ایران‌دل | IranDel
3.13K subscribers
833 photos
603 videos
37 files
1.4K links
💚
🤍
❤️

همه عالم تن است و ایران‌دل

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
Download Telegram

🔴 توصیهٔ دکتر سجاد آیدنلو، شاهنامه‌پژوه ارومیه‌ای

یکی از کلیدواژه‌های نادرست که دستمایۀ جعل و نفاق نیز می‌شود، کلیدواژۀ «فارس» است.
از منظر تباری و نژادی و هویتی، ما فارس نداریم. هویتِ فارس نداریم، ملّتِ فارس نداریم، شاعر فارس نداریم. این اصطلاحات نادرست است.

فارس، [صرفاً] نام استانی در ایران بوده که در طولِ تاریخِ ایران به دلیل اینکه دو سلسلۀ تاثیرگذارِ هخامنشیان و ساسانیان از آنجا برخاستند، بنا بر قاعدۀ ادبی مَجاز، در متونِ عربی و بعضاً یونانی، فارس را به معنای ایران به کار برده‌اند.

مثلاً وقتی می‌گفتند «ملوک الفرس»، یعنی پادشاهان ایران، که آذربایجان و کردستان و خراسان و کلیۀ نواحی ایران را نیز شامل می‌شده است.

برخی به اشتباه این‌گونه تلقی می‌کنند که فارس‌ یک نژاد و هویت جدایی است که در برابر هویتِ تُرک و کُرد و لُر و … قرار دارد.
این‌گونه نیست، ما یک هویتِ ایرانی داریم که تمامی مناطق و زبان‌ها و گویش‌های رایج در ایران را دربرمی‌گیرد.

زبان فارسی، زبان ملّی ایرانیان است، نه [زبانِ] یک هویت مشخص و جدایی به نام فارس.

بر اساس همین نکاتی که عرض کردم، نظامی [گنجه‌ای] خود را «دهقان فصیح پارسی‌زاد» لقب می‌دهد که در اینجا پارسی به معنای ایرانی است، نه فارس در تلقی اشتباهِ امروزین.

بر همین اساس بنده از اهالی رسانه نیز خواهش می‌کنم که از اصطلاحاتی مانند فارس، تُرک، کُرد، لُر و … استفاده نکنند؛ چرا که این کار مقدمۀ دیگری‌سازی و در ادامه نیز مقدمۀ ملت‌سازی در درونِ کشور می‌شود و یکپارچگی و وحدت ملی ایران را با مخاطره مواجه می‌کند.

اگر هم اصراری برای تقسیم‌بندی افراد بر اساس زبان است، از اصطلاحاتِ فارسی‌زبان، تُرکی‌زبان، کُردی‌زبان و … استفاده کنند.
البته که بهتر است معیار تقسیم‌بندی در درون یک کشور متحد و یکپارچه، معیارِ جغرافیایی باشد؛ چنانچه سنت ادبی و تاریخی ما نیز بدین‌گونه بوده است. مانند خراسانی، سنندجی، تبریزی، شیرازی و … .
اگر چنین باشد، تداخل و تناقضی هم با هویت تاریخی و درازدامن ایرانی پیدا نخواهد شد.




🔴 پی‌نوشت:

نهم فروردین ماه، زادروز سجاد آیدنلو، شاهنامه‌پژوه و استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی

سجّاد آیدنلو (متولد ۱۳۵۹ در شهر ارومیه) شاهنامه‌شناس و استاد تمام دانشگاه پیام‌نور ارومیه است. از او حدود شانزده کتاب و نزدیک دویست و هفتاد مقاله در حوزهٔ شاهنامه‌شناسی منتشر شده‌است. آیدنلو به گواهی استادان و متخصصان فن، جوان‌ترین شاهنامه‌شناس شاخصِ حال حاضر در دنیاست که اعتبار و تازگی نوشته‌های او به تأیید بسیاری از بزرگانِ ادب فارسی رسیده‌است. میلاد عظیمی در یکی از نوشته‌های ستون آویزه‌ها در مجله بخارا، سجاد آیدنلو را برجسته‌ترین، فردِ نسلِ خود برای ادامه سلسله جلیله دانشمندان و ادیبانِ آذربایجان معرفی کرده‌است. آیدنلو در بیش از صد همایش و مجلس علمی در شهرها و دانشگاه‌های مختلف کشور دربارهٔ شاهنامه و ادب حماسی ایران سخنرانی کرده‌است و تا امروز چندین مقام و موفقیت علمی را کسب کرده‌ است از جمله برندهٔ جايزهٔ كتاب سال برای اثر آذربايجان و شاهنامه، چند بار برگزیدگی در جشنوارهٔ نقد کتاب و آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی، شایسته تقدیر در اولین دورهٔ جایزه جلال و شایسته تقدیر در کتاب سال، برنده جایزه سرو ایرانی و...
سجاد آیدنلو در سال ۱۳۹۹ خورشیدی و در چهل سالگی به مرتبهٔ استاد تمامی در رشته زبان و ادبیات فارسی ارتقا یافت و یکی از جوان‌ترین کسانی است که در تاریخ دانشگاه‌های ایران در رشته ادبیات فارسی در این سن به این مرتبه‌ رسیده است.





#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

🔴 معرفی بیست و یکمین شمارۀ نشریۀ «صبح تبریز»

✍️ نیما عظیمی

نشریۀ «صبح تبریز» مجله‌ای خوش‌ قد و قامت در آذربایجان است که از نظر فرم، مانند بسیاری از ماهنامه‌ها و فصل‌نامه‌ها، «پرونده‌محور» است و در هر شماره، موضوع یا چهرۀ خاصی را از زوایای مختلف مورد بحث قرار می‌دهد.

از نظر محتوا نیز در هر شماره، فصلی از تاریخ، فرهنگ و هنرِ ایران‌زمین را روایت می‌کند و درون‌مایۀ کاملاً ایران‌‌دوستانه دارد.

صبح تبریز، سال گذشته (۱۴۰۲ خورشیدی)، در جشنوارۀ رسانه‌های ملی ایران، رتبۀ نخست را در بخش گفت‌وگو از آن خود کرد. «میراعتماد عمادی» مدیرمسئول و «فرشید باغشمال» سردبیر مجله است.

ویژه‌نامۀ نوروزی مجله، با گرامی‌داشت هشتادمین سال زادروز دکتر شهریار عدل منتشر شده‌ و با عکسی از دکتر عدل در کنار گل‌ومرغ‌های قاجاری همراه شده که اشاره به خاستگاه هنری و تاریخی این شخصیتِ کم‌نظیر دارد.

مرحوم [شهریار] عدل، اهل تبریز و با همت او بود که تخت‌جمشید، چغازنبیل و نقش‌جهان اصفهان به ثبت جهانی رسید و این سه اثر تاریخی را در سال‌های جنگ، زیر چتر حمایتی یونسکو برد و از خطر بمباران‌های احتمالی عراق نجات داد.

صبح تبریز، در همین‌شماره، به پیشینۀ هنرِ سفال در آذربایجان نیز پرداخته و نشان این هنر تمدن‌ساز را از کاوش‌هایِ باستان‌شناسیِ قرونِ میانی گرفته تا آثار برادرانِ فقید قابچی - که ترکیب رازآلود آبی‌فیروزه‌ای کارگاه‌شان، همواره مورد توجه پژوهشگران سفال است - بررسی کرده‌ است.


شماره‌های پیشین این مجله نیز حال‌وهوای مشابهی دارند:

«پروندۀ جغرافیای آذربایجان» و یادی از شادروان دکتر رحیم هویدا از جغرافی‌دانان برجسته دانشگاه تبریز در سال‌های دور.

«پروندۀ موزه» و یادی از شادروان استاد فاطمه کریمی، بانوی کهنه‌کار باستان‌شناسی ایران و پایه‌گذار کاوش‌های ربع‌رشیدی تبریز در سال ۱۳۷۲ [خورشیدی].

«پروندۀ شادروان حاج‌اسماعیل امیرخیزی» تاریخ‌نگار، ادیب، خوش‌نویس و از چهره‌های شاخص مشروطه، که مشاور ستارخان سردار ملی نیز بود.

«پروندۀ پهلوانی» و یادی از عیاران و لوطیان تبریز در دوره صفوی، نظیر پهلوان حاج‌ اللهیارخان تبریزی، پهلوان ابراهیم حلاج‌اوغلی و پهلوان عبادالله سرابی تبریزی.

«پروندۀ اسناد تاریخی تبریز» و مرور مهم‌ترین اسناد تاریخ معاصر تبریز از جمله «وقف‌نامه تبریز» که یادآور اشغال بیست‌ساله‌ی تبریز توسط عثمانی‌ها است.

«پروندۀ مکتبِ مرثیه تبریز» و یادی از نوحه‌سرایان آذربایجان به همراه آئین‌ها و سنت‌های عزاداری در تبریز.

«یادنامۀ دکتر محمدجواد مشکور» ادیب، مورخ و دین‌پژوه برجسته معاصر که سال‌های جوانی خود را در دانشگاه تبریز حضور داشته و با کتاب مهم «تبریز تا پایان قرن نهم هجری» نقش ارزنده‌ای در روایت تاریخ این شهر داشته‌است.

«پروندۀ باغات تاریخی تبریز» با نگاه بر پیشامدهای ناگواری که «باغ‌شهر تبریز» را به وضعیت خشکیده معاصر بدل ساخت.

«پروندۀ تبریز دهه ۱۳۶۰ [خورشیدی]» با گفتارهایی دربارۀ روزهای ملتهب این شهر در گفت‌وگو با مسئولان و چهره‌های پرنفوذ آن دوران.

«پروندۀ دارالسلطنه تبریز» و یادی از رجال برجسته و تاثیرگذار تبریز در عهد قاجار.

«پروندۀ کاسبی» و یادی از آئین‌ها و باورهای کاسبی سنتی در تبریز قدیم.

«پروندۀ تبریز و خراسان» که به اشتراکات تاریخی دو شهر با محوریتِ ارادت به آستان امام رضا(ع) پرداخته است.

«پروندۀ تبریز و اصفهان» که از آن به «رفاقت‌نامه دو شهر» یاد شده‌ و پیداست قصد دارد بر فضای قیاس دو شهر تاریخی فایق آید.




🔴 پی‌نوشت:
برای آشنایی با شمارۀ ۲۱ نشریۀ «صبح تبریز» به اینجا مراجعه کنید.

@IranDel_Channel

💢

🔴 تقسیم‌بندی ایران براساسِ قومیت و ورزش.!

آفرین آقای جواد خیابانی!!

✍️ منوچهر جوکار، دکترای زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز


گزارشکر و گوینده و مجری معروفِ تلویزیون آقای جواد خیابانی در برنامه زنده تلویزیونی، اظهارنظری کرده که اگر در کشور دیگری که مثل ایران، "چند قومیتی" است اظهار می‌شد، حتماً گوینده، تهیه‌کننده و مجری برنامه‌ی تلویزیونی به جرم توصیه به قوم‌گرایی و جدایی‌طلبی مورد پیگرد قانونی قرار می‌گرفتند.

مثلاً تصور کنید در تلویزیون ملی ترکیه برای یک تیم متعلق به منطقه کُردنشین چنین توصیه‌ای می‌شد، حاکمیت و دوست‌داران یکپارچگی ملی و زبانی آن کشور چه زلزله‌ای به پا می‌کردند!!

این مجری محترم که گه‌گاه گزارش‌های ورزشی‌اش به جهت برخورداری از عناصر طنز سرزبان‌ها می‌افتد و تکیه‌کلام مردم می‌شود، در برنامۀ "تلویزیون ملی"، تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز را با تیم اتلتیکو بیلبائو اسپانیا مقایسه کرده و می‌گوید: من چند بار گفته‌ام که بازیکنان آن تیم اسپانیایی تماماً اهل ایالت باسک و شهر بیلبائو هستند و تیم تراکتور هم باید تماماً اهل آذربایجان و تُرک باشند!!

چشم‌مان روشن آقای گزارشگر!
به توصیه‌ی جنابعالی اگر در عالم واقع ممکن باشد که بازیکنان پرسپولیس و استقلال هم کلاً تهرانی بشوند و فولاد هم اهوازی و صنعت نفت هم آبادانی و نساجی هم قائم‌شهری و ملوان هم اهل انزلی و مس هم کرمانی و گل‌گهر هم سیرجانی و ذوب آهن و سپاهان هم اصفهانی و.... آن وقت این وسط ایران و لیگِ فوتبال ایران کجاست؟ توصیه‌ی شما اگر از سر ناآگاهی باشد (که امیدواریم چنین بوده باشد)، توصیه به جدایی‌طلبی و تقسیم‌بندی ایران به چند استان و شهر ورزشی - قومی است که خیلی جدید هم هست!

دست‌مریزاد آقای گزارشگر خلاق!!
شما انگار نمی‌دانید که ایالت باسک اسپانیا اولاً خودمختار است و درثانی به شدت با حکومت مرکزی در جدال و درگیری و به دنبال جداشدن و استقلال از حاکمیت اسپانیاست. گمان نمی‌کنید توصیه شما ممکن است هم گزک به دست قوم‌گراها بدهد که در عین معدود بودن تعدادشان، سخت پرتلاش و فعال‌اند (؟!) و به دنبال فرصت ماهی‌گیری از آب گل‌آلود؟ و هم امکان برخورداری و بهره‌بردن تیم‌ها از بازیکنان سایر مناطق و حتی خارج از کشور را سلب می‌کند؟! اصلاً شما غیر از همان مثال تیم اسپانیایی که قوم‌گرا و جدایی طلب‌اند، تیم دیگری در دنیا (در دنیای فوتبال باشگاهی حرفه‌ای) سراغ دارید که طبق توصیه‌ی مشعشع حضرت‌عالی رفتار کرده باشد؟



🔴 پی‌نوشت کانال ایران‌دل:
بارها از زبان جواد خیابانی، عشق و مهر به ایران را شنیده‌ایم و گزارش‌های پرشورش در بازی‌های تیم ملی فوتبال ایران و بویژه گزارش خاطره‌انگیزش در بازی ایران - استرالیا و چشم‌های پراشکش بعد هر بُرد و باخت تیم‌‌های ملی ایران هرگز از ذهن ایرانیان پاک نشده است. ولی از سویی احساساتی، هیجانی و ساده‌دلی ایشان هم عیان است و به احتمالِ قوی این سخنان نیز از روی قصد و برای ترویجِ قوم‌گرایی و به خطر انداختن یکپارچگی ملی و تمامیت ارضی ایران به زبان‌شان رانده نشده و ناشی از همان هیجان، احساسات و ساده‌دلی‌ست و امید است برای جبران و پوزش، اقدام کنند.
و از سوی دیگر، آیا شبکه دو سیما، آنهم در یک برنامه‌ی غیرزنده، ناظر پخشی ندارد؟!! و چرا با گذشتِ چند روز از پخشِ برنامه، روابط عمومی صداوسیما در این مورد، توضیح نداده و عذرخواهی نکرده است؟


@IranDel_Channel

💢
ایران‌دل | IranDel
🔴 در حاشیه نبرد «کُرد‌ها» و «تُرک‌ها» در بلژیک بابک مینا از دیروز «کُردها» و «تُرک‌ها» در بلژیک به جان هم افتاده‌اند و در خیابان همدیگر را کتک می‌زنند. ظاهراً کار به کوکتل مولوتوف هم کشیده است. این نتیجه نهایی قوم‌گرایی بدون هویتِ ملی و شهروندی است، سیاستی…

🔴 قومیت‌گرایی، حمام خون!

✍️ پوریا ذوالفقاری

رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور (بخوانید تریبون‌های اتنیک‌بازان و قوم‌گرایان) زبان به کام گرفته‌ و خود را به ندیدن و نشنیدن زده‌اند. رادیو زمانه، برداشتنِ تخم‌مرغ با نقش‌ها و زبان مغولی از پارکی در تبریز را به تمامیتِ ارضی ربط داده است (!) و ایران‌اینترنشنال هم «تصادفاً» وقت و بی‌وقت، مستند دربارهٔ فرهنگ و موسیقی مغولی پخش و بازپخش می‌کند! هیچ‌یک هم به روی خود نمی‌آورند که بلژیک و سپس آلمان، آوردگاهِ قوم‌گرایان و دعواهای پان‌کُردها و پان‌تُرک‌ها (*) شده‌اند.

این تصاویر تکان‌دهنده که عمدتاً از رسانه‌های غیرفارسی‌زبان پخش شده‌اند، هنوز هم نمی‌توانند تصویر دقیقی از همان آشی باشند که قوم‌گرایان برای فردای ایران، تدارک دیده‌اند. تازه بلژیک، برخلاف ایران، نه همسایه‌ای دارد که بخواهد برای تقویت این جدال و برهم زدن تمامیت ارضی‌اش نقشه بکشد و نه این دو گروه غرق در هویتِ قومی و عاری از هویتی ملی و پیونددهنده در آن کشور، مسلح هستند.

روزهای موعود قوم‌گرایانی که خواب پاره‌پاره شدن ایران را می‌بینند، زمانی است که پان‌کُردها و پان‌تُرک‌ها با همین میزان نفرت و با تفنگ و نارنجک به جان هم بیفتند و دود سلاح و بوی باروت و تَرکش‌های‌ جنگ‌های‌شان سایر بخش‌های ایران را هم درگیر و زخمی کند.

رخدادهای اخیر در بلژیک، هلند و آلمان، رفتار و ترجمهٔ عملیِ طرزِ فکر کسانی است که برای خود هیچ هویتی جز هویتِ قومی قائل نیستند. سرشار از نفرت و در سودای سرزمینی با مردمی از نژاد واحد، یکدیگر را می‌درند و شگفت اینکه باورمندان به امکانِ همزیستی اقوامِ مختلف در یک کشور را «فاشیست» می‌خوانند!! قول می‌دهم بسیاری‌شان تعریف اولیهٔ فاشیسم را هم نمی‌دانند وگرنه از باورها و رفتارهای خود، غرق در شرم می‌شدند.

این صحنه‌ها ماکتِ شیک و اولیه‌ای‌ هستند از آنچه رسانه‌های فارسی‌زبان با تریبون دادن به تروریست‌ها و نوچه‌ها و به اصطلاح کارشناسان فاندبگیر آن‌ها برای فردای ایران و در غیاب حاکمیتِ فراگیر و ملی در آن تدارک می‌بینند. وضعیتی که ایران را برای دهه‌ها و چه‌بسا برای ابد به میدانِ جنگی بدل می‌کند که افغانستان در برابر آن بهشت خواهد بود. در پس تأکید بر هویتِ قومی به جای هویتِ ملی، سودای تبدیل ایران به چنین حمام خونی نهفته است.


🔴 پی‌نوشت:
* به ظاهر شهروندان کُردی‌زبان و تُرکی‌زبان کشور ترکیه که ساکن در کشور بلژیک (و هلند و آلمان) هستند،‌ با آغاز نوروز و جشن گرفتن نوروز توسط کُردی‌زبان‌های ترکیه‌ای، درگیری‌های خونینی باهم داشته‌ و در مواردی حمله‌ی شبانه به منزل هم و آدم‌ربایی هم رخ داده است.


@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🎥 زنده‌یاد دکتر بهروز ثروتیان:

حافظ، حقیقتاً یکی از بزرگانی‌ست که من بارها با خودم فکر می‌کنم که روزی برسد، اهل دردِ تمامِ جهان برای آن‌که بتوانند از شعر حافظ، بهره ببرند و دردهای خودشان را بهبود ببخشند، زبانِ فارسی را به خاطرِ حافظ، مولانا،‌ عطار و سنایی و ... یاد بگیرند.
و در پایان، به دو بیت از حافظ شیرازی اشاره می‌کنم که از وطن و عشق به وطن صحبت می‌کند:

بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاری‌ست
که ما دو عاشقِ زاریم و کارِ ما زاری‌ست

در آن زمین که نسیمی وزد، زِ طُرّهٔ دوست
چه جایِ دم‌زدنِ نافه‌های تاتاری‌ست




🔴 پی‌نوشت:
بهروز ثروتیان، زادهٔ ۱۱ مهر ۱۳۱۶ در شهر میاندوآب استانِ آذربایجان‌غربی،‌ درگذشتهٔ ۷ مرداد ۱۳۹۱ خورشیدی در گوهردشت کرج، دکترای زبان و ادبیات فارسی، نظامی‌شناس، حافظ‌شناس و پژوهشگر برجسته‌ی ادبی


🔴 منبع ویدئو:
مؤسسه فرهنگی و هنری تماشاگه‌راز

@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شاهنامه‌خوانی با آوازِ امیرحسین مدرس در برنامه ایرانِ دوست‌داشتنی شبکه یک سیما


فریدون فرّخ فرشته نبود
زِ مُشک و زِ عنبر سرشته نبود

ز «داد» و «دَهِش» یافت او نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی


@IranDel_Channel

💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شهر پارسه (تخت جمشید) در لحظه‌ی سال نو و نوروز ۱۴۰۳ خورشیدی

با خوانش ابیاتی از شاهنامه حکیم فردوسی توسی



@IranDel_Channel

💢

🔴 ‏راز اعدام قاضی محمد و همکاری پسر او با ساواک

✍️ سالار سیف‌الدینی

سالگرد اعدام قاضی محمد (دهم فروردین ۱۳۲۶ خورشیدی) است که با درخواست و تلگرام خوانینِ کُرد، که تقاضای اعدام او را داشتند به دار آویخته شد. پس از ۲۱ آذر [۱۳۲۵ خورشیدی] و نجات آذربایجان، قانون عفو متجاسرینِ آذربایجان و زنجان به تصویب رسید که شامل همه - غیر از هیأت رهبری و مرتکبینِ جنایت و جرایم علیه اموال و نفوس - می‌شد.

اما [حسن] تقی‌زاده و بقیه پا درمیانی دیگری هم کردند و با استفاده از عفو ملوکانه، مانع اعدام بسیاری دیگر از اعضای رهبری فرقه و حزب دموکرات شدند. اما نامه‌ی خوانین کُرد کرمانشاه و کُردستان به محمدرضا شاه پهلوی و درخواست [مجازات]، مانع از عفو او شد. دلیل این کار، خیانتی بود که قاضی محمد، نسبت به مملکت روا داشت و با این کار عملاً نماینده دولت در مهاباد محسوب م‌یشد، هنگام اشغال کشور با اجنبی همکاری کرد. از نظر کُردها، اینکار جرمی نابخشودنی بود.

خانواده قاضی [محمد] با اعدام او کنار آمدند و دربار نیز به جای طرد آنها، به جذبشان پرداخت. علی همام قاضی، فرزند ارشد او با هدایت ساواک و دربار به مال و مکنت زیادی رسید و به عنوان دیپلمات به آلمان غربی رفت. احتمالاً سمت رایزن اقتصادی برای او، یک پوشش جهت فعالیت جاسوسی علیه احزاب چپ بود. علاوه بر آن علی همام (پسر قاضی محمد)، درخواست پاداش، افزایش حقوق و زمین از دربار داشت.

سند زیر فقط یکی از آنها (چند هزار هکتار زمین در زنجان) است. زمین‌های که علی [همام] قاضی از دربار گرفت، ظاهراً بعد از انقلاب توسط حسنی (امام جمعه ارومیه) برای مدتی اداره شد و بعدها احتمالاً به اوقاف یا بنیادی منتقل شد.

علی [همام] قاضی پس از انقلاب [۱۳۵۷ خورشیدی] و رفتن شاه و ساواک، به تنظیمات کارخانه برگشت و حزب تجزیه‌طلب پاک را در شمالِ عراق تأسیس کرد. اما به دلیل فعالیت‌های جاسوسی‌اش علیه چپها، به قدری در میان احزاب مسلحِ کُرد منفور شد که هیچ‌گاه نامی از او نبردند و حزب دموکرات نیز تلاشی برای جذب او نکرد.



🔴 برای مشاهده‌ی اسناد مورد اشاره، به قسمتِ "مشاهده پیام" مراجعه کنید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
🔴 گِره فروبسته دیپلماسی ایران در قفقاز؟

✍️ مازیار خسروی در توییتی نوشت:

گِره فروبسته‌ی دیپلماسیِ ایران در قفقاز، تنها برساخته و نتیجه‌ی عملکرد این یا آن سفیر نیست که با برکناری امثالِ افشار سلیمانی و عباس موسوی باز شود.

آنچه درگیرش هستیم، خروجی سه دهه فرصت‌سوزی، گیجی راهبردی و نفوذِ پانترک‌الهی‌ها تا مغزِ استخوان ساختارِ سیاسی است.‌

رسانه‌های ایرانی، سفیر برکنار شده را با مصوبه «انتقاد از حاکمِ باکو ممنوع!» به یاد خواهند آورد؛ اما سفیرانِ نمک‌گیر علی‌اف معلول هستند نه علت.
باید ریشه را خشکاند، وگرنه زدنِ شاخ و برگ، دردی را دوا نمی‌کند...


#توییت_خوانی


@IranDel_Channel

💢
‍ ⁠⁣‌
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی

✍️ احسان یارشاطر

نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان به‌خلاف مردم مصر و شام عرب‌زبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - به‌خلاف آنها که جدا از ایرانیان به‌صورت قبیله می‌زیستند - فارسی‌زبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.

البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدن‌های دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، به‌خصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمی‌گیرد؛ ازاین‌رو فرهنگ تازه‌ای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.

اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیع‌تر دارد. توین‌بی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدن‌های مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته می‌گوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعه‌ای برمی‌خوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع می‌شود و به خلیج بنگال منتهی می‌گردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توین‌بی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) می‌خواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار می‌رفت.

همین پهنه است که مآلاً به‌صورت شاهنشاهی‌های عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغرب‌زمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگ‌های محلی به شمار می‌رفت.



🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایران‌شناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷


🔴 پی‌نوشت:
دوازدهم فروردین‌ماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک

#مناسبتها | #یادها

@IranDel_Channel

💢
🔴 سیزده‌بدر

✍️ برشی از یادداشتِ #سجاد_آیدنلو ، شاهنامه‌پژوه و دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی

@IranDel_Channel

💢

🔴 درباره سیزده‌بدر

✍️ سجاد‌آیدنلو، شاهنامه‌پژوه و دکترای زبان و ادبیات فارسی

تصریح شاهنامه به اینکه خسروپرویز، به‌هنگام نوروز، «دو هفته» در باغ خویش به بزم می‌نشسته، نکتهٔ مهمی است و بااینکه شاهد واحدی است و غیر از آن ظاهراً گواه دیگری برای دوهفته بودنِ جشن نوروز در روزگار ساسانیان یا ایرانِ پس از اسلام تا دورهٔ صفویه نیست، از نظر مشابهت با سنت‌های معاصر و پایان بزم نوروزی پس از سیزده روز درخور تأمل است... . در آغاز منظومهٔ ویس و رامین ــ که داستان آن اصلی پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی) دارد ــ توصیفی از یک جشن عمومی در فصل بهار آمده که در آن، هم شاه و هم عموم مردم به باغ و راغ می‌روند و نشاط و پایکوبی می‌کنند. هرچند در اینجا هیچ قرینه و اشاره‌ای به برگزاری آن در سیزدهم فروردین نیست، زمان و نحوهٔ اجرای آن کاملاً شبیه مراسم «سیزده‌بدر» است:
یکی جشن نوآیین کرده بُد شاه
که بُد درخوردِ آن دیهیم آن گاه

چه خرم جشن بود اندر بهاران
به جشن اندر سراسر نامداران
...
همه کس رفته از خانه به صحرا
برون بُرده همه سازِ تماشا...



🔴 برگرفته از: سجاد‌ آیدنلو، مقالهٔ «سیزده‌به‌در»، در نشریهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ششم، خرداد و تیر ۱۳۹۷، شمارهٔ ۲۰، ص ۱۳۸

@IranDel_Channel

💢

🔴 اردوغان و چرایی باختی بزرگ!

✍️ صابر گل‌عنبری، کارشناس مسائل خاورمیانه

انتخابات شهرداری‌ها در ترکیه از چنان اهمیتی برخوردار است که دست کمی از انتخاباتِ ریاست جمهوری و پارلمانی ندارد و در طول چند دهه‌ی اخیر،‌ همواره ایستگاه برکشیدنِ سیاستمداران و احزاب حاکم و خلقِ محبوبیت سیاسی و رساندن آن‌ها به قدرت بوده است و خود اردوغان از دلِ همین انتخابات و شهرداری استانبول بالا آمد و بیش از دو دهه است که با حزبش قدرت را در اختیار دارد. از این رو، پیروزی و شکست احزاب و شخصیت‌ها در انتخابات شهرداری‌های ترکیه واجد دلالت‌ها و پیام‌های خاصی در سپهر سیاست این کشور است.

نتایج انتخابات شهرداری‌های دیروز (۳۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی) در ترکیه بیانگر شکست سخت حزب حاکم عدالت و توسعه (AKP) و به عبارتی دیگر اردوغان رئیس‌جمهور این کشور است. این شکست فراتر از انتظار ناظران بود و می‌توان گفت که آک پارتی از زمان رسیدن به قدرت در ۲۰۰۲ [میلادی] تاکنون متحمل چنین باختی در انتخابات ترکیه نشده است؛ به گونه‌ای که رقیب سرسخت آن حزب جمهوری‌خواه خلق (CHP) نه تنها شهرداری‌های برخی شهرهای بزرگ همچون استانبول و آنکارا را حفظ کرد، بلکه به پیروزی چشمگیر و غافلگیر کننده‌ای در شهرها و استان‌های دیگری دست یافت.

بر پایه نتایج اولیه، حزب جمهوری‌خواه خلق برای نخستین بار در تاریخ حزب عدالت و توسعه از این حزب حاکم پیشی گرفته و ٣٧/٥٠ درصد آرا را کسب کرده و حزب آک پارتی با اکتساب ٣٥/٦٠ درصد آرا در جایگاه دوم قرار گرفته و حزب رفاه با کسب ٦/١٠ درصد آرا سوم شده است. طبق این نتایج، حزب جمهوری‌خواه خلق شهرداری‌های ١٥ شهر بزرگ و ٢١ استان را به دست آورده و حزب عدالت و توسعه ١١ شهر بزرگ و ١٢ استان و همچنین حزب کُردی برابری و دموکراسی خلق‌ها در مجموع ده شهرداری (سه شهر بزرگ و هفت استان) را از آن خود کرده است.

با این حساب، سهم حزب حاکم در شهرداری‌ها در شهرهای بزرگ و استان‌ها از ٣٩ در انتخابات ٢٠١٩ [میلادی] به ۲۳ در انتخابات کنونی کاهش یافته و حزب رقیب از ۲۰ به ۳۶ مورد افزایش یافته است. همچنین سبد متحد دست راستی آک پارتی کاهش قابل توجهی داشته و از ۱۱ شهرداری به ۸ مورد کاهش یافته است. در این میان حزب کُردی برابری و دموکراسی خلق‌ها (همان حزب دموکراتیک خلق‌ها) سهم خود را از ۸ شهرداری به ۱۰ مورد افزایش داده است.



🔴 دنباله‌ی یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴

به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گل‌زار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی

حافظ شیرازی




با آرزوی سیزده‌‌بدری خاطره‌انگیز
و صدها نوروز پیش‌رویتان...


@IranDel_Channel

💢
ایران‌دل | IranDel
🔴 به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی به گل‌زار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی حافظ شیرازی با آرزوی سیزده‌‌بدری خاطره‌انگیز و صدها نوروز پیش‌رویتان... @IranDel_Channel 💢

🔴 پایانِ جشنِ نوروز

✍️ کاوه گرایلی

حال در آخرین لحظات از ایام نوروز، شاید به یک معنا، بهترین زمان برای تبریک و یادآوری نوروز باشد. چرا که دقیقاً در همین لحظات است که اکثر ما با بیرون آمدن از حال و هوای نوروزی به چرخۀ پرآسیب،‌ تکراری و ملا‌ل‌آور زندگی بازمی‌گردیم و ایدۀ نوروز از یاد می‌رود.

در تمامِ دنیا سال عوض می‌شود. اما در کشورهای اندکی سال با فرا رسیدن بهار عوض می‌شود و تنها در برخی کشورهای حوزه‌ی ایران فرهنگی و نوروزستان است که سال، درست در اعتدالِ بهاری و لحظه‌ای که روز و شب با هم برابر شده‌اند، عوض می‌شود.

اما این تنها مزیتِ نوروز نسبت به دیگر آیین‌های سال نو در جهان نیست. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نوروز، تأکید بر نو شدن درونی‌ همراه با نوزایی طبیعت و رسیدن به تعادل ذهن همگام با اعتدال بهاری است؛ نوعی پیوند جهان درون با جهان بیرون:
همان‌گونه که شمس تبریز می‌گوید:
«ایام مبارک باد از شما. مبارک شمایید! ایام می‌آید تا به شما مبارک شود.»

و ما در نیایش لحظه‌ی تحویل سال، خواهانِ تغییرِ حالِ خود به بهترین حال‌هاییم.

همان‌گونه که در شاهنامه تأکید زیادی بر زدودنِ کینه از دل در نوروز و بهار می‌شود.
سر سال نو هرمز فروردین
برآسوده از رنج، تن، دل زِ کین

و از زبان کیخسرو:
ز دلها همه کینه بیرون کنید
به مهر اندر این کشور افسون کنید
بکوشید و خوبی به کار آورید
چو دیدید سرما، بهار آورید

کینه یعنی ماندن در گذشته، همراه با بغض، دشمنی و غرض، یعنی درست در نقطه‌ی مقابل نوروز. کمتر چیزی مانند غرض، حجابِ دیده می‌شود:
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
و حجاب در پیشِ دیده، پرده، غبار و مانعی‌ست میان «مشاهده‌‌کننده» و «مشاهده‌شونده» و ندیدنِ کیفیات و تغییراتِ مشاهده‌شونده و چسبیدن به تصویر ذهنی خود از آن و حاصل این است که:
هر نفس نو می‌شود دنیا و ما
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا

کینه یعنی سوگیری‌ خصمانه و نوروز و بهار یعنی کینه‌زدایی؛ چون بدون آن، نمی‌توان نو شد و نمی‌توان به تعادل ذهن رسید و نمی‌توان نو دید و نو شدن را فهمید.

نوروز، نام بسیار بامعنایی‌ست. در عین حال که اشاره به زمان مشخصی دارد، اما در واقع یک نامِ عام است. چرا که هر روز زندگی ما روزِ نویی‌‌ست. یا در واقع باید روزِ نویی باشد. اما ما در چرخۀ پرملال زندگی این حقیقت را فراموش می‌کنیم. هنگامی‌که در شادباش نوروز می‌گوییم: «هر روزتان نوروز» در واقع اشاره به همین حقیقت بدیهی ولی فراموش‌شده دارد. در واقع نوروز، نوعی یادآوری این حقیقت است که اگرچه باید از گذشته آموخت و باید خطاهای گذشته را جبران کرد و داد را ستاند و اجازۀ تکرار آسیب‌ها و ظلم‌های گذشته را نداد (در واقع تعادل را حفظ کرد و از آن سوی بام نیفتاد و چشم بر گذشته نبست) اما نباید با بغض در گذشته ماند و رو به جلو نرفت و با کین‌توزی نسبت به دیگر افراد به خود آسیب رساند و زندگی را به کام خود چون زهر کرد.

با آرزوی زدودنِ کینه‌ها از دل و غبارها از دیده، کنار زدن پرده‌های عاداتِ کهنه و فهمِ نو بودن هر روز و هر لحظه.
زندگی کوتاه است و زمستان، نزدیک، با آرزوی آن‌که در سال پیش رو خود، نو شویم و «بهار آوریم».
سال نو مبارک!



@IranDel_Channel

💢

🔴 #توییت_خوانی

✍️ امیررضا حق‌گویی با انتشار برشی از یک روزنامه‌ی ترکیه‌ای در سال ۱۹۳۸ میلادی، نوشت:

ترکیه از دیرباز خواهانِ نابودی زبان‌های بومی آناتولی در جهتِ هویت‌سازی جعلی تُرکی بوده است.

تیتر روزنامه ترکیه ۱۹۳۸ [میلادی]:
«کسانی که تُرکی صحبت نکنند،‌ محکوم به حبس و پرداخت جزای نقدی هستند. نصف جریمه بصورت پاداش به مخبرها داده خواهد شد.»



@IranDel_Channel

💢

🔴 گویی صدای تیشه از بیستون می‌آید...

✍️ سهراب پورناظری، نوازنده و آهنگساز برجسته‌ی ایرانی با انتشار ویدئویی از تنبورنوازی خود در بیستون نوشت:

"هزار باده‌ی ناخورده - بیستون"

من زاده‌ی کرمانشاهم!
شهر عشاق، شهر شیرین، شهر خسرو، شهر فرهاد و بیستون.
بیستون برای ایرانیان، شناسنامه و برای ما کرمانشاهیان جایگاه زاده شدن عشق است.

سرآغاز داستانِ عاشقی من بر این کوه در روزگار کودکی است.
هر بار که در دامنش آرام گرفتم، صدای پای انسانْ‌خداهای ایرانشهر در گوشم پیچید، صدای پای شاهانِ نگاهبان ایران و صدای پای لشکریانِ هخامنشی، اشکانی و ساسانی.

گرامیان، نواختن در دل این کوه آرزوی دیرینه‌ی من بود که این فرصت، نوروز یکهزار و چهارصد و سه‌ رخصت داد و این نغمه‌های بداهه، بازتاب نجوای روح بیستون به ترجمانِ تنبور، ساز هزاران ساله‌ی مردمان این دیار در جان من است.
بیستون خود یک باده از آن هزار باده‌ی ناخورده‌ی این سرزمین اهورایی است.
این اثر برگ سبزی است پیشکش به پیشگاه بیستون، کرمانشاه، ایران و شما صاحبان این سرزمین یگانه.

کوچک شما
سهراب پورناظری


پ‌ن۱: جایگاه بیستون در تاریخ زندگی و تمدن انسان، جایگاهی است کم‌نظیر. در این مکان اهورایی زندگی و تمدن از انسان نخستین تا انسان امروزین جاریست. از انسان نئاندرتال تا تمدن‌های هخامنشی، اشکانی، ساسانی و ...
نام اصلی این کوه بغستان است. بغ به معنای ایزد و بغستان به مفهوم جایگاه خدایان است که با فرسایش زبان در مرور زمان به بیستون تغییر یافته است.


@IranDel_Channel

💢

🔴 بزرگداشتِ حکیم ابوالقاسم فردوسی


۲۵ و ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی؛
دانشگاه فردوسی مشهد

مهلت ارسال مقالات تا ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی


🔴 نحوه‌ی ارسال مقالات و کسب اطلاعات بیشتر:

تارنما

رایانامه:
epic.study92@um.ac.ir

#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

🎙 سرود ایران ما

با صدای زنده‌یاد جواد بدیع‌زاده
سالِ ۱۳۲۳ خورشیدی


@IranDel_Channel

💢

🔴 جستاری پیرامون سالگشتِ جنبش شیخ محمد خیابانی در شهر تبریز در فروردین ۱۲۹۹ خورشیدی

✍️ افشین جعفرزاده

جنبش ملی مشروطیت ایران در فراز و نشیب‌های خود چهره‌های گوناگونی را آفرید. یکی از آنها شیخ محمد خیابانی بود. خیابانی که زاده‌ی خامنه در ۱۲۵۹ خورشیدی در پیرامون تبریز بود، به دلیل سکونت در محله خیابان [تبریز] به خیابانی معروف شد. به تحصیل علوم دینی پرداخت و از دانش جدید و زبان‌های خارجی بویژه فرانسه غافل نبود.

اغلب روایت‌ها، خیابانی را مردی درس‌خوانده، سیاست‌دان و اهل محاسبه و موقع‌شناس و آداب‌دان می‌دانند كه دارای جذابیت و نفوذ طبیعی در بین هوادارانش بود. با آغاز جنبش مشروطه به این گروه گرایش پیدا کرد و پس از بمباران مجلس و قیام و ایستادگی و محاصره تبریز، به سپاه ستارخان پیوست. پس از فتح تهران و عزل محمدعلی‌شاه قاجار، به نمایندگی مجلس دوم انتخاب شد و به تهران رفت.

مهمترین چالش مجلس دوم، التیماتوم روسیه تزاری بود که پس از تکاپوهای مورگان شوستر آغاز شده بود‌. خیابانی در قامت نماینده‌ای جوان از مخالفان جدی تمکین به التیماتوم روسها در آذر ۱۲۹۰ [خورشیدی] بود.سخنرانی‌های پرشوری در تظاهرات علیه روسها ایراد کرد و نخستین نماینده‌ای بود که علیه آنها و التیماتوم در ۹ آذر ۱۲۹۰ سخن راند و چنین گفت: "بنده از طرف ملت ایران، كه حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاكنون برای خودشان ثابت می‌دانند، عرض می‌كنم كه ما تا امروز مستقل بوده‌ایم، در حفظ حقوق و ترقی مملكت خودمان صاحب اختیار بوده‌ایم... من با كمال جسارت و گشاده‌رویی به دولت روسیه می‌گویم كه ممكن نیست این ملت، امور كشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار كند... این اولتیماتوم به استقلالِ ایران لطمه می‌زند و شكی نیست كه فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمی‌شود!... امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نكنند."

مجلس دوم با شجاعت‌، التیماتوم بیگانه را رد کرد و به دلیل فشار روس‌ها و همراهی وثوق‌الدوله وزیر خارجه وقت و انفعال دولتمردان، مجلس دوم منحل و خیابانی مجبور به تَرکِ تهران شد. پس از سیری درخراسان و قفقاز در سال ۱۲۹۶ [خورشیدی] به تبریز بازگشت و پس از سالها حزب دموکرات را در تبریز سامان داد و ارگانش روزنامه تجدد را منتشر نمود.

کارنامه خیابانی در این سالها آکنده از تکاپوهای سیاسی در راستای اعاده‌ی مشروطیت و دفاع از کیان و استقلال ایرانی و آرمان دموکراسی و آزادی بود و جوهره‌ی تلاش‌هایش بیگانه‌ستیزی محض و البته انتقادهایی جدی که نثار دولت مرکزی به زعم او "بی‌کفایت" می‌کرد. کُنش‌های سیاسی خیابانی در این سالها مطلقاً دارای گرایشات قومی نبود.

با آغاز جنگ جهانی اول، ایران و آذربایجان دستخوش یورش بیگانگان شد و خیابانی در این سال‌ها همواره بر استقلال ملی ایران پافشاری و علیه بیگانگان موضع‌گیری‌هایی جدی داشت. با سقوط امپراتوری تزاری، تبریز به دست سپاه عثمانی اشغال شد و دولت وقت عثمانی که مشخصاً دارای گرایشاتِ الحاق‌طلبانه پانتُرکیستی بود، سعی داشت با ترویج ایده‌ی پانترکیسم و اتحاد اسلامی و معرفی عثمانی به مثابه رییسِ جهان اسلام، شکست‌های خود را با الحاق آذربایجان و قفقاز به خاک عثمانی به نوعی جبران کند. خیابانی و اغلب یارانش چون نوبری از همان ابتدا با شناختِ مقاصد بیگانگان، با سپاه عثمانی به مخالفت جدی پرداختند و همین سبب شد، فرمانده قشون عثمانی‌، او و برخی یارانش را نخست به ارومیه و سپس قارص عثمانی، تبعید کنند. در همان زمان مساواتیست‌های قفقازی که پشتوانه سپاه عثمانی را با خود داشتند نام جمهوری خود را در ژوئن ۱۹۱۸ [میلادی] برخلاف شواهد تاریخی، "آذربایجان" نامیدند و همین سبب مخالفت جدی خیابانی و اکثریت دموکرات‌های حامی او شد.

تبعید خیابانی به دلیل شکست عثمانی طولی نکشید و به تبریز بازگشت. در همان سالها آذربایجان درگیر بحران و کشتارهایی بود که گاهی توسط آشوریانِ مهاجرِ عثمانی (جیلوها) به ریاست مارشمعون و برخی ارامنه‌ی مهاجر قفقازی و برخی قبایل کُردهای شکاک به ریاست اسماعیل آقا سیمیتقو صورت می‌گرفت. تمامی این کشتارها که سبب مرگ ده‌ها هزار تن از مردم آذربایجان و بویژه مسلمانان شد، با واکنش‌های انتقادی جدی از سوی خیابانی مواجه شد و انعکاس گسترده‌ای در روزنامه تجدد داشت.


🔴 دنباله‌ی یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢