نیز کور میکند ...
🔴 منبع: روزنامه هم.میهن، شماره ۶۴ ، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱ خورشیدی
@cafeandishearshiv
💢
🔴 در استان سیستان و بلوچستان چه میگذرد؟
برنامه تلویزیونی "#هوده" در کانال یک (Channel one)
میزبان: پیمان عارف
میهمان: محمد خزایی
https://youtu.be/rWgZJUCTfH8
@IranDel_Channel
💢
برنامه تلویزیونی "#هوده" در کانال یک (Channel one)
میزبان: پیمان عارف
میهمان: محمد خزایی
https://youtu.be/rWgZJUCTfH8
@IranDel_Channel
💢
YouTube
هوده دوم: در سیستان و بلوچستان چه میگذرد؟ گفتگو با محمد خزائی
🔴 در سیستان بلوچستان چه میگذرد؟
🔴مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی کیست؟
🔴مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی کیست؟
🔴 نقطه گُسست در روابط تهران- باکو
✍️ #سالار_سیفالدینی
▫️رابطه بین ایران و باکو در اوایل دهه ۱۹۹٠ پس از فروپاشی اتحاد شوروی بر بنیاد پارهای از امور انتزاعی که ارتباط کاملی با واقعیت نداشت، پایهگذاری شد. از همین رو بود که در این سالها سیاستهای ضدایرانی باکو چه در منطقه و چه در داخل کشور بیپاسخ مانده است.
▫️این موضوع حتی درخصوص طراحی عملیّات تروریستی در شاهچراغ نیز صادق است؛ بهطوریکه پس از اعلام وزارت اطلاعات درباره دستداشتن باکو در این حمله، وزارت خارجه نهتنها بر اساس اقتضای ذات این بیانیه عمل نکرد، بلکه سفارت ایران در باکو(؟!) سالگرد استقرار و ورود تکفیریهایی را که عامل قتل عام شاهچراغ بودند، تبریک گفت.
▫️ایران در دو سال گذشته متوجه شد که با اشغال مرزهای شمالغربیاش توسط قوای علیاف، کارکرد تجاری و اقتصادی این مرزها به کارکرد امنیّتی تغییر ماهیت داده است و دیگر با مرزهای سابق و باثبات قدیمی روبهرو نیستیم. عملیات تروریستی تکفیریهای وابسته به باکو در حرم شاهچراغ و کشتار شهروندان غیرنظامی نشان داد «دامنه تهدید» این دیکتاتوری از جدار مرزی به عمق مرکزی رسیده است و احتمالا به یک بار نیز محدود نخواهند ماند. از سوی دیگر همه دادهها و قرینهها نشان میدهد علیاف برای مقابله و مزاحمت با ایران، نقش قبول کرده است.
▫️این عملیّات با طراحی مستقیم حکومت باکو (نه صرفا مداخله) صورت گرفت و نشانهای از خصومت ذاتی این قلمرو (که حتی نمیتوان آن را کشور نامید) با ایران و ایرانیهاست. اظهارات گستاخانه الهام علیاف در این مدت بهقدری خارج از عرف و چارچوب روابط دوستانه بود که موجب تعجب رسانههای اسرائیلی نیز شده است. درواقع رؤسای اسرائیلی علیاف نیز این میزان از او انتظار نداشتند. «پرسهزدن» در جدار مرزی ایران و ارمنستان و رجزخوانیهای توخالی که توأم با نشاندادن «چنگ و دندان» است، علیاف را به کسی بدل کرده که تصور میکند با چرخیدن در اطراف مرزها میتواند افکار عمومی داخل را از نابسامانیهای موجود منحرف کند.
▫️روشن است که هدف این خریدها ارمنستان یا گرجستان و حتی روسیه نیست! بخش بزرگی از خریدهای نظامی باکو به بهانه جنگ قرهباغ صرف تجهیز ناوگان نظامی در دریای مازندران شده که آشکارا نشان میدهد هدف آن ایران است. صدامحسین نیز در دهه ۷۰ میلادی روند مشابهی را طی کرده بود. اتفاقا شباهتهای زیادی بین علیاف و صدام وجود دارد که روزنامه ینیمساوات در شماره ۲۳ اکتبر به آن اشاره کرده است.
▫️همانگونه که در ابتدا اشاره شد، ریلگذاری روابط با باکو در ابتدای دهه ۹۰ میلادی خالی از اشکال نبود. تهران نمیبایست موجودیّت یک دولت جدید را که نام یکی از استانهای کشورمان را به ناحق به سرقت برده بود مورد، شناسایی قرار می داد. شناسایی خوشبینانه چنین ماهیتی در نهایت به ضرر ما تمام شد و تجربه نشان داد نمیتوان رابطه سالمی با چنین کشوری برقرار کرد. اما فضای احساسی آن دوران اجازه چنین تدبیر خردمندانهای را نمیداد.
▫️در جهانی که حتی یک نام تجاری ساده را نمیتوان دو بار ثبت کرد، نام یک واحد سیاسی (یکی در سطح داخلی و دیگری در سطح بینالمللی) دو بار ثبت شده و به ضرر ایران مورد سوءبهرهبرداری قرار بگیرد، در چنین مواردی سوءنیت کسانی که بعدها نام آذربایجان را به سرقت بردهاند، آشکار است.
▫️به نظر میرسد این روابط سمّی سهدههای هرگز اصلاح نخواهد شد مگر با بازبینی عمیق آن. یعنی صفر تا صد روابط اخیر باید مورد بررسی و بازبینی قرار گرفته و از نو پایهگذاری شود. در حال حاضر به دلیل جنس بازیگری باکو، روابط دوجانبه به نقطه گسست رسیده است، بدیهی است که با ریسمان پاره قدیمی نمیتوان رابطه و پیوند جدیدی برقرار کرد.
▫️اکنون زمان آن است که ایران شناسایی دیپلماتیک خود را بازپس بگیرد و تمام مسیرهای مواصلاتی به نخجوان را از خاک ایران بهطور موقت و تا اطلاع ثانوی مسدود کند. در این فرجه باید یک سیاستگذاری جدید بر رابطه با این کشور حاکم شده و شرایط جدید به دقت سنجیده شود. الهام علیاف امروز شبیه صدامحسین سالهای دهه ۱۳۵٠ است.
▫️علاوه بر مسدودسازی مسیر بیلهسوار به نخجوان، ایران به هیچ روی نباید به انتقال خط لوله گاز از بستر دریای مازندران (ترکمنستان به باکو) رضایت دهد. هر خط لوله از شرق کاسپین به غرب آن باید از مسیر خاک ایران عبور کند؛ زیرا علاوه بر ریسکهای جدی زیستمحیطی علیه اکوسیستم کشورمان، سود حاصل از این تجارت مسموم تبدیل به فشنگهایی خواهد شد که دیر یا زود به سمت سرباز ایرانی شلیک خواهد شد.
▫️دکترین سیاست خارجی علیاف یک اصل ثابت و غیرقابل تغییر دارد؛ آن نیز عبارت است از سادیسم.
منبع: روزنامه شرق
@IranDel_Channel
💢
✍️ #سالار_سیفالدینی
▫️رابطه بین ایران و باکو در اوایل دهه ۱۹۹٠ پس از فروپاشی اتحاد شوروی بر بنیاد پارهای از امور انتزاعی که ارتباط کاملی با واقعیت نداشت، پایهگذاری شد. از همین رو بود که در این سالها سیاستهای ضدایرانی باکو چه در منطقه و چه در داخل کشور بیپاسخ مانده است.
▫️این موضوع حتی درخصوص طراحی عملیّات تروریستی در شاهچراغ نیز صادق است؛ بهطوریکه پس از اعلام وزارت اطلاعات درباره دستداشتن باکو در این حمله، وزارت خارجه نهتنها بر اساس اقتضای ذات این بیانیه عمل نکرد، بلکه سفارت ایران در باکو(؟!) سالگرد استقرار و ورود تکفیریهایی را که عامل قتل عام شاهچراغ بودند، تبریک گفت.
▫️ایران در دو سال گذشته متوجه شد که با اشغال مرزهای شمالغربیاش توسط قوای علیاف، کارکرد تجاری و اقتصادی این مرزها به کارکرد امنیّتی تغییر ماهیت داده است و دیگر با مرزهای سابق و باثبات قدیمی روبهرو نیستیم. عملیات تروریستی تکفیریهای وابسته به باکو در حرم شاهچراغ و کشتار شهروندان غیرنظامی نشان داد «دامنه تهدید» این دیکتاتوری از جدار مرزی به عمق مرکزی رسیده است و احتمالا به یک بار نیز محدود نخواهند ماند. از سوی دیگر همه دادهها و قرینهها نشان میدهد علیاف برای مقابله و مزاحمت با ایران، نقش قبول کرده است.
▫️این عملیّات با طراحی مستقیم حکومت باکو (نه صرفا مداخله) صورت گرفت و نشانهای از خصومت ذاتی این قلمرو (که حتی نمیتوان آن را کشور نامید) با ایران و ایرانیهاست. اظهارات گستاخانه الهام علیاف در این مدت بهقدری خارج از عرف و چارچوب روابط دوستانه بود که موجب تعجب رسانههای اسرائیلی نیز شده است. درواقع رؤسای اسرائیلی علیاف نیز این میزان از او انتظار نداشتند. «پرسهزدن» در جدار مرزی ایران و ارمنستان و رجزخوانیهای توخالی که توأم با نشاندادن «چنگ و دندان» است، علیاف را به کسی بدل کرده که تصور میکند با چرخیدن در اطراف مرزها میتواند افکار عمومی داخل را از نابسامانیهای موجود منحرف کند.
▫️روشن است که هدف این خریدها ارمنستان یا گرجستان و حتی روسیه نیست! بخش بزرگی از خریدهای نظامی باکو به بهانه جنگ قرهباغ صرف تجهیز ناوگان نظامی در دریای مازندران شده که آشکارا نشان میدهد هدف آن ایران است. صدامحسین نیز در دهه ۷۰ میلادی روند مشابهی را طی کرده بود. اتفاقا شباهتهای زیادی بین علیاف و صدام وجود دارد که روزنامه ینیمساوات در شماره ۲۳ اکتبر به آن اشاره کرده است.
▫️همانگونه که در ابتدا اشاره شد، ریلگذاری روابط با باکو در ابتدای دهه ۹۰ میلادی خالی از اشکال نبود. تهران نمیبایست موجودیّت یک دولت جدید را که نام یکی از استانهای کشورمان را به ناحق به سرقت برده بود مورد، شناسایی قرار می داد. شناسایی خوشبینانه چنین ماهیتی در نهایت به ضرر ما تمام شد و تجربه نشان داد نمیتوان رابطه سالمی با چنین کشوری برقرار کرد. اما فضای احساسی آن دوران اجازه چنین تدبیر خردمندانهای را نمیداد.
▫️در جهانی که حتی یک نام تجاری ساده را نمیتوان دو بار ثبت کرد، نام یک واحد سیاسی (یکی در سطح داخلی و دیگری در سطح بینالمللی) دو بار ثبت شده و به ضرر ایران مورد سوءبهرهبرداری قرار بگیرد، در چنین مواردی سوءنیت کسانی که بعدها نام آذربایجان را به سرقت بردهاند، آشکار است.
▫️به نظر میرسد این روابط سمّی سهدههای هرگز اصلاح نخواهد شد مگر با بازبینی عمیق آن. یعنی صفر تا صد روابط اخیر باید مورد بررسی و بازبینی قرار گرفته و از نو پایهگذاری شود. در حال حاضر به دلیل جنس بازیگری باکو، روابط دوجانبه به نقطه گسست رسیده است، بدیهی است که با ریسمان پاره قدیمی نمیتوان رابطه و پیوند جدیدی برقرار کرد.
▫️اکنون زمان آن است که ایران شناسایی دیپلماتیک خود را بازپس بگیرد و تمام مسیرهای مواصلاتی به نخجوان را از خاک ایران بهطور موقت و تا اطلاع ثانوی مسدود کند. در این فرجه باید یک سیاستگذاری جدید بر رابطه با این کشور حاکم شده و شرایط جدید به دقت سنجیده شود. الهام علیاف امروز شبیه صدامحسین سالهای دهه ۱۳۵٠ است.
▫️علاوه بر مسدودسازی مسیر بیلهسوار به نخجوان، ایران به هیچ روی نباید به انتقال خط لوله گاز از بستر دریای مازندران (ترکمنستان به باکو) رضایت دهد. هر خط لوله از شرق کاسپین به غرب آن باید از مسیر خاک ایران عبور کند؛ زیرا علاوه بر ریسکهای جدی زیستمحیطی علیه اکوسیستم کشورمان، سود حاصل از این تجارت مسموم تبدیل به فشنگهایی خواهد شد که دیر یا زود به سمت سرباز ایرانی شلیک خواهد شد.
▫️دکترین سیاست خارجی علیاف یک اصل ثابت و غیرقابل تغییر دارد؛ آن نیز عبارت است از سادیسم.
منبع: روزنامه شرق
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
در بلوچستان چه می گذرد؟
🔴 در استانِ سیستان و بلوچستان چه میگذرد؟
فایل صوتی
قسمت دوم
میزبان: پیمان عارف
میهمان: محمد خزایی
🔴 برای تماشای برنامه نیز میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
https://youtu.be/rWgZJUCTfH8
@IranDel_Channel
💢
فایل صوتی
برنامهی تلویزیونی "#هوده" در کانال یک (Channel one)قسمت دوم
میزبان: پیمان عارف
میهمان: محمد خزایی
🔴 برای تماشای برنامه نیز میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
https://youtu.be/rWgZJUCTfH8
@IranDel_Channel
💢
دیپلماسی خاویار باکو در ایران و اروپا چگونه کار میکند؟
🎙 فایل صوتی مصاحبه خبرگزاری تسنیم با سالار سیفالدینی پیرامون دیپلماسی خاویار رژیم باکو در ایران و اروپا
🔴 «دیپلماسی خاویار» باکو در ایران و اروپا چگونه کار میکند؟
✍️ مصاحبه تسنیم با #سالار_سیفالدینی
یکی از اتاقهای فکر فرانسوی که وابسته به نهادهای امنیتی فرانسه است، در گزارشی در سال ۲۰۲۱ درباره پولی که باکو در کشورهای اروپایی و ایران برای دیپلماسی خاویار هزینه میکند، سخن گفته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، طی دو سال گذشته، منطقه قفقاز جنوبی شاهد درگیریهای گاه و بیگاه نظامی و سیاسی بوده و اختلافات بعد از جنگ ۲۰۲۰ قرهباغ بین ارمنستان و جمهوری باکو همچنان ادامه داشته است.
درگیریهای مرزی بین طرفین و نیز ادعاهای مطرح شده از سوی باکو در خصوص کریدور منطقه سیونیک در ارمنستان و خواستههایی که باکو دارد باعث شده که تنشها در منطقه همچنان جریان داشته باشد. تحولات در این منطقه برای ما بسیار مهم است، زیرا تغییرات ژئوپلتیکی در آن، نه تنها به عنوان مرزهای شمالی کشورمان، بلکه امتداد فرهنگی ایران و نیز مسیر ترانزیتی شمال - جنوب ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
👇👇
ادامه مصاحبه
@IranDel_Channel
💢
🔴 «دیپلماسی خاویار» باکو در ایران و اروپا چگونه کار میکند؟
✍️ مصاحبه تسنیم با #سالار_سیفالدینی
یکی از اتاقهای فکر فرانسوی که وابسته به نهادهای امنیتی فرانسه است، در گزارشی در سال ۲۰۲۱ درباره پولی که باکو در کشورهای اروپایی و ایران برای دیپلماسی خاویار هزینه میکند، سخن گفته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، طی دو سال گذشته، منطقه قفقاز جنوبی شاهد درگیریهای گاه و بیگاه نظامی و سیاسی بوده و اختلافات بعد از جنگ ۲۰۲۰ قرهباغ بین ارمنستان و جمهوری باکو همچنان ادامه داشته است.
درگیریهای مرزی بین طرفین و نیز ادعاهای مطرح شده از سوی باکو در خصوص کریدور منطقه سیونیک در ارمنستان و خواستههایی که باکو دارد باعث شده که تنشها در منطقه همچنان جریان داشته باشد. تحولات در این منطقه برای ما بسیار مهم است، زیرا تغییرات ژئوپلتیکی در آن، نه تنها به عنوان مرزهای شمالی کشورمان، بلکه امتداد فرهنگی ایران و نیز مسیر ترانزیتی شمال - جنوب ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
👇👇
ادامه مصاحبه
@IranDel_Channel
💢
🔴 «وینتر ایز نات کامینگ»
✍️ #مهدی_تدینی
قیمت گاز در اروپا به پایینتر از قیمتِ قبل از جنگ رسید. این نمونهای تمامعیار برای آنکه ببینیم چگونه میتوان با طناب پوسیدۀ تحلیلهای پروپاگاندیستی ملتی را فرستاد ته چاه! در زمانی که باید توافق هستهای نهایی میشد با شعارِ «وینتر ایز کامینگ» (زمستان در راه است) ایران را از توافق دور کردند. میگفتند قیمت گاز بالا و بالاتر میرود و اروپا در زمستان به دریوزگی میافتد و لابد به التماس میافتد و به هر توافقی تن میدهد. البته حتی همین دلیل هم بیشتر «بهانه» بود و مشخص بود تیم مذاکرهکنندۀ ایرانی کلاً تمایلی به توافق نداشت.
چند هفته پیش از حملۀ روسیه به اکراین، اولیانوف، نمایندۀ روسیه در مذاکرات، گفته بود ایران پنج دقیقه با توافق هستهای فاصله دارد. فقط نگفت قرار است در دقیقۀ چهارم رئیسش به اکراین حمله کند! ایران و روسیه در زمینۀ انرژی ــ یعنی متاع اصلیِ ایران در بازار جهانی ــ شریک نیستند، «رقیب»اند. نفع روسیه این بود که ایران همچنان از بازار انرژی دور بماند. حصول توافق باعث میشد ایران به بازار رسمی انرژی برگردد.
البته درد مردم ایران را توافق حل نمیکرد و نمیکند. مسئلۀ من خود توافق نیست، بلکه این است که گروگان پوتین شدهایم که جان جوانان روسیه برایش مهم نیست، چه رسد به حال و روز ما!
بدیهی بود اروپا قیمت گاز را با تدابیری مهار میکند. از جمله: پر کردن ذخایر تا بالای ۹۵ درصد، جایگزینی انرژی مصرفی در همۀ موارد ممکن، کاهش مصرف غیرضروری و به ویژه استفاده از سیانجی. اینک در آستانۀ آن زمستان مثلاً اروپاکُش قیمت گاز پایینتر از پیش از جنگ شده است. البته همچنان روزهای سختی در پیش است، پاییز امسال چندان سرد نشد. رؤیای پوتینیان این بود که قیمت گاز خیلی بالاتر از ۳۲۰ یورویی برسد که در تابستان رسیده بود. اما اینک دوباره به حوالی ۱۰۰ یورو رسیده. البته قطعاً در زمستان دوباره بالا خواهد رفت. اما تدابیر و همدلیهای دولتها و ملتهای اروپا برای مهار مشکل ادامه دارد و بازنده روسیهای است که کارت اصلیاش سوخت.
میگفتند زلنسکی «دلقک» است. پس وای به حال تزار روسیه که شش ماه است سنگر به سنگر در برابر این دلقک عقبنشینی میکند! تحلیل یخدربهشت نیست که قرار باشد کام را شیرین و دل را خنک کند. برای صدمین بار به حضرات سیاستمدار توصیه میکنم تحلیلهای پروپاگاندیستی را مبنای تصمیم خود قرار ندهید. دستکم برای خودتان! برای ما دیگر چیزی فرق نمیکند. ما پاکباختهایم.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی
قیمت گاز در اروپا به پایینتر از قیمتِ قبل از جنگ رسید. این نمونهای تمامعیار برای آنکه ببینیم چگونه میتوان با طناب پوسیدۀ تحلیلهای پروپاگاندیستی ملتی را فرستاد ته چاه! در زمانی که باید توافق هستهای نهایی میشد با شعارِ «وینتر ایز کامینگ» (زمستان در راه است) ایران را از توافق دور کردند. میگفتند قیمت گاز بالا و بالاتر میرود و اروپا در زمستان به دریوزگی میافتد و لابد به التماس میافتد و به هر توافقی تن میدهد. البته حتی همین دلیل هم بیشتر «بهانه» بود و مشخص بود تیم مذاکرهکنندۀ ایرانی کلاً تمایلی به توافق نداشت.
چند هفته پیش از حملۀ روسیه به اکراین، اولیانوف، نمایندۀ روسیه در مذاکرات، گفته بود ایران پنج دقیقه با توافق هستهای فاصله دارد. فقط نگفت قرار است در دقیقۀ چهارم رئیسش به اکراین حمله کند! ایران و روسیه در زمینۀ انرژی ــ یعنی متاع اصلیِ ایران در بازار جهانی ــ شریک نیستند، «رقیب»اند. نفع روسیه این بود که ایران همچنان از بازار انرژی دور بماند. حصول توافق باعث میشد ایران به بازار رسمی انرژی برگردد.
البته درد مردم ایران را توافق حل نمیکرد و نمیکند. مسئلۀ من خود توافق نیست، بلکه این است که گروگان پوتین شدهایم که جان جوانان روسیه برایش مهم نیست، چه رسد به حال و روز ما!
بدیهی بود اروپا قیمت گاز را با تدابیری مهار میکند. از جمله: پر کردن ذخایر تا بالای ۹۵ درصد، جایگزینی انرژی مصرفی در همۀ موارد ممکن، کاهش مصرف غیرضروری و به ویژه استفاده از سیانجی. اینک در آستانۀ آن زمستان مثلاً اروپاکُش قیمت گاز پایینتر از پیش از جنگ شده است. البته همچنان روزهای سختی در پیش است، پاییز امسال چندان سرد نشد. رؤیای پوتینیان این بود که قیمت گاز خیلی بالاتر از ۳۲۰ یورویی برسد که در تابستان رسیده بود. اما اینک دوباره به حوالی ۱۰۰ یورو رسیده. البته قطعاً در زمستان دوباره بالا خواهد رفت. اما تدابیر و همدلیهای دولتها و ملتهای اروپا برای مهار مشکل ادامه دارد و بازنده روسیهای است که کارت اصلیاش سوخت.
میگفتند زلنسکی «دلقک» است. پس وای به حال تزار روسیه که شش ماه است سنگر به سنگر در برابر این دلقک عقبنشینی میکند! تحلیل یخدربهشت نیست که قرار باشد کام را شیرین و دل را خنک کند. برای صدمین بار به حضرات سیاستمدار توصیه میکنم تحلیلهای پروپاگاندیستی را مبنای تصمیم خود قرار ندهید. دستکم برای خودتان! برای ما دیگر چیزی فرق نمیکند. ما پاکباختهایم.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 برشی از برنامهی Azad Arena در شبکهی سحر آذری (شبکهی متعلق به صداوسیما برای مخاطبان در جمهوری باکو) و صحبتهای آقای #داود_دشتبانی - دانشآموخته دکتری تاریخ - در این برنامه به زبانِ ترکی آذربایجانی
🔴 برای تماشای کامل آن برنامه، میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
🎥 AzadArena
@IranDel_Channel
💢
🔴 برای تماشای کامل آن برنامه، میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
🎥 AzadArena
@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 برشی از برنامه Azad Arena در شبکه سحر آذری و صحبتهای آقای برهان حشمتی (مدیر پیشین شبکه سحر آذری) در این برنامه به زبان ترکی آذربایجانی
🔴 برنامهی Azad Arena شبکه سحر آذری، روز یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ خورشیدی میزبان برهان حشمتی و #داود_دشتبانی (مدیر مسئول نشریات وطنیولی و دربند) بود. برای تماشای این برنامه میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
🎥 AzadArena_SaharAzeri
@IranDel_Channel
💢
🔴 برنامهی Azad Arena شبکه سحر آذری، روز یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ خورشیدی میزبان برهان حشمتی و #داود_دشتبانی (مدیر مسئول نشریات وطنیولی و دربند) بود. برای تماشای این برنامه میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
🎥 AzadArena_SaharAzeri
@IranDel_Channel
💢
🔴 در انتظار صلحی فراگیر
✍️ #حسن_حضرتی
✅ این روزها پرسش زیر فراوان تکرار میشود که این اعتراضها به کجا ختم میشود؟ انقلاب و تغییر نظام سیاسی و یا سرکوب مطالبات مردم و تداوم وضعیت فعلی؟
به فهم این قلم این وضعیت به احتمال زیاد نه به انقلاب ختم میشود و نه به شکستِ تحولخواهی. این جنبش مدنی شاید ختم شود به یک صلح، صلحی دائمی میان دولت و ملت، صلحی همانند صلح وستفالیا. صلح وستفالی پس از جنگهای سی ساله اروپا اتفاق افتاد، زمانی که دیگر همه از جنگ و خونریزی و خشونت به تنگ آمده بودند و درنهایت پس از سالها مذاکره، توافق کردند که همدیگر را به رسمیت بشناسند، به باورها و مرزهای هم احترام بگذارند و در کنار هم زیست مسالمتآمیز داشته باشند و مهمتر از هر چیزی با اعتقادات هم کاری نداشته باشند.
✅ به نظر میرسد جامعه و سیاست در ایران بیش از آنکه مستعد خشونت باشد، آبستن صلحی فراگیر است. این حرف یک آرزو نیست، یک پیشبینی است مبتنی بر مقدمات منطقی که نشانههای آن را در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران امروز میتوان دید.
دولت و ملت در ایران در ذات خود سکولار است. به ظاهر حرفهای دیگر زده میشود ولی در باطن، قاطبهی ملت و دولت بر مولفههای سکولار باور دارند. حتّی در درون این نظام تئوکراتیک هم میشود رگههایی از این تفکر عرفیاندیش را در باب سیاستورزی به وفور دید، چه در گفتار و چه در کردار دولتمردان. دیگر اینکه فرهنگ غنی ایرانی که در درون خود تساهل و تسامح را نهادینه دارد، در ذات خود صلحجوست. تاریخ گواه است که ایرانیان با همه تهاجمات آنسان رفتار کردند که خشونت عریان مهاجمان را در صلح ایرانی هضم نمودند و به تحلیل بردند. به استناد همین تاریخ میتوان ادعا کرد که فرهنگ صلحطلب و تنوعدوست ایرانی اجازه نخواهد داد این کشور چونان لیبی و سوریه و ... گرفتار جنگهای داخلی از نوع برادرکشی بشود.
✅ آنچه من میفهمم این است که در این روزهای تلخ که خشونت به اشکال مختلف خود را به ما تحمیل میکند، آنچه در کوچه و خیابانهای این شهر به سرعت رویینتن میشود و میرود که خود را به سپهر سیاسی و اجتماعی تحمیل کند، دعوت به صلحی فرآگیر است که تمام شئون سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی این سرزمین را دربربگیرد. مهمترین دلیل برای این مدعا، شعار متعالی این جنبش یعنی "زن، زندگی، آزادی" است.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #حسن_حضرتی
✅ این روزها پرسش زیر فراوان تکرار میشود که این اعتراضها به کجا ختم میشود؟ انقلاب و تغییر نظام سیاسی و یا سرکوب مطالبات مردم و تداوم وضعیت فعلی؟
به فهم این قلم این وضعیت به احتمال زیاد نه به انقلاب ختم میشود و نه به شکستِ تحولخواهی. این جنبش مدنی شاید ختم شود به یک صلح، صلحی دائمی میان دولت و ملت، صلحی همانند صلح وستفالیا. صلح وستفالی پس از جنگهای سی ساله اروپا اتفاق افتاد، زمانی که دیگر همه از جنگ و خونریزی و خشونت به تنگ آمده بودند و درنهایت پس از سالها مذاکره، توافق کردند که همدیگر را به رسمیت بشناسند، به باورها و مرزهای هم احترام بگذارند و در کنار هم زیست مسالمتآمیز داشته باشند و مهمتر از هر چیزی با اعتقادات هم کاری نداشته باشند.
✅ به نظر میرسد جامعه و سیاست در ایران بیش از آنکه مستعد خشونت باشد، آبستن صلحی فراگیر است. این حرف یک آرزو نیست، یک پیشبینی است مبتنی بر مقدمات منطقی که نشانههای آن را در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران امروز میتوان دید.
دولت و ملت در ایران در ذات خود سکولار است. به ظاهر حرفهای دیگر زده میشود ولی در باطن، قاطبهی ملت و دولت بر مولفههای سکولار باور دارند. حتّی در درون این نظام تئوکراتیک هم میشود رگههایی از این تفکر عرفیاندیش را در باب سیاستورزی به وفور دید، چه در گفتار و چه در کردار دولتمردان. دیگر اینکه فرهنگ غنی ایرانی که در درون خود تساهل و تسامح را نهادینه دارد، در ذات خود صلحجوست. تاریخ گواه است که ایرانیان با همه تهاجمات آنسان رفتار کردند که خشونت عریان مهاجمان را در صلح ایرانی هضم نمودند و به تحلیل بردند. به استناد همین تاریخ میتوان ادعا کرد که فرهنگ صلحطلب و تنوعدوست ایرانی اجازه نخواهد داد این کشور چونان لیبی و سوریه و ... گرفتار جنگهای داخلی از نوع برادرکشی بشود.
✅ آنچه من میفهمم این است که در این روزهای تلخ که خشونت به اشکال مختلف خود را به ما تحمیل میکند، آنچه در کوچه و خیابانهای این شهر به سرعت رویینتن میشود و میرود که خود را به سپهر سیاسی و اجتماعی تحمیل کند، دعوت به صلحی فرآگیر است که تمام شئون سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی این سرزمین را دربربگیرد. مهمترین دلیل برای این مدعا، شعار متعالی این جنبش یعنی "زن، زندگی، آزادی" است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
کافه اندیشه
بازنشر یک یادداشت یا ویدئو و یا یک فایل صوتی به معنی تایید کل محتوای آن و یا به معنی تایید نویسنده آن یادداشت، سازندهی ویدئو و یا فردِ سخنران نیست و صرفاً هدف بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.
ایران باید دفاع کرد؛ به نام یا به ننگ؛ به مردی یا به نامردی.
ایران باید دفاع کرد؛ به نام یا به ننگ؛ به مردی یا به نامردی.
🔴 درباره جمشید برزگر و رفقا
✍️ ؟؟
ژاژگویی جمشید برزگر درباره تمامیت ارضی ایران، تنها هذیان و هیجان خبرنگار و کنشگری سیاسی نیست یا واکنش به خبر کشته شدن نوجوانی که جان عزیز خود را در هنگامهی جنبشی که در جستوجوی زندگی از دست رفته است، از کف داده و داغی بزرگ بر دل هممیهنان گذاشته است.
این سراسر پریشان گویی، بروز کین و نفرتی است که در پی ویرانسازی ایران به بهانه خیزشی اجتماعی است و برای رسیدن به دگرگونی نظم مستقر، عشق و وفاداری به میهن را به تعابیری چون ناسیونالیسم حذف و ملیگرایی نژاد سفید فرو میکاهد و بیمناکی از فروپاشی و تجزیه ایران را با نسخه ی پوچ حقوق اقلیتهای اتنیکی معاوضه میکند.
این سخنان البته توهم کنشگر رسانهای است که پریشوار، خود را در جایگاه ایدهپردازی برای جنبشی انقلابی میبیند.
در جنبشی اجتماعی چون جنبش مهسا، کنشگران رسانهای جایگزین صاحب نظران و نظرورزان سیاسی شدهاند و در غیاب اینان فردایی موهوم و خیالین را برای ایران ما تبیین و تجویز میکنند.
برزگر و روزنامهنگاری ادبی چپ، چون فرج سرکوهی، در فضای مجازی که قلمرو فراخی برای توهم پراکنی، پرگویی و کلیگویی فراهم میکند، میتوانند سخنگویان اذهان خام و هیجان زدهای باشند که در انگارهی خیالین براندازی ،خوابهای آشفته میبینند، اما نمیتوانند دریابند که جنبش مهسا، انقلاب ملی در کشوری تاریخی و انقلاب "یک ملت تاریخی واحد" است.
🔴 پینوشت:
فایل پیوست صحبتهای برزگر در کلاب هاوس.
✍️ ؟؟
ژاژگویی جمشید برزگر درباره تمامیت ارضی ایران، تنها هذیان و هیجان خبرنگار و کنشگری سیاسی نیست یا واکنش به خبر کشته شدن نوجوانی که جان عزیز خود را در هنگامهی جنبشی که در جستوجوی زندگی از دست رفته است، از کف داده و داغی بزرگ بر دل هممیهنان گذاشته است.
این سراسر پریشان گویی، بروز کین و نفرتی است که در پی ویرانسازی ایران به بهانه خیزشی اجتماعی است و برای رسیدن به دگرگونی نظم مستقر، عشق و وفاداری به میهن را به تعابیری چون ناسیونالیسم حذف و ملیگرایی نژاد سفید فرو میکاهد و بیمناکی از فروپاشی و تجزیه ایران را با نسخه ی پوچ حقوق اقلیتهای اتنیکی معاوضه میکند.
این سخنان البته توهم کنشگر رسانهای است که پریشوار، خود را در جایگاه ایدهپردازی برای جنبشی انقلابی میبیند.
در جنبشی اجتماعی چون جنبش مهسا، کنشگران رسانهای جایگزین صاحب نظران و نظرورزان سیاسی شدهاند و در غیاب اینان فردایی موهوم و خیالین را برای ایران ما تبیین و تجویز میکنند.
برزگر و روزنامهنگاری ادبی چپ، چون فرج سرکوهی، در فضای مجازی که قلمرو فراخی برای توهم پراکنی، پرگویی و کلیگویی فراهم میکند، میتوانند سخنگویان اذهان خام و هیجان زدهای باشند که در انگارهی خیالین براندازی ،خوابهای آشفته میبینند، اما نمیتوانند دریابند که جنبش مهسا، انقلاب ملی در کشوری تاریخی و انقلاب "یک ملت تاریخی واحد" است.
🔴 پینوشت:
فایل پیوست صحبتهای برزگر در کلاب هاوس.
Telegram
attach 📎