Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
زِ کوی یار میآید نسیمِ بادِ نوروزی
از این باد اَر مَدد خواهی، چراغِ دل برافروزی
چو گل گَر خُردهای داری، خدا را صرفِ عِشرت کن
که قارون را غلطها داد، سودای زراندوزی
زِ جام گل، دگر بلبل، چنان مستِ مِی لعل است
که زد بر چرخِ فیروزه، صفیرِ تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گلزار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خُلود ای دل در این فیروزهایوان نیست
مجالِ عیش فرصتدان، به فیروزی و بهروزی
طریقِ کام بخشی چیست؟ تَرکِ کام خود کردن
کلاهِ سروری آن است کَز این تَرک بردوزی
سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی
ندانم نوحهی قُمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من، غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی، و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی
جدا شد یار شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع
که حُکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طَرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هَنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروزِ جلالی نوش
که بخشد جُرعه جامَت، جهان را سازِ نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
زِ مدح آصفی خواهد جهان، عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست، محراب دل و دیده
جَبینش صبحخیزان راست روز فتح و فیروزی
✍️ حافظ شیرازی
🔴 ویدئوی پیوست، مربوط به اجرای زندهی استاد محمدرضا شجریان با همراهی داریوش پیرنیاکان (نوازنده تار) ، جمشید عندلیبی (نوازنده نی) و مرتضی اعیان (نوازنده تنبک) میباشد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
زِ کوی یار میآید نسیمِ بادِ نوروزی
از این باد اَر مَدد خواهی، چراغِ دل برافروزی
چو گل گَر خُردهای داری، خدا را صرفِ عِشرت کن
که قارون را غلطها داد، سودای زراندوزی
زِ جام گل، دگر بلبل، چنان مستِ مِی لعل است
که زد بر چرخِ فیروزه، صفیرِ تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گلزار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خُلود ای دل در این فیروزهایوان نیست
مجالِ عیش فرصتدان، به فیروزی و بهروزی
طریقِ کام بخشی چیست؟ تَرکِ کام خود کردن
کلاهِ سروری آن است کَز این تَرک بردوزی
سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی
ندانم نوحهی قُمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من، غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی، و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی
جدا شد یار شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع
که حُکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طَرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هَنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروزِ جلالی نوش
که بخشد جُرعه جامَت، جهان را سازِ نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
زِ مدح آصفی خواهد جهان، عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست، محراب دل و دیده
جَبینش صبحخیزان راست روز فتح و فیروزی
✍️ حافظ شیرازی
🔴 ویدئوی پیوست، مربوط به اجرای زندهی استاد محمدرضا شجریان با همراهی داریوش پیرنیاکان (نوازنده تار) ، جمشید عندلیبی (نوازنده نی) و مرتضی اعیان (نوازنده تنبک) میباشد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 بیست و هفتم اسفندماه زادروز عبدالحسین زرّینکوب
🔴 آنچه ایران به جهان آموخت.
✍️ عبدالحسین زرینکوب
ایران باستانی به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر میتواند امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازۀ آزادی یا بیش از آن میتواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمی که گهگاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایی در ترک دنیا و التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایی واقعی سعی در آبادانی دنیا و افزونی نعمت و برخورداری از شادیهای اینجهانی است. به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بیبهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران میکند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده، عدالتجوی و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینی و عیبجویی در باب عالم و نظام بههمپیوستۀ آن نشان کژاندیشی است. پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است همسازی با ارادۀ هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب، شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب میشود.
ایران باستانی به دنیا آموخت که ایجاد امپراتوری برخلاف آنچه نزد آشور و مصر و بابل آن اعصار معمول بود، راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی، اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع و یغما کردن حاصل دسترنج آنها با نام باج و خراج و هدیه و غنیمت نیست، با رعایت تسامح و رأفت امپراتوریای پایدارتر، فراگیرتر و ایمنتر میتوان به وجود آورد.
🔴 منبع: «آنچه ایران به جهان آموخت»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نشریۀ حافظ، شمارۀ ۶۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ص ۱۱
🔴 عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 آنچه ایران به جهان آموخت.
✍️ عبدالحسین زرینکوب
ایران باستانی به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر میتواند امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازۀ آزادی یا بیش از آن میتواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمی که گهگاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایی در ترک دنیا و التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایی واقعی سعی در آبادانی دنیا و افزونی نعمت و برخورداری از شادیهای اینجهانی است. به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بیبهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران میکند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده، عدالتجوی و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینی و عیبجویی در باب عالم و نظام بههمپیوستۀ آن نشان کژاندیشی است. پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است همسازی با ارادۀ هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب، شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب میشود.
ایران باستانی به دنیا آموخت که ایجاد امپراتوری برخلاف آنچه نزد آشور و مصر و بابل آن اعصار معمول بود، راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی، اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع و یغما کردن حاصل دسترنج آنها با نام باج و خراج و هدیه و غنیمت نیست، با رعایت تسامح و رأفت امپراتوریای پایدارتر، فراگیرتر و ایمنتر میتوان به وجود آورد.
🔴 منبع: «آنچه ایران به جهان آموخت»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نشریۀ حافظ، شمارۀ ۶۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ص ۱۱
🔴 عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تصنیفِ ماهِ من و رنگِ ابوعطا
✍️ قادر رودکیان، نوازنده سهتار و تار ایرانی و هنرمند تبریزی نوشت:
روزهای پایانِ سال و گردهم آمدن دوستانمان، بهانهای شد، تا تصنیفِ کمتر شنیدهشدهای را در دستگاه شور اجرا نموده و تقدیمتان داریم.
آهنگ از یحیی نیکنواز.
پیشاپیش نوروزتان پیروز
🔴 گروه هنرمندان:
خواننده: سودا حسنزادگان
نوازنده سهتار: قادر رودکیان
نوازنده نی: سینا امیرمطلقی
نوازنده تنبک: سودا تقیزاده
نوازنده بربت (عود): معصومه خانکیشیزاده
صدابردار: سینا بخشی
محل ضبط: تبریز، استودیو رودکی
@IranDel_Channel
💢
✍️ قادر رودکیان، نوازنده سهتار و تار ایرانی و هنرمند تبریزی نوشت:
روزهای پایانِ سال و گردهم آمدن دوستانمان، بهانهای شد، تا تصنیفِ کمتر شنیدهشدهای را در دستگاه شور اجرا نموده و تقدیمتان داریم.
آهنگ از یحیی نیکنواز.
پیشاپیش نوروزتان پیروز
🔴 گروه هنرمندان:
خواننده: سودا حسنزادگان
نوازنده سهتار: قادر رودکیان
نوازنده نی: سینا امیرمطلقی
نوازنده تنبک: سودا تقیزاده
نوازنده بربت (عود): معصومه خانکیشیزاده
صدابردار: سینا بخشی
محل ضبط: تبریز، استودیو رودکی
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 " استغفرالله! ایرانیها نوروز را برتر و گرامیتر از عیدِ رمضان و عید قربان میشمارند! آنها ارزش فراوانی برای نوروز قائلاند و آنرا بهنام عید بزرگ مینامند و در آن روز، پیکر خود را به رختهای نو میآرایند و همگان از شاه و گدا، از مرد و زن و دختر و پسر، شب و روز با ذوق و شوق، خرمی و شادمانی میکنند و تا پایان آن ماه دست به هیچ کاری نمیزنند."
🔴 [متنِ فوق] بخشی از نامهی سفیر عثمانی در ایران، به سلطان سلیمان دوم عثمانی که به مقایسهی نحوه برگزاری جشن نوروز در ایران با سایر اعیاد پرداخته است. این نامه که در اواخر صفویان نوشته شده حاکی از تعجب سفیر عثمانی از برگزاری شکوهمند جشن نوروز در ایران است.
🔴 برگرفته از کتاب “سفارتنامههای ایران” از محمد امین ریاحی خویی
@IranDel_Channel
💢
🔴 [متنِ فوق] بخشی از نامهی سفیر عثمانی در ایران، به سلطان سلیمان دوم عثمانی که به مقایسهی نحوه برگزاری جشن نوروز در ایران با سایر اعیاد پرداخته است. این نامه که در اواخر صفویان نوشته شده حاکی از تعجب سفیر عثمانی از برگزاری شکوهمند جشن نوروز در ایران است.
🔴 برگرفته از کتاب “سفارتنامههای ایران” از محمد امین ریاحی خویی
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(چهار از چهار)
✍️ احسان شیخی
پس از تهمورث پسرش - جمشید - بر تخت نشست و به آداب کیانی تاج بر سر نهاد. دیو و پری فرمانبرش شُدند و زمانه از بدی و دشمنی بَرآسود.
جهان را فزوده بِدو آبروی؛
فروزان شده تخت شاهی بِدوی
جمشید مردم را گفت: "شهریار و موبد و دارندهی فرّه ایزدی منام. همان که دستِ بَدان را از بَدی کردن کوتاه میکُند و روانها را به روشنی رهنمون میگردد."
پس دستبهکار شد و نخست جنگافزار - از جوشن و خود و تیغ تا زره آدمی و اسب - ساخت. این کار پنجاه سال از او زمان گرفت و او را چندین گنجینه جنگافزار پدید آمد. سپس به مردم آموخت که چهگونه تار و پود در هم بافند و از کتان و ابريشم و دگر چیزها پارچههای گوناگون سازند و شورند و دوزند و جامهی نیکو پوشند.
چو این کرده شد، سازِ دیگر نهاد
زمانه بِدو شاد و او نیز شاد
آنگاه پنجاه سال به کار انجمن ساختن مردم سرگرم شد. نخستین گروه را "کاتوزیان" نامید: موبدان و پرستندهگان ایزد. آنها را در کوه جایگاه داد.
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیشِ روشن جهاندارشان.
دومین گروه را "نیساریان" خواند: دلیرمَردانی جنگآور و پرآوازهکنندهی لشکر و کشور.
کهز ایشان بُوَد تختِ شاهی بهجای
وز ایشان بُوَد نامِ مردی بهپای
سومین گروه "پَسودیان" نامیده شدند: برزگران و کِشتکاران که خود کارند و دروند و ورزند و خورند و همچنین دیگران را سیر گردانند.
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی
بَرآسوده از داور و گفتگوی
چهارمین گروه را "اُهتوخوشیان" نام کرد: دستوَرزان و فنآوران و سازندهگانِ هرچیز.
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پُراَندیشه بود
پس هر گروه را پایگاه سزاوار گزید و پنحاه سال راه و روش نشان داد تا هرکس جایگاه خویش بشناسد.
که تا هرکس اندازهی خویش را
ببیند؛ بداند کم و بیش را
سپس دیوان را دستور داد تا خاک و آب بیامیزند و از گِل خشت سازند. از آن خشت و از سنگ و گچ دیوان دیوارها و ساختمانها ساختند.
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند.
آنهنگام در سنگساران کاویدن آغازید و همهگونه گوهر چون یاقوت و زمرد و سیم و زر بهدست آورد. پس به کار ساختن هرآنچه خوشبوی است و مردمان پاکیزه را نیاز است روی آورد.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشنگلاب...
گاهِ فروکاستنِ دردِ مردمان رسید و جمشید درمان و پزشکیشان آموخت. چون درنوردیدن آبها و دریاها نیاز دید، کشتی ساخت و بر آن نشست و کشور به کشور سفر کرد. پنجاه سال نیز چنین گذشت و از هنرها چیزی نماند که از سرش بگذرد و نیافریند.
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مَهی برتر آورد پای
تختی ساخت و به گوهرهای ارزشمند بیاراست و آسوده از رنجهایی که در ساختن زندگی مردم بُرده بود، بر آن نشست. پس دیوان را فرمان داد تا تخت بر شانه گیرند و در آسمان بگردانند. تخت جمشید چون خورشید در آسمان میدرخشید و مردمان را از بلندیِ بخت شاهِ فرمانروا به شگفتی وامیداشت. از آنروی مردم به پاس گرامیداشتن آن شاهِ هنرآفرین و شکوهمند که به زندهگیشان آسودهگی و درخشش بخشیده بود، شادانه و دستافشان بر تخت جمشید گوهر افشاندند و جشن گرفتند. آنروز، اول فروردین بود و چون آغاز زندگی بیرنج آدمیان بود، آنرا "نوروز" نام کردند. از آن پس، هر ساله مردمان نوروز را جشن گرفتند و به پایکوبی و شادخواری و رامشگری شادمانی کردند. جشن فرخندهی نوروز یادگار جمشید و آن شکوهِ آسودهگیآفرین است.
پینوشت:
پس از آن تختنشینیِ شکوهمند و به کرنشِ اندازهشناسی و سپاسگزاریِ مردم، جمشید راه مرگ را بر آنها بست و رنج و بدی را از جانشان دور کرد. دیوها را فرمانبر و جهان را رامِ شادی مردمان ساخت. اما اینهمه، او را به خودبینی انداخت و خود را - به سبب آن هنرها که آفریده بود و آن آسودهگیها که بخشیده بود و راه مرگ را که بسته بود - خداوند خواند. مردم از او ناامید شدند و فرّه ایزدی او کاهیدن گرفت. ابلیس از آنسو اژیدهاک را به کژی و پدرکُشی رهنمون بود و مردم از اینسو از شاه خودبین و خودخواه و گردنکش به چاره میاندیشیدند. چاره اما شد دستبهدامان اژیدهاک گشتن!
🔴
بازگشت به نوشتارِ
یک از چهار
دو از چهار
سه از چهار
🔴 توصیه میشود، متنها به ترتیب از یک تا چهار مجدداً مطالعه شود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(چهار از چهار)
✍️ احسان شیخی
پس از تهمورث پسرش - جمشید - بر تخت نشست و به آداب کیانی تاج بر سر نهاد. دیو و پری فرمانبرش شُدند و زمانه از بدی و دشمنی بَرآسود.
جهان را فزوده بِدو آبروی؛
فروزان شده تخت شاهی بِدوی
جمشید مردم را گفت: "شهریار و موبد و دارندهی فرّه ایزدی منام. همان که دستِ بَدان را از بَدی کردن کوتاه میکُند و روانها را به روشنی رهنمون میگردد."
پس دستبهکار شد و نخست جنگافزار - از جوشن و خود و تیغ تا زره آدمی و اسب - ساخت. این کار پنجاه سال از او زمان گرفت و او را چندین گنجینه جنگافزار پدید آمد. سپس به مردم آموخت که چهگونه تار و پود در هم بافند و از کتان و ابريشم و دگر چیزها پارچههای گوناگون سازند و شورند و دوزند و جامهی نیکو پوشند.
چو این کرده شد، سازِ دیگر نهاد
زمانه بِدو شاد و او نیز شاد
آنگاه پنجاه سال به کار انجمن ساختن مردم سرگرم شد. نخستین گروه را "کاتوزیان" نامید: موبدان و پرستندهگان ایزد. آنها را در کوه جایگاه داد.
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیشِ روشن جهاندارشان.
دومین گروه را "نیساریان" خواند: دلیرمَردانی جنگآور و پرآوازهکنندهی لشکر و کشور.
کهز ایشان بُوَد تختِ شاهی بهجای
وز ایشان بُوَد نامِ مردی بهپای
سومین گروه "پَسودیان" نامیده شدند: برزگران و کِشتکاران که خود کارند و دروند و ورزند و خورند و همچنین دیگران را سیر گردانند.
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی
بَرآسوده از داور و گفتگوی
چهارمین گروه را "اُهتوخوشیان" نام کرد: دستوَرزان و فنآوران و سازندهگانِ هرچیز.
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پُراَندیشه بود
پس هر گروه را پایگاه سزاوار گزید و پنحاه سال راه و روش نشان داد تا هرکس جایگاه خویش بشناسد.
که تا هرکس اندازهی خویش را
ببیند؛ بداند کم و بیش را
سپس دیوان را دستور داد تا خاک و آب بیامیزند و از گِل خشت سازند. از آن خشت و از سنگ و گچ دیوان دیوارها و ساختمانها ساختند.
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند.
آنهنگام در سنگساران کاویدن آغازید و همهگونه گوهر چون یاقوت و زمرد و سیم و زر بهدست آورد. پس به کار ساختن هرآنچه خوشبوی است و مردمان پاکیزه را نیاز است روی آورد.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشنگلاب...
گاهِ فروکاستنِ دردِ مردمان رسید و جمشید درمان و پزشکیشان آموخت. چون درنوردیدن آبها و دریاها نیاز دید، کشتی ساخت و بر آن نشست و کشور به کشور سفر کرد. پنجاه سال نیز چنین گذشت و از هنرها چیزی نماند که از سرش بگذرد و نیافریند.
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مَهی برتر آورد پای
تختی ساخت و به گوهرهای ارزشمند بیاراست و آسوده از رنجهایی که در ساختن زندگی مردم بُرده بود، بر آن نشست. پس دیوان را فرمان داد تا تخت بر شانه گیرند و در آسمان بگردانند. تخت جمشید چون خورشید در آسمان میدرخشید و مردمان را از بلندیِ بخت شاهِ فرمانروا به شگفتی وامیداشت. از آنروی مردم به پاس گرامیداشتن آن شاهِ هنرآفرین و شکوهمند که به زندهگیشان آسودهگی و درخشش بخشیده بود، شادانه و دستافشان بر تخت جمشید گوهر افشاندند و جشن گرفتند. آنروز، اول فروردین بود و چون آغاز زندگی بیرنج آدمیان بود، آنرا "نوروز" نام کردند. از آن پس، هر ساله مردمان نوروز را جشن گرفتند و به پایکوبی و شادخواری و رامشگری شادمانی کردند. جشن فرخندهی نوروز یادگار جمشید و آن شکوهِ آسودهگیآفرین است.
پینوشت:
پس از آن تختنشینیِ شکوهمند و به کرنشِ اندازهشناسی و سپاسگزاریِ مردم، جمشید راه مرگ را بر آنها بست و رنج و بدی را از جانشان دور کرد. دیوها را فرمانبر و جهان را رامِ شادی مردمان ساخت. اما اینهمه، او را به خودبینی انداخت و خود را - به سبب آن هنرها که آفریده بود و آن آسودهگیها که بخشیده بود و راه مرگ را که بسته بود - خداوند خواند. مردم از او ناامید شدند و فرّه ایزدی او کاهیدن گرفت. ابلیس از آنسو اژیدهاک را به کژی و پدرکُشی رهنمون بود و مردم از اینسو از شاه خودبین و خودخواه و گردنکش به چاره میاندیشیدند. چاره اما شد دستبهدامان اژیدهاک گشتن!
🔴
بازگشت به نوشتارِ
یک از چهار
دو از چهار
سه از چهار
🔴 توصیه میشود، متنها به ترتیب از یک تا چهار مجدداً مطالعه شود.
@IranDel_Channel
💢
📷 نشانوارهی (لوگو) گوگل در آستانه نوروزِ پیروز
شرکت گوگل با طرحی از «پندار یوسفی»، طراح و مدیر ایرانی تیم UX گوگل ترنسلیت به مناسبت فرارسیدن نوروز و سال نو ایرانی، نشانواره خود را تغییر داد.
در این نشانوارهی نو، نشانههایی از فرهنگ ایرانی شامل طرحهای پیچیده گل، خوشنویسی و هفتسین به وضوح دیده میشود.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
شرکت گوگل با طرحی از «پندار یوسفی»، طراح و مدیر ایرانی تیم UX گوگل ترنسلیت به مناسبت فرارسیدن نوروز و سال نو ایرانی، نشانواره خود را تغییر داد.
در این نشانوارهی نو، نشانههایی از فرهنگ ایرانی شامل طرحهای پیچیده گل، خوشنویسی و هفتسین به وضوح دیده میشود.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
ایراندل | IranDel
🎥 همای سعادت در ارتفاعات البرز در حوالی شهر طالقانِ ایران دیده شد. هما، پرندهای افسانهای در فرهنگِ ایرانی، نماد سعادت و خوشبختی است که دیدن آن در طبیعت به ندرت اتفاق میافتد. این پرنده در افسانهها، اساطیر و ادبیات ایرانی نقش پررنگی دارد و در کندهکاریها…
🔴 همای همایون
✍️ میلاد عظیمی
سال ۱۴۰۲ را با دیده شدن ناگهانی هما به یاد خواهم آورد. همای همایون. طایرِ غایبازنظر که گفتهاند: «همایون زِ کم دیدن آمد همای». مرغِ دورپروازِ آسمانِ اسطوره و راز. دورپروازتر از هر پرنده. زیر پرآورندهٔ هر ستیغ. فرخفالِ فرخندهفر. با شاهپری سایهگستر و فرهمند. همانکه گفت: «تو هیچ سایه همایونتر از همای مدان».
بر درفش و چتر و تخت ایرانیان نشان پیکرش بود. به قصد تبرک. با زر و گوهر تندیسش را میساختند. برای بشگونی. پَرِ خجستهاش آویزۀ تاج شاهان بود. تا فال نیکو گرفته آید. دودی که از پرش برمیخاست رمانندۀ خرفستران بود. هر که دست و لب به خونش میآغشت به دست و پای میمرد. و چشمهای سرخش که شاعران به شراب و اشک مانندهاش کردهاند. مرغ ارمغانآور انگور. درآمیخته با شراب. به خواب دیدنش هم مژدهبخش برکت و باران و خوشی و دوستکامی بود.
فری آن جثهٔ کلانش. آن تنِ مبارکِ نیرومندش. پیروزمندِ بیآزار. با بوم صبور و با زاغ بردبار. خرسند اندکخوار. کمشهوت. بلندهمت. لب به جیفه نیالاینده. خاموش هنرنمای. گیتیآرای. شکاننده و فروبرنده و گدازندهٔ هر استخوان تیز. فراخحوصله. چونان ایران که به صبر و ثبات هر استخوان صعب برندهای را بشکند و فروبرد و بگدازد و بگوارد. باورنکنی؟ گنبد سلطانیه و مسجد گوهرشاد و شاهنامهٔ بایسنغری گواهان تاریخ بر این چینهدان شگرف وحشیگوار.
مرغ رمز. مرغ راز. طرف تشبیه برای عقل و عدل و انصاف؛ این گوهران گمبوده؛ آرزوهای در محاقمانده: «همای عدل ملِک استخوان ظلم خورد».
اگر خرد دانای پیشینه نهیب میزد که: «دولت نبخشد همای»، باب تأویل به رویش گشوده بود که:
خورش ده به گنجشک و کبک و حمام
که یک روزت افتد همایی بهدام
تا مرغ کنارهجو به یاری تأویل همچنان در میانه باشد.
مرغ امید. مرغ امید. که در تنگنای فروبستگی بال میگشاید و سایه میافکند. زیر فرهٔ پرش چه یک نفر چه یک شهر و چه ایرانشهر. گشایش و رهایش میآورد. دادگر و دادگری. شادی و شادبختی. رمزی است برای بهروزی نابیوسان وقتی هر راه چاره بسته مینماید. زایش خورشید است در اقصای زمستان. آتش نمیرنده در ظلمت زمهریر. تا ایران، مأیوس و مستأصل نشود و تاب و طاقت بیاورد. بماند که فردا روز بهتری است.
بدو گفت گیو ای سپهدار شاه
چه بودت که اندیشه کردی تباه؟
چو رستم بیاید بدین رزمگاه
بدیها سرآید همه بر سپاه
نباشد ز یزدان کسی ناامید
اگر شب شود روی روز سپید
ترا سلامت باد ای طایر قدسی ای مرغ ایران! سپاست باد که رخ نمودی و ما را با خود به آفاق اساطیر بردی. به اقلیم ایماها و اشارهها. شاد باش که هنوز انبوهی از ایرانیان، بهرغم مدعیان، به دیدنت شادند.
ای سایهٔ پرّ تو همایون
ای دیدن روی تو مبارک
@IranDel_Channel
💢
🔴 همای همایون
✍️ میلاد عظیمی
سال ۱۴۰۲ را با دیده شدن ناگهانی هما به یاد خواهم آورد. همای همایون. طایرِ غایبازنظر که گفتهاند: «همایون زِ کم دیدن آمد همای». مرغِ دورپروازِ آسمانِ اسطوره و راز. دورپروازتر از هر پرنده. زیر پرآورندهٔ هر ستیغ. فرخفالِ فرخندهفر. با شاهپری سایهگستر و فرهمند. همانکه گفت: «تو هیچ سایه همایونتر از همای مدان».
بر درفش و چتر و تخت ایرانیان نشان پیکرش بود. به قصد تبرک. با زر و گوهر تندیسش را میساختند. برای بشگونی. پَرِ خجستهاش آویزۀ تاج شاهان بود. تا فال نیکو گرفته آید. دودی که از پرش برمیخاست رمانندۀ خرفستران بود. هر که دست و لب به خونش میآغشت به دست و پای میمرد. و چشمهای سرخش که شاعران به شراب و اشک مانندهاش کردهاند. مرغ ارمغانآور انگور. درآمیخته با شراب. به خواب دیدنش هم مژدهبخش برکت و باران و خوشی و دوستکامی بود.
فری آن جثهٔ کلانش. آن تنِ مبارکِ نیرومندش. پیروزمندِ بیآزار. با بوم صبور و با زاغ بردبار. خرسند اندکخوار. کمشهوت. بلندهمت. لب به جیفه نیالاینده. خاموش هنرنمای. گیتیآرای. شکاننده و فروبرنده و گدازندهٔ هر استخوان تیز. فراخحوصله. چونان ایران که به صبر و ثبات هر استخوان صعب برندهای را بشکند و فروبرد و بگدازد و بگوارد. باورنکنی؟ گنبد سلطانیه و مسجد گوهرشاد و شاهنامهٔ بایسنغری گواهان تاریخ بر این چینهدان شگرف وحشیگوار.
مرغ رمز. مرغ راز. طرف تشبیه برای عقل و عدل و انصاف؛ این گوهران گمبوده؛ آرزوهای در محاقمانده: «همای عدل ملِک استخوان ظلم خورد».
اگر خرد دانای پیشینه نهیب میزد که: «دولت نبخشد همای»، باب تأویل به رویش گشوده بود که:
خورش ده به گنجشک و کبک و حمام
که یک روزت افتد همایی بهدام
تا مرغ کنارهجو به یاری تأویل همچنان در میانه باشد.
مرغ امید. مرغ امید. که در تنگنای فروبستگی بال میگشاید و سایه میافکند. زیر فرهٔ پرش چه یک نفر چه یک شهر و چه ایرانشهر. گشایش و رهایش میآورد. دادگر و دادگری. شادی و شادبختی. رمزی است برای بهروزی نابیوسان وقتی هر راه چاره بسته مینماید. زایش خورشید است در اقصای زمستان. آتش نمیرنده در ظلمت زمهریر. تا ایران، مأیوس و مستأصل نشود و تاب و طاقت بیاورد. بماند که فردا روز بهتری است.
بدو گفت گیو ای سپهدار شاه
چه بودت که اندیشه کردی تباه؟
چو رستم بیاید بدین رزمگاه
بدیها سرآید همه بر سپاه
نباشد ز یزدان کسی ناامید
اگر شب شود روی روز سپید
ترا سلامت باد ای طایر قدسی ای مرغ ایران! سپاست باد که رخ نمودی و ما را با خود به آفاق اساطیر بردی. به اقلیم ایماها و اشارهها. شاد باش که هنوز انبوهی از ایرانیان، بهرغم مدعیان، به دیدنت شادند.
ای سایهٔ پرّ تو همایون
ای دیدن روی تو مبارک
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🎥 همای سعادت در ارتفاعات البرز در حوالی شهر طالقانِ ایران دیده شد.
هما، پرندهای افسانهای در فرهنگِ ایرانی، نماد سعادت و خوشبختی است که دیدن آن در طبیعت به ندرت اتفاق میافتد.
این پرنده در افسانهها، اساطیر و ادبیات ایرانی نقش پررنگی دارد و در کندهکاریها…
هما، پرندهای افسانهای در فرهنگِ ایرانی، نماد سعادت و خوشبختی است که دیدن آن در طبیعت به ندرت اتفاق میافتد.
این پرنده در افسانهها، اساطیر و ادبیات ایرانی نقش پررنگی دارد و در کندهکاریها…
🔴 ملی شدن صنعت نفت و طرح یک پرسش اساسی
✍️ سالار سیفالدینی، دکترای جغرافیای سیاسی
باورش سخت است اما ایران دههی ۱۳۲٠ خورشیدی، یعنی ایرانِ بیطرف، ولی اشغال شده یا کشور شکست خورده در جنگ جهانی، دو پیروزی سیاسی مهم علیه دولِ پیروز آن روزگار بدست آورد که مثل بمب در جهان صدا کرد.
یکی تخلیهی شمال [ایران] از سوی ارتش سرخ و شکستِ ایادی فرقهی وابسته به شوروی در آذربایجان و کُردستان؛ و دوم خلع یدِ شرکت نفت ایران و انگلیس (BP امروز) در نتیجه پیروزی ایران در لاهه و به بار نشستنِ "نهضت ملی".
به این ترتیب ایران تنها دولتی بود که توانست در اوج جنگ سرد، شکستهای معنادارِ سیاسی به هر یک از رهبران دو قطب بزرگ، تحمیل کند.
۲۹ اسفند، سالروز "ملی شدن صنعت نفت ایران"، پس از یک نهضت ملیگرایانه جدی از اواسط دههی ۱۳۲٠ تا ۱۳۳۲ [خورشیدی] است. "نهضت ملی شدن نفت" را چه دوست داشته باشیم و چه اینکه آن را "دولتیسازی صنعت نفت" بدانیم، برای خاطرهی سیاسی ایرانیان اهمیت دارد. بسیاری از احزاب و جریانهای فکری، از احزاب خوب تا احزاب خیلی بد، در این سالها تأسیس و یا بذرشان در این دوره کاشته شده است. بنابراین هر حرکت مهم سیاسی که امروز میبینید، ریشهای در آن دوره دارد.
گرامیداشتِ "نهضت ملی"، قابل تقلیل به اختلافات بعدی [محمدرضا] شاه و مصدق نیست، همانطور که "نهضت ملی نفت" قابل تقلیل به شخص [محمد] مصدق نیست زیرا سیاست ملی عرصه دنبال کردنِ منافعِ عمومی است، نه امور شخصی.
در شرایط آن زمان، "بهترین" کسی که میتوانست به عنوان رئیس دستگاه اجرایی کشور را نمایندگی کند، مصدق بود، مصدق نیز نخستوزیر مشروطه بود و از طرف [محمدرضا] شاه به مجلس معرفی شد. بنابراین کوشش برای به وادی فراموشی سپردن خاطرهی "نهضت ملی" یا نکوهش مصدق در این روز به خاطر آنچه که در ۱۳۳۲ [خورشیدی] رخ داد، یک خودکشی دسته جمعی از حیث سیاسی است.
زمان طرحِ دعوای شاه و مصدق (اگر لزومی داشته باشد!) به صورت سنتی مرداد ماه است، اما ۲۹ اسفند زمان طرح پرسشهای فاضلانهتر پیرامونِ یک پیروزی بزرگ ملی است. به هر حال همانطور که قوام، استالین را با هنر دیپلماسی شکست داد، مصدق نیز در دادگاه لاهه بر چرچیل چیره شد، اگرچه در هر دو مقطع زمانی، شاه با هر دو نخست وزیر اختلافات بسیار جدی داشت، اما اختلافات دیگر، مانع از همکاری آنها در مسائل بالا نشد. به طوری که او با قوام در شکستِ متجاسرین فرقه، همکاری کرد و با مصدق نیز در ملی کردن نفت شرکت کرد. اما اختلافات بعدی آنها، گرههای دیگری است که به دلیل بازیهای قدرت و تغییر رابطهی نیروها ظاهر شد.
پیروزی دیپلماتیک و سیاسی بر روس و انگلیس در این دهه، در مجموع به ملت ایران و تمامی نیروهای داخل در نهضتهای آزادیبخش (اعم از نجات آذربایجان و نهضت ملی) تعلق دارد و قابل تقلیل به اشخاص، اعم از قوام، شاه و مصدق نیست.
خِرد حکم میکند که ما امروزه تصویر بزرگتر را ببنیم نه اینکه خود را به جای فعالان سیاسی دهه ۱۳۳۰ [خورشیدی] گذاشته و مانند آنان قلم بزنیم یا سخن بگوئیم، این روش همانطور که هیچ معنای سیاسی خاصی ندارد، ما را به هیچ راهی رهنمون نخواهد شد، تازه اگر بیراهه جدیدی نگشاید.
پرسش اساسی ما:
اینکه «چگونه کشوری که در جنگ دوم، از متفقین شکست خورد، توانست خود را به کیفیتی متحد کند که چند سال بعد، دو قطب اصلی متفقین را دوبار از طرقِ سیاسی شکست دهد؟» باید موضوع پرسشِ کنشگران و پژوهشگران امروز باشد، نه دعوای نازل و پوسیده کوچه بازاری یا به قول یکی از رجال آن زمان «جنگ صلیبی هشتاد ساله»!
@IranDel_Channel
💢
🔴 ملی شدن صنعت نفت و طرح یک پرسش اساسی
✍️ سالار سیفالدینی، دکترای جغرافیای سیاسی
باورش سخت است اما ایران دههی ۱۳۲٠ خورشیدی، یعنی ایرانِ بیطرف، ولی اشغال شده یا کشور شکست خورده در جنگ جهانی، دو پیروزی سیاسی مهم علیه دولِ پیروز آن روزگار بدست آورد که مثل بمب در جهان صدا کرد.
یکی تخلیهی شمال [ایران] از سوی ارتش سرخ و شکستِ ایادی فرقهی وابسته به شوروی در آذربایجان و کُردستان؛ و دوم خلع یدِ شرکت نفت ایران و انگلیس (BP امروز) در نتیجه پیروزی ایران در لاهه و به بار نشستنِ "نهضت ملی".
به این ترتیب ایران تنها دولتی بود که توانست در اوج جنگ سرد، شکستهای معنادارِ سیاسی به هر یک از رهبران دو قطب بزرگ، تحمیل کند.
۲۹ اسفند، سالروز "ملی شدن صنعت نفت ایران"، پس از یک نهضت ملیگرایانه جدی از اواسط دههی ۱۳۲٠ تا ۱۳۳۲ [خورشیدی] است. "نهضت ملی شدن نفت" را چه دوست داشته باشیم و چه اینکه آن را "دولتیسازی صنعت نفت" بدانیم، برای خاطرهی سیاسی ایرانیان اهمیت دارد. بسیاری از احزاب و جریانهای فکری، از احزاب خوب تا احزاب خیلی بد، در این سالها تأسیس و یا بذرشان در این دوره کاشته شده است. بنابراین هر حرکت مهم سیاسی که امروز میبینید، ریشهای در آن دوره دارد.
گرامیداشتِ "نهضت ملی"، قابل تقلیل به اختلافات بعدی [محمدرضا] شاه و مصدق نیست، همانطور که "نهضت ملی نفت" قابل تقلیل به شخص [محمد] مصدق نیست زیرا سیاست ملی عرصه دنبال کردنِ منافعِ عمومی است، نه امور شخصی.
در شرایط آن زمان، "بهترین" کسی که میتوانست به عنوان رئیس دستگاه اجرایی کشور را نمایندگی کند، مصدق بود، مصدق نیز نخستوزیر مشروطه بود و از طرف [محمدرضا] شاه به مجلس معرفی شد. بنابراین کوشش برای به وادی فراموشی سپردن خاطرهی "نهضت ملی" یا نکوهش مصدق در این روز به خاطر آنچه که در ۱۳۳۲ [خورشیدی] رخ داد، یک خودکشی دسته جمعی از حیث سیاسی است.
زمان طرحِ دعوای شاه و مصدق (اگر لزومی داشته باشد!) به صورت سنتی مرداد ماه است، اما ۲۹ اسفند زمان طرح پرسشهای فاضلانهتر پیرامونِ یک پیروزی بزرگ ملی است. به هر حال همانطور که قوام، استالین را با هنر دیپلماسی شکست داد، مصدق نیز در دادگاه لاهه بر چرچیل چیره شد، اگرچه در هر دو مقطع زمانی، شاه با هر دو نخست وزیر اختلافات بسیار جدی داشت، اما اختلافات دیگر، مانع از همکاری آنها در مسائل بالا نشد. به طوری که او با قوام در شکستِ متجاسرین فرقه، همکاری کرد و با مصدق نیز در ملی کردن نفت شرکت کرد. اما اختلافات بعدی آنها، گرههای دیگری است که به دلیل بازیهای قدرت و تغییر رابطهی نیروها ظاهر شد.
پیروزی دیپلماتیک و سیاسی بر روس و انگلیس در این دهه، در مجموع به ملت ایران و تمامی نیروهای داخل در نهضتهای آزادیبخش (اعم از نجات آذربایجان و نهضت ملی) تعلق دارد و قابل تقلیل به اشخاص، اعم از قوام، شاه و مصدق نیست.
خِرد حکم میکند که ما امروزه تصویر بزرگتر را ببنیم نه اینکه خود را به جای فعالان سیاسی دهه ۱۳۳۰ [خورشیدی] گذاشته و مانند آنان قلم بزنیم یا سخن بگوئیم، این روش همانطور که هیچ معنای سیاسی خاصی ندارد، ما را به هیچ راهی رهنمون نخواهد شد، تازه اگر بیراهه جدیدی نگشاید.
پرسش اساسی ما:
اینکه «چگونه کشوری که در جنگ دوم، از متفقین شکست خورد، توانست خود را به کیفیتی متحد کند که چند سال بعد، دو قطب اصلی متفقین را دوبار از طرقِ سیاسی شکست دهد؟» باید موضوع پرسشِ کنشگران و پژوهشگران امروز باشد، نه دعوای نازل و پوسیده کوچه بازاری یا به قول یکی از رجال آن زمان «جنگ صلیبی هشتاد ساله»!
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
🔴 ستیز با ماهی سرخ
🔴 ابتذال رمانتیک در سبزگرایی
✍️ ناصر کرمی، دکترای محیطزیست
بخشهایی از متن:
گروهی سبزه نوروز را اتلاف منابع غذایی و گذاشتن ماهی قرمز در سفره هفتسین را بیاعتنایی به حقوق حیوانات میدانند. در این مقاله، ناصر کرمی بحث میکند که این گروه به «بافتار» و «مقیاس» موضوع مورد بحث توجه ندارد.
اگر به عنوان بخشی از سبک زندگی شخصی آن را دوست ندارید البته که میتوانید آن را نگهداری نکنید و به اطرافیان نیز توصیه کنید برای عدم خرید ماهی سرخ. اما اگر به بهانهی ماهی سرخ کنار کسانی میایستید که همه روزهای سال مأموریت دارند به ایران سنگ بیندازند و علیه آن فعالیت کنند این دیگر دغدغه شخصی شما نیست. اتفاقاً بافتار بحث هم همینجا معنا پیدا میکند. عمده این بحث کراهت سبزه و ماهی نوروز را مأموران آتشبهاختیار فضای سایبری به پیش میبرند، یعنی منکران نه فقط تاریخ ایران بلکه حتی تمامیت ارضی و همبستگی ملی آن. مقیاس این است که اندک وجه محیط زیستی ماهی سرخ را در جای خودش و بافتار مناسب خودش طرح کنیم. خارج از آن مقیاس چیزی در انگیزه شما میلنگد. تردید برمیانگیزد.
🔴 متن کامل یادداشت را بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 ستیز با ماهی سرخ
🔴 ابتذال رمانتیک در سبزگرایی
✍️ ناصر کرمی، دکترای محیطزیست
بخشهایی از متن:
گروهی سبزه نوروز را اتلاف منابع غذایی و گذاشتن ماهی قرمز در سفره هفتسین را بیاعتنایی به حقوق حیوانات میدانند. در این مقاله، ناصر کرمی بحث میکند که این گروه به «بافتار» و «مقیاس» موضوع مورد بحث توجه ندارد.
اگر به عنوان بخشی از سبک زندگی شخصی آن را دوست ندارید البته که میتوانید آن را نگهداری نکنید و به اطرافیان نیز توصیه کنید برای عدم خرید ماهی سرخ. اما اگر به بهانهی ماهی سرخ کنار کسانی میایستید که همه روزهای سال مأموریت دارند به ایران سنگ بیندازند و علیه آن فعالیت کنند این دیگر دغدغه شخصی شما نیست. اتفاقاً بافتار بحث هم همینجا معنا پیدا میکند. عمده این بحث کراهت سبزه و ماهی نوروز را مأموران آتشبهاختیار فضای سایبری به پیش میبرند، یعنی منکران نه فقط تاریخ ایران بلکه حتی تمامیت ارضی و همبستگی ملی آن. مقیاس این است که اندک وجه محیط زیستی ماهی سرخ را در جای خودش و بافتار مناسب خودش طرح کنیم. خارج از آن مقیاس چیزی در انگیزه شما میلنگد. تردید برمیانگیزد.
🔴 متن کامل یادداشت را بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 ستیز با ماهی سرخ 🔴 ابتذال در سبزگرایی ✍️ ناصر کرمی، دکترای محیطزیست احتمالا بتوان ستیز با ماهی و سبزهی سفرهی هفتسین را شکلِ لطیفی از ابتذال در سبزگرایی تعبیر کرد. نمیتوان توقع داشت همگان بی چندوچون چنین گزارهای را بپذیرند. با چندوچونش را هم قطعاً…
Forwarded from ایراندل | IranDel
.
🔴 نوروز
✍ دکتر پرویز ناتل خانلری
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار
جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
🔴 منبع: نوروز ، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶
🔴 پینوشت:
بیست و نهم اسفند ماه، زادروز زندهیاد دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد عالیرتبه دانشگاه تهران، ادیب و محقق خستگیناپذیر ادبیات فاخر فارسی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروز
✍ دکتر پرویز ناتل خانلری
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار
جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
🔴 منبع: نوروز ، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶
🔴 پینوشت:
بیست و نهم اسفند ماه، زادروز زندهیاد دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد عالیرتبه دانشگاه تهران، ادیب و محقق خستگیناپذیر ادبیات فاخر فارسی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Naghmey Noorozi
Gholamhossein Banan
🎼 نوروزخوانی و بهاریهها
🎼 تصنیف نغمهی نوروزی
دستگاه: شور
شاعر: رهی معیری
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
گل من بوستان گشته رويت
چمن از گل شد، چون سر کويت
بلبل از مستی هر نفس نغمهای سر کند
سبزه درگيرد روی صحرا را
لاله آرايد چهر زيبا را
قطره باران چهره لاله را تر کند
@IranDel_Channel
💢
🎼 تصنیف نغمهی نوروزی
دستگاه: شور
شاعر: رهی معیری
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
گل من بوستان گشته رويت
چمن از گل شد، چون سر کويت
بلبل از مستی هر نفس نغمهای سر کند
سبزه درگيرد روی صحرا را
لاله آرايد چهر زيبا را
قطره باران چهره لاله را تر کند
@IranDel_Channel
💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستند نوروز
کاری از گروه رسانهای انجمن افراز
نویسنده و کارگردان: بهرام روشنضمیر، دانشجوی دکترای تاریخ در مدرسه مطالعات عالی پاریس
(#مستند ده سال پیش ساخته شده است.)
@IranDel_Channel
💢
کاری از گروه رسانهای انجمن افراز
نویسنده و کارگردان: بهرام روشنضمیر، دانشجوی دکترای تاریخ در مدرسه مطالعات عالی پاریس
(#مستند ده سال پیش ساخته شده است.)
@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
نوروزِ جمشیدی دیگر بار به ایران رسید.
قدمش پُر خیر و برکت باد.
هر روزِ ایران، نوروز
بختش پیروز
و تمام نوییها برای ایران باد.
فرخنده و همایون باد جشنِ ملّی نوروز و سال نوی ایرانی
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
ویدیو پیوست:
ویدئو - انیمیشن «نوروز»
خواننده: همایون شجریان
آهنگساز: سهراب پورناظری
@IranDel_Channel
💢
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
(سعدی شیرازی)
نوروزِ جمشیدی دیگر بار به ایران رسید.
قدمش پُر خیر و برکت باد.
هر روزِ ایران، نوروز
بختش پیروز
و تمام نوییها برای ایران باد.
فرخنده و همایون باد جشنِ ملّی نوروز و سال نوی ایرانی
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
ویدیو پیوست:
ویدئو - انیمیشن «نوروز»
خواننده: همایون شجریان
آهنگساز: سهراب پورناظری
@IranDel_Channel
💢
🔴
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روزِ نو خواندند
سر سالِ نو هرمزِ فرودین
بر آسوده از رنج، روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
مِی و جام و رامشگران خواستند
چنین جشنِ فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروانِ یادگار
(حکیم فردوسی توسی)
نوروز خسروانی؛
نوروز جمشیدی فرخنده و همایون باد.
@IranDel_Channel
💢
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روزِ نو خواندند
سر سالِ نو هرمزِ فرودین
بر آسوده از رنج، روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
مِی و جام و رامشگران خواستند
چنین جشنِ فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروانِ یادگار
(حکیم فردوسی توسی)
نوروز خسروانی؛
نوروز جمشیدی فرخنده و همایون باد.
@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 توصیه به مهرِ میهن، ایراندوستی و حفظ تمامیت ارضی و یادکردی از زندهیاد دکتر جواد طباطبایی تبریزی در ویژهبرنامهی نوروزی شبکه یک سیما:
ایران را باید دوست داشته باشیم و کسی نمیتواند ایران را تَرک کُند، چرا؟ چون که ایران، شهریست یا کشوریست با آن سابقهی ۳ یا ۷ هزار سال اجازه نمیدهد، فرزندش از این شهر برود.
@IranDel_Channel
💢
ایران را باید دوست داشته باشیم و کسی نمیتواند ایران را تَرک کُند، چرا؟ چون که ایران، شهریست یا کشوریست با آن سابقهی ۳ یا ۷ هزار سال اجازه نمیدهد، فرزندش از این شهر برود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 نظام سنت در ایران
قطران تبریزی، شاعر نامدار ایرانی در سدهی پنجم هجری در روزهای تقارنِ رمضان و نوروز، خطاب به ابونصر مملان، حاکم نخجوان مینویسد:
خجسته بادت نوروز و روزه و هموار
هزار روزه و نوروز بُگذران ایدون
یکی به توبه و طاعت، به عهدِ پیغمبر
یکی به رامش و رادی به رسمِ افریدون
@IranDel_Channel
💢
🔴 نظام سنت در ایران
قطران تبریزی، شاعر نامدار ایرانی در سدهی پنجم هجری در روزهای تقارنِ رمضان و نوروز، خطاب به ابونصر مملان، حاکم نخجوان مینویسد:
خجسته بادت نوروز و روزه و هموار
هزار روزه و نوروز بُگذران ایدون
یکی به توبه و طاعت، به عهدِ پیغمبر
یکی به رامش و رادی به رسمِ افریدون
@IranDel_Channel
💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
نوروز آمد؛ پیروز آمد
خواننده: بانو هایده
آهنگساز: انوشیروان روحانی
ترانهسرا: بیژن سمندر شیرازی
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
نوروز آمد؛ پیروز آمد
خواننده: بانو هایده
آهنگساز: انوشیروان روحانی
ترانهسرا: بیژن سمندر شیرازی
@IranDel_Channel
💢
ایراندل | IranDel
🎥 توصیه به مهرِ میهن، ایراندوستی و حفظ تمامیت ارضی و یادکردی از زندهیاد دکتر جواد طباطبایی تبریزی در ویژهبرنامهی نوروزی شبکه یک سیما: ایران را باید دوست داشته باشیم و کسی نمیتواند ایران را تَرک کُند، چرا؟ چون که ایران، شهریست یا کشوریست با آن سابقهی…
🔴 «اندیشۀ ایرانشهری» نامیرا است
✍️ رضا کدخدازاده، دانشآموختهی علم سیاست و کنشگر سیاسی و مدنی ارومیهای، با اشاره به توصیه به مهرِ میهن و ایراندوستی و یادکرد زندهیاد دکتر جواد طباطبایی در آنتن زندهی نوروزی شبکه یک سیما، نوشت:
منصور، خلیفه عباسی، از خلفایی بود که کین زیادی با ایران و ایرانی داشت و همو قاتل ابومسلم خراسانی و بسیاری از اندیشمندانِ وطنپرست ایرانی شد. با این حال، وقتی دولتش سامانی گرفت، چارهای نیافت جز اینکه در برابر هر آنچه از اندیشه و فرهنگ ایرانشهر، سرچشمه میگیرد، سر خم کند. چنین بود که از آن پس، در دربار او در بغداد نیز، نوروز را بسانِ روزگارِ ساسانیِ ایرانشهر برپا داشتند.
باری «اندیشۀ ایرانشهری» نامیرا است و این نامیرایی نه فقط در «آنجاهایی که باید»، بلکه در «آنجاهایی که نباید» نیز رُخ مینمایاند!
صداوسیمای ج.ا.ا نیز یکی از همین «آنجاهایی که نباید» از اندیشهی ایرانشهری و شارحِ نیکونهاد آن در روزگارِ ما، روانشاد استاد سید جواد طباطبایی، سخنی گفته شود. (البته که هیچ بعید نیست امیرحسین مدرس بابت این اظهارات توبیخ شده باشد!). اما گفته شد. گفته شد، چون میراثِ ایرانشهر، چیزهایی نیستند که با دستورالعمل و بخشنامه و بیانیه و فحّاشی ... به مُحاق روند. درست مثل نوروز که در دربارِ خلیفه عباسی و مغول هم برپا شد...!
نوروز فرخنده و پیروز باد...
پاینده ایران
@IranDel_Channel
💢
🔴 «اندیشۀ ایرانشهری» نامیرا است
✍️ رضا کدخدازاده، دانشآموختهی علم سیاست و کنشگر سیاسی و مدنی ارومیهای، با اشاره به توصیه به مهرِ میهن و ایراندوستی و یادکرد زندهیاد دکتر جواد طباطبایی در آنتن زندهی نوروزی شبکه یک سیما، نوشت:
منصور، خلیفه عباسی، از خلفایی بود که کین زیادی با ایران و ایرانی داشت و همو قاتل ابومسلم خراسانی و بسیاری از اندیشمندانِ وطنپرست ایرانی شد. با این حال، وقتی دولتش سامانی گرفت، چارهای نیافت جز اینکه در برابر هر آنچه از اندیشه و فرهنگ ایرانشهر، سرچشمه میگیرد، سر خم کند. چنین بود که از آن پس، در دربار او در بغداد نیز، نوروز را بسانِ روزگارِ ساسانیِ ایرانشهر برپا داشتند.
باری «اندیشۀ ایرانشهری» نامیرا است و این نامیرایی نه فقط در «آنجاهایی که باید»، بلکه در «آنجاهایی که نباید» نیز رُخ مینمایاند!
صداوسیمای ج.ا.ا نیز یکی از همین «آنجاهایی که نباید» از اندیشهی ایرانشهری و شارحِ نیکونهاد آن در روزگارِ ما، روانشاد استاد سید جواد طباطبایی، سخنی گفته شود. (البته که هیچ بعید نیست امیرحسین مدرس بابت این اظهارات توبیخ شده باشد!). اما گفته شد. گفته شد، چون میراثِ ایرانشهر، چیزهایی نیستند که با دستورالعمل و بخشنامه و بیانیه و فحّاشی ... به مُحاق روند. درست مثل نوروز که در دربارِ خلیفه عباسی و مغول هم برپا شد...!
نوروز فرخنده و پیروز باد...
پاینده ایران
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
🎥 توصیه به مهرِ میهن، ایراندوستی و حفظ تمامیت ارضی و یادکردی از زندهیاد دکتر جواد طباطبایی تبریزی در ویژهبرنامهی نوروزی شبکه یک سیما:
ایران را باید دوست داشته باشیم و کسی نمیتواند ایران را تَرک کُند، چرا؟ چون که ایران، شهریست یا کشوریست با آن سابقهی…
ایران را باید دوست داشته باشیم و کسی نمیتواند ایران را تَرک کُند، چرا؟ چون که ایران، شهریست یا کشوریست با آن سابقهی…
🔴 نوروز در آرامگاه حافظ شیرازی
در قرن ۸ هجری، شاعری در وضعیت آشوبناک این سرزمین در خلوت خود سرود:
بر سرِ تربت ما چون گذری همّت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
و این حدود ۷۰۰ سال بعد لحظات تحویل سال ۱۴۰۳ خورشیدی بر سر تربت او (در حافظیه شیراز) است.
✍🏼 داریوش شایگان
«شما در هیچ جای دنیا سراغ ندارید که مردم بر سر مزار شاعران خود بروند و با مقبره شاعرانشان همچون زیارتگاه برخورد کنند. هر فرد ایرانی برای مثال رابطهای شخصی با حافظ دارد، اینکه آن فرد فرهیخته است یا عامی یا عارف است و رند، اهمیت چندانی ندارد، هر یک به فراخورِ حال و استعداد ذاتی خود آن را تعبیر میکنند و از آن بهره میگیرند و از خواندن اشعار وی لذت میبرند؛ به قول مولانا «هرکسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجُست اسرار من». این نشاندهندهی ارتباط عمیقی است که میان ایرانیان و شاعرانشان وجود دارد. حضور اینچنینی ایرانیان بر مزار عطار، حافظ، خیام و سعدی پدیدهای کاملاً استثنایی است.»
🔴 منبع: کتاب «پنج اقلیم حضور»، داریوش شایگان
__
🔴 گریز از عادت و نگاه دوباره به اطراف
✍️ سهند ایرانمهر
این تصویر را که میبینم به این فکر میکنم که چقدر بد است عادت کردنی که باعث شود عمق پدیدههای اطرافمان را درک نکنیم و چقدر خوب است آشنازدایی و دقت دوباره در همه چیزهای
اطرافمان.
برای مثال همین صحنه که احتمالاً برای خیلی از ما، آشنا و عادی است اما چیزهایی هست که باید از نو به آن نگاه کرد و عمق و عظمتش را یافت، مثل این نکته که این مکان، مکانی متعلق به دیروز و پریروز و صد یا سیصد سال پیش نیست، و این مزار، مزار خان و امیر و زاهد و بددینی هم نیست.
دلیل تجمع فستیوال یا بهقول امروزیها «ایوِنت» یا تلاش فلان منطقه گردشگری برای جذب گردشگر بیشتر هم نیست. دلیل تجمع، سنتی چندهزارساله است. مردمی که جمع شدهاند، از اقوام مختلف ایرانی و به تعبیری قدیمیترین «ملت» جهانند که نوروز، یکی از سنتهای پیوند دهنده و مشترکشان است. کاری که امروز با ائتلاف یک یا صد دولت یا یک یا صد بخشنامه یا یک یا صد سند تحریف شده هم امکان برگزاری خودجوشش نیست.
کسی هم که آرمیده، نه خاقان و نه خانزاده و نه امیر و نه جنگاور و نه مفتی که یک «شاعر» است و چه چیزی لطیفتر از اینکه شاعری بشود محل قرار ملتی به بهانه رسمی چندهزارساله؟ و اصلا در چندجای جهان میتوان چنین چیزی را دید؟ آن هم کدام شاعر؟
شاعری که بین مسجد و مدرسه و خانقاه و شیخ و صوفی و محتسب، خرابات را از مسیر کوچه رندان برمیگزیند، سخن از «عشق» میگوید و «بیتعلقی» از هرچه رنگ تعلق پذیرد اما بیدین و دیندار را به شعر او تعلقی است.
دلا دلالتِ خیرت کنم به راهِ نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مَفُروش
نگاه کردن عمیق به چیزهای عادی شده اطرافمان خیلی چیزها را حالیمان میکند به ویژه اگر به یاد داشته باشیم آنچه را که امروز زنده و پرخروش میبینیم چیزی است که سم اسب ایلغارها و چنگیزی تیغها و بسمل حرامیان و امرِ خانبنخانها و رموز مصلحت خسروان در قرون مختلف را پشت سر گذاشت و اکنون خروش و نشاط بر سر مزار کسی است که نه سودای خروش داشت و نه رسم چنگیزی و نه زهد ریایی جز آنکه محرم راز سروش عشق بود:
به جز ثنایِ جلالش مساز وِردِ ضمیر
که هست گوشِ دلش محرمِ پیامِ سروش
رموزِ مصلحتِ مُلک خسروان دانند
گدایِ گوشه نشینی تو حافظا مَخروش
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروز در آرامگاه حافظ شیرازی
در قرن ۸ هجری، شاعری در وضعیت آشوبناک این سرزمین در خلوت خود سرود:
بر سرِ تربت ما چون گذری همّت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
و این حدود ۷۰۰ سال بعد لحظات تحویل سال ۱۴۰۳ خورشیدی بر سر تربت او (در حافظیه شیراز) است.
✍🏼 داریوش شایگان
«شما در هیچ جای دنیا سراغ ندارید که مردم بر سر مزار شاعران خود بروند و با مقبره شاعرانشان همچون زیارتگاه برخورد کنند. هر فرد ایرانی برای مثال رابطهای شخصی با حافظ دارد، اینکه آن فرد فرهیخته است یا عامی یا عارف است و رند، اهمیت چندانی ندارد، هر یک به فراخورِ حال و استعداد ذاتی خود آن را تعبیر میکنند و از آن بهره میگیرند و از خواندن اشعار وی لذت میبرند؛ به قول مولانا «هرکسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجُست اسرار من». این نشاندهندهی ارتباط عمیقی است که میان ایرانیان و شاعرانشان وجود دارد. حضور اینچنینی ایرانیان بر مزار عطار، حافظ، خیام و سعدی پدیدهای کاملاً استثنایی است.»
🔴 منبع: کتاب «پنج اقلیم حضور»، داریوش شایگان
__
🔴 گریز از عادت و نگاه دوباره به اطراف
✍️ سهند ایرانمهر
این تصویر را که میبینم به این فکر میکنم که چقدر بد است عادت کردنی که باعث شود عمق پدیدههای اطرافمان را درک نکنیم و چقدر خوب است آشنازدایی و دقت دوباره در همه چیزهای
اطرافمان.
برای مثال همین صحنه که احتمالاً برای خیلی از ما، آشنا و عادی است اما چیزهایی هست که باید از نو به آن نگاه کرد و عمق و عظمتش را یافت، مثل این نکته که این مکان، مکانی متعلق به دیروز و پریروز و صد یا سیصد سال پیش نیست، و این مزار، مزار خان و امیر و زاهد و بددینی هم نیست.
دلیل تجمع فستیوال یا بهقول امروزیها «ایوِنت» یا تلاش فلان منطقه گردشگری برای جذب گردشگر بیشتر هم نیست. دلیل تجمع، سنتی چندهزارساله است. مردمی که جمع شدهاند، از اقوام مختلف ایرانی و به تعبیری قدیمیترین «ملت» جهانند که نوروز، یکی از سنتهای پیوند دهنده و مشترکشان است. کاری که امروز با ائتلاف یک یا صد دولت یا یک یا صد بخشنامه یا یک یا صد سند تحریف شده هم امکان برگزاری خودجوشش نیست.
کسی هم که آرمیده، نه خاقان و نه خانزاده و نه امیر و نه جنگاور و نه مفتی که یک «شاعر» است و چه چیزی لطیفتر از اینکه شاعری بشود محل قرار ملتی به بهانه رسمی چندهزارساله؟ و اصلا در چندجای جهان میتوان چنین چیزی را دید؟ آن هم کدام شاعر؟
شاعری که بین مسجد و مدرسه و خانقاه و شیخ و صوفی و محتسب، خرابات را از مسیر کوچه رندان برمیگزیند، سخن از «عشق» میگوید و «بیتعلقی» از هرچه رنگ تعلق پذیرد اما بیدین و دیندار را به شعر او تعلقی است.
دلا دلالتِ خیرت کنم به راهِ نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مَفُروش
نگاه کردن عمیق به چیزهای عادی شده اطرافمان خیلی چیزها را حالیمان میکند به ویژه اگر به یاد داشته باشیم آنچه را که امروز زنده و پرخروش میبینیم چیزی است که سم اسب ایلغارها و چنگیزی تیغها و بسمل حرامیان و امرِ خانبنخانها و رموز مصلحت خسروان در قرون مختلف را پشت سر گذاشت و اکنون خروش و نشاط بر سر مزار کسی است که نه سودای خروش داشت و نه رسم چنگیزی و نه زهد ریایی جز آنکه محرم راز سروش عشق بود:
به جز ثنایِ جلالش مساز وِردِ ضمیر
که هست گوشِ دلش محرمِ پیامِ سروش
رموزِ مصلحتِ مُلک خسروان دانند
گدایِ گوشه نشینی تو حافظا مَخروش
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎