#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #ruinieren
(چیزی را) از بین بردن - از میان بردن - (به ویژه از نظر مالی یا تجاری) نابود/ویران کردن - نابود ساختن - منهدم کردن - برباد دادن - (شخصی یا خود را) خراب کردن - فقیر کردن - موجودیت اقتصادی چیزی را از بین بردن - (چیزی را) بیفایده ساختن - به شدت به چیزی آسیب رساندن - چیزی را بدلیل بیاحتیاطی نامناسب/غیرقابل استفاده کردن - چیزی را در وضعیت بسیار بدی قرار دادن و در نتیجه بر وجود آن تأثیر گذاشتن
Präsens: ruinieren
Perfekt: hat ruiniert
Präteritum: ruinierte
ich ruiniere
du ruinierst
er/sie/es ruiniert
wir ruinieren
ihr ruiniert
sie/Sie ruinieren
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #ruinieren
(چیزی را) از بین بردن - از میان بردن - (به ویژه از نظر مالی یا تجاری) نابود/ویران کردن - نابود ساختن - منهدم کردن - برباد دادن - (شخصی یا خود را) خراب کردن - فقیر کردن - موجودیت اقتصادی چیزی را از بین بردن - (چیزی را) بیفایده ساختن - به شدت به چیزی آسیب رساندن - چیزی را بدلیل بیاحتیاطی نامناسب/غیرقابل استفاده کردن - چیزی را در وضعیت بسیار بدی قرار دادن و در نتیجه بر وجود آن تأثیر گذاشتن
Präsens: ruinieren
Perfekt: hat ruiniert
Präteritum: ruinierte
ich ruiniere
du ruinierst
er/sie/es ruiniert
wir ruinieren
ihr ruiniert
sie/Sie ruinieren
@Ich_will_Deutsch_lernen
Samstag, 02.11.24
Die Menschen sind alle so geartet, dass sie lieber eine Lüge als eine Absage hören wollen.
مردم همه به گونهای ساخته شدهاند، که میخواهند ترجیحاً یک دروغ بشنوند تا یک پاسخ رد.
arten به گونه خاصی ساختن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Die Menschen sind alle so geartet, dass sie lieber eine Lüge als eine Absage hören wollen.
مردم همه به گونهای ساخته شدهاند، که میخواهند ترجیحاً یک دروغ بشنوند تا یک پاسخ رد.
arten به گونه خاصی ساختن
@Ich_will_Deutsch_lernen
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #arten
به گونه خاصی ساختن
Präsens: arten
Perfekt: ist/hat geartet
Präteritum: artete
ich arte
du artest
er/sie/es artet
wir arten
ihr artet
sie/Sie arten
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #arten
به گونه خاصی ساختن
Präsens: arten
Perfekt: ist/hat geartet
Präteritum: artete
ich arte
du artest
er/sie/es artet
wir arten
ihr artet
sie/Sie arten
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_پیشوند
arten
اجازه دهید چیزی به عنوان یک نوع (گونه) بوجود آید/ظهور کند - به گونه خاصی ساختن/بودن - طور خاصی طراحی کردن/آفریدن - در طول زمان مشابه با کسی/چیزی توسعه پیدا کردن - شبیه (کسی) شدن - دنبال کسی را گرفتن
aus/arten
سرکش شدن، از کنترل خارج شدن، از کنترل خارج شدن، بدرفتاری، منحط شدن
از تحت کنترل درآمدن - منحرف شدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
arten
اجازه دهید چیزی به عنوان یک نوع (گونه) بوجود آید/ظهور کند - به گونه خاصی ساختن/بودن - طور خاصی طراحی کردن/آفریدن - در طول زمان مشابه با کسی/چیزی توسعه پیدا کردن - شبیه (کسی) شدن - دنبال کسی را گرفتن
aus/arten
سرکش شدن، از کنترل خارج شدن، از کنترل خارج شدن، بدرفتاری، منحط شدن
از تحت کنترل درآمدن - منحرف شدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Sonntag, 03.11.24
Er trommelte nervös auf dem Geländer.
او عصبی روی نرده میکوبید.
trommeln کوبیدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Er trommelte nervös auf dem Geländer.
او عصبی روی نرده میکوبید.
trommeln کوبیدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #trommeln کوبیدن
Präsens: trommeln
Perfekt: hat getrommelt
Präteritum: trommelte
ich tromm(e)le
du trommelst
er/sie/es trommelt
wir trommeln
ihr trommelt
sie/Sie trommeln
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #trommeln کوبیدن
Präsens: trommeln
Perfekt: hat getrommelt
Präteritum: trommelte
ich tromm(e)le
du trommelst
er/sie/es trommelt
wir trommeln
ihr trommelt
sie/Sie trommeln
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_پیشوند
trommeln
طبل/تنبک زدن - طبل نواختن - (بر طبل/دهل) کوبیدن - پشت سر هم به چیزی ضربه زدن - سر و صدا ایجاد کردن - در فواصل کوتاه (ریتمیک) (به شدت) (به چیزی) ضربه زدن - با پاهای جلویی به دشمن یا رقیب سریع ضربه زدن (خرگوش) - در صورت مشکوک بودن به خطر، در حالت نشسته به سرعت با پاهای عقب خود به زمین ضربه زدن - جلب توجه کردن
zusammen/trommeln
گرد آوردن - چند نفر را دور هم جمع کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
trommeln
طبل/تنبک زدن - طبل نواختن - (بر طبل/دهل) کوبیدن - پشت سر هم به چیزی ضربه زدن - سر و صدا ایجاد کردن - در فواصل کوتاه (ریتمیک) (به شدت) (به چیزی) ضربه زدن - با پاهای جلویی به دشمن یا رقیب سریع ضربه زدن (خرگوش) - در صورت مشکوک بودن به خطر، در حالت نشسته به سرعت با پاهای عقب خود به زمین ضربه زدن - جلب توجه کردن
zusammen/trommeln
گرد آوردن - چند نفر را دور هم جمع کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Montag, 04.11.24
John ist (es) gewohnt, unter der Woche bis Mitternacht aufzubleiben.
جان (به این) خو گرفته است که در طول هفته تا نیمه شب بیدار بماند.
auf/bleiben بیدار ماندن
@Ich_will_Deutsch_lernen
John ist (es) gewohnt, unter der Woche bis Mitternacht aufzubleiben.
جان (به این) خو گرفته است که در طول هفته تا نیمه شب بیدار بماند.
auf/bleiben بیدار ماندن
@Ich_will_Deutsch_lernen
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #aufbleiben بیدار ماندن
Präsens: auf/bleiben
Perfekt: ist aufgeblieben
Präteritum: auf/blieb
ich bleibe auf
du bleibst auf
er/sie/es bleibt auf
wir bleiben auf
ihr bleibt auf
sie/Sie bleiben auf
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #aufbleiben بیدار ماندن
Präsens: auf/bleiben
Perfekt: ist aufgeblieben
Präteritum: auf/blieb
ich bleibe auf
du bleibst auf
er/sie/es bleibt auf
wir bleiben auf
ihr bleibt auf
sie/Sie bleiben auf
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_پیشوند
bleiben
ماندن - توقف کردن - ساکن بودن - ایست کردن - توقف کردن - مکث کردن - تکیه کردن - حائل شدن - نگاه داشتن - بازداشتن
auf/bleiben
باز ماندن - باز ایستادن - بسته نشدن - روی پای خود ماندن - (برای مدتی) بیدار ماندن - نخوابیدن - به خواب نرفتن - به رختخواب نرفتن
aus/bleiben
غیبت داشتن - حضور نداشتن - به وقوع نپیوستن
sitzen/bleiben
از جای خود برنخواستن - در جای خود نشسته ماندن - به فروش نرفتن - روی دست ماندن (:اجناس) - ازدواج نکردن - تُرشیدن - بی شوهر ماندن - شوهر نکردن - رفوزه شدن - رد شدن
zu/bleiben
بسته ماندن
zurück/bleiben
عقب افتادن/ماندن - جا/پس ماندن
@Ich_will_Deutsch_lernen
bleiben
ماندن - توقف کردن - ساکن بودن - ایست کردن - توقف کردن - مکث کردن - تکیه کردن - حائل شدن - نگاه داشتن - بازداشتن
auf/bleiben
باز ماندن - باز ایستادن - بسته نشدن - روی پای خود ماندن - (برای مدتی) بیدار ماندن - نخوابیدن - به خواب نرفتن - به رختخواب نرفتن
aus/bleiben
غیبت داشتن - حضور نداشتن - به وقوع نپیوستن
sitzen/bleiben
از جای خود برنخواستن - در جای خود نشسته ماندن - به فروش نرفتن - روی دست ماندن (:اجناس) - ازدواج نکردن - تُرشیدن - بی شوهر ماندن - شوهر نکردن - رفوزه شدن - رد شدن
zu/bleiben
بسته ماندن
zurück/bleiben
عقب افتادن/ماندن - جا/پس ماندن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Dienstag, 05.11.24
Ihr Schwung hat sich zusehends verläppert.
حرکت او به وضوح در حال محو شدن بود.
sich verläppern محو شدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Ihr Schwung hat sich zusehends verläppert.
حرکت او به وضوح در حال محو شدن بود.
sich verläppern محو شدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #verläppern
در قطعات کوچک ناپدید شدن - (کمکم) محو شدن - به تدریج صرف چیزهای بیهوده شدن - هدر رفتن - کمکم خرج چیزهای بیهوده کردن - اسراف کردن
Präsens: verläppern
Perfekt: hat verläppert
Präteritum: verläpperte
ich verläppere
du verläpperst
er/sie/es verläppert
wir verläppern
ihr verläppert
sie/Sie verläppern
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #verläppern
در قطعات کوچک ناپدید شدن - (کمکم) محو شدن - به تدریج صرف چیزهای بیهوده شدن - هدر رفتن - کمکم خرج چیزهای بیهوده کردن - اسراف کردن
Präsens: verläppern
Perfekt: hat verläppert
Präteritum: verläpperte
ich verläppere
du verläpperst
er/sie/es verläppert
wir verläppern
ihr verläppert
sie/Sie verläppern
@Ich_will_Deutsch_lernen
Mittwoch, 06.11.24
Sie brillierte in sämtlichen Tests.
او در تمامی آزمونها درخشید.
brillieren درخشیدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Sie brillierte in sämtlichen Tests.
او در تمامی آزمونها درخشید.
brillieren درخشیدن
@Ich_will_Deutsch_lernen
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #brillieren
برتری داشتن - درخشیدن - درخشان بودن - (فوقالعاده) برجسته شدن - عالی/سرآمد بودن - خود را با یک دستاورد برجسته کردن - توجه همگان را جلب نمودن
Präsens: brillieren
Perfekt: hat brilliert
Präteritum: brillierte
ich brilliere
du brillierst
er/sie/es brilliert
wir brillieren
ihr brilliert
sie/Sie brillieren
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #brillieren
برتری داشتن - درخشیدن - درخشان بودن - (فوقالعاده) برجسته شدن - عالی/سرآمد بودن - خود را با یک دستاورد برجسته کردن - توجه همگان را جلب نمودن
Präsens: brillieren
Perfekt: hat brilliert
Präteritum: brillierte
ich brilliere
du brillierst
er/sie/es brilliert
wir brillieren
ihr brilliert
sie/Sie brillieren
@Ich_will_Deutsch_lernen