Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مُستند هویدا - قسمت پنجم و پایانی
🔴 ساخته شده در تلویزیون منوتو
🔴 انتشار یک #مستند به معنی تاییدِ محتوای آن نیست و صرفاً بازتابدهندهی دیدگاهِ سازندهی آن مُستند است.
🎥 این مستند را میتوانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید:
👇👇
مستند هویدا - قسمت پنجم
@IranDel_Channel
💢
🔴 ساخته شده در تلویزیون منوتو
🔴 انتشار یک #مستند به معنی تاییدِ محتوای آن نیست و صرفاً بازتابدهندهی دیدگاهِ سازندهی آن مُستند است.
🎥 این مستند را میتوانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید:
👇👇
مستند هویدا - قسمت پنجم
@IranDel_Channel
💢
👎2👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سخنانِ حمید احمدی - استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران - در مورد رخدادِ سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍1
🔴 دوم اسفندماه روز جهانی زبان مادری
✍️ برشی از سخنان زندهیاد #محمود_افشار
همزیستی زبان ملی [فارسی] و زبانهای محلی
زبانهای محلی را نفی و نهی نباید کرد
من اگر تعمیم زبان فارسی را در تمام کشور لازم میدانم، تعصب و نظر خاصی به این زبان از نظر سیاسی ندارم. هر یک از زبانهای دیگر ایرانی را، اگر گویش اکثریت بود برای تعمیم و تعلیم به جای آن میپذیرفتم و کوشش میکردم. حرف نگارنده این است که یک زبانی باید در کشور وجود داشته باشد که همۀ مردم از کوچک و بزرگ آن را بفهمند و بتوانند بهوسیلۀ آن با هم مکالمه و مکاتبه کنند و کتب و مجلات و جرائد را در آن زبان بخوانند تا از افکار هم آگاه گردند. زبان فقط یک وسیله است. هدف نیست. یک زبان مشترک عمومی برای حسن تفاهم میان مردم یک کشور لازم است. زبانهای محلی را نفی و نهی نباید کرد. همزیستی زبان ملی و عمومی و زبانهای خصوصی محلی مانع هم نیستند. در اینکه زبان دری فارسی در میان دیگر زبانهای رایج در ایران اکثریت و مرجعیت و ادبیت بیشتر یافته و عمومیتر و رسمی و از عناصر درجۀ اول ملیت ایران شده است شک نیست. اگر یکی از گویشهای ایرانی کُردی یا لری یا گیلکی این چنین مقامی را پیدا کرده بود آن را انتخاب میکردیم. مقصود آنکه تعصب بر سر زبان مورد ندارد. باید دید چگونه بهتر میتوان رفع احتیاج عمومی و ملی نمود، گرچه یکدلی و همدلی از همزبانی بهتر میباشد.
منبع:
افغاننامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۳، ص ۲۸۲
@IranDel_Channel
💢
✍️ برشی از سخنان زندهیاد #محمود_افشار
همزیستی زبان ملی [فارسی] و زبانهای محلی
زبانهای محلی را نفی و نهی نباید کرد
من اگر تعمیم زبان فارسی را در تمام کشور لازم میدانم، تعصب و نظر خاصی به این زبان از نظر سیاسی ندارم. هر یک از زبانهای دیگر ایرانی را، اگر گویش اکثریت بود برای تعمیم و تعلیم به جای آن میپذیرفتم و کوشش میکردم. حرف نگارنده این است که یک زبانی باید در کشور وجود داشته باشد که همۀ مردم از کوچک و بزرگ آن را بفهمند و بتوانند بهوسیلۀ آن با هم مکالمه و مکاتبه کنند و کتب و مجلات و جرائد را در آن زبان بخوانند تا از افکار هم آگاه گردند. زبان فقط یک وسیله است. هدف نیست. یک زبان مشترک عمومی برای حسن تفاهم میان مردم یک کشور لازم است. زبانهای محلی را نفی و نهی نباید کرد. همزیستی زبان ملی و عمومی و زبانهای خصوصی محلی مانع هم نیستند. در اینکه زبان دری فارسی در میان دیگر زبانهای رایج در ایران اکثریت و مرجعیت و ادبیت بیشتر یافته و عمومیتر و رسمی و از عناصر درجۀ اول ملیت ایران شده است شک نیست. اگر یکی از گویشهای ایرانی کُردی یا لری یا گیلکی این چنین مقامی را پیدا کرده بود آن را انتخاب میکردیم. مقصود آنکه تعصب بر سر زبان مورد ندارد. باید دید چگونه بهتر میتوان رفع احتیاج عمومی و ملی نمود، گرچه یکدلی و همدلی از همزبانی بهتر میباشد.
منبع:
افغاننامه، تألیف دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۳، ص ۲۸۲
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍2👎1
🔴 "بازارگرمی فایدهای ندارد"
✍️ جواد کاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
مخالفین نام و نشاندار جمهوری اسلامی، در کسب حمایت گسترده ایرانیان در داخل کشور ناکام ماندهاند.
یک دلیل این ناکامی، شباهت آنها به خود جمهوری اسلامی است. همه در این نکته مشترکاند که برای ایران فردا یک نام اختیار کردهاند. یکی میگوید ایران فردا سکولار است، دیگری میگوید جمهوری است و آن یکی از مشروطه سلطنتی یاد میکند.
هر کدام از این نامها به پیشانی یک فرد کوبیده شده تا در ایران فردا متولی نام مذکور باشد. همان چیزی که تداوم حیات سیاسی برای جمهوری اسلامی را دشوار کرده، پذیرش این نامها را هم دشوار کرده است.
مخالفین بینامونشان بیشتر جلب توجه میکنند. کسانی که سابقه سیاسی روشنی ندارند، نشانه هیچ رژیم معینی نیستند. فقط هستند چون هرکس میتواند روی سکوی آنان بایستد و سخن بگوید. همانها که با عنوان سلبریتی شناخته میشوند؛ نه رهبران سیاسی.
چیزی که کار جمهوری اسلامی و مخالفیناش را دشوار کرده، یک اجتماع متکثر چندصداست. جمهوری اسلامی در میان جمع هوادارانش محبوب است، اما نمیداند با سایر گروههای اجتماعی چه کند.
همین مشکل را مخالفین هم دارند. یک گروه از میان گروههای متکثر از آنان طرفداری میکند، اما نمیدانند با سایر گروههای مردم باید چه کرد.
راهکار را در وحدت یافتهاند. یک صدا برای تداوم جمهوری اسلامی و یک صدا برای برانداختن جمهوری اسلامی از مردم میخواهد وحدت پیدا کنند. اما جامعه ایرانی در شرایط امروز وحدتگریز است.
سوژه سیاسی هوشمند کسی است که بتواند در میدان وحدتگریز جامعه امروز اراده سیاسی خود را پیش ببرد. هر آنکه صلای وحدت سر میدهد، همگان را فرامیخواند تا برای تامین یک هدف عاجل، در کوتاهمدت دست از کیستی و خواست خود بردارد.
مردم یکبار چنین کردهاند و سالهاست هزینه میدهند. گویی همگان وجدان کردهاند حتی یک لحظه نباید از هویت و هستی متمایز خود دست بردارد.
سیاستورزان میخواهند مساله پیچیده را ساده کنند. پس میگویند وحدت کنید. آنکه این وضعیت پیچیده را فهم نکند، قادر به بازیگری در این شرایط نیست.
دوران آن گذشته که تابلویی مقابل تابلوی حریف بگذاری و خیال کنی بازار گرم میشود و تا شب همه کالاها به فروش میرسد.
آنکه پرچم سکولاریسم یا جمهوری را مقابل حکومت دینی گذاشته، همگان را میرماند. مردم امروز خریدار نیستند، تا بازار گرمی فایدهای داشته باشد. مردم در جستجوی سکونتگاهاند. هرکس در این میدان پرآشوب نشان دهد جای بیشتری برای نشستن دیگران فراهم کرده، اعتماد بیشتری ایجاد میکند.
زبانی که به جای بازار گرمی سکونتگاه برای دیگری ایجاد کند، در جامعه امروز ایران وجود ندارد. تحصیل چنین زبانی نیازمند تجدیدنظرهای عمیق در نوع نگرش به سیاست و جامعه است.
همه طرفهای نامونشاندار سیاسی در ایران امروز، فاقد چنین زبانی برای سخن گفتن با جامعهاند. پس تا چنین است، جامعه معترض همانقدر که تسلیم نظم موجود نمیشود تن به مدعیان نمایندگیاش هم نمیدهد.
🔴 پینوشت:
انتشار یک یادداشت به معنی تأيید کل محتوای آن نیست. هدف، بازنشر یک دیدگاه است.
@IranDel_Channel
💢
✍️ جواد کاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
مخالفین نام و نشاندار جمهوری اسلامی، در کسب حمایت گسترده ایرانیان در داخل کشور ناکام ماندهاند.
یک دلیل این ناکامی، شباهت آنها به خود جمهوری اسلامی است. همه در این نکته مشترکاند که برای ایران فردا یک نام اختیار کردهاند. یکی میگوید ایران فردا سکولار است، دیگری میگوید جمهوری است و آن یکی از مشروطه سلطنتی یاد میکند.
هر کدام از این نامها به پیشانی یک فرد کوبیده شده تا در ایران فردا متولی نام مذکور باشد. همان چیزی که تداوم حیات سیاسی برای جمهوری اسلامی را دشوار کرده، پذیرش این نامها را هم دشوار کرده است.
مخالفین بینامونشان بیشتر جلب توجه میکنند. کسانی که سابقه سیاسی روشنی ندارند، نشانه هیچ رژیم معینی نیستند. فقط هستند چون هرکس میتواند روی سکوی آنان بایستد و سخن بگوید. همانها که با عنوان سلبریتی شناخته میشوند؛ نه رهبران سیاسی.
چیزی که کار جمهوری اسلامی و مخالفیناش را دشوار کرده، یک اجتماع متکثر چندصداست. جمهوری اسلامی در میان جمع هوادارانش محبوب است، اما نمیداند با سایر گروههای اجتماعی چه کند.
همین مشکل را مخالفین هم دارند. یک گروه از میان گروههای متکثر از آنان طرفداری میکند، اما نمیدانند با سایر گروههای مردم باید چه کرد.
راهکار را در وحدت یافتهاند. یک صدا برای تداوم جمهوری اسلامی و یک صدا برای برانداختن جمهوری اسلامی از مردم میخواهد وحدت پیدا کنند. اما جامعه ایرانی در شرایط امروز وحدتگریز است.
سوژه سیاسی هوشمند کسی است که بتواند در میدان وحدتگریز جامعه امروز اراده سیاسی خود را پیش ببرد. هر آنکه صلای وحدت سر میدهد، همگان را فرامیخواند تا برای تامین یک هدف عاجل، در کوتاهمدت دست از کیستی و خواست خود بردارد.
مردم یکبار چنین کردهاند و سالهاست هزینه میدهند. گویی همگان وجدان کردهاند حتی یک لحظه نباید از هویت و هستی متمایز خود دست بردارد.
سیاستورزان میخواهند مساله پیچیده را ساده کنند. پس میگویند وحدت کنید. آنکه این وضعیت پیچیده را فهم نکند، قادر به بازیگری در این شرایط نیست.
دوران آن گذشته که تابلویی مقابل تابلوی حریف بگذاری و خیال کنی بازار گرم میشود و تا شب همه کالاها به فروش میرسد.
آنکه پرچم سکولاریسم یا جمهوری را مقابل حکومت دینی گذاشته، همگان را میرماند. مردم امروز خریدار نیستند، تا بازار گرمی فایدهای داشته باشد. مردم در جستجوی سکونتگاهاند. هرکس در این میدان پرآشوب نشان دهد جای بیشتری برای نشستن دیگران فراهم کرده، اعتماد بیشتری ایجاد میکند.
زبانی که به جای بازار گرمی سکونتگاه برای دیگری ایجاد کند، در جامعه امروز ایران وجود ندارد. تحصیل چنین زبانی نیازمند تجدیدنظرهای عمیق در نوع نگرش به سیاست و جامعه است.
همه طرفهای نامونشاندار سیاسی در ایران امروز، فاقد چنین زبانی برای سخن گفتن با جامعهاند. پس تا چنین است، جامعه معترض همانقدر که تسلیم نظم موجود نمیشود تن به مدعیان نمایندگیاش هم نمیدهد.
🔴 پینوشت:
انتشار یک یادداشت به معنی تأيید کل محتوای آن نیست. هدف، بازنشر یک دیدگاه است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍6👎1
🔴 هویتگرایی قومی، محلی و جنسیتی برای دموکراسی؟
✍️ فرید کامیاب
برای تحقق آزادی، قانون، مشروط شدن قدرت، همزیستی آشتیجویانه، سازش میان اقوامِ گوناگون (صلح) و در نهایت دموکراسی باید راه برونرفت از بنبست سیاسی را با اندیشیدن به خود این مفاهیم آغاز کرد و پایان داد. هویتهای قومی، محلی و جنسیتی واسطهی خوبی برای رفع و دفع بلا در ایران نیستند.
میوهی گره زدن راهحل به هویتهای ریز و درشت چیزی جز جنگ بر سر هویت نیست. در سیاست عملی و روزمره، بحث از هویت شروع یک بازی است که ته ندارد؛ نمیتوانید بگویید کجا باید ایستاد و جلوتر نرفت چون کیستی آدمها اشاره به تفاوت دارد و در بین هر جمعیتی اجتماع کوچکتری یافت میشود.
حتی در کار توصیف کردن شرایط سخت حاضر، پیوند دادن سرراست تبعیض به مسئلهی هویتها نیرویی را آزاد میکند که جاده صافکن سخن گفتن از تبعیض علیه هویتی در دل هویت بزرگتر است. جدا از اینکه نگاه هویتی به تبعیض میتواند چه میزان دقیق باشد، راهحل را تنها در "نه" گفتن خلاصه میسازد.
بنابراین با سلبی شدن و ایجابی نشدن بحث هویت در سیاست، حتی اگر روند رهایی از بنبست سیاسی کنونی به کندی پیش برود و نظم دیگری پدید آید، نتیجهی زایش، آشفتگیهایی بسیار فزایندهتر خواهد شد که در ابتدا امکان گریز از آنها بود. نباید به آتش چیزی نمید که نمیتوان آن را خاموش کرد.
فردای پیروزی جنبش سیاسی سراسری هویتمحور در ایران، تنها با اختلافات قومی روزمره درون شهرهای بزرگی مانند ارومیه، کرمانشاه و اهواز روبهرو نیستیم. مشکلات قطعاً فراتر از دعوای مرز میان دزفول و اندیشمک است. مسئله میتواند بدتر از نسلکشیهای مبتنی بر هویت فروپاشی یوگسلاوی باشد.
آنگاه که در نظر و عملِ التقاطی، میان موضوعات بنیادین سیاست (قدرت) و فرهنگ (هویت) ایجاد گردد، ایدههای فنی سیاسی (یک تکنولوژی سیاسی مانند سازوکارهای رقابت و مشارکت در دموکراسی) اجرا ناپذیر میشود؛ هر هویت به همه چیز ربط پیدا میکند و دنبال تصرفِ قدرت برای بقا و تولید مثل خود است.
آنچه بیان شد چکیدهی کوتاهی بود از آنچه یک دانشجوی علم سیاست با مطالعه زیاد درباره فرهنگ (بویژه از مسیر انسانشناسی فرهنگی-شناختی و جامعهشناسی) دستگیرش شده. کسی که قدرت و تقاطع قدرت (دولت) موضوع رشته تحصیلیاش باشد، متاسفانه کمتر پیش میآید با فرهنگ برخوردی شعاری و ابزاری نداشته باشد.
پ.ن: خلاصه پای هویتگرایی را به راهحل سیاسی و راهنمای کنشگری سیاسی باز نکنید که فقط ظاهرش جذاب است.
@IranDel_Channel
💢
✍️ فرید کامیاب
برای تحقق آزادی، قانون، مشروط شدن قدرت، همزیستی آشتیجویانه، سازش میان اقوامِ گوناگون (صلح) و در نهایت دموکراسی باید راه برونرفت از بنبست سیاسی را با اندیشیدن به خود این مفاهیم آغاز کرد و پایان داد. هویتهای قومی، محلی و جنسیتی واسطهی خوبی برای رفع و دفع بلا در ایران نیستند.
میوهی گره زدن راهحل به هویتهای ریز و درشت چیزی جز جنگ بر سر هویت نیست. در سیاست عملی و روزمره، بحث از هویت شروع یک بازی است که ته ندارد؛ نمیتوانید بگویید کجا باید ایستاد و جلوتر نرفت چون کیستی آدمها اشاره به تفاوت دارد و در بین هر جمعیتی اجتماع کوچکتری یافت میشود.
حتی در کار توصیف کردن شرایط سخت حاضر، پیوند دادن سرراست تبعیض به مسئلهی هویتها نیرویی را آزاد میکند که جاده صافکن سخن گفتن از تبعیض علیه هویتی در دل هویت بزرگتر است. جدا از اینکه نگاه هویتی به تبعیض میتواند چه میزان دقیق باشد، راهحل را تنها در "نه" گفتن خلاصه میسازد.
بنابراین با سلبی شدن و ایجابی نشدن بحث هویت در سیاست، حتی اگر روند رهایی از بنبست سیاسی کنونی به کندی پیش برود و نظم دیگری پدید آید، نتیجهی زایش، آشفتگیهایی بسیار فزایندهتر خواهد شد که در ابتدا امکان گریز از آنها بود. نباید به آتش چیزی نمید که نمیتوان آن را خاموش کرد.
فردای پیروزی جنبش سیاسی سراسری هویتمحور در ایران، تنها با اختلافات قومی روزمره درون شهرهای بزرگی مانند ارومیه، کرمانشاه و اهواز روبهرو نیستیم. مشکلات قطعاً فراتر از دعوای مرز میان دزفول و اندیشمک است. مسئله میتواند بدتر از نسلکشیهای مبتنی بر هویت فروپاشی یوگسلاوی باشد.
آنگاه که در نظر و عملِ التقاطی، میان موضوعات بنیادین سیاست (قدرت) و فرهنگ (هویت) ایجاد گردد، ایدههای فنی سیاسی (یک تکنولوژی سیاسی مانند سازوکارهای رقابت و مشارکت در دموکراسی) اجرا ناپذیر میشود؛ هر هویت به همه چیز ربط پیدا میکند و دنبال تصرفِ قدرت برای بقا و تولید مثل خود است.
آنچه بیان شد چکیدهی کوتاهی بود از آنچه یک دانشجوی علم سیاست با مطالعه زیاد درباره فرهنگ (بویژه از مسیر انسانشناسی فرهنگی-شناختی و جامعهشناسی) دستگیرش شده. کسی که قدرت و تقاطع قدرت (دولت) موضوع رشته تحصیلیاش باشد، متاسفانه کمتر پیش میآید با فرهنگ برخوردی شعاری و ابزاری نداشته باشد.
پ.ن: خلاصه پای هویتگرایی را به راهحل سیاسی و راهنمای کنشگری سیاسی باز نکنید که فقط ظاهرش جذاب است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #توییت_خوانی
✍️ نجات بهرامی
برای ساختن یک کشور، ابتدا باید آن را دوست داشت. جهانوطنیِ اسلامی و مارکسیستی، دو آفتی هستند که حسِّ وطندوستی را از بین بُرده و آن را با سخنآرایی بیهوده و ایدههای مبهم و میانتهی عوض میکنند.
🎥 تصاویری از مستندِ بهمن بیگی، بنیانگذارِ آموزشِ عشایری در ایران را ببینید.
@IranDel_Channel
💢
✍️ نجات بهرامی
برای ساختن یک کشور، ابتدا باید آن را دوست داشت. جهانوطنیِ اسلامی و مارکسیستی، دو آفتی هستند که حسِّ وطندوستی را از بین بُرده و آن را با سخنآرایی بیهوده و ایدههای مبهم و میانتهی عوض میکنند.
🎥 تصاویری از مستندِ بهمن بیگی، بنیانگذارِ آموزشِ عشایری در ایران را ببینید.
@IranDel_Channel
💢
👍4👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گفتگوی اتاق خبر تلویزیون منوتو با #وحید_بهمن - پژوهشگر تاریخ در مورد کودتای سوم اسفند ماه سال ۱۲۹۹ خورشیدی و ظهور سردار سپه و رضاشاه بعدی در سپهر سیاسی ایران و توصیفِ وضعیت کشور در ۱۵ سال بعد از صدور فرمان مشروطیت
🔴 پینوشت:
بارنشر یک مصاحبه به معنی تایید کل محتوای آن نیست، بلکه هدف، بازتاب یک دیدگاه است.
@IranDel_Channel
💢
🔴 پینوشت:
بارنشر یک مصاحبه به معنی تایید کل محتوای آن نیست، بلکه هدف، بازتاب یک دیدگاه است.
@IranDel_Channel
💢
👍3👎3
🔴 شهروند یا قبیله، مساله این است؟
✍️ #محمدعلی_بهمنی_قاجار، دانشآموختهی دکتری حقوق
در چند هفته اخیر، روند تأکید بر ادبیاتِ قومیتمحور در فضای سیاسی ایران، پررنگتر از گذشته شده است. در متنهای منتشر شدهای مانند بیانیه ۲۰ تشکل صنفی و یا بیانیه کانون نویسندگان، تاکید مؤکّد بر مفاهیمی همسو با خوانش و رویکرد نیروهای قومگرا است. از سویی دیگر و درست در نقطه مقابل این نیروها، اپوزیسیون راستگرای خارج کشوری نیز با ائتلاف با یکی از رهبران گروههای قومگرا در مجموع به سمت پر و بال دادن به قومگرایی رفته است.
باید جدای از پوشش حقوق قومی و.....مسئله را سادهسازی کرد تا قابل فهم باشد. ما مخیّر به انتخاب یکی از این دو گفتمان هستیم گفتمانی که بر "فرد و حقوق شهروندی" تاکید میورزد و گفتمانی که به دنبال برکشیدن عصبیتهای جمعی از جمله قومی و قبیلهای است و به عبارتی دیگر در سودای قومیکردن سیاست در ایران است.
قومیکردن سیاست در ایران درست در نقطه مقابلِ آرمانهای تاریخی تجدّدطلبانه و توسعهگرایانه و آزادیخواهانه و میهنپرستانه ملت ایران است. در مقابل آن، گفتمانی حقوقمند و ترقّیخواه است که حقوق شهروندی را محور و اساسِ تحققِ آزادیهای سیاسی و مدنی و تأمین عدالت اجتماعی و رفع تبعیض در ایران قرار بدهد.
هر نوع کُنش و رویکرد با محور قرار دادن قوم و قبیله و ایل و تبار و فرقه و زبان و .... نه تنها کنشی ارتجاعی و ابزاری در دست ایرانستیزان برای لطمه به منافع ملی و یکپارچگی سرزمینی و هویت ایرانی است، بلکه میتواند منجر به افزایش عصبیتهای جمعی و قومی و محلی و قبیلهای گردد. عصبیتهایی مبتنی بر کهنهپرستی و برکشیدن همان زیست مردسالارانه و ضدِّ زن و آزادی که معمول جوامع عقب افتاده و متعصب است. اگر امروز حقوق زن و آزادی زن در محور مطالبات مردم و روشنفکران و جوانان است، خیلی سخت نیست فهم این مطلب که قومی کردن سیاست یعنی محوریت دادن به مطالبات ناشی از عصبیتهای جمعی و این به معنای پهن کردن بساط قبیلهگرایی در ایران خواهد بود.
قومگرایی برکشیدنِ تعصبهای نژادی و قومی و زبانی و مذهبی و ذبح حقوق فردی و مهمتر از همه حقوق و آزادیهای زن است. ساخته و پرداخته کردن ادبیاتِ "چند ملیتی بودن ایران" مقدمه تقسیم کشور به قلمروهای قومی و قبیلهای است. قلمروهایی مبتنی بر عصبیتهای قومی که در آن اثری از حقوقمندی و زن و آزادی نخواهد بود. در این جاست که شهروندمحوری و فرهنگ مبتنی بر اصالتِ حقوق شهروندی با تمام قوا در برابر قبیلهسالاری میایستد و از حقوق زن و شهروند و جامعه مبتنی بر حقوق و آزادی صیانت مینماید و این شهروندمداری با ایرانگرایی پیوند میخورد، چرا که ایران نیز مفهومی مدنی و شهروند سالار است، در کنار فرهنگ شهروندمحور، بر حقایقی تاریخی متکی هستیم که دلالت مینماید که ایران کشوری یکپارچه با هویتی تاریخی است و تقسیم ایران به هویت های خیالی قومی و اتنیکی و مذهبی و ....خواه با نیت پیاده سازی امیال امپریالیستی و توسعه طلبانهی قدرتهای بزرگ و کوچک و خواه از روی جهلِ تاریخی ناشی از گفتمانهای عقب افتادهی لنینیستی یا استالینیستی و چه در پوشش تعصبات پیشامُدرنِ قومی و قبیلهای و یا از روی فرصتطلبی سادهلوحانهی سیاسی همگی محکوم به شکست خواهد بود.
آن چه میتواند آینده را متعلق به خود نماید، ایران و اندیشه ایران مبتنی بر حقوق شهروندی است،. آرمانی ملی که از اندیشهی ترقّیخواهی پس از جنگ ایران و روس ریشه گرفت و در مشروطیت بارور شد و هم اکنون در جامعه ایرانی درختی تنومند و سترگ گردیده است.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #محمدعلی_بهمنی_قاجار، دانشآموختهی دکتری حقوق
در چند هفته اخیر، روند تأکید بر ادبیاتِ قومیتمحور در فضای سیاسی ایران، پررنگتر از گذشته شده است. در متنهای منتشر شدهای مانند بیانیه ۲۰ تشکل صنفی و یا بیانیه کانون نویسندگان، تاکید مؤکّد بر مفاهیمی همسو با خوانش و رویکرد نیروهای قومگرا است. از سویی دیگر و درست در نقطه مقابل این نیروها، اپوزیسیون راستگرای خارج کشوری نیز با ائتلاف با یکی از رهبران گروههای قومگرا در مجموع به سمت پر و بال دادن به قومگرایی رفته است.
باید جدای از پوشش حقوق قومی و.....مسئله را سادهسازی کرد تا قابل فهم باشد. ما مخیّر به انتخاب یکی از این دو گفتمان هستیم گفتمانی که بر "فرد و حقوق شهروندی" تاکید میورزد و گفتمانی که به دنبال برکشیدن عصبیتهای جمعی از جمله قومی و قبیلهای است و به عبارتی دیگر در سودای قومیکردن سیاست در ایران است.
قومیکردن سیاست در ایران درست در نقطه مقابلِ آرمانهای تاریخی تجدّدطلبانه و توسعهگرایانه و آزادیخواهانه و میهنپرستانه ملت ایران است. در مقابل آن، گفتمانی حقوقمند و ترقّیخواه است که حقوق شهروندی را محور و اساسِ تحققِ آزادیهای سیاسی و مدنی و تأمین عدالت اجتماعی و رفع تبعیض در ایران قرار بدهد.
هر نوع کُنش و رویکرد با محور قرار دادن قوم و قبیله و ایل و تبار و فرقه و زبان و .... نه تنها کنشی ارتجاعی و ابزاری در دست ایرانستیزان برای لطمه به منافع ملی و یکپارچگی سرزمینی و هویت ایرانی است، بلکه میتواند منجر به افزایش عصبیتهای جمعی و قومی و محلی و قبیلهای گردد. عصبیتهایی مبتنی بر کهنهپرستی و برکشیدن همان زیست مردسالارانه و ضدِّ زن و آزادی که معمول جوامع عقب افتاده و متعصب است. اگر امروز حقوق زن و آزادی زن در محور مطالبات مردم و روشنفکران و جوانان است، خیلی سخت نیست فهم این مطلب که قومی کردن سیاست یعنی محوریت دادن به مطالبات ناشی از عصبیتهای جمعی و این به معنای پهن کردن بساط قبیلهگرایی در ایران خواهد بود.
قومگرایی برکشیدنِ تعصبهای نژادی و قومی و زبانی و مذهبی و ذبح حقوق فردی و مهمتر از همه حقوق و آزادیهای زن است. ساخته و پرداخته کردن ادبیاتِ "چند ملیتی بودن ایران" مقدمه تقسیم کشور به قلمروهای قومی و قبیلهای است. قلمروهایی مبتنی بر عصبیتهای قومی که در آن اثری از حقوقمندی و زن و آزادی نخواهد بود. در این جاست که شهروندمحوری و فرهنگ مبتنی بر اصالتِ حقوق شهروندی با تمام قوا در برابر قبیلهسالاری میایستد و از حقوق زن و شهروند و جامعه مبتنی بر حقوق و آزادی صیانت مینماید و این شهروندمداری با ایرانگرایی پیوند میخورد، چرا که ایران نیز مفهومی مدنی و شهروند سالار است، در کنار فرهنگ شهروندمحور، بر حقایقی تاریخی متکی هستیم که دلالت مینماید که ایران کشوری یکپارچه با هویتی تاریخی است و تقسیم ایران به هویت های خیالی قومی و اتنیکی و مذهبی و ....خواه با نیت پیاده سازی امیال امپریالیستی و توسعه طلبانهی قدرتهای بزرگ و کوچک و خواه از روی جهلِ تاریخی ناشی از گفتمانهای عقب افتادهی لنینیستی یا استالینیستی و چه در پوشش تعصبات پیشامُدرنِ قومی و قبیلهای و یا از روی فرصتطلبی سادهلوحانهی سیاسی همگی محکوم به شکست خواهد بود.
آن چه میتواند آینده را متعلق به خود نماید، ایران و اندیشه ایران مبتنی بر حقوق شهروندی است،. آرمانی ملی که از اندیشهی ترقّیخواهی پس از جنگ ایران و روس ریشه گرفت و در مشروطیت بارور شد و هم اکنون در جامعه ایرانی درختی تنومند و سترگ گردیده است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍4👎1
🔴 #توییت_خوانی
✍️ آرش رئیسینژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران
عمقِ استراتژیک ایران نه در عراق و سوریه است و نه در افغانستان و تاجیکستان. آنرا درون کشور بجویید! نقطه ثقل امنیت ایران بر رابطهی حکومت و ملت استوار است و به «وحدت در بالا، کثرت در پایین» اشاره دارد:
انسجام میان سیاستگذاران،
احترام به شیوههای زندگی مردم، توازن میان امنیت و آزادی.
هلالِ عاشورا و هلالِ نوروز محدوده حوزهی نفوذ ایراناند، نه عمق استراتژیک. این محور ژئوپلیتیکی گسترهی سرزمینی تمدن ایران و نمادهای دوستونی آن (نوروز همچو شادیِ مشترک و عاشورا همچو غمِ مشترک) را نشان میدهند. آن را با دیپلماسی راه و همکاری اقتصادی به حوزهی منافع تبدیل کنید.
در ٢٧ قرن گذشته بیش از ٢٠٠ جنگ دفاعی داشتیم. چنین پیشینهای برای ایران که دچار "تنهایی استراتژیک" است و متحد نیرومندی ندارد، درسی مهم در پی داشته:
«کشوری که مرزهایش خاکریزِ دفاعی خونین آن بوده، باید به درون تکیه کند.»
بنیانهای امنیت ملی ایران درونزاست و عمق استراتژیک، درون کشور.
منبع: حساب توییتر نویسنده
@IranDel_Channel
💢
✍️ آرش رئیسینژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران
عمقِ استراتژیک ایران نه در عراق و سوریه است و نه در افغانستان و تاجیکستان. آنرا درون کشور بجویید! نقطه ثقل امنیت ایران بر رابطهی حکومت و ملت استوار است و به «وحدت در بالا، کثرت در پایین» اشاره دارد:
انسجام میان سیاستگذاران،
احترام به شیوههای زندگی مردم، توازن میان امنیت و آزادی.
هلالِ عاشورا و هلالِ نوروز محدوده حوزهی نفوذ ایراناند، نه عمق استراتژیک. این محور ژئوپلیتیکی گسترهی سرزمینی تمدن ایران و نمادهای دوستونی آن (نوروز همچو شادیِ مشترک و عاشورا همچو غمِ مشترک) را نشان میدهند. آن را با دیپلماسی راه و همکاری اقتصادی به حوزهی منافع تبدیل کنید.
در ٢٧ قرن گذشته بیش از ٢٠٠ جنگ دفاعی داشتیم. چنین پیشینهای برای ایران که دچار "تنهایی استراتژیک" است و متحد نیرومندی ندارد، درسی مهم در پی داشته:
«کشوری که مرزهایش خاکریزِ دفاعی خونین آن بوده، باید به درون تکیه کند.»
بنیانهای امنیت ملی ایران درونزاست و عمق استراتژیک، درون کشور.
منبع: حساب توییتر نویسنده
@IranDel_Channel
💢
👍3👎1
🔴 عقبگرد یا جبران
✍️ مرتضی مردیها، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
چنین بهنظر میرسد که ایرانیان در حال حاضر به سه دسته تقسیم شدهاند.
دسته نخست کسانیاند که به هر دلیلی (که البته دلایل متعددی ممکن است داشته باشد) به نظام پادشاهی اعتقاد و علاقه دارند. از نگاه اینان کشورهایی مثل فرانسه و امریکا از انگلستان دمکراتیکتر نیستند؛ دمکراسی بستگی دارد به قدرت نهادها و سطح فرهنگ عمومی. تأمل در وضعیت برخی جمهوریها چه از نوع پاکستان و چه روسیه برای درک این دقیقه کافی است. بر این اساس، نظام رویال ضرورتاً چیزی از جمهوری کم ندارد، بلکه بسا بیشتر هم داشته باشد. از جمله اینکه یک شخصیت محبوب، که در امور اجرایی دخالت دلبخواهی ندارد، نماد وحدت کلی کشور است.
برای اینان یک نکته دیگر هم هست و آن پاسخ دادن به میل دوستی ورزیدن و الگو داشتنِ کسی از میان برتران است؛ برترانی نه با معیارهای روشنفکران و آیینمداران، بلکه مطابق سنتهای دیرپایی که، به یمن تجربهی تاریخی، خطاها و خطرهای احتمالی آن با نهادهای نظارت و کنترل، قابل پیشگیری است. پس جای هیچ شبههای وجود ندارد که چشمانداز آینده را از کدام سو باید نگریست.
دسته دوم کسانی که به دلایل مختلف چنین علاقه و اعتقادی ندارند، ولی میپذیرند که گاهی بنا به مصلحت عمومی میتوان چیزی را پذیرفت که مورد رضایت قلبی نیست. از نظر اینان، کسی که گرسنهی مشرف به موت است اگر به او غذایی پیشنهاد شود لابد نخواهد پرسید که چه غذایی است و آیا ویتامین و پروتئین کافی دارد و به شکلی بهداشتی تهیه شده است یا نه. میگیرد و میخورد تا عجالتاً زنده بماند و وقتی نیروی کافی یافت تکلیفش را با آن حساسیتها روشن کند.
اینها یک فکر دیگر هم دارند و آن اینکه چون در مقابل آنهایی که پادشاهی را به زمین زدند بیسلاح و بیدفاعاند، کمترین کاری که میتوانند این است که از طریق دست گذاشتن روی حساسترین نقطهشان، و جمع شدن حول محور آن، حتی اگر شده با صِرف شعار، به آنها فن بدل بزنند. هرچند بسا نه امکان این را عملی بدانند نه مطلوبیتش را پذیرفتنی، باری برای جبران لااقل روحیِ آن خطای بزرگ، شعار «باید برود» را با «باید برگردد» جابهجا کنند.
زمانی، در آن اوایل، کسی در مخالفت با آنانی که بر واژۀ «ملی» در نام مجلس شورای ملی اصرار داشتند گفته بود «آنانی که میگویند ملیاش باشد، نمیخواهند ملیاش باشد، میخواهند اسلامیاش نباشد». شاید نگاه برخی از این دسته، در همین راستا قابل تعبیر باشد، البته در جهت معکوس. پس در مقام یک تاکتیک و نگاهی ابزارانگار میپذیرند که از امکان جدیدی که فراهم آمده روی نگردانند.
(دنبالهی یادداشت)
👇👇
@IranDel_Channel
💢
✍️ مرتضی مردیها، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
چنین بهنظر میرسد که ایرانیان در حال حاضر به سه دسته تقسیم شدهاند.
دسته نخست کسانیاند که به هر دلیلی (که البته دلایل متعددی ممکن است داشته باشد) به نظام پادشاهی اعتقاد و علاقه دارند. از نگاه اینان کشورهایی مثل فرانسه و امریکا از انگلستان دمکراتیکتر نیستند؛ دمکراسی بستگی دارد به قدرت نهادها و سطح فرهنگ عمومی. تأمل در وضعیت برخی جمهوریها چه از نوع پاکستان و چه روسیه برای درک این دقیقه کافی است. بر این اساس، نظام رویال ضرورتاً چیزی از جمهوری کم ندارد، بلکه بسا بیشتر هم داشته باشد. از جمله اینکه یک شخصیت محبوب، که در امور اجرایی دخالت دلبخواهی ندارد، نماد وحدت کلی کشور است.
برای اینان یک نکته دیگر هم هست و آن پاسخ دادن به میل دوستی ورزیدن و الگو داشتنِ کسی از میان برتران است؛ برترانی نه با معیارهای روشنفکران و آیینمداران، بلکه مطابق سنتهای دیرپایی که، به یمن تجربهی تاریخی، خطاها و خطرهای احتمالی آن با نهادهای نظارت و کنترل، قابل پیشگیری است. پس جای هیچ شبههای وجود ندارد که چشمانداز آینده را از کدام سو باید نگریست.
دسته دوم کسانی که به دلایل مختلف چنین علاقه و اعتقادی ندارند، ولی میپذیرند که گاهی بنا به مصلحت عمومی میتوان چیزی را پذیرفت که مورد رضایت قلبی نیست. از نظر اینان، کسی که گرسنهی مشرف به موت است اگر به او غذایی پیشنهاد شود لابد نخواهد پرسید که چه غذایی است و آیا ویتامین و پروتئین کافی دارد و به شکلی بهداشتی تهیه شده است یا نه. میگیرد و میخورد تا عجالتاً زنده بماند و وقتی نیروی کافی یافت تکلیفش را با آن حساسیتها روشن کند.
اینها یک فکر دیگر هم دارند و آن اینکه چون در مقابل آنهایی که پادشاهی را به زمین زدند بیسلاح و بیدفاعاند، کمترین کاری که میتوانند این است که از طریق دست گذاشتن روی حساسترین نقطهشان، و جمع شدن حول محور آن، حتی اگر شده با صِرف شعار، به آنها فن بدل بزنند. هرچند بسا نه امکان این را عملی بدانند نه مطلوبیتش را پذیرفتنی، باری برای جبران لااقل روحیِ آن خطای بزرگ، شعار «باید برود» را با «باید برگردد» جابهجا کنند.
زمانی، در آن اوایل، کسی در مخالفت با آنانی که بر واژۀ «ملی» در نام مجلس شورای ملی اصرار داشتند گفته بود «آنانی که میگویند ملیاش باشد، نمیخواهند ملیاش باشد، میخواهند اسلامیاش نباشد». شاید نگاه برخی از این دسته، در همین راستا قابل تعبیر باشد، البته در جهت معکوس. پس در مقام یک تاکتیک و نگاهی ابزارانگار میپذیرند که از امکان جدیدی که فراهم آمده روی نگردانند.
(دنبالهی یادداشت)
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
عقبگرد یا جبران
🔴 عقبگرد یا جبران ✍️ مرتضی مردیها، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی https://t.me/IranDel_Channel چنین بهنظر میرسد که ایرانیان در حال حاضر به سه دسته تقسیم شدهاند. دسته نخست کسانیاند که به هر دلیلی (که البته دلایل متعددی ممکن است داشته باشد) به نظام…
👍2👎2
🔴 «تاریخستیزی»
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
این اسبسوار عظیم مجسمۀ چنگیرخان است. (در ویدئوی ضمیمه 👇) زهر شمشیر چنگیز و نوادگانش را فقط نیشابوریان نچشیدند، بلکه اروپای شرقی نیز از آن در امان نماند. پیداست که مغولان نه تنها اسطورۀ تاریخ خود را با همۀ خونریزیهایش پنهان نمیکنند، بلکه به آن افتخار میکنند. این دشت جایی است که چنگیر از دل تاریخ برخاست. اینجا مجموعهای سیاحتی است ــ اینجا تاریخ و فرهنگ و اقتصاد در هم است.
حال تصور کنید در ایران یک سرمایهگذار خصوصی ــ دولتی هم نه! ــ بخواهد مجسمۀ یکی از شهریاران بزرگ تاریخ ایران (مثلاً ایران باستان) را بسازد. لعن و نفرین که از هر سو بلند میشود. در ایران انواع جریانهای تاریخستیز در نیمقرن اخیر حکمفرما بوده: جریانهای چپگرا، دینی، روشنفکر و قومیّتگرا. در حالی که این جریانها خود بخشی از تاریخ ایران بودهاند.
تاریخستیزی از عناصر اصلی ایدئولوژیهای انقلابی است؛ تا حدی که «تاریخستیزی» خود یک ایدئولوژی است (برخلاف تصور عمومی، فاشیستها هم تاریخستیز بودهاند؛ هیتلر چنان از کل تاریخِ غرب متنفر بود که میگفت ای کاش مسلمانان در قرون وسطا کل اروپا را گرفته بودند؛ این اوج تاریخستیزی است. او هم مثل مارکسیستها دشمن کل تاریخ بود).
آشتی با تاریخ از نشانههای تفکر ایدئولوژیزدوده است؛ تفکری که کارچاقکن ایدئولوژی نیست. اما این آشتی به معنای «بازگشت» نیست؛ بلکه نشانۀ «اعتمادبهنفس» است. ما باید مدرن شویم، نه به این دلیل که مدرنیته یک پروژۀ موفق غربی است، بلکه چون مدرنشدن غایت انسان است. مدرنیته غربی نیست، بلکه انسانی است؛ انسانی که در ذات خود موجودی استعلایی است و استعلا منجر به پیشرفت دائمی و مدرنیته میشود. مقاومت در برابر استعلا/مدرنیته، مقاومت در برابر انسانیت است.
مدرنیته سه عنصر دارد: سکولاریزاسیون (دنیویسازی)، ایندوسترالیزاسیون (صنعتیسازی/ماشینیسازی) و لیبرالیزاسیون (آزادسازی). نتیجۀ این سه عنصر آزادی و برابری و پیشرفت است. انسان مدرن کاملاً بر زندگی خود حکمفرماست و کسی نمیتواند هیچ حقی را از او سلب کند.
آشتی با تاریخ نشانۀ این است که پرانتزها، رادیکالها و جزمیات ایدئولوژیک از تفکر ما برچیده شده است. مدرنیته اگر به خود مطمئن باشد نیازی به ستیز با تاریخ ندارد. در عوض، این آشتی مبنایی میشود برای فهم تاریخی درست و این فهم عصای دست خودمان میشود. نتیجۀ این نگرش این است که انسان چونان ظرفی گذشته و آینده را در خود جمع کند؛ انسانی که نه با تاریخ میجنگد و نه با آینده. جمع این دو است. جنگیدن با مردگان چیزی به زندگان نمیافزاید ــ فقط زندگان را شبحزده میکند.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
این اسبسوار عظیم مجسمۀ چنگیرخان است. (در ویدئوی ضمیمه 👇) زهر شمشیر چنگیز و نوادگانش را فقط نیشابوریان نچشیدند، بلکه اروپای شرقی نیز از آن در امان نماند. پیداست که مغولان نه تنها اسطورۀ تاریخ خود را با همۀ خونریزیهایش پنهان نمیکنند، بلکه به آن افتخار میکنند. این دشت جایی است که چنگیر از دل تاریخ برخاست. اینجا مجموعهای سیاحتی است ــ اینجا تاریخ و فرهنگ و اقتصاد در هم است.
حال تصور کنید در ایران یک سرمایهگذار خصوصی ــ دولتی هم نه! ــ بخواهد مجسمۀ یکی از شهریاران بزرگ تاریخ ایران (مثلاً ایران باستان) را بسازد. لعن و نفرین که از هر سو بلند میشود. در ایران انواع جریانهای تاریخستیز در نیمقرن اخیر حکمفرما بوده: جریانهای چپگرا، دینی، روشنفکر و قومیّتگرا. در حالی که این جریانها خود بخشی از تاریخ ایران بودهاند.
تاریخستیزی از عناصر اصلی ایدئولوژیهای انقلابی است؛ تا حدی که «تاریخستیزی» خود یک ایدئولوژی است (برخلاف تصور عمومی، فاشیستها هم تاریخستیز بودهاند؛ هیتلر چنان از کل تاریخِ غرب متنفر بود که میگفت ای کاش مسلمانان در قرون وسطا کل اروپا را گرفته بودند؛ این اوج تاریخستیزی است. او هم مثل مارکسیستها دشمن کل تاریخ بود).
آشتی با تاریخ از نشانههای تفکر ایدئولوژیزدوده است؛ تفکری که کارچاقکن ایدئولوژی نیست. اما این آشتی به معنای «بازگشت» نیست؛ بلکه نشانۀ «اعتمادبهنفس» است. ما باید مدرن شویم، نه به این دلیل که مدرنیته یک پروژۀ موفق غربی است، بلکه چون مدرنشدن غایت انسان است. مدرنیته غربی نیست، بلکه انسانی است؛ انسانی که در ذات خود موجودی استعلایی است و استعلا منجر به پیشرفت دائمی و مدرنیته میشود. مقاومت در برابر استعلا/مدرنیته، مقاومت در برابر انسانیت است.
مدرنیته سه عنصر دارد: سکولاریزاسیون (دنیویسازی)، ایندوسترالیزاسیون (صنعتیسازی/ماشینیسازی) و لیبرالیزاسیون (آزادسازی). نتیجۀ این سه عنصر آزادی و برابری و پیشرفت است. انسان مدرن کاملاً بر زندگی خود حکمفرماست و کسی نمیتواند هیچ حقی را از او سلب کند.
آشتی با تاریخ نشانۀ این است که پرانتزها، رادیکالها و جزمیات ایدئولوژیک از تفکر ما برچیده شده است. مدرنیته اگر به خود مطمئن باشد نیازی به ستیز با تاریخ ندارد. در عوض، این آشتی مبنایی میشود برای فهم تاریخی درست و این فهم عصای دست خودمان میشود. نتیجۀ این نگرش این است که انسان چونان ظرفی گذشته و آینده را در خود جمع کند؛ انسانی که نه با تاریخ میجنگد و نه با آینده. جمع این دو است. جنگیدن با مردگان چیزی به زندگان نمیافزاید ــ فقط زندگان را شبحزده میکند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍3👎2
🔴 جشن اسپندگان (سپندارمذگان)
✍️ یادداشت اینستاگرامی، سعید طرزمی، دانشآموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
دوستانِ عزیز، من نیز چو بسیاری از شما در تلاش جهتِ جاافتادن سپندارمذگان (جشن اسپندگان) به جای مراسم ساختگی ولنتاین هستم و این روز را پاس خواهم داشت.
اما توجه کنید که در گاهشماریِ ایرانی، پاسداشتِ آیینها طبقِ اصول آیینی و اساطیری ماه برگزار شده و ربطی به تغییراتِ بعدی گاهشماری، جهتِ ایجاد نظمِ گاهشمارانه ندارد. پس سپندارمذگان یا اسپندگان در اسفند روز از اسفند ماه یعنی پنجمِ اسفند ماه است و نه پایان بهمن.
به این نکته توجه شود که در گاهشماری ایرانی هر سی روز از ماه، نامی برای خود داشته و در هر ماه، هر روز که نامِ آن ماه با [نامِ] آن روز یکسان باشد، جشن گرفته میشود.
با توجه به اینکه روز پنجم هر ماه، اسفند روز است، پس جشن اسفند ماه یا اسفندگان باید در پنجم اسفند باشد و نه در بهمن. تغییراتِ ثانوی و تغییرات دورههای بعدتر جهت ساماندهی تقویم است.
این جشن در اندیشهی ایرانی، روزِ پاسداشتِ مقامِ عشق و خانواده و زمین است و در مقابل جشنِ ولنتاین، که به ظاهر هیچ بار آیینی حداقل برای ما ندارد.
____
پینوشت:
در گاهشمار یزدگردی (یزدگرد سوم ساسانی) هر ماه در گاهشمار ایرانی، سی روزه بود و هر روز ماه هم نامی داشت و پنج روز باقی ماندهی سال هم به انتهای ماه آخر افزوده میشد. بعدها توسط افرادی چون حکیم عمر خیام نیشابوری در گاهشمار ایرانی اصلاحات و مرتبسازی برای افزایش دقت انجام شد. شش ماه اول سال ۳۱ روزه شد و ماه آخر سال نیز ۲۹ روزه. و برای کبیسهگیری هم قواعدی وضع شد. حال اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی به یکم فروردین و یکم مهر ماه منطبق است و در آن دو روز ، مدتِ روز و شب باهم مساوی هستند.
پس طبق گاهشمار یزدگردی جشن اسفندگان، در پنجم اسفند ماه (اسفند روز) است و طبق گاهشمار خورشیدی کنونی منطبق بر ۲۹ بهمن است. ولی بسیاری از کارشناسان وفاداری به فلسفهی نامگذاری جشنها را مقدم میدانند و همان روز پنجم اسفند را برای جشن اسفندگان مناسب میدانند.
پینوشت:
تصویر زیر مربوط به کتیبهی برمدلک (دلِ بهرام) در اطرافِ شهر شیراز است که بهرام دوم ساسانی، پادشاه ایران به همسرش شاپوردُختک، گل نیلوفر هدیه میدهد.
@IranDel_Channel
💢
✍️ یادداشت اینستاگرامی، سعید طرزمی، دانشآموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
دوستانِ عزیز، من نیز چو بسیاری از شما در تلاش جهتِ جاافتادن سپندارمذگان (جشن اسپندگان) به جای مراسم ساختگی ولنتاین هستم و این روز را پاس خواهم داشت.
اما توجه کنید که در گاهشماریِ ایرانی، پاسداشتِ آیینها طبقِ اصول آیینی و اساطیری ماه برگزار شده و ربطی به تغییراتِ بعدی گاهشماری، جهتِ ایجاد نظمِ گاهشمارانه ندارد. پس سپندارمذگان یا اسپندگان در اسفند روز از اسفند ماه یعنی پنجمِ اسفند ماه است و نه پایان بهمن.
به این نکته توجه شود که در گاهشماری ایرانی هر سی روز از ماه، نامی برای خود داشته و در هر ماه، هر روز که نامِ آن ماه با [نامِ] آن روز یکسان باشد، جشن گرفته میشود.
با توجه به اینکه روز پنجم هر ماه، اسفند روز است، پس جشن اسفند ماه یا اسفندگان باید در پنجم اسفند باشد و نه در بهمن. تغییراتِ ثانوی و تغییرات دورههای بعدتر جهت ساماندهی تقویم است.
این جشن در اندیشهی ایرانی، روزِ پاسداشتِ مقامِ عشق و خانواده و زمین است و در مقابل جشنِ ولنتاین، که به ظاهر هیچ بار آیینی حداقل برای ما ندارد.
____
پینوشت:
در گاهشمار یزدگردی (یزدگرد سوم ساسانی) هر ماه در گاهشمار ایرانی، سی روزه بود و هر روز ماه هم نامی داشت و پنج روز باقی ماندهی سال هم به انتهای ماه آخر افزوده میشد. بعدها توسط افرادی چون حکیم عمر خیام نیشابوری در گاهشمار ایرانی اصلاحات و مرتبسازی برای افزایش دقت انجام شد. شش ماه اول سال ۳۱ روزه شد و ماه آخر سال نیز ۲۹ روزه. و برای کبیسهگیری هم قواعدی وضع شد. حال اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی به یکم فروردین و یکم مهر ماه منطبق است و در آن دو روز ، مدتِ روز و شب باهم مساوی هستند.
پس طبق گاهشمار یزدگردی جشن اسفندگان، در پنجم اسفند ماه (اسفند روز) است و طبق گاهشمار خورشیدی کنونی منطبق بر ۲۹ بهمن است. ولی بسیاری از کارشناسان وفاداری به فلسفهی نامگذاری جشنها را مقدم میدانند و همان روز پنجم اسفند را برای جشن اسفندگان مناسب میدانند.
پینوشت:
تصویر زیر مربوط به کتیبهی برمدلک (دلِ بهرام) در اطرافِ شهر شیراز است که بهرام دوم ساسانی، پادشاه ایران به همسرش شاپوردُختک، گل نیلوفر هدیه میدهد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍2👎1
NezamiGanjavi_MostafaNasiri.pdf
612.9 KB
🔴 دهقانِ فصیحِ پارسیزاد
✍️ مصطفی نصیری
🔴 پینوشت:
جُستارِ ۱۸ صفحهای فوق، دربارهی حکیم نظامی گنجهای و تعلّق ایشان به جغرافیا، فرهنگ و اندیشهی ایرانشهری است و به جعلیّاتِ پیرامون این حکیم، ادیب و سُرایندهی ایرانی پاسخ داده شده است.
@IranDel_Channel
💢
🔴 دهقانِ فصیحِ پارسیزاد
✍️ مصطفی نصیری
🔴 پینوشت:
جُستارِ ۱۸ صفحهای فوق، دربارهی حکیم نظامی گنجهای و تعلّق ایشان به جغرافیا، فرهنگ و اندیشهی ایرانشهری است و به جعلیّاتِ پیرامون این حکیم، ادیب و سُرایندهی ایرانی پاسخ داده شده است.
@IranDel_Channel
💢
👍6👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 جنگ اوکراین در یک سالگی
🎥 گفتگوی #پیمان_عارف (تحلیلگر سیاسی) و عرفان نوربخش (کارشناس مسائل اوکراین و روسیه) پیرامون جنگ اوکراین و روسیه در روز آدینه ۵ اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
گفتگو را میتوان از طریق یوتیوب هم تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
🎥 گفتگوی #پیمان_عارف (تحلیلگر سیاسی) و عرفان نوربخش (کارشناس مسائل اوکراین و روسیه) پیرامون جنگ اوکراین و روسیه در روز آدینه ۵ اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
گفتگو را میتوان از طریق یوتیوب هم تماشا کرد.
@IranDel_Channel
💢
👍2👎1
🔴 یکسال گذشت!
✍ #مالک_رضایی، کارشناسارشد علومسیاسی
یکسال تمام از تهاجم همهجانبه ارتش روسیه به اوکراین گذشت و درحالیکه برخی از تحلیلگران دنیادیدهی وطنی، از جمله عطاءالله مهاجرانی، این حمله را حسابشده و در برگیرنده پیروزی برقآسا برای روسیه تصور می کردند، اکنون این روسیه است که ملتمس از جامعه جهانی، بهدنبال راهیست که برای خروج از این جنگ، پیش پایش بنهند.
آقای مهاجرانی که معمولاً در تحلیلهای خود، سیاست را با فضای رمانتیک رمانهایی که خوانده است درمیآمیزد در همان آغازین روزهای تهاجم روسیه به اوکراین با قلمی حماسی و با نقل و تایید صریح مطلبی از رمان «نفوس مرده»ی «نیکلای گوگل»، رماننویس خوشخیال روسی نوشت:
«...روسيه من! جواب بده كه تو به كجا میروی؟ آهنگ سحرانگيزيپی از زنگولهها برمیخيزد، ابرها به هزاران پاره متلاشیشده میغرّد و چون توفان میوزد. هرچه روی زمين است از كنار تو پرواز میكند. زيرا تو از تمام جهان بيشتر میتازی و بر ديگران سبقت میجویی. عاقبت، روزی تمام ملتها و دولتها از سر راه تو برمیخيزند و راه را به تو می سپارند».
اما صحنه عمل نشان داد که روابط بینالملل از احساسات و فضاهای خیالی رماننویسان، فرمان نمیبرد، بلکه از تز واقعگرایانی مانند توماس مورگنتا و... فرمان میبرد و برای تحلیل دقیق رخدادهای روابط بینالملل، بهتر است بهجای رمانهای خیالی، سیاست و روابط بینالملل خواند.
واقعیات روابط بینالملل برای چندمینبار نشان داد که روسیه در طول تاریخ خود، تقریباً قادر به پیروزی در هیچ جنگی نبوده است و اگر از تار و مار شدن ارتش او در جبهه شرق، بهوسیله ژاپن و نیز از سراسیمگیاش در جبهه غرب و در مقابل ارتش آلمان که بیش از ۵۰ درصد خاک خود را با پیمان حقارتبار «برت لیتوفسک» از دست داد بگذریم، حتی در مقابل کوکتل مولوتوفهای ابداعی فنلاند سهمیلیون نفری هم که با بطریهای آتشزای خود، تانکهای جنگی مولوتوف را به آتش میکشیدند، ابتکار عمل موثری نداشته است.
باری؛
آنچه که فعلا و بعد از گذشت یکسال از حمله همهجانبه روسیه به خاک اوکراین، قابل مشاهده است، از این قرار است:
۱- در این جنگ، ذخایر ارزی ۷۰۰ میلیارد دلاری روسیه، بهاضافه بخش قابلتوجهی از توانمندی نظامیآن کشور از بین رفت. امکانات نظامی کشوری که میتوانست متحد مالی و نظامی چین در آینده رقابت جهانی با امریکا باشد بهسمت نابودی کشیده شد. جنگی که با اراده روسیه آغاز شد، مشخص شد که پایانش به اراده آن نیست. و احتمالاً این کشور برای تاوان این محاسبه خود، هزینهای بیش از آنچه که تاکنون پرداخته است را هم خواهد پرداخت....
۲- اوکراین به ویرانهای تبدیل شد، طوریکه با اوج تنفر از روسیه، سالیان سال برای بازسازی و ادای دین خود، وابسته و دلبستهی امریکا خواهد بود.
۳- این حمله که با هدف تهدید و تحدید ناتو انجام گرفته بود، عملاً به گسترش ناتو انجامید. اکنون کشورهایی مانند فنلاند، سوئد و... با بیصبری هرچه تمام، زنبیلشان را برای پیوستن به ناتو در نوبت گذاشتهاند. دبیر کل ناتو هم از فرا رسیدن زمان تأیید عضویت اعضای جدید در این پیمان خبر میدهد.
۴- اروپا که آرامآرام، برای سیستم چندقطبی جهانی و احراز جایگاهی در آن سیستم با کاستن از وابستگی خود به امریکا تاتیتاتی میکرد، در جریان این بحران، چنان وابسته به امریکا شد که احتمالاً تمام تمرکز خود را برای همیشه، از واتیکان به سمت واشنگتن بر خواهد گرداند.
۵- زمان خواهد برد که روسیه، بتواند چهره خود را از گلولایی که از باتلاق اوکراین بر آن نشسته است پاک کند. این کشور برای مدتی طولانی در صحنه روابط بینالملل، عنوان متجاوز را با خود به یدک خواهد کشید.
۶- از همان ابتدا معلوم بود که از اجاق چین دودی برای روسیه بلند نخواهد شد. چین بهصورت ناظر منفعل در این بحران، به صد زبان بیزبانی گفت که استراتژی او تقابل با «لویاتان» نیست، بلکه تعامل با آن است.
۷- هژمونی امریکا، بیش از پیش با سیاستهای میلیتاریستی و بحرانآفرینی هرچه بیشتر او در این غائله، تثبیت شد؛ طوریکه با اضمحلال دو کشور درگیر بحران، بیشترین سود را از این تراژدی برد و خواهد برد. همانطوریکه تاکنون نیز از ویرانیهای جنگهای دیگر جهان از جمله جنگ جهانی دوم، بیشترین سود را برده بود.
امریکا ذاتاً نظامی «بحرانزی» است.
۸- دیپلماسی ایران نیز، در جریان این بحران و در راستای منافع ملی خود، بهتر از این میتوانست عمل کند؛ ولی نکرد.
منبع: روزنامه هم میهن، شماره شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
✍ #مالک_رضایی، کارشناسارشد علومسیاسی
یکسال تمام از تهاجم همهجانبه ارتش روسیه به اوکراین گذشت و درحالیکه برخی از تحلیلگران دنیادیدهی وطنی، از جمله عطاءالله مهاجرانی، این حمله را حسابشده و در برگیرنده پیروزی برقآسا برای روسیه تصور می کردند، اکنون این روسیه است که ملتمس از جامعه جهانی، بهدنبال راهیست که برای خروج از این جنگ، پیش پایش بنهند.
آقای مهاجرانی که معمولاً در تحلیلهای خود، سیاست را با فضای رمانتیک رمانهایی که خوانده است درمیآمیزد در همان آغازین روزهای تهاجم روسیه به اوکراین با قلمی حماسی و با نقل و تایید صریح مطلبی از رمان «نفوس مرده»ی «نیکلای گوگل»، رماننویس خوشخیال روسی نوشت:
«...روسيه من! جواب بده كه تو به كجا میروی؟ آهنگ سحرانگيزيپی از زنگولهها برمیخيزد، ابرها به هزاران پاره متلاشیشده میغرّد و چون توفان میوزد. هرچه روی زمين است از كنار تو پرواز میكند. زيرا تو از تمام جهان بيشتر میتازی و بر ديگران سبقت میجویی. عاقبت، روزی تمام ملتها و دولتها از سر راه تو برمیخيزند و راه را به تو می سپارند».
اما صحنه عمل نشان داد که روابط بینالملل از احساسات و فضاهای خیالی رماننویسان، فرمان نمیبرد، بلکه از تز واقعگرایانی مانند توماس مورگنتا و... فرمان میبرد و برای تحلیل دقیق رخدادهای روابط بینالملل، بهتر است بهجای رمانهای خیالی، سیاست و روابط بینالملل خواند.
واقعیات روابط بینالملل برای چندمینبار نشان داد که روسیه در طول تاریخ خود، تقریباً قادر به پیروزی در هیچ جنگی نبوده است و اگر از تار و مار شدن ارتش او در جبهه شرق، بهوسیله ژاپن و نیز از سراسیمگیاش در جبهه غرب و در مقابل ارتش آلمان که بیش از ۵۰ درصد خاک خود را با پیمان حقارتبار «برت لیتوفسک» از دست داد بگذریم، حتی در مقابل کوکتل مولوتوفهای ابداعی فنلاند سهمیلیون نفری هم که با بطریهای آتشزای خود، تانکهای جنگی مولوتوف را به آتش میکشیدند، ابتکار عمل موثری نداشته است.
باری؛
آنچه که فعلا و بعد از گذشت یکسال از حمله همهجانبه روسیه به خاک اوکراین، قابل مشاهده است، از این قرار است:
۱- در این جنگ، ذخایر ارزی ۷۰۰ میلیارد دلاری روسیه، بهاضافه بخش قابلتوجهی از توانمندی نظامیآن کشور از بین رفت. امکانات نظامی کشوری که میتوانست متحد مالی و نظامی چین در آینده رقابت جهانی با امریکا باشد بهسمت نابودی کشیده شد. جنگی که با اراده روسیه آغاز شد، مشخص شد که پایانش به اراده آن نیست. و احتمالاً این کشور برای تاوان این محاسبه خود، هزینهای بیش از آنچه که تاکنون پرداخته است را هم خواهد پرداخت....
۲- اوکراین به ویرانهای تبدیل شد، طوریکه با اوج تنفر از روسیه، سالیان سال برای بازسازی و ادای دین خود، وابسته و دلبستهی امریکا خواهد بود.
۳- این حمله که با هدف تهدید و تحدید ناتو انجام گرفته بود، عملاً به گسترش ناتو انجامید. اکنون کشورهایی مانند فنلاند، سوئد و... با بیصبری هرچه تمام، زنبیلشان را برای پیوستن به ناتو در نوبت گذاشتهاند. دبیر کل ناتو هم از فرا رسیدن زمان تأیید عضویت اعضای جدید در این پیمان خبر میدهد.
۴- اروپا که آرامآرام، برای سیستم چندقطبی جهانی و احراز جایگاهی در آن سیستم با کاستن از وابستگی خود به امریکا تاتیتاتی میکرد، در جریان این بحران، چنان وابسته به امریکا شد که احتمالاً تمام تمرکز خود را برای همیشه، از واتیکان به سمت واشنگتن بر خواهد گرداند.
۵- زمان خواهد برد که روسیه، بتواند چهره خود را از گلولایی که از باتلاق اوکراین بر آن نشسته است پاک کند. این کشور برای مدتی طولانی در صحنه روابط بینالملل، عنوان متجاوز را با خود به یدک خواهد کشید.
۶- از همان ابتدا معلوم بود که از اجاق چین دودی برای روسیه بلند نخواهد شد. چین بهصورت ناظر منفعل در این بحران، به صد زبان بیزبانی گفت که استراتژی او تقابل با «لویاتان» نیست، بلکه تعامل با آن است.
۷- هژمونی امریکا، بیش از پیش با سیاستهای میلیتاریستی و بحرانآفرینی هرچه بیشتر او در این غائله، تثبیت شد؛ طوریکه با اضمحلال دو کشور درگیر بحران، بیشترین سود را از این تراژدی برد و خواهد برد. همانطوریکه تاکنون نیز از ویرانیهای جنگهای دیگر جهان از جمله جنگ جهانی دوم، بیشترین سود را برده بود.
امریکا ذاتاً نظامی «بحرانزی» است.
۸- دیپلماسی ایران نیز، در جریان این بحران و در راستای منافع ملی خود، بهتر از این میتوانست عمل کند؛ ولی نکرد.
منبع: روزنامه هم میهن، شماره شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
hammihanonline.ir
خودنمایی دوباره واقعیتهای روابط بینالملل
چند نکته که در یکسالگی جنگ اوکراین میتوان گفت
👍2👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 برنامهی طنز ممیزی:
این پست رو تولید کردیم و به هیچ پلتفرم و اسپانسری نفروختیم.
ببینینش، اگه دوسش داشتین و خندیدین،
هر چقدر که دوست داشتین، به حساب مرکز نیکوکاری مردمی امام سجاد خوی، که شماره حسابش رو براتون آخر کپشن مینویسیم، واریز کنین تا در حد خودمون، برای کمک به مردم زلزله زدهی خوی تلاش کرده باشیم.
امیدواریم زیاد خوشتون بیاد.
همه باهم برای ایرانی آباد و آزاد، دعا و تلاش کنیم.
شماره کارت مرکز نیکوکاری مردمی امام سجاد خوی
6037 9979 5018 4219
شماره شبا
IR800170000000110769749001
شناسه واریز
880703537
🔴 ویدئو را میتوان از طریقِ اینستاگرام هم تماشا کرد.
@Momayezi_official
@IranDel_channel
💢
این پست رو تولید کردیم و به هیچ پلتفرم و اسپانسری نفروختیم.
ببینینش، اگه دوسش داشتین و خندیدین،
هر چقدر که دوست داشتین، به حساب مرکز نیکوکاری مردمی امام سجاد خوی، که شماره حسابش رو براتون آخر کپشن مینویسیم، واریز کنین تا در حد خودمون، برای کمک به مردم زلزله زدهی خوی تلاش کرده باشیم.
امیدواریم زیاد خوشتون بیاد.
همه باهم برای ایرانی آباد و آزاد، دعا و تلاش کنیم.
شماره کارت مرکز نیکوکاری مردمی امام سجاد خوی
6037 9979 5018 4219
شماره شبا
IR800170000000110769749001
شناسه واریز
880703537
🔴 ویدئو را میتوان از طریقِ اینستاگرام هم تماشا کرد.
@Momayezi_official
@IranDel_channel
💢
👍1👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گفتگوی ایاز مطلباف، رئیس جمهور وقت باکو با الجزیره در خصوص فاجعه خوجالو:
جبهه خلق (ابوالفضل ایلچیبیک) اجازه دخالت موثر ما در منطقه قراباغ را نداد و منجر به فاجعه خوجالو شد.
@IranDel_Channel
💢
جبهه خلق (ابوالفضل ایلچیبیک) اجازه دخالت موثر ما در منطقه قراباغ را نداد و منجر به فاجعه خوجالو شد.
@IranDel_Channel
💢
👍2👎2
🔴 پاسخی مستند به یک شبهه
❓️ آیا بودجه استان اصفهان بیشتر از ۵ استان در شمالغرب ایران است؟
🔴 پاسخ به یک شبهه که هرسال، اسفندماه با هدف نفرتپراکنی بین شهروندان ایرانی و خلق ظلم مضاعف از سوی قومگرایان تکرار میشود.
👇👇
@IranDel_Channel
💢
❓️ آیا بودجه استان اصفهان بیشتر از ۵ استان در شمالغرب ایران است؟
🔴 پاسخ به یک شبهه که هرسال، اسفندماه با هدف نفرتپراکنی بین شهروندان ایرانی و خلق ظلم مضاعف از سوی قومگرایان تکرار میشود.
👇👇
@IranDel_Channel
💢
فارس
پاسخی مستند به یک شبهه/ آیا بودجه آذربایجانیها کمتر از اصفهانیهاست؟
شایعات مطرح شده در خصوص کمتر بودن میزان بودجه مجموع استانهای شمال غرب کشور نسبت به بودجه استان اصفهان را بررسی کردیم.
👍2👎1
🔴 #توییت_خوانی
✍️ #وحید_بهمن، پژوهشگر تاریخ
بزرگواران لطفاً این متن نسبتاً طولانی را با دقت بخوانید و با دیگران نیز به اشتراک بگذارید اساس و بنیان بیش از ۱۱۰۰ سال جهانداری ایرانیان باستان و حکمرانیشان بر ربعِ مَسکنِ جهانِ وقت در قالب سه شاهنشاهی هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، «خِرَد» و «داد = (قانون)» بود.
همچنین خِرَد و دانایی در ایران باستان اساس و سنجه بود، به حدی که با وجود آفریدگار برابری میکرد ارزش انسان نه به زَر و زور که در میزان خِرَد و دانایی بود شاهنشاه داریوش بزرگ در کتیبه Dnb در ستایش خِرَد آورده:
"خدای بزرگ اهوره مزدا، که شادی را برای مردم آفرید، که خِرَد و دلیری را در داریوششاه گذاشت."
این را به روشنی در آثار و کتیبهها و آموزههای برجای مانده از ایران باستان میتوان دید.
فردوسی بزرگ در ستایش خِرَد آورده:
خِرَد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خِرَد را به از راه داد
خِرَد رهنمای و خِرَد دلگشای
خِرَد دست گیرد به هر دو سرای
خِرَد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
کسی کو خِرَد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهی خویش ریش
همچنین فردوسی بزرگ بخشی از این آموزههای ارزشمند کشورداری و جهان.داری را در قالب آخرین گفتگوی شاهنشاه اردشیر بابکان با پسرشان، شاهنشاه شاپور اول ساسانی، به نظم کشیده است.
لطفاً این ابیات را با دقت بخوانید تا ببینید که با یک دانشگاه در دانش و علم و آیین کشورداری طرف هستیم:
چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت
جهاندار بیدار بیمار گشت
بفرمود تا رفت شاپور پیش
ورا پندها داد ز اندازه بیش
بدانست کامد به نزدیک مرگ
همی زرد خواهد شدن سبز برگ
بدو گفت کاین عهد من یاددار
همه گفتِ بدگوی را باد دار
جهان راست کردم به شمشیر داد
نگه داشتم ارجِ مردِ نژاد
سر تخت شاهان بپیچد سه کار
نخستین، ز بیدادگر شهریار
دگر آنکه بیسود را برکشد
ز مرد هنرمند برتر کشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند
رخ پادشا تیره دارد دروغ
بلندیش هرگز نگیرد فروغ
نگر تا نباشی نگهبان گنج
که مردم ز دینار یازد به رنج
اگر پادشا آز گنج آورد
تن زیردستان به رنج آورد
بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم
چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به پوزش نگهبانِ درمان شوی
هرآن گه که خشم آورد پادشا
سبکمایه خواند وُرا پارسا
چو بر شاه عیب است بد خواستن
بباید به خوبی دل آراستن
چنان دان که شاهی بدان برسزاست
که دور فلک را ببخشید راست
به فردا ممان کار امروز را
بَرِ تخت منشان بدآموز را
تو عیب کسان هیچگونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیبجوی
وگر چیره گردد هوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد
خردمند باید جهاندار شاه
کجا هر کسی را بود نیکخواه
چو خواهی که بستایدت پارسا
بنه خشم و کین چون شوی پادشا
سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر
مکن خوار خواهنده درویش را
بَرِ تخت منشان بداندیش را
هرانکس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
بیارای دل را به دانش که ارز
به دانش بود تا توانی بورز
چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی
تو عهد پدر با روانت بدار
به فرزندمان همچنین یادگار
چو من حق فرزند بگزاردم
کسی را ز گیتی نیازاردم
تو پند پدر همچنین یاددار
به نیکی گرای و بدی باد دار
به بد کردن خویش، به آزار کس
مجوی ای پسر درد و تیمارِ کس
همی خواهم از کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
که باشد ز هر بد نگهدارتان
همه نیک نامی بود یارتان
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
سرانجام با خاک باشیم جفت
دو رخ را به چادر بباید نهفت
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهانِ جهان را به بد نسپریم
جز او را مخوان کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
@IranDel_Channel
💢
✍️ #وحید_بهمن، پژوهشگر تاریخ
بزرگواران لطفاً این متن نسبتاً طولانی را با دقت بخوانید و با دیگران نیز به اشتراک بگذارید اساس و بنیان بیش از ۱۱۰۰ سال جهانداری ایرانیان باستان و حکمرانیشان بر ربعِ مَسکنِ جهانِ وقت در قالب سه شاهنشاهی هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، «خِرَد» و «داد = (قانون)» بود.
همچنین خِرَد و دانایی در ایران باستان اساس و سنجه بود، به حدی که با وجود آفریدگار برابری میکرد ارزش انسان نه به زَر و زور که در میزان خِرَد و دانایی بود شاهنشاه داریوش بزرگ در کتیبه Dnb در ستایش خِرَد آورده:
"خدای بزرگ اهوره مزدا، که شادی را برای مردم آفرید، که خِرَد و دلیری را در داریوششاه گذاشت."
این را به روشنی در آثار و کتیبهها و آموزههای برجای مانده از ایران باستان میتوان دید.
فردوسی بزرگ در ستایش خِرَد آورده:
خِرَد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خِرَد را به از راه داد
خِرَد رهنمای و خِرَد دلگشای
خِرَد دست گیرد به هر دو سرای
خِرَد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
کسی کو خِرَد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهی خویش ریش
همچنین فردوسی بزرگ بخشی از این آموزههای ارزشمند کشورداری و جهان.داری را در قالب آخرین گفتگوی شاهنشاه اردشیر بابکان با پسرشان، شاهنشاه شاپور اول ساسانی، به نظم کشیده است.
لطفاً این ابیات را با دقت بخوانید تا ببینید که با یک دانشگاه در دانش و علم و آیین کشورداری طرف هستیم:
چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت
جهاندار بیدار بیمار گشت
بفرمود تا رفت شاپور پیش
ورا پندها داد ز اندازه بیش
بدانست کامد به نزدیک مرگ
همی زرد خواهد شدن سبز برگ
بدو گفت کاین عهد من یاددار
همه گفتِ بدگوی را باد دار
جهان راست کردم به شمشیر داد
نگه داشتم ارجِ مردِ نژاد
سر تخت شاهان بپیچد سه کار
نخستین، ز بیدادگر شهریار
دگر آنکه بیسود را برکشد
ز مرد هنرمند برتر کشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند
رخ پادشا تیره دارد دروغ
بلندیش هرگز نگیرد فروغ
نگر تا نباشی نگهبان گنج
که مردم ز دینار یازد به رنج
اگر پادشا آز گنج آورد
تن زیردستان به رنج آورد
بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم
چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به پوزش نگهبانِ درمان شوی
هرآن گه که خشم آورد پادشا
سبکمایه خواند وُرا پارسا
چو بر شاه عیب است بد خواستن
بباید به خوبی دل آراستن
چنان دان که شاهی بدان برسزاست
که دور فلک را ببخشید راست
به فردا ممان کار امروز را
بَرِ تخت منشان بدآموز را
تو عیب کسان هیچگونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیبجوی
وگر چیره گردد هوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد
خردمند باید جهاندار شاه
کجا هر کسی را بود نیکخواه
چو خواهی که بستایدت پارسا
بنه خشم و کین چون شوی پادشا
سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر
مکن خوار خواهنده درویش را
بَرِ تخت منشان بداندیش را
هرانکس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
بیارای دل را به دانش که ارز
به دانش بود تا توانی بورز
چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی
تو عهد پدر با روانت بدار
به فرزندمان همچنین یادگار
چو من حق فرزند بگزاردم
کسی را ز گیتی نیازاردم
تو پند پدر همچنین یاددار
به نیکی گرای و بدی باد دار
به بد کردن خویش، به آزار کس
مجوی ای پسر درد و تیمارِ کس
همی خواهم از کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
که باشد ز هر بد نگهدارتان
همه نیک نامی بود یارتان
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
سرانجام با خاک باشیم جفت
دو رخ را به چادر بباید نهفت
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهانِ جهان را به بد نسپریم
جز او را مخوان کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍5👎2