🔴 یکم اردیبهشت، سالگرد درگذشت ملکالشعراء بهار (۱۲۶۵ - ۱۳۳۰ خورشیدی)
سعدی نتیجۀ تعالیم فردوسی و سنایی، زبدۀ سخنان حکمتآموز و تعالیم روحپرور و لطیف ادبای یونان، ایران، هند، عرب و عجم [است]. روح سعدی در کتاب سعدی (بوستان) دیده میشود. میتوان گفت تاکنون در فارسی کتابی به این کاملی و تمامی و متانت و سادگی نوشته نشده و برای درس معاشرت و تدبیر زندگی منحصربهفرد است. اما در کتاب گلستان و سایر کتب سعدی، جنبۀ ادبی و صناعتش بر معانی و منزلت اجتماعیاش غلبه داشته و در همان کتب نیز حقایق عریان در نهایت سادگی و زیبایی جلوهگر شده... سعدی یک شاعر پرتجربت و یک مرد سیاسیاجتماعی بوده و از فلسفه و عرفان تا حدی دور و نگارشاتش صاف و ساده و اخلاق معاشرت را به دنیا درس میدهد.
🔴 برگرفته از:
«سعدی کیست؟»، ملکالشعراء بهار، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۵، ص ۱۴۳-۱۵۹.
@IranDel_Channel
💢
سعدی نتیجۀ تعالیم فردوسی و سنایی، زبدۀ سخنان حکمتآموز و تعالیم روحپرور و لطیف ادبای یونان، ایران، هند، عرب و عجم [است]. روح سعدی در کتاب سعدی (بوستان) دیده میشود. میتوان گفت تاکنون در فارسی کتابی به این کاملی و تمامی و متانت و سادگی نوشته نشده و برای درس معاشرت و تدبیر زندگی منحصربهفرد است. اما در کتاب گلستان و سایر کتب سعدی، جنبۀ ادبی و صناعتش بر معانی و منزلت اجتماعیاش غلبه داشته و در همان کتب نیز حقایق عریان در نهایت سادگی و زیبایی جلوهگر شده... سعدی یک شاعر پرتجربت و یک مرد سیاسیاجتماعی بوده و از فلسفه و عرفان تا حدی دور و نگارشاتش صاف و ساده و اخلاق معاشرت را به دنیا درس میدهد.
🔴 برگرفته از:
«سعدی کیست؟»، ملکالشعراء بهار، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۵، ص ۱۴۳-۱۵۹.
@IranDel_Channel
💢
🎙 روز بزرگداشت سعدی و ادب فارسی و اندیشیدن ایرانی
سخنران: سید جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ خورشیدی، در بنیاد سعدی شیراز
@IranDel_Channel
💢
🎙 روز بزرگداشت سعدی و ادب فارسی و اندیشیدن ایرانی
سخنران: سید جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ خورشیدی، در بنیاد سعدی شیراز
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
📷 دو سند تاریخی پیشتر منتشر نشده، دربارۀ پیشنهادات برای نامگذاری خیابانهای تبریز در دهۀ ۱۳۳۰ خورشیدی
🔴 منبع: نشریۀ صبح تبریز
🔴 توضیحات را در فرستۀ پسین مطالعه کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 منبع: نشریۀ صبح تبریز
🔴 توضیحات را در فرستۀ پسین مطالعه کنید.
@IranDel_Channel
💢
ایراندل | IranDel
Photo
🔴 دو سند تاریخی پیشتر منتشر نشده
🔴 نامه استاندارِ وقت آذربایجان (در سال ۱۳۳۰ خورشیدی) به شهردار تبریز در مورد وضعیتِ نابسامانِ نامِ خیابانهای تبریز
نام خیابانهای تبریز از آغاز شکلگیری بلدیه تبریز در سال ۱۲۸۶ خورشیدی تا چند سال پس از غائلۀ فرقۀ دموکرات (یعنی سال ۱۳۲۴ خورشیدی) بیشتر با نامهای سنتی در میان مردم معروف بود و پلاک رسمی و شناسنامهدار، کمتر مورد توجه بلدیه بود. دهۀ ۱۳۳۰ خورشیدی را میتوان نقطۀ تحول در پلاکگذاری خیابانهای تبریز دانست.
ماجرا را از جایی شروع میکنیم که «محمد شاهبختی» استاندار وقت آذربایجان، آبان ۱۳۳۰ خورشیدی، در نامهای نسبتاً تند خطاب به «سعید مجتهدی» شهردار وقت، مینویسد: «در این چند روز اقامت خود در تبریز مشاهده نمودم، خانهها و مغازهها نمرهبندی نشده و حتی اسامی خیابانها هم معلوم نیست. دستور دهید فوری ترتیب تهیۀ نمرات و کاشی اسامی خیابانها را داده و نتیجه را گزارش دهند.»
شهردار تبریز با دستخط سبزرنگ، نامۀ استاندار را پاراف میکند و به رئیس امور شهری ارجاع میدهد تا کارپردازی بلدیه، نمرهگذاری و کاشیگذاری کوچهها و خیابانها را آغاز کند. این نامهنگاری، مورد توجه مردم قرار میگیرد. از اینجا است که گروههای مختلفِ مردمی، احزاب، چهرههای فرهنگی، تشکلها و معتمدان محلات، سعی میکنند در نامگذاری خیابانها، میادین و کوچهها سهیم باشند. میتوان گفت یک رقابت جالب بین آحاد شهروندان برای نامگذاری خیابانها شکل میگیرد. به این ترتیب، نامهنگاری محلات، گروهها، احزاب، رجال و بزرگانِ شهر خطاب به شهرداری، آغاز میشود. مطابقِ اسناد تاریخی، عشق به میهن و ارادت محققانۀ مردم تبریز به مشاهیر تاریخی و ادبی ایران و شعر فارسی، سرخط ثابت این نامههاست.
🔴 دستور استاندار وقت آذربایجان به شهردار تبریز، با استناد به یک یادداشتِ مطبوعاتی
سند بسیار پرمعنا در این ایام، مربوط میشود به دستوری که استاندار وقت آذربایجان در مورخۀ ۱۳۳۲/۰۲/۰۳، پس از مطالعۀ مقالهای از «روزنامه اختر شمال» به شهردار وقت داده است.
این نامه به خوبی نشان میدهد که جایگاه رسانه و مطبوعات در تبریز دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، تا چه حد برجسته بوده است. محمد شاهبختی، استاندار وقت آذربایجان، در نامهای خطاب به شهردار تبریز مینویسد: «در شماره ۷۱۳ مورخ ۲۵ فروردین ۱۳۳۱ روزنامه اختر شمال، شرحی درباره شخصیت شمس تبریزی درج، و در ضمن پیشنهاد نموده برای تجلیل و تقدیر از شخصیت آن مرحوم، خیابان جدیدالاحداث شتربان، به نام شمس تبریزی نامیده شود. این پیشنهاد خیلی بجا و شایسته میباشد. مقتضی است برای عملیشدن پیشنهاد مزبور، هر چه زودتر اقدام و از این تذکری که داده شده، از پیشنهاددهنده کتباً تشکر نمایید.»
🔴 منبع: نشریۀ صبح تبریز
🔴 اسناد را از اینجا مشاهده کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 دو سند تاریخی پیشتر منتشر نشده
🔴 نامه استاندارِ وقت آذربایجان (در سال ۱۳۳۰ خورشیدی) به شهردار تبریز در مورد وضعیتِ نابسامانِ نامِ خیابانهای تبریز
نام خیابانهای تبریز از آغاز شکلگیری بلدیه تبریز در سال ۱۲۸۶ خورشیدی تا چند سال پس از غائلۀ فرقۀ دموکرات (یعنی سال ۱۳۲۴ خورشیدی) بیشتر با نامهای سنتی در میان مردم معروف بود و پلاک رسمی و شناسنامهدار، کمتر مورد توجه بلدیه بود. دهۀ ۱۳۳۰ خورشیدی را میتوان نقطۀ تحول در پلاکگذاری خیابانهای تبریز دانست.
ماجرا را از جایی شروع میکنیم که «محمد شاهبختی» استاندار وقت آذربایجان، آبان ۱۳۳۰ خورشیدی، در نامهای نسبتاً تند خطاب به «سعید مجتهدی» شهردار وقت، مینویسد: «در این چند روز اقامت خود در تبریز مشاهده نمودم، خانهها و مغازهها نمرهبندی نشده و حتی اسامی خیابانها هم معلوم نیست. دستور دهید فوری ترتیب تهیۀ نمرات و کاشی اسامی خیابانها را داده و نتیجه را گزارش دهند.»
شهردار تبریز با دستخط سبزرنگ، نامۀ استاندار را پاراف میکند و به رئیس امور شهری ارجاع میدهد تا کارپردازی بلدیه، نمرهگذاری و کاشیگذاری کوچهها و خیابانها را آغاز کند. این نامهنگاری، مورد توجه مردم قرار میگیرد. از اینجا است که گروههای مختلفِ مردمی، احزاب، چهرههای فرهنگی، تشکلها و معتمدان محلات، سعی میکنند در نامگذاری خیابانها، میادین و کوچهها سهیم باشند. میتوان گفت یک رقابت جالب بین آحاد شهروندان برای نامگذاری خیابانها شکل میگیرد. به این ترتیب، نامهنگاری محلات، گروهها، احزاب، رجال و بزرگانِ شهر خطاب به شهرداری، آغاز میشود. مطابقِ اسناد تاریخی، عشق به میهن و ارادت محققانۀ مردم تبریز به مشاهیر تاریخی و ادبی ایران و شعر فارسی، سرخط ثابت این نامههاست.
🔴 دستور استاندار وقت آذربایجان به شهردار تبریز، با استناد به یک یادداشتِ مطبوعاتی
سند بسیار پرمعنا در این ایام، مربوط میشود به دستوری که استاندار وقت آذربایجان در مورخۀ ۱۳۳۲/۰۲/۰۳، پس از مطالعۀ مقالهای از «روزنامه اختر شمال» به شهردار وقت داده است.
این نامه به خوبی نشان میدهد که جایگاه رسانه و مطبوعات در تبریز دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، تا چه حد برجسته بوده است. محمد شاهبختی، استاندار وقت آذربایجان، در نامهای خطاب به شهردار تبریز مینویسد: «در شماره ۷۱۳ مورخ ۲۵ فروردین ۱۳۳۱ روزنامه اختر شمال، شرحی درباره شخصیت شمس تبریزی درج، و در ضمن پیشنهاد نموده برای تجلیل و تقدیر از شخصیت آن مرحوم، خیابان جدیدالاحداث شتربان، به نام شمس تبریزی نامیده شود. این پیشنهاد خیلی بجا و شایسته میباشد. مقتضی است برای عملیشدن پیشنهاد مزبور، هر چه زودتر اقدام و از این تذکری که داده شده، از پیشنهاددهنده کتباً تشکر نمایید.»
🔴 منبع: نشریۀ صبح تبریز
🔴 اسناد را از اینجا مشاهده کنید.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🔴 پیشنهادهای یک دبیر ادبیات فارسی در سال ۱۳۳۲ خورشیدی به شهردار تبریز برای نامگذاری خیابانها
🔴 سند تاریخی پیشتر منتشر نشده
«یوسف نجات» ادیب و شاعر مطرح تبریز و در ضمن، بازرس ادارۀ فرهنگ آذربایجان، از دیگر افرادی است که در تاریخ ۱۳۳۲/۱۱/۳۰ پیشنهادهایی برای نامگذاری خیابانها مطرح میکند.
معلوم نیست نامه او به شهرداری، در جواب استعلام شهرداری از وی بوده و یا نه، میرزا یوسف، از روی دلسوزی و احساسِ مسئولیتِ فرهنگی، خودش این نامه را به شهردار تبریز نوشتهاست.
«یوسف نجات»، معلم معروف ادبیات فارسی و عربی در تبریز و بنیانگذار دبیرستان نجات بود. مدتی نیز به عنوانِ فعال فرهنگی در استانبول مأموریت داشت. میرزایوسف در نامهای که میهندوستی و تاریخشناسی، در آن به خوبی بارز است، اسامی چهرههای ادب فارسی، فلاسفه، دانشمندان ایرانی، عرفا و چهرههای تاریخی را برای نامگذاریهای خیابانهای تبریز مطرح میکند. فردوسی، حافظ، سعدی، خاقانی، خیام، شمس تبریزی، همام تبریزی، صائب، باباطاهر، عرفی شیرازی، فرخی سیستانی، رودکی، باربد، مسعود سعد سلمان و مانی، ازچهرههای معروف تاریخی است که این ادیب، به شهرداری معرفی میکند. وی همچنین عارف، میرزاده عشقی، فروغی، قزوینی را هم به عنوان چهرههای معاصر، پیشنهاد میکند. از دیگر پیشنهادهای جالب یوسف نجات، این است که شهرداری تبریز، از نام شهرهای تاریخی مثل طوس، اصفهان، بسطام، شیراز و کرمان، نیز استفاده کند.
او همچنین پیشنهاد میدهد که نام گلها مثل، گل سرخ، بنفشه، گل همیشه بهار، لاله و نیلوفر و اقاقیا نیز در نامگذاریها لحاظ شود و حتی پیشنهاد میدهد که با این شیوه نامگذاری، هر یک از محلات و کوچهها، با همکاری مردم، به کاشت و پرورش یک نوع گل ویژه، اختصاص داده شود.
🔴 منبع: نشریۀ صبح تبریز
🔴 برای مشاهدۀ فرستههای مشابه به آدرس زیر مراجعه کنید:
(یک)
(دو)
@IranDel_Channel
💢
🔴 پیشنهادهای یک دبیر ادبیات فارسی در سال ۱۳۳۲ خورشیدی به شهردار تبریز برای نامگذاری خیابانها
🔴 سند تاریخی پیشتر منتشر نشده
«یوسف نجات» ادیب و شاعر مطرح تبریز و در ضمن، بازرس ادارۀ فرهنگ آذربایجان، از دیگر افرادی است که در تاریخ ۱۳۳۲/۱۱/۳۰ پیشنهادهایی برای نامگذاری خیابانها مطرح میکند.
معلوم نیست نامه او به شهرداری، در جواب استعلام شهرداری از وی بوده و یا نه، میرزا یوسف، از روی دلسوزی و احساسِ مسئولیتِ فرهنگی، خودش این نامه را به شهردار تبریز نوشتهاست.
«یوسف نجات»، معلم معروف ادبیات فارسی و عربی در تبریز و بنیانگذار دبیرستان نجات بود. مدتی نیز به عنوانِ فعال فرهنگی در استانبول مأموریت داشت. میرزایوسف در نامهای که میهندوستی و تاریخشناسی، در آن به خوبی بارز است، اسامی چهرههای ادب فارسی، فلاسفه، دانشمندان ایرانی، عرفا و چهرههای تاریخی را برای نامگذاریهای خیابانهای تبریز مطرح میکند. فردوسی، حافظ، سعدی، خاقانی، خیام، شمس تبریزی، همام تبریزی، صائب، باباطاهر، عرفی شیرازی، فرخی سیستانی، رودکی، باربد، مسعود سعد سلمان و مانی، ازچهرههای معروف تاریخی است که این ادیب، به شهرداری معرفی میکند. وی همچنین عارف، میرزاده عشقی، فروغی، قزوینی را هم به عنوان چهرههای معاصر، پیشنهاد میکند. از دیگر پیشنهادهای جالب یوسف نجات، این است که شهرداری تبریز، از نام شهرهای تاریخی مثل طوس، اصفهان، بسطام، شیراز و کرمان، نیز استفاده کند.
او همچنین پیشنهاد میدهد که نام گلها مثل، گل سرخ، بنفشه، گل همیشه بهار، لاله و نیلوفر و اقاقیا نیز در نامگذاریها لحاظ شود و حتی پیشنهاد میدهد که با این شیوه نامگذاری، هر یک از محلات و کوچهها، با همکاری مردم، به کاشت و پرورش یک نوع گل ویژه، اختصاص داده شود.
🔴 منبع: نشریۀ صبح تبریز
🔴 برای مشاهدۀ فرستههای مشابه به آدرس زیر مراجعه کنید:
(یک)
(دو)
@IranDel_Channel
💢
🔴 داستان زدوخورد
✍️ رشتهتوییتی از آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
از پایانِ جنگِ سرد این اسرائیل بود که مدام تهدید به حملۀ مستقیم به خاک ایران میکرد. شگفت آنکه تهران بود که این مهم را برای نخستین بار انجام داد! عملیاتِ "وعدۀ صادق" در پاسخ به بمبارانِ کنسولگری ایران در دمشق انجام شد؛ عملیاتی که دستکم ۱۲ پیامد استراتژیک داشته است:
۱) تغییر خطوط قرمز پیشین:
اشتباه استراتژیک اسرائیل فرصتی برای سپاه فراهم کرد تا خط قرمز نوینی را حولِ اصل تقدسِ سرزمینی (territorial sanctity) تعریف کند؛ اصلی مطابق با حقوق بینالملل که در میان حامیان و حتی منتقدین مشروعیت دارد، گرچه نمیتواند امنیت پایگاهها در سوریه را تضمین کند.
۲) دگرگونی در استراتژی منطقۀ خاکستری ایران:
رویکرد دیرین ایران در پیشروی تدریجی از طریقِ قلمروسازی با تکیه بر متحدین غیردولتی خود در منطقه تغییر یافت. با این حال، تهران در سودای احیای جنگِ سایهها همراه با پرهیز از برخورد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است تا تداومِ زدوخوردِ رودررو.
۳) افزایش وابستگی دفاعی اسراییل به آمریکا:
علیرغم برخورداری اسرائیل از سامانههای ضدِّ موشکی گنبد آهنین و پیکان و حضور ائتلافی غربی - عربی، چندین موشک ایرانی برخورد کرد؛ امری که وابستگی دفاعی تلآویو به آمریکا را نشان داده و چه بسا پیشدرآمد ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه MEAD شود.
۴) عدم تمایل آمریکا به دخالت گسترده در خاورمیانه:
بایدن دگربار نشان داد که خواهان تعمیق تنش در منطقه نیست. چرا که این امر نه تنها باعث برهمزدن تمرکز آمریکا از اوکراین و ایندوپاسیفیک میشود، بلکه چه بسا به افزایش بهای نفت و تشدید تورم در میانۀ کارزار انتخابات آمریکا منجر گردد.
۵) احیای حمایتِ تضعیف شده دول غربی از نبرد اسراییل با حماس:
عملیات انتقامی سپاه در میانۀ انتقادات روزافزون از بمباران روزمرۀ غزه و تشدید صداهای مخالفت درون جوامع غربی انجام شد؛ امری که اکنون میتواند مجرای تنفسی برای نتانیاهو در تداوم عملیاتِ علیه حماس همراه با اشغال رفح گردد.
۶) تغییر در ابهام استراتژیک ایران:
از پایان جنگ با عراق یکی از ستونهای بازدارندگی ایران بر ابهام استراتژیک استوار بود؛ رویکردی مبتنی بر جذب حداکثری ضربۀ نخست از سوی رقیب و پاسخ شدید به آن در زمان و مکان مبهم؛ امری که بدلیل ناتوان در یک دهۀ اخیر به صبر استراتژیک تقلیل یافته بود.
نمایش تغییر در ابهام استراتژیک اما بیش از آنکه نشان از محاسبات سنجیده استراتژیک نهادهای نظامی و دستیابی به ابزار پیشرفته باشد، ریشه در فشار حامیان نظام و حتی منتقدین داشت. به نظر میرسد فشار افکار عمومی، به ویژه از سوی خودیها، میتواند بر استراتژیهای امنیت ملی کشور تاثیرگذار باشد.
۷) استراتژی اسرائیلی تروییکا علیه ایران:
استراتژی نوین تلآویو احتمالاً بر سهگانه خرابکاری علیه تأسیسات هستهای درون قلمرو ایران، تداوم بمباران پایگاهها در سوریه و حضور بیشتر در پیرامون ایران تمرکز کند. اگر زمانی اربیل بستر اصلی فعالیت اسرائیل بود، امروز آن را در باکو بجویید!
۸) موفقیتِ نسبی ایران در نمایش بازدارندگی معتبر:
پیامد اصلی عملیات "وعدۀ صادق" بیش از آنکه احیای بازدارندگی ایران باشد، مبتنی بر نمایش توان و اراده برای اعمال بازدارندگی بود تا صرف اعمال قدرت. بیتردید، همکاری با روسیه در حوزۀ سامانههای دفاع موشکی و خرید سوخو ۳۵ تشدید خواهد یافت.
۹) افزایش هزینۀ بمباران مراکز دیپلماتیک:
روندی که از بمباران سفارت چین در بلگراد توسط ناتو در سال ۱۹۹۹ آغاز و به بمباران کنسولگری ایران در دمشق انجامید، احتمالاً متوقف شود. به نظر میرسد که دولتها ارادۀ بیشتری در حفظ امنیت مراکز دیپلماتیک خود در برابر عملیاتهای نظامی داشته باشند.
۱۰) بازسازی نسبی چهره جمهوری اسلامی در میان اعراب و مسلمانان:
جنگ در غزه و پاسخ شوکهکننده به اسرائیل، چهرۀ آسیبدیده ایران در جنگ داخلی سوریه را تا حدودی ترمیم کرده است. با این حال، به نظر نمیرسد که کشور، توان ترجمه این وجهه بدست آمده را به قدرتِ نرم برای نفوذ پایدار داشته باشد.
۱۱) تسریع فرایند هستهای شدن ایران در صورت عملیات انتقامی اسراییل:
هر گونه حملۀ اسرائیل به قلمرو ایران به تغییر در سیاستگذاری هستهای ایران منجر خواهد شد؛ تهدیدی که از دیگرسو میتواند به احیای گفتگوهای هستهای نیز بینجامد. این نکته را در نوشته ۵ ماه پیش خود گوشزد کرده بودم.
#توییت_خوانی
🔴 بند دوازدهم و پایانی این رشتهتوییت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 داستان زدوخورد
✍️ رشتهتوییتی از آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
از پایانِ جنگِ سرد این اسرائیل بود که مدام تهدید به حملۀ مستقیم به خاک ایران میکرد. شگفت آنکه تهران بود که این مهم را برای نخستین بار انجام داد! عملیاتِ "وعدۀ صادق" در پاسخ به بمبارانِ کنسولگری ایران در دمشق انجام شد؛ عملیاتی که دستکم ۱۲ پیامد استراتژیک داشته است:
۱) تغییر خطوط قرمز پیشین:
اشتباه استراتژیک اسرائیل فرصتی برای سپاه فراهم کرد تا خط قرمز نوینی را حولِ اصل تقدسِ سرزمینی (territorial sanctity) تعریف کند؛ اصلی مطابق با حقوق بینالملل که در میان حامیان و حتی منتقدین مشروعیت دارد، گرچه نمیتواند امنیت پایگاهها در سوریه را تضمین کند.
۲) دگرگونی در استراتژی منطقۀ خاکستری ایران:
رویکرد دیرین ایران در پیشروی تدریجی از طریقِ قلمروسازی با تکیه بر متحدین غیردولتی خود در منطقه تغییر یافت. با این حال، تهران در سودای احیای جنگِ سایهها همراه با پرهیز از برخورد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است تا تداومِ زدوخوردِ رودررو.
۳) افزایش وابستگی دفاعی اسراییل به آمریکا:
علیرغم برخورداری اسرائیل از سامانههای ضدِّ موشکی گنبد آهنین و پیکان و حضور ائتلافی غربی - عربی، چندین موشک ایرانی برخورد کرد؛ امری که وابستگی دفاعی تلآویو به آمریکا را نشان داده و چه بسا پیشدرآمد ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه MEAD شود.
۴) عدم تمایل آمریکا به دخالت گسترده در خاورمیانه:
بایدن دگربار نشان داد که خواهان تعمیق تنش در منطقه نیست. چرا که این امر نه تنها باعث برهمزدن تمرکز آمریکا از اوکراین و ایندوپاسیفیک میشود، بلکه چه بسا به افزایش بهای نفت و تشدید تورم در میانۀ کارزار انتخابات آمریکا منجر گردد.
۵) احیای حمایتِ تضعیف شده دول غربی از نبرد اسراییل با حماس:
عملیات انتقامی سپاه در میانۀ انتقادات روزافزون از بمباران روزمرۀ غزه و تشدید صداهای مخالفت درون جوامع غربی انجام شد؛ امری که اکنون میتواند مجرای تنفسی برای نتانیاهو در تداوم عملیاتِ علیه حماس همراه با اشغال رفح گردد.
۶) تغییر در ابهام استراتژیک ایران:
از پایان جنگ با عراق یکی از ستونهای بازدارندگی ایران بر ابهام استراتژیک استوار بود؛ رویکردی مبتنی بر جذب حداکثری ضربۀ نخست از سوی رقیب و پاسخ شدید به آن در زمان و مکان مبهم؛ امری که بدلیل ناتوان در یک دهۀ اخیر به صبر استراتژیک تقلیل یافته بود.
نمایش تغییر در ابهام استراتژیک اما بیش از آنکه نشان از محاسبات سنجیده استراتژیک نهادهای نظامی و دستیابی به ابزار پیشرفته باشد، ریشه در فشار حامیان نظام و حتی منتقدین داشت. به نظر میرسد فشار افکار عمومی، به ویژه از سوی خودیها، میتواند بر استراتژیهای امنیت ملی کشور تاثیرگذار باشد.
۷) استراتژی اسرائیلی تروییکا علیه ایران:
استراتژی نوین تلآویو احتمالاً بر سهگانه خرابکاری علیه تأسیسات هستهای درون قلمرو ایران، تداوم بمباران پایگاهها در سوریه و حضور بیشتر در پیرامون ایران تمرکز کند. اگر زمانی اربیل بستر اصلی فعالیت اسرائیل بود، امروز آن را در باکو بجویید!
۸) موفقیتِ نسبی ایران در نمایش بازدارندگی معتبر:
پیامد اصلی عملیات "وعدۀ صادق" بیش از آنکه احیای بازدارندگی ایران باشد، مبتنی بر نمایش توان و اراده برای اعمال بازدارندگی بود تا صرف اعمال قدرت. بیتردید، همکاری با روسیه در حوزۀ سامانههای دفاع موشکی و خرید سوخو ۳۵ تشدید خواهد یافت.
۹) افزایش هزینۀ بمباران مراکز دیپلماتیک:
روندی که از بمباران سفارت چین در بلگراد توسط ناتو در سال ۱۹۹۹ آغاز و به بمباران کنسولگری ایران در دمشق انجامید، احتمالاً متوقف شود. به نظر میرسد که دولتها ارادۀ بیشتری در حفظ امنیت مراکز دیپلماتیک خود در برابر عملیاتهای نظامی داشته باشند.
۱۰) بازسازی نسبی چهره جمهوری اسلامی در میان اعراب و مسلمانان:
جنگ در غزه و پاسخ شوکهکننده به اسرائیل، چهرۀ آسیبدیده ایران در جنگ داخلی سوریه را تا حدودی ترمیم کرده است. با این حال، به نظر نمیرسد که کشور، توان ترجمه این وجهه بدست آمده را به قدرتِ نرم برای نفوذ پایدار داشته باشد.
۱۱) تسریع فرایند هستهای شدن ایران در صورت عملیات انتقامی اسراییل:
هر گونه حملۀ اسرائیل به قلمرو ایران به تغییر در سیاستگذاری هستهای ایران منجر خواهد شد؛ تهدیدی که از دیگرسو میتواند به احیای گفتگوهای هستهای نیز بینجامد. این نکته را در نوشته ۵ ماه پیش خود گوشزد کرده بودم.
#توییت_خوانی
🔴 بند دوازدهم و پایانی این رشتهتوییت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
(بند دوازدهم و پایانیِ رشتهتوییتِ آرش رئیسینژاد) ۱۲) نمایشِ خشن رقابت، میان یک قدرت ژئوپلیتیک و یک قدرت تکنولوژیک: اگر اسرائیل، مهمترین قدرتِ تکنولوژی در غرب آسیا است، ایران رفتهرفته از موجودیتی صرفاً ایدئولوژیک به قدرتی ژئوپلیتیک تبدیل شده است. هر…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عراق، رابطِ جدیدِ خاورمیانه به اروپا؟
گزارشی از پروژۀ «جادۀ توسعه»
🔴 متن کامل گزارش را از اینجا بخوانید.
@IranDel_Channel
💢
گزارشی از پروژۀ «جادۀ توسعه»
🔴 متن کامل گزارش را از اینجا بخوانید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار میکند:
سلسله نشستهای کتابخوانی در اردیبهشت ماه (جلسۀ نخست)
عنوانِ کتاب:
هویت ایرانی؛ از دورۀ باستان تا پایانِ دورۀ پهلوی
نوشتۀ احمد اشرف و ترجمه و تدوینِ حمید احمدی
سخنران:
حمید احمدی؛ استاد و عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
زمان:
پنجشنبه، ششم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعتِ ۱۷:۰۰
نحوۀ برگزاری جلسه:
در بسترِ فضای مجازی (اسکایروم)
در زمانِ برگزاری جلسه، از اینجا بطور مجازی وارد جلسه شوید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
سلسله نشستهای کتابخوانی در اردیبهشت ماه (جلسۀ نخست)
عنوانِ کتاب:
هویت ایرانی؛ از دورۀ باستان تا پایانِ دورۀ پهلوی
نوشتۀ احمد اشرف و ترجمه و تدوینِ حمید احمدی
سخنران:
حمید احمدی؛ استاد و عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
زمان:
پنجشنبه، ششم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، ساعتِ ۱۷:۰۰
نحوۀ برگزاری جلسه:
در بسترِ فضای مجازی (اسکایروم)
در زمانِ برگزاری جلسه، از اینجا بطور مجازی وارد جلسه شوید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🎥
آن دختِ پریوار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است
محمدعلی اسلامی ندوشن
🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟
✍ محمّدعلی اسلامی ندوشن
ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمیتوان برایش جست. اگر ایرانی میخواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمیتوانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدنها بهکلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونیها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاینرو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاشها و نهضتها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدینگونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانیها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری میکرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود میداد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
🔴 پینوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نامشان جاوید
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🎥
آن دختِ پریوار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است
محمدعلی اسلامی ندوشن
🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟
✍ محمّدعلی اسلامی ندوشن
ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمیتوان برایش جست. اگر ایرانی میخواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمیتوانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدنها بهکلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونیها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاینرو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاشها و نهضتها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدینگونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانیها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری میکرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود میداد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
🔴 پینوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نامشان جاوید
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستندِ "نسلکشی ارامنه توسط امپراطوری عثمانی و پیدایش تفکر پانتُرکیسم"
🔴 انتشار یک مستند به معنی تاییدِ محتوای آن نیست و صرفاً بازتابدهندهی دیدگاهِ سازندهی آن مُستند است.
🔴 #مستند را می توانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 انتشار یک مستند به معنی تاییدِ محتوای آن نیست و صرفاً بازتابدهندهی دیدگاهِ سازندهی آن مُستند است.
🔴 #مستند را می توانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 دربارۀ حکمِ توماج صالحی
✍️ محمدعلی بهمنی قاجار، دکترای حقوق و وکیل پایه یک دادگستری
متهمی به شش سال و سه ماه، حبس محکوم شده، دیوان عالی کشور حکم را نقض و برای رسیدگی مجدد به شعبۀ بدوی فرستاده، شعبۀ بدوی، مکلف است در چارچوبِ رأی دیوان، رسیدگی نماید. دادگاه بدوی به هیچروی اجازه تشدید مجازات را ندارد.
افزون بر این، فرض کنید حکم اولیۀ صادره برای توماج، اصلاً مورد فرجامخواهی قرار نمیگرفت، بدون تردید دادگاه بدوی با قاعدۀ فراغ از دادرسی روبهرو بود و حقِّ صدور رأی جدید نداشت. حال که فرجامخواهی شده نیز صرفاً حدودِ اختیاراتِ دادگاه بدوی در چارچوبِ فرجامخواهی و رأی صادرۀ دیوان است.
رأی اعدامِ صادره برای توماج صالحی، با قانون اساسی و قوانین عادی و حقوقِ بنیادین بشر و اصولِ کلی حقوقی و شرع و اخلاق در تضاد و مغایرت است.
@IranDel_Channel
💢
🔴 دربارۀ حکمِ توماج صالحی
✍️ محمدعلی بهمنی قاجار، دکترای حقوق و وکیل پایه یک دادگستری
متهمی به شش سال و سه ماه، حبس محکوم شده، دیوان عالی کشور حکم را نقض و برای رسیدگی مجدد به شعبۀ بدوی فرستاده، شعبۀ بدوی، مکلف است در چارچوبِ رأی دیوان، رسیدگی نماید. دادگاه بدوی به هیچروی اجازه تشدید مجازات را ندارد.
افزون بر این، فرض کنید حکم اولیۀ صادره برای توماج، اصلاً مورد فرجامخواهی قرار نمیگرفت، بدون تردید دادگاه بدوی با قاعدۀ فراغ از دادرسی روبهرو بود و حقِّ صدور رأی جدید نداشت. حال که فرجامخواهی شده نیز صرفاً حدودِ اختیاراتِ دادگاه بدوی در چارچوبِ فرجامخواهی و رأی صادرۀ دیوان است.
رأی اعدامِ صادره برای توماج صالحی، با قانون اساسی و قوانین عادی و حقوقِ بنیادین بشر و اصولِ کلی حقوقی و شرع و اخلاق در تضاد و مغایرت است.
@IranDel_Channel
💢
🎙 گفتوگوی برنامۀ باغِ هنرِ رادیو ایران با نیما عظیمی، روزنامهنگار و کنشگر مدنی - سیاسیِ تبریزی، دربارۀ استاد محمدحسین شهریار و ایرانپرستی و عشق ایشان به زبان ملی فارسی و نفرتشان از فرقۀ دموکرات آذربایجان
@IranDel_Channel
💢
🎙 گفتوگوی برنامۀ باغِ هنرِ رادیو ایران با نیما عظیمی، روزنامهنگار و کنشگر مدنی - سیاسیِ تبریزی، دربارۀ استاد محمدحسین شهریار و ایرانپرستی و عشق ایشان به زبان ملی فارسی و نفرتشان از فرقۀ دموکرات آذربایجان
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل + | + IranDel
@IranDel_Channel
💢
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 «مست عشق»
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
🎥 نماهنگ مست عشق
خواننده: علیرضا قربانی
آهنگساز: حسام ناصری
با ابیاتی از مولانا جلالالدین بلخی
🔴 فیلم سینمایی «مست عشق»
مست عشق، فیلمی در گونۀ (ژانر) درامِ تاریخی عاشقانه به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی است و برشی از زندگی مولانا جلالالدین بلخی و شمس تبریزی (بازۀ زمانی ۶۲۱ - ۶۲۶ خورشیدی) را با نقشآفرینی پارسا پیروزفر و شهاب حسینی به تصویر میکشد.
در این فیلم، شهاب حسینی در نقش شمس تبریزی، پارسا پیروزفر در نقش مولانا جلالالدین بلخی، حسام منظور در نقش حسامالدین چلبی (همنشین و شاگرد مولانا)، هانده ارچل در نقش کیمیا خاتون (دختر مولانا)، بنسو سورال در نقش مریم، بوراک توزکوپاران در نقش سلطان ولد (فرزند بزرگ مولانا)، هالیت ارگنچ در نقش بهالدین ولد (پدر مولانا)، بوران کوزوم در نقش علاءالدین (پسر مولانا)، سلما ارگج در نقشِ کرّا خاتون (همسر مولانا) و ابراهیم چلیکگول در نقش اسکندر بازی کردهاند.
فیلم سینمایی «مست عشق» از ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در سینماهای کشور نمایش داده میشود.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
🎥 نماهنگ مست عشق
خواننده: علیرضا قربانی
آهنگساز: حسام ناصری
با ابیاتی از مولانا جلالالدین بلخی
🔴 فیلم سینمایی «مست عشق»
مست عشق، فیلمی در گونۀ (ژانر) درامِ تاریخی عاشقانه به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی است و برشی از زندگی مولانا جلالالدین بلخی و شمس تبریزی (بازۀ زمانی ۶۲۱ - ۶۲۶ خورشیدی) را با نقشآفرینی پارسا پیروزفر و شهاب حسینی به تصویر میکشد.
در این فیلم، شهاب حسینی در نقش شمس تبریزی، پارسا پیروزفر در نقش مولانا جلالالدین بلخی، حسام منظور در نقش حسامالدین چلبی (همنشین و شاگرد مولانا)، هانده ارچل در نقش کیمیا خاتون (دختر مولانا)، بنسو سورال در نقش مریم، بوراک توزکوپاران در نقش سلطان ولد (فرزند بزرگ مولانا)، هالیت ارگنچ در نقش بهالدین ولد (پدر مولانا)، بوران کوزوم در نقش علاءالدین (پسر مولانا)، سلما ارگج در نقشِ کرّا خاتون (همسر مولانا) و ابراهیم چلیکگول در نقش اسکندر بازی کردهاند.
فیلم سینمایی «مست عشق» از ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در سینماهای کشور نمایش داده میشود.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ششم اردیبهشت، روز سنندج
روز سنندج برابر با ۶ اردیبهشت هر سال است. این روز، سالروز دستورِ شاه صفی مبنی بر ساختِ شهر سنندج توسط حاکمِ محلی، سلیمانخان اردلان است.
🔴 تصویربردار: بختیار صمدی
@IranDel_Channel
💢
روز سنندج برابر با ۶ اردیبهشت هر سال است. این روز، سالروز دستورِ شاه صفی مبنی بر ساختِ شهر سنندج توسط حاکمِ محلی، سلیمانخان اردلان است.
🔴 تصویربردار: بختیار صمدی
@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تصنیفِ "عقرب زلف کجت" با صدای گولیاز ممداُوا، خوانندۀ بادکوبهای
ترانۀ «کیه کیه» یا «کیه در میزنه» طبقِ یک روایت، ترانهای سروده و ساختهٔ علی اکبر شیدا است که به نام «عقربِ زلفِ کجت» نیز مشهور است. در برخی از منابع، شعر این ترانه را به ناصرالدینشاه قاجار منسوب میدانند.
در کتابِ سرگذشتِ موسیقی ایران، روحالله خالقی مینویسد:
این تصنیف در پردۀ بیداد [در دستگاه همایون] به وزنِ سهضربی سنگین، اجرا میشود و گویندۀ شعر و سازندۀ آهنگ آن، معلوم نیست.
@IranDel_Channel
💢
🎥 تصنیفِ "عقرب زلف کجت" با صدای گولیاز ممداُوا، خوانندۀ بادکوبهای
ترانۀ «کیه کیه» یا «کیه در میزنه» طبقِ یک روایت، ترانهای سروده و ساختهٔ علی اکبر شیدا است که به نام «عقربِ زلفِ کجت» نیز مشهور است. در برخی از منابع، شعر این ترانه را به ناصرالدینشاه قاجار منسوب میدانند.
در کتابِ سرگذشتِ موسیقی ایران، روحالله خالقی مینویسد:
این تصنیف در پردۀ بیداد [در دستگاه همایون] به وزنِ سهضربی سنگین، اجرا میشود و گویندۀ شعر و سازندۀ آهنگ آن، معلوم نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 از «نخبگانِ شریف» تا «پخمگانِ افغان»
✍️ نیما عظیمی
تصویر این افغانِ مهاجر و پلاکاردش را که دیدم (تصویر پیوست) بیدرنگ ذهنم تصویری دیگر را کنارش گذاشت. همین چندماه پیش بود که بنابر نشرِ تصویری در فرودگاه امام، خبرِ مهاجرتِ ۱۳ نخبۀ دانشگاه شریف را شنیدیم. پُر واضح است که مجموعهای از دلایل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ داخلی، موجبِ مهاجرتِ نخبگان از زادگاهشان به خارج میشود.
هرچند که این تصویر و اندوهِ آن، خبر و پیشآمدِ تازهای برای ملتِ ایران نبود؛ اما مانند هربار و هرسال، نمکِ تازهای بود بر زخمهای کهنۀ ما و این سریالِ تکراریِ دردآور که در همۀ این سالها با فیلمنامهای تکراری اما بازیگرانی تازه برای ما، پخش میشود؛ که برخلاف روندِ سریالهای سیما، پایانِ خوشی برای مملکت ندارد.
یادمان نرفته و نمیرود آنهایی که توان و شایستگیِ نگهداری از نخبگان را نداشتند و باید پاسخگویِ چراییِ بروز این فجایعِ ملی باشند؛ اما دعوای بزرگشان بر سر این بود که شش تَن از این نخبگان مهاجرت کردهاند نه همۀ آنها! گویا خوشحال هم بودند!
البته سخنانِ عادل فردوسیپور در دانشگاه شریف نیز یادمان نمیرود. «عادل فردوسی پور» مردِِ شریفیست که در دانشگاه شریف سخنانی را به زبان آورد که برخاسته از آهِ دلِ هر آن کسیست که دل در گرو سربلندیِ میهنش «ایران» دارد:
«هر یک نفری که از ایران میرود انگار خنجر به قلب من زده میشود؛ اما کسانی که را که رفتن را انتخاب میکنند هم، کاملاً درک میکنم. میدانم که هیچ فرش قرمزی برای ما هیچوقت پهن نشده و باید کلی موانع را پشت سر گذاشت. شاید در این مسیر آدمهایی که در قوارۀ شما نیستند بالا دست شما باشند. شرایط بسیار سخت است و باز کسانی که رفتن را انتخاب میکنند را هم کاملاً درک میکنم.»
باری! نخبهکُشی به هیچ کجای حضراتی که حضورِ امثالِ «عادل فردوسیپور» را برنمیتابند، برنمیخورد. چرا که جای خالیِ «نخبگان شریفِ ایران» را، دارند با «پخمگانِ افغان» پُر میکنند! همانگونه که جایِ خالیِ عادل فردوسیپور را دارند با «مهران رجبی» پُر میکنند!
@IranDel_Channel
💢
🔴 از «نخبگانِ شریف» تا «پخمگانِ افغان»
✍️ نیما عظیمی
تصویر این افغانِ مهاجر و پلاکاردش را که دیدم (تصویر پیوست) بیدرنگ ذهنم تصویری دیگر را کنارش گذاشت. همین چندماه پیش بود که بنابر نشرِ تصویری در فرودگاه امام، خبرِ مهاجرتِ ۱۳ نخبۀ دانشگاه شریف را شنیدیم. پُر واضح است که مجموعهای از دلایل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ داخلی، موجبِ مهاجرتِ نخبگان از زادگاهشان به خارج میشود.
هرچند که این تصویر و اندوهِ آن، خبر و پیشآمدِ تازهای برای ملتِ ایران نبود؛ اما مانند هربار و هرسال، نمکِ تازهای بود بر زخمهای کهنۀ ما و این سریالِ تکراریِ دردآور که در همۀ این سالها با فیلمنامهای تکراری اما بازیگرانی تازه برای ما، پخش میشود؛ که برخلاف روندِ سریالهای سیما، پایانِ خوشی برای مملکت ندارد.
یادمان نرفته و نمیرود آنهایی که توان و شایستگیِ نگهداری از نخبگان را نداشتند و باید پاسخگویِ چراییِ بروز این فجایعِ ملی باشند؛ اما دعوای بزرگشان بر سر این بود که شش تَن از این نخبگان مهاجرت کردهاند نه همۀ آنها! گویا خوشحال هم بودند!
البته سخنانِ عادل فردوسیپور در دانشگاه شریف نیز یادمان نمیرود. «عادل فردوسی پور» مردِِ شریفیست که در دانشگاه شریف سخنانی را به زبان آورد که برخاسته از آهِ دلِ هر آن کسیست که دل در گرو سربلندیِ میهنش «ایران» دارد:
«هر یک نفری که از ایران میرود انگار خنجر به قلب من زده میشود؛ اما کسانی که را که رفتن را انتخاب میکنند هم، کاملاً درک میکنم. میدانم که هیچ فرش قرمزی برای ما هیچوقت پهن نشده و باید کلی موانع را پشت سر گذاشت. شاید در این مسیر آدمهایی که در قوارۀ شما نیستند بالا دست شما باشند. شرایط بسیار سخت است و باز کسانی که رفتن را انتخاب میکنند را هم کاملاً درک میکنم.»
باری! نخبهکُشی به هیچ کجای حضراتی که حضورِ امثالِ «عادل فردوسیپور» را برنمیتابند، برنمیخورد. چرا که جای خالیِ «نخبگان شریفِ ایران» را، دارند با «پخمگانِ افغان» پُر میکنند! همانگونه که جایِ خالیِ عادل فردوسیپور را دارند با «مهران رجبی» پُر میکنند!
@IranDel_Channel
💢
🔴 پینوشتی برای دلبستگانِ پیمانهای مشابه شانگهای و بریکس
✍️ پدرام سلطانی، قائممقام پیشین اتاق بازرگانی در توییتی نوشت:
کلیه بانکهای چینی (دومین اقتصاد بزرگ دنیا) به دلیل فشارهای بیشتر آمریکا، روابطِ بانکی خود را با بانکهای روسیه متوقف کردهاند.
آنهایی که به سازمان همکاریهای شانگهای برای «دلارزدایی» دل خوش کرده بودند این خبر را چند بار بخوانند.
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 پینوشتی برای دلبستگانِ پیمانهای مشابه شانگهای و بریکس
✍️ پدرام سلطانی، قائممقام پیشین اتاق بازرگانی در توییتی نوشت:
کلیه بانکهای چینی (دومین اقتصاد بزرگ دنیا) به دلیل فشارهای بیشتر آمریکا، روابطِ بانکی خود را با بانکهای روسیه متوقف کردهاند.
آنهایی که به سازمان همکاریهای شانگهای برای «دلارزدایی» دل خوش کرده بودند این خبر را چند بار بخوانند.
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
💚
🤍
❤️
همه عالم تن است و ایراندل
این کانال دغدغهاش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
🤍
❤️
همه عالم تن است و ایراندل
این کانال دغدغهاش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
🔴 نگاهی کوتاه به انحطاط در عثمانی
✍️ طوس طهماسبی
تصویر پایین نشان میدهد که قلمرو امپراتوری عثمانی پس از شکست در پایان جنگ اول جهانی به چه روزی افتاد. عثمانی که در قرن شانزدهم نیرومندترین قدرتِ جهانی بود و نیروهایش تا دروازۀ وین در قلب اروپا پیشروی کرده بودند، در طول دو قرن بعدی روندِ رکود و انحطاط را طی کرد، تا جایی که در قرنِ نوزده میلادی نامش را مردِ بیمار اروپا گذاشته بودند.
عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد:
اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی
و دوم گسترش بیش از ظرفیتِ قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
ماکس بوت، مورخ آمریکایی در موردِ سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد:
"امپراتوری مغول، انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلابِ صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
عثمانیها تنها قدرتِ مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولاتِ تاریخساز بعدی نظیرِ سفرهای تجاریِ دریاییِ دوربُرد، ماشینِ چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب، طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
عثمانیها ماشینِ چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشتِ دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکیِ غرب برای درمانِ بیماریهای مُسری مرگبار نظیرِ وبا و طاعون، سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی، سبب رکودِ جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید.
در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایانِ قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تأسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوعِ طاعون در کشور شده، منهدم کردند.
رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کِشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالاتِ عربِ امپراتوری [عثمانی] حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخدار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم [میلادی] به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانۀ تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلاً در نیمۀ قرن نوزده، در جنگ کریمه، دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانۀ بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخوردِ نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
عثمانی به دلیلِ موقعیتِ ژئوپلتیکِ ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصرِ کمخطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب، بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمدعلی پاشا در مصر حمایت کردند.
اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول، آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطۀ تلاشی رساند. برای دولتهایِ درگیرِ تحجّر و انحطاط، یک جنگ بزرگ، همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولاً از آن زنده بیرون نمیآیند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 نگاهی کوتاه به انحطاط در عثمانی
✍️ طوس طهماسبی
تصویر پایین نشان میدهد که قلمرو امپراتوری عثمانی پس از شکست در پایان جنگ اول جهانی به چه روزی افتاد. عثمانی که در قرن شانزدهم نیرومندترین قدرتِ جهانی بود و نیروهایش تا دروازۀ وین در قلب اروپا پیشروی کرده بودند، در طول دو قرن بعدی روندِ رکود و انحطاط را طی کرد، تا جایی که در قرنِ نوزده میلادی نامش را مردِ بیمار اروپا گذاشته بودند.
عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد:
اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی
و دوم گسترش بیش از ظرفیتِ قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
ماکس بوت، مورخ آمریکایی در موردِ سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد:
"امپراتوری مغول، انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلابِ صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
عثمانیها تنها قدرتِ مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولاتِ تاریخساز بعدی نظیرِ سفرهای تجاریِ دریاییِ دوربُرد، ماشینِ چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب، طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
عثمانیها ماشینِ چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشتِ دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکیِ غرب برای درمانِ بیماریهای مُسری مرگبار نظیرِ وبا و طاعون، سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی، سبب رکودِ جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید.
در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایانِ قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تأسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوعِ طاعون در کشور شده، منهدم کردند.
رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کِشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالاتِ عربِ امپراتوری [عثمانی] حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخدار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم [میلادی] به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانۀ تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلاً در نیمۀ قرن نوزده، در جنگ کریمه، دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانۀ بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخوردِ نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
عثمانی به دلیلِ موقعیتِ ژئوپلتیکِ ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصرِ کمخطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب، بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمدعلی پاشا در مصر حمایت کردند.
اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول، آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطۀ تلاشی رساند. برای دولتهایِ درگیرِ تحجّر و انحطاط، یک جنگ بزرگ، همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولاً از آن زنده بیرون نمیآیند.
@IranDel_Channel
💢