🔴 «درخت تناور»
(دربارهی علی دایی)
✍️ #مهدی_تدینی
اگر گذشتۀ دههپنجاهیها و دههشصتیها را شخم بزنیم، بعید میدانم جز بردهای تیم ملی فوتبال لحظههای خوش دیگری در جوانی و نوجوانیشان پیدا کنیم. شادی آن زمان هم نایاب بود. اول جنگ و بعد هم فضای محزون پساجنگ که زنده نگه داشتن زخمهای جنگ اصلاً سیاستی بیتعارف بود. رفتهرفته یکی از کشفیات جامعۀ جوان برای لمس زندگی و دور شدن از فضاهای غمبار، فوتبال بود. دهۀ هفتاد به دهۀ احیای فوتبال تبدیل شد
از میانۀ دهۀ هفتاد جوان غیرتمندی در نوک حملۀ تیم ایران بود که زمین برایش مثل میدان جنگ بود؛ جنون داشت؛ واقعاً جنون داشت؛ جنون گل زدن. همه رفتهرفته نامش را شناختند؛ حتی پیرزنها. او یکتنه میخواست همۀ تروماهای دهۀ شصت را درمان کند. جامعه با گلهای او شادی میکرد و روانزخمهایش را برونریزی میکرد. او هم کم نمیگذاشت. با سر شکسته، با طحال پاره... اهل اردبیل و نمیتوانستی ربطی میان اینهمه غیرت و ترک بودنش پیدا نکنی. خیلی زود آبروی ایران شد. حالا برای خیلیها در دنیا نام «علی دایی» برایشان تداعیکنندۀ ایران بود ــ نه آن چیزها که در اخبار سیاسی شنیده بودند.
علی دایی بالا رفت و ما را هم با خودش بالا برد. برای ما پرستیژ میآورد ــ خودش هم دائم خوشتیپتر میشد؛ از حجم سبیل و پشتمویش میکاست و هر چه میگذشت بیشتر حس جنتلمن بودن به بیننده القا میکرد. چیزهایی داشت که از بقیۀ فوتبالیستها متمایزش میکرد. اما بزرگترین داراییاش «شخصیت»اش بود و در شخصیتش «سختکوشی» بزرگترین فضیلتش بود. بعید میدانم از میان اهل فن کسی باشد که بگوید علی دایی «استعداد ویژهای» داشت. علی دایی احتمالاً از آن دست نوجوانها بود که مربیانش فکر میکردند کلاً استعداد فوتبال ندارد. بزرگی دایی هم همینجاست. او به هر چه رسید با شور و سختکوشی رسید. او کورۀ استعداد نبود، اما آتشفشان شور و سختکوشی بود. هیچ چیز در زندگیاش تصادفی رقم نخورد. به هر چه رسید ــ که در واقع به همهچیز رسید ــ با شایستگی بود.
در اواخر فوتبالش، اشتباهاتی داشت. حق داشت. مهار آن جنون سخت بود. فکر اینکه باید از این جنون دست کشد، دچار اضطرابش میکرد. اما هر چه از دوران قهرمانی فاصله گرفت، رفتارش پهلوانانه شد. هر جا «مردم» زخمی میخوردند، او پا در رکاب حاضر به کمک بود. طبیعی است اینهمه مردمدوستی و میهندوستی بیپاسخ نمیماند. این عشق و احترام مردم به او ریشههای عمیقی دارد. کسانی که این روزها به او توهین میکنند، روی تنۀ درختی تناور خش میاندازند. به درخت آسیبی نمیرسد، فقط جای بازی بچگانهشان روی تنۀ درخت میماند تا حتی آیندگان ملامتشان کنند.
@IranDel_Channel
💢
(دربارهی علی دایی)
✍️ #مهدی_تدینی
اگر گذشتۀ دههپنجاهیها و دههشصتیها را شخم بزنیم، بعید میدانم جز بردهای تیم ملی فوتبال لحظههای خوش دیگری در جوانی و نوجوانیشان پیدا کنیم. شادی آن زمان هم نایاب بود. اول جنگ و بعد هم فضای محزون پساجنگ که زنده نگه داشتن زخمهای جنگ اصلاً سیاستی بیتعارف بود. رفتهرفته یکی از کشفیات جامعۀ جوان برای لمس زندگی و دور شدن از فضاهای غمبار، فوتبال بود. دهۀ هفتاد به دهۀ احیای فوتبال تبدیل شد
از میانۀ دهۀ هفتاد جوان غیرتمندی در نوک حملۀ تیم ایران بود که زمین برایش مثل میدان جنگ بود؛ جنون داشت؛ واقعاً جنون داشت؛ جنون گل زدن. همه رفتهرفته نامش را شناختند؛ حتی پیرزنها. او یکتنه میخواست همۀ تروماهای دهۀ شصت را درمان کند. جامعه با گلهای او شادی میکرد و روانزخمهایش را برونریزی میکرد. او هم کم نمیگذاشت. با سر شکسته، با طحال پاره... اهل اردبیل و نمیتوانستی ربطی میان اینهمه غیرت و ترک بودنش پیدا نکنی. خیلی زود آبروی ایران شد. حالا برای خیلیها در دنیا نام «علی دایی» برایشان تداعیکنندۀ ایران بود ــ نه آن چیزها که در اخبار سیاسی شنیده بودند.
علی دایی بالا رفت و ما را هم با خودش بالا برد. برای ما پرستیژ میآورد ــ خودش هم دائم خوشتیپتر میشد؛ از حجم سبیل و پشتمویش میکاست و هر چه میگذشت بیشتر حس جنتلمن بودن به بیننده القا میکرد. چیزهایی داشت که از بقیۀ فوتبالیستها متمایزش میکرد. اما بزرگترین داراییاش «شخصیت»اش بود و در شخصیتش «سختکوشی» بزرگترین فضیلتش بود. بعید میدانم از میان اهل فن کسی باشد که بگوید علی دایی «استعداد ویژهای» داشت. علی دایی احتمالاً از آن دست نوجوانها بود که مربیانش فکر میکردند کلاً استعداد فوتبال ندارد. بزرگی دایی هم همینجاست. او به هر چه رسید با شور و سختکوشی رسید. او کورۀ استعداد نبود، اما آتشفشان شور و سختکوشی بود. هیچ چیز در زندگیاش تصادفی رقم نخورد. به هر چه رسید ــ که در واقع به همهچیز رسید ــ با شایستگی بود.
در اواخر فوتبالش، اشتباهاتی داشت. حق داشت. مهار آن جنون سخت بود. فکر اینکه باید از این جنون دست کشد، دچار اضطرابش میکرد. اما هر چه از دوران قهرمانی فاصله گرفت، رفتارش پهلوانانه شد. هر جا «مردم» زخمی میخوردند، او پا در رکاب حاضر به کمک بود. طبیعی است اینهمه مردمدوستی و میهندوستی بیپاسخ نمیماند. این عشق و احترام مردم به او ریشههای عمیقی دارد. کسانی که این روزها به او توهین میکنند، روی تنۀ درختی تناور خش میاندازند. به درخت آسیبی نمیرسد، فقط جای بازی بچگانهشان روی تنۀ درخت میماند تا حتی آیندگان ملامتشان کنند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
🔴 مقدماتی درباره امکان یا عدم امکان فدرالیسم در حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایران
✍️ جواد رنجبر درخشی لر
🔹️مقدماتی درباره امکان یا عدم امکان فدرالیسم در حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایران جواد رنجبر درخشی لر
مقدمه: فدرالیسم به عنوان یک روش اداره کشور چه نسبتی با حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایرانی برقرار می کند؟ آیا پیشینه ای از فدرالیسم در تاریخ ایران وجود دارد؟این پرسش ها از این رو مهم است که گاه برخی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، همچون اصل پانزدهم، به روشی خوانده می شود که راه فدرالیسم (فرهنگی) را باز کند. یا برخی سوابق تاریخی همچون دوره اشکانیان یا هزاره اول پس از ورود اسلام دوره های خوانده می شود که کشور به صورت فدرالی اداره می شد.به نظر می رسد نه تاریخ و نه اندیشه سیاسی ایران (قبل و بعد از اسلام) و نه حقوق اساسی نسبتی با فدرالیسم برقرار نمی کند. اساسا فدرالیسم روشی اروپایی است و...
@IranDel_Channel
💢
✍️ جواد رنجبر درخشی لر
🔹️مقدماتی درباره امکان یا عدم امکان فدرالیسم در حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایران جواد رنجبر درخشی لر
مقدمه: فدرالیسم به عنوان یک روش اداره کشور چه نسبتی با حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایرانی برقرار می کند؟ آیا پیشینه ای از فدرالیسم در تاریخ ایران وجود دارد؟این پرسش ها از این رو مهم است که گاه برخی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، همچون اصل پانزدهم، به روشی خوانده می شود که راه فدرالیسم (فرهنگی) را باز کند. یا برخی سوابق تاریخی همچون دوره اشکانیان یا هزاره اول پس از ورود اسلام دوره های خوانده می شود که کشور به صورت فدرالی اداره می شد.به نظر می رسد نه تاریخ و نه اندیشه سیاسی ایران (قبل و بعد از اسلام) و نه حقوق اساسی نسبتی با فدرالیسم برقرار نمی کند. اساسا فدرالیسم روشی اروپایی است و...
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
مقدماتی درباره امکان یا عدم امکان فدرالیسم در حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایران جواد رنجبر درخشی لر
:مقدماتی درباره امکان یا عدم امکان فدرالیسم در حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایران جواد رنجبر درخشی لر مقدمهفدرالیسم به عنوان یک روش اداره کشور چه نسبتی با حقوق اساسی و اندیشه سیاسی ایرانی برقرار می کند؟ آیا پیشینه ای از فدرالیسم در تاریخ ایران وجود دارد؟این…
🔴 فاشیسم!
✍️ فرهاد قنبری
باور بفرمایید اگر از نود و پنج درصد بیشتر فعالین پر شر و شور مجازی و تویتری، واژههای «فاشیسم» و «هانا آرنت» و «نژادپرستی» را بگیریم، دیگر هیچ حرفی برای گفتن نخواهند داشت.
.
این جماعت عموماً فاشیسم را با آبنبات اشتباه گرفتهاند و آن را چون شمشیر دموکلس بالای سر جامعه خویش نگاه داشته [و به همان میزان که در حال تطهیر مبدعان اصلی فاشیسم و نژادپرستی هستند، ملت و فرهنگ و تاریخ مملکت خویش را به طریق آن به صلابه میکشند] یک ویژگی مشترک دارند و آن سادهسازی و سادهنگری سیاسی و اجتماعی و مرعوب رسانه بودن و عدم شناخت تاریخی و فلسفی از واژگان سیاسی و همچنین عدم شناخت قواعد حاکم بر روابط بینالملل و موقعیت امروز ایران در منطقه و جهان است.
فاشیسم مانند سایر ایدئولوژیهای سیاسی مدرن محصول جهان جدید غرب و بحرانهای مرتبط با آن است.
فاشیسم محصول برههای از تاریخ اروپا است که محافظهکاری و بورژوازی غرب، توان مقابله با بحرانهای فزاینده خود در مقابل مبارزات طبقات پرولتری را از دست داده بود.
فاشیسم از لحاظ نظری، محصول توسعۀ نظری نژادباوری و امپریالیسم و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس ازجنگ جهانی اول بود.
حامیان و طرفدارن چنین ایدههایی در دنیای مدرن به فاشیستها یا نئوفاشیستها معروف هستند، کسانی که معتقد به برتری نژادی خود بوده و در راستای حذف «غیر» از هیچ نوع عملی به ویژه خشونتورزی فروگذار نیستند.
حال طرف در ایران یک کلمه «فاشیسم» شنیده و تصور میکند «چشمه دانایی» را کشف کرده و صبح تا شب در حال لعن و نفرین به «زبان» و «تاریخ» و «هویت» سرزمین خویش است و از فردوسی و شاهنامه تا نوروز و چلّه را به اسم فاشیسم و نژادپرستی انکار میکند.
این جماعت عموماً بیگانه با فرهنگ و تاریخ و هنر نه اسطوره و آیین ملی میفهمد و نه از کارکردهای اجتماعی و فرهنگی شعر و حماسه و اسطوره و آیین و زبانِ ملی برای شکلگیری یک ملت و یک جامعه، آگاهی چندانی دارد.
این جماعت یک ویژگی مهم دارد و آن زبانی دراز برای تکرار طوطیوار و بدون مبنای فکری و اجتماعی برخی واژههایی است که از فرهنگ و تاریخ و فلسفه غرب ترجمه شده است.
@IranDel_Channel
💢
✍️ فرهاد قنبری
باور بفرمایید اگر از نود و پنج درصد بیشتر فعالین پر شر و شور مجازی و تویتری، واژههای «فاشیسم» و «هانا آرنت» و «نژادپرستی» را بگیریم، دیگر هیچ حرفی برای گفتن نخواهند داشت.
.
این جماعت عموماً فاشیسم را با آبنبات اشتباه گرفتهاند و آن را چون شمشیر دموکلس بالای سر جامعه خویش نگاه داشته [و به همان میزان که در حال تطهیر مبدعان اصلی فاشیسم و نژادپرستی هستند، ملت و فرهنگ و تاریخ مملکت خویش را به طریق آن به صلابه میکشند] یک ویژگی مشترک دارند و آن سادهسازی و سادهنگری سیاسی و اجتماعی و مرعوب رسانه بودن و عدم شناخت تاریخی و فلسفی از واژگان سیاسی و همچنین عدم شناخت قواعد حاکم بر روابط بینالملل و موقعیت امروز ایران در منطقه و جهان است.
فاشیسم مانند سایر ایدئولوژیهای سیاسی مدرن محصول جهان جدید غرب و بحرانهای مرتبط با آن است.
فاشیسم محصول برههای از تاریخ اروپا است که محافظهکاری و بورژوازی غرب، توان مقابله با بحرانهای فزاینده خود در مقابل مبارزات طبقات پرولتری را از دست داده بود.
فاشیسم از لحاظ نظری، محصول توسعۀ نظری نژادباوری و امپریالیسم و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس ازجنگ جهانی اول بود.
حامیان و طرفدارن چنین ایدههایی در دنیای مدرن به فاشیستها یا نئوفاشیستها معروف هستند، کسانی که معتقد به برتری نژادی خود بوده و در راستای حذف «غیر» از هیچ نوع عملی به ویژه خشونتورزی فروگذار نیستند.
حال طرف در ایران یک کلمه «فاشیسم» شنیده و تصور میکند «چشمه دانایی» را کشف کرده و صبح تا شب در حال لعن و نفرین به «زبان» و «تاریخ» و «هویت» سرزمین خویش است و از فردوسی و شاهنامه تا نوروز و چلّه را به اسم فاشیسم و نژادپرستی انکار میکند.
این جماعت عموماً بیگانه با فرهنگ و تاریخ و هنر نه اسطوره و آیین ملی میفهمد و نه از کارکردهای اجتماعی و فرهنگی شعر و حماسه و اسطوره و آیین و زبانِ ملی برای شکلگیری یک ملت و یک جامعه، آگاهی چندانی دارد.
این جماعت یک ویژگی مهم دارد و آن زبانی دراز برای تکرار طوطیوار و بدون مبنای فکری و اجتماعی برخی واژههایی است که از فرهنگ و تاریخ و فلسفه غرب ترجمه شده است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
🔴 حجاب
✍️ #مهدی_تدینی
۴۵ سال پس از آغاز سیاست رضاشاه برای تغییر پوشش زنان، معروف به «کشف حجاب»، حجاب در ایران اجباری شد و گویا فقط یک اقلیت از زنان با آن مخالف بودند و مقاومتی کردند. دوباره چهل سال پس از قانونی شدن حجاب، بزرگترین اعتراضات چهل سال گذشته، با جرقۀ اعتراض به سیاست حجاب درگرفت.
با هر نوع تفکر و عقیدهای ناگزیریم در این یک قرن تأمل کنیم. راه درست چه بود؟ سیاست درست چه بود؟
بحث را به شما میسپرم و فقط به عنوان پیشگفتار، متن سخنرانی رضاشاه در ۱۷ دی ۱۳۱۴ در این باره را در ادامه درج میکنم:
▪️«بینهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند. همانطور که خانم تربیت اشاره نمودند، زنهای این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا می روند علاوه بر امتیاز برجستۀ مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهرهمند گردند.
نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عاملۀ مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه [سرشماری] از زنها برداشته نمیشد، مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزء جمعیت ایران به شمار نمیآمدند، خیلی جای تأسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه میافتاد و در آن موقع سرشماری میکردند و میخواستند تامین آذوقه نمایند.
من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم، ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید. من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم. ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیکبختی مردم قدم برداشته شود. شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شدهاید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذاردهاید. بدانید وظیفۀ شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیتکنندۀ نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانمهای دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمایید و از تجمل و اسراف بپرهیزید. سعادت آتیه در دست شماست.» ▪️
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی
۴۵ سال پس از آغاز سیاست رضاشاه برای تغییر پوشش زنان، معروف به «کشف حجاب»، حجاب در ایران اجباری شد و گویا فقط یک اقلیت از زنان با آن مخالف بودند و مقاومتی کردند. دوباره چهل سال پس از قانونی شدن حجاب، بزرگترین اعتراضات چهل سال گذشته، با جرقۀ اعتراض به سیاست حجاب درگرفت.
با هر نوع تفکر و عقیدهای ناگزیریم در این یک قرن تأمل کنیم. راه درست چه بود؟ سیاست درست چه بود؟
بحث را به شما میسپرم و فقط به عنوان پیشگفتار، متن سخنرانی رضاشاه در ۱۷ دی ۱۳۱۴ در این باره را در ادامه درج میکنم:
▪️«بینهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی بردهاند. همانطور که خانم تربیت اشاره نمودند، زنهای این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا می روند علاوه بر امتیاز برجستۀ مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهرهمند گردند.
نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عاملۀ مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه [سرشماری] از زنها برداشته نمیشد، مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزء جمعیت ایران به شمار نمیآمدند، خیلی جای تأسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه میافتاد و در آن موقع سرشماری میکردند و میخواستند تامین آذوقه نمایند.
من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم، ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید. من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم. ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیکبختی مردم قدم برداشته شود. شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شدهاید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذاردهاید. بدانید وظیفۀ شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیتکنندۀ نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانمهای دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمایید و از تجمل و اسراف بپرهیزید. سعادت آتیه در دست شماست.» ▪️
@IranDel_Channel
💢
بیستم دیماه سالروز قتل امیرکبیر
بیرق ایران
شنیدم در کتاب یکی از بزرگان انگلیس است که سفیرش در ایران گفت: روزی سواره در خیابان تهران میگذشتم. دیدم امیر با کوکبهٔ جلالش میگذرد. پیاده شدم. امیر ملتفت شد. ایستاد تا به او رسیدم. با یکدیگر به بازدید ساختمان قراولخانهها رفتیم. دیدم بالای هر قراولخانه بیرقی از شیر و خورشید است. پرسیدم: مگر اینجا تهران و مرکز ایران نیست؟ گفت: چرا. گفتم: برای نشان دولت یک بیرق کافی است. این همه بیرق از چیست؟
گفت: آن قدر بیرق از ایران بلند کنم که بیرق شما در آن میان گم شود.
دیدم عجب کلّهٔ غیور بلندهمّتی دارد.
📚امیرکبیر و ناصرالدینشاه، به کوشش سید علی آل داود، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ۵۴۳-۵۴۴
@IranDel_Channel
💢
بیرق ایران
شنیدم در کتاب یکی از بزرگان انگلیس است که سفیرش در ایران گفت: روزی سواره در خیابان تهران میگذشتم. دیدم امیر با کوکبهٔ جلالش میگذرد. پیاده شدم. امیر ملتفت شد. ایستاد تا به او رسیدم. با یکدیگر به بازدید ساختمان قراولخانهها رفتیم. دیدم بالای هر قراولخانه بیرقی از شیر و خورشید است. پرسیدم: مگر اینجا تهران و مرکز ایران نیست؟ گفت: چرا. گفتم: برای نشان دولت یک بیرق کافی است. این همه بیرق از چیست؟
گفت: آن قدر بیرق از ایران بلند کنم که بیرق شما در آن میان گم شود.
دیدم عجب کلّهٔ غیور بلندهمّتی دارد.
📚امیرکبیر و ناصرالدینشاه، به کوشش سید علی آل داود، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ۵۴۳-۵۴۴
@IranDel_Channel
💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سخنرانی زندهیاد دکتر «#ابوالفضل_خطیبی»
در شب تبریز و شاهنامه
از سلسله شبهای مجله بخارا
تبریز: سالن نسل فردا
شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۷ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
در شب تبریز و شاهنامه
از سلسله شبهای مجله بخارا
تبریز: سالن نسل فردا
شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۷ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
هویت ایرانی در شاهنامه.pdf
317 KB
🔴 هویت ایرانی در شاهنامه
✍️ زندهیاد #ابوالفضل_خطیبی
هویت ایرانی ریشه در اسطورههایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند، و داستانهای حماسی درباره شاهان [اساطیری] پهلوی و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم، در تاریخ ایران، پشتوانه های فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملی را تقویت میکرد. از سپیده دم تاریخ تا کنون ایرانیان، به رغم آنکه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده و گاه با انقراض سلسله شاهنشاهی سرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده، هیچگاه هویت خود را فراموش نکردند و در سختترین روزگاران که گمان میرفت همه چیز نابود شده حلقههای مریی و نامریی هویت ملی چنان آنان را با یکدیگر پیوند داده که توانستند ققنوس وار از میان تلی از خاکستر دگربار سر برآورند.
@IranDel_Channel
💢
✍️ زندهیاد #ابوالفضل_خطیبی
هویت ایرانی ریشه در اسطورههایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند، و داستانهای حماسی درباره شاهان [اساطیری] پهلوی و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم، در تاریخ ایران، پشتوانه های فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملی را تقویت میکرد. از سپیده دم تاریخ تا کنون ایرانیان، به رغم آنکه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده و گاه با انقراض سلسله شاهنشاهی سرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده، هیچگاه هویت خود را فراموش نکردند و در سختترین روزگاران که گمان میرفت همه چیز نابود شده حلقههای مریی و نامریی هویت ملی چنان آنان را با یکدیگر پیوند داده که توانستند ققنوس وار از میان تلی از خاکستر دگربار سر برآورند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 نام جعلی برای خلیج فارس در عراق و انفعال دستگاه سیاست خارجی
✍️ #احسان_هوشمند، روزنامهنگار و پژوهشگر
مسابقات فوتبال جام خلیج فارس در شهر بصره در کشور عراق زمینهی طرح ادعاهای ضد ایرانی را، آنهم در کشور عراق، مهیا کرد.
بنا بر مستندات صریح و روشن تاریخی چندینسدهای، نام آبراه بزرگ جنوبی ایران همواره خلیج فارس بوده و اسناد بینالمللی نیز مؤید اسناد تاریخی در اینباره است؛ اما برگزاری مسابقات فوتبال در شهر بصره میان کشورهای حاشیهی خلیج فارس و بدون حضور ایران موجب بروز این نگرانی شد که چرا بر خلاف روابط دوجانبه و حُسن همجواری و حمایتهای ایران از تمامیت سرزمینی عراق، اینچنین مقامات عراقی از جمله نخستوزیر عراق و مقتدی صدر و فدراسیون فوتبال این کشور به خود اجازه دادهاند تا علیه منافع ملی ایران پیام رسمی صادر کنند؟
۱. در دو دههی گذشته ملت ایران هزینههای زیادی برای استقرار ثبات و امنیت در عراق پرداختهاند. پیش از آن، دولت بعثی حاکم بر عراق با حمایت عربستان و کویت ایران را مورد هجوم قرار داد و جنگی ویرانگر به مدت هشت سال را بر ایرانیان تحمیل کرد؛ جنگی که هزاران شهید و زخمی و میلیونها آواره و میلیاردها دلار خسارات اقتصادی در پی داشت.
با اتمام جنگ و بهویژه در دورهی اشغال عراق از سوی آمریکا و استقرار مرحلهای دولت عراق و سپس حملهی داعش به عراق، دولت ایران در کنار دولت عراق قرار داشت و حمایت جدی و پرهزینهای از کشور و دولت عراق را برعهده گرفت.
در این سالهای طولانی بنا بر برخی تعارفات سیاسی دولتمردان حاکم در ایران، از حقوق مسلم و منافع کشور خود گذشت و برای رسمیت دوباره قرارداد ۱۹۷۵ اقدام جدی و مستمر و فراگیری انجام نداد و همچنان وضعیت این معاهدهی معتبر بینالمللی از سوی طرف عراقی در ابهام باقی مانده است. حتی نزدیکترین دوستان ایران که در عراق به قدرت رسیدند نیز درباره این معاهده هیچگونه اقدام عملی انجام نداده و بهاینترتیب از نظر حقوقی رابطهی ایران و عراق به صلح کامل بر مبنای آن قرارداد منجر نشده و پس از ترک مخاصمه و اعلام آتشبس هنوز هیچ قرارداد معتبری برای تثبیت روابط دوجانبه رسمیت نیافته است!
دستگاه سیاست خارجی کشور در چند دههی گذشته بهویژه پس از سرنگونی دولت بعثی صدامحسین و استقرار دولت عراق گزارش صریح و روشن و شفافی درباره اقدامات صورتگرفته برای احیای قرارداد ۱۹۷۵ و چرایی به نتیجه نرسیدن این اقدامات احتمالی ارائه نداده و دربارهی سرنوشت این قرارداد معتبر بینالمللی میان ایران و عراق سکوت معناداری را پیشه کرده است.
۲. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی ایران موجب آتشبس در جنگ هشتساله تحمیلشده به ملت ایران شد. بر اساس بندهای ۶ و ۷ قطعنامه از دبیرکل خواسته میشود «مسألهی ارجاع تحقیق درباره مسئولیت منازعه به هیئت بیطرفی را بررسی کنند و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهند» تا «با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه رخ داد» آغازگر جنگ مشخص شود.
با وجود حق مسلم ایران برای معرفی متجاوز و مسئولیتهای متجاوز، از جمله پرداخت غرامت جنگ که بر دوش ملت ایران سنگینی میکند، در سه دههی گذشته دستگاه سیاست خارجی کشور برای پیگیری این حق مسلم ملت ایران گام اساسی و حقوقی مشهودی برنداشته و همچنان حقوق ملت ایران برای دریافت صدها میلیارد دلار غرامت از متجاوز ادا نشده است. این در حالی است که دولت عراق تا دلار آخر غرامت کشور کویت به دلیل حمله به کویت در سال ۱۹۹۰ مسیحی را پرداخت و سال گذشته آخرین بخش از اقساط این غرامت را پرداخت کرد.
۳. ایران همواره مخالفت خود را با استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس اعلام کرده و اعتراض خود را از طریق مجامع بینالمللی ابراز کرده و خواستار استفاده از عبارت «خلیج فارس» شده است؛ اما دربارهی عراق وضع متفاوت است و تاکنون شاهد احضار سفیر عراق و واکنش و موضعگیری جدی و صریح وزارت خارجه دراینباره نبودهایم.
ضروری است مسئولان دستگاه سیاست خارجی و نیز وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال دربارهی اتفاقات رویداده در استفاده از واژهی جعلی برای خلیج فارس با صراحت و مبتنی بر منافع ملی موضعگیری کرده و از حقوق حقهی ملت ایران دفاع کنند.
روزنامهی شرق
-
دربارهی تاریخچهی نام خلیج فارس و مقاصد از تغییر آن، بخوانید:
مقالهی «نام خلیج فارس در طول تاریخ»، دکتر محمدجواد مشکور، استاد تاریخ
کتاب محاکمهی خلیج فارس نویسان، دریادار دکتر احمد مدنی
@IranDel_Channel
💢
✍️ #احسان_هوشمند، روزنامهنگار و پژوهشگر
مسابقات فوتبال جام خلیج فارس در شهر بصره در کشور عراق زمینهی طرح ادعاهای ضد ایرانی را، آنهم در کشور عراق، مهیا کرد.
بنا بر مستندات صریح و روشن تاریخی چندینسدهای، نام آبراه بزرگ جنوبی ایران همواره خلیج فارس بوده و اسناد بینالمللی نیز مؤید اسناد تاریخی در اینباره است؛ اما برگزاری مسابقات فوتبال در شهر بصره میان کشورهای حاشیهی خلیج فارس و بدون حضور ایران موجب بروز این نگرانی شد که چرا بر خلاف روابط دوجانبه و حُسن همجواری و حمایتهای ایران از تمامیت سرزمینی عراق، اینچنین مقامات عراقی از جمله نخستوزیر عراق و مقتدی صدر و فدراسیون فوتبال این کشور به خود اجازه دادهاند تا علیه منافع ملی ایران پیام رسمی صادر کنند؟
۱. در دو دههی گذشته ملت ایران هزینههای زیادی برای استقرار ثبات و امنیت در عراق پرداختهاند. پیش از آن، دولت بعثی حاکم بر عراق با حمایت عربستان و کویت ایران را مورد هجوم قرار داد و جنگی ویرانگر به مدت هشت سال را بر ایرانیان تحمیل کرد؛ جنگی که هزاران شهید و زخمی و میلیونها آواره و میلیاردها دلار خسارات اقتصادی در پی داشت.
با اتمام جنگ و بهویژه در دورهی اشغال عراق از سوی آمریکا و استقرار مرحلهای دولت عراق و سپس حملهی داعش به عراق، دولت ایران در کنار دولت عراق قرار داشت و حمایت جدی و پرهزینهای از کشور و دولت عراق را برعهده گرفت.
در این سالهای طولانی بنا بر برخی تعارفات سیاسی دولتمردان حاکم در ایران، از حقوق مسلم و منافع کشور خود گذشت و برای رسمیت دوباره قرارداد ۱۹۷۵ اقدام جدی و مستمر و فراگیری انجام نداد و همچنان وضعیت این معاهدهی معتبر بینالمللی از سوی طرف عراقی در ابهام باقی مانده است. حتی نزدیکترین دوستان ایران که در عراق به قدرت رسیدند نیز درباره این معاهده هیچگونه اقدام عملی انجام نداده و بهاینترتیب از نظر حقوقی رابطهی ایران و عراق به صلح کامل بر مبنای آن قرارداد منجر نشده و پس از ترک مخاصمه و اعلام آتشبس هنوز هیچ قرارداد معتبری برای تثبیت روابط دوجانبه رسمیت نیافته است!
دستگاه سیاست خارجی کشور در چند دههی گذشته بهویژه پس از سرنگونی دولت بعثی صدامحسین و استقرار دولت عراق گزارش صریح و روشن و شفافی درباره اقدامات صورتگرفته برای احیای قرارداد ۱۹۷۵ و چرایی به نتیجه نرسیدن این اقدامات احتمالی ارائه نداده و دربارهی سرنوشت این قرارداد معتبر بینالمللی میان ایران و عراق سکوت معناداری را پیشه کرده است.
۲. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی ایران موجب آتشبس در جنگ هشتساله تحمیلشده به ملت ایران شد. بر اساس بندهای ۶ و ۷ قطعنامه از دبیرکل خواسته میشود «مسألهی ارجاع تحقیق درباره مسئولیت منازعه به هیئت بیطرفی را بررسی کنند و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهند» تا «با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه رخ داد» آغازگر جنگ مشخص شود.
با وجود حق مسلم ایران برای معرفی متجاوز و مسئولیتهای متجاوز، از جمله پرداخت غرامت جنگ که بر دوش ملت ایران سنگینی میکند، در سه دههی گذشته دستگاه سیاست خارجی کشور برای پیگیری این حق مسلم ملت ایران گام اساسی و حقوقی مشهودی برنداشته و همچنان حقوق ملت ایران برای دریافت صدها میلیارد دلار غرامت از متجاوز ادا نشده است. این در حالی است که دولت عراق تا دلار آخر غرامت کشور کویت به دلیل حمله به کویت در سال ۱۹۹۰ مسیحی را پرداخت و سال گذشته آخرین بخش از اقساط این غرامت را پرداخت کرد.
۳. ایران همواره مخالفت خود را با استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس اعلام کرده و اعتراض خود را از طریق مجامع بینالمللی ابراز کرده و خواستار استفاده از عبارت «خلیج فارس» شده است؛ اما دربارهی عراق وضع متفاوت است و تاکنون شاهد احضار سفیر عراق و واکنش و موضعگیری جدی و صریح وزارت خارجه دراینباره نبودهایم.
ضروری است مسئولان دستگاه سیاست خارجی و نیز وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال دربارهی اتفاقات رویداده در استفاده از واژهی جعلی برای خلیج فارس با صراحت و مبتنی بر منافع ملی موضعگیری کرده و از حقوق حقهی ملت ایران دفاع کنند.
روزنامهی شرق
-
دربارهی تاریخچهی نام خلیج فارس و مقاصد از تغییر آن، بخوانید:
مقالهی «نام خلیج فارس در طول تاریخ»، دکتر محمدجواد مشکور، استاد تاریخ
کتاب محاکمهی خلیج فارس نویسان، دریادار دکتر احمد مدنی
@IranDel_Channel
💢
شرق
نام جعلی برای خلیج فارس در عراق و انفعال دستگاه سیاست خارجی
مسابقات فوتبال جام خلیج فارس در شهر بصره در کشور عراق زمینه طرح ادعاهای ضد ایرانی را آن هم در کشور عراق مهیا کرد. بنا بر مستندات صریح و روشن تاریخی چندینسدهای، نام آبراه بزرگ جنوبی ایران همواره خلیج فارس بوده و اسناد بینالمللی نیز مؤید اسناد تاریخی دراینباره…
🔴 فدرالیسم قومی و عدم تطابق آن با ساختار تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران
✍️ #افشین_جعفرزاده
👇👇
@IranDel_Channel
💢
✍️ #افشین_جعفرزاده
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
فدرالیسم قومی و عدم تطابق آن با ساختار تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران
🔴 فدرالیسم قومی و عدم تطابق آن با ساختار تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران ✍️ افشین جعفرزاده https://t.me/IranDel_Channel هویت ایران و ساختار آن در دهه پایانی سده بیستم و سالهای آغازین قرن بیست و یکم به یکی از مهمترین موضوعات پژوهشهای سیاسی و جامعهشناختی…
🔴 معرفی یک تارنما : ویکیشاهنامه
شامل:
متن کامل شاهنامه (بر اساس شاهنامه چاپ مسکو) + خوانش صوتی اشعار
داستانهای برگزیده شاهنامه فردوسی
خلاصه و توضیحات کوتاه از شاهنامه
و....
پینوشت: لطفاً این تارنما را به تمام دوستداران فرهنگ و ادبیات ایرانی و دوستداران شاهنامه حکیم فردوسی توسی معرفی نمایید.
@IranDel_Channel
💢
شامل:
متن کامل شاهنامه (بر اساس شاهنامه چاپ مسکو) + خوانش صوتی اشعار
داستانهای برگزیده شاهنامه فردوسی
خلاصه و توضیحات کوتاه از شاهنامه
و....
پینوشت: لطفاً این تارنما را به تمام دوستداران فرهنگ و ادبیات ایرانی و دوستداران شاهنامه حکیم فردوسی توسی معرفی نمایید.
@IranDel_Channel
💢
ویکی شاهنامه
ویکی شاهنامه - شاهنامه برای همه
ویکی شاهنامه با شعار " شاهنامه برای همه " فعالیت خود را آغاز کرده است و هدفش کمک به گسترش شاهنامه فردوسی است.
🔴 شاهنامه خودآگاهِ جمعیِ ایرانیان است.
✍️ ابوالفضل خطیبی، شاهنامهشناس
▪️هویّت ایرانی ریشه در اسطورههایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند و داستانهای حماسی دربارهٔ شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم در تاریخ ایران، پشتوانههای فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملّی را تقویت میکرد. از سپیدهدمِ تاریخ تاکنون، ایرانیان، به رغم آنکه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده و گاه با انقراضِ سلسلهٔ شاهنشاهی سرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده، هیچگاه هویّت خود را فراموش نکردند و در سختترین روزگاران که گمان میرفت همهچیز نابود شده، حلقههای مرئی و نامرئی هویّت ملّی چنان آنان را با یکدیگر پیوند داده که توانستند ققنوسوار از میان تلی از خاکستر دگربار سر بر آورند.
پس از فتح ایران به دست اعرابِ مسلمان یکپارچگی سیاسی و دینی از ایران رخت بربست. اما اندیشهٔ یکپارچگی ایران با ترجمهٔ خداینامه به زبان عربی و فارسی دَری باقی ماند و در قرن چهارم هجری با سروده شدن شاهنامه شکل نهایی یافت.
پس از فردوسی، هویّت ایرانی نه در بستر حکومتی یکپارچه بهلحاظ سیاسی و دینی بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامهٔ ملّی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیائیِ روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، بهرغم وجود حکومتهای محلی، مفهوم ایرانشهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحههای شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان، ممدوح خود را هر چند بر قلمروی در گوشهای از ایرانزمین حکم میراندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب میکردند.
هویّت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملّتهای دیگر نیست که رنگ و جلا مییابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی استوار است. از همین رو، ملّیگرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به نژادپرستی نفرتانگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدل نشد. در قرن بیست و یکم ایرانیان میتوانند بر پایهٔ همان بنیادها، به ویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج میزند، در جهانی که در اثر پیشرفتهای برقآسا در فناوری ارتباطات، بیم آن میرود که بسیاری از فرهنگهای بومی فراموش شوند، هویّت ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه اگر دیوان حافظ ناخودآگاه جمعی ایرانیان را باز میتاباند، شاهنامه خودآگاهِ جمعی ایرانیان است.
مقاله هویّت ایرانی در شاهنامه
دکتر #ابوالفضل_خطیبی
نامهٔ فرهنگستان، شمارهٔ ۸
@IranDel_Channel
💢
✍️ ابوالفضل خطیبی، شاهنامهشناس
▪️هویّت ایرانی ریشه در اسطورههایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند و داستانهای حماسی دربارهٔ شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم در تاریخ ایران، پشتوانههای فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملّی را تقویت میکرد. از سپیدهدمِ تاریخ تاکنون، ایرانیان، به رغم آنکه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده و گاه با انقراضِ سلسلهٔ شاهنشاهی سرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده، هیچگاه هویّت خود را فراموش نکردند و در سختترین روزگاران که گمان میرفت همهچیز نابود شده، حلقههای مرئی و نامرئی هویّت ملّی چنان آنان را با یکدیگر پیوند داده که توانستند ققنوسوار از میان تلی از خاکستر دگربار سر بر آورند.
پس از فتح ایران به دست اعرابِ مسلمان یکپارچگی سیاسی و دینی از ایران رخت بربست. اما اندیشهٔ یکپارچگی ایران با ترجمهٔ خداینامه به زبان عربی و فارسی دَری باقی ماند و در قرن چهارم هجری با سروده شدن شاهنامه شکل نهایی یافت.
پس از فردوسی، هویّت ایرانی نه در بستر حکومتی یکپارچه بهلحاظ سیاسی و دینی بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامهٔ ملّی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیائیِ روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، بهرغم وجود حکومتهای محلی، مفهوم ایرانشهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحههای شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان، ممدوح خود را هر چند بر قلمروی در گوشهای از ایرانزمین حکم میراندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب میکردند.
هویّت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملّتهای دیگر نیست که رنگ و جلا مییابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی استوار است. از همین رو، ملّیگرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به نژادپرستی نفرتانگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدل نشد. در قرن بیست و یکم ایرانیان میتوانند بر پایهٔ همان بنیادها، به ویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج میزند، در جهانی که در اثر پیشرفتهای برقآسا در فناوری ارتباطات، بیم آن میرود که بسیاری از فرهنگهای بومی فراموش شوند، هویّت ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه اگر دیوان حافظ ناخودآگاه جمعی ایرانیان را باز میتاباند، شاهنامه خودآگاهِ جمعی ایرانیان است.
مقاله هویّت ایرانی در شاهنامه
دکتر #ابوالفضل_خطیبی
نامهٔ فرهنگستان، شمارهٔ ۸
@IranDel_Channel
💢
آذریها
هویت ایرانی در شاهنامه - آذریها
هویت ایرانی ریشه در اسطوره هایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند، و داستان های حماسی درباره شاهان [اساطیری] پهلوی و ...
🔴 رشتهتوییتی در مورد نبرد میان ایران و ضدِّ ایران
✍️ ع. ششگلانی
در عمیقترین لایه منازعات سیاسی فعلی، نبرد میان "ایران" و "ضدِّ ایران" است.
هم نیروهای ایرانخواه و هم ضدِّ ایران در همهجا حضور دارند و ایرانستیزان با چهرههای متفاوت در داخل و خارج، در حکومت و در اپوزیسیون، پراکندهاند. این است که نبرد را پیچیدهتر کرده. نبرد نهایی میان این دو است.
ایرانخواهان آزادی، آبادی و شکوه برای ایران میخواهند و پاسدار خاک، تاریخ، فرهنگ، وحدت و هویت ملّی ایراناند.
ضدّایران خواهان سرنگونی کشور و تبدیل ایران به خاک سوخته است. هیولایی است که هر بار در شکل و قامتِ متفاوتی ظاهر میشود. در شکل تروریست، فعالِ حقوق بشر، بنیادگرای مذهبی و...
ایرانخواهان میگویند این تاریخ و فرهنگ و سرزمین و محیط زیست و منابع اقتصادی و کیانِ ملّی ایران است که در خطر و مظلوم است. ما نسبت به ایران مسئولیم.
ایرانستیزان اینطور القاء میکنند که مشکل خود ایران است. میگویند ما باشیم، ایران به درک! برای آنها ایران یا باید مصرف شود یا نابود!
ایرانخواهان، آزادیخواهان اصیل هستند. چون آزادی، برابری و تمدِن را برای وطن و شهروندانش میخواهند.
ضدِّ ایران، بیوطن و جاعل است. برای او انسان موجودی وحشی است، نه عضو یک ملت متمدن. میگوید اگر میهنپرست هستید، ضدِّ انسان هستید. دروغگوست. میگوید تا وطن دارید آزادی و حقوق بشر ندارید.
ایرانخواهان تمامیت ارضی و وحدت ملّی را مسلّم میدانند (همانطور که زمین به دور خورشید میگردد نه برعکس). دغدغهی آنها تلاش برای سعادت ملّی و آزادی و رفاهِ هموطنان است.
ایرانستیزان آدرس غلط میدهند. میگویند علت مشکلات شما تمامیت ارضی است! برای آنها جیب و منافعِ ضدِّ ایرانیشان مهم است.
پایگاه اصلی ایرانخواهان مردم عادی ایران است. مردمی که نسل در نسل از دوران باستان تاکنون، آتش ایران و ایرانخواهی را در دلشان زنده نگه داشتهاند.
زندگی سیاه ایرانستیزان یا به رانت و قدرت وصل است، یا به نوکری برای خارجی. در نهایت بتوانند جمعیت اندکی را برای مدت کوتاهی فریب بدهد.
@IranDel_Channel
💢
✍️ ع. ششگلانی
در عمیقترین لایه منازعات سیاسی فعلی، نبرد میان "ایران" و "ضدِّ ایران" است.
هم نیروهای ایرانخواه و هم ضدِّ ایران در همهجا حضور دارند و ایرانستیزان با چهرههای متفاوت در داخل و خارج، در حکومت و در اپوزیسیون، پراکندهاند. این است که نبرد را پیچیدهتر کرده. نبرد نهایی میان این دو است.
ایرانخواهان آزادی، آبادی و شکوه برای ایران میخواهند و پاسدار خاک، تاریخ، فرهنگ، وحدت و هویت ملّی ایراناند.
ضدّایران خواهان سرنگونی کشور و تبدیل ایران به خاک سوخته است. هیولایی است که هر بار در شکل و قامتِ متفاوتی ظاهر میشود. در شکل تروریست، فعالِ حقوق بشر، بنیادگرای مذهبی و...
ایرانخواهان میگویند این تاریخ و فرهنگ و سرزمین و محیط زیست و منابع اقتصادی و کیانِ ملّی ایران است که در خطر و مظلوم است. ما نسبت به ایران مسئولیم.
ایرانستیزان اینطور القاء میکنند که مشکل خود ایران است. میگویند ما باشیم، ایران به درک! برای آنها ایران یا باید مصرف شود یا نابود!
ایرانخواهان، آزادیخواهان اصیل هستند. چون آزادی، برابری و تمدِن را برای وطن و شهروندانش میخواهند.
ضدِّ ایران، بیوطن و جاعل است. برای او انسان موجودی وحشی است، نه عضو یک ملت متمدن. میگوید اگر میهنپرست هستید، ضدِّ انسان هستید. دروغگوست. میگوید تا وطن دارید آزادی و حقوق بشر ندارید.
ایرانخواهان تمامیت ارضی و وحدت ملّی را مسلّم میدانند (همانطور که زمین به دور خورشید میگردد نه برعکس). دغدغهی آنها تلاش برای سعادت ملّی و آزادی و رفاهِ هموطنان است.
ایرانستیزان آدرس غلط میدهند. میگویند علت مشکلات شما تمامیت ارضی است! برای آنها جیب و منافعِ ضدِّ ایرانیشان مهم است.
پایگاه اصلی ایرانخواهان مردم عادی ایران است. مردمی که نسل در نسل از دوران باستان تاکنون، آتش ایران و ایرانخواهی را در دلشان زنده نگه داشتهاند.
زندگی سیاه ایرانستیزان یا به رانت و قدرت وصل است، یا به نوکری برای خارجی. در نهایت بتوانند جمعیت اندکی را برای مدت کوتاهی فریب بدهد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
interview Harri - D. Homayoun.wmv
🎙 صوت گفتگوی آقای مهرداد حریری با آقای #داریوش_همایون
(مصاحبه برای پاییز
@IranDel_Channel
💢
(مصاحبه برای پاییز
۲۰۰۴ میلادی است.)@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 پرسش آقای #محمدعلی_بهمنی_قاجار از آقای احمد مسعود و پاسخ ایشان به این پرسش
آذر ماه ۱۴۰۱ - تاجیکستان
@IranDel_Channel
💢
آذر ماه ۱۴۰۱ - تاجیکستان
@IranDel_Channel
💢
پیمان عارف خود را پشتیبان خیزش مردمی می خواند، ولی از برخی مواضع…
🔊 صوتِ گفتگوی تلویزیونی آقای منشه امیر با آقای #پیمان_عارف در تلویزیونِ کانال یک (Channel One)
🗓 تاریخ گقتگو: ۲۶ دی ۱۴
🎥 این گفتگو در یوتیوب هم قابل مشاهده میباشد.
@IranDel_Channel
💢
🗓 تاریخ گقتگو: ۲۶ دی ۱۴
۰۱ خورشیدی🎥 این گفتگو در یوتیوب هم قابل مشاهده میباشد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانهی انتشار یک عکس اندکی دربارهی سازمان مجاهدین خلق
✍️ فرنام شکیبا
برای فهمیدن اینکه مجاهدین خلق در صورت پیروزی در نبرد قدرت چه نوع نظام سیاسیای را و با چه مختصاتی پایه میگذاشتند، لزوماً نیازی به این نیست که دهها کتاب و مقاله در موردشان خوانده باشیم. همین تصویر تا حد زیادی گویاست. به لباسهای یک شکل، به مناسکی که به شکل سازمانی (نه در بستر انتخابی فردی) به جا میآورند، متفاوت بودن لباس رهبرشان جهت تمایزبخشیِ فرادستانه و... دقت کنید.
همچنین اینکه این سازمانِ توتالیترِ سرسختِ قرن بیستمی به رغم شکست در جنگ قدرت، بقای خود را تا امروز در اواخرِ ِ ربع ِ اول ِ قرن ۲۱ تداوم بخشیده گویای این است که پس اگر منابع یک کشور به غنا و جمعیت و وسعت ایران به چنگش افتاده بود، بدل به چه تشکیلات مخوف و بیرقیب میشد. به خصوص اگر در نظر آوریم که وقتی این منابع در اختیار یکی از رقبای مجاهدین یعنی جمعی از روحانیونِ انقلابی قرار گرفت به رغم دیسیپلینِ بسیار پایینتر، ایدئولوژیِ رقیقتر، همگونیِ فکری و عملیِ کمتر و... آنها را قادر به استقرار دولتی قاهر و بدون نیاز به شریک کردن سایر نیروهای اجتماعی و سیاسیِ ایران در قدرت یا حتی در پیش گرفتن نوعی کنشپذیری در نسبت به خواستههای عمومی کرد.
این سازمان از حیث ایدئولوژی دارای یک ایدئولوژی التقاطیِ مارکسیستی - مذهبی است؛ نوعی سوسیالیسمِ توتالیترِ غیرالحادی و اصطلاحاً آنتیامپریالیستی و خلقگرایانه و مذهبی که به برقراری نظم آهنینِ یکدستساز چه درون تشکیلاتش و چه بر اتباعی که بتواند بر آنها تسلط یابد اعتقاد داشته و همچنان علیرغم مکرهای تبلیغاتی دارد. از حیث ایدئولوژی بیشترین شباهت را به خمرهای سرخ کامبوج دارد که آنها نیز یک ایدئولوژی التقاطیِ مارکسیستی - بومیگرایانه داشتند.
خمرهای سرخ از ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ [میلادی] سه سال بر کامبوج حکومت کردند و حدود ۳۰ درصد از مردم کامبوج را کشتند (۲ میلیون از ۷ میلیون نفر).
احزاب مسلح [، تروریستی و تجزیهطلب] غرب کشور عموماً از دههی ۱۳۶۰ [خورشیدی] به رغم برخی فراز و نشیبها در مجموع روابط نزدیکی با مجاهدین خلق داشتهاند و دارند و رهبران این احزاب حتی امروز در سال ۲۰۲۳ [میلادی] حاضر به مرزبندی صریح و قاطع نسبت به مجاهدین نیستند و با آنها پیامهای دوستانه رد و بدل میکنند.!
@IranDel_Channel
💢
✍️ فرنام شکیبا
برای فهمیدن اینکه مجاهدین خلق در صورت پیروزی در نبرد قدرت چه نوع نظام سیاسیای را و با چه مختصاتی پایه میگذاشتند، لزوماً نیازی به این نیست که دهها کتاب و مقاله در موردشان خوانده باشیم. همین تصویر تا حد زیادی گویاست. به لباسهای یک شکل، به مناسکی که به شکل سازمانی (نه در بستر انتخابی فردی) به جا میآورند، متفاوت بودن لباس رهبرشان جهت تمایزبخشیِ فرادستانه و... دقت کنید.
همچنین اینکه این سازمانِ توتالیترِ سرسختِ قرن بیستمی به رغم شکست در جنگ قدرت، بقای خود را تا امروز در اواخرِ ِ ربع ِ اول ِ قرن ۲۱ تداوم بخشیده گویای این است که پس اگر منابع یک کشور به غنا و جمعیت و وسعت ایران به چنگش افتاده بود، بدل به چه تشکیلات مخوف و بیرقیب میشد. به خصوص اگر در نظر آوریم که وقتی این منابع در اختیار یکی از رقبای مجاهدین یعنی جمعی از روحانیونِ انقلابی قرار گرفت به رغم دیسیپلینِ بسیار پایینتر، ایدئولوژیِ رقیقتر، همگونیِ فکری و عملیِ کمتر و... آنها را قادر به استقرار دولتی قاهر و بدون نیاز به شریک کردن سایر نیروهای اجتماعی و سیاسیِ ایران در قدرت یا حتی در پیش گرفتن نوعی کنشپذیری در نسبت به خواستههای عمومی کرد.
این سازمان از حیث ایدئولوژی دارای یک ایدئولوژی التقاطیِ مارکسیستی - مذهبی است؛ نوعی سوسیالیسمِ توتالیترِ غیرالحادی و اصطلاحاً آنتیامپریالیستی و خلقگرایانه و مذهبی که به برقراری نظم آهنینِ یکدستساز چه درون تشکیلاتش و چه بر اتباعی که بتواند بر آنها تسلط یابد اعتقاد داشته و همچنان علیرغم مکرهای تبلیغاتی دارد. از حیث ایدئولوژی بیشترین شباهت را به خمرهای سرخ کامبوج دارد که آنها نیز یک ایدئولوژی التقاطیِ مارکسیستی - بومیگرایانه داشتند.
خمرهای سرخ از ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ [میلادی] سه سال بر کامبوج حکومت کردند و حدود ۳۰ درصد از مردم کامبوج را کشتند (۲ میلیون از ۷ میلیون نفر).
احزاب مسلح [، تروریستی و تجزیهطلب] غرب کشور عموماً از دههی ۱۳۶۰ [خورشیدی] به رغم برخی فراز و نشیبها در مجموع روابط نزدیکی با مجاهدین خلق داشتهاند و دارند و رهبران این احزاب حتی امروز در سال ۲۰۲۳ [میلادی] حاضر به مرزبندی صریح و قاطع نسبت به مجاهدین نیستند و با آنها پیامهای دوستانه رد و بدل میکنند.!
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👎1
🔴 «دوستی خالهخرسه»
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
وقتی ترامپ سه سال پیش اعلام کرد ایالات متحد آمریکا سپاه را در فهرست تروریسم قرار میدهد، اقدامی نامتعارف و استثنایی بود و انگار فقط از کسی مانند ترامپ برمیآمد چنین کاری کند. اما امروز چند ده کشور اروپایی در پارلمان اروپا همان کار ترامپ را کردند — و البته بسیار یکصداتر و از درون پارلمان! مگر دنیا در این سه سال چقدر تغییر کرده است؟ اصلاً چه شد که اروپاییهای محافظهکار و تنشگریز پای چنین مصوبهای آمدند؟ چه چیز در دنیا تغییر کرد؟
میدانم که عموماً علاقه دارند مسئله را به اعتراضات اخیر ایران ربط دهند، اما نه، قضیه زیر سر رفیق ناباب جمهوری اسلامی است. یکپنجم ذخایر گاز دنیا متعلق به ایران است و یکچهارم ذخایر گاز هم متعلق به روسیه است. ایران و روسیه که روی هم حدود نیمی از ذخایر کشفشدهٔ گاز دنیا را در اختیار دارند، تحت هیچ شرایطی نمیتوانند "شریک" همدیگر باشند. روسیه ایران را رقیبی میداند که اگر در بازار جهانی انرژی حضور فعال داشته باشد، باعث میشود "استراتژیکترین اسلحهٔ تجاری" روسیه کُند شود. روسیه گاز خود را اهرم فشار میداند و در جنگ اکراین دیدیم که چقدر روی این اهرم فشار حساب کرده بود. اگر اروپاییها در برابر این فشار واندادند دو دلیل داشت: همت و جانفشانی اکراینیها و فشار و ترغیب آمریکاییها؛ وگرنه دولتهای بزرگ اروپا همان اول جنگ ترجیح میدادند زلنسکی فرار کند و روسیه کل اکراین را اشغال کند تا امنیت انرژیشان به خطر نیفتد.
حال در نظر بگیرید اگر ایران به عنوان "غول گازی" در بازار باشد، چه میشود؟ اسلحه روسیه به فنا میرود. به همین دلیل روسیه ایران را ترغیب میکند به مسیرهایی برود که به اخراجش از بازار انرژی منجر شود.
اولیانوف نماينده روسیه در مذاکرات برجام، بهمن پارسال گفت تا امضای مجدد برجام پنج دقیقه مانده، منتها نگفت که رئیسش میخواهد در دقیقه چهارم به اکراین حمله کند. از این لحظه بعد حضور ایران در بازار انرژی — که منوط به امضای برجام است — دوچندان به ضرر روسها بود. مذاکرات در آستانه موفقیت تعطیل شد.
شش ماه بعد دوباره بوی احیای برجام (و بازگشت ایران به بازار انرژی) میآمد که اینبار به دلیل مخالفت آمریکا با خروج سپاه از فهرست تروریسم دوباره بینتیجه ماند.
رفقای روس فهمیدند چه کنند. باید کاری میکردند که اروپا هم سپاه را در فهرست تروریسم بگذارد تا شش گوشهٔ دلشان راحت باشد دریچه صادرات گاز ایران به جهان قفل بماند. راهش آسان بود: پهپادها از اینجا وارد معادله شدند. جمهوری اسلامی رسماً تکذیب میکرد پهپادی به روسیه داده باشد، اما خود روسها با سکوت خود تلویحاً آن را تأیید میکردند (و البته اکانتها و سایتهای ارزشی هم به استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی افتخار میکردند).
روسیه هم تعمداً از این پهپادها برای اهداف غیرنظامی استفاده کرد تا اروپاییها مجاب شوند علیه سپاه اقدام کنند — وگرنه گروه خونی این اروپاییها به این کارها نمیخورد و جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اروپا، همین الان هم شرمنده است که چرا همکارانش در پارلمان اروپا میخواهند سپاه را در فهرست تروریسم بگذارند.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
وقتی ترامپ سه سال پیش اعلام کرد ایالات متحد آمریکا سپاه را در فهرست تروریسم قرار میدهد، اقدامی نامتعارف و استثنایی بود و انگار فقط از کسی مانند ترامپ برمیآمد چنین کاری کند. اما امروز چند ده کشور اروپایی در پارلمان اروپا همان کار ترامپ را کردند — و البته بسیار یکصداتر و از درون پارلمان! مگر دنیا در این سه سال چقدر تغییر کرده است؟ اصلاً چه شد که اروپاییهای محافظهکار و تنشگریز پای چنین مصوبهای آمدند؟ چه چیز در دنیا تغییر کرد؟
میدانم که عموماً علاقه دارند مسئله را به اعتراضات اخیر ایران ربط دهند، اما نه، قضیه زیر سر رفیق ناباب جمهوری اسلامی است. یکپنجم ذخایر گاز دنیا متعلق به ایران است و یکچهارم ذخایر گاز هم متعلق به روسیه است. ایران و روسیه که روی هم حدود نیمی از ذخایر کشفشدهٔ گاز دنیا را در اختیار دارند، تحت هیچ شرایطی نمیتوانند "شریک" همدیگر باشند. روسیه ایران را رقیبی میداند که اگر در بازار جهانی انرژی حضور فعال داشته باشد، باعث میشود "استراتژیکترین اسلحهٔ تجاری" روسیه کُند شود. روسیه گاز خود را اهرم فشار میداند و در جنگ اکراین دیدیم که چقدر روی این اهرم فشار حساب کرده بود. اگر اروپاییها در برابر این فشار واندادند دو دلیل داشت: همت و جانفشانی اکراینیها و فشار و ترغیب آمریکاییها؛ وگرنه دولتهای بزرگ اروپا همان اول جنگ ترجیح میدادند زلنسکی فرار کند و روسیه کل اکراین را اشغال کند تا امنیت انرژیشان به خطر نیفتد.
حال در نظر بگیرید اگر ایران به عنوان "غول گازی" در بازار باشد، چه میشود؟ اسلحه روسیه به فنا میرود. به همین دلیل روسیه ایران را ترغیب میکند به مسیرهایی برود که به اخراجش از بازار انرژی منجر شود.
اولیانوف نماينده روسیه در مذاکرات برجام، بهمن پارسال گفت تا امضای مجدد برجام پنج دقیقه مانده، منتها نگفت که رئیسش میخواهد در دقیقه چهارم به اکراین حمله کند. از این لحظه بعد حضور ایران در بازار انرژی — که منوط به امضای برجام است — دوچندان به ضرر روسها بود. مذاکرات در آستانه موفقیت تعطیل شد.
شش ماه بعد دوباره بوی احیای برجام (و بازگشت ایران به بازار انرژی) میآمد که اینبار به دلیل مخالفت آمریکا با خروج سپاه از فهرست تروریسم دوباره بینتیجه ماند.
رفقای روس فهمیدند چه کنند. باید کاری میکردند که اروپا هم سپاه را در فهرست تروریسم بگذارد تا شش گوشهٔ دلشان راحت باشد دریچه صادرات گاز ایران به جهان قفل بماند. راهش آسان بود: پهپادها از اینجا وارد معادله شدند. جمهوری اسلامی رسماً تکذیب میکرد پهپادی به روسیه داده باشد، اما خود روسها با سکوت خود تلویحاً آن را تأیید میکردند (و البته اکانتها و سایتهای ارزشی هم به استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی افتخار میکردند).
روسیه هم تعمداً از این پهپادها برای اهداف غیرنظامی استفاده کرد تا اروپاییها مجاب شوند علیه سپاه اقدام کنند — وگرنه گروه خونی این اروپاییها به این کارها نمیخورد و جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اروپا، همین الان هم شرمنده است که چرا همکارانش در پارلمان اروپا میخواهند سپاه را در فهرست تروریسم بگذارند.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
👎1
🔴 «عدلیه و کودکهمسری»
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
با یک خاطره شروع میکنم... احمد متیندفتری، یکی از دولتمردان ایران که در اواخر دوران رضاشاه از آبان ۱۳۱۸ تا تیر ۱۳۱۹ نخستوزیر هم بود، تعریف میکند در زمانی که هنوز معاون دادگستری بود، پیرمردی پیش او آمد از قانون جدید ازدواج شکایت کرد. طبق قانون مدنی که به تازگی تصویب شده بود، سن ازدواج برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال معین شده بود و از این طریق برای نخستین بار کودکهمسری در ایران ممنوع شد (به شرح این قانون برمیگردم). آن پیرمرد که برای شکایت پیش متیندفتری آمده بود از قضا یکی از دولتمردان سرشناس ایران بود: احتشامالسلطنه که به مشروطه هم تمایل داشت و در دورۀ اول مجلس ملی ایران رئیس مجلس بود.
احتشامالسلطنه با عتاب به متیندفتری ــ که در تصویب قوانین مدنی نقش داشت ــ گفته بود: «این قوانین ضدبشری چیست که به تصویب رساندهاید!» متیندفتری میپرسد کدام قانون؟ میگوید همین قانون محدودیت سن برای ازدواج دختران. متیندفتری میپرسد: «حالا مگه شما قصد دارید با دختری نابالغ ازدواج کنید؟» احتشام میگوید میخواهد با دختری ۱۲ ساله ازدواج کند و توضیح میدهد یکی دو سال قبل با دختری ۱۲ ساله ازدواج کرده و یک بچه هم از او دارد. میگوید این ازدواج نیروی زندگی به او بخشیده و حال میخواهد با ازدواج با یک دختر ۱۲ سالۀ دیگر تجدید قوا کند. خلاصه احتشامالسلطنه که در دورۀ رضاشاه هم مدتی سفیر ایران در استامبول بود، شکایتش را میکند و میرود. البته به گمانم او فرصت نکرد تجدیدقوا کند، زیرا یک سال بعد از این ماجرا در ۱۳۱۴ درگذشت.
گاهی در خاطرهها و در یک سکانس حاشیهای نکاتی بر انسان تفهیم میشود که با خواندن خود تاریخ شاید روشن نشود. تا پیش از تصویب قانون مدنی در نیمۀ اول دوران سلطنت رضاشاه ازدواج محدودیت سنی نداشت. افرادی که امکانات مالی خوبی داشتند به سادگی میتوانستند دختری ۱۲ ساله را به عقد خود درآورند (که شاید تعبیر بهتر این باشد که «بخرند»). تصمیمگیری دربارۀ ازدواج هم کاملاً بر عهدۀ ولی دختر بود. در حالی هم که دخترانِ سنبالاتر برای ازدواج وجود داشت، کسی که تمایلات پدوفیلی داشت طبعاً از این شرایط بهره میبرد.
اولین بخش قانون مدنی ایران در سال ۱۳۰۷ تصویب شد. بخشهای دوم و سوم آن هم در سال ۱۳۱۳ به تصویب رسید. کودکهمسری در اینجا ممنوع شد. مادۀ ۱۴۰۱ قانون مدنی مشخص کرده بود سن ازدواج برای دختر ۱۵ و برای پسر ۱۸ سال است. اما یک امکان هم برای سنین پایینتر گذاشته بود: دختران ۱۳ سال به بالا و پسران ۱۵ سال به بالا با رضایت ولی و با تشخیص و تأیید دادگاه صالحه میتوانستند ازدواج کنند. یعنی مثلاً اگر دختری ۱۳ ساله میخواست ازدواج کند، ولی او باید از دادگاه تأییدیه میگرفت. وظیفۀ دادگاه این بود که هم شرایط جسمی دختر را بسنجد و ببیند آیا واقعاً ضرورتی برای ازدواج دخترکی ۱۳ ساله وجود دارد یا نه. اما زیر این سن ــ یعنی برای دختران زیر ۱۳ و پسران زیر ۱۵ ــ تحت هیچ شرایطی اجازۀ ازدواج رسمی وجود نداشت. به این ترتیب کودکهمسری دستکم روی کاغذ برچیده شد.
اما طبعاً در جامعهای عمدتاً روستایی و عقبمانده اجرای این قوانین مشکلات و موانع خود را داشت؛ البته آن زمان در شهرها هم چندان اوضاع فرقی نمیکرد؛ شهرها در واقع «روستاهای بزرگ» بود. به همین دلیل عملاً سن ۱۵ سال برای دختران رعایت نمیشد و درصد بالایی از پدران مراجعه میکردند به محکمه و برای ازدواج دختران زیر ۱۵ سال اجازه میگرفتند. خلاصه این قانون عملاً لوث شده بود. برای مثال، همان احمد متیندفتری که خاطرۀ بالا را از او تعریف کردم، وقتی در ۱۳۱۵ وزیر عدلیه شد، به کل کشور بخشنامه زد و دستور داد اجازۀ دادگاه برای ازدواج دختران به مقام دادگستری واگذار شود. به این ترتیب بسیاری از موارد را خود او بررسی میکرد. هر روز که به دادگستری میرفت یا به خانه میآمد، مادری دخترش را پیش او میآورد تا او بررسی کند و اجازه دهد زیر پانزده سال ازدواج کند. او هم تا میتوانست جز موارد خاص اجازه نمیداد.
سن ازدواج همین ماند تا در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۵۳ قانون حمایت از خانواده به تصویب رسید. با این قانون، سن ازدواج برای دختران به ۱۸ و برای پسران به ۲۰ افزایش یافت. در واقع مادۀ ۱۰۴۱ اصلاح شد و در موارد خاص نهایتاً دختران از ۱۵ و پسران از ۱۸ سالگی با رأی دادگاه میتوانستند ازدواج کنند. دو هفته پس از انقلاب قانون حمایت از خانواده فسخ شد. پس از سالها در تیر ۱۳۸۱ بر اساس مصوبۀ مجمع تشخیص مصلحت مادۀ ۱۰۴۱ به این شکل درآمد: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.»
پینوشت: خاطرۀ احمد متیندفتری در کتاب «خاطرات یک نخستوزیر»، ص ۱۰۲-۱۰۴ آمده است.
@IranDel_Channel
💢
✍️ #مهدی_تدینی، تاریخپژوه
با یک خاطره شروع میکنم... احمد متیندفتری، یکی از دولتمردان ایران که در اواخر دوران رضاشاه از آبان ۱۳۱۸ تا تیر ۱۳۱۹ نخستوزیر هم بود، تعریف میکند در زمانی که هنوز معاون دادگستری بود، پیرمردی پیش او آمد از قانون جدید ازدواج شکایت کرد. طبق قانون مدنی که به تازگی تصویب شده بود، سن ازدواج برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال معین شده بود و از این طریق برای نخستین بار کودکهمسری در ایران ممنوع شد (به شرح این قانون برمیگردم). آن پیرمرد که برای شکایت پیش متیندفتری آمده بود از قضا یکی از دولتمردان سرشناس ایران بود: احتشامالسلطنه که به مشروطه هم تمایل داشت و در دورۀ اول مجلس ملی ایران رئیس مجلس بود.
احتشامالسلطنه با عتاب به متیندفتری ــ که در تصویب قوانین مدنی نقش داشت ــ گفته بود: «این قوانین ضدبشری چیست که به تصویب رساندهاید!» متیندفتری میپرسد کدام قانون؟ میگوید همین قانون محدودیت سن برای ازدواج دختران. متیندفتری میپرسد: «حالا مگه شما قصد دارید با دختری نابالغ ازدواج کنید؟» احتشام میگوید میخواهد با دختری ۱۲ ساله ازدواج کند و توضیح میدهد یکی دو سال قبل با دختری ۱۲ ساله ازدواج کرده و یک بچه هم از او دارد. میگوید این ازدواج نیروی زندگی به او بخشیده و حال میخواهد با ازدواج با یک دختر ۱۲ سالۀ دیگر تجدید قوا کند. خلاصه احتشامالسلطنه که در دورۀ رضاشاه هم مدتی سفیر ایران در استامبول بود، شکایتش را میکند و میرود. البته به گمانم او فرصت نکرد تجدیدقوا کند، زیرا یک سال بعد از این ماجرا در ۱۳۱۴ درگذشت.
گاهی در خاطرهها و در یک سکانس حاشیهای نکاتی بر انسان تفهیم میشود که با خواندن خود تاریخ شاید روشن نشود. تا پیش از تصویب قانون مدنی در نیمۀ اول دوران سلطنت رضاشاه ازدواج محدودیت سنی نداشت. افرادی که امکانات مالی خوبی داشتند به سادگی میتوانستند دختری ۱۲ ساله را به عقد خود درآورند (که شاید تعبیر بهتر این باشد که «بخرند»). تصمیمگیری دربارۀ ازدواج هم کاملاً بر عهدۀ ولی دختر بود. در حالی هم که دخترانِ سنبالاتر برای ازدواج وجود داشت، کسی که تمایلات پدوفیلی داشت طبعاً از این شرایط بهره میبرد.
اولین بخش قانون مدنی ایران در سال ۱۳۰۷ تصویب شد. بخشهای دوم و سوم آن هم در سال ۱۳۱۳ به تصویب رسید. کودکهمسری در اینجا ممنوع شد. مادۀ ۱۴۰۱ قانون مدنی مشخص کرده بود سن ازدواج برای دختر ۱۵ و برای پسر ۱۸ سال است. اما یک امکان هم برای سنین پایینتر گذاشته بود: دختران ۱۳ سال به بالا و پسران ۱۵ سال به بالا با رضایت ولی و با تشخیص و تأیید دادگاه صالحه میتوانستند ازدواج کنند. یعنی مثلاً اگر دختری ۱۳ ساله میخواست ازدواج کند، ولی او باید از دادگاه تأییدیه میگرفت. وظیفۀ دادگاه این بود که هم شرایط جسمی دختر را بسنجد و ببیند آیا واقعاً ضرورتی برای ازدواج دخترکی ۱۳ ساله وجود دارد یا نه. اما زیر این سن ــ یعنی برای دختران زیر ۱۳ و پسران زیر ۱۵ ــ تحت هیچ شرایطی اجازۀ ازدواج رسمی وجود نداشت. به این ترتیب کودکهمسری دستکم روی کاغذ برچیده شد.
اما طبعاً در جامعهای عمدتاً روستایی و عقبمانده اجرای این قوانین مشکلات و موانع خود را داشت؛ البته آن زمان در شهرها هم چندان اوضاع فرقی نمیکرد؛ شهرها در واقع «روستاهای بزرگ» بود. به همین دلیل عملاً سن ۱۵ سال برای دختران رعایت نمیشد و درصد بالایی از پدران مراجعه میکردند به محکمه و برای ازدواج دختران زیر ۱۵ سال اجازه میگرفتند. خلاصه این قانون عملاً لوث شده بود. برای مثال، همان احمد متیندفتری که خاطرۀ بالا را از او تعریف کردم، وقتی در ۱۳۱۵ وزیر عدلیه شد، به کل کشور بخشنامه زد و دستور داد اجازۀ دادگاه برای ازدواج دختران به مقام دادگستری واگذار شود. به این ترتیب بسیاری از موارد را خود او بررسی میکرد. هر روز که به دادگستری میرفت یا به خانه میآمد، مادری دخترش را پیش او میآورد تا او بررسی کند و اجازه دهد زیر پانزده سال ازدواج کند. او هم تا میتوانست جز موارد خاص اجازه نمیداد.
سن ازدواج همین ماند تا در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۵۳ قانون حمایت از خانواده به تصویب رسید. با این قانون، سن ازدواج برای دختران به ۱۸ و برای پسران به ۲۰ افزایش یافت. در واقع مادۀ ۱۰۴۱ اصلاح شد و در موارد خاص نهایتاً دختران از ۱۵ و پسران از ۱۸ سالگی با رأی دادگاه میتوانستند ازدواج کنند. دو هفته پس از انقلاب قانون حمایت از خانواده فسخ شد. پس از سالها در تیر ۱۳۸۱ بر اساس مصوبۀ مجمع تشخیص مصلحت مادۀ ۱۰۴۱ به این شکل درآمد: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.»
پینوشت: خاطرۀ احمد متیندفتری در کتاب «خاطرات یک نخستوزیر»، ص ۱۰۲-۱۰۴ آمده است.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 زبانِ پارسی و رضاشاه
در سخنانِ بالا، دکتر ماشالله آجودانی با گواههایی استوار و تاریخی روشن میکند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه زبانِ پارسی زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همهی روزنامهها در زمانِ قاجاران خودبهخود به زبانِ پارسی چاپ و پخش میشدهاند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.
@IranDel_Channel
💢
در سخنانِ بالا، دکتر ماشالله آجودانی با گواههایی استوار و تاریخی روشن میکند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه زبانِ پارسی زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همهی روزنامهها در زمانِ قاجاران خودبهخود به زبانِ پارسی چاپ و پخش میشدهاند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.
@IranDel_Channel
💢
👍1