🔴 #توییت_خوانی
✍️ مهدی الیاسی
چهاردهم آذر، روز همزمانی ورود رضاشاه به اهواز و تسلیم کامل شدن شیخ خزعل را باید "روزِ نجات خوزستان" نامید. روزی که خوزستان از یک برنامهی انگلیسی، نجات یافت.
با توجه به این که هفتهی بعد، ۲۱ آذر نیز روزِ نجاتِ آذربایجان از نقشهی روسها است؛ نیکوست از چهارده تا بیست و یک آذر، "هفته نجات ایران" نامیده شود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 #توییت_خوانی
✍️ مهدی الیاسی
چهاردهم آذر، روز همزمانی ورود رضاشاه به اهواز و تسلیم کامل شدن شیخ خزعل را باید "روزِ نجات خوزستان" نامید. روزی که خوزستان از یک برنامهی انگلیسی، نجات یافت.
با توجه به این که هفتهی بعد، ۲۱ آذر نیز روزِ نجاتِ آذربایجان از نقشهی روسها است؛ نیکوست از چهارده تا بیست و یک آذر، "هفته نجات ایران" نامیده شود.
@IranDel_Channel
💢
👍33
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 جواد ظریف: اروپاییها در کنفرانس بُن، توافق کرده بودند که در افغانستان ظاهر شاه بر سر کار بیاید، کی آن را بهم زد؟ ما و آمریکا !
🔴 پینوشت:
چگونه مانعِ شاید تنها راه نجاتِ احتمالی افغانستان و رهایی آن کشور استعمارساخته از قومگرایی، فرقهگرایی و بنیادگرایی مذهبی شدند؟!
@IranDel_Channel
💢
🔴 پینوشت:
چگونه مانعِ شاید تنها راه نجاتِ احتمالی افغانستان و رهایی آن کشور استعمارساخته از قومگرایی، فرقهگرایی و بنیادگرایی مذهبی شدند؟!
@IranDel_Channel
💢
👍22👎4
🔴 هفت دلیل که ایران بهطرفداری از حماس نخواهد جنگید
✍️ آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
[منتشره در فارنپالیسی، ترجمۀ عارف فتحی]
جنگ غزه، از زمان شروعش، نشانهای مبنی بر آغاز درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل در نظر گرفته میشد. حزبالله [لبنان] همچنان تهدید به گشودن جبههی جدیدی در جنگ میکند و تندروها در ایران از مداخلهی مستقیم کشور در جنگ استقبال میکنند. ماه گذشته، جواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران، به نامهای که توسط مقاماتِ تندرو خطاب به رهبر ایران نوشته شده بود اشاره کرد. نامهای با این هدف که او [ یعنی آیتالله سید علی خامنهای] را متقاعد کند که وارد درگیری با اسرائیل شود.
با این حال، احتمال یک جنگ منطقهای گسترده کم است. علیرغم شعارهایی که تندروها در ایران میدهند، تفکر استراتژیک در ایران، واقعبینانه و دقیقتر است. حداقل هفت دلیل وجود دارد که تهران، احتمالاً از شروع جنگ با اسرائیل به نمایندگی از حماس، اجتناب خواهد کرد.
اولاً، جمهوری اسلامی ایران نمیتواند مانند جنگ با عراق در دههی ۱۹۸۰ [میلادی] جامعه را برای درگیر شدن در یک جنگ جدید بسیج کند. بسیجِ بیامان امواج انسانی، در کنار عوامل دیگر بود که در برابر ارتش عراق مقاومت کرد و بغداد را مجبور به عقبنشینی از خاک ایران ساخت. با این حال، چندین دهه بعد، حمایت جامعه از نظام سیاسی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. پس از اعتراضات سال گذشته، همراه با بحران اقتصادی که تا حدی ناشی از تحریمهای آمریکا بود، نارضایتی در میان جوانان و طبقهی متوسط شهری [ایران] افزایش یافته است.
دوم، جناح میانهرو در دولتِ ایران نسبت به مداخلهی مستقیم ایران در جنگ هشدار داده است. در واقع، جنگ در غزه شکافهای سیاسی در تهران را عمیقتر کرده است. در ارزیابی تهدیدِ تندروهای ایران، نابودی حماس به طور خودکار با فروپاشی زودهنگام حزبالله و در نهایت حملهی نظامی به ایران همراه است. به همین دلیل است که آنها از هدف قرار دادن پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه توسط نیروهای نیابتی شیعه ایران حمایت میکنند. این دیدگاه کاملاً در تضاد با دیدگاه مقاماتِ میانهرو به ویژه دیدگاه [محمد جواد] ظریف است که پیوسته درباره پیامدهای مخربِ دخالت احتمالی ایران و در نتیجه، جنگ با آمریکا هشدار داده است. به گفته ظریف، اگر ایران موضع رادیکالتری در قبالِ غزه اتخاذ کند، ممکن است منجر به یک درگیری مرگبار با ایالات متحده شود؛ درگیریای که اسرائیل از آن استقبال خواهد کرد. ظریف علیرغم به حاشیه رانده شدن توسط دولت ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، همچنان نفوذ قابل توجهی در میان نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی و حتی جامعه دارد.
🔴 دنبالهی یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 هفت دلیل که ایران بهطرفداری از حماس نخواهد جنگید
✍️ آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
[منتشره در فارنپالیسی، ترجمۀ عارف فتحی]
جنگ غزه، از زمان شروعش، نشانهای مبنی بر آغاز درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل در نظر گرفته میشد. حزبالله [لبنان] همچنان تهدید به گشودن جبههی جدیدی در جنگ میکند و تندروها در ایران از مداخلهی مستقیم کشور در جنگ استقبال میکنند. ماه گذشته، جواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران، به نامهای که توسط مقاماتِ تندرو خطاب به رهبر ایران نوشته شده بود اشاره کرد. نامهای با این هدف که او [ یعنی آیتالله سید علی خامنهای] را متقاعد کند که وارد درگیری با اسرائیل شود.
با این حال، احتمال یک جنگ منطقهای گسترده کم است. علیرغم شعارهایی که تندروها در ایران میدهند، تفکر استراتژیک در ایران، واقعبینانه و دقیقتر است. حداقل هفت دلیل وجود دارد که تهران، احتمالاً از شروع جنگ با اسرائیل به نمایندگی از حماس، اجتناب خواهد کرد.
اولاً، جمهوری اسلامی ایران نمیتواند مانند جنگ با عراق در دههی ۱۹۸۰ [میلادی] جامعه را برای درگیر شدن در یک جنگ جدید بسیج کند. بسیجِ بیامان امواج انسانی، در کنار عوامل دیگر بود که در برابر ارتش عراق مقاومت کرد و بغداد را مجبور به عقبنشینی از خاک ایران ساخت. با این حال، چندین دهه بعد، حمایت جامعه از نظام سیاسی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. پس از اعتراضات سال گذشته، همراه با بحران اقتصادی که تا حدی ناشی از تحریمهای آمریکا بود، نارضایتی در میان جوانان و طبقهی متوسط شهری [ایران] افزایش یافته است.
دوم، جناح میانهرو در دولتِ ایران نسبت به مداخلهی مستقیم ایران در جنگ هشدار داده است. در واقع، جنگ در غزه شکافهای سیاسی در تهران را عمیقتر کرده است. در ارزیابی تهدیدِ تندروهای ایران، نابودی حماس به طور خودکار با فروپاشی زودهنگام حزبالله و در نهایت حملهی نظامی به ایران همراه است. به همین دلیل است که آنها از هدف قرار دادن پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه توسط نیروهای نیابتی شیعه ایران حمایت میکنند. این دیدگاه کاملاً در تضاد با دیدگاه مقاماتِ میانهرو به ویژه دیدگاه [محمد جواد] ظریف است که پیوسته درباره پیامدهای مخربِ دخالت احتمالی ایران و در نتیجه، جنگ با آمریکا هشدار داده است. به گفته ظریف، اگر ایران موضع رادیکالتری در قبالِ غزه اتخاذ کند، ممکن است منجر به یک درگیری مرگبار با ایالات متحده شود؛ درگیریای که اسرائیل از آن استقبال خواهد کرد. ظریف علیرغم به حاشیه رانده شدن توسط دولت ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، همچنان نفوذ قابل توجهی در میان نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی و حتی جامعه دارد.
🔴 دنبالهی یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 هفت دلیل که ایران بهطرفداری از حماس نخواهد جنگید ✍️ آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل [منتشره در فارنپالیسی، ترجمۀ عارف فتحی] جنگ غزه، از زمان شروعش، نشانهای مبنی بر آغاز درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل در نظر گرفته میشد. حزبالله [لبنان]…
👍20👎1
🔴 آذر ۳۲ و نیکسون
✍️ مهدی تدینی
در تقویم روز شانزدهم آذر به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است. گویا قضیه به تصاویری ربط دارد که در ویدئو میبینید. ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران آمده است. البته نه شانزدهم آذر - هواپیمای او هجدهم آذر [۱۳۳۲ خورشیدی] در مهرآباد به زمین مینشیند. او پس از سفر به چند کشور آسیای شرقی همراه همسرش به ایران میآید.
در جریان این سفر سه روزه، نیکسون به دانشگاه تهران هم میرود و در دانشکده حقوق، دکتری افتخاری خود را از دست دکتر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران دریافت میکند. شانزدهم آذر اعتراضاتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داده بود که در جریان آن سه دانشجو کشته میشوند. گفته میشود دلیل این اعتراضات آمدن نیکسون به ایران و از سرگیری روابط ایران و انگلستان بوده است. تصمیم برای قطع رابطه با انگلستان از آن دست تصمیماتی بود که مصدق شخصاً گرفته بود - اما شخص او اینک در دادگاه بود.
قضیهی درگیری شانزدهم آذر هم احتمالاً در اصل به دادگاه مصدق ربط داشت. در کیفرخواست ابتدایی که علیه او قرائت شد، برای او مجازات اعدام درخواست شده بود و چنان که میدانیم مصدق در نهایت به سه سال حبس و بعد حصر در احمد آباد محکوم شد. فضای دانشکده فنی بسیار تحت تأثير استادانی بود که یا مصدقدوست بودند یا مخالف شاه بودند.
مهدی بازرگان، شش سال رئیس دانشکده فنی بود و تودهایهایی مثل کیانوری و حسین جودت در آنجا تدریس میکردند. نمیتوان گفت اعتراضات دانشکده فنی ربطی به آمدن نیکسون و رابطه با انگلستان نداشته است اما به گمانم اخبار دادگاه مصدق تأثیر بیشتری داشته است.
آتش ۲۸ مرداد تازه خوابیده بود. دولت زاهدی و فرمانداری نظامی تهران همچنان در فضای مرداد بودند و با اعتراضات مماشات نمیکردند. در گزارش رسمی دانشگاه ادعا شده بود این سه دانشجو که کشته شدند، قصد داشته بودند تفنگ را از نظامیان بگیرند اما به هر روی هرگونه قتل در این دست درگیریها، تقصیرِ نیروی نظامی و امنیتی است. اصلاً چرا نیروی نظامی باید اسلحه به محیط دانشگاه ببرد؟ البته تجربه شانزدهم آذر و گروی سنگین آن به پای حکومت باعث شد دولت در سالهای بعد تا انقلاب نسبت به ورود نظامیان به دانشگاه بسیار محتاط باشد.
سالها بعد که کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور تشکیل شد، شانزدهم آذر را روز دانشجو نامید. البته چیزی که احتمالاً برای دانشجویان اهمیت نداشت این بود که رابطه با آمریکا برای کشوری عقبمانده مانند ایران منافع زیادی داشت. ولی اولویت تفکر معترضان، ایران نبود بلکه از زاویهی درگیری شاه و مصدق به همه مسائل مینگریستند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 آذر ۳۲ و نیکسون
✍️ مهدی تدینی
در تقویم روز شانزدهم آذر به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است. گویا قضیه به تصاویری ربط دارد که در ویدئو میبینید. ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران آمده است. البته نه شانزدهم آذر - هواپیمای او هجدهم آذر [۱۳۳۲ خورشیدی] در مهرآباد به زمین مینشیند. او پس از سفر به چند کشور آسیای شرقی همراه همسرش به ایران میآید.
در جریان این سفر سه روزه، نیکسون به دانشگاه تهران هم میرود و در دانشکده حقوق، دکتری افتخاری خود را از دست دکتر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران دریافت میکند. شانزدهم آذر اعتراضاتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داده بود که در جریان آن سه دانشجو کشته میشوند. گفته میشود دلیل این اعتراضات آمدن نیکسون به ایران و از سرگیری روابط ایران و انگلستان بوده است. تصمیم برای قطع رابطه با انگلستان از آن دست تصمیماتی بود که مصدق شخصاً گرفته بود - اما شخص او اینک در دادگاه بود.
قضیهی درگیری شانزدهم آذر هم احتمالاً در اصل به دادگاه مصدق ربط داشت. در کیفرخواست ابتدایی که علیه او قرائت شد، برای او مجازات اعدام درخواست شده بود و چنان که میدانیم مصدق در نهایت به سه سال حبس و بعد حصر در احمد آباد محکوم شد. فضای دانشکده فنی بسیار تحت تأثير استادانی بود که یا مصدقدوست بودند یا مخالف شاه بودند.
مهدی بازرگان، شش سال رئیس دانشکده فنی بود و تودهایهایی مثل کیانوری و حسین جودت در آنجا تدریس میکردند. نمیتوان گفت اعتراضات دانشکده فنی ربطی به آمدن نیکسون و رابطه با انگلستان نداشته است اما به گمانم اخبار دادگاه مصدق تأثیر بیشتری داشته است.
آتش ۲۸ مرداد تازه خوابیده بود. دولت زاهدی و فرمانداری نظامی تهران همچنان در فضای مرداد بودند و با اعتراضات مماشات نمیکردند. در گزارش رسمی دانشگاه ادعا شده بود این سه دانشجو که کشته شدند، قصد داشته بودند تفنگ را از نظامیان بگیرند اما به هر روی هرگونه قتل در این دست درگیریها، تقصیرِ نیروی نظامی و امنیتی است. اصلاً چرا نیروی نظامی باید اسلحه به محیط دانشگاه ببرد؟ البته تجربه شانزدهم آذر و گروی سنگین آن به پای حکومت باعث شد دولت در سالهای بعد تا انقلاب نسبت به ورود نظامیان به دانشگاه بسیار محتاط باشد.
سالها بعد که کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور تشکیل شد، شانزدهم آذر را روز دانشجو نامید. البته چیزی که احتمالاً برای دانشجویان اهمیت نداشت این بود که رابطه با آمریکا برای کشوری عقبمانده مانند ایران منافع زیادی داشت. ولی اولویت تفکر معترضان، ایران نبود بلکه از زاویهی درگیری شاه و مصدق به همه مسائل مینگریستند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍15👎3
🔴 ندانی که ایران نشست من است
ماهنامه وطنیولی با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میکند:
نشستهای ایران (۳)
نجات ایران از چنگال اهریمن:
گرامیداشت ۲۱ آذر روز آزادی آذربایجان
با حضور:
مجتبی برزویی
محمدعلی بهمنی قاجار
کامروز خسروی جاوید
هوشنگ طالع
عطاالله عبدی
جهانگیر کرمی
علی موجانی
احسان هوشمند
همراه با پخش مستند "سرزمین گمشده" با موضوع عاقبتِ فراریان فرقه دموکرات در شوروی، اثر وحید موسائیان
زمان:
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ خورشیدی از ساعت ۱۶ تا ۱۹
مکان:
تهران، خیابان کریمخان زند، خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا)، پارک ورشو. تالار فردوسی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
ماهنامه وطنیولی با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میکند:
نشستهای ایران (۳)
نجات ایران از چنگال اهریمن:
گرامیداشت ۲۱ آذر روز آزادی آذربایجان
با حضور:
مجتبی برزویی
محمدعلی بهمنی قاجار
کامروز خسروی جاوید
هوشنگ طالع
عطاالله عبدی
جهانگیر کرمی
علی موجانی
احسان هوشمند
همراه با پخش مستند "سرزمین گمشده" با موضوع عاقبتِ فراریان فرقه دموکرات در شوروی، اثر وحید موسائیان
زمان:
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ خورشیدی از ساعت ۱۶ تا ۱۹
مکان:
تهران، خیابان کریمخان زند، خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا)، پارک ورشو. تالار فردوسی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍13
لیبرالیسم و طبقه کارگر
🎙 لیبرالیسم و طبقه کارگر؛
با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی
جدیدترین قسمتِ "دورهمی اقتصادی" با موضوع «لیبرالیسم و طبقه کارگر» با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی با میزبانی مرتضی کاظمی در استودیوی "فردایاقتصاد" برگزار شده است.
در این گفتوگو ضمن بررسی تاریخچهی مواجهه اندیشههای اقتصادی با موضوع کارگران به نقش رویکردهای آزادیخواهانه در توجه به طبقه کارگر و موضوعات مربوطه از جمله نظام بازنشستگی و مسأله دستمزد دستوری و همچنین نقش آنتروپرنورها در کمک ایجاد خدمات رفاهی بهمنظور بهبود زندگی کارگران پرداخته شده است.
🔴 فیلم کامل این گفتوگو را در تارنمای فردایاقتصاد تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
🎙 لیبرالیسم و طبقه کارگر؛
با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی
جدیدترین قسمتِ "دورهمی اقتصادی" با موضوع «لیبرالیسم و طبقه کارگر» با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی با میزبانی مرتضی کاظمی در استودیوی "فردایاقتصاد" برگزار شده است.
در این گفتوگو ضمن بررسی تاریخچهی مواجهه اندیشههای اقتصادی با موضوع کارگران به نقش رویکردهای آزادیخواهانه در توجه به طبقه کارگر و موضوعات مربوطه از جمله نظام بازنشستگی و مسأله دستمزد دستوری و همچنین نقش آنتروپرنورها در کمک ایجاد خدمات رفاهی بهمنظور بهبود زندگی کارگران پرداخته شده است.
🔴 فیلم کامل این گفتوگو را در تارنمای فردایاقتصاد تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
👍11👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 لیبرالیسم و طبقه کارگر؛
با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی
جدیدترین قسمت "دورهمی اقتصادی" با موضوع «لیبرالیسم و طبقه کارگر» با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی و با میزبانی مرتضی کاظمی در استودیوی "فردایاقتصاد" برگزار شده است.
در این گفتوگو ضمن بررسی تاریخچهی مواجهه اندیشههای اقتصادی با موضوع کارگران به نقش رویکردهای آزادیخواهانه در توجه به طبقه کارگر و موضوعات مربوطه از جمله نظام بازنشستگی و مسأله دستمزد دستوری و همچنین نقش آنتروپرنورها در کمک ایجاد خدمات رفاهی بهمنظور بهبود زندگی کارگران پرداخته شده است.
🔴 فیلم کامل این گفتوگو را در تارنمای فردایاقتصاد تماشا کنید.
🔴 صوت کامل این گفتوگو را از اینجا بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی
جدیدترین قسمت "دورهمی اقتصادی" با موضوع «لیبرالیسم و طبقه کارگر» با حضور موسی غنینژاد و مهدی تدینی و با میزبانی مرتضی کاظمی در استودیوی "فردایاقتصاد" برگزار شده است.
در این گفتوگو ضمن بررسی تاریخچهی مواجهه اندیشههای اقتصادی با موضوع کارگران به نقش رویکردهای آزادیخواهانه در توجه به طبقه کارگر و موضوعات مربوطه از جمله نظام بازنشستگی و مسأله دستمزد دستوری و همچنین نقش آنتروپرنورها در کمک ایجاد خدمات رفاهی بهمنظور بهبود زندگی کارگران پرداخته شده است.
🔴 فیلم کامل این گفتوگو را در تارنمای فردایاقتصاد تماشا کنید.
🔴 صوت کامل این گفتوگو را از اینجا بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍15👎2
🔴 ۲۱ آذر و صورتبندی گفتمان پانترکیسم در ایران
✍️ جواد رنجبر درخشیلر، دانشآموختهی علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
صورتبندی گفتمان پانتُرکیسم در ایران را جعفر باقراوف، دبیر حزب کمونیست باکو، انجام داد و آنچنان که در آثار معتبر آمده است هدف اصلی آن گسترش سرزمینی شوروی با الحاق آذربایجان ایران به آن کشور جعلی بود. آرزویی که او و مزدورانش به گور بردند.
منظور از صورتبندی گفتمانی پانترکیسم مجموعه مفروضات و فرضیات و اهداف باقراوف است که در قالب زبانی حقطلب و انسانی شکافِ قومیتی و فرهنگی و سیاسی آذربایجان ایران از سایر ولایات و شهرهای ایران را پیگیری میکرد.
هدف اصلی و نهایی تجزیه ایران و الحاق آذربایجان به اران و باکو و در نهایت شوروی بود و برنامههای فرهنگی از جمله نوشتن و توزیع کتابهایی به زبان ترکی، آموزش زبان ترکی در مدارس آذربایجان و آموزش به زبان ترکی در این مدارس و زبان ترکی را زبان رسمی آذربایجان کردن مقدمات آن به حساب میآمد.
این میراث شوم که به نظر من تنها میراث شوم قدرتهای بزرگ در ایران است هنوز در برخی افراد و جریانهای سیاسی تجزیهطلب که وارثان فکری باقراوف به حساب میآیند به حیات خود ادامه میدهد.
انتساب گفتمانِ پانترکیسم در ایران به باقراوف بر این اصل اساسی استوار است که پیش از آن تقابل زبانی و هویتی بین ساکنان آذربایجان و ساکنان دیگر مناطق ایران روی نداده بود.
شاهد این مدعا این که در طول یک دهه آشوبهای سهمگین در ایران پس از جنبش مشروطه و با این که آذربایجانیها به رهبری ستارخان بزرگ پیشرو جنبش بودند هیچ نشانهای از جداییخواهی دیده نشد. بنابراین اگر جاهطلبیهای بیریشهی باقراوف در میان نبود، هیچگاه پانتُرکیسم به عنوان گفتمانی هویتی در ایران شکل نمیگرفت. جاهطلبیهای باقراوف را حمایتهای استالین، زور ارتش سرخ و مزدوران ایرانی او تکمیل میکردند.
اندیشههای فرهنگی و سیاسی باقراوف چنان بیریشه بود که با از دست دادن یکی از پایههای شکلگیریاش، یعنی خروج ارتش سرخ از ایران با ابتکار زنده یاد قوام، از هم پاشید و مزدوران او پا درهوا ماندند و مجبور به مهاجرت به باکو شدند.
سرنوشت آنان در شوروی یکی از مهمترین درسهای عبرت اتکا به قدرت خارجی است. هموطنان فریب خورده ما در شوروی چنان سرنوشت دردناکی یافتند که حتی ترحمِ بزرگترین مخالفان آنها را نیز برمیانگیزد.
کاملاً روشن است که گفتمان پانترکیسم صورتبندی شده توسط باقراوف، هیچ ارتباطی با زندگی و فرهنگ مردم آذربایجان در آن دوره و هیچ دوره دیگری نداشت.
آذربایجانیها در آن دوره به زبان ترکی سخن میگفتند، شعر میسرودند، آواز میخواندند ولی در مراودات خود با دیگر ساکنان شهرهای ایران تمایز و تفاوتی نمیدیدند.
پانترکیسم مصنوعی باقراوف و مزدورانش تلاش میکرد وضعیت طبیعی مردم شهرهای آذربایجان را به یک وضعیت غیرطبیعی تبدیل کند. همانطور که کل ساختار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی لنینسم و استالینسم مصنوعی و پوشالی بود و در نهایت فروپاشید.
یکی از مهمترین نشانههای تصنع پانترکیسم باقراوفی این بود که تلاش میکرد که آذربایجانیهای ایران را به جنبش جهانی پانترکیسم متصل کند.
پان.ترکیسم از دل منازعات سیاسی و فرهنگی در درون امپراتوری عثمانی به وجود آمد. شاید بتوان مهمترین نقطه عطف آن را انتشار روزنامهی ترک در قاهره دانست.
این نشریه در بین تاتارهای روسیه و در قفقاز و کریمه، خواننده داشت و به نظر میرسد تلاشی حق برای گریز از بحرانهای سیاسی و هویتی عثمانیگرایانه بود. هر چند مبنایی جز حکومتهای چنگیز و تیمور نداشت.
پانترکیسم مراوده ای خصمانه و گاه دوستانه با پاناسلامیسم داشت و در نهایت توانست ترکیه را با وجود تعداد کم ترکهای آن از یک امپراتوری اسلامگرا با چندین ملیت متفاوت به یک کشور ترک تبدیل کند. پانترکیستها ایدهای بزرگ و شورانگیز در سر داشتند و آن تأسیس امپراتوری بزرگ تُرک از چین تا دانوب بود.
واقعاً با در نظر گرفتن شرایط آن روزگار نمیتوان با این ایده که گفتمان بدیل آن پاناسلامیسم رو به افول بود، مخالفت کرد.
پانترکیستها ایدههای مادی و غربگرایانه داشتند و پاناسلامیسم را که عموما به دست عربها و ایرانیها صورتبندی میشد نمیپذیرفتند.
پان ترکیسم اما هیچ ارتباطی با ایران نداشت و اگر جاهطلبی سرزمینی باقراوف در قالب استالینیسم نبود شاید هیچگاه به ایران نمیرسید.
ایران، فرهنگی کهن و چندین هزار ساله داشت و مبانی اندیشه ایرانشهری حتی اعرابِ مسلمانِ جاهطلب و مهاجم را به پذیرش و احترام به آن مجبور میکرد. تمدن اسلامی در ایران ساخته و پرداخته شده بود و بزرگان تمدن اسلامی خاستگاهی ایرانی داشتند. منادی بزرگ پاناسلامیسم نیز یک ایرانی بود؛ سید جمالالدین اسد آبادی.
🔴 دنباله یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 ۲۱ آذر و صورتبندی گفتمان پانترکیسم در ایران
✍️ جواد رنجبر درخشیلر، دانشآموختهی علوم سیاسی و شاهنامهپژوه
صورتبندی گفتمان پانتُرکیسم در ایران را جعفر باقراوف، دبیر حزب کمونیست باکو، انجام داد و آنچنان که در آثار معتبر آمده است هدف اصلی آن گسترش سرزمینی شوروی با الحاق آذربایجان ایران به آن کشور جعلی بود. آرزویی که او و مزدورانش به گور بردند.
منظور از صورتبندی گفتمانی پانترکیسم مجموعه مفروضات و فرضیات و اهداف باقراوف است که در قالب زبانی حقطلب و انسانی شکافِ قومیتی و فرهنگی و سیاسی آذربایجان ایران از سایر ولایات و شهرهای ایران را پیگیری میکرد.
هدف اصلی و نهایی تجزیه ایران و الحاق آذربایجان به اران و باکو و در نهایت شوروی بود و برنامههای فرهنگی از جمله نوشتن و توزیع کتابهایی به زبان ترکی، آموزش زبان ترکی در مدارس آذربایجان و آموزش به زبان ترکی در این مدارس و زبان ترکی را زبان رسمی آذربایجان کردن مقدمات آن به حساب میآمد.
این میراث شوم که به نظر من تنها میراث شوم قدرتهای بزرگ در ایران است هنوز در برخی افراد و جریانهای سیاسی تجزیهطلب که وارثان فکری باقراوف به حساب میآیند به حیات خود ادامه میدهد.
انتساب گفتمانِ پانترکیسم در ایران به باقراوف بر این اصل اساسی استوار است که پیش از آن تقابل زبانی و هویتی بین ساکنان آذربایجان و ساکنان دیگر مناطق ایران روی نداده بود.
شاهد این مدعا این که در طول یک دهه آشوبهای سهمگین در ایران پس از جنبش مشروطه و با این که آذربایجانیها به رهبری ستارخان بزرگ پیشرو جنبش بودند هیچ نشانهای از جداییخواهی دیده نشد. بنابراین اگر جاهطلبیهای بیریشهی باقراوف در میان نبود، هیچگاه پانتُرکیسم به عنوان گفتمانی هویتی در ایران شکل نمیگرفت. جاهطلبیهای باقراوف را حمایتهای استالین، زور ارتش سرخ و مزدوران ایرانی او تکمیل میکردند.
اندیشههای فرهنگی و سیاسی باقراوف چنان بیریشه بود که با از دست دادن یکی از پایههای شکلگیریاش، یعنی خروج ارتش سرخ از ایران با ابتکار زنده یاد قوام، از هم پاشید و مزدوران او پا درهوا ماندند و مجبور به مهاجرت به باکو شدند.
سرنوشت آنان در شوروی یکی از مهمترین درسهای عبرت اتکا به قدرت خارجی است. هموطنان فریب خورده ما در شوروی چنان سرنوشت دردناکی یافتند که حتی ترحمِ بزرگترین مخالفان آنها را نیز برمیانگیزد.
کاملاً روشن است که گفتمان پانترکیسم صورتبندی شده توسط باقراوف، هیچ ارتباطی با زندگی و فرهنگ مردم آذربایجان در آن دوره و هیچ دوره دیگری نداشت.
آذربایجانیها در آن دوره به زبان ترکی سخن میگفتند، شعر میسرودند، آواز میخواندند ولی در مراودات خود با دیگر ساکنان شهرهای ایران تمایز و تفاوتی نمیدیدند.
پانترکیسم مصنوعی باقراوف و مزدورانش تلاش میکرد وضعیت طبیعی مردم شهرهای آذربایجان را به یک وضعیت غیرطبیعی تبدیل کند. همانطور که کل ساختار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی لنینسم و استالینسم مصنوعی و پوشالی بود و در نهایت فروپاشید.
یکی از مهمترین نشانههای تصنع پانترکیسم باقراوفی این بود که تلاش میکرد که آذربایجانیهای ایران را به جنبش جهانی پانترکیسم متصل کند.
پان.ترکیسم از دل منازعات سیاسی و فرهنگی در درون امپراتوری عثمانی به وجود آمد. شاید بتوان مهمترین نقطه عطف آن را انتشار روزنامهی ترک در قاهره دانست.
این نشریه در بین تاتارهای روسیه و در قفقاز و کریمه، خواننده داشت و به نظر میرسد تلاشی حق برای گریز از بحرانهای سیاسی و هویتی عثمانیگرایانه بود. هر چند مبنایی جز حکومتهای چنگیز و تیمور نداشت.
پانترکیسم مراوده ای خصمانه و گاه دوستانه با پاناسلامیسم داشت و در نهایت توانست ترکیه را با وجود تعداد کم ترکهای آن از یک امپراتوری اسلامگرا با چندین ملیت متفاوت به یک کشور ترک تبدیل کند. پانترکیستها ایدهای بزرگ و شورانگیز در سر داشتند و آن تأسیس امپراتوری بزرگ تُرک از چین تا دانوب بود.
واقعاً با در نظر گرفتن شرایط آن روزگار نمیتوان با این ایده که گفتمان بدیل آن پاناسلامیسم رو به افول بود، مخالفت کرد.
پانترکیستها ایدههای مادی و غربگرایانه داشتند و پاناسلامیسم را که عموما به دست عربها و ایرانیها صورتبندی میشد نمیپذیرفتند.
پان ترکیسم اما هیچ ارتباطی با ایران نداشت و اگر جاهطلبی سرزمینی باقراوف در قالب استالینیسم نبود شاید هیچگاه به ایران نمیرسید.
ایران، فرهنگی کهن و چندین هزار ساله داشت و مبانی اندیشه ایرانشهری حتی اعرابِ مسلمانِ جاهطلب و مهاجم را به پذیرش و احترام به آن مجبور میکرد. تمدن اسلامی در ایران ساخته و پرداخته شده بود و بزرگان تمدن اسلامی خاستگاهی ایرانی داشتند. منادی بزرگ پاناسلامیسم نیز یک ایرانی بود؛ سید جمالالدین اسد آبادی.
🔴 دنباله یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 ۲۱ آذر و صورتبندی گفتمان پانترکیسم در ایران ✍️ جواد رنجبر درخشیلر، دانشآموختهی علوم سیاسی و شاهنامهپژوه صورتبندی گفتمان پانتُرکیسم در ایران را جعفر باقراوف، دبیر حزب کمونیست باکو، انجام داد و آنچنان که در آثار معتبر آمده است هدف اصلی آن گسترش…
👍25👎3
ایراندل | IranDel
🎥 مستند پرویز ثابتی - قسمتِ پنجم و پایانی (بلوای بزرگ) #مستند_پرویز_ثابتی در پنج قسمت، روایت رویدادهای مهم سیاسی و امنیتی ایران تا پیش از بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی از زبان پرویز ثابتی یکی از عالیرتبهترین مقامات امنیتی دولتِ شاهنشاهی ایران و مدیر امنیت داخلی سازمان…
🔴 «روانشناسی ساواک»
✍️ مهدی تدینی، تاریخپژوه
در این روزها که مستندی چند قسمتی دربارۀ ــ یا از زبان ــ پرویز ثابتی پخش شده است، بسیاری نظرم را دربارۀ این مستند پرسیدهاند. البته این برنامه بیش از آنکه «مستند» باشد، باید در زمرۀ «تاریخ شفاهی» جای گیرد. تا جایی که به برخوردِ ساواک با مخالفانِ حکومت مربوط است، نمیتوان حکم کلی داد، زیرا مخالفان را نمیتوان یکدست دید. با چریکهایی که تصمیم میگیرند به طور مسلحانه از روستاها، شهرها را تصرف کنند، چه برخوردی باید کرد؟ یا با کسانی که دنبالِ ترورِ شهروندان آمریکایی ساکن ایران بودند، چه برخوردی باید میشد؟ از دیگر سو، شما هر موقع پای حرف مخالفانِ حکومتِ [محمدرضا] شاه [پهلوی] بنشینید، در توجیه برخی افکار و عملکرد خود تأکید میکنند «زمانه را باید در نظر گرفت... آن زمان چنین افکاری وجود داشت.» به نظرم یا نباید مسئلۀ «زمانه» را مطرح کرد، یا باید پذیرفت این «زمانهشناسی» شاملِ حالِ حکومت هم میشود. آیا دربارۀ رفتارهای حکومت هم میتوان گفت زمانه را باید در نظر گرفت یا این اصلِ همدلانه فقط شامل حالِ مخالفانِ حکومت میشود؟ اما از دیگر سو، کسانی هم که هر رفتار ساواک را توجیه میکنند، از آن سوی بوم افتادهاند. اینان بهتر است پای حرف کسانی بنشینند که خودشان کارگزارانِ وفادار حکومت پهلوی بودند و در حُسن نیتشان نسبت به آن حکومت جای تردیدی نیست، اما انتقادات معقولی به ساواک وارد میکنند.
اما مسئلۀ من در این متن اصلاً این موضوعات نیست. بگذارید بحث دربارۀ [پرویز] ثابتی را فعلاً کنار بگذاریم و به بحثی آسیبشناختی دربارۀ ساواک بپردازیم که به گمان من مهمتر است و عموماً مغفول مانده است، اما زاویهدیدی است که اگر از آن به مسائل بنگریم، تازه میتوانیم به بحثهای بعدی بپردازیم. مسئلهام «روانشناسی ساواک» است که خود زیرمجموعۀ بحث «روانشناسی دستگاههای امنیتی» است. به گمان من، بخش عمدۀ کارهایی که ساواک میکرد وظایفی بود که بر عهدۀ هر نهاد امنیتی است و اصلاً طبیعی بود، اما ساواک بیش از هر چیز به دلیل «روانشناسی»اش به خود و حکومت آسیب زد. برویم در بحث...
هر حکومتی به یک نهاد امنیتی نیاز دارد که خطرهای امنیتی داخلی و خارجی را شناسایی کند. اما همیشه ــ حتی گاه در دولتهای دموکراتیک ــ خود نهادهای امنیتی به معضلی بزرگ تبدیل میشوند. البته این هم چیز عجیبی نیست. هر نهاد حاکمیتی میتواند به معضل تبدیل شود. سازمان تأمین اجتماعی (که نهادی کاملاً غیرامنیتی است) وقتی از حدی بزرگتر شود، دیر با زود به باری سنگین بر دوش دولت تبدیل میشود و ممکن است سرانجام باعث شود گاری دولت در شبی از شبها در گِل گیر کند و حکومت زمین بخورد. پس اینکه یک نهاد حکومتی خود به معضلی برای حکومت تبدیل شود ــ و به عبارتی چاقو دستهاش را ببُرد ــ چیز عجیبی نیست. اما طبعاً نوع کار دستگاههای امنیتی به گونهای است که خطرهایی بیشتری درون خود دارند.
پیش از هر چیز مسئله «پرسنلِ» دستگاههای امنیتی است ــ آسیبشناسی ما هم از اینجا شروع میشود. کار در دستگاههای امنیتی فقط با روحیاتِ افراد خاصی سازگار است: کسانی که هم میل به قدرت دارند و هم در عین حال بپذیرند در عین قدرت، گمنام بمانند. هیچچیز در این دنیا دردناکتر از گمنامی نیست! فرد، قدرت را برای چه کاری میخواهد؟ برای اینکه شبحی ناشناس باشد؟ پرسنلِ امنیتی برخی از امیال خود را در بدو ورود به کار امینی باید کنار بگذارد، در حالی که این امیال سرکوبشدنی نیست و فقط تغییر شکل میدهد.
فرد امنیتی اگر درون دستگاه امنیتی در پنهان کردن هویت خود کوتاهی کند و به عبارتی وسوسه شود، هویت خود را فاش کند، احتمالاً بیکار میشود یا به کارهای پیشپاافتاده گمارده میشود. پس در اینجا تناقضی حلناشدنی همیشه گریبانگیر افراد امنیتی است: از یک سو به دلیل علاقه به قدرت و نفوذ، جذب کارهای امنیتی میشوند، اما از دیگر سو اجازۀ نمایش عمومی این قدرت را ندارند. راهکار ناخودآگاهی که برخی امنیتیها پیدا میکنند «مرموز بودن» است. احتمالاً تا به حال افرادی را دیدهاید که از مرموز بودن لذت میبرند، زیرا میخواهند «روانشناسی افراد امنیتی» را بر خود نصب کنند ـــ اما احتمالاً آن فردی که شما دیدید، اصلاً آدم امنیتی نبوده، صرفاً ادای امنیتیها را درمیآورده است. اما آن فرد یک چیز را درست فهمیده: مرموز بودن تداعیکنندۀ قدرتِ امنیتی است
🔴 دنبالهی یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 «روانشناسی ساواک»
✍️ مهدی تدینی، تاریخپژوه
در این روزها که مستندی چند قسمتی دربارۀ ــ یا از زبان ــ پرویز ثابتی پخش شده است، بسیاری نظرم را دربارۀ این مستند پرسیدهاند. البته این برنامه بیش از آنکه «مستند» باشد، باید در زمرۀ «تاریخ شفاهی» جای گیرد. تا جایی که به برخوردِ ساواک با مخالفانِ حکومت مربوط است، نمیتوان حکم کلی داد، زیرا مخالفان را نمیتوان یکدست دید. با چریکهایی که تصمیم میگیرند به طور مسلحانه از روستاها، شهرها را تصرف کنند، چه برخوردی باید کرد؟ یا با کسانی که دنبالِ ترورِ شهروندان آمریکایی ساکن ایران بودند، چه برخوردی باید میشد؟ از دیگر سو، شما هر موقع پای حرف مخالفانِ حکومتِ [محمدرضا] شاه [پهلوی] بنشینید، در توجیه برخی افکار و عملکرد خود تأکید میکنند «زمانه را باید در نظر گرفت... آن زمان چنین افکاری وجود داشت.» به نظرم یا نباید مسئلۀ «زمانه» را مطرح کرد، یا باید پذیرفت این «زمانهشناسی» شاملِ حالِ حکومت هم میشود. آیا دربارۀ رفتارهای حکومت هم میتوان گفت زمانه را باید در نظر گرفت یا این اصلِ همدلانه فقط شامل حالِ مخالفانِ حکومت میشود؟ اما از دیگر سو، کسانی هم که هر رفتار ساواک را توجیه میکنند، از آن سوی بوم افتادهاند. اینان بهتر است پای حرف کسانی بنشینند که خودشان کارگزارانِ وفادار حکومت پهلوی بودند و در حُسن نیتشان نسبت به آن حکومت جای تردیدی نیست، اما انتقادات معقولی به ساواک وارد میکنند.
اما مسئلۀ من در این متن اصلاً این موضوعات نیست. بگذارید بحث دربارۀ [پرویز] ثابتی را فعلاً کنار بگذاریم و به بحثی آسیبشناختی دربارۀ ساواک بپردازیم که به گمان من مهمتر است و عموماً مغفول مانده است، اما زاویهدیدی است که اگر از آن به مسائل بنگریم، تازه میتوانیم به بحثهای بعدی بپردازیم. مسئلهام «روانشناسی ساواک» است که خود زیرمجموعۀ بحث «روانشناسی دستگاههای امنیتی» است. به گمان من، بخش عمدۀ کارهایی که ساواک میکرد وظایفی بود که بر عهدۀ هر نهاد امنیتی است و اصلاً طبیعی بود، اما ساواک بیش از هر چیز به دلیل «روانشناسی»اش به خود و حکومت آسیب زد. برویم در بحث...
هر حکومتی به یک نهاد امنیتی نیاز دارد که خطرهای امنیتی داخلی و خارجی را شناسایی کند. اما همیشه ــ حتی گاه در دولتهای دموکراتیک ــ خود نهادهای امنیتی به معضلی بزرگ تبدیل میشوند. البته این هم چیز عجیبی نیست. هر نهاد حاکمیتی میتواند به معضل تبدیل شود. سازمان تأمین اجتماعی (که نهادی کاملاً غیرامنیتی است) وقتی از حدی بزرگتر شود، دیر با زود به باری سنگین بر دوش دولت تبدیل میشود و ممکن است سرانجام باعث شود گاری دولت در شبی از شبها در گِل گیر کند و حکومت زمین بخورد. پس اینکه یک نهاد حکومتی خود به معضلی برای حکومت تبدیل شود ــ و به عبارتی چاقو دستهاش را ببُرد ــ چیز عجیبی نیست. اما طبعاً نوع کار دستگاههای امنیتی به گونهای است که خطرهایی بیشتری درون خود دارند.
پیش از هر چیز مسئله «پرسنلِ» دستگاههای امنیتی است ــ آسیبشناسی ما هم از اینجا شروع میشود. کار در دستگاههای امنیتی فقط با روحیاتِ افراد خاصی سازگار است: کسانی که هم میل به قدرت دارند و هم در عین حال بپذیرند در عین قدرت، گمنام بمانند. هیچچیز در این دنیا دردناکتر از گمنامی نیست! فرد، قدرت را برای چه کاری میخواهد؟ برای اینکه شبحی ناشناس باشد؟ پرسنلِ امنیتی برخی از امیال خود را در بدو ورود به کار امینی باید کنار بگذارد، در حالی که این امیال سرکوبشدنی نیست و فقط تغییر شکل میدهد.
فرد امنیتی اگر درون دستگاه امنیتی در پنهان کردن هویت خود کوتاهی کند و به عبارتی وسوسه شود، هویت خود را فاش کند، احتمالاً بیکار میشود یا به کارهای پیشپاافتاده گمارده میشود. پس در اینجا تناقضی حلناشدنی همیشه گریبانگیر افراد امنیتی است: از یک سو به دلیل علاقه به قدرت و نفوذ، جذب کارهای امنیتی میشوند، اما از دیگر سو اجازۀ نمایش عمومی این قدرت را ندارند. راهکار ناخودآگاهی که برخی امنیتیها پیدا میکنند «مرموز بودن» است. احتمالاً تا به حال افرادی را دیدهاید که از مرموز بودن لذت میبرند، زیرا میخواهند «روانشناسی افراد امنیتی» را بر خود نصب کنند ـــ اما احتمالاً آن فردی که شما دیدید، اصلاً آدم امنیتی نبوده، صرفاً ادای امنیتیها را درمیآورده است. اما آن فرد یک چیز را درست فهمیده: مرموز بودن تداعیکنندۀ قدرتِ امنیتی است
🔴 دنبالهی یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 «روانشناسی ساواک» ✍️ مهدی تدینی، تاریخپژوه در این روزها که مستندی چند قسمتی دربارۀ ــ یا از زبان ــ پرویز ثابتی پخش شده است، بسیاری نظرم را دربارۀ این مستند پرسیدهاند. البته این برنامه بیش از آنکه «مستند» باشد، باید در زمرۀ «تاریخ شفاهی» جای گیرد.…
👍9👎4
🔴 به بهانه هجدهم آذر، زادروز ملکالشعرای بهار
جور و بیداد کُند عمرِ جوانان، کوتاه
ای بزرگانِ وطن، بهر خدا داد کنید...
گر شد از جورِ شما خانهی موری ویران
خانهی خویش محالست که آباد کنید...
محمدتقی بهار
#مناسبتها ، #یادها
@IranDel_Channel
💢
جور و بیداد کُند عمرِ جوانان، کوتاه
ای بزرگانِ وطن، بهر خدا داد کنید...
گر شد از جورِ شما خانهی موری ویران
خانهی خویش محالست که آباد کنید...
محمدتقی بهار
#مناسبتها ، #یادها
@IranDel_Channel
💢
👍17
🔴 پرویز ثابتی | لطفالله میثمی
✍️ بنیامین لاهوتی
چند صباحیست که بخاطر پخش مستند پرویز ثابتی، بحث پیرامون او، ساواک و "سرکوبگری حکومتِ پهلوی" به یکی از بحثهای داغ تبدیل شده است.
دروغ چرا، اگر دو سال پیش بود، من هم با این موج همراهی میکردم. اما در حال حاضر علیرغم اینکه اغلب توضیحات ثابتی، مرا قانع نکرده است و انتقادات بسیاری را هنوز به ساواک وارد میدانم، ترجیح دادم که در کوتاه مدت، سکوت کنم. چرا که جریاناتی را میبینم که بدون نقد و در نظر گرفتن آنها، نباید به این موضوع وارد شد.
هر چند که به بسیاری از نقاط قوت آن حکومت، چه در گذشته و چه در حال واقف بودهام و هستم؛ اما همیشه بر اساس آنچه از انقلابیون شنیده بودم، از این میگفتم که چرا محمدرضا شاه راه اصلاح را "بسته" بود؟ چرا ساواک با "توحش و سرکوبگری" با منتقدان برخورد میکرد؟
اینگونه به ما قبولانده بودند که اقداماتِ مسلحانه، بمبگذاریها و چریکبازیها تحت تأثیر شرایط آن زمانه بوده است و آنها (یعنی انقلابیون) تنها فرزندانِ زمانه خود بودهاند و نباید به آنها خُرده بگیریم که چرا دست به ترور و بمبگذاری میزدهاند؟!
اما وقتی با آن افکار و اقدامات چریکهای چپ و مسلمان آشنایی پیدا کردم. وقتی تاریخ سی ساله بیژن جزنی را خواندم و یا با روایت لطفالله میثمی از مجاهدین آشنا شدم، دیگر آن روایتها برایم اعتبار سابق را نداشت.
جالب اینجاست که ما تنها باید آن چریکها را فرزندِ زمانه خود ببینیم، اما آن حکومت را نباید بر اساس شرایط تاریخیاش قضاوت کنیم! کشوری را که همیشه مورد طمع روسیه و بعدها شوروی بوده است، باید با دموکراسیهای مترقی و پیشروی معاصر مقایسه کنیم! در همسایگی شوروی و در آن شرایط جنگ سرد، باید به احزاب و گروههای دستنشاندهی آنها، آزادی عمل میدادند تا کشور را ببلعند!
از تمام دوستانی که شبانهروز و بیوقفه پرویز ثابتی و ساواک را نقد کردند، یک سئوال دارم. برای لطفالله میثمی که در حال ساخت بمب، آن بمب در دستانش منفجر شد، مراسم بزرگداشت برگزار کردهاند. چرا حال اغلب، روزهی سکوت گرفتهاند؟ اگر معیار اخلاقی محکم و غیرقابل انعطافی در مقابل هرگونه اَعمالِ خشونتآمیز دارید، چرا برای شما، سرکوب، سرکوب است، اما تروریسم، تروریسم نیست؟ همانطور که مطلق نگاه میکنید و هرگونه سرکوب را در آن دوران محکوم میکنید، اعمال تروریستی چریکها را هم محکوم کنید. آیا این حق را داریم که آن قهرمانهایی را که برایمان ساختهاید و زمانی ما را شیفتهی آنها کرده بودید، نقد کنیم؟
پ.ن: باز هم تکرار میکنم نقدهایی جدی به زعمِ حقیر به ساواک وارد است. این یادداشت به معنای نادیده گرفتن آنها نیست.
🔴 پینوشت:
بازنشر یک یادداشت به معنای تأیید کل محتوای آن و تأیید تمام مواضع نویسنده یادداشت نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 پرویز ثابتی | لطفالله میثمی
✍️ بنیامین لاهوتی
چند صباحیست که بخاطر پخش مستند پرویز ثابتی، بحث پیرامون او، ساواک و "سرکوبگری حکومتِ پهلوی" به یکی از بحثهای داغ تبدیل شده است.
دروغ چرا، اگر دو سال پیش بود، من هم با این موج همراهی میکردم. اما در حال حاضر علیرغم اینکه اغلب توضیحات ثابتی، مرا قانع نکرده است و انتقادات بسیاری را هنوز به ساواک وارد میدانم، ترجیح دادم که در کوتاه مدت، سکوت کنم. چرا که جریاناتی را میبینم که بدون نقد و در نظر گرفتن آنها، نباید به این موضوع وارد شد.
هر چند که به بسیاری از نقاط قوت آن حکومت، چه در گذشته و چه در حال واقف بودهام و هستم؛ اما همیشه بر اساس آنچه از انقلابیون شنیده بودم، از این میگفتم که چرا محمدرضا شاه راه اصلاح را "بسته" بود؟ چرا ساواک با "توحش و سرکوبگری" با منتقدان برخورد میکرد؟
اینگونه به ما قبولانده بودند که اقداماتِ مسلحانه، بمبگذاریها و چریکبازیها تحت تأثیر شرایط آن زمانه بوده است و آنها (یعنی انقلابیون) تنها فرزندانِ زمانه خود بودهاند و نباید به آنها خُرده بگیریم که چرا دست به ترور و بمبگذاری میزدهاند؟!
اما وقتی با آن افکار و اقدامات چریکهای چپ و مسلمان آشنایی پیدا کردم. وقتی تاریخ سی ساله بیژن جزنی را خواندم و یا با روایت لطفالله میثمی از مجاهدین آشنا شدم، دیگر آن روایتها برایم اعتبار سابق را نداشت.
جالب اینجاست که ما تنها باید آن چریکها را فرزندِ زمانه خود ببینیم، اما آن حکومت را نباید بر اساس شرایط تاریخیاش قضاوت کنیم! کشوری را که همیشه مورد طمع روسیه و بعدها شوروی بوده است، باید با دموکراسیهای مترقی و پیشروی معاصر مقایسه کنیم! در همسایگی شوروی و در آن شرایط جنگ سرد، باید به احزاب و گروههای دستنشاندهی آنها، آزادی عمل میدادند تا کشور را ببلعند!
از تمام دوستانی که شبانهروز و بیوقفه پرویز ثابتی و ساواک را نقد کردند، یک سئوال دارم. برای لطفالله میثمی که در حال ساخت بمب، آن بمب در دستانش منفجر شد، مراسم بزرگداشت برگزار کردهاند. چرا حال اغلب، روزهی سکوت گرفتهاند؟ اگر معیار اخلاقی محکم و غیرقابل انعطافی در مقابل هرگونه اَعمالِ خشونتآمیز دارید، چرا برای شما، سرکوب، سرکوب است، اما تروریسم، تروریسم نیست؟ همانطور که مطلق نگاه میکنید و هرگونه سرکوب را در آن دوران محکوم میکنید، اعمال تروریستی چریکها را هم محکوم کنید. آیا این حق را داریم که آن قهرمانهایی را که برایمان ساختهاید و زمانی ما را شیفتهی آنها کرده بودید، نقد کنیم؟
پ.ن: باز هم تکرار میکنم نقدهایی جدی به زعمِ حقیر به ساواک وارد است. این یادداشت به معنای نادیده گرفتن آنها نیست.
🔴 پینوشت:
بازنشر یک یادداشت به معنای تأیید کل محتوای آن و تأیید تمام مواضع نویسنده یادداشت نیست.
@IranDel_Channel
💢
👍37👎2
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 ندانی که ایران نشست من است
ماهنامه وطنیولی با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میکند:
نشستهای ایران (۳)
نجات ایران از چنگال اهریمن:
گرامیداشت ۲۱ آذر روز آزادی آذربایجان
با حضور:
مجتبی برزویی
محمدعلی بهمنی قاجار
کامروز خسروی جاوید
هوشنگ طالع
عطاالله عبدی
جهانگیر کرمی
علی موجانی
احسان هوشمند
همراه با پخش مستند "سرزمین گمشده" با موضوع عاقبتِ فراریان فرقه دموکرات در شوروی، اثر وحید موسائیان
زمان:
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ خورشیدی از ساعت ۱۶ تا ۱۹
مکان:
تهران، خیابان کریمخان زند، خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا)، پارک ورشو. تالار فردوسی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
ماهنامه وطنیولی با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میکند:
نشستهای ایران (۳)
نجات ایران از چنگال اهریمن:
گرامیداشت ۲۱ آذر روز آزادی آذربایجان
با حضور:
مجتبی برزویی
محمدعلی بهمنی قاجار
کامروز خسروی جاوید
هوشنگ طالع
عطاالله عبدی
جهانگیر کرمی
علی موجانی
احسان هوشمند
همراه با پخش مستند "سرزمین گمشده" با موضوع عاقبتِ فراریان فرقه دموکرات در شوروی، اثر وحید موسائیان
زمان:
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ خورشیدی از ساعت ۱۶ تا ۱۹
مکان:
تهران، خیابان کریمخان زند، خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا)، پارک ورشو. تالار فردوسی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍16
🔴 منطقِ تحلیلِ سیاسی پیرامون فرقۀ دموکرات پس از هفت دهه
✍️ سالار سیفالدینی
هفت دهه پس از ظهور و سقوط فرقۀ دموکرات، حوادث آذربایجان را چگونه میتوان توضیح داد؟
شاید بتوان از زاویۀ روشنفکرانه با حالت بیمسئولیتی به آن نگریست یا مانند یرواند آبرامیان در مقامِ تاریخنویس توده، سوگیرانه به آن پرداخت و حتی اطلاعات غلطی به خواننده داد. شاید بتوان با نگاه سرسری آن را یک واقعه در گذشته دید.
اما اگر از نگاه یک «دولت» یا کارگزار «امر عام» و مطلق این مسئله را توضیح دهیم، بیش از یک زاویۀ دید پیشرو نداریم.
تحلیل کلی درباره حوادث آذربایجان در فاصلۀ ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ [خورشیدی] از دیدگاه دولت و دولتمرد، تابع یک منطقِ کلی است و آن چیزی نیست جز «منطقِ جنگ» و همکاری فرقه با قوای نظامی دشمن، حین اشغال کشور.
دولت، نه روشنفکر است، نه شاعر، نه عارف، بلکه نمایندۀ مصلحت عمومی است و نمیتواند جز از زاویۀ مصلحتِ ملّی به چنین چشماندازهایی حین بزرگترین تضاد ژئواستراتژیکِ تاریخ بشر ظاهر شده بود، بنگرد.
ایران از شهریور ۱۳۲٠ تا فروردین ۱۳۲۴ [خورشیدی] تحت اشغال متفقین بود، فرقۀ دموکرات نیز با ارتش خارجی در حین اشغال کشور همکاری کرد و حتی اعضایش یونیفورم ارتش سرخ را بر تن داشتند. بحرانِ خلیل ملکی در حزب توده، بر سر مخالفت او با نصبِ تصویر استالین (رئیس دولت اشغالگر) در مراکز فرقه بود که نشان میدهد این دو گروه صرفاً پراکسی شوروی بودند نه بیشتر.
اکنون باید پرسید که پس از جنگ دوم جهانی با نیروهای بومی که با ارتش اشغالگر همکاری کرده بودند از فرانسه تا هلند چه برخوردی صورت گرفت و اصولاً حکم یا جنسِ داوری دربارۀ چنین نیروی سیاسی باید تابع چه منطقی باشد به جز منطق جنگ؟
مجازاتِ اعضای حکومت ویشی در فرانسه تحت اشغال نازی و سپس مشابه همان نیروها در هلند به جرم همکاری با نازیها دیگر نمونهای روشن حرکتهایی از این دست است.
ولی مجلس و دولت ایران با تصویب دو قانون عفو عمومی، رفتار مرحمتآمیزی با گروههایی داشتند که علیالاصول و طبق هر قانونی چه قانون کیفری عادی و چه قانون زمان جنگ، خائن به شمار میرفتند. همین امروز در آمریکا مجازات جرم خیانت به کشور تا مرز اعدام دامنه دارد و این جرم در قانون امریکا تعریف بسیار موسعی دارد که شامل همکاری یا سکوت در مقابل توطئه خیانتآمیز نیز میشود.
نوع رفتار مهربانانۀ دولتِ ایران با فرقه شاید امروز مقدار زیادی قابل انتقاد باشد و بسیاری بر این باور باشند که «آنها مستحق این تخفیف نبودند» از یاد نبریم که نیمی از اعضای کابینۀ پیشهوری در ایران ماندند و به راحتی زیستند. حتی سلامالله جاوید و میرزا علی شبستری به زندگی عادی ادامه دادند و به مرگ طبیعی مُردند. اما بسیاری از کسانیکه گریختند مانند خود پیشهوری یا به قتل رسیدند یا مانند بیریا به سیبری تبعید شدند.
در داخل، مردم آذربایجان در فاصلۀ فرار پیشهوری و رسیدن ارتش، صدها تن از فرقویها را اعدام صحرایی کردند، با ورود ارتش مجازاتهای صحرایی مردم متوقف شد و دادگاه نظامی برای محاکمات آغاز شد. دادگاه و اجرای حکم فریدون ابراهیمی که به جلاد فرقه، شهرت داشت یکسال طول کشید.
اگرچه در ساحت نظر «منطق جنگ» چشمانداز وقایع چند ماهۀ آذربایجان را مشخص کرد اما متاسفانه یا خوشبختانه دولت ایران در ۱۳۲۵ [خورشیدی] عملاً با این منطق به موضوع نزدیک نشد. از طرف دیگر این رویکرد نسلهای بعدی را وارث برخی از مشکلات ناشی از بقایای فرقه کرده و بسیاری را به زحمت انداخت.
بقایای فرقه نیز پس از فروپاشی شوروی فوراً صاحب عوض کردند و از نوکری اردوگاه سوسیالیسم به خدمت اربابان کاپیتالیست درآمده، علیه کشور شوریدند و رفتار پدرانۀ دولت ایران را نه تنها فراموش کردند بلکه منکر آن نیز شدند و اکنون با وقاحت مدعی قتل عام ۲۵٠٠٠ تَن هستند که نه نامی از آنها است نه قبرستانی.
قضاوت قطعی در خصوص رفتار دولت دشوار است و تاریخ داور نهایی است. اما مسلم این است اگر همان حوادث یکبار دیگر تکرار شود، با توجه به تجربه ناسپاسی فرقویها، احتمالاً این بار رفتاری سنجیدهتر و آیندهنگرانهتری با نیرویی که حین اشغال مملکت با ارتش خارجی متحد میشود، صورت خواهد گرفت.
تاریخ نشان داد که رفتار مردم آذربایجان با فرقویها دقیقتر و ناشی از شناخت بومی از ذات آنان بود.
درس تاریخ برای ما پیروی بیقید و شرط از الزامات منطق جنگ، در شرایطی جنگی است، زیرا سیاست اصولاً حوزۀ اضطرار و داوری در باب وضع استثنایی است. دولت نهادی است که در باب وضع اضطراری تصمیم میگیرد وگرنه پیوسته در شرایط عادی، منطق مدنی یا غیرنظامی حکمفرماست.
بدیهی است که سرشت این منطق با احساسات شاعرانه متفاوت باشد، زیرا سیاست حوزۀ «مصلحت عمومی» است نه اخلاق خصوصی یا عرفان؛ پس دولت/حاکم کسیست که قدرت تصمیمات دشوار را نیز دارد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 منطقِ تحلیلِ سیاسی پیرامون فرقۀ دموکرات پس از هفت دهه
✍️ سالار سیفالدینی
هفت دهه پس از ظهور و سقوط فرقۀ دموکرات، حوادث آذربایجان را چگونه میتوان توضیح داد؟
شاید بتوان از زاویۀ روشنفکرانه با حالت بیمسئولیتی به آن نگریست یا مانند یرواند آبرامیان در مقامِ تاریخنویس توده، سوگیرانه به آن پرداخت و حتی اطلاعات غلطی به خواننده داد. شاید بتوان با نگاه سرسری آن را یک واقعه در گذشته دید.
اما اگر از نگاه یک «دولت» یا کارگزار «امر عام» و مطلق این مسئله را توضیح دهیم، بیش از یک زاویۀ دید پیشرو نداریم.
تحلیل کلی درباره حوادث آذربایجان در فاصلۀ ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ [خورشیدی] از دیدگاه دولت و دولتمرد، تابع یک منطقِ کلی است و آن چیزی نیست جز «منطقِ جنگ» و همکاری فرقه با قوای نظامی دشمن، حین اشغال کشور.
دولت، نه روشنفکر است، نه شاعر، نه عارف، بلکه نمایندۀ مصلحت عمومی است و نمیتواند جز از زاویۀ مصلحتِ ملّی به چنین چشماندازهایی حین بزرگترین تضاد ژئواستراتژیکِ تاریخ بشر ظاهر شده بود، بنگرد.
ایران از شهریور ۱۳۲٠ تا فروردین ۱۳۲۴ [خورشیدی] تحت اشغال متفقین بود، فرقۀ دموکرات نیز با ارتش خارجی در حین اشغال کشور همکاری کرد و حتی اعضایش یونیفورم ارتش سرخ را بر تن داشتند. بحرانِ خلیل ملکی در حزب توده، بر سر مخالفت او با نصبِ تصویر استالین (رئیس دولت اشغالگر) در مراکز فرقه بود که نشان میدهد این دو گروه صرفاً پراکسی شوروی بودند نه بیشتر.
اکنون باید پرسید که پس از جنگ دوم جهانی با نیروهای بومی که با ارتش اشغالگر همکاری کرده بودند از فرانسه تا هلند چه برخوردی صورت گرفت و اصولاً حکم یا جنسِ داوری دربارۀ چنین نیروی سیاسی باید تابع چه منطقی باشد به جز منطق جنگ؟
مجازاتِ اعضای حکومت ویشی در فرانسه تحت اشغال نازی و سپس مشابه همان نیروها در هلند به جرم همکاری با نازیها دیگر نمونهای روشن حرکتهایی از این دست است.
ولی مجلس و دولت ایران با تصویب دو قانون عفو عمومی، رفتار مرحمتآمیزی با گروههایی داشتند که علیالاصول و طبق هر قانونی چه قانون کیفری عادی و چه قانون زمان جنگ، خائن به شمار میرفتند. همین امروز در آمریکا مجازات جرم خیانت به کشور تا مرز اعدام دامنه دارد و این جرم در قانون امریکا تعریف بسیار موسعی دارد که شامل همکاری یا سکوت در مقابل توطئه خیانتآمیز نیز میشود.
نوع رفتار مهربانانۀ دولتِ ایران با فرقه شاید امروز مقدار زیادی قابل انتقاد باشد و بسیاری بر این باور باشند که «آنها مستحق این تخفیف نبودند» از یاد نبریم که نیمی از اعضای کابینۀ پیشهوری در ایران ماندند و به راحتی زیستند. حتی سلامالله جاوید و میرزا علی شبستری به زندگی عادی ادامه دادند و به مرگ طبیعی مُردند. اما بسیاری از کسانیکه گریختند مانند خود پیشهوری یا به قتل رسیدند یا مانند بیریا به سیبری تبعید شدند.
در داخل، مردم آذربایجان در فاصلۀ فرار پیشهوری و رسیدن ارتش، صدها تن از فرقویها را اعدام صحرایی کردند، با ورود ارتش مجازاتهای صحرایی مردم متوقف شد و دادگاه نظامی برای محاکمات آغاز شد. دادگاه و اجرای حکم فریدون ابراهیمی که به جلاد فرقه، شهرت داشت یکسال طول کشید.
اگرچه در ساحت نظر «منطق جنگ» چشمانداز وقایع چند ماهۀ آذربایجان را مشخص کرد اما متاسفانه یا خوشبختانه دولت ایران در ۱۳۲۵ [خورشیدی] عملاً با این منطق به موضوع نزدیک نشد. از طرف دیگر این رویکرد نسلهای بعدی را وارث برخی از مشکلات ناشی از بقایای فرقه کرده و بسیاری را به زحمت انداخت.
بقایای فرقه نیز پس از فروپاشی شوروی فوراً صاحب عوض کردند و از نوکری اردوگاه سوسیالیسم به خدمت اربابان کاپیتالیست درآمده، علیه کشور شوریدند و رفتار پدرانۀ دولت ایران را نه تنها فراموش کردند بلکه منکر آن نیز شدند و اکنون با وقاحت مدعی قتل عام ۲۵٠٠٠ تَن هستند که نه نامی از آنها است نه قبرستانی.
قضاوت قطعی در خصوص رفتار دولت دشوار است و تاریخ داور نهایی است. اما مسلم این است اگر همان حوادث یکبار دیگر تکرار شود، با توجه به تجربه ناسپاسی فرقویها، احتمالاً این بار رفتاری سنجیدهتر و آیندهنگرانهتری با نیرویی که حین اشغال مملکت با ارتش خارجی متحد میشود، صورت خواهد گرفت.
تاریخ نشان داد که رفتار مردم آذربایجان با فرقویها دقیقتر و ناشی از شناخت بومی از ذات آنان بود.
درس تاریخ برای ما پیروی بیقید و شرط از الزامات منطق جنگ، در شرایطی جنگی است، زیرا سیاست اصولاً حوزۀ اضطرار و داوری در باب وضع استثنایی است. دولت نهادی است که در باب وضع اضطراری تصمیم میگیرد وگرنه پیوسته در شرایط عادی، منطق مدنی یا غیرنظامی حکمفرماست.
بدیهی است که سرشت این منطق با احساسات شاعرانه متفاوت باشد، زیرا سیاست حوزۀ «مصلحت عمومی» است نه اخلاق خصوصی یا عرفان؛ پس دولت/حاکم کسیست که قدرت تصمیمات دشوار را نیز دارد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍29
🔴 تجربهی دبش از تاریخِ ترش
✍ حسن حضرتی، دکترای تاریخ و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
ایرانیان سابقه درازدامنی در سنت شهریاری دارند. دانش و تجربه حکمرانی را از دوره هخامنشیان بهصورت جدی آموختند؛ طوری که بتوانند به قدرتی جهانی تبدیل بشوند. به عربها و ترکها و مغولهایی که به کشورشان تاختند، سخاوتمندانه شیوههای حکمرانی موفق را نشان دادند تا بیگانگان نیز در اداره این سرزمین ناکام نباشند و نادانسته این کشور را ویران نسازند. در نظام سیاسی ایران پیش و پس از اسلام، "دیوان"(اهل قلم) در کنار "درگاه"(اهل شمشیر) وظیفه اداره کشور را برعهده داشتند؛ کشوری که قرنهای متمادی مرزهای آن از مدیترانه تا دریای سیاه و از آرال و خزر تا خلیجفارس و دریای هند کشیده و جغرافیای بسیار پهناوری را با اقوام گونهگون در خود جای داده بود.
اداره این سرزمین پهناور در زمانهای که جنگ فضیلت بود و اشغال مباهات، چگونه ممکن بود؟ آری! ممکن بود. تاریخ به ما میگوید رمز این موفقیت دو چیز است: الف- شایستهسالاری و ب- فسادستیزی ساختاری. توضیح این که خاستگاه نظام سیاسی در ایران هرچه بود، در مقام سیاستورزی، امور را به اهل آن میسپرد؛ یعنی به تخصص بها میداد. داستان انوشیروان و کفشگرزاده را خواندهایم که کفشگری به انوشیروان گفت بگذار پسرم به جرگه دبیران بپیوندد، درعوض هزینه سپاهت را تامین میکنم. انوشیران نپذیرفت. فهم من این است که علت نپذیرفتن این درخواست از سوی انوشیروان این بود که خلاف تخصصگرایی بود. دبیر باید کسی باشد که دبیری را در خانواده و نزد پدر آموخته باشد. پسری که این مهارت را در خانواده و نزد پدر نیاموخته بود، شایسته احراز مقام دبیری نبود. از این نمونهها که در تاریخ باستان و میانه ایران به تخصص و شایستگی بها داده میشود، فراوان است.
نیز، نظامهای سیاسی در ایران دوران اقتدار بسیار فسادستیز بودند. این فقط یک شعار نبود. نظام سیاسی به گونهای تعریف شده بود که از فساد سیستمی بهشدت جلوگیری میکرد. این ساختار بهشکل کلاسیک حتا در درون خود به تفکیک قوا نیز پایبند بود تا سلطان بواسطه همین منابع قدرت درون ساختار، آنها را بهدست خود مهار کند و جلوی فسادشان را بگیرد. برای نمونه، در ایران دوره میانه منصبی بود به نام "عامل" که ناظر امور مالی در ولایات بود. منصب دیگری بود به نام "قاضی" که منصوب از طرف قاضیالقضات مرکز بود و نماینده او. ضلع سوم قدرت در ولایات "والی" و یا "حاکم" بود که منصوب از طرف شاه و دربار در ولایات بود. حیطه اختیارات و وظایف این سه مقام از هم جدا و تا حدود بسیاری مستقل بود. "عامل" در نظارت خود بر امور مالی مستقل بود و در این زمینه تابع "حاکم" و زیردست او نبود. ایضاً "قاضی" نیز در مقام رسیدگی به شکایات با قاضیالقضات در مرکز هماهنگ بود و هیچ وابستگی به "حاکم" ولایت از حیث ساختاری نداشت. این سه ضلع قدرت در ایالات در عینحالی که با مرکز هماهنگ بودند، اما وظایف مستقلی داشتند که اجازه میداد به عملکرد یکدیگر نظارت داشته باشند و اگر زمانی از مشی صحیح انجام امور خارج شدند، توسط دیگر اضلاع قدرت به انحاء مختلف حتا با آگاه نمودن مرکز مهار بشوند. نمونه دیگر در نظام سیاسی دوره میانه منصب "مُشرِف" است که در ایالات به انجام وظیفه میپرداخت و بهجهت وظایف امنیتی و محرمانهای که داشت، تنها از مرکز حقوق میگرفت و هیچ نوع وابستگی به "حاکم" نداشت. یا منصب "مُحتسِب" که زیر نظر قاضی در سطح شهر به تخلفات صنوف رسیدگی میکرد و مطلقاً به "حاکم" و امیر نظامی او پاسخگو نبود و تنها به قاضی شهر حساب پس میداد.
ذکر این چند مورد، در حوصله این یادداشت کوتاه، به ما این درس را میدهد که پیشینه ما در پیشه حکمرانی بسیار غنی است و بر پیشانی میراث گرانسنگ تاریخمان نمود و تبلور دارد. از آن درس بگیریم تا هر مُسرِفی (ولخرج و اسرافکار) را بر منصب مُشرِفی نگماریم تا "کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تحرمز و نمیمت را صرامت و شهامت". تاریخ ایران ما شاید تلخ باشد و ترش، اما "دبش" نیست. در ساحت حکمرانی بدان بیتوجه نباشیم.
🔴 پینوشت:
بازنشر یک یادداشت به معنای تأیید کل محتوای آن و تأیید تمام مواضع نویسنده یادداشت نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 تجربهی دبش از تاریخِ ترش
✍ حسن حضرتی، دکترای تاریخ و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
ایرانیان سابقه درازدامنی در سنت شهریاری دارند. دانش و تجربه حکمرانی را از دوره هخامنشیان بهصورت جدی آموختند؛ طوری که بتوانند به قدرتی جهانی تبدیل بشوند. به عربها و ترکها و مغولهایی که به کشورشان تاختند، سخاوتمندانه شیوههای حکمرانی موفق را نشان دادند تا بیگانگان نیز در اداره این سرزمین ناکام نباشند و نادانسته این کشور را ویران نسازند. در نظام سیاسی ایران پیش و پس از اسلام، "دیوان"(اهل قلم) در کنار "درگاه"(اهل شمشیر) وظیفه اداره کشور را برعهده داشتند؛ کشوری که قرنهای متمادی مرزهای آن از مدیترانه تا دریای سیاه و از آرال و خزر تا خلیجفارس و دریای هند کشیده و جغرافیای بسیار پهناوری را با اقوام گونهگون در خود جای داده بود.
اداره این سرزمین پهناور در زمانهای که جنگ فضیلت بود و اشغال مباهات، چگونه ممکن بود؟ آری! ممکن بود. تاریخ به ما میگوید رمز این موفقیت دو چیز است: الف- شایستهسالاری و ب- فسادستیزی ساختاری. توضیح این که خاستگاه نظام سیاسی در ایران هرچه بود، در مقام سیاستورزی، امور را به اهل آن میسپرد؛ یعنی به تخصص بها میداد. داستان انوشیروان و کفشگرزاده را خواندهایم که کفشگری به انوشیروان گفت بگذار پسرم به جرگه دبیران بپیوندد، درعوض هزینه سپاهت را تامین میکنم. انوشیران نپذیرفت. فهم من این است که علت نپذیرفتن این درخواست از سوی انوشیروان این بود که خلاف تخصصگرایی بود. دبیر باید کسی باشد که دبیری را در خانواده و نزد پدر آموخته باشد. پسری که این مهارت را در خانواده و نزد پدر نیاموخته بود، شایسته احراز مقام دبیری نبود. از این نمونهها که در تاریخ باستان و میانه ایران به تخصص و شایستگی بها داده میشود، فراوان است.
نیز، نظامهای سیاسی در ایران دوران اقتدار بسیار فسادستیز بودند. این فقط یک شعار نبود. نظام سیاسی به گونهای تعریف شده بود که از فساد سیستمی بهشدت جلوگیری میکرد. این ساختار بهشکل کلاسیک حتا در درون خود به تفکیک قوا نیز پایبند بود تا سلطان بواسطه همین منابع قدرت درون ساختار، آنها را بهدست خود مهار کند و جلوی فسادشان را بگیرد. برای نمونه، در ایران دوره میانه منصبی بود به نام "عامل" که ناظر امور مالی در ولایات بود. منصب دیگری بود به نام "قاضی" که منصوب از طرف قاضیالقضات مرکز بود و نماینده او. ضلع سوم قدرت در ولایات "والی" و یا "حاکم" بود که منصوب از طرف شاه و دربار در ولایات بود. حیطه اختیارات و وظایف این سه مقام از هم جدا و تا حدود بسیاری مستقل بود. "عامل" در نظارت خود بر امور مالی مستقل بود و در این زمینه تابع "حاکم" و زیردست او نبود. ایضاً "قاضی" نیز در مقام رسیدگی به شکایات با قاضیالقضات در مرکز هماهنگ بود و هیچ وابستگی به "حاکم" ولایت از حیث ساختاری نداشت. این سه ضلع قدرت در ایالات در عینحالی که با مرکز هماهنگ بودند، اما وظایف مستقلی داشتند که اجازه میداد به عملکرد یکدیگر نظارت داشته باشند و اگر زمانی از مشی صحیح انجام امور خارج شدند، توسط دیگر اضلاع قدرت به انحاء مختلف حتا با آگاه نمودن مرکز مهار بشوند. نمونه دیگر در نظام سیاسی دوره میانه منصب "مُشرِف" است که در ایالات به انجام وظیفه میپرداخت و بهجهت وظایف امنیتی و محرمانهای که داشت، تنها از مرکز حقوق میگرفت و هیچ نوع وابستگی به "حاکم" نداشت. یا منصب "مُحتسِب" که زیر نظر قاضی در سطح شهر به تخلفات صنوف رسیدگی میکرد و مطلقاً به "حاکم" و امیر نظامی او پاسخگو نبود و تنها به قاضی شهر حساب پس میداد.
ذکر این چند مورد، در حوصله این یادداشت کوتاه، به ما این درس را میدهد که پیشینه ما در پیشه حکمرانی بسیار غنی است و بر پیشانی میراث گرانسنگ تاریخمان نمود و تبلور دارد. از آن درس بگیریم تا هر مُسرِفی (ولخرج و اسرافکار) را بر منصب مُشرِفی نگماریم تا "کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تحرمز و نمیمت را صرامت و شهامت". تاریخ ایران ما شاید تلخ باشد و ترش، اما "دبش" نیست. در ساحت حکمرانی بدان بیتوجه نباشیم.
🔴 پینوشت:
بازنشر یک یادداشت به معنای تأیید کل محتوای آن و تأیید تمام مواضع نویسنده یادداشت نیست.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍15
🔴 آیین بزرگداشت زندهیاد استاد دکتر صمد موحد
با حضور استاد دکتر محمدعلی موحد
زمان:
چهارشنبه بیست و نهم آذر ماه ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت هفده
مکان:
تبریز، چهارراه باغشمال، بنیاد پژوهشی شهریار
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
با حضور استاد دکتر محمدعلی موحد
زمان:
چهارشنبه بیست و نهم آذر ماه ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت هفده
مکان:
تبریز، چهارراه باغشمال، بنیاد پژوهشی شهریار
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍10
Telegram
attach 📎
🔴 بیست و یکم آذر، روز ملی نجات آذربایجان
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی، یکی از مهمترین روزها و بزنگاههای تاریخ معاصر ایران و روز نجات آذربایجان از دست فرقهای استالینساخته است و چه نیکوست که بیست و یک آذر که به روزِ نجاتِ آذربایجان شهره است، روز ملی دفاع از تمامیت ارضی و وحدت سرزمینی و روز مبارزه با قومگرایی نامگذاری شود.
ضمن گرامیداشتِ سالگرد این روز بزرگ و ملی، یاد و نام کسانی که در خلق این روز بزرگ سهمی داشتهاند، اعم از نیروهای مردمی، بویژه شهروندان در خطهٔ آذربایجان، سربازانِ ارتش ملّی ایران و نیروهای سیاسی مؤثر، جاوید باد.
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی فقط یک روز مهم در تاریخ ایران نبود که به موفقیت و پیروزی ختم شد، بلکه باید تمام تجزیهطلبان و قومگرایان (با نامهای پوششی چون کنشگر حقوق قومی و قبیلهای و یا هویتستیزانی که خود را هویتطلب معرفی میکنند.) باید از سرنوشت میرجعفر پیشهوری و قاضی محمد و اندک همراهانشان درس عبرت بگیرند؛ زیرا ملتی که اجدادش، خالق بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی بودند، فرزندانش نیز توانِ خلق بیست و یک آذرهای دیگر دارند.
بیست و یک آذر، روز ملّی نجات آذربایجان بر آحاد ملت ایران، بویژه شهروندان در خطهٔ زرخیزِ آذربایجان گرامی باد و دور باد دستِ بیگانه و مزدورِ بیگانه از این آب و خاک...
پاینده ایران
و پاینده ملت ایران
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیست و یکم آذر، روز ملی نجات آذربایجان
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی، یکی از مهمترین روزها و بزنگاههای تاریخ معاصر ایران و روز نجات آذربایجان از دست فرقهای استالینساخته است و چه نیکوست که بیست و یک آذر که به روزِ نجاتِ آذربایجان شهره است، روز ملی دفاع از تمامیت ارضی و وحدت سرزمینی و روز مبارزه با قومگرایی نامگذاری شود.
ضمن گرامیداشتِ سالگرد این روز بزرگ و ملی، یاد و نام کسانی که در خلق این روز بزرگ سهمی داشتهاند، اعم از نیروهای مردمی، بویژه شهروندان در خطهٔ آذربایجان، سربازانِ ارتش ملّی ایران و نیروهای سیاسی مؤثر، جاوید باد.
بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی فقط یک روز مهم در تاریخ ایران نبود که به موفقیت و پیروزی ختم شد، بلکه باید تمام تجزیهطلبان و قومگرایان (با نامهای پوششی چون کنشگر حقوق قومی و قبیلهای و یا هویتستیزانی که خود را هویتطلب معرفی میکنند.) باید از سرنوشت میرجعفر پیشهوری و قاضی محمد و اندک همراهانشان درس عبرت بگیرند؛ زیرا ملتی که اجدادش، خالق بیست و یک آذر ۱۳۲۵ خورشیدی بودند، فرزندانش نیز توانِ خلق بیست و یک آذرهای دیگر دارند.
بیست و یک آذر، روز ملّی نجات آذربایجان بر آحاد ملت ایران، بویژه شهروندان در خطهٔ زرخیزِ آذربایجان گرامی باد و دور باد دستِ بیگانه و مزدورِ بیگانه از این آب و خاک...
پاینده ایران
و پاینده ملت ایران
@IranDel_Channel
💢
👍30👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 برشی دو دقیقه و نوزده ثانیهای از یک مستند پخش شده از شبکه #مستند صداوسیما که روز نجات آذربایجان را روایت میکند.
🔴 چامهای از استاد محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) پیرامونِ وقایع ۲۱ آذر ۱۳۲۵ خورشیدی و روز نجات آذربایجان:
هان به یغما بُرده ﺁن ناخوﺍندهمهمان میرود
ﺁن نمکنشناس، بشکسته نمکدﺍن میرود
گرچه بام و دَر به سَر کوبید، صاحبخانه رﺍ
خانه ﺁبادﺍن، که جُغد ﺍز بومِ ویرﺍن میرود
ﺍز حریم بوستان باد خزﺍنی بسته باد
با سپاه ﺍجنبی ﺍز خاکِ ﺍیرﺍن میرود
خاتمِ جم گو به وقت ﺁصف دورﺍن قَوﺍم
ﺍهرمن دیدم که ﺍز مُلکِ سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد ﺁورد و رفت
گو بماند درد رﺍ، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشتِ پایش بشکنید
ترسم ﺁخر باز گردد چون پشیمان میرود
شرّ ﺁن کوبندهچکش ﺍز سر ما کَنده شد
لیک ﺍز رو مشکل ﺍین کوبندهسندﺍن میرود
@IranDel_Channel
💢
🔴 چامهای از استاد محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) پیرامونِ وقایع ۲۱ آذر ۱۳۲۵ خورشیدی و روز نجات آذربایجان:
هان به یغما بُرده ﺁن ناخوﺍندهمهمان میرود
ﺁن نمکنشناس، بشکسته نمکدﺍن میرود
گرچه بام و دَر به سَر کوبید، صاحبخانه رﺍ
خانه ﺁبادﺍن، که جُغد ﺍز بومِ ویرﺍن میرود
ﺍز حریم بوستان باد خزﺍنی بسته باد
با سپاه ﺍجنبی ﺍز خاکِ ﺍیرﺍن میرود
خاتمِ جم گو به وقت ﺁصف دورﺍن قَوﺍم
ﺍهرمن دیدم که ﺍز مُلکِ سلیمان میرود
بار قحط و رنج و درد ﺁورد و رفت
گو بماند درد رﺍ، کز سینه پیکان میرود
دیزی سفت و سیاهی پشتِ پایش بشکنید
ترسم ﺁخر باز گردد چون پشیمان میرود
شرّ ﺁن کوبندهچکش ﺍز سر ما کَنده شد
لیک ﺍز رو مشکل ﺍین کوبندهسندﺍن میرود
@IranDel_Channel
💢
👍22
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بخشی از تصنیفِ درخشان «آذربایجان»
آهنگساز: روحالله خالقی
چامهسرا: رهی معیری
خواننده: غلامحسین بنان
این اثر در سال ۱۳۲۶ به مناسبت نخستین سالگرد نجات آذربایجان از چنگ دستنشاندگان شوروی و ارتش سرخ و ورود ارتش ملّی ایران به تبریز ساخته شد.
مطرب به شهناز، شوری عیان کن
آهنگِ آذربایجان کن.
بر خاکِ تبریز
اشکی فرو ریز
از فتنهٔ گردون فغان کن
از دیده سیلِ خون روان کن
برگو که عشقت آذر به جانها زد
وین شعله آتش بر خانمانها زد
منزلگه شیران تویی
جان و سر ایران تویی
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان
فرخنده باد ایام تو،
کز نامِ تو
آشفته خاطر، دشمن دون شد
می در گلوی مدعی خون شد
@IranDel_Channel
💢
آهنگساز: روحالله خالقی
چامهسرا: رهی معیری
خواننده: غلامحسین بنان
این اثر در سال ۱۳۲۶ به مناسبت نخستین سالگرد نجات آذربایجان از چنگ دستنشاندگان شوروی و ارتش سرخ و ورود ارتش ملّی ایران به تبریز ساخته شد.
مطرب به شهناز، شوری عیان کن
آهنگِ آذربایجان کن.
بر خاکِ تبریز
اشکی فرو ریز
از فتنهٔ گردون فغان کن
از دیده سیلِ خون روان کن
برگو که عشقت آذر به جانها زد
وین شعله آتش بر خانمانها زد
منزلگه شیران تویی
جان و سر ایران تویی
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان
فرخنده باد ایام تو،
کز نامِ تو
آشفته خاطر، دشمن دون شد
می در گلوی مدعی خون شد
@IranDel_Channel
💢
👍22
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قهرمانِ بزرگ مبارزه با تجزیهطلبی؛
محمودخان ذوالفقاری که بود و چگونه فرقه پیشهوری را شکست داد؟
متن کامل گزارش تارنمای انتخاب را از اینجا بخوانید.
@IranDel_Channel
💢
محمودخان ذوالفقاری که بود و چگونه فرقه پیشهوری را شکست داد؟
متن کامل گزارش تارنمای انتخاب را از اینجا بخوانید.
@IranDel_Channel
💢
👍24