This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 یکم شهریورماه زادروز حکیم و اندیشمند بزرگ ایرانی «شیخ الرییس ابوعلی سینا» پزشک شهیر هزاره پیش است که با عنوان روز پزشک نامگذاری شده است و سالیانی متمادی است که همدان، شهر حکیم هزارهها ایستاده به قامت پورسینا در جهان رخ مینماید.
یکم شهریورماه روز تولد پورسینا بهعنوان پزشک، اندیشمند و فیلسوفی فرزانه که با پشتکار فراوان، عزت و سربلندی را برای ایران و ایرانی در سراسر این گیتی پهناور رقم زد در گاهشمار رسمی کشور برای بزرگداشت این اندیشمند، تحت نام روز «پزشک و همدان» ثبت و ضبط شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
یکم شهریورماه روز تولد پورسینا بهعنوان پزشک، اندیشمند و فیلسوفی فرزانه که با پشتکار فراوان، عزت و سربلندی را برای ایران و ایرانی در سراسر این گیتی پهناور رقم زد در گاهشمار رسمی کشور برای بزرگداشت این اندیشمند، تحت نام روز «پزشک و همدان» ثبت و ضبط شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍17
Telegram
attach 📎
🔴 سالگردِ جنگ میهنی چالدران بین ایران و عثمانی
✍️ رشتهتوییتی از پیمان عارف، دانشآموختهی علوم سیاسی
بیست و سومِ آگوست ۱۵۱۴ [میلادی] برابر با اولِ شهریور ۸۹۳ خورشیدی، سپاه یاووز سلیم، [سلطان عثمانی] که دو ماه پیش از اسکودارِ استانبول راه افتاده بود به چالدران در شرقِ دریاچهی وان رسید.
[سلطان] سلیم انتظار داشت، سپاهِ شاه اسماعیل [صفوی، پادشاه ایران] را در سیواس ببیند اما شاه [اسماعیل] ترجیح داد، سلطان سلیم عثمانی را تا سرحدّاتِ [خطّهی] آذربایجان بیاورد و خسته و بیآذوقه کند.
سپاهِ سی هزار نفری شاه [اسماعیل صفوی] از سه جهت بر سپاهِ شصت هزار نفری [سلطان] سلیم [عثمانی] تاخت. اما توپهایی که سپاه سلیم از استانبول تا چالدران کشیده بود صحنهی جنگ را به نفع ایشان رقم زد.
شکستِ چالدران موجب شد تا آناتولی به تمامی تحتِ تصرّفِ عثمانی درآید و مرز ایران - مصر نیز به جنوبِ عراق محدود شود.
دو سال بعد، سلیم با لشکرکشی به مصر و شکستِ دولتِ خلیفه مملوک در جنگ مرجدابغ، مصر و سوریه را نیز ضمیمهی عثمانی کرد و با خلعِ خلیفه مملوک که خلافت را از فاطمیان گرفته بود به مقام خلافت رسید.
قرن شانزدهم میلادی با برتری نظامی عثمانی نسبت به دولت [ایرانِِ] صفوی و دو نوبت لشکرکشی [سلطان] سلیمانِ قانونی به عراقین (عراق عرب و عجم) و تصرف بغداد و یک نوبت، لشکرکشی به [خطّهی] آذربایجان [ایران] سپری شد.
اما جنگِ [سلطان] سلیمان با شارلکن، پادشاه دولت مقدّسِ رم - ژرمن به کمک ایران آمد. کشف دماغهی امید و دور زدن [قاره] آفریقا و رسیدن اروپاییها به ایران دیگر متغیری بود که موازنه بین ایران و عثمانی را تغییر داد.
شاه عباس [صفوی] که در سال ۱۵۸۸ [میلادی] به قدرت رسیده بود توانست با کمک بریتانیا در دهه ۱۵۹۰ [میلادی] کارخانهی توپسازی در اصفهان ایجاد کند و در جنگِ ارومیه در ۱۶۰۲ [میلادی] شکست سختی به عثمانی وارد آورد و در دورهی سلطان احمد، سلطان مصطفای دیوانه، عثمان دوم و مراد سوم برتری نظامی ایران، حفظ و قلمرو ایران تا [رود] فرات [یعنی مرزِ غربی ایرانشهر ساسانی] گسترش یافت.
با وفات شاه عباس [صفوی] در ۱۶۲۹ [میلادی] و بزرگ شدن سلطان مراد سوم که در کودکی به قدرت رسیده بود، شاه صفی در جنگ بغداد در ۱۶۳۹ [میلادی] از مراد سوم شکست خورد که موجب از دست رفتن مجدد بغداد و امضای معاهده قصرشیرین بین دو دولت [ایران و عثمانی] شد که اساس مرزهای ایران - عثمانی را شکل داد.
اگرچه دویست سال بعد و با معاهداتِ ارزنةالرومِ یک و دو تکمیل شد، اما مرزهای معاهدهی قصرشیرین کم و بیش حفظ شد.
طبق معاهدهی قصرشیرین، ایران، عراق عرب را به عثمانی واگذار کرد و عثمانی نیز [منطقهی] قفقاز را به ایران داد و ایروان و نخجوان و آغری و ایغدیر به ایران رسید و غرب کوه آرارات (آغری) مرز دو دولتِ [ایران و عثمانی] شد.
جنگ چالدران ۹۰ سال بعد در [جنگِ] ارومیه [در دوران شاه عباس صفوی] جبران شد.
شهیدگاه اردبیل، مدفن فرماندهان شهید سپاهِ [ایران در دوران ِ] صفوی، نمادِ رشادت مردان و زنان شجاعی است که با شمشیر به جنگ سربِ داغ رفتند تا امروز ایران برای من و شما باقی مانده باشد.
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 سالگردِ جنگ میهنی چالدران بین ایران و عثمانی
✍️ رشتهتوییتی از پیمان عارف، دانشآموختهی علوم سیاسی
بیست و سومِ آگوست ۱۵۱۴ [میلادی] برابر با اولِ شهریور ۸۹۳ خورشیدی، سپاه یاووز سلیم، [سلطان عثمانی] که دو ماه پیش از اسکودارِ استانبول راه افتاده بود به چالدران در شرقِ دریاچهی وان رسید.
[سلطان] سلیم انتظار داشت، سپاهِ شاه اسماعیل [صفوی، پادشاه ایران] را در سیواس ببیند اما شاه [اسماعیل] ترجیح داد، سلطان سلیم عثمانی را تا سرحدّاتِ [خطّهی] آذربایجان بیاورد و خسته و بیآذوقه کند.
سپاهِ سی هزار نفری شاه [اسماعیل صفوی] از سه جهت بر سپاهِ شصت هزار نفری [سلطان] سلیم [عثمانی] تاخت. اما توپهایی که سپاه سلیم از استانبول تا چالدران کشیده بود صحنهی جنگ را به نفع ایشان رقم زد.
شکستِ چالدران موجب شد تا آناتولی به تمامی تحتِ تصرّفِ عثمانی درآید و مرز ایران - مصر نیز به جنوبِ عراق محدود شود.
دو سال بعد، سلیم با لشکرکشی به مصر و شکستِ دولتِ خلیفه مملوک در جنگ مرجدابغ، مصر و سوریه را نیز ضمیمهی عثمانی کرد و با خلعِ خلیفه مملوک که خلافت را از فاطمیان گرفته بود به مقام خلافت رسید.
قرن شانزدهم میلادی با برتری نظامی عثمانی نسبت به دولت [ایرانِِ] صفوی و دو نوبت لشکرکشی [سلطان] سلیمانِ قانونی به عراقین (عراق عرب و عجم) و تصرف بغداد و یک نوبت، لشکرکشی به [خطّهی] آذربایجان [ایران] سپری شد.
اما جنگِ [سلطان] سلیمان با شارلکن، پادشاه دولت مقدّسِ رم - ژرمن به کمک ایران آمد. کشف دماغهی امید و دور زدن [قاره] آفریقا و رسیدن اروپاییها به ایران دیگر متغیری بود که موازنه بین ایران و عثمانی را تغییر داد.
شاه عباس [صفوی] که در سال ۱۵۸۸ [میلادی] به قدرت رسیده بود توانست با کمک بریتانیا در دهه ۱۵۹۰ [میلادی] کارخانهی توپسازی در اصفهان ایجاد کند و در جنگِ ارومیه در ۱۶۰۲ [میلادی] شکست سختی به عثمانی وارد آورد و در دورهی سلطان احمد، سلطان مصطفای دیوانه، عثمان دوم و مراد سوم برتری نظامی ایران، حفظ و قلمرو ایران تا [رود] فرات [یعنی مرزِ غربی ایرانشهر ساسانی] گسترش یافت.
با وفات شاه عباس [صفوی] در ۱۶۲۹ [میلادی] و بزرگ شدن سلطان مراد سوم که در کودکی به قدرت رسیده بود، شاه صفی در جنگ بغداد در ۱۶۳۹ [میلادی] از مراد سوم شکست خورد که موجب از دست رفتن مجدد بغداد و امضای معاهده قصرشیرین بین دو دولت [ایران و عثمانی] شد که اساس مرزهای ایران - عثمانی را شکل داد.
اگرچه دویست سال بعد و با معاهداتِ ارزنةالرومِ یک و دو تکمیل شد، اما مرزهای معاهدهی قصرشیرین کم و بیش حفظ شد.
طبق معاهدهی قصرشیرین، ایران، عراق عرب را به عثمانی واگذار کرد و عثمانی نیز [منطقهی] قفقاز را به ایران داد و ایروان و نخجوان و آغری و ایغدیر به ایران رسید و غرب کوه آرارات (آغری) مرز دو دولتِ [ایران و عثمانی] شد.
جنگ چالدران ۹۰ سال بعد در [جنگِ] ارومیه [در دوران شاه عباس صفوی] جبران شد.
شهیدگاه اردبیل، مدفن فرماندهان شهید سپاهِ [ایران در دوران ِ] صفوی، نمادِ رشادت مردان و زنان شجاعی است که با شمشیر به جنگ سربِ داغ رفتند تا امروز ایران برای من و شما باقی مانده باشد.
#توییت_خوانی
@IranDel_Channel
💢
👍26👎3
🔴 #اطلاع_رسانی
🔴 بیستمین شماره مجله فرهنگی و اجتماعی صبح تبریز منتشر شد.
دورهی جدید مجله صبح تبریز، در قالب فصلنامه در قطع وزیری و کاغذ نیمهگلاسه و در یکصد صفحه منتشر میشود.
شماره جدید صبح تبریز، پرونده جغرافیای طبیعی آذربایجان را با یاد سه نسل از جغرافیدانان نامور تبریز، پیش روی مخاطبان گذاشتهاست:
● زندهیاد دکتر رحیم هویدا جغرافیدان فقید آذربایجان و از چهرههای برجسته دانشگاه تبریز در سالهای دهه چهل و پنجاه
● زندهیاد دکتر حسین شکوئی تبریزی چهره ماندگار جغرافیا و از بانیان نظریه فلسفه جغرافیا
● دکتر شهرام روستایی استاد دانشکده برنامهریزی و علوم محیطی دانشگاه تبریز
صبح تبریز جدید، افزون بر پرونده ویژه، در بخشهای دیگر، مقالات و گفتگوهای دیگر در حوزههای مختلف تاریخ، ادبیات، هنر و معماری گرد آورده است.
مدیرمسئول: میراعتماد عمادی
سردبیر: فرشید باغشمالآذر
نسخه چاپی مجله (از پنجم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی) در کتابشهر تبریز عرضه میشود.
نسخه الکترونیکی مجله نیز از طریق نرمافزار طاقچه عرضه میشود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیستمین شماره مجله فرهنگی و اجتماعی صبح تبریز منتشر شد.
دورهی جدید مجله صبح تبریز، در قالب فصلنامه در قطع وزیری و کاغذ نیمهگلاسه و در یکصد صفحه منتشر میشود.
شماره جدید صبح تبریز، پرونده جغرافیای طبیعی آذربایجان را با یاد سه نسل از جغرافیدانان نامور تبریز، پیش روی مخاطبان گذاشتهاست:
● زندهیاد دکتر رحیم هویدا جغرافیدان فقید آذربایجان و از چهرههای برجسته دانشگاه تبریز در سالهای دهه چهل و پنجاه
● زندهیاد دکتر حسین شکوئی تبریزی چهره ماندگار جغرافیا و از بانیان نظریه فلسفه جغرافیا
● دکتر شهرام روستایی استاد دانشکده برنامهریزی و علوم محیطی دانشگاه تبریز
صبح تبریز جدید، افزون بر پرونده ویژه، در بخشهای دیگر، مقالات و گفتگوهای دیگر در حوزههای مختلف تاریخ، ادبیات، هنر و معماری گرد آورده است.
مدیرمسئول: میراعتماد عمادی
سردبیر: فرشید باغشمالآذر
نسخه چاپی مجله (از پنجم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی) در کتابشهر تبریز عرضه میشود.
نسخه الکترونیکی مجله نیز از طریق نرمافزار طاقچه عرضه میشود.
@IranDel_Channel
💢
👍11
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 یک دقیقه با زخمههای استاد حسین علیزاده
به بهانهی یکم شهریور، زادروز استاد حسین علیزاده، از موسیقیدانان نامی ایرانی و خالق آهنگهای وطنی
@IranDel_Channel
💢
به بهانهی یکم شهریور، زادروز استاد حسین علیزاده، از موسیقیدانان نامی ایرانی و خالق آهنگهای وطنی
@IranDel_Channel
💢
👍10
🔴 زبان فارسی و سهم مشترک همۀ اقوام ایرانی
✍️ پرویز ناتل خانلری
● برشی از مقالهی فرهنگ مشترک:
وجود لهجههای مختلف نزدیک به هم از یک زبان در میان اقوام همنژاد امری است که اختصاص به این سرزمین ندارد و در همه جای دنیا نمونۀ آن را میتوان یافت. در کشور فرانسه از روزگار قدیم دو لهجۀ اصلی وجود داشته که یکی از آنها از قرن یازدهم تفوق یافته و زبان رسمی کشور قرار گرفته و آن دیگری به صورت لهجههای محلی هنوز باقی است.
غرض این است که بدانیم این حال تنها در کشور ما رخ نداده است. اقوامی که قرابت نژادی و زبانی با هم دارند برای تفهیم و تفاهم محتاج وسیلۀ مشترکی هستند و به این سبب اگر لهجههای ایشان با هم نزدیک و از یک اصل باشد، به طبع یکی از آن لهجهها را رجحان مینهند و به عنوان زبان مشترک برمیگزینند. این زبان البته در اصل به یکی از نواحی آن سرزمین اختصاص داشته است، اما پس از آنکه به این طریق توسعه و کمال یافت دیگر به ناحیۀ خاصی تعلق ندارد بلکه زبان مشترک همۀ مردمان آن سرزمین محسوب میشود.
اما سیاستهای خارجی که از چندی پیش در کشور ما نفوذ یافته است یکی از وسایل پیشرفت و غلبۀ خود را در ایجاد تفرقه و نفاق میان اقوام ایرانی دیده و در این راه کوششها کرده است یک جا غرور قومیت را تقویت کرده و استقلال زبان را وسیلۀ ایجاد یا تحکیم استقلال سیاسی نشان داده و جای دیگر مردم سادهلوح را برانگیخته تا میان خود و برادران خویش اختلاف جزئی و نادرست بیابند و خود را به سبب آنکه لهجۀ محلی ایشان عیناً همان زبان رسمی کشور نیست مظلوم بپندارند و دندان کینه بر هم بفشارند.
عجبا مگر زبان فصیح و ادبی فارسی امروز زبان کدام ناحیۀ خاص است تا نواحی دیگر از آن اعراض کنند و بخواهند لهجۀ محلی خود را به جای آن بنشانند؟ همۀ اقوام ایرانی در تشکیل و تکمیل زبان فارسی سهیم بودهاند و مشکل میتوان گفت سهم کدام ناحیه بزرگتر است.
🔴 متن کامل مقالهی "فرهنگ مشترک" را - به قلم زندهیاد پرویز ناتل خانلری - در PDF پیوستی مطالعه کنید.
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 زبان فارسی و سهم مشترک همۀ اقوام ایرانی
✍️ پرویز ناتل خانلری
● برشی از مقالهی فرهنگ مشترک:
وجود لهجههای مختلف نزدیک به هم از یک زبان در میان اقوام همنژاد امری است که اختصاص به این سرزمین ندارد و در همه جای دنیا نمونۀ آن را میتوان یافت. در کشور فرانسه از روزگار قدیم دو لهجۀ اصلی وجود داشته که یکی از آنها از قرن یازدهم تفوق یافته و زبان رسمی کشور قرار گرفته و آن دیگری به صورت لهجههای محلی هنوز باقی است.
غرض این است که بدانیم این حال تنها در کشور ما رخ نداده است. اقوامی که قرابت نژادی و زبانی با هم دارند برای تفهیم و تفاهم محتاج وسیلۀ مشترکی هستند و به این سبب اگر لهجههای ایشان با هم نزدیک و از یک اصل باشد، به طبع یکی از آن لهجهها را رجحان مینهند و به عنوان زبان مشترک برمیگزینند. این زبان البته در اصل به یکی از نواحی آن سرزمین اختصاص داشته است، اما پس از آنکه به این طریق توسعه و کمال یافت دیگر به ناحیۀ خاصی تعلق ندارد بلکه زبان مشترک همۀ مردمان آن سرزمین محسوب میشود.
اما سیاستهای خارجی که از چندی پیش در کشور ما نفوذ یافته است یکی از وسایل پیشرفت و غلبۀ خود را در ایجاد تفرقه و نفاق میان اقوام ایرانی دیده و در این راه کوششها کرده است یک جا غرور قومیت را تقویت کرده و استقلال زبان را وسیلۀ ایجاد یا تحکیم استقلال سیاسی نشان داده و جای دیگر مردم سادهلوح را برانگیخته تا میان خود و برادران خویش اختلاف جزئی و نادرست بیابند و خود را به سبب آنکه لهجۀ محلی ایشان عیناً همان زبان رسمی کشور نیست مظلوم بپندارند و دندان کینه بر هم بفشارند.
عجبا مگر زبان فصیح و ادبی فارسی امروز زبان کدام ناحیۀ خاص است تا نواحی دیگر از آن اعراض کنند و بخواهند لهجۀ محلی خود را به جای آن بنشانند؟ همۀ اقوام ایرانی در تشکیل و تکمیل زبان فارسی سهیم بودهاند و مشکل میتوان گفت سهم کدام ناحیه بزرگتر است.
🔴 متن کامل مقالهی "فرهنگ مشترک" را - به قلم زندهیاد پرویز ناتل خانلری - در PDF پیوستی مطالعه کنید.
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل + | + IranDel
🔴 فرهنگِ مشترک
✍️ پرویز ناتل خانلری
@IranDel_Channel
💢
✍️ پرویز ناتل خانلری
@IranDel_Channel
💢
👍17
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 #اطلاع_رسانی
🔴 بیست و ششمین نشست کمیته صلح و ادبیات انجمن علمی مطالعات صلح ایران
🔴 صلح در اندیشهی ایرانشهری
(با نگاهی به آثار زندهیاد استاد دکتر جواد طباطبایی)
🔴 با حضور و سخنرانی:
حکمتالله ملاصالحی
داریوش رحمانیان
مصطفی نصیری
حامد زارع
احمد بستانی
شروین مقیمی
رضا نجفزاده
جواد رنجبر درخشیلر
🔴 زمان:
دوم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت ۱۶:۳۰
🔴 مکان:
تهران، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
@IranDel_Channel
💢
🔴 #اطلاع_رسانی
🔴 بیست و ششمین نشست کمیته صلح و ادبیات انجمن علمی مطالعات صلح ایران
🔴 صلح در اندیشهی ایرانشهری
(با نگاهی به آثار زندهیاد استاد دکتر جواد طباطبایی)
🔴 با حضور و سخنرانی:
حکمتالله ملاصالحی
داریوش رحمانیان
مصطفی نصیری
حامد زارع
احمد بستانی
شروین مقیمی
رضا نجفزاده
جواد رنجبر درخشیلر
🔴 زمان:
دوم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت ۱۶:۳۰
🔴 مکان:
تهران، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
@IranDel_Channel
💢
👍9
⚫️ ابراهیم گلستان
✍️🏿 مهدی تدینی
امروز [یکم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی] ابراهیم گلستان، نویسنده و کارگردان ایرانی، در صدویک سالگی چشم از جهان فروبست. روانش شاد.
هستند اهلنظری که سوادشان میرسد و بسی صاحبنظرتر از صاحب این قلماند و زوایای زندگی و کارنامۀ او را بررسی میکنند. من از زاویۀ دید خودم ــ زاویۀ ایدئولوژیپژوهی ــ نگاهی به او میاندازم و البته این را هم به کسی میسپرم که از نوادر روزگار ما بود: بهرام بیضایی.
دعوت میکنم این دو سه دقیقه از کلامِ بیضایی، این بزرگمرد هنر ایران را بشنوید (ویدئوی پیوست)؛ دو بار، سه بار، چهار بار بشنوید. البته این گزیده و بریدهای از یک سخنرانی بلندتر به بهانۀ تجلیل از شاهرخ مِسکوب است، اما بیضایی در اینجا نقدی عمیق و دقیق بر روشنفکری چپ ارائه میدهد و چند باری از ابراهیم گلستان هم نام میبرد.
گهگاه در این صفحه روشنفکری ایرانی را نقد کردهام. در آن تقسیمبندی مطلوب من، «چپ» خواندن روشنفکران رویکرد دقیقی نیست. از نظر من، مخرج مشترک روشنفکری ایرانی چپ بودن نیست، بلکه «ضدلیبرال» بودن است. سنت روشنفکری ایران ماهیتاً ضدلیبرال است و این لیبرالیسمستیزی هم سویۀ چپ دارد و هم راست.
اما در اینجا بهرام بیضایی تقسیمبندی دیگری ارائه میدهد: «روشنفکران دورۀ بیداری» و «روشنفکران چپ». گروه اول کسانیاند که کوشیدند مفاخر این سرزمین را پیدا و زنده کنند ــ از جمله و به ویژه فردوسی و شاهنامهاش.
بیضایی با معیار قرار دادن شاهنامه، شرح میدهد روشنفکران چپ چگونه عناصر ملیت و هویتِ ایرانی را خوار میشمردند. در واقع، چون امور ملی و فرهنگی ایرانی از سوی حاکمیت مطرح شده بود، روشنفکری چپ آنها را خوار میشمرد. بیضایی مثالهایی از گلستان و شاملو و آلاحمد میآورد. این خطای بزرگ روشنفکری چپ بود که از سر ستیز با حاکمیّت با «ایرانیت» هم ره ستیز جست. چون حاکمیت برای اعتبار دادن به خود به امور ملی رجوع میکرد، اینان چشمبسته و کورکورانه و از لج حاکم، به عناصر ملی میتاختند. این آن آفت ایدئولوژیزدگی و سیاستزدگی است.
اگر هم قرار است ما درسی برای امروز بگیریم، همین است: اندیشۀ سیاسی در «سلب» نیست؛ بلکه در «ایجاب» است؛ در «نه» نیست، بلکه در «آری» است؛ یعنی اینکه ما چه چیز را «نمیخواهیم» مهم نیست، بلکه باید بدانیم و بگوییم چه چیز «میخواهیم». وقتی ما بدانیم چه چیز میخواهیم، آنگاه دیگر مانند این دست روشنفکران، کورکورانه عمل نمیکنیم. به همین دلیل است که برای کسی چون من، معیار و ملاک یک شخصیت و یک اندیشه این است که دقیقاً بگوید «چه میخواهد»؛ نه اینکه دیگران را با «چه نمیخواهد» به سیاهیلشکر کور و کر خود بیفزاید.
@IranDel_Channel
💢
⚫️ ابراهیم گلستان
✍️🏿 مهدی تدینی
امروز [یکم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی] ابراهیم گلستان، نویسنده و کارگردان ایرانی، در صدویک سالگی چشم از جهان فروبست. روانش شاد.
هستند اهلنظری که سوادشان میرسد و بسی صاحبنظرتر از صاحب این قلماند و زوایای زندگی و کارنامۀ او را بررسی میکنند. من از زاویۀ دید خودم ــ زاویۀ ایدئولوژیپژوهی ــ نگاهی به او میاندازم و البته این را هم به کسی میسپرم که از نوادر روزگار ما بود: بهرام بیضایی.
دعوت میکنم این دو سه دقیقه از کلامِ بیضایی، این بزرگمرد هنر ایران را بشنوید (ویدئوی پیوست)؛ دو بار، سه بار، چهار بار بشنوید. البته این گزیده و بریدهای از یک سخنرانی بلندتر به بهانۀ تجلیل از شاهرخ مِسکوب است، اما بیضایی در اینجا نقدی عمیق و دقیق بر روشنفکری چپ ارائه میدهد و چند باری از ابراهیم گلستان هم نام میبرد.
گهگاه در این صفحه روشنفکری ایرانی را نقد کردهام. در آن تقسیمبندی مطلوب من، «چپ» خواندن روشنفکران رویکرد دقیقی نیست. از نظر من، مخرج مشترک روشنفکری ایرانی چپ بودن نیست، بلکه «ضدلیبرال» بودن است. سنت روشنفکری ایران ماهیتاً ضدلیبرال است و این لیبرالیسمستیزی هم سویۀ چپ دارد و هم راست.
اما در اینجا بهرام بیضایی تقسیمبندی دیگری ارائه میدهد: «روشنفکران دورۀ بیداری» و «روشنفکران چپ». گروه اول کسانیاند که کوشیدند مفاخر این سرزمین را پیدا و زنده کنند ــ از جمله و به ویژه فردوسی و شاهنامهاش.
بیضایی با معیار قرار دادن شاهنامه، شرح میدهد روشنفکران چپ چگونه عناصر ملیت و هویتِ ایرانی را خوار میشمردند. در واقع، چون امور ملی و فرهنگی ایرانی از سوی حاکمیت مطرح شده بود، روشنفکری چپ آنها را خوار میشمرد. بیضایی مثالهایی از گلستان و شاملو و آلاحمد میآورد. این خطای بزرگ روشنفکری چپ بود که از سر ستیز با حاکمیّت با «ایرانیت» هم ره ستیز جست. چون حاکمیت برای اعتبار دادن به خود به امور ملی رجوع میکرد، اینان چشمبسته و کورکورانه و از لج حاکم، به عناصر ملی میتاختند. این آن آفت ایدئولوژیزدگی و سیاستزدگی است.
اگر هم قرار است ما درسی برای امروز بگیریم، همین است: اندیشۀ سیاسی در «سلب» نیست؛ بلکه در «ایجاب» است؛ در «نه» نیست، بلکه در «آری» است؛ یعنی اینکه ما چه چیز را «نمیخواهیم» مهم نیست، بلکه باید بدانیم و بگوییم چه چیز «میخواهیم». وقتی ما بدانیم چه چیز میخواهیم، آنگاه دیگر مانند این دست روشنفکران، کورکورانه عمل نمیکنیم. به همین دلیل است که برای کسی چون من، معیار و ملاک یک شخصیت و یک اندیشه این است که دقیقاً بگوید «چه میخواهد»؛ نه اینکه دیگران را با «چه نمیخواهد» به سیاهیلشکر کور و کر خود بیفزاید.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍19
🔴 قتلی دیگر در پرونده دیکتاتور روسیه
✍️ بیژن اشتری
قتل یوگنی پریگوژبن، فرمانده گروه واگنر، تازهترین جنایت ولادیمیر پوتین است. دیکتاتور روسیه پرونده خونینی دارد. مقتولینش طیف وسیعی را شامل میشوند، از آنا پولیتکوفسکایای خبرنگار و آلکساندر لیتویننکو مامور سابق اطلاعاتی تا بوریس نمتسوف سیاستمدار و یوگنی پریگوژین اوباش/اولیگارش، و حداقل یک دوجین آدم دیگر. اما خصوصیت این قتل آخری، آشکار و عیان بودن آن است که خود نشانهای است از اوج استیصال و درماندگی دیکتاتور در اداره جنگ و نگرانی از سرنوشت خودش. پوتین معمولاً خیلی با دقت و حساب شده قربانیانش را میکشد و همیشه راه انکار را برای خودش باز میگذارد اما در قتل پریگوژین هیچ دقت و ظرافتی دیده نمیشود. دیکتاتور حتی حفظ ظاهر هم نکرده است. معلوم است که اوضاع جنگ بدجوری پیش میرود و پوتین میداند که سرنوشتش در گرو نتیجه پایانی جنگ است. جنگی که تاکنون جان قریب دویست هزار سرباز روس را (بنا به گزارش سه روز پیش روزنامه نیویورک تایمز) گرفته است. در یک ماه گذشته پهپادهای اوکراینی تا قلب مسکو نفوذ کردهاند و دفاع هوایی روسیه به قدری آسیبپذیر شده که پوتین فرمانده نیروی هواییاش را برکنار و زندانی کرده است. اوکراینیها هم جنگ را به یک جنگ فرسایشی تبدیل کردهاند. آنها برای آزادی خاک وطنشان میجنگند و روحیهشان بسیار بالاست. درست برعکس سپاهیان متجاوز و بیروحیه روسیه. تحریمهای اقتصادی غرب نیز تازه دارد آثار خود را آشکار میکند. روبل قریب چهل درصد ارزش خود را طی هجده ماهی که از آغاز جنگ میگذرد از دست داده. درآمدهای نفتی روسیه هم حدود چهل درصد نسبت به قبل از جنگ کاهش یافته است. شکست در جنگ به معنای حذف پوتین از صحنه سیاسی روسیه است. اگر نگاهی گذرا به تاریخ روسیه بیندازیم اهمیت جنگها در سرنوشت حاکمان کشور معلوم میشود: شکست در جنگ جهانی اول منجر به حذف آخرین تزار روسیه شد. شکست در رویارویی هستهای با آمریکا در دههی شصت منجر به سقوط خروشچف شد. شکست در جنگ افغانستان منجر به سقوط گورباچف شد. و این جمله از برژنف را نیز فراموش نکنیم که در اوج جنگ علیه چکسلواکی به دستیارانش گفته بود: «اگر روسیه در این جنگ شکست بخورد ، من مجبور به کنارهگیری از منصب رهبری خواهم بود.»
🔴 پینوشت:
بازنشر یادداشتی از یک شخص به معنی تأیید تمام مواضغ آن شخص نیست.
@IranDel_Channel
💢
🔴 قتلی دیگر در پرونده دیکتاتور روسیه
✍️ بیژن اشتری
قتل یوگنی پریگوژبن، فرمانده گروه واگنر، تازهترین جنایت ولادیمیر پوتین است. دیکتاتور روسیه پرونده خونینی دارد. مقتولینش طیف وسیعی را شامل میشوند، از آنا پولیتکوفسکایای خبرنگار و آلکساندر لیتویننکو مامور سابق اطلاعاتی تا بوریس نمتسوف سیاستمدار و یوگنی پریگوژین اوباش/اولیگارش، و حداقل یک دوجین آدم دیگر. اما خصوصیت این قتل آخری، آشکار و عیان بودن آن است که خود نشانهای است از اوج استیصال و درماندگی دیکتاتور در اداره جنگ و نگرانی از سرنوشت خودش. پوتین معمولاً خیلی با دقت و حساب شده قربانیانش را میکشد و همیشه راه انکار را برای خودش باز میگذارد اما در قتل پریگوژین هیچ دقت و ظرافتی دیده نمیشود. دیکتاتور حتی حفظ ظاهر هم نکرده است. معلوم است که اوضاع جنگ بدجوری پیش میرود و پوتین میداند که سرنوشتش در گرو نتیجه پایانی جنگ است. جنگی که تاکنون جان قریب دویست هزار سرباز روس را (بنا به گزارش سه روز پیش روزنامه نیویورک تایمز) گرفته است. در یک ماه گذشته پهپادهای اوکراینی تا قلب مسکو نفوذ کردهاند و دفاع هوایی روسیه به قدری آسیبپذیر شده که پوتین فرمانده نیروی هواییاش را برکنار و زندانی کرده است. اوکراینیها هم جنگ را به یک جنگ فرسایشی تبدیل کردهاند. آنها برای آزادی خاک وطنشان میجنگند و روحیهشان بسیار بالاست. درست برعکس سپاهیان متجاوز و بیروحیه روسیه. تحریمهای اقتصادی غرب نیز تازه دارد آثار خود را آشکار میکند. روبل قریب چهل درصد ارزش خود را طی هجده ماهی که از آغاز جنگ میگذرد از دست داده. درآمدهای نفتی روسیه هم حدود چهل درصد نسبت به قبل از جنگ کاهش یافته است. شکست در جنگ به معنای حذف پوتین از صحنه سیاسی روسیه است. اگر نگاهی گذرا به تاریخ روسیه بیندازیم اهمیت جنگها در سرنوشت حاکمان کشور معلوم میشود: شکست در جنگ جهانی اول منجر به حذف آخرین تزار روسیه شد. شکست در رویارویی هستهای با آمریکا در دههی شصت منجر به سقوط خروشچف شد. شکست در جنگ افغانستان منجر به سقوط گورباچف شد. و این جمله از برژنف را نیز فراموش نکنیم که در اوج جنگ علیه چکسلواکی به دستیارانش گفته بود: «اگر روسیه در این جنگ شکست بخورد ، من مجبور به کنارهگیری از منصب رهبری خواهم بود.»
🔴 پینوشت:
بازنشر یادداشتی از یک شخص به معنی تأیید تمام مواضغ آن شخص نیست.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍13👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سخنان داریوش رحمانیان - استاد تاریخ دانشگاه تهران - نسبت به بیتوجهی به آموزشِ تاریخِ ایران در دانشگاههای کشور
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍23
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گلایههای داریوش رحمانیان - استاد تاریخ دانشگاه تهران - دربارهی کمتوجهیها به روایتِ مناسبِ تاریخِ ایران در آنتن زنده شبکه چهارم سیما
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
👍24
Audio
🎙 فایلِ صوتی بیست و ششمین نشستِ کمیتهی صلح و ادبیاتِ انجمنِ علمی مطالعاتِ صلح ایران
با موضوعِ صلح در اندیشهی ایرانشهری؛
با تأکید بر آرای زندهیاد استاد سیّد جواد طباطبایی
تاریخِ نشست:
دوم شهریور ماه ۱۴۰۲ خورشیدی
🔴 سخنرانان (به ترتیب):
جواد رنجبر درخشیلر
مصطفی نصیری
حکمتالله ملاصالحی
حامد زارع
احمد بستانی
شروین مقیمی
رضا نجفزاده
داریوش رحمانیان
@IranDel_Channel
💢
🎙 فایلِ صوتی بیست و ششمین نشستِ کمیتهی صلح و ادبیاتِ انجمنِ علمی مطالعاتِ صلح ایران
با موضوعِ صلح در اندیشهی ایرانشهری؛
با تأکید بر آرای زندهیاد استاد سیّد جواد طباطبایی
تاریخِ نشست:
دوم شهریور ماه ۱۴۰۲ خورشیدی
🔴 سخنرانان (به ترتیب):
جواد رنجبر درخشیلر
مصطفی نصیری
حکمتالله ملاصالحی
حامد زارع
احمد بستانی
شروین مقیمی
رضا نجفزاده
داریوش رحمانیان
@IranDel_Channel
💢
👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران:
بزرگترین وظیفه روشنفکران، دفاع از کیانِ ملی است.
جامعه روشنفکری ما هم وازَده است که بهدنبال تئوریهای پست مدرن و تئوریهای انتزاعی میرود.
آن چیزی که برای آمریکا و کانادا و فرانسه و دیگر کشورها مهم است کیان ملی است.
اکنون بزرگترین وظیفهی روشنفکران، دفاع از کیان ملی، ارزشهای ملی و هویت ملی است.
وظیفه دولت، حمایت از کیان ملی است در حالیکه در بعضی از شهرها، صدها کتاب با ادبیات نفرت علیه تاریخ و بزرگان ایران منتشر میشود.
@IranDel_Channel
💢
بزرگترین وظیفه روشنفکران، دفاع از کیانِ ملی است.
جامعه روشنفکری ما هم وازَده است که بهدنبال تئوریهای پست مدرن و تئوریهای انتزاعی میرود.
آن چیزی که برای آمریکا و کانادا و فرانسه و دیگر کشورها مهم است کیان ملی است.
اکنون بزرگترین وظیفهی روشنفکران، دفاع از کیان ملی، ارزشهای ملی و هویت ملی است.
وظیفه دولت، حمایت از کیان ملی است در حالیکه در بعضی از شهرها، صدها کتاب با ادبیات نفرت علیه تاریخ و بزرگان ایران منتشر میشود.
@IranDel_Channel
💢
👍20
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تار ایرانی و فرش ایرانی در بازارِ باشکوه تبریز بهم رسیدند...
🎼 بداههنوازی چهار مضراب
نوازنده: علی قمصری
@IranDel_Channel
💢
🎼 بداههنوازی چهار مضراب
نوازنده: علی قمصری
@IranDel_Channel
💢
👍14
⚫️ سالگرد حملهی متفقین به کشورمان ایران در جنگِ دوم جهانی
سوم شهریور سالگردِ یکی از تلخترین رخدادهای تاریخِ معاصر ایران است.
در سوم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی، با وجود اعلامِ بیطرفی از سوی دولتِ ایران در جنگِ دوم جهانی، و در شرایط پیچیدهی جهانی و در حالیکه شوروی سابق در جبههی نبرد با آلمان نازی با مشکل مواجه شده بود و در صورت شکست، بعدها امکانِ مهارِ ارتش نازی دشوار به نظر میرسید، نیروهای متفقین به بهانهی کمک به جبههی نبرد شوروی و با تهمتِ نزدیکی دولت ایران به آلمان، وحشیانه به کشورمان حمله و به حریمِ آن ورود کردند.
نیروهای شوروی سابق از شمال و شرق و نیروهای بریتانیا از جنوب و غرب از زمین و هوا و دریا به ایرانمان تاختند و ارتش ملّی و مدرنِ نوبنیادِ ایران با وجود رشادت نیروها و جان فشانی مرزبانها، توان مقابله و ایستادگی با دو ارتش بزرگ و منسجم و قدیمی جهان را نداشت و متأسفانه ایرانمان اشغال شد و چکمههای سربازانِ اجنبی به خاکِ کشورمان رسید و تا سالها (از شهریور سالِ ۱۳۲۰ تا ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ خورشیدی) ایرانیان از صدماتِ جنگِ دوم جهانی از جمله قحطی، گرسنگی، تحرکات قومی در مناطقی از ایران بویژه با پشتیبانی شوروی، تشکیل حزب توده، نقض تمامیت ارضی کشور و نقضِ حاکمیتِ ملی رنچ بردند. البته با وجود تمام خسارات که تا سالها به کشور تحمیل شد، با سیاستورزی هوشمندانهی دولتمردانِ وقت ایران بویژه با میدانداری چهرههای وطندوستی چون جناب محمدعلی فروغی و بعدها جناب احمد قوام و با همکاری ملت و ارتش ایران، کمکم ارتشهای بیگانه از ایران خارج شدند، استقلال و تمامیت ارضی کشور حفظ و تداوم دولت ملی ایران تضمین شد.
یاد و نام تمام شهدای مدافع ایران در جریان جنگ دوم جهانی تا ابد جاوید؛ شهدایی که عموماً در گمنامیاند و کمتر به رشادتشان پرداخته میشود.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ سالگرد حملهی متفقین به کشورمان ایران در جنگِ دوم جهانی
سوم شهریور سالگردِ یکی از تلخترین رخدادهای تاریخِ معاصر ایران است.
در سوم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی، با وجود اعلامِ بیطرفی از سوی دولتِ ایران در جنگِ دوم جهانی، و در شرایط پیچیدهی جهانی و در حالیکه شوروی سابق در جبههی نبرد با آلمان نازی با مشکل مواجه شده بود و در صورت شکست، بعدها امکانِ مهارِ ارتش نازی دشوار به نظر میرسید، نیروهای متفقین به بهانهی کمک به جبههی نبرد شوروی و با تهمتِ نزدیکی دولت ایران به آلمان، وحشیانه به کشورمان حمله و به حریمِ آن ورود کردند.
نیروهای شوروی سابق از شمال و شرق و نیروهای بریتانیا از جنوب و غرب از زمین و هوا و دریا به ایرانمان تاختند و ارتش ملّی و مدرنِ نوبنیادِ ایران با وجود رشادت نیروها و جان فشانی مرزبانها، توان مقابله و ایستادگی با دو ارتش بزرگ و منسجم و قدیمی جهان را نداشت و متأسفانه ایرانمان اشغال شد و چکمههای سربازانِ اجنبی به خاکِ کشورمان رسید و تا سالها (از شهریور سالِ ۱۳۲۰ تا ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵ خورشیدی) ایرانیان از صدماتِ جنگِ دوم جهانی از جمله قحطی، گرسنگی، تحرکات قومی در مناطقی از ایران بویژه با پشتیبانی شوروی، تشکیل حزب توده، نقض تمامیت ارضی کشور و نقضِ حاکمیتِ ملی رنچ بردند. البته با وجود تمام خسارات که تا سالها به کشور تحمیل شد، با سیاستورزی هوشمندانهی دولتمردانِ وقت ایران بویژه با میدانداری چهرههای وطندوستی چون جناب محمدعلی فروغی و بعدها جناب احمد قوام و با همکاری ملت و ارتش ایران، کمکم ارتشهای بیگانه از ایران خارج شدند، استقلال و تمامیت ارضی کشور حفظ و تداوم دولت ملی ایران تضمین شد.
یاد و نام تمام شهدای مدافع ایران در جریان جنگ دوم جهانی تا ابد جاوید؛ شهدایی که عموماً در گمنامیاند و کمتر به رشادتشان پرداخته میشود.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍12
🔴 ایرانی و تنهاییاش
[به بهانهی سوم شهریور ماه، زادروزِ زندهیاد استاد محمّدعلی اسلامیندوشن]
✍️ محمدعلی اسلامیندوشن
ایران پس از شکست تیسفون یکپارچگی ارضی و اقتدار امپراتوری خود را از دست داد، ولی در مقابل به اقتدار فرهنگیای دست یافت که پیش از آن هرگز نداشته بود و از آن پس تا قرنها یعنی بگوییم تا استقرار حکوت صفویّه قلمرو ایران قلمرو فرهنگی ماند نه ارضی که عادتاً محدودۀ یک کشور به آن شناخته میشود. ایران از طاهریان تا صفویّه به کجا گفته میشد؟ درست معلوم نبود. خراسان برای خود کشوری بود و فارس و آذربایجان و ری و غیره و غیره نیز هریک سرزمینی. چه بسا اوقات مجزّا و هریک خود دارای حکومتی. آنچه این سرزمینها را در ارتباط با همدیگر نگاه داشت، دین و زبان مشترک بود و مقداری مشترکات فرهنگی که بیآنکه چندان نامی از خاک ایران در میان باشد، خصوصیّاتی را به بار میآورد که میتوانست هرگاه لازم شد نام ایران بر آن اطلاق گردد و این همان هویّت این قسمت از خاک بود که ما اکنون به نام ایران میشناسیم و در طی زمان پارههایی از آن جدا شده است.
مردمانی که در محدودۀ این جغرافیا زندگی میکردهاند با همۀ دوردستی فاصلهها و گاه اختلاف لهجه و زبان و گاه تفاوت آیین (شیعه و سنّی) و تفاوت اقلیم و تفاوت حکومت، تابع یک جریان مشترک ایرانیّت میشدند که اهمّ آن عبارت بود از زبان فارسی دری (به عنوان زبان تفاهم کتابی و ادبی و فکری)، نوعی دریافت فرهنگی مشترک (از طریق مثلها، مواعظ رایج و آثار بزرگ ادبی و قصّهها و ادبیّات عامّه)، پایبندی به بعضی رسوم و آداب (چون نوروز و اعیاد مولود و فطر و مراسم عروسی و عزا) و بهطور کلّی نوعی حافظۀ تاریخی مشترک که از تاریخ افسانهای ایران ملهم شده بود و نوعی چشمداشت مشابه از آینده که از مجموع تفکّر اسلامی – ایرانی سرچشمه میگرفت.
با پدید آمدن زبان فارسی، مسیر تاریخی ایران تغییر کرد و استقلال فکری و فرهنگی و بعد سیاسی او تسجیل گشت.
سعدی با آنکه یکی از بینالمللیترین شخصیتهای ایرانی است و سی سال در گردش و سفر بود، بوی ایران و بوی شیراز از سراسر آثارش ساطع است. او ایران را در کولهبارش به همراه خود میگردانده است. این ایرانیّت در روح او چنان عمیق بود که دوری سیساله ذرهای از طراوت آن نکاست.
مولوی را بگیریم که تمام عمر خود را در یک کشور ترکزبان به سر برد و در همسایگی آن حلب و دمشق عربزبان بودند و هرگز پای به ایران ننهاد، با این حال چه کسی بالاتر از او حماسۀ ایران اسلامی را سروده است؟ همان حضور مولوی کافی بود که شهر قونیه تبدیل به یک جزیرۀ ایرانی شود و یا برعکس، فرهنگ ایران و زبان فارسی چنان قلمرو گستردهای داشته باشد که بتواند تا شامات و روم شرقی را هم دربر بگیرد و این هردو درست است.
تاریخ این چهارده قرن اخیر ایران تاریخ تلاش فکری و فرهنگی بوده است، مصروف بر آنکه لطمۀ مهاجم و خارجی به حداقلّ تنزّل داده شود، از میان تندباد حوادث و جنگها و غارتها راهی به سوی تداوم ایرانیّت باز بماند و هیچیک از این سوانح نه یورش و نه اشغال و نه این اواخر استثمار فرهنگی ریشۀ آن را قطع نکند که از نظر ایرانی: تا ریشه در آب است، امید ثمری هست...
🔴 منبع: ایران و تنهائیش، محمّدعلی اسلامی ندوشن، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۶، ص ۲۳۲ - ۲۳۶
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 ایرانی و تنهاییاش
[به بهانهی سوم شهریور ماه، زادروزِ زندهیاد استاد محمّدعلی اسلامیندوشن]
✍️ محمدعلی اسلامیندوشن
ایران پس از شکست تیسفون یکپارچگی ارضی و اقتدار امپراتوری خود را از دست داد، ولی در مقابل به اقتدار فرهنگیای دست یافت که پیش از آن هرگز نداشته بود و از آن پس تا قرنها یعنی بگوییم تا استقرار حکوت صفویّه قلمرو ایران قلمرو فرهنگی ماند نه ارضی که عادتاً محدودۀ یک کشور به آن شناخته میشود. ایران از طاهریان تا صفویّه به کجا گفته میشد؟ درست معلوم نبود. خراسان برای خود کشوری بود و فارس و آذربایجان و ری و غیره و غیره نیز هریک سرزمینی. چه بسا اوقات مجزّا و هریک خود دارای حکومتی. آنچه این سرزمینها را در ارتباط با همدیگر نگاه داشت، دین و زبان مشترک بود و مقداری مشترکات فرهنگی که بیآنکه چندان نامی از خاک ایران در میان باشد، خصوصیّاتی را به بار میآورد که میتوانست هرگاه لازم شد نام ایران بر آن اطلاق گردد و این همان هویّت این قسمت از خاک بود که ما اکنون به نام ایران میشناسیم و در طی زمان پارههایی از آن جدا شده است.
مردمانی که در محدودۀ این جغرافیا زندگی میکردهاند با همۀ دوردستی فاصلهها و گاه اختلاف لهجه و زبان و گاه تفاوت آیین (شیعه و سنّی) و تفاوت اقلیم و تفاوت حکومت، تابع یک جریان مشترک ایرانیّت میشدند که اهمّ آن عبارت بود از زبان فارسی دری (به عنوان زبان تفاهم کتابی و ادبی و فکری)، نوعی دریافت فرهنگی مشترک (از طریق مثلها، مواعظ رایج و آثار بزرگ ادبی و قصّهها و ادبیّات عامّه)، پایبندی به بعضی رسوم و آداب (چون نوروز و اعیاد مولود و فطر و مراسم عروسی و عزا) و بهطور کلّی نوعی حافظۀ تاریخی مشترک که از تاریخ افسانهای ایران ملهم شده بود و نوعی چشمداشت مشابه از آینده که از مجموع تفکّر اسلامی – ایرانی سرچشمه میگرفت.
با پدید آمدن زبان فارسی، مسیر تاریخی ایران تغییر کرد و استقلال فکری و فرهنگی و بعد سیاسی او تسجیل گشت.
سعدی با آنکه یکی از بینالمللیترین شخصیتهای ایرانی است و سی سال در گردش و سفر بود، بوی ایران و بوی شیراز از سراسر آثارش ساطع است. او ایران را در کولهبارش به همراه خود میگردانده است. این ایرانیّت در روح او چنان عمیق بود که دوری سیساله ذرهای از طراوت آن نکاست.
مولوی را بگیریم که تمام عمر خود را در یک کشور ترکزبان به سر برد و در همسایگی آن حلب و دمشق عربزبان بودند و هرگز پای به ایران ننهاد، با این حال چه کسی بالاتر از او حماسۀ ایران اسلامی را سروده است؟ همان حضور مولوی کافی بود که شهر قونیه تبدیل به یک جزیرۀ ایرانی شود و یا برعکس، فرهنگ ایران و زبان فارسی چنان قلمرو گستردهای داشته باشد که بتواند تا شامات و روم شرقی را هم دربر بگیرد و این هردو درست است.
تاریخ این چهارده قرن اخیر ایران تاریخ تلاش فکری و فرهنگی بوده است، مصروف بر آنکه لطمۀ مهاجم و خارجی به حداقلّ تنزّل داده شود، از میان تندباد حوادث و جنگها و غارتها راهی به سوی تداوم ایرانیّت باز بماند و هیچیک از این سوانح نه یورش و نه اشغال و نه این اواخر استثمار فرهنگی ریشۀ آن را قطع نکند که از نظر ایرانی: تا ریشه در آب است، امید ثمری هست...
🔴 منبع: ایران و تنهائیش، محمّدعلی اسلامی ندوشن، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۶، ص ۲۳۲ - ۲۳۶
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍16
🔴 ایران را از یاد نبریم
[سوم شهریورماه زادروز زندهیاد استاد محمدعلی اسلامیندوشن]
✍️ محمدعلی اسلامیندوشن
ایران شاید سختجانترین کشورهای دنیاست. دورههایی بوده است که با نیمهجانی زندگی کرده، اما از نفس نیفتاده و چون بیمارانی که میخواهند نزدیکان خود را بیازمایند، درست در همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند، چشم گشوده است و زندگی را سرگرفته.
بهرغم تلخکامیها ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمر ما زیر بار تاریخ خم شده است، ولی همین تاریخ به ما نیرو میدهد و ما را بازمیدارد که از پای درافتیم. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از اندیشیدن و چاره جستن بازنایستاده. دلیل زنده بودن ملّتی همین است. آنهمه مردان غیرتمند، آنهمه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آنهمه سرهای ناآرام پروردۀ این آب و خاکاند. به تولای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار میکنیم. چه موهبتی از این بزرگتر که کسی بتواند فردوسی و خیّام و حافظ و مولوی را به زبان خود آنان بخواند؟ و برای آنکه بتوان آنان را تا مغز استخوان احساس کرد همان بس نیست که فارسی بیاموزند، باید ایرانی بود.
نباید بگذاریم که مشکلهای گذرنده و نهیبهای زمانه گذشته را از یاد ما ببرد. ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای گذشتۀ خود الهام بگیریم؛ زیرا در آستانۀ تحوّلی هستیم. خوشبختانه ضربههایی که بر سر ایران فرود آمده است هرگز بدان گونه نبوده که او را از گذشتۀ خود جدا سازد. حملۀ تازیان شاهنشاهی ساسانی را از هم فروریخت. کاخها خراب شد و گنجها بر باد رفت، اما روح ایرانی مسخّر نگردید. عرب و ترک و غز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفرۀ ایران نشستند. اینان آمدند و رفتند بی آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. در همان زمانهایی که پیکر ایران لختهلخته شده بود و هر پارۀ آن در سلطۀ حاکم خودی یا بیگانه بود، روح او پهناور و تجزیهناپذیر مانده بود. ایران واقعی تا بدانجا گسترده میشد که تمدّن و فرهنگ و زبان او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشهدارتر از آن بوده است که به نژاد یا مسلک سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدّن و زبان مرزهای او را مشخص میداشته است. تاریخ جاودان هر ملتی تاریخ تمدن و فکر اوست؛ مابقی وقایع گذرندهای هستند که ارزش آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی تاریخ سیر بشریت به سوی ارتقاء است. ازاینرو ما چون به گذشتۀ خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانان ایران در کدام خط پاسداری میکردهاند. سیر معنوی قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهم است. ما دوران اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدن و فرهنگ به شکفتگی گراییده و دوران انحطاط ورا دورانی میدانیم که تمدن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
🔴 منبع:
«ایران را از یاد نبریم»، محمدعلی اسلامی ندوشن، یغما؛ سال سیزدهم، فروردینماه ۱۳۳۹، شمارۀ اول، ص ۲-۳
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 ایران را از یاد نبریم
[سوم شهریورماه زادروز زندهیاد استاد محمدعلی اسلامیندوشن]
✍️ محمدعلی اسلامیندوشن
ایران شاید سختجانترین کشورهای دنیاست. دورههایی بوده است که با نیمهجانی زندگی کرده، اما از نفس نیفتاده و چون بیمارانی که میخواهند نزدیکان خود را بیازمایند، درست در همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند، چشم گشوده است و زندگی را سرگرفته.
بهرغم تلخکامیها ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمر ما زیر بار تاریخ خم شده است، ولی همین تاریخ به ما نیرو میدهد و ما را بازمیدارد که از پای درافتیم. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از اندیشیدن و چاره جستن بازنایستاده. دلیل زنده بودن ملّتی همین است. آنهمه مردان غیرتمند، آنهمه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آنهمه سرهای ناآرام پروردۀ این آب و خاکاند. به تولای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار میکنیم. چه موهبتی از این بزرگتر که کسی بتواند فردوسی و خیّام و حافظ و مولوی را به زبان خود آنان بخواند؟ و برای آنکه بتوان آنان را تا مغز استخوان احساس کرد همان بس نیست که فارسی بیاموزند، باید ایرانی بود.
نباید بگذاریم که مشکلهای گذرنده و نهیبهای زمانه گذشته را از یاد ما ببرد. ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای گذشتۀ خود الهام بگیریم؛ زیرا در آستانۀ تحوّلی هستیم. خوشبختانه ضربههایی که بر سر ایران فرود آمده است هرگز بدان گونه نبوده که او را از گذشتۀ خود جدا سازد. حملۀ تازیان شاهنشاهی ساسانی را از هم فروریخت. کاخها خراب شد و گنجها بر باد رفت، اما روح ایرانی مسخّر نگردید. عرب و ترک و غز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفرۀ ایران نشستند. اینان آمدند و رفتند بی آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. در همان زمانهایی که پیکر ایران لختهلخته شده بود و هر پارۀ آن در سلطۀ حاکم خودی یا بیگانه بود، روح او پهناور و تجزیهناپذیر مانده بود. ایران واقعی تا بدانجا گسترده میشد که تمدّن و فرهنگ و زبان او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشهدارتر از آن بوده است که به نژاد یا مسلک سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدّن و زبان مرزهای او را مشخص میداشته است. تاریخ جاودان هر ملتی تاریخ تمدن و فکر اوست؛ مابقی وقایع گذرندهای هستند که ارزش آنها سنجیده نمیشود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه مردم زمان خود کردهاند. تاریخ واقعی تاریخ سیر بشریت به سوی ارتقاء است. ازاینرو ما چون به گذشتۀ خود نگاه میافکنیم چندان بدان کاری نداریم که در فلان عهد چه کسی بر ایران فرمان میرانده یا مرزبانان ایران در کدام خط پاسداری میکردهاند. سیر معنوی قوم ایرانی و جنبشها و کوششهای او برای ما مهم است. ما دوران اعتلای ایران را دورانی میدانیم که تمدن و فرهنگ به شکفتگی گراییده و دوران انحطاط ورا دورانی میدانیم که تمدن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده.
🔴 منبع:
«ایران را از یاد نبریم»، محمدعلی اسلامی ندوشن، یغما؛ سال سیزدهم، فروردینماه ۱۳۳۹، شمارۀ اول، ص ۲-۳
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍12
✍️ حکومت بزرگترین متضررِ آتش به اختیاری
✍🏻 رضا حبیبی
طبق نظریه قرارداد اجتماعی، دوران پیش از شکلگیری دولت (که دورانی غیرواقعی جهت بیان فلسفه شکلگیری دولت است) حائز ویژگیهایی بوده است که به اختصار بدین شرح میباشند:
۱. قانونی نوشته شده توسط انسان و مورد توافق جمعی از انسانها وجود ندارد. تنها قانون موجود در جهان، قانون طبیعی است که چون در جایی نوشته نشده، هر فردی از ظن و بر اساس منافع خود، آن را میفهمد.
۲. هیچ مرجعِ دارای اقتداری جهت تشخیص و اعمال همین قانونِ نیمبند نیز وجود ندارد.
هر چند بین نظریهپردازان، درباره ویژگیهای زیست اجتماعی بشر در دوران پیشا دولت اختلاف هست (مثلا لاک به دلیل اعتقاد به ذات مصلح انسانها، این دوران را خیلی توأم با خشونت نمیداند. اما هابز معتقد است این دوران، دوران خشونت و جنگ همه با همه است)، با این وجود نظریهپردازان قرارداد اجتماعی در وجود مشکلاتی در آن دوران به دلیل نانوشته بودن قانون و عدم وجود مرجعی مشخص جهت تشخیص و اعمال آن، اشتراک رأی دارند.
در آن شرایط به دلیل عدم وجود یک «اقتدار اجتماعی فائقه» که بتواند تنها مرجع اعمالِ نظم و مجازات باشد، هر فرد خود مسئول تشخیص قانون، اجرای آن و مجازات افرادی میشد که به باور خود بر خلاف قانون طبیعی عمل کرده بودند. طبیعتاً این وضعیت، وضعیتی نامطلوب بوده است.
بنابراین مهمترین دلیل شکلگیری دولت و بازوی اجرایی و اعمال اقتدار آن یعنی حکومت، جلوگیری از آتش به اختیاریِ افراد و تفویض انحصاریِ حقِ اعمال قانون بوده و هست.
آتش به اختیار شدن هر فردی در موضوع اعمالِ قانون، تجاوز به حقِّ انحصاری حکومت، عامل ایجاد تنش و ناامنی و درگیری در جامعه و مهمتر از همه وهنِ حکومت است.
اگر قرار باشد موضوع آتش به اختیاری، فقط یک مخالف داشته باشد، منطقاً آن یک مخالف، باید حکومت باشد. نه اینکه خود حکومت، مروّج آن باشد.
🔴 پینوشت:
بازنشر یادداشتی از یک شخص به معنای تأييد تمام مواضع آن شخص نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ حکومت بزرگترین متضررِ آتش به اختیاری
✍🏻 رضا حبیبی
طبق نظریه قرارداد اجتماعی، دوران پیش از شکلگیری دولت (که دورانی غیرواقعی جهت بیان فلسفه شکلگیری دولت است) حائز ویژگیهایی بوده است که به اختصار بدین شرح میباشند:
۱. قانونی نوشته شده توسط انسان و مورد توافق جمعی از انسانها وجود ندارد. تنها قانون موجود در جهان، قانون طبیعی است که چون در جایی نوشته نشده، هر فردی از ظن و بر اساس منافع خود، آن را میفهمد.
۲. هیچ مرجعِ دارای اقتداری جهت تشخیص و اعمال همین قانونِ نیمبند نیز وجود ندارد.
هر چند بین نظریهپردازان، درباره ویژگیهای زیست اجتماعی بشر در دوران پیشا دولت اختلاف هست (مثلا لاک به دلیل اعتقاد به ذات مصلح انسانها، این دوران را خیلی توأم با خشونت نمیداند. اما هابز معتقد است این دوران، دوران خشونت و جنگ همه با همه است)، با این وجود نظریهپردازان قرارداد اجتماعی در وجود مشکلاتی در آن دوران به دلیل نانوشته بودن قانون و عدم وجود مرجعی مشخص جهت تشخیص و اعمال آن، اشتراک رأی دارند.
در آن شرایط به دلیل عدم وجود یک «اقتدار اجتماعی فائقه» که بتواند تنها مرجع اعمالِ نظم و مجازات باشد، هر فرد خود مسئول تشخیص قانون، اجرای آن و مجازات افرادی میشد که به باور خود بر خلاف قانون طبیعی عمل کرده بودند. طبیعتاً این وضعیت، وضعیتی نامطلوب بوده است.
بنابراین مهمترین دلیل شکلگیری دولت و بازوی اجرایی و اعمال اقتدار آن یعنی حکومت، جلوگیری از آتش به اختیاریِ افراد و تفویض انحصاریِ حقِ اعمال قانون بوده و هست.
آتش به اختیار شدن هر فردی در موضوع اعمالِ قانون، تجاوز به حقِّ انحصاری حکومت، عامل ایجاد تنش و ناامنی و درگیری در جامعه و مهمتر از همه وهنِ حکومت است.
اگر قرار باشد موضوع آتش به اختیاری، فقط یک مخالف داشته باشد، منطقاً آن یک مخالف، باید حکومت باشد. نه اینکه خود حکومت، مروّج آن باشد.
🔴 پینوشت:
بازنشر یادداشتی از یک شخص به معنای تأييد تمام مواضع آن شخص نیست.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍7
🔴 «دالان ایران، پل پیروزی»
✍️ مهدی تدینی، تاریخپژوه
شهریور ۱۳۲۰ [خورشیدی] ــ که «شهریور سیاه» میخوانمش ــ یکی از اندوهبارترین برگهای تاریخ ایران است. بریتانیا و شوروی در اقدامی شرمآور و به بهانهای واهی به ایران، اولتیماتوم دادند و با نقض بیطرفی ایران در جنگ جهانی، کشور را از جنوب و شمال اشغال و شاه ایران را عزل کردند. چه از رضاشاه خوشمان بیاید و چه نه، چه او را منجی بدانیم و چه دیکتاتور، قدرت بیگانه اجازه نداشت حاکمیت ملی ایران را تا این حد نقض کند. انگلیسیها در پی این بودند که قاجار را به سلطنت برگردانند (شاید چون بازگرداندن سلسلهای منقرضشده، آن دودمان را وامدارشان میکرد). اما مشکلی در کار بود، احمدشاه سالها پیش (در ۱۳۰۸ خورشیدی) در پاریس درگذشته بود. برادر و جانشین او، محمدحسن میرزا، در پاریس مدعی سلطنت بود، اما انگلیسیها فهمیدند پسر محمدحسن، یعنی حمید، اسم خود را «درومون» گذاشته و تابعیت بریتانیایی گرفته بود، در بازرگانی دریایی کار میکرد و حتی زبان فارسی نمیدانست (محمدحسن میرزا هم سال بعد، ۱۳۲۱، در لندن در فقر درگذشت). دربارۀ «شهریور سیاه» در آینده بیشتر صحبت خواهیم کرد؛ بگذریم و به «دالان ایران» برسیم.
آلمانیها در دوران رضاشاه همکاری عمرانی گستردهای در ایران انجام داده بودند. معروفترین آن همکاری در ساخت راهآهن سراسری ایران بود یا احداث ساختمانهای دانشگاه تهران. این همکاریها اصلاً پیش از به قدرت رسیدن هیتلر آغاز شده بود، اما پس از آغاز جنگ این همکاری خاری در چشم بریتانیا و شوروی بود، با اینکه ایران تنها دو روز پس از حملۀ آلمان به لهستان رسماً اعلام بیطرفی کرده بود و هیچ پیوند نظامی ـ لُجستیکی نیز میان ایران و آلمان وجود نداشت. وقتی آلمان به شوروی حمله کرد بریتانیاییها به فکر افتادند دالانِ امنی برای انتقال تسلیحات و تدارکات به شوروی ایجاد کنند. از دیگر سو، وضعیت عراق و سوریه هم برای انگلستان بحرانی شده بود. در فوریۀ ۱۹۴۱ میلادی (بهمن ۱۳۱۹ خورشیدی) در آمریکا «قانون وام و اجاره» (Lend-Lease Act) به تصویب کنگره رسیده بود که اجازه میداد دولت آمریکا به متفقین به طور گسترده کمک تدارکاتی کند: اسلحه، مهمات، سوخت، هواپیما، خوراک و... هدف اول از اشغال ایران هم همین بود که دالان امنی برای انتقال کمکهای آمریکا به شوروی فراهم آید. البته انگلستان از بابت پالایشگاه آبادان هم نگران بود: بزرگترین پالایشگاه جهان در آبادان بود، با ۸ میلیون تُن تولید سالانه. ممکن بود با شکست شوروی پالایشگاه از کنترل بریتانیا خارج شود.
شمال ایران به اشغال شوروی و جنوب به اشغال بریتانیا درآمد. وقتی رضاشاه در پی اولتیماتومی کنارهگیری کرد و در ناخرسندی انگلیسیها محمدرضا در مجلس سوگند یاد کرد، پایتخت هم اشغال شد. در بهمن ماه طرحی که نخستوزیر فروغی تهیه کرده بود به تصویب مجلس رسید: قوای اشغالگر تعهد دادند تمامیت ارضی ایران حفظ شود و پس از اتمام جنگ کشور را ترک کنند و در مقابل کنترل راهها، بنادر و مخابرات را در اختیار گرفتند. به این ترتیب، «دالان ایران» (Persian Corridor) برقرار شد تا تدارکات از بندر شاهپور (بند امام خمینی) در خلیج فارس به بندر پهلوی (بندر انزلی) منتقل شود.
بخش مهندسی و تأسیساتی این پروژۀ نظامی بزرگ را آمریکاییها انجام دادند، جاده ساختند، بنادر ایران را ارتقا دادند و سالن مونتاژ ساختند تا هواپیماها و کامیونها را در ایران برای ارسال به شوروی مونتاژ کنند. سیهزار سرباز و مهندس آمریکایی در دالان ایران فعال شدند و در طول چهار سال و نیم ۶۴۶ کشتی در خلیج فارس پهلو گرفت و حدود پنج میلیون تُن تدارکات از ایران به شوروی منتقل شد. این معادل ۲۵ درصد کل تدارکاتی است که برای نجات شوروی به این کشور داده شد.
این پنج سال با رنجهای فراوان بر ایران گذشت. از همه دردناکتر این بود که ایران چارهای جز تسلیم شدن در برابر این هجوم نداشت. به زبان ساده زور ایران به هیچشکل به این مهاجمان نمیرسید و تسلیم شدن کمهزینهترین گزینه بود. به طور کلی دولتمردان ایرانی در آن سالها سیاستورزی را به اوج رساندند تا ناتوانیهای ایران را پوشش دهند. یکی از شاهراههای پیروزی متفقین در نبرد قرن، دالان ایران بود؛ اما مهاجمان (به خصوص شوروی) نهتنها سهم ایران از این پیروزی را ندادند، بلکه به فکر دستاندازی به آذربایجان هم افتادند. در آینده و به مرور با مجموعهای از پستها این بحث را ادامه میدهیم.
در فایل پیوست گوشههایی از تردد محمولهها در دالان ایران را ببینید. در ادامه ویدئویی یکساعته را میتوانید ببیند که آن را همان سالها نیروهای آمریکایی تهیه کردهاند و چند آلبوم عکس هم در ادامه خواهد آمد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «دالان ایران، پل پیروزی»
✍️ مهدی تدینی، تاریخپژوه
شهریور ۱۳۲۰ [خورشیدی] ــ که «شهریور سیاه» میخوانمش ــ یکی از اندوهبارترین برگهای تاریخ ایران است. بریتانیا و شوروی در اقدامی شرمآور و به بهانهای واهی به ایران، اولتیماتوم دادند و با نقض بیطرفی ایران در جنگ جهانی، کشور را از جنوب و شمال اشغال و شاه ایران را عزل کردند. چه از رضاشاه خوشمان بیاید و چه نه، چه او را منجی بدانیم و چه دیکتاتور، قدرت بیگانه اجازه نداشت حاکمیت ملی ایران را تا این حد نقض کند. انگلیسیها در پی این بودند که قاجار را به سلطنت برگردانند (شاید چون بازگرداندن سلسلهای منقرضشده، آن دودمان را وامدارشان میکرد). اما مشکلی در کار بود، احمدشاه سالها پیش (در ۱۳۰۸ خورشیدی) در پاریس درگذشته بود. برادر و جانشین او، محمدحسن میرزا، در پاریس مدعی سلطنت بود، اما انگلیسیها فهمیدند پسر محمدحسن، یعنی حمید، اسم خود را «درومون» گذاشته و تابعیت بریتانیایی گرفته بود، در بازرگانی دریایی کار میکرد و حتی زبان فارسی نمیدانست (محمدحسن میرزا هم سال بعد، ۱۳۲۱، در لندن در فقر درگذشت). دربارۀ «شهریور سیاه» در آینده بیشتر صحبت خواهیم کرد؛ بگذریم و به «دالان ایران» برسیم.
آلمانیها در دوران رضاشاه همکاری عمرانی گستردهای در ایران انجام داده بودند. معروفترین آن همکاری در ساخت راهآهن سراسری ایران بود یا احداث ساختمانهای دانشگاه تهران. این همکاریها اصلاً پیش از به قدرت رسیدن هیتلر آغاز شده بود، اما پس از آغاز جنگ این همکاری خاری در چشم بریتانیا و شوروی بود، با اینکه ایران تنها دو روز پس از حملۀ آلمان به لهستان رسماً اعلام بیطرفی کرده بود و هیچ پیوند نظامی ـ لُجستیکی نیز میان ایران و آلمان وجود نداشت. وقتی آلمان به شوروی حمله کرد بریتانیاییها به فکر افتادند دالانِ امنی برای انتقال تسلیحات و تدارکات به شوروی ایجاد کنند. از دیگر سو، وضعیت عراق و سوریه هم برای انگلستان بحرانی شده بود. در فوریۀ ۱۹۴۱ میلادی (بهمن ۱۳۱۹ خورشیدی) در آمریکا «قانون وام و اجاره» (Lend-Lease Act) به تصویب کنگره رسیده بود که اجازه میداد دولت آمریکا به متفقین به طور گسترده کمک تدارکاتی کند: اسلحه، مهمات، سوخت، هواپیما، خوراک و... هدف اول از اشغال ایران هم همین بود که دالان امنی برای انتقال کمکهای آمریکا به شوروی فراهم آید. البته انگلستان از بابت پالایشگاه آبادان هم نگران بود: بزرگترین پالایشگاه جهان در آبادان بود، با ۸ میلیون تُن تولید سالانه. ممکن بود با شکست شوروی پالایشگاه از کنترل بریتانیا خارج شود.
شمال ایران به اشغال شوروی و جنوب به اشغال بریتانیا درآمد. وقتی رضاشاه در پی اولتیماتومی کنارهگیری کرد و در ناخرسندی انگلیسیها محمدرضا در مجلس سوگند یاد کرد، پایتخت هم اشغال شد. در بهمن ماه طرحی که نخستوزیر فروغی تهیه کرده بود به تصویب مجلس رسید: قوای اشغالگر تعهد دادند تمامیت ارضی ایران حفظ شود و پس از اتمام جنگ کشور را ترک کنند و در مقابل کنترل راهها، بنادر و مخابرات را در اختیار گرفتند. به این ترتیب، «دالان ایران» (Persian Corridor) برقرار شد تا تدارکات از بندر شاهپور (بند امام خمینی) در خلیج فارس به بندر پهلوی (بندر انزلی) منتقل شود.
بخش مهندسی و تأسیساتی این پروژۀ نظامی بزرگ را آمریکاییها انجام دادند، جاده ساختند، بنادر ایران را ارتقا دادند و سالن مونتاژ ساختند تا هواپیماها و کامیونها را در ایران برای ارسال به شوروی مونتاژ کنند. سیهزار سرباز و مهندس آمریکایی در دالان ایران فعال شدند و در طول چهار سال و نیم ۶۴۶ کشتی در خلیج فارس پهلو گرفت و حدود پنج میلیون تُن تدارکات از ایران به شوروی منتقل شد. این معادل ۲۵ درصد کل تدارکاتی است که برای نجات شوروی به این کشور داده شد.
این پنج سال با رنجهای فراوان بر ایران گذشت. از همه دردناکتر این بود که ایران چارهای جز تسلیم شدن در برابر این هجوم نداشت. به زبان ساده زور ایران به هیچشکل به این مهاجمان نمیرسید و تسلیم شدن کمهزینهترین گزینه بود. به طور کلی دولتمردان ایرانی در آن سالها سیاستورزی را به اوج رساندند تا ناتوانیهای ایران را پوشش دهند. یکی از شاهراههای پیروزی متفقین در نبرد قرن، دالان ایران بود؛ اما مهاجمان (به خصوص شوروی) نهتنها سهم ایران از این پیروزی را ندادند، بلکه به فکر دستاندازی به آذربایجان هم افتادند. در آینده و به مرور با مجموعهای از پستها این بحث را ادامه میدهیم.
در فایل پیوست گوشههایی از تردد محمولهها در دالان ایران را ببینید. در ادامه ویدئویی یکساعته را میتوانید ببیند که آن را همان سالها نیروهای آمریکایی تهیه کردهاند و چند آلبوم عکس هم در ادامه خواهد آمد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👍16
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عملیات نیروهای آمریکا در دالان ایران (۱۹۴۱ـ۱۹۴۵ میلادی برابر با ۱۳۲۰ـ۱۳۲۴ خورشیدی)
این فیلم یکساعته مجموعهای از فعالیتهای نیروهای آمریکا را در زمان «دالان ایران» نشان میدهد. فیلم یک ساعت است و متأسفانه بیصداست. طبعاً این فیلم بهترین #مستند ممکن برای آشنایی بیشتر با مسئلۀ «دالان ایران» است.
برای توضیحات بیشتر فرستهی پیشین را ببینید.
🔴 منبع:
کانال تاریخاندیشی
@IranDel_Channel
💢
این فیلم یکساعته مجموعهای از فعالیتهای نیروهای آمریکا را در زمان «دالان ایران» نشان میدهد. فیلم یک ساعت است و متأسفانه بیصداست. طبعاً این فیلم بهترین #مستند ممکن برای آشنایی بیشتر با مسئلۀ «دالان ایران» است.
برای توضیحات بیشتر فرستهی پیشین را ببینید.
🔴 منبع:
کانال تاریخاندیشی
@IranDel_Channel
💢
👍5
📷 آلبوم عکس از «دالان ایران»
نیروهای آمریکایی بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ خورشیدی از راه ایران، یعنی از «دالان ایران»، حدود پنج میلیون تُن تداراکات از بندر شاهپور به بندر پهلوی منتقل کردند تا شوروی را در جنگ حمایت کنند.
برای توضیح بیشتر فرستههای پیشین را ببینید.
این عکسها در تارنمای موزۀ نیروی دریایی آمریکا و عکاس بیشتر آنها، نیک پارینو (Nick Parrino) نام دارد.
🔴 منبع:
کانال تاریخاندیشی
@IranDel_Channel
💢
نیروهای آمریکایی بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ خورشیدی از راه ایران، یعنی از «دالان ایران»، حدود پنج میلیون تُن تداراکات از بندر شاهپور به بندر پهلوی منتقل کردند تا شوروی را در جنگ حمایت کنند.
برای توضیح بیشتر فرستههای پیشین را ببینید.
این عکسها در تارنمای موزۀ نیروی دریایی آمریکا و عکاس بیشتر آنها، نیک پارینو (Nick Parrino) نام دارد.
🔴 منبع:
کانال تاریخاندیشی
@IranDel_Channel
💢
👍10